دسته‌ها
مقاله

نقش یمن در قدرت راهبردی جهان اسلام

یمن
یمن

قدرت راهبردی جهان اسلام و نقش یمن

چرا به یمن حمله شد؟!

در سده‌های ابتدایی ظهور اسلام، ایران یکی از 2 امپراتوری عصر، به دلیل ضعف در ساختارهای داخلی و فسادهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی در سلسله‌نبردهایی مقهور سپاه مسلمانان شده و فرومی‌پاشد. پس از نابودی امپراتوری ایران، امپراتوری روم نیز در پی شکست‌هایی از مسلمانان بخش‌هایی از قلمرو خود را از دست می‌دهد و منطقه شامات که نقطه تلاقی همیشگی 2 امپراتوری ایران و روم بوده، به تسخیر مسلمانان درمی‌آید.

 

در آن زمان منطقه شامات منطقه‌ای راهبردی بوده چراکه دروازه ورود به اروپا و آفریقا محسوب می‌شده است. تسخیر شامات موجب نفوذ بیش از پیش اسلام به قاره آفریقا می‌شود و حتی در برهه‌ای از زمان، مسلمانان از شمال آفریقا تا جنوب اروپا یعنی اسپانیا پیش رفته و سرزمین‌های اسلامی را گسترش می‌دهند. روند گسترش اسلام ادامه یافته و از شرق تا جنوب‌شرقی آسیا و شمال‌غربی چین نیز پیش می‌رود.

 

پس از فروپاشی حکومت عثمانی در ابتدای قرن بیستم، دیگر شاهد حکومتی بزرگ و وسیع در سرزمین‌های اسلامی نیستیم و از قرن بیستم به بعد کشورهای اسلامی با رویکردهای ملی، نژادی و زبانی و با خط‌کشی جغرافیایی کشورهای غربی در قالب کشورهایی کوچک‌تر شکل می‌گیرند.

 

در چندصد سال گذشته به دلیل رشد علمی و تکنیکی اروپا روند مهاجرت به غرب تشدید شده و عده زیادی از مسلمانان به دلایل گوناگون به قاره‌های اروپا، آمریکا و اقیانوسیه مهاجرت کرده و موجب تشکیل اقلیتی تاثیرگذار در اروپا و آمریکا شده‌اند. آنچه امروز آمارها نشان می‌دهد پراکندگی مسلمانان در 2 قاره آسیا و آفریقا و جمعیت بیش از یک و نیم میلیاردی آنهاست، به تعبیری مسلمانان یک پنجم جمعیت کره زمین را تشکیل می‌دهند.

 

آنچه گفته شد تعریضی کوتاه به 2 شاخصه گستردگی سرزمینی و جمعیت مسلمانان بود اما وسعت، اهمیت سرزمینی و جمعیت به تنهایی نمی‌توانند شاخصه قدرت محسوب شوند، آنچه ما در این نگاشته در پی آن هستیم، شرح توانایی راهبردی نهفته در دنیای اسلام و نقش یمن در این قدرت برتر است.

 

نخستین عامل قدرت کشورهای منطقه خاورمیانه قرار گرفتن بخش عمده‌ای از ذخایر انرژی جهان یعنی نفت و گاز در آن است، هرچند معادن و ثروت‌های زیرزمینی فراوانی نیز در این منطقه موجود است. کشورهای مسلمان به صورت بالقوه ثروتمند و دارا هستند و مهم‌تر اینکه «انرژی» که لازمه توسعه و پیشرفت تکنیکی در دنیای کنونی است در اختیار آنهاست.

 

دومین عامل مهم قدرت اینکه منطقه خاورمیانه در واقع چهارراه قاره‌ای دنیاست. هر نوع انتقال و حمل‌ونقل زمینی و خطوط انتقال انرژی مانند نفت و گاز باید از این منطقه عبور کند. در گذشته این نقش بسیار حساس‌تر نیز بوده چراکه حمل‌ونقل دریایی به دلیل ضعف فناوری در ساخت کشتی‌های بزرگ هنوز به وسعت و اهمیت امروز نبوده و لاجرم هر کشوری که این منطقه را در دست داشته دارای قدرت فراوانی بوده است. 

 

اما سومین عامل اهمیت منطقه خاورمیانه و کل دنیای اسلام اینکه امروز بیش از 80 درصد تجارت جهانی از مسیرهای دریایی صورت می‌گیرد که بیش از 85 درصد این آمار از 3 تنگه استراتژیک هرمز، مالاکا و باب‌المندب عبور می‌کند. تنگه هرمز در حوزه سرزمینی آب‌های ایران و امارات عربی متحده قرار گرفته که به دلیل عمق کم آب‌های خلیج‌فارس در طرف اماراتی، مسیر ایران مناسب‌تر است.

 

تنگه باب‌المندب در حوزه آبی یمن و جیبوتی و تنگه مالاکا نیز در حوزه سرزمینی کشورهای مالزی و سنگاپور قرار دارد. در عین حال کانال سوئز که کانالی مهم برای اتصال مسیر دریایی آسیا- اقیانوسیه به اروپا، شمال آفریقا و آمریکاست در اختیار مصر است. به روشنی مشخص است تمام این مسیرها در مرز کشورهای اسلامی قرار گرفته‌اند.

 

بخش عمده‌ای از انرژی مورد نیاز جهان از طریق کشورهای غرب آسیا مانند ایران، عربستان، کویت، بحرین و قطر استحصال و از طریق تنگه هرمز صادر می‌شود؛ سپس با عبور از تنگه مالاکا به شرق آسیا یا با عبور از خلیج عدن، تنگه باب‌المندب، دریای‌سرخ و آبراهه سوئز به اروپا و آمریکا صادر می‌شود.

 

از سوی دیگر تمام محصولات تکنولوژیک، غذایی، دارویی و صنعتی کشورهای شرق و غرب عالم از جمله چین، ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان، سنگاپور و حتی کشورهای اروپایی و آمریکا همگی باید از طریق مرزهای زمینی یا دریایی کشورهای خاورمیانه جابه‌جا شود که تنگه مالاکا و باب‌المندب سهم بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند.

 

به تعبیر دیگر، کشورهای مسلمان علاوه بر دارا بودن ذخایر فراوان انرژی، مهم‌ترین شاهراه‌های زمینی و دریایی بین‌المللی را نیز در اختیار دارند، شاهراه‌هایی که می‌توانند تعیین‌کننده جریان انتقال انرژی و تجارت بین‌المللی و به معنای دیگر تعیین‌کننده قدرت بلامنازع جهانی باشند. با آنچه عنوان شد کشورهای اسلامی به طور کلی و کشورهای خاورمیانه به طور خاص در صورت اتحاد به راحتی می‌توانند کل جریان تجارت و انرژی جهان را اداره کنند.

 

غرب پس از پایان دوران استعمار کهن و اشغال مستقیم کشورها، امروز سیاست وابستگی و نفوذ در ارکان حکومتی کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داده و دوران استعمار جدید را آغاز کرده است و در همین راستا در پی تبدیل کشورهای بزرگ خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تر است تا در صورت لزوم بتواند به راحتی با ایجاد تفرقه میان آنها یا حمله نظامی، مقاومت در برابر هژمونی غرب را در هم شکند.

 

در واقع طرح خاورمیانه جدید آمریکا را می‌توان طرحی در جهت مبارزه با خودآگاهی و قدرت‌گیری مسلمانان دانست. غرب دریافته در صورت بیداری مردم منطقه و حذف عوامل تفرقه، کشورها به زندگی مسالمت‌آمیز باهم پرداخته، قدرت خود را توسعه داده و دیگر نمی‌توان این قدرت را خنثی کرد. عامل این بیداری و خودباوری و تسریع روند آن نیز انقلاب اسلامی ایران است.

 

عامل بسیاری از درگیری‌های منطقه، سرسپردگی برخی حکام منطقه و ناآگاهی مردم از توطئه بزرگ غرب است؛ در همین حال غرب و پیروان منطقه‌ای آن با طرح موضوعاتی چون «توهم توطئه» نظریه‌پردازان و آگاهان به امور را به انزوا کشانده یا مورد تعقیب قرار می‌دهند؛ این انزوا توسط مردم متاثر از تبلیغات رسانه‌های غربی نیز بیشتر تشدید می‌شود.

 

سیاست اجازه به عربستان سعودی برای تبلیغ وهابیت و سلفی‌گری در تمام جهان و منطقه و جلوگیری از تبلیغ تشیع را نیز می‌توان در همین راستا تفسیر کرد چراکه تشیع مذهبی متفکر، سازگار و در پی صلح و بیداری است اما وهابیت در خود تخم تفرقه، کینه و درگیری را دارد، تفکری که به راحتی می‌توان از آن طالبان، النصره و داعش را متولد کرد.

 

در منطقه، اسرائیل نماد قدرت و هژمونی غرب است و چنانچه این نماد بشکند تمام دنیای غرب با افول قدرت روبه‌رو خواهد شد؛ اسرائیل دقیقا عاملی برای دوپاره شدن جغرافیای کشورهای اسلامی در منطقه شامات است. صرف وجود اسرائیل موجبات عدم اتحاد و واگرایی مسلمانان است و تلاش غرب برای برتری مطلق اسرائیل در حوزه فناوری، اقتصاد و سیاست به همین دلیل است.

 

کشورهای مسلمان در حوزه اندیشه و تفکر دچار خلأ بزرگی هستند که اجازه نداده پایه‌های طرح‌ریزی نظام اقتصادی و سیاسی درونزا در آنها شکل بگیرد؛ استفاده از نرم‌افزار فکری غربی نیز در نهایت منتهی به هژمونی و قدرت همیشگی غرب شده است. فرقه‌گرایی، نژادپرستی و تکیه بر اختلافات مذهبی، کشورهای منطقه را در حالت اجتماعی ویژه‌ای قرار داده که روند پیشرفت و توسعه درونزا را متوقف کرده است.

 

در این میان مقاومت سیاسی، اقتصادی و نظامی و همچنین فکری و اجتماعی ایران، برافراشته کردن پرچم اتحاد و برادری میان شیعه و سنی و کمک به جریان‌های مقاومت شیعه و سنی منطقه، خطری بزرگ برای هژمونی غرب و اسرائیل شده است.

 

در این اثنا ایران طرحی برای انتقال انرژی از طریق لوله‌های زمینی به عراق، سوریه و ترکیه و سپس به اروپا مطرح می‌کند و همچنین مسیری نیز از طریق پاکستان و افغانستان برای انتقال انرژی به هند، چین و شرق آسیا گشوده می‌شود.

این طرح انتقال انرژی، بسیاری از کشورها را از انرژی ایران برخوردار کرده و علاوه بر آن کشورهایی را که خط لوله از آنها عبور می‌کند با بهره‌گیری از انرژی ارزان در مسیر پیشرفت قرار می‌دهد؛ همچنین کشورهایی را که انرژی از آنها ترانزیت می‌شود صاحب عایدات ارزی ترانزیت انرژی خواهد کرد.

این طرح برای غرب بویژه آمریکا قابل قبول نیست و قدرت بیش از پیش ایران را در پی خواهد داشت به همین علت غرب بویژه آمریکا برای نابودی این طرح، کل منطقه را درگیر جنگ کرده است.

 

هر چند ایران تفکری سلطه‌گر ندارد اما عدالت چیزی نیست که مورد قبول غرب باشد، بنیاد سرمایه‌داری و صهیونیسم جهانی بر ویژه‌خواری استوار است و دلیل کودتا، جنگ و تلاش برای استحاله حکومت ایران، همین است. ایجاد محور مقاومت هر روز منطقه را به سویی پیش می‌برد که مورد پذیرش غرب نیست.

آنچه روشن است اینکه اگر ایران بتواند روند بیداری در منطقه را تسریع و راهی برای همگرایی بیشتر کشورهای مسلمان بیابد به آرامی شاهد افول قدرت غرب، آرامش در منطقه و قدرت روزافزون مسلمانان خواهیم بود.

نقش یمن در این میان چیست؟

یمن کشوری در جنوب خاورمیانه است که بر تنگه باب‌المندب و دریای سرخ اشراف کامل دارد. این کشور دارای 23 میلیون نفر جمعیت است که از این رقم حدود 40 درصد یعنی 9 میلیون نفر را شیعیان تشکیل می‌دهند، همچنین این کشور527 هزار کیلومتر مربع وسعت داشته و به اقیانوس هند و خلیج عدن نیز دسترسی دارد.

 

عمده شیعیان یمن در مناطق کوهستانی شمال یمن برای سال‌ها در محاصره، سختی و فقر به سر برده و صاحب نفوذ کافی در ارکان تصمیم‌گیری نبوده‌اند. اما با شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران به سرعت تفکرات امام خمینی(ره) به این کشور وارد می‌شود و رهبران حوثی یمن روند رشد فکری شیعیان را آغاز می‌کنند.

 

در چند سال گذشته شیعیان یمن تلاش کرده‌اند با مشارکت بیشتر در قدرت، دست اجانب را از کشور خود کوتاه و به استقلال برسند. جریان بیداری مردم یمن به تأسی از انقلاب مردم ایران آغاز شده است، روندی که گمان نمی‌رود به این راحتی متوقف یا به انحراف کشیده شود.

 

غرب پی برده در صورت پیروزی جنبش مردمی یمن و نفوذ تفکر انقلاب اسلامی در ارکان حکومتی، یمن و ایران ارتباط قوی‌تری باهم برقرار کرده و این مساله به معنای قدرت بیشتر این دو در اداره 2 تنگه مهم بین‌المللی است. به این شکل سیطره تفکر عدالت و استقلال از یک تنگه به 2 تنگه افزایش یافته و توازن قدرت به نفع ایران و مسلمانان تغییر خواهد کرد و غرب شاهد تنگنای بیشتر خود و اسرائیل در منطقه خواهد بود.

 

سکوت سازمان ملل و غرب در حمله موسوم به «توفان اراده» به سرکردگی عربستان به کشور یمن و رضایت به بحران در عراق و سوریه را می‌توان بخشی از سیاست غرب برای اداره و کنترل دنیا و جریان‌های موثر قدرت دانست.

 

وجود کشورهای مستقل و قدرتمند در منطقه برای قدرت و هژمونی غرب تهدید محسوب می‌شود و لاجرم غرب به هر طرحی که چنین تهدیدی را به چالش بکشد روی خوش نشان خواهد داد. علت تاکید فراوان عربستان و غرب به حاکمیت دولتی باب نظر آنها در یمن همین امر است چراکه دولتی بیدار، با هویت مستقل و همراه ایران به‌راحتی می‌تواند منافع نامشروع آنها را با خطر روبه‌رو کند.

 

اکنون دلیل دشمنی محورهای عربی- غربی با ایران و یمن آشکار است، این 2 کشور نباید به محوری یکپارچه به مانند ایران و حزب‌الله لبنان یا عراق کنونی تبدیل شوند چراکه خطری بزرگ کیان قدرت غرب را تهدید خواهد کرد.

یمن کشوری بسیار مهم است هر چند دارای فقر نسبی در دیگر شاخصه‌های قدرت مانند منابع زیرزمینی و روزمینی، جمعیت و کشاورزی است اما اهمیت جغرافیایی و دریایی آن بسیار حائز توجه است.

در نظر غرب یمن به هیچ‌وجه نباید از حیطه اختیار و قدرت عربستان که دست منطقه‌ای آمریکاست خارج شود. توان و تلاش آنها محصور کردن انصارالله و جنبش مردمی یمن در کوه‌های شمال یمن است تا از نفوذ آنها به دریای سرخ و تنگه باب‌المندب جلوگیری کنند.

 

نویسنده : احسان  کرمی (روزنامه وطن امروز 28 تیر95

دسته‌ها
دانلود

دانلود 28 جزوه آموزش زندگی و کار فرهنگی

دانلود جزوات آموزش زندگی
دانلود جزوات آموزش زندگی

از گذشته تاکنون رجوع به افراد دانا و باتجربه همواره چاره کارهای سخت بوده است ؛ دانشجویان و بسیجیان و مربیان فرهنگی و سازندگی ایران اسلامی می توانند با مطالعه جزوات و کتاب ها آماده شده توسط افراد خبره و با تجربه به راحتی و آسانی بسیاری از مسائلی که ممکن است موجب خطای آن ها شود را با موفقیت پشت سر بگذارند ؛ در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید 

مرکز مطالعات راهبردی و هدایت حرکت های جهادی یکی از گروه های مستعد و باتجربه در تدوین جزوه های آموزش زندگی برای انجام کارهای فرهنگی در مدارس و مساجد یا روستاها است . برای این ساعت از بنیانا مجموعه 28 کتابچه الکترونیکی در زمینه آموزش کار و زندگی آماده کردیم 

موضوعاتی از قبیل آسیب شناسی اردوی جهادی ؛ اصول مدیریت ازدوهای ؛ احکام کودکانه ؛ آشنایی با اندیشه های یهود ؛ اصول مدح خوانی ؛ آئین همسرداری ؛ مهارت های زندگی، هنر زن بودن ؛ آموزش زندگی ؛ و قوانین تحصیل موفق در این کتابچه ها گنجانده شده است

مجموعه آماده شده بهترین نوع جزوات آموزشی کار فرهنگی است که در طول سال های گذشته منتشر شده است 

دانلود جزوات آموزش زندگی
دانلود جزوات آموزش زندگی

برای دانلود هر کتابچه و جزوه روی عنوان آن کلیک کنید

حجم میانگین هر فایل حدود  یک مگابایت (یاکمتر) است

  1. ره نامه جهادی در عرصه آموزشی | دانلود
  2. ره نامه جهادی در عرصه فرهنگی | دانلود
  3. ره نامه جهادی در عرصه عمرانی | دانلود
  4. ره نامه جهادی در عرصه سلامت و بهداشت | دانلود
  5. اصول مدیریت اردوهای جهادی از نمای پیام رسانی فرهنگی | دانلود
  6. جذاب رسانی پیام رسانی فرهنگی | دانلود
  7. آسیب شناسی اردوی جهادی از نمای پیام رسانی فرهنگی | دانلود
  8. شناسنامهٔ گروه های جهادی | دانلود
  9. احکام | دانلود
  10. احکام کودکانه | دانلود
  11. آشنایی با اندیشه های یهود | دانلود
  12. آشنایی با فرقه اهل حق | دانلود
  13. اصول مدح خوانی | دانلود
  14. آئین همسرداری | دانلود
  15. تربیت کودک | دانلود
  16. توانمندی مدیریت زمان | دانلود
  17. جنگ نرم، سازمان سیا | دانلود
  18. دفتر تفکر | دانلود
  19. شبهات دختران | دانلود
  20. غدیر ولایت | دانلود
  21. قرآن | دانلود
  22. قوانین تحصیل موفق | دانلود
  23. کارگاه اندیشه کودکان | دانلود
  24. کارگاه اندیشه نوجوانان | دانلود
  25. شماره 6 نشریه گام سوم (* حجم 30 مگابایت )  | دانلود از شاتل لند | دانلود از بیان باکس
  26. مخاطب شناسی نوجوان | دانلود
  27. مهارت های زندگی، هنر زن بودن | دانلود
  28. ولایت فقیه | دانلود

دانلود کل مجموعه(48مگابایت) | دانلود از بیان باکس | دانلود از سرویس دهنده اروپا 

دسته‌ها
حجاب و عفاف

مد هایی که فرهنگ مردم را از بین می‌برند

 

photo_2016-07-16_11-42-02

این تصاویر برای چند روز پیش هست که این مانتوها از 30 تا 35 هزار تومن به فروش می رسیدند بدون هیچ محدودیتی!

نه نیرو انتظامی، نه اصناف، نه ارشاد، و نه هر کسی مسئول هست!!!

لطفا در شبکه های اجتماعی دیگر منتشر کنید…

تصویر در افسران | ویسگون

بازار پوشاک مدت‌هاست حال خوبی ندارد، مُدل‌های عجیب این روزها دیگر نه در مزون‌های زیرزمینی و به صورت مخفیانه بلکه در پُشت ویترین مانتوفروشی‌های سطح شهر به آسانی عرضه می‌شوند؛ در ادامه همراه بنیانا باشید

تابستان که از راه می‌رسد، مدل‌های جدید پوشاک نیز در ویترین مانتوفروشی‌ها خودنمایی می‌کند و گاه برخی مدل‌ها آنقدر عجیب است که در نگاه نخست توجه هر خریداری را به خود جلب و این سؤال را به ذهن متبادر می‌سازد که آیا طراحی آنها در داخل کشور انجام می‌شود؟

اینبار به بهانه هفته حجاب و عفاف برآن شدیم تا از زاویه‌ای دیگر به ماجرا نگاه کنیم و به جای طرح فلسفه حجاب و عفاف، سری به بازار پوشاک کشور زدیم تا وضعیت موجود را بررسی کرده و آن را با این واقعیت تطابق دهیم که مدل‌های موجود تا چه اندازه متناسب با فرهنگ جامعه ایرانی است؟

قدیم‌ترها شاید اگر به دنبال مدل‌های عجیب و به اصطلاح خارجی پوشاک بودیم یافتن آن چندان هم آسان نبود و با پُرس‌وجو از دوست و آشنا، آدرس مزونی در شمال پایتخت به دستمان می‌رسید که اجناس خارجی و عمدتاً تُرک را به شکل قاچاق وارد کشور کرده و به صورت زیرزمینی در مزون‌های داخل منازل به فروش می‌رساندند.

این روزها اما یافتن مدل‌های جدید و عجیب مانتو کار چندان دشواری نیست، کافی است سری به مراکز خرید پایتخت بزنیم آن هم نه مراکز شمال شهر بلکه در همین دل پایتخت یعنی مناطق مرکزی و شرقی.

مد ل‌هایی که بر اندام مانکن‌ها خودنمایی می‌کند توجه هر عابری را به خود جلب خواهد کرد و حتی اگر قصد خرید هم نداشته باشی، تماشای آنها را از دست نداده و برای دقایقی هم که شده پُشت ویترین مغازه به نظاره می‌ایستی.

مد
مد

به یکی از مانتوفروشی‌های مرکز شهر که مدل‌های عجیب مانتو در ویترین آن توجهم را جلب کرده بود، وارد می‌شوم. ردیف‌های متعدد مانتو با تصاویر عجیب و در انواع مختلف در رگال‌های متنوع چیده شده است.

تا پیش از این شاید مدل‌های عجیب مانتو را در باز بودن جلوی آن و نداشتن دگمه یا بند خلاصه می‌کردیم اما در طراحی‌های جدید، مانتوهای جلو باز به تصاویر عجیبی نیز مزین شده‌اند که دیگر از فاصله بسیار دور توجه هر مخاطبی را به خود جلب می‌کند.

هنگامی که از فروشنده سوال می‌کنم، آیا این مانتوها با وجود تصاویر عجیبی که دارند، به فروش می‌رسند؟ با قاطعیتی در لحن کلامش می‌گوید: بله که به فروش می‌رسد اتفاقاً طرفداران زیادی را از بین دختران امروزی دارد حالا تو اگر نمی‌خواهی از مدل‌های ساده بخر و به سمت رگال دیگری هدایتم می‌کند.

به سمت رگال‌های ساده که می‌روم دست کمی از مدل‌های قبلی ندارند فقط با این تفاوت که از تصاویر عجیب خبری نیست.

طرح‌های عجیب بازار پوشاک کشور را به کنترل گرفته است و آنگونه که رئیس اتحادیه پوشاک می‌گوید اغلب این اجناس قاچاق هستند اما کم نیستند تولیدی‌های داخل کشور که برای فروش بیشتر و جذب مشتری اقدام به عرضه تولیداتی خارج از عرف و قانون می‌کنند.

از سوی دیگر سایت‌های اینترنتی نیز در این عرصه فعال شده و با فروش پوشاک قاچاق، مُدهای عجیب را به جامعه تزریق کرده و خود نیز بدون پرداخت مالیات صاحب سودهای فراوانی می‌شوند، بدون آنکه نظارتی بر عملکرد آنها صورت بگیرد.

بازار مانتو نیز از اوضاع نابسامان بازار پوشاک کشور بی‌بهره نمانده است و هر سال تابستان مُدهای عجیب روانه بازار می‌شود بدون آنکه سرمنشأ آنها شناسایی شوند و  پس از عرضه این مدل‌های پوشاک در سطح فروشگاه‌های شهر جمع آوری آنها کار چندان ساده‌ای نیست.

آنگونه که واقعیت‌های موجود بازار پوشاک حکایت دارد، بر مُدل‌های نامناسب نظارتی صورت نمی‌گیرد یا آنقدر ضعیف است که طرح‌های عجیب به آسانی در فروشگاه‌های متعدد پوشاک حداقل در پایتخت به فروش می‌رسند.

