⬅️ نقش قصه، نمایش و شعر در مثبت یا منفی جلوهدادن یک موضوع برای کودکان اهمیت زیادی دارد؛ برای مثال با تکرار داستان چوپان دروغگو اثرات دروغگویی را در ذهن کودک شفاف کنید.
⬅️ بچهها در شرایط متفاوت و سنین مختلف به شکلهای گوناگونی باید مفهوم «خدا ناظر است» را درک کنند؛ مثلاً برای کودکان از نشانههای وجود خدا مثال بزنید تا ابتدا مفهوم خداوند را به اندازه فهم خودشان، درک کنند. درک و توضیح مفهوم فرشتههای ثبتکننده اعمال هم برای کودکان، کمک کار خوبی برای تقویت خودکنترلی است.
⬅️ وقتی که کودک با راستگویی حتی یک دردسر موقتی را برای خودش پیش میآورد، زمان خوبی است تا او را از عادت به دروغگویی دور کنید؛ مثلاً بگویید چقدر خوب که شجاعی و دروغ نمیگویی. یا درباره بیاعتمادی مردم به دروغگوها بگویید. خاطرههای شخصیتان را برای او بگویید که بداند گاهی یک دروغ کوچک چه دردسرهایی برایتان درست کرده و شما را به چه مشقتهایی انداخته است.
⬅️ تشویق به راستگویی کودک یا نوجوان را بیشتر بهصورت زبانی و کلامی انجام دهید. از راستگوییاش حمایت کنید و آنها را با تشویق، تقویت کنید. آگاه باشید که در این میان باید معیار و ملاک ارزشگذاری راست و دروغ را هم به بچهها یاد بدهید تا قدرت تشخیص حق از باطل را در او تقویت کنید. اگر شما معیار ارزشگذاری دروغ و راست شوید، بچهها فقط بهطور موقتی از عادت دروغ دوری میکنند.
به گزارش بنیانا ؛ سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در راستای توجه به امر تربیت قرآنی کودکان اقدام به راهاندازی بیش از 300 مهد کودک قرآنی در سطح تهران بزرگ کرده است.
در این گزارش نام و نشانی مهدهای قرآنی تهران بزرگ براساس نواحی بسیج و مناطق شهرداری تقدیم میشود.
[su_note]
بروزرسانی : بروزرسانی اسفند 95 لیست مهدکودکهای قرآنی تهران | دریافت فهرست جدید در قالب (PDF )حجم 1مگابایت | برای استفاده روی موبایل به نرم افزار های نمایش پی دی اف همچون برنامه Adobe Acrobat نیاز دارید
مقوله تربیت در ادیان و به ویژه در احادیث، روایات و قرآن کریم مبحثی بسیار مهم است که خانوادهها را به اهمیت آن به ویژه رعایت نکات تربیتی برای فرزندانشان توصیههای فراوانی میکند.
دوران کودکی بهترین زمان برای تربیت انسان به شمار میرود به گونهای که در این سن کودک هر آنچه که آموخته را در ذهن داشته و در بزرگسالی طبق آن عمل میکند، بدین منظور قرآن کریم و احادیث بر تربیت کودک از خردسالی تا نوجوانی تأکیدات فراوانی داشته و به تشویق و ترغیب خانوادهها به تربیت اسلامی پرداختهاند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مهدهای بسیاری در کشور در قالب مهدهای کودک و مهدهای قرآنی شکل گرفت که در دهه اخیر شاهد توسعه مهدهای قرآنی و گرایش خانوادهها به تربیت دینی فرزندان بودیم، به نوعی که یکی از مسائلی که امروزه خانوادهها را به مهدهای قرآنی سوق میدهد خلأ وجود مکانی مورد اعتماد برای تربیت فرزندان است بر همین اساس مهدهای قرآنی که با محوریت تربیت اسلامی فررزندان فعالیت دارند، در سالهای اخیر در کانون توجه والدین قرار گرفتهاند که یکی از آنها مهد قرآن «بصیرت» در حکیمیه است.
مهدکودک و پیشدبستانی قرآنی بصیرت با رویکرد قرآنی و تربیت دینی در اردیبهشت ماه سال 1393 در مجموعه دارالقرآن تأسیس و پس از تجهیز آغاز به کار کرد.
در این مهد قرآنی تربیت قرآنی و اسلامی افراد مورد توجه ویژه قرار دارد و متولیان و مربیان نیز همواره سعی دارند به طور غیرمستقیم کودکان را بر اساس آداب اسلامی تربیت کنند.
بصیرت یکی از مهدهای قرآن استان تهران است که توانسته با اجرای برنامههای گوناگون در جذب و تربیت قرآنی افراد موفق عمل کند تا جایی که حتی خانوادهها نیز همواره از تربیت و ادب فرزندان خود نیز ابراز رضایت میکنند.
به گفته کمیزی مدیر مهد قرآن بصیرت، در این مهد آموزشهای مقدماتی به صورت غیرمستقیم به کودکان آموزش داده میشود. آموزشها نیز بر اساس مضامین الهی است و آیات کاربردی قرآن استخراج شده و مضامین آن در قالبهای مختلفی همچون عکس، نقاشی، داستان، شعر، نمایش و نقاشی بیان میشود.
بسیاری از افراد از آنچه در مهدهای قرآنی میگذرد، اطلاع دقیق ندارند و تصور میکنند مهد قرآن یعنی مکانی برای یادگیری و حفظ قرآن؛ در حالی که مهدهای قرآن جایی برای حفظ قرآن کریم نیست بلکه در این محیط آموزشی کودکان با اخلاق و آداب قرآن و اسلام آشنا میشوند و رفتاری متناسب با سیره معصومین(ع) را میآموزند.
* در مهدهای قرآن آموزشهای مقدماتی بر پایه مضامین الهی است
مدیر مهد قرآن بصیرت در گفتوگو با خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس با بیان اینکه مهد قرآنی مکانی برای تربیت قرآنی کودکان است، میگوید: در مهدهای قرآن آموزش صرف قرآن کریم نداریم در حالی که برخی تصور میکنند در مدت زمان معین فرزندشان باید آیات و حتی چند جزء از قرآن را حفظ کنند؛ این تفکری اشتباه است.
وی با بیان اینکه در مهدهای قرآن آموزشهای مقدماتی بر پایه مضامین الهی است، میافزاید: در مهد قرآن بصیرت ما سعی داریم گروههای سنی تحت پوشش را با خلاقیت و نوآوری به صورت غیر مستقیم با مضامین دینی آشنا کنیم. به طور مثال آیات موضوعی قرآن را استخراج کرده و مضامین آن را در قالب داستان، شعر، نقاشی و کاردستی به کودکان القا میکنیم.
* لزوم استفاده از زبان هنر برای جذب کودکان در مهدهای قرآن
کمیزی با اشاره به لزوم استفاده از زبان هنر برای جذب کودکان، میگوید: اگر کودکان را به صورت نمادین و جذاب با قرآن آشنا کنیم پس از مدتی خودشان مشتاق میشوند تا در این مسیر حرکت کنند بر همین اساس ما به آموزش غیرمستقیم توجه ویژهای داریم و همواره سعی میکنیم با ابزارهای جذاب تربیت قرآنی کودکان را در مسیر صحیح نهادینه کنیم.
