دسته‌ها
مقاله

آیا سینمای مستقل در ایران وجود دارد ؟ پول سینما از کجا می آید ؟

آیا سینمای مستقل در ایران وجود دارد
آیا سینمای مستقل در ایران وجود دارد

هزینه‌های تولید فیلم یکی از مهم‌ترین مسائل مورد بحث سینمای ایران بوده و هست و مدعای غالب فیلمسازان است که دخل و خرج‌شان یکی نیست.

در شرایطی که متوسط دستمزد سوپراستارهای سینمایی بین 350 تا 700 میلیون تومان است، طبیعی است که رقم تولید یک اثر سینمایی، میلیاردی خواهد شد. حالا در این وضعیت هستند فیلمسازانی که می‌گویند در شرایط مستقل فیلم می‌سازند.

 بهرام توکلی امسال با فیلم موفق «تنگه ابوقریب» در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.

کارگردان «تنگه ابوقریب» در نشست خبری و در پاسخ به سوالی درمورد سینمای مستقل و حمایت‌های دولتی از فیلمش گفت: «سینمای مستقل در ایران وجود ندارد. این مساله دلایل پنهانی دارد که مشخص نیست. چرایی دارد که مفصل است اما در ایران سینمای مستقل نداریم.»

 اظهارنظری که با واکنش برخی فیلمسازان که مدعای سینمای مستقل دارند، مواجه شد.

ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردان «به وقت شام» هم در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر و در اعتراض نسبت به برخی واژه‌سازی‌ها در فضای رسانه‌ای، جمله مشهور این روزها را بیان کرد و گفت «من فیلمساز وابسته‌ام» و با اشاره به مجری برنامه «هفت» تاکید کرد: «متاسفم که می‌شنوم برخی از همکاران ازجمله ایشان واژه‌سازی می‌کنند و به فیلم‌ها ارگانی و نهادی و سازمانی می‌گویند.»

طرح بحث‌های اینچنینی، مختص این روزهای سینمای ایران نیست و پیش از جشنواره فیلم فجر، در فضای رسانه‌ای کلیدواژه‌های سینمای مستقل و وابسته، قوت گرفتند و آثاری همچون «تنگه ابوقریب» و «به وقت شام» که با حمایت موسسه اوج تولید شدند، در حصار واژه فیلم وابسته قرار گرفتند؛

اما سایر آثار جشنواره فیلم فجر با چه سرمایه‌ای و سرمایه‌گذاری تولید شدند. فارغ از جدل‌هایی که در تمام این سال‌ها درمورد چرایی عدم امکان تحقق سینمای مستقل در ایران وجود دارد، می‌توان درمورد مدعای سینمای مستقل در جشنواره فیلم فجر بحث کرد.

اگرچه مجرای تزریق سرمایه در سینمای ایران وضعیت شفافی ندارد و به غیر از بنیاد سینمایی فارابی که به‌خاطر ارائه بیلان کاری خود لیست فیلم‌های حمایتی‌اش را معرفی می‌کند، سایر آثار، سرمایه‌گذاران‌شان را بنا به دلایلی که ذکر خواهد شد، اعلام نمی‌کنند.

بنیاد سینمایی فارابی به‌عنوان بازوی اجرایی معاونت سینمایی در طرح و اجرای سیاست‌های هدایتی و حمایتی در دوره‌های مختلف فراز و فرودهایی در تولید داشته است.

در سال‌های اخیر این نهاد دولتی کم‌رمق‌تر از گذشته در حمایت از آثار سینمایی ورود کرده و شاید همین مساله باعث ورود اشخاص و سازمان‌های خصوصی به حوزه فیلمسازی شده است.

 امسال بنیاد سینمایی فارابی تنها با 6 فیلم «امپراطور جهنم»، «سرو زیر آب»، «شعله‌ور»، «فیلشاه»، «کار کثیف» و «ماهورا» در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.

با جدایی بخش‌های دولتی از سرمایه‌گذاری در فیلم، نئوسرمایه‌گذاران وارد سینمای ایران شدند. شاید در میان اینها تنها نمونه معروف این سال‌ها در سرمایه‌گذاری سینمایی، سیدمحمد امامی است.

او با تهیه‌کنندگی سریال‌های «شاه‌گوش» و «شهرزاد» و سرمایه‌گذاری در تولید آثار سینمایی همچون «تابو»، «خوب بد جلف» و «ابد و یک روز» بین سینماگران مطرح شد اما خبر دستگیری و بازداشت او و اتهام دخالت در فساد مالی صندوق فرهنگیان باعث شهرت بیشتر او در فضای رسانه‌ای و مردم شد.

سیدمحمد امامی امسال با چهار فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.

نکته جالب اینکه نام او فقط در انتهای فیلم «مصادره» عنوان شد در حالی که شنیده می‌شود فیلم‌هایی همچون «بمب: یک عاشقانه» به کارگردانی پیمان معادی و تهیه‌کنندگی مانی حقیقی و «مغزهای کوچک زنگ زده» به کارگردانی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی سعید سعدی هم با سرمایه‌گذاری سیدمحمد امامی تولید شده‌اند.

البته امامی چهار فیلم اصطلاحا بفروش و کمدی هم در نوبت اکران عمومی دارد و فیلم «خوک» از مانی حقیقی که در جشنواره برلین رونمایی می‌شود هم با سرمایه‌گذاری او تولید شده است.

 البته پیش از امامی نام بابک زنجانی هم به‌عنوان یکی دیگر از متهمان فساد مالی که این روزها در زندان به‌سر می‌برد به‌عنوان سرمایه‌گذار سینمایی مطرح شده بود. فیلم‌هایی همچون «نقش نگار» از علی عطشانی و «سیزده» به کارگردانی هومن سیدی ازجمله موارد سرمایه‌گذاری بابک زنجانی هستند.

 البته هومن سیدی سال پیش در گفت‌وگویی در موضوع سینمای مستقل از فساد اقتصادی بابک زنجانی اظهار بی‌اطلاعی کرده بود ولی نکته جالب و عجیب همین گفت‌وگو، تاکید سیدی بر «مستقل بودن» در حالی است که سرمایه فیلم «سیزده» را از کسی گرفته بود که از قِبَل فروش نفت و منابع دولتی، سرمایه‌دار شده بود. حال باید پرسید سینمای ایرانا فاسد تر است یا هالیوود ؟

شکل دیگر مرسوم سرمایه‌گذاری برای فیلم‌ها توسط موسسات و بانک‌ها صورت می‌گیرد که به‌خاطر مجموعه فعالیت‌هایی که در فرآیند تولید یک اثر سینمایی انجام می‌دهند، می‌توانند از قوانین مشمول معافیت مالیاتی بهره ببرند.

برای همین در جشنواره فیلم فجر شاهد آثاری بودیم که با سرمایه‌گذاری بانک‌ها و موسسات مالی تولید شده بودند. پس اگر فیلمسازی در نشست خبری از عدم استفاده از رانت صحبت می‌کند با نگاهی به تیتراژ فیلمش متوجه سرمایه‌گذاران بانکی فیلم او خواهید شد.

بین اهالی سینمای ایران مشهور است که بخش عمده‌ای از سرمایه فیلم باید حین تولید و حتی پیش از تولید تامین شود چون وضعیت اکران نمی‌تواند تضمینی برای تامین هزینه‌ها باشد.

نمونه دیگری از جذب سرمایه حین تولید فیلم، نقش‌فروشی در سینمای ایران است. سرمایه‌دارانی که به عشق بازیگر شدن، پول‌های هنگفتی خرج می‌کنند و تهیه‌کنندگانی که برای تامین بخشی از هزینه‌هایشان، عشق‌فیلم‌ها را به کارگردان تحمیل می‌کنند.

وضعیت آشفته در سرمایه‌گذاری سینمایی و عدم شفافیت در اعلام سرمایه‌گذاران، باعث شده سیکل معیوبی در فرآیند تولید تا اکران در سینمای ایران شکل بگیرد.

نویسنده : معین احمدیان 

[su_note]

حتما بخوانید »»

سبک زندگی بازیگران سینما و الگوهای غلط جامعه 

سلمان خان به قلب داعش می‌زند، ما همچنان اشتباه می‌زنیم! [درباره فیلم تایگر زنده است]

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

در بهار 97 رژیم حقوقی دریای خزر تدوین می شود ، متنی که به نفع ایران نیست [توافقی به سبک برجام]

در بهار 97 رژیم حقوقی دریای خزر تدوین می شود
در بهار 97 رژیم حقوقی دریای خزر تدوین می شود

مذاکرات مربوط به تعیین رژیم جدید حقوقی دریای خزر هم از آن دست مذاکراتی شده که سال‌هاست پنج کشور ساحلی ایران، جمهوری آذربایجان، فدراسیون روسیه، جمهوری قزاقستان و ترکمنستان را درگیر خود کرده است.

هر کدام از کشورها تعابیر مختلفی که تأمین‌کننده منافع آنها بوده را در این باره ارائه می‌کنند تا به سهم بیشتری از منافع موجود در این دریا دست یابند. چندی پیش هم برخی از مقامات عالیرتبه دولت‌های ساحلی دریای خزر اعلام کردند که پیش‌نویس کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر آماده شده که ظاهراً قرار است، در اجلاس بعدی سران این کشورها در بهار سال ۱۳۹۷ به تصویب برسد.

اما گفته می‌شود پیش‌نویس مزبور همچنان هیچ مطلبی درباره مهم‌ترین موضوع مربوط که همان معیار تقسیم دریای خزر بین دولت‌های ساحلی است، ندارد.

موضوع مهم و قابل اهمیتی که اگر بعد سیاسی آن در توافقات میان کشورها، بر ابعاد حقوقی آن پیشی گیرد، برجام دوباره‌ای را برای ایران خلق می‌کند که تبعات قطعاً قابل جبران نخواهد بود.

جالب این است که حتی برخی مطلعین و فعالان رژیم حقوقی دریای خزر ، پیروزی مذاکرات و توافقات برجامی را فرصتی بی‌نظیر برای حل منحصر به فرد مذاکرات رژیم حقوقی دریای خزر می‌دانستند که اکنون با توجه به وضعیت ایران در توافقات برجام، سیاسی و «تقریباً هیچ» شدن سهم ایران از مذاکرات دریای خزر هم جدی‌تر می‌نماید.

 

پیشینه رژیم حقوقی دریای خزر ، به عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای برمی‌گردد که در هر دو عهدنامه مذکور ایران از داشتن نیروی دریای جنگی در دریای خزر منع شد و درباره بهره‌برداری از سطح یا بستر دریای خزر هم سخنی در آن ذکر نمی‌شود.

اما پس از این دو معاهده که در آن به استفاده از آب‌های خزر اشاره شده است، موافقتنامه‌های 1921 و 1940 از جمله توافقات بعدی است که هم اکنون نیز درباره رژیم حقوقی دریای خزر مورد استناد است؛ موافقتنامه‌ای که بر اساس آن ایران و اتحاد جماهیر شوروی حق بهره‌برداری مساوی از دریای خزر را تأیید کرده‌اند.

در ادامه، این فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که به رغم رضایت برای غربی‌ها، جلوه مثبتی برای ایران نداشت چراکه شرکای ایران در دسترسی به این دریا و منابع آن را تکثیر نمود و دولت‌های ساحلی هم که غالباً با حمایت غرب یا  روسیه، موضعی مطالبه‌گرانه داشتند، ایران را در کنجی قرار دادند که به ناچار به تدوین رژیم حقوقی جدید تن داد و همواره نیز در مذکرات مربوط نیز به دلایل متعدد به دریافت کمترین سهم ممکن از این دریاچه اکتفا کرده است؛

موضوعی که با توافقات و مذاکرات هسته‌ای و برجام تحت‌الشعاع بیشتری قرار گرفت و بسیاری از فعالان این حوزه معتقد بودند موفقیت مذاکرات هسته‌ای می‌تواند در مذاکرات رژیم حقوقی دریای خزر هم مؤثر باشد .

