دلش هنوز از یادآوری خاطره آن روز میلرزد؛ همان روزی که تلفن زنگ خورد و او به کربلای معلی دعوت شد.
میگوید: نمیدانم از کجا برایتان تعریف کنم، از آن روزی که دلشکسته در حرم امام رضا(ع) قسمش دادم که زیارت کربلا را نصیبم کند یا آن روزی که از کاروان جا ماندم و مثل ابر بهار گریه کردم یا آن لحظهای که صدایی از آن سوی خط گفت که زائر کربلایی و باید زودتر مدارکت را بیاوری.
پسری 22ساله است که از هفت سالگی یتیم شده و با سختی کار میکند و درس میخواند. او که امسال به همت خیرین به کربلای معلی مشرف شده است در اینباره میگوید: من عاشق امامحسین(ع) و حضرت عباس(ع) هستم. خیلی دلم میخواست برای یکبار هم که شده ضریح مبارکشان را زیارت کنم. سال پیش رئیس کاروان محلهمان افراد را پیاده به کربلا برد.
من دیر متوجه شدم و نتوانستم به کاروان برسم. خیلی دلم شکست و مدام حسرت میخوردم تا اینکه برای 28صفر به مشهد رفتم و در حرم امامرضا(ع) او را قسم دادم که مرا عازم کربلا کند تا جدش امام حسین(ع) را زیارت کنم. خودم هم نمیدانم چه حالی بود که داشتم فقط همین قدر میدانم که دلم برای حرم امام حسین(ع) پر میکشید.
خلاصه گذشت و من نتوانستم راهی کربلا شوم. امسال اوایل محرم بود که مادرم بیمار شد و من برای درمان، او را به مشهد بردم. بعد از اینکه از مطب دکتر بیرون آمدیم با هم به طرف حرم امامرضا(ع) رفتیم. در آنجا دوباره دست به دعا برداشتم و از آقا خواستم که راه کربلا برای من باز شود.
خیلی دلم شکسته بود و هر چه فکر میکردم میدیدم که با این وضعیتی که ما داریم حالا حالاها نمیشود به کربلا بروم اما دلم بدجوری هوایی شده بود. خلاصه چند روزی بود که از مشهد برگشته بودیم که از کمیته امداد با من تماس گرفتند و گفتند که اسمت برای کربلا در آمده و یکی از خیرین تقبل کرده هزینه سفر تو را به کربلا بدهد. زودتر بیا تا کارهایت را انجام دهی.
او درحالیکه بغض و شادی را توامان به همراه دارد ادامه میدهد: نمیدانید از شنیدن این خبر چقدر خوشحال شدم، مثل پرندهای بودم که روی ابرها بال میزند. همانجا نشستم و خدا را سجده کردم که آرزوی مرا برآورده کرده است. بالاخره من هم از طرف آقا امام حسین(ع) طلبیده شده و عازم کربلا بودم. موقع رفتن، مادرم را در آغوش گرفتم و گفتم از خودش میخواهم که زیارتش را قسمتات کند.
این مددجو که ساکن یکی از روستاهای گرگان است در ادامه میگوید: پایم به نجف که رسید بیاختیار اشک میریختم. حرم امام علی(ع) ابهتی دارد که وصفنشدنی است. وقتی داخل میروی و چشمت به ضریح میافتد از خود بیخود میشوی. بعد از زیارت در نجف، راهی کربلا شدیم و من بالاخره به آرزویم رسیدم.
به کربلا که وارد شدیم کیفم را به همراهم دادم تا به هتل ببرد و خودم راهی حرم شدم. دلم طاقت نمیآورد بدون دیدن ضریح امامحسین(ع) به هتل بروم و خستگی به در کنم. اول به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفتم و بعد در بینالحرمین خودم را کشان کشان و با چشمانی اشکبار به حرم امام حسین(ع) رساندم. دیگر یادم نیست که چطور به گردش چرخیدم و زیارت کردم.
نخستین چیزی که از امامحسین(ع) خواستم شفای همه بیماران بهخصوص شفای مادرم بود و اینکه قسمتش کند که در این مکان حضور پیدا کند. مادرم از روزی که به من زنگ زدند و گفتند که یک خیر هزینه سفر شما به کربلا را متقبل شده هر روز پای سجادهاش آن خیر را دعا میکند و از آن روز مرا «کربلایی» صدا میزند.
او که از هفت سالگی پدرش را از دست داده و با یتیمی بزرگ شده است درباره زندگیاش میگوید: پدرم که فوت کرد آه در بساط نداشتیم که حتی خرج کفن و دفن او بکنیم. یادم هست که مادرم گوشوارهاش را فروخت تا هزینه دفن پدرم جور شود. بعد از آن برادرهایم که از من بزرگتر بودند به کارگری و بنایی مشغول شدند تا امورات خانه را بچرخانند.
روزگار سختی بود با اینکه من بچه بودم اما همهچیز را خوب میفهمیدم و حس میکردم. بعد از مدتی با معرفی شدن به کمیته امداد توانستیم وام بگیریم و از این وام چند گاو و گوسفند بخریم تا زندگی 10فرزند تأمین شود. خلاصه روزها گذشت و من که خیلی به درس علاقه داشتم با هر سختیای که بود درسم را ادامه دادم و الان دانشجوی رشته عمران هستم.
این مددجو اضافه میکند: من تمام تلاشم را میکنم که با خوب درسخواندن به شغل مناسبی دست پیدا کنم و بعد مثل همان خیری که مرا به آرزویم رساند و خیرین دیگری که با کمکهایشان امثال من و خانواده مرا تحت حمایت خود قرار دادند بتوانم به دیگران کمک کنم. من یقین دارم که این بهترین عمل نزد خداست و خدا کسانی را که به بندههایش کمک میکنند دوست دارد.
ریحانه و فاطمه تازه ۱۷ماهشان تمامشده است. عکس محمد را گذاشتهایم روی میز کوچکی گوشه اتاق.
بچهها میروند سراغ عکس. روی محمد را میبوسند. دست بهصورت و دستانش میکشند. انتظار دارند دست محمد به سمتشان حرکت کند و با زبان خاص خودش بگوید: «ریحانه بیا بابایی. آفرین. باباجی رو بوس کردی؟… بیا بغلم دخترم! فاطمه جانم تو هم بیا بابا… بیا بغل بابا… خدایا شکرت برای این دوتا گل…» محمد فقط در عکس میخندد.
همه دور اتاق نشستهاند. کسی باورش نمیشود این جمع شدن برای ختم محمد باشد. همه غرق فکر و خیالند. دنیادنیا حرف و خاطره از محمد دارند اما کسی حرفی نمیزند. ریحانه و فاطمه (دوقلوهای محمد) که به سمت عکس میروند و دست به سر و صورتش میکشند، یکدفعه بغض همه میترکد. آقاجون دستمال سفیدش را درمیآورد و روی چشمهایش میگذارد. شانههای مردانهاش میلرزد. دائم میگوید: «محمد. بابا! رفتی آقاجون؟»
روزی که محمد آمد خواستگاری، گفت: «من خواب دیدم خدا به من 2 دختر دوقلو میدهد و همسری مهربان؛ اما همه را میگذارم و شهادت را انتخاب میکنم». خوابهای محمد همیشه رؤیای صادقه بود. اما در خواب دیده بود که موقع شهادت دخترانش بزرگ شده بودند.
در همان جلسه آشنایی گفت:« من طلبهام. حقوق ثابتی ندارم. زندگی با من شاید سخت باشد!» سرش را به طرف پنجره چرخاند و گفت:« اما در راه امامحسین(ع) فرش زیرپایم را هم میفروشم». با مهریه 14سکه در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) عقد کردیم. برای شروع زندگی هم رفتیم پابوس امامرضا(ع). همه فامیل و آشناها را هم برای سفر دعوت کردیم.
محمد 16ماه در سوریه بود. شهریور که آمد، ما را با خودش برد. در شهر حماء زندگی میکردیم. همسایهها از دیدن رفتار محمد با اهالی محل و خانوادهاش تعجب میکردند. آنقدر در آنجا محبوب بود که یکی از همسایهها میگفت: «شما از من که سالهاست در این محل زندگی میکنم شعبیترید». شعبی به زبان آنها یعنی محبوب و مردمی.
محمد در آنجا آرام و قرار نداشت. روز معلم از معلمان آنجا تقدیر میکرد، روز میلاد حضرت معصومه(س) با هزینه خودش برای دخترهای همسایههای سوری هدیه میخرید و با هم به خانه آنها میرفتیم. حتی کمیتهای برای شناسایی نیازمندان راه انداخته بود. قبل از این کسی آنجا این کارها را انجام نداده بود. فعالیتهای فرهنگی محمد آنقدر مورد توجه بود که وزیر فرهنگ سوریه از محمد تقدیر کرد و خواست کارهایش را در بقیه شهرها هم گسترش دهد. اما این دلسوزیها و همدلیها از چشم دشمنان هم دور نماند.
محمد در سوریه مجروح شد و انتقالش دادند بیمارستان بقیهالله(عج). حالش هر روز وخیمتر میشد. دلم قرار نمیگرفت. هر روز میرفتم بیمارستان. محمد را روی تخت دیدن سخت بود و خودم و اشکم را کنترل کردن سختتر. آن روز محمد زنگ زد و گفت: «امروز حالم بد است» و خواست کسی به دیدنش نرود.
طاقت نیاوردم. تنهایی رفتم بیمارستان. اصلا حال خودم را نمیفهمیدم. وقتی رسیدم دکترها و پرستارها دور تختش جمع شده بودند و مشغول احیایش بودند. میدانستم محمد میرود؛ اما جان مرا هم با خودش میبرد. محمد! خوش به سعادتات! دیدم دستهایش از کنار تخت رها شده و چشمهایش بسته است. دیدم روی صورتش را پوشاندند. تمام پلهها را تا حیاط دویدم. هنوز هم فکر میکردم محمد چشمهایش را باز میکند.
