رمان ارتداد عنوان جدیدترین اثر وحید یامینپور است که به زودی سوره مهر روانه بازار کتاب میشود. علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت ertedad.sooremehr.ir این اثر را پیش خرید کنند.
به گزارش بنیانا ، یامین پور در رمان «ارتداد» به سراغ سیاست رفته و کوشیده یک عاشقانه سیاسی را برای علاقهمندان تدارک ببیند.
رمان «ارتداد» که حدود ۲۵۰ صفحه دارد، در در سه بخش «حیرت»، «ارتداد» و «رجعت» نوشته شده است.
همچنین علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت ertedad.sooremehr.ir نسبت به پیشخرید نسخه این کتاب با امضای استاد وحید یامین پور تا تاریخ 19 بهمن ماه اقدام کنند.
در بخشی از این رمان می خوانیم :«بلا را ما انتخاب نمیکنیم. بلا غالباً خودش سرزده میآید و ماهیچههای کرخت و خوابآلود تاریخ را به تحرک وامیدارد. بلا میآید تا تاریخ زخم بستر نگیرد. دقیقاً لحظهای که همگان در شهری پرپیچوخم و خاموش گموگور شدهاند و بیمقصد به دیوارهای بلند روزمرگی میخورند، فتنهای جرقه میزند و «وقت» و هنگامهای تجلی میکند تا چشمها برای لحظاتی مبدأ و مقصد را ببینند و راه را از سر بگیرند.
فتنه ترفند خداوند است برای ورق زدن تاریخ، برای زیرورو کردن همه چیز، از ارباب و رعیت، ظالم و مظلوم، گمراه و هدایتشده، دارا و ندار، غمگین و سرخوش، نگران و امیدوار
ـ پس تاریخ خیلی هم تنبل نیست. پدیدهها سریعتر از تصور ما رخ میدهند…»
-یونس! عشق مهمتر است یا معشوق؟ -عشق مهمتر است دریا! فقدان معشوق، طاقت سوز و جانکاه است ولی فقدان عشق، مرگ است. عاشق بدون معشوق می سوزد و عاشق تر می شود، اما بدون عشق، حیاتی نیست که درباره چیستی آن حکمی بکنیم. تو عادی نگاهم می کنی، با لبخندی محو که نشان می دهد داری به جمله مبهم من فکر می کنی ولی من درباره حکمی که کرده ام مطمئن نیستم. من بدون تو… شاید باید می گفتم هر دو یک حکم را دارد و آن مرگ است.
. رمان “ارتداد” یک عاشقانه ی سیاسی♡ به قلم وحید یامین پور
سایت سوره مهر و کانال سوره مهر اعلام کرده است به علت درخواست های زیاد مردم برای خرید و رجوع چند هزار نفری برای خرید آنلاین کتاب ارتداد ، سایتی http://ertedad.sooremehr.ir که به این منظور طراحی شده بود دچار مشکل شده است… اما به سرعت تغییرات و ارتقا انجام شد… اما کسانی که به در نسخه قبل سایت به مشکل خورده اند چه کنند… مخاطبانی که در فرآیند خرید کتاب ارتداد به مشکل خورده اند لطفا کش مرورگر خود را از طریق مسیر ذیل پاک نموده و سپس اقدام به خرید کنند. Menu<setting<privacy<clear browsing data<clear data
همهی ما با آن یار مهربان کموبیش آشنا
هستیم، اما در دنیای اینترنت و رسانههای گوناگونی که بهسادگی دردسترس همه قرار دارند،
لذت غرق شدن در صفحات یک کتاب خوب، بهراحتی فراموش شده است. با وجود اینکه سرانهی
مطالعه بسیار پایین است و با گسترش شبکههای مجازی، این سرانه روزبهروز کمتر هم میشود،
کتاب خواندن چیزی فراتر از یک سرگرمی ساده یا یک تکلیف درسی است. باور کنید یا نه،
فواید کتاب بیشتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید. همراه ما باشید، میخواهیم دربارهی
فواید کتاب و کتابخوانی مطالبی بیاموزیم.
امروزه، مطالعهی ما به خواندن آخرین پستهای
فیسبوک و توئیتر محدود شده است. بسیاری از ما، آخرین باری را که کتاب خواندهایم،
بهیاد نمیآوریم. اما باید بدانید که مطالعهی روزانه فواید بسیار زیادی دارد که ما
با ترک مطالعه، از مزایای فوقالعادهی آن بیبهره میمانیم.
یکی از تحقیقات اخیر درمورد مطالعه نشان
داده است که لذت بردن از خواندن آثار ادبی، توانایی خواندن ذهن را در افراد افزایش
میدهد. نتایج این تحقیقات که در مجلهی Science
منتشر شده است، نشان میدهد که خواندن آثار ادبی، مهارتی را فرد میپروراند
که با عنوان «تئوری ذهن» شناخته میشود. این مهارت عبارت است از توانایی خواندن افکار
و احساسات دیگران.
