مستند معبر درباره شرکت جوانان استرالیا در پیاده روی اربعین
مستند معبر روایت تازه و متفاوتی از پیاده روی اربعین حسینی است، از نگاه هشت سال دفاع مقدس و از زاویهای تازه، که منجر به کشف پیوند عمیقی میان این دو حادثه بزرگ در قرن اخیر شده است.
در شیوهٔ متفاوتی که کارگردان برای روایت مستند معبر انتخاب کرده، ظرفیت جدیدی برای بیان بسیاری از ناگفتهها درباره «بزرگترین اجتماع جهان» و «حماسهٔ بزرگ دفاع مقدس» پدید آمده و نمای جدیدی از هر دو حادثه خلق میشود تا مخاطب را به درک لایه های عمیقتری از هر دو حادثه برساند.
از جملهٔ دیگر جذابیتهای مستند معبر :
سخنان سید حسن نصرالله در مورد پیادهروی اربعین،
گفتگو با جوانانی از «استرالیا، آمریکا و کانادا» که در این پیادهروی شرکت کردهاند،
تصاویر کمتر دیده شده از دفاع مقدس
مستند 30 دقیقهای « معبر » به کارگردانی «محمد کرمزاده» ساخته شده است
شرط و شروط عجیب برخی شرکتهای خصوصی در جذب و استخدام منشی و کارمند، سالهاست که در جامعه ما به یک رسم متداول اما غلط تبدیل شده. چاپ یک آگهی استخدام منشی با روابط عمومی بالا! در یکی از روزنامههای پرتیراژ و بعد هم زنگ تلفن که یکی پس از دیگری به صدا درمیآید و صف دختران جوان جویای کار. موقعیتی که بعضیها را مجاب میکند برای به دست آوردن موقعیت شغلی از جاذبههای زنانهشان استفاده کنند و…
اما خیلی از دختران و زنان جوان هم هستند که در چنین موقعیتهایی از اعتقادات و بایدونبایدهایشان کوتاه نمیآیند و تسلیم بهانههایی مثل نیاز به شغل نمیشوند.
آنان خوب میدانند که تمام موقعیتهایی که خدا بر سر راهشان قرار میدهد چیزی جز یک امتحان نیست. یک دوربین مخفی که خود خدا طراحی کرده تا رفتار آنها را در آن موقعیت رصد کند و توی کارنامهشان ثبت کند.
تاریخ معاصر کشور ایران، به خصوص از آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) منشاء تحولات بسیاری در داخل و خارج از ایران قرار گرفت و این تاریخ توانست هم درس عبرت و هم الگویی مناسب برای همه عدالتخواهان و مردمان آزاده در سراسر دنیا باشد تا به وسیله آن بتوانند موجی از “بیداری اسلامی” را در منطقه به راه بیندازند و رفتهرفته شاهد افول هژمونی امپریالیست در منطقه باشیم.
بر همین اساس حفاظت و حراست از تاریخ انقلاب اسلامی و جلوگیری از تحریف آن از جمله مسائل مهمی است که بر اساس فرمان امام خمینی (ره) به مرکز اسناد انقلاب اسلامی محول شده است. از این رو، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز سعی دارد در صورتی که شبهاتی در خصوص تاریخ انقلاب مطرح میشود با ارائه اسناد، شواهد و قرائن تاریخی پاسخ دهد تا روایت تاریخ انقلاب اسلامی دستخوش تحریف جریانها نشود.
اخیرا نیز از سوی برخی جریانات سیاسی شبهاتی در خصوص سوابق انقلابی علامه محمدتقی مصباح یزدی مطرح شده است و مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب برخی از اسناد را برای اولین بار منتشر میکند تا حقایق تاریخ انقلاب را به صورت شفاف نشان دهد. در ادامه همراه بنیانا باشید
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی را میتوان یکی از روحانیون فعال در نهضت امام خمینی(ره) دانست. فعالیتهای انقلابی او از اوایل دهه 40 با انتشار نشریات “بعثت” و “انتقام” جنبه سیاسی به خود گرفت و از اواسط این دهه وارد فاز جدیدی شد به طوری که در این سالها سوءظن ساواک و نیروهای اطلاعاتی را نسبت به خود برانگیخت و چندین بار توسط عناصر اطلاعاتی بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفت.
اما بهرغم مراقبتهای ویژه ساواک و حساسیت رژیم نسبت به وی، فعالیتهای او هرگز محدود نشد؛ به طوری که در سالهای اوج نهضت امام خمینی(ره) و روزهای منتهی به انقلاب اسلامی شاهد افزایش تحرکات انقلابی آیت الله مصباح و حضور فعال وی در نهضت اسلامی هستیم. در نوشتار پیش رو مراحل مختلف مبارزات انقلابی آیت الله مصباح یزدی از اوایل دهه 40 تا پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد.
1- مبارزات انقلابی آیت الله مصباح یزدی در قالب انتشار نشریههای “بعثت” و “انتقام”
از جمله فعالیتهای سیاسی موثر آیت الله مصباح در مبارزه با رژیم پهلوی همکاری در انتشار نشریه “بعثت” و راهاندازی نشریه “انتقام” بود. این دو نشریه در آن دوران بسیار سازنده و امیدبخش بودند و نقش استمراربخشی مبارزه را برعهده داشتند.
نخستین شماره نشریه “بعثت” به عنوان ارگان داخلی حوزه علمیه قم در آذرماه 1342 منتشر شد و آیت الله مصباح یزدی یکی از نویسندگان مطالب این نشریه بود. وی در رابطه با چگونگی همکاری خود با نشریه “بعثت” میگوید: «بعد از اینکه حضرت امام(ره) را به تهران بردند و مدتی تحت نظر و زندانی بودند، به این فکر افتادیم که سعی کنیم یک وسیله تکثیری فراهم کنیم و یک نشریهای منتشر کنیم.
البته این کار ابتدا به وسیله چند نفر دیگر شروع شد که نشریهای به نام بعثت را سامان دادند. ما هم به عنوان یکی از نویسندگان با آنها همکاری داشتیم. گاهی یک مقاله مینوشتیم و احیانا برای توزیع و تکثیرش هم یک کمکهایی میکردیم…»[1]
نشریه “انتقام” نیز از تاریخ 29 آذر 43 با استفاده از آیه شریفه “والله عزیز ذوانتقام”، به عنوان دومین نشریه مخفی دانشجویان حوزه علمیه، به وسیله آیت الله مصباح یزدی آغاز به کار کرد و انتشار آن تا تاریخ 15 مهر 1344 ادامه یافت و در مجموع 8 شماره از آن منتشر شد. آیه “انا من المجرمین منتقمون” به عنوان شعار نشریه “انتقام” در صفحات ابتدایی این نشریه تکرار میشد.
حجتالاسلام خسروشاهی درمورد نقش آیت الله مصباح یزدی در انتشار نشریه “انتقام” میگوید: «این نشریه با محتوای تقریبا مشابه محتوای نشریات “بعثت” اما کمی رادیکالتر توسط آیت الله محمدتقی مصباح یزدی تهیه و تنظیم و تکثیر و توزیع میشد. در واقع استاد همه کار این نشریه را از تهیه و نوشتن مقالات و اخبار و تایپ و چاپ و حتی دستهبندی و توزیع، خود به تنهایی انجام میداد.»[2]
نشریه “انتقام” که از نام آن کینه و بغض نسبت به رژیم ستمشاهی مشخص بود نقش بهسزایی در جوشش انقلابی داشت. آیت الله مسعودی خمینی درباره تاثیر این نشریه بر مبارزات انقلابی میگوید: «مطالب نشریه انتقام به قدری انقلابی و تند بود که الان نیز وقتی که انسان آنها را مطالعه میکند لرزه بر اندامش میافتد.»
وی همچنین در رابطه با مطالب انتقادیای که آیت الله مصباح در این نشریه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی مینوشت میگوید: «یادم میآید که آیت الله مصباح مقالهای در رابطه با “موسی چمبه” دیکتاتور کنگو نوشته بود و در این مقاله محمدرضا پهلوی را با او مقایسه کرده و نوشته بود: “موسی چمبه ایران را بشناسید.”»[3]
همچنین در اغلب صفحات این نشریه، مطالبی در حمایت از امام خمینی(ره) و نهضت اسلامی به چشم میخورد. چنانکه مشخص است این نشریه با هدف تبیین اندیشههای اسلامی به روشن ساختن راه مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی میپرداخت.
سند شماره 2: سرمقاله هفتمین شماره نشریه “انتقام” در حمایت از امام خمینی(ره) – 15 مهر 44
2- عضویت آیت الله مصباح در گروه انقلابی “یازده نفره”
در اوایل سال 1343 جمعی از علما و مدرسین حوزه علمیه قم، به منظور انسجام بخشیدن به مبارزات سیاسی، یک گروه سری موسوم به “جمعیت یازده نفره” را تشکیل دادند. اعضای این گروه تحت پوشش اصلاح حوزه تلاش میکردند تا مرکزیتی برای مبارزه با رژیم منحوس پهلوی به وجود بیاورند.
