دسته‌ها
کیوسک

شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها

متنی که در ادامه میخوانید گزیده‌ای از سخنان استاد وحید جلیلی در جمع اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. این برنامه در تاریخ31 فروردین 96 (یک‌ماه قبل از انتخابات)، در حسینیه هنر تهران برگزار شد .استاد وحید جلیلی سردبیر مجله «راه» و سردبیر سابق مجله سوره (تحریریه چهارم) و مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و مسئول شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی عمار هستند : 

شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها
شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها

 

شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها

 

شما فرض کنید صبح روز انتخابات بلند شده‌اید و می‌بینید که همه ضدانقلاب‌ها و بی‌تفاوت‌ها دارند رأی می‌دهند ولی انقلابی‌ها هیچکدام از خانه بیرون نمی‌روند و به انتخابات بی‌اعتنا هستند. اگر این صحنهٔ تکان‌دهنده را ببینیم می‌گوییم انقلاب از دست رفت.

 

 این اتفاق، هر روز دارد می‌افتد. هر روز در جمهوری اسلامی، انتخابات‌های فرهنگی‌ای در حوزه‌های نشر، سینما، تئاتر، رسانه و… برگزار می‌شود و آن‌هایی که سبک زندگی و پارادایم فکریشان در یک فضای دیگر است با صف‌های دراز چند صد هزار نفری رأی می‌دهند، بعد این‌طرف، بهترین فیلم‌هایش، نه در فضای عمومی بلکه در فضای حزب‌اللهی شکست می‌خورد.

 

 بعد از 35 سال، برای رجائی، بهشتی ، یک فیلم ساخته شده است. ماجرای نیمروز، ترازش هم هالیوودی است. چطور ایام انتخابات رویمان می‌شود که عکس فلان کاندیدا را بگیریم سر چهار راه ولیعصر تبلیغات کنیم، خب این هم یک انتخابات است و برآیندی را به فضای سینمایی کشور منتقل می‌کند. ماجرای نیمروز مثل این می‌ماند که رجائی کاندیدا شده است.

 

 مقام معظم رهبری در انتخابات‌های سیاسی می‌گویند من ورود نمی‌کنم، فقط 40 میلیون رأی می‌خواهم، ولی در انتخابات‌های فرهنگی، ورود می‌کنند، داد هم می‌زنند که به فلان اثر  رأی بدهید. بعد ما همینجوری نگاه می‌کنیم که  اثار دیگر رأی بیاورد. در حوزه اقتصاد مقاومتی هم مثلاً مستندی مثل آفراندن، درباره آن فرد کردِ اهل سنت در مهاباد که کشور را از واردات  باسکول بی‌نیاز کرده است، کاندیدای اقتصاد مقاومتی ما است که باید به ملت معرفی کنیم تا رأی بیاورد.

شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها
شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها

 ما دائم در حال انتخابات هستیم و بخشی از شکست‌های ما و بخشی از پیروزی‌های دیگران در عرصهٔ انتخابات‌های سیاسی، ناشی از همین است. چون او ذائقه‌سازی کرده است. فروشنده مثلاً 14 میلیارد رأی آورده، ماجرای نیمروز سه ونیم میلیارد، یتیمخانه دو ونیم میلیارد.

 

اگر در یک سال گذشته جمعیت معتنابهی ، یتیمخانه ایران، ماجرای نیمروز، سیانور و ایستاده در غبار را می‌دیدند، حتماً قاعدهٔ فرهنگی جامعه رشد می‌کرد. وقتی طرف مقابل در فرهنگ رأی می‌آورد، در هنر رأی می‌آورد، در رسانه برنده می‌شود، در ساحت سرگرمی پیروز می‌شود چرا در انتخابات سیاسی برنده نشود؟ شکست سیاسی یکباره که اتفاق نمی‌افتد.

 

 فرق نیروی فرهنگی با نیروی سیاسی باید در همین باشد. چطور در دو هفتهٔ تبلیغات انتخابات شور و ابتهاج داریم، نیروی فرهنگی باید در تمام طی سال ناظر به همه انتخابات‌های مختلفی که در همه حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، رسانه‌ای و… برگزار می‌شود چنین حس و حضور به‌روز و زنده‌ای داشته باشد.

 

نه اینکه انتخابات های فرهنگی .هنری.رسانه ای و…..  را تحریم کنیم! و بخواهیم در انتخابات سیاسی توقع پیروزی قطعی داشته باشیم. مثلاً امروز انتخابات است بعد شما بروید پیک‌نیک یا زیارت و بگویید ما شنبه می‌آییم در خیابان داد می‌زنیم. دیگر فایده‌ای ندارد. یتیم‌خانه ایران،  ماجرای نیمروز….. روی پرده است، بگوییم ما در تلویزیون می‌بینیم.

 

وقتی در انتخابات سینمایی ، شکست خوردی دیگر چه فایده‌ای دارد؟ باید هم خودمان به وظیفه عمل کنیم هم از دیگران مثل نمایندگان مجلس و ائمه جمعه و جماعات و نخبگانی  که به وظیفه عمل نکرده‌اند مطالبه‌گری کنیم.

 

منبع : سایت و کانال دکتر جلیلی

 

دسته‌ها
کیوسک

پشت پرده وحید آنلاین [ رصد ضد انقلاب و بی دین ها]

 مطلبی که در ادامه میخوانید را کانال صد کلمه منتشر کرده است . کانال صدکلمه یکی از کانال های برتر در حوزه رصد فعالان ضد ایرانی است .

 

پشت پرده وحید آنلاین

 

وحید آنلاین، نام مستعار یک فعال مجازی به نام «وحید حق‌طلب» است. وی در ابتدا در شبکه‌های اجتماعی با نام (Vahid HT) شناخته می‌شد. وحید حق‌طلب، چند سال پیش از انتخابات ۸۸ فعالیت خود را به صورت جدی در شبکه‌های اجتماعی (به‌خصوص فرندفید) و وبلاگ شخصی‌اش آغاز کرد و سپس با حلقه وبلاگ‌نویسان «پرشین‌بلاگ» ارتباط گرفت و توانست با اطلاع‌رسانی‌های سریع، لقب «وحیدآنلاین» را از آنِ خود کند.

 

 

او در سال ۸۸ از طریق سمیه توحیدلو که عضو حزب مشارکت بود، یکی از فعال‌ترین خبرنگاران مجازی ستاد موسوی شد و با استقرار در ستاد قیطریه در روز انتخابات، خبر حضور نیروهای امنیتی در این ستاد را مخابره کرد.

چند روز بعد از انتخابات و تنگ شدن عرصه بر فتنه‌گران، وحیدحق‌طلب مدعی شد که بازداشت شده و پس از ۲۴ ساعت در حساب کاربری توییترش یک جمله را منتشر کرد: «از مرز خارج شدم.»

 

او که به کمک قاچاقچیان، به ترکیه فرار کرده بود، پس از یک سال به آمریکا پناهنده شد و به واشنگتن رفت.

هیچ اطلاعاتی درباره وضعیت شغلی و منبع درآمد وحیدآنلاین در دسترس نیست.

پشت پرده وحید آنلاین
پشت پرده وحید آنلاین

پروژه‌های کاری وحید انلاین 

 

« وحید حق طلب » موسس کانال وحیدآنلاین پس از فرار به ترکیه و پناهنده شدن به آمریکا، پروژه‌های کاری جدیدی را آغاز کرد. مهمترین پروژهٔ کاری او، فعالیت گسترده در شبکه‌های اجتماعی و به خصوص توییتر با عنوان «شهروند خبرنگار» بود. محل اصلی فعالیت او توییتر است و در شبکه‌های دیگری نظیر فیسبوک، اینستاگرام و گوگل‌پلاس نیز فعالیت دارد؛ اگرچه سیاست گوگل‌پلاس مبنی بر اجازه ندادن به کاربران برای استفاده از نام مستعار، او را مجبور کرد که حساب خود را در آن شبکه غیرفعال کند.

 

 

پروژه بعدی او سایت « لینکده » بود. حق‌طلب در معرفی لینکده که تا حدی شبیه به «بالاترین» است، نوشته: «این یک تلاش شهروندی است که برای پیشرفت بیشتر از هرچیز دیگری نیاز به کمک و حمایت سایر شهروندان دارد. خصوصا برای اطلاع رسانی در شبکه‌های اجتماعی.» البته وحید حق‌طلب توانایی ادارهٔ «لینکده» را نداشت و عملا در این پروژه شکست خورد. هم‌اکنون دامین این سایت به توییتر او هدایت میشود.

 

 

به نظر میرسد وحید آنلاین همچنان در فکر راه‌اندازی پروژه‌های جدیدی در فضای مجازی است. بررسی‌ها نشان می‌دهد حداقل ۵۰ دامین به اسم و مالکیت وی وجود دارد که با مشاهده اسامی برخی از آن‌ها می‌توان پروژه‌های بعدی او را تا حدودی حدس زد:

 

balatarim.com

beshmor.com

dehkadeh.org

ezdevaj.site

hamsaryabi.site

khabargoo.com

linkadeh.com

nazarsanji.online

rooz.online

sigheh.online

tokhmi.com

vahid-online.com

zanan.site

zarif.online

گفتنی است دو دامین hassan-rouhani.org و hassan-rouhani.net نیز قبلا به اسم وی بوده که اکنون آزاد شده است.

 

 

سوال اساسی در اینجا آن است که منبع درآمدی وحید حق‌طلب در آمریکا چیست؟ او هیچ اطلاعات و نوشته‌ای در شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ خود دربارهٔ کارش در آمریکا بیان نکرده. حداقل درآمد یک شهروند آمریکایی در شهرهای بزرگ باید چیزی در حدود ۱۲۰ هزار دلار در سال باشد تا بتواند به راحتی زندگی کند. اضافه کنید هزینه‌های نگهداری سالانه ۵۰ دامین و دیگر پروژه‌های او را.

 

منبع : صد کلمه

دسته‌ها
کیوسک

شهید ولی الله فلاحی [ زندگی نامه ] + دانلود مستند پروازی در آرامش

شهید ولی الله فلاحی
شهید ولی الله فلاحی

زندگینامه سرلشگر شهید ولی الله فلاحی

شهید ولی الله فلاحی در سال 1310 در طالقان متولد شد. تحصیلات ابتدائی را با مشکلات جاده های سرد طالقان پشت سر گذاشت و برای ادامهٔ تحصیل در سال 1324 شمسی به تهران آمد. سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام شد. از مهر ماه سال 1330در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد پس از اخذ لیسانس در سال 1333 با درجهٔ ستواندومی فارق التحصیل شد و متعاقباً خدمت خود را در لشکر 92 زرهی اهواز آغاز کرد. در سال 1337 شمسی به تهران منتقل شدو در دانشگاه نظامی، در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه می کرد.

وی در سال های 1339 و 1334، دورهٔ پرسنل نظامی و سپس دورهٔ عالی آجودانی را در آمریکا گذراند. در سال 1348 جهت گذراندن دورهٔ فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد(دافوس)اعزام شد. او از شاگردین ممتاز این دانشکده بود و بعد از اتمام دوره برای آموزش در  همین دانشکده دعوت شد. علاوه بر تدریس، به مدت هشت سال مدیریت آموزش دانشکده فرماندهی و ستاد را نیز عهده دار شد. از سال 1351 تا اواسط سال1353 شمسی با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام، به آن کشور اعزام شد.

شهید فلاحی پس از بازگشت، به کار تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد ادامه داد تا آنکه در12 مهر ماه 1357 شمسی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.

شهید ولی الله فلاحی به علت اعتقادات مذهبی ظن ضد اطلاعات ارتش را برانگیخت و به همین جهت به او فقط مشاغل یا ماموریتهای فرهنگی محول می شد. ارتقای درجه امیری او هم به شرطی پذیرفته می شد که به وی شغل فرماندهی لشکر داده نشود.

در هر حال حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتن مبارزات انقلابی مردم بر ضد حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایران، در اثر کوشش های او حکومت نظامی در شیراز لغو شد و نیروهای نظامی از خیابان ها جمع شدند و مسوولیت این حکم دولتی به شهربانی محول شد.

شهید ولی الله فلاحی
شهید ولی الله فلاحی

شهید ولی الله فلاحی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،سرتیپ فلاحی طی حکمی بازنشست شد اما طولی نکشید که با موافقت شورای عالی انثلاب اسلامی و با حکم دیگری از جانب سرلشکر قرنی به خدمت اعاده و به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، بخصوص بحران و تشنج در منطقهٔ کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ 29 خرداد 1358 شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.

سه ماه بعد با شروع جنگ عراق با ایران،شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور می یافت، جلسه ای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگان های ستادی و سایر نیروها پس از ارائه گزارشی مستقیم به حضرت امام خمینی(ره)،بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد.

پس از عزل ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران فرماندهی کل قوا امام خمینی (ره) اختیارات فرماندهی کل قوا را به وی تفویض کردند. شهید فلاحی در دورانی که مردم به ارتش بی اعتماد بودند و هنوز آن را سازمانی انقلابی و اسلامی نمی دانستند طی سخنرانی خود در نماز جمعهٔ روز پنچم اردیبهشت 1359 گفت: « من به عنوان یک خدمتگزار امین و صدیق و صغیر در پیشگاه ملت کبیر ایران می خواهم استدعا کنم که تلاش پرسنل نیروی زمینی، هوائی، دریائی و ژاندارمری و شهربانی را تائید بفرمائید. این انسانهای فداکار در برابر محرومیتها، رنجها، تنهائی ها، گرسنگی ها، فقر و بیماری ها و شهادتها فقط انتظار حق شناسی از ملت ایران دارند.»

آخرین حضور شهید ولی الله فلاحی در منطقه، همزمان با عملیات «ثامن الائمه» (شکست حصر آبادان)بود. در هفتم مهر ماه سال 1360 پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری،شهید کلاهدوز،نامجوی،جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمیگشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.

آنقدرعاشق و دلباختهٔ امام(ره)بود که همه جا ارادت خودش را به ایشان نشان می داد. یکبار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا! وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت!

می دانست که خداوند جواب آن همه راز ونیازو ناله های از ته دلش را می دهد و او را به آرزویش می رساند؛ برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از اوپرسید: شما کجا می روید؟ او گفت: به کربلا!

وصیت نامهٔ شهید ولی الله فلاحی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا، به نام ایران، به نام اسلام، به نام انقلاب، به نام مبارز و به نام رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام روح الله خمینی.

وصیت من، فرمان خدا، کتاب خدا و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران

زندگی نامه و کارنامهٔ من، قضاوت ملت ایران به ویژه ارتش ایران

همسر و فرزندان و پدر و مادر و برادران و خواهرم و برادرزادگان و خواهرزادگان و همسران آنها و عمو و عموزادگان بزرگ را به خداوند و به ملت ایران می سپارم. از همه می خواهم مرا ببخشند و من نیز همه را می بخشم و هیچ آرزوی دوری در این جهان هستی به جزء کمال انقلاب و کمال جهاد اکبر ندارم.

سرتیپ فلاحی 30 تیر 1358.

« جعفر بریری » یکی از محافظین شهید ولی الله فلاحی خاطره ای را به این مضمون بیان می کند :

در آبان ماه سال 1359 در سوسنگرد، عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه‌ای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم. تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت. انفجار گلوله‌های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می‌شد.

دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکش‌ها و گلوله‌ها، از کلاه آهنی استفاده کند، اما او اظهار داشت: « اگر نگهدار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد.» با این وجود از ایشان که آن زمان رئیس ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی، هنگام انفجار گلوله‌ها به روی زمین دراز بکشند.

شهید فلاحی با لبخندی گفت:«تو از من خاطر جمع باش، چون انسان شهید نمی‌شود مگر آنکه قبل از شهادت، کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده‌ام. »من که در پی راهی برای بازگشت یا جان‌پناه امنی بودم، پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟ لحظه‌ای تأمل کرد و سپس گفت: «می‌دانی تنها آرزوی من چیست؟» گفتم: آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول، سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می‌دهد که مردم آن کشور زنده، پویا و در دنیا قابل احترام هستند.

ایشان گفتند: «بله، همه اینها درست است اما می‌دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه‌ام می‌شناسم. با توجه به پیشروی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمینگیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم. تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم.» کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو، به والاترین مقام انسانی یعنی شهادت در راه خدا نائل گردید.

یادکردی از دومین فرمانده شهید ستاد ارتش پس از انقلاب ؛ شهید ولی الله فلاحی نژاد

در اواخر سال 1357، چند روز پس از انتصاب تیمسار فلاحی به فرماندهی نیروی زمینی، گروهک های تجزیه طلب، پادگان سنندج را محاصره می کنند. افسر نگهبان بلافاصله با کمیته انقلاب تماس می گیرد و دستور می گیرد که با همان دو گروهان مستقر در پادگان مقاومت کند.

صبح روز 25 اسفند 1357، تیمسار فلاحی از حمله به پادگان سنندج باخبر می شود و با مراجعه به لشکر یکم گارد سابق مستقر در لویزان درصدد جمع آوری نیرو قرار می گیرد و در عرض یک روز سه گردان سازماندهی می کند و آنها را به کرمانشاه و بعد سنندج می فرستد.

شش ماه بعد، در سحرگاه 24 مرداد 1358 شهر پاوه به محاصره گروهی از چریک های ضد انقلاب در می آید. تیمسار فلاحی به همراه شهید دکتر مصطفی چمران و فرمانده سپاه پاسداران، با هلی کوپتر خود را به پاوه می رسانند. دامنه تهاجم تا به سنندج کشیده شده است.

