اینجانب کوروش هخامنشی فرزند کمبوجیه یکم اولین پادشاه خاندان هخامنشیان هستم و اکنون سالهای سال است که با اجازه شما دوستان فوت کردهام. گرچه میدانم از این قضیه ناراحت هستید و صد البته اگر ۲۰۰ سال هم عمر میکردم شما عزیزان را نمیدیدم!
اینکه شما عزیزان بنده را مورد لطف و عنایت قرار میدهید برای بنده بسیار ارزشمند است، منتها در راستای مورد لطف قرار دادن بنده چند نکته را لازم میدانم که مورد توجه قرار دهید:
نکته اول:
تنها سندی که از صحبتهای من برای شما عزیزان باقی مانده است یک استوانه گلی به طول ۲۲٫۵ سانتیمتر است که بسیاری از قسمتهای آن نیز مخدوش شده است. حالا چطور عدهای اینقدر از حکومت ما اطلاع دقیق دارند، معماییست عجیب. ضمناً دوستان تصور نکنند که زبان نوشته شده روی منشور فینگلیش یا فارسی است! آن زمان ما خطی میخی داشتیم و شکلک هم میکشیدیم.
نکته دوم:
دوستان لطف داشتهاند مطالب زیادی را از قول بنده منتشر کردهاند که بنده به بطور قاطع تکذیب میکنم.
تاکنون جملات زیادی از امامان، پیغمبران، آلبرت اینشتین، مارتین لوتر کینگ، باب مارلی، رجب طیب اردوغان، حامد کرزای، سر آلکس فرگوسن، هادی عامل، جواد خیابانی و… را به بنده منتسب دانستهاند که هیچ کدام سندیت نداشته است.
اساساً در آن زمان ما اینقدر حرف نمیزدیم، بیشتر عمل میکردیم.
صد البته بنده از دوستداران جناب شریعتی هستم منتها بالاترین آمار تلفیق نام بنده با جملات قصار از آن ایشان بوده است.
نکته سوم:
اگر کمی دقت کنید بسیاری از دوستان، از همین ۱۰۰ سال پیش خودتان درست و حسابی آگاهی ندارید! نمیدانم چطور میشود یکهو از زمان ما اینقدر با جزئیات ماجراها را نقل میکنید. یکجوری دم از ما و حکومت ما میزنند آدم فکر میکند اینها آن زمان در کنار ما بودند!!!
اگر میخواهید رجوع تاریخی بیاورید، از زمانی بیاورید که کمی به شما نزدیکتر است و اطلاعات کافی دارید.
با خواندن تاریخ سه هزار سال پیشتر نمیشود برای قرن بیست و یکم نسخه درمان پیچید.
شما از یکسال پیش خود آگاه باشید کافیست! اصلاً من خودم آنقدر که شما میگویید یادم نیست چه میکردیم آن زمانها!
نکته چهارم:
عدهای از شما دوستان افسوس این را میخورید که در زمان بنده نبودید. شاید خیلی تصوری از زمان ما ندارید.
اینکه برق، آب، گاز، تلفن و از همه مهمتر وسایل ارتباط جمعی نبود چطور میخواستید زندگی کنید؟
تلگرام تان را چه میکردید؟
_ واتساپ نداشتید ها!
باید اسب چاپار میگرفتید و در نامهتان یک شب بخیر مینوشتید و میفرستادید برای مخاطب خاصتان!
اونوقتچطور میخواستید بدون تگ، روی مخ هم راه بروید؟
تازه از سِلفی مِلفی و همین الان یهوئی هم خبری نبود!
نکته پنجم:
اینطور نبود که بنده نشسته باشم و صبح تا شب به افق نگاه کنم و لبخند بزنم و بعدش همه چیز روبه راه باشد. ما هم لشکرکشی میکردیم و میجنگیدیم.
لشکرکشیمان هم واقعی بود، مجازی نبود. مثلاً اینطور نبود که چند تا فحش بنویسیم بار اسب کنیم چاپار را بفرستیم و بعدش طرف که آمد در برویم.
نکته ششم:
جان ما و فرزندان ما، اگر میخواهید حرفهای بی سر و ته و بی ریشه خود را به کرسی بنشانید، از اینجانب مایه نگذارید تا شأن و مقام ما زائل نگردد!!
باور کنید برای اثبات اینکه روشنفکر هستید نیاز به بزرگنمایی و تحریف تاریخ اینجانب نیست، ضمناً اینها روشنفکری نیست، کجفکریست (ما بهش میگیم کژ اندیشگان).
لازم به توضیح است هر صفحه فیسبوک یا کانال تلگرامی منتسب به اینجانب دروغین بوده و با ادمینش از طریق گارد جاویدان برخورد قانونی خواهد شد.
استاد شهاب مرادی عزیز از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی که در سالیان گذشته به واسطه برگزاری کلاس مجرد ها و کلاس خانواده نو پا و برنامه های متوالی و پربیننده آیینه خانه شبکه دو در میان جوانان و نوجوانان محبوبیت زیاده به دست آورده است .ایشان مدتی عهده دار مسئولیت سازمان فرهنگی شهرداری تهران بودند و این روزها بیشتر در شبکه های اجتماعی فعال هستند .
متنی که در ادامه میخوانید یکی از راهکارهای استاد مرادی برای احیای نام بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه سلام الله علیها هست که در سال های گذشته پیگیری شد و امسال هم با توجه به سالروز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها در صفحه شخصی استاد در شبکه های اجتماعی منتشر شده است :
سخن از یک نامِ غریب است. نامی که در بین اسامی دختران ایرانی هر روز کمتر می شود؛ نام یک مادر؛ مادر مهربان همه ما.
همیشه برایم این “غربت” عجیب بوده! زیرا اسباب شهرت و محبوبیت تماما در او و تاریخ زندگی اش جمع است؛ اما کوتاهی ما و شاید عوامل تاریخی دیگری باعث شده ما او را در حد شأنش تجلیل نکنیم و در بین مسلمین آن طور که شایستهٔ حق اوست تکریم نشود.
کسی که نزد خدا و پیامبر اعظم، از اهمیت و مرتبت خاص و والایی برخوردار بود. خانم بزرگواری که رسول خدا، برای وفات او، به جای روز عزا، “سال حزن و غم” اعلام کرد؛ عام الحزن!
او قبل از ازدواج دوشیزه ای ثروتمند، با شکوه و فخامت و جلال بود و بسیار زیبا و گرامی؛ او را اهل مکه، ملکهٔ عرب نامیده بودند و به جهت نجابت و عظمتش مورد احترام همگان بود. او اولین همسر پیامبر خداست؛ او اولین زن مسلمان است؛ او اولین نمازگزار به همراه پیامبر خدا و امیرمومنان است؛ او در تصدیق و تایید نبوت رسول خدا، در حمایت و فداکاری برای اسلام لحظه ای کوتاهی نکرد.
او وفادارترین یاور، آرامبخش ترین حامی برای رسول خدا بود؛ او سخاوتمندترین پشتیبان و عاشق ترین معشوق برای همسرش محمد مصطفی ص بود. او مادر فرزندان رسول خدا است؛ مادر فاطمه اطهر (س)
او در ایمانش به خدا و رسول ثابت قدم و پاکباز بود. رسول خدا فقط او و سه زن الهی را در زمرهٔ زنان برگزیده عالمین معرفی کرد و در بین تمام زنان خلقت خدیجه کبری و دخترش فاطمه زهرا و آسیه و مریم را “انسان کامل” نامید. او در تمام مکارم اخلاق بی همتا بود. لذا بارها بعد از وفات خدیجه -حتی به همسران خود- می فرموند: خدیجه و أینَ مثلُ خدیجه؟
اما پیشنهاد: لطفا در روز دهم رمضان -یعنی روز جمعه ۲۸تیرماه۹۲- روز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک “خدیجه” صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد کوچکترین دختر را “خدیجه” بنامد. تاکید می کنم فقط برای یک روز! و از همهٔ اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنین تان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!
بیایید تلاش کنیم تا نام زیبای “خدیجه” زیاد شنیده شود و دلنشینی این نام زیبا، در تمامی خانه ها احساس شود و ان شاءالله با تلاش شما و سایر دوست داران محمد و آل محمد، یک رسم حسنه در احترام عمومی نسبت به مادر مهربان همهٔ ما مسلمانان ؛ ام المومنین خدیجه کبری علیهاسلام در جامعه اسلامی مرسوم شود.
لطفا کوتاهی نکنید.
این نام گذاری برکات معنوی بسیاری دارد که شما بهتر می دانید.
راهکارهای استاد شهاب مرادی برای احیای نام حضرت خدیجه سلام الله علیها
بلاشک،حضرت خدیجه کبری سلاماللهعلیها نامی ماندگار در تاریخ اسلام است. شخصیتی که اسلام و شکلگیری آن مرهون مجاهدتهای مادی و معنوی او است. اما اتفاقی که از خیلی قبل رخ داده تا سالهای اخیر نیز ادامه داشت، پرداخت و توجه اندک به این بانوی بلندمرتبه است. در میانه کمتوجهیها و بیتوجهیها، اتفاقات و طرحهایی ارائه شد که کمکم، نام خدیجه سلاماللهعلیها را بر زبانها بازگرداند و در کمترین حالت، کنجکاوی و توجهها را برانگیخت.
حجتالاسلام شهاب مرادی عزیز از جمله افرادی است که با استفاده از ابزارهای مجازی که در اختیار داشت، پیشنهادات خود را برای احیای نام حضرت خدیجه سلاماللهعلیها ارائه داد و با حمایت حلقه حامیان، اطرافیان، شاگردان و دیگر دلسوزان آنها را پیگیری کرد. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید تا درباره راهکارهای استاد شهاب مرادی برای احیای نام حضرت خدیجه سلام الله علیها بدانیم
فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید
در اولین اقدام و در ماه مبارک رمضان سال 92، استاد شهاب مرادی در صفحه سایت خود نوشت:
«سخن از یک نامِ غریب است. نامی که در بین اسامی دختران ایرانی هر روز کمتر میشود؛ نام یک مادر؛ مادر مهربان همه ما. همیشه برایم این غربت عجیب بوده! زیرا اسباب شهرت و محبوبیت تماماً در او و تاریخچه زندگیاش جمع است، اما کوتاهی ما و شاید عوامل تاریخی دیگری باعث شده ما او را در حد شأنش تجلیل نکنیم و در بین مسلمین آنطور که شایسته حق اوست تکریم نشود.