دسته‌ها
اخبار

اطلاعیه شبکه اجتماعی افسران برای ارسال روزمه عضویت در قرارگاه افسران

Afsaran

[box type=”info” align=”” class=”” width=””]

در ساعات بعد از ظهر روز 14 تیر ماه تیم شبکه اجتماعی افسران با انتشار اطلاعیه ای خبر از تغییرات گسترده محتوایی و فنی در این شبکه داد که حالا باید با عنوان قرارگاه افسران یاد شود . بحث تبدیل شدن به قرارگاه عملیاتی جنگ نرم و تشکیلاتی شدن کارها از حدود 24 ماه قبل در میان اعضای فعال شبکه مطرح بود و تیم فنی و مدیریتی افسران از سال قبل درصدد برنامه ریزی و توسعه قرارگاه بود که کار ارتقا افسران با انتشار این اطلاعیه عمومی شد 

[/box]

در متن اطلاعیه شبکه اجتماعی افسران آمده است : 

در این 5 سالی که شبکه اجتماعی افسران شکل گرفت، فراز و نشیب‌های فراوانی را باهم گذراندیم: از شیرینی کمپین‌های گسترده  #امام_علی‌النقی_علیه_السلام و#فراموش_نمی_کنیم و … تا تلخی مشکلات فنی، مدیریتی و … ایجاد شده در افسران. در طول این مدت، تمام تلاشمان را برای ایجاد یک محیط سالم و مطلوب در فضای مجازی برای عزیزانی که دغدغه جنگ نرم را داشتند، به کار بردیم و با وجود انتقادات بحقِ وارده، بحمدلله افسران به اذعان دوست و دشمن، در زمره شاخص‌ترین شبکه‌های اجتماعی ایرانی و تاثیرگذارترین تجمع در فضای مجازی شناخته شد. این موفقیت بی‌شک مرهون فعالیت مخلصانه افرادی چون شما در این محفل مجازی بود.

اکنون پشتوانه تجربه 5 ساله، ما را بر آن داشته تا دست به تغییری بنیادین در کیفیت افسران ببریم و فضای آن را به مأموریت اصلی که تبدیل شدن به «قرارگاه فعالان جنگ نرم» بود، نزدیک‌تر کنیم. تغییری که دغدغه بسیاری از کاربران فعال و اثرگذار افسران بوده و ضمن در پی داشتن ارتقای کیفیت خدمات مدیریتی و محتوایی افسران، هم‌افزایی بیشتری را برای اعضا در پی خواهد داشت.

در الگوی جدید که بر پایه ارتقای کیفیت فعالیت کاربران و ماحصل بررسی‌های عمیق و همفکری با صاحب نظران فعال در فضای مجازی (اعم از کاربران فعال افسران و ناظران بیرونی) است، تنها کسانی عضو افسران خواهند بود که دغدغه‌شان نسبت به فعالیت جدی در حوزه جنگ نرم احراز گردد و انگیزه کافی برای فعالیت مجاهدانه داشته باشند.

مشروح اطلاعیه بازطراحی افسران را در لینک زیر ملاحظه نمایید: 

[button color=”red” size=”big” link=”http://www.afsaran.ir/link/1292514″ icon=”” target=”true”]http://www.afsaran.ir/link/1292514[/button] 

همچنین برای پاسخ به سوالات و دریافت نظرات چند راه ارتباطی  ایمیل contact@afsaran.ir  و پروفایل افسران contact و یوزر تلگرامی @Afsar_Bisimchi در نظر گرفته شده است

دسته‌ها
اخبار

نسخه جدید اپلیکیشن اندرویدی شبکه اجتماعی تبیان

photo_2016-07-15_19-15-24

بعد از اطلاعیه ای که پروفایل همیار تبیان درباره حذف امکان نپسندیدن و دیسلایک در تبیان منتشر کرد اعتراض و انتقادهای بسیاری با این تصمیم انجام شد اما آنچه منطقی به نظر می رسید تلاش برای جلوگیری از درگیری های لفظی ناشی از منفی های بدون دلیل برخی کاربران بود .

 

با توجه به اینکه بخش بزرگی از کاربران از نسخه اندروید شبکه تبیان آن استفاده می کنند لازم بود که ورژن جدید آن با حذف دکمه «نپسندیدن» منتشر شود که این انتشار چند روز قبل انجام شد و بروزرسانی آن به راحتی از کافه بازار (با جستجوی عبارت شبکه اجتماعی تبیان) امکان پذیر است ؛ در ادامه به بررسی تغییرات نسخه جدید می پردازیم همراه بنیانا باشید 

 

در نسخه 2.5 اندروید تبیان علاوه بر حذف دکمه منفی یا دیسلایک, در بخش تنظیمات امکانی ایجاد شده است که کاربر به راحتی انتخاب کند عکس های هر مطلب به صورت خودکار دانلود شود یا نه ؛ این ویژگی برای افرادی که از اینترنت GPRS یا اینترنت موبایلی استفاده می کنند خیلی مورد توجه است . 

 

علاوه بر تغییرات ظاهری و رفع اشکالات جزئی در نسخه جدید فهرستی از پست های مورد علاقه کاربر به طور هوشمند به نمایش در می آید و عکس هایی که قبلا دانلود شده سریعتر لود می شود 

در نسخه جدید کاربرانی که بصورت میهمان از اپلیکیشن استفاده می کنند می توانند بدون محدودیت کل متن یه پست را بخوانند 

برای دانلود برنامک از کافه بازار اینجا کلیک کنید | برای دسترسی صفحه داغ ترین موضوعات شبکه اینجا کلیک کنید 

دسته‌ها
اخبار

ماهنامه همشهری آیه با یادنامه‌ای درباره علامه طباطبایی

photo_2016-07-13_19-17-27

 

شماره تیر ماه مجله همشهری آیه با یادنامه ای درباره مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه سید محمد حسین طباطبایی منتشر شد.

 

شماره 50 ماهنامه همشهری آیه با مطالب زیر منتشر شد:

*مهارت تربیت با موضوع آماده کردن فرزندان توسط والدین برای ایفای نقش همسری

*مهارت زندگی با مضمون کمک زنان به پیشرفت اقتصاد خانواده

*گفت‌وگوی اختصاصی با علامه سید جعفر مرتضی عاملی که 11 فرزند دارد

*گفت و گوی خواندنی با نجمه سادات طباطبایی دختر علامه سید محمد حسین طباطبایی

*پرونده ای مفصل درباره شرط‌بندی، گزارش مخفی از پاتوق قماربازان و گفت و گو با حجت‌الاسلام محمدحسین مشکوری درباره تأثیر قمارو شرط‌بندی در جامعه

*گفت و گوی متفاوت با محمود خسروی وفا رییس فدراسیون جانبازان و معلولین

*گفت و گوی جالب با میلاد پاک‌پرور آقای گل جوانان آسیا و البته حافظ و قاری قرآن

*معرفی بیماری کبد چرب و خطرات این بیماری و درمان کبد چرب با توصیه‌های کارشناس طب سنتی

*پرسمان اهل بیت به همراهی کارشناس تاریخ جناب دکتر محمدحسین رجبی دوانی

*پرسمان اعتقادی به همراهی کارشناس محبوب حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان

برای تهیه شماره جدید نشریه همشهری آیه ماهنامه دین و زندگی به دکه های مطبوعاتی و یا سایت همشهری مارکت مراجعه نمایید 🙂 

دسته‌ها
گزارش

آل سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند

آل سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند
آل سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند

گروه بین‌الملل بنیانا  – اقدام تروریست‌های تکفیری آل سعود در تخریب گسترده و مستمر میراث انسانی و تاریخ تمدن سرزمین‌ شام از سوی کسانی که دیدگاه‌های تخریب‌گرانه در چارچوب انسانیت و ارزش‌های انسانی و مادی بشریت دارند، رفتاری جدید نیست.

این رویکردهای متعفن و ارزش‌های منحط که وهابیت برای تغییر ارزش‌ها و مبانی اخلاقی پسندیده اسلام ناب محمدی منتشر شده، رویکرد انگلیسی برای ترویج اسلام در مقیاس وهابیت و براساس دستورات انگلیسی‌ها و اجرای پروژه‌های آن‌ها است. این همان روشی است که وهابیت آل سعود در شبه جزیره عربستان به کار گرفته و همان اهداف و روش را در گروه های تروریستی و تکفیری داعش و امثال آن نیز شاهد هستیم.

فاروف اختر مدیر کمیته پادشاهی به نقل از جان ماریو نویسنده کتاب شورای بلاتس در صفحه 199 می نویسد: ارنست بیفن نخست‌وزیر وقت انگلیس در برابر مجلس عوام این کشور طی سخنانی در تاریخ 26 فوریه سال 1947 گفت: آل سعود با ما در سیاست‌های اعمال شده بر ضد عرب‌ها و مسلمانان از طریق فلسطین و آرمان یهودی همراه هست.

جان بتی نیز در صفحه 92 کتاب “صهیونیسم که آمریکا با آن بازی می کند”، می‌نویسد:عبدالعزیز آل سعود در نامه‌های خود به دوستان انگلیسی‌اش فاش می‌کند: ما اسرائیل را به رسمیت می شناسیم و افتخار می‌کنیم که اولین دولتی هستیم که دست خود را به سوی آن دراز می کنیم.

جمال رابعة عضو مجلس نمایندگان سوریه در مقاله ای  در روزنامه البناء لبنان نوشت: اسحاق بن زفی رئیس سابق رژیم صهیونیستی در صفحه 232 کتاب خود با عنوان “الدونمة” که اسحاق عبادی آن را به انگلیسی منتشر کرده و در آمریکا در سال 1957 منتشر شده، آورده است: برخی از گروه‌های دینی هستند که همچنان خودشان را از بنی‌اسرائیل می‌دانند. آنها حالا به دنبال اقامه شعائر دین یهود هستند. طایفه سامری ها بخشی از این افراد هستند که صراحتاً دین یهودیت را دنبال می‌کنند. طایفه مهم دیگری نیز وجود دارد که وهابیون هستند، آنها در ظاهر مسلمان هستند، اما در عمل و به صورت مخفیانه شعائر دین یهود را برپا می‌دارند.

مقایسه تاریخ آغاز انتشار وهابیت در منطقه در آغاز قرن 19 میلادی با دوره بروز پدیده تروریستی داعش، بسیاری از وجوه تشابه بین خشونت‌های به‌ کارگرفته ‌شده از سوی این دو گروه برای تحمیل موجودیت و افکار و دیدگاه‌های آن ها و بسط نفوذ آن در منطقه را شاهد هستیم.

علاوه بر این که منابع درسی که داعش در حال حاضر تدریس آن در مدارس الرقه را دیکته کرده، همان دروسی است که در عربستان سعودی نیز تدریس می‌شود. روزی نیست که در شهرهای عراق و سوریه مساجد و حسینیه‌ها و بقاع متبرکه تخریب نشود و دادگاه‌های نامشروع برای اقامه حد و انجام اقدام‌های گسترده و کورکورانه تشکیل نشود. از این منظر شهر الرقه را می توان با بروز پدیده آل سعود در شهر نجد مقایسه کرد که از تفکر وهابی به عنوان ابزاری برای اسلامی جلوه دادن تمامی جنایت‌های خود بر ضد بشریت استفاده کرده است.

اگر امروز گروه‌های تروریستی و تکفیری در هر منطقه‌ای که مسلط می‌شوند، اقدام به تخریب نمادهای فرهنگی و مذهبی و بقاع متبرکه آن می‌کنند، در سال‌های 1904 تا 1925 نیز آل سعود مقبره اهل بیت پیامبر خاتم و صحابه ایشان را تخریب کرده و مساجد و منازل ائمه و بقاع آن ها و مزارهای مقدس را ویران کردند. ابن الریحانی در کتاب خود با عنوان تاریخ معاصر نجد و ملحقات آن می نویسد که توابع تفکر محمد بن عبدالوهاب هر چیزی که مردم به آن تبرک می جستند را تخریب می کردند، آن ها مقبره بزرگان اسلام از جمله قبور ائمه اطهار و صحابه پیامبر را تخریب کردند.

کتاب‌های تاریخی نقل می‌کنند که جنگ آل سعود که آن را تحت مشروعیت وهابیت سعودی دنبال می کند، بیش از 7 هزار کشته بر جای گذاشت تا در نهایت دولت افراط گرا در این کشور تشکیل شود که مذهب رسمی آن وهابیت بوده و شریعت تهیه شده و مورد نظر خود را به همراه قوانین سخت‌گیرانه آن به دیگران تحمیل کند، این همان چیزی است که امروز نیز گروه تروریستی داعش برای رسیدن به آن تلاش می‌کند.

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
حرم مطهر ائمه بقيع (ع)، پيش از تخريب توسط وهابيان در سال 1344 ق

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
تخریب قبور امامین عسکریین (ع) در سامرا

می‌توان گفت که بیشتر 90% از آثار اسلامی منطقه حجاز از سوی خاندان آل سعود تخریب شد. آنها میراث فرهنگی و تمدنی و انسانی اسلام را در مکه مکرمه تا سال 1924 از بین بردند.آنها قبرستان معلی را که مقبره حضرت خدیجه همسر پیامبر و ابو طالب عموی ایشان در آن بود، تخریب کردند.

آل سعود در شهر مدینه منوره نیز قبرستان بقیع را در سال 1926 تخریب کرد و مقبره 4 تن از ائمه اطهار را ویران نمود. سعودی‌ها همچنین مساجد هفت‌گانه در شهر مدینه شامل مساجد فتح یا أحزاب، مسجد سلمان فارسي، مسجد أبو بكر، مسجد عمر، مسجد فاطمه، ومسجد علي (ع)  ومسجد ذو القبلتين را تخریب کردند. آن ها همچنین قبر حضرت حمزه را تخریب کرده و مقبره شهدای احد و مسیرهای بدر و احد را نیز ویران کردند.

در برابر تمامی این اقدامات ویرانگرانه، برخی مواضع و مناطق بود که با اهتمام و توجه آل سعود مواجه شد و آنها اقدام به مرمت این آثار نمودند. یکی از این مناطق منطقه خیبر است که آثار مرتبط با تاریخ یهودیان در آن واقع است. این منطقه تاکنون زیارتگاه یهودیان بوده و آن‌ها برای بازدید از این آثار به آنجا سفرمی کنند.

دیگر آثار یهودیان در شهر مدینه منوره نیز همچنان به قوت خود باقی است. پایگاه کعب بن الاشرف یکی از این آثار است که در منطقه السد در شهر مدینه است و به عنوان منطقه باستانی ثبت شده است. حال این سؤال مطرح است که چگونه است که وهابیت آل سعود آثار و نمادهای یهودیان را حفظ می‌کند، اما‌ آثار و مراکز مذهبی و نمادهای دینی مرتبط با پیامبر و اهل بیت و صحابه را ویران می‌کند.

همین وهابیت کتابخانه تاریخی و جهانی موجود در عربستان سعودی را که از باارزش‌ترین کتابخانه‌های دنیا از حیث ارزش تاریخی بود، به آتش کشیدند. این کتابخانه شامل 60 هزار جلد کتاب نادر بود که در آن بیش از 40 هزار نسخه خطی نادر از نسخه های خطی دوران جاهیلیت نگهداری می شد.

اقداماتی که آل سعود یا فاشیسم وهابی در تخریب تمدن اسلامی و تاریخ انسانی در شبه جزیره عربستان آغاز کرد، به دست داعش در سایر مناطق در حال تکمیل است. آنها این رویکرد را در سرزمین شام و بین‌النهرین آغاز کرده و اقدام به تخریب و از بین ‌بردن آثار باستانی نظیر شهر نمرود و حضر و موزه موصل در عراق و شهر تاریخی تدمر و معبد بل و مقبره های عمودی مزارهای تاریخی کرده اند. همین اتفاق در سایر استان‌های سوریه از قبیل حلب و ادلب و درعا و حماه نیز رخ اده و آثار باستانی و تاریخی این شهرها غارت و تخریب شده اند.

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
تلاش برای تخریب حرم مطهر حضرت زینب (س) و سیده سکینه (س)تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
نبش قبر حجر بن عدی

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
تخریب مزار اویس قرنی، عمار یاسر و وابصه بن معبد الاسدی

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مرقد نوه خليفه دوم (عمر بن خطاب) در موصلتاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب «قبر البنت» در موصل

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مزار «شيخ فتحي» در موصل

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مسجد و حسينيه «سعد بن عقيل» در تلعفر

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مسجد و حسينيه «القبة» در موصل

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
مرقد «قبر البنت» در موصل

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مزار «احمد الرفاعي» در منطقه «محلبية»

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مزار «شيخ ابراهيم» در منطقه «محلبية»

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب مزار «شيخ ابراهيم» در منطقه «محلبية»

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخريب حسينيه «قدو» در تلعفر

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخریب آثار باستانی بین‌المللی موزه یونسکو در شهر الحضر عراق

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخریب آثار باستانی بین‌المللی موزه یونسکو در شهر الحضر عراق

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخریب آثار باستانی بین‌المللی موزه یونسکو در شهر الحضر عراق

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر
تخریب آثار باستانی بین‌المللی موزه یونسکو در شهر الحضر عراق

مدیریت آثار باستانی و موزه‌ها در سوریه از طریق یک نقشه در حال تهیه و به روزسازی اعلام می‌کند که 785 موقعیت باستانی و تاریخی در سوریه در تمامی استان‌های کشور در نتیجه اقدامات افراط‌گرایان خسارت دیده است. در یمن نیز رویکرد وهابی به دنبال تخریب آثار تاریخی یمن از طریق حملات هوایی بوده و ابزارهای آن شامل داعش و القاعده نیز این مأموریت را در حملات زمینی دنبال می‌کنند.

 
 ویدیو : تخریب آثار باستانی توسط داعش
 
 دانلود ویدیو

در لیبی نیز این رویکرد دنبال می‌شود. از جمله مهم‌ترین مناطق باستانی لیبی که تخریب شده شهر بزرگ لبده است که قدمت آن به دوران امپراتوری رم باز می‌گردد. شهرهای صبراته و شحات عنوان دو مستعمره یونان قدیم و شهر غدامس واقع در جنوب لیبی از دیگر مناطقی هستند که هدف تخریب گروه‌های تروریستی قرار گرفتنه و در سایه تسلط داعش در جغرافیای لیبی با سرنوشتی مجهول مواجه هستند.

تاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
نبش قبر امامزاده عبدالسلام لیبیتاریخچه آل سعود در تخریب آثار اسلامی و مرمت نمادهای یهودی/ چرا آل‌سعود آثار تاریخی اسلامی را نابود و نمادهای یهودی را مرمت می‌کند/ از نابودی مساجد هفت‌گانه مدینه تا مرمت منطقه خیبر+تصاویر و فیلم
تخریب قبور علمای سایر مذاهب و ادیان توسط وهابیون

در پایان ذکر این نکته لازم است که فاشیسم وهابی که تاریخی از قتل و کشتار و جنایت و تروریسم دارد ، انسان را در رویکردهای تخریب‌گرایانه بشریت به یاد نازی‌ها می‌اندازد. البته نقش و کارکرد اعلام شده و اعلام نشده آل سعود در منطقه عربی در راستای از بین بردن تمامی نشانه‌های اسلامی و تمدن انسانی است. آنها پرچم وهابیت را بعنوان شعار و مسلک خود بالا برده و به این ترتیب به اسب تروای امت اسلامی در خدمت رژیم صهیونیستی تبدیل شده اند.

دسته‌ها
مقاله

سالروز تخریب قبور ائمه بقیع (ع) و یوم الهدم

بقیع
بقیع

واگویه یک «هتک حرمت»

 

 

در آغاز سخن تذکار به این مهم لازم است که فرقه وهابیت با تفکر بدعت‌گذار و مخرب خود – که بیش از 300 سال است جهان اسلام را تهدید می‌کند- بر اساس اعتقاداتی در فقه حنبلی، در قرن چهارم پایه‌گذاری و در قرن هشتم با پیدایش تعاریف سلفی احیا شد، در قرن دوازدهم سر و سامان پیدا کرد و در قرن چهاردهم به عنوان تحفه‌ای سیاسی به سراسر دنیا صادر شد!

 

با تأمل در ریشه‌های پیدایش این گروه انحرافی، به‌خوبی می‌توان دست‌های استعمار را در ایجاد تفرقه بین ملل اسلامی مشاهده کرد. مورخین با اسناد و مدارک معتبر، این فرضیه را به اثبات رسانده‌اند که وهابیت به دستور مستقیم بریتانیا پایه‌گذاری شد و جاسوسان وزارت مستعمرات انگلیس در شکل‌گیری و تثبیت این فرقه نقش اصلی را به عهده داشته‌اند.

 

مستر همفر جاسوس انگلیس در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «گمشده‌اش را در محمد بن عبدالوهاب یافته است!» او از علمای عصر خود متنفر بود و حتی به خلفای چهارگانه هم اهمیت نمی‌داد و فقط به فهم خود از قرآن و سنت تکیه می‌کرد.

از این‌رو وزارت مستعمرات بریتانیا، نقشه دقیقی برای محمد بن عبدالوهاب تهیه می‌کند که مهم‌ترین مفاد آن عبارت‌اند از: «تکفیر همه مسلمانان، مباح بودن قتل و غارت اموال و هتک آبروی آنان و فروختن آن‌ها در بازار برده‌فروشان و جواز برده کردن مردان و به کنیزی گرفتن زنان، ویران کردن کعبه تحت عنوان امحای آثار بت‌پرستی، جلوگیری از حج، تحریک عشایر به حمله به قافله‌های حجاج و کشتن و غارت آن‌ها، تحریک مردم به نافرمانی از خلیفه عثمانی و جنگ با او، مبارزه شدید با شریف‌های حجاز و کاستن از نفوذ آنان، تخریب قبه‌ها، ضریح‌ها و اماکن مقدس مسلمین در مکه و مدینه و بلاد اسلامی تحت عنوان مبارزه با شرک و بت‌پرستی، ایجاد آشوب در بلاد مختلف با هر وسیله ممکن و انتشار قرآنی تحریف شده!»

 

[box type=”warning” align=”” class=”” width=””]

 وهابی‌ها معتقدند مسلمانان دیگر از دین برگشته و در دین بدعت گذاشته و با زیارت قبول انبیا، اولیا و صالحین کافر شده‌اند! لذا ریختن خون آنان و غارت اموالشان، بر وهابیان واجب است! بر اساس این تفکر هنگامی که سعودی‌ها بر حجاز مسلط شدند، با توجه به پیوند فکری و عقیدتی با محمد بن عبدالوهاب همه آثار و بناهای روی قبور بزرگان صدر اسلام را خراب کردند!

[/box]

 

 

آن‌ها ابتدا بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران کردند و پس از آنکه کاملاً بر حجاز مسلط شدند، به تخریب بناها و آثار و گنبدها پرداختند و اشیای گران‌قیمت داخل آن‌ها را به غارت بردند و نه‌تنها در مدینه بلکه در هر جایی که بارگاه، زیارتگاه و گنبدی دیدند، ویران کردند.

 

وهابیان در مکه گنبدهای قبرحضرت عبدالمطلب، حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه (س) را ویران و زادگاه پیامبر (ص) و فاطمه‌زهرا (س) را با خاک یکسان کردند! آنان در جدّه به تخریب گنبد و قبر حوّا پرداختند و همه مقابر را در مکه، طائف، جده و سایر نواحی ویران ساختند و در مدینه هم به تخریب مسجد و آرامگاه حمزه سیدالشهدا (ع) پرداختند.

 

پس از تسلط وهابی‌ها بر مدینه، شیخ عبدالله بن بالیهد، قاضی‌القضات وهابی‌ها در باره تخریب گنبدها و زیارتگاه‌ها از مردم نظرخواهی کرد که اکثراً از ترس جواب ندادند! البته وهابی‌ها برای تخریب گنبدها و ضریح‌ها و حتی گنبد مرقد پیامبر (ص) از کسی اجازه نمی‌گرفتند و این نظرخواهی هم در واقع برای آماده‌کردن مردم انجام شده بود، لذا بلافاصله پس از صدور اعلامیه و نظرخواهی، همه گنبد و زیارتگاه‌ها در مدینه و اطراف آن ویران شدند.

 

[box type=”error” align=”” class=”” width=””]

حتی گنبد ائمه (ع) در بقیع و قبر عباس عموی پیامبر (ص) را که در کنار آن‌ها بود، ویران کردند و صندوق‌ها و ضریح‌هایی را که روی قبرها قرار داشتند از بین بردند و از این زیارتگاه‌ها جز تلّ خاکی برجا نگذاشتند.

از جمله آثاری که از بین رفتند می‌توان به گنبد مرقد عبدالله و آمنه، پدر و مادر پیامبر (ص)، مزار همسران پیامبر (ص)، قبر عثمان بن عفان، اسماعیل پسر امام صادق (ع) قبر مالک و خلاصه همه مزارهای مدینه و اطراف آن را خراب کردند! پیش از این هم قبر حمزه عموی پیامبر (ص) و قبور شهدای احد را از بین برده و مشتی خاک بر جا گذاشته بودند.