در ادامهی مقاله، چند مورد دیگر از فواید
کتاب و کتابخوانی را با هم مرور میکنیم.
افزایش آرامش و کاهش استرست – قویت ذهن و حفاظت از آن – تحریک ذهنی و پیشگیری از آلزایمر – داشتن خواب راحت -افزایش آگاهی – گسترش دایرهی لغات – تقویت حافظه – تقویت مهارت تفکر تحت مطالعه به هدفمندی و غلبه بر مشکلات کمک می کند
مطالعه یک سرگرمی رایگان برای زندگی باکیفیتتر – مطالعه انسان را اجتماعی می کند – مطالعه به یادگیری بیشتر کودکان در مدرسه کمک می کند
برای راحتی شما خوانندگان سایت بنیانا در ادامه مطلب فهرست پرفروش ترین کتاب های سال 97 در سایت پاتوق کتاب فردا را از این سایت استخراج کردیم تا راحت تر رمانها و کتابهایی که اطرافیان شما میخوانند را پیدا کنید …
این فهرست به ترتیب پرفروش ترین کتاب ها از شماره یک تنظیم شده است…
مراسم رونمایی از کتاب «نخل و نارنج» اثر استاد وحید یامینپور باحضور صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، حجتالاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات، محسن مؤمنیشریف رئیس حوزه هنری و جمعی از شخصیتهای فرهنگی روز 16 بهمن 97 در تماشاخانه مهر برگزار شد.
در ادامه بخش هایی از سخنان حاضرین در مراسم را میخوانیم . همراه بنیانا باشید
کتاب نخل و نارنج نوشته وحید یامینپور درباره زندگی و زمانه شیخ مرتضی انصاری به زودی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر میشود.
اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثالزدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آنها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است.
شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخسازی در خاورمیانه شدند؛ بهعنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهدهدار زعامت دینی شیعیان شد وتوانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند.
پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبشهای بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.
کتاب کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سردادهاند…
در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند.
رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان.
سید مهدی شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدمها را با بهانههایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند.
تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفتهای انتظار را با شخصیتهای قصهاش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد…
انسانهای مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.
نویسنده در پایان همه موشکافیهایش در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می آید…
[su_note note_color=”#C8E6C9″]
درباره سید مهدی شجاعی
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. هم زمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آن را رها کرد و به طور جدی کار نوشتن را در قالب های مختلف ادبی ادامه داد. حوالی سال های 58 و 59 یعنی حدود 20 سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند. حدود هشت سال مسؤولیت صفحه های فرهنگی و هنری …
پیش از ورود به حسینیه، اسد دست بر شانه ام می گذارد و می گوید: سعی کن که در حد یک ناظر صامت باقی بمانی،نه کمتر و نه بیشتر.می گویم:معنی نه بیشتر را می فهمم ،یعنی که حرفی نزنم و دخالتی نکنم اما نه کمتر یعنی؟
-یعنی همهٔ وجود، ناظر باشی، همه چیز را ببینی و بشنوی و حتی الامکان بفهمی.
داخل حسینه ، همه چیز عینا روز گذشته است.فضا، آدم ها، جای نشستن ها و…. همه آنچه اکنون در قاب چشم من جای گرفته، جزء به جزء همان تصویر دیروز است.
کسی که داخل یک مجلس، نشسته طبعا نمی تواند نسبت به فضای عمومی آن، احاطه و اشراف داشته باشد. اما به این دلیل که من روز پیش هم ساعتی بعد از شروع مجلس رسیده ام و مجلس و حضار را از نگاه بیرون دیده ام، اکنون می توانم مقایسه ای نسبتا دقیق داشته باشم، و شباهت های در حد تطابق را دریافت کنم.
زمان به لحاظ وقت مجلس، قاعدتا باید یک ساعت دیرتر از دیروز باشد. دیروز وقتی من به مجلس رسیدم، از مداحی و شعر خوانی پیش از منبر ، نیم ساعتی گذشته بود و سخنران، یک ربع می شد که صحبتش را شروع کرده بود و یک ربع هم به پذیرایی با چای و شیرینی گذشته بود. و الان زمانی بود که از اتمام سخنرانی و رفتن سخنران، یک ربعی می گذشت و حاج اصغر پس از خواندن یک غزل و یک مثنوی به توسل و دم و سینه زنی رسیده بود.
-الان و در این لحظه هیچ چیز با آنچه دیروز بوده، مو نمی زند.
-الان یک تفاوت که تمامی شباهت ها را تحت الشعاع خود قرار می دهد. و آن شعار پرشور و یکپارچه و پرحرارتی است که از جمعیت و بلندگو ها به گوش می رسد.و این به یقین باورکردنی نیست.
چطورممکن است که این جمعیت متدین و عاشق و امام زمانی ، یکپارچه شعار آقا نیا! سر بدهند و دم آقا نیا! بگیرند؟!