کسی که نزد خدا و پیامبر اعظم از اهمیت و مرتبت خاص و والایی برخوردار بود.خانم بزرگواری که رسول خدا، برای وفات او، به جای روز عزا، سال حزن و غم اعلام کرد؛ عامالحزن!
او قبل از ازدواج خانمی ثروتمند، با شکوه و فخامت و جلال بود و بسیار زیبا و گرامی؛ او را اهل مکه ملکه عرب نامیده بودند و به جهت نجابت و عظمتش مورد احترام همگان بود. او اولین همسر پیامبر خداست؛ او اولین زن مسلمان است؛ او اولین نمازگزار در اسلام است؛ او در تصدیق و تأیید نبوت رسول خدا، در حمایت و فداکاری برای اسلام لحظهای کوتاهی نکرد.
او وفادارترین یاور، آرامبخشترین حامی برای رسول خدا بود؛ او سخاوتمندترین پشتیبان و عاشقترین معشوق برای همسرش محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود. او مادر فرزندان رسول خدا است؛ مادر فاطمه اطهر سلاماللهعلیها!
او در ایمانش به خدا و رسول ثابتقدم و پاکباز بود. رسول خدا فقط او و سه زن الهی را در زمره زنان برگزیده عالمین معرفی کرد و در بین تمام زنان خلقت خدیجه کبری و دخترش فاطمه زهرا و آسیه و مریم را “انسان کامل” نامید. او در تمام مکارم اخلاق بیهمتا بود. لذا بارها بعد از وفات خدیجه -حتی به همسران خود- میفرموند: خدیجه و أینَ مثلُ خدیجه؟
اما پیشنهاد: لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری سلاماللهعلیها هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک “خدیجه” صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را “خدیجه” بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!
بیایید تلاش کنیم تا نام زیبای “خدیجه” زیاد شنیده شود و دلنشینی این نام زیبا، در تمامی خانهها احساس شود و انشاءالله با تلاش شما و سایر دوست داران محمد و آل محمد، یک رسم حسنه در احترام عمومی نسبت به مادر مهربان همه ما مسلمانان؛ امالمومنین خدیجه کبری سلاماللهعلیها در جامعه اسلامی مرسوم شود. لطفاً کوتاهی نکنید. این نامگذاری برکات معنوی بسیاری دارد که شما بهتر میدانید».
در تابستان 93 یک عملکرد بسیار مورد توجه رسانهها قرار گرفت و ماجرای نامگذاری را جدیتر نشان داد. استاد شهاب مرادی در صفحه اول یکی از روزنامههای پرتیراژ کشور، پیام تبریکی برای غلامعلی حدادعادل نوشت.
مرادی در این پیام با اشاره به نامگذاری نوه حدادعادل نوشته بود: «دخترک نازنینی که به احترام مادر مهربان مؤمنین “خدیجه کبری سلاماللهعلیها” مفتخر و مزین به نام زیبای “خدیجه” است. خدا میداند چقدر از شنیدن این خبر مسرور و خوشحال شدم و امیدوارم سایر ارادتمندان به اهل بیت علیهمالسلام، بهویژه اهالی فرهنگ و دانش و سیاست با این روش ساده اما مؤثر، موجب ترویج نام و یاد آن بانوی نمونه شوند».
تلاشی نمادین، اما مؤثر
در همان سال، استاد شهاب مرادی در راستای پیشنهادات گذشته خود، پستی در اینستاگرام خود گذاشت که از حمایت کاربران برخوردار و دیده شد. او در پست خود نوشت:
«تلاشی نمادین اما مؤثر برای تکریم یک نام بزرگ: هر ساله در روز دهم رمضان؛ سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلاماللهعلیها؛ هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک “خدیجه” صدا کند. فقط یک روز! و در آن روز هر دختری نام خودش را برای یک روز خدیجه بگذارد و به این نام مباهات کند. تأکید میشود فقط برای یک روز!»
ماه رمضان سال 94 نیز با پیشنهادات دیگری از طرف شهاب مرادی همراه بود. او در ارتباط تلفنی با برنامه ماه خدا، به مناسبت وفات حضرت خدیجه، دو خواسته از رییسجمهور برای تکریم مقام و جایگاه حضرت خدیجه سلاماللهعلیها مطرح کرد.
او در ابتدا گفت: «تقاضا دارم یک روز را در تقویم به نام حضرت خدیجه سلاماللهعلیها نامگذاری کنند». و در ادامه این درخواست، پشنهاد داد: «دهم ربیع الاول، مصادف با سالروز ازدواج این بانوی بزرگ و پیامبر اسلام است و بهترین روز برای این نامگذاری محسوب میشود».
استاد مرادی در ادامه پیشنهاد ضرب سکه بهار آزادی به نام امالمومنین خدیجه سلاماللهعلیها را داد و گفت: «سکه تمام بهار آزادی که یک سوی آن مزین به نام ایشان بوده و سوی دیگر آن تصویر امام راحل باشد».
هدیهای برای خدیجهها
یکی دیگر از اقدامات استاد مرادی عزیز که در برنامه کوی محبت آن را اعلام کرد، اهدای یک سکه از هزینه شخصی خود به هر نوزاد دختر تهرانی بود که از ۱ فروردین ۹۵ تا ۲۶ خرداد ۹۵ به دنیا آمده و به احترام نام مادرِ مهربان مومنین، خدیجه نام نهاده شود.
استاد مرادی در صفحه اینستاگرام خود در اینباره نوشت: «خدیجه کبری تمام ثروتش را خرج اسلام کرد و من هم دوست دارم چندتومن ناقابل را خرج نام و یاد او و ترویج مرام او کنم. شاید فاطمه جانش شاد شود».
ما و شناخت خدیجه کبری سلاماللهعلیها
به نظر میرسد اولین هدف شهاب مرادی از این اقدامات، جریان یافتن نام خدیجه در میان کودکان ما است؛ نامی که در در هیاهوی تکنولوژی و ادعاهای روشنفکری برخی از نامهای پررنگ و لعاب و جدید کمرنگ شده است.
با این وجود همچنان بر اساس آمار، نام خدیجه رشد چندان چشمگیری نداشته است، اما توجه مردم به این نام و تأثیرگذاری سیاسی، فرهنگی و اجتماعی او در شکلگیری و دوام اسلام، بیشتر و بیشتر شده است.
جوانی بر اثر جهالت از خانه ميگريزد، بعد که به آغوش پدر ومادر برميگردد، بامحبت آنها مواجه ميشود؛ اين، توبه است.
وقتی برميگرديم به خانه رحمت الهی، خدا با آغوش باز ما را ميپذيرد. اين بازگشت را كه در رمضان برای انسان مؤمن پيش میآيد، مغتنم بدانيم.
امام خامنه ای ۸۸/۶/۲۹
[/su_note]
روزهداری مثل هر عمل شرعی دیگری قاعده و قانون دارد. کسی که قصد گرفتن روزههای واجب ماه مبارک رمضان را دارد باید با این قواعد و قانونهای روزهداری آشنا باشد.
اینکه نیت روزه واجب ماه رمضان چطور باید باشد؟ چه چیزهایی باعث باطل شدن روزه میشود؟ اگر سهوا یکی از باطلکنندههای روزه را انجام دهیم چه باید کرد؟ در این صفحه سعی کردهایم در این روزهای ابتداییماه مبارک رمضان به سؤالاتی از این دست پاسخ بدهیم تا با آگاهی کامل شرعی به استقبال اینماه عزیز برویم. همراه بنیانا باشید تا بدانیم قاعده و قانون روزه گرفتن چیست
چه شرایطی برای روزه گرفتن افراد لازم است؟
حکم کلی: برای واجب شدن روزه بر یک فرد 8شرط لازم است؛ یعنی اگر هر یک از این شرایط وجود نداشته باشد، دیگر بر فرد واجب نیست که روزه بگیرد: 1- بلوغ، 2-عقل، 3- قدرت، 4- بیهوش نبودن، 5- مسافر نبودن، 6- حایض و نفسا نبودن، 7- ضرر نداشتن روزه برای فرد و 8- حرج نداشتن روزه برای فرد.
نکات مهمی که درباره روزه گرفتن باید بدانید
ممکن است یک نفر بگوید که بهخاطر ضعف روزه نمیگیرد. یادتان باشد انسان نمیتواند بهخاطر ضعف روزه را بخورد ولی اگر بهقدری ضعف پیدا کند که تحمل آن بسیار مشکل شود میتواند روزه را بخورد. همچنین اگر برای او ضرر یا ترس از ضرر داشته باشد میتواند روزه را افطار کند. حواسمان باشد که این ضرر یا ترس از آن، باید یا از تجربه شخصی حاصل شده باشد یا از گفته پزشکی امین یا از منشأ عقلایی دیگر.
اگر پزشک گفت روزه نگیریم، حتما باید به حرف او گوش کنیم؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که ملاک تأثیر روزه در ایجاد بیماری یا تشدید آن و عدمقدرت بر روزهگرفتن، تشخیص خود روزهدار نسبت بهخودش است؛ بنابراین اگر پزشک بگوید روزه ضرر دارد، اما او با تجربه دریافته است که ضرر ندارد باید روزه بگیرد. البته خود نظر پزشک امین هم میتواند یکی از معیارهای شخص برای تصمیمگیری باشد.
حکم کلی: درخصوص روزههای باطل شده، فرق وجود دارد بین کسی که عمدا روزه را باطل میکند با کسی که سهوا این کار را انجام داده یا به واسطه نداشتن شرایط روزه نگرفته است. اگر کسی از روی عمد و اختیار و بدون عذرشرعی باطلکنندههای روزه را انجام دهد، علاوه بر اینکه روزه او باطل میشود و قضا دارد، کفاره نیز بر او واجب است اما کسی که مثلا بهخاطر بیماری، شرایط روزه گرفتن را نداشته باشد و روزه نگیرد یا اینکه به مسافرت برود، باید تا قبل از رسیدنماه رمضان سال آینده، فقط قضای روزه را به جا بیاورد.
