[box type=”note” align=”” class=”” width=””]بسم الله الرحمن الرحیم
« آنچه ما امروز در زبان مستکبرین و مخالفین نظام اسلامی و مشخّصاً جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم که با «تغییر رفتار» از آن یاد میکنند – گاهی میگویند ما تغییر نظام را نمیخواهیم، تغییر رفتار را میخواهیم – [همین است]. تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ تفاوتی ندارد؛ درست همان است؛ یعنی تغییر آن سیرت اسلامی؛ این معنای تغییر رفتار است.»
بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان رهبری 1393/12/21[/box]
انتشار نشریه افسران 22 همراه با کمی تاخیر بود اما آنچه به عنوان محصول فکری کاربران افسران در دسترس عمومی قرار گرفت آنقدر خوب هست که این تاخیر را در نظر نگیریم در ادامه مطلب علاوه بر معرفی بخش هایی از نشریه افسران 22 لینک دانلود این نشریه را برای شما مهیا کرده ایم همراه بنیانا باشید .
کلام امام و رهبری جزئی همیشگی از نشریه افسران است که از اولین شماره تا کنون منتشر می شود. سرمقاله سردبیر نشریه از اصلی ترین دغدغه سال 93 می گوید و فرهنگ را در کلام مسئولین ایرانی بررسی می کند .
مقاله آقای سبحان شهیدی درباره مستند وارونه ی انقلاب 57 و در ادامه تحلیل آقای محمدی از مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 را می خوانید . با توجه با اینکه نشریه بیست و دوم افسران مربوط به تولیدات شبکه افسران در بهمن ماه است بخش قابل توجهی از نشریه همچون بخش نگارستان به ایام الله دهه فجر اختصاص دارد.
مقاله استاد متین امامی با عنوان نقطه آغاز تحلیل جالبی است بر پیامی که امام خامنه ای برای جوانان اروپا و آمریکای شمالی ارسال کردند. حصر خانگی اثر برگزیده مسابقه طنز رفع حصر از آقای عیوضی در صفحه 22 نشریه می خوانیم.دختر حاج عباس داستانی از آقای مجمد ملکی عزیز در صفحه 27 نشریه افسران می خوانیم .
مصاحبه این شماره با اقای @mehdymg انجام شده است . ایشان درباره شبکه افسران و کاربران عضو شبکه و نوع فعالیت های فرهنگی صورت گرفته صحبت داشته اند که خواندشان حتما برایتان جذاب است .
اگر پویایی هر جامعهای در گرو حساسیت اعضایش نسبت به پیشرفت و پسرفت ان باشد و بتوان گفت که حساسیت قشرهای مختلف جوامع با میزان نخبگی و فرهیختگی آنان رابطه مستقیم دارد، باید اقرار کرد که بخش اعظم پویایی جامعه اسلامی ما وابسته به میزان التزام عملی دانشگاهیان به اصل امربهمعروف و نهی از منکر دارد و بیراه نیست اگر بگوییم که امروز هر چه میکشیم از بیاهمیتی و شاید بیاعتمادی به این حقیقت اصیل و ابزار مترقی و بیبدیل فرهنگی اجتماعی است.
جنبش دانشجویی حیا در فرایند دستیابی به این دغدغه اصیل در میان بدنه زنده دانشجویان ایرانی پا به عرصه حیات نهاد و امروز آغوش گشوده تا هر دستی که به یاری دین خدا بلند گشته را در مدار حسن این مسیر الهی یاری کند
سایت جنبش حیا به عنوان پایگاه دریافت و انتشار تجربه مردم از امر به معروف و نهی از منکر فعالیت می کند در ادامه معرفی سایت جنبش حیا همراه بنیانا باشید.
بخش اخبار سایت جنبش حیا علاوه بر پوشش اخبار حوزه سبک زندگی و امر به معروف در جامعه به اطلاع رسانی در مورد فعالیت های گروه های مختلف امر به معروف می پردازد .
بخش بیانات در سایت جنبش حیا برای انتشار سخنرانی ها و بیانات بزرگان و روحانیون درباره واجب امر به معروف و نهی از منکر فعالیت می کند
بخش خاطرات سومین گزینه در منوی فهرست سایت جنبش حیا است . اصلی ترین بخش سایت جنبش حیا که در هفت بخش تنظیم شده است.تجربیات و خاطرات مردم ایران از امر به معروف و نهی از منکر در دانشگاه ,مدرسه ,تاکسی ,حرم , جامعه ,اتوبوس ,مترو و حتی مسجد را در این بخش می خوانید . نظرات هر کدام از خاطرات در سایت جنبش حیا محلی برای تبادل نظر و بحث درباره تجربه ارسال شده است .
علاقه مند هستید درباره وجوب امر به معروف و نهی از منکر و آیات و روایات این واجب دینی بیشتر بدانید . بخش آیات و روایات سایت جنبش حیا مناسب ترین بخش برای کسب اطلاعات درباره امر به معروف است .
بخش چندرسانه ای در سایت جنبش حیا به عنوان اصلی ترین بخش انتشار تولیدات صوتی و ویدیویی جنبش حیا فعال است . انتشار پویانمایی و پوستر و پادکست برای ترویج امر به معروف و نهی از منکر و معرفی برنامک های (اپلیکیشن) اندرویدی از دیگر محتوای منتشر شده در این بخش است .
بخش مقالات و داستانک های امر به معروف شهدای دفاع مقدس در کنار بخش پیشخوان به انتشار محتوا می پردازد
آنان که مالهای خویش را در راه خدا انفاق میکنند داستان دانهای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا هرکه را خواهد فزونی دهد و خداوند فراخی بخش و داناست (+)
سایت مصاف به عنوان پایگاه اصلی موسسه مصاف ایرانیان برای انتشار اخبار فعالیت های این موسسه و فراهم کردن امکان دانلود سخنرانی های استاد رائفی پور فعالیت می کند در ادامه این مطلب به معرفی بخش های مختلف این پایگاه می پردازیم ,همراه بنیانا باشید
بخش اخبار سایت مصاف که به پوشش خبرهای حوزه سیاست خارجه , ادیان , دشمن شناسی و اخبار مقاومت اسلامی است می پردازد
بخش مقالات سایت مصاف که شامل ده ها مقاله تخصصی در حوزه اجتماعی فرهنگی , مهدویت و …. است .هم چنین برخی متن برخی سخنرانی های استاد رائفی پور همچون مجموعه سخنرانی چگونه گناه نکنیم در بخش مقالات وجود دارد.
بخش اطلاعیه و بیانیه که بخش معرفی محصولات صوتی تصویری موسسه مصاف هم در همین بخش گنجانده شده است . البته در بخش معرفی محصولات موسسه که حکم درآمدزایی و بقای موسسه را دارد تنها به شماره تماس برای سفارش اکتقا شده است و هنوز فروشگاه اینترنتی به طور کامل راه اندازی نشده است.
بخش گالری (جنگ)تصاویر که چهارمین گزینه در منوی فهرست سایت مصاف است که شاید جالب ترین بخش آن تصاویر اختصاصی سایت مصاف از پیاده روی اربعین 93 باشد.
بخش مصاحبه در سایت مصاف به پوشش صوتی مصاحبه های استاد رائفی پور با شبکه های تلویزیونی و رادیویی می پردازد.
بخش شعر و ادب در سایت مصاف شامل هزاران متن ادبی است که سایت مصاف آن ها را در دسته بندی های شعر ,داستان ,متون ادبی ,کلام بزرگان و قلم استاد تنظیم کرده است.
بخش نرم افزار و کتاب هم از دیگر بخش های سایت مصاف هستند . در بخش نرم افزار موارد متعددی از نرم افزارهای محتوایی مناسب برای موبایل و رایانه در دسترس است ,اما نکته اینجاست که برخی از این کتب و نر افزار ها تنها برای موبایل های سیستم جاوا در اختیاز هستند ,حال آنکه بخش عظیمی از مخاطبان سایت مصاف موبایل های اندرویدی دارند
بخش مربوط به جلسات و سخنرانی های اسناد رائفی پور در سایت مصاف از پربازدیدترین صفحات است . دسته بندی بسته های صوتی و گزارش های تصویری جلسات در قالب استان های محل سخنرانی امر دریافت این برنامه ها را برای شنوندگان آسان ساخته است.
بخش رادیوی سایت مصاف که با همکاری تیم فنی رادیو آنلاین صدای میقات راه اندازی شده است در دو بخش رادیو مصاف و پادکست مصاف به ارائه محتوا می پردازد . رادیو مصاف در بازه زمانی مشخص منتشر می شود اما پادکست مصاف تنها به واکاوی موضوعی مشخص می پردازد.
اکنون کاربران فعال موبایلی ایران بهطور شبانهروز با نرمافزارهای ارتباطی کار میکنند و در شبکههای اجتماعی حاصل از این نرمافزارهای ارتباطی مشغولند. پس از آنکه ویچت فیلتر شد و وایبر به سرعت جای آن را گرفت، کاربران موبایلی ایرانی با استقبال گسترده از این نرمافزار اتباطی توانستند در مدت زمان کوتاهی تعداد کاربران حاضر در این شبکه را به عددهای میلیونی برسانند طوریکه مدیران شبکه وایبر با بهت و تعجب از این استقبال یاد کردند.
نفوذ این نرمافزار و بهدنبال آن واتسآپ، تلگرام و لاین، امکان گستردهای را برای حضور کاربران ایرانی موبایلی در شبکههای اجتماعی به وجود آورد.
اندکی بعد، استفادهکنندگان از چنین نرمافزارهایی به فکر راهاندازی و تشکیل گروههای مختلف در همین شبکهها برآمدند طوریکه استقبال از تشکیل چنین گروههایی همانند استقبال از نصب و راهاندازی نرمافزارهای ارتباطی در گوشیهای موبایل کاربران بود.
افراد مختلف بسته به تخصص و توانایی خود و حتی بدون در نظر گرفتن چنین مهمی، اقدام به تشکیل گروههای مختلف در شبکههای اجتماعی وایبر، واتسآپ، لاین و تلگرام کرده که سپس خود نیز بهعنوان مدیر گروه، گردانندگی آن را بر عهده گرفتند.