اسد که متوجه بهت و جنون و وحشت من شده ،در گوشم نجوا می کند:
– اشتباه که نیامده ایم!؟
میگویم – شاید با لرزش صدا- :
– مجلس همان مجلس است.الا شعار مردم کاملا متفاوت و متضاد با شعار دیروزاست.
می گوید:
– قرار نبود که الفبای خودت را همراه بیاوری. دیروز کجاست؟! مجلس همان مجلس است و دم و شعار مردم هم همان.
نمیتوانم بپذیرم.
– من با دوگوش خودم شنیدم آن شعار را که مخالف و متضاد این شعار بود.
کلامش رنگی از گلایه و توبیخ به خود می گیرد:
– تو اگر می خواستی که ساکن دیروز بمانی،پس چرا سراغ من آمدی؟!
می گویم:
– نه نمی خواستم. نمی خواهم. ولی لااقل کمی توضیح بده که این حیرت، مرا از پا در نیاورد.
با افسوس می گوید:
-…. رمز اینکه تو شعاری متفاوت میشنوی در فاصله زمانی دیروز و امروز نیست، در تفاوت میان شنیدن عریان است و شنیدن از ورای حجاب.
می گویم مساله چیست؟ مشکل کجاست! چرا همه با چنین حس و حال و شور و اشتیاقی، نیامدن آقا را طلب می کنند!؟
می گوید: اولا این ها که تو می بینی همه نیستند. یعنی هر مشتی نمونه خروار نیست، ثانیا مشکل همه این ها هم عین هم و یا از یک جنس نیست. هر کدام ظهور یا حضور آقا را به نوعی مانع و یا مغایر با اهداف و مقاصد و منافع خود می شمردند.”
ششم تیرماه ۶۰، طبق برنامهٔ شنبه شبها، رهبر انقلاب که تازه از جبهه برگشته بودند، به مسجد ابوذر رفتند تا مانند همیشه جلسات فرهنگی و تبیینی خود را ادامه دهند. گروهک فرقان که پیش از این، ترور مغزهای متفکر انقلاب اسلامی را در دستور کار قرار داده و شهید مطهری را هم به شهادت رسانده بود، از فرصت حضور امام جمعهٔ تهران در مسجد ابوذر برای ترور ایشان استفاده کرد. فرقان طراحی ترور خود را به صورت دقیق انجام داده بود، اما “مشیت الهی” جور دیگری رقم خورد. برای همین، علیرغم انجام شدن ترور، رهبر انقلاب، با وجود جراحتهای شدید، زنده ماندند.
۳۶ سال بعد از آن روز، مستندی از تلویزیون بههمین مناسبت پخش میشود. در بخشی از این مستند، دوربین سمت کتابخانهٔ این مسجد رفته و از کتابهای موجود در آن چند فریمی نشان میدهد. دست بر قضا، رهبر انقلاب این بخش از مستند را میبینند و همین هم انگیزهای میشود برای ایشان، که تعدادی کتاب، به کتابخانهٔ این مسجد اهدا کنند.
چند روز بعد، نمایندهای از طرف ایشان، ۱۱۵ جلد که شامل ۴۲ عنوان کتاب بود، همراه با دستخطی از رهبر انقلاب، به این مسجد برده و تحویل امام جماعت آن میدهند. کتابهایی که بیشتر آنها جنبه “دینی” و “اخلاقی” دارند. کتابهایی نظیر نهجالبلاغه (ترجمهٔ مرحوم دشتی)، میزانالحکمة، کیمیای سعادت، شرح گلشن راز، اسرارالصلوة، فیه ما فیه و مجلدات مختلف اخلاق ربانی حاجآقا مجتبی تهرانی در بین آنها خودنمایی بیشتری میکنند.
در این بین برخی کتابها نیز جنبهٔ فرهنگی و اجتماعی دارند، کتابهایی مانند دریغ است ایران که ویران شود، علل انحطاط تمدنها از دیدگاه قرآن، اصحاب امام حسن مجتبی(ع)، نقش وهابیت در ترویج خشونت و اسلامهراسی در دنیای کنونی و فرهنگ فارسی عمید. چند کتاب هم با موضوع دفاع مقدس در آنها به چشم میخورد، کتابهایی چون رمز موفقیت در فرماندهی، سر دلبران، افلاکی خاکی، بلندای نخل، بگو ببارد باران، شهید از حرم تا به حرم، درد شیرین و خداحافظ دنیا.
تصاويری از کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر تهران
رمان یوما نوشته مریم راهی اثری است که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقهای، حرفهایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است.
نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعتهای منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانههایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف میکند که بیشتر از جذابیتهای قصه پردازانه، از منظر روایت لذتبخش است.
نویسنده کتاب یوما با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر میدهد و در واقع چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان مینشاند. او راوی سکنات و وجنات خدیجه کبری در آستانه میلاد حضرت زهراست.
