عید انقلاب 43 ساله را دیروز پنج نسل زیر بارش برف و باران جشن گرفتند. انقلاب اسلامی زنده است و بازآفرینی میشود.
دیروز پنج نسل انقلاب مانند بهمنی بر سر دشمن فرود آمدند. مردم بار دیگر نشان دادند که از انقلاب دست برنمیدارند و معارف گرانقدر انقلاب را نسل به نسل منتقل میکنند.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در مطلبی به راز ماندگاری و مانایی انقلاب اسلامی ایران علیرغم بحرانهای متعدد و کمرشکن پرداخته است.
مکس فیشر در نیویورک تایمز مینویسد؛ دولتهایی مانند ایران که ریشه در انقلاب دارند جزو باثباتترین دولتهای جهان هستند و حتی از بحرانها نیرو میگیرند. در ادامه بخشی از ترجمه فارسی این مطلب نیویورک تایمز را که روزنامه کیهان منتشر کرده میخوانیم. همراه بنیانا باشید
به گزارش سایت بنیانا به نقل از سایت بیان معنوی؛ سایت خبرآنلاین که متعلق به «معاون اطلاعرسانی دفتر رئیس جمهور» است، در یک دروغپردازی آشکار، هشدارهای مکرر امام(ره) علیه خطر لیبرالها را رسماً انکار کرد و پس از گذشت دو هفته حاضر نشد لااقل برای حفظ آبروی خود نزد مخاطبانش، از این دروغ آشکار عذرخواهی یا آن را حذف کند.
خبرآنلاین 20 آذرماه در مطلبی با تیتر: «انتساب مطلب خلاف واقع به امام خمینی توسط حجت الاسلام پناهیان» نوشت:
«در سخنان پناهیان تصریح شده که “حضرت امام ۱۱ بار از کلمه لیبرالها استفاده کردهاند و این 11 مورد در صحیفه امام موجود است.” این در حالی است که مرحوم امام تنها یک بار کلمه لیبرال را به کار بردهاند.» (خبرانلاین؛ 1330244)
خبرانلاین؛ 1330244
این اتهام در حالی توسط سایت خبرآنلاین منتشر میشود که این 11 مورد با یک جستجوی ابتدایی در صحیفۀ امام ظرف چند دقیقه به سادگی پیدا میشود.
جالب توجه اینکه اکثر این 11 مورد در مهمترین و مشهورترین پیامهای امام به ملت ایران بوده است.
مستند روایت رهبری ، روایتی از وقایع مربوط به انتخاب حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران است. این مستند در سه قسمت تهیه و تولید شده است و بعد از درخواست های فراوان مردمی، شبکه های صداسیما از جمله شبکه مستند آن را پخش کردند
مستند روایت رهبری به کارگردانی آقای مهدی نقویان روایتی دست اول از وقایع مربوط به انتخاب حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران و روزهای قبل و بعد از رحلت امام خمینی(ره) است
در ادامه مطلب مستند روایت رهبری را دانلود کنید . همراه بنیانا باشید
در این مطلب در سایت بنیانا درباره چهار منجلابی که خاندان پهلوی کشور را گرفتار آنها کرده بود و باعث شده بود مردم ایران سرافکنده و فقیر زندگی کنند ؛ اول عقبماندگی دوم وابستگی سوم فساد سیاسی و اخلاقی و چهارم حقارت بین المللی می خوانیم …
چرا دوباره رفراندوم برگزار نمیشود؟ همانند اول انقلاب/ «پدران ما» و حق تعیین سرنوشت «نسل امروز»
حق تعیین سرنوشت و انتخاب نوع ساختار حکومت، حق همه نسلها و حتی نسلهای امروزی است اما اگر «پدران ما» با رفراندوم جمهوری اسلامی، براساس تفکر خود ساختار این حکومت را انتخاب کردهاند اما نسلهای امروزی در مقاطع مختلف و در زمانهای متعدد بر حقانیت و پذیرش این نوع ساختار مهر تأییدی زدهاند؛ راهپیماییهای 22 بهمن و روز قدس، انتخاباتها و راهپیمایی سراسری 9 دی تنها چند نمونه رفراندم برای پذیرش جمهوری اسلامی توسط نسل امروزی بوده است.
۱) امام خمینی (رحمه الله علیه) در دوران نهضت مبارزه با رژیم پهلوی و در نفی و غیرقانونی بودن سلطنت محمدرضا پهلوی، بارها خطاب به ملت ایران این استدلال را مطرح کرده بودند که به فرض، «پدران ما» در گذشته برای تعیین سرنوشت خود کسی را انتخاب کرده باشند اما در حال حاضر نسل امروز، ملت ایران محسوب میشوند و پدران ما نه وکیل ما بودند و نه ولی ما؛ پس اکنون اختیار انتخاب تعیین سرنوشت با خود نسل حاضر است.
۲) براساس استدلال امام خمینی (رحمه الله علیه) که اگر نسلهای گذشته فرد و نوع حکومتی را انتخاب کرده باشند، پس نسل حاضر این حق را دارد که ملزم به پذیرش آن نباشد و یا حداقل اختیار انتخاب داشته باشد؛ بنابراین در حال حاضر این سؤال مطرح میشود اگر نسل اول انقلاب (پدران ما) در رفراندوم جمهوری اسلامی، رأی آری دادهاند، ما ( نسلهای بعد و امروزی) این حق را داریم که خود ساختار حکومتمان را تعیین و انتخاب کنیم؛ سپس این شبهه شکل میگیرد که چرا نظام همانند اول انقلاب دوباره رفراندوم برگزار نمیکند؟!
۳) پاسخ به سؤال بالا (حق تعیین سرنوشت مستقل توسط نسلهای امروزی) کاملاً روشن و واضح است؛ همگان همواره حق تعیین سرنوشت خود را در هر لحظه و مکان دارند و بیشک نه تنها انتخاب دیگران، حق را از دیگری سلب نمیکند بلکه هر فردی مسئول دنیوی و اخروی انتخاب سرنوشت خود است و باید در این راه تلاش کند و نمیتواند صرف اینکه دیگران سرنوشت وی را انتخاب کردهاند از تغییر یا تثبیت سرنوشت خود شانهخالی کند؛ پس انتخاب «پدران ما» نه تنها حقی را از «نسل امروزی» برای تعیین نوع حکومت خود سلب میکند، بلکه حتی آنان را بیمسئولیت که نمیکند هیچ، بلکه موظف به تعیین حکومت هم میکند!
۴) با توجه با بند فوق و اینکه حق تعیین سرنوشت و تعیین نوع ساختار سیاسی و حکومتی کشور برای نسل امروزی هم محفوظ است این شبهه ظاهراً منطقی به نظر میرسد که چرا جمهوری اسلامی مجدداً رفراندوم برگزار نمیشود؟ برای پاسخ به این پرسش نکات زیر قابل تأمل است:
الف) هیچ نظام سیاسی در هیچ کجای دنیا، اصل و شالوده حکومتی خود را پس از انتخاب به رفراندوم مجدد نمیگذارد. پس منطقی نیست که جمهوری اسلامی نیز نوع حکومت خود را مجدداً به همه پرسی بگذارد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی که مشروعیت آن الهی و مقبولیت آن در حضور مردم نهفته است، خلاف شریعت دینی است که صرفاً به بهانههای واهی، احتمالات ضعیف و نارضایتی مردمی، مشروعیت خود را به نظرسنجی بگذارد؛ چرا که نظام اسلامی مشروعیتش را از مردم نمیگیرد تا با منتفی شدن آن مشروعیتش از بین برود.
ب) پدران ما برای تعیین سرنوشت خود و تعیین ساختار سیاسی کشورشان، مجاهدتها به خرج دادند و سالها با رژیم پهلوی مبارزه کردند و عواقب آن را (زندان، شکنجه، تبعید، محرومیت، تبعید، اعدام) با جان و دل پذیرفتند و پس از ساقط کردن رژیم سابق، رفراندوم برگزار کردند؛ به عبارت دیگر تغییر ساختار سیاسی کشورها یا با انقلاب صورت میگیرد یا با کودتا که هریک برای مجریان آن عواقب دارد؛ از قدیم گفتهاند هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
به عبارت دیگر اگر هستند کسانی که با نظام سیاسی جمهوری اسلامی و نظام دینی ولایت مطلقه فقیه مخالف هستند و از انتخاب پدران خود ناراضی و معتقد به تغییر هستند باید عواقب مبارزه با نظام مستقر فعلی را تا رسیدن به مطلوب خود بپذیرند چرا که نظام اسلامی قطعاً حق دفاع از میثاق ملی و انتخاب گذشتگان و همراهی نسلهای امروزی را برای خود همواره محفوظ میداند.
ج) برای تغییر ساختار سیاسی کشورها به عوامل متعددی نیاز است؛
1) اثبات عدم کارآمدی نظام فعلی
2) پیشنهاد ساختار سیاسی جدید و کارآمدتر
3) اجماع عمومی در بیکفایتی نظام فعلی و مطلوبیت نظام پیشنهادی جدید
4) وجود رهبری محبوب و کارآمد
5) آمادگی و تحمل جامعه برای پذیرش عواقب و مبارزه با نظام فعلی
6) وجود انگیزه و اهداف مشخص دینی یا سیاسی یا اقتصادی یا همهموارد.
پس اگر کسانی میخواهند جمهوری اسلامی را تغییر دهند باید ضمن دعوت مردم به همراهی و در عین حال متهم نشدن به آشوبگری، افکار عمومی را نیز در عدم حقانیت جمهوری اسلامی اقناع کنند.
د) هیچشکی وجود ندارد که مردم در برخی از امور از دولت ناراضیاند اما قطعاً این نارضایتی با ساختار اصلی سیاسی و دینی حکومت نیست و این صرفاً یک خلط مبحث و توطئه ضدانقلاب و مخالفین جمهوری اسلامی است که نارضایتی مردمی را با درخواست رفراندوم مجدد جمهوری اسلامی یکی میدانند درحالیکه راههای فراوانی در قانون اساسی برای اعلام نارضایتی مردمی و حق سرنوشت برای ملت در نظر گرفته شده است؛ از برگزاری انتخاباتهای متعدد تا حق برگزاری تجمع و راهپیماییهای مسالمتآمیز و اعتراضی.
باتوجه به آنچه در بالا ذکر شد، حق تعیین سرنوشت و انتخاب نوع ساختار حکومت، حق همه نسلها و حتی نسلهای امروزی است اما اگر «پدران ما» با رفراندوم جمهوری اسلامی، براساس تفکر خود ساختار این حکومت را انتخاب کردهاند اما نسلهای امروزی در مقاطع مختلف و در زمانهای متعدد بر حقانیت و پذیرش این نوع ساختار مهر تأییدی زدهاند؛ راهپیماییهای 22 بهمن و روز قدس، انتخاباتها و راهپیمایی سراسری 9 دی تنها چند نمونه رفراندم برای پذیرش جمهوری اسلامی توسط نسل امروزی بوده است.
منبع متن : سایت فردانیوز
…………..
ویدیو : پاسخ رهبرانقلاب به این شبهه که مردم در رفراندوم سال ۵۸ نمیدانستند که چه میخواهند۷۹/۲/۲۳
چرا امام خمینی(ره) مخالفِ افزودن لفظ دموکراتیک در عنوان نظام سیاسی کشور بود؟
پرسش و پاسخ تاریخی از رهبرانقلاب (۴۳)
اوّلِ انقلاب، کلمات دمکراسی و دمکراتیک و امثال آن، در زبان همه خیلی تکرار میشد. حاج احمدآقا پیغام آورد که امام میگویند این کلمات را نگویید.
قبل از آمدن امام گاهی گفته شده بود «جمهوری دمکراتیک اسلامی»؛ اما امام روی همان «جمهوری اسلامی» تأکید داشتند. شاید بعضیها تعجّب میکردند که کلمه دمکراتیک اینقدر حسّاسیت ندارد.
