نظام هستی بر عدالت و اعتدال بنیاد نهاده شده است و حتی خداوند بر همین عدالت و اعتدال است که بر عرش قدرت جلوس کرده است؛ بر این اساس اگر انسان بخواهد خدایی شود و صبغه و رنگ الهی به خود گیرد باید همه صفات الهی را به درستی و کمال به دست آورد که مهمترین و اساسیترین آن در نظام هستی، اعتدال و میانهروی در امور است.
از آنجا که انسان در جامعه هویت مییابد و شاکله وجودی و شخصیت او شکل میگیرد، عدالت اجتماعی مهمترین فصل از فصول زندگی بشر را شکل میدهد. بر این اساس هر گونه حرکت افراطی و تفریطی بیرون از نظام احسن هستی به معنای خروج از عدالت و اعتدال و گرایش به ظلم و بیداد است که انسان را از خدایی شدن بازمیدارد.
مشکل اساسی انسان این است که شرایط برای اجرای عدالت به ویژه در دنیا برای وی دشوار است؛ زیرا انسان هر چند که خود بر پایه نظام عادلانه هستی بر اساس اعتدال آفریده شده اما دو عامل بیرونی وسوسههای شیطانی و عامل درونی غرایز انسانی و هواهای نفسانی، او را به سوی افراط و تفریط و خروج از دایره اعتدال و عدالت سوق میدهد. اینگونه است که راه ظلم و ستم را میپیماید و از مسیر کمالی بیرونی میرود. {در ادامه مطلب همراه وبگاه بنیانا باشید}
برخی مصادیق ظلم اجتماعی
انسان بیش از همه زمینهها در عرصه امور اجتماع از ظرفیت بالای ظلمخواهی و ظلمگرایی برخوردار است، زیرا بسترهای مناسبتری برای وی در این عرصه فراهم است که وی را به سوی ظلم و بیداد سوق میدهد.
اگر به مجموعه گناهان و خطاهای انسانی توجه شود بسادگی میتوان دریافت که وی در عرصه امور اجتماعی و در تعامل دیگران است که بزرگترین و بیشترین ظلم و ستم را روا میدارد و خود را از اعتدال و عدالت دور میسازد.
آیاتی چون 45 و 131 سوره انعام و 4 و 5 اعراف و مانند آن تبیین میکند که چگونه جوامع بسیاری به سبب ظلم اجتماعی از صحنه روزگار محو شدند و آثاری جز خانههای خراب و ویران از آنها باقی نماند.
از جمله مصادیق ظلم اجتماعی میتوان به گرانفروشی و کمفروشی و عدم استفاده از وزن و میزان عادلانه (توبه آیه 70 و هود آیه 94 و عنکبوت آیات 36 تا 40) اشاره کرد.
آیات 191 و 193 سوره بقره از فتنهگرانی یاد میکند که در برابر دین الهی و عمل به آن میایستند و جامعه را به سوی آشوب و هرج و مرج سوق میدهند. خداوند در این آیات آنان را انسانهای ستمپیشهای معرفی میکند که اجتماع را به خطر میافکنند و امکان رشد و تعالی را از دیگران سلب میکنند.
در همین آیات تبیین میکند که این محاربان بیایمان با رفتارهای فتنهانگیز خود راه را بر گسترش و حاکمیت دین الهی میبندند و اجازه نمیدهند تا قوانین الهی در جامعه جاری شود و مردم به سوی خیر گام بردارند.
البته برخی از افراد جامعه اعمال و رفتارشان نتیجهای جز فتنه و بحران ندارد. از جمله این افراد میتوان به مرفهان اشاره کرد که به سبب برخورداری از مواهب بیشمار الهی و نعمتهای خدادادی، سرمست و گستاخانه به دور از نیازها رفتار میکنند و جامعه را به سوی فساد و تباهی سوق میدهند.
این گروه نیز به عنوان مصادیقی آشکار از ظالمان و بیدادگران در آیات 116 سوره هود و 11 تا 13 سوره انبیا و 33 تا 41 سوره مؤمنون و نیز 49 تا 51 سوره زمر معرفی شدهاند.
خداوند در آیه 27 سوره شوری تبیین میکند که گشایش در رزق و روزی، آنان را گستاخ کرده به گونهای که شورشگر در زمین میشوند و رفتارهای آشوبگرانهای را در پیش میگیرند و جامعه را از امنیت سالم اجتماعی دور میسازند.
