شمارهی دویستوسیوششم هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «مثل آوینی» منتشر شد.
به گزارش خط حزبالله، «کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت کنند» این جمله آرزوی رهبر انقلاب در ارتباط تصویری خود با ستاد ملی مبارزه با کرونا بود.
به همین جهت نشریهی خطحزبالله در سخن هفتهی این شمارهی خود به این موضوع پرداخته است. در بخش اول این مطلب، به اهمیت جایگاه «جنگ روایتها»، در بخش دوم آن به هنر و اقدام بزرگ شهید آوینی در ثبت وقایع دوران دفاع مقدس، و در بخش سوم آن به چگونگی روایت حماسهآفرینی فعّالان این جبههی وسیع (مبارزه با ویروس منحوس کرونا) پرداخته شده است که خواندن آن به مخاطبان نشریه توصیه میگردد.
همچنین با توجه به فرار رسیدن ایام لیالی قدر خطحزبالله برخی از توصیههای رهبر انقلاب درباره این شبهای پرفضیلت را در غالب اطلاعنگاشت مرور کرده است.
دیگر بخشهای شماره 236 نشریهی خط حزبالله به شرح زیر است: وعدهای که پیامبر به حضرت علی داده بود / روایت تاریخی یک ماه رمضان، مهمان مردم کرج/ خاطرات رهبری شب قدر، آغاز حیات معنوی انسان/ اطلاع نگاشت تصمیم بگیرید که به تکالیف الهی عمل بکنید/ کلام امام برخوردارها بیش از بقیه نسبت به خودسازی فردی و اجتماعی مسئولند/ درس اخلاق اعضای خانواده همدیگر را به رعایت تقوا توصیه کنند/ خانواده ایرانی معرفی چهار کتاب، برای روزهای ماه مبارک/ معرفی کتاب جوانی امیرالمؤمنین را الگوی خودتان قرار دهید/ حزب الله این است مسئولان باید با هم همدل باشند/ مطالبه رهبری اگر حکومت امیرالمؤمنین ادامه پیدا میکرد…/ انسان ۲۵۰ ساله
طبق رسم هفتگی خط حزبالله و به برکت خون شهدا شمارهی این هفته به روح مطهر شهید حجتالاسلام محمد خرسند تقدیم میشود.
[su_note note_color=”#c8e6c9″]
📥 دانلود نسخه های مختلف نشریه خط حزب الله شماره 236
تکثیر و توزیع نشریه خط حزب الله به صورت داوطلبانه و خودجوش است. بدین نحو که برادران و خواهران گرامی فایل نشریه را دانلود کرده، و به تعدادی که امکان دارد تکثیر و در مکانهایی مانند مسجد، پایگاه بسیج، هیئتهای مذهبی، دانشگاهها و حوزههای علمیه توزیع میکنند.
نسخه های چاپی برای کاغذ اندازه A3 هستند و نسخه مطالعه برای موبایل و استفاده روی A4 است. شما می توانید هر نسخه از نشریه را با هزینه حدود ۴۰۰ تومان روی برگه A3 چاپ کنید و اندازه تابلو اعلانات برای کاغذ با ارتفاع حداقل ۷۰سانتیمتر است که حدود ۷هزار تومان هزینه دارد .
هم چنین شما می توانید به صورت رایگان مطالب را در سایت نشریه بخوانید و اگر در شبکه های اجتماعی صفحه یا کانال دارید، لینک مطالب نشریه خط حزب الله یا عکس و پوسترها را در صفحات خود به اشتراک بگذارید تا فارسی زبانان بیشتری مطالب را بخوانند.
نسخه عربی نشریه هم در سایت عربی زبان امام خامنه ای در دسترس است …
ویژگی اساسی که موجب شد مرحوم شهید آوینی به سلک و سیره بقیه شهدا و انسانهای ماندگار، ماندگار بشود، هنری زندگی کردن بود. حکیمی روزی فرموده بود که آنچه در قالب هنر نگنجد، ماندنی نیست.
راز ماندگاری شهید آوینی در عدالتخواهیاش در عرصه اجتماعی، در یک زیست هنرمندانه در سبک زندگی انسانِ الهی و نگاه غیبباور و معادگرایش بوده است.
بیشتر از آنکه آثار هنری شهید آوینی گویای آوینی باشد، زندگیکردن، زیستن، تغییر و تحول و دگردیسی شخصیت او اهمیت دارد: او که در دوره دانشجویی کس دیگری است، در دوره انقلاب کس دیگری و شکل دیگری میشود.
به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) میزان، حالِ فعلی افراد است. حالِ آوینی هرچه جلوتر آمد بهتر، مناسبتر و کاملتر شد تا مرحلهای که لیاقت شهادت پیدا کرد.
آوینی ؛ جلوتر از زمان
آوینی چند ویژگی داشت: ویژگی اولش جلوتر از زمان بودن است. جلوتر از زمان خویش بودن معنایش این نیست که ما در آینده سیر کنیم، بلکه یک آیندهنگری داشته باشیم و اگر قرآنیتر بخواهیم حرف بزنیم، عاقبتنگری داشته باشیم که «ان العاقبـه للمتقین.»
ویژگی دوم، ویژگی مهم شناخت غرب است. علفهای هرز را میشناخت، تشخیص میداد و کنار میزد. در عصر آوینی معنایش غربشناسی بود. امروز کنار غربشناسی شناخت نحلههای دیگر هم مرسوم است.
امروز فتنههای عصری صرفاً از تفکر غربی خاص نمیآید. فقط شناخت لیبرالیسم و سکولاریسم و ایندیویژوالیسم و موارد اینچنینی مهم نیست. امروز شناخت وهابیت هم مهم است، یعنی همانقدر که صهیونیسم و لیبرالیسم را باید بشناسید، باید وهابیسم و وهابیت را هم بشناسید.
ویژگی سومش هم ولایتمداری بود. شناختش نسبت به امام زمان خودش، ولیعصر خودش بود. هم نسبت به امام عصر و هم نسبت به نایب او، توجه ویژهای داشت.
اگر کسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرارنگیرد، مثل کسی میماند که قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است.
کعبه حجت است، اگر کسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرار نگیرد، مثل کسی میماند که قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است. کعبه هم حجت است.
عمار زمانش بود
آوینی در زمان خودش عمار بود، با مظلومیتهای خاص خودش، قطعاً اگر امروز بود، عمارِ پرمایه و توانمندی بود؛ عماری بود که خیلی دستِ پر و ضریب نفوذ بالایی داشت.
آوینی در دورهای که زندگی میکرد، درگیر مسائل سلبی و نفی آنچه نمیخواست، بود. در بخش لاالهَ سیر میکرد. اگر آوینی امروز در قید حیات مادی بود، امکان داشت در حوزه هنر و فکر از مرحله لاالهَ به الاالله رسیده باشد.