امام (ره) در 28 مرداد 1358 ابلاغ می کنند که اشرار سریعا و با تمام قوا سرکوب شوند. سرانجام به ساعت 6 بامداد روز 28 مرداد 1358 شهر پاوه دوباره به دست نیروهای ارتشی و بسیجی آزاد می شود و عناصر ضدانقلاب متواری می گردند.

فلاحی در نامه هایش سختی اوضاع در غائله کردستان و منطقه پاوه را چنین توصیف می کند: «مهاجمان وارد بخشی از شهر پاوه شده بودند. [آنها] پزشکان و حتی بیماران را سر بریده بودند.

سر یک پاسدار را با موزاییک از گردنش جدا کرده بودند. شهر در آستانه سقوط بود.

… نیمه های شب آخرین پیام شهید چمران را دریافت کردم. هنوز هم آن را با خود دارم. فقط نوشته بود: “تیمسار فلاحی! خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ”.»  

وی در بخشی دیگر از دست‌نوشته هایش می نویسد: «من و چمران روزه بودیم. از افطار که خبری نبود، سحر هم که چیزی نخوردیم. سحر قدری آب خوردم تا بتوانم روز بعد را روزه بگیرم. این اوضاع شهر بود…»

تیمسار فلاحی در کشاکش درگیری با گروهک های مسلح نیز از هجمه انقلابی نماها مصون نماند. این اتهامات هنگامی به او نسبت داده شد که مشغول سازماندهی نیروی زمینی، برای مقابله با نیروهای مسلح کردستان بود. فلاحی در قسمتی از نامه اش به هادوی- دادستان وقت انقلاب- در پاسخ به اتهامات چنین نوشت: «تاریخ انقلاب ایران و ملت حق شناس و کبیر ایران، درباره سرتیپ ولی فلاحی بعد از او قضاوت خواهد کرد و سرانجام قضاوت نهایی در رستاخیز الهی و با رای خدا اعلام خواهد شد…»

این هجمه علیه فلاحی با نسبت دادن اتهاماتی چون ضدانقلابی، برانداز و… و بیان جملاتی چون «کارنامه سیاه و مشکوک تیمسار فلاحی» ادامه پیدا کرد تا اینکه او قاطعانه در اردیبهشت 1359 پاسخی به مطبوعات ارسال کرد و با صلابت و پرشکوه نوشت: «با اراده ملت و رهبر انقلاب خدمت را پذیرفته ام و در این راه نه از مرگ هراسی دارم و نه از سرزنش های اهل زمان.»

سال 1359 فرا می رسد. سپهبد قرنی در این سال ترور می شود و به تاریخ 29 خرداد 1359 حکم جانشینی ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به سرلشکر فلاحی ابلاغ می شود. ابوالحسن بنی صدر- اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران- از مقام فرماندهی کل قوا عزل می شود و اختیارت او طی نامه ای از حضرت امام(ره)، به تاریخ 21/3/1360 به تیمسار فلاحی تفویض می شود.

31 شهریور 1359، نیروی زمینی عراق وارد خاک ایران می شود. با دستور سرلشکر فلاحی، لشکر 16 زرهی قزوین تجهیزات خود را سریعا به منطقه می فرستد. فلاحی در این زمان مرتبا از جبهه های شمال غرب تا جنوب غرب بازدید می کند.

او در کنار بازدیدهای مکرر از مناطق عملیاتی، به طور مستقیم در نبرد سوسنگرد، عملیات تپه چشمه، عملیات نصر، الله اکبر، عملیات طراح در اهواز، عملیات تصرف نوسود و آزادسازی بستان و… شرکت می کند.

به تاریخ یکم مهر 1360، با حضور لشکر 77 خراسان و تیپ 37 زرهی شیراز و گردان های تانک لشکرهای 16 زرهی قزوین و 92 زرهی اهواز، عملیات ثامن الائمه با نظارت مستقیم تیمسار فلاحی آغاز می شود.

عملیات به ساعت یک دقیقه بامداد روز پنجم مهرماه 1360 آغاز می شود و به ساعت 20:6 بامداد روز ششم مهرماه، با پیام فرمانده تیپ دوم، جزیره آبادان پس از یک سال محاصره، آزاد می شود.

چگونگی شهادت ولی الله فلاحی

چند ساعت پس از آزادسازی جزیره آبادان، فلاحی با فرماندهان تیپ های یک و 2 و 3 لشکر 77 خراسان، فرمانده توپخانه لشکری، فرماندهان پشتیبانی خدمات رزمی، روسای ارکان ستاد لشکر 77، فرمانده تیپ 37 زرهی شیراز، فرماندهان گردان های تانک لشکرهای 16 و 92 و فرمانده لشکر 77، جلسه ای تشکیل می دهد و اقدامات بعدی را به آنها توصیه می کند.

بعد از جلسه، به درخواست سرهنگ کهتری، از مناطق آزاد شده بازدید می کند. می گویند فلاحی از جاده ای به سمت آبادان می رفت که همیشه آرزو می کرد روزی از وجود عراقی ها پاکش کند.

صبح روز بعد، یعنی 7 مهرماه 1360، در قرارگاه عملیاتی لشکر 77 در ماهشهر، رژه اسرای عراقی را سان می بیند و همانجا لشکر 77 خراسان را به نام امام هشتم، لشکر 77 پیروز ثامن الائمه می خواند.

بعد از مراسم رژه، فلاحی به همراه سرهنگ نامجو (وزیر دفاع وقت)، سرهنگ فکوری و تیمسار ظهیرنژاد به قرارگاه لشکر 92 مستقر در اهواز می روند. نهار می خورند و آماده می شوند برای رفتن به فرودگاه و از آنجا، عزیمت به تهران. تیمسار ظهیرنژاد از مسافرت با هواپیما امتناع می کند و بقیه- یعنی نامجو، فلاحی، فکوری و کلاهدوز- به فرودگاه می روند. شهید جهان آرا را در فرودگاه می بینند. هواپیمای اختصاصی آنها آمادگی پرواز ندارد. خلبان هواپیما می گوید: «نشان دهنده هواپیما از کار افتاده.» سرهنگ خلبان شهید فکوری نیز گفته خلبان را تایید می کند. خلبان به فلاحی پیشنهاد می دهد که صبح زود حرکت کنند تا اول وقت در تهران باشند.

از هواپیما که خارج می شوند، روی پلکان، فلاحی چشمش به یک فروند هواپیمای130 -c می افتد. هواپیمای مذکور برای انتقال پیکر شهدا و مجروحین به تهران در نظر گرفته شده. تیمسار پیشنهاد پرواز با آن هواپیما را می دهد. می گوید: همین خوب است. شهدا را هم مشایعت می کنیم.

هواپیما با نیم ساعت تاخیر حرکت خواهد کرد. فلاحی به همراهش ستوانیار هوشنگ بابایی می گوید: برو آن ماشین بلیزر را از آن سرباز بگیر و شخصا ببر به مقر فرماندهی و تحویل بده. هنوز نیم ساعت وقت هست. برو و برگرد.

حاجی بابایی به دستور فرمانده، خارج می شود. به در خروجی فرودگاه که می رسد زنی و پیرمردی را می بیند که مجروحی بر دست دارند و التماس به مامورین فرودگاه می کنند که اجازه بدهند با هواپیما بروند تهران، ولی مامورین مانع شده اند. حاجی بابایی بر می گردد پیش فلاحی و ماجرا را برای او تعریف می کند. فلاحی دستور می دهد آنها را به داخل راه بدهند. حاجی بابایی دستور را ابلاغ می کند و ماشین را می راند به سمت مقر فرماندهی.

میانه های راه چرخ ماشین پنچر می شود و حاجی بابایی که معطل گرفتن پنچری چرخ شده، با تاخیر به فرودگاه بر می گردد. وقتی می رسد، هواپیما را می بیند که در غروب ساعت هفت عصر، در آسمان اهواز اوج گرفته و چون قطره جیوه ای در سرخی آسمان حل می شود.

هواپیما تا 80 مایلی تهران به آسودگی پرواز می کند. خلبان با برج مهرآباد تماس می گیرد و اجازه کم کردن ارتفاع پرواز را می خواهد. موافقت می شود. 15 مایلی تهران. خلبان دوباره می خواهد ارتفاع را کمتر کند. باز موافقت می شود. ارتفاع تا 8500 پایی زمین پایین می آید. به محض کم شدن ارتفاع هر چهار موتور هواپیما از کار می افتد و ولی الله فلاحی با همراهانش به شهادت می‌رسد.

 

*نامه شهید سرلشگر فلاحی به فرزندش

«… فرزندم، مکرم ترین شما، پاک‌ترین شماست. خواجه کائنات محمد امین می‌فرماید: « عزیزترین شما نزد خدا، سودمندترین شما هستند.» و من می‌گویم بر اساس اصول موصوف چنان زندگی کن که هرگز از گذشته پشیمان نباشی. همه موجودات آفریده پروردگارند، مبادا آنها را پست بدانی.

فرزندم! دین یک ضرورت اجتماعی است و من پس از 9 سال کاووش در ادیان، اسلام را برگزیدم. مردم را به زبان و کردارت میازار. اعضای مادی انسان فقط خلق شده‌اند تا اندیشه انسانی متجلی گردد و کالبد انسان جلوه‌گاه اندیشه انسان است. می‌خواهم جز به پیشگاه خداوند در برابر کسی سر تعظیم فرود نیاوری و هرگز کاری را نیمه رها مکنی و کاری را که قادر به انجامش نیستی در موردش صحبت نکن. سرانجام چنان زندگی کن که در مرحله ارتحال قهرمانانه و مشتاقانه به آفریدگار کائنات ملحق گردی.»

مستند پروازی در آرامش درباره ارتش ایران و زندگی شهید فلاحی

« پروازی در آرامش » به ماجراهای گوناگونی که برای ارتش ایران در سال های پایانی رژیم شاه رخ داد می پردازد، همچنین به قضایای بعد از انقلاب و شکل گیری ارتش جمهوری اسلامی نیز اشاره می شود.

نقش نیروهای سه گانه ارتش و فرماندهان رده بالای آن در جریان دفاع مقدس از دیگر بخش های این مستند است.

در این فیلم می بینیم ارتش ایران که بعد از انقلاب با نام مقدس ارتش جمهوری اسلامی شناخته می شد، در سال های دفاع مقدس نقش مهمی در پاسداری از مرزهای جغرافیایی کشورمان داشت و نیروهای ارتش با فداکاری و از خودگذشتگی، جانشان را در طبق اخلاص نهادند و شهدای زیادی در راه دفاع از میهن تقدیم اسلام و انقلاب کردند.

در بخشی دیگر از این مستند شاهد گفت وگو با فرماندهان سابق ارتش درباره دوران جنگ و نمایش تصاویری آرشیوی از دوران دفاع مقدس، خواهیم بود سپس در قسمت پایانی، به ماجرای سقوط هواپیمای هرکولس نیروی هوایی که سرلشکر ولی الله فلاحی نیز طی آن به شهادت رسید اشاره می شود.

مستند «پروازی در آرامش» به کارگردانی سید مسعود امامی و داود جلیلی ساخته شده است 

ویدیو : مستند پروازی در آرامش

دانلود مستند پروازی در آرامش

دانلود کامل (کیفیت متوسط) (90مگابایت) (فرمتwebm)

دانلود کیفیت عالی در 4 بخش (فایلzip) بخش اول | بخش دوم | بخش سوم | بخش چهارم |(هر بخش 50مگابایت)

منابع:

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران iichs.ir 

سایت شهید آوینی aviny.com 

سایت معارف جنگ maarefjang.ir 

سایت ارتش ایران aja.ir

روزنامه جوان javanonline.ir

دسته‌ها
کیوسک

شهید مرتضی آوینی ,هنرمندی که انقلاب اسلامی را فهم کرد

شهید مرتضی آوینی , هنرمندی که انقلاب را فهم کرد
شهید مرتضی آوینی , هنرمندی که انقلاب را فهم کرد

 

شهید مرتضی آوینی میان مردم بیشتر به عنوان یک هنرمند، فیلمساز و منتقد ادبی شناخته شده است. این وجه از فعالیت‌های آوینی البته به دلیل شاخص بودن و تراز مبنایی در کار هنر انقلاب، طبیعی است بیشتر برجسته شده باشد؛ اما راز آنچه آوینی را نماد هنر انقلاب کرده است، بیش از آن که در قاب دوربین و فریم فیلم‌هایش قابل جست و جو باشد، در اندیشه آوینی مستتر است.

 

نگاه آوینی در دهه 60 نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و مواجهه آن با تمدن غرب و مظاهر آن، او را به شخصیتی بدل ساخته که به زعم بسیاری، حداقل دو دهه از زمان خود فراتر رفته و در معرفی انقلاب اسلامی و فلسفه وجودی و غایت آن بسیار قابل تأمل سخن می‌گوید. بازخوانی بعضی نوشته‌های آوینی در خصوص مختصات انقلاب اسلامی، به ما نشان می‌دهد که چرا می‌توانیم از او به عنوان اولین روشنفکر انقلابی پس از 57، نام ببریم.

 

غایت انقلاب اسلامی از نگاه شهید مرتضی آوینی 

شهید مرتضی آوینی در تحلیل غایت انقلاب، پیش از هرچیز میان هویت انقلاب اسلامی و همه تحرکات سیاسی ما قبل آن تفاوت قائل می‌شود. اساساً از نگاه آوینی انقلاب اسلامی مرحله‌ای ویژه در مسیر تکامل نوع بشر است.

شهید مرتضی آوینی موجد این تفاوت انقلاب، با همه مدل‌های رایج سیاسی را در «مدل حاکمیت ولایت» می‌داند و معتقد است: «اگر علت موجد انقلاب اسلامی ایران هیچ یک از علت‌هایی نبوده است که انسان این دوره را به تحرک سیاسی و شکل‌دهی به انقلاب کشانده است، آیا قابل انتظار است که ثمره پیروزی انقلاب اسلامی یکی از حکومت‌های رایج دنیای مدرن باشد؟ طبیعتاً مرجع ما برای تشکیل حکومت هیچ یک از تجربیات تاریخی بشر، جز حکومت مدینه در صدر تاریخ هجری باشد چراکه ایجادکننده انقلاب اسلامی از حیث نظری، نظریه ولایت فقیه بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی آن را در کتاب ولایت فقیه طرح و تفسیر کرده است.»

 

او با اشاره به سیطره تفکر غرب بر مناسبات جهان مادی، دنیا را در آستانه یک توبه تاریخی می‌داند که باید از لجنزار غرب رجعت کند و مجدداً به اصالت خویشتن بازگردد: «انقلاب اسلامی، رستاخیز تاریخی انسان است که بعد قرن‌ها هبوط اتفاق افتاد. انقلاب اسلامی توبه‌ای تاریخی است و غایت آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست. انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است آن هم در جهانی که به صورت یک دهکده جهانی آن هم با فرهنگی واحد (همان فرهنگ غرب)، درآمده است. فرهنگ غرب یعنی فرهنگ غربت انسان از حقیقت.»

 

انقلاب اسلامی؛ نه سکولار، نه دموکراتیک

شهید مرتضی آوینی اولین گام برهم زننده نظم نوین جهانی را، محو انحصار اندیشه سکولاریته از مدل‌های رایج حکومتی می‌داند. او تأسیس حکومت ذیل پرچم اسلام را ذاتاً با عرفی‌گرایی معارض می‌داند و پیوند دو عنصر سیاست و معنویت را در انقلاب اسلامی متجلی می‌داند:

«پذیرش شریعت اسلام، چه بدانند یا ندانند، ملازم با قبول این حکم است که شریعت اسلامی می‌تواند به تأسیس حکومت بپردازد. شریعت همچنان که دارای حیثیتی عبادی است، حیثیتی سیاسی نیز دارد. و این دو وجه خواه، ناخواه ملازم با یکدیگر و انفکاک‌ناپذیرند.»

 

شهید مرتضی آوینی «ولایت فقیه» را مدل حکومتی بدیع می‌داند که سکولاریته را زیر پا می‌گذارد و به فطرت بشر نزدیک می‌شود. اساساً شکل حکومتی ولی فقیه از نظر آوینی مدلی است که تصورش موجب تصدیق است: «ولایت فقیه تنها صورتی است که حکومت اسلامی به خود می‌گیرد و این از حقایقی است که تصورش موجب تصدیق است. این ولایت تا قبل از مرحله تأسیس حکومت، خود به خود فعلیت و تحقق دارد و بحث تقلید در احکام شرع، کاملاً فطری است. در تأسیس حکومت هم، خواه ناخواه، موجبیت‌های فعلی و ضرورت‌های عقلی ما را ناگریز می‌کند که ولایت فقیه را در مقام ثبوت از گزند تکثر و تفرقی که به آن دچار است خارج کنیم و به آن صورتی واقعی و قابل حصول بدهیم.»

 

شهید مرتضی آوینی با تأثیرپذیری از نظریه ولایت فقیه امام خمینی، در خصوص اصل نقش مردم در حاکمیت نظر ویژه‌ای دارد که با نظر بسیاری از روشنفکران هم‌دوره‌اش متعارض است. بحثی که همین حالا نیز مورد مناقشه روشنفکران و تئوری‌پردازان نظریه ولایت فقیه است.

 

شهید مرتضی آوینی نقش مردم را مؤید تشکیل حکومت و نه مشروعیت‌بخش به آن می‌داند: «بیعت یا انتخاب مردمی اگرچه شرط لازم و مطلق احراز مقام ولایت نیست، اما شرطی است که ولایت یا حاکمیت را به فعلیت می‌رساند، چنان که تجربه تاریخی خلافت امیرالمؤمنین (ع) به آن اشاره دارد. بیعت مردم با او بعد از مرگ عثمان ولایتی را فعلیت بخشید که پیش از این، در غدیر خم و از جانب خدا و به دست رسول انتصاب یافته بود. یعنی احراز صلاحیت برای ولایت گرچه با بیعت یا انتخاب مردم به اثبات نمی‌رسد اما، این هست که تا اتفاق مردم جمهور نباشد، ولایت صورتی بالفعل نمی‌یابد.»