کافی است کلمه دعانویسی را در یک موتور جستوجوی اینترنتی جستوجو کنید، آن وقت با سایتها و صفحههای مجازی مختلفی مواجه میشوید که در آن رمالان فعالیت دارند و ادعای این کار و رفع مشکلات مختلف را کردهاند.
شاید هم بارها افراد درماندهای را دیده باشید که برای رفع مشکلات و گرفتاریهایشان به دعانویسی روی آوردهاند، یا شنیده باشید که کسی برای رفع بلا و گرفتاری، دعایی نوشته و همیشه همراه خود کرده است، شاید هم به آگهیهایی برخورده باشید که در آن ادعای توانایی دعانویسی برای رفع هر نوع مشکلی را کردهاند.
خب، اینگونه کارها از نظر اسلام چه حکمی دارد؟ اساسا چیزی به نام دعانویسی در دین ما وجود دارد؟ آیا میتوان به دعانویسان مراجعه کرد؟ آیا در اسلام، دعانویسی درست و صحیح هم وجود دارد؟ اگر به استفتائات مراجع مختلف تقلید مراجعه کنید، سؤالاتی در این زمینه پرسیده شده و فقها هم پاسخهایی دادهاند. اینجا میتوانید با جزئیات بیشتر این مسئله آشنا شوید. همراه بنیانا باشید
پرسیدم: « در ۷روز گذشته، کارکردهاید؟» پیرمرد گفت: «نه!» و با شرمساری صورتش را نزدیک آورد و نجواکنان گفت: «البته هر از گاه میروم قبرستان، سر قبرها قرآن میخوانم».
بیمهاش را زدم کمیته امداد. به مشخصات همسرش که رسیدم، گفت بیمار است و افتاده کنج خانه. زن صدایش را شنید، بلند گفت: «تو را به خدا خانم! یارانهمانرا قطع نکنید. همین 3-2 تومان هم نباشد، بدبخت میشویم». میگویم نه. قطع نمیشود!
تشکر و خداحافظیام را بغضآلود میگویم و با مداد، شماره «مکان» بعدی را میزنم.
این متن، قسمتی از خاطرهنگاری یکی از مأموران سرشماری نفوس و مسکن امسال در یکی از شهرهای ایران است. این یادداشت، نمیخواهد از وضعیت اقتصادی جامعه و نسبت فقر و غنا، تحلیلی ارائه کند، بلکه غرض از این کلمات، ایجاد یک حساسیت عمومی است تا همه آدمهایی که دستشان به دهانشان میرسد برای فقر دیگران کاری کنند و فکری بیندیشند.
کم نیستند آدمهای آبرومندی که آخر شب به میوهفروشی محلشان رفته و میوههای پلاسیده و دورریختنی را میخرند، یا پدرهایی که 2ماه آزگار برای خانهشان گوشت نخریدهاند و یا مادران بیسرپرستی که برای درمان فرزند سرماخوردهشان، از خوراندن یک قرص و شربت معمولی هم عاجزند.
صحبت از دولت و حاکمیت نیست که باید تمام هم و غم خود را برای درمان فقر در جامعه صرف کند و اندیشه عدالتطلبانه را فدای نگاه سرمایهدارانه نکند؛ صحبت از آدمهای تازه به دوران رسیده جامعه هم نیست که غذای حیوان خانگیشان و یا افت قیمت خرید و فروش ماشینهای چندصدمیلیونیشان، میتواند هزینه یکسال شام و ناهار یک خانواده بیبضاعت را تأمین کند؛ روی صحبت با همه آدمهای متوسط جامعه است. آنها هستند که باید برای گروههای پایین دست، کاری کنند و راهی بیابند.
ریشهکنی فقر در جامعه، باید بهصورت ویژه در صدر مطالبات مردم قرار گیرد و فراتر از آن، تکتک ما باید به کمک محرومان جامعه بشتابیم؛ از هزینههای زائد زندگی بکاهیم و با مقاومت در برابر تجملگرایی و چشم و همچشمی، گرهی از گرههای زندگی عائلهمندان بگشاییم. برخی در ماه از درآمد 50هزار تومانی هم محروم و در حال موتاند، اگر میتوانیم باری برداریم، ولو کوچک و اندک، برداریم و شرمساری سرپرستان خانواده را کاهش دهیم.
سرانه مطالعه مردم چنگی به دل نمیزند. با بهانهها و دلیلتراشیهای آن هم میشود یک کتاب نوشت.
واقعیت این است که این یار مهربان، جایی در سبد خرید ما ندارد. سر و کلهاش تنها گاهی وقتها؛ آن هم به ضرب و زور اجبار، در زندگی روزمرهمان پیدا میشود،این در حالی است که اگر بنشینیم و کلاهمان را قاضی کنیم، میبینیم که تا دلمان بخواهد زمان مرده در طول روز داریم؛ وقتهای اضافی که مدام در آنها در جا میزنیم و استفاده مفیدی از آنها نمیکنیم.
در روزگاری نهچندان دور، دسترسی نداشتن به کتاب و افزایش بهای آن یکی از اصلیترین بهانههای سر نزدن به این یار مهربان بود. اما حالا کتابخانه های عمومی در همه شهرها پیدا میشود؛ کم هستند ولی میشود رویشان حساب کرد. خوشبختانه در سالهای اخیر، کتابخانه های عمومی هم بخشهای مختلفی پیدا کردهاند و خدمات مختلفی ارائه میکنند. اینجا میتوانید با این خدمات بیشتر آشنا شوید. همراه بنیانا باشید
عضویت در تمام کتابخانه های عمومی کشور
دیگر لازم نیست برای استفاده از خدمات یک کتابخانه، در همان کتابخانه عضو شوید. با اجرای طرح عضویت سراسری میتوانید با عضویت در یک کتابخانه از تمامی کتابخانه های سراسر کشور که به سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی کشور متصل هستند، خدمات دریافت کنید. کافی است به یک کتابخانه عمومی مراجعه کنید و درخواست عضویت یا تغییر عضویت کتابخانهای به عضویت سراسری بدهید.
در حال حاضر بیش از 2هزار کتابخانه از تمامی استانهای کشور به این سامانه یکپارچه متصل شدهاند و فرایند اتصال سایر کتابخانهها در استانهای دیگر کشور بهصورت گام به گام پیش میرود. با استفاده از سامانه جدید میتوان هر کتابخانهای را به نرمافزاری جامع و در عین حال متناسب با نیازهای یک کتابخانه عمومی و کاربران آن مجهز کرد.
ثبت نام آنلاین در کتابخانه های عمومی
عضو هیچ کتابخانهای نیستید؟ خب، حتما لازم نیست برای عضویت شال و کلاه کنید و به یک کتابخانه عمومی بروید. کافی است از طریق اینترنت به سایت www.samanpl.ir سری بزنید و در آنجا ثبتنام آنلاین انجام دهید. در بخش ثبتنام این سایت، نزدیکترین کتابخانه به شما از طریق سیستم مکانیابی معرفی میشود.
شما باید فرمی را در این سایت پر کنید. در این فرم باید اطلاعات کاربری، اطلاعات شناسنامهای و یکسری اطلاعات تکمیلی را به همراه عکس پرسنلیتان قرار دهید. حالا ثبتنام شما نهایی شده و شما عضو تمام کتابخانه های که زیرنظر نهاد کتابخانه های عمومی کشور هستند میشوید. در این سایت، کتابخانهای را هم انتخاب میکنید که پس از ثبتنام میتوانید با مراجعه به آن و ارائه کارت ملی و پرداخت یک حق عضویت ناچیز، کارت عضویت خود را دریافت کنید.
سامانه جامع مدیریت کتابخانهها فقط برای ثبتنام نیست بلکه خدمات دیگری هم به شما میدهد. در حقیقت این سامانه، بهعنوان شبکه جامع کتابخانه های عمومی کشور، امکان امانت، عضویت و حتی جستوجو در تمامی کتابخانه های موجود در شبکه را برای کاربران خود به راحتی فراهم میکند.
امکان جستوجو در منابع کلیه کتابخانه های عمومی، یکی از خدمات خوب این سامانه برای شماست که حسابی به کارتان میآید؛ یعنی وقتی مثلا شما یک کتاب را در کتابخانه نزدیک منزلتان پیدا نمیکنید میتوانید بهراحتی سراغ منابع کتابخانه های دیگر بروید.
حتی در این سامانه میتوانید درخواست امانت آن کتاب را هم ثبت کنید تا عضو دیگری آن را نگیرد. امکان تمدید و رزرو کتاب توسط عضو از طریق این سامانه اینترنتی هم فراهم شده است. حالا دیگر هیچ بهانهای برای دسترسی نداشتن به کتاب وجود ندارد.
شرایط امانت گرفتن کتاب چیست؟
کتابخانه های زیرنظر نهاد کتابخانه های عمومی کشور با یک آییننامه مشخص فعالیت میکنند؛ یعنی شرایط امانتگرفتن کتاب در همه این کتابخانه های عمومی یکی است. امانت کتاب برای اعضا با ارائه کارت عضویت انجام میگیرد و فقط شخص صاحب کارت میتواند برای امانت مراجعه کند. حداکثر 5جلد کتاب و بهمدت 14روز برای مطالعه هر عضو، به امانت داده میشود.
امانت 5جلد کتاب برای استفاده در تالارهای مطالعه یا همان قرائتخانهها هم منعی ندارد. یادتان باشد برخی کتابها اساسا برای بردن به بیرون از کتابخانه امانت داده نمیشوند که شامل منابع مرجع (واژهنامهها، دایرهالمعارفها، اطلسها، کتابشناسیها، منابع جغرافیایی و…)، کتابهای خطی، کتابهای نفیس، کمیاب و نایاب و نشریات ادواری جاری میشود. تمدید امانت کتاب (مشروط به عدمتقاضای دیگران و نداشتن تأخیر) برای دوهفته امکانپذیر است.