اما اکنون با به حاشیه رفتن نتایج حاصله از برجام، بیش از قبل رژیم حقوقی دریای خزر و منافع آن برای ایران را تهدید می‌کند تا جایی که شاید بتوان از آن به عنوان برجام دوم تعبیر کرد و یک بار دیگر طی این پروسه سیاست بر حقوق غلبه کند و ایران ضرر کند

 

  سهم ایران از دریای خزر در رژیم حقوقی دریای خزر

هر چند اطلاع دقیق و جزئی‌ای در محتوای توافق‌های صورت گرفته تا کنون در زمینه رژیم حقوقی دریای خزر وجود ندارد، اما دستیابی ایران تنها و فقط به سهم 20 درصدی از این دریا قطعی شده است زیرا دولت‌های دیگر ساحلی، نشان داده‌اند که به هیچ وجه حاضر به تعدیل مواضع خود نیستند.

 

ایران با اتخاذ موضع تعادلی خواستار شناسایی خزر به عنوان دریای همکاری و صلح و تقسیم بر مبنای برابری است اما در سوی دیگر چهار دولت ساحلی قرار دارند که سر سازش و همراهی با مواضع ایران را ندارند، هر کدام از این کشورها با تعابیر مختلف از «خزر» همچون دریا یا دریاچه منافع ملی خود را در نظر می‌گیرند.

یکی منافعش ایجاب می‌کند آن را دریا بخواند به همین دلیل به شیوه تقسیم آن به نظام حقوق دریاها متوسل می‌شود و دیگری بر اساس منافع خود، آن را دریاچه می‌خواند. در حالت کلی همه کشورهای حاشیه خزر درصدد استمرار موضع انفعالی ایران هستند تا به سهم‌های متفاوت هر یک از کشورهای ساحلی تن دهد.

 

اکنون گفته می‌شود مسئله مهم بستر و زیر بستر آب است که در آن نفت، گاز، جلبک‌ها و دیگر منابع وجود دارد. در بحث سطح یا حجم آب نیز موضوعاتی همچون دریانوردی، ماهیگیری و کشتیرانی مطرح است و در همین چارچوب باید مسائل امنیتی، محیط زیستی، همکاری‌های اقتصادی و دیگر مسائل مربوط به آن را قانونمند کرد.

[su_note]

در ادامه بخوانید »» سکانس آخر برجام و کشور ایران و دولت روحانی [رادیو زنگ بیداری ۲۳۸]

[/su_note]

  القائات خزری !

هر چند که همچنان طبق آخرین اظهارنظرات صورت گرفته، حسین نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، به نقل از دریادار حسین خانزادی فرمانده نیروی دریایی ارتش گفته است :«ایران حاکمیت کامل بر سهم ۲۰ درصدی خود در دریای خزر دارد.»

 

اما این در حالی است که معاون آسیا، اقیانوسیه و مشترک‌المنافع وزارت امور خارجه با انتقاد از برخی القائات به افکار عمومی مبنی بر اینکه نصف دریای خزر سهم ایران است یا اینکه سهم کشورمان از این دریا 20 درصد است، می‌گوید: این سخنان با منطق حقوقی و بین‌المللی سازگار نیست و معلوم نیست که منشأ این القائات از کجاست.

 

ابراهیم رحیم‌پور هم که در طول چهار سال گذشته به صورت مرتب در جلسات معاونان وزیران خارجه پنج کشور ساحلی دریای خزر حضور داشته است در مورد آخرین تحولات مربوط به کنوانسیون دریای خزر و مذاکرات صورت گرفته بین وزیران امور خارجه پنج کشور ایران، آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و روسیه گفت: بعد از 26 سال از فروپاشی شوروی این ضرورت وجود دارد که هرچه زودتر تکلیف رژیم حقوقی دریای خزر مشخص شود.

 

به گفته متخصصان رژیم حقوقی دریای خزر و فعالان در این زمینه هر چه شیوه حل اختلافات حقوقی دریای خزر دوستانه‌تر باشد، روابط آینده میان کشورهای حاشیه عمیق‌تر و ماندگارتر خواهد بود.

همچنان که ضرورت دارد کشور ما نیز برای حصول موفقیت و نتایج ارزنده و خرسندکننده از تیم مذاکره‌کننده قوی و آشنا به شگردها و سبک‌های مذاکراتی کشورهای ساحلی استفاده کند چراکه در غیر این صورت باید انتظار داشت برجام دومی در انتظار تعیین تکلیف حقوقی دریای خزر باشد .

 

حال آنکه اگر ایران نتواند اقدام به تأمین حقوق خود از این طریق کند، مجبور خواهد شد تا پرونده را به دیوان بین‌المللی دادگستری ارجاع دهد و با داوری، سهم حداکثری خود از خزر را کسب کند.

این در حالی است که طی سال‌های اخیر مواضع روسیه در مورد دریای خزر به نفع ایران نبوده است و از سوی دیگر با توجه به نفوذ بالای روسیه در مجامع بین‌المللی ارجاع پرونده به دادگاه چه بسا سهم ایران از این حق را کمتر کند.

نویسنده : نیره ساری

دسته‌ها
مقاله

مواجه بشر با خدا چگونه است ؟ [بررسی گرایش های خداباوری ، چند خدایی و خداناباوری ]

اعتقاداتی که پیرامون منشأ خلقت و تدبیر امور جهان، به عنوان فرضیاتی مطرح و طرفدارانی پیدا کرده‌اند، ریشه در تاریخ بسیار دور دارد. از بدو تاریخ سه مفهوم «کفر»، «شرک» و «توحید» در میان جوامع وجود داشته و این عقاید پیروانی داشته‌اند.

با بررسی گرایش‌های مختلف ارائه شده در فرق یا اندیشه‌های دینی یا الحادی، می‌توان به صورت کلی مفاهیم زیر را احصا نمود:

 

خداباوری Theism (الهیات):

خداباوری در مفهوم کلی شامل اعتقاد به وجود لااقل یک خدا یا خالق است.

خداباوری در طول تاریخ شقوق مختلفی داشته است و از حیث تعدد خدایان دسته‌بندی‌های متفاوتی صورت گرفته است، لذا اعتقاد افراد به خدای خالقی که سررشته امور به دست اوست، در اصطلاح غربی «تئیسم» یا خداباوری خوانده می‌شود. انواع تئیسم عبارتند از:

 

یکتا پرستی Monotheism (الهیات):

یکتاپرستی یا «یک خدایی» در اصطلاح به عقیده‌ای اطلاق می‌شود که به یگانگی و بی‌همتا بودن پروردگاری معتقد است.

در این دیدگاه خلقت و رشد، صرفاً توسط موجودی یکتا صورت می‌گیرد و شریکی در این پرستش وجود ندارد. مسلمانان را می‌توان، مهم‌ترین گروه یکتاپرستان در حال حاضر دانست.

همچنین یهودیان به رغم آنکه در کتاب مقدس تحریف شده، مواردی از قائل شدن شریک برای افعال خداوندی دارند، اما به صورت سنتی خود را یکتاپرست می‌دانند.

 

چندخدایی Polytheism (الهیات):

«چندخداگرایی» به عقیده‌ای اطلاق می‌شود که شرکایی برای خلقت و آفرینش در نظر می‌گیرد. مسیحیان معتقد به تثلیث که در واقع مثلث آفرینش را به دست «پدر، پسر و روح القدس» می‌دانند یا ادیان روم باستان که الهه‌های گوناگون به عنوان خالق برمی‌شمردند و برخی اعتقادات شرقی که گرایش به دوخدایی (مثلاً خداوند نور و خداوند ظلمت) دارند را می‌توان در زمره «چندخداگرایان» قرار داد.

 

همه خدایی Pantheism (الهیات):

در واقع گرایشی است که «خدا» را مساوی با «کائنات» دانسته و شخصیتی برای خداوند مستقل از طبیعت و عالم قائل نیست. این گرایش به نوعی معتقد به نظام طبیعی و قوانین طبیعی است و قوه قهریه طبیعت را همان خداوند می‌داند.

این مفهوم ریشه‌ای بسیار کهن دارد و خصوصاً در ادیان شرق آسیا یا برخی فرقه‌های بومی آفریقا یا امریکای لاتین مورد توجه بوده است.

در این نگرش طبیعت بسیار مقدس است و جلوه‌های طبیعت و اتفاقات طبیعی به اراده آگاهانه کائنات نسبت داده می‌شوند. اسپینوزا را می‌توان مشهورترین فیلسوفی دانست که معتقد و مروج این عقیده محسوب می‌شود.

 

خداانگاری Deism (الهیات):

اعتقاد به این باور است که خداوند به عنوان یک «آفریننده» جهان را خلق کرده است اما پس از خلقت دیگر در امور آن مداخله نمی‌کند، لذا این گرایش هرگونه درخواست از خدا برای مقدرات را بیهوده می‌داند، چراکه اصول و قواعدی که خداوند در لحظه خلقت برای عالم مشخص کرده، تعیین‌کننده آینده جهان است و هیچ امر متافیزیکی نمی‌تواند آن را تغییر دهد.

دئیسم به عنوان جایگزینی برای تئیسم، در غرب در حال تبلیغ فزاینده است. در این حالت است که خداناباوران نیازی نیست تا عقاید کفرآمیز خود را به جامعه مؤمن به وجود خدا تحمیل کنند، بلکه صرفاً با ایجاد این نگرش که خدای خالق، همچون ساعت‌سازی است که جهان را کوک کرده و دیگر در آن دخالت نمی‌کند، اساساً نیاز به دین را نفی می‌کنند.

 

خداناباوری Atheism (الهیات):

دیدگاه آتئیسم یا «الحاد» در معنی عام به رد باورمندی به اصل وجود خداوند خالق اطلاق می‌شود.

این گرایش از زمان روم باستان و به صورت شکاکانه اعتقادات خداباوران را نفی می‌کرد و با زیر سؤال بردن خدایان باستانی، نسبت‌های داده شده قهری به آنان را بی‌اساس می‌دانست، اما از آنجا که اعتقاد به بی‌خدایی در غرب باستان و عصر میانه، با شدت مورد عتاب و مجازات واقع می‌شد، نخستین گروه‌هایی که رسماً خود را خداناباور می‌نامیدند، در قرن هجدهم و عصر «شکاکیت» که تقریباً همه بنیان‌های سنتی غرب قرون وسطی مورد تجدیدنظر قرار گرفته بود، اعلام حضور کردند.

استدلال گروه‌های خداناباور بیشتر بر شواهد تجربی، تلاش برای اثبات بی‌نیازی طبیعت به خالق و تناقض‌های موجود بر براهین خداباوران استوار بود. غالباً در دوران مدرن، خداناباوران، با لفظ «ماده‌گرایان» یا ماتریالیست نیز خوانده می‌شوند، چراکه اعتقاد دارند هیچ چیزی فراماده و غیرقابل توضیحی که نقش خلقت را ایفا نماید وجود ندارد.

 

ندانم‌گرا Agnostics (الهیات):

این رویکرد در خداگرایی، اساساً فهم پدیده‌های غیرمحسوس را از دایره عقل بشری خارج دانسته و معتقد است ادعاهایی مانند وجود خدا یا نبود خالق یا وجود جهان پس از مرگ و نیز موجودات غیرمادی را هرگز نه می‌توان تأیید و نه می‌توان رد کرد.

