پاول دوروف ، بازیگر هالیوودی اجاره ای جنگ آمریکایی در زمین تلگرام
همه آنچه در مورد تلگرام مطرح بود در حال مستند شدن است. پاول دوروف پس از فیلترینگ تلگرام در روسیه عملا وارد جنگ کلامی و عملیاتی با دولت این کشور شده و مرز آزادی را محدود در اپلیکیشن معمولی خود با حداکثر 200 میلیون کاربر در کل جهان معرفی کرده است.
پاول دوروف به عنوان مالک اپلیکیشن تلگرام منابع درآمدی و سرمایه اقتصادی مشخصی ندارد و مدعی است با دولت آمریکا و سایر قدرت ها نیز درگیر است. همواره خود را یک شخصیت “آنارشیست” و “مستقل” معرفی کرده است.
اکنون پاول دوروف مدعی است که با اتکا به “هیچ” در حال مقابله با دولت قدر قدرت روسیه است! می گوید به مراکز تولید فیلترشکن پول می دهد تا مانع مسدود شدن سرویس اش در کشورهای هدف “روسیه” و “ایران” شوند!
حقایق آشکارتر از همیشه است…دوروف یک “َشومن اجاره ای” است! کسی که مطابق با الگوهای هالیوودی لباس سیاه می پوشد، دائم در حال بدنسازی و تیپ زدن است و ادای قهرمانان فیلم های آنارشیستی علمی تخیلی را درمی آورد؛ اما کل تشکیلات منتسب به او توسط حاکمیت جهانی اداره و تغذیه مالی می شود. او را جدی نگیرید!
پشت تلگرام تشکیلات به اصطلاح حقوق بشری وابسته به اتحادیه اروپا، بنیادهای تولید فیلترشکن و سایر محصولات ضدحاکمیتی انگلیس و آمریکا همچون “اسمال مدیا” و “اوپن تکنولوژی” سیا ایستاده اند. همان ها که پیغام می دهند در صورت فیلتر شدن تلگرام ممکن است ایران را با تحریم های حقوق بشری “تنبیه” کنند!
اگر دولتی به شکل مستقل چنین نقشی در برابر حکومت ایران بازی می کرد به سرعت به سبب تهدید استقلال و امنیت ملی کشور با تهدید و دفاع متقابل مواجه می شد. اینجاست که بازیگران به ظاهر مستقل به کار می آیند!
یک هویت روسی واگذار شده، آغوش باز برای مذاکره و امتیازدهی و سابقه نسبتا پاک دوروف او را به گزینه ای جذاب برای دستگاه های امنیتی غرب تبدیل کرد.
درگیری حاکمیتها و اپها دو سالی هست که جدی شده است. اعتبارسنجی اخبار و کل محتوای عرضه شده در موتورهای جستجوگر و شبکه های اجتماعی مشهور با فشار آلمان و آمریکا و فرانسه در اروپا و آمریکا یکسال است که اجباری شده و به مرحله اجرایی رسیده است.
سرویسی که تاکنون به مردم جوامع آسیایی و آفریقایی مشتری گوگل و فیسبوک و توییتر ارائه نشده است! اعمال حاکمیت سایبری هر روز وارد فاز جدیدی می شود.
به خبر چند روز پیش رسانه های فرانسوی توجه کنید: “فرانسه به عنوان کشوری با تمدن و فرهنگ کهن، برای حفظ ارزشهای فرهنگی خود نتایج موتورهای جستجوی اینترنتی از جمله گوگل را دستکاری کرده و آن را بومی کشور خود میکند.”
هیچ هرج و مرج جهانی ای در حوزه سایبر در کار نیست…دعوای فناوران و سانسورچی ها دروغ است! درگیری میان دو گروه بزرگ از فناوران بر سر قدرت و حاکمیت است.
هدف این است که کشورهای جهان سومی و در حال توسعه در بستر سایبر به اسم “صیانت از آزادی” و “گردش آزاد اطلاعات” تسلیم و مستعمره شوند و توسعه یافته های سایبری با سانسور و فیلترینگ و اعمال قانون حداکثری فناوران را مثل همیشه اما کمی بیش از پیش برای تحقق آرمان های و ارزش های خود به خدمت بگیرند. بازی نخورید! کار خودتان را بکنید!
کسانی که به هنر بیاعتنا هستند؛ تیشه به ریشه انقلاب میزنند / در پیوند انقلاب و هنر، بحث مرگ و زندگی است.
سخنان #وحید_جلیلی در جمع اعضای دبیرخانه #جشنواره_عمار
در شرایطی که یک عده که خودشان از هم پاشیدهاند؛ از فروپاشی! و بنبست و بحران… حرف میزنند، وقتی به واقعیت نگاه میکنید در سینما که عرصه تسخیر شده توسط روشنفکرها و غربزدهها تلقی میشد، چهارتا فیلم همزمان اکران شده. هر چهار تا هم پرفروش و هر چهارتا هم ذیل گفتمان انقلاب. #مصادره در بیست سال اخیر اولین فیلم سینمایی است که ساواک و سلطنتطلبها را زده. #لاتاری غیرت ملی را مطرح کرده. #به_وقت_شام و #فیلشاه هم یک جور دیگر.
در علم مدیریت، #استراتژی یعنی کشف و استحصال #مزیت_نسبی پایدار در شرایط رقابتی. فیلشاه این مزیت انحصاری را نسبت به فیلمهای غرب زده دارد که در 800 #نماز_جمعه کشور معرفی شود و برایش بلیط فروخته شود. بله یکسری امکانات هم آنها دارند و ما نداریم. آنها در رسانه قوی هستند، ما ضعیفتریم. ولی ما هم امکاناتی داریم که آنها ندارند. مثل همین انگیزههای داوطلبانه، همین شور جوانانهی نسل جدید انقلاب که در یک نماز جمعه ۴۰۰ بلیت میفروشد. در #صومعهسرا دیروز فیلشاه سه و نیم میلیون فروخته است.
مثل اینکه عملیات #والفجر_هشت در جریان باشد، ولی مساجدِ پشت جبهه؛ بیاعتنا باشند. «کأن لم یکن شیئا مذکورا». در دفاع مقدس، وقتی عملیاتی میشد بلافاصله سر چهارراهها و جلوی مسجدها بلندگو میگذاشتند، صندوق کمک به جبهه در مساجد راه میافتاد، شوری ایجاد میشد. الان این عملیات شروع شده است. چهارتا اسکادران سینمای انقلاب فیلم ساختهاند. باید پشتیبانی کنیم. بالاخره ما یک وُسعی داریم. انگار درکی نداریم چه اتفاق بزرگی افتاده.
بلیطفروشی در نماز جمعه #سبزوار بهترین مثال است. چرا در #بیرجند و #اهواز و #تبریز و #مشهد نشده است؟ این مشکل #جشنواره_عمار است. نه ربطی به تهیهکننده دارد، نه کس دیگری. در تبریز #امام_جمعه هم پای کار آمده است. باید فقط دراستان های آذری؛ سه چهار میلیاردتومن فروش میکرد.
ما باید در لحظه؛ تشخیص بدهیم چه کنیم. شماها باید افسران جنگ نرم باشید. همه میگویند «ما همه سرباز توییم خامنهای». آقا میگوید من میخواهم #افسر باشید!
ما میگوییم نه، میخواهیم #سرباز باشیم! میگوید من افسر میخواهم که خودش بفهمد، #اجتهاد کند که چه کند. افسر جنگ نرم باید بفهمد که اگر به وقت شام 30 میلیارد بفروشد انقلابی در سینمای ایران به وجود خواهد آمد. اگر به وقت شام 30 میلیارد فروش کند یعنی تیر خلاص به #نه_غزه_نه_لبنان. و شوق این را داشته باشید که این هدف محقق شود. و این خیلی دور از دسترس نیست و شدنی است.
ما الان میتوانیم خودمان را معطل آسیبشناسی ستادها کنیم، ولی میتوانیم هم بگوییم #آتش_به_اختیار. این را متناسب با فرصتهای فوری و از دسترونده، هدف عملیاتی خود قرار دهید. بعد ساز و کارهایش را بچینید و ابتکار کنید. اگر قرار است به وقت شام 30 میلیارد بفروشد باید چه کار کنیم. بعد دیگر به معنای واقعی کلمه؛ کار شبانهروزی و جبههای میشود. امروز #اوج یک کار خوبی کرده است. همه برویم زیر علمش سینه بزنیم تا این پرچم برافراشته شود.
همین تجربه صومعهسرا را گسترش دهید. مشابه صومعهسرا ما حداقل 300 تا شهر داریم. به راحتی همین اکرانهای مردمی میتواند میلیاردها تومان به فروش فیلم اضافه کند. جریان روشنفکری این را ندارد، این همه آدم داوطلب و با انگیزه ندارد. از نظر کمّی هم ما بیشتریم.
این جملهی آقا را که در زمان ریاست جمهوری گفتهاند و پس نگرفتهاند باید سر در #حسینیه_هنر بزنیم که هیچ انقلابی اگر با هنر آمیخته نشود ماندگار نخواهد شد. یعنی در پیوند انقلاب و هنر، بحث مرگ و زندگی است. بحث مستحب نیست که به شعر و موسیقی و گرافیک و داستان انقلاب اعتنا کردی یا نکردی، به سینمای انقلاب اعتنا کردی یا نکردی؛ فرقی نمیکند و ربطی به انقلابی بودن ندارد! کسانی که وسعش را دارند اما به هنر بیاعتنا هستند دارند تیشه به ریشه انقلاب میزنند.
مصداقش چه است؟ در همین سه چهار سال این همه فیلم خوب آمده است، چند تا از بچهبسیجیها احساس وظیفه کردهاند؟ حداکثر در حد یک کار مستحب دیدهاند! گفتهاند اگر اعتکاف یا راهیاننور برویم بهتر است. #واجب_عینی که هیچ، واجب کفایی هم نمیبینند. از 80 میلیون، حداکثر دومیلیون میروند سینما. 78 میلیون نفر به هر دلیلی سینما نمیروند. اگر ما در کنار دو میلیون فعلی، دو میلیون نفر را به هنر انقلاب علاقهمند کنیم؛ بردهایم.
کاری که با وجود این همه آثار خوب و جذاب اما بهقدرناشناخته و بیپشتیبان؛ سخت هم نیست و فقط همت لازم دارد.
نشانی کانال وحید جلیلی در پیامرسانهای ایتا، آیگپ، بله و سروش »»
برای آگاهی بیشتر و افزایش تربیت رسانه ای مردم وبلاگ پیام رسان سروش مقاله ای تحت عنوان ” تمام دسترسی های پیام رسان ” منتشر کرد که در ادامه میخوانیم
با گسترش استفاده از دیوایسهای هوشمند و البته تنوع اپلیکیشنها بحث حریم خصوصی برای صاحبان انواع دیوایسها و یا همان کاربران اپها بسیار حائز اهمیت شده است.
در سیستمعاملهای مختلف، دسترسی های پیام رسان یا در هنگام نصب برنامه اعلام میشود و یا در هنگام استفاده از اپ و نیاز به مجوز خاص، اعلان خواهد شد.
