برنامه زنگ بیداری 239 از تولیدات سایت صدای میقات 14 خرداد ماه منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در ادامه فهرستی از برنامه های این قسمت زنگ بیداری را می خوانیم :
*نفس حق (اعمال صالحه در ماه رمضان فقط نماز شب نیست،به فقرا کمک کنید) سخنان شنیدنی استاد اخلاق آقا مجتهدی گل
*داستان صوتی روز آخر فصل دوم (دولت حق)
*بمب خنده ( وقتی کولرها خاموش میشوند) نمایشهای طنز.کاری از بروبچه های گروه نمایش زنگ بیداری
–آقایان مسئول به وعده هایتان عمل کنید (وضعیت امنیت اینطوری نمی ماند….با تو هستم که شال سفید میبندی و به مدافع حرم میخندی!!!!!!!!!!)
*گلهای یاس (وقتی خرمشهر آزاد شد) به یاد فرماندهان شهید حسن باقری و شهیدطلبه مصطفی ردانی پور
چهارسال پیش در همین روزها، یکی از روزنامههای زنجیرهای اصلاحطلب تیتر یک خود را چنین تنظیم کرد: «دیروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان». در تحلیل این شعار یکی از اصلاحطلبان از فتح سنگر به سنگر عرصههای قدرت خبر داده بود.
به نظر میرسد اکنون و با تحقق این آرزو، چیزی از اشتیاق اصلاحطلبان برای کسب حداکثر قدرت کم نشده است.
روزنامه شرق،هفته گذشته با به چالش کشیدن ایده«کابینه فراجناحی» از آن به «اپوزیسیوننوازی» تعبیر کرده بود. سردبیر روزنامه شرق با قاطعیت، به خدمت گرفتن هر فرد غیراصلاحطلب را نکوهش کرده بود: «مگر مردم خودشان نمیتوانستند به اصول گرایان رأی بدهند که حالا عدهای دنبال احقاق حق آنها هستند. مردم از روحانی که با ۲۴ میلیون رأی قاطع آنها روی کار آمده، انتظار دارند کابینهای تشکیل بدهد که چهره واقعی آرای آنان را نشان دهد.»
به عبارت دیگر از نظر اصلاحطلبان معتدل، کابینه باید در انحصار و تسخیر اصلاحطلبان باشد و لاغیر. هرچند که افراد شایسته و لایق در جناحهای دیگر وجود داشته باشند.
اما اصلاحطلبان تندرو با صراحت بیشتری با مقوله «قدرتطلبی» مواجه شدهاند. خانم فائزه رفسنجانی در مصاحبهای تأکید میکند که نباید اصلاحطلبان از واژه «قدرتطلبی» بترسند و نباید پشت کلماتی مانند خدمت به مردم، تمایل به قدرت را پنهان کنند.
ایشان میگوید:«متأسفانه ما بعد از انقلاب ادبیاتی را رایج کردیم؛ می گوییم دنبال قدرت نیستیم؛ ما دنبال خدمت هستیم. با این الفاظ میخواهیم «قدرت طلبی»خودمان را که به نظر من بد نیست، منفی ارائه دهیم و بگوییم ما بخش مثبت این قضیه را دنبال میکنیم. «حزب» بدون «قدرت» و «قدرت» بدون «حزب» نمیشود. یعنی افراد میآیند در انتخابات تلاش میکنند تا قدرت را به دیگران بدهند؟»
شیفتگی عجیب و اشتیاق غیر قابل وصف به قدرت اصلاحطلبان سابقهای چند دههای دارد. جناح چپ و اخلاف آنها یعنی اصلاحطلبان هرگاه به قدرت دست پیدا کردند به سرعت مجاری جدید قدرت را جستجو کرده و دست غیر همفکران خود را کوتاه کردند.
اکنون نیز اشتیاق رسیدن به قدرت، برخی اصلاح طلبان را دچار این توهم کرده که انگیزه مردم از حضور در انتخابات، بیرون راندن آقای آبی از بهارستان و پاستور بود و بر مسند قرار گرفتن آقای قرمز و فراموش میکنند که مردم به دنبال حل مشکلات فرهنگی و معیشتی خود بودند که به دامان یک جناح سیاسی متفاوت پناه بردند. والا برای مردم جناح آبی و قرمز اگر نتوانند مشکلات آنها را حل کنند، پشیزی ارزش ندارد.
خصلت قدرتطلبی که ظاهراً اصلاحطلبان دیگر ابایی از الصاق کردن آن به هویت خود ندارند، میتواند بسیار آسیبزا باشد.
اول اینکه هرگاه قدرتطلبی با بسیج تودهای هواداران افراطی همراه شود به فاشیسم میانجامد. تجربههای سازمان منافقین گواه این ادعاست. البته خوشبختانه دولت مستقر تا کنون به این انحصارطلبیها تن نداده و حتی مشاور رئیس جمهور این سهمخواهیهای بیموقع را مورد سرزنش قرار داده است.
به علاوه، دولت مستقر در بسیج تودهای هواداران متعصب و مجازی که در واکنش به شعارهای هشدارآمیز روز قدس و اشعار پیش از نماز عید فطر، کلیک به دست شده و توفان به راه انداختند، احتیاط به خرج داده است؛ اما به هر حال فاشیسم ممکن است هرلحظه از کنار هم قرار گرفتن قدرتطلبی سران اصلاحات و لشکر هواداران و احساسی، سربرآورد و این چیزی است که دلسوزان هر دو جناح را نگران کرده است.
دومین نکته این است که اصولاً روشنفکری و تقاضا برای اصلاح جامعه با قدرتطلبی سازگار نیست. تاریخ نشان داده که روشنفکران از خودگذشته که برای خود رسالت اصلاح جامعه را قائل بودهاند، از منافع شخصی گذشتهاند و همین امر به موفقیت آنها منجر شده است؛
اما روشنفکرانی که در دام قدرتطلبی افتادند از اصلاح باز ماندند و جز ننگ نامی برایشان باقی نماند. نمونه ایرانی این اصلاحطلبان، میرزا حسین سپهسالار است که با اندیشه اصلاحات پا به عرصه سیاسی گذاشت و طمع به قدرت و ثروت، باعث شد که پس از دریافت رشوه در قرارداد رویترز، با فضاحت کنار برود.
سومین آسیب قدرتطلبی اصلاحطلبان این است که حرص به قدرت نهایت ندارد و سرانجام یک فرد یا جریان را از درون نابود میکند. در این زمینه به داستان کوتاه «یک آدم چقدر زمین میخواهد؟» نوشته تولستوی اشاره میکنم که به خوبی و در قالب تمثیل نشان میدهد که چگونه «حرص و منفعتطلبی» به نابودی منجر میشود.
این داستان، زندگی دهقانی را روایت میکند که این بخت را مییابد تا با پیمودن هر میزان از زمین در یک روز، مالک آن شود. حرص به کسب زمین بیشتر، او را وادار کرد که با تمام توان مسیر را حرکت کند؛ اما درست لحظهای که به پایان مسیر رسید، قلبش از کار ایستاد و مرد! حرص و منفعتطلبی او را از پای درآورد. «دهقانان گودالی در زمین کندند و او را در آن قرار دادند. طول این گودال در حدود پنج قدم و عرض آن تقریباً دو قدم بود. این گودال کوچک تمام زمینی بود که دهقان حریص حالا به آن احتیاج داشت!»
یادداشتی از دکتر محسن ردادی ( استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) ؛ در صبح نو (258)
درسگفتارهای تابستانه مدرسه آفاق حکمت برگزار میشود
رویکرد «مسألهمحور» به علوم انسانی و اسلامی
با گرمتر شدن تابستان، دورههای آموزشی تابستانه «مدرسه آفاقِ» موسسه علمی فرهنگی آفاق حکمت هم در حال گرم شدن است. دورههایی که آمده است تا خلاهای سرفصلهای آموزشی حوزه و دانشگاه را در زمینه علوم انسانی و علوم اسلامی پر کند. موضوعاتی مانند تاریخ علم اخلاق، تاریخ فلسفه اسلامی، تاریخ علم فقه و اجتهاد و… از موضوعاتی است که مدرسه آفاق بر آنها دست گذاشته تا طلاب و دانشجویانی که روزمرگی محیط علمی آنها را از بازاندیشی در مبانی علمی بازداشته، با کلاسهای مدرسه آفاق به این مهم نائل شوند.
زمستان و بهار گذشته بود که مدرسه آفاق کار خود را با دورههایی با عنوان «طیفبندی حوزه علمیه در نسبت با علوم انسانی» آغاز کرد. چهرههایی مانند آقایان محسن اراکی، سید مهدی میرباقری، مرتضی جوادی آملی، احمد واعظی و… در این دوره که در شهر قم برگزار میشد، رویکردهای متفاوت خود را نسبت به علوم انسانی ارائه دادند تا دانشجویان و طلبهها تصویری کلی از نسبتهای گوناگون جریانهای فکری حوزوی با علوم انسانی داشته باشند.
حالا و در فصل تابستان، علاوه بر اینکه دوره طیفبندی حوزه علمیه، به صورت مجازی و الکترونیکی در سایت مدرسه آفاق در دسترس قرار گرفته، دورههایی جدیدتر هم در دست برگزاری است. دوره «جریانشناسی سیاسی فرهنگی تاریخ معاصر» با حضور اساتیدی مانند موسی نجفی، عبدالحسین خسروپناه، موسی فقیه حقانی، محمد حسین صفار هرندی، منوچهر محمدی، صادق کوشکی، عادل پیغامی، به صورت مجازی برگزار خواهد شد
که مشتمل بر بیش از ۳۲ ساعت محتوای آموزشی با عناوینِ مشروطه و نسبت آن با انقلاب اسلامی، اهمیت صفویه در تاریخ ایران و نسبت آن با انقلاب اسلامی، جریان شناسی نظام سلطه در دنیای معاصر، جریانشناسی روشنفکری از مشروطه تا امروز، جریانشناسی روحانیت قبل و بعد از انقلاب، جریانشناسی احزاب و گروههای سیاسی، جریانشناسی فکری سیاسی جهان اسلام، جریانشناسی سنتگراها قبل و بعد از انقلاب، جریانشناسی اقتصاد ایران، جریانشناسی سینما بعد از انقلاب اسلامی و… خواهد بود.
