شهید امیر یکی از شهدای دفاع مقدس بود که در تاریخ 5/10/65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده اند. وی در ارتباط با مقابله با رفتارهای شیطانی دختر خاله خود نامههای به مجله زن روز نوشته است که در ادامه این نامههای و جواب مجله زن روز را با هم مرور میکنیم.
نامه اول «شهید امیر» به مجله زن روز در تاریخ 3/9/1365
بنام خداوند بخشنده و مهربان
خدمت خواهران عزیز و گرامیم در مجله مفید و پر بار زن روز:
سلام من را از این فاصله دور پذیرا باشید؛ آرزو میکنم که در تمام مراحل زندگیتان موفق و موید باشید. قبل از هر چیز لازم است که از زحمات شما بخاطر فراهم آوردن این مجله مفید تشکر کنم.اما دلیل اینکه امروز در این هوای بارانی، این برادر کوچکتان تصمیم گرفت با شما درد دل کند مشکل بزرگی است که بر سر راهش قرار گرفته است جریان را برایتان بازگو می کنم:
من پسری 17 ساله هستم و در خانواده ای مرفه و ثروتمند زندگی می کنم اما چه ثروتی که می خواهم سر به تنش نباشد. پدر و مادر من هر دو پزشک هستند و از صبح زود تا پاسی از شب را در خارج از منزل سپری می کنند تازه وقتی هم به خانه می آیند از بس خسته و کوفته هستند که زود می روند و می خوابند.
اصلا در طول روز یکبار از خود سوال نمی کنند که پسرمان (یعنی من) کجاست؟ حالا چه کار می کند؟ با چه کسی رفت و آمد می کند؟ اما خوشبختانه به حول و قوه الهی من پسری نیستم که از این موقعیتها سوء استفاده کنم و خودم را به منجلاب فساد بکشانم.البته این مشکل اصلی من نیست چون من دیگر به این بی توجهی ها عادت کرده ام واز اینکه اصلا به من کاری ندارند که کجا می روم و چه می پوشم و با کی می گردم تعجب نمی کنم بلکه مشکل اصلی من از حدود یکسال پیش شروع شد.
پدر و مادرم بدلیل اینکه من تنها بچه خانواده هستم و ضمنا وضع مادیشان هم خوب است دختر خاله ام را که در خانواده ای متوسط زندگی می کند به فرزندی که چه عرض کنم به سرپرستی قبول کردند (البته لازم به تذکر است که دختر خاله ام هم سن خود من است) بله از آن تاریخ به بعد مشکل من شروع شد و خانه آرام و ساکت ما که در طول روز کسی جز من در آن زندگی نمیکرد تبدیل به زندگی پسری شد که سعی در دور کردن هوای نفس دارد با دختری که به مراتب از شیطان پست تر و گناهکارتر و حرفه ای تر است .
تنها کارهای دختر خاله ام را در یک جمله خلاصه می کنم: “درخواست از من برای انجام بزرگترین گناه کبیره” می دانم که منظور من را حتما فهمیده اید و لازم به توضیحات اضافی نیست. همانطور که گفتم پدر و مادرم حدود 17 ساعت از روز را در بیرون از منزل بسر می برند یعنی از ساعت 6 صبح تا 11 شب ؛ من هم از ساعت 7 صبح تا 1 بعد از ظهر مشغول تحصیل هستم یعنی حدود 10 ساعت از روز را با دختر خاله ام در خانه تنها هستم و همانطور که گفتم دختر خاله ام یک لحظه من را تنها نمی گذارد،دائما در سرم فکر گناه را می اندازد.
بارها در طول روز از من درخواست گناه می کند. البته من پسری نیستم که تسلیم خواهش و حرفهای او شوم ، همیشه سعی می کنم از او خودم را دور کنم ولی او مانند شیطان است که سر راه هر انسان ظاهر شود او را درون قعر جهنم پرتاب می کند و برای همین است که من از او احتراز می کنم ولی او دست از سرم برنمی دارد تو را به خدا کمکم کنید چطور جواب حرفهای چرب و نرم او را بدهم؟ من بعضی وقتها فکر می کنم که او شیطان است که از آسمان به زمین آمده تا تمام عبادات چندین ساله من را دود و نابود کند و سپس به آسمان برگردد.
خواهران عزیز کمکم کنید من چطور می توانم او را سر راه بیاورم؟ هر چه به او می گویم دست از سرم بردار گوشش بدهکار نیست هر چه به او می گویم شخصیت زن این نیست که تو داری انجام می دهی اصلا گوش نمی کند. می ترسم آخر عاقبت کاری دست من بدهد. دوست ندارم که تسلیم او بشوم. باور کنید حتی بعضی وقتها من را تهدید هم می کند و می گوید…………………………………………………
البته فکر می کنم همه این بدبختیها بخاطر این است که من یک مقدار زیبا هستم فکر می کنم اگر این موهای طلایی و پوست روشن را نداشتم حتما این مشکل سرم نمی آمد. روزی هزار بار از خداوند در خواست می کنم که این زیبایی را از من بگیرد. دوست داشتم در خانواده ای فقیر زندگی می کردم و زشت ترین پسر روی زمین بودم ولی گیر این دختر خاله شیطان صفت نمی افتادم که نمی گذارد تا قبل از ازدواج پاک بمانم. البته تا حالا که من تسلیم خواهشهای او نشده ام ولی می ترسم که بالاخره من را وادار به تسلیم کند.
خواهران خوبم کمکم کنید نگذارید این برادرتان پاکی خود را از دست بدهد. بگویید به او چه بگویم و چطور او را ارشاد کنم تا دست از هوای نفس خود بردارد و من را هم اینهمه آزار ندهد؟ چطور او را مانند یک دختر مسلمان کنم و چطور می توانم طرز فکر و رفتار و عقیده اش را تغییر دهم ؟ ضمنا فکر نمی کنم که در میان گذاشتن این مسئله با پدر و مادرم فایده ای داشته باشد چون آنها نه وقت و نه حوصله فکر کردن به این مسائل را دارند،تازه اگر هم داشته باشند هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. چون رفتار آنها هم در بیرون از خانه دست کمی از رفتار دختر خاله ام در خانه ندارد. امیدوارم که هر چه زود تر من را کمک کنید. خواهران گرامی جواب نامه ام را به این آدرس به صورت کتبی بدهید که قبلا تشکر و سپاسگزاری می کنم.
با تشکر برادرتان امیر….
3/9/65-ساعت 5/3 بعد از ظهر
نامه دوم شهید امیر به مجله زن روز در تاریخ 1/10/1365 در آستانه اعزام به جبهه و4 روز قبل از شهادتش در عملیات کربلای چهار.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
خدمت خواهران عزیز و گرامی ام در مجله زن روز:
سلامی به گرمای آفتاب خوزستان و به لطافت نسیم بهاری از این راه دور برای شما می فرستم . مدتهاست که منتظر نامه شما هستم ولی تا حالا که عازم دانشگاه اصلی هستم جوابی از شما دریافت نکرده ام. البته مطمئن هستم که شما نامه ام را جواب خواهید داد. ولی وقتی شما جواب بدهید من امیدوارم در این دنیای فانی نباشم.
حدود یک هفته بعد از اینکه برای شما نامه ای نوشتم و گفتم خواهر خوانده ام من را ترغیب به گناه کبیره زنا می کند ، شبی در خواب دیدم که مردی با کت و شلوار سبز در خیابان من را دیده است و به من گفت: امیر برو به دانشگاه اصلی، وقتت را تلف نکن . من این خواب را از روحانی مسجدمان سوال کردم و ایشان گفتند که دانشگاه اصلی یعنی جبهه. من هم از اینکه خدا دست نیاز من را گرفته بود و راهی به روی من گشوده بود خوشحال شدم و حال عازم جبهه نور علیه تاریکی هستم.
البته این نامه را به کادر دبیرستان می دهم تا اگر خوشبختانه شهید شدم و بعد از شهادت من نامه شما آمد این نامه را برایتان پست کنند تا از خبر شهادت من آگاه شوید. البته من نمی دانم حالا که این نامه من را مطالعه می کنید اصلا یادتان هست که در نامه قبلی چه نوشته ام یا اینکه کثرت نامه های رسیده شما موضوع نامه من را در خاطر شما پاک کرده است. بهر شکل همانطور که در نامه قبلی هم نوشته بودم پدر و مادر من آدمهای درستی نیستند و رفتار و گفتار و کردارشان غربی است و خواهر خوانده ام هم که این موضوع را بعد از آمدن به منزل ما دید فکر کرد منهم زود تسلیم می شوم ولی او کور خوانده است .
من مدتها با شیطان مبارزه کرده ام و خودم را از آلودگی حفظ کرده ام ولی فکر می کنید که تا کی می توانستم در مقابل این شیطان دختر نما مقاومت کنم و برای همین و با توجه به خوابی که دیده بودم تصمیم گرفتم که خودم را به صف عاشقان حقیقی خدا پیوند بزنم و از این دام شیطان که در جلوی پایم قرار دارد خلاصی پیدا کنم.
من می روم اما بگذار این دختره فاسد بماند من فقط خوشحالم که حال که عازم جبهه هستم هیچ گناه کبیره ای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم از خداوند طلب مغفرت می کنم. من می روم ولی بگذار پدر و مادرم که هر دو دکتر هستند و ادعای تمدن می کنند بمانند و به افکار غربزده خود ادامه دهند. امیدوارم که به زودی از خواب غفلت بیدار شوند.
من تا حالا به جبهه نرفته ام و نمی دانم حال و هوای آنجا چگونه است ولی امیدوارم که خداوند ما بندگان سراپا تقصیر را هم مورد لطف خودش قرار دهد و از شربت غرور انگیز و مست کننده شهادت هم به ما بنوشاند. این تنها آرزوی من است. پدر و مادرم هیچ وقت برای من پدر و مادر درست و حسابی نبودند. همیشه بیرون از خانه بودند و از صبح زود تا نیمه های شب در حال کار در بیمارستان و یا مطب خصوصی و یا در مجلس های فساد انگیزی بودند که من از رفتن به آنها همیشه تنفر داشته ام.
هیچ وقت من محبت واقعی پدر و مادرم را احساس نکردم چون اصلا آنها را درست و حسابی ندیده ام. بعد هم که این دختر را پیش ما آوردند که زندگی آرام و بدون دغدغه من را تبدیل به طوفان مبارزه با گناه کردند با این همه همانطور که گفتم خوشحالم که به گناهی که خواهر خوانده ام من را به آن تشوق می کرد آلوده نشدم.
ضمنا از طرف من خواهش می کنم به روانشناس مجله بگوئید که در نوشته هایتان حتما این موضوع را به پدر و مادرها تذکر دهند که پدر و مادری فقط این نیست که بچه درست کنید و آنوقت به امید خدا رها کنید بلکه به آنها بگوئید پدر و مادری یعنی محبت و توجه به فرزند. امیدوارم من آخرین پسری باشم که از این اتفاقات برایم می افتد. البته من نمی دانم که این موضوع را خانم روانشناس باید بگوید یا کس دیگری.
بهر صورت خودتان این پیام من را به هر کسی که مناسب می دانید برسانید تا او در مجله چاپ کند. قلبم با شنیدن کلمه شهادت تندتر می زند و عطش پایان ناپذیری در رسیدن به این کمال در وجودم شعله می کشد. همانطور که گفتم اگر خداوند ما را پذیرفت و شهید شدیم که این نامه را از طرف رئیس دبیرستان برایتان می فرستند و اگر لایق و شایسته رسیدن به این مقام رفیع ندید و برگشتیم، من اگر نامه ای از شما دریافت کرده بودم حتما جوابش را می دهم.
البته امیدوارم برنگردم چون آنوقت همان آش و همان کاسه است. بیشتر از این وقت شما را نمی گیرم . برای من دعا کنید. سلامتی و موفقیت همه شما خواهران گرامی را از خداوند متعال خواستارم و در پایان آرزو می کنم که همه انسانهای خفته مخصوصا پدر و مادر و خواهر خوانده ام از خواب غفلت بیدار شوند و رو بسوی اسلام بیاورند. عرض دیگری نیست. خداحافظ و التماس دعاوالسلام علی عبادا…صالحین
برادرتان امیر 1/10/65
پاسخ مجله زن روز به نامه اول شهید امیر در تاریخ 14/10/1365 بدون اینکه از شهادت وی مطلع باشد:
«بسمه تعالی» برادر گرامی ، سلام علیکم
حتما موضوع را با خانواده خود در میان بگذارید. زیرا آگاهی خانواده تان می تواند برای شما موثر باشد.
موفق باشید
نامه رئیس دبیرستان در تاریخ 16/10/1365 به مجله زن روز و اعلام خبر شهادت ایشان:
«بسمه تعالی» مجله محترم زن روز:
با سلام ، برادر امیر……..در تاریخ 5/10/65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده اند.
هر کس مشخصهای برای استاد تقی دژاکام بیان میکند و او را با رفتاری خاص میشناسد، برخی به سفرهای مکررش به عتبات عالیات اشاره میکنند و عدهای او را به کتاب و کتابخوانی میشناسند اما وجه اشتراک سخنان دوستان دور و نزدیک تقی دژاکام درباره او مربوط به “خندههای لاکچری”اش میشود، خود تقی دژاکام هم به این موضوع معترف است و در قسمتی از گفتوگو میگوید: “هر کس ما را میشناسد با این خندهها میشناسد” و همین خندههاست که سبب میشود خبرنگار سابق کیهان که از حسین شریعتمداری هم در این رسانه با سابقهتر است به خندوانه دعوت شود، دعوتی که البته از سوی دژاکام پذیرفته نمیشود.
استاد تقی دژاکام کار رسانه را از سال 68 با روزنامه کیهان آغاز کرده و اکنون در 51 سالگی در خبرگزاری فارس مشغول است، معتقد است که فضای هیچ تحریریهای آزادتر، مفرحتر و شادتر از روزنامه کیهان نیست و این روزنامه با تمام سلایق سیاسی که در آن مشغول هستند با سعه صدر برخورد میکند و در همین رابطه خاطرهای از ازدواج خبرنگار کیهان با خبرنگار روزنامه صبح امروز میگوید و نحوه برخورد با این دو خبرنگار در این دو رسانه.
استاد تقی دژاکام میگوید: زمانی در کیهان به مهدی محمدی میگفتیم “جوجه فیلسوف” و این جوجه فیلسوف امروز یکی از بهترین تحلیلگران فضای سیاسی کشور است و علت پیشرفت امثال مهدی محمدی و کامران نجفزاده این است که در کیهان به آنها اجازه پروبال باز کردن و اجازه اشتباه کردن دادند و مطالب آنها را به این بهانه هنوز “بچهسن” هستند پاره نکردند برخلاف روندی که پیش از حضور نیروهای انقلابی در کیهان مرسوم بود.
استاد تقی دژاکام جزو اولین گروهی است که پس از جنگ تحمیلی برای زیارت عتبات عالیات وارد عراق میشوند و پیش از برگزاری پرشور پیادهروی اربعین هم جزو اولین گروههایی است که در مسیر پیادهروی گام برمیدارد، سالانه چند بار به زیارت عتبات عالیات میرود و این را نتیجه حاجتی میدادند که زیر قبه امام حسین(ع) مستجاب شده است؛ از توهینهای اخیر به خبرنگاران متاسف است و دیکتاتوری دولت حسن روحانی در برخورد با رسانهها را در طول تاریخ انقلاب بیسابقه میداند.
مشروح گفتوگو با استاد تقی دژاکام روزنامهنگار با سابقه را در ادامه بخوانید:
*جناب دژاکام سلام
سلام
* بفرمایید که چه سالی و در کجا متولد شدین؟
من متولد اردیبهشت 1345 هستم.
* در تهران متولد شدین؟
بله در تهران.
*اصالتا تهرانی هستین؟
بله تمام اقوام ما تهرانی هستند.
* از چه زمانی وارد کار خبر شدین؟
سال 68، درست از اوایل سال 68 وارد کار روزنامه شدم، البته قبلا چند مطلب از من در روزنامه چاپ شده بود، یک، دو بیتی برای شهیدی بود که به مرحوم حسن منتظر قائم، برادر شهید منتظر قائم ماجرای طبس که آن زمان مدیر کیهان فرهنگی بود دادم و در روزنامه چاپ شد.