یک دوره 20ساله از شهادت ایشان میگذرد و خیلی اتفاقها افتاده است. خیلی از مسائلی که دغدغه آوینی بود، امروز کشف و روشن شده است. مشخص شده که غرب چه ضعفهایی دارد. احتمالاً آوینی میتوانست از کسانی باشد که «الگوی جایگزین» مبانی تفکر غرب را شفافتر، روشنتر و ملموستر بیان کند.
تا زنده بود صدایش شنیده نمیشد!
مدیریت فرهنگی زمان آوینی و مدیریت فرهنگی امروز یک ضعف کلیدی داشت و دارد: سواد فرهنگی ندارد. مبانی معرفتشناسی و هستیشناسیاش هم مخدوش است.
ظاهر مدیر فرهنگی ما در این دورهها، ظاهری وجیه و اسلامی بوده. مدیران فرهنگی انصافاً هم در زندگی شخصیشان هم افراد متدینی هستند اما آن زمانآگاهی لازم، آن غربشناسی دقیق، آن جریانشناسی مطلوب هنری و فرهنگی را ندارند.
از همه مهمتر اینکه از زمان خودشان عقب هستند. نهتنها مسائل فکری، معرفتی و ساختارهای فرهنگی آینده را نمیشناسند و جلوتر از زمان نیستند، بلکه حتی زمان آگاه هم نیستند، امروز را هم بعضاً نمیشناسند.
ممکن است البته مصداقهایی داشته باشیم که نقیض این گفته من باشد. یکی از دلایل غربت آوینی این بود که مدیران فرهنگی روز در سازمان صداوسیما، در مطبوعات، ارشاد و سازمانهای دیگر از زمان خودشان عقب بودند.
فاصلهای که بین آنها و تفکر آوینی بود، فاصله دردآوری بود. صدایش شنیده نمیشد. مستند میساخت، مستندش سانسور میشد یا پخش نمیشد.
آوینی ممنوعالصدا بود، نهفقط ممنوعالتصویر، تریبونی برای حرفزدن نداشت. همین که بعد از شهادتش شناخته شد، علت اصلیاش مدیران فرهنگی روز بودند. سعی کردند که صدای مرتضی حتی شنیده نشود.
هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند!
آوینی متفکر و اندیشمند و آوینی هنرمند و مستندساز که بیشتر در قاب روایت فتح معرفی شده، همه شخصیت شهید آوینی نیست. بهتر است بگوییم که هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند، چون زندگی آوینی خیلی معرفی نشده است، آزاداندیشی آوینی معرفی نشده است.
اینکه آوینی که بود و چه شد را خیلیها نمیدانند. یکی از خلأهای امروز برای الگوهای شخصیتی این باشد که چطور یک کسی مثل آوینی از یک نوع زندگی دیگر به یک نوع زندگی مطلوب و مناسب میرسد، یک نوع تطور و تحول شخصیت و تکامل شخصیت دارد، برعکس خیلیها که با نگاههایی شبه نگاه آوینی شروع میکنند و وقتی وارد سینما و ادبیات و فلسفه و فکر و شعر و مطبوعات میشوند به آن آوینی اول برمیگردند.
آوینی اول میشود، آوینی دوم و شهید میشود، بعضیها هم از زاویه آوینی دوم شروع میکنند، آخرت و سرانجامشان به آوینی اول ختم میشود.
ضرورت نقد اندیشههای آوینی
شهید آوینیای که معرفی شده، شهید آوینیای است که اندیشهاش بدون نقص است. این بسیار محل اشکال است. اندیشه شهید آوینی نیاز به نقد و بررسی، پالایش، بازخوانی و ویرایش دارد.
آوینی سینماگر مستندساز با آوینی متفکر، غربشناس و تا حدودی آشنا با برخی از مبانی فلسفی را باید از هم تفکیک کرد. آوینی اندیشمند، به بعضی نحلههای فکری مثلاً جریان فردیدی، جریان هایدگریست نزدیک بود.
آیا اگر تفکر فلسفی که رگههایی از آن را در زندگی و بعضی گفتار و نوشتههای آوینی میبینیم، استمرار پیدا میکرد، آیا به «الگوی جایگزین» میرسید یا آوینی از این تفکر فلسفی هم عبور میکرد؟ آیا آوینی این را هم میچشید و متوجه میشد که اینها حرفی برای جایگزینی تفکر غرب دارند یا ندارند؟
چون شما دیدید در دوره زد و خوردهای فکری پس از دولت دوم خرداد، جریان هایدگری و فردیدی عاجز بود که از پس اندیشه پوپریها و تفکرات اینچنینی آنها بربیاید و بخواهد در جامعه عرضاندام جدی کند.
به نظرم آن تطور و تکامل شخصیت آوینی، اینجا هم از حیث تطور اندیشهاش ادامه پیدا میکرد. احتمالاً اندیشه آوینی به نوعی تکامل میرسید. آوینی اندیشمند و آوینی متفکر، امروز نیاز به بازخوانی و ارزیابی دارد.
بعضی از دیدگاههای ایشان طبیعتاً یا مبهم است یا خالی از اشکال نیست. نقد اندیشه آوینی، بعد از گذشت 20 سال ضرورت دارد.
مصادره آوینی توسط اطرافیانش
شهید آوینی را در حوزه هنر و مستندسازی هم باید ارزیابی کرد. این ستایش بیچونوچرایی که گفته میشود آوینی نسبت به کسانی مثل آلفرد هیچکاک داشته در چه فضایی مطرح شده بود؟ آیا این حرف برای همیشه بود؟
اینکه ادعا میشود آوینی صرفاً یک شخصیت فرمگرا در هنر بوده، درست است؟من معتقدم که آوینی را بعضی از اطرافیانش که با او حشر و نشر داشتند مصادره کردند. اینها افراد کوچکی بودند و هستند که از قِبَل آوینی به نان و نوایی رسیدند، کتابهایشان چاپ شد و در رسانهها مطرح شدند.
اینها یک مرتضای هیچکاکی را به جامعه معرفی کردهاند. در مصادره آوینی موفق شدند پردهای روی شخصیت او بکشند و با فرمگرایی محض در شق هنری آوینی، بخش پیام آوینی در حوزه تفکر و اندیشهاش را هم به محاق ببرند و از همه مهمتر نوع زیست و زندگی هنرمندانه آوینی را در سایه قرار بدهند.
یادداشت از استاد حسن عباسی (تحلیلگر علوم استراتژیک و رئیس مرکز بررسیهای دکترینال اندیشکده یقین)* روزنامه جوان 19 فروردین 97
رهبر انقلاب: من تا مدّتها که روایت فتح پخش میشد، اصلاً شهید #آوینی را نمیشناختم؛ ولی از مشتریهای همیشگی روایت فتح بودم. یعنی هر شب جمعه، حتماً مینشستم و این برنامه را نگاه میکردم. روی من تأثیر زیادی میگذاشت و میدیدم که این کلام چقدر اثر دارد.