پیامرسانها عموما بدلیل امکان ارتباط با مخاطبان، تماس صوتی، ارسال صوت، فایل، تصویر و ویدیو نیاز به دسترسیهایی دارند که در ادامه به آنها اشاره شده و دلیل هریک توضیح داده خواهد شد:
دسترسی به پیامک: با این دسترسی اپلیکیشن پیامک فعالسازی را خودش تشخیص داده و وارد مینماید. در واقع این امر برای سهولت در فعالسازی و تجربه کاربری بهتر صورت میپذیرد. کاربر میتواند این دسترسی را تأیید نکند و پیامک فعالسازی را خودش وارد نماید.
دسترسی به دفترچه مخاطبین: از آنجا که اساس ورود هر پیامرسانی ارتباط با مخاطبان است، لازم است اپلیکیشن پیامرسان شما لیست مخاطبان ذخیره شده را نمایش دهد تا بتوانید با دوستان و آشنایان خود ارتباط برقرار کنید. عدم دسترسی به لیست مخاطبان موجب میگردد تا اپ مورد استفاده هیچ مخاطبی را نشان ندهد.
دسترسی به حافظه: هنگامیکه شما در نظر دارید یک فایل یا تصویر ذخیره شده در حافظه گوشی خود را از طریق پیامرسان خود ارسال نمایید، نیاز به این دسترسی میباشد. اگر شما دسترسی فوق را قطع نمایید امکان ارسال فایل از روی حافظه دیوایس شما و یا ذخیره یک فایل جدید بر روی رم دیوایس خود را نخواهید داشت.
دسترسی به دوربین: زمانیکه شما درحال کار با اپلیکیشن پیامرسان میباشید و تمایل دارید مستقیما عکسبرداری یا فیلمبرداری نموده و آن را ارسال نمایید به این مجوز نیاز خواهید داشت. عدم دسترسی اپ به دوربین موجب خواهد شد تا شما تنها امکان ارسال تصاویر ذخیره شده را داشته باشید.
دسترسی به میکروفون: به جهت ضبط صوت و ارسال آن و یا بر قراری تماس صوتی میبایست به اپلیکیشن این مجوز را بدهید.
البته در برخی سیستمعاملها هنگام استفاده از پیامرسان به شما هشدار ضبط صدا را میدهد. با تأیید این دسترسی شما میتوانید صوت خود را ذخیره کرده و ارسال نمایید. توجه داشته باشید که اگر شما اجازه ضبط صوت را به اپلیکیشن ندهید، حتی اگر امکان دسترسی به میکروفون فراهم باشد، همچنان نمیتوانید صوتی را ضبط و ارسال کنید.
دسترسی به مکان: برای استفاده از امکانات مبتنی بر مکان پیامرسان مانند ارسال موقعیت، مشاهده موقعیت دوستان و … نیاز به این دسترسی میباشد. در غیر اینصورت شما امکان استفاده از خدمات مبتنی بر مکان را نخواهید داشت.
همانطور که در بالا توضیح داده شده است، هر اپلیکیشن پیامرسان مطابق امکانات خود نیاز به یکسری دسترسیها دارد که اگر این دسترسیها نباشد، از لحاظ فنی اپلیکیشن امکان اجرای سرویسهای خود را ندارد.
پیامرسان سروش نیز همانند دیگر پیامرسانها هنگام استفاده به دسترسیهای فوق نیاز دارد که البته دلیل تمام این دسترسیها طبق توضیحات ذکر شده فنی میباشد.
لازم به ذکر است این دسترسیها تنها در اپلیکیشن سروش از کاربر گرفته نمیشود. اپلیکیشنهای دیگری همچون واتس اپ، تلگرام، وی چت و … نیز تمام این دسترسیها را برای ارایه سرویس لازم دارند و از کاربران خود میگیرند.
در ضمن به اطلاع شما کاربران محترم میرسانیم اپلیکیشن سروش با حذف این دسترسیها کار میکند، اما بدیهیست برای مثال اگر دسترسی مخاطبین قطع باشد، شما هیچ مخاطبی را در سروش خود مشاهده نخواهید کرد.
متنی که در ادامه می خوانید به قلم احمد دستاران ممقانی به صورت رشته توییت منتشر شده است . احمد دستاران نویسنده کتاب «نامه های به مقصد نرسیده » و پژوهشگر رسانه است :
یک مقاله خوندم درباره ی مطالعه ای تطبیقی پیرامون نحوه مدیریت فضای مجازی در ۷ تا کشور؛ استرالیا، اندونزی، ترکیه، آمریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه.
چکیده ی بخشیش رو می نویسم: در هر ۷ کشور ساختاری مشابه شورایعالی فضای مجازی وجود داره. حتا در برخی کشورها اگر بخوایم اسامی این مجموعهها رو ترجمهی تحتاللفظی کنیم، اسمشون هم همین میشه.
همهی این مجموعهها تحت ریاست بالاترین مقام کشوری هستن و مدیریت متمرکز فضای مجازی رو بر عهده دارن. کشورهایی که تکثر قومیتی یا فرهنگی دارن، مثل اندونزی و استرالیا، در حوزهی محتوایی قوانین سختگیرانهای دارن. اندونزی بر اساس همین قوانین، ۶-۷ ماه پیش تلگرام رو فیلتر کرد و تا زمانی که اجازه دسترسی پیدا نکرد رفع فیلترش نکرد. ادعای اندونزی این بود که تلگرام بستر تفرقهافکنها شده.
نظام مدیریت فجازی چین تحت رهبر حزب اصلی چین(اسمش یادم نیست)اداره میشه و چند صدهزار نیرو داره چین تمامی سرویسهای خارجی رو فیلتر میکنه و در کمترین زمان نمونه مشابه داخلیش رومیسازه. بعد از فراگیر شدن استفاده عمومی از محصولات داخلی، با مشابه خارجی وارد مذاکره میشه برای رفع فیلتر.
نظام مدیریت روسیه، برخلاف چیزی که فکر میکردیم، بر مبنای مشارکتهای مردمیه. اونها یک انجمن مردم نهاد ملی دارند که نظارت بر محتوا، قوانین و مقررات فجازی روبر عهده دارند. این انجمن در سراسر کشور داوطلب میپذیره؛ بسیج طور 🙂 این سازمان توسط دولت مرکزی هدایت و حمایت میشه.
اتحادیه اروپا در زمینه فضای مجازی احساس عقبماندگی داره و از همین جهت کشورهاش به فکر راه اندازی شبکه ملی اطلاعات افتاده ن. اخیراً آلمان برای خدمات خارجی که کاربران آلمانی توش فعالیت میکنن مالیات وضع کرده… از طرفی هم در تجارت الکترونیک و هم برای پالایش محتوا خیلی سختگیر هستند.
مهمترین تفاوت آمریکا با ایران در حوزهی فجازی نامگذاری زیبا برای قوانین و مقرراتشه. آنچیزی که ما در ایران تحت عنوان «قانون مبارزه با جرایم رایانهای» میشناسیم در آمریکا به اسم «قانون ارتباط سبز»(یا یک همچین چیزی» شناخته میشه.
***
ویدیو : نظر سران کشورها درباره فیلتر تلگرام چیست ؟ چرا دنیا تلگرام را به عنوان پلت فرم تروریست ها #فیلتر کرده است
ویژگی اساسی که موجب شد مرحوم شهید آوینی به سلک و سیره بقیه شهدا و انسانهای ماندگار، ماندگار بشود، هنری زندگی کردن بود. حکیمی روزی فرموده بود که آنچه در قالب هنر نگنجد، ماندنی نیست.
راز ماندگاری شهید آوینی در عدالتخواهیاش در عرصه اجتماعی، در یک زیست هنرمندانه در سبک زندگی انسانِ الهی و نگاه غیبباور و معادگرایش بوده است.
بیشتر از آنکه آثار هنری شهید آوینی گویای آوینی باشد، زندگیکردن، زیستن، تغییر و تحول و دگردیسی شخصیت او اهمیت دارد: او که در دوره دانشجویی کس دیگری است، در دوره انقلاب کس دیگری و شکل دیگری میشود.
به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) میزان، حالِ فعلی افراد است. حالِ آوینی هرچه جلوتر آمد بهتر، مناسبتر و کاملتر شد تا مرحلهای که لیاقت شهادت پیدا کرد.
آوینی ؛ جلوتر از زمان
آوینی چند ویژگی داشت: ویژگی اولش جلوتر از زمان بودن است. جلوتر از زمان خویش بودن معنایش این نیست که ما در آینده سیر کنیم، بلکه یک آیندهنگری داشته باشیم و اگر قرآنیتر بخواهیم حرف بزنیم، عاقبتنگری داشته باشیم که «ان العاقبـه للمتقین.»
ویژگی دوم، ویژگی مهم شناخت غرب است. علفهای هرز را میشناخت، تشخیص میداد و کنار میزد. در عصر آوینی معنایش غربشناسی بود. امروز کنار غربشناسی شناخت نحلههای دیگر هم مرسوم است.
امروز فتنههای عصری صرفاً از تفکر غربی خاص نمیآید. فقط شناخت لیبرالیسم و سکولاریسم و ایندیویژوالیسم و موارد اینچنینی مهم نیست. امروز شناخت وهابیت هم مهم است، یعنی همانقدر که صهیونیسم و لیبرالیسم را باید بشناسید، باید وهابیسم و وهابیت را هم بشناسید.
ویژگی سومش هم ولایتمداری بود. شناختش نسبت به امام زمان خودش، ولیعصر خودش بود. هم نسبت به امام عصر و هم نسبت به نایب او، توجه ویژهای داشت.
اگر کسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرارنگیرد، مثل کسی میماند که قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است.
کعبه حجت است، اگر کسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرار نگیرد، مثل کسی میماند که قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است. کعبه هم حجت است.
عمار زمانش بود
آوینی در زمان خودش عمار بود، با مظلومیتهای خاص خودش، قطعاً اگر امروز بود، عمارِ پرمایه و توانمندی بود؛ عماری بود که خیلی دستِ پر و ضریب نفوذ بالایی داشت.
آوینی در دورهای که زندگی میکرد، درگیر مسائل سلبی و نفی آنچه نمیخواست، بود. در بخش لاالهَ سیر میکرد. اگر آوینی امروز در قید حیات مادی بود، امکان داشت در حوزه هنر و فکر از مرحله لاالهَ به الاالله رسیده باشد.
یک دوره 20ساله از شهادت ایشان میگذرد و خیلی اتفاقها افتاده است. خیلی از مسائلی که دغدغه آوینی بود، امروز کشف و روشن شده است. مشخص شده که غرب چه ضعفهایی دارد. احتمالاً آوینی میتوانست از کسانی باشد که «الگوی جایگزین» مبانی تفکر غرب را شفافتر، روشنتر و ملموستر بیان کند.
تا زنده بود صدایش شنیده نمیشد!
مدیریت فرهنگی زمان آوینی و مدیریت فرهنگی امروز یک ضعف کلیدی داشت و دارد: سواد فرهنگی ندارد. مبانی معرفتشناسی و هستیشناسیاش هم مخدوش است.
