بالاخره انتظارها به سر رسید و نسخه کیفیت HD به وقت شام مخصوص توزیع و پخش در سایت ها منتشر شد و شما می توانید زودتر از همه از طریق سایت سینما مارکت این سینمایی را تماشا کنید | برای ورود به صفحه به وقت شام در سینما مارکت روی لینک روبرو بزنید http://cmmt.ir/520
هم چنین در سایت سینما مارکت می توانید فیلم های مهمی همچون “چ” “بادیگارد” ” مزار شریف “”ویلایی ها””ماجرای نیمروز””یتیم خانه ایران و … را تماشا کنید
اظهارات ابراهیم حاتمی کیا در سینما تربیت قم درباره به وقت شام
خوشحالم که اکران های مردمی فیلم سینمایی به وقت شام از مشهد آغاز شد و در شهر قم به ایستگاه پایانی خود رسید.
در این دو ماه من از مردم عزیز انرژی زیادی گرفتم و حتی در برخی مواقع دست و پایم می لرزید و این وظیفه من را به عنوان یک فیلمساز سنگین تر می کند و من نگران آن بودم که چگونه بتوانم پاسخگوی محبت مردم باشم.
خوشحالم که می بینم پای روحانیون نیز به سینماها باز شده است. یادم است که در زمان جنگ فیلمی ساخته شد با عنوان پرواز در شب به کارگردانی مرحوم ملاقلی پور که در آن زمان شاهد حضور روحانیون در سینماها بودیم و آن زمان آرزو کردم که این فضا برای فیلم های خودم به وجود بیاید.
بنده در یکی از سفرها گفتم که خوشحالم که متدینین به سینماها آمدند، برخی رسانه ها از این جمله سو برداشت کردند در حالیکه که منظور حرف من کاملا مشخص بود که در حال حاضر می بینم بخشی از مردم مذهبی که طی سالهای اخیر کمتر به سینماها می آمدند با فیلم به وقت شام به نوعی با سینماها آشتی کردند.
واکنش هایی که از سوی مردم از طیف های مختلف و مخصوصا خانواده شهدا در این دو ماه دیدم من را مصمم تر به ادامه این راه کرد .
خرمشهر شهری که 30 سال قبل در آن جنگ بود، هنوز هم آثار جنگ در آن مشهود است و متاسفانه مدیریت کشور نشان داد که چگونه می شود که کار نکرد! و شهر را مثل یک موزه نگه داشت.
ولی باز هم شاهد بودم که در این شهر که هزار مشکل دارد و صدها بهانه که قهر کند با نظام، پای نظام می ایستند و از همان شهر عازم می شوند و در قامت مدافع حرم به شهادت می رسند.
من اجازه می خواهم از مردم شهر قم که از شهدای زینبیون بگویم کسانی که زبانم قاصر می شد زمانی که در اطراف حلب با آنها روبرو می شدم و خجالت می کشیدم که می دیدم برای حضور در منطقه چه سختی هایی می کشند و خدا این فرصت را به من بدهد که باز هم از این بچه ها حرف بزنم.
خبر های کوتاه درباره به وقت شام
«به وقت شام» 13 میلیاردی شد جدیدترین اثر ابراهیم حاتمی کیا در آستانه آغاز اکران های بین المللی به فروش 13 میلیارد تومان رسید.
در ادامه مطلب اظهارات ابراهیم حاتمی کیا در مراسم اکران مردمی فیلم به وقت شام در سینما اکسین اهواز را می خوانیم :
مدعی هستم باید در برخی شهرها که میروم بگویم «به وقت شام» ممکن است یک جاهایی به وقت این مملکت شود ولی برای خوزستان امکان ندارد.
خوزستانیها نشان دادند که مدافع هستند چه در جنگ تحمیلی و چه با مدافعان حرم.
این شور را که مردم خوزستان برای دیدن فیلم به وقت شام میبینم تنم می لرزد، منتظر این فضا و انرژی نبودم؛ امیدوارم فیلم به دل شما نشسته باشد.
اهواز برای من خاطرات زیادی به همراه دارد؛ پسر بچه ۱۸ ساله بودم، در حسینیه اصفهانیها با یک چاقو آمدم که بجنگم.
الهی که هیچوقت به وقت شام برای کشور ما اتفاق نیفتد البته با بودن عزیزان مدافعی که از همین خطه هستند هیچوقت این اتفاق پیش نمیآید.
من به وقت شام را برای خانوادههای شهدا نساختم، اصلا مگر میتوانم از این عزیزان و فرزندانشان حرف بزنم؟ این فیلم را برای دیگرانی که دستی از دور بر آتش دارند ساختم تا بدانند چنین بحثی وجود دارد.
خدا را شاکرم که به من امان داد تا این فیلم را بسازم و این انرژی را اکنون ببینم. سه دهه است در کار سینما هستم و این انرژی کارم را برای آینده سخت و دلم را امیدوار میکند.
وقتی طیف به نوعی خاموش سینما، وارد سینما میشود برای من خیلی خوشحال کننده است. این باید افتخار سینما باشد که جامعه متدینین هم که ممکن است سالها با سینما قهر بوده باشند، اکنون به سینما میآیند.
اگر فیلم به وقت شام این کار را انجام داده است از هنر حاتمی کیا نیست، قسم میخورم این از هنر خود شهداست که نظر به این عالم داشتند.
فیلم «به وقت شام» آنقدر گرفتاریها داشت که کار تمام نشود اما تمام شد. من در حین فیلمبرداری بود که فهمیدم این راه آدمهای دیگری دارد که خود بر آن نظارت دارند و آن را به پیش میبرند و و من فقط مسیر را به جلو رفتم.
برای من دعا کنید تا بتوانم آنچه را به آن اعتقاد دارم بگویم و پای یکسری اصولها بایستم و نگاهم به این نباشد که عدهای از این قطار پیاده شدند.