یک وقت همان جوانان آمدند پیش من (به نظرم مال جهاد بودند) من در همان جلسه گفتم: «این صدای نجیبی که اینها را بیان میکند، چیز خیلی جالبی است؛ این را نگهدارید.» خودش هم قاعدتاً در آن جلسه بود. کسی هم به من نگفت که «این آقاست.» اما بعدها خودِ ایشان به من نوشت: «آن کسی که اینها را تهیه میکند، من هستم.»…کسی که میخواهد چنین برنامههایی بسازد، باید آن نجابت و معصومیت و استحکام و اطمینان به سخن را داشته باشد. گاهی حرفی را کسی میزند و حرف بزرگی است؛ اما پیداست که خودش اعتقادی به این حرف ندارد.
امّا این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرفها را میزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً میگفت: «این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین.» این را چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند!(۱۳۷۲/۰۶/۱۱)
***
صوت : باد زمان ؛؛ پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
بسمالله الرحمنالرحیم خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آیتالله خامنهای أیدکمالله تعالی بتأییداته الخالصه. سلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
امتثال امر، فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمیگذارد لذا حقیر مستقیماً با استمداد از فضل بیمنتهای ربالعالمین وارد در اصل مطلب میشوم بعد از عرض این مختصر که:
ما با حضرتعالی بهعنوان وصیّ امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستادهایم؛
همانگونه که پیش از این دربارهی امام امت(ره) بودهایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شوق رضوان حق، آنان را در میدان انقلاب نگه داشته است؛
با همان شوری که پیش از این داشتهاند. خدا شاهد است که این سخن از سر کمال و صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ را بر شانههای ستبر خویش کشیدند.
ما به جهاد فی سبیلالله عشق میورزیم و این امری است فراتر از یک انجام وظیفهی خشک و بیروح. این سخن یک فرد نیست؛ دست جماعتی عظیم است که بهسوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند.
بسیارند کسانی که میدانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(عج) و نه تنها آماده، که مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما. کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی
۲۰ فروردین سالروز شهادت سیدمرتضی #آوینی فیلمساز انقلابی و سید شهیدان اهل قلم
شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد
او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در رشتهای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت:
“حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکدهٔ هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام میدهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی در سایهٔ تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمیساختهام اگرچه با سینما آشنایی داشتهام.
اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است… با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را – اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و… – در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که “حدیث نفس” باشد ننویسم و دیگر از “خودم” سخنی به میان نیاورم…
سعی کردم که “خودم” را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آن چه که انسان مینویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همهٔ هنرها این چنین هستند
کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوهگر میشود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است.”
شهید آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه دربارهٔ غائلهٔ گنبد (مجموعهٔ شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعهٔ مستند خان گزیدهها) آغاز کرد
“با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورتهای موجود رفتهرفته ما را به فیلمسازی کشاند…
ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همهٔ وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش میآید عکسالعمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعهٔ حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم
آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائلهٔ خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم…
وقتی فیروزآباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنههای جنگ را ما در آنجا، در جنگ با خوانین گرفتیم.
گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانهاش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصرهٔ خرمشهر برای تهیهٔ فیلم وارد این شهر شد:
“وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمیشد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانهروز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی دربارهٔ خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون.”
مجموعهٔ یازده قسمتی “حقیقت” کار بعدی گروه محسوب میشد که یکی از هدفهای آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.
“یک هفتهای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستوجوی “حقیقت” ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعهٔ حقیقت این گونه آغاز شد.”
کار گروه جهاد در جبههها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوستهای پیدا کرد آغاز تهیهٔ مجموعهٔ زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز میگردد. شهید آوینی دربارهٔ انگیزهٔ گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین میگوید:
“انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند وظایف و تعهدات اداری.
اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرینشان مهدی فلاحتپور است که همین امسال “1371” در لبنان شهید شد…
و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. میدانید! زندهترین روزهای زندگی یک “مرد” آن روزهایی است که در مبارزه میگذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان میدهد.”
اواخر سال 1370 “موسسهٔ فرهنگی روایت فتح” به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد.
شهید آوینی و گروه فیلمبرداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی “شهری در آسمان” را به پایان رساندند ومقدمات تهیهٔ مجموعههای دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند.
شهری در آسمان که به واقعهٔ محاصره، سقوط و باز پسگیری خرمشهر میپرداخت در ماههای آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیستم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
شهید آوینی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبههها و تهیهٔ فیلمهای مستند دربارهٔ جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامهٔ “اعتصام” ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر میگرفت
او طی یک مجموعه مقاله دربارهٔ “مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام” آرا و اندیشههای رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهجالبلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد.
مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهمالسلم و جایگاه آن با جنگهای صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگهایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شدهاند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزمآوران و بسیجیان، در زمرهٔ مطالبی بود که در “اعتصام” منتشر شد.
در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر میکرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون “اشک، چشمهٔ تکامل”. “تحقیقی در معنی صلوات” و “حج، تمثیل سلوک جمعی بشر” به چاپ میسپرد.
در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی “تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب” برای ماهنامهٔ “جهاد”، ارگان جهاد سازندگی، نوشت “بهشت زمینی”، “میمون برهنه!”، “تمدن اسراف و تبذیر”، “دیکتاتوری اقتصاد”، “از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی”، “نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی”، “ترقی یا تکامل؟” و… از جمله مقالات آن مجموعه است.
این مقالات بعد از شهادت او با عنوان “توسه و مبانی تمدن غرب” به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سالها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعهٔ “روایت فتح” نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان “گنجینهٔ آسمانی”.
او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب “فتح خون” (روایت محرم” را آغاز کرد و نه فصل از فصول دهگانهٔ آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنیهاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.
او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه همخوانی نداشت، از ادامهٔ تدریس صرفنظر کرد.
مجموعهٔ مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در مقالهای بلند به نام “تاملاتی در ماهیت سینما” که در فصلنامهٔ “فارابی” به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین “جذابی در سینما”، “آینهٔ جادو”، “قاب تصویر و زبان سینما”و… که از فروردین سال 1368 در ماهنامهٔ هنری “سوره” منتشر شد، تفصیل پیدا کرد.
مجموعهٔ این مقالات در کتاب “آینهٔ جادو” که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمعآوری و به چاپ سپرده شد.
سالهای 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل میشود.
هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهٔ کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد.
ولی این مسئله موجب بیاعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و… تالیف کرد که در ماهنامهٔ “سوره” به چاپ رسید.
طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غربزدگی و روشنفکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.