تا چند سال قبل اینطور بود که یک یا چند قفسه از مخازن کتابخانهها به بخش کودک و نوجوان اختصاص مییافت اما حالا با توجه به اهمیت ترویج فرهنگ کتابخوانی میان این گروه سنی، خدمات بیشتری به آنها داده میشود. نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سالهای اخیر اقدام به بازگشایی بخش کودک و نوجوان بهعنوان یک بخش مستقل در کتابخانهها کرده است.
یادتان باشد که منظور از خردسالان در کتابخانه های عمومی، گروه سنی 2تا 8سال (پایان دوم دبستان) هستند. کودکان و نوجوانان هم گروه سنی 8تا 14سال بهحساب میآیند. البته 8تا 11سال را کودکان و 12تا 14سال را نوجوانان میگویند. مهمترین خدمات این بخش به شما این است که کتابدار کتابهای مناسب این گروه سنی را به شما معرفی میکند.
درضمن میتوانید از او مشاورههایی درخصوص کتابخوانکردن فرزندتان بگیرید. بابت این مشاورهها هم هزینهای پرداخت نخواهید کرد.
چطور کتابهایمان را اهدا کنیم؟
یک کار مفیدی که از عهده ما برای ترویج فرهنگ کتابخوانی برمیآید این است که کتابهای بلااستفادهمان را به کتابخانه های عمومی اهدا کنیم. اینگونه آن کتاب در دسترس دیگران قرار میگیرد تا چند نفر دیگر هم بتوانند آن کتاب را مطالعه کنند. اما یادتان باشد هر کتابی را نمیتوان به کتابخانهها اهدا کرد.
شرایط یک کتاب اهدایی عبارتند از:
1- کتاب مطابق با سیاستهای نهاد کتابخانه های عمومی کشور باشد.
2- بررسی اعتبار و روزآمدبودن کتابهای اهدایی.
3-پذیرش شرایط منطقی و قابلقبول اهداکننده.
4- نداشتن مهر کتابخانه یا سایر سازمانها روی کتاب.
5- اهداکننده، مالکیت آن را دارا باشد.
6- توجه به ظاهر و فیزیک منابع (کیفیت مناسب چاپ و صحافی کتاب، عدمکسری صفحات، صحافی مناسب، عدمقلم خوردگی، عدمدرج نوشتههای نامناسب و…). البته اگر نسخه خطی داشته باشید کتابخانه بدون این شرایط آن را میپذیرد.
آنان که تجربه سفر اربعین حسینی را داشتهاند میدانند که شگفتانگیزترین سفری که یک انسان میتواند تجربه کند همین سفر است.
شاید جذابترین نکته این سفر را میتوان در الگوهای رفتاری میزبانان اربعین در عراق یافت که عمده آنان را برادران و خواهران عراقی تشکیل میدهند. اما چه ویژگیهایی آنان را مبدل به بارزترین میزبانان این کره خاکی کرده است؟ بهطور خلاصه به این الگوهای رفتاری اشارهای خواهیم داشت.
۱) اطمینان به وعده الهی؛ میزبانان اربعین مؤمنینی هستند که نقد خود را با نسیه الهی معامله کردهاند و اطمینان راسخ دارند که برکت زائران اباعبدالله(ع) شامل دنیا و آخرتشان خواهد شد.
۲) آن بزرگ مردمان نسبت به خدمترسانی به زائران حضرت بیتفاوت نیستند و احساس تکلیف میکنند و یاری زائران را وظیفه خود میدانند، نه یک لطف.
۳) آنان در اکرام مهمانان امامحسین(ع) از هیچ کوششی دریغ نمیکنند و اکرام را کمال و تمام به انجام میرسانند و بهگونهای زائر حضرت(ع) را تکریم میکنند که مهمانان و حتی اهل خانه خود را آنگونه گرامی نمیدارند.
۴) در ازای خدماتی که از جانبشان انجام میشود نهتنها هیچ منتی بر سر مهمانان نمیگذارند بلکه حتی خود را مدیون مهمان تلقی میکنند.
۵) نهتنها صاحبخانه بلکه تمامی اعضای خانه اعم از همسر و فرزندان نسبت به خدمترسانی اهتمام دارند و تعاون به خرج میدهند و نقشی بر این صفحه مینگارند.
6) چنان در این امر خیر با هم رقابت میکنند که گویی پاداش فوق تصوری پیش چشم آنان است که از چشمان ما پنهان مانده.
7) حُسن ظن و خوشگمانی از ویژگیهای دیگر میزبانان است؛ آنها به مهمانانی که نهتنها از آنان شناختی ندارند بلکه گاه نمیتوانند با آنان ارتباط کلامی برقرار کنند کاملا اعتماد و حسنظن دارند. در خانهها همواره روی همه باز است و اسباب و وسایل منزل بدون هیچ نظارتی در اختیار مهمان ناشناس قرار میگیرد.
این مؤلفههای رفتاری اگرچه با سبک زندگی قرن ۲۱ بشر جور درنمیآید ولی به هر حال این چند روز نسیمی از همسایگی ما میآید که بنیانهای به ظاهر مدرن بسیاری را خواهد لرزانید.
در فصل سرماخوردگی خیلی سخت است که خودتان را از شر ویروسها در امان نگه دارید.
حتی اگر خیلی مراقب سلامتیتان باشید، باز هم ممکن است با بیاحتیاطی یکی از اطرافیان سرماخوردهتان، بیمار شوید. در این مواقع، علاوه بر اینکه باید اجازه دهید دوره بیماری سرماخوردگی طی شود، میتوانید با برخی مراعاتهای غذایی کاری کنید که سرماخوردگی زودتر بارش را ببندد و از بدن شما بیرون برود. در اینجا توصیههایی برای اینکه بدانیم برای درمان سرماخوردگی چه غذایی مفید است نوشته ایم . در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید
شما یک ضربالاجل برای تحویل کاری دارید اما به جای انجام آن، سرتان را با کارهای متفرقه گرم کردهاید؛ ایمیلتان را چک میکنید، به شبکههای اجتماعی سر میزنید، تلویزیون نگاه میکنید، ناخنهایتان را میگیرید، رفت و روب خانه را بهصورت جدی انجام میدهید یا حتی شروع به مطالعه یک کتاب داستان میکنید و در نهایت هم به محض شروع کار، دلتان چای میخواهد و بلند میشوید!
شما میدانید که باید آن کار را انجام بدهید اما آن را به بعد موکول میکنید. این کار شما یک تأخیر خودخواسته است! البته اگر این موارد درباره شما صدق میکند باید بدانید که تنها نیستید. بسیاری از افراد درجاتی از اهمالکاری را تجربه میکنند.
این اهمالکاری (یا تعلل ورزی) ممکن است برای به عقب انداختن گرفتن تصمیمهای مهم یا انجام کارها و وظایف دارای اولویت باشد. اهمالکاری معمولا با افزایش اضطراب و از دست دادن فرصتها همراه است و در حالت شدید آن، ممکن است حرفه یا مسائل روزمره شخص را دچار اختلال کند.
همیشه کارهای عقبماندهای هستند که ترجیح زمانی ما برای انجام آنها، «اکنون» نیست، اما وضعیت طوری است که اگر آنها را به تأخیر بیندازیم، ضرری در پی دارد؛ مثل رفتن به کلاس، دادن یک خبر بد، یادگرفتن یک تکنوژی جدید، تماس با یکی از بستگان برای عرض تبریک یا تسلیت، انجام دادن تکلیف دانشگاه و یا مطالعه یک واحد درسی.
اما چطور این معضل اهمالکاری را در مشت خود بگیریم و برای انجام آن کارها بدون تأخیر و عقب انداختن، بر خود فائق آییم؟ در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید
مسئله را یکبار دیگر مرور کنید
با خودتان روراست باشید. افکارتان را برای عقبانداختن کار مدنظر بسنجید و ببینید چرا آن کار را عقب میاندازید. آیا عقب انداختن آن منطقی است؟ آیا فرصتی را از دست نمیدهید؟ به هدفتان از تصمیم برای آن کار، فکر و انگیزههایتان را مرور کنید. شما مدیر خودتان هستید پس سعی کنید اضطرابهایی را که تشخیص میدهید کاهش داده و رفتارتان را تا تمام کردن آن کار تنظیم کنید.
همین الان انجامش بدهید!
برای انجام کاری قبلا تصمیم گرفتهاید و مدتهاست آن را عقب انداختهاید؟ ترجیحا بدون تأخیر برای هر دلیلتراشی دوبارهای، همین الان آغاز کنید.
کلک بعضی از کارها را میتوان به این صورت کند؛ مثل زمانی که یک تماس واجب برای وقت گرفتن از یک پزشک باید انجام شود یا وقتی که کثیفی حمام مدتهاست روی اعصاب شماست.
البته معلوم است که این توصیه مشروط بر این است که در کارهای مهم دیگر شما اخلالی ایجاد نشود. اگر اولویت مهمتری نیست ترجیحا اول صبح، کارعقب افتاده را انجام دهید. هر چه از روز بگذرد احتمالا شما دلایل بیشتری برای انجام ندادن آن کار پیدا خواهید کرد.
پیشگوییهای منفی را در سطل زباله بریزید
یک علت به عقبانداختن کارها ترس از ارزیابی منفی دیگران و عزت نفس پایین است. ممکن است از ترس شکستتان برای بر نیامدن از عهده کار مذکور، انجام آن را به تأخیر بیندازید. تا حدی که میتوانید، بیخیال پیشگوییهای منفی شوید و سعی کنید با برشمردن نتایج مثبت آن کار و نقاط مثبت خود برای انجام آن، بهخود انگیزه و امید ببخشید و توکل به خدا را فراموش نکنید.