مهد قرآنی بصیرت برای سه گروه سنی مهد، آمادگی و پیشدبستانی فعالیت دارد و سعی میکند کودکان را قرآنی تربیت کند؛ البته تربیت قرآنی به معنای آموزشهای قرآنی نیست بلکه همواره آموزش غیرمستقیم آداب و رفتار مد نظر قرار دارد.
هنگامی که وارد این مهد میشوی رنگهای شاد و جذابی خودنمایی میکند. کودکان نیز منظم نشسته، قصه و داستانی مربی را گوش میدهند؛ عروسکی که در حال وضوگرفتن است تا نماز بخواند، دختری که با رفتارش موجب خوشحالی خانواده میشود و احسان به والدین را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده است.
در گوشهای از این مهد قرآنی پسر بچهای در حال بازی با همکلاس خود است؛ آنها با هم بر روی یک کاغذ نقاشی کرده و در حال رنگ کردن نقاشی هستند.
تعامل این دو کودک آنقدر جالب بود که حتی نظر یکی از والدین را به خود جلب کرد؛ در مهدهای قرآنی همکاری کودکان در فعالیتها و حتی یادگیری کارهای گروهی بیش از سایر مهدها به صورت غیر مستقیم آموزش داده میشود.
در مهد قرآنی بصیرت به نماز نیز تأکید میشود تا جایی که حتی به گفته مدیر این مهد نماز جماعت برگزار میشود تا کودکان با خواندن نماز آشنا شوند. البته نحوه خواندن نماز نیز در کلاسها همراه با شادی و بازیهای مفرح در قالب نمایش عروسکی و قصههای کودکانه تدریس میشود.
در کنار این مهد قرآن فضایی برای تفریح کودکان در نظر گرفته شده است؛ استخر توپ، استفاده از بازیهای تفریحی و فکری از امکاناتی است که کودکان در زمان حضور در مهد از آن استفاده میکنند؛ همچنین در بخش دیگری از مهد قرآن بصیرت فضایی با گیاهان مختلف قرار دارد که در طول هفته کودکان به این مکان رفته و با گیاهان مختلف آشنا میشوند.
* برنامههای آموزشی این مهد با محوریت قرآن است
به گفته مدیر مهد قرآن بصیرت گیاه شناسی میتواند کودکان را با خالق هستی آشنا کند، وقتی در طول فصلها با گیاهان مختلف آشنا میشوند و تفاوت فصول را میبینند بهتر میتوانند در آینده تغییرات و شگفتیهای آفرینش را درک کنند.
در این مهد قرآنی در کنار آموزشهای مقدماتی به تربیت قرآنی افراد توجه میشود تا جایی که کودکان همراه با بازیهای کودکانه در محیطی دینی رشد میکنند.
برنامههای آموزشی این مهد با محوریت قرآن است و در هر برهه برنامههای خاصی همچون نمایش، نقاشی، داستان، بازی و سرگرمیهایی متناسب با آیات قرآن کریم ندارک دیده شده است. در این مجموعه آموزشهای بهروز و مورد نیاز کودکان در فضایی آرام و سالم معنوی تدریس میشود.
* رضایت کودکان از حضور در مهدهای قرآنی
در ساعتی که کودکان در مهد هستند شادی و سرگرمیهایی بسیاری دارند که هر کدام از آنها به نیکی و خوبی از آن یاد میکنند.
پویا 5 ساله یکی از کودکانی است که در این مهد قرآنی آموزش میبیند. وی با اشاره به سرگرمیهایی که در مهد دارد، میگوید: من در اینجا کنار بازیهایی که داریم با دوستان زیادی آشنا شدهام. ما در بیشتر اوقات تفریحات آموزندهای داریم که میتواند در آینده برایمان مفید باشد. به طور مثال وقتی داستانهای پیامبران را میشنویم میتوانیم از آنها درس بگیریم و کارهای خوب آنها را ادامه دهیم.
شاید وقتی اسم « مهد قرآنی » را بشنویم این شبهه پیش بیاید که در این مهدها تنها به امور قرآنی توجه میشود و برنامههای تربیتی در حاشیه قرار دارد؛ برخلاف این تصور در مهد قرآنی بصیرت نه تنها به تربیت و سرگرمیهای کودکان بلکه به تغذیه آنها نیز توجه میشود. در این مهد سعی شده برنامهریزیها به روز و متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی پیش رود تا جایی که کودکان در زمان حضور در مهد علاوه بر کلاسهای ورزشی با کلمات انگلیسی هم آشنا میشوند.
* هیچ اجباری برای حفظ قرآن در کلاسها نداریم
مدیر مهد قرآن بصیرت با اشاره به برنامههای روزانه کودکان در این مهد قرآن، میگوید: کودکان 3 و 4 سال در بخش کودکستان، 4 و 5 سال در بخش آمادگی و کودکان 5 و 6 در بخش پیشدبستان تحت آموزشهایی متناسب با سن و توانمندیهای خود قرار میگیرند. به طور مثال در بخش پیشدبستانی ساعت 8 تا 8:30 ورزش صبحگاهی داریم و کودکان پس از آن برای داشتن روزی خوب دعا میکنند و سورههایی که در کلاسهای یادگرفتند جمعخوانی میکنند. همچنین ذکر ایام هفته به صورت شعر را با هم میخوانند.
وی با بیان اینکه کودکان یاد گرفتند که قبل از غذا خداوند متعال را به خاطر نعمت هایش شکرگذاری کنند، میافزاید: پس از ورزش صبحانهای واحد دارند که قبل از خوردن دسته جمعی دعا میکنند. دلیل هماهنگ بودن صبحانه هم این است که عادات بد غذایی را کنار بگذارند تا در کنار ذهنی سالم بدنی سلامت نیز داشته باشند.
کمیزی با اشاره به برگزاری کلاسهای مختلف هنری و تفریحی، میگوید: ما سعی داریم تمامی مفاهیم و اصول را به صورت نقاشی و کاردستی و داستان به کودکان بیاموزیم؛ داستانهای قرآنی از جذابیت فوقالعادهای برخوردار است به طوری که وقتی داستانهای مفهومی و قرآْنی بازگو میشود بسیاری از کودکان جذب آن شده و با دقت به آن گوش میدهند.
مدیر مهد قرآن بصیرت با بیان اینکه ما هیچ اجباری برای حفظ قرآن در کلاسها نداریم، میافزاید: در مهد برخی سورههای کوچک را کودکان حفظ میکنند؛ یکی از مادران وقتی فرزندش سوره مبارکه «توحید» را از حفظ خوانده بود بسیار خوشحال ذوق زده شد و میگفت: «من در منزل هر چه با او کار میکردم نمیتوانست حفظ کند».
* استفاده از راهکارهای جذاب یادگیری را برای کودکان آسان میکند
وی با اشاره به اینکه استفاده از راهکارهای جذاب یادگیری را برای کودکان آسان میکند، میگوید: اگر کودکان به صورت عملی با آموزههای دینی و قرآنی آشنا شوند به طور حتم آن را در زندگی خود به کار می گیرند و دیگر نیازی به القای مفاهیم به صورت مستقیم نیست.