نویسنده در این نقش به زیبایی هر چه تمامتر تصویری مینیاتوری و بسیار تأثیرگذار از شیفتگی بانوی بزرگ اسلام به پیامبر اکرم را تصویر کرده است. خلق صحنههایی چون عطرآمیز شدن بدن کودکانی که پیامبر آنان را نوازش کرده و یا دیالوگهایی که نمایانگر گفتگوی رسول اکرم (ص) با خدیجه است از درخشانترین و ماندگارترین بخشهای این رمان از این منظر است.
از سوی دیگر این داستان تصویری رئالیستی از مکه و مدینه در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشد و به طور غیر مستقیم به ارزشگذاریهای اجتماعی اعراب جاهلیت اشاره میکند؛ به روشنی و البته به دور از هرگونه بیرونزدگی از اسلوب داستان.
جدای از این، موفقیت مهم نویسنده در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم است. نویسنده برای این منظور با بهرهگیری هوشمندانه و بسیار هنرمندانه از ادبیات و واژهها، جان باورها و اعتقادات اعراب در دوران بعثت را در قالب دیالوگهایی که نشان از توان اعراب آن دوران در بهرهمندی از کلمات و واژگان نیز هست به تصویر میکشد.
این هنرمندی در لفاظیهای شخصیتهایی مانند امجمیل به بهترین شکل ممکن خود را به تصویر کشیده و جذابیت متن را دوچندان میکند. از این نقطه نگاه شاید بتوان استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهرههای منفی را یکی از موفقیتهای مهم این رمان دانست.
نام رمان یوما برگرفته از عبارتی است عربی که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق میکند. این نام توسط نویسنده چنان هوشمندانه در بخشهایی از متن قرار گرفته است که مخاطب پس از به پایان رساندن کتاب، ناخودآگاه به معنای آن پی برده و علت اطلاق آن به چنین بانویی را درک میکند.
[su_note note_color=”#BBDEFB”]
درباره سرکار خانم مریم راهی
مریم راهی، کارشناس ارشد زبان شناسی همگانی و متولد 1359در تهران است. وی مدرس زبان انگلیسی است و در مجله های مختلفی نویسندگی کرده است. از او تاکنون کتاب های «دو چشم بر آسمان» و «برپا» منتشر شده است. جدیدترین کتاب راهی، «یوما»»، درباره زندگی حضرت خدیجه (س) است.
[/su_note]
برشی از کتاب یوما به قلم مریم راهی
.
کنیزکان از آن سوی پرده به تهنیت، چنان هلهله ای به پا می کنند که در تمام بطحاء می پیچد. آنگاه خدیجه که دوشادوش زنان به این سوی پرده آمده و در حضور ابوطالب سر از زمین برنمی گیرد، به سرخی گونه از شدت شرم می گوید:
– و از خدایم می خواهم که عزتم بخشد در کنار بنده محبوبش محمد امین…
صدای هلهله ای دیگر از آن سوی پرده در سرسرا می پیچد که ابوطالب و عمرو سخن از مهریه پیش می کشند و مقدارش را معلوم می کنند. طبق شیرینی را از روی کرسی برمی دارم و سوی میهمانان می روم. هنوز مانده تا به بانویم برسم که صدای هلهله ای دیگر برمی خیزد و غلامان، سراسر سرای را به نور مشعل ها منور می گردانند، عود می سوزانند، و طبق شربت و شیرینی و میوه می چرخانند. کنیزکان بر مشت زنان دانه های انار می ریزند و درها را به روی ایتام بطحاء می گشایند تا در ضیافت مادرشان گل به دامانش ریزند.
انتشارات نیستان کتاب رمان «یوما» را در 212 صفحه و با قیمت 13000 تومان منتشر کرده است
برای خرید آنلاین کتاب یوما از پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
تماشا کنید : گزارش شبکه افق در مراسم معرفی کتاب یوما
کتاب « عشق زیر روسری » داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان محمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. برای آشنایی با کتاب و راه های خرید آن در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق».
این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیدهاند را بر میدارد، با ولع تمام، پاکت را پاره میکند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بیآنکه اسمی پای آن ببیند پیمیبرد متعلق است به… فرستندهٔ کارت را همان روز میبیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگیاش میپرسد: آیا تو به من علاقهمندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان میشود؟»
عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهٔ ناخوشایندیها و نرسیدنها، در پس همهٔ تندیهای «شلینا» برای یافتن شاهزادهٔ افسانهای خود. او به دنبال آن نیمهٔ گمشده میگردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است.
عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین مییابد و همین چه سادهلوحانه میتواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون میکند. بیآنکه خود بداند.
کتاب عشق زیر روسری داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جانمحمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد.
آیا روسریاش که همان مسلمانی اوست پس معرکه میماند و بیخیال عشق گمشدهٔ خود میشود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانیهایی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تکبعدی و نهفته در پس حجابهای ماتشان میدانند».
اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمیشود. او به دنبال اثبات منیتهای خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحهگری به عرصهٔ نمایش بگذارد.