ظاهر مدیر فرهنگی ما در این دورهها، ظاهری وجیه و اسلامی بوده. مدیران فرهنگی انصافاً هم در زندگی شخصیشان هم افراد متدینی هستند اما آن زمانآگاهی لازم، آن غربشناسی دقیق، آن جریانشناسی مطلوب هنری و فرهنگی را ندارند.
از همه مهمتر اینکه از زمان خودشان عقب هستند. نهتنها مسائل فکری، معرفتی و ساختارهای فرهنگی آینده را نمیشناسند و جلوتر از زمان نیستند، بلکه حتی زمان آگاه هم نیستند، امروز را هم بعضاً نمیشناسند.
ممکن است البته مصداقهایی داشته باشیم که نقیض این گفته من باشد. یکی از دلایل غربت آوینی این بود که مدیران فرهنگی روز در سازمان صداوسیما، در مطبوعات، ارشاد و سازمانهای دیگر از زمان خودشان عقب بودند.
فاصلهای که بین آنها و تفکر آوینی بود، فاصله دردآوری بود. صدایش شنیده نمیشد. مستند میساخت، مستندش سانسور میشد یا پخش نمیشد.
آوینی ممنوعالصدا بود، نهفقط ممنوعالتصویر، تریبونی برای حرفزدن نداشت. همین که بعد از شهادتش شناخته شد، علت اصلیاش مدیران فرهنگی روز بودند. سعی کردند که صدای مرتضی حتی شنیده نشود.
هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند!
آوینی متفکر و اندیشمند و آوینی هنرمند و مستندساز که بیشتر در قاب روایت فتح معرفی شده، همه شخصیت شهید آوینی نیست. بهتر است بگوییم که هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند، چون زندگی آوینی خیلی معرفی نشده است، آزاداندیشی آوینی معرفی نشده است.
اینکه آوینی که بود و چه شد را خیلیها نمیدانند. یکی از خلأهای امروز برای الگوهای شخصیتی این باشد که چطور یک کسی مثل آوینی از یک نوع زندگی دیگر به یک نوع زندگی مطلوب و مناسب میرسد، یک نوع تطور و تحول شخصیت و تکامل شخصیت دارد، برعکس خیلیها که با نگاههایی شبه نگاه آوینی شروع میکنند و وقتی وارد سینما و ادبیات و فلسفه و فکر و شعر و مطبوعات میشوند به آن آوینی اول برمیگردند.
آوینی اول میشود، آوینی دوم و شهید میشود، بعضیها هم از زاویه آوینی دوم شروع میکنند، آخرت و سرانجامشان به آوینی اول ختم میشود.
ضرورت نقد اندیشههای آوینی
شهید آوینیای که معرفی شده، شهید آوینیای است که اندیشهاش بدون نقص است. این بسیار محل اشکال است. اندیشه شهید آوینی نیاز به نقد و بررسی، پالایش، بازخوانی و ویرایش دارد.
آوینی سینماگر مستندساز با آوینی متفکر، غربشناس و تا حدودی آشنا با برخی از مبانی فلسفی را باید از هم تفکیک کرد. آوینی اندیشمند، به بعضی نحلههای فکری مثلاً جریان فردیدی، جریان هایدگریست نزدیک بود.
آیا اگر تفکر فلسفی که رگههایی از آن را در زندگی و بعضی گفتار و نوشتههای آوینی میبینیم، استمرار پیدا میکرد، آیا به «الگوی جایگزین» میرسید یا آوینی از این تفکر فلسفی هم عبور میکرد؟ آیا آوینی این را هم میچشید و متوجه میشد که اینها حرفی برای جایگزینی تفکر غرب دارند یا ندارند؟
چون شما دیدید در دوره زد و خوردهای فکری پس از دولت دوم خرداد، جریان هایدگری و فردیدی عاجز بود که از پس اندیشه پوپریها و تفکرات اینچنینی آنها بربیاید و بخواهد در جامعه عرضاندام جدی کند.
به نظرم آن تطور و تکامل شخصیت آوینی، اینجا هم از حیث تطور اندیشهاش ادامه پیدا میکرد. احتمالاً اندیشه آوینی به نوعی تکامل میرسید. آوینی اندیشمند و آوینی متفکر، امروز نیاز به بازخوانی و ارزیابی دارد.
بعضی از دیدگاههای ایشان طبیعتاً یا مبهم است یا خالی از اشکال نیست. نقد اندیشه آوینی، بعد از گذشت 20 سال ضرورت دارد.
مصادره آوینی توسط اطرافیانش
شهید آوینی را در حوزه هنر و مستندسازی هم باید ارزیابی کرد. این ستایش بیچونوچرایی که گفته میشود آوینی نسبت به کسانی مثل آلفرد هیچکاک داشته در چه فضایی مطرح شده بود؟ آیا این حرف برای همیشه بود؟
اینکه ادعا میشود آوینی صرفاً یک شخصیت فرمگرا در هنر بوده، درست است؟من معتقدم که آوینی را بعضی از اطرافیانش که با او حشر و نشر داشتند مصادره کردند. اینها افراد کوچکی بودند و هستند که از قِبَل آوینی به نان و نوایی رسیدند، کتابهایشان چاپ شد و در رسانهها مطرح شدند.
اینها یک مرتضای هیچکاکی را به جامعه معرفی کردهاند. در مصادره آوینی موفق شدند پردهای روی شخصیت او بکشند و با فرمگرایی محض در شق هنری آوینی، بخش پیام آوینی در حوزه تفکر و اندیشهاش را هم به محاق ببرند و از همه مهمتر نوع زیست و زندگی هنرمندانه آوینی را در سایه قرار بدهند.
یادداشت از استاد حسن عباسی (تحلیلگر علوم استراتژیک و رئیس مرکز بررسیهای دکترینال اندیشکده یقین)* روزنامه جوان 19 فروردین 97
یکی از اوصاف شخصیتی منافقین ضعف خودباوری و احساس ذلت و حقارت است که با تمسک به کارهایی سعی میکنند آن را جبران و برای خود عزت دست و پا کنند یا عزت ظاهری که دارند حفظ کنند.
ایام یادآور شهادت شخصیت های بزرگ و وفادار به انقلاب و آرمان های نظام مقدس اسلامی است که توسط منافقین و کوردلان از جمله سازمان مجادهدین خلق به شهادت رسیدند. شهید محمد کچویی از جمله شهدای انقلاب اسلامی است که توسط منافقین به شهادت رسید.
شهید محمد کچویی در سال 1329 ش در یک خانواده روستایی دیده به جهان گشود. او پس از طی سنین کودکی و جوانی با نزدیک شدن وقایع 15 خرداد وارد مبارزات سیاسی – مذهبی شد. شهید کچویی با عضویت در هیأتهای مؤتلفه اسلامی به فعالیتها و مبارزات خویش ادامه داد تا اینکه در سال 50 و 51 تحت تعقیب ساواک قرار گرفت.
او پس از بازداشت، محکوم به زندان شد و پس از آزادی دوباره به علت مبارزات علیه رژیم مجدداً در سال 53 دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.
شهید کچویی در جریان اوجگیری انقلاب اسلامی، از زندان آزاد شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اداره زندان اوین را به عهده گرفت. سرانجام این مبارز انقلابی در 8 تیر 1360 توسط یکی از منافقین به شهادت رسید .
ویژگی های رفتاری منافقین در قرآن:
بزرگترین خطری که همواره جهان اسلام را تهدید کرده،خطر نفاق بوده است.
پیامبر گرامی اسلام در این خصوص می فرماید: “إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِک فَیقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکهِ وَ لَکنِّی أَخَافُ عَلَیکمْ کلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یفْعَلُ مَا تُنْکرُونَ””من بر امتم نه از مؤمن میترسم و نه از مشرک. چرا که خدا مؤمن را با ایمانش باز میدارد و مشرک را با شرکش نابود میکند.
اما من بر شما از کسانی میترسم که در دل منافقند و در زباندانا، سخنانی میگویند که میپسندید ولی کاری میکنند که نمیپسندید. از همین رو قرآن از منافقین با ویژگی های خاصی سخن می گوید:
دوستی با بیگانگان به منظور کسب عزت
ارتکاب گناه برای کسب عزت
نیرنگ و فریبکاری
افساد با ادعای اصلاح طلبی
خود روشنفکر بینی و برتری طلبی بر عموم مردم
تذبذب
پیمان شکنی…
دوستی با بیگانگان به منظور کسب عزت
یکی از اوصاف شخصیتی منافقین ضعف خودباوری و احساس ذلت و حقارت است که با تمسک به کارهایی سعی میکنند آن را جبران و برای خود عزت دست و پا کنند یا عزت ظاهری که دارند حفظ کنند. از جمله این کارها دوستی با بیگانگان است.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ” بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا الَّذِینَ یتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا”[نساء؛ 138و 139] “منافقین را بشارت ده به این که برای آنان عذابی درناک(مهیا شده) است. همانان که به جای مؤمنان کافران را به دوستی برمیگزینند. آیا عزت را نزد آنان جستجو میکنند؟ پس قطعاً تمام عزت در نزد خداست.”
در آیه دیگر می فرماید: ” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ وَمَن یتَوَلَّهُم مِّنکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یسَارِعُونَ فِیهِمْ یقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَن یأْتِی بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیصْبِحُواْ عَلَی مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ”[مائده/51-52] “ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند . کسانی را که در دلهایشان بیماری است می بینی که در (دوستی با آنان)، بر یکدیگر پیشی میگیرند، و می گویند: «می ترسیم حادثه ای برای ما اتفاق بیفتد شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان شوند!”
عبارت ” الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ” در فرهنگ قرانی شاخصه بارز منافقین است.دو نکته جالب در این آیه شریفه یکی مسابقه منافقین برای دوستی با یهود و نصارا و دیگری ترس از بیگانگان و تشویق ارتباط با آنها برای جلوگیری از خطر و جنگ.
قرآن کریم در جای دیگر میفرماید:
” أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم مَا هُم مِنکمْ وَلاَ مِنْهُمْ وَیحْلِفُونَ عَلَی الْکذِبِ وَهُمْ یعْلَمُونَ”[مجادله/14] ” آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد میکنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان میدانند (که دروغ میگویند)” بر اساس تفاسیر منظور از گروه مورد غضب خدا یهودند و این آیه شریفه نمونه دیگری از ویژگی دوستی منافقین با بیگانگان به جای دوستی با مؤمنان است.
منافقین بر اساس همین ویژگی همیشه در انتظار شکست مؤمنین و پیروزی بیگانه هستند:
“یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ”[منافقون/8] “منافقین میگویند که اگر به مدینه بازگردیم عزیزتر(کافر) پستتر(مؤمن) را از آنجا بیرون خواهد کرد. در حالی که عزت برای خدا و فرستاده او و مؤمنان است ولی منافقین نمیدانند.”
الَّذِینَ یتَرَبَّصُونَ بِکمْ فَإِن کانَ لَکمْ فَتْحٌ مِّنَ اللّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَکن مَّعَکمْ وَإِن کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیکمْ وَنَمْنَعْکم مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یحْکمُ بَینَکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً – “منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمیکردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.”