آیت الله مصباح یزدی یکی از اعضای این هیئت سری بود و براساس اساسنامه گروه، بخش تبلیغات “گروه سری یازده نفره” را برعهده داشت.[4] دیگر اعضای این گروه عبارت بودند از حضرت آیت الله سیدعلی خامنهای و آیات علی مشکینی، عبدالرحیم شیرازی، ابراهیم امینی، احمد آذری قمی، علی قدوسی، مهدی حائری تهرانی، علیاکبر هاشمیرفسنجانی، حسینعلی منتظری و سید محمد خامنهای.[5]
براساس اساسنامه 63 مادی این گروه، که با همفکری اعضاء و توسط آیت الله مصباح یزدی نوشته میشود، بخش تبلیغات که مسئول آن خود آیت الله مصباح بود وظایفی چون اشاعه و انتشار افکار مبارزاتی این جمعیت، مطالعه در افراد قابل عضویت، تعلیم و تربیت افکار اعضای تازه وارد، کسب اطلاع از اهداف و عقاید سایر گروهها و مطالعه و اطلاع از مطالب ضد مرامی جراید، مطبوعات و رسانههای جمعی دیگر داشت.[6]
3- آیت الله مصباح یزدی در مبارزه با رژیم پهلوی به صورت علنی
در 29 بهمن 43، جمعی از علمای حوزه علمیه قم از جمله حضرت آیت الله خامنهای، هاشمی رفسنجانی، علی دوانی، ابراهیم امینی و… نامه سرگشادهای خطاب به نخستوزیر وقت، امیرعباس هویدا نوشتند و نسبت به اوضاع نامطلوب مملکت شکایت کردند که نام آیت الله مصباح یزدی نیز در بین امضاءکنندگان این نامه دیده میشود.
در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: «متاسفانه در سالهای اخیر اقداماتی برخلاف قوانین اسلام و قانون اساسی در این کشور مذهبی انجام یافته که موجبات ناراحتی عموم طبقات را فراهم آورده… خفقان، محدودیت، سانسور، تفتیش عقاید از یک طرف، شکست اقتصادیات و تصاعد هزینه کمرشکن زندگی از طرف دیگر، ملت را از پای درآورده و اگر کسی از وضع موجود اظهار نارضایتی کند، سیاهچال زندان و سپس حکم دادستانی ارتش زندگی تیره او را تیرهتر مینماید.»[7]
علاوه بر این، اعلامیهها، نامهها و بیانیههای دیگری نیز وجود دارد که با امضای آیت الله مصباح علیه رژیم پهلوی و در حمایت از امام(ره) و انقلاب صادر شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– نامه اعتراضآمیز فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ 8 مهر 42 به هیئت دولت نسبت به بازداشت امام(ره).
– نامه فضلای یزد در اسفند 43 به هویدا در اعتراض به تبعید حضرت امام(ره).
ـ نامه جمعی از استادان حوزه علمیه قم به هویدا در تقبیح هجوم ماموران رژیم پهلوی به حرم حضرت معصومه (س) در تاریخ 5 فروردین 44.
ـ نامه اساتید حوزه علمیه قم به امام خمینی(ره) در 14 خرداد 1349.
ـ اعلامیه اساتید و فضلا در مورد فاجعه خونین 19 دی 56 قم در تاریخ 22 دیماه همان سال.
ـ اعلامیه حادثه کشتار یزد در 16 فروردین 57.
ـ اعلامیه درباره اوضاع اسفبار ایران در تاریخ 25 فروردین 57.
ـ نامه جمعی از استادان حوزه علمیه قم به رئیس جمهور فرانسه در حمایت از امام خمینی(ره) در آذرماه 57.[8]
سند شماره 3: نامه سرگشاده جمعی از علمای حوزه علمیه قم به هویدا در بهمن 43 که نام آیت الله مصباح نیز در میان امضا کنندگان آن مشاهده میشود
4- دبیری آیت الله مصباح یزدی بر گروه ولایت در سالهای 41 و 42
با توجه به اینکه هر حرکت و اقدام سیاسی نیازمند پشتوانه عمیق فکری و ایدئولوژیکی است، یکی از مسائل مهمی که میبایست در مبارزه با رژیم محمدرضا پهلوی مد نظر قرار میگرفت طرح حکومت اسلامی به عنوان آلترناتیو رژیم پهلوی بود؛ لذا جمعی از بزرگان حوزه با محوریت شهید بهشتی در سالهای 41 و 42 با تشکیل گروهی به نام “ولایت” به تحقیق علمی در رابطه با این موضوع میپردازند که دبیری این گروه را آیت الله مصباح برعهده دارد.
آیت الله مصباح یزدی درمورد نحوه فعالیت این گروه میگوید: «از جمله کارهایی که در سالهای 41 و 42 با ابتکار شهید بهشتی آغاز شد تشکیل گروهی از بین شخصیتهای معروف از جمله آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم شهید قدوسی بود. اسم این گروه را “ولایت” گذاشته بودند، برای اینکه اسم حساسیتبرانگیزی نباشد و به اصطلاح دستگاه را خام کنند.
معنای ولایت هم حکومت بود، همین که امروز به آن “ولایت فقیه” میگوییم. محور بحث، حکومت اسلامی بود و طرحی برای تحقیق در مسائل حکومتی تهیه شده بود. حتی وقتی شهید بهشتی بعد از جریان قتل منصور به آلمان رفتند باز ما این کار را اینجا ادامه دادیم و با جذب افراد دیگری توانستیم هزاران برگه فیش در زمینه حکومت اسلامی تهیه کنیم.»[9
5- فعالیتهای سیاسی آیت الله مصباح یزدی در سال 43
در حدود سال 1343، در حوزه علمیه قم مجمعی به نام “مجمع علمی نجات نسل جوان” شکل گرفت که بنا بر گزارش ساواک اعضای آن «با عدهای از عناصر مذهبی در تهران مانند محمدتقی فلسفی» تماس داشتند. چنان که از گزارشهای ساواک به دست میآید یکی از اهداف اعضای این مجمع آگاهسازی مردم در مورد لفظ موهوم اعطای آزادی به زنان بود که از اوایل دهه چهل در دستور کار رژیم پهلوی قرار گرفته بود.
در همین رابطه گزارشگر ناشناخته ساواک چنین گزارش میدهد: «یکی از هدفهای عمده این مجمع [مجمع علمی نجات نسل جوان] مبارزه با حقوق اعطائی به بانوان ایران میباشد و در سایر هدفهایش نیز علیرغم نامی که برای مجمع مذکور انتخاب کردهاند بیشتر جنبه سیاسی دارند.» همین گزارش اعضای این مجمع را اینگونه معرفی میکند: «برخی از اعضای مجمع نامبرده محمد مفتح و محمدرضا صالحی فرزند حاج شیخ علی اصغر صالحی، امام جمعه کرمان و سید هادی خسروشاهی و سید غلامرضا سعیدی، یکی از اعضاء موثر جمعیت مکتب تشیع در تهران و محمدتقی مصباح میباشند.»[10]
سند شماره 4: گزارش ساواک درمورد فعالیتهای سیاسی آیت الله مصباح یزدی در سال 1343
6- دستور دستگیری آیت الله مصباح یزدی از سوی ساواک در سال 45
در اواسط دهه چهل، ساواک با آگاهی از فعالیتهای انقلابی آیت الله مصباح یزدی، دستگیری او را در دستور کار خود قرار میدهد. بر همین اساس در تاریخ 5 خرداد 1345، ساواک قم دستور میگیرد که آیت الله مصباح را دستگیر کرده و به مرکز اعزام کند.
سند شماره 5 : دستور ساواک مبنی بر دستگیر کردن آیت الله مصباح یزدی در 5 خرداد 45
در چنین شرایطی آیت الله مصباح یزدی که از چندی پیش متوجه حساسیت ساواک نسبت به خودش شده بود به روستایی به نام “فیضآباد” در حوالی آشتیان رفته و پس از دو هفته به سمت یزد حرکت میکند تا در آنجا مخفی شود. از همین رو ساواک تهران در تاریخ 1345/3/21 حکم دستگیری آیت الله مصباح را به ساواک اصفهان صادر کرده و دستور میدهد: «محمدتقی مصباح یزدی روحانی مقیم قم را که فعلا تحت تعقیب و متواری و به یزد عزیمت نموده [به] وسیله شهربانی محل دستگیر و اعزام دارند. ضمنا آدرس محل سکونت وی در یزد در دست نمیباشد.»[11]
سند شماره 6: دستور ساواک مرکز مبنی بر دستگیری آیت الله مصباح یزدی در 21 خرداد 45
در حالی ساواک اصفهان مسئول دستگیری و اعزام آیت الله مصباح یزدی به تهران میشود که وی از یزد خارج شده و راهی تهران شده بود. بنابراین این تعقیب و گریز همچنان ادامه مییابد. براساس اسناد ساواک، در تاریخ 5 تیرماه 1345، ساواک تهران درباره آیت الله مصباح یزدی چنین دستور میدهد:
«از: اداره کل سوم
به: ریاست ساواک تهران
درباره: محمد تقی مصباح یزدی
نامبرده بالا که از روحانیون مقیم شهرستان قم میباشد به علت یکرشته فعالیتهای مضره که مرتکب گردیده تحت تعقیب میباشد. به ساواک قم اعلام گردیده بود که مشارالیه را دستگیر و به مرکز اعزام دارند؛ پاسخ حاکی از آن بود که یاد شده به شهرستان یزد عزیمت نموده است.