سیر تفکر، فرهنگ و تمدن در اسلام، ایران و غرب، عنوان دوره آموزشی مجازی دیگری است که توسط دکتر محمد رجبی ارائه خواهد شد. اما علاوه بر اینها درسگفتارهای حضوری تازهای هم توسط مدرسه آفاق در مرداد و شهریور امسال برگزار خواهد شد: تاریخ علم اخلاق با ارائه حجتالاسلام دکتر مهدی علیزاده، مروری بر اندیشه تجدد با ارائه دکتر مهدی مشکی، تاریخ فلسفه اسلامی با ارائه دکتر سید محمدتقی چاوشی و تاریخ فقه و اجتهاد با ارائه حجتالاسلام دکتر رضا اسلامی.
درسگفتارهای مدرسه آفاق حکمت به دو شکل عمومی و تخصصی برگزار میشود. درسگفتارهای عمومی موضوعاتی را شامل میشود که طیف مخاطبانش عموم طلاب و دانشجویان هستند، اما درسگفتارهای تخصصی شامل طلاب از سطح دو به بالاتر و دانشجویان کارشناسی ارشد به بالا در رشتههای مرتبط با دوره خواهد شد.
دکتر مسعود معینیپور، رئیس مدرسه آفاق حکمت و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم، درباره مدل مفهومیای که درسگفتارهای مدرسه آفاق از آن تبعیت میکند، به ما میگوید: «در حوزه علوم اسلامی بنا داریم که هفت علم اصلی، یعنی کلام، فلسفه، اخلاق، عرفان، تفسیر، حدیث و فقه را در چهار برش بررسی کنیم. این چهار برش شامل تاریخ این علوم، جریانشناسی شخصیتها و مکاتب و آثار اصلی هر حوزه، چگونگی تحصیل و تدریس این علوم، و علوم اسلامی و مسألههای روز میشود.»
او درباره خلأیی که دورههای «تخصصی» آموزشی مدرسه آفاق درصدد پر کردن آن است میگوید: «متاسفانه بعد از کتاب آشنایی با علوم اسلامی شهید مطهری، منبعی برای آشنایی طلاب با کلیت علوم اسلامی وجود ندارد و طلاب نمیدانند که کدام رشته علمی را برای آینده تحصیلی خودشان باید برگزینند و فضای رسمی حوزه به آنها کمکی نمیکند.»
معینیپور هدف دورههای «عمومی» مربوط به علوم انسانی و علوم اسلامی را ورود از مسائل کلی به مسائل جزئیتر میداند. او از دوره آینده مدرسه آفاق با عنوان «جریانشناسی فقه حکومتی» نام میبرد که قرار است رویکردهای کلان حوزه علمیه در باب حکومت را بررسی کند. بررسی دیدگاهها و جریانشناسی علوم انسانی اسلامی (جامعهشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی و…) هم از دیگر سرفصلهایی است که معینیپور خبر از برگزاری دورههایی با این موضوع میدهد.
او تاکید میکند که اساتیدی که در درسگفتارهای مدرسه آفاق شرکت میکنند، میتوانند درخواست خود را برای برگزاری دورههای تخصصیتر و جزئیتر درباره رویکرد خودشان در علوم انسانی اسلامی، ارائه دهند.به گفته معینیپور، مدرسه آفاق علاوه بر چارچوب مفهومیای که در برگزاری درسگفتارها دنبال میکند، معیار دیگری را هم در نظر دارد و آن توجه به پیشینه تحقیقاتی اساتید است.
به این ترتیب که برخی اساتید در پژوهشها و پایاننامهها گذشته خودشان تجربیاتی به دست آوردهاند که جایی در ساختار رسمی دانشگاه و حوزه برای طرح این یافتهها ندارند و مدرسه آفاق میتواند زمینهای را برای ارائه این یافتهها در قالب درسگفتار فراهم کند.
معینیپور میگوید: بعضی از درسگفتارها قابلیت دارند که در فضای بینالمللی با زبانهای عربی و انگلیسی ارائه شوند و مدرسه آفاق قصد دارد تا با استفاده از اینترنت به فضاهایی مانند جنوب شرق آسیا، کشورهای عرب زبان و دیگر حوزههای جغرافیایی و فرهنگی وارد شود.
او «تحولخواهی» و «مسألهمحور بودن» را دو دغدغهای دانست که مدرسه آفاق آن را در برگزاری دورههای آموزشی لحاظ میکند. معینیپور درباره مسألهمحور بودن دورهها گفت: «قصد داریم نشستهای تحلیلیای را درباره موضوعات روز برگزار کنیم و با دعوت از پژوهشگران حوزه و دانشگاه از مشربهای مختلف فکری آن را به بحث بگذاریم تا تضارب آرای نخبگان را شکل دهیم.
این یکی از اقداماتی است که برای نزدیکتر شدن به رویکرد مسألهمحور انجام خواهیم داد. موضوعاتی مانند جامعهشناسی شرکت مردم در انتخابات میتواند فرود عقبه نظری اساتید در مسأله روز را نشان دهد.»
معینیپور تمرکز بر آثار علمی مسألهمحور را یکی دیگر از راهبردهای موسسه آفاق برای نزدیکی به افق مسألهمحور بودن عنوان کرد و توضیح داد: «کتابها و مقالاتی توسط اساتید و پژوهشگران تولید میشود که کسی آنها را نمیخواند و نگاه مسألهمحور در آنها بسیار پررنگ است. این آثار جز در مواردی که جنجال سیاسی به وجود میآید خوانده نمیشوند.
یکی از کارهایی که قرار است انجام شود برگزاری درسگفتوگوهایی مبتنی بر متون علمی تولید شده است. مثلاً مجموعه مقالات دکتر پارسانیا درباره روششناسی حکمت صدرا، میتواند مبنایی برای ارائه این طرح و ادعای علمی باشد و از این طریق به بحث و گفتوگو گذاشته شود.»
علاقهمندان برای شرکت در این درسگفتارها و کسب اطلاعات بیشتر میتوانند به سایت مدرسه آفاق حکمت به نشانی www.afaghehekmat.ir مراجعه کنند.
[su_note note_color=”#9ff7b5″]
آنطور که در وبسایت موسسه آفاق حکمت آمده است اهداف این موسسه شامل سه مورد است :
هدف اول زمینه حرکت موسسه به سمت پژوهش را تامین خواهد کرد و میتوان گروهها و کارگروههای علمی در موضوعات و مسائل تخصصی را در آینده شکل داد تا از طریق نیروهای آموزش یافته، برخی از نیازهای پژوهشی با رویکرد حکمت نظری و عملی از طریق کادر تربیت شده در این درس گفتارها تامین شود. هدف دوم نیز گامی بلند در عرصه تبلیغ و ترویج محتوای برآمده از مبانی اسلام ناب در کشور و حتی جهان اسلام خواهد بود. هدف سوم نیز تربیت نیرو در سطوح و زمینه های مختلف به منظور تامین نیروهای مومن، انقلابی و کارامد در عرصه علم و فرهنگ و سیاست و اقتصاد را دنبال خواهد نمود.
ششم تیرماه ۶۰، طبق برنامهٔ شنبه شبها، رهبر انقلاب که تازه از جبهه برگشته بودند، به مسجد ابوذر رفتند تا مانند همیشه جلسات فرهنگی و تبیینی خود را ادامه دهند. گروهک فرقان که پیش از این، ترور مغزهای متفکر انقلاب اسلامی را در دستور کار قرار داده و شهید مطهری را هم به شهادت رسانده بود، از فرصت حضور امام جمعهٔ تهران در مسجد ابوذر برای ترور ایشان استفاده کرد. فرقان طراحی ترور خود را به صورت دقیق انجام داده بود، اما “مشیت الهی” جور دیگری رقم خورد. برای همین، علیرغم انجام شدن ترور، رهبر انقلاب، با وجود جراحتهای شدید، زنده ماندند.
۳۶ سال بعد از آن روز، مستندی از تلویزیون بههمین مناسبت پخش میشود. در بخشی از این مستند، دوربین سمت کتابخانهٔ این مسجد رفته و از کتابهای موجود در آن چند فریمی نشان میدهد. دست بر قضا، رهبر انقلاب این بخش از مستند را میبینند و همین هم انگیزهای میشود برای ایشان، که تعدادی کتاب، به کتابخانهٔ این مسجد اهدا کنند.
چند روز بعد، نمایندهای از طرف ایشان، ۱۱۵ جلد که شامل ۴۲ عنوان کتاب بود، همراه با دستخطی از رهبر انقلاب، به این مسجد برده و تحویل امام جماعت آن میدهند. کتابهایی که بیشتر آنها جنبه “دینی” و “اخلاقی” دارند. کتابهایی نظیر نهجالبلاغه (ترجمهٔ مرحوم دشتی)، میزانالحکمة، کیمیای سعادت، شرح گلشن راز، اسرارالصلوة، فیه ما فیه و مجلدات مختلف اخلاق ربانی حاجآقا مجتبی تهرانی در بین آنها خودنمایی بیشتری میکنند.
در این بین برخی کتابها نیز جنبهٔ فرهنگی و اجتماعی دارند، کتابهایی مانند دریغ است ایران که ویران شود، علل انحطاط تمدنها از دیدگاه قرآن، اصحاب امام حسن مجتبی(ع)، نقش وهابیت در ترویج خشونت و اسلامهراسی در دنیای کنونی و فرهنگ فارسی عمید. چند کتاب هم با موضوع دفاع مقدس در آنها به چشم میخورد، کتابهایی چون رمز موفقیت در فرماندهی، سر دلبران، افلاکی خاکی، بلندای نخل، بگو ببارد باران، شهید از حرم تا به حرم، درد شیرین و خداحافظ دنیا.