یک گزارشی هم از راهپیمایی 22 بهمن نوشته بودم، یک روز 22 بهمنی بود که نزدیک تئاتر شدم تا در جشنواره فجر نمایش ببینم که آقای دعایی را دیدم، مطلب را همان جا مطالعه کرد و گفت عکس داری به ما بدهی گفتم بله، یک قطعه عکس دادم چند روز بعد دیدم اولین مطلب رسمی من در روزنامه اطلاعات با عکس و اسم خودم به چاپ رسیده است.
اولین مطلبی که از من چاپ شد مطلب کیهان فرهنگی بود اما اولین مطلبی که خودم دادم به روزنامه همان مطلبی بود که به آقای دعایی دادم و از سال 68 هم به طور رسمی با دعوت آقای مهدی نصیری وارد کیهان شدم.
* از همان ابتدا با کیهان شروع کردین؟
بله
*از همان اول هم با سرویس استانها؟
نخیر، خیلی چرخیدم، آن ابتدا که وارد کیهان شدم سرویسی بود به اسم سرویس اندیشهها که بعدها شد سرویس مقالات، در آن سرویس مشغول کار شدم، شش ماه بعد دبیر سرویس ما برای ادامهٔ تحصیل رفت خارج از کشور و من دبیر سرویس شدم و بعد هم در سرویسهای مختلف مثل سرویس سیاسی اجتماعی و شهرستانها کار کردم.
*تصویری که از کیهان در ذهن مخاطلبان است، تصویر عدهای خشکه مقدس است که دور هم جمع شدهاند، آیا فضای کیهان همین طور است؟
خیلی سوال خوبی بود، این تصور واقعا وجود دارد و بعضیها وقتی من را میبینند یا در فضای اجتماعی ارتباط برقرار میکنند، میگویند، باور نمیکنیم تو یک کیهانی باشی یا کیهان چنین کسی را داشته باشد، واقعیت این است که تصوراتی که از کیهان، تحریریه کیهان و بچههای کیهان بین مردم و رسانهها ساختهاند تصور کاملا غلطی است و عمدا هم این را القا میکنند.
من دراین حدود 25 سالی که در رسانه هستم، در خبرگزاریها و رسانههای مختلف کار کردم، از رسانههای مختلف دوستان زیادی دارم و تقریبا به تحریریه همه رسانهها سر زدم و امروز به ضِرس قاطع میگویم و ثابت میکنم که تحریریه روزنامه کیهان چه امروز، چه پنج سال قبل، چه ده سال قبل و چه بیست سال قبل یکی از آزادترین، مفرحترین و شادترین تحریریههایی است که من دیدم.
در تحریریه کیهان از طرفداران یاالثارت الحسین بودند تا طرفداران مجاهدین انقلاب، از طرفداران لیبرال و مهندس بازرگان داشتیم تا کسانی که حاج منصور آنها ترک نمیشود، حتی آن اوایل کسانی بودند که تمایلاتی به قبل از انقلاب داشتند ، اما با سعه صدر آنها را حفظ کرده بودند تا بازنشستگیشان فرا برسد.
راحتتر بگویم آن سالها همه جوره داشتیم، سلطنتطلب، حزباللهی ناب، خط امامی، چپ اسلامی، راست سنتی، لیبرال؛ اما همه با هم خوب کار میکردند، با هم تفریح میکردند و اینطور نبود که چشم دیدن یکدیگر را نداشته باشند.
ما 12، 13 نفره با هم میرفتیم برای ناهار، سر میز با یکدیگر بحث میکردیم، میگفتیم و میخندیدیم، با هم نوشابه میخوردیم، فوتبال بازی میکردیم، سینما میرفتیم و من این فضا را در روزنامههای دیگر به این شدت و فراگیری ندیده بودم.
اجازه بدهید خاطرهای برای شما تعریف کنم تا ادعای کسانی که صحبت از سعه صدر، تحمل، مدارا و آزادی اندیشه میکنند کاملا مشخص شود؛ ایام اوج دوم خرداد بود، شاید چند ماهی از دوم خرداد گذشته بود، یکی از بچههای عکاس کیهان عاشق یک خانمی شد که در روزنامه صبح امروز آقای حجاریان کار میکرد، این خانم در بخش فرهنگی روزنامه صبح امروز کار میکرد و این دوست ما که امروز عکاس معتبری هم شده و آن موقع البته عکاس نبود و در تحریریه مشغول بود،عاشق خانم خبرنگار روزنامه صبح امروز شد.
نمیدانم از اینکه اسمش را بیاورم رضایت دارد یا نه، اما ما انقدر شوخی میکردیم و بگو بخند داشتیم که خودش تعجب میکرد و میگفت “من با دختری از طرفداران سعید حجاریان ازدواج کردما!” ما هم میگفتیم خب چه اشکالی دارد، بالاخره ازدواج کردی شیرینی بده، بستنی بده و این حرفها، به طور کلی خیلی راحت برخورد میکردیم.
اینها ازدواج کردند و شاید به یک ماه نرسید که این خانم را از روزنامه صبح امروز آقای حجاریان اخراج کردند و گفتند با یک “کیهانی” ازدواج کردی، یعنی کیهان که اسمش این بود آدماهای بسته، منجمد، متحجر و متعصبی هستیم اینطور با بگو، بخند و شادی و تبریک برخورد کردیم و آنها در طی کمتر از یک ماه پس از عقد این دو نفر، آن خانم را اخراج کردند و این خروجی روزنامهای بود که زیر لوگو آن نوشته بود ” دانستن حق مردم است”.
این را با کیهان مقایسه کنید، ببینید چه رفتاری داشتند، مواردی دیگری هم بود برای مثال آقای نوریزاد در کیهان ستون ثابتی داشت و البته هیچ وقت هم در کیهان حاضر نمیشد، همیشه مطالبش را فکس میکرد و دوستان هم در روزنامه منتشر میکردند، آقای نوریزاد پس از یک انتخاباتی که تا نزدیکی ابطال پیش رفت و مسئول آن هم آقای تاجزاده بود، مطلبی نوشت و در آن تعریزی کرده بود که شورای نگهبان و تاجزاده اشتباه کردهاند البته خیلی ملایم به این موضوع پرداخته بود، اما کیهان این مطلب را کار نکرد .
چرا که نوری زاد فقط شعار داده بود و هیچ سندی در آن مطلب نبود، نوریزاد این مطلب را برای روزنامه ایران فرستاد و در آن زمان مدیر مسئول این روزنامه از طرفداران مجاهدین انقلاب بود و مطلب هم چاپ شد؛ با وجود اینکه ابتدا به شورای نگهبان انتقاد شده بود و بعد به تاجزاده و مطلب هم خیلی ملایم بود اما فردای آن روز دستور دادند آن سه نفری که در انتشار این مطلب نقش داشتند را اخراج و به روزنامه ایران ممنوعالورود کنند، اتفاقی که هیچگاه در روزنامه کیهان رخ نداد.
شاید مواردی بوده که مطلبی چاپ شود که خلاف مواضع کیهان باشد که دراین موارد به فرد گفتهاند که این مطلب خلاف مواضع کیهان است اما هیچ کسی را اخراج یا ممنوعالورود نکردند، شاید داشتیم کسی که در خبری سوء استفاده مالی داشت و به محض اینکه کیهان فهمید، فرد خاطی را بدون توجه به گرایش سیاسی اخراج کرد.
و اتفاقا این فرد بلافاصله بعد از اخراج هم جذب مجموعه آقای احمدینژاد شد، در کیهان این مسائلی که با هویت خبرنگار ارتباط داشت تحمل نمیشد اما مسائل سیاسی به شدت تحمل میشد؛ مثلا در همین اواخر کسی را داشتیم که اصلا بشار اسد را قبول نداشت ولی با او همان رفتاری میشد که با برادرش که بچه حزباللهی به اصطلاح تند هم بود همان برخورد انجام میشد.
سعه صدر کیهان، نشاط کیهان بگو،بخندی که در کیهان بود و تفریحاتی که بچهها با هم داشتند را من در جای دیگری نه دیدم و نه شنیدم.
به من آخر وقت اعلام کردند، قبل از روز خبرنگار دو سال پیش بود و به من گفتند تا نیم ساعت، یک ساعت دیگر به ما خبر بدهید، من هم تا آن زمان خندوانه را ندیده بودم، یکی، دوبار در میهمانیها دیدم بودم و مثل امروز خیلی فراگیر و پربیننده نشده بود، سال 94 یا 93 بود به نظرم، گفتم نه، طرف مقابل گفت حیفهها! شما خبرنگار با سابقهای هستید و همه هم شما را با خندههاتون میشناسند، یعنی هر کس ما را میشناسد با این خندهها میشناسد، که گفتم نه چون با برنامه آشنایی ندارم نمیآیم، بعد از نیم ساعت همه گفتند برنامه شاد و مفرحی است و با خاطراتی که داری میتوانی برنامه را مفرح کنی که زنگ زدم و گفتند دیگر دیر شده و شخص دیگری را جایگزین کردیم.
* جایگزین شما چه شخصی شد؟
جایگزین خبرنگار نیامد، با اینکه روز خبرنگار بود کسی را به عنوان خبرنگار نتوانستند انتخاب کنند و شخص دیگری جایگزین شد برای آن روز، چرا که دو سه روز قبل از پخش بود و باید برنامه را ضبط میکردند و به همین دلیل هم شخص دیگری را دعوت کردند.
*یک نسل خوبی از شما و دوستانتان و خیلیهای دیگر در کیهان تربیت شد که همه به نحوی در کار رسانه گل کردند، پیشرفت این نسل حاصل چه چیزی بود؟
یک ویژگی مهمی که باعث شد اینها رشد کنند، اختیار تام دادن به اینها بود، شاید اولین یا دومین بچهحزب اللهی که وارد تحریریه کیهان شد من بودم، البته بقیه هم بچه مسلمان و متدین بودند ولی با عنوان نسل انقلاب آقای نصیری من را انتخاب کرد و به من گفت که اینجا هر کاری که دلت میخواهد انجام بده و همه کارها را یادبگیر، دست من را باز گذاشت.
من ستون جدید تاسیس میکردم و الان هم کانالش را در تلگرام با نام ” آب و آتش” دارم که گزیده کتاب میگذاشتم و تقریبا یک روز در میان هفت، هشت گزیده کتاب میگذاشتم و هر پیشنهادی که میدادم اگر عملی بود قبول میکردند؛ من در کار خبری اشتباه زیاد کردم و اشتباهات فاحشی هم داشتم ولی اجازه اشتباه کردن را به من دادند، اجازه پر و بال باز کردن را به نجفزاده و مهدی محمدی دادند؛
مهدی محمدی آن اویل که آمده بود ما به او میگفتیم “جوجه فیلسوف”، کوچک بود، بحث میکرد و ما هم تعجب میکردیم که بچهای به این سن و سال میآید انقدر جدی و محکم روی مباحث بحث میکند و همان “جوجه فیلسوف” الان یک تحلیلگر مسلط فضای سیاسی کشور است، به خاطر اینکه دستش را باز گذاشتند و از او استفاده کردند و اگر مطلبی مینوشت استفاده میکردند نه به این عنوان که تو بچهای مطلبش را پاره کنند.
اوایل که آمدیم میگفتند دوره قبل از ما اگر کسی میآمد مطلب خوب هم مینوشت تا سه ماه مطالب او را پاره میکردند تا این فرد کم کم تلاش کند و خودش را بکشد بالا، این روشی بود که قبل از آمدن نیروهای انقلاب در تحریریه رایج بود، مثلا زمان آقای رضا تهرانی و شمسالواعظین اینطور بود، میگفتند تا سه ماه هر چه نوشت پاره کنید تا آدم قوی شود.
اما در دوره آقای نصیری و صفارهرندی که این بچهها رشد کردند، طوری بود که اجازه میدادند هر کس هر مطلب خوبی که داشت حتی اگر اولین مطلبش بهترین مطلب او هم بود منتشر میشد، این بچهها معمولا از صفحه مدرسه شروع کردند و آمدند صفحه نسل سوم که صفحه جوانانه کیهان بود و کیهان با همین صفحه نسل سوم، نسلی را تربیت کرد که خیلی از آنها امروز در روزنامههای مختلف فعالیت میکنند و در هر روزنامهای که بروید عدهای را از بچههای صفحه نسل سوم کیهان میبینید که امروز در آن روزنامهها به عنوان یک نقشآفرین اصلی حضور دارند و فعالیت میکنند.
*عتبات زیاد میروید و صفحه شخصی شما کلا به دو بخش عمده تقسیم میشد، یا عکس غذا بود یا عکس زیارت و جایی هم گفتید که هزینه سفر شما از مشهد کمتر میشود، چطور هزینههای شما کم میشود؟
عکس غذا خیلی کم است در صفحات من، شاید بین یک هزار و 400 پستی که من در اینستاگرام منتشر کردم سه یا چهار پست عکس غذا باشد اما عتبات زیاد است؛ ما برای اولین بار زمان صدام مشرف شدیم کربلا، یعنی اولین گروهی که رسما با ویزای عراق، بعد از جنگ وارد عراق شد یک گروه 15 نفرهای از خبرنگاران بود که برای پوشش انتخابات ریاست جمهوری صدام اعزام شده بود و من هم بین آنها بودم؛
بعد از این سفر اولین باری که با گروه 110 نفره وبلاگنویسان مشرف شدیم، یک نفر توصیهای به ما کرد، از این مدیر کاروانها؛ گفت توصیه میکنم چون حاجت زیر قبه امام حسین مستجاب است این حاجت را مسئلهای قرار دهید که فزاینده باشد و حاجت خود را این قرار دهید که خدا مرتب زیارت عتبات را نصیب شما کند تا هربار که میآیید یک حاجت مستجاب داشته باشید.
من همینکار را کردم یعنی به محض اینکه رسیدم زیر قبه امام حسین، خواستم خدا توفیق زیارت مکرر را نصیب من کند و آقا هم لطف کردند و دعای ما را مستجاب کردند و به توفیق دعایی که امام حسین مستجاب کرد، دوستان خوبی که همسفران خوبی هم هستند نصیب ما کرد، ما همواره با دوستان گروه “چله” در مناسبتهای مختلف مثل اربعین و عرفه مشرف میشویم و البته در طول سال هم یک بار با خانواده مشرف میشویم.
*هزینههای شما چطور کمتر از مشهد میشود؟
ما در مناسباتهایی میرویم که بلیطهای چارتری ارزان است و شده که با 50 هزار تومان یا 70 هزار تومان هم بلیط پیدا کردهایم و رفتهایم، هزینه رفت و برگشت ما چیزی حدود 200 یا 300 هزار تومان میشود، در عراق هم شبی حدود 10 تا 15 دینار پول مسافرخانه میدهیم و غذا هم فلافلی میخوریم، یا گاهی مهمان حضرات میشویم و…؛
این خیلی برای ما ارزانتر از مشهد یا کاروانهای عتبات میشود، امروز کاروانها چیزی حول و حوش دو میلیون 400 هزار تومان میگیرند و اگر بخواهیم همین سفر را به مشهد برویم یک هتل متوسط بگیریم و پول هواپیما بدهیم شاید یک و نیم برابر این هزینه عتبات ما میشود.
* هزینه هر سفر شما چقدر میشود؟
معمولا حدود 700 هزار تومان
*چند روز میمانید؟
حدود 4 شب
*ماجرای “چله” چیست؟ ماجرای “پیوند برادری زیر ایوان نجف”، در این گروه “چله” همه مدل سلیقه سیاسی هم دیده میشود.
بله، همه زیر پرچم امام حسین جمع شدیم؛ ما یکسال با دو تن از دوستان ،در اربعین سال 90 مشرف شدیم کربلا، آن زمان پیادهروی اربعین هنوز چنین شوری نداشت، ما آوازی شنیده بودیم که در اربعین چنین مراسمی است، رفتیم و در مسیر همه کشورها بودند از بحرین و کشورهای حاشیه خلیج فارس تا کشورهای اروپایی و آمریکایی همه میآمدند، ایرانی خیلی کم دیدیم فقط یک گروهی که آقای پناهیان از دانشجویان آورده بود را دیدیم.
ما مهمان بخش فرهنگی حرم حضرت عباس(ع) بودیم و آنها گله کردند که چرا ایرانیها در مسیر راهپیمایی نیستند، این یک خروش عمومی و مهمی است که جای ایرانی ها در آن خالی است؛ گفتند ما هزینهاش را قبول میکنیم شما سال آینده 40 نفر از کسانی که رسانهای هستند، مثلا نویسنده، روزنامه نگار، عکاس، فیلمبردار، رمان نویس و فعالان مجازی برجسته را بیاورید اینجا تا اخباری تهیه کنند و این مسیر را به ایرانیها معرفی کنند.