مجموعهٔ آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجابآور است. در حالی که سرچشمهٔ اصلی تفکر او به قرآن، نهجالبلاغه، کلمات معصومین علیهمالسلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز میگشت.
با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آنها را نقد و بررسی میکرد.
او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی میدانست چرا که این شناخت زمینهٔ خروج از عالم غربی و غرب زدهٔ کنونی را فراهم میکند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد میرساند.
او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را “عصر توبهٔ بشریت” مینامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور “دولت پایدار حق” منتهی خواهد شد.
ویدیو : لحظات كمتر ديده شده از حضور رهبر انقلاب در مراسم تشييع پيكر شهيد سید مرتضی آوینی
سایت شهید سید مرتضی آوینی به نشانی http://www.aviny.com تقریبا از سال 82 تاکنون به عنوان مرجع دریافت مقاله درباره شهید آوینی و دانلود فیلم و مستند های ایشان فعالیت می کند . اخیرا نسخه ای جدید از این وب سایت شروع به کار کرده است اما همچنان دسترسی به مطالب و محتوای قبلی وجود دارد .
برای ورود به صفحه شناخت شهید آوینی روی لینک http://old.aviny.com/Aviny/Index-main.aspx بزنید در این بخش شما می توانید علاوه بر دریافت آلبوم تصاویر شهید اوینی از ویژه نامه های محتوایی که در سالیان گذشته آماده شده است استفاده کنید .
سایت شهید آوینی یک منبع بزرگ از فایل های صوتی و تصویری است . بخش دانلود مداحی های و مولودی های مختلف ، فایل سخنرانی اساتید اخلاق و علما نیز در این وب سایت وجود دارد .
در بیست و پنجمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به سراغ وحید یامین پور رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری رفتیم و وجوه مختلف اندیشه شهید مرتضی آوینی را در گفت وگو با او به بحث گذاشتیم.
یامینپور در چند دوره اندیشه های شهید آوینی را در کلاس های آزاد موسسات مختلف تدریس کرده است. یامینپور معتقد است اجزای فکر آوینی با هم ارتباط ارگانیک و منظم دارند و منظومهاند. در ادامه متن این گفت وگو را می خوانیم
سوال : آقای دکتر سیر و سلوک و شخصیت آوینی در این برهه، چه مددی به ما میرساند؟
ممکن است برای خیلیها که با آوینی آشنا نیستند، این سوال پیش بیاید که چه تفاوتی بین آوینی و سایر شهدا و شخصیتهای انقلاب اسلامی هست؟ چه چیزی شهید آوینی را متمایز میکند؟ اولا شهدا همه معلمان انقلاب اسلامی هستند و شهادت، سلوک جهادی و انقلابی تراز انقلاب اسلامی است که توسط شهدا به ما آموزش داده شده است.
لیکن بعضی از شهدا بهطور ویژه معلم انقلاب اسلامی میشوند؛ یعنی ما چارچوب نظری انقلاب اسلامی را یا پنجرهای که از آن زاویه به دنیای پیرامون، به حقیقت، به انسان ایدهآل، به افقی که پیشرو داریم را از این معلمها میآموزیم.
در واقع اینها معلم اندیشه ما و معلم سلوک فکری و سلوک فرهنگی ما هستند. من در آثار یکی از اساتید بزرگ ادبیات دیدم که راجع به سعدی جمله جالبی نوشته بود: ما امروز به زبان فارسی سخن نمیگوییم بلکه به زبان سعدی سخن میگوییم، یعنی اهمیت و اثرگذاری سعدی در زبان فارسی آنقدر زیاد است که همه پس از سعدی دارند به زبان سعدی سخن میگویند.
من از این تعبیر و استعاره شیوا برای سخن گفتن درباره سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی استفاده میکنم.
جریان انقلابی و جریان فرهنگی انقلاب اسلامی، «روشنفکری دینی و انقلابی» پس از شهید آوینی تا حد زیادی به زبان آوینی سخن میگوید، یعنی آنقدر آوینی موثر است و نگاهش حدت و دقت دارد و آنقدر اثرگذار است که خیلیها نمیدانند
ولی وقتی نقد فیلم میکند یا نسبت به یک پدیدهای اظهارنظر میکنند یا چیزی را میخواهند و در تعریف و تمجید آن صحبت میکنند، ناخودآگاه تحتتاثیر شیوه اندیشه و تیزبینیهای فرهنگی و نظری شهید آوینی قرار دارند.
خصوصیت شهید آوینی این است که دنیای پیرامونش را با دقت مورد توجه قرار داده، اصطلاحا میگوییم که او «زمانآگاه» است.
او تحت ظلمتزدگی دوران معاصر قرار نگرفته و مشهورات زمانه او را فریب نداده، بنابراین با جرأت و شهامت درباره همهچیز تحقیق و اظهارنظر میکند.
بهطور خاص مثلا در اواخر دهه60 -که مدلهای توسعه غربی برای بسیاری از روشنفکران ما یا حتی سیاستمداران ما به صورت یک اصل بدون چون و چرا درآمده بود و با یک شتاب غیرعقلانی به سمت مدلهای توسعه غربی حرکت میکردیم- آوینی با شهامت فوقالعادهای درباره «چیستی این مدل از زیست» و «چیستی توسعه و پیشرفت» و نیز «افقی که اگر این نوع از اندیشه را انتخاب کنیم، فراروی ماست»، سخن میگوید.
کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» بسیار شجاعانه است. الان نباید این کتاب را ارزیابی کرد؛ اکنون هم این کتاب، کتاب فوقالعادهای است ولی زمانی که در نشریاتی ازجمله سوره نوشته و منتشر شده، در دوران خودش اینگونه مقالات و تحلیلها بسیار شجاعانه و موشکافانه است.
وجه دیگری از شهید آوینی که بسیار برای ما اهمیت دارد و در انقلاب برجسته است، نقشآفرینی او در عرصه هنر و رسانه است، چه در «عرصه نظری هنر و رسانه» و چه در «عرصه عملی هنر و رسانه».
میشود گفت یکی از موثرترین نظریهپردازان و منتقدان حوزه هنر و رسانه در دوران پس از انقلاب [آوینی است] و درواقع گفتارهای او در بنا کردن یک هنر متناسب با انقلاب اسلامی و رفتن به سمت یک هنر-رسانه متناسب و تراز انقلاب اسلامی، در نوع خودش بینظیر است.
کارهایی که خود او خلق کرده در نوع خودش مثالزدنی است؛ چه از مستندهایی که اوایل انقلاب تولید کرده مثل «خانگزیدهها» و چه اثر مشهور «روایت فتح»، بهطور خاص نریشنهای روایت فتح که در کتاب «گنجینه آسمانی» منتشر شده، هیچکدام تکرار نشده است.