تصاويری از کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر تهران
آیین اختتامیه پنجمین دوره سوگواره عاشورایی عکس و پوستر هیأت با حضور اساتید و هنرمندان هیأتی از سراسر کشور در مجتمع فرهنگی یاوران مهدی (عج) (صبح جمعه شش مرداد ) برگزار شد.
آقای مسعود نجابتی استاد عالی گرافیک در بخشهایی از مراسم اختتامیه با اشاره به ابراز خرسندی از حضور در جمع هنرمندان هیأتی گفت: به شهادت داوران کیفیت آثار ارسالی نسبت به دورههای قبل بسیار بالا بود طوری که اگر آثار دوره قبل ارسال میشدند قطعاً رد میشدند.
این استاد گرافیک با اشاره به اهمیت تشکیل جبهه هنری افزود: مهمترین دغدغه این روزهای من این است که با این نسل طلایی که در گرافیک وارد شدهاند تشکیل جبهه هنری دهیم. گرافیک انقلابی، گرافیست و طراح انقلابی هم میخواهد و خوشحالم که این سوگواره در حال حرکت به سمت چنین هدفی است. در بخشهایی از مراسم اختتامیه منشور حضرت امام (ره) به همراه تابلوی خوشنویسی شده به رسم یادبود توسط حجت الاسلام پناهیان و کمال الدین شاهرخ به مسعود نجابتی اهدا شد.
استاد پناهیان
شعائر حسینی را زیبا نشان دهیم
حجتالاسلام علیرضا پناهیان از دیگر حاضران در مراسم اختتامیه هم با اشاره بر جایگاه هنر و لزوم پرداخت مسائل از این نگاه گفت: هنرمند وقتی هنرش را خرج جایگاههای روحانی و نورانی میکند بهترین لحظات زندگیاش را تجربه میکند.
استاد پناهیان با اشاره به اینکه طراحان و هنرمندان میتوانند صحنههای شگفتانگیزی خلق کنند و در مقابل هجمههای رسانهای دشمن جریانساز باشند، گفت: تولید آثار هنری برای امام حسین (ع) هرگز نباید متوقف شود. باید مراجع عظام تقلید را برای تقدیر از هنرمندان به سبک امام صادق (ع) دعوت کنیم.
استاد پناهیان در ادامه با اشاره بر لزوم نگاه هنری به شعائر حسینی هیأت اضافه کرد: باید آثاری زیبا و فاخر از شعائر حسینی به جهانیان نمایش داد. امام حسین (ع) زیباست و باید عزای امام حسین (ع) را هم زیبا به تصویر کشید.
این کارشناس و فعال فرهنگی در ادامه با اشاره به اهمیت و ظرفیت اربعین حسینی برای خلق و انتشار آثار فاخر هنری افزود: در سفر دومی که از طرف دانشگاه هنر به اربعین داشتم، استاد نجابتی هم حضور داشت؛ ایشان به طور بداهه روی پارچهای سفید یک «لبیک یا حسین» بسیار زیبا و هنری نوشت و همین شد بیرق کاروان ما؛ همین یک اتفاق هنری بود که در آن فضا بهوجود آمد و میشود از آن مستند فاخری هم تولید کرد.
پناهیان با تأکید بر اینکه باید وارد فضای بینالمللی شد و با انتشار آثار فاخر امام حسین (ع) را معرفی کرد، افزود: باید با حفظ هویت اسلامی خود با دیگر کشورهای مسلمان تعامل داشته باشیم.
کشورهای مظلوم آفریقا و آمریکای جنوبی که از قدیم مورد ظلم مستکبران قرار دارند، بسیار در سبک عزاداری به ما نزدیک هستند.
استاد نادر طالب زاده
حرفهایمان را هنرمندانه بزنیم
استاد نادر طالب زاده ، کارشناس ارشد رسانه نیز در بخشهایی از این مراسم با اشاره به اینکه هیأت یکی از هستههای اصلی تبلیغات شیعه است، گفت: هنرمندان هیأتی رسالت تبلیغی این جریان را برعهده دارند.
باید فرهنگ اهل بیت و فرهنگ امام حسین (ع) را صادر کرد و اول باید از کشورهای مظلومِ آفریقا شروع کرد زیرا در آن ظرفیتی پنهان است که پیامبر اسلام (ص) آن را درک و به مردم مظلوم آن مناطق محبت و آنان را جذب اسلام کرد ما هم به تأسی از پیامبر باید تلاش کنیم.
استاد نادر طالب زاده در ادامه بیان کرد: امام خمینی (ره) میفرمود هنر تجلی اسلام است، اسلام فقرای دردمند، اسلام مستضعفین پا برهنه و باید بگویم هیچ کس مثل امام (ره) متوجه جایگاه هنر نبود؛ برای موسیقی، سینما، گرافیک، عکاسی و… برنامه داشت. دوام حرف حق با هنر است. امام (ره) هم حرفهایش را به هنرمندانهترین شکل ممکن میفرمود اما برخیها اصرار دارند که خود را ذلیل کنند و حاضر نیستند ظرفیتهایی را که خداوند به آنها عطا کرده ببینند.
استاد نادر طالب زاده در بخشهای دیگری از سخنان خود با اشاره به علائق فرهنگی و هنری رهبر معظم انقلاب افزود: آقا هنرمند است! کدام رهبر در جهان موسیقی، سینما، گرافیک، عکاسی و… میداند و در آنها صاحب نظر است.
در ادامه این مراسم برگزیدگان بخشهای مختلف، جوایز خود را دریافت کردند.
برنامه زنگ بیداری 238 از تولیدات سایت صدای میقات اواخر اردیبهشت ۹۶ منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در قسمت 238 به صورت ویژه به مسائل هسته ای ایران و ارتباط آن با اقتصاد بچه های آینده ایران و بحث انرژی صحبت میشود .
برنامه زنگ بیداری 237 از تولیدات سایت صدای میقات اوایل اردیبهشت ۹۶ منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در ادامه فهرستی از برنامه های این قسمت زنگ بیداری را می خوانیم :
*نفس حق (انتظار منفی و رفع مسئولیت برای ظهور دروغ است) سخنان شنیدنی شهید دکتر علی شریعتی
*بمب خنده (نمایشهای طنز) به مناسبت میلاد امام زمان عج…کاری از بروبچه های گروه نمایش زنگ بیداری
*روحانی مچکریم قسمت اول (خیانت در دولت تدبیر!!! چه کسانی سند 2030 را امضاء کردند؟! ماجرای برجام فرهنگی چیست که صدای اعتراض رهبری را هم درآورد؟؟!!)
*گلهای یاس(میثم) به یاد شهید مرتضی شکوری
*روحانی مچکریم قسمت دوم ( فریاد کارگران ایران بر سر کلید تبعیض) حملهٔ معدنچیان به ماشین رئیس جمهور!!! و…
خانم زینب موسوی یکی از شرکت کنندگان مسابقه «خندانندهشو» برنامه خندوانه است که از راهیابی به مرحله بعد این مسابقه بازماند؛ وی اخیراً صحبتهایی کرده که حاشیه ساز شده است.
زینب موسوی از شرکت کنندگان مسابقه خندانندهشو در زمان شرکت دراین مسابقه و پس از آن حواشی زیادی ایجاد کرده است. حاشیه سازیهای وی روز گذشته وارد مرحله جدیدی شد که با چاشنی توهین به مردم همراه بود.
پس از این اتفاق که مسبب آن زینب موسوی بود، تیغ حذفیات بر اجراهای خنداننده شو فرود آمد و شاید به خاطر حساسیت ایجاد شده برخی زیادهروی ها هم صورت پذیرفت. پیرو این حذفیات برخی از شرکت کنندگان از جمله زینب موسوی به انتشار برخی از جملات حذف شده، در صفحه اجتماعی خود اقدام کردند و طی آن چندین توئیت منتشر شد.
تهدیدم کردهاند!
پس از اجرای آخر زینب موسوی و باخت او در نظرسنجی مردمی، او همچنان خبرساز شد و در قالب برخی مصاحبهها با رسانههای مختلف مسائلی مطرح کرد که باعث شد همچنان رسانهای باقی بماند.
موسوی در مصاحبه تصویری با یکی از برنامههای اینترنتی گفت: من این روزها، بسیار روزهای بدی را سپری میکنم. روزهایی که در آن علاوه بر فحاشی به خودم و خانوادهام در بسیاری از صفحات مجازی، با تهدیدهای فراوانی از اسیدپاشی تا زیر گرفتن با ماشین مواجهم.
موسوی درحالی این مسأله را مطرح میکند که خودش در ایجاد این جو نامناسب بی تأثیر نبوده و بعضاً با رفتارهایی مثل کامنت ها و همچنین پرخاش و بلاک منتقدان، کم و بیش باعث تحریک مخاطبان خود به عصبانیت شده است؛ وگرنه چه دلیلی وجود دارد که در یک حالت عادی مردم نسبت به یک جوان تازه هنرمند واکنش نامناسب و تهاجمی نشان دهند؟
احمقها درک نمیکنند!
مشی زینب موسوی به گونهای است که فقط با یک اجرا میشود شخصیت اورا تحلیل کرد. از نگاه بالا به پایین، رک گویی بیش از حد که گاهی به گستاخی میرسد و غرور عیان در رفتار و کردار او که باعث ایجاد نگاه منفی در مخاطب میشود؛ حتی به عقیده برخی شکست و عدم راهیابی وی به مرحله بعد در مسابقه هم به دلیل همین مشی متکبرانه او بوده است.
پس از برخی رفتارهای زینب موسوی در فضای مجازی و همچنین اجراهایش در خندوانه، این بار مصاحبه تصویری وی با یکی از برنامههای اینترنتی باعث نمایان شدن چهره مغرور و بعضاً خارج از ادب او شد.