از زاویهٔ دیگر او قد علم میکند، در نظر تمام «خاله خانباجیها»یی که فکر میکنند دختر نباید هر کاری که دلش میخواهد بکند، در عین آداب و پایبندیاش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی.
او تصمیم میگیرد تا پای ارادهاش را قوی کند با فتح یک قله، قلهای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربهای شورانگیز و متحولکننده است. تجربهای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیتهای موجود برای ازدواج، مثل بنگاههای ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو میکند. اما میبیند که…
شلینا مسلمانزاده است اما خودش تصمیم میگیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیجکننده و توانفرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان میدهد.
عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برجهای دوقلو و هجمههایی که رنگ او، او و روسری او را نشان میکرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکمتر و مقاومتر از قبل به راه خود و ادامهٔ فعالیتهای اجتماعیاش علیرغم بدبینیهایی که بود ادامه میدهد.
در آن فضا پوشیدن روسری کار سادهای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونهای ابراز عقیدهٔ عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز میپوشید و گمان نمیکرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحتکننده باشد.
شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به 10 زبان صحبت میکرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خانباجیها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهٔ گمشدهاش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونیاش پرت کرده بود.
اما مصممتر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقاتهایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهٔ این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد اولین بار در سال 2009 در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمههای آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.
آقای محسن بدره آن را به فارسی ترجمه کرده است
در ادامه بخش کوتاهی از کتاب مفید « عشق زیر روسری » را میخوانیم
《از اینکه با حجابم خوشحال باشد.》
ناراحت بودم ازینکه مجبور بودم تصریح کنم که مرد مسلمان،بابت روسری ام و محجوبانه لباس پوشیدنم،باید خوشحال باشد؛چون فکر میکردم این یکی از اقتضائات مسلمانی است….نمیخواستم کسی زیبایی ام را برای این و آن نمایش بدهد.میخواستم حامی انتخابهایم باشد…مردی را میخواستم که بخواهد همسرش مورد احترام و مایهٔ افتخارش باشد و در خلوت برای شوهرش جذابیتی مقاومت ناپذیر داشته باشد.
صفحه 103
برای خرید کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
رمان « من او » اثر رضا امیرخانی که فراز و نشیب یک زندگی را از محله های قدیم تهران تا پاریس بیان می کند. سبک جذاب و بدیع «من او» باعث شد تا علاوه بر مخاطبین حرفه ای و کارشناسان صاحب نظر با مخاطبین عام نیز ارتباط برقرار کرده و بارها تجدید چاپ شود. در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستان کتاب من او مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است. راوی، قهرمان داستان هم هست، ماجراهای زندگی خود را، از کودکی تا مرگ، روایت می کند. علی فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است و درجنوب شهر زندگی می کند.
در کودکی، پدر خود را از دست می دهد و تحت نظر پدر بزرگش بزرگ می شود. در نوجوانی به مهتاب، هم بازی دوره کودکی خود، دل می بندد. ولی این علاقه به …………..
***
این سخن حقی است که اگر ما بخواهیم ادبیات داستانی ما در دنیا مورد اعتنا واقع شود باید به ریشه ها برگردیم و از مضامین گنجینه ادبیات کهن مدد بگیریم. اتفاقاً تاکنون تلاش کرده اند اما موفقیت چشم گیری نیافته اند. از این بابت رمان من او جهش بزرگی است به سوی این هدف بزرگ. مضمون اصلی این رمان عشق است اما نه عشق به معنای رایج امروزی آن بلکه عشق به همان معنا که بزرگان ادب و هنر ما در آثارشان مایه گرفته اند.
بخش هایی از کتاب ” رمان « من او » اثر رضا امیرخانی ” را می خوانیم :
-تو برای چی رو میگیری؟
-خب،برای اینکه نامحرم نبیندم…قبول!کریم هم نامحرم است،اما…
باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود .دست مریم را در دست گرفت:
-هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. و اِلا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثلِ همین کریم، اصلا خودیه…نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیقِ آدمه .یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.
-این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از…
باب جون حرف مریم را برید:
-حکمتش را ول کن. این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیقِ آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطرِ حکمت داده ای، نه به خاطرِ لوطی گری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟
کتاب من او توسط انتشاران افق به چاپ رسیده است
برای خرید آنلاین کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
رمان « رویای نیمه شب » اثر حجتالاسلام مظفر سالاری اثری است که انتشارات کتابستان معرفت آن را پس از سالها بازنشر کرده و از ابتدای سال 95 نیز به عنوان کتاب چهارمین دوره مسابقه کتابخوانی «کتاب و زندگی» معرفی شده است.
این کتاب تا پیش از مسابقه قریب به 10 چاپ را پشت سر گذاشته بود و با آغاز مسابقه نیز مورد توجه بیشتری قرار گرفته است
سارا عرفانی را همه با کتاب “پنجشنبه فیروزهای” می شناسند، کتابی که با موضوع دینی اما بیان جدید توانست مخاطبان بسیاری را جلب کند.