ما با دوستان برگشتیم و جلسه گذاشتیم، از حوزههای مختلف چند اسم را ریختیم وسط، از مستندسازان اقای سهیل کریمی،از روحانیون آقای زائری را من گفتم، چند عکاس خوب را مقایسه کردیم، به رضا امیر خانی گفتم که گفت خیلی دوست دارم بیام ولی روحیهام اینطور است که اگر تنها باشم و مطلبی بنویسم بیشتر اثرگذار میشود و الزامات کار گروهی شاید دست و پای مرا بگیرد.
چند شاعر خوب داشتیم مثل آقای حامد حجتی، نویسنده و داستان نویس هم در جمع بود، خودم سفرنامه نوشتم و به طور کلی یک گروه چهل نفرهای شد که از همان جا آن را با اسم “چله” پایه گذاری کردیم، “چله” به این دلیل که هم چهل نفر بودیم و هم “چله” به معنای اربعین که دو منظوره شد اسم گروه.
گروه از آن زمان شکل گرفته و تا امروز هم پایدار است البته محبتهای دوستان روز به روز بیشتر میشود تقاضای ورود به این گروه زیاد است ولی دوستان سختگیری میکنند و میگویند بیشتر از 40 نفر نشویم، البته ایام اربعین الان حدود 120 نفر میرویم ولی مابقی روزها که اگر جلسهای داشته باشیم خود 40 نفر بچه ها هستند.
*در این چند وقت از خانم بازیگر تا وزیر و حراست سازمان حج به خبرنگاران توهین میکنند، نظر شما در خصوص این توهینهای اخیر چیست؟
خیلی تاسف بار است، مسئلهای که وجود دارد این است که هر چه به زمان حال حاضر نزدیک میشویم، توهینها گسترش پیدا میکند و هر چه به عقب برمیگردیم شأن خبرنگار بیشتر رعایت میشد، یعنی اگر جایی به اسم خبرنگار وارد میشدی به احترامت بلند میشدند یا امکانات را فراهم میکردند تا خبر و گزارش خوبی منتشر شود.
در دو سه سال اخیر هم از سوی دولت و وزرا و هم از سوی سلبریتیها به خبرنگاران توهین میشود و این میزان توهین به خبرنگاران بیسابقه است، نمیدانم این توهینها با همین شدت قرار است ادامه داشته باشد یا خیر و آیا این فضای بستهای که برای خبرنگاران ایجاد شده آیا باز هم ادامه پیدا خواهد کرد یا نه.اما این اتفاقات جای تاسف دارد.
شاید در بخشی از قضیه هم خود خبرنگاران مقصر باشند، مقصر از این جهت که به این افراد میدان دادند و محاکمهشان نکردند، در همین قضیه خبرنگار صدا و سیما که به او توهین شد، خود صدا و سیما یک هفته سکوت کرد، به چه حقی صدا و سیما به خبرنگارش توهین شده این طور رفتار میکند؟!
دوره ای که ما خبرنگار بودیم اگر وزیر نیم ساعت تاخیر میکرد حتی اگر وزیر مهمی هم بود همه از جلسه میرفتیم بیرون دفعه بعد وزیر سر ساعت حاضر میشد؛ ما خبرنگاران هم مقصریم، به این افراد میدان میدهیم، اجازه میدهیم که هرکاری دلشان میخواهد بکنند و سازمانهای مربوطه مثل صدا و سیما به خاطر منافعشان که به دست دولت است سکوت میکنند.
در همین دولت آقای روحانی برنامه صرفا جهت اطلاع را تعطیل کردند و صدای هیچکس در نیامد و من خبر قطعی دارم که میخواستند برنامه 20:30 را تعطیل کنند و آخر کار به تعطیل شدن صرفا جهت اطلاع راضی شدند. چقدر برنامههایی که مثل ثریا تعطیل شدند.
آقای قاضیزاده هم اخیرا به خاطر تعطیل شدن “در حاشیههای پزشکی” تشکر کرد.
بله، کلا صدا و سیما به وزرا امتیازات خوبی میدهد، هر وزیری به هر شبکهای دعوت میشود یک طرفه صحبت میکند و این دیکتاتوری رسانهای دولت یازدهم بعد از انقلاب بیسابقه است، آقای هاشمی که بدترین دوره ما قبل از روحانی بود، در زمان خودش 16 جلسه با کیهان پای گفتوگو نشست و به همه سوالات جواب داد.
درست است که بعضی پاسخها منتشر نشد اما همین که راضی شد مقابل کیهان بنشیند و پاسخ دهد خیلی ارزش داشت، حتی دوره اصلاحات هم فضای مناسب نقد دولت را داشتیم و دوره احمدی نژاد فضا کاملا باز بود و از نقد به فحش، مسخره و متلک کشیده شده بود.
اما این میزان فشاری که در دولت آقای روحانی به خبرنگاران و به فضای باز اطلاع رسانی وارد میشود، در هیچ کدام از سالهای بعد از انقلاب به این شدت نبوده است.
*اشارهای به “آب و آتش” داشتید که در ابتدا ستونی در کیهان بود و بعد اسم وبلاگ شما شد و الان هم کانال تگرامی است.
نه؛ اول وبلاگ بود، آب و آتش اسم وبلاگم بود، ستون که شما میگویید اسمش “گزیده اندیشهها” بود که هربار هشت پاراگراف در ستون قرار میگرفت که 8 گزیده کتاب متنوع بود همین کاری که در کانال انجام میدهیم، بعد که خواستم وبلاگ تاسیس کنم اسمش را گذاشتم آب و آتش؛ در وبلاگ همه چیز بود البته بریده کتاب هم بود اما به طور مشخص کارش بریده کتاب نبود.
بعد که امکانات مجازی فراهم شد دوست داشتم گروه شعر تشکیل دهم، دیدم تعداد گروههای شعر زیاد و تنوع هم زیاد است احساس کردم کار زائدی انجام میدهم، دیدم اولا کار معطل مانده این است که توجهها به کتاب کم است، دوما مطالبی که نقل میشود مستند نیست یعنی شما 30، 40 نقل قول از شریعتی داشتید که کلا 10تا از اینها درست بود، 60 نقل قول از پرفسور حسابی داشتید که هیچ کدام درست نبود، 40 نقل قول از آیت الله بهجت داشتید که سه الی چهارتا آنها درست بود.
من دیدم سندیت این حرفها اعتبار این بزرگان را هم مخدوش میکند به همین خاطر گروهی تاسیس کردم و تاکید کردم هر مطلبی میآید، نویسنده باید خوانده باشد، نه اینکه از اینترنت و گروههای وایبری و واتس آپی جمع کرده باشد، من تاکید کردم تا زمانی که خودشان مطلبی را نخواندند نام ناشر،نویسنده و شماره صحفه را پای مطلب ننوشتند حق انتشار آن را در گروه ندارند،
حدود صد نفر از دوستان در این گروه جمع شدند و خوشبختانه به مرور این کار جا افتاد،الان بچهها مطالب را در گروه میگذارند و من انتخاب میکنم و در کانال منتشر میکنم.
التبه چند وقتی است که دستانم اذیت میشود و کمتر مطلب میگذارم ولی اینهایی که جمع میشود را در کانال قرار میدهم.
* چند کتاب معرفی میکنید؟
در چه زمینهای؟
* هر حوزهای که خودتان دوست دارید، رمان، شعر، شهدا و…
من نفحات نفت و جانستان کابلستان رضا امیر خانی را دوست دارم البته نفحات نفت را بیشتر دوست دارم چرا که دردهای امروز ما را نشان میدهد؛ در حوزهٔ دلنوشته و نوشتهٔ ادبی کسی را به پای زنده یاد احمد عزیزی نمیدانم که رسیده باشد، چه در کتابها و نوشتهها، چه در شهرها و غزلیات و مثنویها و چه در نثرها که با عنوان شطحیات معروف است؛
در بانک واژگانی که در نوشتههای احمد عزیزی وجود دارد کسی را به پای او نمیدانم؛ حدود 20 کتاب از او منتشر شده و سید مهدی شجاعی در سه جلد آنها را مجلد و منتشر کرده است و توصیهام این است که اگر شخصی میخواهد ذوق ادبیاش بشکفد کتابهای احمد عزیزی را بخواند.
خودم شخصا کتابهای علامه محمدرضا حکیمی، آقای صفایی حائری همان “عین صاد” معروف را دوست دارم به کتابهای شریعتی و از آن بیشتر جلال آل احمد دلبستگی دارم، جلال فوق العاده است، یعنی حرفهایی که جلال زده و صراحتهایی که در ادبیات، سیاست و فرهنگ داشته را کم نظیر میدانم و در حوزهٔ خاطرات جنگ هم آثار زیادی منتشر شده و رهبری هم بر آنها تفریظ نوشتهاند مثل کتابهای انتشارات سوره مهر و فاتحان که اینها هم کتابهای خوبی است.
اما توصیه من این است که دوستان رمان خوانی را در برنامه خود بگذارند چه رمانهای ایرانی چه رمانهای خوب خارجی که رهبری هم چندی باری تاکید کردهاند؛ مثلا بینوایان را توصیه میکنم هر کس یکبار مجموعه دوجلدی کاملش نه این خلاصههایی را وجود دارد را بخواند، این را در قالب باید عرض کردم، رمانهای مختلف دیگری هم وجود دارد ولی همین مقدار کافی است.
*ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.
گفتوگویی از امیر نجفی ( منتشر شده در سایت دانا dana.ir )
[su_note note_color=”#E3F2FD”]
درباره استاد تقی دژاکام
دانش آموخته رشته علوم سیاسی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
– ۲۵ سال حضور در تحریریه کیهان در سمتهای خبرنگار، نویسنده، گزاشگر، جانشنی دبیر سرویس سیاسی، دبیر سرویس شهرستانها، دبیر سرویس اجتماعی، عضو شورای سوژه، عضو شورای تیتر.
_ همکار چندین ناشر معتبر برای ویرایش کتابهای در آستانه چاپ.
– همکار اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مدت سه سال.
– دستیار مدیر مسئول، سردبیر در مجله پاسدار اسلام.
– مدیر نظارت و ارزشیابی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) به مدت دو سال.
– مشاور اجرایی و مدیر منابع انسانی خبرگزاری برنا به مدت دو سال.
– مدیر کل ارتباطات اجتماعی خبرگزاری فارس از ابتدای سال ۹۲ تا کنون.
– فعال شبکه های مجازی اعم از فیس بوک، گوگل پلاس و اینستاگرام. ( کانال تلگرام : @tdejakam )
– مدرس دروس خبرنگاری اعم از خبر، مصاحبه، گزارش، مقاله نویسی، ویرایش، اخلاق خبرنگاری از حدود ۱۵ سال پیش در مراکز مختلف آموزشی و دانشگاهی تهران و شهرستانها.
– نویسنده بیش از دویست مقاله در موضوعات مختلف سیاسی، بین المللی، فرهنگی، ادبی، سینمایی، مذهبی در روزنامه های کیهان، اطلاعات، سلام، ایران و چندین مجله و ماهنامه.
– من کشورم و سرزمینم و بقیه چیزایی که متعلق به این آب و خاک هست رو دوست دارم. فرقش اینه که با کس دیگه کاری ندارم.
– واقعا؟
– بله. هرکس در کشور خودش آزاده هرکاری میخواد بکنه. اما اینکه تو بخوای از شکم مردم خودت بزنی و به دیگران کمک کنی، این خیانته!
– اون بچه ای که زیر سایه جنگ داره از گرسنگی میمیره انسان نیست و فقط کودکان کار تو خیابون های تهران انسان هستن؟
– اولویت با مردم خودته.وقتی هنوز مردم خودت فقیر هستن نباید پولتو صرف کشور دیگه کنی!
– تو واقعا این حرفای عوامانه رو قبول داری؟
– تو عادت داری که هرچیزی رو که نمیپذیری متهم میکنی…حتی اگر حرفهای من عوامانه باشه حقه!
– یعنی تو واقعا فکر میکنی کودک گرسنه ایرانی و غیرایرانی فرق داره؟…اونوقت میگی نژادپرست نیستی؟
– بله. عقل حکم میکنه اول به کسانی که بهت نزدیکن کمک کنی. وقتی عضو خانواده ت مریضه تو اول به همسایه کمک میکنی؟
– من به هرکی بیشتر محتاجه کمک میکنم.
– شعار نده. باید تو موقعیت معلوم بشه…تازه ما داریم از دولت های ظالمشون دفاع میکنیم.باز اگه از کودکان و آواره ها بود یه چیزی!
– داریم با تروریست در مبدا مبارزه میکنیم. ما داریم از امنیت مسلمون ها دفاع میکنیم؛ از امنیت خودمون. امنیت همون کودکان کاری که میگی. خوبه اون بچه هم گرسنه باشه هم سایه جنگ بالا سرش باشه؟
– به ما چه ربطی داره؟
– تو واقعا اینقدر ساده ای؟…فهم چیزی که گفتم با اتفاقاتی که تو اروپا افتاد سخت نیست…ضمنا ما برای کودک سوری و فلسطینی نون نمیبریم که مقایسه ش کنی با فقیرای کشور خودمون. ما براشون امنیت می بریم. از چیزی که خودمون داریم بهشون میدیم.
وبلاگستان فارسی بخش جدید در سایت بنیانا است که به بازنشر مطالب برتر و یادداشتهای وبلاگ های فارسی زبان می پردازد . برای پیگیری نوشته ها برچسب وبلاگستان فارسی رو دنبال کنید ؛ همچنین میتونید نوشته های که براتون جالبه رو برامون ارسال کنید .
برنامه زنگ بیداری 240 از تولیدات سایت صدای میقات 16 خرداد ماه منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در ادامه فهرستی از برنامه های این قسمت زنگ بیداری را می خوانیم :
* نفس حق (علی امام فقرا) سخنان پندآموز استاد بزرگ اخلاق آقا مجتهدی
*داستان صوتی روز آخر فصل دوم (دولت حق) قسمت دوم
*گلهای یاس(وقتی همت شهید شد) به یاد فرمانده لشگر محمد رسول الله شهید ابراهیم همت
وجه اشتراک مشخص گورباچف و ادوارد شوادنادزه تا محمد مرسی و محمدمصدق « اعتماد به آمریکا » است و همگی این افراد نتیجه خوشبینی به ایالات متحده امریکا را در طول زمان مدیریت خود دریافتند و همین عامل منجر به سقوط این افراد شد.
بسیاری عامل مؤثر در فروپاشی شوروی را عملکرد دستگاه سیاست خارجی این کشور میدانند که رفتار و اقدامات خود در روابط بینالملل را بر پایه اعتماد به امریکاییها گذاشت و شیوه مذاکرات دوطرفه با نمایندگان امریکایی را برد- برد و اعتمادسازی قرار داد و در مقابل امتیازات ارائه داده به غرب به افتتاح شعبهای از رستورانهای مک دونالد در مسکو قناعت کرد.
صفهای طولانی در مقابل شعبههای مکدونالد در شوروی برای سیبزمینی سرخکرده، تنها خروجیاش احساس خودکوچکبینی در جامعه آن روز شوروی شد؛ صفهایی که مشابهت فراوانی با سلفیهای مرسوم امروز با صادرات کشورهای غربی به کشورمان دارد. دولت ریگان در آن مقطع زمانی تلاش میکرد سبک مذاکرات جدیدی را با شوروی به نمایش بگذارد، به این معنا زبان تهدید را در میز مذاکره به کار نگیرد و با اتخاذ ژست انساندوستی امریکا را حامی صلح و امنیت تعریف کند.
همانطورکه اشاره شد بسیاری از تحولات منطقه نظیر آنچه در فروپاشی شوروی گذشت، مشابهتهایی با آنچه در مصر پس از دوران بیداری اسلامی و حتی ایران دوران محمد مصدق دارد.
عکسی از خدمات رایگان سربازان آمریکا به مردم دنیا
از گورباچف تا مرسی
محمد مرسی نیز به عنوان رهبر حزب آزادی و عدالت، وابسته به اخوانالمسلمین، پس از انقلاب مردمی سال 89 مصر به عنوان اولین رئیسجمهور منتخب این کشور پس از سرنگونی حسنی مبارک، برگزیده شد و در ادامه به جای انتخاب عقلانیت در عرصه سیاست خارجه رویه اعتماد به آمریکا را در پیش گرفت و همین اشتباه استراتژیک منجر به سقوط وی از قدرت شد.