برای خودتان جایزه تعیین کنید
بعضی از کارها آنقدر مهم هستند که ارزش گرفتن یک جایزه را داشته باشند. با خودتان رفیق باشید و برای انجام یک کار معین که مدتی است روی دستتان مانده، یک جایزه برای خودتان تعیین کنید؛ مثلا یک شام خوشمزه، خرید یک لباس مورد علاقه، رفتن به سینما یا هرچیز دیگری که ممکن است خوشحالتان کند اما در شرایط عادی، آن را انجام نمیدهید.
یک شریک مناسب پیدا کنید!
ما معمولا برای انجام کارها وقتی با دیگران هستیم انگیزه بیشتری داریم؛ مثلا زمانی دوستی وقتی برای کنکور درس میخواند از دوستی که برای آزمونی مهم در رشته دیگری درس میخواند، درخواست کرد که روزانه ساعات مطالعه خود را به هم اعلام کنند و در ساعات درس خواندن، یک رقابت پر از شوخی به راه انداختند یا اینکه دوستی میگفت: «برای یک مقاله که مدتها بود تکمیل آن را به عقب انداخته بودم با یکی از همکلاسیها تماس گرفتم و برای اتمام آن مشارکت خواستم».
حتی فردی گفته بود: «برای چک کردن یک مسئله پزشکی به یکی از فامیلهای صمیمی که مشکل پزشکی مشابه داشت، گفتم که بیا همزمان انجامش بدهیم». اگر یک شریک کاری مناسب پیدا نکردید، میتوانید چنددقیقهای پای حرف کسانی که به شما انگیزه عمل میدهند بنشینید.
کاملگرایی را ترک کنید!
آدمهای کاملگرا، گاه ویژگیهای انجام کار را چنان ایدهآل و بزرگ تلقی میکنند که آن را قابل دستیابی نمیبینند و به همینخاطر آن را عقب میاندازند. وقتهایی که دائما منتظر یک حال عالی یا زمان کامل و منابع تمام عیار یا موقعیت کامل برای انجام آن کار هستید، احتمالا کاملگرایی افراطی دارد به شما ضربه میزند.
برای اجتناب از این موضوع، بهتر است به روند پیشرفت خودتان توجه کنید. گاهی بهتر است قسمتی از کار را که نیاز به دقت و تلاش زیادی ندارد، در حدی که به کفایت برسد رهایش کنید و به بقیه قسمتها بپردازید و با خود بگویید که وقتی کلیات کار را کامل کردم در وقت اضافه، به تمامعیار ساختن و کمنقص شدن آن میپردازم.
کارها را به قدمهای کوچکتر تقسیم کنید
یک مسیر برای انجام کار روشن تعیین و آن را تبدیل به مراحل کوچک کنید؛ خصوصا قدمهای اول را طوری بنویسید که فوری و در دسترس و قابل انجام باشند. این کار به شما احساس رسیدن و موفقیت میدهد و احساس خستگی بینتیجه را از شما دور میکند. به هر حال یک برنامه واقعبینانه و منطقی برای انجام آن کار بریزید. این برنامه میتواند زمانبندی لازم برای انجام هر قسمت را هم در بر داشته باشد.
اینکه دقت کنید که هر «به تأخیر انداختنی» لزوما اهمالکاری نیست بلکه به تأخیرانداختن کارهای کمتر مهم برای انجام کارهای ضروری و یا احساس خستگی برای انجام یک کار مهم و عقبانداختن آن برای یک مدت کوتاه، یک اتفاق معمول است و جای نگرانی نیست.
داشتن یک کتابخانه شخصی مجهز و کامل، در سالهای نه چندان دور برای کسانی که اهل مطالعه بودند اهمیت بسیاری داشت اما در حال حاضر با وجود کتابخانههای عمومی مجهز، معمولا نیازی به کتابخانههای شخصی نخواهد بود.
با این حال داشتن بعضی کتابها و نیاز مطالعه چندباره آنها، عدهای را به فکر داشتن یک کتابخانه شخصی انداخته است؛ درست کردن یک کتابخانه شخصی. اما سؤال اینجاست که یک کتابخانه شخصی نیاز به چه کتابهایی دارد و چه کتابهایی لازم نیست در کتابخانه شخصی افراد وجود داشته باشد؟ این صفحه شما را راهنمایی میکند تا با همین نکات آشنا شوید.
علاوه بر این موضوع، چیدن کتابها در کتابخانهها هم یکی دیگر از کارهایی است که میتواند به شکل استاندارد و اصولی صورت گیرد. این صفحه به شما اطلاعاتی درباره چیدن کتابها میدهد تا بتوانید یک کتابخانه شخصی حرفهای داشته باشید. مرضیه یگانه، فوقلیسانس رشته کتابداری و مسئول کتابخانه عمومی پارک پیروزی، ما را بهعنوان کارشناس در این بخش همراهی میکند. همراه بنیانا باشید
کتابهای کتابخانههای شخصی
کتابخانههای شخصی عموما خیلی بزرگ نیستند و نمیتوان کتابهای متعددی داخل آنها گذاشت. از طرف دیگر با توجه به تعداد کتابهای چاپشده، داشتن یک کتابخانه شخصی کامل، تقریبا غیرممکن است. پس برای کتابخانه شخصی خود سراغ کتابهایی مثل رمانها که تنوع بسیار زیادی دارند و نیازی به دوباره خواندن آنها نیست، نروید چرا که این کتابها فقط کتابخانه شخصی شما را شلوغ میکنند. اینگونه کتابها را میتوانید از کتابخانههای عمومی به امانت بگیرید.
بعضی از کتابها هستند که باید بهصورت مداوم به آنها مراجعه کرد. کتابهایی که در زندگی شخصی کاربردهای مختلفی دارند مثل کتاب روانشناسی دینی یا کتاب سبک زندگی و یا کتابهای دینی و تربیت فرزندان که معمولا خانمها از آنها استقبال میکنند نیاز هست که هر از چندگاهی دوباره مطالعه شوند و وجود این کتابها در کتابخانههای شخصی میتواند مفید باشد.
فرهنگنامه لغت فارسی و انگلیسی برای کتابخانههای شخصی از اهمیت بالایی برخوردار است. افرادی که اهل مطالعه یا نوشتن هستند میدانند که وجود این کتابها یکی از الزامات کتابخانههای شخصی محسوب میشود. البته امروزه اینترنت جای این کتابها را گرفته است و شما میتوانید با جستوجویی ساده بهمعنای واژه مورد نظر دست پیدا کنید. با این حال ما به شما داشتن فرهنگنامه در کتابخانه شخصی تان را توصیه میکنیم.
سعی کنید در کتابخانههای شخصی از کتابهای چندجلدی استفاده نکنید. سراغ کتابهایی بروید که نمونه تکجلدی آنها موجود است؛ مثلا خلاصه تفسیرالمیزان یا تفسیر نمونه را میتوانید در میان کتابهای کتابخانه شخصی خود داشته باشید و یا مثلا بهتر است یک کتاب در مورد زندگی همه انبیا داشته باشید تا اینکه در مورد هر یک از آنها چندین کتاب خریداری کنید. بهتر یک جلد نهج البلاغه هم داشته باشید . نمونه این کتابها به راحتی در بازار کتاب پیدا میشود.
چیدن استاندارد و اصولی کتابها در کتاب خانه شخصی
شما میتوانید مثل کتابخانههای عمومی بهصورت حرفهای کتابهای خود را داخل قفسههای کتابخانه شخصی خود قرار دهید. کتابها در کتابخانههای عمومی به 10رده موضوعی تقسیم میشوند و این 10 رده خود زیرمجموعههایی دارند. برای مثال در بخش ادبیات زیرمجموعههایی مثل ادبیات معاصر و شعر وجود دارد.
خود این زیرمجموعهها براساس انتشارات و نویسندهها بهترتیب حروف الفبا دستهبندی میشوند. اما از آنجا که کتابخانههای شخصی کوچک هستند، نیازی به این دستهبندیها وجود ندارد. شما میتوانید براساس 10رده موضوعی اصلی، کتابهای خود را در کتابخانه دستهبندی کنید. اگر هم این کار را نکردید، با شناختن این ردهها در کتابخانههای عمومی میتوانید راحتتر کتاب مورد نظرتان را پیدا کنید.
000: اینرده مخصوص کتابهای کلیات مثل کتابهای مرجع است.
100: اینرده برای مشخص کردن کتابهای روانشناسی استفاده میشود. کتابهایی مثل تربیت فرزندان هم در این رده قرار میگیرند.
200: این رده برای کتابهای دینی و مذهبی درنظر گرفته شده است. هرگونه کتابی مخصوص هر دین و مذهبی که باشد در این رده قرار میگیرد.
300: این رده مخصوص کتابهای علوماجتماعی است. کتابهای رشته حقوق و ارتباطات بهترین مثال برای این رده خواهد بود.
400: ردهای است که کتابهای آموزش زبان در آن قرار میگیرند. کتابهای مربوط به آموزش زبانها، لهجهها و گویشهای مختلف در این رده قرار میگیرند.
500: برای علوم محض درنظر گرفته شده است، مثل کتابهای آموزش ریاضی، فیزیک و درسهای پایه.
600: این رده مخصوص کتابهای علوم کاربردی است، مثل کتابهای مخصوص رشتههای مهندسی.
700: این رده مخصوص کتابهای هنر و ورزش است.
800: جزو محبوبترین ردهها محسوب میشود و کتابهای ادبیات را داخل خود جای میدهد. کتابهای ادبیات بخشها و زیرمجموعههای فراوانی دارند. شما هم میتوانید این بخش از کتابخانه شخصی خود را براساس زیرمجموعهها دستهبندی کنید.