ولی این حسّاسیت، درست و بجا بود؛ به خاطر اینکه نفس کلمه بیگانه با خودش یک بار فرهنگی میآورد؛ نشاندهنده یک احساس است و آن احساس در انسان بتدریج تقویت میشود.۱۳۷۸/۱۱/۰۴
[/su_note]
[su_note note_color=”#bbdefb”]
میخواستند رای مردم را تقسیم و کم کنند خاطره آیتالله خامنهای از اعتراضات یه نحوه رایگیری در رفراندوم سال ۵۸
خاطرهای که اشاره میکنم مخالفتهایی است که با رأیگیری وجود داشت. روشنفکرهای #چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطی، اینها که #مطبوعات آن روز را اطلاعات، کیهان آن روز را توی مشت داشتند رفته بودند نظر خواسته بودند که به نظر شما آری یا نه درست است؟ یا بیائید چندجور حکومت را مطرح کنیم و رأی بگیریم.
مقصودشان هم این بود که مردم را از آن یکپارچگی خارج کنند، اگرچه فرقی هم نمیکرد یعنی تأثیری هم نداشت. به خصوص بعداز آنی که امام آنجور صریح فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک زیاد،
لکن آنها کار خودشان را میکردند به امید اینکه شاید بتوانند شکاف بیندازند این رأی زیاد مردم را کم کنند، رأی را تقسیم کنند. و اوضاعی داشتیم ما در شورای انقلاب با آن جناح لیبرال و به اصطلاح #ملیگرا که بیشترین خصوصیتشان مخالفت با خط اصیل انقلاب بود که این شیوهای را که بعد هم انجام گرفت این شیوه را [به آنها] اثبات کنیم که این شیوهی درستی است. ۱۳۶۴/۱/۱۰
۱۲ فروردین: روز جمهوری اسلامی [/su_note]
صوت : سخنان امام خمینی درباره رفراندوم جمهوری اسلامی مردم آزادند بگویند ما رژیم سلطنتی میخواهیم (خنده مردم) نظر امام درباره کسانی که «جمهوری ایرانی» میخواهند
حضور پرشور اقشار مختلف مردم سراسر کشور در راهپیمایی 13 آبان
«مرگ بر امریکا» 37 ساله شد
37 سال پس از آنکه دانشجویان پیرو خط امام لانه جاسوسی امریکا در ایران را تسخیر و تعطیل کردند و به حضور رسمی 35 ساله این دولت در ایران خاتمه دادند، حالا دانشجویان و دانشآموزان با شعارهای خود نشان میدهند که همچنان راه بازگشت امریکا به ایران بسته است.
شکلگیری روابط ایران با ایالات متحده به اواخر قرن 19 میلادی باز میگردد؛ جایی که در سال ۱۸۸۳ میلادی امریکا اقدام به تأسیس کنسولگری در ایران کرد و دیپلمات ارشدی به نام ساموئل گرین بنجامین را به تهران فرستاد. دولت وقت ایران هم نخست در سال ۱۸۵۶ میرزا ابوالحسن شیرازی و سپس در اکتبر ۱۸۸۸ میلادی حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به امریکا فرستاد؛
روزهایی که آن را میتوان سرآغاز پروژه استعمار ایران توسط ایالات متحده امریکا نام نهاد اما این پروژه استعماری پس از جنگ جهانی دوم و با قدرت گرفتن امریکا در جهان به خاطر پیروزی در این جنگ شکل تازهتری به خود گرفت؛ شکلی که سرانجامش منجر به گشایش سفارت امریکا در تهران شد؛ سفارتی که تا سال 1979 یعنی آبان ماه سال 1358 شمسی پابرجا بود و مسئولیت پیگیری منافع استعماری ایالات متحده را بر عهده داشت.
اما این سفارت پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر اقدامات خصمانهاش علیه کشورمان به ویژه در روزهایی که میکوشید نهال نوپای انقلاب اسلامی را سرنگون کند، مورد خشم دانشجویان پیرو خط امام قرار گرفت و توسط آنان تسخیر شد؛ حرکتی که باعث افشای اسناد مهمی در خصوص طرح و برنامههای امریکا پیرامون ایران شد.
از آن سال به بعد روز 13 آبان سالگرد تسخیر سفارت امریکا به عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی نامیده میشود؛ روزی که دانشجویان و دانشآموزان همچون سلفهای خود به مقابل سفارت سابق امریکا در تهران میروند و علیه سیاستهای خصمانه این کشور شعار میدهند.
این برنامه امسال نیز با شکوه خاصی در تهران برگزار شد و دانشجویان و دانشآموزان سراسر تهران با در دست داشتن پلاکاردهای ضداستکباری «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با امریکا»، «هیهات مناالذله» و «لبیک یا خامنهای» انزجار خود را از اقدامات ضدایرانی ایالات متحده نشان دادند.
اما در مراسم امسال به واسطه کشمکشهای مقامات کشورمان با دولت امریکا بر سر موضوع برجام، شعارهایی نیز در این باره توسط راهپیمایان سر داده شد؛ شعارهایی که در آن از مقامات کشورمان میخواستند «به امریکای شیاد اعتماد نکنند» و برجام را زمینهای برای نفوذ این حکومت نکنند.
راهپیمایی تهران در حالی بود که در سراسر کشور نیز اقشار مختلف مردم به صورت همزمان به محکومیت اقدامات استعماری ایالات متحده پرداختند.
به تعهداتشان عمل نکنند «برجام» را به موزه میفرستیم
اما سخنران ویژه مراسم 13 آبان امسال، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی در جمع راهپیمایان روز 13 آبان در تهران، گفت: تسخیر لانه جاسوسی فروپاشی و شکستن قدرت پوشالی یک ابرقدرت بیرقیب در تاریخ حیات بشری بود.
وی سپس با اشاره به اینکه ملت ایران 38 سال است که یک رویارویی بزرگ را با امریکا آغاز کرده، عنوان کرد: توطئههای امریکا در طول همه این سالها علیه ملت ایران یک واقعیت تلخ از هویت متناقض جهان این کشور است. وی در همین ارتباط ادامه داد: امریکا دم از دموکراسی میزند، اما تولد سیاسی تمامی گروههای تکفیری در امریکاست. امریکا از همه دیکتاتورهای دنیا با وجود ادعای دموکراسی حمایت کرده است.
جانشین فرمانده کل سپاه در ادامه به موضوع نقض حقوق بشر در امریکا نیز اشاره کرد و گفت: امریکا دم از حقوق بشر و آزادی میزند، در حالی که تمام دستگاههای شکنجهای که به همه نقاط عالم صادر شده توسط امریکا ساخته میشود.
وی در ادامه اظهار داشت: امریکا ادعای صلح دارد، اما از سال 1945 به بعد امریکا در 80 کشور دنیا یا کودتا به راه انداخته یا مداخله نظامی و جنگ کرده است. یک نمونه تاریخی آن در تاریخ ملت ایران، کودتای 28 مرداد 1332 است.
وی با تأکید بر اینکه زادگاه سیاسی همه تروریستهای تکفیری امریکاست، بیان کرد: امریکا دم از صلح میزند، اما سیستمهای سلاح این کشور توسط ارتش عربستان سعودی، یک ملت بهنام یمن را شبانه زیر آوارها دفن میکند. اینها بخشی از تصاویری است که از امریکا به جهان مخابره میشود، اما انقلاب بزرگ ملت ایران بهرهبری امام(ره) بهعنوان یک حادثه تاریخی در انتهای قرن بیستم، توانست بزرگترین شکست سیاسی و راهبردی را به بزرگترین قدرت نظم اقتصادی جهان تحمیل کند.
سردار سلامی سپس به سنگاندازی در مسیر انقلاب اسلامی توسط امریکاییها نیز اشاره کرد و گفت: آنها به فتنه داخلی روی آوردند و میخواستند با فتنه 88 عزت و کرامت و دستاوردهای به دست آمده انقلاب بزرگ با یک فتنه داخلی تمام شود، اما حرکت معجزهآسا، عاشورایی، دلانگیز، تاریخساز، باشکوه و استثنایی ملت ایران در 9 دیماه، تیر خلاصی بر قلب و ذهن دشمن بود.
اینجا هم دشمن با شکست، صحنه سیاسی داخلی ملت ایران را ترک کرد. این واقعیت ملت بزرگ ایران است. تاریخ شاهد درخششهای بیشمار دیگری است.
تمام دشمنیهای امریکا
وی به بخش دیگری از دشمنیهای امریکا با کشورمان اشاره و عنوان کرد: دشمن علاقه داشت تمام قوای خود را بر ملت ایران متمرکز و کشورمان را از نظر اقتصادی فلج کند و اعتماد ملت ایران را به انقلاب و نظام از بین ببرد، اما امروز ملاحظه میکنید که بهرغم ترور دانشمندان و محاصرههای علمی دشمن، فرزندان این ملت توانستند ایران را آسمانی کنند، ماهوارهها به فضا رفتند و موشکها قلب فضا را شکافتند، دشمن دچار رعب و وحشت شد و فرزندان این ملت توانستند به درون دنیای اتم نفوذ کنند و ایران هستهای و نیروگاهها و پالایشگاهها ساخته شد.
سردار سلامی با اشاره به شکستهای اسرائیل در صحنههای نبرد با حزبالله لبنان، گفت: انقلاب امروز در یمن حضور الهامبخش خود را به ملت یمن و استقامت و مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم سعودی که بهنیابت از سیاستهای منطقهای امریکا عمل میکند، اثبات کرده و این یعنی جغرافیای انقلاب ما تا شمال آفریقا پیش رفته است.
آماده دفع تجاوزات هستیم
جانشین فرمانده کل سپاه با اشاره به آمادگی نیروهای مسلح در برابر هرگونه تجاوز احتمالی به کشور تصریح کرد: ما امروز دارای یک سیستم دفاعی و بازدارنده بزرگ و همچنین یک رهبری بزرگ هستیم. قدرت نظامیمان را براساس جنگ طولانی با قدرتهای همتزار امریکا شکل دادهایم و برای تعقیب آرمانهایمان در جامعه اسلام و کشور ایران هیچ نقطه توقف و خط قرمزی را نمیشناسیم.
سردار سلامی سپس به موضوع جنگ سوریه، عراق و یمن اشاره و عنوان کرد: امروز امنیت ایران و کشورهای اسلامی به هم گره خورده است. ما سرنشینان یک کشتی هستیم. امروز اگر در سوریه، لبنان و عراق و یمن برای پیروزی مسلمانان کمک نکنیم دشمنان، مسلمانان را از یکدیگر مجزا میکنند و یک فاجعه میآفرینند. ما باید از آوارگی مسلمانان جلوگیری کنیم و این بهمعنای دور کردن تهدید از ایران و از سرزمینهای اسلامی است.
صبر ملت ایران بیانتها نیست
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران در خصوص موضوع برجام نیز اظهار کرد: برجام معیار و محکی برای نشان دادن شخصیت امریکا در معاهدات بینالمللی است و به امریکاییها تأکید میکنیم که تعهدات خود را بیکم و کاست اجرا کنید.
سردار سلامی بر همین اساس خاطرنشان کرد: این تعهدات یکسویه نیست، صبر ملت ایران هم بیانتها نیست. ما انتظار داریم مقامات امریکایی لنز و عینک دوران جنگ سرد را کنار بگذارند و با عینکی جدید واقعیتهای امروز ایران و جهان را ببینند.
سردار سلامی اضافه کرد: امریکاییها باید بدانند اگر به تعهدات خود در برجام عمل نکنند ما برجام را به موزه خواهیم فرستاد. این نکته را بدانند اگر به تعهداتشان کامل عمل نکنند به نقطه اول باز خواهیم گشت و سانتریفیوژهای غیرفعال مجدداً فعال خواهند شد، بدانند تنها در آن نقطه اول توقف در موضوع فعالیت هستهای نخواهیم بود و ما پیش خواهیم رفت.
جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران فقط در مقابل امریکا متعهد نیست، اظهار داشت: من به مقامات امریکایی بهعنوان خادم کوچکی از ملت بزرگ ایران اعلام میکنم که دولت ایران فقط در برابر 5+1 در برجام متعهد نیست، او در برابر ملت ایران هم متعهد است.
تعهد او به ملت ایران یک تعهد ذاتی و ماندگار، عمیق و مستحکم و ریشهدار است. او به ملت ایران تعهد داده که اگر شما (امریکاییها) به تعهدات عمل نکنید برجام را از اعتبار ساقط خواهد کرد و دوباره چرخه جریان هستهای بهطور کامل در کشور فعال خواهد شد.
سردار سلامی در بخش پایانی سخنانش به موضوع توان موشکی ایران نیز اشاره و خاطرنشان کرد: به امریکاییها سفارش میکنم از موشک و مهار قدرت بازدارنده ایران سخنی نگویند. اراده ملت ایران بهگونهای است که دشمنان وقتی بر نقطهای متمرکز میشوند، میفهمیم که آن نقطه، نقطه واقعی و حقیقی ماست و آن را باید تقویت کرد.
اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی وظیفه مسلم مسئولان اجرایی است
در پایان این مراسم همچون سنوات گذشته، قطعنامهای توسط مجریان برنامه قرائت شد که با ندای اللهاکبر حضار مورد تأیید قرار گرفت.
بخشی از این بیانیه، ضمن تأکید بر ادامه ظلمستیزی و استکبارستیزی توسط مردم ایران، امریکا را همچنان دشمن شماره یک بشریت و مصداق اتم استکبار معرفی و عنوان میکند: با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه کسی حق ندارد دست دوستی به سوی امریکا دراز کند، هرگونه اقدام خلاف را مردود دانسته و با بصیرت و چشمان باز تمامی زمینههای نفوذ شیطان را سدّ نموده و دشمنان را آرام نخواهیم گذاشت.
این بیانیه سپس به جنایات امریکا و حمایتش از دولتها و گروههای تروریستی همچون اسرائیل غاصب، عربستان سعودی، داعش و النصره اشاره و تصریح میکند: هرگونه اقدامی که بیانگر کوتاهآمدن و دوست پنداشتن امریکا باشد را شدیداً محکوم کرده و آن را خیانت به اسلام، آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی، ملت، کشور و خون شهدا میدانیم.
در بیانیه پایانی راهپیمایی 13 آبان همچنین بر حمایت از ملل مظلوم و مسلمانان جهان بهویژه ملت مظلوم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و بحرین تأکید شده و آن را وظیفه دینی و مصداق عملی استکبارستیزی دانسته است. علاوه بر این کمک به جبهه مقاومت و تقویت توان دفاعی اقدامی خردمندانه و وظیفه قانونی مسئولان کشور در راستای امنیت ملی و جهانی ارزیابی و هر اقدام و سخنی را که بر خلاف این سیاست و رویه الهی باشد به شدت محکوم شده است.
در این بیانیه به اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و توجه جدی به توانمندیهای نخبگان و استفاده از تمام ظرفیتهای کشور برای جلوگیری از انواع نفوذ سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی امریکا و استکبارگران تأکید شده است.
همچنین بیانیه پایانی راهپیمایی روز 13 آبان، مقابله با فساد و مفسدان اقتصادی و سیاسی داخلی را از مسئولان دولتی و قضایی مطالبه کرده است.
بخش پایانی این بیانیه نیز فراهمکردن امکان حضور فتنهگران و حامیان فتنه استکباری در جایگاههای مدیریتی و تصمیمسازی را خیانت به استقلال کشور و ملت دانسته است.
تا به آن روز آن همه آدم را در تشییع جنازه ی یک آدم عادی ندیده بودم. فوج فوج آدم هایی که به پهنه صورت اشک می ریختند و به دل سوگ وار بودند. جمعیت از حسینیه بنی فاطمه در خیابان سرچشمه تهران تا مولوی و میدان بهارستان رفته بود .
قرار بود پیکر مردی را در حسینیه بنی فاطمه غسل دهند که مظهر فتوت و حریت و جوانمردی بود . رادمردی که تا آخرین نفس به پیر غلامی اهل بیت افتخار می کرد .
خیلی ها هم برای بدرقه ی پدر شهیدی می آمدند که پس از سیزده سال قرار بود فرزند شهیدش را ملاقات کند. خیلی چیزها درباره ی او بعد از درگذشتش شنیدم که نشان می داد فهم و بصیرت لزوماً ملازمه ای با تحصیلات عالیه ندارد.
از اینکه موسس بنیاد پوشاک فجر بود و به شیوه ای آبرومندانه به خانواده های نیازمند بن های خرید فروشگاه ارائه می کرد تا البسه مورد نیاز شب عید خود را تهیه کنند و نیز ده ها و حتی صدها یتیمی که سرپرستی کرده بود و آنها هم حس می کردند دوباره یتیم شده اند و سراسیمه آمده بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر جا که احساس کرده بود ذره ای شاید می تواند موثر باشد سینه سپر کرده بود. از صندوق حمایت از زندانیان کشور تا بازرسی ویژه ی نخست وزیر در صنعت حمل و نقل که بواسطه ی سال ها تجربه او در این صنعت و اعتماد و اتکایی که صنف حمل و نقل به او داشت بسیار راهگشا بود .
حتی در اوایل انقلاب که فعالیت گمرکى در مرز بازرگان متوقف شده بود با یک فراخوان و بسیج مردمی مرز را در کمترین زمان ممکن گشوده بود و فعالیت گمرک به حالت عادی بازگشته بود.
اما این مشغله ها باعث نمیشد تا یادش برود که نوکر ابا عبد الله الحسین (ع) است. بیش از پنجاه سال در هیات ابوالفضلی های تهران سینه زده بود و در منزلش و مسجد ابوالفضل و دیگر حسینیه ها و تکایای معروف تهران سفره دار عزای سید و سالار شهیدان بود و صدای پر طنینش گرمابخش روضه ها .
روضه جابر بن عبد الله انصاری اش در روز اربعین هنوز در گوش شنوندگان آن می پیچد. او روضه می خواند و خود به پهنه ی صورت اشک می ریخت .
این عنایات را از مأنوس بودن با قرآن و ارادت قلبی به ائمه ی اطهار (ع) و سفر های مکرر و طولانی به مشهد مقدس و ابراز عشق به امام رضا (ع) و نیز نفس بزرگان ديگر بدست آورده بود.
حاج رضا حداد عادل پدر دکتر حداد عادل دست بخیر بود. محال بود کسی به او مراجعه کند و دست خالی برگردد . غمخوار مردم بود. دفتری در خیابان ایرانشهر داشت که مختص امور خیریه و محل تجمع جمعی از دوستان خیر مشترکمان چون مرحوم حاج آقای کرکی بود. گویی خودش را وقف خدمت به مردم کرده بود . با شهادت فرزندش ارادتش به انقلاب و شوق خدمت رسانی به جبهه ها بیش از پیش در او قوت گرفت.
پدر دکتر حداد عادل , دو پسر و یک دخترش طعم زندان و شکنجه ی ساواک را چشیده بودند ولی دست از مبارزه با نظام ستمشاهی بر نداشته بودند.
حاج رضا حداد عادل پدر دکتر حداد عادل ورزشکار بود و روحیه و منش پلوانی داشت
علاوه بر سمتی که به عنوان معاون ورزش های باستانی کشور داشت در تمام زورخانه ها صاحب زنگ بود و ارج و احترام ومقبولیتی ویژه داشت. بعضى وقت ها صاحبان زورخانه، براى اداره زورخانه هر ماه بدون آنكه كسى بداند،كمك دريافت مى كردند.
چند روز پیش وقتی که دیدم به بهانه ی کارزار انتخابات موجی از تخریب های نا روا را علیه فرزند آن مرحوم جناب آقای دکتر حدادعادل راه انداخته اند دلم به درد آمد . بغض گلویم را فشرد. دیدم نمیتوانم سکوت کنم و شاهد این تهمت ها و گزافه گویی هایی باشم که بدون ملاحظه حرمت خون شهیدان این مرز و بوم پدر شهیدی را که اسوه اخلاق و ایمان و شجاعت بوده بدنام مى كنند.
تعجب من از آن است كه يك روز ساواك موهای فرزندش شهید مهندس مجید حدادعادل را زیر شکنجه با انبر دست مى كند و امروز نا جوانمردانه تیغ اصحاب فتنه می خواهد در جهت اغراض سیاسی چهره ی شریف این مرد بصیر و فرزندان او را مخدوش کند.
مرحوم حاج رضا حداد عادل ( مردی که بیش از نیم قرن می شناختم )، نیکنامی در خدمت به مردم و نوکری حسین بن علی (ع) یافت و شک ندارم فرزند خلف ایشان هم جز به همین طریق نمی اندیشد و قطعاً حتی اگر لازم باشد جان و مال و آبروی خود را هم در راه انقلاب و دفاع از حریم ولایت فدا خواهد کرد.
ان شا الله.
منبع : کانال رسمی دکتر حداد عادل در شبکه های اجتماعی ( به قلم یکی از هواداران)
کشور در شرایط حساس و خطیری بهسر میبرد. جبههها در شرایط ویژهای قرار گرفته. امام جام زهر نوشیده و قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است(۲۷ تیر ۶۷). صدام بهرغم پذیرش قطعنامه و از آنجایی که ایران را در موضع ضعف دیده همانند همه گرگها دوباره هوس حمله به سرش زده و برای اشغال خوزستان به جنوب حمله کرده و در حال جولان دادن است(۳۱ تیر ۶۷).
آیتالله خامنهای نه به عنوان رییسجمهور بلکه بهعنوان امام جمعه تهران با درک شرایط خطیر کشور علاوهبر دعوت ائمه جمعه به جبهه، خود با کسب اجازه از امام و همچون روزهای نخست جنگ رهسپار جبهههای جنوب شده تا با حضور در یگانهای رزم، عزم سست شده برخی رزمندگان را دوباره جزم کنند و روحیه رزمندگان را بالا ببرند(۲ مرداد ۶۷).
در این اثنا ناگهان اتفاق عجیب و غیر منتظرهای رخ میدهد.
عملیات «فروغ جاویدان» از سوی منافقین آغاز میشود. عملیاتی با پشتیبانی کامل عراق و غرب و به منظور فتح ۴۸ساعته تهران(۳ مرداد ۶۷). مسعود رجوی طی یک سخنرانی حماسی در جمع چندهزار نفری میلیشیا در پادگان اشرف ضمن اعلام عملیات و اهداف آن، توصیههایی به فرماندهان خود دارد. از جمله این توصیهها حمله به زندان شهرهای در مسیر تهران و خود تهران، آزاد کردن زندانیان و مسلح کردن آنان برای حمله به بقیه نقاط حساس شهرهاست.
در این سخنرانی متوهمانه، رجوی بهطور مشخص از برخی زندانها از جمله زندان دیزل آباد کرمانشاه و اوین تهران نام میبرد. تیپ فرشید مسوول حمله به زندان اوین در تهران میشود. قسمتی از سخنرانی مسعود رجوی بدین قرار است: «در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند…»
از طرف دیگر دو گروه از اعضای سازمان منافقین در زندان بهسر میبرند. گروه اکثریتی که در زندان به انحراف و جنایات سازمان پی بردهاند و از سازمان بریدهاند و اصطلاحاً «توابین» نامیده میشدند و گروه اقلیتی که همچنان دلبسته سازمان بودند و اصطلاحاً(سرموضع). این گروه تشکیلاتیترین و منسجمترین زندانیان بودند.
