به فرموده بزرگان دینی فردای شب های قدر آغاز سال نو مردم با ایمان است . سال نو مبارک . ان شاالله در 360 روز آینده ساعات پر از آرامش و ایمان و ثواب داشته باشید .
رمضان البمارک برای مسلمانان پر از شور و اشک است . در شبهای قدر به امیرالمومنین امام علی علیه السلام متوسل میشویم و در دهه آخر رمضان المبارک زمزمه اللهم عجل لولیک الفرج داریم . فردا عید فطر است .برای شکر گذاری فرصت یک ماهه عبادات ، نماز عید سعید و مبارک فطر را به جا می آوریم . عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت .
در ادامه مطلب خلاصه ای از احکام مربوط به عید سعید فطر را میخوانیم . همراه بنیانا باشید
نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام (ع) واجب است و باید به جماعت خوانده شود و در زمان ما که امام معصوم (ع) غایب است، مستحب مىباشد و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند، ولى به قصد رجاء مانع ندارد، و چنانچه ولى فقیه یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید اشکال ندارد.
البته هر چند نماز عید فطر در زمان غایب بودن امام زمان (عج) واجب نیست، اما خواندن این نماز برای شما که جوان هم هستید اثرات خوبی دارد و از خطبهها و فضای معنوی که بعد از یک ماه روزه برای انسان ایجاد میشود، میتوانید استفاده برده و به فیض برسید. و حتی اگر نتوانستید در جماعت شرکت کنید میتوانید آن را به صورت فرادا (تک نفره) بجا آورید.
2. نماز عید فطر و قربان دو رکعت است و وقت آن از ابتدای طلوع آفتاب روز عید است تا ظهر؛ در رکعت اول پس از تکبیرة الاحرام و قرائت حمد و سوره (بهتر است سوره اعلی باشد) پنج تکبیر گفته مىشود که پس از هر تکبیرى قنوت خوانده مىشود، آنگاه بعد از تمام شدن قنوت پنجم تکبیر دیگرى گفته شده و به رکوع رفته و دو سجده را بجا آورده و برمىخیزند و در رکعت دوم پس از قرائت حمد و سوره (بهتر است سوره شمس باشد) چهار تکبیر گفته مىشود و پس از هر تکبیر یک قنوت خوانده مىشود و آنگاه تکبیر دیگرى گفته شده و به رکوع مىروند و دو سجده و تشهد را بجا آورده و با گفتن سلام، نماز را به پایان مىرسانند. در قنوت این دعا را میخوانیم »»
بهترین چیزی را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند از آن
عِبادُکَ الْصّالِحُونَ
بندگان شایسته ات
دانلود صوت دعای قنوت عید فطر « اللهم اهل الکبریاء و العظمه » | صدای آقای مرتضوی
و بعد از سلام نماز ، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخوانید و بفرستد. ( شامل سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمدلله و سی و سه بار سبحان الله. بنابر روایات، این ذکر را پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) آموخت )
و بعد از نماز عید دعاهای بسیار وارد شده است و شاید بهترین آنها دعای چهل و ششم صحیفه کامله باشد و مستحب است که نماز عید در زیر آسمان و بر روی زمین بدون فرش و بُوریا واقع شود و آنکه برگردد از مُصَلّی از غیر آن راهی که رفته بود و دعا کند از برای برادران دینی خود به قبولی اعمال .
نهم زیارت کند امام حسین علیه السلام را دهم بخواند دعای ندبه را.
حجت الاسلام و المسلمین علی قهرمانی با بیان این که سریال سر دلبران ساخته محمد حسین لطیفی، نگاهی نسبتاً متفاوت و تازه به موضوع روحانیت به خصوص نوع و چگونگی حضور امام جماعت مسجد در محله دارد ، اظهار داشت: طبعاً این سریال مثل هر کار دیگری دارای نقاط قوت و ضعفی است به طوری که شروع آن خوب بود چرا که یک شروع خوب و توفانی را شاهد بودیم اما مهم این است که در کنار جذابیت می بایست از کلیشه ها نیز پرهیز کرد.
وی افزود: تعلیقی که در سریال سر دلبران وجود دارد، احساس می شود که یک مقدار طولانی است و در این خصوص می بایست حوصله و کشش مخاطب را هم در نظر گرفت، هر چند که ما در تلویزیون گاه مخاطبان هوشمندی داریم که بسیاری از نکات ریز و جزییات را دقت می کنند.
تعلیق مناسب و به جا؛ عامل جذب مخاطب تلویزیونی
وی اضافه کرد: در واقع این را باید در نظر بگیریم که تعلیق چقدر باید باشد و این که به قول فیلمنامه نویسان و منتقدان سینما ، چندلایه باشد تا داستان فیلم و سریال را به خوبی به پیش ببرد و باعث ایجاد کسالت و خستگی در مخاطب نشود.
این تحلیلگر سینما و تلویزیون همچنین بیان داشت: در مباحث تلویزیونی نکته حایز اهمیت دیگر این است که سریال قرار است در چه ساعتی از چه شبکه ای و در چه بازه ی زمانی پخش شود و مخاطبان آن عموماً چه کسانی هستند؛ اگر به این مسایل دقت خوبی صورت نگیرد کار خوب هم دیده نمی شود چه برسد به کاری که احیاناً خودش ضعف هایی هم دارد.
وی افزود: به هر حال سریال سر دلبران ، سریالی است که در ماه مبارک رمضان پخش می شود و از این حیث انتخاب مناسبی است و به نظر می رسد که بهترین سریال در بین سریال های رمضانی امسال باشد.
موفقیت نسبی در شخصیت پردازی
مدیر موسسه ندای فطرت همچنین در خصوص نوع شخصیت پردازی و روایت قصه از این منظر نیز بیان داشت: در این جا هم به طور نسبی نویسنده و کارگردان موفق بوده اند هر چند که گاهی اوقات در ایجاد و گشودن گره های تعلیقی احساس می شود که بهتر می شد عمل کرد.
وی افزود: سازمان رسانه ای اوج با حمایت از این کارها ، روند خوبی شروع کرده اما اگر نظرخواهی و مشورت بیشتری صورت گیرد، به خصوص از شخصیت های دینی و حوزویان، قطعاً نتیجه بهتری حاصل می شود؛ نقد و ارزیابی سریال چه قبل از به روی آنتن رفتن و چه در حین پخش بسیار مهم است و نباید از آن غفلت کرد.
نمره قبولی بازیگران و لزوم توجه به خلاقیت بیشتر
حجت الاسلام قهرمانی همچنین با تاکید بر این که یکی از مولفه های موفقیت در سریال سازی به خصوص سریال های مناسبتی همچون ماه مبارک رمضان، توجه به اصل خلاقیت و نوآوری در بیان داستان و پیشبرد کار است، گفت: بازیگرانی که در این کار بودند، نسبتاً خوب و موفق بودند
و در این بین باید به این مساله هم توجه داشت که اساساً در بازنمایی امر قدسی از انبیا و اولیا گرفته تا علما و شهدا باید کسی به عنوان بازیگر انتخاب شود که قبلاً در فیلم های دیگر و در سطح جامعه ، چهره منفی نداشته باشد؛ متاسفانه گاهی اوقات این مساله مورد توجه واقع نمی شود.