[/box]

 

 

قابل ذکر است تا پیش از هجرت پیامبر (ص) به مدینه مردم آن شهر مرده‌های خود را در دو قبرستان «بنی‌سالم» و «بنی‌حرام» و گاهی هم در خانه‌های خود دفن می‌کردند، اما با هجرت مسلمانان به مدینه بقیع تبدیل به تنها قبرستان مردم مدینه شد و با دفن اجساد اصحاب پیامبر (ص) و نیز همسران و دختران و فرزندان آنان و اهل‌بیت (ع) این قبرستان اهمیت خاصی پیدا کرد و قبرستان‌های دیگر به صورت متروکه در آمدند. این قبرستان با وجود 10 هزار تن از شخصیت‌های بزرگ تاریخ اسلام در واقع یک گنجینه تاریخی است که متأسفانه با تعصب و انحراف حکام آن دیار به ویرانه‌ای تبدیل شده است.

 

نویسنده: علی احمدی فراهانی

 

دسته‌ها
کیوسک

حادثه کوی دانشگاه چگونه شکل گرفت؟

حادثه کوی دانشگاه چگونه شکل گرفت؟
حادثه کوی دانشگاه چگونه شکل گرفت؟

جدا از آنچه در تیر سال 78 بر کوی، دانشگاه و کف خیابان‌های تهران گذشت، هم‌زمان و پیش از آن، تحولاتی در فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور رخ داد که تحت‌تاثیر متن حوادث، کم‌تر مورد توجه قرار گرفت. برنامه و طرحی چیده شد و افرادی به بازیگری مشغول شدند تا فتنه 18 تیر شکل گرفت. 18 تیر 78 حادثه‌ای خلق‌الساعه نبود، طرحی بود که پشتوانه‌ای داشت و آینده‌ای پیش رو. خالقان حادثه کوی دانشگاه پازلی را طراحی کردند و براساس آن پیش رفتند.

حمله به «پایگاه دشمن»

 اثبات تاثیرگذاری رسانه و مطبوعات بر شکل‌گیری ساختار فکری ـ فرهنگی جامعه، نیاز به تحقیقات جامعه‌شناسانه گسترده‌ای ندارد. وضوح این امر آنچنان است که هر فردی با کمی تأمل به آن خواهد رسید. احزاب و گروه‌های سیاسی ـ اجتماعی با علم به این امر بدیهی،  برای بهترین استفاده از این ابزار سودمند، سرمایه‌گذاری می‌کنند.

براندازان و دشمنان فرهنگ انقلاب اسلامی، اهمیت مطبوعات و تاثیر آن بر جامعه را از همان سال‌های ابتدایی انقلاب درک کردند. فضایی که اوایل انقلاب در نشریه‌های مختلف و در گروه‌های مختلف سیاسی شکل گرفت، با قاطعیت مسوولان و برخورد با آنها در آن روزها، منجر به انحراف انقلاب از مسیر خود نشد.

هرچند آن جریان به‌طور کامل از بین نرفت و کم وبیش در سال‌های بعد به کار خود ادامه داد؛ اما پس از پایان جنگ و تغییر فضای اجتماعی ایران، سکولارهای ایرانی به این نتیجه رسیدند که دوباره فضا برای استفاده از مطبوعات فراهم شده است. هدف این بود که از نهادینه شدن ارزش‌های انقلابی و اسلامی در نسل جدید جلوگیری شود و فرهنگ لیبرالی، جایگزین فرهنگ سال‌های ابتدایی انقلاب در بین توده‌های مردم شود.

این روند با روی کار آمدن دولت اصلاحات و حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم قوه مجریه از این جریان سکولار مطبوعاتی، در کنار دفاع تمام‌قد وزیر ارشاد، بیش از پیش فضا را برای جولان لیبرال‌ها مهیا کرد. توپ‌خانه‌ای که با هدف شلیک به نظام، کار خود را شروع کرده بود، خویشتن‌داری نکرد و با پشتیبانی و دل‌گرمی عطاءالله مهاجرانی هدف را به‌سمت مبانی و اعتقادات اسلام نشانه گرفت.

نشریه‌هایی که با پیش‌تازی  روزنامه‌های سلام و جامعه در سال‌های میانی دهه 70 شروع به کار کرده بودند، به‌واسطه افتتاح زنجیره‌وار، پیوستگی محتوایی و مدیریت واحد، عنوان مطبوعات زنجیره‌ای را به خود گرفتند.

صبح امروز، جامعه، توس، نشاط، خرداد، عصر آزادگان، بهار، دوران امروز، نوروز، مشارکت، آفتاب امروز، عصر ما، آریا، ایران فردا، هم‌میهن، اخبار، آوا، پیام هاجر و… مهم‌ترین نشریه‌هایی بودند که در ماه‌های ابتدایی دولت اصلاحات، بی‌محابا مجوز انتشار دریافت کردند و البته خیلی سریع اندیشه‌های خود را در فضای جامعه پخش کردند.

-«اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه براساس قانون داده شود، اشکال ندارد حتی علیه خدا» آفتاب امروز،2/6/78

-«معصومین فقط در کلیات و اصول اسوه‌اند، نه در فروع و جزییات» محسن کدیور، ماهنامه کیان

-«صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.» صبح امروز، خرداد78

-«مسلمان نبودن عیب و عار نیست و مسلمان بودن هم شرط لازم رستگاری نیست.» هویت خویش، اردیبهشت 78

-«مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب‌افتادگی است.» جامعه سالم، تیر77

-«برخورد با توهین‌کنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهین می‌شود، خود اشاعه فحشاست.» مهاجرانی، اخبار اقتصاد، مهر 78

-«پیامبر رفت و هیچ فردی را به جانشینی خود انتخاب نکرد. امام حسین جانشین پدر خود نبود.» صبح امروز، 23/8/78

-«حکومت دینی، تفکری غلط است و بر همین اساس دین و سیاست از یکدیگر جدا می‌باشند.» پیام هاجر، 28/7/78

اینها تنها گوشه‌ای از پرده‌دری و گستاخی نشریه‌ها نسبت به مبانی اعتقادی مردم بود. این در حالی بود که مجموعه وزارت ارشاد به‌عنوان متولی فرهنگ کشور، نه‌تنها موضعی در مقابل این شارلاطانیزم مطبوعاتی نگرفت، بلکه وزیر و معاون مطبوعاتی وی بارها به حمایت از هتاکان به امنیت اعتقادی مردم لب به سخن گشودند. رییس‌جمهور نیز در این میان سیاست سکوت همراه رضایت را در پیش گرفته بود.

مجلس پنجم که در آن زمان، سال چهارم و آخر خود را سپری می‌کرد، پس از درک شرایط این‌چنینی  تصمیم گرفت وارد صحنه شود تا فضای بی بندوباری مطبوعات را تغییر دهد که می‌توانست عواقب خطرناکی برای کشور داشته باشد. به‌همین منظور مجلس اوایل سال 78 لایحه اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کار قرار داد. یک‌بار در اسفند 64، کلیات تغییر قانون مطبوعات (مصوب سال 1358) در مجلس دوم تصویب شده بود.

ولی از همان زمان نیز این لایحه مخالفانی داشت و حتی در سال‌های بعد هم اعتراضاتی مبنی بر وجود نقاط مبهم در این قانون شده بود. به‌دلیل همین ابهام‌ها در حوزه عمل،  در سال 74 در حالی‌که هنوز دوران 2 خرداد شروع نشده بود، زمزمه‌های طرح اصلاح قانون مطبوعات شروع شده بود. بنابراین خانه ملت تصمیم گرفت با توجه به همان کاستی‌های قبلی این قانون و با نظر به فضای شکل‌گرفته در مطبوعات، دست به اصلاح این قانون بزند.

هنگامی‌که کلیات طرح در دستور کار مجلس قرار گرفت،‌ تنها چند روز کافی بود تا حمله‌های هماهنگ نشریه‌های اصلاح‌طلب به طرح مجلس، آغاز شود. این در حالی بود که این  اصلاحیه که در 4 بند تصویب شده بود، حاوی اصولی منطقی و عقلانی بود. در حقیقت حداقل‌هایی بود که هر عقل سلیمی آن را جایز می‌شمارد.

ممنوعیت فعالیت مطبوعات برای بیگانگان، جاسوسان، سردمداران رژیم طاغوت و…، منع شدن مطبوعات برای دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه، مقابله با افراد دولتی و غیردولتی که مطبوعات را تحت فشار قرار می‌دهند و التزام عملی مدیران مسوول و صاحبان امتیاز نشریه‌ها به قانون اساسی جمهوری اسلامی، مواردی بود که در مجلس تصویب شد. این موادی بود که عقل، منطق و شرع آن را تایید می‌کرد.

6053_341

نشریه‌های زنجیره‌ای، آتش خود را سمت مجلس گرفتند. اولین تیر را مجمع روحانیون مبارز با صدور اطلاعیه‌ای در روزنامه دولتی ایران  زد: «این طرح سایه استبداد را بر فضای مطبوعات کشور می‌گستراند» تیترها آنچنان بود که اگر کسی نمی‌دانست محتوای این قانون چیست، حتما آن را متحجرانه و قرون وسطایی تلقی می‌کرد:

– «طرح اصلاح مطبوعات، یعنی سایه استبداد بر فضای نشریات کشور» ایران،2تیر78

– «تکریم یا تحریم آزادی، سرنوشت مطبوعات رقم می‌خورد» خرداد، 13تیر78

– «اعتراض شدید انجمن صنفی روزنامه‌نگاران به طرح اصلاح قانون مطبوعات» نشاط، 18خرداد78

در این میان روزنامه سلام به مدیرمسوولی موسوی خویینی‌ها علمداری این جریان برعهده گرفت:

 «طرح تغییر قانون مطبوعات، وهن قانون اساسی است» سلام،27 و30خرداد78

«اصلاح قانون یا به بن‌بست کشیدن نظام؟» سلام،9 تیر78

این حجم از توهین، تخریب و جَوسازی در حالی بود که هیچ‌یک از این نشریه‌ها از محتوا و متن  این طرح با مردم صحبت نمی‌کردند و تنها با انتخاب تیترهای داغ و جنجالی، سعی در مسموم کردن فضای کشور داشتند.

گویا این نشریه‌ها وگردانندگان آنها خود را مصداق اعمال مجرمانه‌ای یافته بودند که در این قانون بر آن تصریح شده بود، یا  شاید این بخشی از پازلی بود که چیده شده بود، شاید هم هردو. هرچه زمان  تصویب این طرح نزدیک‌تر می‌شد، فضای تندروی، افراط و عصبیت هم بیشتر بر نشریه‌ها تاثیر می‌گذاشت. فضایی احساسی که تنها جرقه‌ای می‌توانست آن را تبدیل به بحران کند.

«سلام» بر کودتا

شواهدی نشان از این داشت که واقعیت این هجمه، تنها مقابله با این طرح مجلس نیست. به نظر می‌رسید قانون مطبوعات بهانه‌ای شده باشد برای طرحی دیگر. اما چه طرحی می‌توانست اینچنین طراحان را به تب‌وتاب بیندازد؟

سعید حجاریان کم‌تر از یک سال قبل ـ17 آذر 77 ـ در مصاحبه‌ای با روزنامه ایران، از طرحی سخن می‌گوید و از آن با عنوان «فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به فرماندهی» یاد می‌کند. روزنامه سلام نیز،که یک‌بار در سال 72 به تعلیق فعالیت مطبوعاتی محکوم شده و با وساطت برخی مسوولان ارشد نظام، عفو شده بود، 9 تیر 78 در یک پیش‌بینی حیرت‌انگیز از طرح اصلاح قانون مطبوعات، به‌عنوان طرحی برای به بن‌بست کشیدن نظام یاد می‌کند.

سنگرهایی که حجاریان حدود یک سال پیش از آنها نام برده بود،کجا بودند؟ بعدها مشخص شد وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و حتی بسیج، مناطق عملیاتی براندازان بود. قرار بود هریک طی پروژه‌ای فرو بریزد. برای نشستن در جایگاه فرماندهی لازم بود بازوهای امنیتی و اطلاعاتی نظام و رهبری فلج شود. پس از جریان قتل‌ها که نشانه به‌سمت بدنه وزارت اطلاعات رفته بود، نوبت به نیروی انتظامی رسیده بود.

چگونگی اجرای طرح، نیازمند دقت فراوانی بود. محمدعلی ابطحی یک‌بار گفته بود: «آقای خاتمی 20 میلیون نفر پشت سر دارد اما آقای خامنه‌ای 8 میلیون رأی آورد. اگر درگیری به‌وجودآید، مطمئن باشید که آقای خامنه‌ای پیروز نخواهد شد.» با شکل‌گیری اصلاح قانون مطبوعات، بهانه لازم برای درگیری و به صحنه آمدن سرمایه اجتماعی شکل گرفته بود که اصلاح‌طلبان تصور می‌کردند حامی آنها هستند.

29889_120
کوی دانشگاه

کلید آشوبی که هدفی جز کودتا نداشت، در دستان مدیرمسوول روزنامه سلام بود. کودتا براساس سند مجعولی که 15تیر 78 بر پیشانی روزنامه سلام نشست، راه خود را یافت. پیوند ماجرای قتل‌ها و وزارت اطلاعات به طرح مجلس، براساس سندی دروغی و جعلی، شکل گرفت. سندی که از وزارت اطلاعات به سرقت رفته بود، درحقیقت نامه‌ای بود که در جلسه‌های مشاوران خطاب به وزیر نوشته شده بود و درحقیقت محتوایی فرهنگی مربوط به رصد کلی فضای کشور داشت.

اما نامه‌ای که در بالاترین سطح امنیتی کشور نگارش شده، چه‌طور سر از روزنامه درآورده بود؟ و چه‌طور این روزنامه دست به افشای اسرار نظام زده است؟ کاری که موسوی خویینی‌ها کرد، ریسک خطرناکی بود که تنها صدای آمریکا حامی آن بود. علیرضا نوری‌زاد در گفت وگو با رادیو آمریکا: «کاری که روزنامه سلام کرد، به گمان من یکی از شجاعانه‌ترین کارها در تاریخ 20 ساله مطبوعات ایران بود.»

روزنامه سلام علاوه بر این‌که سندی محرمانه را افشا کرد، آن را تحریف نیز کرده بود. بنابراین براساس قانون باید توقیف می‌شد. این اتفاق یک روز بعد رخ داد. همان شب ساعت 10 نیز وزارت اطلاعات شکایتی علیه مدیرمسوول به جرم افشای اسرار نظام تنظیم کرد. علی یونسی وزیراطلاعات دولت اصلاحات، در مصاحبه‌ای گفت: «کاری که روزنامه سلام کرد، سرقتی بود که فقط استفاده جناحی و سیاسی داشت.»

یک ماه فضاسازی علیه طرح مجلس، پیوند آن با سعید اسلامی و ماجرای قتل‌ها و حال بسته شدن روزنامه‌ای که مدیرمسوول آن حکم پدر و استاد برای  زنجیره‌ای‌ها راداشت، همه اینها آماده بود تا نشریه‌های برانداز دوباره وارد صحنه شوند. حزب مشارکت 16 تیر بیانیه‌ای صادر کرد و نوشت: «اصرار به توقیف سلام می‌تواند عواقب و پیامدهای زیان‌باری داشته باشد.»

۱۰ شب ۱۶تیر حکم توقیف سلام صادر شد. یعنی درست زمانی‌که روزنامه‌های صبح فردا یا بسته شده بودند یا در حال بسته شدن بودند. اما تیترهای فردا صبح زنجیره‌ای‌ها وتحلیل‌های فراوان‌شان مبنی بر توقیف روزنامه سلام، طوری بود که گویا توقیف روزنامه را پیش‌بینی می‌کردند. درحقیقت این نیز بخش دیگری از پازل بود که چیده شد و به‌خوبی جلو می‌رفت.

_ زمان، حامل حوادث خشونت‌بار است

_نظام باید هزینه‌های سنگینی بپردازد.

_محدودیت مطبوعات، خشم مردم را شعله‌ور خواهد کرد.

_دانشجویان ساکت نخواهند نشست.

صحبت از خشم و خشونت، زینت‌بخش نشریه‌های مدعیان گفت‌وگو، آزادی و دموکراسی شده بود. در این میان تحریک دانشجویان، بیش از همه مورد توجه این جریان قرار گرفت. تلاش زیادی صورت گرفت که از راه‌های مختلف، اعتراض از پیشانی روزنامه‌ها به صحن دانشگاه کشیده شود.

«هزینه‌ای» که پرداخت شد

روزنامه نشاط صبح روز 17تیر، در حالی‌که تصویر موسوی خویینی‌ها را در صفحه اول خود آورده بود، نوشت: «آیا محافظه‌کاران هزینه به صحنه آوردن موسوی خویینی‌ها را محاسبه کرده اند؟»

سعید حجاریان نیز در روزنامه‌اش، صبح امروز، نوشت: «بازی دموکراسی، اگرچه بازی نامیده می‌شود، ولی اگر قواعد آن را پذیرفتیم، دیگر بازی نیست و اگر این قاعده در مطبوعات یا انتخابات در هم شکسته شود، آن‌گاه سیاست‌ورزی به پایان می‌رسد.» خبر از پایان سیاست‌ورزی داده شد. هزینه به صحنه آوردن موسوی خویینی‌ها با تنظیم شکایت از او چه ارتباطی می‌توانست داشته باشد؟ روزنامه‌ها در 17 تیر، به‌طور علنی نظام را تهدید کردند.

29891_540

تابستان داغ

تحریک دانشجویان در نشریه‌ها، همان بعدازظهر روز 17تیر و با حضور عواملی که بعدها مشخص شد اصلا دانشجو نبوده‌اند، نتیجه داد. اما تنها 10 روز پیش از آن، روی دیگر این پروژه توسط نشریه آمریکایی «میدل ایست اکونومیک دایجست» برملا شد.

این نشریه در مقاله‌ای خبر از تحولاتی حیاتی در ایران داد: «بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت و حتی شاید دور نهایی رویارویی جدی بین جناح محافظه‌کار و اصلاح‌گرایان خواهد بود. اصلاح‌طلبان، یک تابستان سیاسی داغ را  پیش روی دارند تا جناح محافظه‌کار را از میدان مبارزه خارج کنند.»

برنامه‌ای که پیش‌بینی شده بود،  شب 17تیر در محوطه کوی دانشگاه تهران توسط دفتر تحکیم وحدت کلید خورد. نصب اعلامیه‌ای در محوطه کوی و دعوت دانشجویان برای حضور در تجمع اعتراضی به توقیف سلام. سیدنظام موسوی که در آن زمان مسوول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود، می‌گوید: «فردی که این اعلامیه را  پخش می‌کرد، شفیعی نام داشت که اصلا دانشجو نبود و کارمند جهاد دانشگاهی کوی بود. جالب این‌که تاج‌زاده، همین فرد را  به‌عنوان دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب  در وزارت کشور منصوب کرد.»

چند ساعت از نصب اعلامیه که می‌گذرد، تعدادی از اعضای دفتر تحکیم وحدت همراه 2 نفر دیگر به نام‌های منوچهر و اکبر محمدی که بعدها خودشان اعتراف کردند اصلا دانشجو نبوده‌اند ـ منوچهر محمدی دانشجوی اخراجی اقتصاد بود ـ  تظاهرات در محوطه کوی  را شروع  و دانشجویان را به خروج از خوابگاه‌ها دعوت می‌کنند.

عامل تحریک دعوت دانشجویان، در شعارهایی که سر داده می‌شود، شنیده می‌شود. شعارهایی که حاکی از تهدید آزادی و اختناق است. دانشجویان از آنچه پشت پرده این جریان می‌گذرد، بی‌خبر هستند. پشت پرده‌ای که آنان را تنها پیاده‌نظامی می‌دانند برای  مقصود خود. آرام آرام  شعارها علیه نظام و رهبری هدایت می‌شود. با توجه به روزهای فرجه امتحانات و حضور کم دانشجویان در کوی، نیاز به حضور عوامل غیردانشجو و هدایت معترضان به بیرون از محوطه خوابگاه احساس می‌شود.

جمعیت حدود ساعت 9 شب 18 تیر از محوطه کوی دانشگاه خارج و وارد خیابان کارگر می‌شود. هم‌زمان با حضور معترضان در خیابان، عاملان اصلی، آشوب و تخریب اموال عمومی را آغاز می‌کنند. با تبدیل اعتراض به آشوب و تخریب و سلب امنیت از مردم منطقه، نیروی انتظامی وارد صحنه می‌شود و از  دانشجویان می‌خواهد به کوی برگردند. جمعیت به داخل کوی برمی‌گردد ولی همچنان 20 ـ 30 نفر  می‌مانند و خیابان را می‌بندند.

اراده‌ای که علاقه‌مند به درگیر کردن نیروهای انتظامی با آشوب‌گران است، کاملا حس می‌شود. گروگان‌گیری یک سرباز وظیفه ناجا توسط دانشجویان  و ضرب و شتم وی، فضا را به‌شدت متشنج می‌کند.  سرباز از دست دانشجویان می گریزد ولی کلاه او را به حالت تمسخر به هوا پرتاب می‌کنند.

شب از نیمه می‌گذرد که  شعارهای دانشجویان تندتر می‌شود و روشن کردن آتش در خیابان و تخریب اموال عمومی  شدت می‌گیرد. پلیس  با بلندگو باز از دانشجویان می‌خواهد به کوی برگردند و در غیراین‌صورت برخورد خواهد کرد. همین اتفاق هم می‌افتد. نیروی انتظامی  وارد محوطه کوی می‌شود و درگیری شدیدی که بین معترضان و نیروی انتظامی رخ می‌دهد، منجر به اتفاق های تلخی می‌شود.

photo_2016-07-13_00-06-18

طبق اظهار فرماندهان نیروی انتظامی پلیس، آن شب هرچه تلاش می‌کنند وزیر کشور را نمی‌یابند، تا از او کسب تکلیف کنند. ـ نیروی انتظامی زیر نظر رهبری عمل می‌کند، اما مسوولیت آن از طرف رهبری به وزیر کشور تفویض شده است.ـ   آن شب وزیر کشور از ساعت 11شب تا 4 صبح در دسترس نبوده. درگیری و آشوب نیمه‌شب در کوی و خیابان‌های اطراف، ادامه می‌یابد. شعارها ارتباطی با روزنامه سلام و قانون مطبوعات ندارد.

جمعیت معترض، اصل نظام را هدف گرفته‌اند. هم‌زمان با ادامه درگیری‌ها  تا نیمه‌شب، عده‌ای وارد کوی می‌شوند و اقدام به تخریب خوابگاه‌ها و ضرب و شتم دانشجویان می‌کنند. اقدامی که نه‌تنها هیچ توجیهی ندارد بلکه به‌شدت مشکوک است. طبق اظهار برخی از دانشجویان حاضر در واقعه، افرادی که وارد کوی شدند، اصلا دانشجو نبودند و هرکسی را هم مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.

حتی گفته شد یکی از کسانی‌که  آن شب کتک خورد، قائم‌مقام بسیج دانشکده تربیت‌بدنی بود. دانشجویانی که در اتاق‌های خود مشغول استراحت هستند، مورد حمله قرار می‌گیرند. آنچه مسلم است حجم آشوب و تخریب به‌قدری زیاد است که نمی‌توان آن را به حضور یک‌ساعته نیروی انتظامی در کوی نسبت داد.

در این میان اظهارنظرهای بی‌منطق و بعضا تحریک‌آمیز برخی مسوولان مانند تاج‌زاده و سلیمانی معاون دانشجویی وزیر علوم، در ملتهب کردن اوضاع و تحریک دانشجویان علیه نظام، بسیار تاثیرگذار است. مصطفی معین وزیر علوم نیز در اقدامی مشکوک و تأمل‌برانگیز، استعفای خود از وزارت را اعلام می‌کند که در آن شرایط، هیچ تاثیری غیر از ملتهب کردن اوضاع ندارد. شرایطی به‌وجود می‌آید که تصور می‌شود دولتی‌ها در یک طرف ایستاده‌اند و به‌جای آرام کردن اوضاع، با اقدام‌های خود بر تنش می‌افزایند.

فردی به نام احمد باطبی ـ

فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبودـ در راستای طرحی که بخشی از پازل  توطئه است و جریان کشته‌سازی را دنبال می‌کند، با در دست گرفتن یک زیرپیراهن آغشته به رنگ ـ که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، زیرپیراهن را رنگی کرده بود ـ مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. عکسی از او به‌طور گسترده در نشریه‌ها منتشر شد و انعکاس گسترده‌ای پیدا کرد و تا مدت‌ها به‌عنوان سندی مبنی بر کشتن دانشجویان ارایه می‌شد.