در همین ایام اخباری حاکی از برنامهریزی بهمنظور برپایی شورش در برخی زندانها توسط منافقین بهگوش میرسید. منافقینی که بهحق باید آنها را داعشیهای دهه ۶۰ نامید. نیروهای ددمنشی که در آن سالها حدود ۱۷ هزار نفر را در شهرهای مختلف کشور به شهادت رساندند. از شهید بهشتی و باهنر و رجایی تا سبزیفروش و بقال و مکانیک.
توسط بمب یا تیغ موکتبری؛ یک مرتبه یا با شکنجه و زنده زنده سوزاندن یا کندن پوست سر و کوبیدن میخ در سر. منافقین در عملیات نظامی تا نزدیک کرمانشاه پیش آمده بودند و در مسیر خود جنایات زیادی از جمله حمله به بیمارستان اسلام آباد و کشتار فجیع در این شهر را به ثبت رسانده بودند. از شرطبندی برسر دختر یا پسر بودن جنین یک زن باردار و پاره کردن شکم او تا بریدن سر نوزاد و اعدام مادر.
در برابر عملیات منافقین، رزمندگان اسلام وارد عمل میشوند و «مرصاد» خلق میشود و منافقین در کمند نیروهای اسلام کشته، اسیر و متواری میشوند. فروغ جاویدان به کرمانشاه نرسیده خاموش میشود.
در وسایل بازمانده از منافقین اسناد و مدارکی دال بر هماهنگیهای انجام شده با برخی منافقین درون زندان کشف میشود لذا خطر همچنان باقی است. مجموع این شرایط و گزارشها پیش روی امام راحل بود و عمق نگرانی از تهدیداتی که امنیت کشور را هدف قرار داده بود. مسوولان امنیتی کشور نگران از تهدیدات بالقوه بودند و از امام برای دفع این تهدید درخواست داشتند.
امام چه باید میکرد؟ دست روی دست میگذاشت و شاهد به ثمر نشستن حرکت یکی از جنایتکارترین و وحشیترین گروههای تروریستی میشد یا برای تأمین امنیت، پیش از گسترش بحران آنرا مدیریت میکرد؟نظریات پیشرفته علم مدیریت میگوید یکی از مهمترین اقدامات برای مدیریت بحران، پیشگیری از تسری و گسترش بحران به حوزههای دیگر و اصطلاحاً مهار بحران است.
امام با شجاعت برای مهار بحران و اجرای یک حکم الهی درباره اعضای مرتد و محارب منافقین، فتوایی تاریخی صادر کرد: «…کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند…» دقت کنید: «کسانی که… برسر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند.» معنی این عبارت یعنی کسانی که نه تنها از گذشته خود پشیمان نبودند بلکه از جنایات داعش گونه سازمان حمایت میکردند. کسانی که موافق و حامی حمله سازمان برای فتح تهران با پشتیبانی صدام و غرب بودند و بالاخره کسانی که آمادگی کامل داشتند تا دوباره به سازمان ملحق و علیه نظام به اقدامات جنایتکارانهای که پیشتر اشاره شد ادامه دهند.
درحاشیه انتشار صوت جدید از مرحوم منتظری درباره اعدام های سال 67
نبش قبر یک ملاقات و بازهم زیرسوال بردن امام توسط باند مهدی هاشمی/ آیا موسسه نشرو تنظیم در دفاع از امام و انقلاب پاسخ اهانت را می دهد؟
انتقامکِشیهای باند مهدی هاشمی از امام هرزمان شکلی متفاوت به خود می گیرد. گاهی با جعلی خواندن نامههای امام، گاهی با تحریکپذیری امام از اطرافیانِ فریبکار و گاهی با جنایتخواندنِ عمل به فتوای امام درباره اعدام منافقین محارب.
گروه سیاسی-رجانیوز: دیشب انتشار فایل صوتی سخنان تند و انتقادی آیتالله منتظری – درباره اعدام منافقین پس از مرصاد- توسط سایت منتظری خبرساز شد.
به گزارش رجانیوز به نقل از فارس فایل صوتی 40 دقیقهای که 23 دقیقه ابتدایی آن سخنان منتظری و ادامهاش سخنان یکی ازمسئولین قضایی و توضیحاتش درباره ادعاهای غلط منتظری است.
دفاع مرحوم منتظری از منافقین پس از عملیات مرصاد
پس از ناکامی منافقین در عملیات مرصاد،امام با نوشتن نامهای رسما محارب بودن سازمان منافقین را اعلام و دستور منافقینی که همچنان بر سرموضع حمایت از این سازمان و دشمنی با جمهوری اسلامی هستند را صادر میکنند. در بخشی از این نامه آمده است «با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند.»
آیتالله منتظری که نه ماه است عزادار اعدام سیدمهدی هاشمی است از در حمایت از منافقین و حمله به امام و نظام درمیآید. ازجمله اقدامات او نگارش دو نامه تند و هتاکانه به امام در 9 مرداد و 13 مرداد است. پس از آنکه اعتراضات و نامهنگاری های او به نتیجه نمیرسد از چهار تن از مسئولان مرتبط با این قضیه-آقایان نیری (حاکم شرع)، اشراقی (دادستان)، رئیسی (معاون دادستان) و پورمحمدی (نماینده اطلاعات در اوین)- دعوت میکند تا به منزلش بیایند. اول محرم این دیدار صورت میگیرد.
منتظری انتقادات خود را با تعابیر تندی علیه جمهوری اسلامی و امام مطرح میکند و البته پاسخ میشنود. محورهای دهگانهٔ سخنان منتظری در این ملاقات هم سالها بعد در خاظرات منتظری منتشر میشود.
منتظریِ پس از عزل: نامه امام جعلی بود!
سالهای آخر دهه هفتاد و در حالی که آیتالله منتظری هنوز در حصر بود، کتاب قطور خاطراتش منتشر شد. منتظری در خاطراتش مدعی شده بود امام در دوسال پایانی عمرشان از شدت بیماری از مسائل سیاسی و مدیریتی به دور بودند و اداره کشور توسط اطرافیان ایشان از جمله مرحوم احمدآقا و به نام امام صورت میگرفت هاست. او حتی جعلیبودن نامههای دوسال آخر عمر حضرت امام توسط احمدآقا میشود.
از جمله درباره این نامه نیز به سبک همیشگی خاطراتش با تردید و شبهه افکنی آن را نامهٔ «منسوب به امام» لقب داده و میگوید: «در همان زمان بعضی تصمیم گرفتند که یک باره کلک مجاهدین را بکنند و به اصطلاح از دست آنها راحت شوند، به همین خاطر نامه ای از امام گرفتند که افرادی از منافقین که از سابق در زندانها هستند طبق تشخیص دادستان و قاضی و نماینده اطلاعات هر منطقه، با رای اکثریت آنان اگر تشخیص دادند که آنها سرموضع هستند اعدام شوند،یعنی این سه نفر اگر دونفر از آنها نظرشان این بود که فلان فرد سرموضع است ولو اینکه به یک سال یا دو سال یا پنج سال یا بیشتر محکوم شده باید اعدام میشد، این نامه منسوب به امام تاریخ ندارد;اما این نامه روز پنج شنبه نوشته شده بود، روز شنبه توسط یکی از قضات به دست من رسید و آن قاضی بسیار ناراحت بود، من نامه را مطالعه کردم خیلی نامه تندی بود که در عکس العمل عملیات مجاهدین خلق در مرصاد نوشته شده بود و شنیده شد که به خط حاج احمد آقاست…»
نبش قبر یک ملاقات و شمشیرکشیدن علیه امام و انقلاب
اعتراضات منتظری به برخورد قاطعانه با منافقین آنقدر ادامه یافت تا نهایتا پس از پخش یکی از نامههای هتاکانهاش به امام از بیبیسی، امام او را به خاطر حمایت از منافقین از قائممقامی رهبری عزل کردند.
حالا و پس از هفده سال از آن دیدار مردادماه 67، سایت آیتالله منتظری دیشب فایل صوتی آن را منتشر کرد. جالبآنکه این اقدام چندروز پس از آن صورت گرفت که رسانههای ضدانقلاب به مناسبت سالگرد اعدام منافقین موج تبلیغاتی تکراری هرساله را به راه انداخته بودند. انتشار صوت این دیدار هم میوه جدیدِ سفرهای بود که ضدانقلاب چند روز تدارک دیده و چیده بود. این فایل صوتی به همراه موجی از تحلیل های خلاف واقع و تقطیعشده در فضای مجازی پخش شد و مورد استقبال ضدانقلاب-از سایت منافقین تا بیبیسی- قرار گرفت.
اما انتشار این فایل صوتی چه چیزی را هدف قرار میدهد؟ شاید لایهٔ اول تحلیل ها و واکنش های خبری انتشار این صوت، متوجه نظام جمهوریاسلامی و دستگاه قضایی وقت- باشد؛ اما کار تنها به اینجا ختم نمیشود. پیام پنهان انتشار این فایل صوتی را شاید هیچ چیز بهتر از جملهٔ پایانی آیتالله منتظری در این فایل صوتی توضیح ندهد؛ و آن هم این جمله است که «مردم از ولایت فقیه دارد چندششان میشود ما دوست نداشتیم اینطور شود.»
حقیقت این است که انتشار این فایل صوتی مثل همهٔ ادعاهای منتظری و یارانش، بیش از هرچیز شخص امامخمینی را هدف قرار میدهد و به همان نتیجهای میرسد که منتظری مدعی است دوست نداشته کار به اینجا برسد. به تعبیر صریحتر حالا که دیگر دست آیتالله منتظری از رهبری کوتاه شده، آنقدر نسبت های غلط و ناروا روانه امام میشود تا سایرین از ولایت فقیه چندششان شود.
انتقامکِشی های بیت منتظری از امام هرزمان شکلی متفاوت به خود میگیرد، اما محتوایش ثابت است. گاهی با جعلی خواندن نامههای امام، گاهی با تحریکپذیری امام از اطرافیانِ فریبکار و گاهی با جنایتخواندنِ عمل به فتوای امام دربارهٔ اعدام منافقین محارب.
متاسفانه موسسه نشر و تنظیم آثار امام در سال های اخیر موضع محکم و قاطعی در برابر ادعاهای گاه و بیگاه جریان منتظری علیه امام راحل نگرفته و به مصاحبه های ضعیفِ چندخطی بسنده کرده است. اقدامی که شاید باید آن را ناشی از همسویی سیاسی برخی مسئولان آن درباره جناحبندیهای سیاسی کشور با جریان باند مهدی هاشمی و تاکتیک «سکوت الهامبخش وحدت» در برابر «دشمن مشترک» دانست.
جالب آنکه از شخص حسن خمینی نیر کمتر موضعی در محکومیت آیتالله منتظری و حامیانش میتوان یافت. شاید آخرین موضع او دراینباره به سال 79 و پس از انتشار کتاب پاسداشت حقیقت- نوشتهٔ آقایان سلیمی نمین و رضایی- برگردد که گفته بود «نوشتن اینگونه کتابها را ادامه دهید تا زمانی که نتظری از دنیا نرفته است پاسخ اهانتهای وی به حضرت امام راحل داده شود.»
آیا موسسه نشر و تنظیم آثار امام اینبار از حیثیت امام آنطور که شایستهٔ اسم این موسسه است دفاع خواهد کرد؟
جدا از آنچه در تیر سال 78 بر کوی، دانشگاه و کف خیابانهای تهران گذشت، همزمان و پیش از آن، تحولاتی در فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور رخ داد که تحتتاثیر متن حوادث، کمتر مورد توجه قرار گرفت. برنامه و طرحی چیده شد و افرادی به بازیگری مشغول شدند تا فتنه 18 تیر شکل گرفت. 18 تیر 78 حادثهای خلقالساعه نبود، طرحی بود که پشتوانهای داشت و آیندهای پیش رو. خالقان حادثه کوی دانشگاه پازلی را طراحی کردند و براساس آن پیش رفتند.