ندانم‌گرایی یا «لا ادری‌گری» دیدگاهی فلسفی است که برای اولین بار توسط توماس هاکسلی برای تبیین عقیده غیرقابل شناخت بودن «ماوراء الطبیعه» به کار رفت.

دیوید هیوم نیز از جمله فلاسفه معتقد به این گرایش است. برتراند راسل نیز در کتاب «من یک خداناباورم یا ندانم‌گرا» اعتقاد خود بر ندانم‌گرایی را اینگونه تأیید کرده است: «به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنونده‌های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم‌گرا توصیف می‌کنم، چراکه فکر نمی‌کنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.»

  ***

با بررسی نگرش‌های متفاوت به خداپرستی در دوره‌های مختلف تاریخی، می‌توان نتیجه گرفت همواره برداشت نسبت به خدا، دغدغه مهمی برای بشر بوده است و در هر جامعه و تمدن پیشینی، می‌توان رد پایی از کشمکش‌های فلسفی پیرامون ماهیت «علت العلل» و سرمنشأ وجود پیدا کرد.

علاوه بر مفاهیم فوق البته برخی آیین‌ها نظیر «شیطان پرستی» نیز در دنیای امروز به گوش می‌خورد که البته به دلیل آنکه در واقع این آیین، اساساً مبتنی بر رویکرد «هرج و مرج‌طلبی» شکل گرفته و بنیان اصیل فلسفی ندارد (حتی وجود خدا را رد نمی‌کند بلکه خداوند را به خاطر خلقت انسان مورد شماتت قرار داده و از روی لجاجت، به شیطان به عنوان آلترناتیو گرایش می‌یابد) ذکر آن در این دسته‌بندی‌ها، چندان وجاهتی در بحث پیرامون نگرش‌های مختلف در الهیات ندارد.

منبع : شماره 5294 روزنامه جوان 

 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

شبهه شباهت جهاد با تروریسم [پاسخ در مقاله علمی]

دانلود رایگان کتاب روشنای علم ، مروری بر بیانات امام خامنه ای درباره دانش و تولید علم

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

آیا دوران خبرنگاری و رسانه های رسمی به پایان رسیده است؟ [ بررسی شهروند خبرنگاری ]

آیا فعالان شبکه های اجتماعی توانسته اند یا می توانند جای خبرنگاران و رسانه های رسمی را بگیرند؟ آیا با فعالیت شبکه های اجتماعی و شهروند خبرنگاران در آینده رسانه های رسمی معتبر کارایی خواهند داشت؟ در این نوشته به بررسی این پرسش می پردازیم  همراه بنیانا باشید 

 

آخرین خبری را که شنیده اید یادتان هست؟ آیا منبع آن برای شما اهمیت داشته یا اینکه فقط به محتوای آن دقت کرده اید؟ آیا صرف اینکه آن خبر را در یک گروه یا کانال تلگرامی غیر رسمی و یا یک صفحه اینستاگرام دیده اید پذیرفته اید؟ آیا شایعات، تصاویر و فیلم های عجیب و نادری که در یکی از شبکه های اجتماعی دیده اید صرفا باتوجه به نوع روایت آن پذیرفته اید؟

 

در چند سال اخیر با ایجاد و توسعه شبکه های اجتماعی و پیام رسان های اینترنتی شاهد آن هستیم که اخبار به صورت وسیع و گسترده توسط افرادی که خود پیش تر مخاطب خبر بودند منتشر و توزیع می شود. دیگر رسانه های خبری حتی آنلاین قدرت گذشته را ندارند و رسانه های خبری مکتوب هم بیشتر به تحلیل و گزارش می پردازند تا نقل اخبار.

 

همچنین با به وجود آمدن و فراگیر شدن ابزارهای ضبط وقایع از قبیل دوربین های گوشی موبایل و یا ضبط کننده های صوتی که در لحظه قادرند از هر اتفاقی حول شما عکس، صوت یا فیلمی مناسب تهیه کنند .

و همچنین فراگیری ابزارهای رایانه ای حرفه ای از قبیل نرم افزارهای ویرایش عکس و فیلم و صدا و فراگیر شدن امکان ارسال آنلاین توسط اینترنت در یکی از شبکه های اجتماعی یا پیام رسان ها تحول شگرفی در زمینه ارتباطات پیش آمده و همه افراد تبدیل به یک خبرنگار مجهز در محل وقوع رخداد شده اند.

 

تعریف فرایند ارتباط که روزی فرستنده، گیرنده، وسیله ارتباط و نهایتا محتوای پیام ، رمزنگاری و بازخورد آن در مخاطب بود تا حد زیادی تفاوت کرده است. با توجه به دوطرفه شدن فضای رسانه ها در شبکه های اجتماعی وسیله ارتباط از روزنامه و مجله و سایت به تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و … در حال تغییر است .

و فرستنده پیام گیرنده روی خط نیز می تواند باشد و البته گیرنده و مخاطب قدیم، تولید کننده محتوا نیز می تواند باشد و دیگر وسیله ارتباط آن اهمیت قدیم را ندارد بلکه پیام است که هرچه قوی تر و نافذتر باشد مخاطب بیشتری خواهد داشت. بارها برخورده اید در شبکه های اجتماعی به متن یا کلیپی که توسط یک فرد عادی تهیه شده و میلیونها بازدید و مخاطب داشته است.

 

اما آیا این به منزله پایان خبرنگاری و رسانه های رسمی است؟

 

به یک صفحه روزنامه نگاه کنید، منابعی مختلفی را برای اخبار آن می بینید: تسنیم، ایسنا، مهر، فارس، ایرنا، رویترز، آسوشیتدپرس، بی بی سی و رسانه های رسمی دیگر.

ممکن است ستون مخاطبان را در آن روزنامه نیز ببینید که نظرات خود را اعلام کرده اند یا واکنش مخاطبان شبکه های اجتماعی به موضوعی خاص را هم در بر دارند.

اما تا حال سوال کرده اید چرا این رسانه های رسمی به خبر یک کانال تلگرامی و یا صفحه اینستاگرامی غیررسمی (داخلی یا خارجی) استناد نمی کنند و به آن نمی پردازند و اگر بخواهند به آن توجه کنند در خصوص رد یا تایید اخبار آنها سخن می گویند اگرچه در وسعت خیلی زیادی منتشر شده باشد؟

 

پاسخ این سوال ساده است: مخاطبان و البته همه ما به اخبار و حتی روایت رسانه های غیررسمی «اعتماد» نداریم؛ چراکه بارها و بارها شایعات و اخبار و روایت های نافذ ولی کذب دیده ایم؛ و آموخته ایم که نباید به آنها اعتماد کنیم؛ و اخبار آنها را هرچند قوی و مستدل به چشم یک گزاره اثبات نشده می نگریم.

 

حتی مخاطبان حرفه ای تر به یک منبع رسمی خاص نیز اکتفا نمی کنند بلکه چندین منبع را با گرایش های مختلف می نگرند چون می دانند هر رسانه رسمی هم با نگرش خود یک خبر را تنظیم می کند.

 

امروزه اکثر مخاطبان دیده اند آن عکس معروف را که سه فریم کنار همه چیده شده است. در یک فریم سرباز تفنگ را به سر فرد بازداشتی نشانه رفته، در فریم دیگر سرباز فرد بازداشت شده را تهدید می کند و سرباز دیگری به فرد آب می دهد و در فریم دیگر فقط یک سرباز به فرد بازداشت شده آب می دهد و همه می دانند که باید مراقب باشند که تحت تاثیر یک نگاه خاص قرار نگیرند.

امروزه اکثر مخاطبان به یک تصویری که از یک رویداد و روایت آن در ذهنشان ساخته می شود به چشم قسمتی از یک پازل نگاه می کنند که باید تکه های دیگرش را با توجه به رسانه های رسمی دیگر بسازند که حتی ممکن است تحریف شده باشد نه یک بوم کامل نقاشی که واقعی است.

پس باید لحاظ داشت آنچه که تغییر عمده کرده است وسیله ارتباط است نه شانیت و جایگاه رسانه فرستنده. رسانه ها به عنوان فرستنده پیام جایگاه خود را دارند و فقط گویی ابزار این انتقال پیام از سایت به کانال تلگرامی تغییر کرده است .

و در این میان مردم به یک خبرنگار و یا شهروند خبرنگار برای رسانه ها تبدیل شده اند و نمی توان گفت آنچه که لزوما مردم در شبکه های اجتماعی روایت کنند مخاطبان می پذیرند.

 

اثبات این هم ساده است، به کانالهای خبری  تلگرامی گوشی خود نگاه کنید، از چندین منبع مختلف خبر دریافت می کنید و فهرست کانالهای خبری تلگرامی شما شامل رسانه های داخلی با گرایش های مختلف سیاسی با پشتوانه نهادهای مختلف داخلی و همچنین رسانه های مختلف بیگانه و دشمن ایران نیز هست که بارها و بارها باتوجه به سوگیری خاص رسانه های بیگانه طعم دروغهای آن را چشیده اید؛

اما دنبال این هستید که اخبار را با منابع و گرایش های مختلف داشته باشید که مبادا خبر درستی را حتی در میان ده ها اخبار نادرست یک کانال تلگرامی شایعه پرداز از دست بدهید یا اینکه حداقل از شایعات آن مطلع باشید و نهایتا تصمیم گیری کنید که چگونه آن را بپذیرید اگرچه روایت مورد نظر مطلوب شما نیز نباشد.

 

این روزها همه کار با فتوشاپ و ابزارهای دیگر ویرایش عکس و فیلم و صوت را بلدند و البته می دانیم دارندگان رسانه های دشمن ایران در استفاده از آنها برای دروغ سازی مسلطند و همچنین توانایی آن را دارند که از یک پیام صوتی، متنی و یا تصویری صحیح، یک روایت ناصحیح بسازند؛

که بارها و بارها شاهد آن بوده ایم و هرچند داستان سرایی ها و روایت های نافذی از آنها دیده باشیم به آنها اعتماد نداریم و منتظریم یک یا چند مرجع رسمی آن را تایید یا تکذیب کنند.

 

البته شاید عده ای کمی آن را بپذیرند اما این عده در مقابل فضای کلی روانی جامعه آنچنان موثر نیست و نهایتا می توانند افکار عمومی را با یک شایعه تشنه واکنش مقامات رسمی کنند.

 

نکته ای دیگر در روایت شهروند خبرنگاران

 

خارج از اینکه یک مطلب ممکن است صرفا دروغ پردازی برخی رسانه های غیررسمی باشد نکته دیگر نوع مخابره و روایت یک خبر توسط یک شهروند خبرنگار است که ممکن است مخاطب را به خطا بیاندازد.

 

بعنوان مثال فرض کنید شخصی در شهر دمشق صدای مهیبی می شنود و سریعا به سوی محل حادثه حرکت می کند تا بعنوان یک شهروند خبرنگار آن را گزارش کند. به محل که می رسد؛ وسط بازار است که بر اثر انفجار آتش گرفته است.

اولین روایت این شخص با توجه به سابقه ذهنی او از شهر دمشق و همچنین گفته های افراد حاضر در محل انفجار، یک بمب انتحاری در بازار دمشق است که تعدادی کشته و زخمی نیز برجای گذاشته است چرا که افراد زخمی بسیاری هم روی برانکار خوابیده اند.

این شخص به سرعت فیلم و عکس می گیرد و در توئیتر یا فیس بودک خود منتشر می کند و با توجه به اینکه اولین روایت این مطلب است به شدت در شبکه های اجتماعی بازنشر می شود که “انفجار انتحاری در بازار دمشق تعدادی کشته و مجروح برجای گذاشت” و فیلم آن نیز ضمیمه خبر است.