وی افزود: ایرادی که بنده به سریال پرده نشین با وجود همه نقاط قوت آن داشتم این بود که دو چهره اصلی فیلم که نقش روحانی را ایفا می کردند در نقش های کمدی ظاهر شده بودند آن هم بیشتر کمدی ای که به لودگی می زند، اما انصافاً در سریال سر دلبران افراد بهتری انتخاب شده بودند که خوب بود.
وی بیان داشت: با این وجود مثلاً در انتخاب بازیگری که نقش همسر روحانی مسجد را ایفا می کرد، می شد ، انتخاب بهتری داشت به این معنا که کسی باشد که مخاطب عام تلویزیون تصاویر و فیلم های بهتری از او قبلاً دیده باشد و ذهنیت مناسب تری داشته باشد.
برخی بازی ها ، تصنعی و تئاتری است
این منتقد حوزوی سینما و تلویزیون ادامه داد: در کل بازی ها نسبتاً یک دست و روان است و کارگردان به طور نسبی توانسته بازی های خوبی از آن ها بگیرد اما یک جاهایی احساس می شود که سریال و نوع بازی ها تصنعی می شود که البته فضا و میزانسن هم در این قضیه موثر است؛
به نظر بنده رویکرد واقع گرایی خوب است و باید مورد توجه باشد اما در سریال سر دلبران گاهی اوقات برخی بازی ها تصنعی می شود و حالت تئاترگونه به خود بگیرد که چندان جالب نیست آن هم برای مدیوم پرمخاطب تلویزیون که اقتضائات و شرایط خاص خود را دارد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به این سوال که به شخصه بازی کدام یک از بازیگران را در این سریال پسندیده اید، گفت: شخصیت سید با بازی برزو ارجمند خوب از کار درآمده و بازی محمد کاسبی نیز به عنوان خادم مسجد هم انصافاً خوب است اما بیش از حد تکرار کردن عبارت ” خدا رحمتت کنه حاج فتح الله ” یا ” آخوند فقط حاج فتح الله” کار رو خراب کرده چرا که بیش از حد گفتن یک مساله برای مخاطب جالب نیست
بازنمایی زندگی شخصی روحانی قصه و یک ایراد مهم
حجت الاسلام قهرمانی همچنین افزود: یکی از ایراداتی که به سریال می توان گرفت این است که شاید لازم نبود این قدر تنش ها و دعواهای خانوادگی شخصیت اصلی قصه با مادر و همسرش را نشان داد؛ به این خاطر که مردم هنوز هم نسبت به یک مساله روحانیت شناخت لازم را ندارند.
وی اضافه کرد: بنده خیلی از محلات تهران که رفته ام ، افرادی به من مراجعه کرده و گفته اند که از فاصله چهارمتری آخوندی از نزدیک ندیده اند. تازه جالب این است که تهران محل رفت و آمد روحانیون و مسئولانی است که ملبس به این لباس هستند اما این نشان می دهد که شناخت مردم عامه از زندگی روحانیون هنوز کم است و لذا نشان دادن بیش از حد تنش های خانوادگی روحانیون شاید چندان جالب نباشد.
عضو هیئت مدیره انجمن سواد رسانه ای طلاب با اشاره به این که تعلیق های بیش از حد دراماتیزه کردن سریال را تحت تاثیر قرار داده است، گفت: این تعلیق ها و گره گشایی ها باید به اندازه باشد که میزان آن را هم هم مخاطب تعیین می کند؛ این هم بر اساس نیاز و علاقه و ظرفیت است و این که به هر حال ، مخاطب سریال عامه مردم است و بازخوردهایی از عموم گرفته می شود که باید به آن ها توجه کرد.
حجت الاسلام آقاتهرانی در یکی از خاطرات خود می گوید: یک روز جلوی در موسسه دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شوم .
سوال کردم چه اطلاعاتی پیرامون اسلام دارید؟ گفت: به نتیجه رسیده ام مسلمان شوم. پیشنهاد مطالعه چند کتاب را دادم، کتاب ها در اختیارش گذاشته شد؛ بعد از مدتی با اشتیاق به نزدم آمد و گفت: کتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.
باز چند کتاب دیگر هم به او دادم و گفتم: اینها را هم مطالعه کنید.این کار چند بار همینطور ادامه پیدا کرد. مطمئن بودم جامعیتی از اسلام و مکتب تشیع از مطالعه کتاب ها برایش حاصل شده است.
یک روز همین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الان شهادتین را برایم نخوانید، داخل شهر می روم، داد میزنم و اعلام می کنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به این طریق اسلام می آورم. شور و اشتیاق این دختر موجب این شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ میلاد امام حسین (ع) در موسسه ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم.
روز میلاد امام حسین(ع) مراسم جشن برپا شد و شیعیان زیادی هم در جلسه شرکت کردند، به عنوان یک میان برنامه اعلام کردیم یک دختر فرانسوی مقیم نیویورک با اطلاع و آگاهی دین اسلام و مکتب تشیع را برگزیده و مراسم تشیع الان برگزار می گردد.
در این میان شخصی از داخل جمعیت بلند شد و گفت: اصلا این دختر از اسلام چه می فهمد که می خواهد مشرف بشود؟ بنده نیز سوالی را مطرح کردم و گفتم هرکس جواب را می داند پیرامون آن توضیح دهد؟ سوال درباره مسئله «بداء» بود که از اعتقادات مسلم ما شیعیان است.هیچکس جوابی نداد! سوال را از این دختر پرسیدم؟ توضیحاتی پیرامون آن به جمعیت ارائه داد.
سپس در جلوی جایگاه قرار گرفت؛ پس از اقرار به شهادتین و ارایه عقاید به او، اذان درگوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مکتب تشیع گروید و نام او را «رقیه» نهادیم.
چند روزی از این قضیه گذشت تا اینکه همین دختر را با حجاب کامل اسلامی هم راه با مرد و زنی دیدم، به نظر می آمد پدر و مادرش باشند. در خیابان جلوی مدرسه با ما برخورد نمودند.
آن مرد و زن (پدر و مادرش) با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا کردند؛ چرا دختر مارا مسلمان نموده اید؟ به او بگویید حجابش را بردارد… سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان حین، احساس کردم این دختر تازه مسلمان الان در شرایط سختی است و خیال کردم دارد خجالت می کشد.
به موسسه رفتم و زنگ زدم ایران دفتر آیت الله مظاهری و پرسیدم: آیا در چنین شرایطی اگر اصل دین شخص در خطر باشد به نظر شما اجازه می دهید روسری را بردارد؟ در این مورد خاص ایشان فرمودند اشکال ندارد.
به سرعت برگشتم و به این دختر گفتم: با یکی از مراجع تقلید صحبت کردم و در مورد شما فرمودند: اگر دین شما در معرض خطر است اشکال ندارد و شما می توانید روسری را بردارید، آنچه در جواب شنیدم این بود: دختر تازه مسلمان به من گفت: این حکم از احکام ثابت و اولیه است یا از احکام ثانویه و بنا بر ضرورت است؟ گفتم از احکام ثانویه می باشد.
تا این را شنید، گفت:« اگر روسری خود را برندارم و بخاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب میشوم؟» گفتم: «بله!» گفت: « والله روسری خود را برنمی دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.»
البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مودبانه دخترشان از این خواسته صرفنظر کردند.
آنها عازم فرانسه بودند و با همان حال به طرف فرانسه روانه شدند، آدرس یک مرکز دینی که دوستان ما در آنجا بودند به او دادم و بعدا هم متوجه شدم که الحمدلله با یک جوان مسلمان فرانسوی ازدواج نموده است.