نکات مهمی که باید بدانید
اگر به سبب بیاطلاعی از حکم شرعی، کاری را انجام دهد که روزه را باطل میکند، مثل اینکه نمیدانسته سر زیر آب کردن روزه را باطل میکند و سر زیر آب کند، روزهاش باطل است و باید آن را قضا کند، ولی کفاره بر او واجب نیست.
در فقه برای روزههای قضا شده، کفاره، کفاره تأخیر و فدیه وجود دارد که هر یک در شرایط مشخصی واجب میشود.
چطور برای روزه ماه رمضان نیت کنیم؟
حکم کلی: روزه هم مانند هر عمل عبادی دیگری مثل نماز، نیاز به نیت دارد و بدون آن روزه صحیح نیست. اما نکته مهم درباره نیت روزه، زمان انجام آن است که میان روزه مستحبی، روزه واجب معین مثل روزه ماه رمضان و روزه واجب غیرمعین مثل روزههای قضا، تفاوتهایی وجود دارد.
نوع روزه ، زمان و نیت روزه
روزه مستحب — از اول شب قبل تا قبل از مغرب روزی که روزه میگیرد، به شرطی که در آن روز کاری که روزه را باطل میکند، انجام نداده باشد.
روزه واجب معین مثل روزهماه رمضان — الف) تا قبل از طلوع فجر: صحیح است. ب) تا قبل از زوال خورشید که همان اذان ظهر است اگر از روی عمد نیت نکرده باشد صحیح نیست. اما اگر از روی فراموشی یا بیاطلاعی نیت نکرده، باید بنابراحتیاط واجب نیت روزه کند و روزه بگیرد و بعدا نیز آن روزه را قضا کند. ج) بعد از زوال خورشید یا همان اذان ظهر کافی نیست.
روزه واجب غیرمعین مثل روزههای قضا — الف) تا قبل از زوال: صحیح است. ب) بعد از زوال: صحیح نیست.
نکات مهمی که باید بدانید
یک نکته مهم درباره نیت، مربوط به روز یومالشک است که معلوم نیست روز سیامماه شعبان است یا روز اولماه رمضان (مثلا اگر تا دیشب، حلولماه مبارک رمضان اعلام نشده باشد، امروز یومالشک است).
برای این روز میتواند قصد روزه مستحبی آخر شعبان یا روزه قضا و مانند آن کند و اگر بعدا معلوم شود که رمضان بوده از رمضان حساب میشود و قضای آن روز لازم نیست. اگر هم در اثنای روز بفهمد کهماه رمضان است باید از همان لحظه نیت روزه رمضان کند. روزه آخرین روزماه شعبان به نیت روزه اولماه رمضان، روزه حرام است.
بهطور کلی شخص روزهدار از اذان مغرب هر شب تا اذان صبح فردا فرصت دارد تا برای روزهاش نیت کند. اگر بخواهد نیت یکماه را بهصورت یکجا انجام بدهد، در نخستین شبماه رمضان میتواند نیت روزه یکماهه کند.
حکم کلی: روزه گرفتن، فقط ترک خوردن و آشامیدن نیست.
۹ چیز وجود دارد که روزه را باطل میکند. از نظر فقهی، اصطلاحا به این باطلکنندههای روزه، «مفطرات روزه» میگویند.
این مفطرات عبارتند از: ۱- خوردن و آشامیدن. ۲- جماع (آمیزش جنسی). ۳- استمنا (خودارضایی جنسی). ۴- دروغ بستن به خدا و پیامبران و معصومین(ع) (بنابر احتیاط واجب). ۵- رساندن غبار غلیظ به حلق (بنابر احتیاط واجب). ۶- فرو بردن تمام سر در آب (بنابر احتیاط واجب). ۷- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح. ۸- اماله (تنقیه) کردن با مایعات. ۹- قی کردن عمدی.
نکات مهمی که باید بدانید
اولا حواستان باشد که باطلکنندههای روزه، احکام بسیاری دارند که برای دانستن آنها حتما باید به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.
انجام دادن باطل کنندههای روزه، 2حالت دارد؛ یا از روی عمد است که روزه را باطل میکند یا از روی سهو و فراموشی که روزه را باطل نمیکند و تفاوتی هم بین اقسام روزه از واجب و مستحب در این زمینه وجود ندارد.
اگر روزهدار شککند مفطری انجام داده است یا نه، مثلا غبار غلیظی که وارد دهان شده آن را فروبرده است یا نه، یا آبی که داخل دهان کرده بیرون ریخته یا نه، روزهاش صحیح است.
اگر درماه رمضان مسافرت رفتیم چه کنیم؟
حکم کلی: کسی که درماه رمضان مسافرت میکند در هر مورد که نماز را باید شکسته بخواند نباید روزه بگیرد و در هر مورد که باید نماز 4 رکعتی (تمام) بخواند، مانند مسافری که 10 روز در یک محل قصد ماندن میکند یا اینکه مسافرت شغل او ست، واجب است روزه را نیز بجا بیاورد.
البته اگر روزهدار بعد از ظهر مسافرت کند باید روزه خود را تمام کند (هرچند نماز ظهر و عصرش شکسته میشود) اما اگر پیش از ظهر به قصد مسافرت حرکت کند، پس از عبور از حد ترخص (حدود 5کیلومتر) روزهاش باطل است و باید افطار کند و اگر پیش از حد ترخص افطار کند بنابر احتیاط، کفاره (افطار عمدی روزهماه رمضان) بر او واجب است. البته اگر از حکم این مسئله خبر نداشته کفاره ندارد.
نکات مهمی که باید بدانید
برخیها فکر میکنند که مسافرت در ماه رمضان اشکال شرعی دارد، درحالیکه اینطور نیست. مسافرت درماه رمضان هرچند برای فرار از روزه باشد جایز است. البته بهتر است به سفر نرود مگر اینکه سفر برای کاری نیکو یا لازم باشد.
روزه کسانی که مسافرت شغل آنها محسوب میشود، روزه دانشجویانی که مشغول به تحصیل در شهری دیگر هستند و روزه کسانی که چند وطن اصلی دارند، احکام متفاوتی دارند که برای دانستن جزئیات آن حتما باید به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.
بشنويد| پروردگارا گناهان ما را ببخش؛ قدمهاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت کافر پيروز گردان…(دعای حضرت آقا سال 58)
انگار همین دیروز بود که عیدفطر شد و دستدردست خانواده همه با هم به نماز عیدفطر ایستادیم.
حالا در چشم برهمزدنی دوباره ماه رمضان از راه رسیده است. ماه رمضان امسال اما برای آنها که فرزند مدرسهای دارند ماه رمضان ویژه و خاصی است. چرا که با امتحانات خردادماه بچهها همراه شده و موقعیت بهخصوصی را بهوجود آورده است.
بسیاری از بچهها و حتی پدر و مادرها نگران هستند و نمیدانند چگونه باید این همزمانی امتحانات را با روزهداری بچهها مدیریت کنند. با بنیانا همراه باشید، چند پیشنهاد کاربردی برای مدیریت این دوران برایتان داریم.
ماه مبارک رمضان همواره برای روزه دارن از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است و نوع گفتار و رفت و آمدها در این ماه رنگ و بوی دیگری می گیرد.
این روزها با گستردگی روزافزون فضای مجازی و وقت بیش از حدی که توسط کاربران در این فضا صرف می شود بخش اعظمی از مکالمات روزمره به صورت مجازی و در این فضا گسترش پیدا می کند.
سایت ها و گروه های معتبری همچون سایت امام خامنه ای و سایت فرهنگ نیوز و گروه توکان و… به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان اقدام به تولید استیکر ماه رمضان و روزه داری در فضای تلگرام نموده اند تا ضمن استفاده از آن در این فضا بتوان از جذابیت های بصری بیشتری درحین نگارش متن استفاده نمود.
برای دانلود مجموعه استیکرهای تولید شده استیکر ماه رمضان و روزه داری و استفاده در فضای تلگرام می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
برای نصب استیکر تلگرام روی لینک های زیر بزنید .
سپس لینک در تلگرام شما باز میشود که باید روی دکمه add stickers یا “افزودن استیکر” بزنید
«روزهداران هیچگاه حال گرسنگان را درک نخواهند کرد زیرا به افطار اطمینان دارند».
عجیب آنکه تا به رمضان میرسیم این جملههای زیبا مثل قارچ در فضای مجازی میرویند و حتی گاهی خود مؤمنان نیز برای فورواردکردن آن عطش نشان میدهند، غافل از آنکه این فانتزیها ریشه در خاکی دارد که میوههای فاسد میرویاند و این مغلطههای شیرین، نتیجههای نامبارکی در پی دارد.
1- آیا واقعا یک روزهدار، به صرف اینکه در پایان روز افطار خواهد کرد، از درک درد گرسنگان عاجز خواهد بود؟ کسی که روزه میگیرد، در طول ساعتهای متمادی، به اراده خودش خوردن و نوشیدن را بر خود حرام میکند؛ پس در اعماق وجودش درد گرسنگی را میچشد و خواهناخواه با وضع سخت نیازمندان جامعه آشنا میشود.
2- آیا هدف از روزهداری صرفا درک گرسنگی بیچارگان بوده یا اهداف جدی و درهم تنیده دیگری نیز در این حکم دینی تعبیه شده است؟
اصلیترین هدف روزهداری کسب «تقوا» است و این تقواست که میتواند پایه وقوع خوبیهای فراوان در جامعه باشد، وگرنه بسیاری از آدمهای بیتقوا را دیدهایم که حتی اطعام گرسنگان جامعه را طعمهای ساختهاند برای رسیدن به اهداف شیطانی خود؛
مثل برخی ثروتمندان بدنهاد که بهصورت ویترینی به چند خانواده بیبضاعت رسیدگی میکنند، اما پشت پرده حق هزاران انسان مستضعف جامعه را چپاول میکنند.
پس اتفاقا این روزهداری است که میتواند جامعه را به سمت مبارزه واقعی با فقر سوق دهد، چون گوهر اصلی مبارزه با فقر همان «تقواورزی» است که از طریق روزه تأمین میشود.
3- برفرض که یک روزهدار نمیتواند درد نیازمندان گرسنه را درک کند، چه کس دیگری میتواند این را بفهمد؟ اصلا بدیل این جمله چیست؟ آیا باید روزهداری را کنار گذاشت؟ آیا نتیجه این جمله زیبا، سستکردن اعتقاد جامعه نسبت به احکام دین نیست؟
4- چهکسی بیشتر از روزهداران رمضان به فکر گرسنگان جامعه بوده است. کدام قشر و گروه در جوامع، به اندازه مؤمنان و دینداران برای رفع مسئله فقر و احتیاج مستضعفان موفق بودهاند.