*****
ویدیو : به وقتِ …!؟ [ این ویدئو را در یک جای امن ببینید! ]
متنی که در ادامه می خوانید یادداشت پروفسور تونی هال استاد دانشگاه لت بریج کانادا درباره سینمایی به وقت شام است که در تاریخ APRIL 10 ,2018 در وب سایت ahtribune.com منتشر شده است :
سینمایی به وقت شام ؛ اولین فیلم درام با موضوع داعش در سوریه
سینمایی به وقت شام فیلم جدید و پرهیاهویی که جنگ مقابل آنچه موسوم به”دولت اسلامی” است را نشان می دهد، شایسته مخاطب جهانی است.
کارگردان به وقت شام، ابراهیم حاتمی کیا، دوربینش را به سوی رویارویی جنجالی شخصیت ها، باورها و نیروهای نظامی نشانه می گیرد.
باتوجه به این که فیلم به وقت شام در یک موسسه فیلمسازی پرکار در ایران تولید شده است، جای تعجب ندارد که دو تن از جذاب ترین شخصیت های فیلم، یک پدر و پسر ایرانی باشند.
بابک حمیدیان با حسی از شجاعت و آرامش در نقش علی، پسری که در نیمه راه بازگشت به خانه، پشیمان شده و به صحنه نبرد بازمی گردد، به ایفای نقش می پردازد.
بحران به دلیل شکست پالمیرا در سوریه شرقی مقابل دولت اسلامی به وجود آمده است.
دولت اسلامی» اغلب با عنوان ISIL یا ISIS شناخته می شود. داعش واژه ای فارسی و عربی برای شناساندن این سازمان بدنام است. از این رو، در نوشتار پیش رو من از واژه داعش استفاده خواهم کرد.
علی و پدرش یونس، برای فراردادن گروهی سوری تبار از پالمیرا، تیم پروازی تشکیل می دهند. این پرواز باید از مسیر تروریست ها عبور کند. ستاره این سکانس یک فرد یا یک شخصیت خاص نیست، بلکه یک پروداکشن با تکنولوژی پیشرفته است. این تکنولوژی امکانی را فراهم ساخته که در آن بخش اعظم نبرد آغاز میشود.
من تاکنون یک نمایش سینمایی،به قوت آن تصاویری که با یک هواپیمای غول پیکر در به وقت شام به تصویر درآمده است، ندیدهام.
به وقت شام اولین فیلم درام با موضوع داعش است که من دیده ام. در این فیلم، داعش که در بخشی از جهان، مبدل به نیروی مهمی در حوزه ژئوپولتیک شده، نمایش داده می شود.
به نظر من ابراهیم حاتمی کیا به داعش به عنوان باقی مانده افراط و انحطاط غربی می نگرد. اساسا بعضی از اعضای داعش غربی هایی هستند که با هدف تبلیغاتی به ظاهر اسلامی درآمده اند. حاتمی کیا برخی از آن ها را به عنوان نماینده رفتار فاسد اسلامی نشان می دهد.
سینمایی به وقت شام به مسائل خاص شرق مرکزی مربوط است و همچنین مشکلاتی که به شکل گسترده ای در زندگی بشری رایج است را مطرح می سازد.
به عنوان مثال، علی با مادرهمسرش در چالشی است تا توضیح دهد که چگونه میان کمک به دیگران در سرزمینی دور و مسئولیت در قبال خانواده خودش در فشار قرار گرفته است.
در سینمایی به وقت شام جذابیت های بسیاری برای مخاطبان غیر ایرانی و علاقه مندان به ظهور دوباره ایران به عنوان محرک و اثرگذار در ژئوپولتیک جهانی وجود دارد.
ورود “به وقت شام” در صحنه جهانی بخشی از جریانی است که در آن ایران را در جایگاه حقیقی اش در بین مولدین اصلی فرهنگ در دهکده جهانی قرار می دهد.
39 سال میگذرد…؛ 39 سال از انقلابی که آمال و آرزوهای بلوک شرق و غرب عالم را برهم ریخت و رویاهایشان را به کابوس بدل ساخت.
انقلابی که مکتب اسلام را (اسلام ناب محمدی) به جهان معرفی کرد و آن را به عرصه بروز و ظهور رساند؛
مکتبی که کمونیسم را به موزه تاریخ سپرد و کاپیتالیسم را به گوشه رینگ کشاند. انقلابی که در هر حوزهای طرحی نو برای ارائه دارد و مبنایش دینی است آسمانی. دینی که برای تمامی نیازهای بشر نسخهای حیاتبخش دارد.
با تمام این اوصاف آیا حق این انقلاب مهجوریت و مظلومیت است؟! آنهم در اصیلترین خاستگاهش که هنر و فرهنگ است.
تجلی این مظلومیت را بهعینه میشود در جشنوارهای به نام فیلم فجر دید؛ جشنوارهای که سه سالی از انقلاب ما کوچکتر است و در چند روز گذشته جشن تولد 36 سالگیاش را پشت سر نهاد.
جشن تولدی که آنچنان شیرین و لذت بخش نبود و حواشی متعددی دربر داشت.
حاشیههای خاصی که عنوان درد برازندهتر است برای آن، که درد هم نشانهای از بیماری است. بیماریای که سالهای متمادی پیکر رنجور سینمای ایران را میآزارد.
بیماری حاد سینمای ما از جنس برهنگی است؛ آنهم برهنگی فرهنگی که دربهدر به دنبال تنپوشی است از عالم غرب که خود را با آن بپوشاند، حال آنکه هزینهای به قیمت پشت پا زدن به فرهنگ و تمدن غنی آبا و اجدادی داشته باشد.
بیمار برهنهای که کارش به کارتنخوابی نیز رسیده است و سرگشته هر مکانی را برای گذراندن شب انتخاب میکند؛ از مکانی در دل قاره سبز تا سایهبانی متعلق به خواهر امیر فلان کشور حاشیه خلیجفارس.
بیمار برهنه و کارتنخواب ما عادتهای ناپسند دیگری نیز دارد که در اینجا مجالی برای طرح همه آنها وجود ندارد، پس به عبارتی که میفرمایند «مشت نمونه خروار است» به یک عادت آن اشاره میکنیم تا شاید حق مطلب ادا شود و آن این است که فیلمسازش تمامی امکانات مادی و معنوی کشور [یعنی همان کشور انقلابکرده، تن شرق و غرب لرزانده] را در اختیار میگیرد تا فیلمی بسازد…
که آنهم آخرش اثری است بر ضد هنجارها، آرمانها، عزت و شرف و تمامی سرمایههای ملی وطن. جالب است که ژست مستقل بودن را هم بهخود میگیرند و کافی است تفکرات کوچک زنگزدهشان را قبول نداشته باشی تا تو را با چوب وابستگی و عدم آزادی اندیشه و هزاران عناوین رنگارنگ مورد عنایت قرار دهند.