* حجت الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی در دوران اقامت در آمریکا ، امامت جمعه شهر نیویورک و مسئولیت موسسه اسلامی آن شهر را به عهده داشت.
ارتباطات با دوستان ، بازی و سرگرمی ، آموزش ، اطلاعات و اخبار ، خدمات ، فروشگاه و . . . را در دنیای گپ تجربه نمایید.با پیامرسان گپ، راحت، رایگان و بدون محدودیت، با دوستان و عزیزانتون در سراسر دنیا تماس بگیرید 🙂
مجموعه تلویزیونی سر دلبران که شب ها ساعت 22 از شبکه یک سیما ( و شبکه افق ) پخش می شود، تجربه ای متفاوت و تازه در پرداختن به موضوع روحانیت است.
محمدحسین لطیفی در این اثر جذاب و جدید به خوبی از ظرفیت دراماتیک مسجد برای طرح موضوعات اجتماعی و دینی استفاده کرده است.
یکی از مهم ترین موضوعات، نقش روحانیت و باورهای سنتی مردم بوده که جسارت سیما در طرح موضوعی چنین مهم واقعا جای تحسین بسیار دارد.
وقتی مردم ذهنیتی پیدا کرده اند که حاج آقا صاحب کرامت است ولی سید روحانی جوان می گوید من نمی خواهم از باور مردم دزدی کنم! سید می گوید: “این شفایی نیست که کار من باشد، این شفا نیست، من اگر می توانستم شفا بدهم مریض خودم را که روی تخت بیمارستان است شفا می دادم!” جماعت می گویند: “این از بزرگی و تواضع شماست، صلوات بفرستید!” می گوید: “شفا نیست، حالا شما می خواهید صلوات بفرستید، بفرستید! ولی این شفا نیست!”
جماعتی که از جایگاه روحانیت استفاده می کنند برای کاسبی خودشان-دور و بر خودمان همین امروز- فراوانند! آخرش هم بدنامی اش برای روحانیت می ماند! همه صاحبان بانک و سرمایه و قدرت و… که مشغول کاسبی خودشانند و روحانیت هم بخشی از چینش و محاسبه کاسبی شان است! و حتی نمی گذارند همان روحانیت کلمه ای سخن بگوید!
نماینده مردم سرپلذهاب و قصرشیرین با انتقاد از عملکرد برخی چهرهها در نحوه امدادرسانی به مردم زلزلهزده کرمانشاه گفت: سلبریتیها در حق مردم کرمانشاه ظلم کردند.
فرهاد تجری نماینده مردم سرپلذهاب و قصرشیرین در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به آخرین وضعیت کمکرسانی به مردم زلزلهزده حوزه انتخابیه خود گفت: به دلیل اینکه در زلزله کرمانشاه وسعت منطقه و عمق فاجعه زیاد بود، امدادرسانی و بازسازی مناطق زلزله زده قدری به طول انجامیده است.
متنی که در ادامه میخوانید توسط خانم سیما سیفی به صورت رشته توییت در شبکه توییتر منتشر شده است . این متن درباره افرادی است که چند هفته قبل در یکی از خیابان های تهران برخلاف قوانین کشور ، حجاب خود را برداشته بودند .
امروز در صحبت با فردی که مسئول مصاحبه با ۲۶ نفر از دختران بازداشت شده که روسری خود را سر چوب کرده بودند ( #دختران_خیابان_انقلاب) و تجزیه و تحلیل وضعیت آنها بود متوجه شدم که همهی این ۲۶ نفر ۱۴ خصلت مشترک داشتهاند:
۱-هیچیک از آنان تحصیلات عالیه نداشتند این در حالی است که کم سن نیز نبودند. ۲-یکی از نزدیکان درجه یک یا دو آنها دارای پرونده کیفری بودند. ۳-همگی اعتیاد به تماشای ماهواره «بین ۴تا۵ساعت» داشتند.
۴-دو-سوم از آنها سابقه سفر به خارج از کشور به ویژه ترکیه را داشتند. ۵-همگی تارکالصلاة بودند. ۶-از سوی افرادی کشف و انتخاب شده بودند. ۷-هیچکدام آخرین کتابی را که خوانده بودند به یاد نداشتند.
۸-اعتیاد به شنیدن افراطی موسیقی داشتند به ویژه شاهین نجفی و ساسی مانکن ۹-سابقه دعوا و ضرب و جرح داشتند. ۱۰-اغلب در رابطه با والدین خود دچار چالش بودند. ۱۱-اکثرا دارای ادبیات تند و گزنده بودند.
۱۲-اهل بحث و مذاکره نبود ولی در عین حال روحیهی تهاجمی داشتند. ۱۳-یازده نفرشان مزدور و به عبارتی در قبال پول این کار را انجام داده بودند. ۱۴-اغلب تحت تأثیر آموزههای بهائیت بودند.
متنی که در ادامه می خوانید یادداشت پروفسور تونی هال استاد دانشگاه لت بریج کانادا درباره سینمایی به وقت شام است که در تاریخ APRIL 10 ,2018 در وب سایت ahtribune.com منتشر شده است :
سینمایی به وقت شام ؛ اولین فیلم درام با موضوع داعش در سوریه
سینمایی به وقت شام فیلم جدید و پرهیاهویی که جنگ مقابل آنچه موسوم به”دولت اسلامی” است را نشان می دهد، شایسته مخاطب جهانی است.
کارگردان به وقت شام، ابراهیم حاتمی کیا، دوربینش را به سوی رویارویی جنجالی شخصیت ها، باورها و نیروهای نظامی نشانه می گیرد.
باتوجه به این که فیلم به وقت شام در یک موسسه فیلمسازی پرکار در ایران تولید شده است، جای تعجب ندارد که دو تن از جذاب ترین شخصیت های فیلم، یک پدر و پسر ایرانی باشند.
بابک حمیدیان با حسی از شجاعت و آرامش در نقش علی، پسری که در نیمه راه بازگشت به خانه، پشیمان شده و به صحنه نبرد بازمی گردد، به ایفای نقش می پردازد.
بحران به دلیل شکست پالمیرا در سوریه شرقی مقابل دولت اسلامی به وجود آمده است.
دولت اسلامی» اغلب با عنوان ISIL یا ISIS شناخته می شود. داعش واژه ای فارسی و عربی برای شناساندن این سازمان بدنام است. از این رو، در نوشتار پیش رو من از واژه داعش استفاده خواهم کرد.
علی و پدرش یونس، برای فراردادن گروهی سوری تبار از پالمیرا، تیم پروازی تشکیل می دهند. این پرواز باید از مسیر تروریست ها عبور کند. ستاره این سکانس یک فرد یا یک شخصیت خاص نیست، بلکه یک پروداکشن با تکنولوژی پیشرفته است. این تکنولوژی امکانی را فراهم ساخته که در آن بخش اعظم نبرد آغاز میشود.
من تاکنون یک نمایش سینمایی،به قوت آن تصاویری که با یک هواپیمای غول پیکر در به وقت شام به تصویر درآمده است، ندیدهام.
به وقت شام اولین فیلم درام با موضوع داعش است که من دیده ام. در این فیلم، داعش که در بخشی از جهان، مبدل به نیروی مهمی در حوزه ژئوپولتیک شده، نمایش داده می شود.