شهید مرتضی آوینی
شهید مرتضی آوینی

جمهوری اسلامی به معنای دموکراسی نیست

این برداشت آوینی از نقش مردم در شکل‌دهی به انقلاب، دقیقاً مقابل انگاشت دموکراتیک از ماهیت نقش مردم در حکومت قرار دارد. از این جانب آوینی، میان روشنفکران متهم به گریز از اصول دموکراسی است که البته آوینی از این مسئله استقبال می‌کند.

او بین دموکراسی در آرا و نظریات غربی با آن چه در واقعیت تحقق یافته، تفاوت قائل است و دموکراسی محقق شده در جهان مدرن را همچون «علامه طباطبایی» مدلی از حکومت‌داری می‌داند که صرفاً کلاهی بر سر دیکتاتوری و توتالیتریسم گذاشته و غایت آن را با روش‌های تازه‌تر و با همان شدت بلکه بیشتر ادامه می‌دهد.

 

شهید مرتضی آوینی می‌نویسد: «حقیقت دموکراسی به صورتی که اکنون در غرب، تحقق یافته است، مقابل توتالیتریسم قرار ندارد بلکه صورت پیچیده‌تری از همان است که خود را بر توهمی از خواست همگانی استوار نموده است. انتخاب آزاد توهمی بیش نیست! بین این دو راه که آرای مردم را تحت سیطره یک اتمسفر رسانه‌ای به سمت مؤلفه‌های خاصی جهت دهند و این راه که با زور تهدید و تطمیع مردم را به جهت مطلوب خود برانند، تفاوتی نیست، جز اینکه مسیر اول فریبکارانه‌تر است. دموکراسی غربی گونه‌ای پیچیده از نظام‌های توتالیتر است… اگر دیکتاتورها با این استدلال که مردم خود قدرت تشخیص نیازهای واقعی خویش را ندارند، وجود خود را توجیه کرده‌اند، دموکراسی غربی نیز عرش دیکتاتوری خود را بر بنیان سخیف‌ترین نیازهای بشر امروز بنا کرده است.»

 

نرم‌افزار حاکم بر تمدن اسلامی

زمانی که آوینی ولایت فقیه را به عنوان رکن محوری تمدن‌سازی اسلامی برجسته می‌کند، در واقع نه فقط مدل سیاسی حکومت‌های رایج را نفی می‌کند، بلکه چندگام جلوتر از این می‌ایستد و به سراغ مبانی فلسفی آنان رفته و آن را به مبارزه می‌طلبد.

از نظر آوینی، نرم‌افزار بنیادینی که حکومت اسلامی و مدل ولایت فقیه بر پایه آن بنا نهاده می‌شود، نمی‌تواند «علم» به معنی رایج و غربی باشد: «بدون تردید ولایت علمی، ملازم با نفی ولایت فقهی است. ولایت علمی فقط به آن معنا نیست که متخصصان علوم تجربی بر سرکار باشند، بلکه به این معناست که غایات را نیز دربر بگیرد که چنین حکومتی به هیچ وجه اسلامی نخواهد بود. اگر شمولیت مدیریت علمی تعیین غایات را دربربگیرد، حکومت اسلامی و ولایت فقیه به صورت کامل نقض خواهد شد و نتیجه دولتی است تکنولوژیک که در آن مالکان کارخانجات و تکنوکرات‌ها حاکمیت مطلق خواهند داشت.»

 

شهید مرتضی آوینی  در تعریف معرفت، آن را به دو قسم دینی و غیردینی تقسیم می‌کند و معتقد است معرفت غیردینی با ابزار علوم تجربی هرگز نمی‌تواند ما را به حقیقت معرفت برساند: «معرفت دینی، معرفتی متافیزیکی است و کلی و مطلق، اما قوانین علمی غیرقابل تعمیم و اطلاق، اثبات‌ناپذیر و در عین حال ابطال‌پذیر، غیربرهانی و غیریقینی هستند.

نباید انتظار داشت که علم بتواند ما را به معرفت حقیقت برساند و معرفت دینی در تقرب به حقیقت هرگز نیازمند به علوم تجربی یا انسانی نیست. این حکم البته با این واقعیت که حکومت اسلامی در حل مسائل جدید نیازمند به انسان هایی صاحب مهارت علمی است منافاتی ندارد.»

 

شهید مرتضی آوینی این نرم‌افزار را نه فقط به عنوان خوراک مصرفی حکومت اسلامی می‌داند، بلکه آن را ابزاری برای تحول دنیا و پیشنهاد یک تمدن جدید به بشریت مناسب می‌داند.

تمدنی که در آن بار دیگر توجه بشر را که پس از موج مدرنیته به زمین دوخته شده، به آسمان متوجه خواهد ساخت: «انقلاب اسلامی ظرفیت ایجاد تحول در دنیا را دارد. یعنی می‌تواند بر مبنای فلسفه سیاسی خودش نرم‌افزار و سخت‌افزار جدید تولید کند که راه را برای یک تمدن و توسعه جدید پیش روی بشریت قرار بدهد… عالم درگیر حوادث عظیمی است که همه چیز را دگرگون می‌سازد. و این تحول خلاف دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژی که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است. استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزها محدود نمی‌ماند و اگر رنسانس توجه بشر را از آسمان به زمین برگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد نمود. چه بخواهیم و چه نخواهیم، لائیسم و اومانیسم محکوم به شکست هستند.»

 

روش درست تقابل تاریخی با غرب

بسیاری از معاصران شهید مرتضی آوینی و حتی روشنفکران کنونی، از غرب هیولایی دست نایافتنی ساخته‌اند که نفوذ به آن ناشدنی است و از تأثیرپذیری از مؤلفه‌های هژمون آن گریزی نیست چراکه به زعم آنان حتی اگر حرف ما درست و موجه باشد، اما قدرت رسانه‌ای و توان استیلا در جهان مدرن به گونه‌ای است که توان رویارویی با آن در انقلاب نوپای اسلامی وجود ندارد.

 

اما شهید مرتضی آوینی این تقابل تاریخی را نقطه عطفی می‌داند که از قضا سبب رد تفکر دینی و کسب تجربه‌ای تاریخی باشد. او معتقد است: «این تقابل که میان فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ غرب وجود دارد، در شرایط طبیعی می‌تواند اسباب شکوفایی و کمال تفکر دینی را فراهم آورد و عرصه‌ای باشد برای یک تجربه تاریخی که بعد از 14 قرن، یک‌بار دیگر- بعد از حکومت ده ساله مدینه- تکرار شود. مسلم است که علوم جدید نمی‌توانند ایجاباً به کمال معرفت دینی مددی برسانند اما این تقابل که از آن سخن رفت می‌تواند زمینه‌ای برای فعلیت یافتن و ظهور تام و تمام حقیقت دین فراهم کند. آن سان که شب در برابر ستارگان. این تقابل ما را ورزیده می‌کند و حقیقت دین را، چه در مقام نظر و چه در مقام عمل، به منصه ظهور نزول در عالم تفصیل می‌کشاند و نردبان تعالی فرهنگ اسلام واقع می‌شود.»

 

شهید مرتضی آوینی
شهید مرتضی آوینی

 

اصل نباید بر ممانعت باشد

اما شهید مرتضی آوینی مدلی که برای این تقابل تاریخی بیان می‌کند، مواجهه سلبی نیست. او هرچند همه حیثیت و مبانی غرب را به چالشی عظیم مقابل انقلاب اسلامی فرامی‌خواند، اما برای این چالش به دنبال ابزار و استدلال و بیان است؛ او برخورد سلبی نسبت به مظاهر تمدن غرب را صرفاً سبب افزایش آسیب‌پذیری در جامعه می‌داند: «برای مواجهه با این پدیدار اصل را نباید بر ممانعت گذاشت چراکه اصلاً وجود این لوازم و گسترش آن‌ها در سراسر دنیا امری است به مقتضای تاریخ و خارج از اختیار. به عنوان مثال ممانعت از ویدئو خواستاران آن را حریص‌تر و ما را آسیب‌پذیرتر خواهد کرد.»

 

مدل آوینی در این تقابل تاریخی، هجوم و خط‌شکنی است. آثار هنری آوینی نیز به خوبی منعکس‌کننده این تقابل تاریخی هستند. او از روشنفکران می‌خواهد به جای عافیت‌طلبی، پا در گریزگاه پرخطر این تقابل گذاشته و خود را مسلح به ابزار مناسب برای این رویارویی عظیم نمایند: «ما عادت کرده‌ایم برای دور ماندن ازخطرات، اصل را بر پرهیز بگذاریم.

این واکنش تا آن جا کارساز است که بتوان از منطقه خطر فاصله گرفت. وقتی طوری در محاصره خطر واقع شویم که دیگر امکان فرار وجود نداشته باشد باید جنگید و محاصره را شکست.

از همان ابتدا جامعه دیندار در برابر غرب و مظاهر آن همواره چاره را در آن می‌یافته که پیله‌ای امن برای خود دست و پا کند و به درون آن بخزد. در حالی که این مواجهه توفیقی است اجباری که به انکشاف حقیقت دین مدد خواهد رساند و نه فقط مددرسانی، که اصلاً در عالمی که حقایق به اضدادشان شناخته می‌شوند، این تنها راه ظهور و انکشاف حقیقت دین است.

نیچه خطاب به فیلسوفان می‌گوید خانه هایتان را بر دامنه کوه‌های آتشفشان بنا کنید و من همه کسانی را که طالب حقیقت‌اند، مخاطب این سخن می‌یابم.»

 

فرجام سخن

سیدمرتضی آوینی غرب را خوانده است، آن را فهمیده است و بالاتر از همه، آن را زندگی کرده است. در روزگاری پیش از انقلاب، او با سبک زندگی غرب همساز بوده است و به واسطه علاقه‌اش به فلسفه غرب، تسلطی نسبی بر ابعاد جامعه‌شناسی مدرنیسم دارد. لذا آنچه آوینی می‌گوید یا می‌نویسد، فراتر از تکرار سخنان پایه گذاران انقلاب یا حتی سلسله جلسات و سخنرانی‌های احمدفردید است.

 

شهید مرتضی آوینی نفی غرب را از فردید توشه گرفته و انقلاب را با خمینی شناخته است. اما آنچه می‌نویسد، نهایتاً از یک عمق اعتقادی و شناخت عمیق نسبت به ماهیت انقلاب اسلامی برخاسته است که در نتیجه همین مجاورت او با مظاهر فرهنگ غرب (از رمان‌های غربی تا آثار نمایشی آن و…) بوده است. برای همین شنیدن چارچوب اندیشه اسلامی از نگاه آوینی که تربیت‌کننده نسل دوم و سوم هنرمندان انقلاب است بسیار قابل تأمل است.

 

شایسته آن است هنرمندانی که دم از آوینی و پیشگامی او و ارادت به وی می‌زنند، این چارچوب فکری را یک‌بار مرور کنند و هم به بازشناسی نظرات او در خصوص غرب (که در مبانی توسعه تمدن غرب به تفصیل تشریح نموده) و هم به وجوه اثباتی و اندیشه سیاسی او از تمدن اسلامی بپردازند چراکه این وجه آوینی (آوینی متفکر) حتی چه بسا از «آوینی هنرمند» یا «آوینی منتقد» بسیار مهم‌تر و پرمایه‌تر باشد.

 

یادداشت از محمد حسن صادق پور 

منبع : جوان آنلاین (کد 846257)

دسته‌ها
کیوسک

درباره گروه اعتکافی ها ؛ لذت عبادت در کنار کودکان و خانواده

گروه اعتکافی ها
گروه اعتکافی ها

تجربه متفاوتی که گروه اعتکافی ها امسال هم اجرا کرد

لذت عبادت؛ نسخه خانوادگی

 

شاید تا چند سال پیش، تصورش هم سخت بود؛ این که بچه‌های کوچک و کم سن و سال را هم در عبادت‌های جمعی و طولانی وارد و کاری کرد که بهترین خاطره‌ها برایشان رقم بخورد؛ اما حالا بیش از شش سالی می‌شود که گروهی جوان و پای کار با عنوان « گروه اعتکافی ها » و به سرپرستی حجت الاسلام شاکری، امکانی فراهم کرده‌اند که در مراسم مذهبی چون اعتکاف، بچه‌ها هم کنار بزرگ‌ترها باشند.

آنان عبادت کنند و بچه‌ها بازی و توی دنیای شاد کودکانه‌شان غرق شوند. مراسمی که اسمش را گذاشته‌اند:«اعتکاف خانوادگی» با کلی عکس و خاطره و بازی‌های کودکانه و حتی آتش سوزاندن‌هایشان.

 

«اعتکاف بچه گانه» تعبیری بود که با عکسی شاد و سرخوشانه از روحانی جوانی میان دختربچه‌ها و پسربچه‌های کوچک، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. عکسی که از شرحش می‌شد فهمید پراید سفید روحانی جوان، توسط بچه‌ها و در عملیاتی چند ساعته، با «رنگ انگشتی» هایی که هدیه گرفته بودند، رنگارنگ شده و پر از نقاشی‌های کودکانه و اثر دست‌های کوچولو شده است.

 

عکس که در فضای مجازی و در صفحه اینستاگرام «طلبه گرام» منتشر شد، با این جمله‌ها شروع شده است: «امسال تجربه‌ای جدید از اعتکاف خانوادگی رو در کنار حدود پنجاه خانواده دیگه کسب کردیم. اعتکافی برای مادرهای بچه دار که بتونن در کنار فرزندانشون در مسجد اعمال خودشون رو بجا بیارن. پنجاه تا بچه دختر و پسر که حسابی بهشون خوش گذشت و اعتکاف بچه گانه رو تجربه کردن. تجربه سختی بود ولی شیرین و متفاوت. فرض کنید ساعت دو شب فقط یکی از بچه‌ها گریه می‌کرد. خودتون حدس بزنید چهل و نه تای دیگه چکار می‌کردن…»

 

راوی این ماجرا که انگار مثل خود بچه‌ها از این روز متفاوت به وجد آمده، در ادامه نوشته است: «در طول روز هم مربیان مهد اونجا بودن و برنامه‌های متنوع خوبی برا بچه‌ها داشتن  یا مثلاً شما بعد سحر و عبادت و نماز و …. ظهر می خوای کمی استراحت کنی تا به افطار برسی ولی حالا نوبت ناهار بچه‌هاست، نشستن روبروت و دارن خورشت قرمه سبزی با پیاز و دوغ و ماست موسیر می زنن به بدن و هر هر می خندن. . .ولی با همه اینها در کنار خانواده و اون جمع با صفا خیلی متفاوت و خوب برگزار شد و خدا رو شکر بچه‌ها و خانواده‌ها همه راضی بود .»

 

اما داستان خودروی پراید توی عکس، حکایت دیگری است:«روز آخری هم  برای اعمال ام‌داوود، حاج آقا شاکری بانی این اعتکاف‌های خانوادگی، بچه‌ها رو جمع کرد و از مسجد بیرون برد و محلی رو که از قبل هماهنگ شده بود رو آماده کرده بود . اولین سورپرایز برا بچه‌ها شستن ماشین حاجی بود ، بعد خشک کردن و گل کار که از همه مهم‌تر بود، دادن یه بسته رنگ انگشتی به بچه‌ها و رنگ آمیزی کامل ماشین حاجی بود. نمی دونید این بچه‌ها چه حالی کردن  تجربه‌ای نوین و بکر از اینکه آقا جون میشه از همین کودکی با برنامه، رو این نسل کار کرد که از دین‌زده‌نشن، از مسجد زده نشن . .خدا قوت به حاج آقا شاکری و تیم مربیان مهد که انصافاً زحمت کشیدن …»

 

عبادت کودکانه با طعم شیطنت

اما برخلاف خیلی‌ها که فکر می‌کردند این «اعتکاف خانوادگی» و حاشیه‌های شاد کودکانه‌اش برای اولین بار در کشور رخ داده است، مسوول گروه اعتکافی ها می‌گوید آنان از سال 90 برنامه اعتکاف خانوادگی را در بعضی مساجد پایتخت اجرا کرده‌اند.

 

حجت الاسلام «شاکری» می‌گوید:«ایده اولیه اعتکاف خانوادگی از حدود 6 سال پیش آغاز شد. به هرحال یکی از مشکلات و نگرانی‌های خانواده‌های مذهبی برای انجام مراسم عبادی و به ویژه اعتکاف سه روزه در مساجد، این بود که بچه‌های کوچک‌شان را نمی‌توانستند همراهشان به مسجد ببرند. هم انجام اعمال از حوصله و توان بچه‌ها خارج بود و هم پدر و مادرها نمی‌توانستند سه روز بچه‌ها را تنها بگذارند.

 

برای همین، تصمیم گرفتیم که با هماهنگی مساجدی که آمادگی برپایی مهدکودک دارند، کار نگهداری بچه‌های کوچک را به مربیان داوطلب خودمان بسپاریم تا این طوری خانواده‌ها نیز با خیالی آسوده به اعمال عبادی خود برسند و از طرف دیگر هم بچه‌ها همزمان با حضور در جو معنوی مسجد، هم کودکی و شیطنت کنند و هم به صورت غیرمستقیم با آموزه‌های دینی و مراسم اعتکاف در قالب شعر و قصه و بازی آشنا شوند.»