آثاری را که در آن کمترین همسویی با خود میدیدند مورد حمله و هجو قرار میدادند و آن را با لابیهای مختلف از بخشهای مختلف رقابت کنار میگذاشتند و درنهایت امر در مانور آزادانه خود اثری که به قدر وسع راوی زیباترین صحنههای شکوهمند حماسهسازی جوانان این مرز و بوم در دفاع از حریم آلا… بود را به هر نحوی ترور شخصیت کردند و آن را کمدی خواندند و سازندگانش را وابسته… !!
این ناقلان بیماری سینمای ایران کار را به جایی رساندند که ابراهیم سینمای ایران فریاد برآورد، نه برای دفاع از خود، بلکه برای شکستن بتهای جهل، تکبر، غربپرستی و وادادگی، بلکه برای دفاع از جوانان پرپرشده وطن.
برای آنان که در هزاران کیلومتر آنطرفتر از مرزهای کشور خود جانشان را کف دست گرفتهاند تا نکند خاری در پای ناموس وطن برود، تا دیگر اخبار تلویزیونی خبری از حمله به مجلس شورای اسلامیمان را ندهد
تا دیگر خبری از تعدی به حرم امام راحل جانمان را نخراشد، تا خدای ناکرده مجبور نشویم در همدان و کرمانشاه و تهران در مقابل تروریستهای تا بندندان مسلح سنگربندی کنیم، تا آن مدعی روشنفکری راحتتر بتواند به زمین و زمان بدگویی کند و طلبکار انقلاب باشد و در جشنوارههای رنگارنگ شرکت کند.
——————-
نویسنده : علیرضا تسلیمی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی پرند
سرلشکر قاسم سلیمانی پس از تماشای فیلم « به وقت شام » ساخته استاد ابراهیم حاتمی کیا ، صحبت هایی درباره این فیلم داشتند که نظرات سرلشکر سلیمانی درباره به وقت شام در ادامه میخوانیم :
سرلشکر قاسم سلیمانی : اولاً واقعا باید از آقای حاتمیکیا تشکر کنم که خطشکنی کردند، یک کار بسیار ارزشمندی را انجام دادند.
ایشان با هنرمندی خاصی توانستند در واقع گوشههایی از آن واقعیت تلخ را نشان بدهند.
من فکر میکنم خدمت بزرگی کردند با این کارشان به همهٔ کسانی که مظلومانه و غریبانه دفاع کردند.
این[فیلم] را وقتی مردم ببینند به حقیقتی که در واقع آن خطر بزرگی که اسلام و تشیع و همهٔ انسانیت را تهدید میکرد، بیشتر پی میبرند. لذا به این دلیل عرض میکنم که ایشان خدمت بزرگی کرد. یک فیلمسازی نبود، یک آگاهسازی بود.
به فکر متعالی ایشان واقعا تعظیم میکنم، کار بزرگی کردند. و همهٔ کسانی که ایشان را در این مسیر حمایت کردند؛ چه برادران سازمان اوج، چه کسان دیگری که دستاندرکار بودند، چه کسانیکه در منطقه یا در اقداماتی که درواقع در راستای این فیلم بود، انجام دادند، کار بسیار شایسته و ارزشمندی است.
من فکر میکنم این[فیلم] یکی از دیدنیترین فیلمهایی است که تا حالا تقریبا میتوان گفت که در بخشی از ابعاد، صد در صد نزدیک به واقعیت [بود]. در واقع میتوان گفت یک مستند واقعی است.
پس از این فیلم من تصور میکنم برای اینکه بتوان این خط را شکست و کارگردانان و نویسندگان متعهدی- نهتنها از ایران، [بلکه] از دنیا- سرازیر بشوند برای نشر و در واقع توسعه و تکثیر و تدوین این نوع حرکتهایی که وجود داشت؛
این مظلومیت و ظلم را.
آن چیزیکه در واقع از صحنهٔ فیلم برای من تداعی صحنههای گوناگون را میکرد: [اوّل] همین صحنهٔ سربریدن بود. در واقع سربریدنهایِ جمعی، که من به کرّات در عراق و در سوریه [و] در جاهای گوناگون شاهدش بودم.
دوم، صحنهٔ آوارگی و مظلومیتی [بود] که ملتهای عراق و سوریه با خون گلوی خودشان آن را حس کردند.
این فیلم به رغم اینکه من خب این صحنهها را دیده بودم ولی خودم را به گریه انداخت. و چون این مظلومیت یک واقعیتی است که وجود دارد و صحنههای بسیار سختتر از این هم در این دو تا کشور به وقوع پیوسته [است]. البته الان در افغانستان هم در جهت دیگری در حال انجام است.
من از طرف همهٔ مجاهدین و شهدا و رزمندههای مظلوم این صحنه، از آقای حاتمیکیا و همهٔ کسانی که ایشان را در این صحنه کمک کردند، تشکر میکنم. در واقع [با این کار] از مدافعین حرم دفاع کردند.
***
ویدیو : روایت حاج قاسم سلیمانی از فیلم “به وقت شام” و ابراهیم حاتمی کیا
منتقدان این روزهای ابراهیم حاتمی کیا شباهت بسیاری به منتقدان سید مرتضی آوینی در دهه ۷۰ دارند،اگر آن روز صدا وسیما آوینی را بایکوت می کرد،امروز هم به فیلم ابراهیم حاتمی کیا در سیما حمله میشود، جالب است که حمله همزمان لیبرال ها و متحجران به آوینی در مورد حاتمی کیا هم تکرار می شود،به نظر می رسد این سرنوشت هر حرکتی علیه «عافیت طلبی» باشد
خودتان را بگذارید جای مخالفانش، مخالف که چه عرض کنم جای دشمنانش.