عضوگیری در این گروهها در ابتدا از سوی کسی صورت میگرفت که چنین گروهی را راهاندازی کرده و اغلب از میان دوستان نزدیک بود اما در ادامه کاربران حاضر در گروه به روشهای مختلف که سادهترین آن جذب دوستان، همکاران و حتی با نیت بالا بردن تعداد اعضای گروه بود، اقدام به اضافه کردن کاربران مختلف به گروههای خود بدون در نظر گرفتن هرگونه پیشینه، تخصص و حتی گرفتن رضایت از آن کاربر برای حضور یا عدم حضورش در گروه کردند.
ناگفته نماند برخی از کاربران نیز برای اعلام اینکه در گروههای مختلف عضو بوده و تعداد گروههایشان زیاد است اقدام به حضور در گروهها مختلف میکردند. این موضوع در قدم اول شاید کار سادهای به نظر بیاید اما در ادامه باعث بروز مشکلات فراوانی برای کاربرانی شد که خواسته یا ناخواسته در گروههای مختلف عضو شده بودند.
از آنجا که عضوگیری گروههای مختلف در شبکههای اجتماعی در ابتدا با هدف جمع کردن دوستان بود اما از آنجا که دوستان هر کاربر، با دوستان کاربر دیگر مشترک نبود، بنابراین جمعی از آدمهای مختلف در گروهها عضو شدند که – فارغ از ایجاد فضایی برای تضارب آراء – هیچگونه همخوانی با یکدیگر نداشتند.
همچنین بهدلیل عطش بالای کاربران برای حضور در گروهها و استفاده بیحد و حصر ایشان از شبکههای اجتماعی، آنها را از انصراف و خروج از گروههایی که توجیهی برای آنها نداشت، منع میکرد. در نتیجه این کاربران، فضایی را تحمل میکردند که یا در ادامه با آن همراه شده و به اجبار بسیاری از ویژگیهای شخصیتی خود را زیر پا میگذاشتند و یا مجبور به جدل با کاربران دیگر در آن گروه میشدند و همین موضوع زمینهساز بروز بسیاری از مشکلات برای کاربران ایرانی شبکههای اجتماعی شده، میشود و خواهد شد.
اگرچه پس از گذشت یک دوره زمانی 7-6 ماهه از ورود این شبکهها و تشکیل چنین گروههایی، اغلب کاربران کمکم به این باور رسیدند که ناچار هستند برخی از گروهها را ترک کنند اما متاسفانه هنوز هم عده زیادی با این توجیه که اینجا فضای مجازی است و در فضای مجازی اینگونه برخوردها و رفتارها طبیعی بوده و نباید سخت گرفت بلکه باید آزادتر بود، به ماندن در آن گروهها و البته همرنگ شدن با آن ادامه میدهند.
چرا؟ از آنجا که عضوگیری در چنین گروههایی، قاعده و قانون خاصی نداشته و ندارد، بنابراین هر کاربر با هر نوع گرایش فکری در آن ورود میکند و در ادامه آدمهایی که هیچ شناختی از یکدیگر ندارند به ناچار اقدام به اضافه کردن افراد گروههای مختلف در فهرست مخاطبان گوشیهای موبایل خود میکنند.
نکته جالب همینجا است که کاربری که تا دیروز، شماره همراهش بهعنوان یکی از شخصیترین داراییهایش بوده و آن را به هرکسی نمیداده است اکنون بهطور تقریبی بیش از هزار نفر بهراحتی شماره او را در دسترس دارند آن هم افرادی که قابل شناسایی نیستند و البته اقدام به گذاشتن پیام یا هر نوع پست دیگری در صفحه شخصی او در شبکههای اجتماعی مختلف میکنند که جنبه مزاحمت دارد و در ادامه اینگونه مزاحمتها راه به جاهایی میبرد که سرنوشت خوبی را برای کاربران رقم نمیزند.
این یک سوی ماجراست و اما سوی دیگر آن نوع برخورد با کاربران در گروههایی است که ایشان در آن عضویت دارند. همانگونه که در بالا آمد چون عضوگیری گروهها قانون خاصی را پیروی نمیکرد بنابراین هرکس، هرکسی را دوست داشت به گروه خود اضافه میکرد و این کاربران بهدلیل آنکه تعهدی نسبت به دیگر کاربران نداشتند و با تأکید بر اینکه در فضای مجازی چنین تعهداتی جایی ندارد، پس به خود اجازه میدادند تا هرگونه متن، عکس، موسیقی و فیلمی را نشر کنند.
در ادامه اینگونه نشرها، تأییدهایی(بخوانید لایک) که از سوی مدیر گروه و دیگر کاربران صورت میگرفت نوعی رقابت کاذب را در میان دیگران کاربران بهخصوص خانمهای عضو گروه(با توجه به اینکه احساسیتر برخورد میکنند) ایجاد میکرد و آنان نیز برای اینکه در کورس رقابت با همگروهیهای خود عقب نمانند و البته لایکهای بیشتری را دریافت کنند به ناچار در راهی قدم میگذاشتند که شاید تا قبل از آن به خود اجازه ورودش را نمیدادند چراکه با روحیات، اخلاقیات و منش آنها در تضاد بود.
اما آنها اینگونه تعبیر میکردند که اینجا فضای مجازی بوده و واقعی نیست پس نباید خیلی سخت گرفت غافل از ینکه کاربران دیگر آنها را باتوجه به آنچه آنها در گروهها میگذارند، قضاوت میکنند و نتیجه آنکه وقتی کاربری به نشر متن، عکس، موسیقی و یا فیلمی اقدام میکند که برخلاف عرف و عاداتش است درواقع به دیگر کاربران اعلام میکند که من از چنین مواردی رضایت دارم.
متأسفانه قضاوت کاربران از یکدیگر براساس مطالب منتشر از سوی آنها، این انگیزه ناپسند را در دیگر کاربران ایجاد میکند تا آنان نیز به خود اجازه دهند مطالبی به مراتب بدتر از آن در گروههای نشر دهند و یا به صفحه شخصی هر کاربر ارسال کنند، موضوعی که باعث زحمت کاربران شده و آنها با این اندیشه که به دیگر همگروهایهای خود بیاحترامی نکنند چنین توهینهایی را تحمل میکنند اما حاضر نیستند آن کاربر را بلاک کنند.
بدتر آنکه دریافت و ارسال چنین مطالبی پس از مدتی عادی شده و با از بین رفتن قبح آن، امنیت اخلاقی کاربران(بخوانید همسران و فرزندان) را به شدن تهدید میکند. حال این شبکهها مدتی است خانه و خانواده را هدف گرفته و سبب شدهاند تا افراد خانواده از یکدیگر دور شوند تا آنجا که در برخی از خانوادهها همین گروهها جای همسر و فرزند را گرفتهاند. متأسفانه اکنون نرمافزارهای بیآزاری که قرار بود دوری فاصلهها را جبران کنند، زندگی مشترک ایرانیان را نشان گرفتهاند.
شاید فکر کنید اینگونه شیوههای مدرن معاشرت تهدیدی برای عشق مشترک همسران و خانوادههای ایرانی به حساب نمیآید اما باور کنید بههمان اندازه که زندگی خانوادگی معتادان به مواد مخدر در خطر است زندگی مشترک زوجهای ایرانی معتاد به نرمافزارهای ارتباطی نیز هر لحظه در خطر فروپاشی است.
به راستی ما را چه شده است؟ شاید از خود بپرسید پس نقش مدیران گروه در این میان چیست؟ مدیران گروه یا همان کاربرانی که در ابتدا اقدام به راهاندازی چنین گروههایی کرده و البته در ادامه روند عضوگیری از دستشان در رفته است (چراکه هر دوستی میخواسته دوست خود را به گروه اضافه کند و اکنون جمعیت گروه به اندازهای رسیده که غیرقابل کنترل است) اگرچه درباره مطالب نازیبا و خلاف اخلاق تذکر میدهند اما درنهایت راه به جایی نمیبرند چون آنها نمیخواهند اعضا را از خود دلگیر کنند. در اینجاست که احساس پاک کاربرانی که (بهطور عمده خانمها) برای پر کردن اوقات فراغت یا سرگرمی و حتی آموختن نکتهای در این گروهها وارد شدهاند، دستخوش تلاطماتی قرار میگیرد که آثار سوء روانی برای آنها دارد.
برخوردهای مجازی خارج از شأن با کاربران در چنین گروههایی و نشر مطالب، عکس و فیلمهایی که در اصل توهین به شعور کاربران است سبب میشود تا عقل و احساس کاربران در این گروهها به استثمار کشیده شود و جالب آنکه کاربران حاضرند این چنین توهینها و استثماری را بپذیرند و تحمل کنند و بازهم در این گروهها بمانند! به راستی چرا؟
دانش پورشفیعی
اگر دوستان شما هم درگیر این برنامه های موبایلی هستند این پادکست بدردشان می خورد
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی رئیس ستاد مرکزی اقامه نماز در آستانه فرارسیدن ایام نوروز سال 94 پیامی با عنوان تبریک عملی به هموطنان گرامی داده است
متن پیام نوروزی استاد قرائتی به مردم ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
تبریک عملی
به همه هموطنان با احترام و جمله مبارکه “سلام علیکم “، سلام می کنم و برایتان آرزوی سلامتی و توفیق دارم.
به فکرم رسید در آغاز سال 94 از یک معلم قدیمی کلمه تبریک را معنا کنم:
تبریک از برکت است و هر چیزی هم ظاهری دارد و هم باطنی که باید به هر دو توجه داشت یعنی هم به پوست هم به مغز، آری اگر هریک از پوست یا مغز تخمه را بکاریم سبز نخواهد شد و باید به هردو توجه شود تا نتیجه دهد.
در ایام عید که ظاهر خوبی دارد یعنی فرصتی برای دید و بازدید و سفر و شادی است و شهر و روستاها و خانه ها برای پذیرایی آماده است و هوای معتدل همراه با سبزی زمین و شکوفه های درختان و امثال آن به چشم می خورد سزاوار است که این ظاهر زیبا با باطنی همراه باشد و تبریک ظاهری همراه با برکت عملی باشد.