به نظر من ابراهیم حاتمی کیا به داعش به عنوان باقی مانده افراط و انحطاط غربی می نگرد. اساسا بعضی از اعضای داعش غربی هایی هستند که با هدف تبلیغاتی به ظاهر اسلامی درآمده اند. حاتمی کیا برخی از آن ها را به عنوان نماینده رفتار فاسد اسلامی نشان می دهد.
سینمایی به وقت شام به مسائل خاص شرق مرکزی مربوط است و همچنین مشکلاتی که به شکل گسترده ای در زندگی بشری رایج است را مطرح می سازد.
به عنوان مثال، علی با مادرهمسرش در چالشی است تا توضیح دهد که چگونه میان کمک به دیگران در سرزمینی دور و مسئولیت در قبال خانواده خودش در فشار قرار گرفته است.
در سینمایی به وقت شام جذابیت های بسیاری برای مخاطبان غیر ایرانی و علاقه مندان به ظهور دوباره ایران به عنوان محرک و اثرگذار در ژئوپولتیک جهانی وجود دارد.
ورود “به وقت شام” در صحنه جهانی بخشی از جریانی است که در آن ایران را در جایگاه حقیقی اش در بین مولدین اصلی فرهنگ در دهکده جهانی قرار می دهد.
متنی که در ادامه میخوانید به قلم رابرت فانتینا ( در تاریخ APRIL 20, 2018 ) در سایت مجله Counterpunch منتشر شده است :
” به وقت شام ” حکایتی فوق العاده است که در سوریۀ ویران شده از جنگ اتفاق میافتد. یک پرواز انساندوستانه به خلبانی یک ایرانی، مردم محاصره شده در پالمیرا را به دمشق میبرد اما هواپیما به دست زندانیان داعشی حاضر در پرواز، ربوده میشود…
این داستان بسیار فراتر از یک داستان جنگی است و سطوح متعددی دارد که برای دنیای امروز کاملاً به جا و به موقع است. مقولاتی مثل رابطۀ گاهاً پیچیده بین پدران و پسران، نیاز قلبی به ادای وظیفه و مفهوم قربانی شدن برای اهداف والا، همگی با تار و پود داستان در هم آمیخته است.
بیننده تعصب اعضای داعش را میبیند که اعتقاد دارند خدا آنها را فرستاده تا جامعهای بر مبنای برداشت انحرافیشان از اسلام شکل دهند. در بیشتر فیلم نگرش غیرمنطقی آنها به تمامی نمایش داده میشود.
مرگهای خشونتبار و درماندگی، همۀ چیزهایی است که بیننده را به واقعیت جنگ می برد… فراتر از همه، به تصویر کشیدن دلاوریهایی است که محوریت این فیلم است؛ هر از چند گاهی مردمی عادی نشان داده میشوند که به دعوت برای انجام کارهایی خارق العاده لبیک میگویند.
” به وقت شام ” نشان میدهد آمریکا چه ساخته است. مردان و زنان و کودکان بیگناه به خاطر اهداف ژئوپولتیکِ ایالات متحده، رنج میکشند و میمیرند و به نظر میرسد هیچ امیدی به توقف پشتیبانی مالی آمریکا از چنین تروریستهایی وجود ندارد.
بیننده به سرعت در فیلم غرق میشود و نگران شخصیتهای اصلی فیلم میشود و بهترینها را برایشان میخواهد… اما شخصیت اصلی فیلم یعنی خلبان ایرانی بیش از همه بیننده را به خود جلب می کند. او یک شوهر وفادار است که در انتظار پدر شدن است، به همسرش متعهد است ولی به کمک به مردم رنجدیده سوریه هم تعهد دارد.
امیدوارم که آکادمی اسکار متوجه فوقالعادگی و شگرفی این فیلم بشوند و بالاترین افتخار یعنی جایزه اسکار بهترین فیلم را به آن بدهند. البته به این بستگی دارد که در زمان انتخاب نامزدهای اسکار باد سیاسی از کدام جهت بوزد. اما این فیلم برای مدتی طولانی با من خواهد ماند و امیدوارم که این فیلم خصوصاً در ایالات متحده به شکل گسترده دیده شود./ هفت راه
متنی که در ادامه میخوانید به قلم دکتر شهاب اسفندیاری نوشته شده است . دکتر شهاب اسفندیاری ، دانش آموخته کارشناسی کارگردانی سینما و کارشناسیارشد سینما از دانشگاه هنر است و مدرک دکتری خود در رشته «نظریه انتقادی و مطالعات فیلم» را از دانشگاه ناتینگهام انگلستان اخذ کرده است.این یادداشت در قالب رشته توییت منتشر شده است به بررسی نکاتی ریز درباره امنیت برنامه تلگرام می پردازد :
قرنها بعد هنگام مطالعه تاریخ ۲۰۱۸ مورخان احتمالا تعجب خواهند کرد که همزمان با رسوایی شبکههای اجتماعی بزرگ جهان و فشار افکار عمومی برای افزایش #نظارت_قانونی بر آنها، در ایران برخی «نخبگان» مدافع آزادی بی قید و بند یک پیامرسان خارجی بودهاند.
پیام رسانی که ارتباطات ۴۰ میلیون ایرانی را در اختیار دارد، و بخش عمده جرائم فضای مجازی کشور به وسیله آن رخ میدهد، اما نه آدرس دارد، نه جایی ثبت شده، نه متعهد و مقید به هیچ قانونی است. یعنی شهروندان هیچ امکانی برای پیگیری قانونی حقوق خود در قبال جرائم رخ داده را ندارند.
واضح است که جرائم سیاسی و امنیتی، بخش بسیار کوچکی از مجموعه جرائم و تخلفاتی است که در کشور رخ میدهد. اما معمولا انعکاس رسانهای این موارد بسیار بیشتر است. لذا وقتی سخن از رسیدگی به جرائم سایبری به میان میآید، ذهنها فقط معطوف موارد سیاسی و امنیتی میشود.
حتی اگر یک فعال سیاسی مخالف حکومت باشیم، آیا وجدان ما اجازه میدهد که هزاران قاتل و تروریست و کلاهبردار و شیاد و سارق و متجاوز و کودکآزار و پیدوفیل، آزادانه بتوانند با استفاده از یک پیامرسان بیگانه به اعمال پلید خود بپردازند و از هرگونه پیگرد قانونی در امان باشند؟
چگونه یک فعال سیاسی که دغدغه حقوق مردم را دارد میتواند بپذیرد که جان و مال و امنیت دهها میلیونها کاربر ایرانی، که بسیاری از آنها از نظر سواد رسانه در سطح پایینی هستند و در معرض انواع سوءاستفادهها، اینچنین بدون هرگونه حفاظت و ضمانتی در معرض خطر قرار گیرد؟
برای فعالان سیاسی که عمدتا سواد رسانه بالایی دارند، راههای فعالیت و ارتباط در #فضای_مجازی بسیار است. آنها “بلد” هستند چگونه محدودیتها را دور بزنند و از پیامرسانهای جایگزین و یا شبکه های و رسانه های دیگر استفاده کنند. اما در این میان بر سر مردم عادی چه می آید؟
متاسفانه به نظر میرسد برخی نخبگان سیاسی و فعالان رسانهای منافع گروهی و صنفی خودشان را عینا همان منافع میلیونها شهروند معمولی جلوه میدهند. آیا منطقی است که جان و مال و امنیت دهها میلیون ایرانی فدای منافع گروهی و صنفی یک قشر خاص جامعه شود؟
مجموع کسانی که مدعی شدهاند در گذشته اطلاعات شخصی و تصاویر خصوصی آنها در جریان محاکمه یا بازجویی مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل مخالف پیامرسان داخلی هستند چند نفر است؟ ۱۰۰ نفر؟ ۲۰۰ نفر؟
به عنوان کسی که در گذشته در اعتراض به استفاده از تصاویر خصوصی متهمان در برخی جلسات رسانهای فریاد زدهام، منطقی نمی دانم که با استناد به این موارد، دهها میلیون شهروند دیگر در معرض دهها هزار جرم کوچک و بزرگ دیگر باشند و هیچ امکانی برای احقاق حق نداشته باشند.