زینب موسوی دراین مصاحبه گفته است: «تصور مردم ما از طنز و کمدی چیز مفرحیه که قراره تو رو بخندونه و فقط بخندونه و من فکر نکنم و بخندم. اینکه یک انسانی ادای مرغ دربیاره، تحت هر شرایطی بامزه است، خصوصاً اینکه آدم درشتی باشه… و مردم ما اینو دوست دارن، چون قرار نیست که فکر کنن. غالب مردم دوست ندارن فکر کنن و چیزی که اندکی تفکر ازشون بخواد رو دوست ندارن.
میگن: تو چی داری میگی، اینا به چی دارن میخندن، من به این نمیخندم و این بیمزه است که بهش نمیخندم. من احمق نیستم، این بیمزه و بددهن و پررو و وقیحه و داره از دید بالا به من نگاه میکنه و چیزی میگه که من نمیفهمم، و ناراحت میشن…»
خانم خنداننده بازنده با نگاه متکبرانه خود مدعی شده که مردم دنبال طنز سطحی هستند و اگر ایشان رأی نیاورده قطعاً به خاطر نگاه نازل آنهاست! بله شاید درست میگوید، احتمالاً شوخیهای شبه جنسی او منظومهای از اندیشه و تفکر بوده و استفاده از فرم بدن دیگر خندانندهها در اجرایشان مسائلی سخیف و دست چندم! مثلاً داستان رستم و سهراب ورژن زینب موسوی چه کارکردی در تفکر و ارتقای سطح سلیقه هنری مخاطب دارد؟ جز چند لحظه خنده زودگذر؟
اهالی طنز و استندآپ به خوبی میدانند که این شیوه، صرفاً به قرائت طنازانه یک ماجرا اطلاق نمیشود و مؤلفههایی دارد که بسته به شخص، متغیراست. این که شخصی از ویژگی های ظاهریاش در سبد استندآپخود بهره ببرد نه تنها اقدام نازلی نیست بلکه عملی هوشمندانه و بجاست.
متأسفانه خانم زینب موسوی با انواع و اقسام متلکها به رأی مردم حمله و آن را سطحی نگری معرفی میکند. وی هنوز به آن مرحله از پختگی و بلوغ حرفهای نرسیده که به رأی مردم احترام بگذارد و متوجه باشد که سلایق مختلفی در برابر طنز وجود دارند و هر یک در جای خود قابل تأملاند.
این دانای کل بودنی که به گفته زینب موسوی در ذات کاراکتر « امپراطورکوزکو » وجود دارد، گویا آینهای از شخصیت واقعی خالق این کاراکتر، یعنی زینب موسوی است.
زینب موسوی که شاید نهایت استعدادش در طنازی روایت قصهای تخیلی با لهجهای با نمک باشد در همین ابتدای فعالیت رسمی هنریاش به درجهای رسیده (یا فکر میکند رسیده) که عرصه را بی رقیب میداند و ادبیات و لحنی دارد که ستارههای طنز کشور با چند دهه سابقه مدعی آن نیستند.
هرچند که حواشی و برخی رفتار موسوی نشان دهنده علاقه وی در حضور رسانهای و جنجال است اما ای کاش یک نفر از دلسوزان اهل فن پیدا شود که او را در آینده ارشاد کند؛ هم در مسیر هنری و هم منش اخلاقی؛ هم استاد فن و هم استاد اخلاق؛ که بداند هرآن که به تو رأی نداد، احمق نیست و هنر چیزی نیست جز اخلاق نیکو.
ماجرای دلهرهآور گروگانهای ایرانی در ترکیه، مربع وحشت در این کشور را کامل کرد
بلیت یکسره به سرزمین وحشت ترکیه
پایان ماجرای گروگانهای ایرانی در ترکیه با اعلام پلیس این کشور، مربع وحشت ایرانیان در این مقصد گردشگری را کامل کرد. مربعی که تهدید و تحقیر، انفجار، قتل و گروگانگیری را نصیب گردشگرانی کرده است که به قصد تفریح و گردش، این کشور را انتخاب میکنند؛ اما مشخص نیست مربع وحشت، چه تقدیری برای آنان در این کشور رقم خواهد زد.
شاید حدود یک ماه پیش، وقتی آن سه جوان ایرانی داشتند در رویاهای خود، مهاجرت به اروپا و ویزای ورود به قاره سبز را میدیدند، حتی در وحشتناکترین کابوسهای عمرشان هم نمیدیدند که کمتر از چند روز بعد، یک ماه تمام همه فکر و ذکرشان تلاش و تقلا برای زنده ماندن و التماس به گروگانگیران برای رها شدن باشد. آنان حتی فکرش را هم نمیکردند که تمام این روزها و شبها به سرخط خبرها تبدیل شوند و پس از یک ماه دست و پنجه با وحشت مرگ، بالاخره بتوانند از چنگ آدمربایان و گروگانگیران خلاص شوند.
پنجم مردادماه، پلیس استانبول بالاخره پس از یک ماه بی خبری و نگرانی درباره سلامت سه جوان ایرانی محبوس در چنگ آدمربایان، اعلام کرد که با بازداشت ربایندگان گردشگران ایرانی، متهمان در حال بازجویی و سیر مراحل قضایی هستند.
خبرگزاری صداوسیما از استانبول گزارش داد که آدمربایان، این سه جوان ایرانی را از یک ماه پیش با ترفند اخذ ویزای اروپا به گروگان گرفته بودند تا از خانوادههای آنان اخاذی کنند. آنان خواهان 50 هزار یورو برای آزادی گروگانها شده بودند و در تمام این مدت با سختترین شکنجهها و ارسال تصاویر شکنجه این سه جوان به خانوادههای آنان، در پی آن بودند که خانواده ربودهشدگان را تحت فشار قرار داده و بتوانند از آنان اخاذی کنند.
اتفاقی که البته نیفتاد تا سه جوان ایرانی، پس از یک ماه کابوس وار و جدال با مرگ، بالاخره درعملیاتی که با پیگیری سفارت و کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در استانبول و همکاری و هماهنگی رابط ناجا در نمایندگی آنکارا و پلیس ترکیه انجام شد، آزاد شوند.
گردشگری به صرف مشت و لگد
اما این، تنها آدمربایی نبود که برای ایرانیان در ترکیه اتفاق میافتد. همین یک ماه پیش بود که چربزبانی تورلیدر شیاد، یک خانواده ایرانی دیگر را به اسارتگاه گروگانگیران استانبول کشاند و آنها را تا یک قدمی مرگ پیش برد.
خبرگزاری «میزان» درباره خانواده پنج نفره ایرانی که از سوی چهار گروگانگیر به بهانه تورهای مسافرتی در منطقه گردشگری بودروم ربوده شدهاند نوشت: «آنان که پس از ربوده شدن به منطقه شیشلی در استانبول انتقال داده شده بودند، با ایجاد آتشسوزی در محل محبوس شدن خود، از دست آدمربایان نجات پیدا کردند. این خانواده ایرانی که سه روز در اسارات آدمربایان بودند، بعد از ایجاد آتشسوزی عمدی برای جلب توجه و درخواست کمک از همسایگان ساکن در ساختمان محل نگهداری و حبس اجباری خود، توانستند با متواری شدن گروگانگیران از محل، خود را نجات دهند .
این خانواده که یک زن و شوهر ایرانی به همراه سه فرزند خود بودند، با چهار نفر آدم ربا که گفته میشود 2 تبعه ترک و 2 تبعه عرب بودهاند، برای شرکت در تورهای گردشگری ارتباط برقرار کرده ولی در نهایت آدم ربایان با اسلحه آنها را از هتل محل اقامتشان خارج کرده و از خانواده آنها در ایران در قبال آزادی درخواست پول کرده بودند.»
این چندمین اتفاق تلخ در 6 ماه گذشته برای گردشگران ایرانی بود. اتفاقهایی که با ضرب و شتم ایرانیان در منطقه مرزی گوربولاغ ترکیه توسط ماموران ترکیهای آغاز شد و انتشار فیلم این ضرب و شتم، سبب شد تا موجی رسانهای علیه این رفتار وحشیانه شکل بگیرد و ترکیهایها را وادار به عذرخواهی و برخورد با خاطیان کند.
به ترکیه نیایید
آتشزدن تریلیهای ایرانی و قتل رانندگان ایرانی در جنوب شرقی ترکیه، چشمه دیگری از سرزمین وحشتی بود که مقصد گردشگران ایرانی است. موضوعی که حتی صدای سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در استانبول را هم درآورد و او با این جملهها از ایرانیان خواست ترکیه را بهعنوان مقصد تفریح و گردشگری خود انتخاب نکنند.
چون آنجا بیش از آن که محل استراحت و خوشگذرانی باشد، ملغمهای از انفجار و گروگانگیری و قتل و تحقیر را در خود برای ایرانیان به همراه دارد. آقای « بختیار اسدزاده» گفته بود: «برخی از ایرانیانی که به امید مهاجرت به اروپا ابتدا به ترکیه میآیند تا سپس به کشورهای اروپایی بروند، طعمه کلاهبرداران قرار میگیرند. آنها با شناسایی افرادی که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند، سراغ آنها رفته و میگویند ما میتوانیم با 50 میلیون تومان شما را به فلان کشور اروپایی ببریم و میگویند تا زمان انجام نهایی کار امکان اسکان شما را هم فراهم کردهایم و میتوانید رایگان اقامت کنید.
آن فرد هم این سخنان را میپذیرد و در محلی که به او پیشنهاد شده مستقر میشود و 50 میلیون تومان هم میدهد و وقتی که آن فرد میخواهد خارج شود، میگویند باید 50 میلیون دیگر هم بدهی تا کار تو را درست کنیم. وی با بیان اینکه گروگانگیران در مرحله بعدی با خانواده آن افراد تماس میگیرند، اظهار داشت: آنها به خانوادهها می گویند ما فرزند شما را گروگان گرفتیم و باید 50 میلیون تومان بفرستید تا این فرد را آزاد کنیم و خانوادهها هم به ناچار این پول را میدهند ولی این افراد گروگان را آزاد نمیکنند.»