کمیزی با بیان اینکه خانوادهها همواره برای تربیت صحیح فرزندانشان تلاش میکنند، میافزاید: برخی تصور میکنند مهد قرآن مکانی برای یادگیری قرآن آنهم برای خانوادههای مذهبی است در طول این چند سال خانوادههای مختلفی به ما مراجعه کردند که حتی بسیاری از آنها از نظر اعتقاد دینی چندان پایبند نبودند. مادری که با حجاب معمولی بود پس از مدتی به خاطر علاقه فرزندش به چادر، چادری شد و هماکنون نیز نه تنها فرزندش بلکه خودش هم حجاب برتر را برگزیده است.
وی با اشاره به اینکه تمایل افرادی که کمتر با قرآن سروکار دارند به تربیت دینی فرزندانشان بیشتر است، میگوید: برای بسیاری از خانوادهها قرار گرفتن فرزندانشان در محیط های قرآنی از اهمیت زیادی برخوردار است. وقتی یکی از کودکان سوره مبارکه «تین» را حفظ کرد مادر وی هدیهای تهیه کرد و بسیار خوشحال بود و میگفت فکر نمیکردم پسرم بتواند در این سن این سوره را حفظ کند.
کمیزی برگزاری مراسم در مناسبهای مختلف را یکی از برنامههای جنبی مهد بصیرت عنوان می کند و میافزاید: در تمام برنامهها و مناسبتها سعی میکنیم برنامهای داشته باشیم تا کودکان با اهمیت روزهای مهم سال آشنا شوند. حتی در روز پرستار یکی از پرستاران با پوشش بیمارستانی به مهد آمد و کودکان را با کمکهای اولیه و سایر امور آشنا کرد.
* مهمترین اصول تربیت دینی، آموزش آداب و رفتار است
کمیزی آموزش آداب و رفتار را از مهمترین اصول تربیت دینی میداند و میگوید: وقتی مادری میبیند که فرزندش در جمع خوشبرخورد و مؤدب رفتار میکند و به بزرگترها احترام میگذارد بسیار خوشحال میشود به همین ما آداب اجتماعی و رفتاری را به کودکان آموزش میدهیم به طوری که آنها میآموزند باید پس از ورود به جمع سلام کنند یا بهداشت را رعایت کنند. ما وقتی به آنها توصیه میکنیم مسواک بزنند در کنار ان احادیث مرتبط با پاکیزگیی و بهداشت را استخراج کرده و به صورت شعر و داستان میخوانیم تا آنها تشویق شوند.
آموزشهای مهدهای قرآن به یادگری آداب و رفتار در بین کودکان خلاصه نمیشود؛ ستاری مادر همتا در گفتوگو با فارس میگوید: وقتی میبینم دخترم تا این حد به خواندن دعای قبل از خوردن هر چیزی اینقدر معتقد است بسیار خوشحال میشوم. یک روز در جایی شام دعوت بودیم وقتی همه می خواستند غذا بخوردند همتا با استرس و هیجان گفت: «وای صبر کنید، دعای قبل از غذا را نخواندیم». این نشان میدهد که رفتارها و تربیتهای نه تنها در کودکان بلکه در بین اطرافیان آنها نیز مؤثر است.
سالاری مادر پویا یکی از کودکان مهد قرآن بصیرت نیز با بیان اینکه من آیةالکرسی را حفظ نبودم، میگوید: وقتی پویا آیةالکرسی را حفظ کرد همیشه پس از بیرون آمدن از منزل میخواند. من هم به واسطه تکرارهای او آیةالکرسی را حفظ کردم و در ماشین هم تلاوت این آیات را میگذارم تا در ذهنمان تثبیت شود.
بر اساس این گزارش، مقوله تربیت کودکان و نوجوانان امری بدیهی است که در وهله نخست باید آموزش و پرورش و سپس نهادها و ارگانهای دولتی و غیردولتی به امر مهم تربیت دینی و اسلامی کودکان و نوجوانان توجه بسیار داشته باشند، زیرا اهتمام ویژه به تربیت ایرانی _ اسلامی توسط خانواده و جامعه منجر به شکوفایی کشور در عرصههای مختلف خواهد شد.
چگونه اشتیاق روزه گرفتن را در کودکمان زنده نگهداریم؟ ( دعوت کودکان به نماز )
در جلد سوم کتاب «کافی» نوشته شده که امام باقر (ع) در مجلسی درباره سن تشویق کودکان به نماز صحبت میکرد و در ضمن صحبتهایش فرمود: «ما کودکان خود را وقتی پنج سالهاند به نماز امر میکنیم ولی شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدند به نماز امر کنید.
ما کودکان خود را وقتی هفت سالهاند به روزه وامیداریم به اندازهای که توان دارند. چه نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر. وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنها چیره شد، افطار میکنند تا اینکه به روزه عادت کنند و توان آن را بیابند ولی شما کودکانتان را وقتی 9 ساله شدند به اندازهای که توان دارند به روزه وادارید و وقتی تشنگی بر آنها چیره شد افطار کنند».
در این خصوص باید توجه داشت که روح هر انسانی در دوران کودکی و نوجوانی انعطاف خوبی دارد و قابلیت یاد گرفتن دستورات دینی و بهخصوص تمرین روزهداری از کودکی راحتتر است اما هر اندازه که سن انسان بیشتر میشود، انعطاف روحی او کمتر شده و یاد گرفتن آموزههای جدید مشکلتر میشود.
بنابراین روزه گرفتن برای کودکان واجب نیست اما همین که در میان وعدههای غذایی رعایت ماه مبارک رمضان را کند و از انجام کارهایی که روزه را باطل میکنند دور باشد، برای او کاری زیبا و پسندیده است که زمینهساز تقوای او در دوران جوانی میشود.
#داستانک_نماز
توجه به نماز
مأمون خلیفه ستمکار عباسی با نقشهای از پیش تعیین شده مناظره و مباحثهای دینی میان سران مذاهب و ادیان مختلف با امام رضا (ع) تدارک دید تا شاید بر عظمت علمی و معنوی آن حضرت آسیبی وارد کند اما امام بهتنهایی به همه شبهات آن پاسخ داد و با بیانی رسا و منطقی گویا آنها را قانع کرد؛ بهطوری که همگی بر عظمت علمی امام اعتراف کردند.
در این مجلس بااهمیت امام رضا (ع) رو به مأمون کرد و فرمود: «وقت نماز فرا رسیده». یکی از دانشمندان (عمران) که مشغول بحث با امام بود گفت پاسخ را ناتمام نگذار که دلم نرم شده و آماده پذیرش هستم. امام رضا (ع) فرمود: «نماز میخوانیم و برمیگردیم». (بحارالانوار، ج 10)
ما مردمانی هستیم با فرهنگی چندهزارساله. دیگر این را هر پیر و جوان و کودک این کشور میداند. جزء جزء این فرهنگ قابل تأمل و اعتناست.
یکی از این عناصر و اجزای فرهنگی که همگی با هر دین و مسلک و مرامی به آن افتخار میکنیم و به آن احترام میگذاریم، فرهنگ مقاومت است که در حد اعلای خود در سالهای دفاعمقدس بروز کرده است. در تاریخ این کشور، هیچ زمانی خالی از مقاومت نبوده است. هر دوره تاریخی را که بررسی کنید، مردمانی را میبینید که بر سر خاک، دین، ناموس و… ایستادهاند، مقاومت کردهاند و تاریخساز شدهاند.