گرچه خیلیها تلاش کردند از آن مدل الهام بگیرند و کارهایی کنند و آن کارها هم کارهای موفقی بوده ولی کاری که آوینی کرد، کاری است تاسیسی؛ تاسیس یک ادبیات جدید در فهم و نقد هنر. آوینی یک مکتب در فهم و نقد اثر هنری با آثار خودش برای ما خلق کرده است.
سوال : آقای دکتر، در نگاه به شهید آوینی، با چند آوینی مواجهیم. یک آوینی ژورنالیست و مقالهنویس، یک آوینی هنرمند که در حوزه رسانه و هنر برای گفتن حرف دارد. یک شهید آوینی هم بهعنوان یک متفکر شناخته میشود. حتی آقا هم ایشان را «سید شهیدان اهل قلم» میدانند (و مثلا نه سیدشهیدان اهل دوربین) و گویی توجهشان بیشتر به تفکر آوینی است. جوهره اصلی آوینی چیست که این وجوه مختلف ایشان از آن نشأت گرفته است؟
نکته این است که آوینی متفاوت از همدورهایهای خودش به پیرامون خودش نگاه میکند و همچنین خودش را هم در یک قلمروی خاص هم محدود نمیکند.
او به حوزهها و قلمروهای مختلف سرک میکشد و راجع به آنچه احساس میکند با انقلاب اسلامی نسبت پیدا کرده، نظر میدهد، چه در تایید آن و چه در ردش. صرفا حکم هم صادر نمیکند.
بعضی افراد وقتی میخواهند درباره یک مقوله نظر بدهند، صرفا راجع به آن حکم میدهند و این ژورنالیسم است، بیشتر یک حرکت ژورنالیستی و سطحی است و عمق پیدا نمیکند.
ولی وقتی میگوییم آثار آوینی حکمی و مبتنیبر حکمت است یا ناشی از یک بصیرت عمیق است، [مقصود] این است که خواننده را متفکرانه نسبت به مسائل آگاه میکند و او را به تفکر وامیدارد و صرفا حکم و فتوا درباره مقولات صادر نمیکند.
این یک شجاعتی لازم دارد و هرکسی این امکان و شجاعت را ندارد که جلوی مشهورات زمانه و باندهای ژورنالیستی و آکادمیک قرار بگیرد و آنچه را فکر میکند که درست است بنویسد و منتشر کند.
این که آوینی را بعد از 24 سال ماندگار کرده و اینقدر باشکوه درباره او سخن میگوییم، این است که گرچه فرزند زمانه خودش بود ولی چون حرفهایش برآمده از یک آگاهی عمیق و حکمت دینی بود،
میشود گفت که برای افقهای جلوتر از خودش سخن گفته و ما هنوز بر مبنای این افق [با او] همراهی میکنیم و احساس همدلی با اشارات او در حوزههای مختلف داریم؛ از سیاست تا هنر.
یک خصوصیت ارزشمند دیگر آوینی که ما به آن نیاز داریم و مورد اشاره رهبر معظم انقلاب هم بوده، این است که آوینی یک «نیروی واکنش سریع فکری» است.
یعنی آوینی بلافاصله نسبت به آثار هنری یا مقالات یا کتابهای منتشره، از زاویه انقلاب اسلامی، واکنش فکری و رسانهای نشان میدهد و از کنار هیچ مقولهای با آرامشخاطر و با تغافل عبور نمیکند.
برای ما ارزشمند است که بدانیم در دهه 60 و اوایل دهه 70، چه موضوعات مهمی در نسبت با انقلاب اسلامی مطرح بوده است. ما باید این چارچوبها را برای دوران پس از شهادت آوینی الگوسازی کنیم، یعنی از آن ادبیات و چارچوبها و «مکانیسم واکنش فکری» الگو بگیریم برای واکنش نسبت به پدیدهها و رخدادهای پس از شهادت آوینی.
بعضی جوانترها از من میپرسند که ما چطور زبان بگیریم یعنی چطور به زبان بیاییم و بیانمان را برای دفاع از انقلاب تقویت کنیم. یکی از مهمترین راهها موانست با قلم شهید آوینی است.
در قلم شهید آوینی قدرتی هست و خصوصیاتی دارد که کسی که با این قلم مانوس میشود و آثار او را چندباره و با دقت مطالعه میکند، آرام آرام روح حلول کرده در آن قلم بر خواننده و مخاطب اثر میگذارد و او هم به زبان میآید و [به این ترتیب] زبان خواننده را تقویت میکند.
زبان اعم از فضای فکری و ساختارهای اندیشهای مخاطب هست و این چیزی است که تا کسی مانوس نشود، ممکن است درست ادراک نکند که دارم به چه نقطهای اشاره میکنم اما سریعترین و مطمئنترین راه – برای اینکه ما هم تا اندازهای بتوانیم راه آوینی را بپیماییم- این است که با سید شهیدان اهل قلم مانوس شویم.
سوال : در دوره معاصر در چندین شاخه مختلف درگیری داریم. اقتصاد، پیش از آن امر اجتماعی، پیشتر از آن امر فرهنگی – که بیشتر در حوزه فیلم و سینما نمود پیدا کرد- و با سیاست هم که همیشه درگیریم. گویی شهید آوینی امر فرهنگی را عمده میگیرد و سایر حوزهها را در آن جا میدهد. طبق مباحث شهید آوینی اگر بخواهیم سوءگیری نظری و عملی داشته باشیم، آیا باید مباحث فرهنگی را عمده بگیریم؟
نسبت تمدن با فرهنگ و تفکر، نسبت جسم است با روح و ظاهر است با باطن. بنابراین ما بدون فرهنگ و تفکر هیچچیز نداریم.
اینکه در برخی شاخههای تمدنی مثل اقتصاد و سیاست و شهرسازی و محصولات هنری دچار لکنت میشویم بهخاطر آن است که در ساحت فرهنگ و تفکر اختلال وجود دارد و آن ساحت دچار نوعی بیگانگی و کسالت شده است.
از نظر آوینی تمدن و شئون تمدنی به تمامه درختی است که در مزرعه فرهنگ بذرش کاشته میشود و در اثر استعدادی که آن زمین دارد، این درخت بارور میشود و میوه میدهد.
هر بذری در هر زمینی به بار نمینشیند و این را آوینی خیلی خوب توضیح میدهد. فرهنگ و تفکر یک چشمه است که شئون تمدنی را اشراب و سیراب میکند و به آن جان میدهد.
ما بدون فرهنگ هیچ چیز نیستیم و بدون تقویت و قوام فرهنگ، هیچکدام از شئونمان را نمیتوانیم سامان بدهیم.
نه اقتصادمان سامان پیدا میکند، نه محصولات هنری سامانیافته داریم و نه سیاستمان در داخل و خارج سامان دارد. هیچکدام نیست.