اسدزاده وضعیت اسفبار کمپهای مهاجران غیر قانونی را هم این طور وصف کرده بود: «عدهای از افرادی که به ترکیه میآیند اما قطعاً آخرین آنها هم نیستند، پس از ورود به سازمان ملل مراجعه و برای پناهندگی ثبتنام میکنند. در این مرحله ابتدا اعراب و سوریها رسیدگی شده و سپس نوبت به ایرانیان میرسد و اینان سرگردانند و بهصورت اسفباری در کمپها زندگی میکنند چون فکر میکنند در غرب به آرزوهایشان خواهند رسید ولی واقعیت با رویاهای آنان متفاوت است.»
رسمی برای وحشت
این اتفاقها، البته بارها پیش از این برای گردشگران، پناهجویان و مهاجران ایرانی در ترکیه افتاده است تا این کشور را به عنوان یکی از ناامنترین مقاصد گردشگری برای ایرانیان، درگزارشهای آماری بر سر زبانها بیندازد.
این در حالی است که همین چند روز پیش، وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه اعلام کرد بیش از ۷۷۴ هزار ایرانی در پنج ماهه نخست سال ۲۰۱۷ به ترکیه سفر کردهاند. رقمی که با احتساب خرج متوسط دو میلیون تومانی خرید برای هر ایرانی در ترکیه، حدود یک هزار و ۵۴۸ میلیارد تومان از ایران به صنعت این کشور و در رأس آن، پوشاک تزریق شده است و این، جدای از ارقامی است که خرج سفر و اقامت در هتلهای این کشور و البته خورد و خوراک ایرانیان در ترکیه میشود.
به هرحال به نظر میرسد سفر به ترکیه، تبدیل به رسمی البته بدشگون شده است که گردشگران ایرانی را با رویاهای زیبا به سمت خود میخواند اما معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار آنان خواهد بود و هریک از این 774 هزار ایرانی، میتواند گرفتار ماجراهایی شبیه گرفتاریهای 6ماهه اخیر ایرانیان در ترکیه شود. گرفتاریهایی که از این کشور، سرزمین وحشت برای ایرانیان ساخته است.
5 مردادماه، بی بی سی فارسی در برنامه «صفحه دو آخرهفته» ماجرای نواصول گرایی را سوژه خود قرارداد و درصدد بود تا رویکرد نواصول گرایی را غیرممکن جلوه دهد و از سویی دیگر تلاش کرد تا مردم را رویگردان از اصول گرایی معرفی کند!
برنامه «صفحه دو آخرهفته» بی بی سی هم به این موضوع اختصاص داشت و آقای محمدحسین جعفریان، روزنامه نگار و مستندساز از مشهد، علی حاجی قاسمی، مدیر دپارتمان علوم سیاسی و سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه سودرتورن سوئد و همچنین حسین باستانی روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی بی بی سی فارسی درباره نواصول گرایی سخن گفتند.
اصول گرایان، سنگرهای خود را از دست دادهاند
مهدی پرپنجی، مجری بی بی سی فارسی برنامه «صفحه دو آخرهفته» را با مقدمهای درباره سرنوشت اصول گرایی از سال 92 تا کنون آغاز کرد و گفت: « از سال 92 به بعد اصولگرایان سنگرهای انتخابی خود در نظام را یکی یکی از دست دادند. کرسی ریاست جمهوری در سال 92 از دست این جناح خارج شد و در انتخابات ریاست جمهوری اخیرهم نتوانستند آب رفته را به جوی بازگردانند و تردید نیست اصولگرایان در پنج سال گذشته توان رقابت با جبهه اعتدال و اصلاحات را در جلب آرای عمومی از دست دادهاند.پرپنجی، همچنین این سؤال را مطرح کرد که آیا « نواصولگرایی که آقای قالیباف به دنبال آن است، میتواند به نوش داروی احیای این جریان سیاسی تبدیل شود؟»
بازنگری در جریان اصول گرایی لازم است
جعفریان درباره ضرورتهایی که باعث صحبت از تغییر و بازنگری در مواضع اصول گرایی شده است، گفت: «اصول واقعی اصول گرایی بر پایه صحیفه نور امام خمینی؟ره؟ و منویات مقام معظم رهبری است؛ همان اصولی که از سال 42 آغاز شد و تا بهمن 57 و در سالهای پس از انقلاب وجود داشت. آرمانهایی که کوخ نشینان را ارباب میدانست و به آنها افتخار میکرد. امروزه بزرگانی که مدعی جریان اصول گرایی هستند از اصول اصلی آن تهیاند و شیر بی یال و دمی هستند که نسبتی با اصول گرایی ندارند، فلذا لازم است در این جریان بازنگری صورت گیرد.»
وی ادامه داد: «دلسوزان واقعی نسل بعدی انقلاب معتقدند که آنچه امروزه به عنوان اصول گرایی مطرح شده، نسبتی با صحیفه نور ندارد اما لزوم تغییر در جریان اصول گرایی دیر به ذهن و زبان بزرگان این جریان رسید؛ اما این تغییر اصول نباید فقط به تعویض نام منتهی شود؛ چرا که این جریان تخصص ویژهای در تغییر نام دارد؛ از جناح راست و ائتلاف خط امام و رهبری گرفته تا اصول گرایان و جمنا؛ از نظر من جریان اصول گرایی باید کاملاتغییر کند.»
مشکل اصول گرایان، نبود استراتژی است
حاج قاسمی اما معتقد است که سردرگمی امروز اصول گرایان به دلیل فقدان دیدگاه منسجم و استراتژی در این جریان است و در این باره میگوید: « اصول گرایان ارزشها و اصول خود را بهطور دقیق تعریف و تبیین نکردند که همین امر سبب سردرگمی این جریان شده است؛ در واقع هر اصولگرایی در ظن خود یار اصولگرا میشود.»
ضرورت مرزبندی سیاسی بین نو اصول گرایی و اصول گرایی
باستانی هم در سخنانش به اسامی متفاوت جریان اصول گرا اشاره و تاکید کرد: «بحث بازنگری در جریان اصول گرایی بارها مطرح شده است. برای مثال بعد از انتخابات دوم خرداد در لایههای متفاوت جناح محافظه کار حتی عدهای برای ایجاد گفتمان جدید به میدان آمدند. در انتخابات ریاست جمهوری هشتم ما شاهد بودیم که تعداد قابل توجهی از کاندیداهای محافظه کار آمدند و شعارهایی متفاوت از شعارهای جریانشان مطرح کردند.»
وی افزود: « هر طیف سیاسی بخواهد جریان جدید در خود ایجاد کند باید به چندین سؤال پاسخ دهد؛ اینکه چه موضوعاتی را مطرح کرده و قرار است چه رویکردی را در پیش بگیرد. همچنین باید مرزبندی سیاسیاش را با بقیه اصول گرایان مشخص کرده وخط قرمزهایش را اعلام کند اما اگر این موارد تعیین نشوند، نمیتوان گفت که درباره یک جریان جدید صحبت میکنیم.»
در واقع، جعفریان فاصله گرفتن اصول گرایان از آرمانهای ابتدای انقلاب را مشکل اصلی میداند و حاج قاسمی معتقد است که آرمانهای این جریان شفاف نیستند و ابهامهای بسیاری دارند. همچنین باستانی مرزبندی روشن با دیگر جریانهای اصول گرایی را یکی از مهمترین لازمه تشکیل نواصول گرایی ذکر میکرد.
پس از آن اما این سه میهمان برنامه «صفحه دو آخرهفته» درباره نظرات یکدیگر سخن گفته و پاسخ دادند.
جعفریان روزنامه نگار تاکید کرد: « #نواصول گرایی یعنی بازگشت به 30 سال قبل و ارزشهایی که براساس آن فرد تشنه خدمت باشد و نه تشنه قدرت. تغییر در روشهای ارتباط با مردم و روشهای ارتباط با وابستگان جریان اصول گرایی، یعنی #نواصول گرایی.»
همچنین باستانی تحلیلگر سیاسی معتقد است که سخنان آقای قالیباف برای نو اصول گرایی درواقع تنها تغییر در روشهاست نه تجدیدنظر در اصول و معتقد است که «تغییر در روشها جز با نقد گزنده روشهای موجود ممکن نیست. تغییر روش در اصول گرایی لازم است امّا نباید این تغییر رفتار یا تغییر روش به همراهی با تتلو بیانجامد.»
از نظر باستانی «در احزاب اصلاح طلب و اصول گرا تغییر روشها نه تنها شفاف بیان نمیشوند بلکه توام با نقد گزنده نیست و هرجا که این فضا غالب باشد، امکان تغییر بنیادین در روشها خیلی ممکن نیست.»
پس از این سخنان اما مجری بی بی سی تلاش کرد تا آقای قالیباف را فردی شکست خورده معرفی کند که لایق هدایت پرچم نو اصول گرایی نیست، اما جعفریان، درباره این سخنان گفت: این روزها اصول گرایانی که دم از اصول گرایی میزنند، به رهنمودهای امام خمینی و منویات مقام معظم رهبری عمل نمیکنند؛ نواصول گرایی که آقای قالیباف درباره آن سخن میگوید، در واقع بازگشت به ارزشها و اصول است و پرچمداری این جریان از نظر من در توان آقای قالیباف هست.»
حاج قاسمی مدیر دپارتمان علوم سیاسی و سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه سودرتورن سوئد هم تاکید کرد: «اصول گرایان نباید دایره اصول گرایی را بیشتر از این تنگ کنند. در این 40 سال شاهد بودیم که اصول گرایان نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی را یک به یک از جریان اصول گرایی بیرون انداختند، فلذا نباید طیفهایی که در اصول خود و روشها بازنگری انجام میدهند، از اصول گرایی اخراج کنیم که این عمل بزرگترین آفت برای نوگرایی است.»