یک کارگردان محتواشناس و تکنیکبلد بیاید و هر آنچه در این چند سال برای خود در حیاط خلوت سینما ساختید مثل طوفان ویران کند. آب بریزد به لانه موریانهها. بعد میخواهی نقدش کنی نمیتوانی بگویی تو ضعیفی، نمیتوانی بگویی اینکاره نیستی.
چرا؟ چون بیشتر از هرکس دیگر افتخار سینمایی دارد. حالا شما باشید با او چه میکنید؟ میخواهید جایگاهش را در سینما متزلزل کنید؟
*«گواهی میدهم که تو بر دامنه آتشفشان منزل گرفتهای» کسی که به گفته آوینی، خانه در دامنه آتشفشان ساخته از خانهبهدوشی چه باک دارد؟ میخواهید مردم را مجاب کنید فیلمهایش را نبینند؟
کسی که مردم با حاجکاظم «آژانس شیشهای»اش، سعید «از کرخه تا راین»ش، دایی غفور «بوی پیراهن یوسف»ش تا قاسم «ارتفاع پست»ش و حیدر «بادیگارد»ش گریستند به این راحتیها قابل حذف از ذهن مخاطبان نیست.
حاتمیکیا حذفشدنی نیست. ای کاش جناحی که معتقد به هنر برای هنر است، این واقعیت را بپذیرد. فرزند جنگ است پس انتظار نداشته باشید که پارچه سفید بالا ببرد.
اما حاتمیکیا با همنسلان و همقطارهای خود فرق عمدهای دارد؛ جذابیت شخصی و استعداد شگرف در فیلمسازی باعث شد از همان سالهای اولیه فعالیت در سینما، در دل مخاطبان جا باز کند.
سیاسیها هم دوست داشتند او را همردیف طیف خودشان نشان دهند. دستها و سوتهای ممتد جماعت طبقه نوظهور اجتماعی آن روزها برای هرکسی جذاب بود.
حالا حاتمیکیا پایگاه اجتماعیای داشت از طیفهای رنگارنگی از جوانان با عقاید مختلف. عقل محاسبهگر میگوید باید برای حفظ این بدنه خاکستری مواظبت کرد.
جز راست نباید گفت ولی هر راست را هم نباید گفت. آنهایی که در این فضا تنفس کردند میدانند بعد از مدتی این فیلمساز نیست که میخواهد تاثیر بگذارد بر مخاطب بلکه این مخاطب و رسانهها هستند که خط فکری بسیاری از فیلمسازها را کانالیزه میکنند اما حاتمیکیا را چه به عقل محاسبهگر؟
* «عقل من میگوید که او موقعشناس نیست و دلم پاسخ میدهد نباید هم چنین باشد، عقل میگوید ملاحظه عرف، حکم عقل است. دلم جواب میدهد آخر او که عاقل نیست، عقل اعتراض میکند او نباید این همه بیپروا باشد؛ دل میگوید در نزد عاشقان، پروا ریاکاری است؛ عقل پرخاش میکند او هرچه را که در دلش گذشته، صادقانه بر زبان آورده است.»
بهخاطر همین بود که در اوج فضای اصلاحات، آژانس شیشهای میسازد برای آرمانی بالاتر از قانون.
حاج کاظم: «به اونا بگو بین عباس و BBC یکی رو انتخاب کنن. حافظ امنیت ملی برای من و امثال عباسه! اگه امنیت ملی اونا رو BBC تعیین میکنه، هرکی قبله خودش رو بچسبه.»
آژانس شیشهای تکانهای اجتماعی ایجاد کرد، آنهایی که خیال میکردند حاتمیکیا روشنفکر دفاع مقدسی میشود، احساس خطر کردند. هرآنچه در چنته داشتند برای زخمیکردنش به کار بردند.
همان منتقد روشنفکری که متنی سراسر مدح و ثنا برای فیلمهایش گفته بود به او لقب «سرگئی باندارچوک» ایرانی داده بود. میخواست با کنایه زدن و همپوشانی حاتمیکیا به کارگردان حکومت شوروی او را بترساند.
ترس! کسی که گلوله در گوشش نجوای یا مرگ یا زندگی را خوانده از برچسب میترسد؟ * «میدانم که روزگاری چنین چقدر دشوار است که انسان خود را همانگونه که هست نشان دهد. عادت و آداب عالم ظاهر تو را وامیدارند که خودت را پنهان کنی و من میدانم که برای فردی چون تو مردن بهتر است از زیستنی چنین.»
فیلمها یکییکی آمدند اینبار در قله دورانی که کفگیر قشر روشنفکر سینمایی به ته دیگ خورده بود و کفتر جلد فارابی و امثالهم میشدند تا وام قرضالپسنده برای فیلمهاشان بگیرند و گذران زندگی کنند اینبار «به رنگ ارغوان» را ساخت.
سخت و نفسگیر. انگار به خرق عادت، عادت دارد. فیلم به محاق توقیف میرود و در روزگاری که دوستان بهظاهر ضدنظام در حال بهرهمندی بودند، خانهنشین شد. حاتمیکیای مردد برایشان فرصت بود. شادیکنان و کفزنان دوباره به سمتش آمدند.
محمد قوچانی: «به رنگ ارغوان مهمترین فیلم سیاسی معاصر است.»
محمد رحمانیان: «فیلم «به رنگ ارغوان» یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه سینمای ایران است.»
اما نمیدانستند «علیه عافیتطلبی» که همیشه دغدغه حاتمیکیا بوده با این چند مانور رسانهای تحتتاثیر قرار نمیگیرد. همان روزها گفته بود من ایمان دارم این فیلم (به رنگ ارغوان) یک روز بدون هیچ ممیزی از تلویزیون مملکت پخش میشود؛ اتفاقی که چهارم فروردین 91 به وقوع پیوست.
اما چه میشود کسی اینچنین از خوش و ناخوش سینما بگذرد؟ اگر کارگردان دستمزد بگیری بود، بهتر نبود به همان سبک قبلی ادامه میداد؟ چه کسی از فحش خوردن خوشش میآید؟ حالا که روزگار عوض شده و حتی انقلابیهای قدیم به فکر توشهبرداری بودند فیلمهای «چ» و «بادیگارد» را میسازد.