جالب اینجا است که این ویژگی رفتاری منافقین درست خلاف ویژگی رفتاری مؤمنین است و قرآن کریم در ادمه همین آیات به منافقینی که از دین برگردند هشدار می دهد که گروهی را خواهد آورد که ویژگی آنان عزت در مقابل کفار و تواضع در برابر مؤمنین است:
” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یرْتَدَّ مِنکمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِک فَضْلُ اللّهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ “[منافقون/54] ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد؛ به زودی خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد میدهد؛ و خدا گشایشگر داناست.”
در نهایت قرآن کریم این تقابل رفتاری را در قالب : حزب الشیطان و حزب الله به تصویر میکشد:
“اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکرَ اللَّهِ أُوْلَئِک حِزْبُ الشَّیطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ إِنَّ الَّذِینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِک فِی الأَذَلِّینَ “[مجادله/19-20] “شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند، در زُمره ذلیلترین افرادند.
” “وَمَن یتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ”[مائده/56]”و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، (حزب خدایند)؛ و قطعا” حزب خدا پیروزند.”
تصاویری از شهید محمد کچویی که به دست منافقین به شهادت رسید
متنی که در ادامه می خوانید یادداشت استاد شهاب مرادی درباره ماه رجب است که در وب سایت ایشان (+) منتشر شده است :
اینجا میقات است .
ماه رجب یک فرصت ناب و طلایی برای یک شروع خوب است.
رجب همان نهر شیرینتر از عسل و سفیدتر از شیر در بهشت، در دنیا هم جاریست فقط باید تن را به این رود زد.(شرطش روزه گرفتن در ماه رجب است حتی یک روز)
رجب؛ این بارش رحمت خدا که پیامبر خدا آن را ” اصبّ ” نامیده هر تیرگی و کدورتی را از لوح دل میشوید فقط کافیست جان و دل را در معرض آن قرار دهیم.
چند نکته و اشاره کوتاه و یادآوری در مورد رجب:
– رجب مانند مسجد شجره(میقات) و رمضان مانند مسجدالحرام(حرم) است.
– در دعای شب اول رجب سخن از رمضان و روزه و شب زنده داری رمضان است یعنی رجب مقدمه رمضان است.
– رسول خدا صلی الله علیه وآله در رجب مبعوث شدند و در رمضان تمام قرآن نازل شد.
– امیرالمومنین علیه السلام در رجب متولد و در رمضان شهید شدند.
– آغاز حرکت امام حسین در ماه رجب است(شب بیست و هشتم) و پایانش؟! نه، خون او هنوز در جوشش است و بیرقش افراشته و روز بی پایان عاشورایش ادامه دار.
– رجب ماه خداست، شعبان ماه رسول خدا و رمضان ماه امت.
– در ماه رجب روزه بسیار سفارش شده خصوصا اگر سه روز پشت سر هم پنجشنبه،جمعه و شنبه باشد.
– همچنین در این ماه عمره، زیارت ائمه علیهم السلام خصوصا امام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام و اعتکاف در ایام البیض(15-14-13)از اهمیت خاصی برخوردار است.
– ذکر “لا اله الا الله” و تلاوت سوره “توحید” و ” استغفرالله ذاالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب والاثام” هر یک هزار مرتبه سفارش شده و بسیار موثر است.
– موضوع محوری ادعیه و اذکار ماه رجب، “خدا و خداشناسی” است و کارویژه آن “اصلاح روابط” بنده با خداست از طریق ایجاد امید و دلگرمی به رحمت بی نهایت خدا، برای توبه و بازگشت.
بد بین ترین افراد و ناامیدترین انسانها با خواندن و دانستن ترجمه معمولی این ادعیه میپذیرد که: خدا کریم است. خدا مهربان ترین است. خدا عطوف است و رئوف است و…
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکلِّ خَیر، وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کلِّ شَرٍّ، یا مَنْ یعْطِی الْکثیرَ بِالْقَلیلِ، یا مَنْ یعْطی مَنْ سَأَلَهُ یا مَنْ یعْطی مَنْ لَمْ یسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً، اَعْطِنی بِمَسْأَلَتی اِیاک جَمیعَ خَیرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیرِ الاْخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْأَلَتی اِیاک جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ، فَاِنَّهُ غَیرُ مَنْقُوص ما اَعْطَیتَ، وَزِدْنی مِنْ فَضْلِک یا کریمُ.
محمد بن ذکوان -که امام صادق علیه السلام این دعا را به او تعلیم فرمود- نقل می کند:
امام صادق علیه السلام در حالی که با دست چپ محاسن مبارکش را گرفته بود و انگشت سبابه دست راستش را به حالت گریه و التجا تکان می دادند ، مابقی دعا را خواندند:
یا ذالجلال و الاکرام یا ذالنعماء والجود یا ذا المن و الطول، حرم شیبتی علی النار
——————————————–
التماس دعا
ویدیو : اعمال ماه رجب و ویژگی مهم ایرانیان برای تبلیغ دین ( بخشی از برنامه آیینه خانه ) [حتما بشنوید]
یکی از حقوق مسلّم کودک بر والدین، انتخاب نام نیک و شایسته برای اوست.
اهمیت این موضوع به قدری است که در متون اسلامی، فصل جداگانهای به نام «باب الاسماء والکنی؛ باب اسمها و کینهها» و «باب نامگذاری» وجود دارد. در واقع پدر و مادر باید قبل از تولد برای فرزند خود نام زیبایی انتخاب کنند که در طول زندگی، سبب عقده و شرمندگی نشود؛ بلکه از مظاهر تجلی شخصیت وی باشد.
پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می فرمایند : حق فرزند بر پدرش سه چیز است : 1- نام نیکو برای او انتخاب شود 2- به او نوشتن بیاموزد 3- هنگامی که بالغ شد او را همسر دهد. مکارم اخلاق صفحه 220
پیامبر (ص) فرمودند : فرزندان خود را به نام پیامبران نامگذاری کنید ، و نیکوترین نامها عبدالله و عبدالرحمن است. مکارم اخلاق صفحه 22
متنی که در ادامه میخوانید ، یادداشتی کوتاه از مهندس سیداحسان اصنافی است که او در شبکه های اجتماعی در نقد فعالیت کاربران منتشر کرده است :
کار ویژه نفوذی ها در توییتر و رسانه چیست؟
مخالفین همیشه همانقدر که در چه نمی خواهند متحد هستند در چه می خواهند متفرقند. برای شکستن کمر نظام اولین قدم انسجام بخشی به طیف متکثر مخالفین از طریق تنش و هیجان است.نباید اجازه فکر در مورد فردای اعتراض را داد
کشته سازی،درگیری،خبر دروغ و ..ساده ترین تکنیکهای ضدانقلاب است.اما بخش دوم تامین هیجان به عهده نفوذی/ساده لوح ها است که رنگ و ریش حزب الهی دارند
نان نفوذیها در تحقیر،توهین به تفاوتها و برجسته نمایی اختلاف است؛ آنها رسانه را از ابزار اقناع به بوق رو کم کنی و تیکه پراکنی تنزل میدهند
نفوذی ها اختلافات کوچک را چنان نمادین میکنند که برای طرفین ناموسی شود و کوتاه امدن از آن ممکن نباشد
نفوذی ها در درگیری هایی گفتمانی، منتقدین و مخالفین را تحقیر میکنند تا انسجام و خشم آنها فرو ننشیند
نفوذی ها هر مدارای نظام با تفاوت ها را نماد سرخوردگی جریان حزب الله میکنند
نفوذیها در درگیری میدانی خوراک رسانه ای برای هیجان بخشی را تامین میکنند
بزرگترین دشمن نفوذی ها آنها هستند که فضا را سیاه و سفید نشان نمیدهند. نفوذی ها به خون آنها که تلاش میکنند فرصت آمیختن حق و باطل را از ضدانقلاب بگیرند تشنه اند و برای خروجشان از قطار انقلاب برنامه ریزی میکنند
نفوذی به جای اینکه از دور شدن هر نیروی انقلابی از دایره انقلاب ناراحت شود و برای بازگرداندنش تلاش کند با ذره بین دنبال لغزشها است تا فریادش کند و هورا بکشد
نفوذیها تلاش میکنند خودشان مصداق تام و تمام انقلابی به نمایش بگذارند
آنها خوب میدانند عملکردشان چه آبرویی از نظام می برد
مطلبی که در ادامه میخوانید را نیک بیلتون نوشته است و در نوامبر ۲۰۱۷، با عنوان «The End of the Social Era Can’t Come Soon Enough» در وبسایت ونیتیفر منتشر شده است و وبسایت ترجمان در اسفند ۱۳۹۶ آن را منتشر کرده است.
چندماه قبل، شان پارکر، اولین رئیس فیسبوک، حرفهایی زد که داغ دل خیلیها را تازه کرد. پارکر تأیید کرد که فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی، آگاهانه و عامدانه، از نقصانهای روانشناختی انسانها سوءاستفاده میکنند تا کاربرانشان را هرچه بیشتر درگیر کنند.
دقیقاً مثل نوعی اعتیاد. این سخنان نشانهای بود از موج جدیدی که بین مردم راه افتاده است. حالا خیلیها دارند شبکه های اجتماعی را ترک میکنند تا شاید آرامش قبلیشان را دوباره پیدا کنند.
نیک بیلتون، ونیتیفر : بسیاری آمریکای پیش از جنگ داخلی را یک فانتزی پیشرو تصور میکنند: مردانی با سبیلهای چخماقی که در سالنهای گردوخاکگرفته لم دادهاند و عرق ذرت بالا میاندازند و صدای پیانو هم در پسزمینه میآید.
ولی در واقعیت، زندگی در آن روزگار کثیفتر از این حرفها بود: آمریکاییها پس از فراغت از کار وقت خود را در شیرهکشخانههای کاملاً قانونی با کشیدن هروئین میگذراندند.
در سال ۱۸۸۵ میلادی تریاک و کوکائین را حتی به بچهها هم میدادند تا مرهمی باشد بر درد دندان درآوردن. «قطرهٔ کوکائین برای دنداندرد»، که با شعار «تسکین فوری» تبلیغ میشد، بستهای ۱۵ سنت فروخته میشد.
امروزه، در میانهٔ بحران مواد مخدر، وقتی این را میشنویم، بیبروبرگرد تعجب میکنیم و میپرسیم: «واقعاً چه فکری پیش خودشون میکردن؟»
من نیز غالباً همین تعجب و سؤال را دارم وقتی به شبکه های اجتماعی و تسلط فعلیشان بر جامعه فکر میکنم.
آیا نسلهای آینده در ده یا بیست یا صد سال آینده به امروز ما خواهند نگریست و با سردرگمی خواهند پرسید درست است که این شبکه های اجتماعی فوایدی داشتند ولی با وجود شواهدی مبنیبر اینکه این پلتفرمها در حال نابودکردن جامعه بودند، چرا نسلی از انسانها اینقدر به آنها باور داشتند؟
شواهدی همچون اینکه تروریستها از این شبکه های برای عضوگیری استفاده میکنند، این شبکه های باجگیری را تسهیل میکنند، اضطراب را افزایش میدهند و انتخاباتمان را خراب میکنند.