900: کتابهای تاریخی و جغرافیایی در این رده قرار میگیرند. تمامی کتابهایی که درباره ادوار مختلف تاریخ نوشته شده و کتابهای جغرافیایی، مخصوص این رده هستند. کتابهایی که در مورد دفاعمقدس نوشته شدهاند هم در این رده قرار دارند.
کتابها را آب و جارو کنید
معمولا کتابهای داخل کتابخانههای شخصی خیلی زودتر نیاز به نظافت و گرفتن گردوغبار پیدا میکنند چون کمتر به این کتابها مراجعه میشود. کار گردگیری و نظافت کتابخانه شخصی چندان سخت نیست و خیلی راحت انجام میشود.
برای این کار باید ابتدا سراغ قفسههای بالایی کتابخانه بروید، کتابهای آنها را از جایشان خارج کنید و سطح کتابخانه را با پارچه تمیز و کمی نمدار تمیز کنید، بعد همانطور کتابها را سرجایشان برگردانید. اگر برایتان مقدور نیست کتابها را از جایشان خارج کنید، میتوانید تنها با استفاده از فرچههای مخصوص گردگیری، روی کتابها و فضای خالی قفسهها را نظافت کنید.
برای نظافت کتابهایی که جلد چرمی یا مشمعی دارند میتوانید از واکسها و کرمهای مخصوص بهره ببرید و آنها را جلا دهید. پس از آنکه به آنها واکس زدید با یک تکه پارچه، چربی اضافه و باقیمانده روی جلد را بگیرید و آن را سرجایش قرار دهید. با این روشها کتابها جان دوباره میگیرند و عمر بیشتری میکنند. اگر از دستمال نمدار برای تمیز کردن جلد کتابها یا سطح قفسهها استفاده میکنید، حتما پس از آن، از یک تکه دستمال خشک برای رفع رطوبت باقیمانده بهره ببرید.
فرزندتان در آستانه به دنیاآمدن قرار دارد و دغدغهتان مهیاکردن وسایل نگهداری از نوزاد و آراستن اتاق کودک است.
کلی تحقیق کردهاید که برای سلامتی بیشتر نوزادتان چه کارهایی انجام دهید. خب این کارها خوب است، اما دین ما سفارشی برای دورکردن بلا از او دارد و آن هم عقیقه کردن است. حتما تا به حال درباره این کار چیزهایی شنیدهاید؛ عملی که توسط بزرگان دینی ما بسیار سفارش شده است. اما عقیقه کردن در روایات اسلامی شرایطی دارد که در این صفحه میتوانید با شرایط آن آشنا شوید. همراه بنیانا باشید
تا به حال به تأثیری که رنگ سبز میتواند روی روحیهتان بگذارد، توجه کردهاید؟ رنگ سبز میتواند در انسان ایجاد سرزندگی و نشاط کند و در شرایطی که زندگی شهرنشینی روزبهروز در حال گسترش است، کمک گرفتن از این رنگ بسیار ضروری بهنظر میرسد.
برای اینکه بتوانید از تأثیر رنگ سبز بهره ببرید گزینهای بهتر از خرید گل و گیاه در پیش رویتان نیست. البته بسیاری از افراد به این دلیل که خانهشان نور کافی ندارد سراغ گل و گیاه نمیروند درحالیکه برخی از گیاهان برای رشد، به نور چندانی نیاز ندارند و به راحتی میتوان از آنها حتی در آپارتمان نیز نگهداری کرد. و به اصطلاح گیاهان مناسب آپارتمان هستند
بالاخره بعد از نزدیک به یکماه جنجال و سروصدا در شبکههای فارسیزبان «آنور آبی» و موج شایعات و اخبار ضدو نقیض و شوخیهای نیشدار و گزنده در شبکههای اجتماعی و پیامرسان، مقامات مسئول کشور و صداوسیما هم طی یک هفته اخیر به اظهارنظر و واکنش درباره پرونده اتهامات یکی از قاریان پرداختند و ماجرا از پرده بیرون آمد و شکل رسمی و علنی بهخود گرفت.
این هم از طنزهای تلخ و ناگوار روزگار ماست که انگار در بعضی ماجراها، «واکنش منفعلانه» را به «کنش فعال» ترجیح میدهیم و به این ترتیب، باید برای پس گرفتن توپ و زمین از دستداده وارد میدان شویم. درحالیکه از ابتدا به سادگی میتوانستیم ابتکار عمل و فضای رسانهای را خودمان در اختیار داشته باشیم و با اقدامات بموقع و صحیح، جلوی گستردگی بیدلیل ابعاد اتفاق و شدت عواقبش را بگیریم.
شکی نیست که پرونده، سیر قضایی و عادی خود را طی میکند و به نقطه نهاییاش میرسد و متهم درصورت گناهکار بودن، به مجازات قانونی محکوم خواهد شد. اما فارغ از صحت و سقم این اتهام، موج سنگین و شدید و توقفناپذیر نشر اخبار تأییدنشده و (از آن بیشتر) شوخیها و طنزهای تند و تیز و گاه بیادبانه و رکیک درباره این موضوع، درخور توجه و البته نگرانی بهنظر میرسد؛ این میل و کشش فراگیر و مهارناشدنی به تحقیر و تمسخر و طعنه زدن به ماجرایی که از یک طرف در افکار عمومی «ناموسی» محسوب میشود و از طرف دیگر با «مقدسات» گره خورده است.
اینکه چرا و چطور این قشر پرتعداد از جامعه، بدون اطمینان از صحت این اتهام و بدون ذرهای تردید در آن، بدون اینکه حتی لحظهای فکر کنند که درصورت بیگناهی متهم، این حجم گسترده از انتشار رکیکترین شوخیها علیه او، چه به روز و روزگار آینده خودش و خانوادهاش و اطرافیانش خواهد آورد، به این کار دست میزنند و سرچشمه خلاقیت و مزه ریختن و شیرینزبانیشان را هم پایانی نیست.
عمق فاجعه وقتی بیشتر رخ مینماید که به یاد بیاوریم این همه قاطعیت در نشر اخبار یا طنزها در شرایطی صورت میگیرد که هنوز هیچ جرمی در دادگاه قطعی نشده و صرفا ادعاهایی مطرح شده است.
انگار در پنهانترین و سیاهترین پستوهای ذهن ما (دستکم در بخش زیادی از ما)، تمایلی مخفی اما شدید و مریض و بیرحمانه به درست بودن این اتهام وجود دارد. در هنرهای نمایشی در تحلیل «تراژدی»، میگویند قهرمان دچار «هامارتیا» (نقص و ضعف)ی است که درنهایت باعث سقوط او میشود و تراژدی را شکل میدهد و در پایان، تماشاچی را به «کاتارسیس» (احساس تطهیر و تزکیه) میرساند.
در واقع او از اینکه همچون قهرمان، دچار چنان نقصی نیست و چنان عاقبتی انتظارش را نمیکشد، خرسند میشود و لذت میبرد. انگار ما هم در این پرونده (و اصلا مواجهه با هر متهم به گناهی بزرگ)، در پی رسیدن به آن احساس کاتارسیس هستیم. دوست داریم دیگری را گناهکار بزرگ بپنداریم و از اینکه به اندازه او، خاسر و عاصی نیستیم، خرسند باشیم. روی پیشانیاش، برچسب «مرد بد» بچسبانیم و شب راحت بخوابیم که خدا را شکر که مثل او نشدیم.
اینطور وقتها، عجیب یاد سخن منتسب به حضرت مسیح(ع) موقع سنگسار مجدلیه میافتم: «هرکه گناه نکرده، سنگ بیندازد».
چقدر گفتند برجام یک نعمت الهی است و ما باور نکردیم؟ چقدر گفتند برجام را خدا آورده و ما ناشکری کردیم؟ حالا درست است کمی در محاسباتشان اشتباه کردهاند و برجام در زمینه اقتصادی کمکی نکرده ولی در عوض در یک سری زمینههای دیگر کمک کرده.
مثلاً همین چند وقت پیش سرکار خانم معصومه ابتکار گفتند: ۱۵ پروژه محیط زیستی با آلمان نهایی شده که برجام چنین شرایطی را فراهم کرده است.
خب بفرما !
آیا این دستاورد کمی است؟ آیا قبلاً هم آلمان ۱۵ تا پروژه محیط زیستی با ما نهایی میکرد؟ نهایتش قبلاً ۱۰ پروژه محیط زیستی با ما نهایی میکرد.
پیشبینی پروژهها ________________________
حالا با توجه به شناختی که از تواناییهای برجام داریم چند تا از این ۱۵ پروژه را پیشبینی میکنیم تا مشت محکمی باشد بر دهان یاوهگویان داخلی:
۱. واردات 5 هزار ماسک فیلتردار برای مقابله با آلودگی هوا. با این اقدام کمر غول آلودگی خواهد شکست.
۲. واردات 10هزار کپسول آتشنشانی برای مقابله با آتشسوزی جنگلها. با این اقدام دیگر هیچ جنگلی جرأت نمیکند آتش بگیرد.
۳. واردات 20 هزار اره دستی. با این اقدام اره دستی جایگزین اره برقی میشود و قاچاقچیان چوب دیگر رغبت نمیکنند دست به قطع درختان بزنند.
۴. واردات 7 هزار پوست ببر مازندران از ایتالیا. با این اقدام دیگر کسی به شکار ببر مازندران نمیرود و امنیت ببر بیش از پیش حفظ میشود.
۵. واردات 100هزار لیتر آب معدنی. با این کار میشود زایندهرود و دریاچه ارومیه را دوباره احیا کرد.
۶. واردات ۵۰۰ نفر فعال مجازی. با این اقدام میشود تعداد زیادی کمپین محیط زیستی در فضای مجازی به راه انداخت.