این دید و بازدیدها قالب و تبریک ظاهری است، ولی قلب آن چیست؟
مغز این تبریک اموری است از جمله این که: 1-در این دید و بازدیدها ثروتمندان فامیل ، مخفیانه از فقرای فامیل دستگیری کنند. 2-اگر میان فامیل افرادی با هم کدورتی دارند آنان را آشتی دهند. 3-اگر نوجوانان فامیل در بعضی از درس های خود ضعیف هستند به آنان کمکی شود. 4-اگر شخصی گرفتار بدهی یا زندان است آن را نجات دهیم. 5-اگر در جلسات گناه می شود با برخورد خوب ، مانع شویم. 6-اگر برای بعضی از افراد فامیل سؤال و شبهه ای مطرح شده ما واسطه شوبم و جوابش را از یک دانشمندی دریافت و شبهه آن را برطرف کنیم. 7-اگر در فامیل و همسایگان خانواده شهداء و جانبازان وجود دارند ، دیدار با آنان را بر دیگران مقدم بداریم. 8- در سفر از کسانی که در جاده ها خدمت می کنند (پلیس، هلال احمر، راهداری) حداقل با زبان ، تشکر کنیم. 9-برای همسریابی افراد مجرد فامیل واسطه گری و شفاعت کنیم.
اسلام عزیز ما در کنار سفارشات عمومی چند سفارش ویژه برای بستگان دارد که من به عنوان معلم قرآن دو سه جمله از آن سفارشات قرآنی را به شما هدیه می کنم و دوست دارم خدمتی به شما کرده باشم.
قرآن ، یک جا به پیامبر می فرماید بستگان نزدیک خود را از خطرها هشدار بده ( و انذر عشیرتک الأقربین) و در جای دیگر می فرماید خودتان و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید ( قو أنفسکم و اهلیکم ناراً ) که در حدیثی در تفسیر آیه می خوانیم . مراد از این حفظ آن است که آنان را به نماز و زکات و تقوا سفارش کنیم .
و در جایی دیگر می فرماید که لقمان حکیم فرزندش را به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و تواضع نسبت به مردم و توجه به معاد سفارش کرد.جالب آن است که قرآن درباره پیامبر می فرماید او در کنار نبوت و رسالت به خانواده خود رسیدگی ویژه داشت.
خواننده عزیز! این رسیدگی و کمک به فامیل، قلب و مغز این دید و بازدیدها است. راستی اگر در این دید وبازدیدها به مشکلات یکدیگر نرسیم از بسیاری از برکات محروم خواهیم شد.
تبریک یعنی دید و بازدید خود را با این امور رشد وبرکت دهیم. اینکه خداوند به پیغمر می فرماید ما به تو کوثر دادیم و مراد کوثر فاطمه زهراست و معنای کوثر خیر فراوان است و ناگفته پیداست عطای خداوند بزرگ به بهترین فرد هستی کوثر و خیر فراوان است. ما نیز می توانیم بانیت خالص و همت بلند و خدمت بی منت و دستگیری از دیگران تا حدی از خود کوثر بسازیم، یعنی خود و کارهای خود را تا آنجا که می شود به خیر زیاد و کوثر تبدیل کنیم.
کوتاه سخن آنکه عید امسال که با شهادت حضرت زهرا مقرون است و به عبارت دیگر تبریک عید با کوثر قرآن مقرون است و معنای تبریک و کوثر نیز به هم نزدیک است بیاییم در میلیون ها دید و بازدیدی که در فامیل صورت می گیرد مشکلی را ( جزئی یا کلی) حل کنیم تا تبریک ظاهری ما پر مغز شود و الیته این نیاز به استمداد از خدواند و توفیق الهی دارد.
ساده ترین راه برای تبریک و برکت و کوثر آن است که دیگران را در خوبی ها شریک کنیم و همت خود را از مسائل فردی و جزئی به مسائل عمومی سوق دهیم همانگونه که نماز ما را اینگونه تربیت می کند که بگوییم:
1- پروردگارا همه ما را (نه فقط من را ) هدایت کن ( إهدنا) 2- و در سلام بگوییم السلام علینا نه سلام به یک شخص 3- و می گوییم در نماز خداوند شنونده ستایش همه موجودات است (سمع الله لمن حمده) نه فقط شنونده ستایش من و نفرمود سمع الله لحمدی 4- در سراسر قرآن و روایات و برنامه های پیامبر و اهل بیت معصومش صدها نمونه به چشم می خورد که رشد و برکت و سعادت و خوشی را فقط برای خود نمی خواستند بلکه برای همه میخواستند و این است معنای تبریک و کوثر.
در پایان ضمن دعا برای شما عزیزان ، سال خوبی را برایتان آرزومندم. نوروز ایام سفر است؛ از نماز در سفر غافل نشوید؛چرا که نماز، سفر شما را پر خیر و برکت می کند.
«حجت الاسلام سید محمدحسین طباطبایی» که پدرش لقب «علمالهدی» را برای وی برگزید، همان کودک خردسالی است که در دهه هفتاد شگفت انگیزترین کودک دنیا در عرصه حفظ قرآن شد و معجزه دیگری از آیات نورانی آخرین کتاب آسمانی خداوند را به رخ دنیا کشید. او اکنون جوانی برومند و تحصیل کرده حوزه علمیه قم است که پابهپای پدر در راه ترویج قرآن و مکتب اهلبیت(ع) تحقیق و پژوهش میکند.
وی متولد سال 1369 است و از سال 1379 وارد حوزه شد و حدود سه سال است که در دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم شرکت میکند و چند سالی است که در مؤسسه جامعة القرآن الکریم و کنار پدرشان حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی طباطبایی، بهصورت رسمی فعالیت میکند.
بیشتر کارشان در زمینه تحقیق و تألیف و تدوین کتب آموزشی است و تا کنون دو کتاب تألیف نموده، یکی از آنها «حفظ کافی» است که آماده چاپ میباشد و دیگری «آموزش بهکارگیری آیات» است که در آستانه انتشار قرار دارد، سید محمدحسین در سال 1389 ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است.
در ادامه متن گفتوگوی ماه نامه « نسیم وحی » با حجت الاسلام سید محمد حسین طباطبایی را میخوانید.
در مورد کتابی که شما و پدر گرامیتان، تألیف کردهاید توضیح بفرمایید.
قبل از «حفظ کافی» گزینشهای زیادی برای احادیث کافی شده بود، افراد مختلفی احادیثی را از این کتاب شریف طبق سلیقه و عقیده خودشان جدا کردند؛ اما همه اینها برای مطالعه بود و تاکنون هیچ گزینشی با هدف حفظ احادیث، صورت نگرفته است و صرفاً برای اینکه بقیه بخوانند و مطالعه کنند، دست به این کار زده بودند.
ما خواستیم که بحث خواندن احادیث به حفظ آن هم منجر شود. حالا فرصت و مجال نیست تا فضیلت فراوان و آثار بسیار حفظ احادیث را نقل کنیم. به هر حال سعی شده که تقریباً در قالب 68 درس، کتاب کافی را فعلاً کار کنیم و روایتهایی را انتخاب کنیم که قابل حفظ هستند؛ یعنی هم مختصر بوده و هم معانی بسیار خوبی هم داشته باشند یا اگر یک روایتی مثل روایتی که در کتاب عقل و جهل اصول کافی هست و توصیه امام کاظم علیه السلام به هشام و خیلی طولانی است و فرازهای خیلی قشنگی هم دارد، اینها را تقطیع کردیم و بهشکل یک روایت ذکر کردیم و البته نشان دادیم که این تقطیع شده است.
در بخش دوم کتاب، بعضی از روایتها را بهعنوان مطالعه قرار دادیم که حالا عزیزانی که حفظ میکنند؛ اگر علاقه داشتند و خواستند میتوانند آنها را هم حفظ کنند، چون بعضی از این روایات را مثل یک داستان ذکر کردهایم و ممکن است حتی یک صفحه باشد و بیشتر جنبه مطالعاتی دارد، موضوعاتش هم از تفسیر، حدیث قدسی، موعظه و نکته و داستان و… را آوردهایم که یک حالت تنوعی داشته باشد و در واقع مرتبط با همان درس هست؛ مثلاً اگر از باب صبر شروع کردیم تا باب کظمغیظ، مطمئناً اگر بحث تفسیر، حدیث قدسی، بوده است در همین محدوده که درس کار شده؛ آمده است.
فقط در بحث ادعیه ما این را داشتیم که چون دعاها معمولاً طولانی هستند، سعی میکردیم دعاهای کوتاهتری انتخاب کنیم یا در هر درس بهجای 15 روایت، فقط دو یا سه روایت چندخطی بیاوریم که همهاش دعا است. بعد از این دو بخش که بحث درس و حفظ روایت و نیز روایات مطالعاتی بود، میرسد به بحث تمرین که خوب تمرینها در قالب شش سؤال است؛ بعضیها برای امتحان از لفظ روایت است یا یکی از آن برای اینکه گوینده روایت را ذکر کنیم، هم باید گوینده حفظ بشود، کدام امام این روایت را فرمودهاند، هم خود لفظ؛ دو یا سه سؤال هم برای معنا است؛
مثلاً یک موضوع داریم که آیه را دادهایم و گفتهایم که چگونه مربوط به این روایت است، بالاخره این شش سؤال هم برای تمرین آماده شده است، ترجمه روایات هم بعد از روایت نیامده بلکه در آخر کتاب میآید و در مرحله آخر بعد از تمرین، بعد از هر پنج درس، بحث آزمون هست، اینطور تنظیم شده که شخص، پنج درس کار میکند و محفوظاتش زیاد شده از طرفی هم مدنظرمان نیست که فقط حفظ بکند و آن هم یک حفظ کوتاه مدت و تمام بشود، این فایدهای ندارد.
به همین علت آزمون را قرار دادیم؛ البته این آزمون را در این کتاب بعد از پنج درس قرار دادیم؛ اما هر شخص میتواند بعد از هر سه درس یا چهار درس این کار را انجام بدهد؛ ولی این یک چهارچوب برایش گذاشتیم، شخص باید با نهایت دقت حفظش را انجام بدهد و مرورش را هم انجام بدهد. نمره قبولی را سعی کردیم طوری قرار بدهیم که شخص با سه یا چهار غلط، اگر داشته باشد در این آزمون قبول شود؛ یعنی این بهمنزله قبولی هست، بالاخره هر درس میانگینش پانزده روایت است و پنج درس هم بوده؛ یعنی خوب توانسته حفظ کند و چهار یا سه غلط دور از انتظار نیست.