حمله به «پایگاه دشمن»
اثبات تاثیرگذاری رسانه و مطبوعات بر شکلگیری ساختار فکری ـ فرهنگی جامعه، نیاز به تحقیقات جامعهشناسانه گستردهای ندارد. وضوح این امر آنچنان است که هر فردی با کمی تأمل به آن خواهد رسید. احزاب و گروههای سیاسی ـ اجتماعی با علم به این امر بدیهی، برای بهترین استفاده از این ابزار سودمند، سرمایهگذاری میکنند.
براندازان و دشمنان فرهنگ انقلاب اسلامی، اهمیت مطبوعات و تاثیر آن بر جامعه را از همان سالهای ابتدایی انقلاب درک کردند. فضایی که اوایل انقلاب در نشریههای مختلف و در گروههای مختلف سیاسی شکل گرفت، با قاطعیت مسوولان و برخورد با آنها در آن روزها، منجر به انحراف انقلاب از مسیر خود نشد.
هرچند آن جریان بهطور کامل از بین نرفت و کم وبیش در سالهای بعد به کار خود ادامه داد؛ اما پس از پایان جنگ و تغییر فضای اجتماعی ایران، سکولارهای ایرانی به این نتیجه رسیدند که دوباره فضا برای استفاده از مطبوعات فراهم شده است. هدف این بود که از نهادینه شدن ارزشهای انقلابی و اسلامی در نسل جدید جلوگیری شود و فرهنگ لیبرالی، جایگزین فرهنگ سالهای ابتدایی انقلاب در بین تودههای مردم شود.
این روند با روی کار آمدن دولت اصلاحات و حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم قوه مجریه از این جریان سکولار مطبوعاتی، در کنار دفاع تمامقد وزیر ارشاد، بیش از پیش فضا را برای جولان لیبرالها مهیا کرد. توپخانهای که با هدف شلیک به نظام، کار خود را شروع کرده بود، خویشتنداری نکرد و با پشتیبانی و دلگرمی عطاءالله مهاجرانی هدف را بهسمت مبانی و اعتقادات اسلام نشانه گرفت.
نشریههایی که با پیشتازی روزنامههای سلام و جامعه در سالهای میانی دهه 70 شروع به کار کرده بودند، بهواسطه افتتاح زنجیرهوار، پیوستگی محتوایی و مدیریت واحد، عنوان مطبوعات زنجیرهای را به خود گرفتند.
صبح امروز، جامعه، توس، نشاط، خرداد، عصر آزادگان، بهار، دوران امروز، نوروز، مشارکت، آفتاب امروز، عصر ما، آریا، ایران فردا، هممیهن، اخبار، آوا، پیام هاجر و… مهمترین نشریههایی بودند که در ماههای ابتدایی دولت اصلاحات، بیمحابا مجوز انتشار دریافت کردند و البته خیلی سریع اندیشههای خود را در فضای جامعه پخش کردند.
-«اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه براساس قانون داده شود، اشکال ندارد حتی علیه خدا» آفتاب امروز،2/6/78
-«معصومین فقط در کلیات و اصول اسوهاند، نه در فروع و جزییات» محسن کدیور، ماهنامه کیان
-«صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.» صبح امروز، خرداد78
-«مسلمان نبودن عیب و عار نیست و مسلمان بودن هم شرط لازم رستگاری نیست.» هویت خویش، اردیبهشت 78
-«مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقبافتادگی است.» جامعه سالم، تیر77
-«برخورد با توهینکنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهین میشود، خود اشاعه فحشاست.» مهاجرانی، اخبار اقتصاد، مهر 78
-«پیامبر رفت و هیچ فردی را به جانشینی خود انتخاب نکرد. امام حسین جانشین پدر خود نبود.» صبح امروز، 23/8/78
-«حکومت دینی، تفکری غلط است و بر همین اساس دین و سیاست از یکدیگر جدا میباشند.» پیام هاجر، 28/7/78
اینها تنها گوشهای از پردهدری و گستاخی نشریهها نسبت به مبانی اعتقادی مردم بود. این در حالی بود که مجموعه وزارت ارشاد بهعنوان متولی فرهنگ کشور، نهتنها موضعی در مقابل این شارلاطانیزم مطبوعاتی نگرفت، بلکه وزیر و معاون مطبوعاتی وی بارها به حمایت از هتاکان به امنیت اعتقادی مردم لب به سخن گشودند. رییسجمهور نیز در این میان سیاست سکوت همراه رضایت را در پیش گرفته بود.
مجلس پنجم که در آن زمان، سال چهارم و آخر خود را سپری میکرد، پس از درک شرایط اینچنینی تصمیم گرفت وارد صحنه شود تا فضای بی بندوباری مطبوعات را تغییر دهد که میتوانست عواقب خطرناکی برای کشور داشته باشد. بههمین منظور مجلس اوایل سال 78 لایحه اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کار قرار داد. یکبار در اسفند 64، کلیات تغییر قانون مطبوعات (مصوب سال 1358) در مجلس دوم تصویب شده بود.
ولی از همان زمان نیز این لایحه مخالفانی داشت و حتی در سالهای بعد هم اعتراضاتی مبنی بر وجود نقاط مبهم در این قانون شده بود. بهدلیل همین ابهامها در حوزه عمل، در سال 74 در حالیکه هنوز دوران 2 خرداد شروع نشده بود، زمزمههای طرح اصلاح قانون مطبوعات شروع شده بود. بنابراین خانه ملت تصمیم گرفت با توجه به همان کاستیهای قبلی این قانون و با نظر به فضای شکلگرفته در مطبوعات، دست به اصلاح این قانون بزند.
هنگامیکه کلیات طرح در دستور کار مجلس قرار گرفت، تنها چند روز کافی بود تا حملههای هماهنگ نشریههای اصلاحطلب به طرح مجلس، آغاز شود. این در حالی بود که این اصلاحیه که در 4 بند تصویب شده بود، حاوی اصولی منطقی و عقلانی بود. در حقیقت حداقلهایی بود که هر عقل سلیمی آن را جایز میشمارد.
ممنوعیت فعالیت مطبوعات برای بیگانگان، جاسوسان، سردمداران رژیم طاغوت و…، منع شدن مطبوعات برای دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه، مقابله با افراد دولتی و غیردولتی که مطبوعات را تحت فشار قرار میدهند و التزام عملی مدیران مسوول و صاحبان امتیاز نشریهها به قانون اساسی جمهوری اسلامی، مواردی بود که در مجلس تصویب شد. این موادی بود که عقل، منطق و شرع آن را تایید میکرد.
نشریههای زنجیرهای، آتش خود را سمت مجلس گرفتند. اولین تیر را مجمع روحانیون مبارز با صدور اطلاعیهای در روزنامه دولتی ایران زد: «این طرح سایه استبداد را بر فضای مطبوعات کشور میگستراند» تیترها آنچنان بود که اگر کسی نمیدانست محتوای این قانون چیست، حتما آن را متحجرانه و قرون وسطایی تلقی میکرد:
– «طرح اصلاح مطبوعات، یعنی سایه استبداد بر فضای نشریات کشور» ایران،2تیر78
– «تکریم یا تحریم آزادی، سرنوشت مطبوعات رقم میخورد» خرداد، 13تیر78
– «اعتراض شدید انجمن صنفی روزنامهنگاران به طرح اصلاح قانون مطبوعات» نشاط، 18خرداد78
در این میان روزنامه سلام به مدیرمسوولی موسوی خویینیها علمداری این جریان برعهده گرفت:
«طرح تغییر قانون مطبوعات، وهن قانون اساسی است» سلام،27 و30خرداد78
«اصلاح قانون یا به بنبست کشیدن نظام؟» سلام،9 تیر78
این حجم از توهین، تخریب و جَوسازی در حالی بود که هیچیک از این نشریهها از محتوا و متن این طرح با مردم صحبت نمیکردند و تنها با انتخاب تیترهای داغ و جنجالی، سعی در مسموم کردن فضای کشور داشتند.
گویا این نشریهها وگردانندگان آنها خود را مصداق اعمال مجرمانهای یافته بودند که در این قانون بر آن تصریح شده بود، یا شاید این بخشی از پازلی بود که چیده شده بود، شاید هم هردو. هرچه زمان تصویب این طرح نزدیکتر میشد، فضای تندروی، افراط و عصبیت هم بیشتر بر نشریهها تاثیر میگذاشت. فضایی احساسی که تنها جرقهای میتوانست آن را تبدیل به بحران کند.
«سلام» بر کودتا
شواهدی نشان از این داشت که واقعیت این هجمه، تنها مقابله با این طرح مجلس نیست. به نظر میرسید قانون مطبوعات بهانهای شده باشد برای طرحی دیگر. اما چه طرحی میتوانست اینچنین طراحان را به تبوتاب بیندازد؟
سعید حجاریان کمتر از یک سال قبل ـ17 آذر 77 ـ در مصاحبهای با روزنامه ایران، از طرحی سخن میگوید و از آن با عنوان «فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به فرماندهی» یاد میکند. روزنامه سلام نیز،که یکبار در سال 72 به تعلیق فعالیت مطبوعاتی محکوم شده و با وساطت برخی مسوولان ارشد نظام، عفو شده بود، 9 تیر 78 در یک پیشبینی حیرتانگیز از طرح اصلاح قانون مطبوعات، بهعنوان طرحی برای به بنبست کشیدن نظام یاد میکند.
سنگرهایی که حجاریان حدود یک سال پیش از آنها نام برده بود،کجا بودند؟ بعدها مشخص شد وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و حتی بسیج، مناطق عملیاتی براندازان بود. قرار بود هریک طی پروژهای فرو بریزد. برای نشستن در جایگاه فرماندهی لازم بود بازوهای امنیتی و اطلاعاتی نظام و رهبری فلج شود. پس از جریان قتلها که نشانه بهسمت بدنه وزارت اطلاعات رفته بود، نوبت به نیروی انتظامی رسیده بود.
چگونگی اجرای طرح، نیازمند دقت فراوانی بود. محمدعلی ابطحی یکبار گفته بود: «آقای خاتمی 20 میلیون نفر پشت سر دارد اما آقای خامنهای 8 میلیون رأی آورد. اگر درگیری بهوجودآید، مطمئن باشید که آقای خامنهای پیروز نخواهد شد.» با شکلگیری اصلاح قانون مطبوعات، بهانه لازم برای درگیری و به صحنه آمدن سرمایه اجتماعی شکل گرفته بود که اصلاحطلبان تصور میکردند حامی آنها هستند.
کلید آشوبی که هدفی جز کودتا نداشت، در دستان مدیرمسوول روزنامه سلام بود. کودتا براساس سند مجعولی که 15تیر 78 بر پیشانی روزنامه سلام نشست، راه خود را یافت. پیوند ماجرای قتلها و وزارت اطلاعات به طرح مجلس، براساس سندی دروغی و جعلی، شکل گرفت. سندی که از وزارت اطلاعات به سرقت رفته بود، درحقیقت نامهای بود که در جلسههای مشاوران خطاب به وزیر نوشته شده بود و درحقیقت محتوایی فرهنگی مربوط به رصد کلی فضای کشور داشت.
اما نامهای که در بالاترین سطح امنیتی کشور نگارش شده، چهطور سر از روزنامه درآورده بود؟ و چهطور این روزنامه دست به افشای اسرار نظام زده است؟ کاری که موسوی خویینیها کرد، ریسک خطرناکی بود که تنها صدای آمریکا حامی آن بود. علیرضا نوریزاد در گفت وگو با رادیو آمریکا: «کاری که روزنامه سلام کرد، به گمان من یکی از شجاعانهترین کارها در تاریخ 20 ساله مطبوعات ایران بود.»