۷. واردات 8هزار دست ظرف و ظروف بلوری. با این اقدام میزان استفاده از ظرف و ظروف تجزیهناپذیر پلاستیکی کاهش مییابد.
۸. واردات ۵ میلیون دسته جارو. این اقدام که دیگر تابلو است. 5 میلیون جارو به ناوگان جارویی کشور افزوده شده و کلاً تمیزتر میشویم.
۹. واردات ۱۰ میلیون کیلو کود اعلای دامی. این هم که دیگر نیازی به توضیح ندارد.
۱۰. واردات ۱۰۰ میلیون متر شلنگ. با این اقدام هم میزان آبیاری فضای سبز کشور افزایش مییابد.
تأثیر بسزا ___________________________
دیدید که برجام چه تأثیر بسزایی در محیط زیست کشور داشت. بروید شکر نعمت کنید.
خیلیها فکر میکنند که آنچه بهعنوان «احکام مسکرات» در توضیحالمسائلها آمده فقط به مشروبات مست کننده ربط دارد که حکم آن مشخص است و خیلی نیاز به گفتن ندارد اما در این بخش توضیحالمسائلها، احکام دیگری هم درباره الکلها و معیار نجسبودن آنها و همچنین درباره جوشاندن انگور آمده که میتواند بسیار مبتلابه باشد و ممکن است شما هم با آن مواجه شده باشید.
قبل از بیان احکام مربوط به این موضوع بد نیست با اصطلاح «خمر» آشنا شوید. خمر در لغت بهمعنای پوشانیدن و پنهانکردن است. از آنجا که شراب، قوا و حواس ظاهری و عقل انسان را میپوشاند، به آن خمر گفته شده است. اینجا میتوانید با احکام مربوط به موضوع مشروبات مست کننده، در یک دستهبندی مشخص آشنا شوید. در ادامه همراه بنیانا باشید
احکام مسکرات و نجسبودن آنها
حکم کلی: 9چیز در اسلام، نجس دانسته شده است که یکی از آنها بنا بر احتیاط واجب، مشروبات مست کننده است؛ بهعبارت دیگر براساس نظر بسیاری از مراجع تقلید، شراب و هر چیزی که انسان را مست میکند، چنانچه بهخودی خود روان (یا همان مایع) باشد، نجس است.
نکته 1: علاوه بر اینکه خوردن و آشامیدن چیز نجس مثل همین مشروبات مست کننده حرام است، احکام دیگری هم در اسلام برای نجاسات وجود دارد؛ مثلا خرید و فروش نجاسات حرام است، یا نجسکردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود باید فورا آن را آب بکشند، یا اینکه با لباس نجسشده نمیتوان نماز خواند و… . پس یادمان باشد که حرام بودن مشروبات مست کننده ، فقط اختصاص به نوشیدن آنها ندارد بلکه چون جزو نجاسات محسوب میشوند احکام دیگری هم در مورد آنها وجود دارد.
نکته 2: اگر ماده مستکننده از مایعات نباشد، مانند بنگ و حشیش و با مخلوط شدن در آب یا مایع دیگر، بهصورت مایع درآید نجس نیست هرچند استفاده از آن حرام است.
سؤال: آشامیدن نوشیدنیهایی که به نام ماءالشعیر وجود دارد، چه حکمی دارد؟
ماءالشعیر طبی، پاک است و خوردن آن اشکال ندارد و با آبجو (فقاع) که حرام است فرق دارد.
سؤال: ارائه مشروبات و فروش آن در رستوران چه حکمی دارد؟
حرام است.
سؤال: من در جایی کار میکنم که گاهی اوقات مجبور به سرو مشروبات الکلی هستم. حکم آن چیست؟
جایز نیست.
سؤال: خوردن غذا در اماکن و رستورانهایی که در آن مشروبات الکلی هست چه حکمی دارد؟
مانعی ندارد ولی نشستن بر سر سفرهای که در آن شراب میخورند بنابر احتیاط واجب جایز نیست و چیز خوردن از آن حرام است.
سؤال: آیا خوردن مشروبات مست کننده حتی به میزان ناچیز، نماز را تا 40روز باطل میکند؟
منظور از این موضوع که بین مردم رایج شده این است که شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است، نه اینکه با نوشیدن شراب، واجبشدن ادای نماز و روزه ساقط و قضای آنها واجب شود یا اینکه لازم باشد هم ادا و هم قضای نماز خوانده شود.
سؤال: گاهی مجالس جشن دستهجمعی از طرف استادان یا دانشگاه کشورهای بیگانه برگزار میشود و از قبل معلوم است که مشروبات الکلی در آن مجالس وجود دارد. تکلیف شرعی دانشجویانی که قصد شرکت در آن جشن را دارند چیست؟
حضور در مجالسی که در آنها شراب نوشیده میشود برای هیچکس جایز نیست. در این محافل شرکت نکنید تا بفهمند که شما بهعلت مسلمان بودن در مجلس شرب خمر شرکت نکرده و مشروب نمیخورید.
الکل و انواع آن از نظر نجاسات
حکم کلی: الکل ممکن است انواع و اقسام مختلفی داشته باشد اما بهطور کلی هر یک از اقسام الکل که مستکننده و در اصل مایع باشد، بنا بر احتیاط نجس است.
نکته 1: الکل صنعتی که برای رنگکردن در و میز و صندلی و مانند اینها بهکار میبرند اگر انسان نداند از چیزی که مست کننده و روان است درست کردهاند، پاک است.
نکته 2: الکلها به 2دسته کلی تقسیم میشوند؛ یکی الکلی که از طریق صنایع نفت و پتروشیمی بهدست میآید و دیگر الکلی که از تقطیر بخار شراب، حاصل میشود. طبق نظر مشهور فقها بهنظر میرسد که الکل صنعتی را نمیتوان مصداق «مسکر» دانست هر چند ماده آن، عامل اصلی و مؤثر در مایعات مستکننده است و این نه بهخاطر آن است که به الکل صنعتی مواد سمی و بدبوکننده همچون متانول افزودهاند بلکه بدین خاطر است که غلظت الکل به قدری بالاست که بر فرض که مواد افزودنی هم در آن نباشد، باز هم نوشیدن آن به هر مقدار، باعث مسمومیت است. بههمین دلیل عرفا به این ماده، مسکر اطلاق نمیکنند.
سؤال: آیا استفاده از الکل سفید برای ضدعفونی کردن دست و لوازم پزشکی مثل دماسنج و غیرآن بهخاطر استفاده از آنها در امور پزشکی و درمان توسط پزشک یا تیم پزشکی جایز است؟ الکل سفید همان الکل پزشکی است که قابل نوشیدن هم هست، آیا نماز خواندن با لباسی که یک یا چند قطره از این الکل بر آن ریخته شده، جایز است؟
اگر از الکلی باشد که در اصل مایع نیست، هرچند مستکننده هم باشد، محکوم به طهارت است و نماز با لباسی که با این الکل برخورد کرده صحیح است و احتیاجی به تطهیر ندارد. ولی اگر از الکلی باشد که در اصل مایع است و بر حسب تشخیص اهل فن مستکننده باشد، بنابر احتیاط نجس است و نماز با بدن یا لباسی که با آن برخورد کرده، نیاز به تطهیر دارد. اما استفاده از آن برای ضدعفونی کردن ادوات پزشکی و مانند آن اشکال ندارد.
سؤال: نوشابههای موجود در بازار که بعضی از آنها مانند کوکاکولا و پپسیکولا و… در داخل تولید میشوند و گفته شده که مواد اصلی آنها از خارج وارد میشود و احتمال دارد از الکل در آنها استفاده شده باشد، چه حکمی دارد؟
پاک و حلال است، مگر اینکه مکلف شخصا یقین پیدا کند که آنها با الکل مستکنندهای که در اصل مایع است مخلوط هستند.
سؤال: آیا خوردن الکل سفید و الکل زرد جایز است؟
خوردن آنها جایز نیست.
سؤال: ادکلنهایی که در آن از الکل مستکننده استفاده میشود چه حکمی دارد؟
استفاده از آنها اشکال ندارد و فرقی بین خارجی و داخلی آن نیست.
انگور و شرایط نجسشدن آن
حکم کلی: اگر انگور و آبانگور بهخودی خود جوش بیاید، حرام، ولی نجس نیست مگر آنکه معلوم شود که مستکننده است و اگر بهواسطه پختن جوش بیاید خوردنش حرام است ولی نجس نیست.
نکته 1: آب انگور اگر حرارت ببیند و بهجوش آید خوردن آن حرام است و اما راه پاک شدن آن این است که بیشتر حرارت ببیند تا دوسوم آن کم شود. پس از این مرحله آن یکسوم باقیمانده خوردنش اشکالی ندارد.
نکته 2: غوره انگور که هنوز شیرین نشده، در حکم انگور نیست، بر همین اساس جوشاندن آن اشکال ندارد.
نکته 3: خرما و مویز و کشمش و آب آنها اگر جوش بیایند، پاک و خوردن آنها حلال است.
سؤال: اگر مقداری غوره برای گرفتن آب آن جوشانده شود و همراه آن یک یا چند حبه انگور باشد، آنچه بعد از جوشاندن باقی میماند، حرام است؟
اگر حبههای انگور بسیار کم باشد و آب آن در آب غوره مستهلک شود، بهطوری که آب انگور بر آن صدق نکند، حلال است ولی اگر حبههای انگور به تنهایی به وسیله آتش جوشانده شود، خوردن آن حرام است.
پس از تمام شدن واقعه جانسوز عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یاران حقیقی آن حضرت در صحرای کربلا، اوضاع دینداری مردم دگرگون شده بود.