این برنامه اصلی این کتاب است. تقریباً روایاتی که باید حفظ بشوند حدود هشتصد و پنجاه روایت است البته غیر از روایاتی که برای مطالعه آمده است. این کار در دو مجلد آماده شده و امیدواریم که انشاءالله مفید باشد و مورد استقبال همه بهخصوص حافظان قرآن که بعد از حفظ قرآن، میخواهند روایات را بخواهند و حفظ کنند، قرار بگیرد. این کتاب چون بهصورت درسنامه و برای تدریس در کلاس هست، یک کتاب راهنمای تدریس هم برای آن در حال تدوین است که انشاءالله بهزودی آماده میشود. روایات این کتاب، هم اولاً از کتاب کافی است که کتاب معتبری هست و بعد هم از تمام موضوعات است. اینها را میتوانند مباحثه کنند، مرور کنند و خیلی برای حفظ کردن آسان شده و امیدواریم که انشاءالله مفید و مؤثر باشد.
آیا ایده این کتاب از همان شیوهای گرفته شده که شما در کودکی داشتید و احادیث موضوعی کافی را حفظ بودید؟
مطمئناً همین طور است چون از کودکی نه فقط من؛ بلکه بچههای دیگر، خواهران من هم حفظ میکردند، پدرم دوست داشتند که منتخب روایات کافی را حفظ کنیم، نه اینکه همین روایاتهای این کتاب بود؛ ولی از این روایات هم داخل آنها بود. بالاخره آن طوری که ما در سه چهار سالگی حفظ میکردیم باید خیلی راحتتر میبود.
حتی درباره تقطیع روایات هم باید خیلی از روایاتها به جملات کوتاهتری تبدیل میشد؛ اما مخاطبین این کتاب کسانی هستند که میخواهند بهصورت تخصصی حفظ کنند و سن و سالشان هم دیگر سه و چهار سال نیست و روایاتهایی در کتاب است که نسبتاً طولانیتر از روایاتی است که ما حفظ کردیم؛ اما مطمئناً انگیزهای که فرمودید همینطور است؛ چون واقعاً حفظی که کردیم، اثرش را دیدیم هم علمیّت بسیار خوبی برای خودمان داشت و همین الآن دارد و هم اثری که در رابطه با اجرای برنامهها برای مردم داشت.
چه توصیه ای به حافظان قرآن دارید؟
حافظهای که خداوند برای انسان قرار داده است، نعمت بزرگی است و این که انسان بتواند حفظ بکند و اگر خدا کمک کند و آنچه انسان حفظ میکند، قرآن و احادیث باشد، خوب این یک نعمت ویژهای است و البته حتی در رابطه با آنهایی که حافظه خیلی کمی هم دارند، روایت داریم که اجرشان دو برابر است؛ چون با سختی بیشتری حفظ میکنند؛ یعنی نگفتهاند کسانیکه حافظهشان کم است، دیگر حفظ نکنند.
در هر صورت وارد شده که شما قرآن را حفظ بکنید، حتی آنهایی که برایشان سختتر است، ثوابش دو برابر است، در واقع برای آنها تشویقی است. به هر حال خیلی مطلوب است که انسان مطالب قرآن و روایات را حفظ کند، منتها حفظ یک مقدمه خوبی است برای رسیدن به مطلوب ما نه این که فقط حفظ کردن هدف نهایی باشد؛ چون حفظ را خیلیها میتوانند انجام بدهند، حافظه خوب را الحمدلله خیلیها دارند؛ اما اینکه در چه راهی خرج میکنند و چهجور استفاده میشود و نهایتاً نتیجهاش چه میشود، این نتیجه مهم است و اهمیت بیشتری دارد.
یعنی برای انسان نتیجه و اثر کار بسیار مهم است. مشاهده کردیم که برخی افراد، خوب حفظ کردند حالا یا قرآن را حفظ کردند و بعضاً مطالب دیگری حفظ کردند، منتها آن نتیجهای را که واقعاً دنبالش بودهاند به دست نیاوردند، چرا این طور شد؟ آیا خودشان ادامه ندادند و برای رسیدن به مراحل بالاتر تلاش نکردند؟ آیا شرایط مهیا نبود؟ نمیدانم؛ گفتهاند ما حفظ کردیم تمام شد، دیگر چه کار کنیم و برایشان عادی شده، بعد هم دیدم که خود آن حفظ ساده را هم از دست دادند.
دوستان باید دقت کنند که اولاً حفظ کردن هدف نیست بلکه مقدمه است برای فهم و عمل به قرآن. حافظ باید محفوظاتش را تثبیت کند چه در زمینه قرآن چه احادیث، حتی در زمینه شعر، شعرهای بسیار عالی، از مادحین اهلبیت علیهم السلام وجود دارد یا اشعاری که خود اهلبیت علیهم السلام سرودند و در کتب ما هم آمده است که شخص میتواند حفظ کند و برای اینها هم اولاً برنامه منظمی باید داشته باشد و بعد هم از این محفوظات بهعنوان یک مقدمه برای عمل کردن به مضامینش استفاده شود.
هدف در حفظ باید مشخص باشد، نگوییم خداوند حافظه به من داده و من حفظ میکنم؛ اما نگاهی به مراحل بالاتر ندارم، بلکه هدف از حفظ باید روشن باشد؛ شاید بیان این نکته جالب باشد: روایتی هست که میفرماید که قرآن فرموده: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» نماز باید اینطوری باشد که انسان را «عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» از فحشاء و منکر باز دارد؛ یعنی آنقدر انسان رابطه خود و خدا را باید در نماز ارتقا دهد که دیگر به فکر گناه هم نیفتد؛ زیرا لذت انس با خداوند را چشیده و نمیخواهد بهخاطر یک لذت زودگذر دنیا آن ارتباط را از دست بدهد.
حال اگر انسان بعد از نماز گناه کرد، در روایت دارد که در واقع این نماز نه تنها انسان را به خدا نزدیک نمیکند؛ بلکه او را از خدا دور میکند. او از آن عبادتش بهرهای نمیبرد، نمازش، هیچ فایدهای ندارد. حفظ هم باید اثری داشته باشد. شخص باید به مراحل بالاتر از حفظ فکر کند، عزیزان حافظ، حتماً یک نیت خوب و یک هدف بلند را برای خودشان ترسیم کنند و از ابتدای حفظ به این نکته توجه نمایند که برای چه میخواهند حفظ کنند؟ بهطور مثال این هدف میتواند به این صورت باشد که اولًا برای خودشان چه اثری خواهد داشت و ثانیاً بتوانند مُبلّغ باشند و معارف دین را بین مردم، خواه شیعیان و مسلمانان و خواه افرادی که تابع دین دیگری هستند، گسترش دهند، برای این دارند حفظ میکنند، این خیلی مهم است.
یک خاطره از دوران کودکی خود نقل کنید، سید محمد حسین طباطبایی ؟
میخواهم خاطرهای را نقل کنم که مرتبط با بحثمان هم باشد. به خاطر دارم که یکی دو سال بعد از برنامههایی که در مکه و ایام حج در سال 1376 داشتیم، آنجا برای خانواده وزیر کشور عربستان هم برنامه اجرا کردیم و بعد هم برگشتیم. خوب این اجرای برنامه ما، بین خانواده سلطنتی عربستان خیلی پیچیده بود و بین خانوادههای خودشان نقل میشد که مثلاً این بچه آمده و برنامه اجرا کرد و این طور قرآن میخواند و… به این صورت افراد دیگر و خانواده سایر مقامات عربستان هم مطلع شده بودند.
به هر حال دو سال بعد از آن تهران، پیش سفیر آن زمان ایران در عربستان بودیم، ایشان میگفت که یکی از مقامات عربستان، پسر امیر عبدالله، معروف به امیر ترکی، با چند نفر هیئت همراه آمدند کاخ نیاوران و گفتند: «میخواهیم با آقای طباطبایی هم یک دیداری داشته باشیم». البته بهصورت رسمی نیامده بودند، ما رفتیم آنجا و تقریباً ساعتهای نه و نیم، ده شب بود، نشستیم و ایشان کمی صحبت کرد و بالاخره گفت: “ما وصف شما را که آمدید در کاخ سلطنتی و آنجا برنامههایی را داشتید شنیدیم.
حالا آمدهایم خودمان از نزدیک ببینیم”. به او گفتند: “ایشان حافظ قرآن هستند از هر جای قرآن که دوست دارید، میتوانید سؤال کنید”. امیر به مبل لم داده بود؛ البته با یک تکبر خاصی و گفت:«نه، من سؤال حفظ از ایشان ندارم». گفتند: «چه سؤالی از ایشان دارید؟» گفت: «برای من شعر بخوان». گفتند: «ایشان معروف نیست که شعر حفظ کرده باشند. ایشان حافظ قرآن هستند».
اصرار کردند که نه شعر بخواند، حالا بهلطف خداوند؛ چون زبان عربی را کار میکردیم، بسیاری از شعرهای عربی را که در مدح اهلبیت علیهم السلام بود و بعضی از اشعاری که خود اهلبیت علیهم السلام سرودند، اینها را حفظ کرده بودیم. خدا لطف کرد بین تمامی اشعاری که حفظ کرده بودم، یک شعر خیلی مناسب را انتخاب کردم، همان شعر معروف امام هادی علیه السلام را که در مجلس متوکل، خوانده بودند، در وصف پادشاهان که بالاخره آخر و عاقبت تمام خوشیهایی که اینها داشتند چه میشود؛ خیلی با جزئیات آنجا گفته میشود که خیلی جالب است.
شعر نزدیک یک صفحه است و من هم همهاش را حفظ بودم و خیلی شمرده شمرده از ابتدای آن شروع کردم به خواندن و نگفتم که شعر از کیست و برای چهکسی خوانده است. شروع کردم به خواندن خیلی شمرده شمرده و با همان شیوهای که خودم در زمان بچگی داشتم، خیلی احساسی میخواندم، بعد دیدم که یواش یواش وقتی به وسطهای شعر رسیدم، هر چه بیشتر میگذرد، این شخص خودش را بیشتر جمع و جور میکند، اول خیلی متکبرانه نشسته بود؛ اما از اواسط شعر به بعد خودش را جمع کرد، دیدم چشمانش سرخ شده، خیلی متأثر شده تا رسیدم به آخر شعر، دیدم اشک توی چشمانش جمع شده در واقع همه را تطبیق داده بود به خودش؛ بعد هم خیلی تشکر و تقدیر کردند.