 

به گفته شاکری، استقبال خانواده‌ها سبب شده است تا مراسم اعتکاف خانوادگی، سالانه 5 بار و در مناسبت‌های مختلف تکرار شوند:« ما سعی کرده‌ایم حالا که شرایط اعتکاف فراهم شده است از توصیه‌های دینی و روزهای سفارش شده برای عبادت و اعتکاف، بهترین بهره را ببریم. بر همین اساس 5 زمان سفارش شده برای اعتکاف یعنی ایام البیض ماه رجب، نیمه شعبان، دهه آخر ماه مبارک رمضان، روز و شب عرفه و 17 ربیع الاول همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص)، اعتکاف‌های خانوادگی‌مان را برگزار می‌کنیم. در بعضی از مساجد هم با توجه به نوع امکانات، مهد کودک دایر می‌کنیم تا همه خانواده بتوانند لذت عبادت و بندگی را به اقتضای سن و سال و توانشان بچشند.»

 

عبادت کنار بچه‌ها زیباتر است

خانم «بقایی» حالا چند وقتی می‌شود که مسوول ثبت نام مراسم اعتکاف خانوادگی است. او درباره روند ثبت نام و انتخاب مساجد برای اعتکاف خانوادگی می‌گوید:« معمولاً و به ویژه در اعتکاف رجبیه که تعداد بیشتری از مردم شرکت می‌کنند، صبر می‌کنیم تا ظرفیت مساجد متقاضی اعتکاف تمام شود و بعد برای مساجد خالی، وارد مذاکره می‌شویم. امکانات مساجد توسط حاج آقا شاکری بررسی می‌شوند و بعد، با توجه به موافقت مساجد برای پذیرایی از بچه‌ها، آن مساجد به عنوان محل‌های اعتکاف خانوادگی تعیین می‌شوند».

 

به گفته او، امسال و در ایام اعتکاف رجبیه نیز 2 مسجد با برپایی مهد کودک برای برگزاری خانوادگی اعتکاف انتخاب شدند:« امسال مسجد بقیه الله (عج) خیابان سردار جنگل و مسجد باغستانی در خیابان کمیل به عنوان مساجد دارای مهد کودک انتخاب شدند و در هر مسجد نیز پذیرای حدود 45 کودک بودیم و برنامه‌های ویژه برایشان اجرا کردیم.

 

خدا را شکر استقبال خانواده‌ها هم خیلی خوب بود و به بچه‌ها هم خیلی خوش گذشت. اما بیشتر از همه برای مربیان مهد جذاب بود. چون نوع دیگری از عبادت را کنار این فرشتگان کوچک تجربه کردند.»

گروه اعتکافی ها البته قرار است طبق معمول، برنامه‌های خانوادگی اعتکاف را پی بگیرند. آن‌ها بلافاصله پس از اعتکاف رجبیه در حال تدارک و آماده سازی شرایط برای اعتکاف نیمه شعبان هستند. روزی که قرار است جشنی متفاوت برای بچه‌ها و خانواده‌هایشان باشد.

 

منبع : روزنامه صبح نو ( شماره 215 ) 

دسته‌ها
کیوسک

برگزاری دوباره رفراندوم در جمهوری اسلامی همانند اول انقلاب [بررسی شبهه]

برگزاری دوباره رفراندوم در جمهوری اسلامی همانند اول انقلاب
برگزاری دوباره رفراندوم در جمهوری اسلامی همانند اول انقلاب

چرا دوباره رفراندوم برگزار نمی‌شود؟ همانند اول انقلاب / «پدران ما» و حق تعیین سرنوشت «نسل امروز»

حق تعیین سرنوشت و انتخاب نوع ساختار حکومت، حق همه نسل‌ها و حتی نسل‌های امروزی است اما اگر «پدران ما» با رفراندوم جمهوری اسلامی، براساس تفکر خود ساختار این حکومت را انتخاب کرده‌اند اما نسل‌های امروزی در مقاطع مختلف و در زمان‌های متعدد بر حقانیت و پذیرش این نوع ساختار مهر تأییدی زده‌اند؛ راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز قدس، انتخابات‌ها و راهپیمایی سراسری 9 دی تنها چند نمونه رفراندم برای پذیرش جمهوری اسلامی توسط نسل امروزی بوده است.

۱) امام خمینی (رحمه الله علیه) در دوران نهضت مبارزه با رژیم پهلوی و در نفی و غیرقانونی بودن سلطنت محمدرضا پهلوی، بارها خطاب به ملت ایران این استدلال را مطرح کرده بودند که به فرض، «پدران ما» در گذشته برای تعیین سرنوشت خود کسی را انتخاب کرده باشند اما در حال حاضر نسل امروز، ملت ایران محسوب می‌شوند و پدران ما نه وکیل ما بودند و نه ولی ما؛ پس اکنون اختیار انتخاب تعیین سرنوشت با خود نسل حاضر است.

۲) براساس استدلال امام خمینی (رحمه الله علیه) که اگر نسل‌های گذشته فرد و نوع حکومتی را انتخاب کرده باشند، پس نسل حاضر این حق را دارد که ملزم به پذیرش آن نباشد و یا حداقل اختیار انتخاب داشته باشد؛ بنابراین در حال حاضر این سؤال مطرح می‌شود اگر نسل اول انقلاب (پدران ما) در رفراندوم جمهوری اسلامی، رأی آری داده‌اند، ما ( نسل‌های بعد و امروزی) این حق را داریم که خود ساختار حکومت‌مان را تعیین و انتخاب کنیم؛ سپس این شبهه شکل می‌گیرد که چرا نظام همانند اول انقلاب دوباره رفراندوم برگزار نمی‌کند؟!

۳) پاسخ به سؤال بالا (حق تعیین سرنوشت مستقل توسط نسل‌های امروزی) کاملاً روشن و واضح است؛ همگان همواره حق تعیین سرنوشت خود را در هر لحظه و مکان دارند و بی‌شک نه تنها انتخاب دیگران، حق را از دیگری سلب نمی‌کند بلکه هر فردی مسئول دنیوی و اخروی انتخاب سرنوشت خود است و باید در این راه تلاش کند و نمی‌تواند صرف اینکه دیگران سرنوشت وی را انتخاب کرده‌اند از تغییر یا تثبیت سرنوشت خود شانه‌خالی کند؛ پس انتخاب «پدران ما» نه تنها حقی را از «نسل امروزی» برای تعیین نوع حکومت خود سلب می‌کند، بلکه حتی آنان را بی‌مسئولیت که نمی‌کند هیچ، بلکه موظف به تعیین حکومت هم می‌کند!

۴) با توجه با بند فوق و اینکه حق تعیین سرنوشت و تعیین نوع ساختار سیاسی و حکومتی کشور برای نسل امروزی هم محفوظ است این شبهه ظاهراً منطقی به نظر می‌رسد که چرا جمهوری اسلامی مجدداً رفراندوم برگزار نمی‌شود؟ برای پاسخ به این پرسش نکات زیر قابل تأمل است:

الف) هیچ نظام سیاسی در هیچ کجای دنیا، اصل و شالوده حکومتی خود را پس از انتخاب به رفراندوم مجدد نمی‌گذارد. پس منطقی نیست که جمهوری اسلامی نیز نوع حکومت خود را مجدداً به همه پرسی بگذارد.

از سوی دیگر جمهوری اسلامی که مشروعیت آن الهی و مقبولیت آن در حضور مردم نهفته است، خلاف شریعت دینی است که صرفاً به بهانه‌های واهی، احتمالات ضعیف و نارضایتی مردمی، مشروعیت خود را به نظرسنجی بگذارد؛ چرا که نظام اسلامی مشروعیتش را از مردم نمی‌گیرد تا با منتفی شدن آن مشروعیتش از بین برود.

ب) پدران ما برای تعیین سرنوشت خود و تعیین ساختار سیاسی کشورشان، مجاهدت‌ها به خرج دادند و سال‌ها با رژیم پهلوی مبارزه کردند و عواقب آن را (زندان، شکنجه، تبعید، محرومیت، تبعید، اعدام) با جان و دل پذیرفتند و پس از ساقط کردن رژیم سابق، رفراندوم برگزار کردند؛ به عبارت دیگر تغییر ساختار سیاسی کشورها یا با انقلاب صورت می‌گیرد یا با کودتا که هریک برای مجریان آن عواقب دارد؛ از قدیم گفته‌اند هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد.

به عبارت دیگر اگر هستند کسانی که با نظام سیاسی جمهوری اسلامی و نظام دینی ولایت مطلقه فقیه مخالف هستند و از انتخاب پدران خود ناراضی و معتقد به تغییر هستند باید عواقب مبارزه با نظام مستقر فعلی را تا رسیدن به مطلوب خود بپذیرند چرا که نظام اسلامی قطعاً حق دفاع از میثاق ملی و انتخاب گذشتگان و همراهی نسل‌های امروزی را برای خود همواره محفوظ می‌داند.

ج) برای تغییر ساختار سیاسی کشورها به عوامل متعددی نیاز است؛

1) اثبات عدم کارآمدی نظام فعلی

2) پیشنهاد ساختار سیاسی جدید و کارآمدتر

3) اجماع عمومی در بی‌کفایتی نظام فعلی و مطلوبیت نظام پیشنهادی جدید

4) وجود رهبری محبوب و کارآمد

5) آمادگی و تحمل جامعه برای پذیرش عواقب و مبارزه با نظام فعلی

6) وجود انگیزه و اهداف مشخص دینی یا سیاسی یا اقتصادی یا همه‌موارد.

پس اگر کسانی می‌خواهند جمهوری اسلامی را تغییر دهند باید ضمن دعوت مردم به همراهی و در عین حال متهم نشدن به آشوبگری، افکار عمومی را نیز در عدم حقانیت جمهوری اسلامی اقناع کنند.

د) هیچ‌شکی وجود ندارد که مردم در برخی از امور از دولت ناراضی‌اند اما قطعاً این نارضایتی با ساختار اصلی سیاسی و دینی حکومت نیست و این صرفاً یک خلط مبحث و توطئه ضدانقلاب و مخالفین جمهوری اسلامی است که نارضایتی مردمی را با درخواست رفراندوم مجدد جمهوری اسلامی یکی می‌دانند درحالیکه راه‌های فراوانی در قانون اساسی برای اعلام نارضایتی مردمی و حق سرنوشت برای ملت در نظر گرفته شده است؛ از برگزاری انتخابات‌های متعدد تا حق برگزاری تجمع و راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز و اعتراضی.

باتوجه به آنچه در بالا ذکر شد، حق تعیین سرنوشت و انتخاب نوع ساختار حکومت، حق همه نسل‌ها و حتی نسل‌های امروزی است اما اگر «پدران ما» با رفراندوم جمهوری اسلامی، براساس تفکر خود ساختار این حکومت را انتخاب کرده‌اند اما نسل‌های امروزی در مقاطع مختلف و در زمان‌های متعدد بر حقانیت و پذیرش این نوع ساختار مهر تأییدی زده‌اند؛ راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز قدس، انتخابات‌ها و راهپیمایی سراسری 9 دی تنها چند نمونه رفراندم برای پذیرش جمهوری اسلامی توسط نسل امروزی بوده است.

منبع متن : سایت فردانیوز

…………..

ویدیو :  پاسخ رهبرانقلاب به این شبهه که مردم در رفراندوم سال ۵۸ نمیدانستند که چه میخواهند۷۹/۲/۲۳

دانلود  | دو مگابایت

[su_note]

 چرا امام خمینی(ره) مخالفِ افزودن لفظ دموکراتیک در عنوان نظام سیاسی کشور بود؟

 پرسش و پاسخ تاریخی از رهبرانقلاب (۴۳)

اوّلِ انقلاب، کلمات دمکراسی و دمکراتیک و امثال آن، در زبان همه خیلی تکرار می‌شد. حاج احمدآقا پیغام آورد که امام می‌گویند این کلمات را نگویید‌.

 قبل از آمدن امام گاهی گفته شده بود «جمهوری دمکراتیک اسلامی»؛ اما امام روی همان «جمهوری اسلامی» تأکید داشتند. شاید بعضیها تعجّب می‌کردند که کلمه دمکراتیک این‌قدر حسّاسیت ندارد.

ولی این حسّاسیت، درست و بجا بود؛ به خاطر این‌که نفس کلمه بیگانه با خودش یک ‌بار فرهنگی می‌آورد؛ نشان‌دهنده یک احساس است و آن احساس در انسان بتدریج تقویت می‌شود.۱۳۷۸/۱۱/۰۴

[/su_note]

[su_note note_color=”#bbdefb”]

میخواستند رای مردم را تقسیم و کم کنند
خاطره آیت‌الله خامنه‌ای از اعتراضات یه نحوه رای‌گیری در رفراندوم سال ۵۸

خاطره‌ای که اشاره می‌کنم مخالفتهایی است که با رأی‌گیری وجود داشت. روشنفکرهای #چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطی، اینها که #مطبوعات آن روز را اطلاعات، کیهان آن روز را توی مشت داشتند رفته بودند نظر خواسته بودند که به نظر شما آری یا نه درست است؟ یا بیائید چندجور حکومت را مطرح کنیم و رأی بگیریم.

مقصودشان هم این بود که مردم را از آن یکپارچگی خارج کنند، اگرچه فرقی هم نمی‌کرد یعنی تأثیری هم نداشت. به خصوص بعداز آنی که امام آنجور صریح فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک زیاد،

لکن آنها کار خودشان را می‌کردند به امید این‌که شاید بتوانند شکاف بیندازند این رأی زیاد مردم را کم کنند، رأی را تقسیم کنند. و اوضاعی داشتیم ما در شورای انقلاب با آن جناح لیبرال و به اصطلاح #ملی‌گرا که بیشترین خصوصیتشان مخالفت با خط اصیل انقلاب بود که این شیوه‌ای را که بعد هم انجام گرفت این شیوه را [به آنها] اثبات کنیم که این شیوه‌ی درستی است. ۱۳۶۴/۱/۱۰

 ۱۲ فروردین: روز جمهوری اسلامی
[/su_note]

صوت : سخنان امام خمینی درباره رفراندوم جمهوری اسلامی
مردم آزادند بگویند ما رژیم سلطنتی میخواهیم (خنده مردم)
نظر امام درباره کسانی که «جمهوری ایرانی» میخواهند

دانلود | یک مگابایت


در ادامه بخوانید » حادثه کوی دانشگاه چگونه شکل گرفت؟

دسته‌ها
کیوسک

زندگی محمدرضا دهقان امیری در خاطرات مادر و دوستانش

محمدرضا دهقان امیری
محمدرضا دهقان امیری

روایت مادر و دوست شهید محمدرضا دهقان امیری از زندگی او

شهیدی که جای مزارش را هم تعیین کرد

قدم به حیاط زیبای امامزاده چیذر که می‌گذاری، از مزار احمدی روشن که رد می‌شوی و عکس چهره خندان و جوانش را که می‌بینی، دلت قرص می‌شود که اگر جنگ تمام شد، جهاد تمام نشده و راه برای آن که بخواهد و بخواهندش به پهنای آسمان باز است.

جلوتر اما امید جوانه زده در دل ریشه و برگ بیشتری می‌گیرد، جوانی فقط با 20 سال به آن‌ها پیوسته که وقت رفتن‌شان به آغوش خدا از میان سنگرها، حتی در این دنیا حضور نداشته است.

قبری که خودش برای خودش انتخاب کرده بود: «مراسم هیأت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید می‌کرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آن جا دفن کنید. من که باورم نمی‌شد. حرفش را جدی نگرفتم. نمی‌دانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد دفن او در آن حیاط هستم.»

ابووصال نامی بود که به خاطر علاقه‌اش به شهید وصالی، همرزم دلاور چمران، بر او گذاشته بودند: «به شهدا خیلی علاقه داشت. از دوران دبیرستان این علاقه‌مندی شدیدتر شد. شهید اصغر وصالی فرمانده شهر پاوه مورد توجه خاص او بود و برای همین هم در سوریه اسم مستعار خودش را حسین وصالی گذاشت. حتی این اسم را روی اسلحه‌اش حک کرده بود.»

روز تولد محمدرضا دهقان امیری ، مصادف شده بود با زمانی که پیامبر(ص) امت را سفارش کرده بودند به پاسداشت عبادت در سحرگاه آن، مادرش نیز کام به عبادت گرفته شده فرزندش را به طه خواندن در گوشش تکمیل کرد.

می‌گوید: «دوران شیرخوارگی محمدرضا سوره طه را می‌خواندم و به او شیر می‌دادم. همان زمان این سوره را حفظ شدم و آن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذتبخش بود.»

محمدرضا دهقان امیری از همان کودکی شوری در سر داشت و انگار که یک جا بند نمی‌شد، چه در خانه و در چه در مسجد: «رکعت اول بود که متوجه شدم محمدرضا نیست. با نگرانی نمازم را تمام کردم. محمدرضا را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواس‌پرت و پابرهنه به خانه برگشتم. محمدرضا همه مهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آن‌ها بازی می‌کرد. بچه بازیگوشی بود و کنترلش سخت. دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد می‌گرفت و در خانه تکرار می‌کرد می‌گفتم دهانت کثیف شده و می‌خواستم برود و دهانش را بشوید. باور می‌کرد و دهانش را می‌شست.

یک بار حرف زشتی را دو بار تکرار کرد. سری اول شست و برگشت. سری دوم که آن فحش را مجدد گفت، تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است. این بار با مایع و صابون دهانش را شست.»

گذر زمان محمدرضا دهقان امیری را زودتر از آن چه همه فکرش را می‌کردند، بزرگوار کرد: «با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محل می‌رفتند که می‌بینند چند نفراراذل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر می‌خواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرأت نداشت کاری کند. محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی را که آن جا بود به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می‌کند. پشت گردنش می‌شکافد، زخمی به عمق یک بند انگشت. آن موقع فقط چهارده سالش بود که می‌خواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.»