لذا مراتب به ساواک اصفهان اعلام ولی ساواک مزبور اعلام داشته که این شخص در تهران نزد برادرش محمدمهدی مصباح یزدی که در شرکت تولید دارو کار میکند اقامت دارد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید با مراجعه به آدرس فوق نامبرده را دستگیر و نتیجه را سریعا اعلام نمایند.
مدیر کل اداره سوم-مقدم.»[12]
سند شماره 7 : دستور دستگیری آیت الله مصباح در تاریخ 5 تیرماه 45
7- فعالیتهای انقلابی آیت الله مصباح یزدی در سال 47
در بهار سال 1347 بار دیگر ساواک نسبت به فعالیتهای آیت الله مصباح یزدی حساس شده و طی گزارشی در 15 خرداد همان سال، پیرو گزارش های قبلی خود اعلام میکند:
«درباره: محمد تقی مصباح یزدی
نامبرده بالا جزو شبکهای بوده که در موقع تحویل سال 45 مبادرت به توزیع اعلامیهای تحت عنوان “اعلام خطر” در شهرستان قم نموده و به همین جهت تحت تعقیب قرار گرفته و با وجود اینکه تاکنون مکاتباتی درمورد اخذ اطلاعات وی راجع به شبکه مزبور و اساسنامه آن با آن ساواک به عمل آمده نتیجه مثبتی حاصل نشده است.
علیهذا با ایفاد سه برگ فتوکپی نامهای که مشارالیه چند سال پیش جهت آیت الله خمینی ارسال داشته و طی آن صریحا از دولت انتقاد نموده، خواهشمند است دستور فرمایید مشارالیه را احضار و کلیه اطلاعات وی را پیرامون شبکه مذکور و نحوه فعالیت اعضای آن و اساسنامه تنظیمی اخذ و نتیجه را ضمن ارسال بیوگرافی ملصق به عکس نامبرده اعلام دارند.
ضمنا چون افرادی از قبیل شخص فوق با داشتن عقاید افراطی و افکار ماجراجویانه پس از ازهم پاشیدگی جلسات و شبکه آنان مجددا در نقاط دیگر فعالیت مضره خود را با افراد جدیدی آغاز خواهند کرد لذا ضروری است اعمال و رفتار آنان از جمله مشارالیه دقیقا تحت مراقبت قرار گیرد و گزارشهای مکتسبه را به مرکز ارسال دارند.»[13]
سند شماره 8: گزارش ساواک درمورد فعالیتهای انقلابی آیت الله مصباح و ارتباط او با امام خمینی(ره) در خردادماه 47
جریان از آن قرار بود که آیت الله مصباح طی نامهای که به امام خمینی(ره) ارسال میکند، مطالبی تندی را علیه رژیم پهلوی مینویسد و اطلاعاتی را درمورد وضعیت نهضت اسلامی به گوش ایشان میرساند. همین نامه به دست ساواک میافتد و بار دیگر تعقیب و بازجویی از وی در دستور ساواک قرار میگیرد.
به هرحال پس از مدتی ساواک موفق به دستگیری آیت الله مصباح شده و او را مورد بازجویی قرار میدهد اما چون به نتیجه مورد نظر خود نمیرسند وی را آزاد میکنند. در واقع آیت الله مصباح در این بازجویی با ارائه اطلاعات ناقص و یا سوخته، ساواک را سردرگم میکند. خود وی در این رابطه میگوید: «در بازجویی در پاسخ به این سوال که با چه کسانی ارتباط داشتم از دو گروه اسم بردم؛ یک عده از اشخاصی که هیچ ارتباطی با مسائل سیاسی نداشتند و یک عده هم از افرادی که مورد نظر بودند و حدس میزدم که اینها میدانند و ارتباط ما را با آنها کشف کردهاند…»[14]
به هرحال، ساواک قم پس از بازجویی از آیت الله مصباح یزدی وی را تحت مراقبت قرار میدهد و رفت و آمدهای او را کنترل میکند.
8- مبارزات انقلابی آیت الله مصباح یزدی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی
در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی نیز همچون سالهای قبل شاهد فعالیتهای انقلابی آیت الله مصباح یزدی هستیم. به عنوان مثال در یکی از گزارشهای ساواک درمورد مبارزات انقلابی آیت الله مصباح یزدی به “ارسال اعلامیه از قم به تهران” توسط او اشاره شده و آمده است:
«اخیرا شخصی به نام مصباح که قبلا مدیر مدرسه حقانی بوده تعداد شش برگ اعلامیه به امضاء روحانیون مبارز ایران جهت یکی از دوستانش به تهران ارسال داشته است و خواسته که اعلامیههای مذکور در تهران تکثیر و توزیع گردد.»
سند شماره 9: گزارش ساواک درمورد فعالیتهای مبارزاتی آیت الله مصباح یزدی در 30 آبان 1356
این سند که متعلق به آبانماه 1356 است حکایت از مبارزات انقلابی آیت الله مصباح یزدی در دوران اوج انقلاب اسلامی دارد. در ادامه همین گزارش، ساواک دستور میدهد که: «جهت اطلاع و شناسایی مصباح و روشن نمودن نحوه فعالیت و تمایلات سیاسی وی و اعلام نتیجه» اقدام شود.[15] بدین ترتیب بار دیگر ساواک تحقیقات خود را بر روی اقدامات و فعالیتهای آیت الله مصباح متمرکز میکند.
سند شماره 10: دستور ساواک مبنی بر شناسایی و کسب اطلاعات درمورد سوابق آیت الله مصباح یزدی در 13 دی ماه 1356
سند شماره 11: گزارش ساواک درمورد آیت الله مصباح یزدی در 24 دی 56
در فروردین 57 باز هم شاهد همراهی آیت الله مصباح با روحانیون مبارز و انقلابی هستیم؛ وی در روزهای اوج نهضت امام خمینی(ره) نیز در کنار دیگر روحانیون علیه رژیم منحوس پهلوی مبارزه میکرد.
در روز 10 فروردین 57 آیت الله صدوقی مردم یزد را به تعطیل عمومی و اجتماع در مسجد جامع شهر یزد دعوت کرد و در یک سخنرانی خواستار بازگشت امام خمینی(ره) از تبعید و سرنگونی رژیم محمدرضا شد. در پایان مراسم مردم به خیابانها ریخته و تظاهراتی علیه رژیم انجام دادند که با حمله ماموران به خاک و خون کشیده شد.
پس از این حادثه خونین، علما و فضلای قم در نامهای، به شدت این حمله را محکوم کردند. در این مکتوب، نام آیت الله مصباح یزدی در کنار اشخاصی چون شهید مطهری و آیت الله علی مشکینی دیده میشود. علما طی این نامه ضمن محکوم کردن این کشتار، مردم را به استقامت و ادامه مبارزه دعوت کردند.[16]
پی نوشت ها ومنابع:
1- گفتمان مصباح، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 88.
2- اسناد نهضت اسلامی(نشریه انتقام)، جلد دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 15.
3- گفتمان مصباح، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ص 94.
4- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 149.
5- خاطرات آیت الله سید محمد خامنهای، جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 201.
6- گفتمان مصباح، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 127-124.
سبک زندگی ما را ماهواره مشخص میکند یا رسانه ملی ؟
آیا قرار است ماهواره سبک زندگی ما را مشخص کند؟!/ ببخشید! اتاق فکر صدا وسیما کجاست؟
برخی برنامهسازان و تهیهکنندگان تلویزیونی هرچند هدف خوبی در سردارند ولی از شیوههای درستی بهر نمیبرد. آنها برای کنار زدن شبکههای مبتذل ماهوارهای به تقلید از این شبکهها میپردازند و در تولیداتشان آنچنان از شبکههای مبتذل ماهواره الگو گیری میکنند.
جنگ فرهنگی، امری غیرقابلانکار است و روشنتر از هدف قرار گرفتن سبک زندگی اسلامی و ایرانی، که مدتهاست با آن روبهرو بودهایم. جنگی که ماهواره و شبکههای مختلف آن و نیز اینترنت با سایتها واپلیکیشن های گوناگونش در آن حرف اول را میزند در این جنگ نرم اصول جذابیت و خلاقیت اولین و مهمترین رکن هستند تا مخاطبان بیشتری را جذب کنند در همین راستا جبهه داخل هم کار دفاع و هم حمله را بر عهده دارد.
لذا به نظر میرسد بیشتر از همه سازمانها، برنامههای تلویزیونی و گاه سایتهای اینترنتی و… بیشتر از خلاقیت بر اصل جذابیت تأکیددارند تأکیدی که گاه انقدر به آن پرداختهشده که آثار را به سمت کپی کاری صرف، از شبکههای و تولیدات دشمن و حتی مبتذل سوق میدهد. این در حالی است که جذابیت بدون خلاقیت برد چندانی ندارد، آنهم در یک نبرد سخت فرهنگی.
بهطورقطع یکی از این دستگاههای تأثیرگذار در نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی صداوسیماست که به دلیل فراگیری آن و بهره بردنش از تصویر میتواند بسیار مؤثر باشد، بااینوجود برخی برنامهسازان و تهیهکنندگان تلویزیونی هرچند هدف خوبی در سردارند ولی از شیوههای درستی بهره نمیبرد.