به سراغ او را رفتیم تا از کم و کیف ورود به عرصه داستان نویسی و نوشتن در حوزه دین با او صحبت کنیم.
متن ذیل گفتگوی با این نویسنده جوان است:
سارا عرفانی
به عنوان سوال اول کمی از درباره سارا عرفانی بگویید و اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدید؟
سارا عرفانی هستم متولد سال 61. الهیات گرایش فلسفه خوانده ام و به شدت به رشته ام علاقه دارم و همچنان در این زمینه مطالعه می کنم.
اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدم را دقیق نمی دانم؛ دبیرستانی بودم که به نوشتن علاقه مند شدم و سر کلاس داستان می نوشتم. اما آن زمان خب سن و سالم طوری بود که خیلی به این فکر نمی کردم که چرا باید بنویسم. حسی می نوشتم و کم کم وقتی وارد دانشگاه شدم حس کردم می شود مباحث دینی را در داستان بیان کرد. آن زمان بود که داستان نوشتن برای من جهت پیدا کرد و فهمیدم قرار است چه کار کنم.
چطور با اقای شجاعی آشنا شدید؟
عرفانی: آشنایی من با کتاب های آقای مهدی شجاعی برمی گردد به دوران کودکی؛ شاید هشت نه ساله بودم که مادرم برای هدیه تولد، دو تا از کتابهای آقای شجاعی را به من دادند؛ “امروز بشریت” و “ضریح چشم های تو”؛ اگر باز هم بود الان یادم نیست. همان زمان من با قلم ایشان آشنا شدم و کم کم داستان های بیشتری از ایشان خواندم.
همین جا دوست دارم از مادرم و البته پدرم تشکر کنم که از همان روزهای کودکی من را با نویسندگان و کتاب های خوب آشنا کردند.
اما آشنایی ام با انتشارات نیستان و آقای سید علی شجاعی برمی گردد به چاپ کتاب “هدیه ولنتاین”. خوش قولی ها و برخوردهای خوب و ادب و احترامشان واقعا کم نظیر است و حقیقتا از همکاری با انتشارات نیستان پشیمان نیستم. متاسفانه برخورد خوب و اخلاق مدارانه گوهر نایابی شده که اگر پیدا شد باید آن را قدر دانست و از دست نداد. و من در مورد انتشارات نیستان چنین حسی دارم.
حالا بریم سراغ کتاب “پنج شنبه فیروزه ای“؛ این کتاب؛ کتاب خوبی است، جذب مخاطب در نوشتن کتاب چقدر برایتان مهم بود؟
سارا عرفانی : ببینید، من چهار سال برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم؛ طبیعتا برایم مهم بود چیزی که می نویسم و سالهای عمرم را برایش می گذارم خوانده شود و اثرگذار باشد. نه برای اینکه خودم مطرح شوم، بلکه صرفا به خاطر حرفی که کتاب دارد.
قصدم این بود حرفی بزنم که مخاطب گسترده ای بتواند با آن ارتباط برقرار کند و آن را بفهمد و برایش سودمند باشد. حالا یکی پیدا می شود اسم این طور نوشتن را می گذارد ادبیات عامه پسند، یک منتقد دیگر در جلسه ی نقد و بررسی کتاب اثبات می کند که این کتاب عامه پسند نیست و مدرن است.
این دیگر دعواهای منتقدین است که همیشه بوده و خواهد بود. قصد من این بود کتابی با محوریت مسائل دینی و اجتماعی بنویسم که مخاطب جوان آن را بخواند و از خواندن لذت ببرد و کتاب را زمین نگذارد. آن قدر فرم زده نباشد که برای خواندن اذیت شود و آن را کنار بگذارد و نهایتا کتاب به آن هدفی که داشته نرسد و نخوانده بماند.
لذا در نوشتن این کتاب، سعی کردم هم (در حد توان خودم) حرفه ای و تکنیکی بنویسم که برای علاقمندان به داستان نویسی حرف جدیدی داشته باشد و هم قابل فهم و درک برای مخاطب از نظر محتوا و مضمون.
خطوط قرمزی در کتاب هست که شاید جمع کردنش در یک داستانی که تم مذهبی دارد سخت باشد؛ چطور این هماهنگی را انجام دادید؟
سارا عرفانی: فرصت زیادی برای نوشتن کتاب داشتم و با صبر و حوصله قطعات داستان را مثل یک پازل کامل کردم. حواسم بود اگر سوال یا شبهه ای در فضای داستان مطرح می کنم بی پاسخ نگذارم. اگر به قول شما قرار است به خطوط قرمز نزدیک شوم از آنها رد نشوم تا مخاطب را اذیت نکرده باشم. ذهن مخاطب و قوه ی خیال او را که در فضای داستان به دست من امانت است منحرف نکنم.