پس از دقایقی معلوم می شود که انفجار بمب نبوده و ناشی از انفجار یک کپسول گاز بوده است. پس اصل خبر بمب گذاری تکذیب شده است. پس از گذشت ساعتی از انفجار و پی گیری خبرگزاری رسمی از منابع رسمی، مشخص می شود که در انفجار کپسول گاز کسی کشته نشده و فقط تعدادی زخمی داشته است.

و نهایتا خبر رسمی می شود ” 6 زخمی بر اثر انفجار کپسول گاز در بازار دمشق”. در این خبر شهروند خبرنگار اصلا قصد فریب نداشته بلکه خواسته روایتی سریع و عینی ارائه بدهد اما موفق نشده است.

 

جالب اینجاست که بدانید شبیه این خبر چندی پیش منتشر هم شد و همچین نتیجه ای هم داشت.

 

اصل مساله چیست؟

 

و اما این مساله از یک اصل ارتباطاتی ساده نشات می گیرد که معمولا در انتشار یک پیام، گیرندگان آن به چندین دسته تقسیم می شوند: پذیرندگان اولیه، پذیرندگان ثانویه و دیرپذیرندگان.

 

1- پذیرندگان اولیه یا زودپذیرندگان به محض شنیدن یک خبر حتی غیر رسمی آن را باور می کنند. تعداد این افراد نسبت به دیگر دسته ها کمتر است. شاید این افراد برای اخبار خیلی مهم به یک منبع رسمی مراجعه کنند؛

مثلا خبر تعطیلی بر اثر آلودگی هوا را در یک کانال تلگرامی غیررسمی می بینند اما نهایتا باتوجه به اینکه مساله مهمی است به یک منبع اصلی مراجعه می کنند و فردا به محل کار یا مدرسه نمی روند؛ یا اینکه این افراد پذیرندگی بالایی در مقابل شایعات شبکه های اجتماعی و اخبار کذب دارند.

 

2- پذیرندگان ثانویه که قسمت عمده ای از بازه مخاطبان را شامل می شوند معمولا با شنیدن یک خبر که از منابع غیررسمی و یا حتی یک خبرگزاری رسمی دریافت کرده اند به چند منبع رسمی و نهایتا اخبار تلویزیونی که رسمیت بالاتری دارد مراجعه می کنند و تصمیم می گیرند.

این افراد پذیرندگی کم و حداقلی در مقابل شایعات فضای مجازی دارند.

 

3- دیرپذیرندگان که آنها نیز بازه کمی را شامل می شوند افرادی هستند که اخبار را حتما باید در منابع رسمی و همچنین اخبار معتبر تلویزیونی ببینند تا آن را باور کنند و شایعات فضای مجازی را می توان گفت اصلا نمی پذیرند.

باید توجه داشت که برخی اخبار که از منابع غیررسمی دریافت می شود اگر در ذهن مخاطب سابقه ای داشته باشد تا حدی موجب پذیرش او می شود.

بعنوان مثال اکثریت مردم می دانند که عده قلیلی از مدیران دولتی دریافتی های بالایی دارند اما اینکه میزان آن چقدر است را نمی دانند تا اینکه یک منبع غیررسمی فیش حقوقی یکی از مدیران را منتشر می کند که دریافتی نجومی و در حد مثلا ماهیانه 50 میلیون تومان دارد.

این مخاطب باتوجه به اینکه قبلا برگرفته از منابع رسمی و یا مشاهدات عینی افرادی که به آنها اعتماد دارد کلیت آن را شنیده، تا حد زیادی می پذیرد و البته اگر جزو پذیرندگان ثانویه باشد می داند که با یک فتوشاپ ساده می توان یک فیش حقوق نجومی ساخت، پس منتظر تایید منابع رسمی می ماند.

 

راه حل چیست؟

راه حل اصلی در برخورد با مخاطبانی که شایعات را به سرعت قبول می کنند آگاهی بخشی و دعوت به تفکر و تعقل است؛ اگرچه استفاده از روایت های قوی و نافذ و شیوه های عملیات روانی رسانه ای پدیده ای آشکار برای همه جبهه های رسانه ای است.

و متاسفانه باتوجه به اینکه در زمینه علوم ارتباطات ما بیشتر مصرف کننده علوم غربی بوده ایم سالها با آنچه که باید بیاموزیم فاصله داشته ایم و نکته مهمتر آنکه رسانه های غربی هیچگاه به ما نمی گویند و نخواهند گفت که چگونه ما را می فریبند و تنها علوم ابتدایی را در اختیار ما قرار می دهند و آنچه که در دانشگاههای ما یافت می شود بسیار با آنچه که در رسانه های بیگانه عملیاتی می شود فاصله دارد.

 

اگر بپذیریم که نه حقیقت بلکه نوع روایت است که امروز مورد توجه مخاطب است و مخاطب به آن بعنوان حق می نگرد پس به صورت غیر مستقیم پذیرفته ایم که حداقل برخی از افراد اصلا جویای حقیقت و واقعیت نیستند بلکه تحت تاثیر افکارعمومی دنبال ساختن حقیقتی کاذب و مصنوعی اند که خوشایندشان باشد؛

این اگرچه ظاهرا درست به نظر می رسد اما در باطن همیشه جدالی بین حق و باطل های با رنگ و لعاب حق وجود دارد و این مساله ای نیست که به تازگی عارض شده باشد بلکه از اولین تشکیل جبهه حق در مقابل باطل وجود داشته و چه بسا باطل مخاطب و پیروان بیشتری داشته است اما این به معنی پایان حق و حقیقت نیست که در این صورت باید انسانیت بارها و بارها هزاران سال پیش نابود شده بود.

 

ممکن است تحت تاثیر هم افزایی رسانه های رسمی، باطلی به صورت مقطعی جای حق را بگیرد اما مسلما این باتوجه به وسعت فضای ارتباطاتی و امکان مواجهه افراد با حق، در طولانی مدت نتیجه نخواهد داد. همچنانکه بی بی سی کشتار کودکان فلسطینی را توسط صهیونیستها، بارها و بارها سانسور کرد و نهایتا صدای اعتراض مردم معترض لندن مقابل ساختمان بی بی سی از تلویزیون آن ناخواسته پخش شد.

نویسنده : هادی شریفی 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

آخرین آمار تجاوز با آزادی های “غیریواشکی”

همباشی سیاه چگونه ازدواج سفید شد

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

سند 2030 توسط بهائیان در ایران در حال اجراست [سخنانی از استاد رحیم پور درباره طرفداران سند 2030 ]

سند 2030 توسط بهائیان در ایران در حال اجراست
سند 2030 توسط بهائیان در ایران در حال اجراست

 

استاد حسن رحیم پورازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در جلسه ای با عنوان بررسی تعهدات پنهانی دولت به غرب در سند ۲۰۳۰ به ارائه سخنرانی پرداخت. در ادامه مطب بخشی از سخنان ایشان در آن جلسه را بازخوانی می کنیم » 

 

سابقه اسنادی چون ۲۰۳۰ به دهه۷۰ بر می‌گردد

 

تحولات مخفی و گاه علنی یا نیمه مخفی نیمه علنی در حال وقوع در کشور است. اگر کسی به این تحولات اعتراض و سوال کرد یک جواب نصفه نیمه می دهند و اگر هم کسی متوجه نشود یا سوال نکند اصلا اطلاعی از آنها به مردم نمی دهند.

 

برخی نهادهای دولتی بدون اینکه شفاف مسئله را بگویند و نسبت آن را با اسلام و انقلاب مشخص کنند سفرها و میهمانی های خارجی می روند با بودجه بیت المال که تنها یک نمونه اش سند ۲۰۳۰ است که علنی شد و به دستور رهبری و اقدام شورای عالی انقلاب فرهنگی جلویش گرفته شد.

جدای از محتوای سند ۲۰۳۰ این گونه پیش بردن تعهدات و قراردادها خلاف قانون کشور است.

 

بعد از اقدام رهبر و شورای عالی انقلاب فرهنگی برای متوقف کردن سند ۲۰۳۰ مسببان این سند در تریبون ها جار زدند که اینها با اصل آموزش جنسی در سطح کودک و نوجوان مخالفند.

مطلقا چنین چیزی صحت ندارد ما در آموزش های اسلامی آموزش جنسی به کودک و نوجوان داریم اما اینکه چه آموزشی با چه محتوایی در چه سنی و در چه زمانی باشد مسئله ماست.

 

تعلیم و تربیت جنسی قطعا مهم است اما آنچه باید متوجه آن باشیم این است که این انحراف ها قبل از سند ۲۰۳۰ در ایران و از دهه ۷۰ به خصوص در سال های ۷۸ و ۷۹ شروع شد. حتی در دورترین روستاها مفاد آموزش جنسی سازمان ملل را با پول بیت المال پیاده کردند و همه این تصمیم گیرندگان زمانی در داخل شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند. همه مشکلات ما از داخل حکومت و به خاطر وجود چنین افرادی است.

 

اینکه می گویند تجاوز به کودکان به علت عدم آموزش جنسی در مدارس و مهدکودک هاست یک شیادی و کلاهبرداری است.

مسائلی که امروز با شما در میان می گذارم اگر نگویم کس دیگری هم نمی گوید در طول تاریخ جمهوری اسلامی دولت هایی که انقلابی تر بوده اند زیر بار چنین تعهداتی با مجامع بین المللی نرفتند اما دولت هایی که روحیه انقلابی در آنها ضعیف تر بوده یا اصلا انقلابی نبوده اند مقابل مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ایستادند و بودجه برنامه های آن را نپرداختند.

طبق قانون شورای عالی انقلاب فرهنگی باید عالی ترین شورای آموزش و فرهنگی باشد و حتی اجازه تصمیم گیری های شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به مجلس در مورد دانشگاه و آموزش و پرورش مقدم تر است به گونه ای که اگر لازم باشد باید به صورت قانون تصویب شود و اهمیت شورا از این جهت بالاست.

 

سران سه قوه نسبت به شورای عالی انقلاب فرهنگی بی‌تفاوتند

 

از اسفند سال گذشته تا الان تنها ۹ جلسه از جلسات شورای عال انقلاب فرهنگی که رئیس آن هم رئیس جمهور است تشکیل شده است در حالی که این جلسات باید به صورت دو هفته یکبار تشکیل شود.

اگر رئیس جمهور در این جلسات نیاید باید روسای دو قوه دیگر حضور یابند اما روسای سه قوه در جلسات حضور نمی یابند.

مگر شما سه نفر مسئول نیستید که اگر تصمیمی در شورا گرفته شد به قوایتان ابلاغ کنید این ضمانت اجرایی شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرموده امام خمینی است.

چرا بعد از چهار دهه در انقلاب اسلامی سازمان ملل باید بیاید درس اخلاق مبتنی بر اومانیته به ما بدهد و مدعی حقوقی مثل حق سقط جنین ناشی از روابط نامشروع، حق خودکشی و … شود این موارد منحط در غرب عادی است و جزو حقوق بشر در غرب است.

شیوه غربی ها این است که مشکلات جامعه خود را به کل دنیا تعمیم می دهند در حالی که اینها مشکلات اصلی جامعه ما نیستند. [برای اطلاعات بیشت مطلبی که درباره آمار تجاوز در میان مسئولان اروپایی نوشتیم را بخوانید ]

 

داشتن شریک جنسی برای کودکان خطرناک نیست، ازدواج زیر ۱۸ سال خطر دارد؟!