کدام ماه از ماههای سال به اندازه ماه رمضان برای حل مشکلات نیازمندان نافع بوده است؟ این همه سفرههای افطار نیازمندان، کفاره و فطریه، صدقات و نذرهای مؤمنان، نانهای رایگان نیمه رمضان، رسیدگی به خانوادههای بیبضاعت و … این حجم کار خیر با همین تک جمله زیبا، نادیده انگاشته میشود. این اثر ویرانگر یک فانتزی فاسد است!
ماه رمضان آمد؛ ماهی که روز و شبهایش با بقیه سال متفاوت است، حالوهوای سحر دارد، گرسنگی و تشنگی در طول روز دارد، طعم بندگی دارد و سفره زیبای افطارهای خانوادگی و دورهمی.
در ماه مبارک رمضان چهره شهر کمی تغییر میکند، عادت آدمها عوض میشود. ماه رمضان با خود رسم و رسومات خاصی را میآورد که همه آنها از کودکی در خاطرمان مانده است و هر سال دوباره برایمان تازه میشود. برای استفاده بیشتر از این مهمانی بزرگ خدا باید کمی در مناسبات روزمرهتان تغییر دهید تا هم از لحظه لحظهاش لذت ببرید و هم از آموزههایش بیاموزید و این ماه نقطه شروعی باشد برای تغییر در سبک زندگیتان.
عینکتان را عوض کنید
همین اول کار بهتر است بگوییم که بیشتر دغدغههایی که ما در زندگیمان داریم با کمی تغییر زاویه نگاه و تغییر زاویه دید شکل متفاوتی بهخود میگیرند. برای مثال، اگر توجه کنید که این یک ماه رمضان، از آن فرصتهای ناب و طلایی است که خداوند در اختیار ما قرار داده، هرگز به راحتی از لحظه لحظههای آن عبور نمیکنید.
تلاش میکنید از هر دقیقه و ساعتی که میگذرد برای خودتان اندوختهای بردارید و خواب را به عبادت و مناجات ترجیح نمیدهید. اگر با خودتان فکر کنید که همین یک ماه است که میتوانید به راحتی قبل ار اذان صبح بیدار شوید، حتما لذت و شیرینی نماز خواندن در دل شب و مناجات با خدا را با هیچچیزی عوض نمیکنید.
پس در ابتدا زاویه دیدتان را عوض کنید و مدام با خودتان و نزد دیگران تکرار نکنید که «اوه! چقدر گرمه، چقدر روزها طولانیه و…»
خواب و بیداری کمی متفاوت از قبل
درماه مبارک رمضان بهخاطر وعده غذایی سحر و همچنین مناسبات خاص این روزها، خواب و بیداری شما کمی متفاوت خواهد بود. اگر در گذشته فقط برای نماز صبح بیدار میشدید و بعد از زمان کوتاهی مجددا میخوابیدید، این روزها باید زمان کافی داشته باشید تا سحری میل کنید، آب به اندازه لازم بنوشید و بعد از خواندن نماز مجدد کمی استراحت کنید تا به سر کار بروید.
برای اینکه در طول روز خوابآلود نباشید، بهتر است کسر خوابتان را در زمانهای دیگر جبران کنید. میتوانید شبها کمی زودتر بخوابید اما با توجه به فاصله زمانی اندک افطار تا سحر و مایعاتی که برای بدن لازم است در این زمان خورده شود، اگر برنامه کاریتان را طوری تنظیم کنید که بتوانید قبل از افطار کمی بخوابید، بهتر خواهد بود.
تعطیلات پیش رو بهترین زمان برای تغییر در ساعات خواب و برنامهریزی برای 3هفته باقیمانده است تا در طول این ماه کمخوابی اذیتتان نکند و فرصتهای ارزشمند این ماه را از شما نگیرد.
خوراکیهای متفاوت در زمانهای جدید
اگر باردار هستید، بچه شیر میدهید یا بیماریهای خاص دارید، بهتر است با پزشکتان صحبت کنید. شما برای این ماه برنامه غذایی خاصی لازم دارید و باید موادی را در برنامه غذاییتان بگنجانید که در طول روز به طاقتآوردنتان کمک کند.
مثلا خوردن تخمشربتی باعث میشود تشنگی کمتری در طول روز داشته باشید. غذاهای چرب، هم تشنگیتان را بیشتر میکند هم گرسنگیتان را. هرچه بیشتر سبزیجات و میوه مصرف کنید آب ذخیره شده در بدنتان بیشتر خواهد بود.
دید و بازدیدهای ماه مبارکی
با توجه به اینکه افطاری دادن ثواب دارد و صلهرحم هم در دین ما سفارش شده است، در ماه مبارک بازار دید و بازدید و افطاری دادن و افطاری رفتن داغ است. وقتی برای افطار دعوت میشوید، سر وقت خود را برسانید چون منتظر گذاشتن بقیه روزهداران اصلا کار درستی نیست. سفرههای ساده پهن کنید.
سفره زیبا و معنوی افطار اگر با تشریفات آمیخته شود، کارکرد خود را از دست داده و میتواند عوارض منفی هم به همراه داشته باشد. فکر نکنید اگر چند نوع غذا درست کردید و مدام اصرار داشتید که روزهداران از همه آنها بخورند، به نفعشان کار کردهاید. در زمان افطار افراد نمیتوانند حجم بالایی از خوراکیها را میل کنند و تنوع زیاد و خوردن انواع غذاها به ضررشان است.
سعی کنید به بزرگترهایی که توان مهمانیدادن ندارند هم سری بزنید. بد نیست افطارتان را بردارید و به خانه آنها بروید. هرچه افراد بیشتری کنارسفره افطار جمع باشند، زیباتر است، نه هرچه رنگارنگی غذاهایش بیشتر باشد.
برنامهریزی مخصوص ماه مبارک رمضان
در ماه مبارک، ساعات کاری ادارهها کمتر میشود، امسال امتحانات را کمی زودتر برگزار کردهاند که تا اوایل اینماه امتحانات تمام شوند و در کل طوری برنامهریزی میشود که افراد بتوانند استراحت بیشتری داشته باشند. شما هم باید در برنامه شخصیتان چنین کاری را انجام دهید.
اگر ورزش میکنید میتوانید ساعت آن را به کمی قبل از افطار تغییر بدهید که بعد از اتمام آن، اذان بگویند و بتوانید افطار کنید یا مثلا پیادهروی روزانهتان را یک ساعت بعداز افطار انجام دهید. سعی کنید در آفتاب و ساعتهای گرم روز، رفتوآمدتان را به حداقل برسانید. قرار نیست کارهایتان تعطیل شود اما میتوانید در برنامههایتان بازنگری کنید.
اگر 6ماه است میخواهید دنبال مدارک بیمهتان بروید و پشتگوش انداختهاید، یک ماه دیگر هم صبر کنید و با زبان روزه راهی این اداره و آن اداره نشوید.
ماهی برای شروعهای تازه
بهتر است از همین ابتدا با خود قرار بگذارید تا این ماه برایتان مثل ماههای دیگر سال نباشد. وقتی نفسکشیدن در آن ثواب دارد و هر کار خیری بیشتر محاسبه میشود، حیف است که فرصتهایش را از دست بدهید. یکی از چیزهایی که میتوانید در ماه مبارک تمرین کنید همین از دست ندادن فرصتهاست.
شبهای ماه مبارک فرصت خوبی است برای عبادت و تفکر، برای قول و قرارهایی که بین شما و خدایتان میماند اما نتیجهاش در زندگیتان بعد از ماه مبارک معلوم میشود. این ماه فرصت خوبی است برای شروعهای زیبا. وقتی میتوانید در گرمای هوا ساعتهای طولانی آب نخورید، پس حتما خیلی از عادتهای بدتان را هم میتوانید ترک کنید.
شما در اینماه متوجه میشوید که ارادهای قوی دارید پس اگر در درستان کم میگذارید، عصبانیتتان را کنترل نمیکنید یا فکر میکنید نمیتوانید از عهده هر عادت اشتباه دیگر بربیایید، از بیارادگی نیست و تنها علتش تنبلی خودتان است.
کتاب « عشق زیر روسری » داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان محمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. برای آشنایی با کتاب و راه های خرید آن در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق».
این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیدهاند را بر میدارد، با ولع تمام، پاکت را پاره میکند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بیآنکه اسمی پای آن ببیند پیمیبرد متعلق است به… فرستندهٔ کارت را همان روز میبیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگیاش میپرسد: آیا تو به من علاقهمندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان میشود؟»
عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهٔ ناخوشایندیها و نرسیدنها، در پس همهٔ تندیهای «شلینا» برای یافتن شاهزادهٔ افسانهای خود. او به دنبال آن نیمهٔ گمشده میگردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است.
عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین مییابد و همین چه سادهلوحانه میتواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون میکند. بیآنکه خود بداند.
کتاب عشق زیر روسری داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جانمحمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد.
آیا روسریاش که همان مسلمانی اوست پس معرکه میماند و بیخیال عشق گمشدهٔ خود میشود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانیهایی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تکبعدی و نهفته در پس حجابهای ماتشان میدانند».
اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمیشود. او به دنبال اثبات منیتهای خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحهگری به عرصهٔ نمایش بگذارد.
از زاویهٔ دیگر او قد علم میکند، در نظر تمام «خاله خانباجیها»یی که فکر میکنند دختر نباید هر کاری که دلش میخواهد بکند، در عین آداب و پایبندیاش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی.
او تصمیم میگیرد تا پای ارادهاش را قوی کند با فتح یک قله، قلهای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربهای شورانگیز و متحولکننده است. تجربهای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیتهای موجود برای ازدواج، مثل بنگاههای ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو میکند. اما میبیند که…
شلینا مسلمانزاده است اما خودش تصمیم میگیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیجکننده و توانفرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان میدهد.
عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برجهای دوقلو و هجمههایی که رنگ او، او و روسری او را نشان میکرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکمتر و مقاومتر از قبل به راه خود و ادامهٔ فعالیتهای اجتماعیاش علیرغم بدبینیهایی که بود ادامه میدهد.