برنامه ارتباطی شما با مردم چگونه است؟
معمولاً اجرای برنامه و دعوتی است. البته با توجه به برنامههایی که خودمان در قم داریم، سعی میکنیم که طوری تنظیم کنیم که مشکلی پیش نیاید. بهصورت هفتهای یا دههای نیست، کمتر است، معمولاً دو یا سه روزه، سفرهایی به شهرهای مختلف داریم.
بهلطف خداوند در سفرهایی که داریم سعی میکنیم که جامع باشد و به استانهایی که میرویم سعی داریم که در چند شهر برنامه داشته باشیم و حتماً یک محفل عمومی هم داشته باشیم. اجرای عمومی که مردم بیایند. دیدارهایی هم با جامعه قرآنی هر شهر و با مسئولین داریم که بر فعالیتهای قرآنی تأکید میکنیم.
مشکل جامعه امروز ما را چه میبینید و راه حل آن چیست؟
بیان دین به زبان روز برای عموم مردم، تا همه برداشت صحیح و جامعی از مسائل دینی داشته باشند. بهترین شیوهها، سادهترین روشها و بالاخره جذابترین روشها، برای یاد دادن مطالب قرآنی باید انتخاب بشود، مخصوصاً در رابطه با مفاهیم خیلی مهم است که ما چطور بگوییم؛ چطور بیان کنیم؛ چطور بتوانیم برداشت و استنباط کنیم نه این که منظورم استنباط باشد؛ بلکه به زبان قوم صحبت کردن و با توجه به جامعه امروزی صحبت کردن است.«وَمَاأَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ». البته خوب بحث مهمی که هست این که جامعه قرآنی یا مذهبی یا کسانی که با این موضوع در ارتباط هستند و مسئولیت دارند باید توجه کنند که ذائقه مردم را با مسائلی که چندان به درد دنیا و آخرت آنها نمیخورد، عادت ندهند.
بهعنوان مثال میگویم یک جایی که موسیقی یا فیلم هرچه بیشتر ترویج میشود، گرچه بعضی فیلمها، البته خیلی کم، ممکن است فایده هم داشته باشد؛ ولی اکثر آنها هدف مثبتی را دنبال نمیکنند و بهعکس مسائلی در آنها ترویج میشود که برای سلامت جامعه هم مضر است؛ به هر حال معمول فیلمها یا موسیقیها و کنسرتها هرچه از اینها بیشتر ترویج شود و شما از طرف دیگر بخواهید فعالیت کنید، کاری انجام بدهید، واقعاً سخت میشود؛ هرچقدر هم طرح داشته باشید؛ برنامه داشته باشید، آن طرف دیگر باب شده، ترویج شده و یک مقدار برای مردم جذابتر شده و ذائقه ایشان به آن سمت رفته است.
[one_half]فکر میکنم همه باید کمک کنند. بهخاطر همین گفتم که یکی از برنامههای ما در شهرستانها که میرویم همین است؛ یعنی با مسئولین که دیدار میکنیم، خود آن مسئول یک مسئولیت کلی دارد، همه کاری میتواند انجام بدهد؛ اما میرویم و تأکید میکنیم که مثلاً دقت کنید که اولا اولویتهای کاریتان، بحث کارهای قرآنی و مذهبی باشد، در این زمینه اول کار کنید و این جبهه تقویت شود،[/one_half][one_half_last]بعد اگر کارهای دیگری هم لازم بود، به آنها هم برسید؛ یعنی ما صحبتمان همین است وقتی از این غافل میشوند و اولویت ایشان دیگر، کارهای قرآنی و مذهبی نیست، به کارهایی میپردازند که شما هر چقدر هم بخواهید که در این سمت و این جبهه هم تلاش بکنید و برنامه بریزید، میبینید که خیلی سخت است و البته بگویم که در بحث همین کار قرآنی خودمان و نیز بحثهای مذهبی و فرهنگی، موازیکاری هم هست، کارها تکراری است، این یک آفت است که برای حل آن باید مشکلات شناسایی شود[/one_half_last]
سازمانها و نهادهای دستاندرکار باید با هم تعامل و تعاون داشته باشند بعد هم منابع مادی و مالی آن و هم منابع علمی آن فراهم شود حالا منابع علمی مثل کتاب یا افرادی که متخصص هستند، همه جمع شوند کمک کنند، مشاوره بدهند، کتاب بنویسند؛ یعنی همه اینها باید جور باشد؛ اگر همه اینها جمع باشند؛ اما منبع مالی برای اجرای آن نباشد، باز هم میبینید که اینجا ناقص میماند یا منبع مالی باشد، منبع علمی نباشد، بالاخره اصل آن همان «وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى» است که همه باید تعاون و همکاری داشته باشند.
بهعنوان نمونه در نمایشگاه قرآن بودم، شخصی را در آنجا دیدم که دکترای فیزیک داشت، گفت: «من دارم در بحث فیزیک در قرآن، کار میکنم، اول درس عادی خودم را میخواندم و تدریس میکردم، ولی بعد علاقهمند شدم که در قرآن هم مطالعه کنم که در قرآن چه آیاتی درباره فیزیک گفته شده، تطبیقش چطوری است». خیلی خوب است یک شخصی این طور کار میکند، منظورم این است که هر کسی در هر رشتهای؛ مثلاً شیمی هم همینطور؛ علوم تجربی هم همینطور؛ همه باید بیایند و تلاش کنند؛ اما اینها باید با هم کار کنند، وقتی بحث اتحاد و همکاری پیش بیاید، خدای ناکرده استنباط شخصی هم پیش نیاید، این کار خوب است و به نتیجه میرسد؛ ولی اگر ببینیم یک نفر خودش بخواهد بیاید اینکارها را انجام بدهد، آفاتی هم دارد، همه باید یک جایی جمع بشوند با هم صحبت بکنند و بالاخره به یک اتفاق قولی و یک نظر واحدی برسند، انشاءالله.
شما چند دیدار با رهبر معظم انقلاب داشتهاید، توصیهای از ایشان را که در ذهن دارید، بفرمایید.
مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در جلسهای فرمودند: «شما قدر این حفظ قرآنتان را بدانید که چه کار بزرگی انجام دادهاید و من هم خیلی دوست داشتم که در همان سنی که شما هستید در دوران نوجوانی حفظ کل قرآن را داشتم؛ منتها بهخاطر شرایطی که بود، آن زمان دروس حوزوی بود، کار دیگری که داشتم، نتوانستم کل قرآن را حفظ کنم و از این بابت هم حسرت این را میخورم که چرا فرصتی نشد، برای این که کل قرآن را حفظ کنم».
فرمودند: «هیچ وقت ترک نکنید این خواندن مرتب قرآن را و سعی کنید که حفظتان را همیشه قوی داشته باشید» و بالاخره خیلی تأکید داشتند روی بحث حفظ مخصوصاً و البته کنارش توصیه به درسها، دروس حوزویمان و روایات را داشتند. منتها در بحث قرآن خیلی تأکید داشتند. هر جلسه که خدمت ایشان میرسیم، هنوز میگویند: “قرآن را چهکار کردید؟ هنوز دوره دارید؟” خیلی روی این نکته دقت دارند.
بیشتر مردم چهره کودکی شما را به خاطر دارند، برخورد امروز ایشان با شما چگونه است؟
مردم همیشه بهواسطه لطفی که خدا به ما داشته و مردم میشناسند، به ما لطف داشته و علاقه دارند. خوب، در دوران کودکی به این خاطر که برنامه زیاد داشتیم و مردم میدیدند، خیلی جلوی چشم بودیم و به هر حال همیشه استقبال میکردند؛ حتی اگر کار عادی داشتیم، حرم میرفتیم یا جای دیگری، مردم ازدحام میکردند.
خوب یک فاصلهای که بهخاطر درسها و برنامههایمان شد، نتوانستیم در تلویزیون حضور داشته باشیم، چهره هم طی چند سال تغییر کرد، الآن مردم کمتر میشناسند و البته من خودم سعی کردم که خیلی در مصاحبهها و رسانهها نباشم؛ به همین خاطر یک وقتی زیاد جلوی چشم بودیم و این شهرت هم سختی خودش را دارد، میدانید آن کسانی که در رسانهها مطرح میشوند، این مشکل برایشان همیشه هست که وقتی بهخاطر مشکلی حضورشان کمرنگ میشود، شایعات برایشان زیاد میشود و البته حضور مرتب در رسانه هم خیلی هم سخت است؛ البته این را هم بگویم این که در رسانهها حضور نداشتم، به این معنی نبود که با مردم در ارتباط نبودم.
همین طور که اشاره شد، مسافرت داشته و داریم. همین الآن هم در استانهای مختلف در برنامههای محفل عمومی که جمعیت زیادی هم میآیند، اجرا دارم؛ اما دیگر آنطوری که در تلویزیون باشم، نیست و فکر میکنم که راحتتر هستم. اینطور آرامش خاطر بیشتری دارم و البته در روایت هم داریم که خوشا به حال آن شخصی که جلوی چشم نبوده و گمنام باشد؛ حالا چه خاصیتهایی دارد، جزییاتش گفته نشده؛ ولی گفته شده که گمنام باشد و با انگشت به آن اشاره نشود که در واقع کنایه از این است که همه او را بشناسند؛ یعنی شهرت.
انتشارات سوره مهر فهرست پرمخاطبترین آثار خود در سال 93 را اعلام کرد. در این فهرست مطابق سالهای گذشته، خاطرات گوی سبقت را از دیگر آثار منتشر شده از این انتشارات ربودهاند. کتابهای منتشر شده در حوزه شعر دیگر عناوین پرمخاطب این انتشارات طی 12 ماه گذشته بودهاند.