نتیجه این اعتماد کودتای ارتش به فرماندهی ژنرال سیسی در ژوئیه(تیرماه) ۲۰۱۳ میلادی شد؛ کودتایی که مرسی را رهسپار زندان کرد با پنج عنوان اتهامی: وادی نطرون، جاسوسی برای حماس و بیگانگان، حوادث کاخ الاتحادیه و همچنین وی در پروندههای اهانت به دستگاه قضایی و جاسوسی برای قطر تحت محاکمه قرار گرفت.
در تمام مدتی که محمد مرسی در زندان به سر برد، امریکاییها کمترین تلاشی برای رهایی وی از زندان و برکناری سیسی صورت ندادند و ترجیح دادند با دولت جدید مصر وارد تعامل شوند؛ مسئلهای که مشابه آن نیز در مورد دیکتاتور عراق صدام حسین قابل تعمیم است.
سبک مذاکراتی امریکا در دوران ریگان با شوروی اعتمادسازی در دولتمردان ارشد این کشور بود و چنین رویهای را درباره دولت محمد مرسی نیز انجام داد و دولت محمد مصدق هم قبل از گورباچف و مرسی به امریکاییها اعتماد و بلافاصله پاسخ چنین اعتمادی را دریافت کرد.
تبلور اعتماد به آمریکا در اظهارات مصدق
سطح اعتماد محمد مصدق به امریکاییها را میتوان از اظهارات وی در دیدار با ترومن دریافت؛ آنجایی که وی بیان میکند: «بین ملت ما و امریکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده. یقین دارم دولتهای آزاد خصوصاً دولت دوست ما، امریکا در این موضوع مهم از معاضدت آمال ایران خودداری نخواهد کرد.»
بیان قیدها در گفتههای مصدق مبنی بر «امریکا دولت آزاد»، «دولت دوست ما امریکا»، «همواره رابطه دوستانه میان ایران و امریکا بوده» و«امریکا از معاضدت آمال ایران خودداری نخواهد کرد» نشاندهنده این مسئله است که محمد مصدق دیدگاهی مثبت نسبت به سیاستهای دولتمردان امریکا درباره ایران داشته و شکلگیری چنین دیدگاهی دفعتاً صورت نگرفته و بهراحتی قابل تقلیل نبوده است.
محمد مصدق همچنین اینگونه از شاه حمایت و وی را فردی رئوف و مهربان میداند: «اینجانب صلاح نمیدانم… بین شاه و ملت جدایی بیندازیم، آن هم چنین یاد شاه رئوف و مهربانی که نمیخواهد خود را از مردم جدا کند.»
سخنان مصدق از مذاکرات مجلس شورای ملی در ۳۰ مهر ۱۳۰۶ شماره ۱۲۴ مبنی بر«… شما نوشتهجات ملکم را بخوانید، ببینید اگر ناصرالدین شاه یک نفر آدم عاقلی بود میبایستی تمام اختیارات خودش را به ملکم واگذار کند. چون آنچه او گفت به خیر مملکت و به خیر ناصرالدینشاه بود ولی چون نکرد و چون یک دستههایی بودند که در واقع مخالف با عقیده ملکم بودند آنها میرفتند ملکم را بد میکردند…» چنین برمیآید که وی با عرض ارادت به ملکم خان قسم وفاداری مادامالعمر به این گروه فراماسونی یاد میکند.
اعتماد به آمریکا
تلاش برای تکرار مصدق
جریان غربگرای داخلی در فرایند مذاکرات هستهای ایران با 1+5 نیز بدون توجه به تجربیات گذشته کشور و هزینه برآمده از اعتماد به آمریکا و همچنین سرگذشت گورباچف و مرسی و دهها نمونه بینالمللی دیگر این باور را در افکار عمومی گسترش دهند که امریکای امروز با امریکای گذشته تفاوتهای بسیاری دارد و مقامات دولت اوباما ارادهای برای احیای دشمنیهای گذشته نداشتند و باید در مذاکرات با این کشور اصل را بر اعتماد به آمریکا گذاشت.
و بر همین اساس انجام تعهدات زودهنگام و یکطرفه در فرایند اجرای برجام و بر پایه اصلی تصنعی به نام «اعتماد مطلق» به غرب را به دولت تحمیل میکردند؛ اعتمادی که یکی از نمونههای بارز آن در تاریخ معاصر «مصدق» است .
رهبر معظم انقلاب هم درباره تکیه و اعتماد وی به امریکاییها بیان میکنند: «مصدق برای مقابله با انگلیس به امریکا تکیه کرد و همین خوشبینی و سادهاندیشی و غفلت، زمینهساز موفقیت کودتایی امریکایی شد؛ کودتایی که همه زحمات ملت را در ملی کردن نفت به هدر داد» یا در جای دیگری در همین باره میفرمایند: «مبارزه با استکبار یک حرکت معقول، منطقی، خردمندانه، دارای پشتوانه علمی و متکی به تجربه ملت ایران است. اشتباه مصدق پس از ملی شدن صنعت نفت تکیه و اعتماد و امید به امریکا بود، امریکاییها از این خوشبینی و سادهاندیشی استفاده کردند و کودتا را به راه انداختند.»
رهبری همچنین در هنگامهای که جریان غربگرا و غربباور داخلی مذاکره مستقیم با امریکا آن هم بر پایه اعتماد را راهکار اساسی برای رهایی کشور از مشکلات میدانستند نیز به مقامات دستگاه سیاست خارجه تأکید میکردند که چنین اعتمادی هزینهزاست و میتواند مشکلات کشور را چند برابر افزایش دهد.
به عنوان نمونه ایشان در یکی از سخنرانیهای خود میفرمایند: «عمده این است که ما به خودمان اتکا کنیم، اساس کار این است. ما باید به خودمان اتکا کنیم، به دیگران نمیشود اتکا کرد، به بیگانگان نمیشود اتکا کرد، نمیشود اعتماد کرد. من مکرر در دوران همین مذاکرات هستهای – شاید چهار پنج مرتبه یا بیشتر- گفتم به امریکاییها نمیشود اعتماد کرد. حالا هم ملاحظه میکنید و میبینید، حرفهایی که میزنند، اظهاراتی که میکنند و عملکردی که نشان میدهند، کاملاً امضای آن حرفی است که بنده آنوقت میزدم، یعنی واقعاً نمیشود به اینها اعتماد کرد.»
ایشان در خردادماه امسال نیز عامل نقض برجام و عدماجرای تعهدات این کشور را اعتماد به آمریکایی ها در فرایند مذاکرات هستهای عنوان میکنند: «میتوانستیم به دشمن اعتماد نکنیم اما در جاهایی به علتهایی مثلاً برای گرفتن بهانه از دست امریکاییها کوتاه آمدیم که البته بهانه گرفته نشد و ضربه هم خوردیم. هر جا عرصه کار با بیگانگان است باید با دقت، وسواس و احتیاط کامل وارد شد و در لحن و بیان هم بهگونهای سخن گفت که اعتماد به دشمن در آن احساس نشود، زیرا هم در داخل و هم نزد بیگانگان تأثیر منفی خواهد داشت.»
نظام سلطه در سالهای اخیر نوع مقابله خود با جمهوری اسلامی ایران را تغییر داده و از فاز تقابل علنی صرف به فاز تلاش برای تغییر رفتار ایران روی آورده و تأکید باراک اوباما در سال گذشته مبنی بر اینکه ایالات متحده به دنبال تغییر حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران نیست، مؤید چنین موضوعی است.
البته این بدان معنا نیست که ایالات متحده امریکا و سایر همپیمانان این کشور به کلی از تغییر حاکمیت کشورمان منصرف شدهاند بلکه آنها به این نتیجه رسیدهاند که تنها تمرکز روی چنین محوری به عنوان اقدامی تکبعدی نمیتواند نتیجه بخش باشد و به ویژه طی سالهای اخیر، تلاش برای تغییر رفتار ایران در عرصه منطقهای و بینالملل نیز مورد توجه قرار گرفت.
دولت باراک اوباما به صورت زیرپوستی ایده تغییر حاکمیت کشورمان را مورد توجه قرار داده بود، برخلاف دولت دونالد ترامپ که در دو حوزه «تغییر حاکمیت – تغییر رفتار» سرمایهگذاری کرده که از موضعگیری وی، وزیر امور خارجه این کشور و سایر مقامات رسمی چنین برداشتی به صراحت قابل دریافت است.
تأکید مقامات دولت باراک اوباما مبنی بر آنکه امریکا خواهان تغییر رژیم در ایران نیست را باید به شکل صحیح آن تفسیر کرد به این معنا که چنین موضعگیریای نشاندهنده ناتوانی است نه انصراف در عین توانمندی، به بیان بهتر امریکاییها دریافتهاند هزینههای سالیان متمادی برای تغییر رژیم در ایران نمیتواند اثرگذار باشد و تحریک و تقویت جریان غربگرای داخلی برای حرکت در چنین مسیری مؤثر واقع نشده و تنها به طرد و تحدید این جریان سیاسی در داخل کشور انجامیده است.
در طول تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی «تغییر حاکمیت سیاسی در ایران» یکی از اصول بیبدیل و همیشگی دستگاه سیاست خارجه این کشور بوده است، به گونهای که مثلاً در دوران جورج بوش نیز سیاست خارجی تهاجمی موسوم به «دیپلماسی تحولآفرین» در قالب اقداماتی همانند راهاندازی برنامههای تبادل نفرات و گروهها (Exchange)، تأسیس مجموعه تحت عنوان «دفتر امور ایرانیان» در دوبی (به تقلید از پروژه پایگاه «ریگا»)، برگزاری کلاسهای براندازی در دوبی و اختصاص 67 میلیون دلار برای تقویت و تأسیس شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای شکل بیرونی به خود گرفت.
تغییر حاکمیت در ایران از بوش تا ترامپ
حجم و گستره اقدامات دولت جورج بوش به میزانی بود که «سیمون هرش»، فعال رسانهای و پژوهشگر روزنامه «نیویورک پست» در سال 2008 از قول منابع مطلق و موثق هزینههای امریکا جهت بیثباتسازی در کشور برای عملیاتی کردن پروژه تغییر حاکمیت را بالغ بر 400 میلیون دلار تنها در دوران بوش ذکر کرد.
چنین مبالغی در دوران سایر رؤسای جمهور این کشور نیز تکرار شده است، به گونهای که در تمام بودجههای سالانه امریکا ردیفی به نام کمک به پروژه براندازی در ایران معین شده بود و این رقم در برخی از سالها مبالغ خیرهکنندهای را نشان میدهد، البته نتیجه هزینههای سرسامآور این کشور در چنین حوزهای همچنان بدون کمترین دستاوردی بوده است.
اعتراف به عدول امریکا از توافقنامه الجزایر
کنت کاتزمن کارشناس امور خاورمیانه در مرکز خدمات پژوهشی کنگره در مقالهای در سال 2010 به تاریخچه شکلگیری تلاشها در کنگره و دولت امریکا اشاره میکند و توضیح میدهد که این کشور چرا برای تغییر حاکمیت سیاسی در ایران رقمهای گستردهای را هزینه میکند. وی در بخشی از این مقاله بیان میکند: «حساسیت کنگره در راستای حمایت از ترویج دموکراسی در ایران (که ممکن است بازتابدهنده حمایت کنگره از تغییر رژیم در ایران نیز باشد) به کنگره صد و نهم امریکا و قانون حمایت از آزادی ایران برمیگردد که در تاریخ 30 سپتامبر سال 2006 به تصویب رسید.
در آن زمان به میزان کمکهای مالیای که کنگره باید برای ترویج دموکراسی یا به بیان بهتر، تغییر نظام در ایران میکرد، اشارهای نشده است اما این قانون از همان ابتدا مورد مخالفت نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و ایران تصریح کرد که این قانون نقض آشکار پیمان الجزایر است که امریکا تعهد داده بود در امور داخلی ایران دخالت نخواهد کرد.»
کنت کاتزمن نیز همانند بسیاری از محققان و کارشناسان امریکایی اعتقاد دارد چنین رویکردی برای امریکاییها حاوی دستاورد نخواهد بود و تنها به تقویت قدرت جمهوری اسلامی ایران کمک کرده و به تضعیف جریان هواخواه غرب در داخل ایران منجر خواهد شد، به عنوان نمونه اگرچه فعالیتهای براندازانه جریان غربگرای داخلی در سال 88 حاوی هزینههای اجتماعی و سیاسی در داخل کشور بود اما نهایتاً به تحدید قدرت این جریان در ساختار قدرت منجر شد و هزینههای گزافی را برای رهبران این جریان به دنبال داشت.
سانسور مبالغ اختصاصیافته برای تغییر حاکمیت در ایران
بعد از روی کارآمدن دولت باراک اوباما در امریکا رقم و مبالغ تعیینشده جهت تغییر حاکمیت در ایران به صورت کلی و نه مصداقی به بیرون درز پیدا میکرد، به گونهای که در دوران اوباما تحت عنوان«طرح برنامه ترویج دموکراسی در خاورمیانه» مبالغ مهمی صرف میشد اما مشخص نمیشد چه میزان از این منابع مالی تنها برای ایران سرمایهگذاری میشود.
تنها در سالهای نخست اجرای این برنامه از رقم 30 میلیون دلار برای ترویج دموکراسی در ایران و سوریه سخن به میان آمد که از این مبلغ تنها 10میلیون دلار برای سوریه و باقی برای ایران هزینه میشد یا در سال 2008، 60 میلیون دلار از 75 میلیون دلار درخواستی به این برنامه اختصاص یافت که 6/21 میلیون دلار آن به برنامه ترویج دموکراسی در ایران اختصاص و 9/7 میلیون دلار نیز برای حمایت از مبارزان حقوق اجتماعی صرف شد.
بهواسطه چنین بودجهای 6/33 میلیون دلار هم برای کمک و تقویت رسانههای مرتبط با ایران اختصاص یافت که بر اساس گزارشهای اعلام شده بودجه تلویزیون صدای امریکا 20 میلیون دلار، رادیو فردا 1/8 میلیون دلار و 5 میلیون دلار دیگر نیز برای مبادلات با ایران اختصاص یافت.
دستگاه سیاست خارجه امریکا در سال 2009 نیز مبلغ 65 میلیون دلار درخواست میکند که این برنامه تحت عنوان «حمایت از خواستههای مردم ایران برای جامعهای دموکراتیک و باز با ترویج جامعه مدنی، مشارکت مدنی آزادی رسانهها و آزادی اطلاعات بپردازد» در دستور کار قرار میگیرد و از این رقم بیش از 25 میلیون دلار تنها به پروژه ایران اختصاص مییابد.
از سال 2013 تا سال 2016 نیز 30 میلیون دلار از کنگره درخواست میشود که سهم ایران مانند سالهای قبل بود، البته بنابر گزارشهای مستند بخشی از بودجه اختصاصیافته جهت تغییر حاکمیت در ایران طی این سالها محرمانه مانده است.
مبالغ اختصاص یافته در حالی است که باراک اوباما در گفتوگو با رادیو ملی این کشور بیان میکند: «میخواهم به این نکته برگردم: ما نمیخواهیم ایران به سلاحهای اتمی دست پیدا کند، دقیقاً به این دلیل که نمیتوانیم روی اینکه ماهیت این رژیم تغییر پیدا کند، سرمایهگذاری کنیم.»
اما همانگونه که گفته شد از سال 92 به این سو مبالغ اختصاص یافته برای تغییر حاکمیت در ایران بیشتر محرمانه ماند و دولت باراک اوباما تلاش کرد تمرکز اصلی خود را (موازی با پیشبرد پروژه مورد اشاره) بر تغییر رفتار ایران متمرکز کند؛ تغییر رفتاری که بهراحتی تأمینکننده منافع امریکا بوده و چالش ایران را حتی تبدیل به یک فرصت میکند.
در چهار سال دوم اعتدال نیز تغییر رفتار دغدغه اصلی مقامات امریکایی خواهد بود، اگر چه صراحت لهجه دولتمردان فعلی امریکا جهت تغییر رژیم در ایران نیز قابل توجه است و انتظار این است مجموعه مواضع و رفتارهای دولتمردان به ویژه دستگاه سیاست خارجه به گونهای نباشد که استنباط شود، ایده امریکاییها جهت تغییر ماهیت جمهوری اسلامی ایران قابل دسترسی است.