نصیحت‌های مادر و طه خواندن‌ها اثر کرده بود؛ جوان رعنا جلوی مادر نشسته به درددل‌هایش گوش می‌داد :«گاهی از دست بعضی آدم‌ها ناراحت می‌شدم و درددل می‌کردم و گله‌مندی داشتم. می‌گفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند؛ آتش دارد دورمان حلقه می‌زند. به این شکل به من می‌فهماند که غیبت نکنم.»

خیلی ختم قرآن می‌گرفت، می‌دیدم که نصف شب‌ها با نور گوشی‌اش قرآن می‌خواند، آن هم قرآنی با خط ریز. درباره حجاب و غیرت دینی دیدگاه خودش را داشت و در مقتل‌ها وقتی از افتادن روسری از سر حضرت زینب گفته می‌شد اصلاً باور نمی‌کرد. می‌گفت من نمی‌توانم این حرف‌ها را بپذیرم و قبول ندارم کسی که دختر حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (سها) است خودش متوجه نباشد که حجابش کنار رفته است. این‌ها تهمت و بی‌احترامی به حضرت زینب است.»

پیش از رفتن، همان طور که رفقایش می‌گویند، از خودش و علایقش گذشت، حتی کوچکترین آن‌ها تا بتواند پربکشد: «یکی از آخرین شب‌های قبل از رفتن به سوریه قرار گذاشتیم و با هم بیرون رفتیم. خیلی اصرار کردم که نرود ولی آماده رفتن بود. دفاع از حرم را وظیفه خود می‌دانست و می‌گفت حالا که در توانش هست باید برود. گفتم که تو همه کارهایت را کرده‌ای، از وابستگی‌های دنیوی و مادی دل کندی، حتی موتورت را که خیلی دوست داشتی، به رفیقت بخشیدی آن وقت می‌گویی که برمی‌گردم؟ چه برگشتنی؟»

همان طور که در کتاب ابو وصال این خاطرات آورده شده، محمدرضا دهقان امیری در شهریور 20 سالگی‌اش وصیتنامه خود را نوشت؛ مهرماه به سفر بی‌پایان سوریه رفت و آبان پرکشید.

مادرش می‌گوید برادران شهیدش، پیش از آمدن محمد از سفر سوریه، خبر شهادتش را داده بودند: «حدود ساعات دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم. خانه‌مان نورانی شده بود و من دنبال منبع نور بودم.  دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام شده‌اند. مات نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم است. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش. محمدرضا پیش ماست.»

منبع : روزنامه صبح نو ( شماره 200)

عکس نوشته ها : 

دریافت تصویر اول | دریافت تصویر دوم | دریافت تصویر سوم

دسته‌ها
کیوسک

سفر ترکیه نروید , دیگر امن نیست

سفر ترکیه
سفر ترکیه

 

سرکنسول ایران در استامبول می‌گوید: به اینجا نیایید! ترکیه، ترکیه سابق نیست، تغییر کرده و نا امن شده است، اگر کار ضروری ندارید به ترکیه سفر نکنید. این هشدار شاید زمینه‌ای باشد برای آنکه سازمان میراث فرهنگی در تورهای نوروزی سفر به ترکیه تجدید نظر کند؛ موضوعی که مجلس روی آن پا فشاری دارد.

 

سفر به استامبول با آفر و پرداخت قسطی!

در روزهای باقی مانده تا تعطیلات نوروز 96، حجم تبلیغات سفرهای خارجی به طور محسوسی افزایش یافته و یکی از مقاصد گردشگری که به ایرانیان جهت صرف ایام تعطیلی عید پیشنهاد می‌شود، سفر به ترکیه است. افرادی که هنوز دریافت پیامک‌های تبلیغاتی را در گوشی‌های تلفن همراهشان مسدود نکرده‌اند، احتمالا این روزها درباره «آفر»های باور نکردی سفر به ترکیه و سفرهای تمام اقساط با پرداخت بلند مدت این سفرها، اطلاعات کاملی را ارائه می‌دهند، زیرا هر روز تعداد زیادی از این گونه تبلیغات پیامکی از سوی تورهای گردشگری منتشر می‌شود.

 

در حالی که این تورها از ابزار تخفیف‌های ویژه و پرداخت قسطی هزینه سفر برای جذب بیشتری مسافر به مقصد ترکیه استفاده می‌کنند، وزارت امورخارجه و مجلس شورای اسلامی درباره عدم امنیت کشور همسایه و خطراتی که ممکن است مسافران ایرانی را تهدید کند نگران هستند.

 

آخرین هشدار وزارت امور خارجه!

پانزدهم اسفندماه وزارت امورخارجه با انتشار اطلاعیه‌ای تأکید کرد: «با توجه به در پیش بودن تعطیلات نوروز و برنامه تعدادی از هموطنان جهت سفر گردشگری به خارج از کشور و نظر به شرایط امنیتی ترکیه در ماه‌های گذشته و نگرانی برای امنیت و سلامت شهروندان ایرانی در این کشور، به کلیه هموطنانی که قصد مسافرت به ترکیه را دارند، توصیه اکید می‌گردد در صورت ضرورت غیرقابل اجتناب به انجام سفر، احتیاط لازم را بنمایند.»

 

سفر ترکیه نا امن برای همه

سال 95 نه تنها برای ایرانی‌ها بلکه برای دیگر مسافران خارجی ترکیه اصلا سال خوبی نبوده است. در اولین روز امسال با انفجار تروریستی در شهر استامبول چهار نفر از جمله یک ایرانی کشته می‌شوند. بعد از آن هم سلسله عملیات‌های تروریستی در این کشور شکل می‌گیرد که برخی از آنها به گروه‌های کرد معارض دولت ترکیه و برخی دیگر به گروه تروریستی داعش نسبت داده شده‌اند.

 

حمله به فرودگاه آتاترک در استامبول دیگر عملیات تروریستی بود که امسال ترکیه را به وحشت انداخت. در ویدئوی منتشر شده از این عملیات تروریستی که به کشته شدن 36 نفر و زخمی شدن بیش از 100 نفر انجامید، صدای ضجه یک ایرانی شنیده می‌شود که مادرش را صدا می‌کند. اگرچه نام هیچ ایرانی در بین اسامی قربانیان این حمله به چشم نخورد اما این ویدئو آسیب پذیری توریست‌ها از جمله ایرانی‌ها را در برابر اقدامات تروریستی در ترکیه بیشتر نمایان کرد.

 

در اولین روز از سال 2017 فردی مسلح که لباس بابانوئل پوشیده بود با ورود به یک کلوپ شبانه «رینا» در شهر استامبول حضار را به رگبار بست و در نتیجه آن 39 نفر کشته شدند. در بین کشته شده‌ها 16 توریست خارجی وجود داشتند.

 

در یکی از گزارش‌های منتشر شده درباره وضعیت امنیتی کشور ترکیه آمده است که در طول یک سال گذشته بیش از 22 حمله تروریستی با بیش از 450 کشته و 2 هزار زخمی در این کشور به وقوع پیوسته است. این میزان از نا امنی با کاهش چشمگیر توریست‌های ورودی به ترکیه همراه بوده. به طوری که 50 درصد از ظرفیت هتل‌های شهر استامبول خالی مانده و صنعت گردشگری این کشور با رکودی جدی روبه‌رو شده است.

 

در این شرایط تنها کشوری که شهروندانش مشتاقانه راه سفر به ترکیه را در پیش می‌گیرند ایرانی‌ها هستند. گواه این مسئله اظهارات «رضا هاکان‌تکین» سفیر ترکیه در کشورمان است که در مصاحبه‌ای از گردشگران ایرانی به‌عنوان وفادارترین گردشگران ترکیه یاد کرد.

 

واکنش نمایندگان مجلس درباره سفر ترکیه

اوضاع نا امن ترکیه باعث شد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رسماً تورهای سفر به ترکیه را ممنوع اعلام کند. با وجود این ممنوعیت سفر به ترکیه چندان طولی نکشید و سازمان میراث فرهنگی در 26 تیرماه با انتشار اعلامیه‌ای رسماً برقراری مجدد تورهای ترکیه را اعلام کرد.

 

در اعلامیه سازمان میراث فرهنگی بر تأمین امنیت گردشگران ایرانی توسط دولت ترکیه تأکید شده بود، اما آنچه در ماه‌های گذشته رخ داد نشان داد که ترکیه حتی قادر به تأمین امنیت شهروندان ترک نیست چه برسد به مسافرانی که برای گذران اوقات فراغت به این کشور می‌آیند.

 

از همین رو مسئله سفر به ترکیه مورد توجه نمایندگان مجلس شورای اسلامی واقع شد. نمایندگان مجلس تقریباً متفق‌القول از لزوم بازنگری در سفر به ترکیه و حتی ممنوعیت سفر به این کشور سخن می‌گویند. مرتضی صفاری نطنزی نماینده مردم نطنز، از لزوم سفر ایرانیان به مقصد گردشگری جایگزین ترکیه سخن می‌گوید و از شهروندان خواسته است هشدارهای وزارت امور خارجه درباره سفر نکردن به ترکیه را جدی بگیرند.

 

 سیدحسین نقوی حسینی نماینده مردم ورامین نیز می‌گوید: قطعاً اگر سفر اتباع کشورمان به ترکیه ضرورتی ندارد، باید از سفر به این کشور خودداری کنیم زیرا سفر به این کشور برای ما خسارات مالی، جانی و حیثیتی دارد. فرهاد فلاحتی نماینده مردم قائنات نیز در مصاحبه‌ای تأکید می‌کند: در شرایط کنونی این سؤال مطرح می‌شود که با وجود ناامنی‌های اخیر ترکیه چه دلیل و ضرورتی برای سفر اتباع کشورمان به این کشور دارد زیرا زمانی که جان یا عزت افراد در خطر است چرا برای یک سفر تفریحی باید به کشور ناامنی مانند ترکیه سفر کنند.

 

حسن نوروزی، سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس نیز خواستار اعمال محدودیت سفر به ترکیه شده است. این نماینده مجلس می‌گوید: قطعا زمانی که ترکیه گردشگران و اتباع ایرانی را مورد بی‌احترامی و هتک حرمت قرار می‌دهد، دلیلی ندارد که ما نسبت به سفر مردم به این کشور علاقه نشان دهیم.

 

اما غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی نماینده رشت، حتی پیشنهادی فراتر از اعمال محدودیت‌ها را ارائه می‌کند و می‌گوید تورهای سفر به ترکیه باید لغو شود. این نماینده مجلس می‌گوید: سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی باید آژانس‌های مسافرتی که تورهای گردشگری خود به ترکیه را همچنان سرِپا نگه داشته و با تبلیغ سفرهای ارزان به این کشور مردم را وسوسه می‌کند، برخورد و به‌عنوان متخلف معرفی کند.

 

مرتضی رحمانی‌موحد، معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در گفت‌وگو با «جوان»، درباره موضع سازمان نسبت به سفر به ترکیه گفت: منع سفر فقط برای کشورهایی اعمال می‌شود که از نظر سیاسی روابط‌مان دچار مشکل شده باشد، در غیر این صورت ما نمی‌توانیم افراد را از سفر به دیگر کشورها منع کنیم. در ضمن بخشی از سفرها جنبه تفریحی دارند و بسیاری از سفرها را افراد به منظور مقاصدی چون کار، بیزینس و تحصیلی انجام می‌دهند.

 

موحد افزود: درباره سفر به ترکیه بارها توصیه کرده‌ایم که سفر به این کشور ناامن است. به خصوص در  نوروز که بهترین فرصت برای اعمال تروریستی خواهد بود. به همین دلیل به آژانس‌های مسافرتی اعلام شده در زمان عقد قرارداد سفر به متقاضیان بگویند مسئولیت تمام اتفاقاتی که در ترکیه رخ می‌دهد با خودشان است و دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن مسئولیتی نخواهد داشت.

معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تأکید کرد: هم‌اکنون مقاصد گردشگری جایگزینی وجود دارد و ما دارای تنوع مقاصد گردشگری هستیم و توصیه می‌کنیم هموطنان برای سفر این مقاصد را جایگزین ترکیه کنند.

 

نویسنده: محمدصادق عابدینی ( روزنامه جوان 5052)

دسته‌ها
کیوسک

FATF : بمب ساعتی دولت حسن روحانی

دهم اسفند ماه،  FATF  مجدداً ایران را در لیست سیاه خود قرار داد و اعلام کرد ایران تنها تا ژوئن 2017 (خرداد 96) زمان دارد تعهدات خود را اجرایی کند، در غیر این صورت اقدامات مقابله‌ای خود را علیه ایران از سر می‌گیریم.

برطبق  این اولتیماتوم اگر ایران، تا خرداد 96 به تعهدات محرمانه‌ای که دولت روحانی به این کارگروه مالی داده است، عمل نکند، این کارگروه، کشورهای دیگر را وادار خواهد کرد تا در تعاملات مالی خود با ایران، تجدیدنظر کنند.

اسفناک تر آنکه، 1 روز قبل از آن، وزیر کشور خبر از استقرار کارشناسان پولشویی بین‌المللی در ایران داد. البته به بهانه ردیابی و بلوکه کردن درآمدهای ناشی از ترانزیت مواد مخدر!!

اما تعهدات محرمانه دولت روحانی به FATF  چیست؟! کارویژه اصلی FATF مقابله با فعالیت مالی سازمان‌هایی است که مطابق تعریف آمریکا و برخی کشورهای اروپایی سردمدار این اتحادیه، “تروریستی” خوانده می‌شوند. همه می‌دانند مقصود غرب از گروه‌های تروریستی، ابداً تروریسم دولتی اسرائیل، گروهک‌های تجزیه طلب، قومیتی و اپوزیسیون کاشته شده در کشورهای اسلامی و.. نیست.

بلکه هدف صرفاً اشراف اطلاعاتی بر منابع و سیستم‌های مالی کشورهای هدف و اعمال فشارهای مالی بر افراد، نهادها و سازمان‌هایی است که در لیست تحریم‌های سازمان ملل و آمریکا قرار دارند. سپاه پاسداران، صدا و سیما، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص)، وزارت اطلاعات، سازمان صنایع دفاعی، صنایع مختلف داخلی نظیر صنایع پارچین و هواپیمایی مرکز تحقیقات و فناوری دفاعی و… در داخل کشور و حزب الله لبنان، حماس، انصارالله یمن و.. و همه بازوهای مقاومت ضداسرائیلی در منطقه هدف اصلی این اهرم مالی کشورهای غربی هستند.

– اما چرا دولت روحانی، حاضر به سخن گفتن از تعهدات پذیرفته شده خود در قبال این کارگروه نیست و عناصر مرتبط با اعمال و اجرای این تعهد در وزارت خارجه و بانک مرکزی، فعلاً سکوت کرده‌اند؟!

– چرا رئیس جمهور به افکار عمومی پاسخ نمی‌دهد که ارتباط مذاکرات هسته‌ای با پذیرش تعهدات محرمانه با FATF چیست؟! آیا نظارت بر سیستم مالی کشور هم جزء ملحقات برجام است؟! و آیا تعطیلی هسته‌ای کشور، برای نشان دادن حسن نیت! و صلح طلبی! به آمریکا و اروپا، کدخدا و ناخداها، کافی نبود که دولت چنین امتیازی هم به آنها واگذار کرده است؟!

– چرا مفاد این تعهد دولت روحانی هم، چون قراردادها و تعهدات دیگر این دولت، محرمانه و دور از چشم مردم و رسانه‌های داخلی است؟!

– چرا دولت بدون اجازه مجلس و دستگاه‌های نظارتی، اقدام به استقرار عوامل اطلاعاتی و امنیتی FATF در خاک ایران کرده است؟!

– چرا مردم ایران نباید بدانند اگر دولت روحانی تعهدات محرمانه خود به FATF یعنی تحریم داخلی مالی سپاه و دیگر ارگان‌های وابسته به مقاومت در منطقه را تا خرداد ماه انجام ندهد، ایران را با دست خود اقدام به افتادن از چاله تحریم هسته‌ای به چاه تحریم‌های مالی این اتحادیه کرده است؟!

در صورتی که روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 رأی بیاورد، با تکیه بر همین تعهدات شرم آور و پنهان به این کارگروه، علناً در برابر سپاه و نهادهای حاکمیتی قرار خواهد گرفت و اگر رأی نیاورد، این بند و زنجیر خودخواسته را به عنوان میراثی شوم و تحقیرآمیز برای رئیس جمهور بعدی باقی خواهد گذاشت. علت سکوت موقت دولت در این باره نیز همین است.

دولت روحانی با تسلیم شدن در برابر خواسته‌های لایتناهی دولت‌های غربی، و با حربه روانی و رسانه‌ای ترساندن مردم از “ونزوئلا شدن”، عملاً کشور را به سوی “لیبی شدن” پیش برده است. با دوگانه دروغ ” یا برجام یا جنگ”، نه تنها جنگ را از کشور دور نکرده است، که با برجام، FATF،  و… بستر شکست در هر جنگ احتمالی در آینده را فراهم آورده است.

هنوز زود است که بدانیم دولت 4 ساله روحانی، ایران را چند سال به عقب برده است.

  یادداشت محمد عبدالهی (شماره 201 روزنامه صبح نو)

 

دسته‌ها
کیوسک

دغدغه هایی که رهبری دارند اما حزب اللهی ها ندارند

 

آنچه را که در ادامه می خوانید مجموعه ای از دغدغه هایی که رهبری دارد اما حزب اللهی ها ندارند . در ادامه همراه بنیانا باشید 

 

۱-بعد از بیست سال از انقلاب فرانسه، برای ناپلئون بناپارت هیچ افتار دیگری از لحاظ آرمان های انقلاب-آن حرف هایی که “ژان ژاک روسو” و “ولتر” و دیگران می گفتند- در حکومت فرانسه مطلقا وجود ندارد.