البته برخی از افرادی که این شبکه های اجتماعی را ایجاد کردهاند امروز مطمئن نیستند که اینها اصولاً فایدهای هم دارند. یک ماه پیش، نوشتهای منتشر کردم که بهتفصیل شرح میداد برخی از نخستین کارمندان فیسبوک اینک هیولایی را میبینند که خودشان خلق کردهاند.
چنانکه یکی از نخستین کارمندان فیسبوک به من گفت: «شبها در جایم دراز میکشم و به چیزهایی فکر میکنم که در آن روزهای نخستین خلق کردیم و اینکه چه کاری میتوانستیم بکنیم تا از این محصول اینطور استفادههایی نشود».
پس از انتشار آن نوشته، منتظر ایمیلها و پیامهای خشمناک کارمندان سابق و فعلی فیسبوک و توییتر و اینستاگرام بودم.
ولی چنین نشد و درعوض ایمیلهای بسیاری از کارکنان سابق (حتی فعلی) این شبکه های اجتماعی دریافت کردم که اعتراف میکردند همین حس را دارند. حتی برخی از آنها گفتند که خودشان دیگر از این پلتفرمها استفاده نمیکنند.
کسانی که با من تماس گرفتند از ردههای مهندسی بودند تا مدیران ارشد. برخی از سرمایهدارانی که در روزهای نخستین این شبکه های یا رقبایشان از آنها حمایت مالی کردهاند به من گفتهاند که دیگر از این شبکه های استفاده نمیکنند یا خیلی کم استفاده میکنند.
ماه پیش، مارک ساستر از شرکت آپفرانت ونچرز نوشت که پس از مشاهدهٔ استفادهٔ ترامپ از شبکه های اجتماعی، فیسبوک و توییتر را از گوشی خود پاک کرده است.
او نوشت: «اینکار موجب بهبودی عظیم در هر روز از زندگی من شد، بهبودی که نمیتوانم توصیف کنم و باید خودتان هم اینکار را بکنید تا بفهمید».
این کار او بهموازات تعداد بیشمار روزنامهنگارانی است که به من گفتهاند حساب کاربری خود را حذف کردهاند یا اپلیکیشن شبکه های اجتماعی را در گوشی خود پاک کردهاند یا اینکه بدون حذفکردن حساب کاربری یا اپلیکیشن دنیای رسانههای اجتماعی را ترک گفتهاند.
وقتی دریافتم یکی از این سرمایهگذاران خطرپذیر، که عشقی الهی به توییتر داشت، مدتی است در این شبکه غیرفعال شده است، ایمیلی به او زدم تا حالش را بپرسم. چنین پاسخ داد: «بهسختی میتوانم تصور کنم چرا باید به توییتر برگردم. مانند یک بیماری عفونی و اعتیادآور است که بر آن غلبه کردهام و اینک سیستم ایمنی بدنم رضایت بیشتری دارد».
همانطورکه همکارم، مایا کوزوف، چند روز پیش نوشته است، رونق شبکه های اجتماعی ، که به لطف رشد صنعت موبایل شکل گرفت، به پایان رسیده است.
اشارهٔ درستی میکند: «اینکه آیا صنعت فناوری اطلاعات بتواند ورای بهرهگیری از اضطرابهای اجتماعی ما بهقصد فروش آگهی یا ورای خشمگینترکردن ما به سمتِ افزایش مشارکت [اجتماعی] ما برود، شاید نیازمند درانداختن طرحی نو در رابطهٔ میان خلیج سانفرانسیسکو۱ با بقیهٔ کشور باشد».
این حس، همزمان، در بخشهایی از خلیج سانفرانسیسکو و بقیه کشور وجود دارد
حالا (البته چندماهی میشود) خودِ من هم بخشی از این گروهم. اینستاگرام و فیسبوک و اسنپچت را از گوشی پاک کردهام.
ماهی یکبار، حتی شاید هم کمتر، سری به فیسبوک میزنم تا اگر کسی پیغامی برایم فرستاده باشد ببینم و لایک و کامنت هم نمیگذارم. بیشتر از یک سال است که وارد اسنپ چت نشدهام.
روزی سهبار در اینستاگرام عکس میگذاشتم ولی اکنون سالی سهبار عکس میگذارم. برای مقاصد کاری، هنوز از توییتر کمی استفاده میکنم ولی آخرهفتهها اپلیکیشن آن را از گوشی پاک میکنم زیرا مرا غمگین یا خشمگین یا مضطرب میکند.
دیگر به یاد نمیآورم که آخرینبار چه زمانی سرزدن به شبکه های اجتماعی مرا شاد یا توانمند کرده است. شاید مهم به نظر نرسد ولی کسی این را میگوید که آنقدر توییتر را دوست داشت که کتابی دربارهٔ آن نوشته است.
بله تمام اینها را پیشتر نیز شنیدهایم، اینکه مردم شبکه های اجتماعی را ترک میکنند و اینکه پلتفرمها کارشان تمام است.
نیویورکتایمز نسخههای مختلفی از این داستان را نوشته است و پرداختن به این موضوع در بخش اقتصادی این روزنامه مثل یک ستون ثابت شده است. ولی باور دارم اینبار اوضاع فرق دارد و این شروع یک چرخش بزرگ است و تقصیر بر گردن همین شبکه های اجتماعی است.
یکی از مشکلات این است که این شبکه های اجتماعی شباهت زیادی به مواد مخدر دارند. فیسبوک و سایر شبکهها بهخوبی این موضوع را میدانند. گوشیهایمان چندبار در ساعت از لایکها و کامنتها و ریتوئیتها میگویند.
تلاش همهشان یکی است، اینکه ما را دوباره آنجا بکشند تا آمار و ارقامشان برای گزارش درآمد سهماههٔ بعد بهتر شود.
شان پارکر، یکی از نخستین سرمایهگذاران فیسبوک و نخستین رئیس فیسبوک، چیزی را به زبان آورد که همگی میدانستیم: قصد فیسبوک این است که مثل مواد مخدر عمل کند با «دادن گاهبهگاه دوزهای پایین دوپامین ازاینطریق که کسی برای عکسی یا برای نوشتهای لایکی یا کامنتی گذاشته است».
پارکر گفت که این کار عامدانه و با نقشهٔ قبلی بوده است. این شرکتها «از نقطهضعفی در روانشناسی انسان سوءاستفاده میکنند». این نکته را چامات پالیهاپیتیا، از مدیران سابق فیسبوک، نیز بازتاب داده است.
در برنامهای در تلویزیون سی.ان.ان، که دربارهٔ نقش فیسبوک در جامعه بود، او از خود پرسید «آیا خودم را مقصر میدانم؟» و پاسخ داد «قطعاً خودم را مقصر میدانم».
و درنهایت بزرگترین دلیلی که منجر میشود مردم شبکه های اجتماعی را کنار بگذارند: وعدهٔ ارتباط ختم شد به واقعیتِ گسست.
همگی دیدیم دونالد ترامپ چگونه از شبکه های اجتماعی بهره گرفت تا بین ما تفرقه بیندازد، چگونه مشکلات درونی تاریک و رقتانگیز خود را به جهانیان توییت کرد، چگونه توجه نکرد که عواقب برچسبزدنهای بچهگانه روی یک دیکتاتور کمونیست، که بهاندازهٔ خود او مشکلات درونی دارد، ممکن است ما را در آستانهٔ یک جنگ هستهای قرار دهد.
دیدن همهٔ این اتفاقات بهصورت زنده موجب میشود از خود بپرسید با این عمر گرانقدر چه میکنم؟
سالها پیش، یکی از مدیران فیسبوک به من گفت اختلافنظر سر یک مسئله اصلیترین دلیل قطع دوستی در فیسبوک است. او بهشوخی گفت «کی میدونه، اگه این وضع ادامه پیدا کنه، شاید آخرسر کاربرهایی داشته باشیم که فقط چندتا دوست تو فیسبوک دارن».
ازهمهبدتر، همگی دیدیم روسیه بهگونهای این شبکه های اجتماعی را علیه ما آمریکاییها به کار گرفت که ده سال پیش کسی نمیتوانست فکرش را هم بکند.
اصلاً بیایید این شبکه های اجتماعی را بدهیم به روسها. روسیه از شبکه های اجتماعی ما استفاده کرد تا تفرقهافکنی کند، مانند عروسکگردانی که ارادهاش را بر عروسک تحمیل میکند.
همانطورکه یک مقام دولتی اخیراً به من گفت، «پروپاگاندای پنهانی پوتین یکی از موفقترین کارزارهای تاریخ معاصر بوده است».
به گفتهٔ مقامات، تمام چیزی که پوتین نیاز داشت همین شبکه های اجتماعی بود. از وقتی عضو این شبکههای اجتماعی شدم، این نخستینبار است که در اردوگاه کسانی قرار میگیرم که میپرسند «چه فکری پیش خودمون میکردیم؟».
پینوشتها:
این مطلب را نیک بیلتون نوشته است و در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۷، با عنوان «The End of the Social Era Can’t Come Soon Enough» در وبسایت ونیتیفر منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ آن را با عنوان «پایان عصر شبکه های اجتماعی دور از تصور نیست» و ترجمهٔ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
• نیک بیلتون روزنامهنگار انگلیسی-آمریکایی است که در حال حاضر گزارشگر ویژهٔ ونیتیفر است. از تخم درآمدنِ توییتر: داستانی واقعی دربارهٔ پول، قدرت، دوستی و خیانت (Hatching Twitter: A True Story of Money, Power, Friendship, and Betrayal) از جمله کتابهای اوست
[۱] ثروتمندین منطقهٔ آمریکا که محل استقرار بسیاری از ابرکمپانیهای تکنولوژی است.
متنی که در ادامه می خوانید درباره ک مسئله فرهنگی رایج در مساجد است . نوجوانان و جوانانی که می خواهند در مسجد فعالیت داشته باشند و پیرمردهایی که همیشه اخم دارند تقریبا در همه مساجد مشاهده میشوند . این یادداشت وبلاگی یک ماه قبل در سایت مربی www.Morabbee.ir منتشر شده است . این وب سایت در زمینه انتشار اموزش های ویژه فعالان فرهنگی فعالیت میکند :
درباره این مطلب یک بحث عمومیست که تقریباً در همه جا به صورت یک مشکل وجود دارد.
بنده تقریباً از اوایل کودکی در چنین مساجدی بودم…
همه سن بالا و به تعبیری آنتی جوان!
از بد حادثه هم هرجا رفتم همین مشکل وجود داشت…
تجربه بنده آن چیز که جواب میدهد «سیاست چماق و هویج» است.
یعنی شما برنامه را اجرا کن.
با سیاست خودت هم اجرا کن.
هیچکاری هم به اعمال نظر آنهایی که از سر هوا و هوس یا از سر ادعای بزرگی نظر میدهند نداشته باش.
ولی جوری رفتار کن که گویی در تیم آنهایی…
مثلا هیئت که برگزار میکنی، یکی از همان هیئت امناء رو دعوت کنید تا قبل از سخنرانی برای بچه ها صحبت کند.