از فضای کتاب که دور شویم به نسلی می رسیم که تشنه دانستن است؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر سعی کرده اید با زبان جوانان داستان بنویسید؟
سارا عرفانی: من خودم چون جوان هستم خواه ناخواه با زبان آنها می نویسم و خدا را شکر بازخوردهای خوبی از جوان ها گرفته ام.
چندین سال است که رهبر معظم انقلاب بسیار به مسئله توجه به جوانان انقلابی تاکید دارند؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر این مسئله را در جامعه می بینید؟
سارا عرفانی: به نظرم هنوز خیلی کار داریم تا به این حرف عمل کنیم. متاسفانه یا خوشبختانه خیلی کارهای مهم را همین جوان ها انجام می دهند، بی چشم داشت. یعنی می خواهم بگویم به جای آنکه به آنها توجه شود خودشان دارند کارهای خوبی انجام می دهند. راحت نمی شود در این مورد حرف زد. بگذریم.
دغدغه اصلی تان در نوشتن چه مسئلهای است؟
عرفانی: دوست دارم زمانی بتوانم در فضای داستان و ادبیات، همراه مخاطب های کتاب هایم سیر و سلوک داشته باشم. بنشینیم و فقط از خوبی ها بگوییم و بنویسیم. از آن چیزهایی که برایشان آفریده شده ایم و این روزها شاید از آنها خیلی فاصله گرفته ایم.
آنقدر از خوبی ها بگوییم که کم کم خودمان شبیه شان بشویم. به نظرم به معضلات اجتماعی و آدم های بد و سیاه خیلی پرداخته شده و خواهد شد. اما کمتر الگو سازی شده. کمتر آدم های خوب نشان داده شده اند.
خب ما که از صبح تا شب در کوچه و خیابان معضلات را می بینیم و با آنها کلنجار می رویم. البته قبول دارم که چنین داستان ها و فیلم هایی جایگاه خود را دارند. کتمان نمی کنم. اما امیدوارم زمانی برسد که سطح کارها چند پله بالاتر برود. اگر من هم نمی توانم و از عهده اش برنمی آیم و اصلا در آن حد نیستم اما نویسندگانی پیدا شوند که این کار را انجام دهند.
نظرتان در مورد اینکه یک نویسنده همه چیز را باید در داستانش بنویسد حتی موضوعات غیر اخلاقی؛ چیست؟
سارا عرفانی : خوب با طرز فکری که دارم به نظرم داستان باید طیب و طاهر باشد. نباید طهارت مخاطب را به هم بزند. خیلی از نویسنده ها را می بینم که با ممیزی مشکل دارند. اما من با خودم فکر می کنم ای کاش ادبیات ما آنقدر پاک بود که اصلا ممیزی احتیاج نداشت. هنر باید در خدمت رشد و تعالی انسان باشد، نه آنکه با طرح مسائل غیر اخلاقی به روح پاک او ضربه بزند. حالا یک عده ای این را قبول ندارند. این مساله برمی گردد به ایدئولوژی افراد.
بهترین کتابی که در این یک سال اخیر خوانده اید؟
عرفانی: واقعیتش را بخواهید آنقدر کتاب چاپ شده و چاپ نشده خوانده ام که در این مورد حضور ذهن ندارم. اما به لحاظ تکنیک و نوع روایت داستان، کتاب «عاشقی به سبک ونگوک» از آقای محمدرضا شرفی خبوشان را دوست داشتم و به علاقمندان به نویسندگی توصیه می کنم آن را بخوانند.
بدترین کتابی که خوانده اید؟
سارا عرفانی : دو تا کتاب کودک برای دخترم خریده بودیم. یکی در مورد پدر، یکی در مورد مادر… در هر دو کتاب پدر و مادر را مسخره کرده بود و کارهایی که غلط انجام می دادند و خرابکاری می کردند را مسخره می کرد.
البته کتاب ترجمه بودند و با فرهنگ ما سازگاری نداشتند. حتی یادم هست وقتی آن را برای دخترم خواندم او هم از ادبیات کتاب شوکه شده بود. آنقدری افتضاح نبودند که نشود برای بچه خواند، اما برای ناشر به نظرم افتضاح است، حتی اگر بگوید یک مقدار با پدر و مادر شوخی کرده است.
چه مسئله ای در حوزه داستان نویسی شما را اذیت می کند؟
عرفانی: اینکه ما رمان خوب، رمانی که هم از نظر تکنیک قوی باشد هم محتوا، کم داریم. رمانی که بتواند مخاطب را جذب کند و او را بنشاند پای کتاب. خیلی از کارهای خوب مخاطب خاص دارند، بعضی از کارهایی که مخاطب زیاد دارند هم قوی نیستند. سراغ ناشرها که می رویم انگشت شمار رمان های جدید و قابل قبول دارند.
ما خوراک فکری خوب برای جوان ها تولید نمی کنیم. بعد مدام گله می کنیم که چرا کتاب های غیرمجاز اینترنتی دانلود می کنند. به نظرم باید برای نوشتن رمان های خوب متناسب با انواع و اقسام سلیقه ها هزینه کرد.