آنها برای کنار زدن شبکههای مبتذل ماهوارهای به تقلید از این شبکهها میپردازند و در تولیداتشان آنچنان از شبکههای مبتذل ماهواره الگو گیری میکنند که هدف در شکل و ظاهر برنامه گاه گم میشود میکنند و گاه حتی این کپیهای عین بهعین، به کاریکاتوری برای مخاطبانی که اصلش را دیدهاند تبدیل میشود.
جای تأمل است که باوجود داشتن نیروهای فعال و خلاق و جوان در عرصه رسانه و ساخت برنامه، کمتر شاهد خلاقیت در تولید برنامهسازی هستیم و این خلائی است که در اغلب برنامه های تلویزیونی شاهدآن هستیم، کپی کاریهایی که واو به واو شبکههای ماهواره را در خود گنجانده است یا شبکه «نسیم» هم شبکهای نوپا و جوان که با شعار سرگرمی، تفریح و شادی روی کارآمد تا ساعاتی مفرح و متفاوت را برای مخاطبان خود رقم بزند ولی در این شبکه هم باوجود ظرفیتهای بالای بومی و ملی که میتواند به بهترین شکل ارائه شود تور تقلید و کپی کاری بدجور خود را بازکرده است. برنامههایی همچون «شب کوک»، «هاونگ»، «چند درجه»، «ده شب » و…
سبک زندگی ما را ماهواره مشخص میکند یا رسانه ملی ؟
به نظر میرسد برنامهسازان ما نیاز به خلاقیت و اتاق فکر دارند؛ نه مقلدهای زبردست. مثلاً «برنامه ده شب» یکی از این مرغهای مقلد به شیوه ماهوارهای است؛ برنامهای که هرچند محتوای جالب و آموزنده دارد اما رفتار و گفتار مجریان در فضای کپیبرداری شده از ماهواره است. اصلاً انگار قرار بوده شوهای ماهوارهای در تلویزیون جمهوری اسلامی تکرار شود که کمترین وجه اشتراکی با سبک زندگی اسلامی ایرانی دارد.
دو مجری جوان زن و مرد در این برنامه اجرا میکنند (اخیراً مد شده است که بازیگران اجرا میکنند درحالیکه فن اجرا آموزههای خود را دارد و تنها تسلط جلوی دوربین و شهرت افراد کافی نیست) که حاشیهای نداشتهاند و بازیگران موفقی در سینما و تلویزیون هستند ولی گویی تنها راه سرگرمی و تنوع برای مخاطب داشتن دو مجری زن و مرد در کنارهم است زیرا در فضای برنامه به خاطر محتوایی که دارد مجبور هستند شاد و صمیمی باشند برای همین هم یوسف صیادی و روشنک عجمیان خیلی راحت و دوستانه روی مبلی لم میدهند و باهم گپ و گفت دارند مجری زن با پوشش دامن اجرا میکند که مسلماً برای یک مجری تلویزیونی زیبنده نیست چراکه اگر در بازی و یا موارد دیگر این نوع پوشش وجود دارد قرار نیست بازیگر مجری با همان سبک لباس بهعنوان یک مجری ظاهر شود که البته این خانم هر شب یک نوع لباس میپوشد و گویا میخواهد تنوع جذب مخاطب با تنوع لباس ایشان همراه باشد.
انتقاد دیگری که به اصل این مسابقه میشود؛ مسئله آب است که لیوانهای بزرگی از آب روی می میز میچینند و بازیگر شرکتکننده در مسابقه باید یا بهاجبار آب بخورد مانند زمانی که خود خانم مجری با ناز و کرشمه بهاجبار آب میخورد و یا لیوان آب را بر سر بازیگر مهمان میریزند و با سروصدا و خندههای بیمورد به برنامه هیجان کاذب میدهند؛
چیزی که شاید برای خود آنها جالب باشد ولی نهتنها جذابیت ندارد بلکه با توجه به وضعیت بحران آب که مدام از آن دم زده میشود؛ چنانچه در برنامه «خندوانه» رامبد جوان کمپینی جهت صرفهجویی آب حتی با یک لیوان راه میاندازد و بعد میبینیم که درهمان شبکه برنامه دیگری در نقطه مقابل قرار دارد که بهطورقطع این دوگانگی و تناقض در گفتار و کردار از سوی تلویزیون، آموزش را کمرنگ میکند.
یا برنامه«شب بهیادماندنی» به تقلید از «شما هم دعوتید» که زمستان سال 90 روی آنتن یکی از شبکههای ماهوارهای رفت. این شبکه از عروس و دامادهای ایرانی میخواست فیلمهای عروسیشان را بفرستند تا بعد از پخش 1000 یورو بهعنوان کادو دریافت کنند. دو سال بعد شبکه تهران سراغ ساخت برنامهای مشابه با عنوان «شب بهیادماندنی» با اجرای بهمن هاشمی رفت و….
درست است به تفریح و سرگرمی و تنوع کار در رسانه نیاز داریم تا در فضای رقابت سنگین رسانهها، مخاطبان بیشتری را بهسوی رسانه ملی جذب کنیم؛ رسانهای که سالم و پاک و بهدوراز ابتذال شبکههای ماهوارهای است، ولی قرار نیست تولیدات و برنامههایی به هر قیمت آنتن پخش بگیرند و سازندگان برنامهها از ماهواره کپی کنند؛
برنامههایی که سبکی مغایر با سبک زندگی اسلامی و ایرانی ما دارند گاهی خود ما باید پیشرو و جلودار تولید برنامه باشیم. چه کسی گفته است حتماً دو جنس مخالف در اجرا برنامه را مفرح و جالب میکنند! آنهم در برنامهای که رویکرد طنز دارد و مجریان برای اجرا باید راحتتر باشند! متأسفانه این شیوه اجرا در اغلب برنامههای ما اعم از طنز یا جدی جاافتاده است.
بنابراین اگر قرار است به سبک زندگی اسلامی برسیم و شاخصههای آن را در جامعه نهادینهسازی کنیم، باید به همان اندازه در تولیدات نگاهی اسلامی داشته باشیم البته مقصود این نیست که کارهای تکراری را بومیسازی کنیم و خلاقیت حلقه گمشده پازل ما باشد. تهیهکنندگان و برنامهسازان هستند که با تولیدات خوب میتوانند ضمن ذائقه سازی مخاطبان، رفتارها و گفتارها و پوششهای مطلوب را در جامعه نهادینه سازند باید از افراد خلاق و مبدع و متعهد استفاده کرد تا در خلق برنامههای خوب متناسب با سبک زندگی اسلامی تأثیرگذار باشند؛
البته الحق و الانصاف باید گفت رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران را نه در بعد ساختاری و نه در بعد محتوایی نباید با هیچیک از شبکههای تلویزیونی مقایسه کرد، زیرا رسانهای با نگاهی انقلابی و محتوای سالم دارد برای همین است که زیبنده نیست برنامههای شبکههای مبتذل ماهوارهای را عیناً کپی کنیم البته گاه الگو گرفتن خوب است وایده میدهد اما نه اینکه همه ساختار برنامه در تلویزیون کپی کاری شود.
تکنیک اصغر فرهادی آن قدر قوی است که نمیخواهد روابط نامشروع را توجیه کند؛ چون روابط نامشروع با رضایت طرفین است و نه تنها در جهان، که در بین غیر مذهبیهای ایرانی هم تا مقدار زیادی پذیرفته شده است.
گروه فرهنگ و هنر فرهنگ نیوز، حسین شاه آبادی: فیلم فروشنده اصغر فرهادی را دیدم. فیلمی فوقالعاده فنی و به همان اندازه غیر هنری. من اصرار دارم که فنی بودن کارگردان را از هنرمند بودن او جدا کنم، اگرچه در زبان عربی به هنرمندان هم فنان میگویند. به هر حال به نظر من اصغر فرهادی تکنیک را خوب میشناسد و برای اهلش هم خوب خوشرقصی میکند. نمونهاش همین استفاده موفق تئاتر در سینماست که تجربه ناموفقش را زیاد دیده بودیم.
حالا دوباره آقای کارگردان به خانواده ایرانی پرداخته و درونمایه جنسیاش را که در همه فیلمهایش به چشم میخورد این بار پررنگتر و صریحتر ارائه کرده است. در فیلم فروشنده ، شهاب حسینی از خانه پیمان معادی «در جدایی نادر از سیمین» به دلیل خراب شدن ظاهر خانه رخت برمیبندد و با همسرش ترانه علیدوستی که اینجا رعنایی است برای خودش، به خانهای در پشت بام یک ساختمان قدیمی میرود.
همان اوایل فیلم رعنا در حمام خانه خود مورد تجاوز مردی غریبه قرار میگیرد و این تازه اول ماجراست. عماد (شهاب حسینی) که از طرفی معلم محبوب دبیرستان است و از طرف دیگر پیرمرد پرمشکل نقش اصلی تئاتر، به دنبال مجرم اصلی میگردد و رعنا از آسیب وارده بسیار ناراحت است.
بگومگوهای آن دو نشان میدهد که دغدغهشان خیلی هم مشترک نیست و یکی بیشتر به دنبال بازیابی آبروی از دست رفته در بین دوستان و همسایگان است و دیگری به دنبال فراموش کردن خاطره تلخ پیشآمده.