فرهنگ امری است یادگرفتنی و آموزش و تربیت، مسیری است که به فرهنگ ختم میشود. اما چه فرهنگی؟! آیا ما در تربیت کودکمان، آنهم در دنیای امروز، حواسمان به آشنایی او با فرهنگ مقاومت هست؟ اصلا میدانیم چرا باید کودک را با این مفاهیم آشنا کنیم؟ آیا فرهنگ مقاومت صرفا برای زمانی است که کشور در ناامنی و جنگ است یا به درد زندگی شخصی کودک هم میخورد؟ آیا آشنایی کودکان با فرهنگ مقاومت یعنی آموزش خشونت به آنها؟ و اینکه در نهایت چطور میتوان کودکی را با فرهنگ مقاومت آشنا کرد و این دست مفاهیم را با توجه به روح حساس کودک، در سلامت به او آموخت؟ در ادامه به پاسخ این سؤالات خواهیم پرداخت.همراه بنیانا باشید
درسش را بخواند کافیست!
چند درصد از پدرومادرهای امروزی به آشنا کردن فرزندشان با فرهنگ مقاومت اهمیت میدهند یا تربیت به شیوه فرهنگ مقاومت برایشان دغدغه است؟ برخی از ما که آنقدر در چنگ روانشناسیهای متفاوت و غیربومی اسیر شدهایم که مدام در حال افراط و تفریط هستیم.
اصلا خودمان هم آشنایی چندانی با فرهنگ مقاومت، ضرورت و پیامدهای آن نداریم. تمام هم و غممان این است که کودکمان خوب درس بخواند تا برای خودش کسی بشود، یعنی کسی شدن را فقط از یک مسیر و آنهم از دانشگاه و دکتر و مهندس شدن، میسر میدانیم.
درحالیکه اگر قرار است فردی بار بیاوریم که برای خود و جامعهاش مفید باشد و روحی بزرگوار و سالم داشته باشد، به جز درس خواندن و تشویق و تنبیه او باید به مسائل دیگری هم اهمیت بدهیم.
فرهنگ خشن یا فرهنگ مقاومت؟
همین که سخن از انتقال فرهنگ مقاومت به نسل جدید میشود، بعضیها در ذهنشان کودکانی تفنگ بهدست را تصور میکنند که خشونت از آنها میبارد و توانایی صلح، دوستداشتن و مدارا کردن با کسی را ندارند؛ آدمی که کشتن و کشته شدن برایش عادی است.
اما فرهنگ مقاومت الزاما بهمعنای آموزش خشونت نیست، بهمعنای تفنگ دست گرفتن هم نیست.
فرهنگ مقاومت اتفاقا به مدارا و صلح میانجامد. آموزش درست فرهنگ مقاومت، به کودک ما میگوید که دشمن کیست و در برابر چه کسانی و چه چیزهایی باید مقاومت کرد و به او مفاهیم ایثار و گذشت را میآموزد که جزء جداییناپذیر مقاومت هستند.
راههای آموزش فرهنگ مقاومت به کودکان
1- از همان کودکی، حواستان باشد که ستیزهجویی و خودخواهی دقیقا نقطه مقابل فرهنگ مقاومت است. کودک شما باید در مرحله اول دوست داشتن را فرابگیرد.
هرگز به او نگویید: «هرکی کتکت زد تو هم بزنش» این تربیت، از کودک شما فردی عصبی میسازد که گمان میکند تنها راه دفاع از خود کتکزدن دیگران است. از آنهایی هم نباشید که اجازه نمیدهند کودکشان هیچکدام از وسایلش را با دیگران شریک شود؛ «بدو اسباببازیهاتو قایم کن که الان پسرخاله میاد همه رو خراب میکنه» یا «ماشین کنترلیتو ندی دست بچهها که خرابش میکنن» شما با این جملات، کودکی مسئول و مراقب نخواهید داشت، آنچه نصیبتان میشود فردی خسیس، ستیزهجو، بدون داشتن روحیه گذشت و بخشش است.
2- کودکتان را به بخشش و گذشت تشویق کنید؛ «میتونی عروسکت رو به دوستت بدی» «اگر همکلاسیات مداد رنگیشو یادش رفته بود، بهش کمک کن» «از لقمه غذات به پسرخالهات هم بده» همه اینها پایههای بنیادین فرهنگ مقاومت، یعنی بخشش و گذشت هستند.
تا کودکی مهربان، باگذشت و بخشنده نداشته باشید، نمیتوانید انتظار جوانی را داشته باشید که میداند چگونه و چرا باید مقاومت کند. کودکی که قرار است با فرهنگ مقاومت و پایداری بزرگ شود باید توانایی گذشت از آنچه دوستشان دارد را داشته باشد.
3- از اسطورههای مقاومت کمک بگیرید. این فرهنگ، این مرز و بوم و این ادبیات، سرشار از اسطورههایی است که هم جذابند و هم اخلاقی! هم روحیه مقاومت در سراسر زندگیشان جریان داشته و هم آدمهای مهربان و اخلاقگرایی بودهاند. به الگوها و شهدایی که در همین 50سال اخیر در کشور داشتهایم توجه کنید، همگی قابلیت این را دارند که تبدیل به داستانهای شبانه برای کودک شما شوند. وجه مشترک همگیشان هم زیربار حرف زور نرفتن است.
4- کوچه، خیابان و بزرگراههای ما مزین به نام شخصیتها و اغلب شهدای دفاعمقدس هستند. آیا وقتی میگوییم «همت» فرزند ما تنها یک اتوبان را بهخاطر میآورد یا میداند شهیدهمت که بود و چه کرد؟ این رفتوآمدهای شهری را خالی از آموزش نگذارید، هر زمان که از کوچه یا خیابانی با این نامها گذر میکنید، یک وجه از شخصیت آن فرد را برای کودکتان در قالب داستان بسیار کوتاه بگویید و هر بار که از آنجا گذر میکنید به خاطرش بیاورید.
5- وجهه بسیجیها یا افرادی که این روزها از همهچیزشان گذشتهاند و در سوریه به مقاومت مشغولند، در ذهن کودک شما بسیار مهم است. از مدافعان حرم برای کودکتان بگویید.
از آنها نباشید که با آمدن هر قافله شهید گمنام، آه و فریادشان بالا میرود که چقدر شهید! یا آنهایی که از صبح تا شب توی گوش آدمها میخوانند: «اینا پول میگیرن میرن میجنگن» اتفاقا این رفتارهاست که به دوست نداشتن آدمها و بدگمانی و بیاعتمادی میانجامد.
6- قدرشناسی کنید و کودکتان را در این قدرشناسیها شریک کنید. شاید تعداد جانبازان بازمانده از دفاعمقدس کم باشد، اما بالاخره هستند آنهایی که بتوان بهعنوان یک مرجع و الگوی زنده به کودک معرفیشان کرد.