روزنامه سلام علاوه بر اینکه سندی محرمانه را افشا کرد، آن را تحریف نیز کرده بود. بنابراین براساس قانون باید توقیف میشد. این اتفاق یک روز بعد رخ داد. همان شب ساعت 10 نیز وزارت اطلاعات شکایتی علیه مدیرمسوول به جرم افشای اسرار نظام تنظیم کرد. علی یونسی وزیراطلاعات دولت اصلاحات، در مصاحبهای گفت: «کاری که روزنامه سلام کرد، سرقتی بود که فقط استفاده جناحی و سیاسی داشت.»
یک ماه فضاسازی علیه طرح مجلس، پیوند آن با سعید اسلامی و ماجرای قتلها و حال بسته شدن روزنامهای که مدیرمسوول آن حکم پدر و استاد برای زنجیرهایها راداشت، همه اینها آماده بود تا نشریههای برانداز دوباره وارد صحنه شوند. حزب مشارکت 16 تیر بیانیهای صادر کرد و نوشت: «اصرار به توقیف سلام میتواند عواقب و پیامدهای زیانباری داشته باشد.»
۱۰ شب ۱۶تیر حکم توقیف سلام صادر شد. یعنی درست زمانیکه روزنامههای صبح فردا یا بسته شده بودند یا در حال بسته شدن بودند. اما تیترهای فردا صبح زنجیرهایها وتحلیلهای فراوانشان مبنی بر توقیف روزنامه سلام، طوری بود که گویا توقیف روزنامه را پیشبینی میکردند. درحقیقت این نیز بخش دیگری از پازل بود که چیده شد و بهخوبی جلو میرفت.
_ زمان، حامل حوادث خشونتبار است
_نظام باید هزینههای سنگینی بپردازد.
_محدودیت مطبوعات، خشم مردم را شعلهور خواهد کرد.
_دانشجویان ساکت نخواهند نشست.
صحبت از خشم و خشونت، زینتبخش نشریههای مدعیان گفتوگو، آزادی و دموکراسی شده بود. در این میان تحریک دانشجویان، بیش از همه مورد توجه این جریان قرار گرفت. تلاش زیادی صورت گرفت که از راههای مختلف، اعتراض از پیشانی روزنامهها به صحن دانشگاه کشیده شود.
«هزینهای» که پرداخت شد
روزنامه نشاط صبح روز 17تیر، در حالیکه تصویر موسوی خویینیها را در صفحه اول خود آورده بود، نوشت: «آیا محافظهکاران هزینه به صحنه آوردن موسوی خویینیها را محاسبه کرده اند؟»
سعید حجاریان نیز در روزنامهاش، صبح امروز، نوشت: «بازی دموکراسی، اگرچه بازی نامیده میشود، ولی اگر قواعد آن را پذیرفتیم، دیگر بازی نیست و اگر این قاعده در مطبوعات یا انتخابات در هم شکسته شود، آنگاه سیاستورزی به پایان میرسد.» خبر از پایان سیاستورزی داده شد. هزینه به صحنه آوردن موسوی خویینیها با تنظیم شکایت از او چه ارتباطی میتوانست داشته باشد؟ روزنامهها در 17 تیر، بهطور علنی نظام را تهدید کردند.
تابستان داغ
تحریک دانشجویان در نشریهها، همان بعدازظهر روز 17تیر و با حضور عواملی که بعدها مشخص شد اصلا دانشجو نبودهاند، نتیجه داد. اما تنها 10 روز پیش از آن، روی دیگر این پروژه توسط نشریه آمریکایی «میدل ایست اکونومیک دایجست» برملا شد.
این نشریه در مقالهای خبر از تحولاتی حیاتی در ایران داد: «بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت و حتی شاید دور نهایی رویارویی جدی بین جناح محافظهکار و اصلاحگرایان خواهد بود. اصلاحطلبان، یک تابستان سیاسی داغ را پیش روی دارند تا جناح محافظهکار را از میدان مبارزه خارج کنند.»
برنامهای که پیشبینی شده بود، شب 17تیر در محوطه کوی دانشگاه تهران توسط دفتر تحکیم وحدت کلید خورد. نصب اعلامیهای در محوطه کوی و دعوت دانشجویان برای حضور در تجمع اعتراضی به توقیف سلام. سیدنظام موسوی که در آن زمان مسوول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود، میگوید: «فردی که این اعلامیه را پخش میکرد، شفیعی نام داشت که اصلا دانشجو نبود و کارمند جهاد دانشگاهی کوی بود. جالب اینکه تاجزاده، همین فرد را بهعنوان دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب در وزارت کشور منصوب کرد.»
چند ساعت از نصب اعلامیه که میگذرد، تعدادی از اعضای دفتر تحکیم وحدت همراه 2 نفر دیگر به نامهای منوچهر و اکبر محمدی که بعدها خودشان اعتراف کردند اصلا دانشجو نبودهاند ـ منوچهر محمدی دانشجوی اخراجی اقتصاد بود ـ تظاهرات در محوطه کوی را شروع و دانشجویان را به خروج از خوابگاهها دعوت میکنند.
عامل تحریک دعوت دانشجویان، در شعارهایی که سر داده میشود، شنیده میشود. شعارهایی که حاکی از تهدید آزادی و اختناق است. دانشجویان از آنچه پشت پرده این جریان میگذرد، بیخبر هستند. پشت پردهای که آنان را تنها پیادهنظامی میدانند برای مقصود خود. آرام آرام شعارها علیه نظام و رهبری هدایت میشود. با توجه به روزهای فرجه امتحانات و حضور کم دانشجویان در کوی، نیاز به حضور عوامل غیردانشجو و هدایت معترضان به بیرون از محوطه خوابگاه احساس میشود.
جمعیت حدود ساعت 9 شب 18 تیر از محوطه کوی دانشگاه خارج و وارد خیابان کارگر میشود. همزمان با حضور معترضان در خیابان، عاملان اصلی، آشوب و تخریب اموال عمومی را آغاز میکنند. با تبدیل اعتراض به آشوب و تخریب و سلب امنیت از مردم منطقه، نیروی انتظامی وارد صحنه میشود و از دانشجویان میخواهد به کوی برگردند. جمعیت به داخل کوی برمیگردد ولی همچنان 20 ـ 30 نفر میمانند و خیابان را میبندند.
ارادهای که علاقهمند به درگیر کردن نیروهای انتظامی با آشوبگران است، کاملا حس میشود. گروگانگیری یک سرباز وظیفه ناجا توسط دانشجویان و ضرب و شتم وی، فضا را بهشدت متشنج میکند. سرباز از دست دانشجویان می گریزد ولی کلاه او را به حالت تمسخر به هوا پرتاب میکنند.
شب از نیمه میگذرد که شعارهای دانشجویان تندتر میشود و روشن کردن آتش در خیابان و تخریب اموال عمومی شدت میگیرد. پلیس با بلندگو باز از دانشجویان میخواهد به کوی برگردند و در غیراینصورت برخورد خواهد کرد. همین اتفاق هم میافتد. نیروی انتظامی وارد محوطه کوی میشود و درگیری شدیدی که بین معترضان و نیروی انتظامی رخ میدهد، منجر به اتفاق های تلخی میشود.
طبق اظهار فرماندهان نیروی انتظامی پلیس، آن شب هرچه تلاش میکنند وزیر کشور را نمییابند، تا از او کسب تکلیف کنند. ـ نیروی انتظامی زیر نظر رهبری عمل میکند، اما مسوولیت آن از طرف رهبری به وزیر کشور تفویض شده است.ـ آن شب وزیر کشور از ساعت 11شب تا 4 صبح در دسترس نبوده. درگیری و آشوب نیمهشب در کوی و خیابانهای اطراف، ادامه مییابد. شعارها ارتباطی با روزنامه سلام و قانون مطبوعات ندارد.
جمعیت معترض، اصل نظام را هدف گرفتهاند. همزمان با ادامه درگیریها تا نیمهشب، عدهای وارد کوی میشوند و اقدام به تخریب خوابگاهها و ضرب و شتم دانشجویان میکنند. اقدامی که نهتنها هیچ توجیهی ندارد بلکه بهشدت مشکوک است. طبق اظهار برخی از دانشجویان حاضر در واقعه، افرادی که وارد کوی شدند، اصلا دانشجو نبودند و هرکسی را هم مورد ضرب و شتم قرار میدادند.
حتی گفته شد یکی از کسانیکه آن شب کتک خورد، قائممقام بسیج دانشکده تربیتبدنی بود. دانشجویانی که در اتاقهای خود مشغول استراحت هستند، مورد حمله قرار میگیرند. آنچه مسلم است حجم آشوب و تخریب بهقدری زیاد است که نمیتوان آن را به حضور یکساعته نیروی انتظامی در کوی نسبت داد.
در این میان اظهارنظرهای بیمنطق و بعضا تحریکآمیز برخی مسوولان مانند تاجزاده و سلیمانی معاون دانشجویی وزیر علوم، در ملتهب کردن اوضاع و تحریک دانشجویان علیه نظام، بسیار تاثیرگذار است. مصطفی معین وزیر علوم نیز در اقدامی مشکوک و تأملبرانگیز، استعفای خود از وزارت را اعلام میکند که در آن شرایط، هیچ تاثیری غیر از ملتهب کردن اوضاع ندارد. شرایطی بهوجود میآید که تصور میشود دولتیها در یک طرف ایستادهاند و بهجای آرام کردن اوضاع، با اقدامهای خود بر تنش میافزایند.
فردی به نام احمد باطبی ـ
فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبودـ در راستای طرحی که بخشی از پازل توطئه است و جریان کشتهسازی را دنبال میکند، با در دست گرفتن یک زیرپیراهن آغشته به رنگ ـ که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، زیرپیراهن را رنگی کرده بود ـ مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. عکسی از او بهطور گسترده در نشریهها منتشر شد و انعکاس گستردهای پیدا کرد و تا مدتها بهعنوان سندی مبنی بر کشتن دانشجویان ارایه میشد.
درباره پروژه کشتهسازی، سیدنظام موسوی که بهواسطه حضور در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، از نزدیک حوادث ۱۸ تیر را رصد کرده است، در خاطرات خود میگوید: «تحکیمیها میخواستند سوار موج شوند. یکی از ایرادهای جدی که به اینها وارد بود، این بود که به دروغ اسامی کشتهشدگان را منتشر کردند.
قرار بود در اعتراض به کشتن دانشجویان، شنبه ۱۹تیر جلو سردر دانشگاه تجمعی داشته باشند، در حالیکه تا آن زمان کسی کشته نشده بود. شورای صنفی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ۱۳ نفر را بهعنوان کشتهشده مطرح کرد که همان شب رادیو اسراییل این خبر را بازتاب داد.
ازقضای روزگار، برخی از این اسامی که بهعنوان کشتهشدگان مطرح شده بودند، بچههای بسیج دانشجویی بودند. بعد ما زنگ زدیم و پیگیری کردیم و دیدیم که اصلا تهران نیستند. همه آن ۱۳ نفر را پیگیری کردیم و دیدیم دروغ است. سریع صداوسیما را در جریان گذاشتیم و صداوسیما هم اعلام کرد اسامی ۱۳ کشته حادثه کوی دانشگاه دروغ است.»
واکنش محمد خاتمی رییسجمهور در آن چند روز درکنار سکوت، ابعاد دیگری هم دارد. مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تصمیمگیری خاتمی و دولت وی در آن روزها میگوید: «در مساله 18تیر، شورای عالی امنیت ملی کمی با سستی کار کرد. آقای روحانی دبیر وقت شورا در آن زمان، خارج از کشور بود و جلسههای شورا که به ریاست رییسجمهور تشکیل میشد، اجازه نمیداد که بسیج وارد شود و جلو شلوغیها را بگیرد.»