داستان آن جا جالب میشود که در این بازی دزد و پلیس، عماد پیرمرد مجرم را در خانه قبلیاش گیر میاندازد. پیرمردی که طبق عادت به خانه زن بدکاره میرفته و این بار که خانه عوض شده است، به جای زن بدکاره، رعنای جوان را در حمام میبیند و همان جا وسوسه میشود و چنگ در گیسوی او میاندازد و باقی ماجرا!
حالا پیرمرد شرمنده است و این ماییم که باید به او حق بدهیم در این زندگی کثیف، او را ببخشیم. او مظلومانه از عماد عذرخواهی میکند. اما عماد که همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی جدایی نادر از سیمین در لباس جدید است، آن قدر رگ غیرتش بیرون زده که از او نگذرد و تا او را به جزای عملش نرساند کوتاه نیاید. این جاست که شفاعتگر این پیرمرد متجاوز، همان رعنای قربانی میشود و «فراموشی» تنها گزینهای است که پیش روی همسرش میگذارد.
اصغر فرهادی بیشتر از این که یک کارگردان زبردست باشد، یک نویسنده ماهر است. اگر چه این بت بزرگ خیلی از سینماییها، ضعفهایی را در فیلم فروشنده به جا میگذارد که خیلی از طرفدارانش هم دیگر کوتاه میآیند.
او که در ایجاد تعلیق و گره در داستان متبحر شده است، به جای این که هنرمندانه تصاویر مهم را نشان دهد و برای تعلیق از غفلت زاویه دید ما استفاده کند، گل ماجرا را حذف میکند و آخر سر برای حل مساله آن را نشانمان میدهد! خب این چه هنری است؟
مثلا در «جدایی نادر از سیمین»، صحنه تصادف زن با ماشین را نشان نداد و در دقایق پایانی که همه فکر میکردند سقط شدن بچه به خاطر دعوای زن با نادر است، صرفا در یک گزاره گفت که چنین تصادفی رخ داده است. و حالا در « فیلم فروشنده » به جای نشان دادن نشانههایی از پیرمرد، کل صحنات را حذف میکند تا آخر سر او را نشان دهد. این تکنیک فقط در فیلمهای پلیسی معنی دارد که اصلا با روایت فیلمهای فرهادی جور در نمیآید. پس باید قبول کرد که فیلمهای او از نظر درام و فضاسازی موفق است ولی از نظر منطق داستانی، ضعف جدی دارد.
فیلم فروشنده
به هر حال تمام تکنیک فرهادی این است که حدس تو را حدس میزند و بعد از آن که خنثایش کرد، حرف خودش را میزند. مثلا وقتی همه چیز مشخص شده و تو انتظار داری که عماد از پیرمرد انتقام بگیرد، پیرمرد دچار عارضه قلبی میشود و نفسش بند میآید.
تو خیال میکنی که او مرده است اما لحظاتی بعد به هوش میآید. حالا که خیالت راحت شد، عماد با پیرمرد در اتاق تنها میشود تا حقش را ادا کند. او داروها و پولهای پیرمرد را در کیسه میگذارد و وقتی که میخواهد تحویل پیرمرد دهد، سیلی محکمی به صورت او میزند.
این جا عکس العمل سینما خیلی مهم بود. با سیلی عماد، کل سینما به وجد آمد و برای او کف زد. اما انگار این چیزی نبود که کارگردان یا نویسنده میخواست. او میخواست رگ غیرتی که به خروش آمده است را بخواباند و برای جامعه آلوده و بیماری که تصورش را میکند راهکار باطل خود را عرضه نماید.
من اگر بودم، لااقل پیرمرد را طوری نمایش میدادم که به عماد حق دهد و به نمایشگر نشان دهد که این حداقل حق او بود. اما این جا با همان یک سیلی پیرمرد قربانی میشود و این بار مجرم غیرقابل بخشش داستان عماد میشود. همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی… رعنا نیز گویا دیگر خودش را همسر او نمیداند!
این بخشهای فیلم را که میدیدم آیه «وَ لا تَأْخُذْکمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ»[1] در ذهنم تکرار میشد. یعنی نسبت به آن دو در دین خدا مهربانی یا رافتی شما را نگیرد. اما خب چه کنیم، کارگردان تکنیک را خوب بلد است و خوب میداند که چه کار کند که تو قلبت دقیقا ضد آیه قرآن حکم کند. با خودم فکر میکردم که اگر امثال فرهادی بودند، دیگر نیازی نبود که فیلمهایی مثل «محلل» یا «تختی برای سه نفر» را بسازند و این قدر مستقیم دین را بکوبند و خیلیها را علیه خود بشورانند.
با تکنیکهای فرهادی تو میتوانی فیلمی بسازی که از جمهوری اسلامی مجوز بگیرد و از اسکار و کن جایزه بهترینها را. حتی اگر شهاب حسینیات هم جایزهاش را به منجی آخر تقدیم کند، همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی است که نماینده همینها در زمین حریف است. پس در هر صورت تو با امثال فرهادی داری گل به خودی میزنی و بعد هم توپ را دودستی تقدیم حریف میکنی.
تکنیک فرهادی آن قدر قوی است که نمیخواهد روابط نامشروع را توجیه کند. چون روابط نامشروع با رضایت طرفین است و نه تنها در جهان، که در بین غیر مذهبیهای ایرانی هم تا مقدار زیادی پذیرفته شده است. او میگوید حتی تجاوز به عنف که در ابتدا همه ازش بدشان میآید، با راهکار غیرت پاسخ داده نمیشود و در این جامعه بیمار که پیرمرد سنتی و مذهبیاش اهل روابط مخفی و حتی تجاوز است هم باید بخشیده شود.
در فیلم فروشنده او جوانها که از طرفی مظهر پاکی و از طرف دیگر مظهر گرایش به غرب هستند، در روابطی کامل آزاد به سر میبرند. رعنا و کتی مثل دو دوست یا خواهر برای بابک و بقیه هستند. اما اینها هیچ کدام نگاه بد به هم ندارند و برعکس کاملا صادقانه به هم کمک میکنند. فقط بابک و پیرمرد متجاوزند که اهل روابط مخفی هستند. اینها هستند که به قضاوت عماد میشوند «هرزه» یا «خیانتگر».
شاید بگویید قضاوتهایم خیلی تند و گاه بیسند است. برای اثبات شما را ارجاع میدهم به نام فیلم: «فروشنده». این را برای آنها که میگویند فیلمهای فرهادی پایانباز است میگویم. همانها که میگویند معلوم نشد دختر نادر بالاخره با مادرش رفت یا پدرش. کافی بود به نام «جدایی نادر از سیمین» بیندیشند.
فرهادی خوب میداند که در جامعه ایران که به مردسالاری شناخته شده باید تا آخر فیلم طرف حق را به نادر بدهد ولی در نهایت این سیمین مظلوم است که میخواسته ایران را ترک کند و به خاطر نادر هنوز مانده است. این جا نام فیلم قضاوت کارگردان را صراحتا بیان میکند: نادرِ مقصر، از سیمین جدا میشود و در نهایت نشان میدهد که دختر چه کسی و کجا را انتخاب میکند؛ پدر ظالم در ایران، یا مادر مظلوم در خارج؟
حالا « فیلم فروشنده » روایت دیگری است از همین ایران و همین مردمان و مخصوصا مردانش. من اسم فیلم را «معاملهگر» میگذارم. چون به اعتقاد کارگردان مردان همیشه حریص و خائن ایران، برای شهوترانی خانواده خود را معامله میکنند.
مذهبیهایش برای آبروی خود، عرض همسر را معامله میکنند و امثال بابک برای جور کردن این معاملهها، خانهها را معامله میکنند. درست است که نام اول فیلم «برسد به دست آهو» یا «مشتری» بوده و با نمایشنامه «مرگ فروشنده» پیوند خورده، اما همان معاملهگر ناموس، منطقیترین اسم برایش است.
آن قدر فیلم فروشنده سیاه است که من هم به کارگردان حق میدهم در خانهای که نادر از سیمین جدا شد، رعنا از عماد جدا شود و پیرمرد از خانه و خانوادهاش. فرهادی صراحتا طرفدار رعنا و نگاه مسامحهگر اوست و این عماد است که غیرتش او را به جنون گاوی کشانده است! معلمی که خودش به بچهها گفته بود انسان به مرور گاو میشود، به قضاوت کارگردان به خاطر غیور بودنش «گاو» یا مبتلا به «جنون گاوی» شده است! این جا جملات آخر «لیندا»ی تئاتر به مردش «ویلی» تحقق مییابد که گفت: ما دیگر به راحتی رسیدیم… دیگر اجاره نباید بدهیم… اما تو دیگر در میان ما نیستی!
فرهادی در مصاحبههایش هر چه میخواهد بگوید، بگوید. او در فیلم، بیپرده حرفش را زده و غیرت مردانه را به جنون گاوی تشبیه کرده و خیلی راحت آن را به لجن کشیده است. طبیعتا در فیلمهای بعدی او، خیانتهای دو طرفه و تجاوز جسورانهتر مطرح خواهد شد، اگر همچنان اهل فرهنگ خواب باشند… مدیران ما اگر نسبت به چنین اموری بیتوجهاند، کاش لااقل نیشهای سیاسی فیلم را بهتر بفهمند.