قرار نیست آن جانباز برای کودک شما از سختیهای جانبازی یا حتی آن قسمت کشت و کشتار جنگ بگوید؛ همین ارتباط نزدیک با روحیه مقاومت و آشنایی با افرادی که بهخاطر آسایش ما خودشان را تا پای جان به خطر انداختهاند، اثرات خودش را دارد.
این روزها خانوادههای شهدای مدافع حرم در اطرافمان هستند. با کودک و نوجوانتان از این رشادتها بگویید، به دیدار خانوادهها بروید و بگذارید فرزندتان با این فضا آشنا بشود.
7- به ایمان و ارتباط کودک با خدا حساس باشید. تاریخ نشان داده است، آدمهایی که باورهای قویتری داشتهاند آدمهای مقاومتری بودهاند. معنویت و ارتباط با خدا و آشنایی با دین اسلام که سرشار از فرهنگ مقاومت است، در این مسیر کار شما را بسیار آسان میکند. او را به مجالس مذهبی ببرید و با این کار او را واکسینه کنید.
8- از نشانههای مقاومت فاصله نگیرید. بازدید از موزه دفاعمقدس، بازدید از مناطق جنگی، استفاده از وسایلی که نماد مقاومت هستند مثل سربند، چفیه، یاریدهندهاند. درست است که اینها ظاهر ماجراست اما از ظاهر همیشه پلی به باطن خواهد بود.
9- دشمنشناسی را دستکم نگیرید و به آن به چشم یک سوژه بیفایده و لوث نگاه نکنید. فرزند شما باید بداند جهان امروزی، جهانی است که ممکن است هر لحظه آنکه ادعای دوستی کرده و برایش پیام تبریک سال نو فرستاده، بر سر بزنگاه، بزرگترین خیانتها، عداوتها و کشتارها را در جهان راه بیندازد. نگویید ما سیاسی نیستیم. آنچه در جهان امروزی جریان دارد، چیزی فراتر از سیاست است که باید با کودک و نوجوان در حد و اندازه خودش با زبانی مناسب سن و سالش به گفتوگو نشست.
10- کودکی عاشورایی تربیت کنید. عاشورا یکی از صحنههای بسیار مستعد برای ترویج فرهنگ مقاومت است و پر است از داستانهایی که به درد هر سن و سالی میخورد. هر مفهومی که لازمتان باشد را دارد؛ از ایثار و گذشت تا دشمنشناسی و ظلمستیزی و…
در تمام مسیر آموزش چند نکته را فراموش نکنید
از تکرارهای بیهوده پرهیز کنید. تکراری و طولانی بودن هر امری کودک را خسته و دلزده میکند.
از هنر کمک بگیرید. فیلم، ادبیات، نقاشی و… میتوانند غیرمستقیم و با زبانی لطیف با کودکان صحبت کنند.
داستان و شعر را جدی بگیرید. بچهها با هر چیزی که در قالب داستان و شعر عنوان شود، ارتباط بهتری میگیرند.
بازی و شادی و هیجان، جزء لاینفک زندگی کودکان است. هر آنچه با اینها پیوند بخورد تأثیر بهتری خواهد گذاشت.
تشویق کردن او را ولو با یک بوسه، بهخاطر بسپارید. رفتارهایی که به ازخودگذشتگی، ایثار، بخشش و… ربط دارد را حتما تشویق کنید.
شاید کلیدیترین مفهومی که در مطالعات بازیهای رایانهای، علیالخصوص از زاویهی نگاه مطالعات رسانهای، باید بدان پرداخت، مفهوم بازنماییِ واقعیتها در پسِ سرگرمی است. قویاً میتوان این طور استدلال کرد که مردم از بازیهای رایانهای تنها تصور یک ابزارِ «سرگرمی» دارند. این مسئله غالباً به تصور غلط آنها از مفهوم «سرگرمی» برمیگردد[/box]
به دلیل نیاز فطری انسان به روابط اجتماعی به عنوان یکی از نیازهای اساسی از یک سو و هر چه بیشتر شدن این روابط در عصر حاضر، جایگاه رسانه به عنوان رکن اصلی این اتفاق، حساستر از پیش شده است. رسانهها که شیوه و روش فعالیت و روابط انسانها را شکل میدهند، میتوانند در قالبهای مختلفی تأثیر شگرفِ خود را بر بازنمایی ذهنی افراد نسبت به جهان پیرامونشان بگذارند. امروزه بازیهای رایانهای یکی از این قالبها هستند.
بازیهای رایانهای در درجهٔ اول به مثابه یک کالای فرهنگی و بعد به مثابه یک نظام نشانهای که حامل گفتمانهایی مبتنی بر طبیعیسازی روابط نابرابر قدرت است، بلاشک از مهمترین دغدغههای مطالعات رسانهای به شمار میرود. شاید کلیدیترین مفهومی که در مطالعات بازیهای رایانهای، علیالخصوص از زاویهٔ نگاه مطالعات رسانهای، باید بدان پرداخت، مفهوم بازنماییِ واقعیتها در پسِ سرگرمی است. قویاً میتوان این طور استدلال کرد که مردم از بازیهای رایانهای تنها تصور یک ابزارِ «سرگرمی» دارند. این مسئله غالباً به تصور غلط آنها از مفهوم «سرگرمی» برمیگردد.
«سرگرمی» مفهومی نیست که بتوان آن را در دوران باستان یا عصر کشاورزی یافت؛ سرگرمی پدیدهای است که رابطهای نزدیک با تکنولوژی دارد و از ویژگیهای تمدنی است که از انقلابِ صنعتی زاده شده است. در تبیین مفهوم «سرگرمی» آوردهاند که «سرگرمی یا فراغت، الزاماً مترادف با تفریح نیست؛ بلکه زمان آزادی است که فرد در اختیار دارد و آن را به میل خود صرف میکند.
به عبارت دیگر، فراغت مجموعهای از فعالیتهاست که فرد با رضایت خاطر یا برای استراحت یا برای سرگرم شدن و یا افزایش اطلاعات یا آموزش و مشارکت اجتماعی، داوطلبانه پس از فارغ شدن از کارهای موظف شغلی، خانوادگی و اجتماعی بدان میپردازد.» با این تعریف، حیطهٔ گستردگی سرگرمی صرفاً به تفریح و تهییج خلاصه نمیشود، هرچند بعضاً شکل یک تفریح را به خود میگیرد!
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]
بازیهای رایانهای در واقع یک رسانهاند. از نظرگاه ارتباطات، هر پدیدهای که رسانه باشد، ارکانی دارد که مشخصکنندهٔ سطح و گسترهٔ تأثیرگذاری آن رسانه است. یکی از ارکان پنجگانهٔ ارتباط، «هدفِ پیام» است.