قبل از اینکه ایشان شروع کند شما در حد دو دقیقه راجع به پیرغلامان اهل بیت و از این دست مسائل صحبت کن.
از قبل هم با همه بچه ها صحبت کن که نهایت احترام را داشته باشند.
آن یک جلسه هم به صورت استثناء کوتاه برگزار کنید که حوصله پیرمرد سر نرود.
آخر جلسه هم بدهید او دعا کند…
این تنها یک کار بود و کارهایی از این دست را انجام دهید.
از طرفی دیگر سعی کنید پا روی دم کسی نگذارید. اگر میبینید مثلا آبدار خانه شده محل ریاست عده ای، سعی کنید فعلا نزدیک آنجا نشوید.
در خانه چای درست کنید و با فلاکس بیاورید مسجد.
نکتهٔ بعدی سعی کنید دست کسی آتو ندهید. کارهایی از قبیل سر و صدا کردن در ساعاتی نامناسب، مسجد را به هم ریخته و نامرتب تحویل دادن و … باعث می شود زحمات شما به کلی از بین برود.
نکتهٔ بعد سعی کنید در جاهایی که در چشم مردم است، در زمینِ آن ها بازی کنید. مثلاً نیم ساعت قبل نماز بیایید و ورودی مسجد را آب و جارو کنید البته با هماهنگی هیئت امناء. یا مثلا دو سه نفری هر از چندی به جان در مسجد بیفتید و آن را تمیز کنید. البته حواستان باشد آتو دست کسی ندهید.
جوری رفتار نکنید که هیئت امناء فکر کنند شما میخواهید ریاستشان را بر هم بزنید.
ببخشید اگر با این ادبیات صحبت میکنم. اما من از همان موقع که یادم هست با این جماعت درگیر بوده ام و شاهد فجایع فرهنگی که به دست این جماعت رخ داده بودهام. لذا به قولی در این زمینه آنقدر مار خورده ام تا افعی شده ام. لذا این مطالب، ماحصل سال ها تجربه، و حرص خوردن و کار من در مساجد است.
پس از چند ماهی که شما در این نقش بازی کنید شاهد یک معجزه در ۹۰٪ درصد هیئت امناء خواهید بود.
البته باز هم افراد لجبازی خواهند بود که با شما مخالفت میکنند.
اینجا شما باید آن دسته از افرادی که حالا طرفدار شما اند پیش آنها بفرستید. سعی کنید اصلاً خودتان را خرج نکنید. تا میتوانید افراد دیگر مخصوصاً امام جماعت را بفرستید با مردم و هیئت امناء صحبت کنند.
ائمه جماعات بعضاً هیچ کار بخصوصی در زمینه های تربیتی نمیکنند. شما باید آنها را فعال کنید و در تیم خودتان بیاورید.
گاهی اوقات امام جماعت را به عنوان سخنران هیئت دعوت کنید.
در مسائل بروید از او مشورت بگیرید. حتی اگر نظر شما مخالفت نظر اوست باز بروید و مشورت بگیرید و طوری برخورد کنید که گویی نظر او را پذیرفته اید. در آخر هم شاید کار خودتان را بکنید اما شما با این کار او را به نفع خود وارد معادلات سیاسی مسجد کردهاید…
هیچ کوچکتری حق ندارد به بزرگتر خود مخصوصا هیئت امناء بی احترامی کند. در ظاهر مسجد و حتی در جلسات خودتان پیش بچه ها اصلاً از هیئت امناء بد نگویید و سعی در طرفداری آنها داشته باشید. هر چند که به شدت با آن ها و سیاست هایشان مخالف اید.
انجام این موارد احتیاج به سه چیز دارد:
1- صبر بسیار بالا. هیچ گاه بر اثر کارهای بعضاً احمقانه عدهای دلسرد و مأیوس نشوید. سعی کنید نقش خودتان را به خوبی بازی کنید و مطمئن باشید معجزهٔ محبت و احترام حتماً کار خواهد کرد.
2- سیاست بسیار بالا در کار. اینکه شما بدانی در هر موقعیت، چگونه نقش خود را خوب بازی کنی.
3- داشتن گروه یا تیم. داشتن یک گروه که چند کار را باید بکنند: اولاً همسو با شما باشند و این موارد را یا بر اثر علم به ماجرا یا بر اثر تقلید و تبعیت از شما رعایت کنند. ثانیاً تیم اطلاعاتی شما باشند و اخبار مسجد را سریعاً به شما منتقل کنند. در قرآن هم داریم که آن چیزی که موسی را از توطئهٔ قتلی که توسط فرعون کشیده شده بود نجات داد، داشتن یک تیم اطلاعاتی قوی بود که اخبار را از درون جلسات سری فرعون به او میرساند.
پس از چندین ماه که به این روش عمل کردید و دیدید با وجود اینکه هیئت امنا نسبت به شما نرم شدهاند اما هنوز افرادی هستند که دارند چوب لای چرخ شما میگذارند، از تصفیه مجموعه هیچ هراسی نداشته باشید.
اما در این مرحله هم هرگز نباید خودتان وارد شوید. سعی کنید آن دسته از بزرگترهایی که بیشتر طرفداری شما را میکنند جلو بفرستید. یعنی باید به وسلیه هیئت امنا، هیئت امنا را کنترل کنید. اصلا خودتان خرج نکنید. آبرو و اعتبار یک فعال فرهنگی اصلی ترین سرمایه اوست. در مرحله اول سعی کنید در صحنه سیاسی مسجد، آن ها را منزوی کنید. یعنی کسی حرف آنها را نخرد.
پس از انجام این مرحله اگر دیدید باز هم دارند چوب لای چرخ مجموعه شما میگذارند، باید شخص بکلی از صحنهٔ سیاسی مسجد خارج شود.
اینجا میتوانید از ظرفیت امام جماعت، هیئت امناء، ریش سفیدان مسجد و حتی اگر میتوانید با امام جمعه شهرتان داستان را در میان گذارید و از او هم کمک بخواهید.
فقط حتما دو نکته را توجه داشته باشید:
۱) تا هر مرحله کامل انجام نشده وارد فاز بعدی نشوید. این کار صبر بالایی میخواهد و حتب ممکن است تا کامل شدن کل فرایند چند سال طول بکشد و این صبر بالای شما و بقیه مجموعه را میطلبد.
۲) هرگز نباید به کسی بی احترامی شود.
این سیاست های کلی روش برخورد با هیئت امنای مسجدی بود که با کار فرهنگی مخالف اند. دیگر جزئیات کار را بر دو محور شرایط مسجد، محل، منطقه، شهر و همچنین بر محور ویژگی های روانشناسی افرادِ طرف حساب خودتان بچینید.
این ها حاصل کلی خون دل خوردن من و بسیاری امثال من از دست این جماعت است.
اما همهٔ این کار ها در حد یک مُسَکن است.
کار واقعی وقتی انجام میشود که در یک مسجد امام جماعت،هیئت امناء، مسئول کانون، فرمانده و شورای پایگاه بسیج، مسئول هیئت همه دید فرهنگی داشته باشند.
نتیجه و نظر کارشناسان MIT درباره اخبار جعلی در توییتر : «اطلاعات تازه ارزشمندتر از اطلاعات اضافی به نظر میرسد. کسانی که اطلاعات تازه منتشر میکنند موقعیت اجتماعی بهتری کسب میکنند چون دیگران فکر میکنند آنها افراد مطلعی هستند یا اطلاعات مخفیانهای دارند.»
نتایج پژوهشی تازه توسط محققین دانشگاه MIT نشان میدهد که در توییتر اخبار دروغین سریعتر از اخبار واقعی همهگیر میشوند. بنا به نوشته نشریه «ساینس» (دانش) پژوهشگران پخش شدن اخبار مختلف را از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۷ به یاری ۶ سازمان تحلیلگر خبر بررسی کردهاند.
این پژوهش نشان میدهد اخبار سیاسی و فرهنگی جعلی سریعتر از دیگر اخبار، نظیر فجایع طبیعی یا تروریسم فراگیر میشوند. باید افزود که پژوهشگران ترجیح میدهند از عبارت «اخبار نادرست» به جای «اخبار جعلی» استفاده کنند؛ چراکه عبارت دوم به گمان آنها سیاستزده است.
گرچه حسابهای توییتری که اخبار واقعی منتشر میکنند نسبت به حسابهایی که اخبار نادرست منتشر میکنند، پیروان بیشتری دارند اما همچنان اخبار نادرست سریعتر از اخبار درست بازنشر میشوند؛ چون این خبرها تازهتر به نظر میرسند.
این نهادهای تحلیلگر اخبار، نخست منبع اصلی توییتکننده را یافته و آنگاه بازنشر آن را نیز بررسی کردهاند. بازه آماری آنها شامل ۱۲۶ هزار داستان خبری است که از سوی ۳ میلیون نفر بیش از ۵/۴ میلیون بار توییت شده است.
این پژوهش نشان میدهد اخبار واقعی به زحمت از سوی ۱۰۰۰ نفر بازنشر شده است حال آنکه فقط یک درصد از مهمترین اخبار نادرست را ۱۰۰ هزار نفر بازنشر کردهاند.
سینان آرال، استاد دانشگاه امآیتی که دراین پژوهش شرکت داشته میگوید: «اطلاعات تازه ارزشمندتر از اطلاعات اضافی به نظر میرسد. کسانی که اطلاعات تازه منتشر میکنند موقعیت اجتماعی بهتری کسب میکنند چون دیگران فکر میکنند آنها افراد مطلعی هستند یا اطلاعات مخفیانهای دارند.»
محققان همچنین روی سوژههای انسانی و رباتهای منتشرکننده اخبار نیز آزمایش کردهاند و دریافته اند که رباتها نقشی در انتشار بیشتر اخبار دروغین ندارند و کاربران مسئول این امر هستند.
پژوهشگران همچنان تصمیم داشتهاند درک عمیقتری از چگونگی انتشار بیشتر اخبار نادرست کسب کنند تا بتوانند راهحلهایی را برای تصحیح این امر ارائه دهند.
یکی از راهحلهای پیشنهادی، امتیاز دادن به منابع خبری براساس قابل اعتماد بودن آنهاست. راهحل دیگر نیز به گفته این محققان میتواند این باشد که شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک یا توییتر الگوریتمها و سامانههایی را فراهم کنند که افراد را از نشر اخبار نادرست منصرف یا آن ها را جریمه کند.
«در دههی پیشرفت و عدالت بایستی هم در پیشرفت موفّق میشدیم، هم در عدالت؛ در پیشرفت بهمعنای واقعی کلمه موفّق شدیم، واقعاً پیشرفت کردیم و در همهی زمینهها پیشرفت اتّفاق افتاده است؛ [امّا] در زمینهی عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم.»(۱۳۹۶/۱۱/۲۹)
این سخنان رهبر انقلاب، فصل تازهای را برای مسئولین نظام و مردم جامعه گشود. سخنانی که اگرچه بیانگر پیشرفت کشور در عرصه های مادی است اما در عین حال، بر عدم موفقیت نظام اسلامی در تحقق قابل قبول «عدالت» نیز دلالت داشت.