درباره پروژه کشته‌سازی، سیدنظام موسوی که به‌واسطه حضور در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، از نزدیک حوادث ۱۸ تیر را رصد کرده است، در خاطرات خود می‌گوید: «تحکیمی‌ها می‌خواستند سوار موج شوند. یکی از ایرادهای جدی که به اینها وارد بود، این بود که به دروغ اسامی کشته‌شدگان را منتشر کردند.

قرار بود در اعتراض به کشتن دانشجویان، شنبه ۱۹تیر جلو سردر دانشگاه تجمعی داشته باشند، در حالی‌که تا آن زمان کسی کشته نشده بود. شورای صنفی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ۱۳ نفر را به‌عنوان کشته‌شده مطرح کرد که همان شب رادیو اسراییل این خبر را بازتاب داد.

ازقضای روزگار، برخی از این اسامی که به‌عنوان کشته‌شدگان مطرح شده بودند، بچه‌های بسیج دانشجویی بودند. بعد ما زنگ زدیم و پی‌گیری کردیم و دیدیم که اصلا تهران نیستند. همه آن ۱۳ نفر را پی‌گیری کردیم و دیدیم دروغ است. سریع صداوسیما را در جریان گذاشتیم و صداوسیما هم اعلام کرد اسامی ۱۳ کشته حادثه کوی دانشگاه دروغ است.»

batebi

واکنش محمد خاتمی رییس‌جمهور در آن چند روز  درکنار سکوت، ابعاد دیگری  هم دارد. مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تصمیم‌گیری خاتمی و دولت وی در آن روزها می‌گوید: «در مساله 18تیر، شورای عالی امنیت ملی کمی با سستی کار کرد. آقای روحانی دبیر وقت شورا در آن زمان، خارج از کشور بود و جلسه‌های شورا که به ریاست رییس‌جمهور تشکیل می‌شد، اجازه نمی‌داد که بسیج وارد شود و جلو شلوغی‌ها را بگیرد.»

این امر در کنار تعلل در برخورد و حتی حمایت وی از مدیران زیرمجموعه‌اش که در بحران‌آفرینی نقش داشتند، نشان از این دارد که وی را نیز اگر نه به‌عنوان یکی از طراحان، حداقل باید از حامیان توطئه 18تیر دانست.

شب 19 تیر، وزارت اطلاعات  شکایت خود را از روزنامه سلام  پس می‌گیرد. روابط عمومی وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای رعایت بی‌طرفی و استقلال، حفظ آرامش و پرهیز از هرگونه تنش و تقویت سیاست‌های دولت خدمت‌گذار درباره توسعه سیاسی و آزادی‌های قانونی مطبوعات را به‌عنوان دلیل‌های انصراف از شکایت ذکر می‌کند.

همان شب جلسه‌ای در دفتر تحکیم وحدت با حضور سعید حجاریان و اصغرزاده شکل می‌گیرد. اعلام یک هفته عزای عمومی و درخواست  تعطیلی دانشگاه‌ها، از تصمیم‌های مهمی است که در این جلسه گرفته می‌شود.

شامگاه 19 تیر، در خیابان‌های اطراف کوی، حوادث تلخی می‌گذرد. در حالی‌که تقریبا جریان به‌طور کامل از اختیار دانشجویان خارج شده است، تخریب اموال عمومی، آتش زدن اتومبیل‌ها، حمله به مسجدها و آزار رساندن به اقشار مذهبی و هرکسی که ظاهری مذهبی دارد و حتی تعرض به بانوان محجبه، از جمله حوادثی است که  تلخی این حوادث را بیش از پیش می‌کند.

صبح روز شنبه 19 تیر، تیتر روزنامه نشاط اعلام یک هفته عزای عمومی  از طرف دفتر تحکیم وحدت است. عزای عمومی  برای حوادثی که تا کنون یک کشته داشته، آن هم افسر وظیفه‌ای بود که به‌صورت مهمان در خوابگاه حضور داشت. عزت ابراهیم‌نژاد که مهمان کوی بود، 19 تیر  و با اسلحه کمری  کشته می شود. هرچند هیچ  نهاد رسمی  مرگ او را تایید  نکرد.

روزنامه نشاط در همان شماره، مقاله‌ای را به قلم محمد قوچانی چاپ می‌کند،کسی که بعدها بسیاری از نشریه‌های اصلاح‌طلب  از جمله «شهروند امروز» را سردبیری کرد. «هزینه به صحنه آوردن یک نیروی موثر» عنوان یادداشتی بود که محمد قوچانی پیرامون نحوه درج نامه وزارت اطلاعات در روزنامه سلام نوشت:

«هنگامی‌که موسوی خویینی‌ها دریافت که مجید انصاری لیدر فراکسیون اقلیت پارلمان، به‌دلیل روابط بسیار خوبی که با مقامات عالی‌رتبه دارد و توصیه مخصوصی که دریافت کرده است، از خواندن نامه حوزه مشاوران وزارت اطلاعات درباره اصلاح قانون مطبوعات از پشت تریبون صرف نظر کرده است، تصمیم گرفت شهامت خود را با یک تیتر تکان‌دهنده نشان دهد.»

قوچانی در ادامه می‌نویسد: «او که مطمئن بود با تصویب اصلاحیه قانون مطبوعات، عملاً «سلام» و روزنامه‌های اصلاح‌طلب دیگر، از ایفای نقش خود باز خواهند ماند؛ ولی کوشید به یک ریسک خطرناک دست بزند. خطر ریسک به اندازه‌ای بود که حتی سعید حجاریان نیز صلاح را در آن دانست که چنین بازی خطرناکی را به موسوی خویینی‌ها بسپارد.»

1392041517022087799674

محمد قوچانی و روزنامه نشاط، فردای چاپ این مقاله مجبور به عذرخواهی از سعید حجاریان شدند.

یوسف صانعی 19 تیر پیامی صادر می‌کند و در حالی‌که در پیام خود از کشته شدن چند دانشجو خبر می‌دهد، می‌گوید: «باید از امام امت( سلام الله) یاد بگیریم که چگونه در تمام مراحل از بهشتی‌ها، مطهری‌ها، موسوی خویینی‌ها، کنی‌ها، کروبی‌ها و شهید عراقی‌ها وچمران‌ها و فرزندان انقلاب و نهضت حمایت می‌کرده.»

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در بیانیه‌ای که یک نسخه آن از طریق نمابر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) ارسال شد، ایده تهدید آزادی مطبوعات را با پرونده قتل‌های پاییز گذشته مرتبط دانست و خواستار موضع‌گیری مراجع عظام و علمای بزرگوار در برابر حوادث اخیر شد. در همان روز، گروه نهضت آزادی نیز بیانیه‌ای صادر کرد و از کشته شدن 3 دانشجو در حوادث کوی خبر داد.

فائزه هاشمی، مجید انصاری، محمدعلی ابطحی، اکبر گنجی، هادی خامنه‌ای، محتشمی پور، مصطفی معین، عبدالله نوری، فاطمه کروبی و موسوی لاری افرادی هستند که به تناوب در این چند روز در کوی حاضر می‌شوند و هریک به شکلی بر تحریک دانشجویان می‌افزایند. حضور گسترده نهضت آزادی در مدیریت آشوب‌ها وحتی حضور عزت‌الله سحابی  و ابراهیم یزدی در کوی، از نکات دیگری است که پشت پرده جریان را آشکار می‌کند.

روز 20 تیر با گسترش آشوب در شهر و خیابان‌های اطراف کوی می‌گذرد. در همین روز خاتمی با استعفای معین مخالفت می‌کند. آشوب‌گران با حضور در مقابل وزارت کشور، درِ این وزارتخانه را کندند و به‌سمت میدان فاطمی تظاهرات کردند. بازی استقلال و پرسپولیس که امروز قرار است برگزار شود نیز مورد توجه فتنه‌گران قرار می‌گیرد و اعلام می‌شود علاوه بر حضور در ورزشگاه، بزرگراه تهران ـ کرج را مسدود خواهند کرد.

علاوه بر حضور اعضای نهضت آزادی  و فایزه هاشمی در کوی، اعلامیه‌ای در حمایت از معترضان از سوی آیت‌الله منتظری صادر و بین دانشجویان پخش می‌شود. اکبر گنجی نیز حدود ساعت 17 خود را به کوی می‌رساند و سخنرانی  تحریک‌آمیزی پیرامون وقوع کودتا انجام می‌دهد. شامگاه 20 تیر با حضور مصطفی معین در محوطه کوی، اعلام می‌شود که از فردا 10 صبح، معترضان در دانشگاه تهران تحصن خواهند کرد.

سخنان امام

 21 تیر، اقشار مختلف مردم ودانشجویان با رهبر معظم انقلاب دیدار می‌کنند. ایشان  از همان ابتدای سخنان‌شان به حادثه کوی اشاره می‌کنند: « …مطلبی که از نظر من مهم‌تر از همه است و ذهن مرا مشغول  کرده، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ قلب مرا جریحه‌دارکرد. حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن یک جمعی به‌ویژه در شب یا  هنگام نماز جماعت، به‌هیچ وجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست. هرکسی بوده فرقی نمی‌کند چه در لباس نیروی انتظامی چه در غیر آن… حرف من به دانشجویان این است که مراقب باشید و دست‌های پنهان را ببینید.»

ایشان همچنین  به عناصری که در پس این قضایا هستند، هشداردادند که دست از توطئه بردارند. پخش مستقیم این بیانات از تلویزیون و محوطه کوی، تاثیر فراوانی در آرام کردن فضای جامعه و دانشگاه دارد. اما فتنه همچنان حامیانی سرسخت دارد.

نامه فرماندهان سپاه به خاتمی

بعداز ظهر ۲۱ تیر نامه‌ای محرمانه از سوی ۲۴ تن از فرماندهان سپاه پاسداران خطاب به محمد خاتمی رییس‌جمهور ارسال می‌شود و از او می‌خواهند «سکوت، مسامحه و ساده‌انگاری» را کنار گذاشته و به «وظیفه انقلابی و ملی» خود عمل کند. خاتمی  به این نامه وقعی نمی‌نهد.

درواقع او  تا پایان با اتخاذ مواضع زیگزاگی خود، آب به آسیاب کودتاچیان می‌ریزد. وی در عین حال که در اظهار نظری معروف، از حوادث ۱۸ تیر با عنوان «تاوان افشای قتل‌های زنجیره‌ای» یاد می‌کند، یک ماه بعد از حوادث، در دیدار با اعضای جهاد دانشگاهی، به هدایت آشوب‌ها از بیرون اعتراف می‌کند: «دعوت به آشوب ریشه در خارج دارد. حفظ ارزش‌ها  و مصالح ملی پیرامون رهبری، قاعده رقابت سیاسی است.»

تا بعدازظهر روز 21 تیر، از حجم آشوب، تخریب و درگیری در سطح شهر کاسته و فضا مقداری آرام می‌شود. در همین روز، بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برای برگزاری تجمع اعتراضی در دانشگاه تهران برای روز سه‌شنبه 22تیر از وزارت کشور درخواست مجوز می‌کند که با مخالفت این وزارتخانه مواجه می‌شود.

photo_2016-07-13_00-06-20

اعلام می‌شود از سوی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، فراخوانی برای حضور در تجمع اعتراضی چهارشنبه در دانشگاه تهران صادر شده است. این در حالی است که موج آشوب وتخریب همچنان در شهر ادامه دارد و بخش‌هایی از آن به منطقه‌های جنوبی‌تر تهران  و بازار رسیده است.

رهبر معظم انقلاب 22 تیر پیام مهمی را خطاب به مردم و دانشجویان صادر می‌کنند: «…گروهک‌های وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود،گمان کرده‌اند مردم ایران از اسلام و انقلاب دست برداشته‌اند و به خیال باطل خود می‌خواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند ….فرزندان بسیجی‌ام با حضور خود در هر صحنه‌ای که لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب کنند.»

 22 تیر، هچنان درگیری و آشوب به‌صورت پراکنده ادامه دارد. اما حضور بسیج در مناطق مختلف شهر، از حجم درگیری‌ها کاسته است.

 تجمعی که قرار بود 23 تیر در دانشگاه تهران برگزار شود،  تبدیل به راهپیمایی عظیم مردمی در دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف دانشگاه شد. از میدان ولی‌عصر(عج) تا دانشگاه در سمت شمال و شرق و از میدان فردوسی در سرتاسر خیابان انقلاب به‌سمت دانشگاه، مملو از جمعیت مردمی شد. جمعیت مقابل دانشگاه به حدی شد که امکان ورود به دانشگاه امکان‌پذیر نبود. مراسم با سخنرانی علیرضا زاکانی مسوول بسیج دانشجویی و قرائت بیانیه پایانی توسط دبیر وقت شورای امنیت، حسن روحانی برگزار شد.

IMG08515275

مردمی که چند روز صبر کرده و منتظر اشاره‌ای از ولایت بودند، اکنون به صحنه آمدند. آمدند تا نشان دهند انقلاب بازیچه  مطامع غرب‌زدگان و غرب‌شیفتگان داخلی نیست. اتفاقی که در یک نصف روز در 23 تیر رخ داد، قدرت ایمان مردمی بود که برنامه‌های چند ساله تجدیدنظرطلبان و انقلابیون خسته و پشیمان را به هم ریخت. جریان سکولار و برانداز نتوانست 18 تیر را عاملی برای باج‌گیری از نظام اسلامی  و رهبری  قرار دهد.23 تیر سدی مقابل عملیات فتح سنگر به سنگر شد.

هرچند حوادث سال‌های بعد نشان داد که فرصت نظام به سران این جریان، برای آنها عبرت‌انگیز نبود و شد آنچه در فتنه 88 دیدیم.

منبع : فرهنگ نیوز

در ادامه بخوانید » برگزاری دوباره رفراندوم در جمهوری اسلامی همانند اول انقلاب [بررسی شبهه]

دسته‌ها
اخبار

300 هزار فحش ایرانی برای تقابل فرانسوی- پرتغالی!

photo_2016-07-12_10-56-16

حمله ایرانی‌ها به صفحه مجازی بازیکن تیم ملی فرانسه

در دقایق ابتدایی بازی فینال جام ملت‌های اروپا، دیمیتری پایت، بازیکن تیم ملی فرانسه خطایی را روی کریستیانو رونالدو پرتغالی انجام می‌دهد. این خطا باعث مصدومیت شدید رونالدو می‌شود و چند دقیقه بعد ستاره تیم فوتبال پرتغال با چهره‌ای گریان زمین بازی را ترک می‌کند.

 

با وجود اینکه در نهایت پرتغال بازی را به نفع خود به پایان برد، اما همین خطای ورزشی ابتدای بازی باعث شد تا لشکری از وندال‌های مجازی که متأسفانه بیشتر آن‌ها ایرانی هستند تشکیل شود و به صفحه «پایت» در اینستاگرام حمله کنند؛ حمله‌ای که ظرف چند دقیقه با چند صدهزار پیام توهین‌آمیز به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسوی، طوفانی را به راه انداخت. این حرکت جمعی نابخردانه حتی در گزارش تلویزیونی مسابقه نیز بازتاب پیدا می‌کند و عادل فردوسی پور می‌گوید: مردم به پیج پایت رفته و از خجالت اون دراومدن؛ این چه‌کاریه آخه؟!

 

سؤال کنایه‌آمیز فردوسی پور را تا امروز کسی به صورت دقیق و صحیح پاسخ نداده است. هیچ کس هم نمی‌داند قربانی بعدی این رفتارهای غیرمتمدنانه چه کسی است و قرار است صفحه مجازی کدام بخت برگشته‌ای آماج انواع توهین‌ها و الفاظ رکیک شود. مسئله وقتی بدتر می‌شود که بعد از موج حمله، موج دومی نیز به وجود می‌آید و این بار حمله‌کنندگان سعی در عذرخواهی از صاحب صفحه دارند!

 

کسانی که با نام‌های حقیقی و مجازی در اینستاگرام، فیسبوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی صفحه دارند و بدون اینکه دعوتنامه برای حضور حمله یا هماهنگی گروهی برای انتخاب طعمه وجود داشته باشد، به صفحه افراد خاصی حمله می‌کنند که در آن روز به نحوی از انحا نامش بر سر زبان‌ها افتاده است.

حمله‌کنندگان هیچ علامت مشخصه‌ای ندارند و حتی در صفحه‌های شخصی خودشان از سخنان بزرگان و پندهای حکیمانه استفاده می‌کنند و خود را شخصیتی بافرهنگ جلوه می‌دهند، اما در زمان حمله شبیه سربازان چنگیزخان همه آثار تمدنی پیش رویشان را تخریب می‌کنند!

 

 آیا همه این افراد مشکل روانی دارند یا اینکه جامعه دچار یک بیماری حاد شده است که در شبکه‌های مجازی بروز و ظهور پیدا می‌کند؟! سابقه این رفتارها قدیمی‌تر از امسال و پارسال است، ولی هر بار آبروریزی‌های بین‌المللی جدیدتری از سوی این جماعت رخ می‌دهد که باعث می‌شود از داور بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی گرفته تا لیونل مسی، بازیگران سینمای امریکا، سیاستمدارهای خارجی و حتی افراد مشهور ایرانی هم از دامنه این حملات در امان نمانند و بعد از هر حمله به صفحه‌ای اجتماعی، صاحب آن صفحه از رفتار ایرانی‌ها ابراز تعجب و تأسف کند.

 

آمار حمله‌ها آنقدر بالا رفته است که دیگر جمشید مشایخی نیز پیشقدم عذرخواهی نمی‌شود. هنوز نه روانشناسان و نه جامعه‌شناسان ایرانی راه درمانی برای این رفتارهای بیمارگونه پیدا نکرده‌اند. حتی عده‌ای هنوز باور ندارند این رفتارها بیماری است و بعضاً به خاطر برخی از این هجوم‌ها که مطابق با سیاست‌های دولت یا منافع ملی بوده است به طور غیرمستقیم آن را تشویق نیز کرده‌اند.

 

 

تنها واژه‌ای که امروزه بر سر استفاده از آن برای حمله‌کنندگان به صفحه‌های اجتماعی و نویسندگان توهین‌ها در این صفحات می‌توان به کار برد «وندال‌های مجازی» است. وندال‌ها در شهرها به آثار فرهنگی حمله می‌کنند، روی دیوارها شعارهای غیراخلاقی، نژادپرستانه و اعتراضی می‌نویسند و نظم و زیبایی شهری را از بین می‌برند، همان کار امروز در فضای مجازی و به نحو دیگری توسط برخی از هموطنان ما در حال رواج یافتن است.

 

کسانی که تلاش می‌کنند تا اینترنت خیلی ارزان‌تر و در دسترس‌تر در اختیار افراد قرار گیرد، فکر اینجای کار را نکرده‌اند که حضور برخی از افراد در فضاهای مجازی تا چه حد می‌تواند از نظر اخلاقی و رفتاری خطرناک باشد. دولت اینترنت را گسترش می‌دهد و پهنای باند را پهن‌تر می‌کند، ولی کسی جلوی وهن شدن فرهنگ ملتی که خود را به واسطه حضور ادبا و عرفای نامی‌اش جزو برترین تمدن‌های جهان می‌داند، نمی‌گیرد.

 

همه می‌خواهند به راحتی به اینترنت دسترسی داشته باشند و با هیچ فیلتری روبه‌رو نشوند و داشتن اینترنت را به عنوان حقی انسانی قلمداد می‌کنند، ولی در عمل غیرانسانی‌ترین اعمال را در فضای مجازی انجام می‌دهند، این روزها بیشتر از اینکه راه درمان این بیماری جمعی محل بحث باشد، پیدا کردن قربانی بعدی وندال‌ها سوژه حضور در شبکه‌های اجتماعی شده است.

 

نویسنده: محمدصادق عابدینی

منبع : روزنامه جوان 

 

دسته‌ها
گزارش

هنرمندان حامی «نماینده صراف» حق‌الناس را تقبل کنند!

پوران درخشنده
پوران درخشنده

 

[box type=”info” align=”” class=”” width=””]

چرا مشاهیر سینما در آستانه انتخابات به تبلیغاتچی نامزدهای ناشناس بدل می‌شوند؟ / در بسیاری از کشورهای دنیا، افراد شاخص و سلبریتی‌ها در کارزار انتخاباتی سیاستمداران و کمپین‌های تبلیغاتی آن‌ها حضور فعال دارند، پدیده‌ای که به خودی خود مردود نیست و اگر معقولانه و صادقانه باشد، مفید هم هست

[/box]

در بسیاری از کشورهای دنیا، افراد شاخص و سلبریتی‌ها در کارزار انتخاباتی سیاستمداران و کمپین‌های تبلیغاتی آن‌ها حضور فعال دارند، پدیده‌ای که به خودی خود مردود نیست و اگر معقولانه و صادقانه باشد، مفید هم هست؛ برای مثال در انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 ایالات متحده، هنرمندانی مثل استیون اسپیلبرگ، تام هنکس و جورج کلونی به «هیلاری کلینتون» برای تأمین مخارج انتخابات که چیزی حدود 1/7 میلیارد یورو است، کمک می‌کنند.

 

هرچند همواره برخی از سینماگران داخلی شعار «هنر برای هنر» و دوری از «هنر سیاسی» را در توجیه گرایش نداشتن خود به ساخت آثاری در راستای اهداف جمهوری اسلامی ایران بیان می‌کنند، اما در جمهوری اسلامی ایران هم خصوصاً از زمان روی کار آمدن دولت اصلاحات، حضور هنرمندان در فضای تبلیغات انتخابات به صورت جدی آغاز شد و برخی از سینماگران از طریق مصاحبه و تهیه بیانیه‌های مختلف به حمایت از اشخاص یا لیست‌های انتخاباتی پرداختند.

 

در سال‌های اخیر و با فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی، عرصه فعالیت‌های تبلیغاتی انتخاباتی هم در این بستر گسترش یافت و برخی هنرمندان در قالب صفحات شخصی یا از طریق کمپین‌های مجازی به حمایت از برخی افراد و لیست‌های انتخاباتی پرداختند و نمونه جدی و پررنگ آن در انتخابات مجلس شورای اسلامی سال 94 شکل گرفت که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

 

کمپین‌هایی شورانگیز

کیومرث پوراحمد، کارگردان مجموعه «قصه‌های مجید» در حمایت از کمپین 2 میلیون رأی نوشته: «یک بار راه خشونت را رفتیم، به ترکستان بود، الان هم که سوریه و لیبی پیش چشمانمان است، به گمانم فقط راه باقی مانده صندوق رأی است.» باید از ایشان پرسید دقیقاً منظورشان از خشونت چیست و از طرف کیست؟

 

تلاش برای رسیدن به صنعت هسته‌ای کشور از جانب ایران یا ترور دانشمندان هسته‌ای به دست بیگانگان؟! و اصولاً ایشان شناخت درستی از وظایف قوه مقننه دارند یا آن را با وزارت خارجه یا شورای عالی امنیت ملی اشتباه گرفته است؟!

 

مهنازافشار، بازیگر سینمای ایران و همسرآقازاده‌ای میلیاردر که گاهی برای تغییر آب و هوا از امریکا به ایران سفر می‌کند در توئیتر می‌نویسد: «با تمام آنچه مشخص است… من می‌دانم بهتر است که… من به لیست اصلاح‌طلبان رأی می‌دهم و امیدوارم آنچه نباید نشود.» وقتی که جای کلانتر در شهر خالی شود، اینگونه می‌شود که برخی علامه دهر می‌شوند و همه چیز فهم و به سیستم هم متلک‌اندازی می‌کنند که نکند آنچه نباید نشود، انگار توهمات و تهمت‌های بازندگان انتخابات سال 88 تمامی ندارد.

 

 

مشت نمونه خروار

در بین حمایت‌های مختلف از لیست «امید» در تهران، در همین ابتدای کار مجلس جدید و با رأی آوردن لیست مورد نظر که به هر حال بخشی از سبد رأی خود را مدیون حمایت‌های بخشی از هنرمندان است، نام خانم «فاطمه حسینی» فرزند «صفدر حسینی» یکی از مدیران دولتی معزول در ماجرای رسوایی فیش‌های حقوقی اخیر، سر و صدای زیادی به پا کرد.

 

برخی به موضوع «حق اوقات فراغت فرزندان» در فیش پدر «فاطمه حسینی» اشاره کردند و برخی به ماجرای تأسیس صرافی ایشان در سال‌های اخیر و در ایام وقوع بحران ارزی در کشور پرداختند، اما برخی از اهالی فرهنگ به موضوع اخیر از زاویه دیگری نگاه می‌کنند و آن حمایت‌های برخی از هنرمندان از لیست انتخاباتی اصلاح‌طلبان در مجلس و رأی‌آوری اشخاصی مثل «فاطمه حسینی» است.

 

آیا هنرمندانی چون ترانه علیدوستی، حمید فرخ‌نژاد، پیمان قاسم‌خانی و امیر جعفری که آشکارا و به قول خودشان قاطعانه از لیست «امید» حمایت کردند، امروز پاسخگوی ماجرا هستند؟ هنرمندانی مثل لیلی رشیدی و آزاده صمدی که مشخصاً از «فاطمه حسینی» حمایت کرده بودند، حتی حاضر به مصاحبه با خبرنگاران در این زمینه نشدند.