«من سربازم همچنان هم سرباز باقی میمانم، هنوز دههفجر تمام نشده ولی سربازان به همت مدیران این مملکت در انقلاب فجر غریب هستند.» (سخنرانی در مشهد-1392)
و اما حالا «به وقت شام»
حاتمیکیا بیشتر از پیش میل به آرمان دارد؛ آرمانی که عافیتطلبی را هدف گرفته و از ماجرایی مهم خبر میدهد.
ذبح انسانیت در سرزمین شام. برخلاف دیگر فیلمها که سن قهرمان با سن حاتمیکیا همسو است و گویی خودش در کالبد قهرمان قرار گرفته اینبار حاجیونس رستمی پرچم قهرمانی را به فرزندش میدهد.
عالم پیر دگرباره جوان میشود و شکاف نسلها در تکاپوی خون و گلوله ترمیم میشود.
«به وقت شام» شبیه خاکستر سبز است؛ رجزخوانی ایثار در برابر سپاه شیطان، پررنگتر از دیگر فیلمها و صریحتر برای مخاطب داخلی و خارجی. هواپیمای ایلیشون حاتمیکیا داغ آوار شدن بر سر مظلومان را به دل عافیتطلبان میگذارد، شبیه خود ابراهیم در جشنواره امسال.
فکر میکردند با جوسازی و تخریب و استهزا میتوانند راه را برای حاتمیکیا سخت کنند. یا او را نشناختند یا سرگذشت فیلمها و عکسالعمل او را نخواندهاند و ندیدهاند.
این ققنوس شاید آتش بگیرد، شاید خاکستر شود ولی نتیجه دیدنیتر از آن چیزی است که فکر میکنند. این ققنوس خود خالق ققنوسهای جدیدی است.
حاتمیکیا هنوز همان حاتمیکیای فیلم «هویت» است. هوادارها به فراخور بعدی از دغدغه حاتمیکیا نزدیک و دور میشوند. دستزدنها تبدیل به هو میشود و برعکس.
آنچه میماند اما همان ابراهیم حاتمیکیاست، همان که آوینی میخواست بالاتر از آرزوهای جوانانهاش، اثرگذارتر از فیلمساز محبوبش فرانکو زفیرلی و با کولهباری از فیلمهای قویتر از «برادر خورشید، خواهر ماه» فیلم محبوبش.
بیشتر از هر روز دیگر این روزها حاتمیکیا شبیه آوینی است. ای کاش «به وقت شام» را هم مرتضی میدید. نامه آوینی حتما خواندنی میشد. در روزگاری که مرتضی نیست ابراهیم هنوز اقتدا به حاجکاظم دارد. وقتی مرتضی نیست درددلها را لاجرم باید به دوربین میگفت، بدون مرعوب شدن از هو و کف و سوتها.
حاجکاظم: «شهادت میدهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم من هیچ شکایتی از کسانی که ممکنه منو تا چند لحظه دیگه مورد هدف قرار بدن ندارم، اونا به وظیفه شون عمل کردن و من هم.»
*جملات پررنگ ( سبز )، عینا از نامه شهیدمرتضی آوینی به حاتمیکیا گرفته شده است.
270 امین برنامه زنگ بیداری منتشر شد . پادکست اجتماعی-سیاسی زنگ بیداری از مجموعه برنامه های گروه صدای میقات است که به صورت هفتگی فقط بصورت اینترنتی و فایل صوتی منتشر می شود. رویکرد طنز و اجرای نمایش و بیان اخبار سیاسی بدون روتوش و بدون در نظر گرفتن جناح بندی های سیاسی از ویژگی های این برنامه رادیوی اینترنتی است.
شماره 270 پادکست زنگ بیداری در 17 بهمن 96 منتشر شد ؛ در ادامه فهرستی از عناوین این فایل صوتی نوشته شده است :
گیربازار ( به وقت شام ) ترور شخصیتی یک کارگردان توسط داعشیهای وطنی!!
گلهای یاس (از تشویق و شهرت و مقام فاصله می گرفت) به یاد شهید خلبان عباس بابایی
یکشنبه 22 بهمن نمی آییم که جشن بگیریم!! می آییم انقلابمان را پس بگیریم……..امام بیا و بار دیگر در دهان دولت بزن…..
چند سالی هست که دانلود و شنیدن فایلهای صوتی انتخابی در فضای اینترنت همه گیر شده است. این نوع فایلهای صوتی که به آنها اصطلاحا پادکست می گویند تنها به موسیقی و یا برنامه رادیویی محدود نمی شوند، بلکه در موضوعات مختلف و در قالب های گوناگون در فضای اینترنت عرضه می شوند.
کتاب های صوتی ، نمایشنامه های صوتی و حتی مقاله های رادیویی زیادی وجود دارند که علاقمندان می توانند آنها به صورت آنلاین شنیده و یا دانلود نموده تا در فرصت های مقتضی گوش دهند.
این روش ارائهٔ محتوا در سال ۲۰۰۴ محبوبیت و گسترش یافت؛ و گاه به آن رادیوی اینترنتی گفته میشود.
[/su_note]
[su_note note_color=”#BBDEFB”]
درباره صدای میقات
گروه اینترنتی صدای میقات که از دهه ۸۰ فعالیت خود را آغاز کرده است از پیشتازان عرصه تولید محتوای وب فارسی است . سایت صدای میقات به آدرس sedayemighat.com در سال های گذشته بارها مورد حمله اینترنتی توسط گروه های ضد ایران قرار گرفته است .
تولیدات این گروه بیشتر در قالب پادکست و رادیوی اینترنتی است.اما این گروه تولیدات ویدیویی نیز داشته است . از مجموعه برنامه های معروف این گروه پادکست هفتگی “زنگ بیداری” را می توان نام برد . و از مجموعه داستان های صوتی معروف این گروه دو نمونه “روز آخر ” و “ کمی دیر تر ” را می توان نام برد .