یزید ملعون عده زیادی از مردم را فریب داده و دینشان را به بهای دنیا خریده بود. بعد از آن هم حکومت ظالم بنیامیه، شیعیان را در تنگنا قرار داده و آزار میداد تا دست از اعتقادات دینی خود بردارند. اوضاع بهنحوی بود که در گوشه و کنار سرزمیناسلامی، شورشهایی علیه ظالمان به راه افتاد؛ اما هر یک از این شورشها هدفی داشتند که بهندرت میشد دینداری و خونخواهی حقطلبانه حضرت سیدالشهدا(ع) را در میان ائمه پیدا کرد.
در چنین اوضاعی روی کار آمدن و سپرده شدن زمام امور شیعیان به دست امام، نیاز به انسجام میان مردم مسلمان داشت و امامسجاد(ع) مسئولیت این امر را بر عهده داشتند. به همین علت است که وقتی مفاهیم دعاها و مناجاتهای آن حضرت را بررسی میکنیم متوجه میشویم همه مطالب در جهت تبیین اسلام ناب محمدی(ص) عنوان شدهاند تا جایگاه قرآن و امام را بهعنوان دو ثقل دین به مردم بشناسانند.
حجتالاسلام محسن غیاثوند که درباره تاریخ اسلام پژوهش کرده و بهعنوان استاد حوزه علمیه فعالیت میکند، در گفتوگو با ما به شبهههایی درباره دوران دوران امامت امام سجاد (ع) پاسخ داده است.
میدانیم که امامت پس از امامحسین(ع) به امام زینالعابدین(ع) منتقل شد. این در حالی بود که عدهای گمان میکردند محمد حنفیه امام چهارم است. آیا در زمان آغاز دوران امامت امام سجاد (ع) مشکل و شبههای ایجاد شد؟
محمد حنفیه از لحاظ سنی بزرگتر از امام سجاد(ع) بود. از طرف دیگر مقام امامت بین امام دوم و سوم ما بین دو برادر منتقل شد، یعنی پس از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) به امامت رسیدند. این شرایط شبههای برای محمد حنفیه و بعضی از مردم ایجاد کرده بود که احتمال میدادند پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع)، محمد حنفیه که برادر ایشان بود به امامت میرسد.
به همین علت لازم بود که امام سجاد(ع) مسئله امامت را برای محمد حنفیه و کسانی که از مقام امامت و مسئولیتها و کرامات آن بیاطلاع بودند، مشخص کنند. محمد حنفیه در ابتدا نمیتوانست به راحتی قبول کند که امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان است تا اینکه آن حضرت کرامتهایی از مقام امامت را به او نشان دادند تا حقانیت مسئله امامت بر او روشن شود.
از آن زمان به بعد بود که محمد حنفیه به امامت امام سجاد(ع) پی برد و در این مسیر آنقدر پا برجا بود که امام، در شرایطی که امکان حضور در بعضی از اجتماع مردم را نداشتند، محمد حنفیه را تعیین میکردند تا به امور شیعیان رسیدگی کند.
پس از واقعه خونبار و جانسوز عاشورا و شهادت مظلومانه امامحسین(ع)، قیامهای بسیاری به خونخواهی از آن حضرت اتفاق افتاد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که چرا امام سجاد (ع) اقدام به قیام مسلحانه نکردند؟
این نکته واضح و مشخص است که امام سجاد(ع) در محرم سال 61هجری همراه پدر بزرگوارشان، امام حسین(ع) بوده و وقایع آن روزها را به چشم خود مشاهده کردند. در واقع آن حضرت به خوبی شاهد بودند که مردم بهشدت دچار انحطاط فکری و اعتقادی شده بودند و دین و آخرت خود را به بهای زندگی محدود دنیا فروخته بودند.
حتی آنقدر در دنیاپرستی و انحطاط فکری غرق شده بودند که با وجود اینکه بر حقانیت امامحسین(ع) اذعان داشتند، اما باز هم در برابر آن حضرت صف آرایی کرده و نیزه و شمشیر بهدست گرفتند تا در نهایت غربت و مظلومیت ایشان را به شهادت رساندند. و همه اینها برای رسیدن به آسایش ظاهری در زندگی چند روزه دنیا بود.
از طرف دیگر ضعف فکری و اعتقادی مردم به جایی رسیده بود که همه با وجودی که میدانستند یزید ملعون، مردی هوسباز و شرابخوار بوده و احکام دین اسلام را بهطور علنی نفی میکند، اما بهدلیل بهرهمندی او از ثروت دنیایی او را صاحب اختیار خود دانستند و از او تبعیت کردند. در چنین اوضاعی امام سجاد(ع) آگاه بودند که انحراف فکری مردم بهدلیل آن است که نسبت به مقام امامت بیاطلاع هستند و عظمت و شأن امام خود را نمیدانند.
پس رسالت آن حضرت با قیام علنی و شمشیر بهدست گرفتن ممکن نمیشد بلکه لازم بود پس از شهادت مظلومانه و هشداردهنده پدر خود، اسلام ناب محمدی(ص) را در قالب مفاهیم و عبارتهای احساسی و عقلانی تبیین کرده و مردم را از این طریق آگاه کنند.
با این توضیحات، تبیین اسلام در دوران امامت امام سجاد (ع) از طریق قیام ممکن نمیشد و به همین علت بود که آن حضرت قالب دعا و مناجات را برای آگاه کردن و تعلیم معرفتی مردم انتخاب فرمودند.
درست است. امام سجاد(ع) میدانستند حتی درصورت قیام مسلحانه و در نهایت شهادت حین قیام خونخواهانه ایشان نیز مردم به آگاهی و درک از دین اسلام نخواهند رسید. پس ضرورت ایجاب میکرد که امام در میان مردم از ابزاری غیر از شمشیر و نیزه استفاده کنند تا مردم را هشیار کرده و اسلام را که در غربت به سر میبرد، احیا کنند.
با وجود این در آن زمان چندین قیام برای مقابله با یزید ملعون اتفاق افتاد. رویکرد امامسجاد(ع) نسبت به چنین اقدامهایی چه بود؟
باید توجه داشت قیامها و اقدامهایی که بعد از شهادت امامحسین(ع) در دوران امامت امام سجاد (ع) اتفاق افتادند دارای مواضع و اساسهای گوناگون و گاهی متفاوت بودند. برخی از قیامها تنها براساس شور و احساسات بیپایه اتفاق میافتاد و برخی از علم و شور دینی نشأت میگرفت. عدهای قیام میکردند تا یزید را مغلوب کرده و خودشان قدرت را دست بگیرند و برخی قیام میکردند تا انتقام خون شهدای کربلا و امام مظلوم خود را بگیرند.
بنابراین مشخص است که رویکرد امام سجاد(ع) برابر چنین قیامهایی که پایه و دلیل مختلفی داشتهاند، متفاوت بود؛ چون اسلام، دین حقانیت است که هم احساسات در آن راه دارد و هم عقلانیت. اما این دو توأم و همراه یکدیگر هستند؛ یعنی احساسات دینی باید برگرفته از عقل و درایت باشد و عقلانیت هم باید با شور و احساس دینی همراه شود تا تأثیرگذار باشد.
امام سجاد علیه السلام کدام قیامها را نفی کرده و با آنها مخالفت میکردند؟
یکی از قیامهایی که امام سجاد(ع) با آن مخالفت داشتند، قیامی بود که توسط شخصی به نام عبدالله بن حنظله اتفاق افتاد. او و مردمی که به همراهش بودند، قیامی داشتند که عقلانیت در آن راه نداشت و حتی رهبری و هدایت مشخصی نداشتند و طبیعی بود که در قیام خود موفق نخواهند شد. آنها افرادی بودند که در روز عاشورا امامحسین(ع) را تنها گذاشتند و بعد از شهادت آن حضرت دست به قیام زدند و حتی این بار هم درباره قیامشان از امام سجاد(ع) رهبری و تأییدی نخواستند.
امام سجاد(ع) بهقدری نسبت به چنین اقدامی نگران بودند که بر خود لازم دانستند که برای هشدار دادن به آنها اقدام کنند. لذا از مدینه بیرون رفتند تا خود را به آنها برسانند و هشدار بدهند. نکته قابل توجه در چنین اوضاعی، موقعیتشناسی است. درواقع شیعه باید موقعیتشناس باشد و بداند که در هر زمانی به چه نحوی امام زمان خود را یاری کند. بعضی از مردمی که در واقعه کربلا امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، پس از شهادت ایشان هم از اطاعت امام سجاد(ع) سر باززدند و حتی قیام علیه یزید زمان را هم بدون تأیید امام زمان خود راه میانداختند.
یکی دیگر از قیامهایی که بدون بصیرت اتفاق افتاد، قیام حره بود که مردم شورشگر مدینه به راه انداختند و معرفت در آن راه نداشت. به همین علت امام سجاد(ع) با آن مخالف بودند. در عین حال این افراد هم بدون اینکه با امام(ع) مشورت کنند، اقدام به قیام کردند.
در چنین شرایطی امامسجاد (ع) قالب دعا و مناجات را برای بیان معارف دینی انتخاب کردند. ضرورت این کار چه بود؟
همانطور که اشاره شد درصورتی که امام در آن دوران قیام مسلحانه میکردند به این دلیل که زمینهای برای بیان معارف دینی وجود نداشت، شیعه دچار نابودی میشد. دلیل تأیید نکردن قیام مختار بهطور علنی همین موضوع بود تا حکومت بنیامیه احساس کنند که این دو امر به هم مربوط نمیشود.
پس هدف نهایی امام زینالعابدین (ع) هم تشکیل حکومت اسلامی بود اما مسیر تحقق این امر با ائمه دیگر ازجمله امامحسین (ع) متفاوت بود.