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی طی سخنانی در پانزدهمین اجلاس روز جهانی مسجد، با اشاره به ماجرای شهادت شهید محسن حججی به دست تروریستهای داعش، این شهید بزرگوار را نتیجه و تربیت یافته مسجد دانست و اظهار داشت: همه دعوای ما با عالم غرب و در عالم اسلام، بر سر مسجد است، بر سر مسجدالاقصی و مسجدالحرام.
وی با بیان اینکه مسجد، حیات دینی و سیاسی و اجتماعی عالم اسلامی است، خاطرنشان کرد: ما در عالم اسلام با سه نوع مسجد و ثمرههای آن روبهرو هستیم که این مساجد در کشور ما هم وجود دارند. فرمانده نیروی قدس اضافه کرد: یکی از آنها، مسجدی است که آگاهسازی و تربیت کرده و در بعد فرهنگی و دینی از اسلام دفاع میکند و در حال مقابله با تهاجم فرهنگی است که وسیعتر و ناپیداتر از گذشته شده است.
وی تصریح کرد: این مسجد هم مدافع فرهنگی تربیت میکند و هم ایثارگر و فداکار برای دفاع از مظلوم است. این کار در دولت و پارلمان و وزارتخانهها عملی نیست و در مساجد صورت میگیرد. سلیمانی افزود: یک مسجد دیگر، بذر بیتفاوتی و بیانگیزگی را در جامعه میکارد که در کشور ما و شهر تهران هم وجود دارد. این مساجد هم در میان شیعیان است هم اهل سنت.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران سپس اظهار کرد: ما امروز با دو خطر مواجهیم؛ یک خطر داخلی که فتنه مذهبی است و دیگری خطر خارجی که تهاجم علیه جهان اسلام است. سردار سلیمانی تصریح کرد: در اردن و مصر مساجد زیادی وجود دارد اما بیخبر و بیتفاوت نسبت به اقدامات رژیمصهیونیستی هستند. این الازهری که الان وجود دارد، الازهر حکومتی است و ای کاش نبود تا نبینیم نسبت به جنایات غزه بیتفاوت باشد.
فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: خدمات امام(ره) در جهان اسلام قابل مقایسه با هیچکدام از مراجع و مراکز نیست و امروز مقام معظم رهبری با تمام توان از آن دفاع میکنند. وی افزود: چه کسی امروز مسئول رشد الحاد و لاابالیگری در کشور است؟ آیا همه ما به وظایف خود عمل کردهایم؟ سردار سلیمانی خاطرنشان کرد: وقتی من را مسئول حفظ یک پل میگذارند، باید بدانم که وظیفهام فقط حفظ همین پل نیست بلکه این پل یک محیطی دارد اگر آن محیط سقوط کرد، پل هم سقوط خواهد کرد.
اگر جوانانی از مسجد رفتند، خط آن امام جماعت سقوط کرده است
فرمانده نیروی قدس سپاه افزود: مسجد مانند یک قرارگاه است و بر تمام جامعه اثر میگذارد نه فقط بر محیط خود. اگر مقیاس ما فقط محیط خود مسجد باشد، باختهایم. وی اضافه کرد: کسی که نتواند سربازانش را حفظ کند، خطش سقوط کرده و اگر جوانانی از مسجد رفتند، خط آن امام جماعت شکسته و سقوط کرده است.
سردار سلیمانی گفت: وقتی یک برادر چند شغله و خسته را امام جماعت یک مسجد کنیم، این فرد چطور میخواهد محیط مسجد را حفظ کند؟
فرمانده نیروی قدس سپاه ادامه داد: اینکه در جامعه مدام بگوییم او بیحجاب و این باحجاب است یا اصلاحطلب و اصولگراست، پس چه کسی میماند؟ اینها همه مردم ما هستند. آیا همه بچههای شما متدینند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست.
وی تصریح کرد: اینکه بگوییم من هستم و بچههای حزباللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بیحجاب را با هم جذب کند. سردار سلیمانی خاطرنشان کرد: انقلاب بستگی به مساجد دارد، البته تعداد مساجد هم مهم است. برای مثال وقتی با هواپیما از بالای دمشق میرویم و منارهها را میبینیم و بعد از بالای تهران چیز دیگری میبینیم، حالمان عوض میشود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع شهادت شهید حججی اشاره کرد و اظهار داشت: ما خیلی شهید داریم که برخی هم ذبح شدهاند اما خداوند گاهی برای عظمت دادن به یک موضوعی، یک حادثه میآفریند و شهید حججی، برای عظمت دادن به همه بزرگیهای مدافعان حرم بود.
فرمانده نیروی قدس سپاه افزود: ما بنا نداریم هر اقدامی را تبلیغ کنیم که دوستان ما دچار مشکل یا دشمنان تحریک شوند. برخی از تبلیغات در کشور ما مؤثر نیست. سلیمانی گفت: ما وقتی وارد عراق شدیم، بین منافع خودمان و عراق تفاوتی قائل نشدیم و دنبال چاه نفت و تصرف شهری مثل موصل و کرکوک نبودیم. دنبال مطالبات ارزی هم نبوده و نیستیم.
وی افزود: ما بهخاطر منافع شیعی به فلسطین کمک نمیکنیم بلکه اصلاً اگر کسی اظهار شیعی کند، با او کار نمیکنیم چون 99/99 درصد فلسطین اهل تسنن هستند و ما از آنها دفاع میکنیم.
فرمانده نیروی قدس سپاه ادامه داد: قدرت داعش از قدرت مغول که کشور ما را تاراج کرد، خیلی بزرگتر بود. اینها گروهی هستند که روزی 100 انتحاری به میدان میفرستند. سلیمانی تأکید کرد: ایران هیچوقت بحرانساز و پرورشدهنده تکفیر نیست، چون اصالت دارد و امروز منشأ ثبات شده است.
ایران منشأ ثبات سوریه
وی خاطرنشان کرد: سعودی، جیشالاسلام، جیشالحر و گروههای دیگر را علیه ما ساخت، اما ایران منشأ ثبات سوریه شد. ما با مذهب جلوی جنگ مذهبی آنها را گرفتیم نه با قدرت نظامی. امروز جمهوری اسلامی در منطقه از یک قدرت فائقه حقیقی و غیرقابل خدشه بهرهمند است. فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: وقتی یک نظام میتواند مسائل قومی و زبانی حل کند، این باعث ثبات است و اساس دستیابی به این فضا، رهبری بود.
سردار سلیمانی اظهار داشت: دوستانی در سطوح عالی داخل و خارج کشور بودند که میگفتند وارد موضوع سوریه و عراق نشوید و محترمانه از انقلاب دفاع کنید. یک نفر گفت، یعنی ما برویم از دیکتاتور دفاع کنیم؟ که رهبری فرمودند وقتی به کشورهایی که با آنها ارتباط داریم نگاه میکنیم چه کسی دیکتاتور است و چه کسی نیست؟ ما مصالح را نگاه میکنیم.
فرمانده نیروی قدس سپاه همچنین تصریح کرد: آقای هاشمی حرف درستی درباره امریکاییها زد که گفت عقل گنجشک را در کله دایناسور میگذارند. این فرمانده ارشد نظامی در پایان تصریح کرد: رهبری با حکمت و جسارت، این انقلاب و دفاع از انقلاب را هدایت کردند. امروز اگر میگوییم خدایا از عمر ما کم و به عمر رهبری بیفزا، این یک ضرورت است.
وزیر محترم نفت، در یک سخنرانی به تحلیل شرایط گازی در زمان «هوخشتره» پرداختند و با مقایسه دستاوردهای دولت یازدهم با اقداماتی که از زمان هوخشتره تا قبل از این دولت انجام شده، تلویحاً کلهم اجمعین را به کمکاری (یا شاید خودشان را به پرکاری!) متهم کردند.
آقای بیژن زنگنه فرمودند: «از زمان هوخشتره تا شروع دولت یازدهم به ۱۴ هزار روستا گازرسانی شده بود. در سه سال اخیر به ۹۰۰۰ روستای دیگر گازرسانی شد.»
بیژن زنگنه، نقطه عطف تاریخ
البته ایشان احتمالاً شکسته نفسی کردهاند و خواستهاند ریا نشود، وگرنه حتماً میگفتند که از آن 14 هزار مورد، سیزده هزار و نهصدتایش هم در شش دوره وزارت قبلی خودشان انجام شده است. حالا درست است که بعضی از وزارتخانههایی که قبلاً وزیرش بودهاند ربطی به موضوع نداشته، اما همین نفس حضور ایشان در کابینه، انرژی مثبت به دولت میداده و به یُمن حضور ایشان کارها پیش میرفته!
در حقیقت با این نظریه ایشان، تاریخ ایران به دو دوره تقسیم میشود: دوره قبل از آقای بیژن زنگنه ، دوره بعد از آقای زنگنه! یک همچین پدیدهای هستند ایشان.
واژه وزیر را بایگانی کنیم
به اعتقاد بنده وزارت همه وزیرها تا قبل از بیژن زنگنه ، سوءتفاهم بود! بعد از ایشان هم (که انشالله 120 دورهای بشوند) باید به احترام این اَبَرمرد، یا بهتر بگویم: «اَبَروزیر»، واژه وزیر را بایگانی کنیم و دیگر به کسی وزیر نگوییم. البته یکی دو نفر در همین دولت به رکورد آقای زنگنه نزدیک شدند، اما در نهایت هیچکس به رتبه ایشان نرسید و نخواهد رسید!
قبل از هوخشتره وضع خوب بود
حالا اینکه چرا ایشان به هوخشتره اشاره کرده و قبل از او را نادیده گرفتهاند، شاید به این علت بوده که قبل از هوخشتره اوضاع چندان هم بد نبود و در حد بضاعت برای مردم کار میکردند. اما هوخشتره که آمد اوضاع عوض شد و مسئولان به جای خدمترسانی، به کارهای دیگری مثل تفریح و شکار و اختلاس و کاسبی مشغول شدند. بعضاً برای خودشان حقوق و مزایای آنچنانی تعیین میکردند و از بیتالمال خرج اوقات فراغت و خوشگذرانی بچههایشان میکردند.
قبل از هوخشتره با وجود مشکلات، مردم احساس همبستگی با مسئولان داشتند و به نوعی با شرایط کنار میآمدند، اما بعد از روی کار آمدن هوخشتره، هنگامی که سوءاستفادههای بعضی از مسئولان را دیدند و از آن بدتر حمایت و همراهی نزدیکان هوخشتره را مشاهده کردند، تحمل شرایط برایشان سخت شد و اوضاع به هم ریخت و هرج و مرج به وجود آمد.
حالا هرچه هوخشتره قسم میخورد و تلاش میکرد تا وضع را برگرداند دیگر امکان نداشت و مردم میگفتند تو که بار اولت نیست قسم میخوری و ما قبلاً به تو اعتماد کردیم، اما به جای کار و خدمت، سرت گرم درگیریهای بیفایده خودت با این و آن بود و ندیدی دور و بریهایت خون مردم را توی شیشه کردهاند!
خلاصه این شد که وضع مملکت از آن زمان خراب شد و کاری برای مردم نشد تا همین اواخر که آقای بیژن زنگنه ظاهر شد و ورق را برگرداند. دستش درد نکند.
بخاطر همین آقای زنگنه از هوخشتره تا شروع وزارت خودش در دولت یازدهم را یک دوره به حساب آورده و بعد از خودش را یک دوره مجزا.
قراردادهای ننگین هوخشتره
شاید بعضیها بپرسند مگر در زمان هوخشتره، «گاز» وجود داشت که آن مادرمُرده به روستاها برساند؟ باید در جواب بگوییم: بله، البته که وجود داشت. در حقیقت گاز طبیعی از اول، یعنی از زمان دایناسورها وجود داشت. اما یکی از اقدامات غلط هوخشتره همین بود که قرارداد ننگینی با خارجیها بست و گاز را مفت و مجانی تقدیم آنها کرد.
البته به خاطر اینکه هوخشتره لزومی نمیدید به کسی جواب پس بدهد، قرارداد را محرمانه امضا کرد. بنابراین کسی اعتراض نکرد و هوخشتره که زمینه را مساعد میدید، چندین قرارداد ننگین دیگر هم بست. دیگر کارش شده بود که قرارداد ننگین پشت قرارداد ننگین ببندد تا جایی که در تاریخ معروف شد به قراردادننگینبند! اینطوری بود که فشار گاز کم شد و دیگر به روستاها نرسید. این وضع ادامه داشت تا وقتی که دوره آقای بیژن زنگنه شروع شد.
زنگنه آفت اقتصاد کشور را ریشهکن میکند
یکی از کارهای مهمی که زنگنه کرد این است که قرارداد مهمی را با شرکت معتبر «کلشواسماست» بست که در اسرع وقت، تتمه نفت و گاز و سایر مواد بدبو و کثیف را از کشور خارج کنند. او میخواهد نفت و گاز را که به گفته کارشناسان، آفت اصلی اقتصاد ایران است، به کلی از صحنه حذف کند تا اقتصاد ایران شکوفا شود! جالب اینکه خارجیها در ازای این خدمت بزرگ و کار طاقتفرسا، هیچ پولی هم از ما نمیخواهند! این یکی از معجزاتی است که جناب مهندس بیژن زنگنه با اتکا به اعتبار خود و توان مدیریتی و تجربه شخصیاش به سرانجام رسانده که از آن به عنوان برجامِ گازی و برجام نفتی هم نام میبرند.
نیت روحانیِ وزیر نفت
البته خود جناب بیژن زنگنه ، که انسان وارستهای هستند، هدف غاییشان از این اقدام، به مسائل دنیوی محدود نمیشد. بلکه میخواستند با این کار خدمت بزرگی به اسلام و مسلمین بکنند. خودشان رسماً اظهار داشتند: «قرارداد توتال اسلام را تقویت میکند.» بنابراین ایشان که از مهمترین وزرای تاریخ اسلام هستند، اینجا هم نقش خودشان را به خوبی ایفا نموده و قراردادی منعقد کردند که تا قیام قیامت موجبات تقویت امت را فراهم میکند.
به طوریکه هرگاه آیندگان به آنچه که به موجب این قرارداد بر کشور رفت نگاه کنند، درسهای بزرگی بگیرند. بالاخره یک روز میرسد که دانشآموزان مجبور نخواهند بود درسهای سخت و تحقیرآمیز قرارداد گلستان و ترکمانچای و هوخشتره را بخوانند، بلکه میتوانند قراردادهای توتال (یا همان کلشواسماست) و کرسنت را بخوانند و افتخار کنند… که در آن دوره نبودهاند!
از طرف دیگر خارجیها که منابع طبیعی ما را میبرند، بالاخره یک فاتحهای، خدابیامرزی چیزی نثار اموات ملت میکنند که خودش موجب تقویت ارواح مؤمنان در آن دنیاست. اگر هم فاتحه نفرستند، لااقل یک دقیقه سکوت میکنند. با این خیرات، ارواح درگذشتگان ملت شاد میشود و اسلام و مسلمین تقویت میشوند. چی از این بهتر؟!
چگونگی نفوذ دشمن در جامعه مفهومی است که در انیمیشن پرندگان خشمگین وجود دارد. خوکها در این انیمیشن به دلیل زبان چرم و نرم، سبک زندگی به ظاهر بیدغدغه و خوشگذرانی بیش از حد مورد توجه پرندگان که همان بومیان یا صاحبان تخمها هستند، قرار میگیرند.
توجه به موضوعات راهبردی و مفاهیم اساسی مورد نیاز جامعه رویکردی است که از دیرباز در فیلمها و انیمیشنهای امریکایی مورد توجه جدی قرار گرفته است و این نگاه راهبردی که نسبت معینی با منافع ملی دارد عنصری است که باید مورد توجه انیمیشن سازها در ایران نیز قرار بگیرد.
انیمیشن «پرندگان خشمگین» اقتباسی موفق از یکی از بازیهای محبوب موبایل به همین نام است که به فروش قابل توجهی در سینماها دست پیدا کرده است. بازی «پرندگان خشمگین» امروزه طرفداران زیادی در میان جوانان و بزرگسالان و نوجوانان به دست آورده است؛ یک بازی دو بعدی موبایل که توسط یک کمپانی فنلاندی ساخته و توسعه داده شده است و روی پلاتفرمهای آندروید و ای او اس عرضه میشود. داستان بازی به صورت خلاصه این است: پرندگانی هستند که برای نابودی دشمنان خود یا همان خوکها به صورت خشمگین به سوی آنها پرتاب و باعث تخریب سنگرهای آنان میشوند.