ابراهیم حاتمیکیا در یک لحظه همه جلال و جبروت اختتامیه جشنواره فیلم فجر را تحتالشعاع حرفهای خودش قرار داد و سالن را در سکوت مطلقی فرو برد.
حاتمیکیا آن شب حرف هایی زد که به مذاق بعضیها خوشامد نبود؛ کسانی که سینما را برای پز روشنفکری و اداهای اپوزیسیونی دوست دارند و نمیخواهند ببینند یک نفر در اوج سینما خود را آدم نظام بداند.
آنهایی که به گرفتن جایزه از جشنوارههای خارجی دل خوش کردهاند از اینکه حاتمیکیا برای مدافعان حرم فیلم میسازد ناراحتند. ابراهیم سینما هم درست دست گذاشت روی نقطه ضعف آنها؛ کسانی که وابستهاند اما نه به نظام و کشور بلکه به آن سوی مرزهای فکری و عقیدتی و حتی جغرافیایی.
از بطن حرفهای حاتمیکیا نکات مهمی بیرون آمد؛ نکاتی که کام خیلیها را تلخ کرد. بله آن بالا تریبون برای کسانی است که حرفی برای گفتن دارند.
در شب اختتامیه سیوششمین جشنواره فیلم فجر، همه چیز داشت طبق روال و سبک همه مراسمهایی از این دست که خدا را شکر در این کشور کم هم نیست پیش میرفت.
یکی جایزه میبرد، آن یکی برایش هورا میکشید، آن یکی که جایزه نبرده بود لبخند معناداری بر لب داشت، دیگری در حال سلفی انداختن با این و آن بود و اصلاً کاری به مرغ و سیمرغ نداشت.
مجری مراسم هم هر از چند گاهی شیرینزبانیهایی میکرد تا مخاطبان را سر ذوق و هیجان بیاورد اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد، درست مثل فیلمهای سینمایی، مثل سکانسی از آژانس شیشهای که حاج کاظم مأیوس و سرخورده از بلیت ندادن مدیرآژانس در هیاهو و همهمه مردم تمام بغضش را در مشتش گره میکند و به شیشه آژانس میکوبد.
همه چیز در سکوت میرود. تصاویر اسلوموشن میشود.
لحظه مهم و سکانس دیدنی اختتامیه جشنواره فیلم فجر دقیقاً آن جایی بود که ابراهیم حاتمیکیا آرام آرام پشت میکروفن رفت و شروع کرد به گفتن.
گفت: من وابسته ام. گفت: من فیلمساز وابسته این نظام هستم. گفت: حاج قاسم سلیمانی با این فیلم گریست. حاتمیکیا در غوغاکده برج میلاد از سربازان گمنام امام زمان و از دلاورمردیهای سبزپوشان سپاه که پشت این فیلم بودند گفت.
حاتمیکیا از شهدای مدافع حرم گفت. اما این همه ماجرا نبود. انگار آرام آرام چیزی در حال تغییر بود؛ آرامشی قبل از طوفان؛ بغض فروخوردهای که راه گلو را بسته است.
ابراهیم سینمای ایران در یک لحظه درست در یک لحظه بغضش شکست و گفت همه آن چیزی را که خیلیها جرئت گفتنش را ندارند؛ از بیمهریها و انگزدنها، از تهمتها و برچسب زدنها.
او از این همه بیمهری به خدا شکایت کرد. در یک لحظه تریبونهای به فنا رفته و به نوعی از دست رفته این مراسمهای کلیشهای، کارکردی متفاوت از آنچه تا به حال داشتند را پیدا کردند.
حاتمیکیا نشان داد گاهی هم میشود بدون مسامحه و محافظه کاری آرمانگرایی و تظلمخواهی کسانی که سینما آنها را نمیبیند، از این تریبونهای بیخاصیت جار زد.
در همین مراسم گاهی تریبون دست فیلمسازی میافتد که با تمسخر جشنواره فجر و با حالتی دلخور از تعداد کم! سیمرغهای اختصاص یافته به فیلم هنری درجه یکاش تکهپرانی میکند، گاهی هم دست حاتمیکیاست تا جواب طعنهها و برچسبزدنهای برخی اهالی سینما و رسانه را بدهد.
حقانیت ابراهیم حاتمیکیا چند ساعت بعد از اختتامیه خودش را در برنامه هفت نشان داد؛ جایی که یکی از داوران شهادتطلبی شخصیت اصلی فیلم را به خودکشی تعبیر میکند.
یک نوع بغض و کینه در قضاوت منتقدان وجود دارد
حدس زدن اینکه صحبتهای حاتمیکیا با واکنشهای زیاد و متفاوتی روبهرو خواهد شد، کار سختی نبود. از همان لحظه پچپچها و حرفهای موافق و مخالف در راهروی برج میلاد شروع شد و کم کم به شبکههای اجتماعی و توئیتر هم کشیده شد؛ عدهای جانانه از حاتمیکیا دفاع کردند، عدهای هم گفتند و نوشتند که حاتمیکیا باید با آرامش حرفهایش را میزد.
محمد تقی فهیم منتقد و کارشناس باسابقه سینما در واکنش به صحبتهای جنجالی حاتمیکیا گفت: واقعیت این است که چند سالی است شکل داوری بیمارگونه است و اگر فکری برایش نشود آسیبهای جدی به سینما میزند.
این بدین منظور نیست که داوران افراد خوبی نبودند، خیر. همه داوران قابل احترام هستند اما نوع چینش داوران و نوع خواستههایی که سیاستگذاران و مدیران از هیئت داوران دارند، اشکال جدی دارد.
وی ادامه داد: منتقد باید از نحوه ستاره دادن و قواعد آن آشنا باشد. وقتی نیم ستاره به یک فیلم داده میشود، براساس استانداردهای دنیا منتقد نتوانسته در سالن فیلم را تحمل کند و بعد از یک پرده از فیلم سالن را ترک کرده است.
جالب است که در سالن فیلم «به وقت شام» افراد تا آخر فیلم به تماشا نشستند و پلک نزدند. تعدادی اشک هم ریختند اما در خارج از سالن به فیلم نیم ستاره دادند یا آن را بیارزش خواندند. معلوم است که بغض، کینه و هدف خاصی وجود دارد.