امروز یک رسوایی بزرگ در غرب رخ داده و افکار عمومی نسبت به خطر رها شدن شبکههای اجتماعی بدون نظارت قانونی هشیار شده است. آیا در ایران هم باید یک رسوایی و یا جنایت بزرگ در فضای مجازی رخ دهد تا بپذیریم که یک پیامرسان با دهها میلیون کاربر نباید خارج از نظارت قانونی عمل کند؟
تردیدی نیست که قوانین فضای مجازی باید تقویت شود و خصوصا برای حفظ حقوق قانونی کاربران، #حریم_خصوصی و #اطلاعات_شخصی آنها قوانین روشن و قاطع وجود داشته باشد.
نخبگان و فرهیختگان ما باید در این زمینه از حاکمیت مطالبه کنند. نه آنکه مدافع هرج و مرج و ناامنی باشند. دستگاههای امنیتی ما هم باید در این ماجرا درس عبرت بگیرند.
اعتماد مردم کالای ارزانی نیست که مفت از دست بدهیم. آنگاه که از عکسهای خصوصی متهمان امنیتی استفاده میکنند، در حالی که عکسها هیچ ربطی به اتهامات آن اشخاص ندارد، به هزینههای بلندمدت این اعتمادسوزی بیاندیشند.
اما دفاع از آزادی #تلگرام یعنی چه؟ یعنی باندهای قاچاق دختران آزاد باشند در فضای مجازی فعالیت کنند و پلیس هیچ امکانی برای مقابله با آنها نداشته باشد و شرکت تلگرام هیچ مسئولیتی برای پاسخگویی در قبال فعالیت آنها نداشته باشد! یعنی کلاهبرداران حرفهای آزاد باشند حسابهای بانکی مردم را خالی کنند اما قانون نتواند با آنها برخورد کند.
یعنی داعش و القاعده از طریق تلگرام برای بمبگذاری و آدمکشی سازماندهی و عملیات کنند، اما شرکت تلگرام موظف نباشد هیچ اطلاعاتی از آنها در اختیار پلیس ایران قرار دهد.
یعنی افراد فاسد و منحرف بتوانند تصاویر پورنوگرافی کودکان را در فضای مجازی منتشر کنند و هیچ راه قانونی برای شناسایی و برخورد با آنها نباشد.
هزینه این همه جرم و جنایت که جمعیت دهها میلیونی کاربران تلگرام را تهدید می کند، حتی به فرض منفعت یک گروه یا طبقه خاص جامعه می ارزد؟
معنای دفاع از آزادی تلگرام، در شرایطی که این شرکت بدون ثبت قانونی در هیچ کشوری و بدون مشخص بودن سهامداران و یا مکان سرورها، انحصار ارتباطات دهها میلیون شهروند ایرانی را در اختیار گرفته، چیزی جز دفاع از فراهم آمدن یک بهشت امن جرائم سایبری برای مجرمان و جنایتکاران نیست.
ویدیو : تلهگرام بررسی سطح امنیت اطلاعات در پیام رسان تلگرام افشای اسناد مربوط به هک حساب های کاربری مخالفان دولت روسیه
شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد
او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در رشتهای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت:
“حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکدهٔ هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام میدهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی در سایهٔ تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمیساختهام اگرچه با سینما آشنایی داشتهام.
اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است… با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را – اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و… – در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که “حدیث نفس” باشد ننویسم و دیگر از “خودم” سخنی به میان نیاورم…
سعی کردم که “خودم” را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آن چه که انسان مینویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همهٔ هنرها این چنین هستند
کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوهگر میشود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است.”
شهید آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه دربارهٔ غائلهٔ گنبد (مجموعهٔ شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعهٔ مستند خان گزیدهها) آغاز کرد
“با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورتهای موجود رفتهرفته ما را به فیلمسازی کشاند…
ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همهٔ وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش میآید عکسالعمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعهٔ حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم
آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائلهٔ خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم…
وقتی فیروزآباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنههای جنگ را ما در آنجا، در جنگ با خوانین گرفتیم.
گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانهاش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصرهٔ خرمشهر برای تهیهٔ فیلم وارد این شهر شد:
“وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمیشد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانهروز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی دربارهٔ خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون.”
مجموعهٔ یازده قسمتی “حقیقت” کار بعدی گروه محسوب میشد که یکی از هدفهای آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.
“یک هفتهای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستوجوی “حقیقت” ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعهٔ حقیقت این گونه آغاز شد.”
کار گروه جهاد در جبههها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوستهای پیدا کرد آغاز تهیهٔ مجموعهٔ زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز میگردد. شهید آوینی دربارهٔ انگیزهٔ گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین میگوید:
“انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند وظایف و تعهدات اداری.
اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرینشان مهدی فلاحتپور است که همین امسال “1371” در لبنان شهید شد…
و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. میدانید! زندهترین روزهای زندگی یک “مرد” آن روزهایی است که در مبارزه میگذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان میدهد.”
اواخر سال 1370 “موسسهٔ فرهنگی روایت فتح” به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد.
شهید آوینی و گروه فیلمبرداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی “شهری در آسمان” را به پایان رساندند ومقدمات تهیهٔ مجموعههای دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند.
شهری در آسمان که به واقعهٔ محاصره، سقوط و باز پسگیری خرمشهر میپرداخت در ماههای آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیستم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
شهید آوینی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبههها و تهیهٔ فیلمهای مستند دربارهٔ جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامهٔ “اعتصام” ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر میگرفت
او طی یک مجموعه مقاله دربارهٔ “مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام” آرا و اندیشههای رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهجالبلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد.
مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهمالسلم و جایگاه آن با جنگهای صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگهایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شدهاند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزمآوران و بسیجیان، در زمرهٔ مطالبی بود که در “اعتصام” منتشر شد.
در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر میکرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون “اشک، چشمهٔ تکامل”. “تحقیقی در معنی صلوات” و “حج، تمثیل سلوک جمعی بشر” به چاپ میسپرد.
در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی “تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب” برای ماهنامهٔ “جهاد”، ارگان جهاد سازندگی، نوشت “بهشت زمینی”، “میمون برهنه!”، “تمدن اسراف و تبذیر”، “دیکتاتوری اقتصاد”، “از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی”، “نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی”، “ترقی یا تکامل؟” و… از جمله مقالات آن مجموعه است.
این مقالات بعد از شهادت او با عنوان “توسه و مبانی تمدن غرب” به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سالها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعهٔ “روایت فتح” نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان “گنجینهٔ آسمانی”.
او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب “فتح خون” (روایت محرم” را آغاز کرد و نه فصل از فصول دهگانهٔ آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنیهاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.
او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه همخوانی نداشت، از ادامهٔ تدریس صرفنظر کرد.