پس از آن، باستانی درباره انتخابات 96 و چرایی پرچمداری نواصول گرایی از سوی قالیباف گفت: « قالیباف در جریان اصول گرایی قابل حذف شدن نیست. او میتوانست در انتخابات ریاست جمهوری آرای بیشتری را نسبت به آقای ابراهیم رئیسی کسب کند، زیرا میتوانست غیر از اصول گرایان، افراد غیر اصول گرا را نیز بهسوی خود جلب کند. درجریان اصول گرایی، ابراهیم رئیسی پرچم دار نوگرایی نیست زیرا که حامی اصلی وی بخشی از حکومت بود و نه جریانات اصول گرا.»
در بخش پایانی این برنامه، جعفریان خاطرنشان کرد: بلاهایی که این روزها بر سر اصول گرایی آمده، زیر سر اصول گرایی نیست؛ اصولی که باید در مملکت انقلابی حاکم باشد، از دوران سازندگی منکوب شد و امروز به مرحله منفوریت رسیده است.
همچنین حاج قاسمی معتقد بود: «نوگرایی، انطباق دادن اصول گرایی و مبانی اصول گرایی با شرایط واقعی جامعه و مطالبات واقعی مردم است که اجتناب ناپذیر است و با این کار میشود گوهر ارزشمند اصول گرایی را هم حفظ کرد.»
نامه دکتر قالیباف به جوانان انقلابی و دلسوز ایران اسلامی
دکتر محمدباقر قالیباف در نامهای خطاب به جوانان انقلابی ایران اسلامی به مهمترین مساله پیش روی کشور اشاره کرد و نوشت: «این انقلاب با تکیه بر شور و انگیزه جوانان پیروز شد و این نظام با فداکاری آنها بقای خود را تضمین کرد. در ادامة راه نیز چارهای جز تکیه بر جوانان در انجامِ کارهای بزرگ و ماندگار نیست و یکی از کارهای بزرگ جسارت «خودانتقادی» و متحوّل کردن اصولگرایی، بدونِ تضعیفِ این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترین هنر آن تزریق ترس مصنوعی به جامعه، به قصد فراموش کردن وعدهها و ناکارآمدیهایش است.»
مشروح بیانیه تاریخی دکتر محمدباقر قالیباف بدین شرح است:
نامه دکتر قالیباف به جوانان انقلابی و دلسوز ایران اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جوانان انقلابی و دلسوز ایران عزیز
در ماههای گذشته بسیاری از شما به صورت حضوری و غیرحضوری با من از دغدغههای جدی خود دربارة آینده کشور و انقلاب سخن گفتید. این شور و شوق و احساسِ مسئولیتِ تحسینبرانگیزِ شما مرا برآن داشت که دست به قلم برده و برخی نگرانیهای خودم را با شما و مردم عزیزمان در میان بگذارم. پایانِ رقابتهایِ انتخاباتی به معنایِ فراموش کردنِ ناکارآمدیهایِ دولتِ مستقر یا نادیدهگرفتن برخی خطاهایِ دوستانِ جبهة انقلاب نیست.
ناکارآمدی در حلِ معضلاتِ اقتصادی، گذرانِ زندگیْ همراه با آرامشِ خاطر را برای بسیاری از مردم، روز به روز دشوارتر میکند و این در حالی است که عدهای میخواهند برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی، هرگونه انتقادی را با نسبت دادن به رقابتهایِ انتخاباتی نادیده گرفته و کم اهمیت جلوه دهند؛ هر زمان که به سودشان باشد به رقابتهایِ انتخاباتی ارجاع میدهند و هر زمان که به ضررشان باشد میگویند رقابت تمام شده است.
این برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمایه اجتماعی و ملّی را به همراه دارد؛ گویی دولت خود را بی نیاز از سایر مردمی میداند که به هر دلیلی به رئیسجمهورِ مستقر رای ندادهاند. کیست که نداند دعواهایِ سیاسیِ غیرِ ضروری چند هفتة گذشته برای آن بوده که معضلات و ناکارآمدیِ اقتصادی به حاشیه برده شود.
در حالی که خبرِ تعطیلیِ بنگاههایِ تولیدی و بیکار شدنِ کارگرانْ یکی پس از دیگری شنیده میشود و مردم، نگرانِ عواقبِ سیاستهایِ بانکی و تداومِ رکود هستند، رئیسجمهورِ محترم حرف از پایانِ دورانِ رکود میزند. این تناقض را ای بسا تنها با راهاندازیِ جنجالهایِ سیاسی بتوان حل کرد؛ وگرنه مردم به چشم خود میبینند که دولتِ مستقر به جای حلِ مشکلاتِ کلانِ اقتصادیِ کشور، بر طبل حاشیهسازی و ایجادِ شکاف در حاکمیت و ادارة کشور میکوبد.
در برابر این نگرانیهای دلسوزانه، دو پرسش بیش از هر چیز، ذهن من را به خود مشغول کرده است: پرسش اول این که ناکارآمدیِ دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکارعمومی کاملا مهیا کرده بود، چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم و در عمل اجازه بدهیم با تثبیت مدیریت خسته، بسته و زاویهدار با گفتمان انقلاب اسلامی و منافع ملی، زندگیِ جاریِ مردم و آرمانهایِ انقلابِ اسلامی چهار سال دیگر در بیم و نگرانی سپری شود؟
و در پی این سوال، پرسش بعدی مطرح می شود که برای اصلاح این روندی که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوری اسلامی نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتی یک دولت کارآمد در حل نیازهای مادی و معنوی مردم و نزدیک به افق آرمانهای انقلابِ اسلامی را تشکیل دهد، چه باید کرد؟
در گفتگو با شما جوانانِ مؤمن، دلسوزِ انقلاب و نظام و کشور، جوابهایِ متعددی در پاسخ به این دغدغهها شنیدهام که نشان میدهد بسیاری از شما دلیلِ شکستهای اخیرِ جریانِ اصولگرایی، در جلبِ نظرِ مردم در انتخابات را، نتیجة اشکالاتِ ساختاری، رویکردی و عملکردیْ در سطوحِ کلان و خُرد میدانید.
لذا به این باور رسیدم که «تغییرِ اساسی در نحوة کنشِ جریانِ اصولگرایی» یکی از مطالباتِ اصلیِ امروزِ شما جوانانِ مومن و دلسوزِ انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظِ مبانی و ارزشهایِ انقلابیِ جمهوریِ اسلامی، در نگرش و شیوة سیاستورزی خودْ متحوّل شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستایِ «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند.
برادران و خواهران عزیزم
این انقلاب با تکیه بر شور و انگیزه جوانان پیروز شد و این نظام با فداکاری آنها بقای خود را تضمین کرد. در ادامة راه نیز چارهای جز تکیه بر جوانان در انجامِ کارهایِ بزرگ و ماندگار نیست و یکی از کارهای بزرگْ جسارتِ «خودانتقادی» و متحوّل کردن اصولگرایی، بدونِ تضعیفِ این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترینِ هنر آنْ تزریقِ ترسِ مصنوعی به جامعه، به قصدِ فراموش کردنِ وعدهها و ناکارآمدیهایش است.
امیدوارم دیگر دوستانِ مسئول و اثرگذار در جبهه اصولگراییْ این پیام و درخواستِ شما را، برای ایجادِ این تحولِ بزرگ و ضروری، بشنوند و بدانند «خودانتقادی» و تغییر نشانه قوت است و نه ضعف.
این مهم زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پایین در جریانِ اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیلِ رفتارهایِ پس از انتخاباتِ برخی دوستانْ نشان میدهدْ تصمیمگیری در این مورد در رأسِ جریانْ همچنان دچارِ اختلال است.
بدون شک نخستین گام در انجام این رسالتِ مهم و به سر منزل مقصود رساندنِ آن، ترسیم ویژگیها و مبانیِ «نواصولگرایی» است و لذا برآنم که در همین باب چند پرسش و دغدغة جدی را با شما درمیان بگذارم و شما را دعوت کنم در عرصة عمومی، و در صورت تمایل به صورت خصوصی، جواب آنها را به بحث و گفتگو بگذارید:
۱. از یک منظر آسیبشناسانه، «اصولگرایی» چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ «نواصولگرایی» در این سه مورد کدام دغدغه ها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟
۲. چگونه و با چه روشی میتوان از اصولگرایی به سمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟
۳. جایگاه مردم در نواصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشم پوشی از آرمانها با واقعیتِ تغییرِ سبکِ زندگیِ طبقة متوسط کنار آمد؟
۴. شیوه تعامل نواصولگرایی با دولت چگونه باید باشد؟
۵. نسبت نواصولگرایی با رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریانهایِ سیاسیِ رقیب چگونه باید باشد؟
یکی از لذتبخشترین کارها برای کودکان این است که همراه با پدر یا مادرشان غرق در یک بازی کودکانه شوند و با هم از آن لذت ببرند.
کودکان، بزرگتری را که در وقت بازی کاملا همبازیشان بشود و قواعد دنیای آنها را رعایت کند بسیار دوست دارند و نسبت به او حرفشنوی پیدا میکنند. کودکیکردن با کودکان، برای خود والدین نیز لذتبخش است و نشاط و طراوت و انرژی خاصی به همراه میآورد. اما با وجود این نکات، بسیاری از والدین انگیزهای برای بازی همدلانه با کودک خود ندارند و ترجیح میدهند حتی لحظهای از دنیای بزرگسالان مرخصی نگیرند.
چرا چنین است؟ چرا ما گاهی آنقدر احساس خستگی و پیری میکنیم که حتی نمیتوانیم برای مدت کوتاهی کودک شویم؟ چه کنیم تا شور زندگی در ما جان بگیرد و چگونه با کودکان خود بازی کنیم ؟
امان از حرف مردم
یکی از مهمترین موانع ما برای کودکیکردن با کودکانمان، چهارچوبهای ذهنیمان است که قضاوت دیگران نقش مهمی در آن دارد. ما همواره نگران مهمان سرزدهای هستیم که ناگهان وارد خانه شده و با خانهای نامرتب روبهرو شود؛ از اینرو ایجاد نظم در خانه و حفظ آن، یکی از اولویتهای مهم اصول زندگیمان است.