درست است. دلیل تفاوت مسیر هم این است که شرایط متفاوت بود و مردم درکهای مختلفی داشتند. اما امام زینالعابدین(ع) باید در وهله اول مقام امامت را تبیین میفرمودند تا مردم نسبت به ائمه شناخت پیدا کنند، بهخصوص مردمی که روی امام سوم خود شمشیر کشیده بودند. از طرف دیگر باید حقانیت ائمه را درک میکردند و میفهمیدند که سعادت آنها جز از طریق هدایت توسط امام ممکن نمیشود.
اما به هر حال روی کار آمدن و گرفتن زمام امور شیعیان در دست امام، نیاز به انسجام میان مردم مسلمان داشت و امام سجاد(ع) مسئولیت این امر را بر عهده داشتند. به همین علت است که وقتی مفاهیم دعاها و مناجاتهای امام سجاد علیه السلام را بررسی میکنیم متوجه میشویم همه مطالب در جهت تبیین اسلام نابمحمدی(ص) عنوان شده تا جایگاه قرآن و امام را بهعنوان دو ثقل دین به مردم بشناساند.
اما با توجه به خفقان دوران امامت امام سجاد (ع) آیا تشکیل حکومت اسلامی در آن دوران ممکن بود؟
نه. چنین امری عملا امکان نداشت و امام سجاد(ع) بر این مسئله واقف بودند اما میخواستند زمینه تشکیل حکومت اسلامی در آینده را فراهم کنند. دستورالعملهایی که در قالب موعظه، مناجات، ذکر و دعا از آن حضرت رسیده همین هدف را دنبال میکرد که سطح درک و شعور دینی و معرفتی مردم را ارتقا بدهد تا زمینه و لیاقت پذیرش حکومت اسلامی را پیدا کنند.
امامسجاد علیه السلام ؛ یک مبارز قهرمان خستگیناپذیر
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
شخصیت حقیقی امام چهارم در بیان مقام معظم رهبری
اگر بخواهیم شخصیت و چهره حقیقی هریک از ائمه اطهار علیهمالسلام را بشناسیم، بهترین روش مراجعه به منابع معتبر شیعی و عالمان دینی است. در این میان، سخنان مقام معظم رهبری و تعبیر ایشان از شخصیت امام زینالعابدین(ع) بسیار مهم و قابلدرک است. از جمله کتاب «پژوهشی در زندگی امامسجاد(ع)» تألیف رهبر معظم انقلاب است که در آن، چهره و شخصیت والای دوران امامت امام سجاد (ع) بهطور روشنگرانهای تبیین شده است.
همچنین رهبر معظم انقلاب در بیان کوتاهی، امامسجاد(ع) را اینگونه معرفی کردهاند؛«آن چهره مظلوم بیصدای سربهزیر منفعلی که از امامسجاد درست کردند به کلی برخلاف واقع است؛ چهره حقیقی امامسجاد(ع) چهره یک مبارز قهرمان خستگیناپذیر آشتیناپذیر پیگیری است که با تدبیر تمام، با دقت کامل راهها را میشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید، خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند؛ و بالاخره دشمن وقتی هیچ کار دیگری نتوانست بکند، آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار بعد از یک عمر پربرکت و پرمبارزه به رضوان الهی پرواز کرد. این خلاصه زندگی امامسجاد است.»
(خطبههای نمازجمعه تهران ۱۳۶۵/۷/۴)
[/box]
علی اوسط یا علیاصغر؟
دکتر رجبی دوانی گران قدر درباره نامگذاری امام سجاد علی (ع) توضیح میدهد:
میدانیم که نام چند پسر امام حسین (ع) علی بوده است. اما آیا حضرت علیاکبر علیهالسلام که در روز عاشورا به شهادت رسیدند از امام سجاد(ع) بزرگتر بودند؟
دکتر محمدحسین رجبیدوانی در اینباره توضیح میدهد: «نام دو فرزند امام حسین(ع) علی بود که آنها را به نامهای علی اکبر و علیاصغر(ع) میشناختند. بر این اساس میتوان گفت حضرت علیاکبرعلیهالسلام که در صحرای کربلا به شهادت رسیدند از امام سجاد(ع) بزرگتر بودهاند و براساس این نقل، امام سجاد(ع) علیاصغر شناخته میشوند. طبق این نقل تاریخی میتوان گفت که آن طفل شیرخواری که در روز عاشورا به شهادت رسید، عبدالله رضیع بوده است».
این کارشناس تاریخ اسلام درباره نامگذاری فرزندان امام حسین(ع) میگوید: «در آن دوران، دستگاه حکومت بنیامیه با حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع) دشمنی و عداوت زیادی داشت. به همین علت نامگذاری نوزادان به نام آن حضرت را ممنوع کرده بود. امام حسین(ع) در واکنش به این اقدام کینهتوزانه و جاهلانه بنیامیه فرموده بودند که هر تعداد فرزند پسر داشته باشند، آنها را به نام علی میخوانند».
درصورتی که این روایت را بهعنوان اساس نامگذاری فرزندان حضرت سیدالشهدا(ع) بدانیم، باید توجه داشته باشیم که هر 3 پسر آن حضرت، علی نام داشتند و به این ترتیب امام سجاد(ع) علی اوسط نام داشتند و علی اصغر علیهالسلام همان نوزاد شهید شده در روز عاشوراست».
مادر امام سجاد (ع) ایرانی بود
نحوه حضور امام سجاد(ع) در میدان کربلا یکی از شبههها در زندگی آن حضرت است. بهعنوان مثال عدهای باور دارند که مادر آن حضرت در روز عاشورا در کربلا حاضر و مشغول پرستاری آن حضرت بوده و برخی این نظر را رد میکنند. حتی درباره نسب مادر امام سجاد(ع) که ایرانی بوده یا نه، شبهاتی وجود دارد.
دکتر حمیدرضا فلاح، کارشناس دینی و استاد حوزه و دانشگاه، در اینباره توضیح میدهد: «نام مادر امام سجاد(ع) شهربانو بوده که این نام در بسیاری از منابع آمده است. در عین حال کتابهای مستند و معتبر تاریخی نشان میدهد که مادر امام سجاد(ع) ایرانی بودند و در خانوادهای معتبر و سرشناس زندگی میکردند که امام حسین(ع) با ایشان ازدواج کردند. در عین حال در بعضی از منابع تاریخی هم نوشته شده که ایشان در خانوادهای از اعراب متولد شده و زندگی میکردند».
اما درباره حضور این بانو در روز عاشورا یادآوری میکند: «باید به این نکته توجه شود که بهاحتمال نقلهای زیادی که درباره زندگی ایشان وجود دارد، زندگی شهربانو در زمانی که امام سجاد(ع) به دنیا آمدند، خاتمه پیدا کرد و از دنیا رفت. پس براساس این نقل مشخص است که حضور او در میدان کربلا در سال 61هجری نظر اشتباهی است».
چرا انقلابی؟ چرا آرام؟
در بخشهایی از کتاب « پژوهشی در زندگی امامسجاد(ع)» میخوانیم:
بیان و نگارش سیره امامسجاد(ع) بسی دشوار است زیرا برخی از نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته کرده و چنین القاء کردهاند که آن امام بزرگوار(ع) در گوشهای نشست و به عبادت پرداخت و کاری به سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتی که درباره آن بزرگمرد الهی بهکار میبرند، پیداست؛ مثلا میگویند «امام زینالعابدین بیمار» درحالیکه ایشان هم- مثل هر انسان دیگری- چند روزی در مدت عمرش مریض شد و این بیماری در محرم سال61 هجری واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد. با این تدبیر الهی، 34یا 35سال پس از شهادت امامحسین(ع) زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد.
سیره امام زینالعابدین(ع) چیست؟ اگر حوادث جزئی زندگی ایشان را گردآوری کنیم آیا میتوانیم به سیره آن حضرت دستیابیم؟ نه! هرگز! سیره هرکسی بهمعنای واقعی کلمه آنگاه روشن میشود که جهتگیری کلی (استراتژی) او معلوم گردد. آن وقایع جزئی (تاکتیکها) در پرتو جهتگیری کلی (استراتژی) معنا پیدا میکند و تحلیل میشود. بدون شناخت آن جهتگیری کلی، نهتنها سیره امام(ع) روشن نمیگردد بلکه حوادث جزئی نیز بیمعنا یا دارای معنای نادرست میشود.
دوران امامت امام سجاد (ع) بعد از عاشورا را میتوان به 2بخش تقسیم کرد:
اول) دوره حماسه ساز اسارت،
دوم) دوره بعد از اسارت.
امامزینالعابدین(ع) در دوره اول که دورهای پرهیجان و عبرتانگیز بود، همانند قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش حماسهآفرید و همچون یک انقلابی پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخهای دندان شکن و پرخاشگرانه داد. در کوفه در مقابل عبیداللهبن زیاد – آن وحشی خونخواری که از شمشیرش خون میریخت و سرمست باده غرور بود- آنچنان سخن گفت که ابنزیاد دستور داد او را بکشید! و اگر دفاع جانانه حضرتزینب علیهاالسلام نبود و اینکه باید اینها را بهعنوان اسیر به شام میبردند، بهاحتمال زیاد مرتکب قتل امامسجاد(ع) نیز میشدند.
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) که بسیار طولانی (بیش از 30سال) است، بنای امامسجاد(ع) بر تلاشهای زیربنایی و ملایم و حساب شده و آرام بود. این پرسیدنی است که چرا امامسجاد(ع) در دوره اول، آنقدر انقلابی و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟ پاسخ آن است که دوره بسیار کوتاه و سرنوشتساز اول، فصلی استثنایی است که باید زمینه تلاشهای آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم کند.
در کوفه و شام، امامسجاد(ع) باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان کند که پیام اصلی «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند که چرا امامحسین(ع) به شهادت رسید. نقش امامسجاد(ع) در این سفرها، مانند نقش حضرتزینب علیهاالسلام بود؛ یعنی پیامرسانی انقلاب حسینی(ع)