مجموعهٔ مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در مقالهای بلند به نام “تاملاتی در ماهیت سینما” که در فصلنامهٔ “فارابی” به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین “جذابی در سینما”، “آینهٔ جادو”، “قاب تصویر و زبان سینما”و… که از فروردین سال 1368 در ماهنامهٔ هنری “سوره” منتشر شد، تفصیل پیدا کرد.
مجموعهٔ این مقالات در کتاب “آینهٔ جادو” که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمعآوری و به چاپ سپرده شد.
سالهای 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل میشود.
هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهٔ کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد.
ولی این مسئله موجب بیاعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و… تالیف کرد که در ماهنامهٔ “سوره” به چاپ رسید.
طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غربزدگی و روشنفکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.
مجموعهٔ آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجابآور است. در حالی که سرچشمهٔ اصلی تفکر او به قرآن، نهجالبلاغه، کلمات معصومین علیهمالسلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز میگشت.
با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آنها را نقد و بررسی میکرد.
او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی میدانست چرا که این شناخت زمینهٔ خروج از عالم غربی و غرب زدهٔ کنونی را فراهم میکند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد میرساند.
او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را “عصر توبهٔ بشریت” مینامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور “دولت پایدار حق” منتهی خواهد شد.
ویدیو : لحظات كمتر ديده شده از حضور رهبر انقلاب در مراسم تشييع پيكر شهيد سید مرتضی آوینی
سایت شهید سید مرتضی آوینی به نشانی http://www.aviny.com تقریبا از سال 82 تاکنون به عنوان مرجع دریافت مقاله درباره شهید آوینی و دانلود فیلم و مستند های ایشان فعالیت می کند . اخیرا نسخه ای جدید از این وب سایت شروع به کار کرده است اما همچنان دسترسی به مطالب و محتوای قبلی وجود دارد .
برای ورود به صفحه شناخت شهید آوینی روی لینک http://old.aviny.com/Aviny/Index-main.aspx بزنید در این بخش شما می توانید علاوه بر دریافت آلبوم تصاویر شهید اوینی از ویژه نامه های محتوایی که در سالیان گذشته آماده شده است استفاده کنید .
سایت شهید آوینی یک منبع بزرگ از فایل های صوتی و تصویری است . بخش دانلود مداحی های و مولودی های مختلف ، فایل سخنرانی اساتید اخلاق و علما نیز در این وب سایت وجود دارد .
ارتباط با خداست که بیشترین گرما و هیجان را به انسان میبخشد. آرامش و لذت، وقتی بخواهند پایدار و عمیق باشند تنها در ارتباط با خدا به دست میآیند. ارتباط با خدا انسان را به خدا علاقهمند میکند و احساس عمیق تواضع به خدا را در انسان ایجاد مینماید و بندگی را با کمال افتخار برای انسان لذتبخش قرار میدهد.
ارتباط با خدا هرلحظه میتواند آنچنان تازه و هیجان برانگیز بشود که گویی قبل از آن ارتباطی نبوده است. ارتباط با خدا تنها ارتباطی است که تا ابد نو و دلگرم کننده باقی میماند و هر لحظه میتواند شدیدتر بشود و هیچ آسیبی هم به دنبال نداشته باشد. خدای مهربان در این فصل معنوی به ما فرصت داده است تا ارتباط خود را با او عمیق کنیم و به دریافت تازهتری از او برسیم.
برای ارتباط با خدا «وقت» بگذاریم با او مناجات کنیم و از او احتیاجات خود را بخواهیم؛ به قرائت کلماتش بپردازیم و در آنها تأمل کنیم. ما روزی نزد خدا باز خواهیم گشت و دیگر تا ابد در کنار او خواهیم بود. برای روز ملاقات با خدا آماده شویم. خدا مهربان است و چه بسا با یک گفتگوی ساده، بندهاش را به خود مقرب نماید و لذت نزدیک بودن به خودش را به ما بچشاند.
عصیان و گناه سال: دختران خیابان انقلاب و برداشتن حجاب
فتنه سال: دراویش داعشی
وظیفه شناس سال: شهدای مظلوم نیروی انتظامی(گلستان هفتم)
هیجان سال: انتخابات ریاست جمهوری
بغض فروخورده سال: قربانیان معدن یورت
فاجعه(های) سال:زلزله کرمانشاه و کرمان، کشتی سانچی ، هواپیمای تهران-یاسوج
هشدار سال: زلزله تهران
جنایت سال: کشتار مسلمانان روهینگیا و یمن
تلخکامی سال: ماجرای بنیتا، آتنا، اهورا
شکار سال: اف۱۶ اسرائیلی
غیرمنتظرهٔ سال: پرونده خودکشی سیدامامی
عملیات سال: آزادسازی بوکمال پایان خلافت داعش
انتقام سال: موشک باران دیرالزور
فقید سال: حضرات آیات حائری شیرازی، یعقوبی و شاه آبادی و شهید خوشلفظ
فیلم سال: تنگه ابوقریب/ لاتاری
ورزشکار سال: علیرضا کریمی(کشتیگیر جوانمرد)
حماسه سال: باز هم پیاده روی اربعین
ناکام سال: بارزانی
ماموریت سال: آتش به اختیار
کار تمیز فرهنگی سال: شعر میثم مطیعی در عید فطر
دروغ سال: میخوان بین پیاده رو ها دیوار بکشند!?
هشتگ سال: #جای_شهید_و_جلاد_عوض_نشود
بامبول سال: فیلم تقطیع شده مجلس خبرگان
“پشتم گرمهٔ سال: آخوندی
بشارت سال: بزودی در قدس نماز جماعت خواهید خواند.
خط شکن سال: حجت الاسلام آل هاشم
آبروریزی سال: سلفی با موگرینی
ضربهگیر سال: کاندیدای پوششی اسحاق جهانگیری
تیکهٔ سال: تخم لق…
توهین سال : #کم_عقل
استعداد برتر سال: ژن خوب خانواده عارف و آی کیو خاندان هاشمی
خرید سال: واردات کود برتر انسانی از ترکیه
جمله سال: تا تاریخ تاریخ است، تاریخ است!
گندهگویی سال: به پیامبر هم میشود انتقاد کرد!
و
ماموریت سال(برای من): برنامه جهان آرا
امسال سال فجایع طبیعی و غیر طبیعی بود ولی من سال ۹۶ را به نام حماسه های دهه هفتادی ها ثبت میکنم. همانها که نسل اول انقلاب از آنها قطع امید کرده بودند. از شهید تیموری تا حججی و حدادیان و بایرامی و شهدای اردوی جهادی شهید حسینی و امین شیرازی دهها شهید مدافع حرم… رویشهای انقلاب بهبار نشسته و آینده انقلاب را تضمین خواهد کرد.
منتظر اسنپ بودم. فهمیدم اشتباهی رفته یه سمت دیگه دانشگاه. پیداش کردم و همدیگه رو دیدیم. وقتی صندلی عقب ماشین سوار شدم، فهمیدم چند دقیقهای معطل شده، اونم بخاطر اینکه نگهبانِ درِ ورودیِ دانشگاه، نشانی رو غلط داده.
گفت: برسیم دم در، بهش اعتراض میکنم.
گفتم: لطفاً چیزی نگین، ما اینجا همکاریم. شاید جلوی من چیزی بهش بگین، سبک بشه. من بیشتر با شما حساب میکنم.