در آن فضا پوشیدن روسری کار سادهای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونهای ابراز عقیدهٔ عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز میپوشید و گمان نمیکرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحتکننده باشد.
شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به 10 زبان صحبت میکرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خانباجیها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهٔ گمشدهاش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونیاش پرت کرده بود.
اما مصممتر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقاتهایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهٔ این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد اولین بار در سال 2009 در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمههای آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.
آقای محسن بدره آن را به فارسی ترجمه کرده است
در ادامه بخش کوتاهی از کتاب مفید « عشق زیر روسری » را میخوانیم
《از اینکه با حجابم خوشحال باشد.》
ناراحت بودم ازینکه مجبور بودم تصریح کنم که مرد مسلمان،بابت روسری ام و محجوبانه لباس پوشیدنم،باید خوشحال باشد؛چون فکر میکردم این یکی از اقتضائات مسلمانی است….نمیخواستم کسی زیبایی ام را برای این و آن نمایش بدهد.میخواستم حامی انتخابهایم باشد…مردی را میخواستم که بخواهد همسرش مورد احترام و مایهٔ افتخارش باشد و در خلوت برای شوهرش جذابیتی مقاومت ناپذیر داشته باشد.
صفحه 103
برای خرید کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
رمان « من او » اثر رضا امیرخانی که فراز و نشیب یک زندگی را از محله های قدیم تهران تا پاریس بیان می کند. سبک جذاب و بدیع «من او» باعث شد تا علاوه بر مخاطبین حرفه ای و کارشناسان صاحب نظر با مخاطبین عام نیز ارتباط برقرار کرده و بارها تجدید چاپ شود. در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستان کتاب من او مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است. راوی، قهرمان داستان هم هست، ماجراهای زندگی خود را، از کودکی تا مرگ، روایت می کند. علی فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است و درجنوب شهر زندگی می کند.
در کودکی، پدر خود را از دست می دهد و تحت نظر پدر بزرگش بزرگ می شود. در نوجوانی به مهتاب، هم بازی دوره کودکی خود، دل می بندد. ولی این علاقه به …………..
***
این سخن حقی است که اگر ما بخواهیم ادبیات داستانی ما در دنیا مورد اعتنا واقع شود باید به ریشه ها برگردیم و از مضامین گنجینه ادبیات کهن مدد بگیریم. اتفاقاً تاکنون تلاش کرده اند اما موفقیت چشم گیری نیافته اند. از این بابت رمان من او جهش بزرگی است به سوی این هدف بزرگ. مضمون اصلی این رمان عشق است اما نه عشق به معنای رایج امروزی آن بلکه عشق به همان معنا که بزرگان ادب و هنر ما در آثارشان مایه گرفته اند.
بخش هایی از کتاب ” رمان « من او » اثر رضا امیرخانی ” را می خوانیم :
-تو برای چی رو میگیری؟
-خب،برای اینکه نامحرم نبیندم…قبول!کریم هم نامحرم است،اما…
باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود .دست مریم را در دست گرفت:
-هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. و اِلا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثلِ همین کریم، اصلا خودیه…نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیقِ آدمه .یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.
-این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از…
باب جون حرف مریم را برید:
-حکمتش را ول کن. این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیقِ آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطرِ حکمت داده ای، نه به خاطرِ لوطی گری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟
کتاب من او توسط انتشاران افق به چاپ رسیده است
برای خرید آنلاین کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
متن این صفحه از سری یادداشت های جناب آقای حسین قدیانی روزنامه نگار برجسته و نویسنده مطرح جبهه انقلاب اسلامی که این روزها بیشتر در روزنامه وطن امروز می نویسد انتخاب شده است که در ادامه میخوانید :
23 خرداد 88 و 30 اردیبهشت 96 هر دو روز «شنبه» بودند اما این شنبه کجا و آن شنبه کجا؟! پس «شنبه» فقط «نخستین روز هفته» نیست، بلکه نخستین و مهمترین محل افتراق 2 جریان سیاسی است؛ نامزد جریان اول با 13 میلیون رای، نه فقط عصر جمعه 22 خرداد 88 که هنوز چند ساعت تا پایان رایگیری باقیمانده، اعلام پیروزی میکند، که تا چند ماه بر آتش فتنه هم میدمد و چنان از کسب و کار مردم، سلب امنیت میکند و چنان به حیثیت این مردم و آبروی این جمهوری، لطمه میزند که دشمن قسمخورده بیرونی، برای آنچه از آن تعبیر به «تحریم فلجکننده» میکند، بهترین فرصت را مهیا میبیند! این از شنبه جریان اول!
اما جریان دوم، با نمایش باشکوه اخلاق باخت و در حالی که حداقل 16 میلیون رای یعنی 3 میلیون بیشتر از نامزد جریان اول داشته، در مقام عمل ثابت میکند میشود نتیجه انتخابات را واگذار کرد اما قانونگرایی و مدنیت و حقوق شهروندی و امنیت و ایمان را نه! این جریان، البته مستند به شواهد فراوان، اعتراضی هم اگر داشته باشد، آن را از مجاری قانونی و به شکل مدنی پیگیری میکند، نه بلوا و آشوب! طرفه حکایت اینجاست که در روزهای اخیر شاهد بودیم عناصری از همان جریان اول، سخنانی به قصد تحریک رقیب و احیانا اگر شد، به خیابان آوردن او بر زبان جاری کردند، نظیر آنچه حسن روحانی، روز شنبه بیان داشت و پیروزی خود در انتخابات را «پیروزی صلح بر جنگ» دانست و حداقل 16 میلیون ایرانی را «خشونتطلب» خواند، لیکن با وجود همه اینها، جریان دوم هرگز از همان راه نرفت که بازندگان نتیجه 22 خرداد 88 و البته بازندگان اخلاق 23 خرداد 88 رفتند! شگفتا!
هم گزارش تخلفات زیاد بود و هم تحرکات و تحریکات رقیب و هم حتی حداقل 3 میلیون رای بیشتر اما فرق بسیار است میان جماعتی که انتخابات را فقط به شرط برد خود میخواهد، با جماعتی که به کلیت انتخابات، به نتیجه انتخابات، به رای اکثریت و به قانون و مدنیت، التزام عملی دارد! و باز هم شگفتا! در انتخابات 29 اردیبهشت 96، در قیاس با دور دوم ریاستجمهوری همه ادوار گذشته انتخابات، هم نفر اول، نصاب کمترین رای را داشت و هم نفر دوم، نصاب بیشترین رای را!
منتهای مراتب، تو وقتی «اخلاق باخت» داشته باشی و رای مردم واقعا برایت محترم باشد و اصل و اساس انقلاب حقیقتا برایت حرمت داشته باشد، هرگز عمل بر مدار متوحشین عاری از عقل شنبه 23 خرداد 88 نمیکنی! آری! آن روز هم شنبه بود! و آن روز هم فردای انتخابات! لیکن آن روز، همانقدر مایه سرشکستگی جریان اول شد که شنبه 30 اردیبهشت 96 باعث سربلندی و افتخار جریان دوم!
و نیک اگر بنگری، همینجاست که «رعایت اخلاق باخت» میتواند، از «بازنده»، «برنده» بسازد! و این مهم را برای همیشه در تاریخ ایران عزیز، «ثبت و ضبط» کند! این «رعایت اخلاق باخت» البته در حالی است که جریان دوم، موارد متعددی از تخلف را به مراجع ذیصلاح، گزارش داد و این کار را هم، کاملا قانونی و مدنی انجام داد!
دقت شود! گاهی بازنده، بدون آنکه اندک اعتراضی به نتیجه داشته باشد، اخلاق باخت را مراعات میکند ولی «رعایت اخلاق باخت» و امتناع از هرگونه فتنهآفرینی، آنجا زیباتر و آنجا ماندگارتر است که اولا مستند به مدارک فراوان، اعتراضاتی در بستر قانون و مدنیت هم وجود داشته باشد، ثانیا در بحث حد نصاب، جریان همسو، رکورد رای بیشتر نامزد دوم را بزند و جریان رقیب، رکورد رای کمتر نامزد پیروز؛
ثالثا موارد زیادی تحرک مبنی بر تحریک جریان دوم به ریختن در کف خیابان دیده شود؛ رابعا نفر دوم انتخابات 96 از نفر دوم انتخابات 88، 3 میلیون رای بیشتر داشته باشد! بنابراین شنبه 30 اردیبهشت 96 تنها این مسأله در تاریخ ایران عزیز ما ثبت نشد که آقای فلانی، انتخابات را از آقای بهمانی برد!
اصولا انتخابات، یکی هم برای تحقق همین هدف واضح برگزار میشود که یکی اول بشود و دیگری دوم و الباقی در رتبههای بعد، اما آنچه فردای انتخابات ریاستجمهوری 96 در لوح محفوظ تاریخ و اندیشه سیاسی این مرز و بوم دیرین، به شکل ویژه، ثبت و ضبط شد، رعایت اخلاق باخت توسط جریانی بود که سال 88 انتخابات را برد لیکن با ادعای تقلب مواجه شد! اما کدام تقلب؟!
همانکه داعیهدارانش گفتند: «تقلب، واقعیت نداشت، بلکه اسم رمز آشوب بود!» پس آقایان آشوبطلب! اگر جمعهها نتیجه انتخابات معلوم میشود، شنبهها نتیجه میزان فهم و شعور و انسانیت و انصاف و اخلاق آدمی معلوم میشود! حتم کنید نتیجه «امتحانات شنبه 30 اردیبهشت 96» هم حکایت نتیجه «انتخابات جمعه 29 اردیبهشت 96» برای ابد، در دل هر ایرانی آزادهای محفوظ میماند! با این تفاصیل، اشکالی ندارد آقای روحانی! شما فرض کن ما خشونتطلبیم و شما اهل منطق! اما کاش همه شنبهها، مثل شنبه ما اصحاب خشونت بود!