طرح این بحث از سوی رهبر انقلاب، زمینهای برای مرور سوابق موضوع و چرایی عدم تحققِ مناسب آن فراهم آورده است.
نگاهی به موضعگیریهای رهبر انقلاب در دوران بر سر کار آمدن چهار دولت سازندگی ، اصلاحات ، مهرورز و اعتدال در این زمینه راهگشاست:
۱. سازندگی آری ، دنیاطلبی هرگز
کشور از جنگی خانمانسوز خارج شده بود و دولتمردان بهدنبال بازسازی خرابیها و رونق اقتصادی بودند. از سویی دیگر با فاصله گرفتن از سالهای ابتدایی انقلاب، گویی بعضیها «آرمانِ عدالت» را ایدهای منسوخ و «مانع رونق و توسعه» میدانستند.
در این میان بازار تجملگرایی و مادیگرایی داغ بود. اما رهبر انقلاب، صریح و قاطعانه به میدان مبارزه با این جهتگیری آمدند: «عدّهای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفتهاند… سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند… این دو را با هم اشتباه نباید کرد.»(۱۳۷۱/۰۴/۲۲)
۲- اساس اصلاحات این است
دوران بعدی دوران «اصلاحات» بود. در گفتمان اصلاحات و عملکرد دولت برآمده از این گفتمان نیز همچنان غایب بزرگ «عدالت» بود.
باز هم آیتالله خامنهای، علنی بهنفع جهتگیری عدالتخواهانه در ادارهی کشور وارد میدان شدند و اصلاحات را چنین معنا کردند: «اساس اصلاحات این است که ما با فقر و فساد و تبعیض مبارزه کنیم… بدترین فسادها در جامعه، رواج فقر و افزایش شکاف بین فقیر و غنی است.»(۱۳۸۱/۰۴/۲۶)
مسئله اما به گفتمانسازی عمومی ختم نشد. پس «فرمان مبارزه با مفاسد اقتصادی» که مطالبهای صریح از «رؤسای سه قوه» بود در این دوران صادر شد: «خشکانیدن ریشهی فساد مالی و اقتصادی و عمل قاطع و گرهگشا در این باره، مستلزم اقدام همه جانبه بوسیلهی قوای سه گانه مخصوصاً دو قوهی مجریه و قضائیه است.»(۱۳۸۰/۰۲/۱۰)
گرچه مرجع ضمیر رهبر انقلاب، رؤسای سه قوه بودند، اما با عدم اقدام مناسب مسئولین وقت، نیروهای مؤمن و انقلابی، آن را سردست گرفتند و گفتمان عمومی برای تحقق عدالت را در دانشگاه و جامعه آغاز کردند.
چهار سال بعد، به مدد نیروهای مؤمن و انقلابی، گفتمان عدالت، تبدیل به مهمترین گفتمان انتخابات ریاستجمهوری نهم شد.
۳. عدالتِ منهای معنویت و عقلانیت نداریم
پس از این، دولتی که بر سر کار آمد آشکارا شعارش را «عدالت» قرار داده بود. در این دوره رهبر انقلاب، برای جهتدهی درست به رویکرد عدالتخواهی و مصونیت یافتن آن از آفاتِ گوناگون اقدام کردند: «اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازی و ریاکاری؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند.»(۱۳۸۷/۰۶/۰۲)
این در حالی بود که رهبر انقلاب در اینجا هم صریح و قاطعانه نسبت به روشهای نادرستی که سعی میشد «عدالتخواهی» معرفی شوند موضعگیری کردند. ردِ افشاگریهای غیراخلاقی و اثباتنشده از مصادیق این «پاسبانی از عدالت و عدالتخواهی» بود.
۴. خطرِ ارتجاع
این جهتگیری کلان رهبر انقلاب بعد از انتخابات سال ۹۲ نیز همچنان ادامه یافت. ایشان نسبت به برخوردهای سطحی و ظاهری با موضوع صراحتا تذکر دادند: «مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟… چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند.»(۱۳۹۳/۰۹/۱۷)
و در ادامه نیز در روزهای اخیر، از «خطرِ ارتجاع انقلاب» سخن گفتند: «ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقهی ضعیف، دلسپردهی طبقات مرفّه و زیادهخواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است.»(۱۳۹۶/۱۱/۲۹)
این گفتمان را همهگیر کنید
موارد بالا، تنها مشتی از نمونه خرواری است از مجموعه اقدامات رهبر انقلاب در طول دوران رهبری ایشان برای تحقق عدالت در کشور.
اما حقیقت این است که طی سالیان متمادی، نظام دیوانسالاری کشور، نتوانسته است مطالبات رهبر انقلاب برای تحقق عدالت را عملی کند.
گرچه همانطور که گفته شد، در طول این سالها گفتمانسازی و مطالبهگری رهبر انقلاب از سویی و تلاش امیدوارانهی «جریان مؤمن و انقلابی» از سوی دیگر، مانع فراموشی این آرمان و بهمحاق رفتن آن شد.
رهبر انقلاب نیز سالها پیش خطاب به این جریان، فراگیرسازی «گفتمان عدالت» را خواستار شده بودند: «گفتمان عدالت، یك گفتمان اساسى است و همه چیز ماست… این گفتمان را باید همهگیر كنید.»(۱۳۸۳/۰۸/۱۰)
این حرکت انقلابی که با «هدایت و راهبری آیتالله خامنهای» و «مجاهدتِ انقلابیها» دنبال شد گفتمان عدالتطلبی را در کشور حاکم کرد. در وضعیت فعلی کشور اما باز هم بهصورت جدی، خطر ارتجاع و فراموشی و نادیده گرفتن عدالت مطرح است.
میدان، میدان مجاهدت انقلابیهاست. رهبر انقلاب این پرچم را در طول این سالها برافراشته نگاه داشتهاند و حالا بار دیگر انقلابیها باید حول این پرچم برافراشته «مجاهدت برای فراگیرسازی گفتمان عدالت» و تحقق آن را دنبال کنند.
فقر، فساد، جنگ یا تغییر اقلیم موجب شده است که درصد بالایی از مردم جهان با بحران گرسنگی و مرگ مواجه باشند.
سازمان فائو در گزارشی اعلام کرد که بیش از 30 میلیون انسان در جهان با مشکلات اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم میکنند.
این در حالی است که آمریکا میتواند فقط با دو درصد هزینهای که برای نیروی نظامی کشورش با هدف جنگطلبی صرف میکند، مشکل سوءتغذیه جهان را حل کند و جان هزاران کودک و انسان را نجات دهد.
دو درصد از بودجه نظامی آمریکا، نجاتدهنده میلیونها گرسنه
سازمان فائو در گزارشی اعلام کرد که در 26 کشور جهان بیش از 30 میلیون انسان با مشکل امنیت غذایی و سوءتغذیه مواجه هستند و برای حل این مشکل یک میلیارد دلار لازم است.
این در حالی است که وزارت دفاع آمریکا بودجه سال جدید دفاعی خود را برای سال 2018 به مبلغ 700 میلیارد دلار اعلام کرد. با این حال دو درصد از این بودجه میتواند جان میلیونها انسان را نجات دهد و میلیونها کودک را خوشحال کند.
انسانها در کشورهای مختلف به علت خشکسالی، نبود ثبات سیاسی و در نتیجه جنگ داخلی یا خارجی با مشکل گرسنگی روبهرو هستند.
طبق نتیجه به دست آمده از بررسیهای سازمان فائو، بحران سوءتغذیه در 10 سال اخیر با سرعت بالایی رو به افزایش است که لازم است هرچه سریعتر به این شرایط رسیدگی شود.
اهداف فائو برای مقابله با گرسنگی و فقر
روزنامه «جمهوریت» ترکیه در گزارشی نوشت که سازمان فائو در گزارشی اعلام کرده است بودجه مورد نیاز این سازمان برای پایان دادن به بحران گرسنگی در جهان، یک میلیار دلار است. این بودجه صرف هزینههای مختلف کیفی خواهد شد.
بخشی از این هزینه برای کلاسهای آموزشی در موضوعاتی درباره کشاورزی و دامداری، بخشی برای ارسال کود، ماشینآلات، وسایل مورد نیاز در کشاورزی، ارسال بذر مناسب برای کاشت محصولات کشاورزی، آموزش اصول کشاورزی به دهقانان با هدف ترویج کشاورزی نوین مصرف خواهد شد و بخشی برای ارائه خدمات دامپزشکی جهت مقابله با مرگ دام و طیور دامداران استفاده خواهد شد.
ارتقای امور کشاورزی؛ هدف اصلی فائو
فائو در این گزارش اعلام کرد علاوهبر برنامههای کلان یادشده باید به افراد شیوههای محافظت از خود در مقابل گرسنگی، حل مشکلات فردی، چگونگی بازسازی شرایط اقتصادی فرد پس از دوران بحرانی جنگ، آموزش داده شود.
هدف اصلی این سازمان ارتقای امور کشاورزی و دامداری و ارائه کمکهای نقدی به خانوادههای در معرض بحران است.
ارتقای سطح علمی؛ کاهش گرسنگی
توسعه غذا و ارتقای سطح علمی افراد درخصوص مسائل کشاورزی و دامداری موجب خواهد شد گرسنگی و در نتیجه مرگومیر انسانها کاهش یابد و این بهترین راه برای حل این مشکل است.
مهمترین دلیل پافشاری فائو برای صرف هزینهها در آموزش کشاورزی نوین و ارائه خدمات دامداری این است که انسانها با آموزش کیفی، زمانی که در شرایط سخت قرار میگیرند بتوانند خود را در مقابل گرسنگی مصون نگه دارند و پس از گذراندن شرایط بحرانی، سریعتر وضعیت اقتصادی خود را احیا کنند.
یمن غرق در گرسنگی و بیماری
بر اساس بیانیه فائو در سال جدید میلادی، یمن در صدر لیست کشورهای گرسنه قرار گرفت. جنگ عربستان علیه یمن، محاصره، کمبود بهداشت و غذا باعث شده است که یمن بیشترین تلفات انسانی را طی این جنگ داشته باشد. گرسنگی گریبان حدود 5.7 میلیون یمنی را گرفته است.
ویدیو : دارو روی دریا و تشنه لبان در یمن ائتلاف عربی از تخلیه بار کشتی های حامل دارو برای اهالی یمن جلوگیری کرد
بهرغم اینکه سازمانهایی بینالمللی چون فائو با سر و صدای زیاد اعلام میکنند درصددند مشکل فقر و دغدغههای معیشتی انسانهای در معرض بحران را به کمک برنامههای خود حل کنند اما حتی افرادی که در این سازمانها مشغول به کار هستند به برنامههای این سازمان ها برای پایان دادن به فقر و گرسنگی امیدی ندارند.
در این خصوص یکی از نمایندگان سازمان فائو میگوید واقعیت این است، این سازمان با وجود تلاش زیادی که برای رسیدگی به مشکلات افرادی که از فقر معیشتی رنج میبرند، انجام میدهد، باز هم نتوانسته است مشکلی را حل کند.