امر سیاسی محصول درک فرهنگی است، رفتار سیاسی محصول درک فرهنگی است. همه اینها دستورشان را از مغز میگیرند و مغز، فرهنگ است.
این را باید درک کرد. میخواهم تکرار بکنم که انقلاب اسلامی – بهخصوص- یک پدیده فرهنگی است، انقلاب اسلامی یک درک است، یک هویت و نسبت تاریخی است با دنیایی که ما را احاطه کرده است.
کسی که این نسبت تاریخی و این درک و هویت را دریافت نمیکند نمیتواند مدیر متناسب با انقلاب اسلامی باشد. مدیری خواهد شد که انقلاب اسلامی را مسخ خواهد کرد، تبدیلش خواهد کرد به آن چیزی که امروز در بعضی حوزهها شاهدیم؛
[یعنی] حاکمیت عقلانیت تکنوکرات و بوروکراتیک و نه [حاکمیت] یک هویت معنوی و دینی، که درصدر انقلاب همه به صرافت طبع خواستار آن بودند.
بنابراین معتقدم یک نیروی انقلابی باید بیش از همه و پیش از هرچیز به یک درک هویتی از دین و انقلاب اسلامی و ایمان روشنبینانه برسد و بعد، از آن زاویه به دنیا نگاه بکند، [همان] کاری که شهید آوینی کرد.
شهید آوینی همه پدیدههایی که با آنها مواجه میشد را از «آن نقطه» تماشا و وصف میکرد. شما میبینید دنیایی که او میخواهد و به تصویر میکشد، دنیایی است که با انقلاب اسلامی تناسب دارد. او میگوید من این نگاه را در اثر تحول باطنی که امام در من به وجود آورد به دست آوردم.
امام را منشأ تحول باطنی میداند چون آوینی یک روشنفکر توبه کرده و تواب است. او میگوید پس از انقلاب من با پدیدهای آشنا شدم که پیشتر با آن بیگانه بودم و این باعث شد که تمام گذشته خودم را دور بریزم و آن پدیده که من را متحول کرد، امام بود.
منشأ تحول باطنی من امام بود و وقتی تحول پیدا میکند، با سنت دینی و معنوی عرفانی و هویت تاریخی اسلامی که مدنظر امام هست، آشنا میشود.
حال دیگر دنیایی را که به تصویر میکشد از این زاویه به تصویر میکشد و چیزی را هم که نقد میکند از این زاویه نقد میکند؛ فیلمی که میسازد را هم از این زاویه میسازد. روایت فتح را هم که میبینیم یک شاعرانگی متناسب با تمدن اسلامی در آن هست، انگار جنگ و خط مقدم نیست و این عجیب است.
انگار یک جامعه آرمانی را تصویر میکند که در روابط میانفردیاش، در اقتصادش اسلامی است، در تعلیم و تربیت و فرهنگ عمومیاش اسلامی است. روایت فتح به نظر من روایت جنگ نیست بلکه روایت افقهای تمدنی است.
سوال : یک ویژگی دیگر آوینی هم این است که شخصیت صلب و ثابتی نداشته و در زندگیاش حرکت و تغییر داشته و اخیرا هم بیشتر به این حرکت پرداخته شده تا جایی که به تذبذب تعبیر میشود. این چه نوع تغییری است؟
تغییر عادی و عدمتغییر غیرعادی است. اینکه یک انسانی تحول و تکامل و رشد دارد، عادی است و اینکه کسی ثابت بماند و رشد و تغییر در او نباشد، غیرعادی است.
گاهی غرض از این حرف آن است که در اندیشهاش دچار اختلال هست و مثل پرندهای هر لحظه روی درختی مینشیند و گاهی به این درخت و گاهی به آن درخت نوک میزند.
نگاه اول در مورد شهید آوینی صادق است اما نگاه دوم قطعا نیست چون آوینی واجد یک «نگاه منظومهای» است چون اجزای فکر آوینی با هم ارتباط ارگانیک و منظم دارند و منظومهاند.
برخلاف برخی که مدعی تفکرند اما منظومه ندارند و چارچوب نظری و مبانیشان دچار اختلال هست. نکتهای که راجع به آوینی باید تکرار کرد و مبنای قرآنی دارد، این است که آوینی غرب را بهعنوان «طاغوت دوران ما» به خوبی شناخت و بعد به آن کافر شد و به انقلاب ایمان آورد.
یعنی اول کفر به طاغوت و غرب سکولار و کفر به نیهیلیسم پیدا کرد. کفر به انسان غریزهمحور جاهطلب پیدا کرد و سپس به حضرت امام بهعنوان نماد جبهه حق و انسان کامل دوران خودش ایمان آورد.
بنابراین او دیگر غربزده و ظلمتزده نیست و عقلانیت غربی نمیتواند او را وسوسه کند. این ویژگی را خیلیها ندارند. ایمان به انقلاب کافی نیست و حتما باید با کفر به طاغوت همراه باشد تا بشود متمسک به عروهالوثقی شد.
خیلیها بودند که ایمان به انقلاب داشتند اما کفر به طاغوت نداشتند، خیلیها هم بعدا وسوسه شدند و میخواستند بین حق و طاغوت، جمع بکنند. همه دیدهایم حتی در لباس روحانیت بودند و هستند، حتی مدعی انقلابیگری بودند و هستند، حتی بعضیهایشان از همراهان امام بودند.
احساس میکنند که میتوانند جمع بکنند. حتی بین حق و باطل میخواهند جمع بکنند. کسانی بودند که بین عقلانیت تکنوکرات و سکولار و دین میخواهند جمع بکنند و حتی میخواهند میانه حق و باطل را بگیرند –حالا به هر دلیلی- و مبنایش این است که کفر به طاغوت نداشتند.
ویژگی شهید آوینی کفر به طاغوت است. سر آوینی نمیشود کلاه گذاشت. او نیهیلیسم و هنر نیهیلیستی و اقتصاد سرمایهداری کنازانه و بانک و انسانشناسی مدرن را میفهمد. اینها را درک کرده است.
میگوید از یک راه طی شده با ما سخن میگوید. برای من و خیلیهای دیگر جذاب است که آوینی خیلی از پرسشهای من و امثال من را داشته و راه را رفته و برای این پرسشها پاسخ پیدا کرده است.
خیلی از متفکران این راه را نرفتند یا پاسخی و گزارش از پاسخها ندادند ولی آوینی هم این راه را رفته و هم این گزارش را برای ما تدارک دیده و آوینی از این جهت هم منحصربهفرد است و کسی را که با او سیر میکند و همراه میشود، رشد میدهد.