اسامی پرفروش ترین کتاب های سال 93 این انتشارات به شرح ذیل است:
«پایی که جا ماند» خاطرات خودنوشت سیدناصر حسینی پور
«لشکر خوبان» خاطرات مهدیقلی رضایی نوشته معصومه سپهری
«ضد» سروده فاضل نظری
سهگانه «اقلیت»، «گریههای امپراتور» و «آنها» اثر فاضل نظری
«نورالدین پسر ایران» خاطرات نورالدین عافی نوشته معصومه سپهری
«فیض بوک» سروده ناصر فیض
«زندان الرشید» خاطرات سردار علی اصغر گرجیزاده نوشته محمدمهدی بهداروند
**خبرها: طلا مال پرزیدنت روحانی بود تو مشتش بود إ…
در فرستادن پیام تسلیت برای مرگ ملک عبدالله بعد از آمریکا و انگلیس در مقام سوم قرار گرفتیم…
چرا رئیس جمهور ایران توهین به پیامبر اسلام ص توسط مجلهٔ فرانسوی را محکوم نکرد؟!!// چرا روحانی ترور فرمانده سپاه ایران توسط اسرائیل را محکوم نکرد و به خانواده شهید تسلیت نگفت؟!!// بعد از پیاده روی ظریف و جان کری 7 هزار کیلو گرم اورانیم زیر 5% را دولت تدبیر اکسید کرد!!!// محمد رضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد به 5 سال زندان و جزای نقدی محکوم شد!!!// معاون اسبق خزانه داری آمریکا گفت: اشتباه است اگر تصور کنید تحریمها مربوط به مسائل هسته ای است. واشنگتن مخالف استقلال ایران است…(به همراه طنز)
**جنگ خنده: (نمایشهای طنز) کاری از گروه نمایش زنگ بیداری
**نفس حق: (انتظار منفی و رفع مسئولیت برای ظهور دروغ است) سخنان شهید دکتر علی شریعتی ؛ نقدی برفرقهٔ حجتیه
**تکرار (حواشی داستان تکرار) قسمت دوم (آخر) نقدی بر صادق هدایت نویسنده ای که خودکشی کرد ؛ چه کسانی صادق هدایت را به شهرت رساندند؟
**گلهای یاس: (شبهای عملیات) به یاد شهید ابراهیم همت
به همراه سخنان شهید همت و شهید نوجوان رضا پناهی
** حرف حساب: (ظهور) آیا ظهور فقط برای شیعیان است؟
پس چرا نامه برای جوانان اروپا و آمریکا نوشته میشود؟
دانلود برنامه زنگ بیداری 161 ؛ در فرستادن پیام تسلیت مرگ ملک عبدالله در مقام سوم قرار گرفتیم
براساس روایات بنای کعبه به دست حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم(ع) پایه های آن را بالا بردند که همه مسلمانان جهان 5 مرتبه در روز در هنگام نماز رو به جهت کعبه به عنوان قبله میایستند و دور آن طواف می کنند.
این مکان مقدس دارای رمز و رموز بسیار زیادی است که مجال بیان همه آن نیست.یکی از سوالاتی که مطرح می شود این است که آیا از انبیاء الهی کسی در مسجد الحرام و اطراف کعبه مدفون هستند و چند پیامبر الهی دراین مکان به خاک سپرده شده اند؟
پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین طباطبایی، کارشناس اماکن مقدسه در مکه و مدینه و کارشناس تاریخ اسلام بررسی کرده ایم.
براساس اخبار و روایات دور تا دور کعبه معظمه پیامبران الهی مدفون هستند اما تعداد آن به طور دقیق مشخص نیست و روایات مختلفی وجود دارد.
یکی از نقاطی که در اطراف خانه خدا از فضیلت بیشتری برخوردار است محدوده ای به نام حجر اسماعیل، فضایی بین رکن عراقی و رکن غربی میان کعبه است که زیر آن محل دفن حضرت هاجر بود و امروزه به حالت نیم دایره مشخص است و زائران در زمان طواف آن را نیز طواف می کنند و نمی توانند وارد این نیم دایره و محدوده شوند.
حجر اسماعیل به عقیده مسلمانان، یادگار زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) و هاجر و محل دفن آن بانوی بزرگوار است. بعد از فوت حضرت هاجر و دفن ایشان در این مکان به خاطر این که مردم روی قبر او پا می گذاشتند حضرت اسماعیل به احترام قبر مادر دیواره ای را برروی قبر بنا کرد تا این که مردم از فاصله دورتری نسبت به خانه خدا، طواف کنند و روی قبر مادرش پا نگذارند.
نقلهای تاریخی تاریخنگاران مسلمان، حکایت از آن دارد که اسماعیل و مادرش هاجر در همین بخش زندگی میکردند. از امام صادق(ع) نقل شده است که “حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل(ع) است.
در باره تعداد انبیاء الهی که در اطراف خانه کعبه مدفون هستند، شاید نتوان به طور دقیق اظهار نظر کرد چون چیزی به طور دقیق ذکر نشده است اما به عنوان مثال براساس روایتی در بحارالانوار” از رکن یمانی تا رکن حجرالاسود در کنار خانه خدا 70 پیامبر و نبی الهی مدفون هستند” همچنین براساس روایتی دیگر از این کتاب ” داخل حجر اسماعیل همان نقطه ای که به صورت نیم دایره در حال حاضر موجود است و زیر ناودان طلای بیت خدا محسوب می شود، 70 پیامبر دیگر از جمله حضرت اسماعیل(ع)، دختران آنحضرت و حضرت هاجر(س) مدفون هستند.
براساس روایتی از واقدی از علمای اهل سنت نیز” از رکن حجرالاسود تا چاه زمزم ومقام ابراهیم و حجر اسماعیل 99 پیامبر الهی دفن شده اند.در روایت دیگری اینگونه نقل شده که حضرت یعقوب(ع) پدر بزرگوار حضرت یوسف(ع) مقابل باب کعبه در منطقه حطیم مدفون شده است.
همچنین بنا به روایت اهل سنت اکثر انبیاء بنی اسرائیل در اطراف خانه خدا دفن شده اند، لذا معلوم می شود که نقطه به نقطه این مکان مقدس مملو از قبور و اجساد مطهر انبیاء الهی است.
در اینجا شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که برخی گروه های افراطی اقدام به شبهه افکنی در قبال شیعیان مبنی بر حرام بودن زیارت قبور ائمه(ع) و بزرگان دینی و شرک دانستن آن برای شیعیان می کنند اشاره کنیم. اکنون که معلوم شد تعداد زیادی از انبیاء الهی در اطراف خانه خدا مدفون هستند این سوال پیش می آید که چگونه خود آنها دور تا دور این مکان طواف می کنند و در جایی که قبور انبیاء الهی است نماز می خوانند؟ چرا آن شرک نیست اما زیارت قبور ائمه(ع) و امامزادگان و …را برای ما شرک می دانند.
شاید پاسخ آنها به این پرسش ما این باشد که چون آنها انبیاء الهی هستند پس زیارت و نماز خواندن در کنار قبور آنان اشکالی ندارد اما باز می پرسیم پس چرا اجازه نمی دهید مسلمانان قبر مطهر پیامبر(ص) را در مدینه زیارت کنند!؟
گفتنى است استحباب نماز در حجر اسماعیل مربوط به غیر از نماز طواف واجب است؛ چه آنکه نماز طواف واجب باید در نزد مقام بجا آورده شود.
شایان ذکر است که زیر ناودان در حجر اسماعیل، یکى از بهترین و با فضیلت ترین مکان ها شمار مى آید وروایات بسیارى در این باره به دست ما رسیده است، از آن جمله روایتى است از حضرت زین العابدین، على بن حسین بن على (علیه السلام) که فرمود:« بهترین مکان استجابت دعا و نیایش، زیر ناودان کعبه است» و نیز حضرت فرمودند: «هرکس در زیر مجرى ناودان کعبه بایستد و دعا کند، خداوند دعا و استغاثه او را استجابت مى کند و گناهان گذشته اش را همانند روز ولادتش پاک مى کند».
در روایتى از نبى مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمودند:«ما مِنْ أحد یَدْعُوا تَحْت الْمیزابِ، الاّ استجیب له»، «کسى نیست که در زیر ناودان دعایى کند و خداوند دعاى او را به مرحله استجابت و قبولى نرساند.
همزمان با ایام عزای شهادت سرور زنان عالم و اولین شهیدهٔ ولایت، حضرت فاطمه الزهرا (س)، مراسمات عزاداری متعددی در سراسر ایران اسلامی در حال برگزاری است.
از جمله این مراسمات «هیئت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق (ع)» است که چندین سال است به یکی از محوریترین هیئات شهر تهران بدل شده و برنامههای آن با استقبال گسترده خصوصا از سوی جوانان و دانشجویان مواجه میشود.
از ویژگیهای مهم میثاق با شهدا، تناسب محتوای سخنرانی و اشعار مداحیهای آن با موضوعات روز و مهم جامعه و جهان اسلام و همچنین پرداخت عالمانه به معضلات اخلاقی و اعتقادی جوانان است، که به خوبی توانسته پیوند و تلفیق قابل توجهی میان مضامین مذهبی و مفاهیم سیاسی، اجتماعی و اخلاقی مبتلا به برقرار کند. که در این میان حاج میثم مطیعی مداح جوان و توانمند این هیئت، نقش محوری دارد.
مطیعی در فاطمیه امسال «عفاف و حجاب» را هوشمندانه به عنوان موضوع محوری اشعار و مداحیهای خود قرار داده و با بهره گیری از اشعار فاخر شعرایی چون محمد مهدی سیار و رضا یزدانی، و همچنین معارف دینی در خصوص حجاب، نوحههای شنیدنی، جذاب و پرمغزی را اجرا نموده است.
از جمله آنها شعر «گفتی حجاب حکم خداست/ هنوز تو گوشمه صدات» سروده محمد مهدی سیار است که در شب شهادت حضرت زهرا (س) در هیئت میثاق با شهدا در مسجد دانشگاه امام صادق (ع) اجرا شد.
در این شعر، محمد مهدی سیار به زیبایی ماجرای نخستین بار چادر به سر کردن حضرت زینب (س) به دست حضرت زهرا (س) را توصیف نموده و تأکیدی هم بر آیه 31 سوره نور مبنی بر ضرورت حجاب برای زنان مسلمان دارد.