آنچه در قالب «چرا؟» قرار است پاسخ داده شود، نقش و کارکرد این محتوا در بازیهای رایانهای را مشخص میکند؛ یعنی آنجا که وقتی پایش به میان میآید، کارکردِ بازیهای رایانهای را به غلط اساساً سرگرمی میپندارند. اما آیا واقعاً هدف از این انتقالِ پیام تنها سرگرمی است؟ به بیان دقیقتر، سرمایهگذار و بازیساز، تنها به دنبال سرگرم کردنِ مخاطب، بازی تولید میکند؟! [/box]
بگذارید به این سؤال از جنبهٔ دیگری پاسخ دهیم. یک بررسی دقیق در اکثر بازیهای رایانهای مشهور دنیا (به خصوص آنهایی که به عنوان بازیهای استراتژیک و جنگی شناخته میشوند) نشان میدهد در اکثر آنها، تولیدکننده در تلاش است تا با اقناع مخاطب، ( مدیریت رفتار مردم ) بر ایشان اثر بگذارد. امروزه پذیرش این نکته که واقعیت ساختگی است، امری دشوار نیست. رسانهها همچون آینه در انعکاس واقعیت، خنثی عمل نمیکنند، بلکه علاوه بر بیان، بر ساخت واقعیت نیز تأثیر میگذارند. آنها با بازتولیدِ رسانهایِ واقعیت، این احساس را در مخاطبان به وجود میآورند که آگاه شدهاند!
«آگاهی» یک فرآیند است. فرآیندی که طی آن، مخاطب به این درک میرسد که به مجموعهای از اطلاعات جامع و کامل نسبت به موضوع مورد نظر خود دست یافته است و نهایتاً میتواند یک تحلیل جامع از موضوع ارائه دهد. چنانچه مخاطب دسترسی به اطلاعات مورد اطمینان و درستی نداشته باشد، احتمال ایجاد آگاهیِ کاذب بالا میرود.
بسیاری از تولیدکنندگان بازیهای رایانهای برای مخاطبِ خود نقشی فراتر از یک «پذیرندهٔ مطلق پیام» قائل نیستند؛ نقشی منفعل که نیازی به یک تفکرِ آگاهانه ندارد. برخی از بازیهای رایانهای را میتوان در زمرهٔ همین دسته جای داد. شما در سری بازیهای «Call of Duty» به وظیفهای از قبل تعریفشده، فراخوانده میشوید که در مورد علت آن اصلاً مجال تفکر ندارید! این نکته به اختلاف میان آگاهی و ناخودآگاهی در پردازش اطلاعات دلالت دارد.
ناخودآگاهی به فعالیت شناختیای اشاره دارد که خارج از حوزهٔ آگاهی رخ میدهد؛ یعنی خارج از کنترلِ تفکر است. ناخودآگاه وضعیتی است که فرد در آن با آنکه بیدار است، اما فعالانه فکر نمیکند و تصمیم نمیگیرد، بلکه ذهنِ ما به طور خودکار، از جریان از پیش تعیینشدهای تبعیت میکند.
ما بسیاری از کارهای روزمره و مبتنی بر عادت را با تلاش ذهنی اندکی انجام میدهیم. در مقابل، وضعیت ناخودآگاهی نقطهٔ مقابل وضعیت آگاهی است. آگاهی وضعیتی است که در آن از آنچه میخواهیم انجام دهیم آگاهیم، بر انتخابهایمان نظارت داریم و دربارهٔ تصمیمهایمان فکر میکنیم.
یکی از مهمترین وجوه بازیهای رایانهای مدیریت رفتار مردم بدون فعالسازی خودآگاه اوست.
از تبعات چنین تسخیری بر ذهنِ مخاطب، هدایت افکار او به سمتی است که منافع تولیدکننده در آن است. هماینک نیز این امپراتوری را میتوان در کمپانیهای قدرتمند تولیدکنندهٔ بازیهای رایانهای همچون شرکت کوما، ریالتی گیمز و شرکت کانفلیکت، در کار مشروعیتبخشی به نابرابریهای جهانی و تمرینِ ظلم و ستم و استعمار، مشاهده نمود. رسانههای قدرتمند بامدیریت رفتار مردم ، چنان بر سرنوشت اجتماعی تسلط دارند که از موضعی بالاتر میتوانند حتی کنترلکنندهٔ امیال و لذات عامه باشند.
[box type=”note” align=”” class=”” width=””]
شما در بازی «Call Of Duty» به وضوح مشاهده میکنید که چطور زخمی شدن یک نیروی نظامی آمریکا به مراتب از ارزش اجتماعی بالاتری نسبت به کشته شدن و قتل عام مردم سیاهپوست یا مستضعف کشورهای ضعیف دنیا برخوردار است. این اتفاق به زیبایی و هنرمندی، با مقدماتی فراهم شده است که مخاطب برای حفظِ جان ِخود، حاضر به پذیرش این قانون نیز هست. [/box]
نمایش چهرهای وحشیانه و خونریز ، از بخش عظیمی از انسانهای جهان و در مقابل، نمایش چهرهای صلحطلب، بافرهنگ و متمدن از نیروهای خود، از دیگر آگاهیهایی است که در این بازیها به مخاطب القا میشود. القا کردن این آگاهیها در ذهن مخاطب، بدون فعالسازیِ خودآگاهِ او، هنر بازیساز است. از این منظر، رسانهای قدرتمندتر است که بدون آنکه خودآگاه مخاطب را فعال کند، بر ایشان اثر بگذارد.
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]
رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان در سال 92 در رابطه با لزوم توجه درست به واقعیات فرمودند:
«باید واقعیتها را به معنای واقعی کلمه دید، نه آنچه که به عنوان واقعیت القاء میشود. شما جوانها خیلی خوب میدانید؛ در جنگهای روانی که امروز در دنیا معمول است، یکی از کارها، القای واقعیتهای غیرواقعی است؛ چیزهایی را به عنوان واقعیت القاء میکنند که واقعیت ندارد؛ شایعه درست میکنند، حرف میزنند که واقعیت نیست.
اگر چنانچه کسی چشم باز و بینا نداشته باشد، دچار اشتباه میشود. اینکه ما میگوییم بصیرت، به خاطر این است. یکی از کارکردهای بصیرت همین است که انسان واقعیتها را آنچنان که هست، ببیند… واقعیت را ببینیم، نه آنچه که با شگردهای دشمنانه، به عنوان واقعیت به ما القاء میشود.»[1]
[/box]
امروز باید گفت این رسانهها هستند که نقش میانجی را برای رسیدن انسان به واقعیت بازی میکنند و از آن فراتر، این رسانهها هستند که سازندهٔ معنایند. ابزار ارتباطی، جایی بین انسان و جهان قرار دارد و واسطهٔ انتقال شناخت جهان به انسان است. رسانه، کیفیت و نحوهٔ دیدن و استنباط انسان از گیتی را شکل میدهد.
انسانِ امروز تنها از طریق بازنماییهایِ رسانهای باید با جهان ارتباط برقرار کند. تصویری که رسانهها از دنیا برای او میسازند، مهم میشود. ضرورت بازنماییِ درستِ واقعیات آنجایی بیشتر احساس میشود که مردم برای تعیین سرنوشت خود، به شناخت درست واقعیات نیازمندند؛ به خصوص زمانی که ارائهٔ تحلیلهای غلط از سوی رسانههای خارجی، مانع از رسیدن تحلیل درست به مردم میشود.
بازیهای رایانهای نمونهٔ خوبی از رسانههایی هستند که امروزه در غفلت ناشی از کمتوجهی ما به این عرصه، ذره ذره واقعیاتِ ذهنیِ کودکانِ ما را در پسِ سرگرمی بازنمایی میکنند و آن طور که خود میخواهند، آگاهی میدهند. در این وضعیت، قدرت در اختیار کسی است که سهم بیشتری در فرآیند بازنمایی از آنِ خود کند. حال سهم ما در این نبردِ بازتولیدِ رسانهایِ واقعیت چقدر است؟!(*)
۱- هر چند وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروع رعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امر ضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود.
حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.
۲- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.
۳- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.
۴- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو با استفاده از داستان کودکانه
۵- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند.
مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.
می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.
۶- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.
۷- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.
سومین دورهم آیی گروه مردمی من حجاب را دوست دارم همراه بود با ارائه حجت السلام احمد رضا اعلایی درباره حجاب و پوشش کودکان ؛در ادامه این نوشته امکان تماشا و دانلود این ارائه برای شما فراهم شده است .همراه بنیانا باشید
(خداوند) گفت : ای نوح ، او (پسرت) از خاندان تو نیست ، او عملی است ناصالح از سر ناآگاهی از من چیزی مخواه بر حذر می دارم تو را که از مردم نادان باشی
***
در تفسیر نمونه ذیل آیه آمده است:
سرگذشت دردناک فرزند نوح در آیات گذشته خواندیم که فرزند نوح ، نصیحت و اندرز پدر را نشنید و تا آخرین نفس دست از لجاجت و خیره سرى بر نداشت و سرانجام در میان امواج طوفان گرفتار و غرق شد.
آیات مورد بحث قسمت دیگرى از همین ماجرا را بیان مى کند و آن اینکه وقتى نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدرى به جوش آمد و به یاد وعده الهى درباره نجات فرزندش افتاد، رو به درگاه خدا کرد و گفت : ((پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است ، و تو وعده فرمودى که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهائى بخشى ، و تو از همه حکم کنندگان برترى ، و در وفاى به عهد از همه ثابت ترى )) (و نادى نوح ربه فقال رب ان ابنى من اهلى و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین ).
این وعده اشاره به همان چیزى است که در آیه 40 همین سوره آمده است ، آنجا که مى فرماید: قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول : ((ما به نوح فرمان دادیم که از هر نوعى از انواع حیوانات یک جفت بر کشتى سوار کن و همچنین خانواده خود را جز آن کسى که به فرمان خدا محکوم به نابودى است )).
نوح چنین فکر مى کرد که منظور از جمله الا من سبق علیه القول تنها همسر بى ایمان و مشرک او است ، و فرزندش کنعان جزء آنها نیست ، و لذا چنین سخنى را به پیشگاه خدا عرضه داشت . اما بلافاصله پاسخ شنید، پاسخى تکان دهنده و روشنگر از یک واقعیت بزرگ واقعیتى که پیوند مکتبى را ما فوق پیوند نسبى و خویشاوندى قرار مى دهد. ((اى نوح ! او از اهل تو نیست ))! (قال یا نوح انه لیس من اهلک ). ((بلکه او عملى است غیر صالح )) (انه عمل غیر صالح ).
فرد ناشایسته اى است که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادگیش به چیزى شمرده نمى شود. ((حال که چنین است ، چیزى را که به آن علم ندارى از من تقاضامکن )) (فلا تسئلن ما لیس لک به علم ). ((من به تو موعظه مى کنم تا از جاهلان نباشى )) (انى اعظک ان تکون من الجاهلین ).
نوح دریافت که این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار کرد و گفت : ((پروردگارا من به تو پناه مى برم از اینکه چیزى از تو بخواهم که به آن آگاهى ندارم )) قال انى اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لى به علم ). ((و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زیانکاران خواهم بود)) (و ان لا تغفر لى و ترحمنى اکن من الخاسرین ).
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: 1 – چرا فرزند نوح ، عمل غیر صالح بود؟ بعضى از مفسران معتقدند که در این آیه کلمه اى در تقدیر است ، و در اصل مفهومش چنین است انه ذو عمل غیر صالح : ((فرزند تو داراى عمل غیر صالح است)).
ولى با توجه به اینکه گاهى انسان در انجام یک کار آنچنان پیش مى رود که گویا عین آن عمل مى شود در ادبیات زبانهاى مختلف به هنگام مبالغه این تعبیر فراوان دیده مى شود، مثلا گفته مى شود فلانکس سرا پا عدل و سخاوت است ، و یا فلان شخص سرا پا دزدى و فساد است ، گوئى آنچنان در آن عمل غوطه ور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است .
این پیامبر زاده نیز آنقدر با بدان بنشست و در اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطه ور گشت که گوئى وجودش تبدیل به یک عمل غیر صالح شد. بنابراین تعبیر فوق در عین اینکه بسیار کوتاه و مختصر است ، گویاى یک واقعیت مهم در مورد فرزند نوح مى باشد، یعنى اى نوح اگر نادرستى و ظلم و فساد در وجود این فرزند سطحى بود، امکان شفاعت درباره او مى رفت ، اما اکنون که سرا پا غرق فساد و تباهى است ، جاى شفاعت نیست ، اصلا حرفش را نزن !.
و اینکه بعضى از مفسران احتمال داده اند که این فرزند حقیقتا، فرزند او نبود (یا فرزندى نامشروع بود، یا فرزند مشروع همسرش از شوهر دیگرى بوده است ) مطلب درستى به نظر نمى رسد، زیرا جمله ((انه عمل غیر صالح )) در واقع به منزله علت است براى ((انه لیس من اهلک )) یعنى اینکه مى گویم از اهل تو نیست براى آن است که از نظر عمل و کردار با تو فاصله گرفته است هر چند نسب او با تو پیوند دارد. 2 – با توجه به گفتار نوح در آیات فوق و پاسخى که خداوند به او داد این سؤ ال پیش مى آید که چگونه نوح توجه به این مساءله نداشت که فرزندش کنعان مشمول وعده الهى نیست .
پاسخ این سؤ ال را مى توان از این راه داد، که این فرزند – همانگونه که سابقا هم اشاره شد – وضع کاملا مشخصى نداشته ، گاهى با مؤ منان و گاهى با کافران بود، و چهره منافق گونه او، هر کس را ظاهرا به اشتباه مى انداخت .
به علاوه احساس مسئولیت شدیدى که نوح در رابطه با فرزندش مى کرد، و عشق و علاقه طبیعى که هر پدرى به فرزندش دارد – و پیامبران نیز از این قانون مستثنى نیستند – سبب شد که چنین درخواستى را از خداوند بکند. اما به محض اینکه از واقعیت امر آگاه شد، فورا در مقام عذر خواهى به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد، هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت پیامبر ایجاب مى کند که بیش از این مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همین ترک اولى براى او با آن شخصیت ، بزرگ بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضاى بخشش کرد.
و از اینجا پاسخ سؤ ال دیگرى نیز روشن مى شود که مگر انبیاء گناه مى کنند که تقاضاى آمرزش نمایند. 3 – آنجا که پیوندها گسسته مى شود؟ آیات فوق یکى دیگر از عالیترین درسهاى انسانى و تربیتى را در ضمن بیان سرگذشت نوح منعکس مى کند، درسى که در مکتبهاى مادى مطلقا مفهوم ندارد اما در یک مکتب الهى و معنوى یک اصل اساسى است .