از کتاب”دغدغه های فرهنگی” – مجموعه بیانات رهبر انقلاب-انتشارات صهبا-صفحه ۲۸

 

۲- ماجرای بعد از انقلاب فرانسه واقعا رویدادهای عجیب و داستان های مهمی است. من افسوس می خورم که چرا بعضی از جوانان ما با این ماجراها آشنا نیستند.

از کتاب”دغدغه های فرهنگی” – مجموعه بیانات رهبر انقلاب-انتشارات صهبا-صفحه ۲۹

 

۳-من شنیده ام در قضایای جنگ جهانی دوم در روسیه، شور علی اف-اهنگ معروفی که البته من نه اهنگش را شنیده ام، نه درست می دانم چیست؛ آقایان می دانند- درتهییج مردم برای وارد شدن به میدان جنگ، بیشترین تاثیر را داشت؛ یعنی در خدمت اهداف مردمی قرار گرفت. به طور طبیعی این توقع از از هنرمند هر کشوری وجود دارد.

از کتاب”دغدغه های فرهنگی” – مجموعه بیانات رهبر انقلاب-انتشارات صهبا-صفحه ۴۳

 

۴-کسی که از تئاتر، نقاشی، عکس یا شعر چیزی نمی فهمد، راه های معرفت به رویش بسته است. ملتی که هر کدام از این ها را ندارد ، دریچه ای به روی او بسته است.

از کتاب”دغدغه های فرهنگی” – مجموعه بیانات رهبر انقلاب-انتشارات صهبا-صفحه ۴۹

 

۵- من در مقوله های سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم؛ یعنی یک مستمع عامی هستم. اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامی ای نیستم؛ از این آثاری که وجود دارد زیاد خوانده ام.

از کتاب ” من و کتاب” – مجموعه بیانات رهبری-انتشارات سوره – صفحه۲۲

 

۶-خلاصه انگلیسی کتاب های جین اوستین را، از جمله همین کتاب غرور و تعصب را من خواندم. برای کسانی که انگلیسی می آموزند، خلاصه ساده ای درست می کنند.

از کتاب ” من و کتاب” – مجموعه بیانات رهبری-انتشارات سوره – صفحه۳۶

 

۷-دن آرام یکی از بهترین رمان های دنیاست. البته جلد اولش بهتر است؛ جلدهای بعدی اش سطح رمان را متوسط می کند، کما اینکه کتاب بعدی اش، زمین نوآباد هم کتاب خوبی نیست.

از کتاب ” من و کتاب” – مجموعه بیانات رهبری-انتشارات سوره – صفحه۳۶

 

۸- ویکتورهوگو یک حکیم است. ویکتور هوگو یک نویسنده معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم ، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.

بیانات در دیدار مسئولان برگزار کننده هفته دفاع مقدس در سال ۱۳۷۲

 

۹- من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است.

 

۱۰ – من خاطرم هست که در بخش غربی ارتفاعات البرز، گروهی مشغول راه‌سازی بودند و خاک‌ها را از بالا ریخته بودند و به بخشی از درخت‌های کف دره آسیب زده بود. آقا فرمودند وقتی دیدم خاک، تنه‌ها و شاخه‌های درخت را گرفته است احساس خفگی به من هم دست داد چرا این موجود زنده را زیر خاک دفن می‌کنیم؟ به هر قیمتی باید جلوی این کار گرفته شود. حتی اگر این باغ شخصی است، در حال آسیب زدن به محیط‌زیست عمومی است و شما نباید اجازه بدهید، این اتفاق بیفتد. پس ایشان با این حساسیت موضوعات را دنبال می‌کنند.

 

خاطره آقای قالیباف از رهبر انقلاب /به نقل از سایت رسمی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای

 

۱۱- قضیّهٔ خاک از قضیّهٔ آب مهم‌تر است؛ ما مشکل آب هم داریم، مشکل بزرگی هم هست، لکن برای تهیّهٔ آب راه‌های فراوانی وجود دارد؛ برای تهیّهٔ خاک حاصلخیز این راه‌ها دیگر وجود ندارد. یعنی بی‌توجّهی به مبانی حفظ محیط زیست، گاهی اوقات یک چنین مشکلاتی را به‌وجود می‌آورد؛ آسیبی که وارد می شود، آسیبی نیست که بشود [جبران کرد].

بیانات رهبری در دیدار فعالین محیط زیست در اسفند ۹۳

 

منبع : سایت افسران 

دسته‌ها
کیوسک

بررسی نفوذ در انقلاب اسلامی ایران از کشمیری تا برجام

محمد حسن روزی طلب ، متولد ۱۳۶۲، عضو هیات موسس و سردبیری پایگاه اطلاع‌رسانی رجانیوز است. وی عضویت در کمیسیون رسانه مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری را نیز تجربه کرده است.

روزی‌طلب سردبیر چند ویژه‌نامه تاریخی از جمله «۳۰ سال پس از جراحی بزرگ (روزنامه جوان)»، «میوه ممنوعه (هفته‌نامه ۹ دی)» و… و نویسنده کتاب‌های «تکیه‌گاه بررسی نقش آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری»، «تاریخ شفاهی جنبش دانشجویی مسلمان (با همکاری امیرحسین ثابتی)» و «ترکیب التقاط و ترور بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان» نیز هست .

یادداشتی که در ادامه میخوانید به قلم محمد حسین روزی طلب در سرمقاله نشریه 16 رمز عبور منتشر شده است و به بررسی روند نفوذ در جهموری اسلامی ایران می پردازد :

 

یک : وقتی اسم نفوذ می‌آید، مسعود کشمیری و نفوذ تا جانشینی دبیر شورای امنیت کشور به اذهان متبادر می‌شود. کشمیری فردای 22 بهمن 1357 دانشجوی گمنام و بی‌سابقه‌ای بود که ابتدا در کمیته انقلابی اداره دوم ارتش یعنی ضداطلاعات ارتش مشغول به کار شد و در ادامه مسئول اطلاعات نیروی هوایی ارتش شد. او با وقوع کودتای نوژه به ستاد خنثی‌سازی کودتا پیوست و تا ارشدترین مقامات پیش رفت.

 

در ابتدای سال 60 به بخش سیاسی معاونت اجرایی نخست‌وزیری رفت و خیلی زود همه‌کاره شورای امنیت کشور شد. در روزهایی همچون 30 خرداد (راهپیمایی مسلحانه سازمان منافقین در تهران)،‌ 7 تیر (انفجار در حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت‌الله بهشتی و 72 نفر از یارانش)، 7 مرداد (فرار بنی‌صدر و رجوی به پاریس)،‌ 14 مرداد (حمله به واحد اطلاعات سپاه پاسداران) و … فردی شورای امنیت کشور را هدایت می‌کرد که عامل سازمان منافقین بود!

 

می‌گویند شهید رجایی به‌قدری به کشمیری اعتماد داشت که پشت سر او نماز می‌خواند! نفوذ کشمیری به‌قصد ترور رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بود و او مأموریتش را با موفقیت صددرصد انجام داد؛‌ لیکن یک سال بعد با ضرباتی که منافقین خوردند خط خروج را آغاز کردند و در شهریورماه 1361 دیگری عناصر مرکزیت سازمان در کشور نبودند و فرار را به‌قرار ترجیح دادند!

 

بهرام افضلی،‌ فرمانده نیروی دریایی ارتش در دوران جنگ بود که عملیات‌های موفقی مانند مروارید را نیز هدایت کرده بود. زمانی که مشخص شد او عضو شاخه نظامی حزب توده و به‌صورت غیرمستقیم جاسوس شوروی است،‌ بسیاری باور نمی‌کردند.

افضلی در چشم مسئولین ارشد نظام یک افسر متدین و وفادار به میهن بود! افضلی از روز اولی که فرمانده نیروی دریایی ارتش شد، قصد جاسوسی نداشت اما بهره‌برداری‌های خائنانه حزب توده موجب شد تا او به جاسوسی کشانده شود.

 

بیژن کبیری، دیگر عضو شاخه نظامی حزب توده،‌ در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست راست آیت‌الله ری‌شهری در دادگاه‌های انقلاب ارتش بود. حتی در پرونده منجر به اعدام قطب‌زاده، او مهم‌ترین نقش را ایفا کرد.

مسئول پرونده حزب توده به نگارنده می‌گفت که اگر در زمان تأسیس وزارت اطلاعات، قانون شرط مجتهد بودن وزیر را نمی‌گذاشت، قطعاً کبیری یا وزیر اطلاعات می‌شد و یا یکی از مقامات ارشد این وزارتخانه!

 

نفوذ
نفوذ

 دوم : این روزها نفوذ در جمهوری اسلامی گرچه هدف ترور و جاسوسی را دنبال می‌کند اما بیش از این مسئله مهم،‌ نفوذ «نظام تصمیم‌گیری در جمهوری‌اسلامی» را هدف قرار داده است. کشمیری‌ها و افضلی‌ها باید در سمت‌های خود بمانند و کار کنند و تصمیمات کلیدی بگیرند.

 

دلیل این تغییر رویکرد،‌ تحولات جمهوری اسلامی در ۳۶ سال گذشته است. امروز نظام آن‌چنان قوی و پیش‌رو شده است که حرف از براندازی شوخی‌ای بیش نیست. حتی رئیس‌جمهور امریکا رسماً به رهبری انقلاب اسلامی نامه می‌نویسد که تلاشی برای براندازی نخواهد کرد.

 البته این اعتراف نه از سر رحم، مروت و عقلانیت سیاسی، که از سر ناتوانی است. اوباما با گران‌فروشی، ناکامی و ضعف ۳۶ ساله دولت امریکا در براندازی را می‌خواهد به نظام جمهوری اسلامی بفروشد.

 

به هر حال اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا با سخاوت لقب ژاندارم منطقه را به شاه ایران اعطا می‌کرد، امروز در پایتخت‌های کشورهای غرب آسیا، عشق به امام خمینی (ره) و تجربیات انقلاب اسلامی حکومت می‌کند.

 

این‌گونه است که راهبرد امریکایی‌ها از براندازی به سمت «مهار ایران» تغییر کرده است. با این تغییر راهبرد، رویکردهای نفوذ نیز تغییر کرده است. اکنون نظام سلطنتی و یا جمهوری سکولار قرار نیست جایگزین جمهوری اسلامی شود، بلکه «جمهوری اسلامی تقلبی» هدف‌گذاری دشمنان است.

 

سه : وزیرخارجه امریکا با پای لنگ،‌ بیش از ۲۰ روز در وین اتراق نمی‌کند تا یک توافق‌نامه هسته‌ای که معلوم نیست فرجام آنچه می‌شود، با ایران امضا کند! او مذاکره را برای نفوذ می‌خواهد. او می‌خواهد راه‌حل ایجادشده در موضوع هسته‌ای را به تمام موضوعات محل اختلاف گسترش دهد.

 

برجام که تمام شد اما تلاش می‌شود همان روش در موضوعات دیگر استفاده شود. سوریه گزینه اول و در صدر فهرست مذاکره است.

 

به‌مانند موضوع هسته‌ای تلاش می‌شود تا مشترکاتی با امریکا یافت شود تا زمینه مذاکره فراهم گردد. اگر در هسته‌ای «غنی‌سازی و رفع تحریم‌ها و ممنوعیت ساختن بمب اتم» مشترکات بود؛ امروز در ماجرای سوریه، مبارزه مشترک با تروریسم مورد مشترک است و انگار عاقلی در این شهر نیست که بپرسد اصولاً آیا داعشی‌ها زایده‌ای در مقابل امریکا هستند یا زاییده امریکا؟!

 

چهار :  می‌گویند روزی لاتی بی‌سرو پا با کاسب متدینی در برابر دکان درگیر شد. جوانمردی به کمک آن کاسب آمد و دعوا به دعوای جوانمرد و لات تبدیل شد. پس از دقایقی آن کاسب به دو طرف درگیر گفت که بروید جای دیگر دعوا کنید و به کسب من آسیب نزنید!

 

امروز بشار اسد که به گفته جناح غربزده، فردی سکولار و بی‌نماز است مشکلی با امریکایی‌ها ندارد. او به خاطر حمایت از مقاومت چوب می‌خورد والا امریکایی‌ها به‌مانند پادشاه اردن، کشورش را به نامش سند می‌زدند و مانند اردن هاشمی به سوریه هم می‌گفتند سوریه اسدی!

 

سوریه با ریاست‌جمهوری اسد، قلب قدرت جمهوری اسلامی در منطقه است و سقوطش به معنای دومینوی سقوط همپیمانان ایران است. اگر سوریه سقوط کند،‌ حتی نمی‌توان سیدحسن نصرالله، دبیرکل شجاع حزب‌الله لبنان را ملاقات نمود! قلب نظام سوریه هم شخص بشار اسد است و نظام بعث سوریه بدون بشار حتی یک دقیقه هم نمی‌تواند دوام بیاورد.

 

حضور فعال مستشاران نظامی ایرانی در سوریه و شهادت ده‌ها جوان مؤمن و انقلابی در این کشور در ماه گذشته، بخشی از هزینه‌ای است که جمهوری اسلامی برای حفظ منافع ملی پرداخته است. جمهوری اسلامی نمی‌خواهد آن کاسب متدین پیش‌گفته باشد، چراکه اگر روزی منافقین شعار می‌دادند امروز مهران فردا تهران، امروز شعار داعشی‌ها امروز سوریه فردا ایران است!

نفوذ
نفوذ

پنج : نفوذ یعنی مذاکره با امریکا! نفوذ یعنی ربط دادن آب خوردن به تحریم‌ها! نفوذ یعنی ساده‌اندیشی و سهل گیری در برابر نفوذ! نفوذ یعنی کندن سانتریفیوژها بدون تضمین کتبی! نفوذ یعنی بگویی باید امام مسلمین نقد شود! نفوذ یعنی سقوط رشد علمی در کشور! نفوذ یعنی سرخاب سفیدآب کردن جنایات امریکا! نفوذ یعنی سرکوب جناح مؤمن فرهنگی! و در یک‌کلام نفوذ یعنی تأثیر بر تصمیم‌گیری‌های نظام!

 

منبع: رمز عبور 16

دسته‌ها
کیوسک

اسلام عزیز ؛ یادداشتی از استاد شهاب مرادی

 

گاهی یک اصل ساده و روشن اخلاقی را در خلال سخنم بیان می‌کنم اما با تعجب مخاطبم روبه‌رو می‌شوم مانند شبی که در یکی از قسمت‌های برنامه تلویزیونی «آیینه خانه» به روایتی اشاره کردم و در بازخوردهای مخاطبان محترم و مهربانم، شعف و شگفتی بسیاری را دیدم (در پیامک‌های برنامه و پیام‌های دریافتی در وب سایتم) و باز احساس می‌کنم هنوز برای بخش قابل توجهی از مردم خوبمان چهره واقعی اسلام عزیز معرفی نشده.

 

اما روایت؛ فرمایشی است معروف از حضرت امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب سلام الله علیه در نهج البلاغه:

وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ

«و همانا شایسته است اهل پاکی [کسانی که از گناه یا عیبی پاک هستند] و [اهل سلامت] کسانی که خدا در حفظ سلامت دین‌شان به آنها از راه نیکی و احسانش کمک کرده؛ با اهل گناه و معصیت مهربانی کنند!» خطبه ۱۴۰ نهج البلاغه؛  در نهی از عیب‌جویی مردم.

 

اگر این اصل اصیل اسلامی «عجیب»یا مطلبی خلاف! تلقی شود، لابد «نامهربانی و خودبزرگ‌بینی و عیب‌جویی و تحقیر و بی‌آبروکردن گناهکار به خاطرگناهش» می‌شود رفتار نرمال اسلامی! و ثواب و واجب! درحالی که سراسر اسلام درس مهربانی است. درس تمام انبیاء و امامان هدایت مهربانی و رأفت است.

 

اگر از متون اصلی، قرآن کریم و روایات اهل بیت (عهم)، مکرر برای مخاطب نگوییم خدای ناکرده؛ سخن و سیره تندخویان و کج اندیشان و بی‌خردان چهره اسلام را خشن و بی‌منطق معرفی می‌کند.

 

 نباید تعجب کرد؛ نباید به تأسف اکتفا کرد بلکه باید تک تک ما تلاش کنیم تا «دوستان نادان» و «دشمنان غدار» نتوانند اسلام عزیز را دین خشونت و بی‌رحمی جلوه دهند! باید جهانیان بدانند اسلام ناب، از سلفی‌گری تکفیری و بی‌رحمی، بیزار است. من و شما می‌توانیم و باید از هر فرصتی استفاده کنیم تا اسلام محمد و آل محمد صلوات الله علیهم؛ اسلام علی بن ابی طالب (ع) ؛ یعنی اسلام اعتدال و مهربانی و رأفت را با سخن و رفتارمان و با اسباب و روش‌های گوناگون و بیان‌های گوناگون معرفی و تبلیغ کنیم.