 

به بهانه کاهش جمعیت و کنترل ایدز آموزش های جنسی آزاد را تا دورترین مناطق ایران گسترش دادند و قانونا متعهد به انگ زدایی از ایدز تحت عنوان مبارزه با تبعیض شدند بیماری که ۹۰ درصد مبتلایان آن در غرب مشکلات روابط جنسی نامشروع داشته اند این با کسی که قربانی این بیماری شده و ناخواسته مبتلا شده فرق دارد.

 

می‌گویند اعتیاد جرم نیست بیماری است البته که فرد معتاد بیمار است اما چون خودش اعتیاد را انتخاب کرده خود و خانواده و دنیا و آخرتش را نابود کرده است پس جرم هم محسوب می شود. اگر حتی جان هم نباشد و فقط بیماری باشد آیا نباید مانع چنین فردی شد که دیگران را بیمار نکند؟

 

نصف بیشتر زندانیان معتاد هستند اما چرا آن گونه که به دنبال قبح زدایی از ایدز است از اعتیاد نیست و مستقیما خواسته اند که در برنامه چهارم کنترل ایدز در ایران باید تمام دانش آموزان سطح یک و دو دبیرستان آموزش انگ زدایی از ایدز داده شوند آیا خوب است که به بچه های خود بگویم که ایدز چیز بدی نیست این خطرناک نیست؟

 

داشتن شریک جنسی بدون تشکیل خانواده در این سند تایید شده است اما همین ها به ازدواج زیر ۱۸ سال گیر می دهند.

 

بسیاری از استادانی که این متون منحط را در دانشگاه ها تدریس می کنند و از جمهوری اسلامی حقوق می گیرند می گویند یکی از عواملی که باعث شده مردم کلافه شوند نگاه آتش و پنبه به روابط زن و مرد است و یا می گویند ما به دین و جنسیت کاری نداریم .

و این اساتید دانشگاه ها طوری وانمود می کنند که جاذبه جنسی بین زن و مرد وجود ندارد در حالی که همین استادان در زندگی شخصی خود آلوده به روابط ناسالم و نامشروع هستند و دارای پرونده های قضائی به خاطر تجاوز به حقوق زنان یا دانشجویان خود هستند. [قبلا درباره آمار دقیقه ای تجاوز به زنان در آمریکا و…مطلبی نوشته بودیم که پیشنهاد می‌کنیم بخوانید]

 

سند 2030 توسط بهائیان (بی سر و صدا) در حال اجرایی شدن در کشور است

 

گزارش هایی از کارکنان آموزش و پرورش به صورت مخفیانه به دست من رسیده است که می گوید بیش از ۳۰ کارگاه در کشور تشکیل شده برای با عنوان تقویت جنسی کودکان این که این کلاس ها کارگاه ها با چه استادی و با کدام مجوز در شهرهای مختلفی اصفهان، تهران، گناباد، کرمانشاه، مشهد و شیراز در حال اجراست مشخص نیست.

مشخص است که سرویس های بیگانه با واسطه و بهائی ها دارند این کارها را در مدارس تحت عنوان حمایت از کودکان سیل و زلزله زده انجام می دهند.

یعنی بهائیان پیشنهاد دادند که در ایران در مناطق سیل و یا زلزله زده تعدادی مدرسه می سازیم به شرط اینکه آموزش آن مدارس به ما وگذار شود. همچنین بعضی گزارش ها می گوید مراکزی برای ارائه خدمات همجنس بازی احداث شده است.

 

آمار مرگ و میر سالانه در کشور بیشتر به بیماری های قلب و عروق، تصادفات و سرطان مربوط است. فقط هپاتیت در ایران ۱۵ برابر ایدز قربانی می گیرد پس اگر مشکل سلامت است چرا به هپاتیت و سرطان نمی پردازید اما هیچ کس از دولت پاسخی نمی دهد.

در این سند خواسته شده است که آموزش مسائل جنسی باید مختلط باشد و استاد از جنس مخالف این حرف ها را آموزش دهد در حالی که در قرآن وقتی قصه یوسف و زلیخا که به نظر بسیار جنسی می رسد به گونه ای تعریف می شود که در فرد تحریک و هیجان ایجاد نکند.

 

اصلا مشخص نیست که چه کسی پاسخگوی این تعهدات در کشور است. نسبت چنین تعهداتی با مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟ جوری رفتند چنین سندی امضا کردند که انگار در یک کشور سکولار می زیسته اند.

منبع : سایت هفته نامه نه دی 

[su_note]

حتما بخوانید »» بررسی ماهیت سند ۲۰۳۰ و تصویت و اجرای آن به صورت پنهانی

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

سخنی با آن‌ها که هنوز عضو پیام رسان های ایرانی نشده اند و چند سوال از دولت ایران درباره تلگرام

 چند کلمه‌ای با اونایی که کمر همت رو برای تخریب پیام‌رسان‌های ایرانی بستن

حتماً دلایل شما برای استفاده نکردن از سروش و نرم‌افزارهای ایرانی اینه که امنیت نداره، اطلاعات‌مون به دست سپاه میفته، سرعتش پایینه، مثل تلگرام نیست و…

حالا جوابتون: 

اول:  اونایی که تحت تأثیر تبلیغات سوء بعضی کانال‌ها فکر می‌کنن سروش زیر نظر سپاه یا بسیج هست کاملاً در اشتباه هستن… سروش حاصل تلاش چندتا نخبه ایرانی هست که با حمایت صداوسیما تونستن این نرم‌افزار رو برای مردم‌شون طراحی کنن

همین جماعت مخالف سروش، برای فرار مغزها خوب نالهٔ «وا مصیبتا» و «وا اسفا» سر میدن ولی حالا خودشون حاضر نیستن از ۴ تا جوونی که تو ممکلت موندن و نرم‌افزار ساختن برای رقابت با تله‌گرام حمایت کنن.. واقعا که عجیب آدمایی هستن!!!

دسته‌ها
مقاله

توافق افراد دولت حسن روحانی برای بی قانونی مهدهای کودک [آموزش‌های پیش از دبستان، دعوای کهنه، آشتی نو به نو!]

نگاه تجاری به مسئله آموزش‌های پیش از دبستان باعث شده به‌رغم سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری و سند تحول بنیادین، مهدهای کودک و مراکز آموزش پیش از دبستان به بازاری رقابتی و نه آموزشی و تربیتی تبدیل شوند.

 

تحلیلگران توافق هفته گذشته آموزش‌وپرورش و بهزیستی را بر سر مهدهای کودک در راستای تأمین همین نگاه ارزیابی می‌کنند. این امر با پشتیبانی قانون احکام دائمی برنامه ششم توسعه مصوب اسفند سال گذشته مجلس رخ داده است.

 

آماده کردن بچه‌ها برای ورود به اجتماع یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های والدین به شمار می‌رود. بنابراین سعی می‌کنند در این راستا از تمام امکانات یا فرصت‌ها بهره ببرند. درحال‌حاضر یکی یا شاید تنها گزینه پیش‌روی والدین در این رابطه مهدهای کودک و مراکز آموزش پیش از دبستان باشد.

 

به بیان دیگر استانداردهای ذهنی والدین ایرانی برای اجتماعی شدن فرزندانشان یا ورود آنها به جامعه و تقویت مهارت‌های ارتباطی کودکان در مهدهای کودک تأمین می‌شود.

 

این در حالی است که این دغدغه والدین نگاه بازاری را به مهدهای کودک توسعه داده است و ارائه خدمات متنوع آموزشی از رقص و آواز تا برگزاری جشن هالووین و برگزاری اردوهای رنگارنگ ویترینی جذاب برای والدین درست کرده است.

 

اما تحقق استانداردهای آموزشی، تربیتی و مهارتی در این مراکز با تردیدهایی روبه‌رو است. این تردیدها از جایی تقویت می‌شوند که نهاد حمایتی بهزیستی به جای آموزش‌وپرورش علم اداره مهدهای کودک را برداشته است.

 

آن هم در شرایطی که بند 2 سیاست‌های تحول در آموزش‌وپرورش، ابلاغی مقام‌معظم رهبری در اردیبهشت 92، بر ارتقای جایگاه آموزش‌وپرورش به مثابه مهم‌ترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولد سرمایه اجتماعی و عهده‌دار اجرای سیاست‌های مصوب و هدایت و نظارت بر آن (از مهد کودک و پیش‌دبستانی تا دانشگاه) به عنوان امر حاکمیتی با توسعه همکاری دستگاه‌ها تأکید می‌کند.

 

هم‌داستانی مجلس و دولت در بی‌قانونی مهدکودک !

 

البته پشتوانه عدول از سیاست‌های ابلاغی و منویات سند تحول بنیادین، بند 8 ذیل بند پ ماده 57 احکام دائمی برنامه ششم توسعه است که بدون جلب توجه و در میان سایر وظایف، سازمان بهزیستی کشور را متولی صدور پروانه تأسیس و فعالیت در امور مهدهای کودک معرفی می‌کند.

 

همچنین اتکا به این دست مواد قانونی ناقض سایر اسناد بالادستی حوزه تعلیم و تربیت و با وجود تمام مواد قانونی که مسئولیت آموزش و تربیت از سنین پیش از دبستان تا دانشگاه را متوجه آموزش‌وپرورش می‌دانند، هفته گذشته آموزش‌وپرورش بر سر میز توافق با بهزیستی برای ساماندهی مهدهای کودک نشست تا به قول رضوان حکیم‌زاده، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش‌وپرورش «بر اساس آنچه قانون مشخص کرده مجوز مهدهای کودک توسط سازمان بهزیستی و مجوز پیش‌دبستانی‌ها توسط آموزش‌وپرورش صادر می‌شود، اما استانداردها و شاخص‌ها برای هر دو دوره با همکاری دو دستگاه تعیین خواهد شد و آموزش‌وپرورش از تجارب سازمان بهزیستی در دوره پیش‌دبستانی نیز استفاده خواهد کرد.

 

آموزش‌های پیش از دبستان، دعوای کهنه، آشتی نو به نو!

 

اگرچه دعوایی که از سال 65 بر سر اداره مهدهای کودک میان آموزش‌وپرورش و سازمان بهزیستی آغاز شده با کج‌دار و مریز قوانین، آیین‌نامه‌ها، توافقات و تفاهمات ادامه دارد، اما تحلیلگران بر این باورند که چیزی بیش از تعارفات سازمانی به این کشمکش 30 ساله دامن می‌زند.

 

بازی با ردیف‌های بودجه دولتی مراکز آموزشی و حمایتی و بازتر بودن دست بهزیستی برای بهره‌مندی از ظرفیت‌های بخش‌خصوصی نسبت به آموزش‌وپرورش و حاکمیتی نبودن بهزیستی و فرصتی که از این منظر برای اعمال سلیقه‌های تربیتی فراهم می‌شود، از جمله دلایل افراط بهزیستی برای مسئولیت‌پذیری در حوزه کودکان است.

 

از طرفی کاهش مسئولیت‌هایی که وزارت آموزش‌وپرورش را در معرض سؤال قرار می‌دهد، مطلوب این وزارتخانه است.

ترکیب این شرایط باعث شده در حال حاضر در کشور حدود ۱۴نهاد و مؤسسه مختلف به کودکان پیش از دبستان خدمات ارائه می‌دهند، از جمله وزارت آموزش‌وپرورش، شهرداری، وزارت ارشاد، سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت، سازمان تبلیغات اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و…

 

بخشی از این مؤسسات تبعیت از سیاست‌های کلان ملی را ضروری می‌دانند، اما برخی دیگر به دلایلی تصور می‌کنند که در صورت اعمال مدیریت یکپارچه قدرتشان کم می‌شود و با مدیریت یکپارچه مخالفت می‌کنند؛ بنابراین مهم‌ترین مسئله کودکان حوزه پیش از دبستان، «فقدان متولی ملی و یکپارچه نبودن مدیریت» است.