پیوندهاى مادى (نسب ، خویشاوندى ، دوستى و رفاقت ) در مکتبهاى آسمانى همیشه تحت الشعاع پیوندهاى معنوى است .
در این مکتب نور چشمى و امتیاز خویشاوندى در برابر پیوند مکتبى و معنوى مفهومى ندارد. آنجا که رابطه مکتبى وجود دارد، سلمان فارسى دور افتاده که نه از خاندان پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و نه از قریش ، و نه حتى از اهل مکه بود، بلکه اصولا از نژاد عرب نبود، طبق حدیث معروف ((سلمان منا اهل البیت )) سلمان از خانواده ما است جزء خاندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) محسوب مى شود، ولى فرزند واقعى و بلا فصل پیامبرى همچون نوح بر اثر گسستن پیوند مکتبیش با پدر، آنچنان طرد مى شود که با ((انه لیس من اهلک )) روبرو مى گردد.
ممکن است چنین مساله مهمى براى آنها که مادى مى اندیشند گران آید اما این واقعیتى است که در تمام ادیان آسمانى به چشم مى خورد. به همین دلیل در احادیث اهلبیت (علیهمالسلام ) درباره شیعیانى که تنها نام تشیع بر خود مى گذارند، و اثر چشمگیرى از تعلیمات و برنامه هاى عملى اهلبیت (علیهم السلام ) در زندگانى آنها دیده نمى شود جمله هاى صریح و تکان دهنده اى مى خوانیم که بیانگر همان روشى است که قرآن در آیات فوق ، پیش گرفته است .
از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام ) نقل شده که روزى از دوستان خود پرسید: مردم این آیه را چگونه تفسیر مى کنند ((انه عمل غیر صالح )) یکى از حاضران عرض کرد بعضى معتقدند که معنى آن این است که فرزند نوح (کنعان ) فرزند حقیقى او نبود. امام فرمود: کلا لقد کان ابنه و لکن لما عصى الله نفاه عن ابیه کذا من کان منالم یطع الله فلیس منا: ((نه چنین نیست ، او براستى فرزند نوح بود، اما هنگامى که گناه کرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت خداوند فرزندى او را نفى کرد، همچنین کسانى که از ما باشند ولى اطاعت خدا نکنند، از ما نیستند)).
4 – مسلمانان مطرود!
بى مناسبت نیست که با الهام از آیه فوق اشاره به قسمتى از احادیث اسلامى کنیم که آنها نیز گروه هاى زیادى را که ظاهرا در زمره مسلمانان و یا پیروان مکتب اهلبیت هستند، مطرود دانسته و آنان را از صف مؤ منان و شیعیان خارج مى سازد: 1 – پیامبر اسلام مى فرماید: من غش مسلما فلیس منا: ((آنکس که با برادران مسلمانش تقلب و خیانت کند از ما نیست )).
2 – امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: لیس بولى لى من اکل مال مؤ من حراما ((کسى که مال مؤ منى را به گناه بخورد، دوست من نیست )). 3 – پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید: الا و من اکرمه الناس اتقاء شره فلیس منى : ((بدانید کسى که مردم او را به خاطر اجتناب از شرش گرامى دارند از من نیست ))
4 – امام فرمود: لیس من شیعتنا من یظلم الناس : ((کسى که به مردم ستم مى کند شیعه ما نیست )) 5 – امام کاظم فرمود: لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم ((کسیکه هر روز به حساب خویش نرسد از ما نیست )).
6 – پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم کسى که صداى انسانى را بشنود که فریاد مى زند اى مسلمانان به دادم برسید و کمکم کنید، کسى که این فریاد را بشنود و پاسخ نگوید مسلمان نیست .
7 – امام باقر (علیه السلام ) به یکى از یارانش به نام جابر فرمود: و اعلم یا جابر بانک لا تکون لنا ولیا حتى لو اجتمع علیک اهل مصرک و قالوا انت رجل سوء لم یحزنک ذلک و لو قالوا انک رجل صالح لم یسرک ذلک و لکن اعرض نفسک على کتاب الله : ((اى جابر! بدان که تو دوست ما نخواهى بود تا زمانى که اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگویند تو آدم بدى هستى غمگین نشوى و اگر همه بگویند تو آدم خوبى هستى خوشحال نشوى ، بلکه خود را بر کتاب خدا قرآن عرضه دارى و ضوابط خوبى و بدى را از آن بگیرى و بعد ببینى از کدام گروهى ))
این احادیث خط بطلان بر پندارهاى کسانى که تنها به اسم قناعت مى کنند و از عمل و ارتباط مکتبى در میان آنها خبرى نیست مى کشد، و به وضوح ثابت مى کند که در مکتب پیشوایان الهى آنچه اصل اساسى و زیر بنائى است ، همان ایمان به مکتب و عمل به برنامه هاى آن است ، و همه چیز باید با این مقیاس سنجیده شود.
شبکه گسترده جهانی اینترنت در حال حاضر فراهم کننده بخشی از نیازهای شهروندان دهکده جهانی است که به شکل یکسان در اختیار دختران و پسران قرار دارد و در دنیای جدید امروز یکی از لوازم وابسته زندگی به حساب میآید که نه پسرانه و نه دخترانه تلقی میشود. در حقیقت نگاه جنسیتیای به آن وجود ندارد و استفاده از آن برای همه کس به صورت مشابه موجود است. اگرچه در ابتدا بیشتر کاربران این رسانه جدید مردان بودهاند اما امروزه تقریبا کاربران زن و مرد این رسانه دارای نرخ یکسان هستند.
در تحقیق منتشر شدهای در سال ۸۷ نشان داده شده است که استفاده از اینترنت بین گروه دانشجویان در دو گروه جنسی یکسان بوده است و تفاوت زیادی وجود نداشته است(۱). همچنین به گزارش آژانس خبری صنعت ارتباطات، ۵۹ درصد کاربران اینترنت در سال ۱۳۸۹ را مردان و ۴۱ درصد آنان را زنان تشکیل میدادند. دلیل بالا بودن آمار کاربران مرد اینترنت به طور کلی آن است که مردان بیش از زنان شاغل هستند و به علت دسترسی آنان به اینترنت در محیط کار است؛ در غیر این صورت میزان استفاده دختران و پسران دانشجو و جوان که بیشترین جمعیت کاربران اینترنتی را تشکیل میدهند یکسان است.
اینترنت میتواند مورد استفاده محققان علوم مختلف، پژوهشگران، علاقه مندان به بازیهای آنلاین، فیلم و موسیقی، علاقه مندان کتاب، افراد مایل به گسترش روابط اجتماعی، وبلاگنویسان، خریداران آنلاین و حتی هرزه نگاران قرار گیرد. صرفه جویی در وقت، ساده کردن برقراری ارتباط با تمامی نقاط دنیا، استفاده از دنیای نامحدود اطلاعات، انجام امور بانکی و یا به دست آوردن شماره تلفن و آدرس اماکن مورد نظر، برخی از امتیازات این شبکه سراسری به شمار میرود. به نظر میرسد علی رغم آنکه استفاده از این شبکه جهانی به نوع جنسیت وابسته نباشد، اما محتوای مورد استفاده دختران و پسران در اینترنت با توجه به علاقه مندیهای گوناگونشان، متفاوت باشد.