در مهمانی لباسهای شیک و سخت تن کودکانمان میکنیم تا در چشم دیگران زیبا و آراسته باشند. بسیاری از زمانهای آزاد خود را صرف کارهایی میکنیم که برای خودمان اهمیت چندانی ندارند، اما برای دریافت تأیید دیگران و مقبولیت نزد بقیه، به انجام آنها اهتمام میورزیم، بدینترتیب، برای بازی و همدلی با کودکمان نه وقت کافی داریم، نه انرژی و توان و نه میتوانیم به این کار تن دهیم چراکه مخل سایر اصول ماست.
طبیعی است که کودکان در بازیشان نه جایگاه چندانی برای نظم قائلند و نه نگران حفظ تمیزی هستند. ما اگر همبازی کودکمان شویم، مدام نگرانیم که پس کی این حجم آوار را ساماندهی کنیم؟!
این طبیعی است که کسی که سالها از دنیای کودکانه دور بوده، یکشبه و با یک دستور نمیتواند کاملا با آن دنیا آشتی کند. شاید در گام اول لازم باشد کمی خودتان را مجبور به کودکی کنید، به این ماجرا دقت کنید: روزی اصحاب پیامبر اکرم(ص) در مسجد منتظر ایشان برای اقامه نماز جماعت بودند. وقتی با تأخیر حضرت مواجه شدند نگران شدند. بلال از مسجد خارج شد تا ببیند چه اتفاقی باعث تأخیر پیامبر(ص) شده است. در راه، کودکانی را دید که به دور ایشان حلقه زده و به هوا میپریدند و خطاب به پیامبر میگفتند: «شتر من باش!» پیامبر(ص) هم یکی یکی آنها را روی کول خود میگذاشتند.
بلال به کودکان اعتراض کرد و خواست کودکان را از اطراف پیامبر دور سازد ولی پیامبر اکرم(ص) او را از این کار بازداشت و آرام به او فرمود: به منزل برو ببین چیزی پیدا میکنی برای این بچه ها بیاوری. بلال به منزل پیامبر(ص) رفت و 8گردو یافت و آنها را آورد. پیامبر گردوها را در دست گرفت و خطاب به کودکان فرمود: آیا شتر خود را به این گردوها میفروشید؟ کودکان به این معامله رضایت دادند و با خوشحالی حضرت را رها کردند. پیامبر نیز عازم مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا نیز به 8 گردو.
چگونه با کودکان خود بازی کنیم ؟
در اعماق خاطرات
گاهی خاطرات کودکیتان را مرور کنید. سعی کنید به عمق احساساتتان در آن زمان سرک بکشید، آلبومهای کودکی را نگاه کنید، شور و نشاط کودکی و خواستههای عجیب و غریب آن دوران را به یاد بیاورید، از پدر و مادرتان و بزرگترهای فامیل بخواهید خاطرات و ویژگیهای شما در کودکی را برایتان تعریف کنند؛ از بالا رفتنهایتان از درخت، از پرحرفیهایتان، از آتشبازیهایتان، از کاردستیهای خلاقانهتان و… .
گاهی با همسنوسالهای اکنونتان که همبازیهای دیروز بودند، بازیهای آن دوران را یادآوری کنید و از خاطراتتان بگویید: قایم موشک، گرگم به هوا، بادبادکبازی، خالهبازی و… . این کار احساسات همدلانه شما را برمیانگیزد و بهتر میتوانید با دنیای کودکانه فرزندتان ارتباط برقرار کنید.
یک زنگ تفریح جدی
سعی کنید زمان خاصی را به بازی و همراهی با کودکان اختصاص دهید و در برنامهتان کار دیگری برای آن ساعت نداشته باشید؛ بدینترتیب شما در آن زمان، تنها همین یک کار را در عالم دارید. ذهنتان را عادت دهید که در این زمان، به ظرفهای نشسته دیشب، آماده کردن غذای ظهر، امتحان پسفردا و… فکر نکنید و بدانید که همین حالا هم شما در حال انجام یکی از کارهای مهم روزتان هستید.
تلاش کنید تا فقط به بازی، هیجان و کیف آن لحظه خود فکر کنید و اجازه ندهید دغدغههای دیگر، ذهنتان را مشغول کنند. به مرور، این زمان اختصاصی، به زنگ تفریحی برای خستگی درکردن خودتان تبدیل خواهد شد.
میتوانید حین خواندن کتاب، پانتومیم نوشتههای آن را نیز بازی کنید تا کتابخوانی پرهیجان و پرخندهای را تجربه کنید. پوشیدن گاهگاه لباسهای شادی که کمی حالت نوجوانانه دارند یا تغییر حالت موها به چنین شکلی، میتواند به شما برای ایجاد احساس کودکی و نشاط کمک کند. گاهی اگر حال و حوصله بازی با بچهها را نداشتید، چند کودک دیگر را به خانهتان دعوت کنید، ناگهان سطح انرژیتان بالا میرود و احساس میکنید یک مربی مهد هستید و آمادهاید که ساعتها با بچهها بازی کنید.
مادر شاد، خانواده شاد
مادرانی میتوانند هنگام بازی با فرزندانشان، همسن و همقد آنها شوند و دنیا را از زاویه آنها ببینند که در درونشان احساس رضایت، شادی و کامیابی داشته باشند. اگر در این زمینه احساس نقص میکنید، به واکاوی احساسات درونیتان بپردازید و ریشه عدمشادابیتان را بیابید. سعی کنید با بررسی بیشتر، راهکارهای مناسبی برای رفع مشکلتان پیدا کنید.
یکی از اقداماتی که به نشاط مادران کمک میکند، اختصاص یک وقت ویژه بهخودشان، فارغ از مسئولیتهای مادری است. یک شغل پارهوقت و با قابلیت دورکاری، یک برنامه ورزشی و حضور در باشگاهی نزدیک خانه، فعالیت در یک سازمان مردمنهاد، کتاب خواندن، قدم زدن در پارک، انجام فعالیتهای هنری یا حتی داشتن 2 ساعت وقت کامل و ویژه برای استراحت کردن و خوابیدن و… .
هر کدام از این موارد میتواند حال مادری را که تمام وقت مشغول فرزندپروری است بهتر و شور و نشاط بیشتری را به زندگی او تزریق کند تا او بتواند همین شور و انرژی را به خانواده منتقل کند. مادری که از وقت اختصاصی غیرمادرانه خود به خوبی استفاده کرده، اکنون با رضایتمندی و کشش بیشتری سراغ مادری و فرزندانش میرود.
البته سلامت جسمی مادر نیز در این زمینه بسیار مهم است و مادران باید مراقب سلامتی و قوای جسمانیشان باشند و با ورزش و تغذیه مناسب، توان بدنی خود را ارتقا دهند.
بالغ درون
یادمان باشد که قرار نیست همه فعالیتهای کودکان برای ما جذاب باشد. از پدر و مادر انتظار میرود که گاهی بتوانند به کودک درونشان میدان بدهند تا همپای کودکان برون (!) بازی کنند و لذت ببرند، اما طبیعی است که ما در اکثر مواقع یک بزرگسال بالغیم و برخی از رفتارهای کودکان، مثل بازیهای تکرارشونده و بیقاعده و منطق، شادمان نمیکند.
قرار است ما با کودکان همدلی و آنها را درک کنیم و این به این معنا نیست که خودمان کاملا کودک شویم و کودکی را باور کنیم و قواعد دنیای بزرگترها را به کلی نادیده بگیریم.
قرار است نقشهای مراقبتی و دغدغه سلامت جسمی، آموزش، ادب و نظم آنچنان ما را بهخود مشغول نکند که نتوانیم با کودکمان خاکبازی کنیم، گلوله روزنامه به هم پرت کنیم، در رودخانه سنگ بیندازیم، با صورتمان شکلک دربیاوریم و شبها قبل از خواب با هم بالشبازی کنیم.
ما کودک را درک میکنیم و به او فرصت بازی و آزادی میدهیم، اما مراقبیم که این آزادی و بازی از حد توان و ظرفیتمان فراتر نرود و بهگونهای نشود که در پایان کار از لحاظ روانی کم بیاوریم و واکنش نادرستی به کودک نشان دهیم.
امتحانهای شما (خدا را شکر!) به پایان رسیده و همه پروژههای ترم قبل خود را تحویل دادهاید. به خوابگاه خود آمدهاید، وسایلتان را جمع کردهاید و برای یک استراحت چندماهه تابستانی، بلیت در دست راهی ترمینال یا فرودگاه شدهاید. این دوره که چندان هم کوتاه نیست، احتمالا برای شما با خواب طولانی، مسافرتهای کوتاه و بلند و گذراندن وقت بیشتر با خانواده تداعی میشود!
اما چطور میشود از این بازه زمانی، برای رسیدن به موفقیت و بهرهبرداری بیشتر همراه با استراحت و ایجاد تنفس بین 2ترم بهترین استفاده را کرد؟ راستش زمان، پرنده پروازکنندهای است که برای تصمیمهای طولانی ما صبورانه منتظر نمیماند و سالهای گذران عمر در دانشگاه همزمانی است که همزمان با ایام جوانی، سرشار از توانایی برای حرکت و به چالش کشیدن استعدادها بهنظر میرسد.
امام علی(علیه السلام) میفرمایند: 2 نعمت است که ارزش آنها را نمیدانند مگر کسی که آنها را از دست داده باشد: جوانی و تندرستی. شما در طول سال تحصیلی دانشجویان با مسائل استرسزای مختلفی ازجمله کارهای کلاسی، امتحانها و گزارشهای آزمایشگاهی مواجه هستید؛ اما ایام تحصیلی در عین حال مزایایی هم دارد: دیدار اساتید و دوستان، برنامههای مشترک اردویی، فعالیت مداوم و بیوقفه.