داستان فیلم نیز از بازی «پرندگان خشمگین» به عاریت گرفته شده است اما با ذوق و خلاقیت زمینه اصلی داستان که جدال میان خوکها و پرندگان است با موارد دیگر ترکیب شده است اما تا انتهای فیلم عنصر آشنای بازی که همان پرتاب پرندگان است به چشم نمیخورد با این وجود فیلم توانسته است ساختار خود را در عین وفاداری به بازی حفظ کند.
فیلم «پرندگان خشمگین» وجه مهمی دارد که باعث میشود کمی جدیتر بدان نگریسته شود. داستان فیلم ظاهراً یک خطی است و به نظر منتقدان امریکایی خیلی ساده است اما در واقع آنها متوجه اصلیترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشدهاند.
خوکها به دلیل زبان چرم و نرم، سبک زندگی به ظاهر بیدغدغه و خوشگذرانی بیش از حد مورد توجه پرندگان که همان بومیان یا صاحبان تخمها هستند، قرار میگیرند. در همین حین نیز خوکها مشغول پیش بردن نقشه خویش هستند و در لحظه نهایی تمام تخمها که همان نسل آینده پرندگان هستند را سرقت میکنند که این همان تلاش دشمن است برای تصاحب نسل آینده یک جامعه!
در واقع این یک موضوع راهبردی است که دستمایه ساخت یک انیمیشن شده است. پرندگان موقعی به خود میآیند که دیر شده و فرزندانشان دزدیده شدهاند. اما عنصر اساسی که باعث گردآمدن آنها شده و تلاش آنها را مؤثر میسازد، خشم است. خشم بنا به گرایشات مختلف میتواند مثبت یا منفی تلقی شود.
برای مثال خشم برای حفاظت از سرزمین یا خانواده و ناموس امری مثبت تلقی میشود؛ امری که در فیلم توسط قرمز میان اعضای جامعه ترویج میشود. او از پرندگان میخواهد تا خشمگین باشند و به سراغ خوکها بروند و فرزندانشان را از آنها پس بگیرند. این نکته مثبتی است که در محتوای این فیلم دیده میشود.
بعد از نجات فرزندان و متولد شدن آنها، داستان این اتفاق به صورت یک سرود توسط جوجهها اجرا میشود؛ روایتی از یک اتفاق تاریخی برای به هوش بودن نسبت به عدم تکرار این موضوع. نکتهسنجی و دقت زیادی توسط نویسندگان و کارگردانان فیلم برای نمایش این پیامها صرف شده است که باید گفت حاصل کار کاملاً موفق بوده است.
شاید بتوان تعابیر زیادی برای جامعه خوکها یا پرندگان در فیلم پیدا کرد و آنها را به مفاهیم یا پدیدههای مختلف نسبت داد یا از آنها به عنوان اشارهای به یک جامعه یا یک کشور یاد کرد اما به صورت کلی خوکها نماد جامعه مهاجم یا دشمن هستند که به صورت نرم موفق به نفوذ در جامعه هدف میشوند و با تأثیرگذاری بر فرهنگ و سبک زندگی آن جامعه تلاش میکنند تا بتوانند نسل آینده آن جامعه را از آن خود کرده و به مصرف خود برسانند.
داستان فیلم ظاهراً یک خطی است و به نظر منتقدان امریکایی خیلی ساده است، اما در واقع آنها متوجه اصلیترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشدهاند.
در واقع یکی از نکتهها و ابعاد هنر پویانمایی یا انیمیشن همان مطرح کردن محتوای مورد نظر در یک فرم هنری است به نحوی که مورد پذیرش انواع مخاطب در سطح جهان قرار گیرد که میتوان این نکته را به خوبی در این انیمیشن مشاهده کرد.
فیلم «پرندگان خشمگین» از روی یک بازی موبایلی ساخته شده است اما به مراتب از فیلمهای مشابه خود مثل «کشتی جنگی» که یک اثر سطحی و ضعیف است بهتر ظاهر شده است. این انیمیشن در عین وفاداری به داستان و حفظ آن تا انتهای فیلم، قصهگویی، شخصیتپردازی و واقعنمایی شخصیتها را به خوبی انجام داده است.
استودیو امریکایی کلمبیا با همکاری شرکت روویو که سازنده بازی «پرندگان خشمگین» است تولیدکنندگان این فیلم هستند. در واقع موفقیت این فیلم به دلیل حرفهای عمل کردن شرکت سازنده بازی است که ساخت فیلم را با استفاده از ظرفیتهای این استودیو امریکایی انجام داده است و خود در کنار آن نیز در مسیر تولید حضور داشته است.
این نکته میتواند برای استفاده و کاربردی شدن در داخل کشورمان برای ساخت آثار انیمیشن موفق با بهرهگیری از متون داخلی یا اتفاقات مهم تاریخی ایران مورد توجه قرار گیرد. سینمای ایران به ویژه در بخش انیمیشن نیازمند نگاه تازهای به محتواسازی است؛ داستانهایی که به نظر ساده میرسند، اما مفاهیم بزرگی را در خود نهفته دارند. انیمیشن «پرندگان خشمگین» از این منظر میتواند الگوی مناسبی به لحاظ محتوایی برای فعالان عرصه انیمیشن در ایران باشد.
سال اول هجرت، زمانی که اولین مسجد ساخته شد، آن را پایگاه مسلمین قرار دادند تا به آیندگان بفهمانند که دین و سیاستمان یکی است و وحدت آن دو، حتی در مظاهرشان یعنی دیوان و معبد نیز رعایت شده است. دیوان، که دادگستری و دولت آن موقع بود، مرکزش مسجد بود و معبد نیز، مسجد.
محل عبادت و مکان خاکسار شدن در برابر معبودی که به تازگی پیامبرِ آخرین را برای هدایت بشر فرستاده بود و کنیسه و کلیسا را به مسجد، مبدل ساخته بود. این همزیستی و وحدت بین دستگاه حکومت و دستگاه عبادت، پیامهایی را به ما قرن بیست و یکمیها منتقل میسازد که به مدد آن، میتوانیم در برابر خصم و مخالفِ عینیت سیاست و دیانت در اسلام، احتجاج کنیم و حجت آوریم.
ساختار فکری مسلمانان قرون ابتدایی نیز این بود. همان طور که در همان اوایل امر، “دارالخلافه” مسجد بود و “دارالقضاء” نیز مسجد. مردم برای مهمترین ارکان زندگی اجتماعیشان، یعنی قضاء و اجرا، به مسجد پناه میبردند؛ مسجدی که پنج نوبت در آن نماز میگذاردند و به عبادت خالقشان میپرداختند. و حال همان مسجد، مأمن آرامش و نظم اجتماعیشان نیز بود.
در ادوار تاریخی، این اعتقاد و بنیان، با تلاشِ افزون بنی امیه و بنی عباس دگرگون شد و باعث شد تا دارالخلافه و مسجد جدای از یکدیگر به کار خود ادامه دهند. با این حال هنوز آن حالت وحدت تا حدودی حاکم بود. هنوز امت واحدهٔ اسلام، دستگاه حکومت و عبادت را یکی میخواست. هنوز هم مسجد بیش از آنی که حاکمان میطلبیدند، در سیاست بود و سر رشتهٔ خیلی اتفاقات را میشد در مسجد جست.
***
آنچه که قصد بررسی آن را داریم، بحث این تغییر و تحول در قرن معاصر، البته به طور اجمال و خلاصه است. یعنی نقش مسجد، در ارتباط برقرار کردن میان دیوان و معبد. دورانی که تقابل فکری بین دو نظریهٔ سکولاریزم (دینزدایی) و عینیت دین و سیاست، باعث چند دستگی میان امت اسلامی گردیده است. البته اگر با تیزبینی بنگریم، همین تقابل نیز در آن سوی دنیا و در میان ملل غرب نیز چند دستگی ایجاد کرده است و این میتواند به ما یاری کند تا در این بازی میان نظریات، پیروز گردیم و عینیتِ دین و سیاست را در جهان غالب کنیم.
مطلع را مشروطه قرار میدهم. مطلعی که مبدأ تغییرات شگرفی در تاریخ ایران گردید. بنابراین مقاله را در چهار مقطع زمانی پیگیری میکنیم؛
۱٫ از مشروطه تا سال ۱۳۴۲
۲٫ از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷
۳٫ از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷
۴٫ از ۱۳۶۷ تا حال
قابل تأمل است که این تقسیم بندی مطلق نبوده و از باب نزدیکی و اعتبار وقایع مهم، اینچنین تاریخ را برش دادهایم.
۱٫ از مشروطه تا سال ۱۳۴۲
در تاریخ مشروطه، می توان موارد متعددی را نام برد که برجستگی نقش مسجد را در وقایع سیاسی روز، نمایان میسازد. در آنچه که از تاریخِ مشروطه برایمان به یادگار مانده است و نگاشته شده است، میتوانیم سر رشتهٔ مشروطهخواهی را از “مسجد” پیدا کنیم؛
«بعد از چوب خوردن تجار در عمارت حکومتی، هیجانی بین تجار و اهالی پیدا شد. متوسل به مرحومِ طباطبایی مجتهد سنگلجی شدند. آقا دستور دادند که چند روزی را بیصدا مشغول کار خودتان باشید. پس از آن که اقدامات من انجام شد، به شما اطلاع میدهم. انشاء الله کار بزرگی را از پیش برمیداریم. این واقعه در سنه ۱۳۲۴ قمری واقع شد …. انقلاب ایران از اینجا شروع شد.» (مقدمات مشروطیت، هاشم محیط وافی، ج۱، ص۸۸ (
پس از این است که مرحوم طباطبایی در مسجد چاله حصار تهران، سخنرانیهای خود را آغاز میکنند و سنگِ بنای حرکتی را میگذارند که تا چندی بعد به یکی از مهمترین انقلابهای ایران تبدیل میشود. پس از این واقعهها نیز مسجد نقشی فرای آنچه که عبادتِ فردیست، بر عهده داشته است، به خصوص زمانی که مسجد در کنارِ بارگاهِ امام یا امامزادهای هم واقع شده باشد. نقشِ حرم شاه عبدالعظیم حسنی و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در مشروطه بر کسی پنهان نیست.
مسجدی در ایران . دهه 40
۲٫ از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷
در این دوران بود که تعریف مسجد به عنوانِ پایگاه اصلی و اساسی مسلمین نمود و جانی تازه و نوین یافت. روحانیون و اصحاب حوزه، توانستند با نفوذی که در مساجد داشتند، اقشار مختلف مردم را در جریان مسائل و اخبار روز قرار دهند. در آن زمان به دلیل تحریم تلویزیون از طرف اقشار مذهبی، مسجد، وظیفهٔ نشر اخبار را نیز در برنامهٔ خود قرار داده بود. بدین شکل که اجتماع نمازگزاران در مسجد، اخبار را خود به خود و سینه به سینه منتقل میکرد. گاه نیز امامان جماعت در حین سخنرانیهای خود این اخبار را به اطلاع مأمومین میرساندند.
پس از تبعید امام (رحمه الله) از ایران، مسجد و مسجدیون، یکی از مهمترین اخبار خود را اخبار مربوط به این شخصیت سیاسی ـ مذهبی قرار میدادند. در این دوران، حلقههای مبارزه در زیر چتر مساجد شکل گرفت. بهانههای متفاوتی جهت جذب اقشار مختلف مردم، به خصوص جوانان به سوی روند مبارزه با رژیم، در مسجد به وجود آمد که از آنها میتوان به کانونهای قرآن اشاره کرد.
آموزش قرآن نه فقط بر اسلامی بودن حرکتِ مردمی مهرِ صحت میگذاشت و نه تنها باور مذهبی را در میان ملّت که میرفت بدل به امّت شود تقویت میکرد، که چتر و نقاب بسیار مناسبی بود تا همراه آموزش معارف قرآنی به جوانان، ایشان را با روند مبارزه نیز آشنا نمود.
این حلقهها که در سراسر کشور به صورت پراکندهای شکل گرفته بود، چندی بعد و در پی انتشار بیانیهها و اعلامیههای حضرت امام (رحمه الله) وظیفهٔ پخش و نشر این اعلامیهها را نیز عهدهدار شد. درآن زمان، این اعلامیهها دارای اهمیت فراوانی بود و رژیم با کسانی که این اعلامیهها را پخش میکردند به شدت مقابله میکرد و مسجدیون که اینک خود را وارد عرصهٔ نوینی از زیست اجتماعی کرده بودند، این وظیفه را داخل در فعالیتهای دیگر خود در مسجد کرده بودند.
البته در این جا نقش سازهٔ مسجد را میتوان به عنوان یک دژ و سنگر در یارگیری، بیشتر نمایان دید. به نحوی که اشخاص گوناگون در مسجد حضور پیدا میکردند و پس از جذب توسط مذهبیون، در مسیر فعالیتهای سیاسی قرار داده میشدند. یعنی مساجد کانونی قرار گرفته بودند جهت شناسایی و یارگیری اشخاصی که پای در عرصه و دستگاه عبادی اسلام میگذاشتند و پیشبرد ایشان در دستگاه سیاسی و حکومتی اسلام در این مکان روحانی پیریزی و پیگیری میشد.
به اعتراف تاریخ، مساجد در این دوران وظیفهٔ خویش را به خوبی انجام داد. در این دوران بود که اهمیت مساجد به فعالیتهای سیاسی کسانی بود که در آن مسجد نماز میخواندند. در این دوران بود که مساجد با امامان جماعت خود شناخته شد و مردم مساجد را با عنوان و نامی بر خلاف اسم سر در آن مسجد میشناختند. چونان که از مسجد هدایت، که پایگاه آیت الله طالقانی بود میتوان به عنوانِ یکی از پر رنگترینِ مساجد در این روند بود. مسجد قبا، الجواد از نمونههای فراوانِ دیگری است که شاخصهٔ مشترک همهٔ آنها فعالیت جدّی امامان جماعت آنها در مبارزه با رژیم و شرکت در نهضت امام خمینی (رحمه الله) بوده است.
این سالها به عنوان سالهای سرنوشت ساز برای شروع حرکت حکومتی و در عین حال انقلابی مردم ایران، حساسیت ویژهای را در خود داشت. در این مرحله و در پی تثبیت نظامی که آرمان اقشار مختلف مردم و به خصوص مسلمانان بود، مساجد به عنوان محلی برای اطلاع مردم از روند انقلاب شناخته میشد. به همان شکل که پیش از آن و در سالهای پیش از ۵۷ نیز بود.
البته اینبار و در پی تصرف مراکز خبری از جمله رادیو و تلویزیون، مساجد باید به دنبال نقشی جدیدتر میگشتند که متناسب با آن بتوانند در روند شکلگیری نظامی که به گمان بسیاری نظام متصل به قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود، دخیل و شریک باشند. در پی فعالیت روحانیون در مساجد در دورهٔ قبل، برخی از مساجد به نام ایشان شناخته میشد؛ نه به نام مسجد. مثلاً مسجد آیت الله طالقانی و …. و به همین ترتیب نسبت به سایر شخصیتها.
این ویژگیها باعث میشد تا مردم به جهت ملاقات با این روحانیون که حال در کسوتی متفاوت و در قالب مقامات حکومتی نیز شناخته میشدند، به این مساجد رقبت خاصی نشان بدهند. اینجا نیز نقش حکومت و دین با هم نسبتی دیگر پیدا کرد. تا قبل از این، مسجدیها که رویاروی حکومت، تلفیق حکومت و سیاست را منجر شده بودند، میبایست در مرکز عبادی خویش به یاری حکومت میشتافتند و این جنبهای دیگر را از وحدت سیاست و عبادت نمایان میکرد.
تا آن که همسایهٔ ایران به وسیلهٔ قدرتی دیکتاتوری، که بعدها به همسایگان دیگرش نیز یورش برد، به ایران حمله کرد و باعث گردید تا مراکز دینی مسلمین، علاوه بر نقش هدایتگری به عنوان مراکز جهاد نیز شناخته شوند. مساجد به عنوان مناسبترین و بهترینِ مرکز جهت سازماندهی نیروهای انقلاب، اکنون به مرکزی جهت اعزام نیرو به صحنهٔ رویارویی حق و باطل تبدیل گردید.
