39 سال میگذرد…؛ 39 سال از انقلابی که آمال و آرزوهای بلوک شرق و غرب عالم را برهم ریخت و رویاهایشان را به کابوس بدل ساخت.
انقلابی که مکتب اسلام را (اسلام ناب محمدی) به جهان معرفی کرد و آن را به عرصه بروز و ظهور رساند؛
مکتبی که کمونیسم را به موزه تاریخ سپرد و کاپیتالیسم را به گوشه رینگ کشاند. انقلابی که در هر حوزهای طرحی نو برای ارائه دارد و مبنایش دینی است آسمانی. دینی که برای تمامی نیازهای بشر نسخهای حیاتبخش دارد.
با تمام این اوصاف آیا حق این انقلاب مهجوریت و مظلومیت است؟! آنهم در اصیلترین خاستگاهش که هنر و فرهنگ است.
تجلی این مظلومیت را بهعینه میشود در جشنوارهای به نام فیلم فجر دید؛ جشنوارهای که سه سالی از انقلاب ما کوچکتر است و در چند روز گذشته جشن تولد 36 سالگیاش را پشت سر نهاد.
جشن تولدی که آنچنان شیرین و لذت بخش نبود و حواشی متعددی دربر داشت.
حاشیههای خاصی که عنوان درد برازندهتر است برای آن، که درد هم نشانهای از بیماری است. بیماریای که سالهای متمادی پیکر رنجور سینمای ایران را میآزارد.
بیماری حاد سینمای ما از جنس برهنگی است؛ آنهم برهنگی فرهنگی که دربهدر به دنبال تنپوشی است از عالم غرب که خود را با آن بپوشاند، حال آنکه هزینهای به قیمت پشت پا زدن به فرهنگ و تمدن غنی آبا و اجدادی داشته باشد.
بیمار برهنهای که کارش به کارتنخوابی نیز رسیده است و سرگشته هر مکانی را برای گذراندن شب انتخاب میکند؛ از مکانی در دل قاره سبز تا سایهبانی متعلق به خواهر امیر فلان کشور حاشیه خلیجفارس.
بیمار برهنه و کارتنخواب ما عادتهای ناپسند دیگری نیز دارد که در اینجا مجالی برای طرح همه آنها وجود ندارد، پس به عبارتی که میفرمایند «مشت نمونه خروار است» به یک عادت آن اشاره میکنیم تا شاید حق مطلب ادا شود و آن این است که فیلمسازش تمامی امکانات مادی و معنوی کشور [یعنی همان کشور انقلابکرده، تن شرق و غرب لرزانده] را در اختیار میگیرد تا فیلمی بسازد…
که آنهم آخرش اثری است بر ضد هنجارها، آرمانها، عزت و شرف و تمامی سرمایههای ملی وطن. جالب است که ژست مستقل بودن را هم بهخود میگیرند و کافی است تفکرات کوچک زنگزدهشان را قبول نداشته باشی تا تو را با چوب وابستگی و عدم آزادی اندیشه و هزاران عناوین رنگارنگ مورد عنایت قرار دهند.
و اما آن حواشی متعددی که هرساله همراه جشنواره فیلم فجر است، امسال رنگ و بویی عیانتر به خود گرفت که حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم تبدیل به تریبونی برای آن شد و آشکارا و پنهان در آنتن زنده یا در برنامههای ضبطشده و نشستهای خبری و مصاحبههای مختلف، همانهایی که از توان کشور ارتزاق میکنند و سنگ دشمن را به سینه میزنند.
آثاری را که در آن کمترین همسویی با خود میدیدند مورد حمله و هجو قرار میدادند و آن را با لابیهای مختلف از بخشهای مختلف رقابت کنار میگذاشتند و درنهایت امر در مانور آزادانه خود اثری که به قدر وسع راوی زیباترین صحنههای شکوهمند حماسهسازی جوانان این مرز و بوم در دفاع از حریم آلا… بود را به هر نحوی ترور شخصیت کردند و آن را کمدی خواندند و سازندگانش را وابسته… !!
این ناقلان بیماری سینمای ایران کار را به جایی رساندند که ابراهیم سینمای ایران فریاد برآورد، نه برای دفاع از خود، بلکه برای شکستن بتهای جهل، تکبر، غربپرستی و وادادگی، بلکه برای دفاع از جوانان پرپرشده وطن.
برای آنان که در هزاران کیلومتر آنطرفتر از مرزهای کشور خود جانشان را کف دست گرفتهاند تا نکند خاری در پای ناموس وطن برود، تا دیگر اخبار تلویزیونی خبری از حمله به مجلس شورای اسلامیمان را ندهد
تا دیگر خبری از تعدی به حرم امام راحل جانمان را نخراشد، تا خدای ناکرده مجبور نشویم در همدان و کرمانشاه و تهران در مقابل تروریستهای تا بندندان مسلح سنگربندی کنیم، تا آن مدعی روشنفکری راحتتر بتواند به زمین و زمان بدگویی کند و طلبکار انقلاب باشد و در جشنوارههای رنگارنگ شرکت کند.
——————-
نویسنده : علیرضا تسلیمی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی پرند
در ادامه بخوانید »» تجلیل ویژه فرمانده سپاه از ابراهیم حاتمی کیا و فیلم به وقت شام + ویدیو سخنان استاد حاتمی کیا در جشنواره فجر
جالبه