 

 

او را نمی‌شناختم، دوستان معرفی کردند

مجید مظفری بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون یکی از افرادی بود که در زمان انتخابات در توصیف سیده فاطمه حسینی گفته بود: «جمعیت مملکت ما جوان است و به نماینده جوانی همچون سیده فاطمه حسینی که مشکلات جوانان را بفهمد و برای حل آن‌ها تلاش کند، نیاز دارد.»

 

مظفری در گفت‌وگو با سایت خبری فردا در پاسخ به سؤال اینکه چقدر این نماینده را می‌شناخت، گفت: «من شناختی از این خانم و فیش‌های حقوقی پدر او نداشتم. یکی از دوستانم وی را معرفی و تحصیلات و عملکردش را ذکر کرد. به من هم از دفترشان زنگ زدند و گفتند شما او را تأیید می‌کنید؟ من هم گفتم بنده به دوستم اعتماد دارم و به واسطه ایشان تأیید می‌کنم در واقع من هیچ پیش زمینه‌ای در مورد ایشان نداشتم

 

مظفری البته به حقوق‌های نجومی که افرادی مانند پدر فاطمه حسینی می‌گیرند نیز معترض است و می‌گوید: «این مسئله خیلی زشت و بد و ناجوانمردانه است. اینکه یک نفر چنین نگاهی داشته باشد نسبت به جامعه‌ای که الان در وضعیت بد اقتصادی هست و خودش را تافته جدابافته بداند، خیلی بد است.» این بازیگر سینما در خصوص نطق حسینی در مجلس برای دفاع از خود و پدرش نیز گفت: «بنده کار این خانم در مجلس و عمل غیرقانونی ایشان را در حمایت از خودشان تأیید نمی‌کنم.»

 

حمایت‌هایی که حق الناس است

وقتی شخصی بدون آگاهی و اطلاعات لازم در زمینه‌ای بخواهد برای مطرح شدن اظهار نظر کند و در تمام زمینه‌ها از سیاست و فرهنگ تا مسائل اجتماعی خود را صاحبنظر و همه‌چی‌دان بداند و در موج رسانه‌های جناحی درگیر شود و با سوءاستفاده از احساساتش وارد بازی برخی احزاب تشنه قدرت شود، اتفاقات اخیر رخ می‌دهد و برخی از مشاهیر با توجه به هوادارانی که دارند بدون شناخت از فردی از آن حمایت می‌کنند و آن شخص را به کرسی مهم مجلس می‌رسانند و بعد هم مسئولیت اشتباه خود را بر عهده نمی‌گیرند. چند «فاطمه حسینی» دیگر در لیست شما کشف می‌شود؟

 

مگر نه اینکه رأی مردم بیت‌المال است؟ حق‌الناس فقط پول‌های اختلاس و حقوق‌های نجومی نیست، هر رأی به افراد نالایق که مسئولش هنرمندان باشند، حق الناس است و حساب و کتاب دارد.

اخیراً یک خبرنگار اصلاح‌طلب از اینکه به او پیشنهاد شده با دریافت مبلغی از یک مدیر نجومی حمایت کند، پرده برداشت. نکند برخی از مبالغ دریافت‌های نجومی در حوزه هنر صرف استخدام سینماگران و بازیگران می‌شود؟!

 

نویسنده: میلاد نجفی

 

دسته‌ها
عکس

عکس های حماسه ملت ایران در روز قدس + متن قطعنامه پایانی

در قطعنامه راهپیمایی روز جهانی قدس آمده است؛ ما ملت انقلابی و استکبار ستیز ایران، مقاومت اسلامی در منطقه که با پیروزی‌ها و دستاوردهای جدید آن در “فلوجه” و “حلب” بیش از هر زمان دیگری نظام سلطه و رژیم صهیونیستی را به وحشت انداخته است را حاصل “نفوذ گفتمان انقلاب” می‌دانیم.

به گزارش گروه سیاسی بنیانا متن قطعنامه پایانی راهپیمایی سراسری روز جهانی قدس به شرح زیر است:‌

 سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ ‌ (سوره اسرا آیه ۱)

 حمد و سپاس بی کران خداوند سبحان را که به ما توفیق داد تا با درک ماه مبارک رمضان و لیالی نورانی قدر، به یمن میراث گرانقدر و تاریخ ساز حضرت امام خمینی (ره)، با حضور شکوهمند و حماسی در “راهپیمایی سراسری روز جهانی قدس”، بار دیگر “وحدت و اراده راهبردی” و خدشه‌ناپذیر ملت دشمن‌شناس و دشمن‌ستیز “ایران اسلامی” در حمایت از “آرمان آزادی قدس شریف” و ملت مظلوم فلسطین و پشتیبانی از جبههٔ مقاومت اسلامی منطقه را در معرض دید جهانیان قرار دهیم.

 اینک که با گذشت ۳۷ سال از ابتکار معجزگون و تاریخ‌ساز معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت روح الله (ره) و راهبری حکیمانه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) آرمان آزادی قدس و “نابودی غده سرطانی اسرائیل” به عنوان “اولویت اول امت اسلامی” در جغرافیای جهان اسلام نهادینه شده و “شبکه استکبار و صهیونیسم” با باطل شدن رؤیای شیطانی “تسلط از نیل تا فرات” و تحقق “خاورمیانه بزرگ”، خود را بیش از هر زمانه‌ای آماج خشم مقدس و کینه انقلابی فرزندان اسلام ناب محمدی (ص) و پرچمداران “گفتمان انتفاضه” و “مقاومت اسلامی” به ویژه نسل غیور و شجاع جدید فلسطین یافته است، ما ملت روزه‌دار ایران اسلامی با شرکت در راهپیمایی سراسری و دشمن‌شکن “روز جهانی قدس” – که تجلیگاه “مکتب مقاومت” و “نه” گفتن به “شیطان اکبر” و مظهر بیزاری از اسرائیل غاصب و اشغالگر است – مواضع خود را با بانگ رسای توحیدی “الله اکبر” و “خامنه‌ای رهبر” به جهانیان اعلام می داریم:

 ۱- ما ملت یکپارچه و متحد ایران، “آرمان آزادی قدس شریف” و رهایی ملت مظلوم و بی دفاع فلسطین از سلطه رژیم جعلی صهیونیستی و تلاش برای محو غده سرطانی اسرائیل را آرمان بلند انقلاب اسلامی، راهبرد سرنوشت ساز حضرت امام (ره) و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و اولویت اول جهان اسلام و محور وحدت امت اسلامی دانسته و یگانه راه مقابلهٔ پیروزمند با رژیم آدمکش و نامشروع صهیونیستی را الگوی مقاومت حزب الله و حماس و گسترش “گفتمان انتفاضه” در جغرافیایی فلسطین به ویژه در کرانه غربی دانسته و ضمن حمایت مادی و معنوی از مقاومت ضدصهیونیستی بر لزوم بازگشت آوارگان فلسطینی از اقصی‌نقاط جهان و برگزاری یک همه پرسی فراگیر و آزاد برای تعیین سرنوشت آینده این کشور تأکید و هرگونه راه حل دیگر را نسخه “سازش” و دامی برای تداوم حیات اهریمنی دولت جعلی اسراییل می‌دانیم.

 ۲- ما ملت مسلمان و روزه‌دار ایران اسلامی؛ وحدت، همگرایی و یکپارچگی گروه‌های فلسطینی برابر رژیم صهیونیستی را از مهم ترین مؤلفه‌ها و الزامات دست‌یابی به آرمان آزادی قدس شریف و اخراج اشغالگران صهیونیست از سرزمین مقدس فلسطین دانسته و ضمن حمایت از “خط مقاومت و انتفاضه” علیه رژیم کودک کش صهیونیستی، “یهودی سازی” سرزمین‌های اشغالی و تلاش برای “نابودی هویت ملی و تاریخی فلسطین” که متأسفانه در سکوت و بی توجهی محض مجامع جهانی مدعی حقوق ملت‌ها! و نیز برخی دولت‌های عربی- اسلامی منطقه پی‌گیری می‌شود را به شدت محکوم نموده و از سازمان‌ها و نهادهای بین المللی و منطقه‌ای می‌خواهیم با اتخاذ مواضع قاطع و عملی مانع تداوم این توطئه خطرناک شوند.

 ۳- ما ملت انقلابی و استکبار ستیز ایران، مقاومت اسلامی در منطقه که با پیروزی‌ها و دستاوردهای جدید آن در “فلوجه” و “حلب” بیش از هر زمان دیگری نظام سلطه و رژیم صهیونیستی را به وحشت انداخته است را حاصل “نفوذ گفتمان انقلاب” و گسترش گفتمان “مقاومت اسلامی” دانسته و با محکوم کردن جنگ‌های نیابتی و جنایات وحشیانه و تروریستی گروهک‌های سلفی و تکفیری در کشورهای اسلامی و نیز تلاش شیطانی “آل سعود” و برخی از کشورهای منطقه برای تأثیرگذاری بر جریان سیال مقاومت و امنیت‌سازی برای صهیونیست‌ها از طریق حمایت از تروریسم و عادی‌سازی روابط با رژیم اشغالگرقدس، پشتیبانی خود را از دولت، ارتش و نیروهای مردمی و مقاوم کشورهای سوریه و عراق و همچنین ملت مظلوم فلسطین اعلام می داریم.

 ۴- ما ملت موحد و متحد ایران اسلامی، فتنه تروریست‌های تکفیری- سلفی در عراق و سوریه را “جنگ نیابتی” نظام سلطه و حاصل نقشه مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه برای تضعیف محور مقاومت اسلامی ، دامن زدن به اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی و ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمین دانسته و از آحاد امت اسلامی می‌خواهیم با حفظ وحدت و انسجام اسلامی و تقویت استحکام جبهه ضد خشونت و برادرکشی، اهداف و راهبردهای دشمن را باطل و عقیم ساخته و اجازه ندهند دشمنان اسلام با مسئله‌سازی‌های هدفمند ظرفیت‌های جهان اسلام و مسلمانان را از توجه و تمرکز به مسأله قدس و فلسطین منحرف سازند.

 ۵- ما ملت متحد و موحد ایران ، “جنگ آل سعود علیه یمن” و کشتار وحشیانه مردم مظلوم و مسلمان این کشور و نیز مشارکت با “آل خلیفه” در ظلم و جنایت علیه مردم بحرین و سلب تابعیت از آیت‌الله شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان این کشور که متأسفانه در سایه سکوت مجامع بین‌المللی و حمایت‌های ظالمانه هیأت حاکمه امریکا صورت می پذیرد را محکوم نموده و جان باختن هزاران تن از حجاج بیت الحرام در حوادث غم انگیز مکه و منا در حج ابراهیمی و محروم کردن حجاج ایرانی از انجام واجب الهی که مصداق “صد عن سبیل الله” است را نشانه سوء مدیریت و بی لیاقتی رژیم سعودی دانسته و با تأکید بر فراموش ناپذیری این جنایت و خباثت بزرگ ،چاره اندیشی کشورهای اسلامی برای مدیریت مناسک حج و تأمین امنیت حجاج را ضرورتی حتمی می‌دانیم .

 ۶- ما ملت انقلابی و روزه دار ایران اسلامی، امریکا را همچنان “طاغوت اعظم”، “شیطان بزرگ” و دشمن شماره یک خود دانسته و با تأسی به منویات و هشدارهای رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) “رخنه” و “نفوذ” در حصار اراده و تصمیمات کشور و تلاش برای سست کردن “ارکان نظام” را راهبرد دشمن حیله گر در عصر “پسابرجام” دانسته و با تأکید بر ضرورت افشای سناریوهای ضد ایرانی و ضد انقلابی آمریکا؛ “جهاد کبیر” و عدم تبعیت از دشمن و مقاومت برابر سلطه و فزون خواهی‌های استکبار را راهبرد فراگیر و خدشه ناپذیر امروز کشور قلمداد نموده و از همه دستگاهها و نهادها و نیز همه دلسوزان و جریان‌های معتقد به نظام می‌خواهیم با هوشیاری و هوشمندی به مسئولیت‌های خطیر خود برابر توطئه “نفوذ” و نقش آفرینی در عرصه “جهاد کبیر” عمل کرده و عبور انقلاب و جامعه اسلامی را از گزند خطرات بزرگ مقطع تاریخی حاضر رقم زنند.

 ۷- ملت انقلابی و بصیر ایران، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مدافع حرم و قدردانی از کمک‌های مستشاری و تعیین‌کننده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و فرمانده غیرت‌مند و ولایت‌مدار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی “سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی”، که در کنار ارتش و بسیج مردمی عراق و سوریه با خنثی‌سازی توطئه‌های استکبار و فتنه تروریستی گروهک‌های تکفیری و سلفی در این کشورها، موجبات افتخار و مباهات ایرانیان نزد امت اسلامی را رقم زده است، بر تداوم تلاش آنان در این مسیر مقدس و انقلابی تأکید و ازدولت و مجلس محترم می‌خواهد بسترهای لازم برای گسترش این افتخار آفرینی‌ها را برای آنان فراهم آورد.

 ۸- ما ملت مجاهد و شهیدپرور ایران اسلامی، دستاوردها و توانمندی‌های خود در حوزه “صنعت دفاعی” به ویژه “اقتدار موشکی” را نماد “قدرت بازدارندگی”، تضمین “امنیت ملی” و غیرقابل مذاکره و تعدی دانسته و به قدرت‌های استکباری به ویژه “امریکای عهد شکن و حیله‌گر” هشدار می‌دهیم از شکست‌های بزرگ ۳۸ سال گذشته برابر ایران اسلامی عبرت گرفته و از ماجراجویی و تهدید علیه آن پرهیزکنند؛ در غیر اینصورت با پاسخ‌های قاطع مدافعان شجاع انقلاب و میهن اسلامی مواجه خواهند شد.

 ۹- امت ولایتمدار ایران اسلامی، با توجه به تخلف و بدعهدی آمریکا در برداشتن تحریمها و مانع تراشی در مسیر تعامل بانک‌های خارجی با ایران، از مسئولین مربوطه بویژه هیأت نظارت بر اجرای برجام انتظار دارد تا ضمن مقابله جدی با هرگونه کارشکنی و دقت و مراقبت در زمینه سوءاستفاده طرف‌های مقابل از ابهامات سند برجام از منافع ملت ایران دفاع و در صورت نقض عهد به فرمایش راهبردی مقام معظم رهبری مدظله العالی که همانا آتش زدن برجام است عمل نمایند.

 ۱۰- ما ملت صبور و آزاده ایران، با توجه به توطئه‌های زنجیره‌ای نظام سلطه و استکبار از “تهدید”، “تحریم”، “تحریک” و “تفرقه” تا “جنگ نرم” و سناریوهای “مأیوس‌سازی مردم نسبت به آینده انقلاب”، تلاش‌های قوای سه گانه به‌ویژه قوه مجریه و دولت محترم، در عرصه “اقدام و عمل به اقتصاد مقاومتی” و پرداختن به “دغدغه‌های فرهنگی” و حرکت به سمت “نهادینه‌سازی سبک زندگی اسلامی” را ناکافی دانسته و از آنان می‌خواهیم با تقویت “تولید داخلی” و مقاوم‌سازی درونی اقتصاد، زمینه‌های اشتغال و رفع بیکاری جوانان، بهبود فضای کسب و کار و رونق اقتصادی و زندگی و رفاه مردم، دشمنان انقلاب و نظام را در راهبرد ” ایجاد فاصله بین ملت با نظام و انقلاب” مأیوس و ناامید سازند.

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 جمعه یازدهم تیرماه۱۳۹۵

 برابر با بیست و پنجم رمضان المبارک ۱۴۳۷

 و اول جولای ۲۰۱۶ میلادی 

منبع : snn.ir 

[box type=”info” align=”” class=”” width=””]

در ادامه گلچینی از عکس های راهپیمایی روز قدس در شهرهای تهران , مشهد و . . . را مشاهده می کنیم 

[/box] 

برای نمایش اندازه بزرگ روی عکس ها کلیک کنید

دسته‌ها
مقاله

حضرت خدیجه (س) ؛ راه توسل به پیامبر اسلام (ص)

حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه (س)

«پشت هر مرد موفقی یک زن وجود دارد!»؛ شاید این یک جمله شعاری به‌نظر برسد اما با بررسی زندگی همسران بزرگ‌ترین اشخاص تاریخ درمی‌یابیم که جمله حکیمانه‌ای است.

 

یک زن می‌تواند در جایگاه همسری و مادری خود به چنان منبع الهام‌بخشی برای تک‌تک اعضای خانواده تبدیل شود که آن‌ها را به اکسیری برای جامعه بدل سازد و از آن‌ها نیروهای فعالی بسازد. زمانی هم که یک عنصر فعالیت اجتماعی با چاشنی مبارزه و هدایت پیش برود، نیاز عاطفی‌اش دوچندان خواهد بود و نبود آن می‌تواند تبعات بدی برای همسر او به همراه داشته باشد.

 

بررسی زندگانی پر فراز و نشیب پیامبر اسلام با حضرت خدیجه نیز نشان از آن دارد که بانوی بزرگ تاریخ اسلام، پناهگاهی سترگ برای شخص رسول گرامی اسلام بوده و همراهی وی با پیامبر اسلام از خانه و خانواده تا بستر اجتماع، کمک فراوانی به رسول خدا کرده است.

 

هر چند که اطلاعات تاریخی موجود در رابطه با زندگانی و زمانه حضرت خدیجه جامع نیست اما در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر جواد سلیمانی (استاد تاریخ اسلام) به جنبه‌هایی از زندگی حضرت خدیجه پرداختیم که یادآوری آن می‌تواند برای هر بانویی (بانوی خانه‌دار یا بانوی فعال اجتماعی) بسیار جالب توجه باشد. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید

 

آنطور که منابع تاریخی نشان می‌دهند اطلاعات تاریخی جامعی در مورد زندگانی و احوالات حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) وجود ندارد! علت نبود آثاری درخور درباره این بانوی بزرگوار اسلام چیست؟

در پاسخ به این سؤال باید درنظر داشته باشیم نخستین کتابی که در رابطه با سیره پیامبر اسلام نگاشته شده مربوط به ابن‌اسحاق یا ابن‌هشام است که تاریخ آن به نیمه دوم قرن دوم هجری (حدود سال 150 هجری) می‌رسد. قبل از این کتاب، تاریخ مکتوبی در رابطه با سیره وجود ندارد و علاوه بر این در رابطه با عصر جاهلیت نیز اثر مکتوبی وجود ندارد؛ فقط به مناسبت نگارش سیره که مقدمه آن در مورد دوره جهالت است، اطلاعاتی از آن دوره تاریخی به‌دست ما رسیده است.

 

این موضوع در مورد شرح زندگانی و احوالات حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) نیز صدق می‌کند و تاریخ مربوط به زندگی او را از زمانی که به همسری رسول گرامی اسلام درآمد (در قالب نگارش سیره) در اختیار داریم و از این پس است که در مورد ایشان در تاریخ حرفی در میان است. اما پیش از این تاریخ، نه‌تنها در رابطه با حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) بلکه در مورد بسیاری از رجال تاریخ اسلام و قریش اطلاعاتی وجود ندارد.

 

با توجه به همین منابع چه اطلاعات اولیه‌ای از کلیات شخصیت حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) وجود دارد؟

آنطور که منابع تاریخی نشان می‌دهد، ایشان ازجمله بانوان شریف و متشخص مکه بوده و مورد توجه سران قریش قرار داشته. وی زنی بود که به پاکدامنی، ثروت و بزرگ‌منشی شناخته می‌شد، به‌طوری که بزرگان قریش بارها به خواستگاری وی رفته بودند اما او حاضر به قبول همسری آن‌ها نمی‌شد.

 

با توجه به خواستگاری بسیاری از سران قریش و امتناع حضرت خدیجه، چه شد که محمد امین جوان، مورد توجه و اقبال وی قرار گرفت؟

این موضوع زمانی محقق شد که در یک ماجرای اقتصادی این دو شخص بیشتر با یکدیگر آشنا شدند که در اینجا 2 نقل وجود دارد: برخی آورده‌اند که آن 2 بزرگوار در یک سفر اقتصادی با یکدیگر آشنا شدند و برخی نیز گفته‌اند که حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) سرمایه‌ای را در اختیار پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه‌وآله) قرار داد تا با آن کار اقتصادی کنند. پس از این رفت‌وآمدها و اوصاف پدیدارشده از سوی پیامبر اسلام بود که حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) نسبت به پیامبر اسلام ارادت پیدا کرد و نسبت به ازدواج با او موافقت کرد.

 

آیا مسئله اختلاف سنی یک مانع اجتماعی برای آن‌ها نبود؟

در آن زمان مسئله اختلاف سنی مورد توجه اعراب نبود چراکه بنابر مستندات تاریخی در همان دوره و حتی سال‌ها پس از ظهور اسلام نیز پیش می‌آمد که یک مرد مسن با زنی بسیار جوان ازدواج می‌کرد یا اینکه یک مرد جوان با زنی مسن ازدواج می‌کرد. از همین جهت زمانی که حضرت رسول (ص) از حضرت خدیجه خواستگاری کرد، ایشان نیز پذیرفت و این ازدواج سر گرفت.

 

صرف پذیرش این ازدواج نشان می‌دهد که حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) اهل فضل و مکارم اخلاقی بوده چراکه رسول گرامی اسلام در آن زمان ثروتی نداشت بلکه تنها متعلق به یک خاندان شناخته‌شده (بنی هاشم) بود و مراتب اخلاقی و معنوی وی مورد توجه همگان قرار داشت. حضرت خدیجه نیز از آنجا که مسائل معنوی برایش دارای اهمیت بود و ارزش عرفان را درک می‌کرد، قیمت اصلی این ازدواج را درک کرده بود.

 

در غیراین صورت، حضرت خدیجه می‌بایست به ازدواجی تن می‌داد که حداقل جنبه مادی قابل توجهی برای وی دربرمی‌داشت چراکه او به ثروتمند بودن در مکه شهرت داشته و طبیعتاً ازدواج او در سن 40 سالگی با جوانی در سن 25 سالگی معنای دیگری می‌دهد. البته پیش از پذیرش ازدواج، خوابی هم دید که در قبول خواستگاری پیامبر بی‌تأثیر نبود.

 

چه خوابی؟

او در همان ایام در عالم خواب و رؤیا دید که خورشید در حیاط خانه‌اش است. در منابع تاریخی آمده است که در تعبیر این خواب، حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) گفت که با شخصی ازدواج خواهد کرد که نام او مانند خورشید در عالم فراگیر خواهد شد.

 

آیا در مورد شیوه خواستگاری پیامبر (ص) از حضرت خدیجه نیز منابع تاریخی، مطلبی آورده‌اند؟

این خواستگاری توسط ابوطالب (عموی پیامبر) صورت پذیرفت. در آن طرف هم شخصی به نام «ورقه بن نوفل» از سوی حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) در مراسم خواستگاری شرکت کرد. وی یکی از علمای ادیان (غیر از اسلام) بود و در آن مجلس از سجایای اخلاقی دوطرف گفت و ازدواج پا گرفت.

 

مخالفتی از سوی خانواده حضرت خدیجه وجود نداشت؟

خیر! مخالفتی وجود نداشت، به‌خصوص آنکه تصمیم‌گیرنده اصلی شخص حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) بود و او از لحاظ شخصیتی در حدی بود که نیازی به قیم نداشت و نظر خودش مهم بود.

 

یکی از نکاتی که در رابطه با حضرت خدیجه وجود دارد به مسئله ازدواج ایشان پیش از ازدواج با رسول گرامی اسلام مربوط می‌شود. آیا این موضوع صحت دارد؟

نظر مشهور تاریخی این است که حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) پیش از ازدواج با پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ازدواج دیگری نیز انجام داده بود اما از آن ازدواج صاحب فرزند نشد و پس از ازدواج با پیامبر اسلام بود که صاحب دخترانی به نام‌های رقیه، ام‌کلثوم، زینب و حضرت فاطمه زهرا و پسرانی به نام‌های طاهر و قاسم شد.

 

اما نقل دیگری هم وجود دارد که وی ازدواج نکرده و آن دختران خواهرزاده‌های وی بودند که پس از ازدواج با پیامبر اسلام نیز تحت تکفل وی قرار داشتند و به خانه پیامبر اسلام آمدند. از این جهت آن‌ها را «ربیبه»(پرورش یافته) پیامبر اسلام می‌دانند. علی‌ای حال نقل مشهور می‌گوید که این‌ها دختران پیامبر (ص) بودند که زینب در زمان جاهلیت و 2 تن دیگر پس از اسلام ازدواج کردند.