اما معمولا این اتفاق نمی افتد. برای کارهایی هزینه های هنگفت می شود که شاید مخاطب معمولی اصلا علاقه ای به خواندن شان نداشته باشد. از آن طرف ناشرهایی هستند که سالانه تعداد زیادی رمان چاپ می کنند که زیر پوستی تیشه به ریشه ی دین و اعتقادات جوان ها می زند. به نظرم مسئولین حواسشان به این چیزها نیست. یا بهتر است بگویم ما خیلی دغدغه ی فرهنگ نداریم.
اقتصاد و سیاست خیلی پررنگ است. در حالیکه فرهنگ فرد فرد مردم جامعه اگر درست شود خیلی مشکلات در اقتصاد و سیاست هم پیش نمی آید.
رمان جدیدتان در مورد چه موضوعی است؟
عرفانی: در حال حاضر مشغول نوشتن داستانی بر اساس زندگی حضرت معصومه هستم. رمان جدیدی در دست ندارم. دو سه ایده برای نوشتن رمان در ذهنم هست اما هنوز نمی دانم قرار است کدام را زودتر بنویسم.
آیا موضوعی بوده است که علاقمند باشید بنویسید اما نتوانستید؟
عرفانی: موضوعات نانوشته ی زیادی در ذهنم دارم که هنوز فرصت نوشتن شان پیش نیامده یا طرح داستان کاملا پخته نشده. آنها را به آینده موکول کرده ام. تا خدا چه بخواهد.
در ادبیات ما تقلید چقدر وجود دارد؟
عرفانی: فکر می کنم در شروع نویسندگی تقلید یک چیز طبیعی باشد. البته اگر نباشد بهتر است اما نویسندگان جوان سعی می کنند شبیه کسی بنویسند که آثارش را دوست دارند یا او را نویسنده ی موفقی می دانند. یا حتی اگر سعی نکنند، سبک آن نویسنده ناخودآگاه روی کارهایشان اثر می گذارد.
اما باید کم کم با تجربه های بیشتر بتوانند به سبک خاص خودشان برسند. من یادم است روزهای نوجوانی که تازه می خواستم نوشتن را شروع کنم، یک نوع خاصی نوشتن خیلی مد بود. در کلاس ها و کارگاه ها بیشتر آن شکلی می نوشتند. اما من دوست نداشتم آن طور بنویسم.
لذا به من گفتند هر طور خودت می خواهی بنویس و به سبک خودت برس. حالا شاید تا الان هم به آن نرسیده باشم اما لااقل سعی می کنم به اجبار شبیه نویسنده ی خاصی ننویسم.
اکنون «جان شیعه ، اهل سنت»، در نرمافزارهای کتابخوان
رمان جان شیعه ، اهل سنت: عاشقانهای برای مسلمانان» به قلم خانم فاطمه ولینژاد توسط انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام و به اهتمام مؤسسهٔ علمی- فرهنگی سدید در نرمافزارهای کتابخوان منتشر شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسهٔ علمی- فرهنگی سدید؛ استقبال مخاطبان از انتشار رایگان رُمان «جان شیعه، اهل سنت» و دریافت بازخوردهای فراوان که بخشی از آن در فضای مجازی منتشر شده است، نشر سدید را بر آن داشت تا دسترسی به این اثر را آسانتر کند.
از همینرو ، اثر فوق در نرمافزارهای کتابخوان فراکتاب، خطخوان و طاقچه منتشر شده است.
نگارنده در مقدمهٔ کتاب آورده است:
هرآنچه در این صفحات سراسر سرمستی نگاشتهام، از جام جملاتی جانانه تا نغمه نالههایی غریبانه، همه از افاضه فضل خدا بوده و عطر عنایت اهل آسمان و در این میان، این سرانگشتان سراپا تقصیر، تنها توفیق نگارش یافتهاند و حالا در نهایت شوق و شرمندگی، این اثر را تقدیم میکنم به ساحت نورانی پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و به تمامی نور چشمانم از عزیزان اهل تسنن و تشیع که کلام بی همتای خداوند متعال به ما فرمان داده است: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» و پیامبر رحمت و سرور این امت فرمودهاند: «مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن، متحد و یکپارچهاند.» و این سخن امام راحل ماست که خطاب به عزیزان اهل تسنن فرمودند: «ما با هم برادر بوده و هستیم و خواهیم بود.
مصلحت ما، مصلحت شماست.» و حالا ما به پیروی از عقل و شرع و به اقتدای عشق و ایمان، تا پای جان اهل وحدتیم.
لازم به ذکر است چاپ اول این کتاب در ۶۰۱ صفحه در پاییز ۹۴ به صورت PDF منتشر شده است.
[button color=”green” size=”big” link=”http://sadid.basijisu.com/sadid11808/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%8C-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA/” icon=”” target=”true”]صفحه رسمی دانلود کتاب[/button]