شور و شوق ایجاد شده در پی فرمان جهاد ولی امر مسلمین و شوق به جانبازی و جاننثاری در راه اسلام، دستگاه عبادی اسلام را به همان دستگاهی مبدل کرد که در دوران طلایی حکومت و مبارزهٔ خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
مسجد، در دوران خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم)، گاه مکانی بود برای جهاد و سازماندهی نیروها در غزوات و نبردهای صدر اسلام. اکنون و پس از این همه سال، این مساجد به دوران طلایی خود باز میگشتند و به دامان صدر اسلام پناه میبردند تا بگویند که این اسلام و این نبرد در برابر باطل، همان است که در صدر اسلام نیز بود.
جدای از این همه، امام خمینی (رحمه الله) نیز اقامتگاهش را در جنب مکانی به سیاقِ مسجد قرار داد تا به دیگران بفهماند که دستگاه عبادی و سیاسی در اسلام، یکی است و غیر از مسجد را بر نمیتابد. و از همین مکان بود که پیامش را به همهٔ جهانیان ابلاغ میکرد و غرب و شرق را به تحیر وا میداشت.
شاید بتوان از قرار داشتن مکان نماز جمعه در میان دانشگاه تهران نیز برداشت کرد همچنان که در صدر اسلام اینچنین بود که مسجد، مَدرَس نیز بود، دانشکدههای کنونی، جلوهای هستند از حلقههای آموزشیای که در مساجد سالهای اول ظهور اسلام بر پا بود. حلقههایی که تفسیر و قرائت قرآن در آنها بر قرار بود.
مسجد صنعتگران مشهد
۴٫ از ۱۳۶۷ تا حال
در سالهای بعد از جنگ، دورهای قرار داشت که یاوران رهبر کبیر انقلاب، پس از جنگی فرسایشی اما ارزشی، به مأمن سابق خود، مسجدها پناه ببرند. حال و هوای سالهای مقاومت در پوست و خون این ملت نفوذ کرده بود و نمیتوانست در مأمنی به غیر از مسجد آرام بگیرد.
امام خمینی (رحمه الله) اما در آغاز این مقطعِ زمانی، دنیا را بدرود گفته و آن را به خلف پس از خود، خامنهای (مد ظله العالی) سپردند. مدفنش را نیز مسجدوار قرار دادند تا بگویند که این انقلاب، از نوع انقلاب صدر اسلامی است و رهبرش چون رهبر آن انقلاب، در مدفنی به سیاقِ مسجد است که آرام خواهد گرفت.
از طرف دیگر بسیجیان بازگشته از جنگ، به دامن همان مکانی رو آوردند که از آن به جبهه اعزام شده بودند. اینان بهتر آن دیدند تا با تشکیل منظم پایگاههای بسیج در مساجد، تا حد امکان خاطرهٔ آن سالها را زنده نگه دارند. لذا چنین شد که پایگاههای بسیج پس از ساخت هر مسجد به عنوان اولین دستگاه و مرکز در مسجد مستقر شدند.
این همه رفت تا مسجد، این باور را تقویت کند که هر چه باید باشد، آغازینهاش مسجد باید باشد و مسجد چون کلیسا و معبد نیست که فقط عباداتِ فردی را بطلبد، که اسلام، دینی نه فقط در عرصهٔ خصوصی، که اجتماعی است.
عشق به امام رضا(ع) در رگ و جان ما ایرانیها خانه کرده و در هر موقعیت، مقام و جایگاهی با مغناطیسی قوی جذب این عشق میشویم و هر یک صندوقچهای از خاطرات شیرینِ آن را در قلبمان حفظ کردهایم. حجت الاسلام والمسلمین شهاب مرادی، کارشناس مشهور و محبوب خانواده، ازدواج و جوانان هم از این جرگه مستثنا نیست…
برای همین درباره حال و هوای زیارت امام رضا(ع) و اُنسی که در حرم با امام رئوف(ع) دارد با وی گفت وگویی داشتهایم که ده توصیه زیبای استاد شهاب مرادی برای زائران حرم امام رضا علیه السلام را در ادامه می خوانید :
سوال : مردم معمولاً بین خود و شخصیتها در امور مختلف تفاوت قائلند و حتی این تفاوت را در امور معنوی مثل زیارت امام رضا(ع) هم میبینند؛ آیا خود شما به عنوان روحانی سرشناس بین زیارت خود با مردم تفاوتی قائل هستید؟
بله، اما… از حیث بیچارگی و خالی بودن دستانم؛ چراکه اهل بیت(ع) به ما یاد دادهاند در محضر خدا، خودمان را از همه ضعیف تر، بیچارهتر و نیازمندتر به رأفت بدانیم و از این راه معرفت کسب کنیم.
بنابراین شخصاً درباره دیگران همیشه به کَرَم خدا فکر میکنم و درباره خودم به کاستی هایم و اینکه خیلی اوقات اصل وجود ما کاستی است؛ به قول فیض کاشانی: «ز بودِ مستعار، استغفرالله/ ز هر چه غیر یار استغفر الله»، پس انسان گاه باید از همه چیز خود استغفار کند و این درسِ دعای دلچسب بعد از زیارت امام رضا(ع) نیز است که میفرماید: «صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْلِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاءٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَجَاءٍ و… تا آخر این فراز خاص».
سوال : حس و حال زائر امام رضا(ع) چگونه باید باشد و خود شما در حرم نورانی امام رضا(ع) چه حالی را تجربه میکنید؟
حال زائر در حرم امام رضا(ع) باید مانند یک گدا در محضر سلطان یا فرزندی که بعد از مدتها نزد پدر مهربانش آمده، باشد که میدود و به آغوش امن پدر پناه میبرد و میداند امام(ع) او را دوست دارد هر چند دیگرانی را به دلیل خوبی، خلوص و صفایشان بیشتر دوست دارد. اما زائر باید بداند رحمت امام رضا(ع)، عمومی و رحمانیه است و شامل حال همه میشود.
سوال : در کدام بزنگاههای زندگی این رحمت امام رضا(ع) شامل حالتان شده و ملموس درکش کردهاید؟
من بسیاری از حوائجم را در حرم امام رضا(ع) طلب میکنم، شاید یکی از مهمترین آنها، ازدواج و انتخاب همسر باشد؛ و بسیاری از توفیقات بویژه در امر تبلیغ و خدمت به دین را از زیارت حضرت(ع) دارم و باورم این است که بسیاری از امور و حوائج بالای سر یا پایین پای امام(ع) و در رواقها و زیر گنبد حرم، به زائران داده میشود.
اساساً هر چه در مسیر شناخت اهل بیت(ع) پیش میرویم، درمی یابیم حرم و زیارت هر یک از آنها اقتضائاتی دارد و به تصریح روایات، زیارت امام رضا(ع) در باب مغفرت تأثیر فراوان دارد، چنان که پیامبر(ص) فرموده اند: «سَتُدفَنُ بَضعَهٌ مِنّی بِخُراسانَ ما زَارَها مَکْروبٌ إلّا نَفّسَ اللَّهُ کُربَتَهُ وَلا مُذنِبٌ إلّا غَفَرَ اللَّهُ ذُنوبَه» یعنی هر انسان غمین و اندوهگینی در اثر این زیارت غم و غصهاش کاسته و مرتفع میشود و هر گناهکاری آمرزیده میشود. بسیاری از حاجات و بهترین تجربهها در زیارت امام رضا(ع) به دست میآید.
حرم امام رضا علیه السلام
سوال : در زیارت امام رضا(ع) به رعایت چه آدابی مقید هستید؟
شخصاً در زیارت حضرت(ع) به خواندن اذن دخول مقیدم و معتقد هستم در حرم ائمه(ع) مهمترین کار «ادب تفهیم» است؛ تفهیمِ به قلب خود تا معنای این بیت را «بنازم به بزم محبت که آنجا/ گدایی به شاهی مقابل نشیند» دریابیم؛ چنان که میگوییم: «أَللَّهُمَّ إِنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ أَبْوابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ…»
علاوه بر این، به زیارت «امین الله» مقیدم و اگر فرصت شود و مردم بگذارند، زیارت «جامعه کبیره» میخوانم، هرچند سال هاست توفیق خلوت در حرم امام رضا(ع) را نداشتهام! و اغلب وقتم به پاسخ زائران محترم بخصوص جوانان میگذرد.
سوال : برخی بوسیدن ضریح و تبرک آن را بی دلیل میدانند و از دور رو به ضریح و حرم ایستاده و سلامی میکنند، نظر شما چیست و در زیارت چه میکنید؟
مقید به بوسیدن آستانه درگاه و بوسیدن ضریح مبارک اعتاب مقدسه و حرم مقدس رضوی هستم و در صورت ازدحام تا جای ممکن جلو میروم تا دستم به ضریح برسد و اگر نرسید دست به شانه زوار میزنم و تبرک میکنم و بر صورت میکِشم.
باید اشتیاق زیارت را به ائمه(ع) نشان داد، دوست ندارم با ژست روشنفکری و حس خاص بودن، عقب بایستم. در آداب زیارت توصیه شده خود را روی قبر بیندازیم برای مثال در زیارت حضرت علی اکبر(ع) آمده که سه بار صورت را روی قبر ایشان بگذاریم.
سوال : با توجه به ارتباط شما با نسل جوان و برگزاری دورهها و جلسات آموزش ویژه ازدواج، آیا به جوانان برای ازدواج و انتخاب موفق نسبت به انس با امام رضا(ع) و توسل به ایشان هم توصیه دارید؟
همیشه توصیه میکنم کسانی که کارشان در امر ازدواج به مشکل میخورد به ابن الرضا(ع)؛ امام جواد(ع) توسل کرده و برای ایشان نذر کنند؛ باید همسر و فرزند را از امام رضا(ع) طلب کرد، چراکه در اساس «حاجت خواستن» از اهل بیت(ع)، از آداب زیارت و نخواستن و طلب نکردن، خلاف ادب است.
توصیه زیبای استاد شهاب مرادی
سوال : جدا از زیارتها و دعاها، چگونه میتوان با امام رضا(ع) وارد گفت وگو و در اصطلاح بیان دردِ دل و شرح زندگانی شد؟
باید تصور کنیم و به قلب خود بفهمانیم که امام(ع) زندهاند، همان طور که در اذن دخول اقرار میکنیم «…أَللَّهُمَّ إِنّی أَعْتَقِدُ حُرْمَهَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فی غَیْبَتِهِ کَما أَعْتَقِدُها فی حَضْرَتِهِ وَأَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفآءَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ أَحْیآءٌ، عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ یَرَوْنَ مَقامی، وَیَسْمَعُونَ کَلامی…»
اگر این را به قلب خود بفهمانیم، میتوانیم تصور کنیم که امام(ع)، منِ زائر را تماشا میکنند و بین همه زائران دردِ دل من را میشنوند و من میتوانم نگرانی ها، دلتنگیها و مشکلات دنیا، برزخ و آخرتم را به ایشان عرض کنم و امام(ع) هم کمکم کنند… این است راه عرض حاجت به محضر امام رضا(ع).
اهل بیت(ع) به ما یاد دادهاند درخواست باید با امید، تمجید و مدح اهل بیت(ع) همراه باشد، خیلی اوقات اشعار در زیارت امام(ع) به کمک ما میآیند چه اشعار عامیانه چه فاخرِ ادب فارسی؛ مثلاً حافظ میگوید: «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی»؛ شاید با همین مصرع، گریه به زائر امان ندهد!
بنابراین سخندانی و شعر دانستن، مسیر عرض حاجت را برای ما هموار میکند؛ «خواستن از اهل بیت(ع)» ادب است، اما نه اینکه این سخن نادرست را کسی بگوید «این نعمت را بگیر یا کم کن آن حاجت را بده!»، آنها دوست دارند ما مکرر از آنها طلب کنیم، چون جودشان از جود و کرم خداست و بی نهایت.
همچنین در دعاهایمان خدا را برای حوائجمان به امام رضا(ع) قسم دهیم، چنان که در فراز پایانی زیارت جامعه میخوانیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ…» و مکرر صلوات فرستاده و حاجات را با امید و تضرع از خدا درخواست کنیم.
سوال : استادان شما برای زیارت امام رضا(ع) چه توصیهای داشتند که در حرم مطهر رضوی نسبت به آن مقید هستید؟
یکی از استادان ما آیت الله خسروشاهی(رضوان الله علیه) میفرمود: برای امام رضا(ع)، روضه سیدالشهدا(ع) بخوانید و ثوابش را به امام رضا(ع) هدیه کنید، حضرت(ع) هم جواب هدیه تان را میدهند.
سوال : کنار ضریح امام(ع) چه تصویری در ذهنان نقش میبندد؟
من در زیارت امام رضا(ع) هر گاه کنار ضریح میروم، یاد مرحوم پدرم میافتم که ما را در کودکی روی دوشش میگذاشت تا دستمان از بین جمعیت به ضریح برسد و آن را ببوسیم.
سواال : چه توصیهای به جوانان برای انس با امام رضا(ع) و حل مشکلاتشان از طریق زیارت امام رئوف(ع) دارید؟
اشتیاق به زیارت امام(ع) باید جزو زندگی مردم باشد چه غنی و فقیر! هستند افرادی که ۱۰ یا ۱۵ سال است زیارت نرفتهاند، حتی اگر توان مالی آنها اندک است به رفتن یک روزه با اتوبوس و عرض ادب و زیارت و بازگشت بدون توقف، اکتفا کنند.
یک سلام در حرم را از دست ندهیم؛ زیارت امام(ع) را به تشریفات و شرایط خاص مانند اقامت چند روزه، هتل و… مشروط و معطل نکنیم، همین که برویم و در هوای حرم نفس بکشیم، غنیمت است. اصلاً میتوان نذر کرد تا زمینه سفر آنهایی که تا به حال به علت فقر شدید به زیارت امام رضا(ع) نرفتهاند، فراهم شود.
حجت الاسلام شهاب مرادی ، چهره نامآشنا در عرصه خانواده با اشاره به تحکیم بنیان خانواده، اظهار کرد: تحکیم بنیان خانواده موضوعی علمی است که متاسفانه کمتر شاهد تحلیل علمی مباحث و موضوعات آن هستیم و اغلب با روش های غیر علمی بررسی میشود.
استاد مرادی با تأکید بر گفتوگو میان زوجین به عنوان اصلیترین عامل تعیین کنندهٔ ارتباط بین زوجین، خانواده را به خانهای تشبیه کرد و افزود: حیطه های ارتباطی زن و شوهر در خانواده حکم ستونهای خانه را برعهده دارند که میتوانند اساس و بنیان خانواده را از گزند و آسیب مصون نگاه دارند.
این صاحبنظر در حوزه روانشناسی و اخلاق ابراز کرد: کارشناسان حوزه خانواده برای تضعیف این نظام مقدس موضوعات مختلفی نظیر مسائل اقتصادی، عاطفی، حل تعارض، انعطافپذیری زوجین، فرزندپروری و گفتوگو را مطرح میکنند در حالی که نباید از موضوع مهم معنویت و اعتقادات غافل ماند، این در حالی است که گاهی بروز برخی اختلافات و یا سلسلهای از مشکلات بین زوجین، ناشی از تضعیف یا تخریب سلامت معنوی خانواده یا یکی از زوجین در دینداری و معنویت است.
استاد مرادی در همین راستا به اهمیت و تاثیر معنوی زیارت امام رضا(ع) در تحکیم بنیان خانواده اشاره کرد و گفت: زیارت امام رضا(ع) تقویتکننده خوبی برای بنیان خانواده است؛ بسیاری از مراجعانم حتی برخی که از اهل سنت هستند نیز زیارت علیبنموسیالرضا(ع) را بر زندگی خود بسیار تاثیرگذار میدانند.
حجت الاسلام شهاب مرادی تصریح کرد: حضور زوجین در بارگاه منور حضرت ثامنالحجج(ع)، خواندن زیارات و ادعیه، حضور در نماز جماعت در آن آستان و حتی همان چادرِ نماز بانوان و عکس های یادگاری زوج ها در حرم رضوی همه موجب افزایش معنویت و در پی آن تحکیم بنیان خانواده میشود.