 

آغاز این زندگی مقدس چگونه بود؟ مثلاً آیا رسول خدا در آن زمان خانه‌ای برای خود داشتند؟

اینکه در ابتدای ازدواج، رسول خدا خانه‌ای داشتند یا خیر؟ مسئله‌ای نیست که در منابع تاریخی اطلاعات خاصی در رابطه با آن وجودداشته باشد اما قدر مسلم آن است که خانه‌دار بودن در آن زمان به سرمایه آنچنانی نیازی نداشت بلکه ساختن خانه به اندکی خاک و آب (برای ساختن گِل) و اندکی کار نیاز داشت.

 

خانه‌ها متشکل از 2 اتاق تودرتو بودند و برای در و سقف خانه نیز یک لیف خرما کفایت می‌کرد. بنابراین خانه‌دار بودن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امر بعیدی به‌نظر نمی‌رسد. در تاریخ هم نداریم که تا پیش از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، کسی از مسلمانان مستأجر بوده باشند و تنها پس از رفتن به مدینه بود که مهاجران بی‌خانمان ماندند و آن‌ها هم پس از مدت کوتاهی (از محل غنائم) صاحب خانه شدند.

 

علاوه بر این، روایتی از رسول خدا (ص) وجود دارد که خانه‌دار بودن ایشان در زمان سکونت در مکه را نشان می‌دهد. ایشان زمانی که پس از فتح مکه به دیار خود بازگشتند، فرمودند که «عقیل برای ما خانه‌ای در مکه باقی نگذاشت و آن را فروخت» که نشان می‌دهد ایشان در زمان بعثت (و زمان حیات حضرت خدیجه) دارای منزل بوده‌اند اما اینکه این خانه دقیقاً در چه زمانی ساخته شده مشخص نیست.

 

اما منابع تاریخی به ما می‌گویند که رسول خدا از وضع مالی مناسبی برخوردار بوده‌اند تا جایی که یک‌بار در مکه قحطی به‌وقوع می‌پیوندد و عموی ایشان ابوطالب از گذراندن زندگی خود ناتوان می‌ماند. در این زمان رسول خدا (ص) به‌دلیل تمکن مالی، مسئولیت و تکفل حضرت‌علی (علیه السلام) را بر عهده می‌گیرند که این موضوع نیز توانمندی مالی پیامبر اسلام در سال‌های بعثت را نشان می‌دهد.

 

این اموال نیز اولاً از محل تجارت و کارهای اقتصادی شخص پیامبر (ص) حاصل شده بود، ضمن آنکه پس از ازدواج با حضرت خدیجه نیز اموال این بانوی بزرگوار در اختیار پیامبر (ص) قرار گرفت که از این محل هزینه‌های زیادی برای مسلمین انجام شد.

 

برخی، این شائبه را مطرح می‌کنند که یکی از انگیزه‌های رسول گرامی اسلام برای ازدواج با حضرت خدیجه مسائل اقتصادی بوده است اما این موارد از عمق روابط عاطفی میان پیامبر اسلام و همسرشان خبر می‌دهد. آیا دلایل دیگری نیز در رد این ادعا وجود دارد؟

 

متأسفانه از ریز روابط در عصر جاهلیت (که حدود 15 سال از زندگی مشترک این بزرگواران را شامل می‌شود) اطلاعات چندانی در دست نیست اما اگر رسول خدا چنین هدفی را دنبال می‌کرد می‌توانست به سراغ گزینه‌های دیگری برود. اگر هدف، اقتصاد یا همان دنیا باشد، رسول خدا که از خانواده‌ای شناخته شده بودند و به محمد امین شهرت داشتند، می‌توانستند سراغ دختری از قریش برود که هم تمکن مالی داشته باشد و هم به لحاظ سن و سال جوان‌تر باشد اما دست به این کار نزدند.

 

در اثبات خوشنامی و اقبال مردم مکه به پیامبر اسلام همین بس که در ماجرای خارج‌شدن حجرالاسود از محل اصلی خود در زمان جاهلیت، پس از درگیری فراوان میان قبایل برای شخص قراردهنده حجرالاسود در محل خود، قضاوت پیامبر اسلام را معیار قرار دادند که این موضوع نشان می‌دهد پیامبر اسلام می‌توانستند از هر خانواده‌ای زن بگیرند. پیامبر اسلام به‌دنبال شخصی بودند که ایشان را به‌طور کامل درک کند و همراه او در مسیر سخت هدایت باشد.

 

در تاریخ آمده است که حضرت خدیجه در همان سفرهای اقتصادی دریافت که پیامبر اسلام دارای کمالاتی است که دیگران از آن محروم‌اند و علت این ازدواج، دریافت دوطرف از کمالات یکدیگر است، کمااینکه ازدواج‌های بعدی پیامبر (ص) نیز نشان می‌دهد که ایشان از ازدواج، اهداف غیردنیایی را دنبال می‌کنند؛ برای مثال، ازدواج پیامبر اسلام با ام‌سلمه به‌دلیل شهادت پدر وی بود تا او را از بی‌پناهی نجات دهد.

 

یا در مورد ازدواج با ام‌حبیبه نیز شاهدیم که همسر ام‌حبیبه پس از مهاجرت به حبشه مرتد شده بود که همین موضوع موجب مورد سرزنش قرارگرفتن ام‌حبیبه از سوی قریش شد و پیامبر اسلام برای نجات‌دادن آن زن، با او ازدواج کردند و جالب آنکه ام‌حبیبه چند سال بعد خدمت رسول‌خدا رسید. دیگر ازدواج‌های پیامبر اسلام و توجه به توع زنان نشان می‌دهد هیچ‌گونه اتهام دنیوی و پیگیری شهوات متوجه ایشان نبوده است.

 

حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه (س)

به‌نظر می‌رسد که نوع فرزندداری و تربیت فرزند از سوی حضرت خدیجه دارای اصول و مبانی خاص خود باشد. ایشان در این زمینه چه رفتارهایی داشته‌اند؟

اخبار این قبیل اقدامات حضرت خدیجه مانند سایر معصومین موجود نیست اما برداشت من این است که «هم رأی» بودن حضرت خدیجه با پیامبر اسلام تأثیر بسیار زیادی بر تربیت صحیح فرزندان گذاشت.

 

یکی از دلایل ناهنجاری رفتاری فرزندان به این موضوع مربوط می‌شود که اختلاف آرمانی پدر و مادر برای فرزندان مشهود شود اما زمانی که فرزندان حضرت خدیجه می‌دیدند آنچه برای پدر قداست دارد، مادر نیز مقدس می‌داند دچار دوگانگی نمی‌شدند. مهم‌تر آنکه شخصیت پیامبر اسلام به‌طور کامل مورد تأیید حضرت خدیجه بود و این موضوع نیز در تربیت صحیح فرزندان نقش بسزایی داشت.

 

حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) در کنار شأن مادری و همسری برای بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ اسلام، مجاهدت‌های فروانی نیز برای رشد و گسترش اسلام انجام داد. این خدمات حضرت خدیجه چگونه در تاریخ به ثبت رسیده است؟

اول اینکه حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) ثروت فراوان و عظیم خود را برای اسلام هزینه‌کرد و این هزینه‌کرد در سال‌های محاصره اقتصادی در شعب ابی‌طالب به اوج خود رسید. حد فاصل سال‌های هفتم تا دهم بعثت، شخص رسول گرامی اسلام در محدودیت‌های فراوان اقتصادی قرار داشتند و به همین دلیل مسلمین از جیب خود می‌خوردند و درآمدزایی وجود نداشت.

 

در این سال‌ها جان پیامبر اسلام از سوی یهودیان و قریش در خطر بود و کسی حق معامله با ایشان را هم نداشت. طی همین ایام بود که حضرت خدیجه اموال خود را به‌دست بستگان خود سپرده بود تا به‌واسطه آن‌ها ارزاق به مسلمین حاضر در شعب برسد.

 

بستگان حضرت خدیجه، ارزاق را بار شتر می‌کردند و با رم دادن آن‌ها، اقلام را به شعب می‌رساندند تا مسلمانان بر اثر گرسنگی از بین نروند. آنقدر از سرمایه حضرت خدیجه مصرف شد که زمان ارتحال ایشان در سال دهم بعثت تقریباً چیزی از آن باقی نمانده بود.

جهت مشخص شدن جایگاه حضرت خدیجه در تقویت انقلاب پیامبر اسلام در شبه جزیره حجاز باید این موضوع را درنظر داشته باشیم که ایشان از سال اول تا سال 13 بعثت، صرفاً به امور تبلیغی مشغول بودند و دیگر آن انسان فارغ‌البال به‌حساب نمی‌آمدند که بتوانند کار اقتصادی کنند. ضمن آنکه طی این سال‌ها هیچ جنگی به وقوع نپیوست و به تبع آن هیچ غنیمتی نصیب مسلمین نشد.

 

سؤال اینجاست که هزینه این زندگی و کمک‌های انجام شده از سوی پیامبر (ص) از چه محلی تأمین می‌شد؟ طبیعی است که همه این موارد را حضرت خدیجه تقبل می‌کرد. اینجاست که می‌گویند اگر ثروت حضرت خدیجه نبود، اسلام به همین راحتی‌ها پا نمی‌گرفت.

 

این موضوع نشان می‌دهد که مسئله تبلیغ برای اسلام به پشتوانه‌های مالی نیازمند است و امروز هم اگر بخواهیم یک مبلّغ را به محلی بفرستیم، باید حداقل‌هایی را برای وی تأمین کنیم. امروز هم که انقلاب ما یک بعثت جدید در دنیای مدرن به‌حساب می‌آید، اگر بخواهیم در داخل و خارج از کشور پیام امام‌خمینی (ره) را در دل نسل‌ها بنشانیم، نیازمند تقویت اقتصادی کشور و هزینه برای تبلیغ انقلاب اسلامی هستیم.

 

ما به افراد فارغ البالی نیاز داریم که با تکیه بر روش‌های جدید، منطق انقلاب اسلامی را صادر کنند. اگر در روزگار پیامبر اسلام شخصی مانند حضرت خدیجه اموال خود را وقف صدور انقلاب پیامبر کرد، امروز نیز به پشتوانه‌های مالی لازم برای صدور منطق اسلام و انقلاب اسلامی نیازمندیم.

 

جالب است که مخالفان پیامبر اسلام پس از رحلت ایشان، نخستین اقدامی که انجام دادند این بود که منابع مالی اهل‌بیت را به‌صفر رساندند. در همین راستا بود که فدک (یکی از مهم‌ترین منابع مالی اهل‌بیت) را غصب کردند و منطقه «بانقیا» که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در آنجا به زراعت می‌پرداختند را از ایشان گرفتند و حتی حقوقشان را از بیت‌المال صفر کردند که همه این موارد نشان از اهمیت مسائل مالی در امر تبلیغ و رساندن منطق اسلام دارد.

 

حضرت خدیجه این کار را به‌تنهایی انجام داد و با کنار گذاشتن بخل و بهانه آوردن، متواضعانه سرمایه خود را برای اسلام هزینه کرد. همین مسئله، به تنهایی نشان می‌دهد که این بانوی بزرگوار، عظمت حرکت رسول خدا را به خوبی درک کرد و دریافت این دعوت یک دعوت معمولی نیست و هر اقدامی برکات فراوانی را برای دنیا و آخرت او به همراه خواهد داشت.

 

نکته دیگری که باید درنظر داشت از این قرار است که حضرت خدیجه در تمام مراحل، روحیه انقلابی خود را حفظ کرد و به هیچ عنوان کم نیاورد.

 

ایشان حدود 55 سال داشت که رسول گرامی به رسالت مبعوث شدند و پس از آن به‌مدت 10 سال در سخت‌ترین سال‌های پیامبر اسلام (بعثت، تبلیغ، تحریم، فشارهای اجتماعی، شعب‌ابی‌طالب و…) پا به‌پای رسول خدا حضور داشت و این کار بسیار عظیمی است. زندگانی حضرت خدیجه نشان‌دهنده آن است که ایستادن پای اهداف، نیازمند پرداخت هزینه‌های متعدد است که ایشان نمونه بارز آن بود.

 

در پایان این را هم بگویم که به‌نظر من حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) دروازه ورود و توسل به پیامبر اسلام و اهل‌بیت ایشان است و می‌توانیم برای رسیدن به حاجات خود از ایشان برای نزدیکی هرچه بیشتر به اهل بیت استفاده کنیم.

حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س) در مقام همسری

 حامی همیشگی پیامبر (ص)

براساس آیات قرآن کریم، زن و شوهر، «لباس» یکدیگر هستند که در اینجا بیشتر به‌معنای پشت و پناه است و حضرت خدیجه مصداق بارز این تعبیر قرآن کریم برای پیامبر اسلام است. صرف اینکه یک زن بخواهد لباس پیامبر اسلام باشد نیاز به مجد و عظمت فراوان دارد که این مجد در وجود حضرت خدیجه بود، به‌طوری که پس از لحظه به بعثت رسیدن پیامبر اسلام و آمدن ایشان از غار حرا به سمت خانه، حضرت خدیجه نخستین فردی بود که به وی ایمان آورد.

 

حتی پیش از به بعثت رسیدن پیامبر اسلام نیز حضرت یک‌ماه از سال (درماه مبارک رمضان) را در غار حرا عبادت می‌کردند که در آن ایام نیز حضرت خدیجه به‌طور کامل با پیامبر اسلام همراهی می‌کرد و توسط امیرالمؤمنین (ع) برای ایشان غذا می‌فرستاد.

 

پشتیبانی روحی حضرت خدیجه از پیامبر اسلام شاید همان موضوعی باشد که کمتر به آن توجه شده است. او علاوه بر اینکه به لحاظ مالی از پیامبر حمایت می‌کرد، به لحاظ روحی نیز بی‌اندازه با همسر خود همراه بود، به‌طوری که در همان روزهای نخست به همراه امیرالمؤمنین (ع) در مسجدالحرام به پیامبر اسلام اقتدا می‌کرد و با ایشان نماز جماعت می‌خواند و ایمان خود را تنها در خانه نگه نمی‌داشت بلکه در سخت‌ترین شرایط اجتماعی و روحی، دوشادوش پیامبر اسلام بود.

 

عمق روابط روحی حضرت خدیجه با پیامبر اسلام زمانی مشخص می‌شود که واکنش و عکس‌العمل پیامبر اسلام پس از رحلت ایشان را درنظر داشته باشیم.

 

در سال دهم بعثت حضرت خدیجه رحلت می‌کند و به فاصله بسیار کمی در همین سال ابوطالب (عموی پیامبر) نیز دار فانی را وداع می‌گوید. شدت غم ارتحال حضرت خدیجه چنان بود که این سال را «عام الحزن»(سال غم و اندوه) می‌نامند. ما در تاریخ زندگی پیامبر جز این یک‌بار، نمی‌بینیم که سالی را به‌عنوان سال اندوه نامیده باشند و حتی در سال وقوع جنگ احد که 70 تن از مسلمین به شهادت رسیدند، چنین نامی برگزیده نشد.

 

در این سال پیامبر اسلام علاوه بر از دست دادن مهم‌ترین پشتوانه سیاسی، اجتماعی خود (جناب ابوطالب)، مهم‌ترین پشتوانه روحی خود را نیز از دست دادند و تحمل اوضاع برای ایشان بسیار سخت و سنگین شد.

 

حضرت خدیجه توانسته بود با انجام وظایف همسری به بهترین شکل، به پشتوانه روحی رسول‌الله تبدیل شود و شدت ناراحتی پیامبر از ارتحال ایشان چنان بود که بعدها همواره از حضرت خدیجه یاد می‌کردند و همین موضوع موجب اعتراض برخی از زنان پیامبر (ص) شده بود.

 

روزی یکی از زنان پیامبر (ص) از ایشان پرسید که چرا اینقدر از خدیجه یاد می‌کنید؟ که حضرت فرمودند: «چرا از او یاد نکنم؟! آن زمان که همه مرا انکار می‌کردند او مرا تأیید کرد و به من ایمان آورد و از اموال خود برای نصرت دین ما هزینه کرد».

 

یکی دیگر از نشانه‌های عظمت حضرت خدیجه نسبت به سایر زنان پیامبر اسلام، حمل جنین حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) بود که این افتخار نیز به او رسید و اتفاقاتی که در زمان بارداری حضرت خدیجه رخ داده نشان از همخوانی روح حضرت خدیجه با فرزند خود دارد.

 

دلدادگی رسول خدا به حضرت خدیجه چنان بود که در زمان حیات ایشان ازدواج دیگری از سوی رسول خدا صورت نگرفت و تعدد زوجات پیامبر اسلام به پس از ارتحال حضرت خدیجه بازمی‌گردد.

 

دسته‌ها
ازدواج

آینه شمعدون برای هفتاد و پنج هزار نو عروس بی جهیزیه

مدیرکل حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد گفت: ۷۵ هزار نوعروس منتظر دریافت جهیزیه تحت پوشش کمیته امداد داریم که بطور متوسط ۳ تا ۴ میلیون تومان کمک بلاعوض به آن‌ها بابت دریافت جهیزیه پرداخت می‌شود.

دسته‌ها
گفت‌وگو

آیت الله بهجت (ره) در نگاه سید حسن نصرالله (مصاحبه با المنار)

شبکه تلویزیونی المنار لبنان در تاریخ 14 فروردین 95 مصاحبه‌ای اختصاصی با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله انجام داد. وی در این گفت‌وگو به تشریح نحوه آشنایی‌اش با آیت‌الله بهجت و خاطرات خود و نیز فضایل و کرامات ایشان پرداخت. اینک متن تفصیلی آن تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید

آیت الله بهجت
آیت الله بهجت

 

* اگر ممکن است بفرمائید در چه سالی با آن عارف بزرگ آیت الله بهجت آشنا شدید و این آشنایی چگونه صورت گرفت؟

– تقریباً پس از سال ۱۹۸۵ میلادی، زمانی که ما به‌صورت هیئت‌هایی به جمهوری اسلامی ایران می‌رفتیم. سن من در آن زمان ۲۵ یا ۲۶ سال بود. ما که هیئتی از مسئولان و فرماندهانِ وقت حزب‌الله بودیم، برای پی‌گیری موضوعات لبنان، منطقه و بویژه مسائل مقاومت لبنان، با برادران مسئول جمهوری اسلامی دیدار می‌کردیم.

 

در اولین سفر چون اطلاعات بسیار کم و محدودی از قم داشتیم، به بعضی از برادران مسئول گفتیم: «می‌خواهیم به زیارت قم مشرف شویم، با چه کسی دیدار کنیم؟». یکی از افرادی که آن‌ها بسیار تأکید کردند که اگر به قم مشرف شدید به دیدارشان بروید، آیت‌الله‌العظمی شیخ بهجت (رحمه‌ًْالله‌علیه) بود.

 

 این قضیه مربوط به دوران زندگانی امام خمینی (رضوان‌الله‌علیه) است. اولین‌باری که مشرف شدیم، بنده نیز یکی از مجموعه مسئولان حزب‌الله و البته کم‌سن‌وسال‌ترینشان بودم. شهید سید عباس موسوی (ره) و دیگران نیز حضور داشتند. حضرت ایشان ما را پذیرفتند و ما در محضرشان نشستیم. بنده از همان دیدار اول، هیبت شدیدی را در این دیداراحساس کردم تا جایی که وقتی در محضر ایشان قرار گرفتیم، بنده و برخی برادران که سؤالاتی در ذهن داشتیم، همه سؤالاتمان را فراموش کردیم.

 

حضرت ایشان در بیشتر مدت جلسه ساکت بودند و به ما می‌نگریستند؛ اما ما نمی‌توانستیم به ایشان نگاه کنیم. در میان جلسه، شهید سید عباس یا یکی از برادران ـ که دقیق یادم نیست ـ از ایشان خواست توصیه‌ای بکنند؛ حضرت ایشان نیز همین توصیه‌هایی را که در کتاب «النّاصح» وجود دارد، بیان و تأکید کردند: به آنچه می‌دانید عمل کنید؛ از گناه دوری کنید؛ در اول وقت نماز بخوانید؛ بر محمد و آل محمد (ص) زیاد صلوات بفرستید؛ بسیار استغفار کنید. این چیزی است که به یاد دارم. همین مسئله در دیدارهای بعدی نیز تکرار می‌شد. این آغاز آشنایی نزدیک و مستقیم ما بود.

 

ما هر یک یا دو سال، به‌طور کامل و رسمی در قالب این هیئت‌ها سفر می‌کردیم و مقید بودیم وقتی به زیارت قم مشرّف می‌شویم، حتماً به دیدار ایشان برویم. البته شاید در برخی سفرها، به دلیل اینکه جناب شیخ مشهد بودند، دیداری صورت نمی‌گرفت، اما بیشتر اوقاتی که ایشان در قم حضور داشتند، ما توفیق دیدار می‌یافتیم.

 

photo_2016-06-27_21-37-00

 

* جنابعالی تأثیر شخصیت آیت‌الله بهجت را در شخصیت و زندگی خودتان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

– بنده و برخی برادران لبنانی بسیار تشنه شناخت، درک، دانستن و هدایت و رشدیافتن بودیم. البته ما کتاب‌ها را می‌خواندیم، ولی وجود کسی که در محضر ایشان بنشیند و ایشان شما را رشد دهد و شما معتقد باشید که او انسانی کامل و واصل است و همه این مراحل را گذرانده و به‌عبارتی علم و معرفت و همچنین تجربه دارد و فقط از سر فکر و برهان صحبت نمی‌کند، بلکه از سر برهان و یافتن سخن می‌گوید و در این راه گام زده است، باعث می‌شد هر کلمه‌ای که از ایشان می‌شنیدیم، هر خلأیی را در وجودمان در هر حجمی که بود، پُر می‌کرد.

 

 ما به ایشان گوش می‌سپردیم و تلاش می‌کردیم تا آنجا که می‌توانیم به سخنان ایشان عمل کنیم. سخنان ایشان توشه معنوی ما بود و برای مدتی طولانی احساس آرامش، اطمینان، وثوق و یقین می‌کردیم.

 شاید این از ویژگی‌هایی بود که در کار ما در حزب‌الله انعکاس یافت و باعث شد ما با وجود همه دشواری‌ها… چون معروف است ازجمله ویژگی‌های حزب‌الله، توکل بر خداوند، اطمینان به وعده الهی، یقین به یاری خداوند، پناه‌بردن به خدا، کمک‌خواستن از او و توسل است و این‌ها همه چیزهایی است که ما در قالب عبارت‌هایی ساده از حضرت شیخ می‌شنیدیم؛ عبارت‌هایی که به هر کسی می‌گفتند و ما تلاش می‌کردیم بقدرِ فهممان ترجمه‌شان کنیم. می‌توانم بگویم ایشان در همهٔ بُرهه گذشته، سرچشمه معنوی اصلی و واقعی ما بودند.

 

 

* آیا آیت‌الله بهجت بر حزب‌الله لبنان و مشخصاً مقاومت تأثیر داشتند؟ این تأثیر تا چه حدی بود؟ ممکن است توضیح بفرمایید؟

– مسئولان اصلی حزب‌الله هرگاه فرصتی پیدا می‌کردند، می‌رفتند خدمت ایشان. قاعدتاً این مجال وجود نداشت که بچه‌های حزب‌الله و گروه‌های عظیم و پُرشمار را به محضر ایشان بفرستیم؛ وقت و شرایط ایشان اجازه نمی‌داد. ما نمی‌خواستیم زیاد مزاحم ایشان شویم، اما وقتی با ایشان دیدار می‌کردیم و بازمی‌گشتیم همین‌جا در لبنان، رهنمودها و توصیه‌های حضرت ایشان را به کادرهای حزب‌الله منتقل می‌کردیم و طبیعتاً بسیار توجه نشان می‌دادند.

 

یا گاهی به‌واسطهٔ برخی برادران لبنانی طلبه یا برادران ایرانی‌مان که به لبنان رفت‌وآمد داشتند و ما به نقل ایشان اطمینان داشتیم، چیزهایی برای ما نقل می‌شد. برادران این نکته‌ها و توصیه‌ها را یادداشت و به آن‌ها عمل می‌کردند و برای عمل به آن‌ها اصرار داشتند.

 

بله، ایشان در واقع پدری معنوی بودند و ما نیز ایشان را پدری معنوی می‌دانستیم. این موضوع پس از رحلت امام خمینی تقویت شد. هنگامی که دیدیم رهبر و ولی امر ما، یعنی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (دام‌ظله)، وقتی برای زیارت به قم مشرف می‌شوند، بسیار اصرار دارند با جناب شیخ دیدار کنند، توشه بگیرند، سؤال کنند، استفاده ببرند و از راهنمایی‌های او بهره ببرند، دیگر تکلیف ما به‌عنوان سربازان و پیروان آن رهبر، مشخص بود. درنتیجه شاید پس از رحلت امام خمینی این اُبوت روحی و معنوی و ارتباط روحی قوی‌تر شد.