از خانه خراب عماد و رعنا گرفته تا شهری که عماد میخواهد همهاش را خراب کند. اینها همان خوشرقصیهای فرهادی برای جشنوارههاست. قابل پیشبینی بود فروشنده از جشنواره کن که مدافع اقلیتهایی چون همجنسبازان است، نخل طلای کن را از آن خود کند.
پیشنهادی برای کارگردان فیلم فروشنده :
نمیدانم چرا این قدر اصرار دارند که خیانت و تجاوز درونمایه اصلی داستانها شود. اما اگر ریشهاش بیهنری است، پیشنهاد میکنم کمی هنریتر بیندیشند. هنر رابطه مستقیمی دارد با زیبایی. آنچه زیباست را به زیبایی مینمایاند و زشتیِ نازیباییها را هم به خوبی نمایش میدهد. اما اگر اهل تکنیک باشی، خیلی حرفهای میتوانی زشتها را زیبا کنی و زیباییها را زشت.
خانواده ایرانی از دیرباز به پاکدامنی و صمیمیت شهره بوده است. غربی و شرقی این را گفتهاند. حالا هنر این است که این پاکدامنیِ گمشده عصر امروز را نشان دهی یا همان را هم به کثافت بکشانی؟ میشود که زوج جوان را به جای تصویر کردن در کازینوی غربی، در خانه ایرانی نشان دهی و معاشقهها و محبتهایش را در اوج حیا و لطافت به نمایش بگذاری.
شاید هنوز تعریف واقعی خانواده ایرانی را درست نگرفتهایم که آن را در نمایشنامه «مرگ فروشنده» میجوییم. نیمش را بگذار به حساب کسانی که به تو این را نشان ندادهاند، و نیم دیگرش را به حساب خودت که تکنیک را بر هنر مقدم کردهای.
موبایل های هوشمند که آمدند، شبکه های اجتماعی و پیام رسان های فوری را به خانه ها و جیب های همه ما وارد کردند! باز هم فناوری پیش از فرهنگ سازی وارد شد و شبکه های اجتماعی با وجود کارکردهای مفیدشان، لطمه هایی هم به کاربرانشان وارد می کنند.مثل چاقویی که استفاده مفید هم دارد اما حالا فقط استفاده ناصحیح می شود
یکی از مهمترین آنها گردش بدون نظارت محتواست که در صورت فرهنگ سازی میان کاربران در مورد اینکه هر پیامی را نپذیرند و زوایای آن را بررسی کنند، تا حد زیادی از این آسیب کاسته می شود.
در گرما گرم همه گیری شبکه های اجتماعی و پیام رسان های فوری ، حجمی بسیار زیادی از شایعات و شبهات مختلف بین کاربران دست به دست می شود ؛ همه ما حتما تاکنون یکبار این احساس را داشته ایم که وقتی خبر یا مقاله ای اشتباه می خوانیم و یا از اینکه جمله ای ناصواب به یکی از بزرگان نسبت داده شده حرص می خوریم و ناراحت می شویم که چرا دستمان بسته است و نمیتوانیم به خوبی درباره آن روشنگری کنیم و جلوی کار آن فردی که با غرض ورزی مطلب را منتشر کرده نیز بگیریم
خب حالا کار آسان تر شده است ؛ جمعی از کاربران شبکه های اجتماعی با احساس وظیفه در این مورد وارد صحنه شدند و به صورت گمنام با راه اندازی ” سایت شایعات ” اقدام به بررسی و تحلیل این شایعات و شبهات کردند. این سایت یکی از برترین ایده های وب فارسی در سال های اخیر بوده است .
برکت حرکت داوطلبانه و بدون بهره های مادی این گروه و پاسخهای گزیده ، مستدل و مستند تولیدی این تیم به سرعت در میان کاربران شبکه های اجتماعی و فضای مجازی مورد استقبال واقع شد و دست به دست چرخید. به شکلی که حالا سایت شایعات به عنوان مرجع پاسخگویی به سوالات مردم فعال در فضای مجازی تبدیل شده است
با گذشت دو سال از راه اندازی سایت شایعات و انتشار قریب 700 مطلب مختلف و فراگیر روز، این سایت بیش از ده ها میلیون بازدید کننده داشته است و در شبکه های اجتماعی هم مخاطبان پرشماری دارد که با انتشار پاسخهای آن گردش شایعه مربوطه تقریبا متوقف می شود.
رویکرد ارزشی گردانندگان این سایت باعث شد تا از ابتدا علاوه بر پاسخ به شایعات، به شبهات هم به عنوان بخش مهمی از شایعات بپردازند که در این زمینه کارهای تولیدی ارزشمند و منحصر به فردی هم داشته اند. پاسخگویی به شبهات با کمک نهاد ها و سایت های معتبری همچون « مجمع جهانی شیعه شناسی» « پرسمان دانشجویی» « مرکز پاسخگویی pasokhgoo.ir » و سایت پاسخ به شبهات x-shobhe.com » انجام می شود که شایسته ستایش است
عضویت و همراهی با سایت شایعات و حسابهای کاربری مربوط به آن در شبکه های اجتماعی را توصیه می کنیم.
[button color=”blue” size=”big” link=”http://shayeaat.ir/” icon=”fa-external-link” target=”true”]ورود به سایت شایعات[/button]
[button color=”green” size=”big” link=”https://telegram.me/SHAYEAAT” icon=”fa-external-link” target=”true”]کانال سایت شایعات در تلگرام[/button]
.
.
با کمی وب گردی در سایت شایعات و مطالعه برخی شبهات به صفحه « درباره ما» میرسیم که سایت شایعات برای آشنایی مخاطبان ایجاد کرده است ؛ در این صفحه می خوانیم :
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
شاید برای شما عزیزان هم مهم باشد تا بدانید که چرا ما بدون هرگونه پشتیبانی یا حمایتی ، به چنین کار تحقیقاتی طاقت فرسایی دست زده ایم؟ و اساسا چه فایده ای برایمان داشته است؟
باور به حقیقت و انسانیت (که به تمام معنا می توان آن را در مکتب اهل بیت (ع) یافت) در دنیایی که بزرگترین سرمایه انسانها عمرشان است و هر باور و اعتقادی صرف نظر از حق یا نا حق بودن آن تعیین کننده سرنوشت آنان است، ما را به ورود به این عرصه واداشت …
تا برای رضای خداوند مهربان و خدمت به جامعه انسانی و اسلامی، توضیحات و مستندات شایعات را جمع آوری نموده و در معرض قضاوت شما حق جویان قرار دهیم .
چرا که باور هر شایعه ای می تواند مسیر اعتقادی و زندگی ما را تغییر داده و خدای ناکرده باور فریب بجای حقیقت ، ما را به بازنده حقیقی میدان زندگی مبدل خواهد نمود.
این واقعیت که استکبار جهانی با ابزار مختلف سعی دارند تا انسانها را به دنیای بی خدایی و دنیاپرستی که در حقیقت همان شیطان پرستیست و ادارند غیر قابل انکار است .
لذا علی رغم اینکه سایت هایی دراین راستا همواره در تلاشند تا در رفع شایعات موثر واقع گردند (و حقیقتا جای تقدیر فراوان دارد) لیکن بنا به دلائلی که در عبارات زیر بدان اشاره میگردد ، این تلاشها تاکنون پاسخگوی نیاز جامعه نبوده است و ما جمعی از کاربران شبکه های اجتماعی به ایجاد این پایگاه اینترنتی روی آوردیم:
رویکرد اغلب این سایتها تخصصی و علمی بوده و در اغلب شایعات که اتفاقا به دلیل فراگیر شدن آنها بسیار مضر و خطرناک هستند، ورود نمی کنند .
پاسخ های تنظیمی این سایتها مشروح و سنگین بوده که برای کاربران عمومی شبکه های اجتماعی قابل بهره برداری نبوده و در صورت استفاده نیز به دلیل موجز نبودن مطلب از اقبال زیادی برخوردار نمی شده است .
علی رغم دقت و تلاشی که در تهیه پاسخهای این سایت اعمال می گردد، این جمع خود را مصون از اشتباه نمی داند و پیوسته آمادگی دارد تا نسبت به اصلاح مطالبی که خلاف آن اثبات شود اقدام نماید .
فیلم انیمیشن با محتوا و ارزشی شاهزاده روم، اثری دینی برای تمام قشرهای جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان است و بهرغم برخی کاستیهای فنی و ابزاری از آثار مشابه داخلی جایگاه بالاتری دارد. انیمیشن شاهزاده روم با صحنه تعقیب و گریز پروانه و خفاش و ضرباهنگی تأثیرگذار، شروعی خوب دارد و تماشاگر را مهیای تماشای اثر میکند و از آن پس با افت و خیزهای داستانی انیمیشن شاهزاده روم همراه میشود.
هادی محمدیان از انیمیشنسازان فعال کشور است و از ویژگیهای او و کارهایش توجه متعهدانه به محتوای انسانی و اخلاقی و بهرهگیری از موضوعهای ملی و دینی و همچنین غافل نبودن از فرم و پرداخت و استفاده از تکنیکهای مناسب با روایت قصه است.