منتقدان این روزهای ابراهیم حاتمی کیا شباهت بسیاری به منتقدان سید مرتضی آوینی در دهه ۷۰ دارند،اگر آن روز صدا وسیما آوینی را بایکوت می کرد،امروز هم به فیلم ابراهیم حاتمی کیا در سیما حمله میشود، جالب است که حمله همزمان لیبرال ها و متحجران به آوینی در مورد حاتمی کیا هم تکرار می شود،به نظر می رسد این سرنوشت هر حرکتی علیه «عافیت طلبی» باشد
خودتان را بگذارید جای مخالفانش، مخالف که چه عرض کنم جای دشمنانش.
یک کارگردان محتواشناس و تکنیکبلد بیاید و هر آنچه در این چند سال برای خود در حیاط خلوت سینما ساختید مثل طوفان ویران کند. آب بریزد به لانه موریانهها. بعد میخواهی نقدش کنی نمیتوانی بگویی تو ضعیفی، نمیتوانی بگویی اینکاره نیستی.
چرا؟ چون بیشتر از هرکس دیگر افتخار سینمایی دارد. حالا شما باشید با او چه میکنید؟ میخواهید جایگاهش را در سینما متزلزل کنید؟
*«گواهی میدهم که تو بر دامنه آتشفشان منزل گرفتهای» کسی که به گفته آوینی، خانه در دامنه آتشفشان ساخته از خانهبهدوشی چه باک دارد؟ میخواهید مردم را مجاب کنید فیلمهایش را نبینند؟
کسی که مردم با حاجکاظم «آژانس شیشهای»اش، سعید «از کرخه تا راین»ش، دایی غفور «بوی پیراهن یوسف»ش تا قاسم «ارتفاع پست»ش و حیدر «بادیگارد»ش گریستند به این راحتیها قابل حذف از ذهن مخاطبان نیست.
حاتمیکیا حذفشدنی نیست. ای کاش جناحی که معتقد به هنر برای هنر است، این واقعیت را بپذیرد. فرزند جنگ است پس انتظار نداشته باشید که پارچه سفید بالا ببرد.
اما حاتمیکیا با همنسلان و همقطارهای خود فرق عمدهای دارد؛ جذابیت شخصی و استعداد شگرف در فیلمسازی باعث شد از همان سالهای اولیه فعالیت در سینما، در دل مخاطبان جا باز کند.
سیاسیها هم دوست داشتند او را همردیف طیف خودشان نشان دهند. دستها و سوتهای ممتد جماعت طبقه نوظهور اجتماعی آن روزها برای هرکسی جذاب بود.
حالا حاتمیکیا پایگاه اجتماعیای داشت از طیفهای رنگارنگی از جوانان با عقاید مختلف. عقل محاسبهگر میگوید باید برای حفظ این بدنه خاکستری مواظبت کرد.
جز راست نباید گفت ولی هر راست را هم نباید گفت. آنهایی که در این فضا تنفس کردند میدانند بعد از مدتی این فیلمساز نیست که میخواهد تاثیر بگذارد بر مخاطب بلکه این مخاطب و رسانهها هستند که خط فکری بسیاری از فیلمسازها را کانالیزه میکنند اما حاتمیکیا را چه به عقل محاسبهگر؟
* «عقل من میگوید که او موقعشناس نیست و دلم پاسخ میدهد نباید هم چنین باشد، عقل میگوید ملاحظه عرف، حکم عقل است. دلم جواب میدهد آخر او که عاقل نیست، عقل اعتراض میکند او نباید این همه بیپروا باشد؛ دل میگوید در نزد عاشقان، پروا ریاکاری است؛ عقل پرخاش میکند او هرچه را که در دلش گذشته، صادقانه بر زبان آورده است.»
بهخاطر همین بود که در اوج فضای اصلاحات، آژانس شیشهای میسازد برای آرمانی بالاتر از قانون.
حاج کاظم: «به اونا بگو بین عباس و BBC یکی رو انتخاب کنن. حافظ امنیت ملی برای من و امثال عباسه! اگه امنیت ملی اونا رو BBC تعیین میکنه، هرکی قبله خودش رو بچسبه.»
آژانس شیشهای تکانهای اجتماعی ایجاد کرد، آنهایی که خیال میکردند حاتمیکیا روشنفکر دفاع مقدسی میشود، احساس خطر کردند. هرآنچه در چنته داشتند برای زخمیکردنش به کار بردند.
همان منتقد روشنفکری که متنی سراسر مدح و ثنا برای فیلمهایش گفته بود به او لقب «سرگئی باندارچوک» ایرانی داده بود. میخواست با کنایه زدن و همپوشانی حاتمیکیا به کارگردان حکومت شوروی او را بترساند.
ترس! کسی که گلوله در گوشش نجوای یا مرگ یا زندگی را خوانده از برچسب میترسد؟ * «میدانم که روزگاری چنین چقدر دشوار است که انسان خود را همانگونه که هست نشان دهد. عادت و آداب عالم ظاهر تو را وامیدارند که خودت را پنهان کنی و من میدانم که برای فردی چون تو مردن بهتر است از زیستنی چنین.»
فیلمها یکییکی آمدند اینبار در قله دورانی که کفگیر قشر روشنفکر سینمایی به ته دیگ خورده بود و کفتر جلد فارابی و امثالهم میشدند تا وام قرضالپسنده برای فیلمهاشان بگیرند و گذران زندگی کنند اینبار «به رنگ ارغوان» را ساخت.
سخت و نفسگیر. انگار به خرق عادت، عادت دارد. فیلم به محاق توقیف میرود و در روزگاری که دوستان بهظاهر ضدنظام در حال بهرهمندی بودند، خانهنشین شد. حاتمیکیای مردد برایشان فرصت بود. شادیکنان و کفزنان دوباره به سمتش آمدند.
محمد قوچانی: «به رنگ ارغوان مهمترین فیلم سیاسی معاصر است.»
محمد رحمانیان: «فیلم «به رنگ ارغوان» یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه سینمای ایران است.»
اما نمیدانستند «علیه عافیتطلبی» که همیشه دغدغه حاتمیکیا بوده با این چند مانور رسانهای تحتتاثیر قرار نمیگیرد. همان روزها گفته بود من ایمان دارم این فیلم (به رنگ ارغوان) یک روز بدون هیچ ممیزی از تلویزیون مملکت پخش میشود؛ اتفاقی که چهارم فروردین 91 به وقوع پیوست.
اما چه میشود کسی اینچنین از خوش و ناخوش سینما بگذرد؟ اگر کارگردان دستمزد بگیری بود، بهتر نبود به همان سبک قبلی ادامه میداد؟ چه کسی از فحش خوردن خوشش میآید؟ حالا که روزگار عوض شده و حتی انقلابیهای قدیم به فکر توشهبرداری بودند فیلمهای «چ» و «بادیگارد» را میسازد.
«من سربازم همچنان هم سرباز باقی میمانم، هنوز دههفجر تمام نشده ولی سربازان به همت مدیران این مملکت در انقلاب فجر غریب هستند.» (سخنرانی در مشهد-1392)
و اما حالا «به وقت شام»
حاتمیکیا بیشتر از پیش میل به آرمان دارد؛ آرمانی که عافیتطلبی را هدف گرفته و از ماجرایی مهم خبر میدهد.