 

منبع : روزنامه صبح نو ( دوم بهمن95) 

دسته‌ها
کیوسک

تفاوت دفاع مقدس با دفاع اقتصادی ما در کجاست؟

شهید حسن باقری
شهید حسن باقری

متنی که در ادامه میخوانید گزیده ای از سخنرانی دکتر حسن عباسی است . جلسه سخنرانی استاد در تاریخ 8 مهر 95 برگزار شد . دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال و تحلیلگر سیاسی است . جلسات کلبه کرامت استاد حسن عباسی از بزرگترین کرسی های نظریه پردازی ایران است . سخنرانی در مسجد قمر بنی هاشم شهر تهران ایراد شد است :

 

دفاع مقدس، دفاع آدم‌های بی‌ادعای بی‌مدرک بود. هرکسی توانایی بیشتری داشت، کار را به او می‌سپردند. جوان 24 ساله‌ای به نام حسن باقری -خبرنگار روزنامه جمهوری-  با حداقل امکانات و بودجه، و بی‌آنکه تجربهٔ زندگی نظامی را داشته باشد، طراحی جنگ را برعهده گرفت؛ به‌گونه‌ای که تا چند سال پس از شهادت او نیز بسیاری از عملیات‌ها توسط او پیش‌طراحی شده بودند.

 

تصور کنید جوانی 25 ساله هستید و در پشت بی‌سیم می‌بایست دستور دهید تا هزاران نفر دل به آتش بزنند -به تعبیر شهید همت که در پشت بی‌سیم می‌گفت: «دریادلان به‌پیش!»- نخست شما باید خود دریادل باشید. به‌رغم کاستی‌های تکنولوژی و تجهیزات و بودجه و آموزش‌های ندیده و انقلابی نوپا و دشمنی قوی، جوانانی که مشق جنگ در هیچ دانشگاه نظامی نگذرانده بودند، درخشیدند چراکه رگ و بوی عمل‌گرایی مبتنی بر اسلام را داشتند و اسیر تئوری‌های غربی نشدند. 

 

هریک‌شان که تا به امروز همین‌گونه زیستند، (به دنبال دکتری و اسم و رسم‌های دهن پرکن نبودند) -همچون قاسم سلیمانی- نام‌شان لرزه بر اندام کفار و ملحدین و مشرکین و منافقین در جای‌جای جهان می‌اندازند و امید بر دل مظلومین و مستضعفین عالم ایجاد می‌کند.

 

لحظه‌ای که نیروهای فرعون سوی بنی‌اسرائیل می‌تاختند، همراهان موسی کلیم(ص) در مقابل خود دریا را می‌دیدند و از پشت سرشان سپاه دشمن؛ پس ترسیدند؛ حضرت فرمود: « إِنَّ مَعِی رَبّی»* نگران نباشید، خدای من با من است؛ سپس عصایش را به آب زد و نیل شکافت. دلیل موفقیت حسن باقری‌ها، قلب‌های قوی بود که خود را به خدا می‌سپردند و در وقت نگرانی‌ها و تنگناها، باور داشتند که خدا با آنهاست؛ پس خدا نیز به عمل‌شان برکت می‌بخشید.

 

مبنای عمل ما در دفاع مقدس، قواعدی بود که امام حسین(ع) در صحرای کربلا رقم زدند. زمانی که همین اصول را تئوریزه کرده و به جوان لبنانی و یمنی و عراقی و سوری و حتی جوان اهل سنت حماس در فلسطین داده شد، با آن جنگیدند و پیروز شدند.

 

چرا این روحیه و این قواعد به اقتصاد ما تزریق نشد تا معیشت مردم را اصلاح کند، شکاف طبقاتی را کم کند و اشتغال ایجاد نماید؟ زیرا در اینجا تبعیت از قواعد امام حسین(ع) و نهج‌البلاغه امام علی(ع) و تأسی به سیره امام راحل(ره) نداشتیم. امروز اگر شما حسن باقری باشید، تا کنکور نداده و دکتری نداشته باشید، از درب وزارتخانه راهتان نمی‌دهند. 

 

به دفاع مقدس که رسید، گفتیم حسن باقری 24 ساله می‌داند چگونه جنگ را طراحی کند؛ اما به اقتصاد که رسید، کار را به فارغ التحصیلان رشته اقتصاد در دانشگاه‌ها سپردیم. در اقتصاد، مجاهد کبیر نبودیم؛ قواعد کفار را مبنا قرار دادیم که ذات آن در بانک، ربوی و در بورس، قمار است. غافل از آنکه بسیاری از تئوری‌هایی که در دانشکده‌های ما ارائه می‌شوند، در مهد خود به شکست انجامیده و کشورها را به فلاکت و مصیبت کشانیده است.

 

*سوره شعرا – آیه 62

 

استاد حسن عباسی

تهران (مسجد قمر بنی‌هاشم) – هشتم مهرماه 95

دسته‌ها
کیوسک

بخش های جالب کتاب مسیح در شب قدر را بخوانید

بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. امروز می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «بنیانا» بخوانید

 

در طی سال‌های گذشته کتاب‌های مختلفی پیرامون خاطرات و برخوردهای مقام معظم رهبری در موقعیت‌های مختلف چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری ایشان منتشر شده است که هرکدام به نوبه خود بسیار جذاب و دلنشین است؛ اما شاید هیچکس انتظار آن را نداشته باشد که رهبر کشور بزرگی همچون ایران با هزاران مشکل و دلمشغولی، حتی به اقلیت‌های مذهبی کشورش توجه کند. موضوعی که می‌توان آن را با خواندن کتاب «مسیح در شب قدر» به خوبی درک کرد.

 

مسیح در شب قدر ، دومین کتاب از مجموعه کتاب‌های «خورشید در مهبط ملائکـة الله» است که روایتی از حضور مقام معظم رهبری در منازل خانواده‎های شهدای مسیحی کشورمان است. دیدارهایی متفاوت که می‌تواند هر خواننده‌ای را به خود جذب کند.

 

روایت اتفاقات پیش آمده در این دیدارها در قالب داستانی و با استفاده از راوی‌ای متفاوت برای هر داستان در کنار بهره‌گیری از عکس‌هایی جذاب و دیدنی برای هر بخش، توانسته اثری متفاوت را در حوزه خاطره نگاری روانه بازار نشر کند. علاوه بر این، گردآورندگان اثر در هر داستان نکاتی زیبا درباره شهید، خاطرات و نحوه شهادتش آورده‌اند که باعث می‌شود خوانندگان آن بیشتر با قهرمانان کشورشان آشنا شوند.

 

کتاب مسیح در شب قدر
کتاب مسیح در شب قدر

 

مسیح در شب قدر، در خود بیست و سه فصل را گنجانده است که با مقدمه‌ای نسبتا طولانی ولی ابتکاری و نو همراه شده است و در آن به موضوعاتی همچون زندگی حضرت مسیح، ارتباط میان ادیان اسلام و مسیحیت و رابطه جمهوری اسلامی با مسیحیت و اقلیت‌های مذهبی پرداخته است.

 

قسمت پایانی کتاب، شامل ضمیمه‌ای کامل از نام و تصویر تمام شهدای ارمنی و آشوری کشورمان است و علاوه بر آن، پنج پیوست از بیانات و مکتوبات مقام معظم رهبری که در آن به موضوعاتی که با این کتاب ارتباط دارد و یا در دیدارهایشان، اشاره‌ای به آنها داشته‌اند، پرداخته است.   

 

این اثر را موسسه فرهنگی ایمان جهادی یا همان انتشارات صهبا در ۴۹۶ صفحه و با دو قیمت ۱۸ هزار تومان (جلد نرم) و ۲۳ هزارتومان (جلد سخت) منتشر کرده است که البته دلیل قیمت بالای کتاب هم به خاطر چاپ تمام رنگی آن است. هر چند که این موضوع نتوانسته بر فروش این کتاب خواندنی و دلنشین اثرگذار باشد.

 

مسیح در شب قدر
مسیح در شب قدر

 

پرده اول: جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهید گالوست بابومیان در تاریخ ۶۸/۱۰/۷

 

شهید بمباران اهواز، تاریخ شهادت: ۵۹/۷/۱۷

 

گالوست بیش از سی سال بود که در بخش کامپیوتر شرکت نفت کار می‌کرد؛ در جریان انقلاب و اعتصاب، جلودار بود و حالا در این شرایط بحرانی کشور، تجربه‌اش برای ادارهٔ کشور و ادامهٔ جریان نفت در لوله‌ها واجب بود. خودش هم پای رفتن نداشت، گرچه دلش حسابی تنگ شده بود. جنگ که شروع شد، بچه‌ها را فرستاد خانهٔ برادرش در تهران و خودش ماند اهواز. دیشب که با آن‌ها تلفنی صحبت کرده بود، از همه بیشتر مادرش اصرار می‌کرد که برگردد تهران.                                                                             

 

– پسرم، گالوست جان! پس‌فردا عراقی‌ها اهواز را می‌گیرند، آن وقت معلوم نیست چه بلایی سرت بیاورند. این‌ها مثل مسلمانان ایران نیستند؛ امروز همسایه‌مان می‌گفت این‌ها همان‌هایی هستند که امام حسین را کشتند. تو که نظامی نیستی، بیا برگرد تهران.                                                                            

 

مادر بود دیگر؛ گفت: «چشم، همین روزها می‌آیم.» راست هم می‌گفت؛ قرار بود آن روز اسناد مهمّی را با قطار ببرد تهران. مادر را راحت راضی کرد، اما بعد از حرف زدن با بچه‌ها، باید دل خودش را راضی می‌کرد. واروژان ده ساله بود و تالین شش ساله و چقدر خوش زبان؛ تازه از تلویزیون فارسی یاد گرفته بود و با ارمنی قاطی می‌کرد! ساعت نه شب اخبار شانزدهم مهر پنجاه و نه، هفدهمین روز جنگ، از تلویزیون؛ وقتی آتش و دود بالای برج‌های پالایشگاه را دید، خشم و نگرانی بر دلتنگی‌اش غالب شد و عزمش را جَزم کرد بر ماندن و کمک کردن به ادامهٔ تولید نفت کشور.

                                                                                     

از شرکت مستقیم رفت سمت راه‌آهن اهواز. ایستگاه راه‌آهن شلوغ بود. هنوز به پای قطار نرسیده بود که صدای آژیر و بعد جنگندهٔ عراقی فضا را پر کرد. گالوست خیره شده بود به آسمان. دید که چندین نقطهٔ سیاه از هواپیما جدا شدند و با سرعت به زمین سقوط کردند. گالوست توان حرکت نداشت، آخرین تصویر مقابل چشمش واروژان و تالین و همسرش هاسمیک بودند…

                                           

… هاسمیک بهت‌زده مانده بود و تا صبح اسم شوهرش را تکرار می‌کرد؛ گالوست، گالوست…              

گالوست در زبان ارمنی به معنای «بشارت بازگشت» است؛ اما «بشارت بازگشت» بازنگشت.                 

 

صبح پنج‌شنبه خبر دادند امشب اگر خانه هستید، یکی از مسئولین کشور، چند دقیقه‌ای مهمانتان باشند. گفتم بفرمایید، خواهش می‌کنم. بعد هم به برادر گالوست و شوهر خواهرم خبر دادم که بیایند خانهٔ ما. واروژان و تالین هیچ‌کدام از خبر مهمان خوشحال نشدند، چون ایام امتحاناتشان بود و حسابی درس داشتند. تالین دبیرستانی است و واروژان دانشجوی پزشکی. روزی که پزشکی قبول شد، تمام خستگی چند سال کار و زندگی بدون گالوست از تنم بیرون رفت. واروژان با سهمیهٔ فرزندان شهدا قبول شد؛ اصرار هم دارد این را همه جا بگوید؛ با غرور می‌گوید پدرم شهید شده و جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!

 

سه ساعتی از غروب گذشته که مهمانمان از راه می‌رسد. من و برادر گالوست و شوهرخواهرم، همین‌طور مبهوت مانده‌ایم و توان هیچ کاری را نداریم.

                                                                      

حاج‌آقا خامنه‌ای با ما سلام و احوال‌پرسی می‌کنند و همراه بقیه روی مبل می‌نشینند. ما هیچ‌کداممان توان صحبت کردن نداریم. ایشان بعد از سلام واحوال‌پرسی، خودشان صحبت را شروع می‌کنند: پدر شهید، این آقا هستند؟

مسیح در شب قدر
مسیح در شب قدر

 

احتمالا چون اکثر شهدای ارمنی سربازان جوان هستند، آقا فکر کرده‌اند این عکس پدر شهید است. می‌گویم: این آقا خودش شهید شده.  

– عجب! آقا شهید شدند؟ 

– بله.  

– شما همسرشان هستید؟  

– بله.  

 

دارم از خجالت آب می‌شوم تا حالا با یک روحانی معمولی مسلمان هم صحبت نکرده‌ام؛ حالا بزرگترین مقام روحانی کشور مقابلم نشسته‌اند و با من حرف می‌زنند.

[مکالمات رهبری با همسر و برادر شهید در فضایی گرم و صمیمی ادامه می‌یابد طوری‌که جمع از سادگی و بدون تکلّف بودن ایشان به وجد آمده و کاملاً دلهره و خجالت را کنار می‌گذارند و با آقا هم‌کلام می‌شوند.]

 

چند دقیقه‌ای در سکوت می‌گذرد. هیچ‌کداممان باورمان نمی‌شود که چند دقیقه پیش، رهبر کشور ایران، اینجا کنار ما نشسته بودند، چای می‌نوشیدند و صحبت می‌کردند!

 

پرده دوم: مسیح در شب قدر   

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهیدان هایقان و ادموند موسسیان و منزل شهید گاگیک تومانیان در تاریخ ۷۷/۱۰/۱۱

 

شهید هایقان موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۶/۱۲  

شهید ادموند موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۳/۲۳ 

شهید گاگیک تومانیان، محل شهادت مریوان، تاریخ شهادت: ۶۶/۵/۲۴

 

زمستان سردی است، برف و یخ خیابان‌ها را پوشانده؛ اما گرمای ماه رمضان به اوج رسیده‌است. شب‌های نوزدهم و بیست‌ویکم گذشته و امشب شب بیست‌وسوم است؛ شبی که احتمال قدر بودنش، از دوشب قبل هم بیشتر است. پس برای هر مسلمانی، امشب باید مهم‌ترین شب سال باشد. با ارزش‌ترین ماه سال، ماه رمضان و بالاترین شب ماه رمضان، شب قدر است. شبی که سرنوشت سال آیندهٔ تمام انسان‌ها در آن نوشته می‌شود. این شب‌ها رنگ و بوی عزا هم دارند. این پنجمین شب است که بر مصیبت حضرت علی(ع)  اشک می‌ریزیم.  

 

همیشه در شب‌های قدر به این فکر می‌کنم که دعاها و درخواست‌های حضرت آقا در این شب‌ها چیست؟  

 

به امشب امید بسته‌ام و برنامه چیده‌ام و زمان‌بندی کرده‌ام؛ بسیار اعمال، آداب و خواسته دارم. باز هم با خود می‌اندیشم که من ناچیز، این همه حاجت دارم، رهبرمان با این همه دغدغه برای انقلاب و کشور و جهان اسلام، چه شرایطی در شب قدر دارند. چه برنامه‌ای ریخته‌اند؟ و کدام عمل را برای تقرب به خدا مناسب‌تر یافته‌اند؟

 

[su_note]

حتما بخوانید »» داستان ظهور مسیح + لینک دانلود مستقیم

[/su_note]

 

در همین فکرها هستم که صدای تلفن بلند می‌شود. از دفتر است، گفته می‌شود که امشب برنامهٔ رفتن به منازل خانوادهٔ شهدا داریم.

 

عجب! امشب؟! با دلخوری و ناراحتی از این فرصت سوزی، خودم را به دفتر می‌رسانم. با دیدن فضای عزادار شهر و مردمی که به سمت مسجد حرکت می‌کنند، ناراحتی‌ام بیشتر شده؛ آقا را که می‌بینم و سلام می‌کنم همهٔ این فکرها از ذهنم کنار می‌رود، فضای حضور ایشان دلم را پُر می‌کند…  

 

پشت سر آقا از پله‌های خانه بالا می‌رویم، متوجه می‌شویم این خانواده دو شهید دارد؛ هم پسر و هم پدر.

 

پسری بیست ساله مقابل در ایستاده. بهت‌زده، جواب سلام آقا را می‌دهد! بانویی شصت و چند ساله چند بار پشت سر هم، دست‌پاچه به آقا می‌گوید: «خیلی خوش آمدید، خیلی خوش آمدید». 

[و این آغاز اولین دیدار آن شب است]  

 

در خانهٔ دوم دو خانم حدوداً شصت ساله و چهل ساله به استقبال آقا می‌آیند. آقا نمی‌نشینند تا ببینند مادر شهید کجا می‌نشیند.

 

[از همه چیز صحبت می‌شود، این‌که شهید چند ساله بوده و چگونه به شهادت رسیده تا اوضاع و احوال کنونی این خانواده، از رسم و رسوم و آداب عبادت ارامنه و دیگر بحث‌ها در مورد زبان ارمنی]  

بحث به اینجا می‌رسد که آقای وارطانیان [نمایندهٔ ارامنه در مجلس شورای اسلامی] از وسعت اطلاعات آقا متعجب می‌شود؛ به قابی که به دیوار نصب شده اشاره می‌کند، تصویر یک کلیسای بزرگ است.  

 

– دو نفر از حواریون به ایران آمدند که مزار یکی‌شان در این کلیسای تادئوس است     .

– عجب! همین قره‌کلیسای معروف؟!   

 

وارطانیان با لبخندی حاکی از خوشحالی که آقا قره‌کلیسا را می‌شناسند، بلند می‌شود و قاب عکس را به آقا می‌دهد.

 

– این کلیسا، حکم واتیکان را برای ارامنهٔ سراسر جهان دارد. در واقع واتیکان هم مزار یکی دیگر از حواریون است.

آقا نام آن حواری را که در قره‌کلیسا مدفون است را می‌پرسند.

– تادئوس. از یازده حواریون حضرت عیسی، دو نفرشان در ایران شهید شدند. در نقاشی معروف شام آخر داوینچی هم تصویرش کشیده شده.   