استاد مرادی اضافه کرد: تقویت ابعاد معنوی و اعتقادی در خانواده میتواند ضعف ستونهای دیگر را جبران و ترمیم کند، از این رو جوانان به این امر توجه کنند که زیارت حرمهای مطهر بسیاری از مشکلات را خنثی میکند.
این چهره مورد توجه جوانان و خانوادهها با بیان اینکه ایرانیان همواره باید شکرگزار جغرافیای فرهنگی که به واسطه حضور امام رضا(ع) در کشور صورت گرفته است باشند، عنوان کرد: زمانی که هشتمین اختر تابناک امامت در نیشابور به سر میبردند مردم پرسشها و حاجات خود را با ایشان در میان میگذاشتند، در پی این امر احادیث بسیاری به دست ما رسیده است.
استاد مرادی با بیان اینکه مدیریت مالی در مدارس آموزش داده نمی شود، بیان کرد: مدیریت مالی نیاز به آموزش دارد از این رو جوانان باید به این امر توجه ویژه کنند که باید هدفها، آرزوها، رویاها، هدفهای واقعی و برنامههای فردی و خانوادگی خود را با تفاهم و همدلی ترسیم و برای آن تلاش کنند.
حجتالاسلام شهاب مرادی با اشاره به تاثیر منفی مال حرام در تحکیم بنیان خانوادهها، عنوان کرد: در برخی مراجعات می بینیم که آن خانواده آگاهی و حساسیت دینی لازم را در خصوص اموال و حلال و حرام را ندارند و در روند مشاوره و یا گفتگوهای بین خودشان با یقین منشاء مشکلات را ورود مال حرام می دانند که شایع ترین موارد رباء بعد مال یتیم و سهم ارث دیگران است. بنابراین طهارت مال موضوع بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
استاد مرادی تصریح کرد: همه ما باید برای بهتر کردن روابط خود با دیگران خصوصا خانواده و دوست و همنشین تلاش کنیم؛ و باید با افرادی که به ما نزدیک تر هستند خوش رفتارتر باشیم، این امر برکات معنوی هم دارد و موجب بهتر شدن حال فردی و اجتماعی شده که آرامش در جامعه را در پی خواهد داشت.
استاد مرادی در پایان از نبایدها، گفت: زوجین در زندگی مشترک نباید از یکدیگر و از خانواده ها عیب جویی کنند و نباید بکوشند تا روی یکدیگر را کم کنند بلکه باید با یکدیگر همدلی و همکاری داشته و نیت و «جهتگیری» خود در زندگی مشترک را اصلاح کرده و بدانند «سازگاری» و «تمایل به تفاهم» شاه کلید اصلاح و تقویت روابط زوجین است. امیدوارم افکار و رفتار زن و مرد در خانواده جهت افزایش همدلی، همراهی و محبت افزایی باشد.
حجت الاسلام شهاب مرادی با اشاره به اهمیت بنیاد خانواده، مهمترین انگیزه از تشکیل دوره های موسوم به کلاس مجردها را نگرانی های ناشی از آمار رو به افزایش طلاق و رو به کاهش ازدواج توصیف کرد و گفت: البته پیش از این نیز کلاسهای خانواده نوپا در پنج دوره و در حدود ۱۲۰ جلسه برگذارشد.
وی در پاسخ به این که چرا در دوره های گذشته این کلاسها به برخی موضوعات سیاسی نظیر ولایت فقیه، آمریکا و نقش روحانیت در انقلاب هم ورود داشتید تصریح کرد: البته ولایت فقیه قبل از آن که یک موضوع سیاسی باشد یک موضوع دینی و فقهی است و یک روحانی اگر به این موضوع بپردازد عجیب نیست! اما نکته مهمتر، آن است که در کلاس مجردها، انتخاب بحث با مخاطب است.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: کلاس مجردها تلفیقی از تریبون آزاد و کرسی آزاداندیشی است و یک مجال ارتباطی با یک عالم دینی یا روحانی و معلم که جوانان می توانند سوالات مربوط به حوزه دین و مباحث فرهنگ و اخلاق را بپرسند، البته از من مسائل روانشناسی و اجتماعی را هم میپرسند.
وی در ادامه افزود: در این کلاس ها همواره انتخاب موضوع بر پایه عقل جمعی بوده به عنوان مثال در همان دوره اول جلسهای که ما در خصوص ایمان و کفر صحبت داشتیم مباحث مفصلی مطرح شد از دیدگاه امیرالمومنین(ع) و نیز به علم کلام اشاره و در این خصوص شبهاتی مطرح و پاسخ هایی داده شد این در حالی بود که من برای طرح بحث ضرورت «بدبینی در انتخاب همسر» مطالعه و یادداشت هایم را آماده کرده بودم اما وقتی دیدم اهالی کلاس چیز دیگری را میخواهند و همه موافق و همراه آن هستند، آن بحث انجام شد و برکات خوبی هم داشت.
کلاس مجردها
حجت الاسلام مرادی در ادامه افزود: این تجربه تازه ای است برای این جوان که انتخاب موضوع با خود اوست و اگر در کلاس من کسی سوالی را مطرح کند و دیگری خوشش نیاید و یا طرح آن بحث را ضروری نداند طبق قراری که همه با هم گذاشتهایم مرسوم است که میگوید «بعدی»، وقتی همه موافق باشند یک صدا میگویند بعدی و بحث عوض میشود و همین کار را جذاب میکند
بچه ها با روحانی یک ارتباطی دارند که کاملا دوطرفه است و خودشان در شکل گیری و کیفیت این ارتباط نقش ایفا میکنند اینجا عقل جمعی نقش ایفا میکند، این با منبر فرقش در این است که خود مستمعان می توانند موضوع را انتخاب کنند. و محترمانه و از سر علاقه و برای دانستن و بهتر فهمیدن سوال میکنند و در بحث مشارکت میکنند
این کارشناس فرهنگی درباره مصاحبه از داوطلبان در زمان ثبت نام گفت: بنظرم در همه جای دنیا برای تمام دوره های آموزشی این موضوع مرسوم است، در کلاس های ما مخاطب ما عوام نیست، پس باید خودش انتخاب کند نه دیگری مثلا والدینش از سر دلسوزی او را در یک کلاس تربیتی آموزشیِ خلّاق و پویا ثبت نام کند. بنابراین بعد از مرحله ثبت نام اینترنتی باید راستی آزمایی و رغبت سنجی کنیم که رغبت دارد یا خیر.
حجت الاسلام مرادی در ادامه با اشاره منظم بودن این کلاس ها تاکید کرد: ما در کلاس مجردها هیچ مدرکی صادر نمیکنیم در واقع «این کلاس ها یک دوره تحصیلی منجر به اخذ مدرک نیست» یک دوره کاملا آزاد است اما اجازه ورود به غیر از افرادی که پس از ثبت نام، پذیرفته شده باشند را نمیدهیم و همه اعضاء آن با نشاط و علاقه در حفظ نظم و نشاط و پویایی آن فعالانه تلاش میکنند.
این استاد دانشگاه در بیان ضرورت انجام مصاحبه حضوری قبل از پذیرش داوطلبان افزود: این کلاس ها رایگان است و این میتواند احتمال ثبت نام باری به هرجهت برخی افراد غیرمصمم را افزایش دهد.
اما این «رایگان» بودنِ کلاس مجردها از نظر من یک ضرورت بوده و هست و صریح و شفاف عرض میکنم بابت این کلاس ها از هیچ شخص یا سازمان و نهاد و ارگانی حتی یک ریال تاکنون نگرفته ام و به قولی این مسئولیت اجتماعی را امری بسیار لازم و اظهارش را هم به عنوان فرهنگ سازی ضروری میدانم، این مسئولیت من در قبال جامعه است که کاملا هم ریشه در آموزه های دینی و فرهنگ اصیل ما دارد.
بسیاری از اساتیدی که سالها در محضرشان خصوصی درس خواندهام، یک ریال هم از ما پول نگرفتند. اما در همان کلاس های بعد از ساعات رسمی حوزه نیز تجربه کردم که همین عدم پرداخت وجه، تعهد برخی از طلاب یا دانشجویان را برای ادامه آن کلاس های ارزشمند کم میکرد.
وی با اشاره به دوران تحصیل خود در حوزه و تاکید بر برگزاری کلاس های رایگان از سوی اساتید و علمای برجسته حوزه اظهار داشت: بنده تمام مباحث منطق و فلسفه و تفسیر را غیر از صبح ها که در حوزه میخواندم، از محضر بسیاری از اساتید برجسته در تهران نیز استفاده می کردم، زمانی که بنده سال اول حوزه بودم در ۵ یا ۶ سال نخست طلبگی هروز به محضر استاد فقیدمان آیت الله خسروشاهی می رفتم، ایشان حتی یک ریال هم بابت آن کلاس ها از ما پول نمی گرفتند حتی به عنوان هدیه.
وی افزود: جالب آن جاست که هیچ جایی هم بابت آن تدریس های عصرانه و شبانه حقوقی به ایشان نمی داد در حالی که از مهمترین شاگردان علامه طباطبایی و حضرت امام و علمای طراز اول تهران بود.
اگر ما بتوانیم این را به یک فرهنگ تبدل کنیم که هرکسی برای جامعه یک کار رایگان انجام دهد می توان امید داشت که خیلی از مشکلات اجتماع ما بدون نیاز به بودجه های دولتی و یا عمومیِ غیردولتی حل شود.
منبع گفت و گو : سایت تهران نیوز
برای اطلاع از برنامه ها و سخرانی ها و… استاد شهاب مرادی به سایت ایشان به نشانی http://shahab-moradi.ir مراجعه کنید و در کانال های شبکه اجتماعی ایشان عضو شوید
اخبار تازه از جدیدترین فیلم آقای مسعود دهنمکی با نام «طیبخان» حاکی از ادامه جریان و ماجرایی است که این کارگردان در کارهای قبلی خود چون اخراجیهای 1 به آن پرداخته است.
سالهای سال است که فیلمها و سریالهای گوناگونی در حوزههایی چون انقلاب، دفاع مقدس، مشکلات و رخدادهای موجود در جامعه و مواردی از این دست ساخته میشوند و در هر یک از آنها، فیلمساز و کارگردان آن اثر طبق اندیشه و اعتقادی که دارد کار را پیش میبرد.
حال این طرز فکر و نگاهی که در هرکاری وجود دارد، بعضی اوقات موجب راه افتادن جریانی گاه مثبت و حتی منفی، نه تنها در دنیای هنر بلکه در اجتماع میشود و سر و صدا بهپا میکند.
در حوزه دفاع مقدس و فیلمهایی با مضمون انقلاب و بعضا مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز مدتهاست که مجموعه کارهای مسعود دهنمکی فضایی مختص به خود دارد.
از «اخراجیها» تا «رسوایی»
این فضا از زمان تولید سینمایی اخراجیهای1 در سال 86 شکل گرفت و بعد از آن با ساخت اخراجیهای 2و 3 ادامه پیدا کرد. پس از آنها دهنمکی با نگاهی که باز هم در همان فضا جای میگیرد، سراغ ساخت رسوایی رفت و بعد هم به ترتیب «معراجیها» و «رسوایی 2» را تولید کرد.
سریال «دارا و ندار» نیز از دیگر کارهایی هستند که در آنها، این کارگردان در قالبی متفاوت از دیگر فیلمهایش و با همان طنازی همیشگیاش، به فقر موجود در جامعه پرداخته است.
کتاب 1400 صفحهای درباره یک شهید
مضاف بر این آثار، به تازگی خبر تولید فیلم جدید دهنمکی که گویی در راستای همان جریان به راه افتاده توسط اوست در رسانهها منتشر شده است؛ فیلمی که بر مبنای زندگی طیب حاج رضایی است.
البته پیش از نگارش این فیلم، اخبار حاکی از اتمام کتابی هستند که پس از دو سال پژوهش حول شهید طیب حاجرضایی براساس اسناد و مدارک و مصاحبه با دهها تن از پیشکسوتان انقلاب و دوستان و وابستگان طیب حاجرضایی توسط مسعود دهنمکی در دو جلد و در1400 صفحه به رشته تحریر درآمده. کتابی که احتمالاً توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد.
در این میان نگارش فیلم سینمایی «طیبخان» نیز براساس همین کتاب در حال انجام بوده و بهزودی نهایی خواهد شد و بعد از ارائه به سازمان سینمایی، در مرحله پیشتولید قرار میگیرد.
زندگی «طیبخان» روی پرده نقرهای
طبق شنیدهها به نقل از یک منبع آگاه، فیلمنامه سینمایی «طیبخان» این روزها مراحل پایانی نگارش را طی میکند و بعد از آن نوبت به پیشتولید کار میرسد. این سینمایی که برگرفته از کتاب مذکور است به مقطع 20 تا 52 سالگی شهید طیب حاجرضایی میپردازد.
سینمایی «طیبخان» بر اساس واقعیتهایی که پیرامون این شهید وجود دارد شکلگرفته است و بیش از آن که در آن تخیل و قصهپردازی وجود داشته باشد، رخدادهای واقعی به تصویر کشیده شدهاند.
برای تألیف این کتاب و فیلمنامه مذکور طی 5 سال گذشته با 10 ها تن از پیشکسوتان انقلاب، دوستان همبندی شهید حاج رضایی در مراحل مختلف حبس و برخی اعضای خانواده این شهید صحبت و در کل تلاش شده است تا هر چه سند درباره طیب حاجرضایی موجود است، جمعآوری شوند.
آقایان حبیباله عسگراولادی، اسدالله عسگراولادی، محسن رفیقدوست، محمد خوشجان، محمد استادمرتضی، اسدالله صفا، عبداله جاسبی، اسدالله بادامچیان، بیژن حاجرضایی، غلامعلی حدادعادل، محمد کلهر و… از این افرادند.
در این سینمایی در فضایی داستانی، علاوهبر شهید حاج رضایی به واقعه 15 خرداد نیز پرداخته میشود. طبق شنیدهها، در روزهای آتی اقدامات لازم برای کسب پروانه ساخت انجام شده و پیشتولید کار که حداقل 6ماه زمان میبرد، آغاز میشود.
تصویربرداری سکانسهای موجود در فیلم «طیبخان» قرار است در تهران صورت بگیرد و لوکیشن اصلی داستان نیز همین شهر خواهد بود.
این سینمایی جزو کارهای پربازیگر دهنمکی محسوب میشود و به نقل از منبع آگاه در برخی از سکانسها بیش از 100 هنرور حضور خواهند داشت.
«طیبخان» ششمین فیلم بلند سینمایی مسعود دهنمکی است که طبق اخبار موجود میتوان آن را ادامه همان جریانی دانست که سالهاست توسط این کارگردان راهاندازی شده؛ چرا که داستان زندگی این شهید به ماجرایی که در اخراجیهای 1 اتفاق افتاد بیشباهت نیست.
حاج رضایی از باستانی کاران تهران در دوران پهلوی و از افرادی بود که در ادبیات محاورهای آن زمان به لات یا لوطی مشهور بودند. وی در سال ۱۳۳۲ از موافقان رژیم شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود اما بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون پیوست. وی سرانجام در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام و شهید شد و در قسمت شرقی حرم حضرت عبدالعظیم؟ع؟ به خاک سپرده شد.
در واقع «طیبخان» ادامه جریان لوطیهایی است که در جریان انقلاب و جنگ، خالصانه پا در راه دفاع از مردم و کشور گذاشتند، داستانی که کموبیش در کارهای قبلی دهنمکی به آن پرداخت شده بود.
برنامه زنگ بیداری 239 از تولیدات سایت صدای میقات 14 خرداد ماه منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در ادامه فهرستی از برنامه های این قسمت زنگ بیداری را می خوانیم :
*نفس حق (اعمال صالحه در ماه رمضان فقط نماز شب نیست،به فقرا کمک کنید) سخنان شنیدنی استاد اخلاق آقا مجتهدی گل
*داستان صوتی روز آخر فصل دوم (دولت حق)
*بمب خنده ( وقتی کولرها خاموش میشوند) نمایشهای طنز.کاری از بروبچه های گروه نمایش زنگ بیداری
–آقایان مسئول به وعده هایتان عمل کنید (وضعیت امنیت اینطوری نمی ماند….با تو هستم که شال سفید میبندی و به مدافع حرم میخندی!!!!!!!!!!)
*گلهای یاس (وقتی خرمشهر آزاد شد) به یاد فرماندهان شهید حسن باقری و شهیدطلبه مصطفی ردانی پور