انیمیشن شاهزاده روم که محصول تلاش او یارانش و بضاعت سینمای ایران در این عرصه است شرح حال گوشهای از زندگی حضرت نرجس(س) مادر گرامی امام زمان(عج) در روم و ورود ایشان به منزل امام حسن عسکری(ع) است. در انیمیشن شاهزاده روم کارگردان اوضاع اجتماعی و سیاسی روم و اتفاقات مرتبط با ولادت امام زمان(عج) را هم به خوبی تصویر کشیده است که از امتیازهای اثر محسوب میشود.
همکاری مهدی پاکدل به عنوان مدیر تولید، حسن ایوبی تدوینگر، آریا عظیمینژاد آهنگساز و ناصر طهماسب در مقام مدیر دوبلاژ بر کیفیت و جذابیت کار افزوده است. انیمیشن شاهزاده روم برای کودکان و نوجوانان تولید شده ولی داستان خوب و جذاب آن قشرهای دیگری از مخاطب را هم جذب میکند. انتخاب و تلفیق رنگها، تصویرسازیهای مناسب، پردازش نسبی شخصیتها، فضاسازیهای متنوع و طراحیهای صحنه که متناسب با قصه است و چهرهپردازی خوب و کادربندیها و قاب سازیهای سینمایی از نقاط قوت انیمیشن شاهزاده روم است.
ساخت این اثر ارزشمند دینی به دلیل مضمون و محتوای خوب و تلاش برای استفاده بهینه از امکانات و ابزارهای انیمیشنسازی کشور حرکتی قابل توجه و مطلوب است تجهیز و کاملسازی امکانات انیمیشنسازی به ابزارهای مدرن و پیشرفته هنرمندان فعال و خوشذوق و متعهدی چون محمدیان را قادر خواهد ساخت تا آثاری بینقص و تأثیرگذار و ماندگار را از خود به جای بگذارند، امید که مسئولان فرهنگی و هنری کشور در این زمینه پیشگام و متعهد باشند.
« انیمیشن شاهزاده روم » قصه عاشقی و دلدادگی بانویی پاکدامن و مسیحی از سلاله یشوعا از حواریون حضرت مسیح(ع) است که با مردی از نوادگان پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) ازدواج میکند و ثمره این ازدواج فرزندی نیک سرشت است که در آیندهای نزدیک، جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. این انیمیشن سینمایی به کارگردانی هادی محمدیان و تهیهکنندگی حامد جعفری در گروه «هنرپویا» تولید شده است.
یکی دیگر از ویژگی های «شاهزاده روم»، انیمیشن بودن کار است و قطعا برای کودکان و نوجوان جذاب خواهد بود و می توان گفت محتوای سالمی برای گذران وقت خانواده ها به همراه فرزندانشان در خانه است.
تیزر انیمیشن شاهزاده روم
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]
جوائز فیلم انیمیشن شاهزاده روم
اعطای لوح تقدير ويژه سی و سومین جشنواره فجر به تهيهکننده و کارگردان اثر «شاهزاده روم»
برای حمایت از سازندگان این برنامه نسخه اصلی آن را از سایت سینما مارکت خریداری نمایید
[/box]
.
.
توصیه «خط حزب الله» برای تماشای انیمیشن «شاهزاده روم»/ رهبر انقلاب این پویانمایی را مشاهده کردهاند
هفتهنامه خبری – تحلیلی «خط حزبالله» که تحت نظر پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) فعالیت میکند، در شماره جدید خود، تماشای انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» در سینماها را به خانوادهها پیشنهاد داد.
متن گزارش هفتهنامه «خط حزبالله» از اکران « شاهزاده روم » که در قسمت «پیشنهاد دیدنی» شماره هشتم آن منتشر شده است را در ادامه میخوانید.
«شماره هشتم این پویانمایی «شاهزاده روم» محصول سال 1393 است که با سرمایهگذاری مشترک ایران و لبنان توسط متخصصان و کارشناسان بومی ایرانی تولید گردیده است و از 13 آبان در سینماهای کشور به اکران عمومی در آمده است. «شاهزاده روم» با مخاطب قرار دادن کودکان و نوجوانان، بخشی از زندگی بانو ملیکا (حضرت نرجس خاتون(س)) نوه قیصر روم و شرح چگونگی وصال ایشان با امام حسن عسگری(ع) را روایت میکند.
این پویانمایی علاوه بر محتوای غنی و ارزشمند، از حیث گرافیک و جلوههای بصری نیز از کیفیت بالایی برخوردار است که این نکته «شاهزاده روم» را به عنوان رقیبی قدرتمند در مقابل پویانماییهای غربی خوش رنگ و لعاب اما بی محتوا مطرح میکند. اگر به دنبال یک محصول فرهنگی سالم و جذاب برای فرزندان خود هستید، لذت تماشای خانوادگی شاهزاده روم را از دست ندهید.»
مقام معظم رهبری پس از سی و سومین جشنواره فیلم فجر، انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» را مشاهده کرده اند.
بازار رفتن و خرید، از آن موقعیتهایی است که خانمها معمولاً در مواجهه با نامحرم قرار میگیرند و خیلی وقتها حریم محرم و نامحرم نادیده گرفته میشود.
مخصوصاً موقع چانه زدنها و گفتوگو بر سر قیمت. موقعیتی که بعضی از خانمها با استفاده از ویژگیهای زنانهشان سعی میکنند موازنه قوا را به نفع خودشان تغییر بدهند و جنسی را که پسندیدهاند به قیمتی که میخواهند با خود به خانه ببرند.
اما خیلی از خانمها هم هستند که در چنین موقعیتهایی در مقابل وسوسهها تسلیم نمیشوند و حریم محرم و نامحرم را نگه میدارند. هم مواظبت میکنند که حجابشان کنار نرود و هم گفتوگو با فروشنده نامحرم را از حد ضرورت نمیگذرانند و هم حواسشان به رفتار و حرکات و سکناتشان هست که دل کسی را نلرزاند. زنهایی که پیش از آنکه با فروشنده معامله کنند با خدا معامله کردهاند. یک معامله پرسود با کلی جایزه ویژه.
ریحانه؛ دختر 7 ساله گیلانی؛ امروز 31 شهریور و صبح اولین روز مدرسه، صبحانه خورد، لباس مدرسه پوشید، قرآن را بوسید و یکراست رفت مزار شهدای رشت تا با اجازه پدر راهی کلاس درس شود.
اصولاً ریحانه بابایی است! به همین دلیل اولین کاری که کرد، رفتن بالای سر پدر بود تا آرام بگیرد، آنوقت عکسش را ببوسد و بعد پی مدرسه و درس برود. جشن شکوفه های دبستان علامه طباطبایی رشت، امسال میزبان ریحانه است.
پدر ریحانه حامد کوچک زاده است که در حلب سوریه نبرد نصر (2) به شهادت رسید.نبرد نصر(2) بهمن ماه سال گذشته در شمال حلب انجام و منجر به فتح دو شهر نبل و الزهرا شد
شهید حامد کوچک زادهشهید حامد کوچک زاده
در ادامه مطلب مطالبی درباره شهید حامد کوچک زاده می خوانیم
دست نوشته شهید حامد کوچک زاده بر کتاب من زنده ام
یکی از ویژگی های جالب شهید حامد (مهدی) کوچک زاده از شهدای مدافع حرم گیلانی، که از فعالان فرهنگی استان و از اکران کنندگان مردمی فیلم عمار بود خواندن کتاب و مطالعه بود.
یکی از دوستان شهید درباره این ویژگی شهید کوچک زاده می گوید: حامد کتاب هایی که می خرید پس از مطالعه بر آن نوشته ای به تقریر در می آورد و سپس کتاب را به دوستان خود هدیه می داد.
در یکی از این موارد، وی بر کتاب «من زنده ام» دست نوشته جالب دارد. شهید کوچک زاده در این کتاب نوشته است:
«در این دو روزی که این کتاب در دستم بود همراه با اسوه های ایستادگی و مردانگی و غیرت، زندگی کردم. با خواندن این کتاب، لحظه لحظه به بار مسئولیتمان نسبت به انقلاب اسالمی و ارزشهای آن که هزاران جان فدای آن گشته و چه زجرها و مصیبت ها را مردمان این مرز و بوم تحمل کردند تا پایبند به استقلال ایران اسلامی باشند (افزوده می شود). انشاءالله امام زمان (عج) عزیز در این مسیر ما را مستدام بدارد. به همه عزیزان و دوستان توصیه خواندن این کتاب ارزشمند را می کنم باشد تا با افتخار به این مرز و بوم انقلاب بسازیم.
بوسه حاج قاسم بر دست سردار گیلانی/ ماجرای دقیق شهادت شهید حامد کوچک زاده
مهدی کاسی باجناق و همرزم شهید حامد کوچک زاده در دیدار آیت الله قربانی و سردار عبدالله پور با خانواده این شهید گفت: ۵سال منطقه دوار الزیتون در شهر حلب در اشغال تکفیری ها بود. از ساعت ۱۰شب عملیات شروع شد وطی ۳روز عملیات موفق به آزاد سازی مناطق شدیم که پس از آزاد سازی این مناطق حاج قاسم آمد و در جمع رزمندگان گیلانی از این رزمندگان بسیار تقدیر و تشکر نمود و به نمایندگی از تمام رزمندگان دست جانباز سردار حق بین را بوسید و گفت که شما درب قلعه خیبر را فتح نمودید.