این امر در کنار تعلل در برخورد و حتی حمایت وی از مدیران زیرمجموعهاش که در بحرانآفرینی نقش داشتند، نشان از این دارد که وی را نیز اگر نه بهعنوان یکی از طراحان، حداقل باید از حامیان توطئه 18تیر دانست.
شب 19 تیر، وزارت اطلاعات شکایت خود را از روزنامه سلام پس میگیرد. روابط عمومی وزارت اطلاعات در بیانیهای رعایت بیطرفی و استقلال، حفظ آرامش و پرهیز از هرگونه تنش و تقویت سیاستهای دولت خدمتگذار درباره توسعه سیاسی و آزادیهای قانونی مطبوعات را بهعنوان دلیلهای انصراف از شکایت ذکر میکند.
همان شب جلسهای در دفتر تحکیم وحدت با حضور سعید حجاریان و اصغرزاده شکل میگیرد. اعلام یک هفته عزای عمومی و درخواست تعطیلی دانشگاهها، از تصمیمهای مهمی است که در این جلسه گرفته میشود.
شامگاه 19 تیر، در خیابانهای اطراف کوی، حوادث تلخی میگذرد. در حالیکه تقریبا جریان بهطور کامل از اختیار دانشجویان خارج شده است، تخریب اموال عمومی، آتش زدن اتومبیلها، حمله به مسجدها و آزار رساندن به اقشار مذهبی و هرکسی که ظاهری مذهبی دارد و حتی تعرض به بانوان محجبه، از جمله حوادثی است که تلخی این حوادث را بیش از پیش میکند.
صبح روز شنبه 19 تیر، تیتر روزنامه نشاط اعلام یک هفته عزای عمومی از طرف دفتر تحکیم وحدت است. عزای عمومی برای حوادثی که تا کنون یک کشته داشته، آن هم افسر وظیفهای بود که بهصورت مهمان در خوابگاه حضور داشت. عزت ابراهیمنژاد که مهمان کوی بود، 19 تیر و با اسلحه کمری کشته می شود. هرچند هیچ نهاد رسمی مرگ او را تایید نکرد.
روزنامه نشاط در همان شماره، مقالهای را به قلم محمد قوچانی چاپ میکند،کسی که بعدها بسیاری از نشریههای اصلاحطلب از جمله «شهروند امروز» را سردبیری کرد. «هزینه به صحنه آوردن یک نیروی موثر» عنوان یادداشتی بود که محمد قوچانی پیرامون نحوه درج نامه وزارت اطلاعات در روزنامه سلام نوشت:
«هنگامیکه موسوی خویینیها دریافت که مجید انصاری لیدر فراکسیون اقلیت پارلمان، بهدلیل روابط بسیار خوبی که با مقامات عالیرتبه دارد و توصیه مخصوصی که دریافت کرده است، از خواندن نامه حوزه مشاوران وزارت اطلاعات درباره اصلاح قانون مطبوعات از پشت تریبون صرف نظر کرده است، تصمیم گرفت شهامت خود را با یک تیتر تکاندهنده نشان دهد.»
قوچانی در ادامه مینویسد: «او که مطمئن بود با تصویب اصلاحیه قانون مطبوعات، عملاً «سلام» و روزنامههای اصلاحطلب دیگر، از ایفای نقش خود باز خواهند ماند؛ ولی کوشید به یک ریسک خطرناک دست بزند. خطر ریسک به اندازهای بود که حتی سعید حجاریان نیز صلاح را در آن دانست که چنین بازی خطرناکی را به موسوی خویینیها بسپارد.»
محمد قوچانی و روزنامه نشاط، فردای چاپ این مقاله مجبور به عذرخواهی از سعید حجاریان شدند.
یوسف صانعی 19 تیر پیامی صادر میکند و در حالیکه در پیام خود از کشته شدن چند دانشجو خبر میدهد، میگوید: «باید از امام امت( سلام الله) یاد بگیریم که چگونه در تمام مراحل از بهشتیها، مطهریها، موسوی خویینیها، کنیها، کروبیها و شهید عراقیها وچمرانها و فرزندان انقلاب و نهضت حمایت میکرده.»
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در بیانیهای که یک نسخه آن از طریق نمابر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) ارسال شد، ایده تهدید آزادی مطبوعات را با پرونده قتلهای پاییز گذشته مرتبط دانست و خواستار موضعگیری مراجع عظام و علمای بزرگوار در برابر حوادث اخیر شد. در همان روز، گروه نهضت آزادی نیز بیانیهای صادر کرد و از کشته شدن 3 دانشجو در حوادث کوی خبر داد.
فائزه هاشمی، مجید انصاری، محمدعلی ابطحی، اکبر گنجی، هادی خامنهای، محتشمی پور، مصطفی معین، عبدالله نوری، فاطمه کروبی و موسوی لاری افرادی هستند که به تناوب در این چند روز در کوی حاضر میشوند و هریک به شکلی بر تحریک دانشجویان میافزایند. حضور گسترده نهضت آزادی در مدیریت آشوبها وحتی حضور عزتالله سحابی و ابراهیم یزدی در کوی، از نکات دیگری است که پشت پرده جریان را آشکار میکند.
روز 20 تیر با گسترش آشوب در شهر و خیابانهای اطراف کوی میگذرد. در همین روز خاتمی با استعفای معین مخالفت میکند. آشوبگران با حضور در مقابل وزارت کشور، درِ این وزارتخانه را کندند و بهسمت میدان فاطمی تظاهرات کردند. بازی استقلال و پرسپولیس که امروز قرار است برگزار شود نیز مورد توجه فتنهگران قرار میگیرد و اعلام میشود علاوه بر حضور در ورزشگاه، بزرگراه تهران ـ کرج را مسدود خواهند کرد.
علاوه بر حضور اعضای نهضت آزادی و فایزه هاشمی در کوی، اعلامیهای در حمایت از معترضان از سوی آیتالله منتظری صادر و بین دانشجویان پخش میشود. اکبر گنجی نیز حدود ساعت 17 خود را به کوی میرساند و سخنرانی تحریکآمیزی پیرامون وقوع کودتا انجام میدهد. شامگاه 20 تیر با حضور مصطفی معین در محوطه کوی، اعلام میشود که از فردا 10 صبح، معترضان در دانشگاه تهران تحصن خواهند کرد.
سخنان امام
21 تیر، اقشار مختلف مردم ودانشجویان با رهبر معظم انقلاب دیدار میکنند. ایشان از همان ابتدای سخنانشان به حادثه کوی اشاره میکنند: « …مطلبی که از نظر من مهمتر از همه است و ذهن مرا مشغول کرده، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ قلب مرا جریحهدارکرد. حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن یک جمعی بهویژه در شب یا هنگام نماز جماعت، بههیچ وجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست. هرکسی بوده فرقی نمیکند چه در لباس نیروی انتظامی چه در غیر آن… حرف من به دانشجویان این است که مراقب باشید و دستهای پنهان را ببینید.»
ایشان همچنین به عناصری که در پس این قضایا هستند، هشداردادند که دست از توطئه بردارند. پخش مستقیم این بیانات از تلویزیون و محوطه کوی، تاثیر فراوانی در آرام کردن فضای جامعه و دانشگاه دارد. اما فتنه همچنان حامیانی سرسخت دارد.
نامه فرماندهان سپاه به خاتمی
بعداز ظهر ۲۱ تیر نامهای محرمانه از سوی ۲۴ تن از فرماندهان سپاه پاسداران خطاب به محمد خاتمی رییسجمهور ارسال میشود و از او میخواهند «سکوت، مسامحه و سادهانگاری» را کنار گذاشته و به «وظیفه انقلابی و ملی» خود عمل کند. خاتمی به این نامه وقعی نمینهد.
درواقع او تا پایان با اتخاذ مواضع زیگزاگی خود، آب به آسیاب کودتاچیان میریزد. وی در عین حال که در اظهار نظری معروف، از حوادث ۱۸ تیر با عنوان «تاوان افشای قتلهای زنجیرهای» یاد میکند، یک ماه بعد از حوادث، در دیدار با اعضای جهاد دانشگاهی، به هدایت آشوبها از بیرون اعتراف میکند: «دعوت به آشوب ریشه در خارج دارد. حفظ ارزشها و مصالح ملی پیرامون رهبری، قاعده رقابت سیاسی است.»
تا بعدازظهر روز 21 تیر، از حجم آشوب، تخریب و درگیری در سطح شهر کاسته و فضا مقداری آرام میشود. در همین روز، بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برای برگزاری تجمع اعتراضی در دانشگاه تهران برای روز سهشنبه 22تیر از وزارت کشور درخواست مجوز میکند که با مخالفت این وزارتخانه مواجه میشود.
اعلام میشود از سوی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، فراخوانی برای حضور در تجمع اعتراضی چهارشنبه در دانشگاه تهران صادر شده است. این در حالی است که موج آشوب وتخریب همچنان در شهر ادامه دارد و بخشهایی از آن به منطقههای جنوبیتر تهران و بازار رسیده است.
رهبر معظم انقلاب 22 تیر پیام مهمی را خطاب به مردم و دانشجویان صادر میکنند: «…گروهکهای وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود،گمان کردهاند مردم ایران از اسلام و انقلاب دست برداشتهاند و به خیال باطل خود میخواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند ….فرزندان بسیجیام با حضور خود در هر صحنهای که لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب کنند.»
22 تیر، هچنان درگیری و آشوب بهصورت پراکنده ادامه دارد. اما حضور بسیج در مناطق مختلف شهر، از حجم درگیریها کاسته است.
تجمعی که قرار بود 23 تیر در دانشگاه تهران برگزار شود، تبدیل به راهپیمایی عظیم مردمی در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف دانشگاه شد. از میدان ولیعصر(عج) تا دانشگاه در سمت شمال و شرق و از میدان فردوسی در سرتاسر خیابان انقلاب بهسمت دانشگاه، مملو از جمعیت مردمی شد. جمعیت مقابل دانشگاه به حدی شد که امکان ورود به دانشگاه امکانپذیر نبود. مراسم با سخنرانی علیرضا زاکانی مسوول بسیج دانشجویی و قرائت بیانیه پایانی توسط دبیر وقت شورای امنیت، حسن روحانی برگزار شد.
مردمی که چند روز صبر کرده و منتظر اشارهای از ولایت بودند، اکنون به صحنه آمدند. آمدند تا نشان دهند انقلاب بازیچه مطامع غربزدگان و غربشیفتگان داخلی نیست. اتفاقی که در یک نصف روز در 23 تیر رخ داد، قدرت ایمان مردمی بود که برنامههای چند ساله تجدیدنظرطلبان و انقلابیون خسته و پشیمان را به هم ریخت. جریان سکولار و برانداز نتوانست 18 تیر را عاملی برای باجگیری از نظام اسلامی و رهبری قرار دهد.23 تیر سدی مقابل عملیات فتح سنگر به سنگر شد.
هرچند حوادث سالهای بعد نشان داد که فرصت نظام به سران این جریان، برای آنها عبرتانگیز نبود و شد آنچه در فتنه 88 دیدیم.
حاج ابراهیم همت و نیروهای دیگری که همراه احمد متوسلیان در لبنان بودند حدود 24 ساعت بعد متوجه میشوند این چهار نفر گم شدهاند. پس از گذشت ساعتی از جدا شدن متوسلیان و سه دیپلمات دیگر از سایر نیروها، نیروهای ایرانی از طریق بیسیم از بعلبک و بیروت، سراغ آنها را میگیرند و جواب…
آیا حاج احمد متوسلیان زنده است؟
حاج احمد متوسلیان و همراهانش، حمید داودآبادی نویسندهٔ صاحب نام دفاع مقدس.
به واسطه علاقه یا احساس وظیفه، تحقیقات کاملی روی پرونده ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در لبنان انجام داده و نتیجه این تحقیقات در کتاب «کمین جولای 82» منتشر شده که معتبرترین و کاملترین کتاب در مسیر پرونده حاج احمد متوسلیان و همراهانش به شمار میرود.