 

 

* در دیدارهایتان با شیخ بهجت ایشان چه نصیحت‌ها و توصیه‌هایی به شما می‌کردند؟ هرقدر ممکن است توضیح بفرمائید.

– یک بخش توصیه‌های شخصی بود که خودمان درخواست می‌کردیم. در دیدارها اصرار داشتیم گزارش کوتاهی از شرایط لبنان، مؤمنان لبنان و مقاومت بدهیم، حضرت ایشان هم با دقت گوش می‌دادند و گاهی توصیه‌ها و نکته‌هایی بیان می‌کردند؛ مثلاً تأکید بر جنبه ایمانی، فرهنگی و عقیدتی و کار در این جهت.

 

قاعدتاً این تا حد زیادی در دستور کار حزب‌الله قرار می‌گرفت. همچنین در موضوع اموال گفتند که احتیاطاً همیشه مقداری پول برای روزهای دشوار، کنار بگذارید. ما معمولاً این کار را می‌کردیم؛ تا امروز هم به یاری خداوند متعال، مقداری برای روزها و شرایط سخت کنار می‌گذاریم. باقی توصیه‌ها شخصی بود؛ مثلاً در مورد زیارت، عبادات و توجه به مسائل علمی.

 

مثلاً به بنده و برخی برادران تأکید می‌کردند درس بخوانید، درس بدهید و…. ما هم تلاشمان بر این بود، حتی وقتی‌که به‌واسطهٔ شرایط، این کار برایمان سخت می‌شد. مثلاً درست است که بنده نمی‌توانم به آن معنا درس بخوانم و تدریس کنم، ولی بسیار اصرار دارم که فارغ از کتاب‌های فرهنگی که نیاز داریم، کتاب‌های علمی حوزوی تازه، قدیمی و جدید را بخوانم. همچنین به برکت کامپیوتر، صوت درس خارج حضرت آقا و برخی دیگر از مراجع را گوش می‌کنم؛ یعنی می‌کوشیم ارتباطمان را با موضوع علمی حفظ کنیم. این از نکته‌هایی بود که ایشان در برخی دیدارها به آن اشاره کرده بودند.

 

photo_2016-06-27_21-37-11

* از قرار معلوم حضرت آیت‌الله بهجت دو پیام به شخص شما فرستادند. آیا ممکن است بفرمائید محتوای آن دو پیام چه بود؟

– فراموش نمی‌کنم چند ماه قبل از جنگ ۳۳ روزه، یکی از برادران طلبه لبنانی که در قم درس می‌خواند، آمد و مستقیماً یا به‌واسطهٔ یکی از برادران به من گفت: «حضرت شیخ بهجت به شما پیام داده‌اند که از امروز به بعد، به این دعا پایبند باشید: «اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة آلتی تجعل فی‌ها من تشاء؛ خداوندا! مرا در زره مستحکم خود که هرکس را که بخواهی در آن قرار می‌دهی، بگذار».

 

سه بار صبح و سه بار شب. پرسیدم: چیزی شده است؟! دلیلی دارد؟! گفت: من نمی‌دانم. فقط گفتند که برو این ذکر را به فلانی بگو یا به او برسان. قاعدتاً ماهیت دعا به جنبه امنیتی، حفاظت، پاسداری و… اشاره دارد؛ چه اینکه دشواری شرایط ما در لبنان معلوم است. تهدیدات امنیتی و احتمال کشته شدن وجود دارد، همان‌طور که پیش از این برادرانمان کشته شدند؛ ازجمله دبیرکلّمان، شهید سید عباس و همسر و فرزند کوچکش.

 

 طبیعی است که انسان احساس خطر کند. اما چرا در آن زمان؟! بنده با خودم گفتم، شاید چیزی هست. ذهنم بیشتر به‌سمتِ موضوع امنیتی یعنی احتمال ترور، انفجار یا… رفت، اما تنها پس از چند ماه، جنگ رخ داد و اسرائیلیان از روز اول جنگ، از هر راهی به دنبال پیداکردن من و بمباران محل حضورم بودند.

 

به‌گفتهٔ خود اسرائیلیان، برخی عملیات‌های بمبارانِ بسیار شدید و عظیم جنگ ۳۳ روزه، به دلیل آن بوده است که احتمال می‌دادند یا اطلاعاتی داشتند که من در فلان ساختمان هستم و آن ساختمان را به‌شدت بمباران کردند. بعدها بنده فهمیدم شاید این ذکر، مربوط به پاسداری و حفاظت دوران جنگ بوده است و نه پیش از جنگ و مسائل امنیتی.

 

در زمان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ میلادی، شرایط بسیار بد و سخت بود. به یاد دارید که در آن جنگ، تقریباً همه جهان استکبار علیه ما بسیج شده و بسیاری از کشورهای منطقه این جنگ را تأئید می‌کردند. حتی در داخل جامعه لبنان در این‌باره اختلاف وجود داشت؛ افرادی وجود داشتند که حداقل ما را تأئید نمی‌کردند و حتی انتقاد می‌کردند.

 

نمی‌خواهم بگویم در کنار دشمن بودند؛ حداقل در کنار ما نبودند، انتقاد می‌کردند و…. ما واقعاً احساس غربت داشتیم و حس می‌کردیم در یک محاصره شدید قرار گرفته‌ایم. حتی در ظاهر، وقتی عوامل مادی، سیاسی، نظامی و میدانی را می‌بینیم، انسان نمی‌توانست به‌راحتی از پیروزی حرف بزند.

 

شاید آنچه در میان بسیاری از برادران و مسئولان لبنان غلبه داشت، این بود که این جنگ به کربلا منتهی خواهد شد و نه مثلاً بدر یا خیبر. ولی بنده اینجا دو واقعه تاریخی را در مورد دو شخصیت بیان می‌کنم:

اول: حضرت شیخ بهجت که در روزهای اول به بنده پیام دادند. بنده الآن واقعاً به یاد ندارم چه کسی این پیام را برایم آورد، چون در دوران جنگ بسیار گرفتار بودیم و نقل‌قول هم غیرمستقیم بود، یعنی برادری که از قم آمده بود با یکی از برادران ما تماس گرفته بود و آن برادر به یکی از برادران همراه بنده خبر داده بود و او برایم نقل کرد که: شیخ بهجت به شما پیام داده‌اند که «آرام باشید و مطمئن که ان‌شاءالله در این جنگ پیروز خواهید شد».

 

قاعدتاً این سخن انگیزه روحی فوق‌العاده‌ای به ما داد؛ چراکه ما به حضرت شیخ بهجت اطمینان و ایمان داشتیم، آن هم زمانی که هیچ افق و احتمالی برای اندیشه پیروزی وجود نداشت. بنده همان موقع این ماجرا را به برادرانی که شیخ بهجت را می‌شناختند و در ردهٔ مسئولان گفتم. گفتم خبر بسیار خوبی از حضرت شیخ به دستم رسیده است که: «نگران و هراسان نباشید. ان‌شاءالله به‌زودی در این نبرد پیروز خواهید شد». این تقریباً در هفته اول جنگ بود که همه شرایط، بد و دشوار می‌نمود.

 

شخصیت دوم هم حضرت آقا بود. ایشان نیز در هفته اول جنگ، به بنده پیام دادند که این جنگ بسیار شبیه جنگ احزاب است؛ «جان‌ها به لب خواهند رسید و به خدا گمان‌هایی می‌برید». (احزاب/۱۰) ولی به خدا توکل کنید و ثبات داشته باشید، در این جنگ پیروز خواهید شد و حتی پس از آن، به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل خواهید شد.

 

بنده به شوخی به برادری که یکی از مسئولان بلندپایه است و به بیروت آمد و این پیام را از حضرت آقا آورد، گفتم: «ما همینکه از این جنگ سالم بیرون بیائیم، برایمان کافی است و قدرت‌منطقه‌ای‌شدن پیش‌کش!».

 

پس، از هر دو نفر برای ما بشارت رسید. شاید اولین‌باری است که این را در یک دیدار عمومی می‌گویم، اما این برای بنده و برادرانم یک انگیزه روحی، ایمانی و معنوی فوق‌العاده بود؛ زیرا حضرت آقا، ولی‌امر و رهبر هستند و آیت‌الله بهجت، پدر و مرشد ما بودند و ما برای ایشان آن جایگاه بلند را قائل بودیم و حتی پس از رحلت امام خمینی ایشان را بی‌نظیر می‌دانستیم.

 

وقتی در روزهای اول، بشارت‌هایی در این اندازه و سطح از این دو جایگاه به ما رسید، تأثیری تعیین‌کننده در جنگ داشت. به‌همین‌خاطر ما با وجود همهٔ شرایط سخت، با یقین به پیروزی‌مان، به جنگ ادامه می‌دادیم. هیچ تردیدی نداشتیم که ان‌شاءالله از این جنگ، پیروز خارج خواهیم شد. این آن دو پیامی بود که در هنگام جنگ و پیش از آن به بنده رسید.

 

 

* آیت‌الله بهجت پس از شهادت فرزندتان سید هادی نصرالله (ره) پیام تسلیتی برای شما فرستادند؛ درحالی‌که می‌دانیم در این زمینه هیچ تعارفی نمی‌کردند و حتی اصلاً پیام نمی‌دادند. اگر ممکن است محتوای آن پیام را بفرمایید.

– بنده جزئیات را به یاد ندارم چون آن روزها بسیار تحت فشار بودم و پیام‌های زیادی به دستم رسید. بنده بعد از آن وقتی به قم رفتم، به دیدار ایشان مشرف شدم و از ایشان برای این عنایت پدرانه تشکر کردم.

 

photo_2016-06-27_21-37-07

* جنابعالی خبر رحلت آیت‌الله بهجت را چگونه شنیدید و چه تأثیری بر شما گذاشت؟

– قاعدتاً بسیار متأثر شدیم و احساس کردیم خسارت عظیمی به ما وارد شد. یعنی از طرفی همیشه احساس می‌کردیم ایشان منبع زلال و سرچشمه پاکی هستند که هر لحظه می‌توانید به ایشان پناه ببرید و ثانیاً اعتقاد داشتیم که وجود ایشان به‌خودی‌خود حتی اگر هیچ کاری نکنند، مایه برکت است؛ یعنی اگر فقط برای ما و همه مؤمنان و مجاهدان دعا کنند، پشتیبان معنوی و روحی قدرتمندی برای ما خواهد بود؛ احساس کردیم این پشتیبان را از دست دادیم. اما چیزی که مصیبت را سبک می‌کرد این بود که ما اعتقاد داشتیم حیات، دعا و توجه ایشان از جهان دیگر در این زمینه شاید برای مؤمنان و دوستداران و عاشقانشان مفیدتر باشد.

 

 

* آیا از آیت‌الله بهجت کرامتی مشاهده کردید؟ و اگر ممکن است بعضی از این کرامات را برای ما نیز نقل بفرمائید.

– بنده دو داستان را به یاد می‌آورم که به استخاره ربط دارند. داستان اول برای شخص بنده بسیار مهم است. سال ۱۹۸۹ میلادی (1368 ش) یعنی پس از وفات امام و رسیدن حضرت آقا به مقام رهبری مسلمانان و امت، در تشکیلات حزب‌الله چیزی به نام دبیرکل وجود نداشت.

 

ما شورایی داشتیم که حتی رئیس یا مدیر نداشت، فقط یک منشی داشت. برادران در آن دوران و همچنین به توصیه حضرت آقا به این نتیجه رسیدند که کار حزب‌الله باید تحول پیدا کند و دبیرکل داشته باشد؛ دبیرکلی که مسئولیت‌هایی را بر عهده بگیرد و با مردم صحبت و با مسئولان دیدار کند. قاعدتاً دبیرکل حزب‌الله، رهبر حزب‌الله نیست.

 

البته اختیارات خوبی دارد؛ مدیر حزب‌الله است و براساس سلسله‌مراتب، شخص اول است که مورد مراجعه و تماس قرار می‌گیرد و اجرای تصمیمات رهبری شورایی را پی‌گیری می‌کند. این یک مسئله تازه بود. شرایط لبنان هم بسیار پیچیده و حساس است.

 

 ما دربارهٔ یک کار اجتماعی، فرهنگی یا تبلیغاتی صحبت نمی‌کنیم، در حال سخن گفتن دربارهٔ نبرد، جنگ، کشتن، خون‌ها، اموال، نوامیس، تخریب خانه‌ها و همچنین نبردهای سخت و حاد سیاسی هستیم.

 

آن روز در تهران جلسه گذاشتیم و برادران بین خودشان روی این ایده توافق کردند. بنده سنم از همه کمتر بود و بعضی از حاضران حداقل در درس‌های سطح [در حوزه علمیه] استاد من بودند. فرض بر این بود که یکی از برادران شناخته‌شده، این مسئولیت را بر عهده بگیرد؛ حال یا شهید سید عباس موسوی یا برادرمان شیخ صبحی طفیلی یا…. اما وقتی بین خودشان جلسه گذاشتند، به این نتیجه رسیدند که بهتر است از فلانی، یعنی بنده بخواهند که این مسئولیت را بپذیرم.

 

 آمدند و با تحکم با من صحبت کردند. من گفتم: «نمی‌توانم؛ اولاً بنده سنم از همه شما کمتر است و در بین شما افرادی هستند که قدیمی‌تر و بزرگ‌ترند». بنده این جزئیات را می‌گویم چون جواب آیت‌الله بهجت در این زمینه تعیین‌کننده بود. گفتم: «بعضی از شما استاد من هستید و من اصلاً خجالت می‌کشم جلسه یا حزبی را مدیریت کنم که شما اعضا یا رهبرانش باشید».

 

 گفتم: «من از لحاظ شخصی، اخلاقی و روانی نمی‌توانم و لیاقت این مسئولیت را ندارم». آن‌ها خیلی اصرار کردند. بنده گفتم: «خیلی خُب، من می‌ترسم اگر بپذیرم ـ این نکته خیلی مهم است ـ شما من را رها کنید، یکی در دفترش بنشیند و دیگری در خانه‌اش و من را با همه این مصیبت‌ها تنها بگذارید و من نمی‌توانم». آن‌ها گفتند: «ما وعده می‌دهیم کمکت کنیم، با تو باشیم و پشتت را خالی نمی‌کنیم. تو فقط قبول کن». من قبول نکردم.

 

ساعت‌ها بحث کردیم. گفتم: محال است، امکان ندارد. در نهایت می‌دانی، ما متدین‌ها و مخصوصاً طلبه‌ها برای خودمان راه‌های خروجی داریم! گفتند راه خروج از این بحث، استخاره است. گفتند: «ما همین‌جا می‌نشینیم تا قبول کنی و اگر قبول نکنی باید استخاره کنی و به آن پایبند باشی. همگی از خداوند طلب خیر می‌کنیم». من هم دیدم این احتمالاً برای من یک باب فرج است؛ چون من می‌خواهم از پذیرش این مسئولیت فرار کنم و آنان می‌خواهند مرا به آن ملزم کنند.

 

یکی از افراد بلند شد و گفت: «قرآن بیاوریم استخاره کنیم». گفتم: «نه! این مسئله حساس است، استخاره شما را قبول نمی‌کنم». گفتند: «خودت استخاره کن». گفتم: «نه»! بحثمان در تهران ساعت ۱۲ شب تمام شد. گفتم: «من امشب یکی از برادران را می‌فرستم تا از حضرت آیت‌الله بهجت استخاره بگیرد».

 

قاعدتاً بنده به‌هیچ‌وجه نگفتم ماجرا و جزئیات چیست. با یکی از برادران در قم تماس گرفتم؛ کسی که اکثراً وقتی ما خدمت آیت‌الله می‌رسیدیم، ایشان هم همراهمان بود و حضرت شیخ آن برادر را می‌شناخت. نگفتم مسئله چیست، فقط چون برادران تا صبح از من جواب می‌خواستند گفتم: «لطفاً نماز صبح برو مسجد آیت‌الله بهجت و به ایشان بگو فلانی سلام می‌رساند و برای یک مسئله بسیار مهم، استخاره می‌خواهد»؛ فقط همین.

 

برادری که واسطه بود، از هیچ‌چیز خبر نداشت و هیچ سابقهٔ ذهنی هم نداشت. تصور کرده بود یک مسئلهٔ شخصی مشخص است. رفته بود و پشت سر حضرت شیخ نماز خوانده و از ایشان استخاره خواسته بود و قبل از طلوع آفتاب با من تماس گرفت. گفت که حضرت شیخ سلام رساندند و گفتند ـ جواب عجیب و غریب ایشان این است ـ: «پیشنهادشان را نپذیر! بعضی از کسانی که به تو می‌گویند و وعده می‌دهند که کنارت خواهند ماند و کمکت خواهند کرد، این کار را نمی‌کنند».

 

وقتی سراغ من آمدند، من جواب را صراحتاً به آن‌ها گفتم، جواب را پنهان نکردم، تعارف نکردم، تا کسانی که وعده می‌دهند و نمی‌خواهند به وعده‌شان وفا کنند بدانند دستشان برای حضرت شیخ روست. من جواب را برایشان خواندم؛ آن‌ها بسیار متعجب شدند و بحث تمام شد و دیگر در این‌باره با من بحث نکردند.

 

این مثالی بود از آنچه شخصاً برای من رخ داد. فقط این را اضافه کنم که آنچه بعدها برایم رخ داد و همه شرایط و حوادث لبنان و آنچه داخل و علیه حزب‌الله رخ داد، شواهدی بر صحت نتیجهٔ این استخاره بود؛ یعنی براساس نتایج و حوادثی که بعدها رخ داد صلاح دین، دنیا و آخرت من در آن استخاره بود.

 

داستان دوم هم مربوط به زمانی است که یکی از دوستان و برادران روحانی ما که زیاد به این موضوعات اعتقاد نداشت، در قم به دیدار بنده آمده بود. فهمید که وقت دیدار بنده با حضرت شیخ بهجت رسیده است و می‌خواهم به آنجا بروم. گفت: «من را با خودت می‌بری؟» گفتم: «بیا اگر ایشان پذیرفت شما هم می‌آیید، چون داخل برنامه نبود». او با ما وارد جلسه شد و در پایان جلسه به آیت‌الله بهجت گفت: «آقا از شما یک استخاره می‌خواهم.»

 

من آنجا بودم و دیدم که حضرت شیخ، خواندن قرآن را طول نداد. دو سه جمله گفت و قرآن را گرفت و باز کرد و به آن روحانی گفت: «به آن‌جایی که می‌خواهی بروی نرو! کسانی که می‌خواهی بروی نزدشان، تو را نمی‌پذیرند و ناراحتت می‌کنند. این سفر را نرو». آن برادر روحانیِ همراه ما که پوستش سفید بود و مثل من سبزه نبود، سرخ شد.

 

 غافلگیر شده بود. وقتی از خانه خارج شدیم گفتم: «تو را چه شده است؟ مگر چه شد؟» گفت: «الله اکبر، الله اکبر، من این مسائل را باور نداشتم. تو می‌دانی نیت من برای استخاره چه بود؟» گفتم: نه. گفت: «من می‌خواستم به فلان کشور غربی سفر کنم و یک ماه رمضان در منزل بستگانم بمانم و بروم تبلیغ.

 

می‌ترسیدم که آن‌ها پذیرای من هستند یا نه؟ برای دو یا سه روز من را می‌پذیرند، اما تردید داشتم سی روز هم قبولم می‌کنند یا نه؟ یعنی این حدیث نفس من بوده است. حضرت شیخ آیه قرآن را نخواند، حدیث نفس من را خوانده بود و به سؤالات و ترس و شک‌هایم پاسخ داد». این ماجرایی است که مستقیماً در آن حضور داشتم.

 

 

* می‌دانیم که حضرتعالی اطلاع گسترده‌ای از مکاتب عرفانی دارید، شاخصه و ویژگی برجسته روش شیخ بهجت را نسبت به دیگر روش‌ها و مکاتب عرفانی چه می‌دانید؟

– ما هر چه از آیت الله بهجت شنیدیم یا هر چه از توصیه‌های ایشان خواندیم، مدام به ما می‌گفتند: قال الله تعالی، قال رسول الله (ص)، قال امیرالمؤمنین (ع) و… یعنی دائماً به ائمه معصومین (سلام‌الله‌علیهم) ارجاع می‌دادند.

بنده شخصاً در همه دیدارهایی که داشتیم، نشنیدم که ایشان بگوید: فلان فیلسوف، عارف، حکیم یا استاد گفت. همه‌چیز را به کتاب خدا و احادیث رسول‌الله و اهل‌بیت پاک ایشان (ع) ارجاع می‌دادند و این یعنی این مکتب، اصیل، زلال و پاک است و به‌هیچ‌وجه اضافه، کژی و التباس ندارد و شما در حال بهره‌مندی از سرچشمه زلال و اصیل هستید.

 

دوم: شفافیت و عدم پیچیدگی. ایشان چیزی را برای شما توضیح نمی‌دادند و شما را وارد مباحثی نمی‌کردند که عمرتان را در آن‌ها تباه کنید و آخر هم بفهمید یا نفهمید، بلکه فقط احساس می‌کردید به‌سادگی دست شما را می‌گیرد و به شما می‌گوید که راه این است؛ یعنی ساده می‌کردند.

 

ما عبارت «شریعت سمحة؛ آئین سهل» و اینکه دین ما دین آسانی است و نه دین سختی و صعوبت، را خوانده‌ایم. مثلاً وقتی توصیه‌های حضرت شیخ بهجت را که در همین کتاب «النّاصح» هم هست، می‌بینید که به شما می‌گویند این چند کار مشهور را انجام بده، مشاهده می‌کنید که فهم این مسائل بسیار آسان است؛ عالم، فیلسوف، فقیه، طلبه فاضل، انسان معمولی، تاجر، کشاورز، جوان، رزمنده جبهه و همه، این‌ها را می‌فهمند.

 

ضمن اینکه عمل به این‌ها آسان است و تنها به اراده، عزم، مراقبت و تداوم نیاز دارد. به‌همین‌خاطر، احساس می‌کنید مکتب سیروسلوک و عرفان حضرت شیخ بهجت برای همه مردم است و نه فقط نخبگان، خواص یا تنها کسانی که شرایط تحصیل علمی یا حوزوی را داشته‌اند. این‌طور نیست که باقی مردم از برکت این راه عظیم و بزرگ الهی محروم باشند.

 

photo_2016-06-27_21-37-05

* مشهور است که حضرت شیخ بهجت به مقامات معنوی بسیار بالایی رسیده بودند و کرامت‌های پرشمار و متنوعی در مکان‌ها و زمان‌های متفاوت از خود نشان دادند. تا آنجا که امام خمینی (ره) می‌گویند: حضرت ایشان دارای قدرت موت اختیاری بودند. همچنین حضرت آقا دربارهٔ ایشان گفتند: ایشان سرچشمه فیوضات معنوی بی‌پایان بودند. تا آنجا که حتی کسانی که به مسائل غیبی ایمان نداشتند یا گاهی باورش برایشان مشکل بود، به وجود کرامت‌های بسیار عظیم در طول عمر ایشان اعتراف می‌کردند. به نظر شما چرا حضرت آیت‌الله بهجت به این مراتب رسیدند و به این کرامت‌ها و فیوضات عظیم دست یافتند؟

– من ناتوان‌تر و کوچک‌تر از آنم که به این سؤال پاسخ بدهم. نمی‌دانم!

 

 

* شیخ مصباح یزدی و دیگران نقل می‌کنند که امام بارها شخصاً به منزل شیخ بهجت می‌رفتند و یکی دو ساعت نزد ایشان می‌ماندند، درحالی‌که امام، کمتر به دیدار کسی می‌رفتند جز شیخ بهجت که همیشه به دیدارهایشان با ایشان ادامه می‌دادند. حضرت آقا نیز مرتباً برای دیدار با شیخ بهجت از تهران به قم می‌رفتند. گویا ایشان از توصیه‌ها و نصیحت‌های شیخ بهجت حتی در زمینه سیاسی و نه فقط عبادی و روحی، استفاده و با ایشان دربارهٔ مهم‌ترین مسائل امت اسلام و تهدیدهای عظیم و سرنوشت‌سازی که متوجه آن بوده است، مشورت می‌کردند. این رابطه را چگونه توصیف می‌کنید؟

 

– رابطه‌شان چنانکه اشاره کردید معروف است و با گذشت زمان، برخی جزئیات این رابطه که اکثراً مخفی بوده است، روشن‌تر می‌شود. نه امام و نه رهبر، این مسائل را نشر نمی‌دادند تا چه رسد به حضرت شیخ بهجت.

 

در هر صورت، این نشان‌دهندهٔ سطح اعتقاد امام و حضرت آقا به آیت‌الله بهجت است؛ چون هر دو ایشان وقتی در این مسئولیت و مقام قرار داشتند، به شیخ بهجت تکیه و از ایشان درخواست دعا می‌کردند و کمک می‌خواستند؛ این نشان می‌دهد اعتقاد شدیدی به عظمت حضرت شیخ و مقام بلند و معنویت بسیار بالا و عظیم ایشان داشتند.