این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعهٔ بهاصطلاح بینالمللیای -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است- این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید اینجوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. (۱۳۹۶/۰۲/۱۷)
همان انگیزههایی که به کشورهای اسلامی فشار میآورند تا موضوعات جهاد و شهادت را از کتابهای درسی حذف کنند در داخل نیز استمرار پیدا میکنند و خود را بهصورت خردهسیاستهای فرهنگی نشان میدهند.(۱۳۹۶/۰۳/۰۳)
هفده اردیبهشت سال گذشته، رهبر انقلاب در دیدار با معلمان با اشاره به اینکه ما برای تربیت نسل آینده با حریفی به نام «نظام سلطهٔ بینالمللی» مواجه هستیم فرمودند: «ممکن است برخی تعجب کنند که چه ارتباطی میان آموزشوپرورش و «نظام سلطهٔ بینالمللی» وجود دارد، درحالیکه واقعیت این است که نظام سلطه برای نسل جوانِ ملتها بهویژه ملتِ ایران برنامه دارد.»
ایشان به این موضوع هم تأکید کردند: «نظام سلطه میخواهد نسل آیندهٔ کشورها، نسلی باشند که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقهٔ مورد نظر او را در مسائل جهانی داشته باشند و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همانگونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد.» بههمین دلیل، رهبر انقلاب موضوع آموزش و پرورش را طبق تصریح قانون اساسی، موضوعی «حاکمیتی» بیان فرمودند.
ماهیت سند 2030 یک پروژهای جهانی
سند موسوم به ۲۰۳۰ سازمان یونسکو را میتوان یکی از موارد طراحی نظام سلطهٔ بینالمللی دانست. البته این سند تنها یکی از ۱۷ هدف پروژهٔ میلینیوم جهانی است. میلینیوم یا اعلامیهٔ هزارهٔ سازمان ملل متحد با هدف توسعهٔ پایدار، از مهمترین طرحهایی است که توسط سازمان ملل به منظور جهانیسازی ملتها و یکسانسازی فرهنگها سالها در دستور کار نهادهای مرتبط با این سازمان قرار گرفته بود و سرانجام شکست خورد.
پس از شکست این پروژه، در سال ۲۰۱۵ برنامهٔ جدیدی از سوی سازمان ملل مطرح شد و در مجمع عمومی سازمان ملل با حضور روسای جمهور کشورهای عضو از جمله جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید. نکتهٔ حائز اهمیت این است که این برنامه به صورت without voting، یعنی بدون رای و نظر مخالف به تصویب رسیده است، در حالیکه اگر مخالفتی از سوی هیئت ایرانی حاضر صورت گرفته بود، این برنامه با «اجماع عمومی» تصویب نمیشد.
امری که انتظار میرفت با توجه به مغایرتها و تضادهای واضح و مشخص این برنامه با فرهنگ و اسناد بالادستی کشورمان، با مخالفت هیئت جمهوری اسلامی به عنوان داعیهدار حکومت اسلامی قرار بگیرد.
پس از اجلاس عمومی سازمان ملل، اجلاس با حضور وزرای ۱۳۰ کشور از جمله ایران در اینچئون کرهٔ جنوبی برگزار میشود. سندی که از سال ۲۰۱۴ به عنوان برنامهٔ آموزشی در مسقط طراحی شده بود، در این اجلاس به تصویب و امضا میرسد. هرچند که تا به امروز هیچ خبر رسمیای مبنی بر امضای وزیر وقت آموزش و پرورش بر این سند منتشر نشده است.
این تعهد در حالی صورت میگیرد که دو نهاد نظارتی مهم در این موضوع یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی و نهادهای فراقوهای نظیر مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی امنیت ملی از پذیرفتن این سند بیاطلاع بودهاند.
تصویب و اجرای پنهانی سند 2030
در جلسهٔ مورخ ۱۳۹۵/۰۶/۲۵ هیئت دولت، اجرای سند ۲۰۳۰ با تشکیل کارگروهی، الزامی میشود. این کارگروه موظف میشود که برنامههای اجرایی این سند را به سایر دستگاههای مربوطه ابلاغ کند و بر اجرای آن نظارت داشته باشد. نخستین واکنش رسمی به این مصوبهٔ هیئت دولت، چهار ماه پس از اجرایی شدن آن صورت میگیرد، زمانی که ستاد نقشهٔ جامع علمی کشور در جلسهٔ هشتاد و هشتم خود، با گلایه از عدم اطلاع رسانی دولت به شورای عالی انقلاب فرهنگی، نگرانی خود را از تصویب و اجرای این سند اعلام میکند.
با ادامه یافتن اجرای این سند و عدم پاسخگویی مسئولان مربوطه، این نگرانی به صحن عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسهٔ ۱۳۹۵/۱۱/۱۹ سرایت کرد و در حضور رئیس جمهور و وزرای مربوطه، نگرانی از تصویب و اجرای سند ۲۰۳۰ با صحبت چند تن از اعضای شورا به ریاست جمهوری منتقل شد. در حالیکه انتظار عمومی اعضای شورا بر این بود که با انتقال این دغدغه، روند رایگیری و در دستورکار قرار گرفتن توقف و اصلاح سند ۲۰۳۰ آغاز میشود اما رئیسجمهور این مسئله را به جلسهٔ بعدی موکول میکند. جلسهای که تا به امروز تشکیل نشده است.
پس از این اتفاق، موضوع سند ۲۰۳۰، با حضور مدیر کل کمیسیون ملی یونسکو در دستور کار ستاد نقشهٔ جامع علمی کشور قرار میگیرد. محورهای این جلسه بدین شرح است:
– عدم مشارکت و اطلاع رسانی به شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد انتقاد است.
– اسناد آموزشی بالادستی نظام، اسنادی مترقی هستند که کشور را بینیاز از اسناد ابلاغی از سایر جوامع بیگانه میکند.
– روند ابلاغ و ترجمهٔ این سند متوقف شود، تا از تداخل و تعارض در نظام آموزشی کشور جلوگیری شود.
– در بسیاری از جملات بیانیهٔ اینچئون عباراتی وجود دارد که نشانگر الزامآور بودن بندهایی از این بیانیه میشود.
– سکولار بودن و ترویج بیدینی، آموزش معلمان به شیوهٔ غربی، اختلاط جنسی، حذف آیات جهاد و ممنوعیت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و… از جمله موارد اختلافی و متضادی است که این سند با فرهنگ اسلامی ایرانی دارد.
– پذیرش نقش راهبری، نظارت و گزارشدهی به یونسکو محکوم میشود.
در حقیقت با پذیرش این سند علاوهبر تغییراتی که در نظام آموزشی کشور پدید میآید، این تعهد بوجود میآید که مهمترین آمارها و اطلاعات که مربوط به نسل جوان و نوجوان کشور است به صورت گزارشهای مداوم به نهادهای بیگانه اعلام شود. در پایان این جلسه که با حضور مدیر کل کمیسیون ملی یونسکو برگزار شد، مقرر شد تا اجرای این سند سریعا متوقف شود.
علی رغم این مصوبه بازهم دولت اجرای این سند را متوقف نمیکند و ماههای آینده هم اجرای آن ادامه مییابد تا زمانی که رهبر انقلاب در دیدار با معلمان به اجبار، شخصا به روند اجرای سند ورود میکنند و میفرمایند: «این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعهٔ بهاصطلاح بینالمللیای -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است- این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید اینجوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگرچنانچه با اصل کار شما نمیتوانید مخالفت بکنید، حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشیٰ دارد، خطّوربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینههای آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چهکار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بیسروصدا اجرائی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست.»
با این بیانات بود که بلافاصله و به اجبار روند اجرای سند ۲۰۳۰ متوقف شد. از سوی دیگر سند ۲۰۳۰ تعارضات فراوانی با اسناد بالادستی نظام شامل، سند چشم انداز بیست ساله، نقشهٔ جامع علمی کشور، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و حتی اصول ۷۷و ۱۵۳ قانون اساسی دارد.
* اختلاف در چیست؟
اما در روزهای اخیر، رسانههای معاند با انقلاب مبنای مخالفت با سند ۲۰۳۰ را برابری و یکسانسازی آموزشی و جلوگیری از رشد کیفی آموزش در سطح کشور بیان کردهاند، در حالیکه ماجرا این نیست، کمااینکه در سند سیاستهای کلی ایجاد تحول در آموزش و پرورش که رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۲ ابلاغ کردند نیز ارتقاء جایگاه آموزش و پرورش به مثابه مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولّد سرمایهٔ اجتماعی در دستور کار قرار گرفته است.
به این دلیل که این برنامه بدون در نظر گرفتن مسائل و اقتضائات بومی، فرهنگی و همچنین آرمانهای ایران اسلامی طراحی شده است. به همین دلیل اجرا و تعهد به این سند، موجبات تغییر و تعارض فرهنگی و هویتی را در نسلهای آینده سبب میسازد.
آموزش بهانه است
سند ۲۰۳۰ را میتوان مدخل ورودی برنامهٔ جامع سازمان ملل برای تسلط بر کشورها به بهانهٔ موهوم توسعهٔ پایدار دانست. این برنامه که در ادامهٔ پروژهٔ میلینیوم جهانی است، در چهارمین و مهمترین هدف از اهداف ۱۷ گانهٔ این پروژه، قرار گرفته است. در حقیقت آغاز و نقطهٔ شروع این پروژه با تغییر نظام آموزشی کشورها صورت میگیرد، حال آنکه برای رسیدن به جامعهٔ جهانی یکپارچه و مقبول قدرتهای جهانی، تنها لازم است تا نسل آینده با هویت ملی و مذهبی خود بیگانه شود.
در این میان نباید غافل شد که نهادها و سازمانهای جهانی همواره در راستای همافزایی اطلاعاتی و بازوهای اجرایی ایالات متحده امریکا و همپیمانش در سطح بینالملل فعالیت میکنند. در حقیقت این برنامهٔ جهانی اهدافی مهمتر از صرف تغییر نظام آموزشی را در کشور را دنبال میکند و آن تغییر همهجانبه در اقتصاد، سیاست، قوانین مدنی و سبک زندگی است، بهگونهای که در نظام مرکز- پیرامونی جامعهٔ جهانی، ایران به کشوری پیرامونی و تابع جامعهٔ جهانی تبدیل شود.
کشوری که با قبول سرکردگی و هژمون یک دولت و فرهنگ خاص، خود را عرضهکنندهٔ مواد خام و تأمینکنندهٔ نیروی انسانی برای مناسبات جهانی بداند و حق تصمیمگیری در عرصهٔ داخلی و بینالمللی را از خود سلب نماید. بیخود نیست که در این سند، از عبارت «شهروند جهانی» برای تعریف مردمان یک سرزمین استفاده شده است. موضوعی که به مرور، روح استقلال یک ملت را نیز نشانه گرفته و به خطر خواهد انداخت.