ما فقط توانستهایم در سال 2017 میلیونها انسان را با کمکهای بشردوستانه از گرسنگی و مرگومیر ناشی از آن نجات دهیم اما نتوانستهایم بر این بحران غلبه کنیم و به همین خاطر روزانه شاهد مرگ میلیونها انسان در دنیا هستیم.
آمریکا مسبب اصلی فقر
کنگره ملی آمریکا و وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که بودجه سال 2018 نیروی نظامی این کشور حدود 700 میلیارد دلار در نظر گرفته شده است.
این بودجه شامل حقوق کارمندان ارتش، ساخت سلاح، تانک، هواپیمای جنگی، بمبافکن و دیگر تجهیزات نظامی هوایی، دریایی و زمینی است. نیروی نظامی ایالات متحده آمریکا با بیش از سه میلیون عضو بزرگترین نیروی نظامی جهان به شمار میرود.
این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان زیر خط فقر هستند و سالانه میلیونها انسان بر اثر گرسنگی میمیرند.
ایالات متحده آمریکا هزینههای گزافی را نهتنها خرج ابزارآلات جنگی با هدف جنگطلبی میکند، بلکه با همین بودجهها گروهکهای تروریستی را به سلاح مجهز میکند؛ تروریستهایی که خود عامل اصلی ایجاد فقر و گرسنگی در بسیاری از کشورهای مسلمان هستند.
منتقدان این روزهای ابراهیم حاتمی کیا شباهت بسیاری به منتقدان سید مرتضی آوینی در دهه ۷۰ دارند،اگر آن روز صدا وسیما آوینی را بایکوت می کرد،امروز هم به فیلم ابراهیم حاتمی کیا در سیما حمله میشود، جالب است که حمله همزمان لیبرال ها و متحجران به آوینی در مورد حاتمی کیا هم تکرار می شود،به نظر می رسد این سرنوشت هر حرکتی علیه «عافیت طلبی» باشد
خودتان را بگذارید جای مخالفانش، مخالف که چه عرض کنم جای دشمنانش.
یک کارگردان محتواشناس و تکنیکبلد بیاید و هر آنچه در این چند سال برای خود در حیاط خلوت سینما ساختید مثل طوفان ویران کند. آب بریزد به لانه موریانهها. بعد میخواهی نقدش کنی نمیتوانی بگویی تو ضعیفی، نمیتوانی بگویی اینکاره نیستی.
چرا؟ چون بیشتر از هرکس دیگر افتخار سینمایی دارد. حالا شما باشید با او چه میکنید؟ میخواهید جایگاهش را در سینما متزلزل کنید؟
*«گواهی میدهم که تو بر دامنه آتشفشان منزل گرفتهای» کسی که به گفته آوینی، خانه در دامنه آتشفشان ساخته از خانهبهدوشی چه باک دارد؟ میخواهید مردم را مجاب کنید فیلمهایش را نبینند؟
کسی که مردم با حاجکاظم «آژانس شیشهای»اش، سعید «از کرخه تا راین»ش، دایی غفور «بوی پیراهن یوسف»ش تا قاسم «ارتفاع پست»ش و حیدر «بادیگارد»ش گریستند به این راحتیها قابل حذف از ذهن مخاطبان نیست.
حاتمیکیا حذفشدنی نیست. ای کاش جناحی که معتقد به هنر برای هنر است، این واقعیت را بپذیرد. فرزند جنگ است پس انتظار نداشته باشید که پارچه سفید بالا ببرد.
اما حاتمیکیا با همنسلان و همقطارهای خود فرق عمدهای دارد؛ جذابیت شخصی و استعداد شگرف در فیلمسازی باعث شد از همان سالهای اولیه فعالیت در سینما، در دل مخاطبان جا باز کند.
سیاسیها هم دوست داشتند او را همردیف طیف خودشان نشان دهند. دستها و سوتهای ممتد جماعت طبقه نوظهور اجتماعی آن روزها برای هرکسی جذاب بود.
حالا حاتمیکیا پایگاه اجتماعیای داشت از طیفهای رنگارنگی از جوانان با عقاید مختلف. عقل محاسبهگر میگوید باید برای حفظ این بدنه خاکستری مواظبت کرد.
جز راست نباید گفت ولی هر راست را هم نباید گفت. آنهایی که در این فضا تنفس کردند میدانند بعد از مدتی این فیلمساز نیست که میخواهد تاثیر بگذارد بر مخاطب بلکه این مخاطب و رسانهها هستند که خط فکری بسیاری از فیلمسازها را کانالیزه میکنند اما حاتمیکیا را چه به عقل محاسبهگر؟
* «عقل من میگوید که او موقعشناس نیست و دلم پاسخ میدهد نباید هم چنین باشد، عقل میگوید ملاحظه عرف، حکم عقل است. دلم جواب میدهد آخر او که عاقل نیست، عقل اعتراض میکند او نباید این همه بیپروا باشد؛ دل میگوید در نزد عاشقان، پروا ریاکاری است؛ عقل پرخاش میکند او هرچه را که در دلش گذشته، صادقانه بر زبان آورده است.»
بهخاطر همین بود که در اوج فضای اصلاحات، آژانس شیشهای میسازد برای آرمانی بالاتر از قانون.
حاج کاظم: «به اونا بگو بین عباس و BBC یکی رو انتخاب کنن. حافظ امنیت ملی برای من و امثال عباسه! اگه امنیت ملی اونا رو BBC تعیین میکنه، هرکی قبله خودش رو بچسبه.»
آژانس شیشهای تکانهای اجتماعی ایجاد کرد، آنهایی که خیال میکردند حاتمیکیا روشنفکر دفاع مقدسی میشود، احساس خطر کردند. هرآنچه در چنته داشتند برای زخمیکردنش به کار بردند.
همان منتقد روشنفکری که متنی سراسر مدح و ثنا برای فیلمهایش گفته بود به او لقب «سرگئی باندارچوک» ایرانی داده بود. میخواست با کنایه زدن و همپوشانی حاتمیکیا به کارگردان حکومت شوروی او را بترساند.
ترس! کسی که گلوله در گوشش نجوای یا مرگ یا زندگی را خوانده از برچسب میترسد؟ * «میدانم که روزگاری چنین چقدر دشوار است که انسان خود را همانگونه که هست نشان دهد. عادت و آداب عالم ظاهر تو را وامیدارند که خودت را پنهان کنی و من میدانم که برای فردی چون تو مردن بهتر است از زیستنی چنین.»
فیلمها یکییکی آمدند اینبار در قله دورانی که کفگیر قشر روشنفکر سینمایی به ته دیگ خورده بود و کفتر جلد فارابی و امثالهم میشدند تا وام قرضالپسنده برای فیلمهاشان بگیرند و گذران زندگی کنند اینبار «به رنگ ارغوان» را ساخت.
سخت و نفسگیر. انگار به خرق عادت، عادت دارد. فیلم به محاق توقیف میرود و در روزگاری که دوستان بهظاهر ضدنظام در حال بهرهمندی بودند، خانهنشین شد. حاتمیکیای مردد برایشان فرصت بود. شادیکنان و کفزنان دوباره به سمتش آمدند.
محمد قوچانی: «به رنگ ارغوان مهمترین فیلم سیاسی معاصر است.»
محمد رحمانیان: «فیلم «به رنگ ارغوان» یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه سینمای ایران است.»
اما نمیدانستند «علیه عافیتطلبی» که همیشه دغدغه حاتمیکیا بوده با این چند مانور رسانهای تحتتاثیر قرار نمیگیرد. همان روزها گفته بود من ایمان دارم این فیلم (به رنگ ارغوان) یک روز بدون هیچ ممیزی از تلویزیون مملکت پخش میشود؛ اتفاقی که چهارم فروردین 91 به وقوع پیوست.
اما چه میشود کسی اینچنین از خوش و ناخوش سینما بگذرد؟ اگر کارگردان دستمزد بگیری بود، بهتر نبود به همان سبک قبلی ادامه میداد؟ چه کسی از فحش خوردن خوشش میآید؟ حالا که روزگار عوض شده و حتی انقلابیهای قدیم به فکر توشهبرداری بودند فیلمهای «چ» و «بادیگارد» را میسازد.
«من سربازم همچنان هم سرباز باقی میمانم، هنوز دههفجر تمام نشده ولی سربازان به همت مدیران این مملکت در انقلاب فجر غریب هستند.» (سخنرانی در مشهد-1392)
و اما حالا «به وقت شام»
حاتمیکیا بیشتر از پیش میل به آرمان دارد؛ آرمانی که عافیتطلبی را هدف گرفته و از ماجرایی مهم خبر میدهد.
ذبح انسانیت در سرزمین شام. برخلاف دیگر فیلمها که سن قهرمان با سن حاتمیکیا همسو است و گویی خودش در کالبد قهرمان قرار گرفته اینبار حاجیونس رستمی پرچم قهرمانی را به فرزندش میدهد.
عالم پیر دگرباره جوان میشود و شکاف نسلها در تکاپوی خون و گلوله ترمیم میشود.
«به وقت شام» شبیه خاکستر سبز است؛ رجزخوانی ایثار در برابر سپاه شیطان، پررنگتر از دیگر فیلمها و صریحتر برای مخاطب داخلی و خارجی. هواپیمای ایلیشون حاتمیکیا داغ آوار شدن بر سر مظلومان را به دل عافیتطلبان میگذارد، شبیه خود ابراهیم در جشنواره امسال.
فکر میکردند با جوسازی و تخریب و استهزا میتوانند راه را برای حاتمیکیا سخت کنند. یا او را نشناختند یا سرگذشت فیلمها و عکسالعمل او را نخواندهاند و ندیدهاند.
این ققنوس شاید آتش بگیرد، شاید خاکستر شود ولی نتیجه دیدنیتر از آن چیزی است که فکر میکنند. این ققنوس خود خالق ققنوسهای جدیدی است.
حاتمیکیا هنوز همان حاتمیکیای فیلم «هویت» است. هوادارها به فراخور بعدی از دغدغه حاتمیکیا نزدیک و دور میشوند. دستزدنها تبدیل به هو میشود و برعکس.
آنچه میماند اما همان ابراهیم حاتمیکیاست، همان که آوینی میخواست بالاتر از آرزوهای جوانانهاش، اثرگذارتر از فیلمساز محبوبش فرانکو زفیرلی و با کولهباری از فیلمهای قویتر از «برادر خورشید، خواهر ماه» فیلم محبوبش.
بیشتر از هر روز دیگر این روزها حاتمیکیا شبیه آوینی است. ای کاش «به وقت شام» را هم مرتضی میدید. نامه آوینی حتما خواندنی میشد. در روزگاری که مرتضی نیست ابراهیم هنوز اقتدا به حاجکاظم دارد. وقتی مرتضی نیست درددلها را لاجرم باید به دوربین میگفت، بدون مرعوب شدن از هو و کف و سوتها.
حاجکاظم: «شهادت میدهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم من هیچ شکایتی از کسانی که ممکنه منو تا چند لحظه دیگه مورد هدف قرار بدن ندارم، اونا به وظیفه شون عمل کردن و من هم.»
*جملات پررنگ ( سبز )، عینا از نامه شهیدمرتضی آوینی به حاتمیکیا گرفته شده است.