 

نتیجه این چند صدایی آموزش انواع رقص، برگزاری جشن‌های گرانقیمت با مبنای غربی از جمله جشن هالووین، آموزش اختلاط دختران و پسران و عادی‌سازی رابطه با جنس مخالف ، کلاس شناس مختلط ، آموزش مسائل جنسی است.

علاوه بر این و از همه مهم‌تر تأمین نکردن اهداف آموزش‌های پیش از دبستان و تربیت شهروندان از سنین بسیار پایین برای شهری که هیچ شباهتی با شهرهای ایران اسلامی ندارد.

 

نویسنده : نفيسه ابراهيم‌زاده انتظام

دسته‌ها
مقاله

هدف آمریکا از طرح انتشار فهرست دارایی‌های رهبر انقلاب چیست ؟

چرا آمریکا «عمود خیمه» انقلاب را نشانه رفته است؟
چرا آمریکا «عمود خیمه» انقلاب را نشانه رفته است؟

به بهانه عملیات روانی جدید کنگره ایالات متحده

چرا آمریکا «عمود خیمه» انقلاب را نشانه رفته است؟

کنگرهٔ آمریکا چند روز قبل، در ادامهٔ طرح عملیات روانی خود علیه ایران، طرح موسوم به دارایی رهبران ایران را تصویب کرد که به موجب آن، وزارت خزانه‌داری آمریکا باید فهرست دارایی رهبران ایران از جمله رهبر انقلاب اسلامی را منتشر کند.

در یکی از بندهای این طرح آمده است: “ایران به حمایت از گروه‌های تروریستی در سراسر جهان، به‌ویژه از طریق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داده است.

این گروه‌ها، شامل حزب‌الله لبنان، چندین گروه شبه‌نظامی شیعهٔ عراقی، حماس و جهاد اسلامی فلسطینی هستند. ایران، حزب‌الله و دیگر شبه‌نظامیان شیعه به فراهم ساختن حمایت از رژیم اسد ادامه دادند، که به گونه‌ای چشمگیر موجب تقویت توانائی‌های رژیم، طولانی شدن جنگ داخلی سوریه و وخیم‌تر شدن وضعیت حقوق بشر، و بحران آوارگان در آنجا منجر شده است.”

واضح است که بهانهٔ کنگرهٔ آمریکا از انجام این طرح، آنچنان که در جملات بالا مشهود است، وحشت از نفوذ منطقه‌ای ایران در سال‌های اخیر، تحت راهبردهای کلان رهبر انقلاب است.

 

البته پیش از این نیز رسانه‌های غربی گزارش‌هایی در همین‌باره منتشر کرده بودند.

به‌عنوان نمونه خبرگزاری انگلیسی رویترز دو سال قبل در گزارشی به این موضوع پرداخت و به‌طور مشخص ستاد اجرایی فرمان امام رحمت‌الله‌علیه، که وظیفهٔ خدمت‌رسانی به مناطق محروم را برعهده دارد، هدف قرار داده بود.

با این حال، به نظر می‌رسد وارد کردن این موضوع از تبلیغات به قانونگذاری در کنگره و اقداماتی از این دست، یقیناً ریشه در تحولات اخیر دارد.

 

وعده صادق چند روز بعد از توافق هسته‌ای

برای فهم تحولات مزبور لازم است حدود دو سال به عقب بازگردیم؛ جایی‌که آمریکایی‌ها امیدوار بودند توافق هسته‌ای گام اول در مهار جمهوری اسلامی ایران و تضعیف آن خواهد بود و به سرعت خواهند توانست گام‌های بعدی را با تضعیف برنامهٔ موشکی و سپس محدود کردن حضور و نفوذ منطقه‌ای ایران بردارند تا در نهایت بتوانند امنیت ملت ایران را تضعیف کنند.

البته رهبر انقلاب اسلامی در همان روزهای اول پس از انجام توافق هسته‌ای وعده‌ای صادق دادند و در خطبه‌های نماز عید سعید فطر گفتند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّهٔ الهی، اجازهٔ هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد؛ اجازهٔ خدشهٔ در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیت‌های دفاعی و حریم امنیت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد… ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید.»(۱۳۹۴/۰۴/۲۷)

 

رهبر انقلاب آن‌روز در حالی این سخنان را گفتند که داعش بخش‌های مهمی از عراق و سوریه را در اشغال داشت و عربستان تصور می‌کرد با داشتن دست بالا در تهاجم نظامی علیه مردم بی‌پناه یمن، به سرعت خواهد توانست مهرهٔ خود را به این کشور بازگرداند و در ادامه مناطق مهمی همچون لبنان را درگیر بن‌بست و بحران سازد؛

اما حالا دو سال پس از آن روزها که حتی برخی دلسوزان را نیز نگران کرده بود، با وجود آنکه یک هم‌پیمانی کامل از سوی آمریکا و برخی دولت‌های مرتجع منطقه برای باقی‌ماندن یک داعشِ تحت کنترل وجود داشت، با فداکاری سربازان جبههٔ مقاومت، سیطرهٔ شجره خبیثه داعش پایان یافته است، مردم یمن پس از هزار روز مقاومت، همچنان سرافراز ایستاده‌اند.

و ایستادگی، توان نظامی و سرعت و مهارت آنان در دفع فتنهٔ سعودی علی‌عبدالله‌صالح حیرت‌آور است، و در لبنان نیز فتنهٔ سعودی برای ایجاد بحران سیاسی و به‌دنبال آن جنگ داخلی، با کیاست و درایت جبهه مقاومت ماند.

 

 عصبانیت آمریکا از چارچوب پرقدرت ولایت‌فقیه

صحنهٔ امروز منطقه و پیشرفت جبههٔ مقاومت، دقیقاً در نقطهٔ مقابل انتظار آمریکایی‌هاست که خیال می‌کردند توافق هسته‌ای و اقدامات دیگر قرار است ایران و جریان مقاومت را ضعیف کند. رئیس‌جمهور آمریکا در نطق دو ماه قبل خود علیه کشورمان به‌وضوح عصبانیت خود را از این واقعیت که توافق هسته‌ای نتوانسته پیشروندگی ایران را مهار کند، بیان کرد.

 

اما موفقیت‌های خیره‌کنندهٔ جبهه مقاومت در ذیل یک چارچوب پرقدرت به‌نام “ولایت‌فقیه” رخ داده است که از آن می‌توان به “عمود خیمه” انقلاب و کشور تعبیر کرد؛ به برکت این چارچوب پرقدرت فکری و عملی است که سیدحسن نصرالله، سردار رشید جبههٔ مقاومت با افتخار اعلام می‌کند: “آمریکا برده‌هایی دارد. اشغالگران نفت و پول و گاز با برده‌ها تعامل می‌کنند. ما ولی‌فقیه داریم و با ولایت فقیه آقایی می‌کنیم.”

 

در مقابل، برنامهٔ ثابت دشمن در سال‌های پس از انقلاب، ضربه‌زدن به چارچوب ولایت‌فقیه و جایگزین‌کردن چارچوب‌های القایی و دروغین با هدف تزریق وابسته‌گرایی و لطمه زدن به امنیت و استقلال کشور بوده است. طرح اخیر کنگرهٔ آمریکا تنها نمونهٔ کوچکی از هزاران توطئه علیه نظام اسلامی در طول این سال‌هاست. 

منبع : شماره 113 نشریه خط حزب الله 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

تلاش آمریکا برای تغییر رفتار مردم ایران با کمک شبکه‌های ماهواره‌ای ‌ 

چگونه در مدارس آمریکا رفتار و عقاید بچه‌ها جهت می‌گیرد

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

برنامه ریزی طرفداران حسن روحانی برای 30 سال آینده ایران و 2000 مدیر طرفدار غرب


جناب نوبخت چند روز پیش گفته‌اند که مجوز استخدام ۲۰۰۰ نیروی جوان به‌عنوان مشاور مدیران را داریم. معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان هم دیروز از اخذ مجوز استخدام ۲۰۰۰ جوان در موضوع «دستیاران جوان دولت» با دستور رئیس‌جمهور خبر داده است.

 

برخی شنیده‌ها حاکی از آن است که این برنامه مفصل از حدود دو سال پیش توسط جناب مشایخی، دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف و در یک کلام نفرات موسوم به حلقه نیاوران طراحی شده و ظاهراً قرار است در تمامی سطوح قوه مجریه از هیئت دولت تا سطح شهرستان‌ها پیگیری شود و همه مدیران را موظف می‌کند دو دستیار جوان داشته باشند.

 

افراد منتخب در قالب چند گروه، آموزش‌های فشرده و بعضاً بلندمدت طراحی شده را توسط دانشکده مدیریت تجربه می‌کنند تا بتوانند پیش برنده مدل فکری حلقه نیاوران و به صورت خاص جناب مشایخی و دوستانشان در دولت باشند.

 

جایگاه افراد جذب شده در قالب این طرح، در سطوح بالا در کنار مدیران حفظ شده و در زمان کوتاهی، مدارج عالی در ساختار اداری کشور کسب می‌کنند. گفته می‌شود منابع این طرح نیز به صورت ویژه با دستور جناب رئیس‌جمهور و همراهی خاص جناب نوبخت تأمین شده است.

 

ظاهراً حلقه نیاوران که با تأسیس دانشکده خودمختار مدیریت و اقتصاد در کنار دانشگاه شریف گام اول تثبیت خود و کانال دسترسی به منبع انسانی بکر و نخبه را برداشته بود، در گام دوم به دنبال تثبیت در سطح دولت و ایجاد یک جریان مستمر و پایدار نیروی انسانی همسو و همفکر است.

 

به صراحت می‌توان گفت که اجرایی شدن این طرح، گام بزرگی در ریل‌گذاری ۳۰ سال آینده دولت جمهوری اسلامی ایران با شکل دادن شبکه ای بزرگ از افراد غرب‌گرا و متمایل به مدل توسعه لیبرال حلقه نیاوران در ساختار رسمی دولتی است.

 

مدلی که در سیاست تعدیل دولت سازندگی، بعدها در برنامه‌های توسعه دولت اصلاحات و اخیراً در بحرانی بزرگ به نام رکود اقتصاد کشور و ورشکستگی بنگاه‌ها و بانک‌ها ناکارآمدی آن به اثبات رسید.

این مدل و تربیت‌یافتگان حلقه نیاوران، منشأ بسیاری از مسائل بغرنج اقتصادی و اجتماعی کشور پس از خاتمه جنگ هستند.

 

این شبکه ایجاد شده و ریل‌گذاری جدی و محکم آینده کشور، تحمیل یک مدل به حاکمیت و دولت است و امکان جایگزینی مدل، تیم، بدنه کارشناسی و مدیران را تا حد زیادی از رئیس‌جمهوری با تفکر متفاوت سلب می‌کند و هر رئیس دولتی ولو با اندیشه متفاوت، محکوم به ادامه همین مسیر است.

 

به قول دکتر یوسف اباذری در مقاله مکتب نیاوران: «دولتمردان و مدیران ارشد هر آنچه را این‌گونه به ایشان به عنوان علم عرضه می‌شود، با جان‌ودل پذیرا می‌شوند. به آنان حقنه شده است که هر بحث انتقادی در نهایت، جدل بیهوده ایدئولوژیک است.

در نتیجه آنان در عمل به اقتصادی تن می‌دهند که در ظاهر علمی ناب اما در باطن تا مغز استخوان، پروژه‌ای سیاسی است و حاضر است در هر زمانی و با هر کسی برای پیشبرد اهداف خود عقد اخوت ببندد».