اوقات فراغت تابستان این مشکل را دارد که روابط اجتماعی شما را دچار کاهش ناگهانی کند و از این طریق از شما فردی خمود بسازد که نتواند خود را درگیر هیچ کار مفیدی در این مدت بکند؛ پس اگر در طول سال تحصیلی دانشجو بودهاید، تا دیر نشده دست بجنبانید و برنامهای را برای اوقات فراغت چندماهه خود بریزید. ما راهکارهایی برای اینکه اوقات فراغت خود را چگونه بگذرانیم داریم:
یک مهارت جدید بیاموزید
سوابق شما که مجموعهای از عملکردها و مهارتهای شماست، در انتخابتان برای ادامه تحصیل و شغل مؤثر است. دوره تابستان فرصت خوبی است که با انتخاب یک مهارت مؤثر در رشتهتان و…، گزینهای را به رزومه خود اضافه کنید.یادگیری ترتیل قرآن کریم و زبانآموزی، مهارتهای کامپیوتری و نرمافزارهای مرتبط با رشته خودتان ازجمله پیشنهادهای ما هستند.
در دوره کارورزی شرکت کنید
دغدغههای متعدد در طول ترم تحصیلی به شما اجازه عملیاتیکردن دانش خودتان را نمیدهد و از طرفی بخشی از علم بهوسیله تجربهکردن آن بهدست میآید. تابستان این موقعیت را فراهم میکند که با کسب نامه معرفی از دانشگاه، در یک نهاد عمومی یا خصوصی به کارورزی بپردازید.
شما میتوانید با یک دوراندیشی خوب، یک شغل کوتاهمدت فشرده برای خود دستوپا کنید و یک ذخیره مالی بسازید. این کار میتواند در حیطه پژوهشی و در ارتباط با کارفرمایان مرتبط با رشته شما، یک پروژه عملیاتی در یک نهاد مرتبط، کار آزاد و یا یک شغل خانگی موقت باشد.
ارتباطتان را با اساتید حفظ کنید
تابستان فرصتی است که میتوانید در آن با جستوجوی دقیقتر و بیشتر اساتید مربوط به حیطه تحصیلی، دغدغه علمی یا حرفهایتان را پیدا کنید و با آنها ارتباط بگیرید. آنها با توجه به تخصص و روابط خود میتوانند راهگشای شما برای انجام پروژههای علمی و عملیاتی باشند.
فرصت خوبی برای مسافرت!
حتی اگر به دلایل مختلف امکان برنامهریزی برای سفر طولانی و دور را ندارید، اطراف و اکناف شهر خود یا حتی مواهب درون شهری را در ایام تابستان که فراغت بال برای اعضای خانواده یا دوستان بیشتر وجود دارد، دستکم نگیرید.
ثبتنام در دورههای علمی
برخی از دانشگاهها و مؤسسات در ایران و جهان، در طول تابستان دورههایی را بهصورت مجازی برگزار میکنند که باعث میشود بدون زحمت جابهجایی زیاد، وقت خود را مفیدتر سپری کنید. همینطور شما میتوانید در کارگاهها و کنفرانسهای مرتبط با حوزه تحصیلیتان شرکت کنید و از این طریق با افراد جدید و حوزههای کاری متعدد آشنا شوید.
زمان کتابهای نخوانده!
کتابها چه علمی و چه مرتبط با علایق آزاد، دنیای انسان را وسیع میکنند و امکانهای جدید را به شما نشان میدهند. فیلمهای علمی و حرفهای و مفید همچنین عملکردی دارند. برای حفظ انگیزه بیشتر برای تمامکردن این کتابها یا دیدن فیلمها میتوانید قرارهای حضوری یا مجازی با دوستانتان که دارای علاقه مشترک هستند بگذارید و پس از آن به گفتوگو راجع به دیدگاه خود در آن رابطه بپردازید.
به بدن خود رسیدگی کنید و ورزش کنید!
شاید مسائلی در جسمتان وجود داشته باشید که در طول ترم نتوانسته باشید برای درمان آنها اقدام مناسب و فوری انجام دهید. اوقات فراغت تابستان این مزیت را برای شما دارد که بتوانید مسائل پیشگیری و درمانی خود را زیرنظر متخصصین، دنبال کنید.
خودتان را در شبکههای مجازی مدیریت کنید
زمان استفاده از شبکههای مجازی هنگام تعطیلات، احتمالا افزایش مییابد. شبکههای مجازی با توجه به تکثر خود، توانایی به هدردادن اوقات ما را دارد؛ اما سعی کنید که این زمان را مدیریت کنید. شما میتوانید با راهاندازی یک وبلاگ، صفحه، سایت یا وسیله دیگری در شبکه مجازی که با حوزه تحصیلیتان و دانش بهروز آن مرتبط است، هم خودتان را معرفی کنید و هم با افراد جدیدی در این حیطه در کل کشور ارتباط برقرار کنید.
گوشدادن به کتابهای صوتی یا خواندن کتابهای الکترونیکی از دیگر مواردی هستند که شما را به استفاده مفید از تلفن همراه عادت میدهند. اگر میخواهید برای ایام بیکاری چند کانال تلگرامی خوب عضو شوید لیست 80 تایی کانال های مفید تلگرامی که ما آماده کردیم رو ببینید
برنامه پس از تحصیلتان را پیگیری کنید
شاید شما قصد داشته باشید که بعد از اتمام این مقطع، تحصیلات تکمیلی را دنبال کنید. در این صورت تابستان فرصت خوبی برای کسب آمادگی برای کنکور از طریق منابع مطمئن است. همینطور اگر بهدنبال کسب شغل خاصی بعد از پایان تحصیل هستید، میتوانید در تابستان به کسب دانش مورد نیاز آن بپردازید.
به ازدواج فکر کنید
اگر مجرد هستید، فرصت تعطیلات تابستان موقعیت خوبی برای بهدست آوردن مهارتهای انتخاب همسر و یادگیری نقش همسری است. میتوانید به ملاکها و معیارهایتان درستتر و دقیقتر فکر کنید و اگر آمادگی ازدواج دارید آن را با خانوادهتان در میان بگذارید تا آنها برای متاهلشدنتان به شما کمک کنند.
یکی از کارهای مخصوص نوجوانان حضور در مساجد و آشنایی با بقیه هم سالان است
فصل تحرک!
بر خلاف آنچه از تابستان برای خمودی و سستی تداعی میشود بهتر است این فصل را با یک فعالیت ورزشی مورد علاقه همراه کنیم. کوهنوردی، دوچرخهسواری، رفتن به باشگاههای ورزشی، پیادهروی یا دوی منظم و شنا ازجمله ورزشهایی هستند که باید جای پشت میز و نیمکتنشینی طول ترم تحصیلی را بگیرند.
اگر در شهر دیگری دانشجو هستید و در طول این مدت بخشی از نزدیکان خود را ندیدهاید، خیر بودن و مواهب صلهرحم را در ذهن خود داشته و مترصد فرصتهایی برای تجدید دیدارها باشید.
کارهای داوطلبانه انجام دهید
اردوهای جهادی، تدریس در مناطق محروم پایین شهر، فعالیت در پایگاه های بسیج و فعالیت فرهنگی در پایگاهها و مساجد ازجمله کارهایی هستند که در طول تابستان با فراغ بال بیشتری میتوان به آنها پرداخت.
سخنان استاد مطهری درباره بحران در افکار مذهبی جوانان
برنامه زنگ بیداری 236 از تولیدات سایت صدای میقات اوایل اردیبهشت ۹۶ منتشر شد . این برنامه در بخش های مختلف به بررسی مسائل فرهنگی سیاسی روز ایران می پردازد . در ادامه فهرستی از برنامه های این قسمت زنگ بیداری را می خوانیم :
* نفس حق (بحران در افکار مذهبی جوانان) سخنان شهید استاد معلم مطهری
*بمب خنده (نمایشهای طنز) به مناسبت عیاد شعبانیه…کاری از بروبچه های گروه نمایش زنگ بیداری
*حکایت (یه حس خیلی خوب) با اجرای آقای صفری
*گلهای یاس (در میان نیزارها) به یاد شهید سید مجتبی علمدار…با اجرای آقای علی حاجی پور
*(روحانی مچکریم) به چه کسی رای بدهیم؟ به مردم قول بدهید برای بازکردن گرهها، نگاهتان به بیرون از مرزها نباشد…
با توجه به اینکه آسانسازی ازدواج، نیاز اصلی جامعه امروزی است و عدم اگاهی و فراموشی ارزش های اسلامی باعث به وجود امدن مشکلات و موانعی در این زمینه شده و همچنین باعث از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه ،یعنی خانواده شده است، موسسه فرهنگی مصاف (تحت نظر استاد رائفی پور ) اقدام به راه اندازی سایتی با عنوان قنداب در راستای ترویج فرهنگ درست ازدواج و اهمیت حفظ خانواده کرده است.
سایت قنداب با هدف زمینه سازی برای تشکیل نهاد مقدس خانواده و حفظ آن با تمرکز بر ترویج سبک زندگی اسلامی، قصد دارد میزان آگاهی جوانان در حوزه مسائل قبل از ازدواج حین ازدواج و مسائل پس از ازدواج را بالا ببرد.
برخی از ویژگی های متمایز سایت قنداب نسبت به سایر سایت ها شامل موارد زیر است :
1- سایتی با بیش از 2000 فایل مختلف درباره ازدواج , طلاق , فرزند آوری , رابطه زناشویی و …
2- بکارگیری سخنرانی های ده ها سخنران برتر کشور و کارشناسان فرهنگی حوزه ازدواج
3- بخش ارتباط با دفاتر مراجع و ارتباطات مردمی قوه قضاییه برای آسانی پرسش و پاسخ و ارتباط با دفاتر پاسخگویی سوالات دینی
4- پاسخگویی به سوالات مطرح شده نوجوانان و جوانان در سایت توسط روحانیون و کارشناسان
بخش های دیگر سایت که به زودی در دسترس عموم قرار خواهد گرفت »
بیشک همراهی و مشارکت شما عزیزان و بهرهگیری از ظرفیتها و تواناییهای موجود، میتواند برای ترویج فرهنگ تشکیل نهاد مقدس خانواده با تمرکز بر اصل “سبک زندگی اسلامی” برای خانواده های نوپا در فضای مجازی یاری ده و راهگشا باشد.