وی در ادامه گفت: شهید فرمانده آتشبار گردان بود، حدود ساعت ۳بامداد بود که آتش توپخانه دشمن زیاد شد کم کم صدا خیلی نزدیک شد، بعد از ساعاتی یک انفجار در نزدیکی و در ساختمان مجاور به گوش رسید. نمی دانستیم که شهید در آن ساختمان جهت شناسایی حضور یافته که از طریق بی سیم شهید را صدا زدیم که جوابی از سمت آن نمی آمد، خود را به ساختمان رساندیم که متوجه شدیم به آرزویش رسیده است.
همرزم شهید گفت: جایی نقل قولی از سردار عبدالله پور درباره شخصیت شهید خوش سیرت می خواندم که می گفتند کافی بود چند جوان به شهید خوش سیرت تحویل می دادی و بعد از چند روز یک بسیجی پایکار تحویل می گرفتی. همچین خصوصیاتی در شهید وجود داشت.
کاسی تصریح کرد: ایشان در قائله دفن شهدای گمنام در دانشگاه آزاد واحد رشت یکی از موثرترین افراد بودند که توانستند آن را به ثمر بنشانند و در آخر نیز مزد همهٔ خدمات را گرفتند.
در پایان این دیدار نیز تهیه کننده و نویسنده کتاب زندگی نامه شهدای لشکر ۲۷محمد رسول الله سپاه تهران که در کارنامه خود انتشار کتاب زندگی نامه شهید همدانی را دارد به تهیه کتاب از زندگی نامه و ساخت مستند تلویزیونی از شهید کوچک زاده خبر داد و تصریح کرد که این کتاب قبل از مراسم چهلمین روز درگذشت این شهید منتشر خواهد شد.
ویژه نامه حلال منفور ویژهنامهای تحلیلی در زمینه طلاق است منتشر شد.
ویژه نامه حلال منفور در 120 صفحه و با زاویهای تحلیلی از منظر دینی، روانشناختی، جامعه شناختی، سینما و ادبیات منتشر شده است.
گفتگو با عالمان دینی، جامعه شناسان و روانشناسان به قصد گشودن پنجرههایی برای رؤیت دقیقتر یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران از اهداف انتشار ویژه نامه حلال منفور بوده و تلاش شده است منظرهای تازه ای به روی بحث گشوده شود.
گفتگوی مفصل با آیت الله روح الله قرهی دانش آموخته فلسفه و فقه و از اندیشمندان دینی در تحلیل پدیده «ذواقی» یا تنوع طلبی از مطالب آغازین ویژه نامه حلال منفور است.
گفتگو با سردار مهدی منتظر قائم، سید حسن حسینی و مسعود کوثری از جامعهشناسان برجسته ایرانی در تحلیل آنچه در این سالها بر سر خانواده ایرانی آمده و پدیده طلاق را به امری سهل الوصول تبدیل کرده از دیگر مطالب ویژه نامه حلال منفور است.
مصاحبه با روانشناسان در واکاوی ریشهها و دلایل روانشناختی فروپاشی خانوادهها در ایران و روابط شکننده بین زوجین، بخش قابل توجهی از صفحات این ویژه نامه را به خود اختصاص داده است.
در بخش دیگری از این نشریه با پوران درخشنده و ابوالفضل جلیلی، دو کارگردان ایرانی درباره انعکاس خانواده و پدیده طلاق در سینمای ایران مصاحبه شده است.
در مطلبی با عنوان «ماجرای آن زن که گفت میخواهم بروم دنبال کشف عشق» به تحلیل یک ضعف رسانهای در مواجهه با واکاوی پدیده های اجتماعی از جمله طلاق اشاره و بر این موضوع تکیه شده است که چگونه رسانههای ما در دام کلی گویی میافتند و علتهایی را برای پدیده طلاق عنوان میکنند که عملا گرهی از این پرونده قطور اجتماعی و فرهنگی باز نمیکند و این که با وجود فراگیری و سیر تصاعدی پدیده تکان دهنده طلاق در جامعه ایران، هنوز درک و مفاهمه و تحلیل های دقیقی از این پدیده ارائه نشده و رسانه های ما چند گام از تعقیب این پدیده مهم عقب مانده اند.
گفتنی است ویژه نامه حلال منفور در چندین سرفصل از جمله رابطه اخلاق زیستی با پدیده طلاق، طلاق از نگاه جامعه شناسان، اتاق مشاور، طلاق روی پرده سینما، طلاق در شبکه های مجازی و … به علاقمندان و صاحبنظران ارائه شده است.
نرگس؛ صبح زود 31 شهریور، با نوازشهای مادرانه از خواب بیدار شد. با لبخندهای پدر بزرگ و مادر بزرگ صبحانه خورد تا برای رفتن به مدرسه آماده شود. او مثل همه بچه های سال اولی، برای روز اولِ سال اولِ مدرسه، راهی مدرسه شد، دوست پیدا کرد، خندید و بازی کرد.
امسال، جشن شکوفه های روستای زنگی کلای مازندران، میزبان نرگس دختر شهید اسماعیل خانزاده ، همان که چند ماه پیش در حلب به شهادت رسید، بود.
با این همه مهربانی، دل نرگس تاب نیاورد و بعد از مدرسه مستقیم رفت گلزار شهدا، تا با یاد او آرام شود. نرگس وقتی برای دیدار پدر می رود، تا روی سنگ مزار و به گمان بغل کردنش نخوابد، آرام نمی گیرد. نرگس امروز هم همین کار را کرد….
شهید اسماعیل خانزاده پاسدار مدافع حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در تاریخ 29/9/94 توسط تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید و به لاله های سرخ زینبی پیوست.
شهید اسماعیل خانزاده در روستای زنگی کلا دابو شهرستان محمودآباد متولد شد و در سن 31 سالگی در 29 آذر ماه همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری یازدهمین اختر تابناک امامت در منطقه حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و از این شهید گرانقدر یک فرزند ۵ ساله به نام نرگس به یادگار مانده است.
این شهید عزیز نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمود آباد بود. پیش از این ده شهید مدافع حرم از مازندران به دست تروریستهای تکفیری داعش در سوریه به شهادت رسیده بودند.
شهید اسماعیل خانزاده خادم افتخاری آستانهٔ مقدسهٔ امام زاده عبدالله علیه السلام بود.این امامزاده در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی آمل و در روستای اسکومحله قرار دارد. این بقعهٔ مبارکه، از شاخص ترین و پر زائرترین زیارت گاه های ایران به شمار می رود.
وصیت شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده به دخترش
وارث: ای دختر عزیزم، جگر گوشه بابا ، خیال نکن من بیخیال تو بودم ، بدان که بابا تو را بینهایت دوست داشت اما چه کنم که بر من تکلیف بود و احساس مسئولیت داشتم بابا لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دینی کن و اگر روزی حافظ قرآن شدی به یاد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت کن و همچون شب ها که برای من آیه الکرسی می خواندی بیا سر قبر بابا بخوان .
در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد .
جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیریهای نظامی در صدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.
آمریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آنها حمایت پنهان و آشکار خود را در کلیه زمینههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و … از رژیم بعثی عراق به اجرا گذاشت.
از سوی دیگر نیز ابرقدرت دیگر جهان یعنی شوروی که متحد عراق محسوب میشد، خصومتش را با نظام اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، این تجاوز را محکوم کرده بود، بیش از پیش نمود.
ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفتهای تهران را در سر میپرورانید، در روزهای نخست تجاوز، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازههای اهواز و خرمشهر پیش تاخت.
تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره) به خروش آمد و ندای ملکوتیش دلهای شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ بطوریکه، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزشهای نظامی به مقاومت پرداختند.
علیرغم کارشکنیهای رییس جمهور وقت بنیصدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبههها شتافتند. پس از شکلگیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسهای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بیسابقه بود.
حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بینهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین ، ستونهای نظام اسلامی را تا مدتها مستحکم نمود.
به مناسبت بزرگداشت این همه مجاهدت و ایثار هرسال 31 شهریور تا ششم مهرماه به عنوان هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است.
کاروان نمادین رزمندگان اعزامی به جبهه های جنگ، چهارشنبه سی و یکم شهریور همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس از میدان تجریش تهران به سمت مرکز شهر حرکت کرد. در ادامه گلچینی از عکس های این کاروان را می بینیم ؛ همراه بنیانا باشید
این برنامه با حضور آقایان شغیعی سروستانی (مسئول مؤسسه فرهنگی موعود)، رضا کیانیان (بازیگر سینما و تلویزیون)، حسین دهباشی (تاریخ پژوه و سازنده مستندهای تبلیغاتی دکتر روحانی در انتخابات ۹۲)، رضا سراج (کارشناس مساپل استراتژیک)، سید حمیدرضا برقعی (شاعر آئینی)، علی صدری نیا (کارگردان مجموعه طنز دکترسلام)، میثم رمضانعلی (مسئول فضای مجازی مسجد جمکران) و… در مسجد مقدس جمکران برگزار شد.