زهرا زهرا شوق پریدنه، تو قلب تو ولی پلکی بزن نگاهی کن، به غربت علی زهرا زهرا، یا بنتَ خیرِ الانبیاء کلِّمینی، بنتُ النبیِ المصطفی بی جوابه، این نالههای من چرا؟ أنا ابنُ عَمِّکِ علی، چشماتو باز کن که بازم گریه کنم از غربتت، گریه کنی از غربتم (بمان کنارم)
زهرا زهرا امشب چه غصه ای، تو دل زینبه گمونم خونده از نگات، که آخرین شبه یا میمیرم، از نفسای آخرت یا میکشه، منو نگاه دخترت ببین چطور، پر میزنه دور و برت ببین که با بغض و سکوت، نگاه زینب چی میگه کاشکی میشد که پیشمون، میموندی یک کم دیگه (هستی حیدر)
مادر مادر چادر نمازمو، سر میکنم برات شاید دوباره ببینم، لبخندو رو لبات یادش به خیر، وقتی چادر کردی سرم گفتی چقد، چادر میاد به دخترم لبخندت رو، از خاطرم نمیبرم گفتی حجاب حکم خداست، هنوز تو گوشمه صدات وقتی که یادم میدادی، آیه قل للمؤمنات*… (مادر خوبم)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ …(سوره نور؛ آیه 31)
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند…
هم چنین تیر ماه امسال هم حاج میثم مطیعی مداحی دیگری درباره حجاب و حیا را داشته اند ,برای دانلود رجوع کنید به : مداحی میثم مطیعی درباره مسئله حجاب
در میان کوچه می رفتم و دست دختر سه ساله ام در دستم بود. برایش حرف می زدم و او هم برایم شیرین زبانی می کرد با هم می گفتیم و خوش بودیم. در بین راه خواستم از جوی آبی که بینمان بود بگذرم تا در کنار دخترم در پیاده رو باشم. پایم سُر خورد و کمی تلو تلو خوردم. دختر کوچکم که مرا دید مضطرب شد و چون نمی دانست چکار کند سریع به آغوشم پرید و گریه کرد. گویی غرورش شکسته شده بود و دوست نداشت که مرا اینگونه ببیند.
داستان که به اینجا رسید روضه خوان گفت دلها بسوزد برای کودک کوچه بنی هاشم. برای پسربچه ای که به جای پیری در کودکی عصای دست مادر جوانش شده بود. پسر بچه ای که چون مادرش چند بار به زمین خورده بود، مضطرب شده بود و او، راه خانه را به مادرش نشان می داد. مادرش جایی را نمی دید انگار، و او به جای مادرش می دید. سرو ته کوچه را چند بار با چشمان نگرانش طی کرد تا شاید بابایش را ببیند و او را به کمک بگیرد. محرمی را، خویشی را، مسلمانی را ، جوانمردی را. گویی کسی آنها را نمی دید یا نمی خواست ببیند و یا نباید می دید. خدایا بابایش را به کمکشان برسان.
گویی که شهر خالی از قلندران گشته و کودک روضه ما هنوز در خم یک کوچه با مادرش راه می رفت و نمی دانست چرا این کوچه اینقدر تنگ و طولانی است. دست مادرش را به روی شانه داشت و در دل می گفت، که اگر صورت مادرم زخمی است و اگر چشم او نمی بیند و اگر پهلو و سینه، ضربت درب و هم لگد دیده، خدا را صد هزار مرتبه شکر، دست مادرم هنوز سالم است و نشکسته . مادر هرچند قدم یکبار به زمین می نشست یا دست بر دیوار گذاشته می گذشت. مادر مثل همیشه مهربان است حتی حالا که خیلی نگرانِ باباست. ولی فکر می کنم دست مادرم خیلی سبک شده و روی شانه ام سنگینی نمی کند.
اینجا مدینه است نه مدینه 40 هجری که حسن بن علی تنها بماند و نه مدینه 60 هجری که هل من ناصر حسین بن علی بی جواب بماند. اینجا مدینه است مدینة یازدهم هجری. دو سه روزی از رحلت پیامبری که نامش بر این شهر نهاده شده می گذرد و این مادر و پسر که سرگردان کوچه اند نورچشم همان پیامبرند. فاطمه همان است که پاره ای از تن رسول بود و رسول بوی بهشت از فاطمه می نیوشید.
پیامبرخدا، به او سلام می کرد و در پیش پای او به احترام بلند می شد و به استقبالش می رفت. او فرموده بود هرکه او را بیازارد مرا آزرده و هرکه او را خشنود کند مرا خشنود کرده و آزردن من آزردن خدا و خشنود کردن من خشنودی اوست. فرمود او سیده و سرور بانوان بهشت است. کوثر است و خیرفراوان برای همه جهان. او بخشنده گوشواره به فقیراست. و روزه داری است که غذای سه روز خود و خانواده اش را به مسکین و یتیم و اسیر داد و با این سیرت انسانی، زینت سوره انسان شد.
او اول برای همسایه دعا می کرد بعد برای اهل خانة خود. کوتاه ترین سوره قرآن که کوثر است در شأن او که در بین معصومین کوتاهترین عمر معصومانه را داشت نازل شد و پر نسل ترین گل یاس شد و باعث بقاء و برکت خاندان محمد صلی الله علیه وآله و … و او مادر است هم برای کودکانش و هم برای جهان و هم برای جان جهان که رسول الله است و مادر یعنی مهربان، فداکار، عشق، محبت یعنی فاطمه و فاطمه یعنی دفاع یک تنه از ولایت و امامتِ ولی. یعنی سپر بلای امام زمان شدن.
یعنی هفتاد روز غربت و گریة تنهایی در میان مسلمانان مدینه. و مدینه یعنی دلواپسی و غربت ناخودآگاه. یعنی دلگیری مدام و دلهره ممتد. یعنی یک درِ سوخته، یک دل سوخته و تن سوختة مادر. و مدینه یعنی فاطمه ای که کشان کشان با فرزندش حسن به خانه می آید و چقدر مردم عوض شده اند. گویی مدینه، یثرب یهودیان شده. آنها که سر سفره پدرِفاطمه نمک خوردند و بزرگی گرفتند و مسلمان شدند، نمکدان به کنار، چه استخوانی می شکنند.
روضه خوان روضه می خواند و ما بی اختیار اشک می ریختیم و دیگر ندانستیم چگونه مادری با پسر بچه اش راه چند قدمی مسجد تا خانه را پیمود. فقط در میان اشک و سکوت، می شنیدیم که کودکی کودکانه به مادرش می گفت ” دیگه داریم می رسیم کم بشین روی زمین. تو برو تا بردارم گوشواره هاتو از زمین”.
و ما از بس که روزگار گذشته را مرور کردیم نفهمیدیم که هفتاد روز از رحلت رسول گذشت یا نود روز. هرچند که فرقی نمی کند چند روز گذشته. مهم اینست که فاطمه روز به روز ضعیف تر گشته و اکنون از او جز یک شَبَح، چیزی نمانده است و گفته اند گوشتی که آب شده بود و پوستی که به استخوان نشسته بود. اللهم إنا نشکوا إلیک فقد نبینا … دوباره گریه های آرام و بی صدای فاطمه.
از موقعی که همسایگان از صدای گریه او به علی شکایت کردند، او برسر قبر حمزه می رفت و گریه می کرد و وقتی توانش کم شد در زیر درختی در بقیع با حسنین گریه می کرد و وقتی درخت را قطع کردند به زیر سایه بانی که علی برایش ساخته بود می رفت و گریه می کرد و الان که ضعیف تر شده و ناتوان تر، تنها در خانه گریه می کند ولی آرام. آرام تر از مصیبتی که قدم به قدم به این امت و این خانه نزدیک می شود. خدایا خودت علی را برسان.
با حال نزار و تن بی رمق خانه را تمیز و مرتب کرد و کودکان را یکایک محبت. موی زینب را شانه زد و سر پسران را شست و شو داد و با دستان آزرده آرد خمیر کرد و نان پخت. علی علیه السلام که به خانه آمد با دیدن این منظره به بانو گفت خودت را به زحمت می اندازی؟ و فاطمه فرمود به زودی کودکانم یتیم می شوند، می خواهم برای آخرین بار به آنان رسیدگی کنم.
به حجره رفت و در بستر آرمید و علی از پی او آمد و بر بالینش نشست. صدایش کرد. دختر پیامبر … صدایی نیامد. فاطمه جان…صدایی نیامد. علی سر فاطمه از بالین برداشت و به سینه گرفت. فاطمه جانم من علی ام … چشمان بی رمق فاطمه باز شد و چشمش به روی ماه علی روشن. پسر عموجان من رفتنی ام و پدرم این را ساعتی پیش به من گفت. آیا در زندگی دروغ و خیانت از من دیده ای؟ و از روزی که با تو معاشرت دارم مخالفتی کرده ام؟ و علی گریست. معاذالله . فاطمه جان تو بزرگوارتر از آن هستی که دروغی و نافرمانی ای کرده باشی.
و فاطمه گفت مرا شبانه برای آخرت تجهیز کن و در کنار قبرم بمان و برایم قرآن بخوان. و نمی خواهم از آنان که به من ستم کرده اند در تشییع جنازه ام باشند و تو را سفارش می کنم به یتیمانم … و علی گریه کرد و گویی آسمان می گرید و فاطمه هم و انگار تمام ملائک و فرشتگان. فاطمه جان فقدان تو جبران ناپذیر است و سخت ولی چون اراده خداست، چاره ای نیست. به خدا قسم مصیبت پیامبر را تازه کردی. و علی گفت و فاطمه شنید.
زینبین را به خانه یکی از هاشمیات فرستاد و پسران را به مزار حضرت رسول تا دعا کنند. و مبادا جان دادن مادر را ببینند. به اسماء فرمود مرا پس از مدتی صدا بزن اگر جوابی نشنیدی بدان که نزد پدرم رفته ام. ملحفه ای بر پیکر نحیفش کشید و روبه قبله خوابید. آرامِ آرام.
پس از مدتی صدایش زدند که پاسخی نیامد و دوباره و سه باره. اسماء بر سر می زد و فاطمه فاطمه می کرد و حسنین آمدند و حسن خود را بر سینه مادر انداخت و حسین صورت به کف پای مادر گذاشت و فرمودند: مادر قبل از آنکه جانمان از تن به در رود با ما سخن بگو… علی را خبر کردند که با اضطراب آمد و… فاطمه شفا گرفت و از فتنة فتنه گران رها شد و از عهدشکنانِ دروغگو و دشمنان، راحت. و ندانستیم چرا در میان آن همه مسلمان و در مدینه النبی و حضور مهاجر و انصار و یاران غار و مدعیان، دختر پیغمبر را شبانه غسل و کفن کردند و به خاک سپردند و از آنان، کمتر از انگشتان یک دست حضور داشتند. چرا قبر آخرین و تنها دختر پیامبرِخدا و ام المؤمنین خدیجه مخفی است. ندانستیم و ندانستیم.