به گزارش بنیانا ؛ حضرت آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی در ابتدای درس خارج خود که اوائل خرداد برگزار شد و با حضور طلاب و فضلای حوزه علمیه در مسجد اعظم قم برگزار شد، توضیحات زیر را درباره سند 2030 بیان فرمودند که در ادامه میآید:
سخنرانی آیت الله مکارم درباره سند 2030
هدف از بیان این مطالب خدای ناکرده، جسارت به کسی نیست، بلکه بیان توضیحاتی است درباره سند 2030 تا ملت عزیز ما و مسئولین محترم وظیفه خود را درباره آن بدانند و اینکه قبلاً به سراغ آن نرفتم، نخواستم فضای شیرین انتخابات پرشور و امن و امان تحت تأثیر واقع شود.
ضمناً قضاوتهای ما مربوط به خود این سند است و آنچه که در فضاهای مجازی منتشر کرده و نسبت داده اند مورد نظر ما نیست.
نخست به سراغ تاریخچه این سند میرویم. در اولین ماده آن که به عنوان مقدمه است میخوانیم: ما رؤسای دولتها و کشورها و نمایندگان عالیرتبه که به مناسبت هفتادمین سالروز تاسیس سازمان ملل متحد از 25 تا 27 سپتامبر 2015 در مقر آن در نیویورک گردهم آمدهایم، در مورد اهداف جدیدی برای توسعه پایدار توافق کردیم (یعنی تعهد کردهایم).
در ماده 2 میگوید ما به نیابت از مردمی که به آنها خدمت میکنیم در مورد مجموعهای از اهداف جامع، فراگیر و مردم محور جهانی و دگرگون کننده تصمیمی تاریخی اتخاذ کردهایم، سپس اضافه میکند ما متعهد میشویم که برای تحقق کامل این دستور تا سال 2030 (15 سال دیگر) بدون وقفه تلاش کنیم.
این سند دارای 59 بند و 17 هدف است که بسیاری از آن اهداف زیبا و انسانی است ولیکن مجموع آن تثبیت نظام سلطه است.
در هدف چهارم و پنجم میخوانیم:
تضمین آموزش با کیفیت برابر و فراگیر و ترویج فرصتهای یادگیری مادام العمر برای همه و دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران.
و در اصل هشتم از اصول پنجاهونهگانه این سند میخوانیم: ما به جهانی میاندیشیم که در همه جای آن حقوق بشر و کرامت انسانی محترم شمرده شده… و در آن همه زنان و دختران به طور همه جانبه تساوی جنسیتی را درک کنند و همه موانع حقوقی، اجتماعی و اقتصادی موجود بر سر راه توانمندسازی آنان از میان برداشته شود. در اینجا توجه به چند نکته لازم است:
*سند 2030 یک عهدنامه است
این سند همانطور که از مقدمهاش پیداست در واقع یک عهدنامه است برای برنامههای آموزشی و اقتصادی و اجتماعی و غیر آن، در پانزده سال در جهان. یعنی عدهای نشستهاند برای مردم دنیا تصمیم گرفتهاند که فرهنگ سکولار غرب را در همه جا پیاده کنند و به گفته خودشان، هدفشان دگرگون ساختن جهان ماست.
سؤال این است آیا ما باید بنشینیم تا دیگران درباره 15 سال، تمام شئون زندگی ما (توجه داشته باشید سند مخصوص آموزش نیست به همه مسائل حتی محیط زیست و مسائل اقتصادی و غیر آن نظر دارد) تصمیم بگیرند و ما هم با اینکه میتوانیم آن را نپذیریم، چون صورت تخییر دارد آن را بپذیریم و قبول کنیم. با اینکه برای تحول آموزشی و سایر امور کشور خودمان برنامه داریم. آیا این پیروی، پذیرش نظام سلطه و قیومیت دیگران نیست؟
مهم این است که وقتی این سند را پذیرفتیم باید گزارش سالانه تمام این امور را به آنها بدهیم. یعنی آنها مثلاً 120 سؤال درباره مسائل مختلف درباره تمام شئون کشور ما مطرح میکنند و می گویند پاسخگو باشید. اگر پاسخ دروغ بگوییم واویلا، اگر راست بگوییم از تمام شئون کشور ما باخبر میشوند (جاسوسی آشکار). فراموش نکنید که از متولیان اصلی این سند یونسکو است که بخش فرهنگی سازمان ملل است و همیشه دولتهای سلطهگر جاسوسهایی در آن داشته و دارند، مانند سایر نهادهای جهانی.
*استثناء و شروطی که در ذیل 2030 نوشته میشود تا آنجا اعتبار دارد که با روح این سند مخالفت نداشته باشد
آقایان میگویند ما هنگام پذیرش این سند زیر آن نوشتهایم ما تا آنجا این سند را قبول داریم که با فرهنگ و مذهب ما سازگار باشد، راست میگویند این را نوشتهاند و در نامهای که به امضاء سه وزیر نوشته شده، خدمت مقام معظم رهبری ارسال داشتهاند و رونوشت آن نامه را نیز برای ما فرستادهاند؛ ولی به این نکته گویا توجه نفرمودهاند که تنظیم کنندگان این سند معتقدند استثناء و شروطی که در ذیل آن نوشته میشود تا آنجا اعتبار دارد که با روح این سند مخالفت نداشته باشد؛ درست نظیر آنچه ما در باب شرایط ضمن العقد میگوییم که اگر شرط برخلاف مقتضای عقد باشد پذیرفته نیست. مسلّماً آنها میگویند اینکه شرط کردهاید برخلاف مذهب و فرهنگ و نظام شما نباشد این برخلاف روح این سند است. این سند آزادی کامل برای همه جنسیتها میخواهد و برای همه مذاهب. بنابراین این ملاحظه و شرط شما پذیرفته نیست. در نتیجه معیار همان متن سند است منهای حاشیهها.
الفاظی در این سند بکار برده شده که معنی آن را آنها بر طبق اصطلاح خودشان تفسیر میکنند، مثلاً واژه خانواده، آنها معتقدند خانواده هم خانوادههای معمولی را در بر میگیرد، هم خانوادههای همجنسگرا را یا واژه خشونت که بسیاری از عقاید و افعال مذهبی، را به نظر آنها شامل میشود. آنها سپاه و بسیج ما را مصداق خشونت می دانند.
این سؤال برای همه مطرح است که چرا این سند بیسر و صدا به آموزش و پرورش داده شد و چندین کارگروه برای اجرای آن در آموزش و پرورش انتخاب شدند و گفته میشود در بعضی از جاها نیز به اجرا درآمده. متولی اصلی این گونه اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی است، ما با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت کردیم که آیا این سند را به شما دادهاند و بررسی و تصویب کردهاید؟ گفتند: ابداً، چنین چیزی نبوده. به علاوه چرا مجلس و بالاتر از آن رهبر انقلاب را در جریان نگذاشتند؟ این سؤالی است که جواب آن آسان نیست.
در این سند درباره کمک به کودکان و پایان دادن فقر در همه اشکال آن و در همه جا تصریح شده، از جمله در هدف 2 از اهداف هفدهگانه میخوانیم پایان دادن به گرسنگی، تامین امنیت غذایی و تغذیه بهتر و توسعه کشاورزی پایدار.
تصویب کنندگان این سند در این دو سال که از عمر آن میگذرد، کدام قدم برای محرومیتزدایی از کودکان گرسنه یمن برداشتهاند. کودکانی که گرفتار بیماری وبا و کمبود دارو و تغذیه هستند و چگونه نتوانستند گامی برای محاصره اقتصادی یمن و غزه بردارند تا مردم این مناطق بتوانند از تغذیه سالمی برخوردار باشند.
چه کمکی به ویرانیهای سوریه و عراق کردند. اگر هدف دگرگون ساختن جهان است که تیتر این سند میباشد، چه قدمی برای دگرگونی در این دو سال برداشتند؟ آیا اینها دلیل بر آن نیست که هدف اصلی چیز دیگری است. بنابراین باید اعتراف کرد که این سند برخلاف ظاهر پارهای از قسمتهای آن دامی است حساب شده برای ملتهای جهان که آنها را در زیر سلطه خود درآورند و فرهنگ و مذهب آنها را دگرگون سازند.
صوت سخنرانی آیتالله ناصر مکارم شیرازی درباره سند 2030 را در ادامه بشنوید
شایعات بی اساس بهترین خدمت به دولت برای اجرای 2030 است
نقد غیر اصولی یاری دولت حسن روحانی برای اجرای سند 2030
این روزها سند 2030 نقل محافل سیاسی، انتخاباتی و حتی بسیاری از خانوادهها شده است. زمانی هم این موضوع به سوژه نخست مردم و رسانهها و چهرههای سیاسی تبدیل شد که رهبر انقلاب در دیدار چندهفته پیش خود با معلمان به انتقاد از این سند پرداخته و تاکید کردند اجرای این سند باید متوقف شود. شاید تا پیش از این سخنرانی بسیاری از مردم و حتی مسوولان هم از وجود این سند اطلاعی نداشتند.
در رسانههای مختلف شایعات زیادی در خصوص سند 2030 شنیده میشود. سندی که میگویند بر اساس آن قرار است به دانشآموزان تجاوز شود یا مثلاً تغییراتی در کتب درسی جدید انجام شده و درسهایی چون شهید فهمیده و اشعاری با مضمون شهید از کتابهای درسی حذف شدهاند؛ اما واقعیت آن است که این انتقادها بیش از آنکه جلوی اجرای این سند را بگیرد؛ به دولت کمک خواهد کرد تا با رد این شایعات بتواند استدلال منتقدان 2030 را تضعیف کرده و از اصل این سند دفاع کند.
بهطور مثال از سال 91 هیچ تغییری در کتاب درسی و اشعار آقای مصطفی رحماندوست رخ نداده و حتی تا پیش از سال 91 اشعار حماسی این شاعر در کتاب درسی حذف شده بود و دوباره از سال 91 این اشعار با حذف چند بیت به کتاب درسی برگشت. یعنی حذف این بیتهای خاص شهدا حداقل در دولت فعلی و بر اساس 2030 رخ نداده است.