باید هوشیار بود…

 

یادداشتی از یاسر جلالی (کانال @majaal )

[su_note]

هم چنین بخوانید »» 

بررسی نفوذ در انقلاب اسلامی ایران از کشمیری تا برجام

بهائیان و دکترین شوک [مراقب باشیم فجایع بم در کرمانشاه تکرار نشود ] 

بررسی ماهیت سند ۲۰۳۰ و تصویت و اجرای آن به صورت پنهانی

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

سلمان خان به قلب داعش می‌زند، ما همچنان اشتباه می‌زنیم! [درباره فیلم تایگر زنده است]

فیلم «تایگر زنده است» ساخته علی عباس ظفر کریسمس به صورت گسترده در هندوستان اکران می‌شود. این فیلم به حادثه واقعی گروگان‌گیری ۲۵ پرستار هندی شاغل در عراق اشاره دارد که پس از انفعال دولت هند، در نهایت توسط خود داعش آزاد شدند.

اما این موضوع در فیلم به گونه‌ای دیگر تصویر شده و قهرمانی به نام «تایگر» با بازی سلمان خان، به قلب داعش می‌زند و این پرستاران را از چنگال تکفیری‌ها نجات می‌دهد!

سلمان خان برای بازی در این فیلم ۱۷ کیلو وزن کم کرد! جلوه‌های ویژه نیز توسط تام استورترس انجام شده که سابقه فیلم‌های پرهزینه‌ای مانند مردان ایکس و بتمن را در کارنامه دارد.

«تایگر زنده است» تولید سینمای هند (بالیوود) با زمینه ای اسلام هراس و ضد پاکستان است، هندی که در عمل هیچ قدامی برای مبارزه با داعش برنداشته و درباره جنایات تکفیری‌ها و کشتار انسان‌های بی‌گناه سکوت کرده است؛

اما حالا به مدد سینمایشان ابرقهرمانی ساخته‌اند که مخاطب با دیدنش گمان می‌کند این هند و سلمان‌خان بوده‌اند که ۵ سال در خط مقدم نبرد با داعش جنگیده و آن‌ها را شکست داده‌اند.

البته که حرجی بر سینمای هند نیست و حق طبیعی‌شان است افسانه بسرانید و حالا که نفس‌های داعش به شماره افتاده، پیروزمندانه لگدی بر جنازه‌اش بنوازند! اما نقد جدی بر سینمای ایران وارد است؛ کشوری که سال‌ها در مقابل داعش در عراق و سوریه استوار ایستاده و می‌جنگد و ده‌ها محسن حججی تقدیم کرده است.

منبع: کانال @cinemaenghelab

ویدیو : تیزر هندی های برای فیلم جدیدشان درباره داعش 

دریافت ویدیو

[su_note]

هم چنین بخوانید »» 

شباهت‌های گروهک داعش و فتنه گران ایرانی

شبهه شباهت جهاد با تروریسم [پاسخ در مقاله علمی] 

سینمای ایران کثیفتر است یا هالیوود؟ اثبات فساد در سینمای ایران

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

کدام دیپلماسی آقای ظریف ؟! [درباره مصادره به مطلوب پیروزی‌های مقاومت توسط جواد ظریف]

 کدام دیپلماسی ؟!

آقای ظریف در توییتی به مناسبت تحرکات اخیر عربستان در منطقه گفته‌اند: ” کابوس سوریه از طریق گفتگو به پایان نزدیک شده و مشکل یمن نیز باید به همین روش حل شود و هیچ بحرانی نیست که با گفتگو حل نشود. ما یکبار آن را ثابت کرده‌ایم! ” 

واقعا آقای ظریف در این وانفسای ماندن پای برجام در گِل تحریم‌های فزاینده آمریکا و زمینه‌سازی اروپا برای استفاده از فرصت کدخداساز برای غارت منابع کشور، چطور جرات میکند بحرانی را که شجاعت و جانفشانی فرزندان مقاومت در جبهه‌های نبرد با داعش در سوریه و عراق رفع کرده، حل شده توسط دیپلماسی منفعل و پشت میزی شان توصیف کند؟!

آقای ظریف!

اگر خون های بر زمین ریخته شده رزمندگان مقاومت نبود

اگر شجاعت حضور و تدابیر نظامی سرداران این جبهه نبود

اگر موشک ها و سلاح‌های ایران و سوریه و حزب الله و حشد الشعبی و ارتش عراق نبود

اگر اقتدار رهبری و توانمندی سردارش در ایجاد وحدت میان دولتهای درگیر نبود

شما اکنون برای حفظ جان خود به گوشه‌ای از ینگه دنبا پناه برده بودید!

کل زحمت شما برای یمن همان بود که به دستور جان کری کشتی حامل کمک‌های مردمی ایران را بازگرداندید!

دیپلماسی ادعایی اعتدال نه تنها مشکلی را حل نکرد بلکه صدها برابر بر مشکلات کشور و منطقه افزود.

تحریم‌ها که هیچ، سایه جنگی که با ایجاد هراس از آن برای خود و برجامتان رای گرفتید هم همچنان در رسانه‌های تان فریاد می‌شود و هنوز جوهر درشت‌گویی‌های حامیان شما برعلیه توان نظامی کشور خشک نشده است.

با اعطای آنهمه امتیاز یکطرفه به خاطر ترس از بمبهای آمریکایی! چه چیزی را اثبات کردید که از پیروزی جبهه مقاومت بر داعش برای خود کلاه می دوزید؟!

لطفا به همان اروپا و آمریکایتان برسید و منطقه را رها کنید تا جنگِ برده را نبازیم!

یادداشتی از خانم باران زعیمی در کانال @enqelab_street

در ادامه بخوانید »» 

آیا عربستان آماده جنگ با ایران می شود؟ [بررسی سناریوی جنگ عربستان با حزب الله و ایران] 

نقش برجام در کشته شدن مردم یمن [در رادیو زنگ بیداری ۲۳۴ بشنوید] 

نشریه خط حزب الله شماره ۱۰۴ »» قدرت ایران قابل مذاکره نیست [دانلودPDF+ویدیو]

دسته‌ها
مقاله

آیا عربستان آماده جنگ با ایران می شود؟ [بررسی سناریوی جنگ عربستان با حزب الله و ایران]

عربستان و جنگ با ایران
عربستان و جنگ با ایران

تحولات چند روز اخیر منطقه به خصوص استعفای سعد حریری، نخست وزیر لبنان و حمله وی به ایران و حزب الله لبنان و نیز شلیک موشک توسط انصارالله یمن به ریاض، سبب شده که برخی جنگ بین عربستان و حزب الله لبنان و حتی بین عربستان و ایران را نزدیک قلمداد کنند.

اما آیا واقعاً عربستان خود را برای جنگ آماده می کند؟ برای فهم درست ماجرا می بایست سناریوی جنگ بین عربستان با حزب الله و یا ایران را لااقل در سه سطح؛ منطق سناریو، محیط سناریو و بازیگران سناریو مورد بررسی قرار داد:

1- منطق سناریو:

عربستان انگیزه زیادی برای تضعیف ایران و نابودی حزب الله لبنان دارد. به خصوص که تمام تلاش ها و برنامه های این کشور در منطقه با نقش آفرینی این قدرت ها نقش بر آب شده است.

از طرفی جنگ قدرت در عربستان و کودتای محمدبن سلمان در کنار زدن سایر شاهزاده ها، نیاز مبرم این کشور به یک مسأله بحرانی مرتبط با امنیت ملی را دوچندان می کند تا در سایه آن محمدبن سلمان بتواند رقبا را کنار زده و قدرت خود را تحکیم کند.

از طرفی رژیم صهیونیستی نیز به دلیل افزایش قدرت جبهه مقاومت و کامل شدن کریدور مقاومت از انگیزه بالایی برای ضربه زدن به این محور برخوردار است.

2- محیط سناریو:

سال ها تلاش جریانات تکفیری با حمایت گسترده حامیانش بی ثمر بوده و محور مقاومت توانسته معادلات منطقه را متحول نماید. این جنگ سبب شده که محور مقاومت با تشکیل گروه های متعدد مقاومت به گسترش خود پرداخته و یکپارچگی جغرافیایی به دست آورد.

از طرفی عربستان در مقابله با انصارالله در یمن، شکست خفت باری خورده و به لحاظ جغرافیایی از شمال و جنوب توسط دو قدرت نوظهور مقاومت (حشدالشعبی و انصارالله) احاطه شده است.

از سوی دیگر حضور قدرتمند روس ها در منطقه و مشارکت آنها در ائتلاف راهبردی با محور مقاومت، انجام اقدامات یک‌جانبه متحدین آمریکا را با دشواری بیشتری مواجه کرده است.

3- بازیگران سناریو:

رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن اصلی محور مقاومت و پشت پرده قدرت یابی و حمایت از جریانات تکفیری، عملاً بزرگترین بازنده تحولات منطقه شده است.

از سویی حزب الله لبنان در بهترین وضعیت از زمان شکل گیری تاکنون به سر می برد، به طوری که علاوه بر ارتقاء توان نظامی و  موشکی، از هزاران نیروی نخبه نظامی که جنگ در شرایط واقعی و سخت را تجربه کرده اند، بهره می برد و در بعد داخلی نیز در سطح ملی، اجماع خوبی در حمایت از آن وجود دارد.

عربستان در وضعیت آشوبناکی به سر می برد. این کشور با میلیاردها دلار درآمد نفتی نتوانسته در برابر کشور فقیری چون یمن، کاری از پیش ببرد و عملاً جنگ را باخته است.

از طرفی در عرصه منطقه ای نیز به عنوان کشوری مداخله گر و شرور شناخته شده که با تکیه بر دلارهای نفتی، در امور دیگران دخالت می کند. وضعیت روابط این کشور با قطر، ترکیه، عمان و حتی پاکستان و مصر نشان دهنده این واقعیت است.

ایران نیز به عنوان کلیدی ترین بازیگر این سناریو، در قدرتمندترین وضعیت منطقه ای و بین المللی قرار داشته و نقش تعیین کننده را در ترتیبات امنیتی منطقه بر عهده دارد.

ضمن اینکه کیفیت توان نظامی و عملیاتی ایران به عنوان یک معمای ترسناک جلوه گر است، به خصوص که عملکرد بخش ناچیزی از آن در موضوع سوریه و عراق توانسته معادلات منطقه را تغییر دهد.

آمریکا نیز به خصوص در دوره اخیر نشان داده که دوشیدن اقتصاد کشوری چون عربستان اولویت اصلی آن است نه هزینه دادن برای متوهمی چون بن سلمان!

نتیجه:

بررسی محیط سناریوی فوق نشان می دهد که عربستان برای شروع یک جنگ مستقیم با محدودیت های جدی مواجه بوده و کمیت، کیفیت و آرایش نظامی مخالفین این کشور امکان تحرک نظامی مؤثر را به آن نخواهد داد.

بررسی بازیگران این سناریو نیز نشان می دهد که متحدین عربستان برای حمایت از این کشور در جنگ احتمالی از توان لازم برخوردار نیستند و از طرفی مشروعیت داخلی و بین المللی عربستان رو به زوال است. ضمن اینکه مخالفین این کشور در وضعیت نظامی،سیاسی و ژئوپلتیک برتری قرار دارند.

هرچند سناریوی فوق از منظر منطق انگیزشی عربستان از توجیه قابل توجهی برخوردار است، اما بررسی محیط و بازیگران سناریو نشان می دهد که عربستان در وضعیتی نیست که بتواند آغازگر یک جنگ جدید با بازیگرانی قدرتمند باشد.

محدودیت های متعدد این کشور و نیز توان بالای رقیب، احتمال وقوع جنگ را تقریباً صفر می نماید.