 

photo_2016-06-27_21-37-02

* رابطه آیت‌الله بهجت را به‌عنوان یک عارف با جامعه چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چون در میان عوام مشهور است که عارف، گوشه‌نشین است و زیاد با جامعه و مسائل و مشکلات آن رابطه‌ای ندارد، ولی در مورد شیخ بهجت ما شاهد خلاف این هستیم، به‌گونه‌ای که حضرت ایشان با وجود این سطح بالا از عرفان با مسائل، موضوعات و مشکلات مردم مرتبط بودند. این جنبه را چگونه می‌بینید؟

 

– این نیز یکی از خصوصیت‌های بسیار ویژهٔ حضرت شیخ بود که خلاصه عمرش را برای خودش نگه نداشت، بلکه آن را به مردم بخشید. او پذیرای همه کس بود و با همگان هم‌سخن می‌شد. کوچک، بزرگ، عالم، انسان معمولی، حوزوی‌ها و… از ایشان سؤال می‌کردند و ایشان در کمال لطف و با لبخند، محبت، صبر و تحمل به همه‌شان جواب می‌دادند.

 

 همچنین این نشان‌دهندهٔ شدت عشق حضرت شیخ به مردم است. این عشق دوطرفه بود؛ یعنی این محبت عظیم، احترام شدید و عشق عموم مؤمنان به حضرت شیخ بهجت که شاید ایشان را حتی از دور هم ندیده بودند، نشان‌دهندهٔ میزان عشق، علاقه، احترام، اُبّوت و توجهی است که در دل ایشان نسبت به این مردم وجود داشت. شیخ به آن‌ها پاسخ می‌داد و برای آنان خیرخواهی می‌کرد.

 

بنده با تجربه‌ای که دارم، می‌دانم انسان وقتی یک مطلب را تکرار می‌کند خسته می‌شود، ولی حضرت شیخ با وجود سن بالا، بیماری و… خسته نمی‌شد و مدام می‌خواست این پاسخ‌های صحیح و دلسوزانه را تکرار کند. رابطه ایشان با مردم واقعاً دوطرفه بود. همچنین این نشان‌دهندهٔ مسئولیت‌پذیری عظیم حضرت شیخ در قبال امت است؛

 

یعنی انسان گاهی فکر می‌کند حضرت شیخ در برخی جزئیات سیاسی و عرصه‌ها حضور نداشت، ولی وقتی دقیق‌تر می‌شود احساس می‌کند جایگاه روحانی و معنوی حضرت شیخ، ذخیره‌ای برای ایفای نقشی متفاوت با آن چیزی بود که ما از برخی علما، مراجع یا اساتید توقع داریم.

 

حضرت شیخ این نقش را به بهترین وجه ایفا کردند. بنده معتقدم گذشت زمان، بسیاری از مسائل پشت پرده را که ما از آن‌ها خبر نداریم، فاش خواهد کرد. چه‌بسا تحولاتی که به برکت موضع‌گیری‌ها، دعا و توجه ایشان به‌وجود آمد که ما فکر می‌کنیم علتش چیز دیگری است.

 

 

* توصیف شما به‌عنوان رهبر مقاومت لبنان از اهمیت عرفان و ارتباطش با موضوعات روحی مقاومت در تمام جهان عرب و مشخصاً حزب‌الله چیست؟

– بنده ادعا می‌کنم اگر واقعاً این جنبه روحی و معرفتی نبود، مقاومت لبنان اصلاً نمی‌توانست وجود داشته باشد و در منطقه منتشر شود. یعنی اگر به سال آغاز به کار مقاومت لبنان، یعنی ۱۹۸۲ میلادی، بازگردیم، می‌بینیم که نیروهای اشغالگر اسرائیلی، بخش زیادی از خاک لبنان را اشغال کرده و به بیروت، رسیده بودند؛ تانک‌های اسرائیلی رسیده بودند به همین‌جایی که ما نشسته‌ایم.

 

جامعه بین‌المللی و تمام جهان از اسرائیل حمایت می‌کردند. اکثریت کشورهای عربی سرسپرده و ضعیف بودند. جمهوری اسلامی درگیر جنگ تحمیلی از سوی صدام حسین بود؛ چه اینکه تجاوز به لبنان، دقیقاً پس از آزادسازی خرمشهر توسط ایران صورت گرفت. شرایط لبنان نیز بسیار دشوار بود. هیچ امیدی به شکست‌دادن اسرائیل وجود نداشت.

 

صحبت از صدهزار سرباز اسرائیلی مستقر در لبنان بود. قدرتمندترین ارتش منطقه با همراهی نیروهای آمریکایی، انگلیسی و بین‌المللی در لبنان حضور داشتند؛ همچنین بخشی از لبنانی‌ها با اشغالگران همکاری می‌کردند. تعداد مقاومان بسیار کم بود؛ یعنی در حد چند صد نفر. این گروه کم‌شمار و مستضعف چگونه می‌توانست چنین نیروهای مقتدری را شکست دهد؟

 

وقتی به آن روزها بازمی‌گردیم، زمینه فکری و انگیزهٔ آن جوانانی که سلاح برداشتند، جنگیدند، در میدان مقاومت ماندند و راه را ادامه دادند همین ایمانشان به «الله» بود و اینکه وقتی با دشمن می‌جنگند در حال عمل به تکلیف شرعی و واجب دینی‌شان هستند و اگر از جنگ و جهاد شانه خالی کنند، روز قیامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت، درحالی‌که اگر جهاد کنند، رضایت خدا را درپی‌خواهد داشت؛ شأن و مرتبتشان روز قیامت بالا خواهد رفت، اهل بهشتشان خواهد نمود و از آتش دورشان می‌کند.

 

 زمینه فکری‌شان این بود. واقعاً اهل آخرت و اهل‌الله بودند، اهل دنیا نبودند؛ از لاشه این دنیا، هیچ‌چیزی نمی‌خواستند، حتی اهل دنیای ساکن لبنان به آن‌ها می‌گفتند: شما دیوانه‌اید! شما چند جوان می‌خواهید اسرائیل را شکست دهید؟! این ضرب‌المثل در لبنان معروف بود که: چشم آیا تاب درفش دارد؟ عقل می‌گوید چشم نمی‌تواند جلوی درفش را بگیرد. آن‌ها این جوانان را به دیوانگی متهم می‌کردند.

یادم هست بعضی از بچه‌ها همان جواب عباس در کربلا را می‌دادند که: عشق حسین مرا دیوانه کرده است.

 

پس موضوع، محاسبات مادی نبود. براساس محاسبات مادی، هیچ مقاومتی نباید در لبنان برپا می‌شد و باید به شرط‌های اسرائیل و آمریکا و هرچه به ما تحمیل می‌کردند تن می‌دادیم. بنده به یاد دارم در هفته‌های اول، اولین گروه به دیدار حضرت امام خمینی رفتند و پرسیدند تکلیف ما چیست؟ و گفتند شرایطمان سخت، تعدادمان کم، امکاناتمان بسیار اندک و دشمنمان تا این حد بزرگ است، ولی ما حاضریم به تکلیف شرعی‌مان، هرچه که باشد عمل کنیم.

 

حضرت امام گفتند: «تکلیف شما حتی اگر تعدادتان کم و امکاناتتان اندک باشد، مقاومت و مبارزه با اسرائیل است. به خدا توکل کنید و به او اطمینان داشته باشید؛ خداوند شما را یاری خواهد کرد». یعنی امام از پیروزی ما بعد از ۱۸ سال سخن گفت؛ گفت خداوند شما را یاری خواهد کرد و پیروزی بر پیشانی شما حک شده است.

 

ایشان می‌دیدند که این مجموعه بر اسرائیل پیروز خواهد شد. گفت به خداوند اطمینان داشته باشید و به او توکل کنید. همچنین امام، همان صحبت معروفی را که همیشه می‌گفت، تکرار کرد: شما مسئول نتیجه نیستید، مسئول ادای تکلیف هستید. تکلیفتان را انجام دهید و نتیجه بر عهده خداست، البته بدانید که پیروز می‌شوید. پس آغاز کار، با این زمینهٔ فکری، ایمانی و روحی بود.

 

درواقع انگیزهٔ کسانی که آن روزها می‌جنگیدند و بسیاری از آن‌ها به شهادت رسیدند و بسیاری از آنان نیز همچنان در قید حیات هستند، یک انگیزهٔ الهی محض بود. از لاشه این دنیا هیچ نمی‌خواستند و حتی پیش‌بینی نمی‌کردند که مثلاً بیست یا سی سال زنده بمانند تا پس از آن در امنیت، صلح، عزت و پیروزی به‌سر ببرند.

 

چنین پیش‌بینی‌هایی وجود نداشت. این روحیه همچنان وجود دارد و حاکم است. وصیت‌نامه شهیدان، مخصوصاً شهادت‌طلبان را بخوانید. با وجود اینکه بعضی از این شهیدان بسیار شبیه «درس نخوانده» ها بودند و در حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و… درس نخوانده بودند، اما هنگامی که متن‌هایشان را می‌خوانید از میزان معرفت و عشقی که بیان می‌کنند، غافلگیر می‌شوید.

 

 

* نظر شما دربارهٔ اهمیت عرفان و توجه اهل علم و مخصوصاً علما به امور عرفانی چیست؟ همچنین اهمیت کسب معرفت عرفانی و الهی در مدارس علمیه و توسط طلاب حوزه‌های علمیه چیست؟

-این از موضوعاتی است که جایش در حوزه‌های علمیهٔ ما، حداقل در حوزه‌های علمیه عراق، لبنان و شامات خالی بود. متأسفانه این مسئله در غیرایران ممنوع بود و به‌شدت با آن دشمنی می‌شد. امام خمینی در منشور روحانیت، کمی دراین‌باره صحبت می‌کنند. در ایران ماجرا طور دیگری بوده است، البته آنجا نیز بسیار سخت بوده.

 

من این را فقط یک نقص شدید نمی‌دانم، بلکه آن را یک نقص خطرناک می‌نامم، چون انسان وقتی غنی‌تر و قوی‌تر می‌شود، اما تقوا و معرفتش بالا نمی‌رود طغیان می‌کند، استبداد می‌ورزد و منحرف می‌شود. ضمانت حقیقی برای فرد یا افرادی که می‌خواهند یک عالم واقعی یا یک قدرت بزرگ سیاسی، نظامی یا اقتصادی شوند، همین جنبهٔ ایمانی، معرفتی، معنوی و روحانی است و هرگونه ضعف، سستی یا افول در این زمینه، دنیا و آخرت ما را در معرض خطر قرار می‌دهد.

 

به‌همین‌خاطر، این مسئله باید از تحصیل فقه، اصول فقه و باقی موضوعات واجب‌تر باشد، چون اگر این جنبهٔ روحانی را به طالب علم ندهیم مثل این است که جوانی را بیاورید و استفاده از اسلحه و مواد منفجره را به او بیاموزید و قدرتمندش کنید، ولی محافظ الهی و بازدارندهٔ دینی به او ندهید و او را رها کنید میان مردم. این چه خواهد کرد؟ خون، اموال و نوامیس مردم را از بین خواهد برد. طلبه از رزمنده خطرناک‌تر است، چون اگر دین، تقوا، ورع و معرفتی نداشته باشد که جلوی انجام معصیت و اشتباهاتی از این قبیل را بگیرد، دین مردم را از بین خواهد برد.

 

 

* کرامت‌های بسیاری از حضرت آیت‌الله بهجت نقل شده و به حد تواتر رسیده است. کسانی که این کرامت‌ها را نقل کرده‌اند، افرادی معمولی یا ـ اگر تعبیر درستی باشد ـ کوچکی نیستند، بلکه شخصیت‌های بزرگی همچون امام خمینی و حضرت آقا هستند. یکی از مسائلی که نقل شده آن است که حضرت امام اعتقاد داشتند، آیت‌الله بهجت دارای موت اختیاری و مانند آن بودند. سؤال این است که به نظر شما بزرگ‌ترین کرامت حضرت ایشان چیست؟

 

– اعتقاد قاصر بنده که مدعی هیچ‌چیز در این جهان نیستم، آن است که شاید بزرگ‌ترین کرامت ایشان احیای نفوس بود؛ تأثیر عظیمی که در نفوس می‌گذاشت. شاید نقل کنند کسی به یک درخت خشک دست کشید و درخت سبز شد، یا به یک درخت بی‌ثمر دست کشید و دعایی خواند و میوه داد. نفوس بشری بسیار پیچیده‌تر و دشوارتر از آن درخت ساده‌اند. معادله درخت بسیار ساده است.

 

نفوس بشری، مخصوصاً در این دوران و در دهه‌های اخیر، تحت تسلط شیطان‌های جن و انس‌اند. واقعاً حدیث شریفی که ـ به این مضمون ـ می‌فرماید: «القابض علی دینه کالقابض علی الجمر؛ نگه‌داشتن دین مانند نگه‌داشتن ذغال گداخته در دست است»، بر هر پسر و دختر جوان و بر طلبه‌ها تطبیق می‌کند. نفوس مرده، ترش‌رو، تباه‌شده، سرگردان و پیچیده وقتی مقابل حضرت شیخ می‌نشینند یا به سخنان ایشان گوش می‌دهند، این تحول معنوی و روحی عظیم برایشان رخ می‌دهد.

 

مُرده زنده‌کردنِ واقعی این است، این نیست که شما روح را به جسم برگردانید تا فرد بایستد و به خوردن و آشامیدن بپردازد. مُرده زنده‌کردن یعنی احیای این روح‌ها و این مردم، از طریق بازگرداندنشان به راه خداوند، آن هم در پرخطرترین و دشوارترین زمانه‌ها که شدیدترین دلایل برای انحراف و دوری وجود دارد.

 

هر کسی ـ حداقل تمام کسانی که من از نزدیک می‌شناسم ـ وقتی به محضر آیت‌الله بهجت می‌رسیدند، در یک یا دو دیدار ـ نیازی نبود طلبه یا شاگرد ایشان شوند ـ می‌دیدند که زندگی‌شان از اساس متحول شد و این مسئله ادامه یافت؛ فکر می‌کنم این شاید یکی از بزرگ‌ترین کرامت‌ها بود. این کرامت را می‌توانم یک کرامت کلّی بنامم، نه یک کرامت جزئی در یک جایگاه یا داستان خاص.

 

photo_2016-06-27_21-37-09

* رابطه آیت‌الله بهجت را با امام مهدی (عج) چگونه می‌بینید؟

-ما فقط از افراد موثق شنیدیم؛ من شخصاً از ایشان سؤالی نپرسیدم. وقتی دیدار می‌کردیم، از ذهنم می‌گذشت، ولی از پرسیدن چنین سؤالی خجالت می‌کشیدم یا می‌ترسیدم؛ چه اینکه یک سؤال بسیار شخصی است. احساس می‌کردم چنین سؤالی، حضرت شیخ را بسیار به زحمت می‌اندازد؛ چه می‌خواست بگوید؟ مجبور می‌شد که…. اما افراد موثقی که از حضرت شیخ سؤال کرده بودند، جواب‌های ایشان را نقل می‌کنند.

 

بنده شخصاً به این مسئله اعتقاد دارم و تقریباً برایمان از مسلمات است؛ چه اینکه در تاریخ غیبت کبری، در مورد بعضی از بزرگ‌ترین علمای ما که قطعاً موثق و پاک بودند، از طریق افراد موثق به‌نحو تواتر نقل شده است که چنین تشرف‌هایی محضر صاحب‌الزمان (عج) داشته‌اند. مقام آیت‌الله بهجت، از بسیاری از افرادی که خوانده‌ایم تشرف داشته‌اند، پائین‌تر نیست. برای کسی در مقام روحانی والای حضرت شیخ بهجت، بسیار منطقی و عادی است که چنین تشرف عظیمی پیدا کند.

 

همچنین به عقیده قاصر بنده در این زمینه‌ها، نقش تربیتی شیخ بهجت چنین ارتباطی را می‌طلبد. درهرصورت، بنده ادعای دیگری می‌کنم، یعنی برای این ماجرا دلیل دیگری می‌آورم؛ بنده اعتقاد دارم در طول غیبت کبری و طول این دوران‌ها، بسیار نیاز هست که افراد مورد وثوق، شناخته‌شده و راستگو، با امام صاحب‌الزمان (ع) دیدار داشته باشند.

 

دلیلش هم حفاظت از اعتقاد شیعه امامیه است، زیرا با گذشت زمان ـ مخصوصاً وقتی صدها سال می‌گذرد ـ افرادی می‌آیند و می‌گویند: «این امام غایبی که منتظرش هستید کجاست؟!». باب شک بازمی‌شود. امروز آنچه در روایت‌های شریف از امامانمان (ع) نقل شده است را داریم می‌بینیم و می‌شنویم که زمانی خواهد رسید که گفته خواهد شد: «مات أو هلک، فی أی واد سلک». امروز افرادی هستند که می‌گویند هرجا بوده، مرده و از میان رفته است! پس، جنبهٔ علمی به جای خود؛ امروز علما و محققان ما پژوهش و سخنرانی می‌کنند، کتاب می‌نویسند و دلایلی علمی می‌آورند که موجب اطمینان و حتی علم به وجود امام صاحب‌الزمان (ع)، زنده‌بودن و غیبت ایشان می‌شود و اینکه ایشان همان‌گونه که ما منتظر ایشان هستیم، منتظر اذن خداوند برای خروج، ظهور و اقامه عدل در زمین هستند.

 

ولی این دلایل همچنان علمی هستند و ابلیس و شیاطین می‌توانند لحظاتی از طریق نقاط ضعف نفس بشر نفوذ کنند و بگویند این‌ها حرف‌های فلسفی، علمی، کلامی و تخصصی است، ولی هیچ‌کس او را ندیده و با او دیدار نکرده. بنده معتقدم این ماجرا برای حفظ و حراست از این عقاید، بسیار مهم است. صاحب‌الزمان (ع) می‌توانند چنین کار و مأموریتی را بدون منافات پیدا کردن با غیبت کبری انجام دهند.

 

همچنین در تاریخ نقل شده است که چنین دیدارهایی بوده است. در هر نسلی ما نیاز به دیدار و افرادی داریم که دیدار کنند. بنده بیش از این را به شما بگویم. الآن افرادی پیدا شده‌اند که می‌گویند چه کسی گفته است سیدبحرالعلوم به دیدار امام زمان (ع) مشرف شده؟ چه کسی گفته آن داستان برای مقدس اردبیلی پیش آمد؟ چه کسی گفته علامه حلی…؟ و مانند این سؤالات.

 

هرچه هم کتاب، سند و… بیاورید، یک بحث علمی بسیار دقیق راه می‌اندازند تا این موضوعات را نابود کنند و بگویند این‌ها همه‌اش قصه است؛ به قول خودمان همه‌اش حرف است و هیچ مبنای علمی که بتوان مسئله‌ای عقیدتی در این اندازه را بر آن بنا کرد وجود ندارد. بنده می‌دانم بعضی افراد، دچار تردید شده‌اند که آیا واقعاً صاحب‌الزمان وجود دارد و زنده است؟ قاعدتاً علم و استدلال به او می‌گویند بله، اما قلب او مضطرب است. اما وقتی کسی با وثوق بالا پیدا می‌شود و از حضرت شیخ بهجت نقل می‌کند که من دیدار کردم، مشرف شدم و… جزئیات ذکر می‌کند که در کتاب «الناصح» و… موجود است، دل این افراد بسیار قرص می‌شود؛ چون شیخ بهجت برایشان از دروغگویی و… منزه است و به دنبال هیچ‌گونه قدرتی نیست، دکانی ندارد، به‌دنبال جلب محبت یا ستایش مردم نیست و نیازی هم ندارد به مردم بگوید من دیدار داشته‌ام.

 

حتی شرایط صحبت شیخ بهجت دربارهٔ دیدارشان با صاحب‌الزمان (ع) این راستگویی عظیم را مستحکم‌تر می‌کند، چون تحت فشار و اصرار افراد بیان کرده‌اند. افراد بسیاری پرسیده‌اند و ایشان پاسخ نگفته است. ایشان این ماجرا را ابتدای مرجعیت یا قبل مرجعیتشان نگفته‌اند؛ این را در آخرین سال‌ها گفته‌اند. این را بر گردن خود می‌دانستند و می‌خواستند آن را به انجام برسانند. به همین دلیل بنده این نقل‌ها را در مورد همه نسل‌های گذشته، از ابتدای غیبت کبری تا امروز می‌پذیرم. شایسته است به‌صورت اجمالی این را بپذیرید.

 

 

امام زمان (ع) است که انتخاب می‌کند چه کسی با او دیدار کند؛ کسی نمی‌تواند به امام تحمیل کند با ایشان دیدار داشته باشد؛ تصمیم این ماجرا با امام (ع) است. ایشان قطعاً از مصالح باخبرند و با کسی دیدار می‌کنند که اگر برای مردم نقل کرد، مردم باورش کنند و به او اطمینان داشته باشند تا این هدف که به آن اشاره کردم محقق شود.

می‌خواهم بگویم آنچه اخیراً و پیش از رحلت آیت‌الله بهجت دربارهٔ دیدار یا دیدارهای ایشان با صاحب‌الزمان نقل شد، بسیار بر تثبیت عقاید مؤمنان و شیعیان تأثیر گذاشت؛ کسانی که به‌واسطهٔ تشکیک‌های موجود در بخش‌های مختلف در این حوزه، شک و تردید کم‌کم در حال نفوذ به دل‌هایشان بود.

 

 

* شایعه مشهوری از شیخ بهجت وجود دارد که ایشان به پیران، پیش از جوانان وعده می‌دادند که دوران ظهور امام حجت (عج) را خواهند دید، ولی وقتی چنین چیزی را از ایشان می‌پرسیدند، ایشان انکار می‌کردند و می‌گفتند وظیفه همهٔ مؤمنان، چه جوان و چه پیر، انتظار ظهور است. آیا شما از حضرت شیخ بهجت مشخصاً چنین ماجرایی را پرسیدید و پاسخ ایشان چه بود؟

 

– بله، این همان چیزی بود که اشاره کردم. در اولین دیدارهایی که ما خدمت حضرت شیخ می‌رفتیم، برادران ما می‌پرسیدند که آیا شما ظهور و فرج مولانا صاحب‌الزمان را نزدیک می‌دانید؟ غایت آمال ما نیز همچون همه مؤمنان و شیعیان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) همین است.

 

حضرت شیخ همیشه به شما امید می‌داد، اما هیچ وقتی مشخص نمی‌کرد. این همان سیرهٔ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. می‌گفتند: ان‌شاءالله فرج نزدیک است، باید منتظر باشیم و کار کنیم. اما ما هیچ‌وقت از ایشان زمان مشخصی را حتی به‌صورتِ تعیین اجمالی نشنیدیم؛ هیچ وقت نگفتند: به همین زودی‌ها، آینده نزدیک یا….

 

یک روز کسی نزد من آمد و ادعا کرد چنین چیزی را با گوش‌های خودش از حضرت شیخ شنیده است. من به نقل آن شخص اطمینان داشتم. بسیار تعجب کردم. این ماجرا مربوط به سال‌ها پیش است. او تاریخ را به میلادی تبدیل کرد و گفت ظهور امام (ع) سال ۱۹۹۷ میلادی خواهد بود. من به او گفتم مطمئنی؟! محال است حضرت شیخ، وقت تعیین کنند؛ این مخالف سیرهٔ علما، روایت‌هایمان دربارهٔ نهی از تعیین وقت و… است. گفت: نه، مطمئنم و خودم شنیده‌ام. در اولین‌باری که [پس از این نقل] به قم رفتم و خدمت حضرت شیخ مشرف شدم این را پرسیدم؛ نگفتم چه کسی، تا موجب تخریبش نشوم.

 

گفتم: «آقا کسی برای ما نقل کرده است که از شما شنیده ظهور در سال ۹۷ خواهد بود». من این سؤال را سال ۹۶ یعنی یک سال قبل از سال ادعا شده، از ایشان پرسیدم. حضرت شیخ به‌شدت عصبانی شدند؛ آن‌قدر که من از سؤالم پشیمان شدم. بسیار ناراحت شدند. گفتند: «استغفرالله، استغفرالله، معاذالله. من وقت تعیین نمی‌کنم؛ من چنین چیزی نگفته‌ام؛ آنان از طرف من دروغ می‌گویند. من به‌هیچ‌وجه چنین چیزی نگفتم».

 

من گفتم خیلی خب، کافی است. چون ایشان بسیار عصبانی شده بودند. این سؤال و نفی‌اش پیش از ۱۹۹۷ بود. من سؤال کردم و ایشان گفتند: به‌هیچ‌وجه؛ هرکس از من برایتان نقل کرد که من فلان سال را تعیین کرده‌ام، دروغ است. باور نکنید.

 

منبع: روزنامه معظم کیهان