نگاهی از تو آینه کرد و گفت: نه بابا، به خاطر پولش نگفتم. من از تو نقشه میدونستم شما کجائید. بیخودی هی این آقا اصرار کرد که نه، یه جای دیگس؛ شما هم معطل شدین. پس عذر من رو بپذیرین!
[همین خُلق غیر متعارف، زمینهٔ صحبت رو باز کرد. همیشه وقتی کار عجلهای ندارم، تو ماشین با راننده شروع میکنم به گپ زدن و پرسیدن. اینا بیشتر از هر کسی میدونن چه خبره و کی به کیه. یادمه یکی از همکارا میگفت: میخوام مجوز تاکسی فرودگاه بگیرم و هر وقت حال داشتم مسافر بزنم و ببینم دنیا دست کیه و چه خبره، اما دخترام باهام مخالفت کردن و گفتن: بده بابا، ما خوشمون نمیاد.][القصه، راننده اسنپ ما، با ماشین پراید و شلوار لی رنگ و رو رفته و پیراهن چروکش، شد رفیق جدید ما.]گفت: مدیریت بازرگانی خونده ام!
گفتم: کار اصلی تون چیه؟
گفت: فعلاً، همین. البته تا دو سه سال پیش سرپرست یه کارخونه_خصوصی بودم، با هفتصد نفر زیر دست. با یه تصمیم بورسی دولت، ورشکست شدم و رفتم زیر بار بدهی میلیاردی.
همین اولِ فیلم، شخصیت اصلی داستان، پتکش رو کوبید تو سرم. هاج و واج موندم و یکه خوردم.
گفتم:جدی میگین؟ پس چرا اینقدر راحت تعریف میکنین؟
گفت: دیگه تصمیم شون رو گرفتن و ما را بدبخت کردن. هر چقدر هم مراجعه کردیم و گفتیم و نامه نوشتیم اثری نکرد. دیگه نه آبرویی موند و نه حال و حوصلهای. اومدم تا اقلاً زندگیم رو تأمین کنم.
گفتم: حالا چه جوری دارین بدهیها رو میدین؟
گفت: خونه خوبی داشتم تو فرشته، فروختمش، ماشین خوب هم داشتم، اونم فروختم. بقیه ش. رو دارم قسطی میدم. خودم هم دو روز و یه شب پشت سر هم کار میکنم و یه شب در میون میرم خونه.
گفتم:خیلی سخته که…
گفت:: تازه از هفته گذشته هم، مادرم، حالش بد شد و سکته کرد، الآن همون یه شب در میون هم میرم بیمارستان، مراقبت از مادرم.
گفتم: خانومتون، بچه هاتون…؟
[حرفم رو قطع کرد و]گفت: همه دار و ندارم این خانم و دختر و پسرمه. از یه زندگی مرفه، تبدیل شدیم به یه آس و پاس تمام عیار. ولی یه آه و آخ نگفتن. من حتی روز عاشورا هم مجبورم کار کنم تا بدهیم رو بدم، ولی کوچکترین گلایهای ازشون نشنیدم.
گفتم: چه جالب، چه با وفا.
گفت: آره. دلیلش رو هم میدونم. من پسرم و دخترم رو جوری بار آوردم که نماز صبح جمعه شون هم قضا نشه… [ برام جالبتر شد. اصلاً این تیپ آدما تو ذهن من، خیلی مقید به نظر نمیان، حالا دارم میشنوم که…]بعدش ادامه داد: یعنی میگن خدا یه روز ما رو اون طور میخواست ببینه، حالا این طور… پس چرا ناراحت باشیم…
گفتم: بابا دمشون گرم.
گفت: البته میدونم هرچی دارم از روضه_حضرت_زهرا و توسل به اون بانوست.
گفتم: چطور…؟
گفت: بخاطر کار زیاد و خواب کم، مشکلات بینایی دارم یه روز کنار خیابون، پشت رول داشتم فکر میکردم اگه این چشمام از کار بیفته چه جوری نون در بیارم. تو فکرش بودم که خوابم برد. تو خواب حضرت رو دیدم، اومد دست کشید رو چشام از خواب پریدم … هم کیف زیاد کرده بودم و هم مبهوت بودم. دیدم چشام بدون هیچ دردیه… سلامتش برگشته بود. قربونش برم. نه ویزیتی داره، نه نوبتی، نه دوایی، دست میکشه و درمون میکنه. من تا اینو دارم، هیچ گلایهای ندارم. با همین بزرگوار پیش میرم…
گفتم: خوش بحالت، خوش به حالتون… چه توفیقی دارین شماها. راستی تو وضعیت جدید، چیزی بوده ناراحتتون بکنه؟
گفت: راستش فهمیدم خانمم میخواد بره خونه مردم کار کنه. برای ماها که دستمون تو جیب خودمون بوده و تو کار خیر، خیلی سخته… اصلاً ناموسیه..
به خانمم گفتم: نه! راضی نیستم.
اون گفت: ببین، من میگردم هر جا روضه_حضرت_زهرا بود، پیدا میکنم و میرم اونجا خدمت. اگه چیزی دادن، میگیرم. اگه هم ندادن، چه بهتر، از خود حضرتشون میگیرم.
بهش گفتم: خوب رگ خواب منو پیدا کردی ها…
راستیتش، حالا هر روضهای که میره و خدمت میکنه یه گرهای باز میشه… البته بگما، ما دنبال گره باز شدن نیستیما، ما بدنبال کیف خودمونیم… حالا اون بزرگوار لطف میکنه، میشه نور علی نور.
گفتم: آقا، یه چن نفس از این حال خوبت به ما میدی؟
گفت:: روزت را با روضه زهرا شروع کن و با سلام بر ایشون تموم… اینقدر حالت خوب میشه که همه دردات رو فراموش میکنی…
رسیدم مقصد… برام جالب بود و عجیب… اطراف مون چقدر حالشون خوبه با همه گرفتاریهای ریز و درشت… احساس کردم با یه عارف سر و کار دارم.
التماس دعا گفتم و حساب کردم و پیاده شدم. در رو که میبستم گفتم: یا علی…
ابراهیم حاتمیکیا در یک لحظه همه جلال و جبروت اختتامیه جشنواره فیلم فجر را تحتالشعاع حرفهای خودش قرار داد و سالن را در سکوت مطلقی فرو برد.
حاتمیکیا آن شب حرف هایی زد که به مذاق بعضیها خوشامد نبود؛ کسانی که سینما را برای پز روشنفکری و اداهای اپوزیسیونی دوست دارند و نمیخواهند ببینند یک نفر در اوج سینما خود را آدم نظام بداند.
آنهایی که به گرفتن جایزه از جشنوارههای خارجی دل خوش کردهاند از اینکه حاتمیکیا برای مدافعان حرم فیلم میسازد ناراحتند. ابراهیم سینما هم درست دست گذاشت روی نقطه ضعف آنها؛ کسانی که وابستهاند اما نه به نظام و کشور بلکه به آن سوی مرزهای فکری و عقیدتی و حتی جغرافیایی.
از بطن حرفهای حاتمیکیا نکات مهمی بیرون آمد؛ نکاتی که کام خیلیها را تلخ کرد. بله آن بالا تریبون برای کسانی است که حرفی برای گفتن دارند.
در شب اختتامیه سیوششمین جشنواره فیلم فجر، همه چیز داشت طبق روال و سبک همه مراسمهایی از این دست که خدا را شکر در این کشور کم هم نیست پیش میرفت.