فسادگرایی و تباهی مرفهان بیدرد و بیدرک موجب میشود تا جامعه دچار بحران سلامت اجتماعی شود و امنیت اخلاقی و قانونی خود را از دست دهد.
خداوند در آیات بسیار نشانههای ظالمان را مطرح میکند و به انسانها کمک میکند تا از راه این نشانهها بتوانند ظالمان اجتماعی را بشناسند و رفتار خود را اصلاح کنند و یا آنان را از جامعه خود برانند.
از جمله در آیات 5 تا 7 سوره مؤمنون و آیات 29 تا 31 سوره معارج از بیعفتی و ارضای غرایز جنسی از راه غیر مشروع توسط اهل ستم و ظلم سخن به میان میآورد.
این دسته از افراد به جای آنکه از راه مشروع به ارضای غرایز جنسی اقدام کنند با نفوذ در لایههای مختلف اجتماع میکوشند مردان و زنانی را بیابند تا با آنان روابط نامشروع برقرار کنند.
اینگونه است که جامعه را در سطوح مختلف با تهدید جدی مواجه میسازند و امنیت اخلاقی جامعه را به خطر میاندازند به گونهای که عنصر اصلی و مؤلفه اساسی جامعه یعنی خانواده دچار بحران میشود.
به سخن دیگر کسانی که عفت در کلام و رفتار نداشته باشند و حیای خود را حفظ نکنند از مصادیق مهم ظالمان اجتماعی هستند که نه تنها به خود آسیب میرسانند بلکه جامعه را با بحران شدید و جدی مواجه میسازند.
عدم پایبندی به پیمانها و عقود در حوزه عمل اجتماعی حتی زناشویی و مانند آن از دیگر نشانههای اهل ظلم و ستم اجتماعی است. آنان به هیچ یک از قوانین و مقررات عقلانی و شرعی توجهی ندارند و به هر شکلی میکوشند تا آن را زیر پا گذارند.
از این رو خداوند عدم پایبندی به عهد و پیمان را از نشانههای اصلی سرکشان و بیدادگران برمیشمارد و به انسانها هشدار میدهد تا با این دسته از مردم همراهی و همکاری نکنند.(زخرف آیات 76 و 78)
بیگمان مهمترین شاخصه و نشانه انسانهای ظالم در حوزه عمل اجتماعی حقگریزی آنان است (همان)؛ زیرا کسانی که به حق خویش راضی نمیشوند و میکوشند تا مرزهای حق را درنوردیده و آن را به هر شکلی بازیچه اعمال و امیال خویش قرار دهند و زیر بار حق نمیروند هرچند به آن یقین دارند، انسانهای ستمگری هستند که نمیتوان به آنان اطمینان کرد.
خیانت در امانت از برجستگیهای اهل ظلم و بیداد است(احزاب آیه 72) و نسبت به عذر و پوزش دیگران واکنش مناسبی نشان نمیدهند و حاضر به پذیرش عذر دیگران نیستند.
بنابراین اهل احسان و ایثار و گذشت و عفو نمیباشند. آنان اهل آشتی با حق و آیات الهی نیستند(حج آیه 53) چه رسد که نسبت به حقوق مردم واکنش مناسبی داشته باشند.
اصولا اهل ظلم اجتماعی، انسانهای خوشگذرانی هستند که در زندگی خویش به زینتهای دنیا دلبسته هستند و در آن غوطهورند.(انبیاء آیات 11 تا 14) آنان نه تنها به خود ظلم و ستم روا میدارند بلکه با خوشگذرانیهای خویش و فراهم کردن محیطی ناسالم و ناپاک، اعضای خانواده خود را نیز به سوی زیان و ستم سوق میدهند.(صافات آیات 22 و 23 و شورا آیات 44 و 45)
در هر جامعهای اشراف خوشگذران با اعمال و رفتار خویش دلهای سادهلوحان را به سوی خود متمایل میکنند و هم از آنان بهره میکشند و به سوی کارهای زشت و باطل میخوانند و زمینه گسترده گناه و قانونشکنی و بیعدالتی را فراهم میآورند. اینگونه است که اشراف هر قومی در بسیاری از جوامع مهمترین عامل عذابهای الهی آنان در دنیا و آخرت میباشند.(بقره آیه 246 و اعراف آیه 103 و یونس آیات 83 و 85)
–