با داودآبادی درباره برخی از ابعاد این اتفاق به گفتگو نشستیم که مشروح آن را می خوانیم ؛ همراه بنیانا باشید
اقدام فالانژها؛ قابل پیش بینی یا غیر منتظره بود؟
زمانی که نیروهای ایرانی به لبنان رفتند، لبنان درگیر جنگ بود و دولت مرکزی مستقری هم نداشت. دولت «بشیر جمایل» هم که در رأس کار بود فاقد تسلط بر حکومت بود.
واضح است که وقتی در منطقهای جنگ در گرفته است، وقوع حوادثی نظیر گروگان گیری و ربایش طبیعی است و از این منظر میتوان گفت اسارت حاج احمد متوسلیان از قبل قابل پیش بینی بود. ضمن این که دو نفر دیگر از نیروهای ایرانی هم چند وقت قبل اسیر شده بودند و این گروگان گیریها برای بار اول نبود که رخ میداد.
نجات حاج احمد متوسلیان در همان ساعات اولیه
صحبتهایی مبنی بر این که میشد حاج احمد و همراهانش را در همان ساعات اولیه نجات داد و شایعاتی مبنی بر این که مسئولان، اجازه چنین کاری را ندادهاند بی پایه و کذب محض است.
حاج ابراهیم همت و نیروهای دیگری که همراه احمد متوسلیان در لبنان بودند حدود 24 ساعت بعد متوجه میشوند این چهار نفر گم شدهاند. پس از گذشت ساعتی از جدا شدن احمد متوسلیان و سه دیپلمات دیگر از سایر نیروها، نیروهای ایرانی از طریق بیسیم از بعلبک و بیروت، سراغ آنها را میگیرند و جواب مشخصی دریافت نمیکنند.
فردای آن روز اتومبیل گارد حفاظت که 4 دیپلمات را در زمان ربایش، همراهی میکرده به نیروهای ایران اطلاع میدهد که احمد متوسلیان و همراهانش را ربودهاند.
فالانژها در این 24 ساعت هر اقدامی را که میخواستند انجام داده بودند. ضمن این که محلی که این چهار نفر دستگیر شدند، دژبانی ثابتی نبوده است یعنی همان روز، یک پست ایست بازرسی ایجاد و هر کسی شیعه بوده دستگیر میکردند و میکشتند.
حتی این پست ایست و بازرسی در روز بعد دیگر وجود نداشته و باید پرسید چگونه ممکن بوده در همان ساعات اولیه، برای آزادی آنها اقدام بشود؟
ما با دشمنان مکار و شیادی طرف هستیم. فالانژها و اسرائیلیها شیادانی هستند که به هیچ حرفشان نمیتوان اطمینان کرد. به نحوی که اظهارات آنها در طول سی سال گذشته همه ضد و نقیض بوده است
حمله اسرائیل به لبنان با یک بهانه ساختگی
بهانه حمله اسرائیل به لبنان، ترور سفیر اسرائیل در لندن بود. تروری که بعدها مشخص شد توسط گروه ابونضال که عامل صدام بودند انجام شده است. رئیس این تیم تروریستی در دادگاه اعتراف کرد که وظیفه ما انحراف جنگ ایران و عراق بود به صورتی که ایران در جنگ پیشرفت نکند.
پس از حمله اسرائیل به لبنان با بهانه ساختگی ترور سفیرش، بسیاری از کشورهای عربی گفتند ایران که ادعا میکند علیه اسرائیل است نیروهایش را بیاورد و علیه اسرائیل متمرکز کند.
در آن زمان، هیچ کشور عربی وارد جنگ با اسرائیل نشد و تنها ایران بود که نیروهایش را به لبنان برد.
تیپ 58 ذوالفقار از ارتش و تیپ 27 حضرت رسول (ص) از سپاه به سوریه فرستاده شدند تا برای نجات شیعیان لبنان از این منطقه وارد جنگ با اسرائیل شوند؛ اما معلوم شد از طریق سوریه امکان عمل وجود ندارد. چون سوریه در آن زمان آمادگی درگیری مستقیم را نشان نمیداد و هراس خاصی از اسرائیل داشت که اجازه نبرد به ما نمیداد.
واکنش امام به حضور رزمندگان در لبنان
شهید صیاد شیرازی در خاطراتش تعریف میکند روزی که فرماندهان سپاه و ارتش خدمت امام (ره) آمدند و قضیه را توضیح دادند، امام گفت: «همه شما را گول زدهاند؛ سریع تمام نیروها را بر گردانید که یک قطره خون اگر از دماغ کسی بیاید شما مسئولید، جبههای از تهران تا لبنان جلوی شما باز کردهاند آیا میتوانید آن را پر از نیرو کنید؟».آنجا بود که مسئولان تازه فهمیدند چه اشتباهی کردهاند.
حضور در لبنان و تضعیف جبهه در عراق
بعد از آزادی خرمشهر که برخی از کشورهای عربی پیشنهاد آتش بس (نه صلح) آن هم به صورت شفاهی به ایران میدادند، صدام در یک سخنرانی میگوید وقتی ایرانیها خرمشهر را از ما گرفتند من چنان احساس خطر کردم که به گارد ریاست جمهوری دستور دادم در اطراف بغداد دیوار دفاعی تشکیل بدهند.
این نشانه وحشت دشمن است. آنها برای نجات صدام دنبال زمان بودند و بحث آتش بس را پیش آوردند که ایران قبول نکرد و گفت: یا صلح یا ادامه جنگ.
بعد از آزادی خرمشهر وقتی ما نیروهایمان را به لبنان بردیم در عملیات رمضان که حدود یک و نیم ماه طول میکشد تمام کشورهای غربی بالاترین میزان کمک تسلیحاتی را به عراق کردند و حتی شوروی، تانکهای مدرن تی 72 که ضد موشک است را در این مقطع به عراق داد.
در همین مقطع، کارشناسان بلژیکی و اسرائیلی آمدند زمین شلمچه را مسلح کردند. کانالها و سیم خاردارها همه در مقطعی که ما درگیر لبنان بودیم ساخته شد و برای همین ما در عملیات رمضان شکست خوردیم.
این شکست طرح مشترک اسرائیل و عراق بود برای منحرف کردن ما.
موضع مسئولان کشور درباره ربودن دیپلماتها
مواضع مسئولان، بسیار عادی بود. به این صورت که وزارت خارجه نامه اعتراضیه ای ارسال کرد.
در آن دوره تکلیف لبنان معلوم نبود و مشخص نبود با چه کسی طرف هستیم. گروه فالانژیست ها مزدور اسرائیل بودند. وضعیت آن دوره مثل این است که چند نفر از رزمندههای ما را ارتش عراق در جنگ اسیر کرده باشد و ما بخواهیم نامه نگاری کنیم که اسرای ما را آزاد کنند.
وقتی مزدوران اسرائیل نیروهای ما را اسیر کردهاند چگونه از طریق دیپلماتیک از آنها بخواهیم که اسرای ما را آزاد کنند؟
البته قولها و وعدههایی از سوی لبنانیها دادهامی شد که علتش این بود که «بشیر جمایل» تمایلی به درگیری با ایران نداشت اما افرادی مثل سمیر جعجع انسانهایی جنایتکار و وحشی بودند که مسئولان اصلی پرونده چهار دیپلمات ایرانی آنها بودند؛ و بشیر جمایل نتوانست در مقابل آنها به توفیقی برسد.
ربایش احمد متوسلیان و تأثیرات بینالمللی
ما در آن زمان، درگیر جنگ بودیم و از سوی دیگر فالانژها و حتی اسرائیل تاکید داشتند این سوال را برجسته کنند که ایران در لبنان چه کار میکند؟ به همین خاطر هیچ عکسالعملی نمیتوانستیم نشان بدهیم.
اما بعدها در سطح سازمان ملل پیگیریهایی شد. به ویژه به واسطه گروگانهای غربی که در لبنان اسیر بودند. غرب از ایران میخواست که برای آزادی این گروگانها وساطت کند. ایران هم همیشه ادعا داشت که گروگانهای ما در این معامله چه میشوند؟
آنها وعده پیگیری میدادند تا در نهایت «خاویر پرز دکوئیار»، دبیر کل وقت سازمان ملل، نامه تسلیتی به ایران نوشت و از طرف سازمان ملل اعلام کرد که این چهار نفر کشته شدهاند.
حتی کنگره آمریکا هم چنین کاری را انجام داد. یعنی در همان زمان منابع دیپلماتیک ما از کنگره آمریکا خواستند در قبال درخواست نمایندگان آمریکا از ایران برای پیگیری آزادی گروگانهایشان، آنها هم وضعیت اسرای ما را روشن کنند.
آنها قول همکاری دادند و گروگانهایشان هم آزاد شدند. اما تنها جواب کنگره آمریکا نامه تأسف آمیزی بود که ضمن آن گفتند ما وضعیت گروگانهایتان را پیگیری کردهایم و آنها کشته شدهاند.
فالانژها در این 24 ساعت هر اقدامی را که میخواستند انجام داده بودند. ضمن این که محلی که این چهار نفر دستگیر شدند، دژبانی ثابتی نبوده است یعنی همان روز، یک پست ایست بازرسی ایجاد و هر کسی شیعه بوده دستگیر میکردند و میکشتند.
آیا احمد متوسلیان زنده است؟
ما با دشمنان مکار و شیادی طرف هستیم. فالانژها و اسرائیلیها شیادانی هستند که به هیچ حرفشان نمیتوان اطمینان کرد. به نحوی که اظهارات آنها در طول سی سال گذشته همه ضد و نقیض بوده است.
اما از طرف دیگر نظام پیگیر وضعیت این چهار دیپلمات بوده است و برای روشن شدن تکلیف آنها کارهای مهمی انجام داده است. دورههایی بوده که گروگانهای ارزشمندی از دشمن، در بند لبنانیها بودهاند و ایران برای آزادی آنها واسطه میشده است.
اگر قرار بود احمد متوسلیان در دست آنها باشد قطعاً او را تحویل میدادند تا به نتایج بهتری در این معاملات برسند. چون از لحاظ امنیتی، حاج احمد نسبت به گروگانهای آنها از لحاظ اطلاعاتی اهمیت کمتری داشته است و منطقی نیست که او را نگه دارند اما هزینههای بالایی در این گروگان گیریها بپردازند.
حتی در قضیه ملک فارلین یک پای معامله همیشه چهار گروگان ایرانی بودهاند که این اخبار تا کنون مطرح نشده است. غربیها به دنبال آزادی جاسوس خودشان بودند و ایران، شرط آن را مشخص شدن وضع گروگانهایش اعلام میکرد.
یعنی افتضاح ملک فارلین و آن همه هزینهای که برای آن پرداخت کردند به اندازه کافی اهمیت داشت که اگر امکان معاوضه دیپلماتهای ایرانی بود این کار را بکنند تا آن افتضاحات پیش نیاید.
به امید خبری که نسیم صبا از این عزیزان سفر کرده برایمان آورد.
🌿 حمایت مالی از «رسانه بنیانا» به منظور استمرار فعالیتها…
🚀 شما میتوانید با شرکت در این پویش ، پیش از دوم آذر ماه با حمایت خود، هزینه لازم برای تمدید سرویس هاستینگ وبسایت [ و ماندگاری فایلها ] را تامین کنید. اطلاعات تکمیلی در این لینکhttps://nahzat.onblog.ir درج شده است… – ❤️ موقعیت کسانی که اموالشان را در راه خدا هزینه میکنند، مِثل موقعیت دانهای است که هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه صد دانه باشد! تازه، خدا برای هرکه لایق ببیند، چندین برابرش میکند! آخر، خدا روزیگسترِ داناست. قرآن کریم. سوره البقره