در واقع در سند 2030 هیچجا به صراحت در خصوص همجنسگرایی و تجاوز سخنی به میان نیامده است؛ اما مفاهیمی از خانواده و مبارزه با خشونت ارائه میشود که قطعاً در نگاه مؤلف این سند (یونسکو) خانواده با تعریف جامعه ما تفاوت اساسی دارد و بسیاری از مفاهیم ارزشی و حماسی و انقلابی در جامعه ما مصداق همان خشونت در سند 2۰3۰ است.
بعد از انتخابات، آیتالله ناصر مکارم شیرازی در درس خارج خود با اشاره به سند 2030 و با بیان اینکه این متن توسط سه نفر ترجمه، ویراست و به بنده ارائه شده است، گفت: هدف از بیان این مطالب جسارت به کسی نیست بلکه بیان توضیحاتی در مورد این سند است تا ملت و مسوولان وظیفه خود را در مورد آن بدانند و اگر قبل از انتخابات سراغ آن نرفتیم، نخواستیم انتخابات پرشور و امن و امان مخدوش شود. این سند دارای ۵۹ بند و ۱۷ هدف دارد که بسیاری از آن زیبا و انسانی است و انسان از آن لذت میبرد ولی مجموع آن تثبیت نظام سلطه است و در لابهلای آن مسائل خود را جاسازی کردهاند.
این مرجع تقلید با اشاره به اهداف چهارم و پنجم این سند مبنی بر ترویج فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای همه و برابر و دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران تصریح کرد: گفتهاند ما به جهانی میاندیشیم که همه زنان و دختران بهطور همهجانبه تساوی جنسیتی را درک کرده و همه موانع حقوقی، اقتصادی و … را از میان راه برداریم.
آیتالله مکارم شیرازی با اشاره به ملاحظات خود عنوان کرد: این سند عهدنامه و شامل برنامههای مختلف آموزشی، محیطزیست و اقتصادی و… است و عدهای تصمیم گرفتهاند تا فرهنگ سکولار غرب را در همهجا پیاده کنند و هدفشان نیز دگرگون کردن جهان است ولی سؤال این است که آیا ما باید بنشینیم تا دیگران برای ۱۵ سال دیگر شئون زندگی ما تصمیم بگیرند؟
ما خودمان برنامه تحول آموزشی و اقتصادی و کوتاه و بلندمدت داریم و آیا این پیروی پذیرش نظام سلطه نیست؟ مساله دیگر این که باید گزارش سالانه این امور را هم به آنها بدهیم؛ ۱۲۰ سؤال در مورد تمام شئون کشور آماده میکنند و باید جواب بدهیم و چه جاسوسی از این بهتر؟ جاسوسی آشکار!
اما این مرجع تقلید با اشاره به توجیه دولت در خصوص امضای این تعهدنامه و حفظ اصول مذهبی و فرهنگی ایران در زمان اجرای سند 2030 گفت: آقایان میگویند ما هنگام پذیرش این سند زیر آن نوشتهایم که ما تا جایی قبول داریم که با فرهنگ و مذهب ما سازگار باشد که راست میگویند و نوشته و به مقام معظم رهبری هم ارسال کردهاند و رونوشتی هم به ما دادهاند؛
ولی این افراد توجه نکردهاند که آنها میگویند شرایط شما را تا جایی میپذیریم که بر خلاف روح سند نباشد درحالیکه ما یک کشور مذهبی و دارای شرایط و فقه خاصی هستیم و این تشکیلات با روح سند سکولار نمیسازد و چگونه قبول کنیم که آن را اجرا کنیم.
آیتالله مکارم با بیان اینکه شرایط ایران معیار قرار نمیگیرد تصریح کرد: الفاظی در این سند به کار رفته است که معنی آن بر طبق برداشت خود آنان تفسیر میشود؛ مثلاً از خانواده صحبت میشود ولی آنان همجنسبازها را هم خانواده میدانند؛ یا خشونت که آنان سپاه و بسیج ما را هم خشن میدانند زیرا مفسر این الفاظ خود آنان هستند.
این سؤال برای همه مطرح است که چرا این سند بدون سر و صدا به آموزش و پرورش داده شده و چند کارگروه نیز برای آن انتخاب و گفته شده در برخی جاها نیز اجرا شده درحالیکه متولی اصلی آن شورای انقلاب فرهنگی است؛ بنده با چند عضو این شورا صحبت کردم ولی از ماجرا خبری نداشتند؛ بهعلاوه چرا مجلس با خبر نشد و بالاتر از آن چرا رهبری را در جریان نگذاشتید؟
اما این سند 2030 چه زمانی تصویب شده و چرا هیچکس از اجرا و تصویب آن اطلاع نداشته است؟
پایگاه حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای (Khamenei.ir) در گزارشی تفصیلی به روند اجرا و تصویب پنهانی این سند اشاره کرده و مینویسد: «در جلسه مورخ 25 شهریورماه سال 95 هیات دولت، اجرای سند 2030 با تشکیل کارگروهی، الزامی میشود. این کارگروه موظف میشود که برنامههای اجرایی این سند را به سایر دستگاههای مربوطه ابلاغ کند و بر اجرای آن نظارت داشته باشد.
نخستین واکنش رسمی به این مصوبه هیات دولت، چهار ماه پس از اجرایی شدن آن صورت میگیرد، زمانی که ستاد نقشه جامع علمی کشور در جلسه هشتاد و هشتم خود، با گلایه از عدم اطلاعرسانی دولت به شورای عالی انقلاب فرهنگی، نگرانی خود را از تصویب و اجرای این سند اعلام میکند.
با ادامه یافتن اجرای این سند و عدم پاسخگویی مسوولان مربوطه، این نگرانی به صحن عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه 19 بهمن سال 95 سرایت کرد و در حضور رییس جمهور و وزرای مربوطه، نگرانی از تصویب و اجرای سند ۲۰۳۰ با صحبت چند تن از اعزّای شورا به ریاست جمهوری منتقل شد.
در حالی که انتظار عمومی اعضای شورا بر این بود که با انتقال این دغدغه، روند رأیگیری و در دستورکار قرار گرفتن توقف و اصلاح سند ۲۰۳۰ آغاز میشود اما رییسجمهور این مساله را به جلسه بعدی موکول میکند. جلسهای که تا به امروز تشکیل نشده است.»
هرچند که چندی بعد در جلسهای که با حضور مدیر کل کمیسیون ملی یونسکو برگزار شد، مقرر شد تا اجرای این سند سریعاً متوقف شود؛ اما بهرغم این مصوبه بازهم دولت اجرای این سند را متوقف نمیکند و ماههای آینده هم اجرای آن ادامه مییابد تا زمانی که رهبر انقلاب در دیدار با معلمان به اجبار، شخصاً به روند اجرای سند ورود میکنند و میفرمایند: «این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود… ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینههای آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چهکار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بیسروصدا اجرایی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست.»
با این بیانات بود که بلافاصله و به اجبار روند اجرای سند ۲۰۳۰ متوقف شد.
همچنین این سایت به صراحت در پایان گزارش خود مینویسد: «سند ۲۰۳۰ تعارضات فراوانی با اسناد بالادستی نظام شامل، سند چشمانداز 2۰ ساله، نقشه جامع علمی کشور، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و حتی اصول ۷۷ و ۱۵۳ قانون اساسی دارد.» که این گزارش و روشنگریهای متعدد در این زمینه نشان میدهد که این نگرانی وجود دارد که با استناد به شایعات بخواهد بر نظر خود تاکید کرده و منتقدان 2030 را متکی بر شایعات معرفی کند.
اما در روزهای اخیر، رسانههای معاند با انقلاب مبنای مخالفت با سند ۲۰۳۰ را برابری و یکسانسازی آموزشی و جلوگیری از رشد کیفی آموزش در سطح کشور بیان کردهاند، درحالیکه ماجرا این نیست، کما اینکه در سند سیاستهای کلی ایجاد تحول در آموزش و پرورش که رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۲ ابلاغ کردند نیز ارتقاء جایگاه آموزش و پرورش به مثابه مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولّد سرمایه اجتماعی در دستور کار قرار گرفته است.
به این دلیل که این برنامه بدون در نظر گرفتن مسائل و اقتضائات بومی، فرهنگی و همچنین آرمانهای ایران اسلامی طراحی شده است. به همین دلیل اجرا و تعهد به این سند، موجبات تغییر و تعارض فرهنگی و هویتی را در نسلهای آینده سبب میسازد.
سند ۲۰۳۰ را میتوان مدخل ورودی برنامه جامع سازمان ملل برای تسلط بر کشورها به بهانه موهوم توسعه پایدار دانست. این برنامه که در ادامه پروژه میلینیوم جهانی است، در چهارمین و مهمترین هدف از اهداف ۱۷ گانه این پروژه، قرار گرفته است. در حقیقت آغاز و نقطه شروع این پروژه با تغییر نظام آموزشی کشورها صورت میگیرد، حال آنکه برای رسیدن به جامعه جهانی یکپارچه و مقبول قدرتهای جهانی، تنها لازم است تا نسل آینده با هویت ملی و مذهبی خود بیگانه شود.
در این میان نباید غافل شد که نهادها و سازمانهای جهانی همواره در راستای همافزایی اطلاعاتی و بازوهای اجرایی ایالات متحده آمریکا و همپیمانش در سطح بینالملل فعالیت میکنند. در حقیقت این برنامه جهانی اهدافی مهمتر از صرف تغییر نظام آموزشی را در کشور را دنبال میکند و آن تغییر همهجانبه در اقتصاد، سیاست، قوانین مدنی و سبک زندگی است، بهگونهای که در نظام مرکز- پیرامونی جامعه جهانی، ایران به کشوری پیرامونی و تابع جامعه جهانی تبدیل شود.
کشوری که با قبول سرکردگی و هژمون یک دولت و فرهنگ خاص، خود را عرضهکننده مواد خام و تأمینکننده نیروی انسانی برای مناسبات جهانی بداند و حق تصمیمگیری در عرصه داخلی و بینالمللی را از خود سلب کند. بیدلیل نیست که در این سند، از عبارت «شهروند جهانی» برای تعریف مردمان یک سرزمین استفاده شده است. موضوعی که به مرور، روح استقلال یک ملت را نیز نشانه گرفته و به خطر خواهد انداخت.