– از این دو حواری، آثاری هم در انجیل هست؟

– بله! بله! داریم.

– نام ارمنی این کلیسا چیست؟

– سن تادئوس.

 

 

[صحبت‌ها ادامه می‌یابد در حالی‌که میزبانان فارغ از آقا رو به مادر و خواهر شهید می‌نشینند و برایشان دعا می‌کنند.]

– امیدواریم دل شما شاد باشد. این غم‌های بزرگ تأثیرش در شما، ایجاد نورانیت باشد. چون این غم‌ها و این فشارهای روحی، در انسان نورانیت ایجاد می‌کند و رحمت الهی را جلب می‌کند. خودمان را باید اهل قبول رحمت الهی بکنیم. 

 

بعد این جملات، آقا، دو هدیه به مادر و خواهر شهید می‌دهند. 

 

وقتی سوال شد که مادر شهید خدمت آقا چه عرضی دارند، مادر، شهید با ادب، اشک چشمش را پاک می‌کند.

 

– ما هیچ چیز نمی‌خواهیم. اگر قرار است کمکی به ما بکنند، خواهش می‌کنم به شهدایی که بچهٔ کوچک دارند، به آن‌ها کمک بکنند. من خیلی راضی می‌شوم به آن‌ها کمک بشود.

 

راستش در برابر این مادر شهید، احساس خضوعی تعریف ناپذیر پیدا کردم. مادران شهدا از ناشناس‌ترین نعمت‌های پوشیدهٔ خدا هستند! 

آقا با گفتن جملهٔ «ان‌شاءالله موفق باشید» برمی‌خیزند و از خانوادهٔ شهید گاگیک تومانیان خداحافظی می‌کنند.

 

همیشه در شب‌های قدر فکر می‌کردم که چه عمل و عبادتی، بیشترین اثر را در سرنوشت ملت و انقلاب ما، در سال آینده دارد؟ حالا فکر می‌کنم لبخند رضایت مادر شهید تومانیان و دعای او، یکی از مؤثرترین اعمال شب قدر باشد.

 

در این شرایط، رهبر حکیم ما، با الهامات الهی و استمداد از تعالیم علوی، با فراست دریافته‌اند که افضل اعمال شب قدر امسالشان، شاد کردن دل آن‌هایی است که رنج کشیدند و ملامت چشیدند، اما نشکستند.

 

پرده سوم: عیسی دم

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهید وارطان آقاخانیان در تاریخ ۶۴/۱۰/۵

شهید وارطان آقاخانیان، محل شهادت: جزیرهٔ مجنون، عراق، تاریخ شهادت: ۶۴/۹/۱۸

 

 

شب، شب عید است، شب میلاد حضرت مسیح. قرار است اولین جایی که به‌عنوان عید دیدنی می‌رویم، منزل عموگابریل باشد. به زبان ارمنی شعر می‌گویم و به اشعار بزرگان شعر فارسی بسیار علاقه مندم. مقالهٔ «حافظ و مسیح»ام را امروز در مجلهٔ پروین چاپ کرده‌اند.

 

خانهٔ عموگابریل حسابی شلوغ است و اکثر فامیل جمع شده‌اند اینجا. همه هستند به‌جز پسرعموی جوانم، وارطان. سلطهٔ غم و غصه، رنگ کریسمس را از خانه زدوده، عموگابریل و زن‌عمو در این پانزده روز، به‌اندازهٔ پانزده سال پیر شده‌اند. 

 

زنگ خانه به صدا درمی‌آید و لحظاتی بعد، پسرعمویم با دو جوان که ارمنی هم نیستند، یاالله گویان وارد خانه می‌شوند. ظاهراً از قبل قرار بوده که گروهی امشب بیایند و مصاحبه‌ای تهیه کنند. نمی‌دانم عمو و زن عمو با این حال و روز، با چه دل و دماغی می‌خواهند حرف بزنند. هر چه باشد فقط دو هفته از شهادت وارطان گذشته است.

 

دو جوان عمو را به گوشه‌ای خلوت می‌کشانند و چیزهایی به او می‌گویند، رنگ چهرهٔ عمو از شنیدن حرف‌های جوان عوض می‌شود! 

 

عمو بعد از شنیدن حرف‌های جوان، سریع به طرف جمع ما می‌آید و می‌گوید: مهمان مهمی الآن به خانمان می‌آید. از تعجب چشمانم گرد می‌شود! کیست که به‌خاطرش عمو سرزنده شد؟  

خدای من! باور کردنی نیست! این کسی که از در وارد شد و با تک تک ما سلام و احوال‌پرسی کرد، آقای خامنه‌ای است.

 

 

آقای خامنه‌ای خیره به قاب عکس وارطان شده‌اند و عمو و زن عمو و همهٔ ما خیره به ایشان! از نزدیک، چهره‌شان، عجیب روشن و تماشایی است! از ایشان چند خاطرهٔ خیلی برجسته در ذهن دارم، همین چند ماه پیش که در نماز جمعه تهران، بمبی منفجر شد، به خودم بالیدم برای داشتن یک چنین رئیس جمهور شجاعی! اما وقتی این رفتار مهرمندانهٔ آقای خامنه‌ای را کنار آن سخنرانی‌های قاطعشان قرار می‌دهم، می‌فهمم که سکهٔ شجاعت و صلابت و اقتدار ایشان، روی دیگری هم دارد: محبت و مهربانی و لطافتی که بی حد و مرز می‌نماید.

 

آقای خامنه‌ای با صحبت‌هایی شیرین و جذاب و دلنشین، دربارهٔ ارادت مسلمان‌ها به حضرت عیسی مسیح و شهدای مسیحی صدر مسیحیت، حرف‌هایشان را پی می‌گیرند. ایشان زمانی عزم رفتن می‌کنند که دیگر از فضای اندوه‌بار خانه، اثری نمانده‌است و غم و غصه از چهره‌ها رفته است.

 

از همان موقعی که حاج‌آقا خداحافظی کردند و رفتند، ناخودآگاه بیتی از جناب حافظ فکرم را مشغول کرده، یک صفحهٔ سفید می‌آورم…   

 

تو آمدی و قصهٔ احساس، سرگرفت

ققنوس دل، در آتش عشق تو پر گرفت 

دیگر ز درد و داغ، شکایت نمی‌کنیم 

تو آمدی و این شب یلدا، سحر گرفت 

مادر اگرچه پای پسر پیر گشته‌است  

بغض شکسته، گرچه گلوی پدر گرفت   

لبخندهای گرم تو غم را ز یاد برد 

خورشید روی خوب تو جای قمر گرفت  

«بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت»

 

پرده چهارم: حقوق بشر واقعی

 

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهیده ژرمن پورگورگیس و همسرش شهید آقاجان اودیشو و دخترش شهیده رامینا اودیشو، در تاریخ ۷۰/۱۰/۴

 

شهدای بمباران تهران، تاریخ شهادت: ۶۶/۱۲/۲۱

 

شب عید پاک بود و تو روزه بودی، یعنی همه روزه بودند. ژرمن و دخترش رامینا و دامادت از صبح آمدند کمکت. شب آن‌قدر خسته بودی که قبل از بقیه خوابت برد. دخترت و شوهر و بچه‌اش هم همان‌جا خوابیدند. اما کاش رفته بودند. ژرمن دختر اولت بود و تو جانت می‌رفت برای او. عاشق این زن و شوهر عاشق بودی. البته تا وقتی نوه‌ات رامینا به دنیا آمد و تمام دلت را گرفت.  

 

گوشَت آن وقت هم کمی سنگین بود، خوابت هم همین‌طور، وقتی بیدار شدی که دود و خاک انفجار راه نفست را گرفت. با سرفه از خواب پریدی، ژرمن را صدا زدی که بپرسی چه شده؟ بیاید کمکت، اما جواب نداد. یک لحظه، فکری شوم و وحشتناک، همراه بوی دود و آتش، گلویت را فشار داد. فریاد کشیدی: ژرمن… ژرمن… رامینا… رامینا! اما از داخل خانه هیچ صدایی نیامد. از بیرون اما صدای داد و فریاد بلند بود.

 

[su_note]

حتما بخوانید »» معرفی کتاب مسیح در شب قدر + دانلود رایگان نسخه انگلیسی

[/su_note]

 

یا عیسی مسیح! موشک نصف خانهٔ تو و همسایه‌ات را ویران کرده بود. دم در، چشمت افتاد به پسرت ابراهیم که سر تا پا خاکی بود. چقدر حضورش برایت لازم بود. تو را که دید، روی زانو افتاد و به زبان آشوری صدایت کرد: یِمَّه! چند دقیقه در آغوش هم گریه کردید، بدون حرف. نمی‌دانستی باید آرامش کنی یا آرامت کند…

 

الان که سه سال از آن روزها گذشته و جنگ هم تمام شده، هنوز دنیا همان دنیاست هنوز هیچ‌کس صدای تو و هزاران مادر مثل تو را در دنیا نمی‌شنود. زمانی که مردم شعار می‌دادند: «موشک جواب موشک» امام مدافع حقوق بشر بود به شرطی اجازه می‌داد که به مردم آسیبی نرسد. اما اکنون کافی است یک قاتل جنایت‌کار، در گوشه‌ای از ایران، به سزای عملش برسد؛ چنان فریاد حقوق بشر می‌زنند که گویا گروهی از پاک‌ترین و بی گناه‌ترین مردم، مظلومانه قتل عام شده‌اند.

 

اما ایران تو همان‌طور پشت حق و حقوق واقعی تمام انسان‌ها مانده. امام دو سال پیش از دنیا رفت، اما جانشین او هم از همان جنس است و از نسل همان بزرگ‌مرد تاریخ؛ امام علی و حالا شب کریسمس سال هفتاد، همین مرد، یعنی آقای خامنه‌ای می‌خواهد بیاید اینجا. خانهٔ تو که مادر و مادرخانم و مادربزرگ شهیدی.

 

رهبر مقتدر انقلاب مظلوممان، با لبخند و سلام وارد می‌شوند و اول سراغ تو را می‌گیرند. حاج‌آقا وقتی می‌فهمند که از آشوری‌های ارومیه هستی، چند سؤال از ارومیه و آشوری‌های آن و این‌که آیا

 

ترکی بلدی یا نه می‌پرسند؟

– ترکی بلدید و آشوری بلدید و فارسی؟ 

– بله.  

 

عروست که ماشاءالله سرزبان‌دار است، می‌گوید: ارمنی هم بلدند.  

صحبت از کلیسای آشوری‌ها و ارمنی‌ها می‌شود و عروست می‌گوید که کلیسای آشوری‌ها در خیابان قوام‌السلطنه است. حاج آقا از اسم خیابان تعجب می‌کنند. می‌پرسند که اسم جدید خیابان چیست؟«قوام‌السلطنه که مرد و رفت!»

 

و همه می‌خندیم. می‌گوید: «سی تیر» است و این باعث می‌شود آقای خامنه‌ای تاریخ مختصری از قوام و سی تیر بگویند. 

 

– چون سی تیر را قوام‌السلطنه به‌وجود آورد و این‌ها لج کردند با قوام‌السلطنه. روز سی تیر، روزی بود که دکتر مصدق در سال ۱۳۳۱ استعفا کرد، مردم آمدند به خیابان‌ها، برای این‌که مصدق بیاید سر کار. شاه هم قوام‌السلطنه را کرد نخست وزیر. قوام‌السلطنه گفت که سیاست را کشتی‌بان دیگر آمد؛ من اِل می‌کنم، من بِل می‌کنم، می‌کُشم، می‌بندم، جمع نشوید در خیابان‌ها. مردم هم اعتنا نکردند، جمع شدند. مرحوم آیت‌الله کاشانی پیغام داد که جمع بشوید، آمدند. قوام‌السلطنه بیست‌وچهار ساعت نکشید که استعفا کرد، مجدد هم مصدق آمد سرکار. این هست که قوام‌السلطنهٔ سابق را گذاشتند سی تیر. خوش ذوقی به‌خرج دادند.  

 

فکر می‌کنید ما که این همه سال است نزدیک خیابان سی تیر زندگی می‌کنیم، اصلاً این چیزها را می‌دانستیم؟! چه قصه‌ای دارد این خیابان!

 

حالا با این صحبت‌ها فضای این مهمانی صمیمی شده. حتی دوست داری برایشان درد و دل کنی، از آن شب سیاه و دردناک. خودشان به تو این فرصت را می‌دهند. 

 

– در نظام اسلامی، جمهوری اسلامی همین است؛ یعنی شهروندان، آن کسانی که در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند، اینها با هم فرقی نمی‌کنند. ما موظفیم به عنوان کسانی که مسئولیت کشور را دارند، از آحاد مردم دفاع کنیم و حراست کنیم. ما وقتی بخواهیم از حقوق کسی دفاع کنیم، نمی‌پرسیم شما دینت چیست، نه؛ شهروند ماست، متعلق به این کشور است و فرزند این خانواده است؛ ما باید از او دفاع کنیم و دفاع هم می‌کنیم.

 

منبع: مجله مهر – احسان سالمی

دسته‌ها
کیوسک

آموزش حذف اکانت اینستاگرام به صورت تصویری

حذف اکانت اینستاگرام
حذف اکانت اینستاگرام

پاک کردن صفحه اینستاگرام خود تنها طی چند مرحله کوتاه

 

محبوبیت زیاد یک شبکه اجتماعی و حضور تعداد بسیاری از افراد در آن که زمان زیادی را نیز در آن صرف می‎کنند، می‌تواند گهگاه دردسرساز شود. قرار گرفتن عکس‌های شخصی یک کاربر در اختیار برخی افراد سودجو، گذران وقت بیش از اندازه در این رسانه، حساس شدن شخصی خاص از اطرافیان درباره حساب کاربری اینستاگرام و پدید آمدن نزاع‌های این چنینی تنها گوشه‌ای از مشکلاتی هستند که ممکن است با فعالیت بیش از اندازه و خارج از چهارچوب خاص، برای یک فرد اتفاق بیفتد.

 

چه مقصر خود ما باشیم و چه دیگران تفاوتی ندارد، چرا که زندگی واقعی و فیزیکی بسیار بیش از این ارزشمند بوده و این شبکه‌های اجتماعی گذران که طبق تجربه محبوبیت آن‌ها تنها برای چند سال بیشتر دوام نمی‌آورد، نباید در زندگی ما اختلال ایجاد کنند. در چنین مواقعی پاک کردن اکانت اینستاگرام و یا هر شبکه اجتماعی مشابه به عنوان تر خلاص، بهترین راهکار خواهد بود. در نظر داشته باشید این پایان کار نیست. ثبت نام مجدد در اینستاگرام در زمان‌های بعدی وقت زیادی از شما نخواهد گرفت و دوستان واقعیتان نیز همواره حتی بعد از گذشت مدت‌ها از غیبت‌تان با شما خواهند ماند، از همین رو در پاک کردن اکانت اینستاگرام اگر تبدیل به یک دردسر برای شما شده به خود شک راه ندهید.

 

نکات مهم در خصوص حذف اکانت اینستاگرام :

۱- بر خلاف برخی برنامه ها نظیر واتس اپ، حذف اینستاگرام از طریق خود نرم افزار اینستاگرام امکان پذیر نبوده و این کار باید حتما از درون وبسایت رسمی اینستاگرام صورت گیرد.

۲- پس از حذف اکانت، تمامی موارد اعم از  تصاویر، ویدئوها، کامنت‌ها، لایک‌ها، دوستان، فالوئرها و… کاملا پاک خواهند شد پس اگر ویدئو و یا تصاویر با ارزشی دارید قبل از حذف اکانت از آنها بکاپ گیری کرده و آن ها را در جایی ذخیره کنید.

۳- طبق گفته اینستاگرام، پس از پاک شدن اکانت، دیگر کسی امکان ساخت حسابی با همان نام را نخواهد داشت!

 

قدم اول در حذف اکانت اینستاگرام

 

ابتدا روی دکمه قرمز زیر کلیک کنید تا با مرورگر وارد صفحه حذف اکانت وب‌سایت اینستاگرام شوید. توجه کنید که نمی‌توان با استفاده از خود اپلیکیشن این کار را انجام داد. ممکن است باز شدن صفحه اول به دلیل شلوغی با کمی کندی روبرو باشد که با استفاده از یک اینترنت بهتر و یا مراجعه در وقت دیگر این کار را انجام دهید.

[button color=”red” size=”big” link=”https://www.instagram.com/accounts/remove/request/permanent/” icon=”” target=”true”]حذف اکانت اینستاگرام[/button]

لینک بالا را می توانید در مرورگر رایانه خود و یا مرورگر موبایل خود ( مثلا اپرا یا کروم) باز کنید

اگر وارد صفحه اینستاگرام خود نشده اید باید با وارد کردن رمز و نام کاربری ( یوزرنیم) وارد اینستاگرام شوید . (سپس دوباره با کلیک روی لینک بالا به صفحه حذف بروید )

 

اینستاگرام در بخش Why are you deleting your account دلیل پاک کردن اکانت را می‌پرسد و سعی می‌کند با ارائه راهکارهای احتمالی شما را از این کار منصرف کند!!! اگر تنها به پاک کردن صفحه اینستاگرام خود فکر می‌کنید، چندان اهمیتی هم ندارد و می‌توانید گزینه Something Else را برگزینید. تا کادر وارد کردن مجدد رمز عبور برای شما ظاهر شود.

حذف اکانت اینستاگرام
حذف اکانت اینستاگرام

رمز عبور خود را دوباره بنویسید و روی دکمه قرمز Delete my Account  کلیک کنید

سپس یک کادر دیگر باز می شود و باید برای تایید درخواست روی OK کلیک کنید .

در صفحه بعد عبارت موفقیت آمیز بودن حذف اکانت اینستاگرام نمایش داده می شود .

.