در برنامه هفت مجری یک بار به منتقد نمیگوید که چگونه نیم ستاره به فیلم حاتمیکیا دادید؟ در حالی که سالن را ترک نکردید؟ این یک بیماری است که آقای حاتمیکیا روز گذشته هشدار دادند و مدتهاست این هشدار را میدهیم.
فهیم تأکید کرد: متأسفانه با فیلم «به وقت شام» که یکی از مسائل اساسی کشور را بازتاب میدهد چنین رفتاری میشود؛
فیلمی فرا مرزی که به درستی سیاستهای منطقهای ما را برای مخاطب بازگو میکند؛ فیلمی که به لحاظ تکنیک، فرم، ساختار، محتوا و مضمون یکدست و همگون است و با آن رفتاری اینگونه انجام میدهند.
طبیعی است که حاتمیکیا به این عکسالعمل در اختتامیه واکنشی نشان میدهد. برخلاف نظر رسول صدرعاملی که در چند ساعت بعد از اختتامیه در برنامه هفت باز هم «به وقت شام» را مورد حمله قرار داد و نشان داد برخلاف جامعه و جوانان مدافع حرم که فرهنگ شهادتطلبی را باور دارند، هنوز فرق خودکشی و شهادت را نمیدانند.
ابراهیم حاتمیکیا با فیلمی که ساخت حرف دل مردمی را زد که هنوز هم برای حفظ حریم ولایت شهید میدهند و بدرقه شهید را بر هر کاری مقدم میشمارند؛ آنهایی که میفهمند ابراهیم حاتمیکیا در فیلمش چه گفت و متأسفند برای داوران جشنواره فیلم فجر که از درک این واقعیت ناتوانند.
تذکر رئیس رسانه ملی به «هفت»
از سوی دیگر رئیس رسانه ملی پس از صحبتهای آتشین ابراهیم حاتمیکیا اظهار داشت: در این زمینه در برنامه هفت اشتباه کردند و تذکر لازم در این خصوص داده شده است.
رئیس سازمان صدا و سیما فیلم سینمایی «به وقت شام» را اثری منحصربهفرد و نمایانگر اقتدار و انسانیت جمهوری اسلامی دانست و تصریح کرد: از سردار حاج قاسم سلیمانی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از ساخت این فیلم ارزشمند حمایت کردند، سپاسگزاری میکنم.
ویدیو : اگه میخواهید بدونید چرا تیم رضا رشید پور همه جا هست این فیلمو ببینید ( انگیزه ایشون برای شرکت در این مسابقه خدمت به اصلاح طلبان بی دین قابل تقدیره )
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی از زحمات ابراهیم حاتمی کیا قدردانی کرد.
به گزارش مجله بنیانا ، سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور پیامی از ابراهیم حاتمی کیا کارگردان سینما تشکر کرد. متن این پیام بهشرح زیر است:
بسمه تعالی
برادر عزیز و فداکار جناب آقای ابراهیم حاتمی کیا
سلام علیکم
با صلوات بر محمد و آل محمد،
سخنان زیبا، دردمندانه و عاشقانه جنابعالی در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر علامتی گویا از شجاعت، وطندوستی و اخلاص شماست و در زمانهای مطرح شده که دشمن با تمام توان درصدد ضربه زدن به شور ایمان و عمق اعتقادات ملت ایران است.
فیلم بهوقت شام در توصیف رشادتها و مجاهدتهای فرزندان رشید مدافع حرم، گوشهای از صحنه طوفانی و پرحادثه دفاع از عزت، خاک و ناموس مردم مظلوم خاورمیانه را بهتصویر کشیده و به مردم بزرگ و عزیز ایران میگوید که چه فرزندان پرافتخار و رشیدی در دامن خود پروراندهاند.
اینجانب بهعنوان خادم سربازان پاکباخته این سرزمین که توانستهاند در زمانی کوتاه بلایی بهبزرگی داعش را در منطقه ریشهکن کنند، از جنابعالی بابت زحمتی که کشیده و رنجی که در ارائه این تصویر درخشان بردهاید، سپاسگزاری میکنم و آرزوی آن را دارم که دیگر هنرمندان وطندوست و کاردان این کشور نیز در همین مسیر گام بردارند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه خود میداند که از هر تلاش خالصانهای در این راه، حمایت کند و به ایجاد پیوند میان رزمندگان عرصه جهاد و شهادت و فعالان و فداکاران حوزه هنر و فرهنگ یاری برساند.
توفیق روزافزون جنابعالی و سایر هنرمندان متعهد و انقلابی ایران اسلامی را از خدای بزرگ مسئلت دارم.
*******
لازم به ذکر است که در روز پایانی و مراسم اعلام برندگان جشنواره فیلم فجر استاد حاتمی کیا انتقاداتی نسبت به صداسیما داشتند . در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر از سوی جریان تفکر غربی-آمریکایی در ایران انتقاداتی تند و تیز به فیلم ” به وقت شام ” انجام شده بود و رضا رشید پور ( اصلاح طلب افراطی ) در برنامه های صداوسیما آثار آقای حاتمی کیا را مورد تمسخر قرار داد .
ویدیو : سخنان استاد حاتمی کیا در جشنواره فجر
سخنان صریح و آتشین ابراهیم حاتمی کیا روی سن جشنواره فجر : من فیلمساز وابستهام
خبرها از تولید فیلم سینمایی «به وقت شام» از این حکایت دارد که عوامل فیلم پس از لوکیشن شیراز و نیز اتمام فیلمبرداری در شهرک سینمایی دفاع مقدس به تهران برگشتهاند و در حال فیلمبرداری سکانسهای مربوط به لوکیشن فرودگاه هستند.
در واقع فیلم به وقت شام به روزهای پایانی فیلمبرداریاش نزدیک میشود، از دهم خرداد امسال که فیلمبرداری این اثر سینمایی شروع شد تا حالا که تقریباً سه ماه از آن زمان میگذرد، ابراهیم حاتمیکیا کوشیده کار تولید فیلم در سکوت خبری پیش برود. حال خبر میرسد فیلمبرداری به وقت شام 23-22 روز دیگر به ایستگاه پایانی میرسد.