چهارمین سالی است که مطالب برگزیده تالار را اعلام می کنیم. هدف از اعلام مطالب برگزیده تالار بیداری اندیشه در ابتدای هر ماه، ارائه بهترین مطالب ایجاد شده در ماه گذشته است تا مخاطبان عزیز مخصوصا آنهایی که فرصت کمتری برای سر زدن به تالار را دارند، از چکیده بهترین مطالب تالار بهره مند شوند همانطوری هم که در گذشته عرض شد، هدف از اعلام مطالب برگزیده در پایان هر ماه اینست که این مطالب به دست افرادی برسد که فرصت پیگیری مستمر تالار را ندارند و البته دوست دارند از مطالب ارزشمند و جدید تالار نیز مطلع شوند.
این روزها، با نزدیک شدن به ایام پایانی سال و تب و تاب تعطیلات نوروزی، آژانسهای مسافرتی، دفاتر هواپیمایی و مؤسسات توریستی هرکدام متناسب با میزان درآمد و ذائقه مشتریان، نسخه ای را برای تعطیلات تجویز میکنند.
از تورهای داخلی سواحل شمال و کویرگردی گرفته تا تورهای خارجی اروپا و سرزمین ماسههای طلایی. پذیرفتنی است که در مصاف با تبلیغات رسانههایی که تلاش در معرفی و ارائه بستههای مسافرتی، خدمات تفریحی متنوع و متجمل گرایانه برای اقشار جامعه را دارند، توجه به اصل معنویت کمرنگتر دیده میشود.
ولی همان طور که از جمله بر میآید، این فقط ظاهر مسئله است روح تشنه معرفت و حقیقت جوی جوان این عصر، در استسقای معنویت و اخلاق به سر میبرد که در این میان، مواجهه ایشان با مناظر محورهای عملیاتی کاروانهای اردوی راهیان نور و استماع ایثارگریها و رشادتهای رزمندگان، (با استناد به خاطرات منقول راویان نور) به کرات، تحول در ساختار فکری و روحیه اعتقادی ایشان مشاهده شده است.
جوانانی که این قطعه از خاک خدا را برای سیاحت معنا خود انتخاب میکنند، جوانی و شور و شر آن را میشناسند، از تفریحات برگرفته از سرخوشی سایر همنوعانشان در شهر، از بانجی جامپینگ و پاراگلایدر گرفته تا جت اسکی و کایاکسواری هم بدشان نمیآید، اما فارغ از هیاهوی جذابیتهای تورهای درشت تبلیغ سواحل مدیترانه و جزایر قناری در نشریات، اصلاً نه، همین کیش و قشم و مناطق آزاد، «راهی نور» شدهاند.
باید پذیرفت، رنگ و لعاب این تبلیغات، چشمها و اذهان را درگیر خود کرده است اما این نکته واضح و مبرهن است که کاروانهای اردوی راهیان نور، این دانشگاههای معرفت ساز بیرقیب، همه ساله با استقبالی بینظیر، پذیرای نسلهای سوم و چهارم انقلاب هستند.
این کاروانها، نه ویزای شینگن میخواهد، نه جواز و ویزا و نه موافقت سفارتخانه. لیدر تور هم دارد، که اینجا به «راوی» معروف شده و اتفاقاً از زخم خوردههای همین آب و خاک است. همچنین، بسیارند دلباختگانی که قبای خدمت تن کرده و با خدمت رسانی به زائران بدنبال کسب فیض گمنامی میباشند.
این مسیر کماکان در اسفند و فروردین، چشم به راه و پذیرای زائران و البته آقازادههاست ! اما آقازادههایی که حسرت یک هم آغوشی با پدر شهیدشان را با خاکهای رملی جنوب نجوا میکنند. جذابیت اردوی راهیان نور را زمانی درک خواهی کرد، که با کاروان نوجوانان مقطع راهنمایی و دبیرستانی، مناطق جنگی را مرور کنی و با کوچکترین روایت، شاهد اشکهای بی اختیارشان باشی.
پادگان دوکوهه، پشت ساختمانهای گردانها، شاهد نمازهای شبانه و نجواهای عاشقانه باشی و با غروب طلائیه، مسیر حسرتشان تا افق را دنبال کنی. آخر نوجوان 13 ساله را چه به اینجا؟ این روزها هم قد و قوارههای او، خوراک تغذیه شبکههای اجتماعی شدهاند، سبک زندگی غربی، خداحافظی با اخلاق و حیا! علت حضورش در راهیان را که میپرسی، در میگوید: نمیدانم در این جبهه جنگ نرم، دنیازده خواهم بود، یا شهید میشوم!
این پرسش به الحان مختلف، تاکنون اذهان عموم فعالان عرصه فرهنگ مقاومت و پایداری را به خود معطوف ساخته است که، نقطه اتصال نسل سوم انقلاب با آرمانهای اسطورههای فرهنگ دفاع مقدس چیست یا در مقاطع مختلف تاریخی چه میتواند باشد؟ فارغ از استدلالهای عقلی و منطقی که برای دفاع از خاک و ناموس وجود دارد، بنظر میرسد تبیین این فرهنگ نیازمند میانبر و به تعبیری تیرخلاص باشد که با ادبیات گفتاری و شنیداری قابل درک و لمس نیست.
تعابیری مانند: تخریبچی، معبر بازکن، داوطلب میدان مین و امثالهم، صرف یک تعریف رایج در کتب درسی، برای این نسل بازگو شده. که یکی از رسالتهای معنوی سفر زیارتی اردوی راهیان نور عبور دادن زائرین از محورهای عملیاتی، تشریح اهداف دشمن، امکانات و تجهیزات پیشرفته نظامیاش، همچنین مظلومیت فرزندان این خاک در تنگهها، هورها، کانالها و دشتهای بی سرپناه است که وجب به وجب آنها آغشته به پوست و گوشت و خون جوانانی است که تربیت یافته مکتب عرفان ولی فقیه زمان خود، حضرت امام خمینی (ره) بودند.
قطعاً، یکی از بهترین طرق انتقال معانی عالی فرهنگ جهاد و شهادت، ادراک از طریق حواس میباشد، گاهی نیاز هست برای درک خاطره تلخ یک عملیات شبانه، کنار اروند بایستی و صحنه غرق شدن مظلومانه غواص مجروح را از زبان همرزمش بشنوی و با اشکهای او همنوا شوی.
یادآوری این نکته شاید پاسخگوی برخی شبهات باشد که، در میان طیفهای بی تفاوت به نظام هم، تهییج حس غرور و غیرت، حداقل اثر وضعی همراهی با این کاروانها بشمار میآید. – خوب که گوش میکنم، انگار هنوز هم کسی پای اتوبوس صدا می زند: اهواز، اندیمشک دو نفر، هنوز هم مادری، پای اتوبوس راهیان نور، غرق بوسه میکند، نوجوانی را که برخلاف مادر سی سال پیش، اطمینان به بازگشتش دارد، هنوز هم قرآن و اسپند چاشنی بدرقه است و یک کوله بار، به همراه جیره یک وعده نان و پنیر و خرما که مادر، به عشق فرزندش پیچیده است، و نوجوان سفر اولی، چنان محکم خود را به صندلیها میفشارد، مبادا مادر پشیمان شود از امضای پای رضایتنامه.
در همین اتوبوس اما، روایتگری، خود را در آئینه چشمان این راهیان، همان نوجوان گریزپا میبیند که با دست بردن در شناسنامهاش میخواست خود را زودتر از همرزمان به خدا برساند. انتقال مبانی فرهنگ و همسو سازی نسلها در این بین نیز اقدامی جهادی بشمار میآید، از خاطرم گذشت اقدام خاطره انگیز و بدیع قاضی شعبه ششم دادگاه عمومی بوشهر (حسین خاتمی)، که در حکمی جالب، به جای حبس و شلاق، حکم بازدید از مناطق جنگی را بدلیل اثر روانی و تربیتی صادر کرده بود که دست برقضا تقدیرش در سفر عتبات عالیات وی را در انفجار تروریستی بمب در کاظمین، به یاران شهیدش متصل کرد.
در هر حال از رفتهها، دانشآموز و طلبه و دانشجو تا بازاری و کارمند که بپرسی، اذعان خواهند داشت: جاذبههای شوق برانگیز صبحگاه دوکوهه، غروب شلمچه، شقایقهای خونین فکه و شیدایی نیزارهای مجنون، هیچکدام را به روزمرگی، تشویش و اضطراب روزهای شهر نخواهند داد.
و همین خاطرات شیفتگی، رفتهها را وامی دارد به گاهشماری این ایام و سرودن دلواژه هایی چنین: باز آمــــدم و در برابر عظمت ِ روح ِ بلندتـــان، تمام قــد ایستادم، دست بر سینه، سر فرود میآورم و سلام میدهم به ارواح ِ پاکتان، السـلام علیک یا انصار ابیعبدالله… اینجا، زمانی اینقدر ساکت و خاموش نبـــود پس کجا هستیدای میزبانان؟! اینجا همیشه اینقدر ساکت و بیصداست؟! برخیزید و به استقبال ِ ما آییـــد، بیایید ببینید، من بر ســـر آن عهدی که با شما بستهام، همچنان، ماندهام … باز آمدم … با همــان لباسهایم، هنوز تحویل ِتدارکات ندادهام این لباسهای خاکیام را… آن روز که پا به پای شمـا میجنگیدم، باور نداشتم روزی قرار است روایت کنـم رفتنتـانرا… آی شهـــدا! به داد ِ ما برسید… این روزها، نمیدانم چـــرا دلم بیشتـــر شور میزند …!!! قرار نبود در کوچه پس کوچههای آلودهٔ شهر، رها شوم، قرار این نبود که دنیازده شوم … چقدر سرگرم ِ کودک ِ درون ِ خویش شدهام و غافل ماندم از شناسنامههایی که، با دست بردن به تاریخ ِ تولدشان، آنها را به خـــــدا رساند. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
گروه چند رسانه ای شفق به سفارش به دخت تقدیم میکند:
تاریخ اسلام سرشار از لحظاتی است که پیام جهاد و شهادت از حنجره زنان شنیده شده است. زنانی چون زینب کبری سلام الله علیها که زینت پدرش بود و یاور برادرش. و چه بسیار زنان و دخترانی که ادامه دهنده نهضت زینب سلام الله علیها بوده اند …