از این رو اقدامات اخیر رخ داده در عربستان (استعفای حریری، بازداشت شاهزاده ها و …) را نباید چیزی فراتر از یک پاکسازی داخلی برای تثبیت قدرت بن سلمان و نیز نمایشی برای انجام بهتر آن به شمار آورد که توسط کشورهای اقماری تحت سلطه در منطقه نیز تکمیل می شود!

یادداشتی از حمید رضا شاه نظری @shahnazari_ir

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

رویارویی ایران و عربستان؛ از رویا تا واقعیت [رصد و تحلیل]

آیت الله بهجت (ره) در نگاه سید حسن نصرالله (مصاحبه با المنار)

یهود مردم خیانت پیشه‌ای هستند؛سخنرانی استاد مطهری درباره فلسطین [صوت]

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

تیتر “اسب زین کرده” و “افسار پاره” را یادتان هست! [درباره توقیف روزنامه کیهان]

تیتر های مستند و روشنگر کیهان حتما هزینه دارد و کیهان این هزینه را به جان میخرد. مردم پس از این، کیهان را بیشتر پیگیری میکنند
تیتر های مستند و روشنگر کیهان حتما هزینه دارد و کیهان این هزینه را به جان میخرد. مردم پس از این، کیهان را بیشتر پیگیری میکنند

 

خبر توقیف کیهان- صرف نظر از تایید یا عدم تایید آن-  برای روزهای شنبه و یکشنبه هفته آینده در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود. این توقیفی برای برخی حکم فتح الفتوح را دارد. همانهایی که دستشان در مقابل دشمن خالی است اما شاخ و شانه هایشان را برای منتقدان می کشند.

 

 خیلی از این افرادی که از توقیف کیهان خوشحالند از قماش همان هایی هستند که بعد از امضای برجام به خیابان ها ریختند و رقصیدند و یک هزار تومانی را در کنار یکصد دلار قرار دادند و عکس یادگاری گرفتند! چنین موجوداتی شدیدا قابل ترحم هستند.

 

 بدون شک نوشتن یک تیتر از قول انصار الله یمن موجب به خطر افتادن مصالح ملی نیست. پیش از این روزنامه ای – قانون – بعد از شهادت محسن حججی علنا از کار داعش دفاع کرد اما هیچ اتفاقی نیفتاد و آب از آب تکان نخورد.

توهین روزنامه قانون به شهید حججی
توهین روزنامه قانون به شهید حججی

 

توقیفِ کیهان ریشه در کینه هایی دارد که بارها از کیهان به دادگاه شکایت برده و دست خالی برگشته است. از زمان دولت اصلاحات تا دولت مهرورز و دولت اعتدال، یک پای کیهان در دادگاه بوده اما شکّات دست از پا درازتر برگشته اند.

 

ریشهٔ توقیف کیهان در تیترهای کیهان دارد اما نه در تیتری که از جانب انصارالله نوشته است. پیش بینی های مستدل کیهان درباره فتنه و سران فتنه تا پیش بینی های کیهان از نتیجه مذاکرات در طول این سالها ریشه اصلی این توقیف است.

 

امروز مرور این مصاحبه حسین شریعتمداری که بعد از امضای برجام انجام داد و در شبکه های اجتماعی دست به دست شد خالی از لطف نیست: “مدیر مسئول روزنامه کیهان در باره برجام اظهار داشت: “در یک کلمه باید گفت که اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم”

 

سرعت عمل دادستانی تهران در تطبیق این تیتر با مصالح ملی و شناخت خلاف مصالح بودن آن در نوع خود بی نظیر است. گویی در این دو روز هیچ کاری مهم تر از تیتر کیهان وجود نداشته است !

 

باور کنید اگر علیه ایران حرکت خصمانه ای هم انجام گیرد مقصر آن تیتر کیهان خواهد بود و بزک کنندگان امریکا و اروپا روی کیهان را خواهند خراشید!

 

 

یادداشتی از حسین مولوی در کانال خیابان انقلاب

 

دسته‌ها
مقاله

هدیه ماشین لکسوس پدری به دخترش به مناسبت قبول شدن دختر در دانشگاه

 از دیروز در فضای مجازی عکسی دست به دست میشود از هدیه ماشین لکسوس پدری به دخترش به مناسبت قبول شدن دختر در دانشگاه.

 

در کشوری که حقوق پایهٔ نزدیک به بیست میلیون کارگر ایرانی ماهی هفتصد هزار تومان است. و در کشوری که بسیاری چون کارگران آذراب و هپکو ماه هاست همان حقوق  را هم نگرفته‌اند.

وبسیاری دیگر چون معدنچیان یورت و آق دره همین چند ماه پیش برای همین ماهی هفتصد هزار تومان زنده به گور شدند. و کولبران کرد برای کمتر از این کشته میشوند.

 

با اینحال مساله من اینجا فرهنگ اشرافیگری و نابرابریهای اقتصادی به تنهایی نیست. از دوبی و بمبئی و شانگهای تا لندن، از تهران و مشهد تا نیویورک پر از کسانی است که اغلب از طریق غارت توام با  فساد و رانت ثروتمند شده‌اند. 

پیچ و مهره‌های سیستم ناعادلانه سرمایه‌داری، آنهم در شکل بیرحمانه و بدون افسار متاخرش در تاریخ، یعنی نئولیبرالیسم.

 

مساله من اینجا حتی شکل غلو شده نمایش دادن بدون ظرافت  این ثروت حاصل از  غارت هم نیست. نمایش و تفاخری که حداقل در لندنی که من هستم سه یا چهار دهه پیش در لفافه بیشتری انجام میشد.

ولی امروزه با یکه تاز شدن سیستم سرمایه‌داری و از بین رفتن عدالت اجتماعی در ذهن افراد،   بدون شرم و حیا و ترس از خشم ندارها، به عنوان حقی طبیعی بر سر قربانیان همین غارتها کوفته میشود.

 

مساله من بازخوردها و واکنشها به این عکس بود. واکنش فقیرترها و ندارهای فضای مجازی یکسره حسرت بود و یا دست انداختن ناتوانی اقتصادی خانواده خود. هیچ کس برخلاف واکنش غالب دهه شصتی که من در آن بزرگ شدم نپرسید از کجا آورده اید. 

هیچ کس حتی اشاره ای هم نکرد  که چنین نابرابری تحمل ناپذیر و غیرانسانی  است. هیچ کس نگفت کاخی برپا نمیشود مگر صدها کوخ ویران شوند.

 

واکنشها زوال ارزشهای انقلابی  فراموش شده بود. جامعه ای که نابرابری اقتصادی وطبقاتی را امری طبیعی میداند و تنها دردش این است که چرا خودش در جایی بالاتر در این سیستم ناعادلانه قرار نگرفته است. 

 

به یاد خبطه معروف مرحوم هاشمی رفسنجانی در پایان دهه شصت افتادم. خطبه ای که تجمیع ثروت را نه تنها  با اسلام  مخالف ندانست بلکه ادعا کرد اسلام آن را تشویق کرده است. خطبه‌ای که  عدالت را که شعار اصلی انقلاب بود، به تبعید و زندانی فرستاد که هنوز ادامه دارد.

 

یادداشتی از علی علیزاده 
منبع : کانال : @enqelab_street 

 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

پویش معیار برای انتخاب‌های درست و رسیدن به آرامش

وصیت نامه امام خمینی (ره) ؛ دانلود قرائت صوتی و کتابچه موبایل

اشراف متصدی کشور شوند مردم را به حساب نمی‌آورند/فیلم صبح ۱۴ خردادماه ۶۸

[/su_note]

دسته‌ها
مقاله

رویارویی ایران و عربستان؛ از رویا تا واقعیت [رصد و تحلیل]

 لوموند فرانسه : سرباز ایران( سردار سلیمانی ) قوی‌ترین مرد خاورمیانه است
لوموند فرانسه : سرباز ایران( سردار سلیمانی ) قوی‌ترین مرد خاورمیانه است

 

ائتلاف عربی به رهبری عربستان در بیانیه ایی اعلام کرد: شلیک موشک از یمن به سمت ریاض تعرض نظامی ایران به عربستان قلمداد میشود و عربستان حق پاسخ به تهران را برای خود محفوظ میداند.

 

عربستان سعودی سال ۲۰۱۷ بودجه نظامی خود را با پیش بینی کسری بودجه ۵۲ میلیارد دلاری، ۶ درصد افزایش داد و به رقم بی سابقه پنجاه وشش میلیارد و هشتصد میلیون دلار رساند،اخرین خرید تسلیحاتی عربستان ارزشی بالغ برصد و ده میلیارد دلار داشت که رقمی بی سابقه محسوب میشود.

 

عربستان سعودی مجهز به تسلیحات پیشرفته در زمینه سیستم های زمینی،هوانیرو وقدرت دریایی با همراهی مستشاران نظامی اسراییل و امریکا و پیاده نظام های اماراتی و سودانی  دوسال است در نبردی با عنوان “احیای امید” نتوانسته نظامی  همسو با ریاض را در یمن برسرکار بیاورد.

 

این درحالی ست که عربستان سعودی به موازات عملیات نظامی که با هدف تضعیف توان عملیاتی حوثی ها و انصارلله و درنتیجه اقناع انها به پذیرش شروط سیاسی ریاض  انجام میداد؛ در پیشبرد مذاکرات سیاسی میان انصارلله و ریس جمهور مخلوع یمن علی عبدالصالح نیز تاکنون ناکام بوده.

 

با درنظر گرفتن هزینه های مداخله نظامی عربستان در یمن اگر بگوییم عربستان بازنده بزرگ این جنگ است بیراه نگفته ایم.جنگ سعودی ها با مردمانی ست که از زمین و اسمان محاصره اند و از حمایت سیاسی و نظامی  قدرتهای برتر جهان بی بهره اند و جنگجویانش به شیوه چریکها قداره بسته اما پای برهنه از کوه و کمربالا میروند.

 

این جنگ بی تردید  شروعش نخستین قدم اشتباهی  بود که سعودی ها با توهم قطع دست وپای اختاپوسی جمهوری اسلامی برداشتند  بود  و حالا ملک سلمان در شرایطی که جنگی داخلی را هم علیه رقبا و شاهزادگان برای استحکام پایه های اقتدارگرایی اش اغاز کرده  حتی نمیتواند انرا تمام کند!

 

عربستان سعودی در چنین شرایطی تهران را تهدید میکند و شاید درست نمیداند،تهران این روزها در کجای معادلات نظامی و سیاسی منطقه ایستاده.

 

شواهد میگوید در تحولات اخیر در منطقه از بحران در شورای همکاری خلیج فارس به واسطه تنش در روابط جهان عرب با قطر گرفته تا تحولات میدانی در سوریه،  عراق و یمن  و عرصه سیاسی در لبنان ، دستاورد ولیعهد جوان  عربستان چندان قابل توجه و اعتنا نیست.

 

از دیگر سو، تنها نگاهی به تصاویر منتشر شده  قاسم سلیمانی در دیرالزور بلافاصله پس از ازادی اخرین پایتخت خلافت اسلامی در منطقه و بعد از ان دیدار با فرماندهان حشدالشعبی در عراق و سپس در تهران،  ارسال پیام تسلیت از سوی  مسعود بارزانی  ریس پیشین اقلیم کردستان به فرمانده سپاه قدس  در مراسم ختم پدرش  گوشه ایی از جایگاه  این روزهای ایران را در دیپلماسی نظامی منطقه نشان میدهد.

 

یادداشتی از  هانیه سلطانپور در کانال @enqelab_street

 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» نقش یمن در قدرت راهبردی جهان اسلام

[/su_note]