فیلم سینمایی به وقت شام در حالی ثلث پایانی فیلمبرداریاش را طی میکند که خبرها درباره این اثر سینمایی حاکی است تنها دو بازیگر ایرانی در آن به ایفای نقش میپردازند و باقی بازیگران این اثر خارجی و از ملیتهای دیگر هستند. حاتمیکیا در به وقت شام که اثری پرکاراکتر به نظر میرسد اغلب از بازیگران خارجی سود برده است.
بازیگرانی که گفته میشود تعداد آنها به بیش از 100نفر میرسد و علاوه بر بازیگران عرب تعدادی نیز ایفاگر نقشهایی از ملیتهای اروپایی هستند. همین موضوع احتمال اینکه بخشهای قابل توجهی از فیلم با زیرنویس در جشنواره فجر به نمایش دربیاید را زیاد میکند.
این موضوع البته خبری نشد ولی از تصاویری که این فیلمساز انقلابی را در میان خرابیهای دمشق نشان میداد و نیز سخنان زمان جشنوارهاش که مشخص میکرد دلش جای دیگری است، میشد فهمید که قرار است موضوع فیلم بعدی او دقیقا چه چیزی باشد.
1/5 سال پیش از آنکه ترجیعبند جملات ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره فجر سوریه و مقاومت باشد و حرفهایش همان جماعت عافیتطلب همیشگی را برآشفته کند هنوز داعش در پارلمان ایران دست به عملیات آدمکشانهاش نزده بود و هنوز چشمان نافذ و تصویر عاشورایی محسن حججی، حجتی برای جامعه آسودهخاطر ایران نشده بود.
آن زمان که حاتمیکیا در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر و در حاشیه نشست خبری فیلم بادیگارد بارها از مقاومت در سوریه سخن میگفت، هنوز موضوع مدافعان حرم و شرایط و الزامات حضور ایران در نبرد با تکفیریها در رسانههای کشور به اندازه امروز جای خود را باز نکرده بود و در میان ضعف رسانههای داخلی خیلیها متوجه ابعاد خطری که از ناحیه تکفیریها کشور را تهدید میکرد، نبودند.
همین بیخبری و غفلت در داخل سبب شده بود وقتی حاتمیکیا موضوع سوریه را بارها و بارها در مصاحبههایش مطرح کند عدهای از همان قماش خوشخیال راحتطلب به او خرده بگیرند و حتی یکی از آنها قلم به دست بگیرد و گستاخانه بنویسد: اگر واقعاً دوست داری به سوریه بروی چرا زودتر نمیروی و شهید نمیشوی!
حاتمیکیا اتفاقاً همان روزها به سوریه رفت و عکسهایش در کوچههای جنگزده دمشق هم رسانهای شد. معلوم بود که او صرفاً برای زیارت یا سیاحت به سوریه نرفته است، به خصوص که حرم حضرت زینب(س) در طول جنگ با تکفیریها هیچوقت جای امنی نبوده است.
آنها که حاتمیکیا را خوب میشناختند میدانستند که از رفتن او به سوریه حتماً ارمغانی برای سینمای ایران دشت خواهد شد، هر چه باشد او جزو معدود سینماگران مؤلف و صاحب سبک سینمای ایران است و همچنان در عرصه هنر هفتم ترکتازی میکند.
در حالیکه ابراهیم حاتمیکیا در حال ساخت فیلم سینمایی درباره موضوع مهمی چون جنگ با تکفیریهای دستپرورده اسرائیل است، حال و هوای سینمای ایران تقریباً همان جوری است که همیشه بوده، دغدغهها بعضاً بیشتر از نوک بینی عمق ندارند، همچنان بخش عمدهای از بودجه، امکانات و نیروی انسانی سینمای ایران حدیث نفس فیلمسازان را روایت میکنند و سینما به واسطه این وضعیت در خواب خرگوشی به سر میبرد و با مضامین به اصطلاح اجتماعی کممخاطب وقت تلف میکند
اما در این سوی میدان مردانی هم هستند که هنر را نه برای هنر بلکه عرصهای برای ادای دین به میهن، آرمانها و ارزشهای انسانی میدانند.
حاتمیکیا همانطور که سردار سپاه عشق از او یاد کرده، سردار فرهنگی عرصه انقلاب اسلامی است، کیست که بیتاب تماشای به وقت شام او نباشد و منتظر نباشد روایت او را از حماسهای که در حال اتفاق افتادن است تماشا کند. حاتمیکیا جهادگر عرصه هنر انقلاب است، سلاح او از ابتدای انقلاب دوربینش بوده و به راستی بر گردن هنر انقلاب و دفاع مقدس حق بزرگی دارد؛ یک آتش به اختیار هنری و فرهنگی تمام عیار.
حاتمیکیا فیلمساز سختگیری است و در کارش هرگز کم فروشی نمیکند چرا که با دلش فیلم میسازد و آثارش نشان داده صرف اینکه یک چهره برجسته هنری باشد او را قانع نمیکند، او از نسل مجاهدان آرمانگرایی است که همچنان به عهد دیرینهاش با انقلاب پایبند است.
حالا حاتمیکیا ساعتش را به وقت شام تنظیم کرده است، فیلمبرداری اثر او درباره مقاومت در این روزها مصادف شده با داستان ناتمام و جاودانه اسارت و شهادت عاشورایی محسن حججی، دیگر در این روزها صدای مقاومت رساتر از پیش در جامعه طنینانداز است، قافله به وقت شام با قافلهسالارش سبکبالتر از پیش راهش را طی میکند.
در آنسو، سینمای ایران نیز راه خود را میرود، غرق در همان حیرانیها و سرگشتگیهای مداوم، هنوز جماعتی برای جشنوارههای خارجی و دیده شدن روی فرش قرمز سر و دست میشکنند، هنوز جشنوارهها، این گوسالههای سامری غرب و شرق معبد و مأوای بسیاری از سینماگران ما هستند، در چنین شرایطی یک مرد سازی مخالف میزند که تنها به گوش آنها که راههای آسمان را بهتر از زمین میشناسند، خوش میآید.