یکی جایزه میبرد، آن یکی برایش هورا میکشید، آن یکی که جایزه نبرده بود لبخند معناداری بر لب داشت، دیگری در حال سلفی انداختن با این و آن بود و اصلاً کاری به مرغ و سیمرغ نداشت.
مجری مراسم هم هر از چند گاهی شیرینزبانیهایی میکرد تا مخاطبان را سر ذوق و هیجان بیاورد اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد، درست مثل فیلمهای سینمایی، مثل سکانسی از آژانس شیشهای که حاج کاظم مأیوس و سرخورده از بلیت ندادن مدیرآژانس در هیاهو و همهمه مردم تمام بغضش را در مشتش گره میکند و به شیشه آژانس میکوبد.
همه چیز در سکوت میرود. تصاویر اسلوموشن میشود.
لحظه مهم و سکانس دیدنی اختتامیه جشنواره فیلم فجر دقیقاً آن جایی بود که ابراهیم حاتمیکیا آرام آرام پشت میکروفن رفت و شروع کرد به گفتن.
گفت: من وابسته ام. گفت: من فیلمساز وابسته این نظام هستم. گفت: حاج قاسم سلیمانی با این فیلم گریست. حاتمیکیا در غوغاکده برج میلاد از سربازان گمنام امام زمان و از دلاورمردیهای سبزپوشان سپاه که پشت این فیلم بودند گفت.
حاتمیکیا از شهدای مدافع حرم گفت. اما این همه ماجرا نبود. انگار آرام آرام چیزی در حال تغییر بود؛ آرامشی قبل از طوفان؛ بغض فروخوردهای که راه گلو را بسته است.
ابراهیم سینمای ایران در یک لحظه درست در یک لحظه بغضش شکست و گفت همه آن چیزی را که خیلیها جرئت گفتنش را ندارند؛ از بیمهریها و انگزدنها، از تهمتها و برچسب زدنها.
او از این همه بیمهری به خدا شکایت کرد. در یک لحظه تریبونهای به فنا رفته و به نوعی از دست رفته این مراسمهای کلیشهای، کارکردی متفاوت از آنچه تا به حال داشتند را پیدا کردند.
حاتمیکیا نشان داد گاهی هم میشود بدون مسامحه و محافظه کاری آرمانگرایی و تظلمخواهی کسانی که سینما آنها را نمیبیند، از این تریبونهای بیخاصیت جار زد.
در همین مراسم گاهی تریبون دست فیلمسازی میافتد که با تمسخر جشنواره فجر و با حالتی دلخور از تعداد کم! سیمرغهای اختصاص یافته به فیلم هنری درجه یکاش تکهپرانی میکند، گاهی هم دست حاتمیکیاست تا جواب طعنهها و برچسبزدنهای برخی اهالی سینما و رسانه را بدهد.
حقانیت ابراهیم حاتمیکیا چند ساعت بعد از اختتامیه خودش را در برنامه هفت نشان داد؛ جایی که یکی از داوران شهادتطلبی شخصیت اصلی فیلم را به خودکشی تعبیر میکند.
یک نوع بغض و کینه در قضاوت منتقدان وجود دارد
حدس زدن اینکه صحبتهای حاتمیکیا با واکنشهای زیاد و متفاوتی روبهرو خواهد شد، کار سختی نبود. از همان لحظه پچپچها و حرفهای موافق و مخالف در راهروی برج میلاد شروع شد و کم کم به شبکههای اجتماعی و توئیتر هم کشیده شد؛ عدهای جانانه از حاتمیکیا دفاع کردند، عدهای هم گفتند و نوشتند که حاتمیکیا باید با آرامش حرفهایش را میزد.
محمد تقی فهیم منتقد و کارشناس باسابقه سینما در واکنش به صحبتهای جنجالی حاتمیکیا گفت: واقعیت این است که چند سالی است شکل داوری بیمارگونه است و اگر فکری برایش نشود آسیبهای جدی به سینما میزند.
این بدین منظور نیست که داوران افراد خوبی نبودند، خیر. همه داوران قابل احترام هستند اما نوع چینش داوران و نوع خواستههایی که سیاستگذاران و مدیران از هیئت داوران دارند، اشکال جدی دارد.
وی ادامه داد: منتقد باید از نحوه ستاره دادن و قواعد آن آشنا باشد. وقتی نیم ستاره به یک فیلم داده میشود، براساس استانداردهای دنیا منتقد نتوانسته در سالن فیلم را تحمل کند و بعد از یک پرده از فیلم سالن را ترک کرده است.
جالب است که در سالن فیلم «به وقت شام» افراد تا آخر فیلم به تماشا نشستند و پلک نزدند. تعدادی اشک هم ریختند اما در خارج از سالن به فیلم نیم ستاره دادند یا آن را بیارزش خواندند. معلوم است که بغض، کینه و هدف خاصی وجود دارد.
در برنامه هفت مجری یک بار به منتقد نمیگوید که چگونه نیم ستاره به فیلم حاتمیکیا دادید؟ در حالی که سالن را ترک نکردید؟ این یک بیماری است که آقای حاتمیکیا روز گذشته هشدار دادند و مدتهاست این هشدار را میدهیم.
فهیم تأکید کرد: متأسفانه با فیلم «به وقت شام» که یکی از مسائل اساسی کشور را بازتاب میدهد چنین رفتاری میشود؛
فیلمی فرا مرزی که به درستی سیاستهای منطقهای ما را برای مخاطب بازگو میکند؛ فیلمی که به لحاظ تکنیک، فرم، ساختار، محتوا و مضمون یکدست و همگون است و با آن رفتاری اینگونه انجام میدهند.
طبیعی است که حاتمیکیا به این عکسالعمل در اختتامیه واکنشی نشان میدهد. برخلاف نظر رسول صدرعاملی که در چند ساعت بعد از اختتامیه در برنامه هفت باز هم «به وقت شام» را مورد حمله قرار داد و نشان داد برخلاف جامعه و جوانان مدافع حرم که فرهنگ شهادتطلبی را باور دارند، هنوز فرق خودکشی و شهادت را نمیدانند.
ابراهیم حاتمیکیا با فیلمی که ساخت حرف دل مردمی را زد که هنوز هم برای حفظ حریم ولایت شهید میدهند و بدرقه شهید را بر هر کاری مقدم میشمارند؛ آنهایی که میفهمند ابراهیم حاتمیکیا در فیلمش چه گفت و متأسفند برای داوران جشنواره فیلم فجر که از درک این واقعیت ناتوانند.
تذکر رئیس رسانه ملی به «هفت»
از سوی دیگر رئیس رسانه ملی پس از صحبتهای آتشین ابراهیم حاتمیکیا اظهار داشت: در این زمینه در برنامه هفت اشتباه کردند و تذکر لازم در این خصوص داده شده است.
رئیس سازمان صدا و سیما فیلم سینمایی «به وقت شام» را اثری منحصربهفرد و نمایانگر اقتدار و انسانیت جمهوری اسلامی دانست و تصریح کرد: از سردار حاج قاسم سلیمانی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از ساخت این فیلم ارزشمند حمایت کردند، سپاسگزاری میکنم.
ویدیو : اگه میخواهید بدونید چرا تیم رضا رشید پور همه جا هست این فیلمو ببینید ( انگیزه ایشون برای شرکت در این مسابقه خدمت به اصلاح طلبان بی دین قابل تقدیره )