ذبح انسانیت در سرزمین شام. برخلاف دیگر فیلمها که سن قهرمان با سن حاتمیکیا همسو است و گویی خودش در کالبد قهرمان قرار گرفته اینبار حاجیونس رستمی پرچم قهرمانی را به فرزندش میدهد.
عالم پیر دگرباره جوان میشود و شکاف نسلها در تکاپوی خون و گلوله ترمیم میشود.
«به وقت شام» شبیه خاکستر سبز است؛ رجزخوانی ایثار در برابر سپاه شیطان، پررنگتر از دیگر فیلمها و صریحتر برای مخاطب داخلی و خارجی. هواپیمای ایلیشون حاتمیکیا داغ آوار شدن بر سر مظلومان را به دل عافیتطلبان میگذارد، شبیه خود ابراهیم در جشنواره امسال.
فکر میکردند با جوسازی و تخریب و استهزا میتوانند راه را برای حاتمیکیا سخت کنند. یا او را نشناختند یا سرگذشت فیلمها و عکسالعمل او را نخواندهاند و ندیدهاند.
این ققنوس شاید آتش بگیرد، شاید خاکستر شود ولی نتیجه دیدنیتر از آن چیزی است که فکر میکنند. این ققنوس خود خالق ققنوسهای جدیدی است.
حاتمیکیا هنوز همان حاتمیکیای فیلم «هویت» است. هوادارها به فراخور بعدی از دغدغه حاتمیکیا نزدیک و دور میشوند. دستزدنها تبدیل به هو میشود و برعکس.
آنچه میماند اما همان ابراهیم حاتمیکیاست، همان که آوینی میخواست بالاتر از آرزوهای جوانانهاش، اثرگذارتر از فیلمساز محبوبش فرانکو زفیرلی و با کولهباری از فیلمهای قویتر از «برادر خورشید، خواهر ماه» فیلم محبوبش.
بیشتر از هر روز دیگر این روزها حاتمیکیا شبیه آوینی است. ای کاش «به وقت شام» را هم مرتضی میدید. نامه آوینی حتما خواندنی میشد. در روزگاری که مرتضی نیست ابراهیم هنوز اقتدا به حاجکاظم دارد. وقتی مرتضی نیست درددلها را لاجرم باید به دوربین میگفت، بدون مرعوب شدن از هو و کف و سوتها.
حاجکاظم: «شهادت میدهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم من هیچ شکایتی از کسانی که ممکنه منو تا چند لحظه دیگه مورد هدف قرار بدن ندارم، اونا به وظیفه شون عمل کردن و من هم.»
*جملات پررنگ ( سبز )، عینا از نامه شهیدمرتضی آوینی به حاتمیکیا گرفته شده است.
شهید مرتضی آوینی میان مردم بیشتر به عنوان یک هنرمند، فیلمساز و منتقد ادبی شناخته شده است. این وجه از فعالیتهای آوینی البته به دلیل شاخص بودن و تراز مبنایی در کار هنر انقلاب، طبیعی است بیشتر برجسته شده باشد؛ اما راز آنچه آوینی را نماد هنر انقلاب کرده است، بیش از آن که در قاب دوربین و فریم فیلمهایش قابل جست و جو باشد، در اندیشه آوینی مستتر است.
نگاه آوینی در دهه 60 نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و مواجهه آن با تمدن غرب و مظاهر آن، او را به شخصیتی بدل ساخته که به زعم بسیاری، حداقل دو دهه از زمان خود فراتر رفته و در معرفی انقلاب اسلامی و فلسفه وجودی و غایت آن بسیار قابل تأمل سخن میگوید. بازخوانی بعضی نوشتههای آوینی در خصوص مختصات انقلاب اسلامی، به ما نشان میدهد که چرا میتوانیم از او به عنوان اولین روشنفکر انقلابی پس از 57، نام ببریم.
غایت انقلاب اسلامی از نگاه شهید مرتضی آوینی
شهید مرتضی آوینی در تحلیل غایت انقلاب، پیش از هرچیز میان هویت انقلاب اسلامی و همه تحرکات سیاسی ما قبل آن تفاوت قائل میشود. اساساً از نگاه آوینی انقلاب اسلامی مرحلهای ویژه در مسیر تکامل نوع بشر است.
شهید مرتضی آوینی موجد این تفاوت انقلاب، با همه مدلهای رایج سیاسی را در «مدل حاکمیت ولایت» میداند و معتقد است: «اگر علت موجد انقلاب اسلامی ایران هیچ یک از علتهایی نبوده است که انسان این دوره را به تحرک سیاسی و شکلدهی به انقلاب کشانده است، آیا قابل انتظار است که ثمره پیروزی انقلاب اسلامی یکی از حکومتهای رایج دنیای مدرن باشد؟ طبیعتاً مرجع ما برای تشکیل حکومت هیچ یک از تجربیات تاریخی بشر، جز حکومت مدینه در صدر تاریخ هجری باشد چراکه ایجادکننده انقلاب اسلامی از حیث نظری، نظریه ولایت فقیه بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی آن را در کتاب ولایت فقیه طرح و تفسیر کرده است.»
او با اشاره به سیطره تفکر غرب بر مناسبات جهان مادی، دنیا را در آستانه یک توبه تاریخی میداند که باید از لجنزار غرب رجعت کند و مجدداً به اصالت خویشتن بازگردد: «انقلاب اسلامی، رستاخیز تاریخی انسان است که بعد قرنها هبوط اتفاق افتاد. انقلاب اسلامی توبهای تاریخی است و غایت آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست. انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است آن هم در جهانی که به صورت یک دهکده جهانی آن هم با فرهنگی واحد (همان فرهنگ غرب)، درآمده است. فرهنگ غرب یعنی فرهنگ غربت انسان از حقیقت.»
انقلاب اسلامی؛ نه سکولار، نه دموکراتیک
شهید مرتضی آوینی اولین گام برهم زننده نظم نوین جهانی را، محو انحصار اندیشه سکولاریته از مدلهای رایج حکومتی میداند. او تأسیس حکومت ذیل پرچم اسلام را ذاتاً با عرفیگرایی معارض میداند و پیوند دو عنصر سیاست و معنویت را در انقلاب اسلامی متجلی میداند:
«پذیرش شریعت اسلام، چه بدانند یا ندانند، ملازم با قبول این حکم است که شریعت اسلامی میتواند به تأسیس حکومت بپردازد. شریعت همچنان که دارای حیثیتی عبادی است، حیثیتی سیاسی نیز دارد. و این دو وجه خواه، ناخواه ملازم با یکدیگر و انفکاکناپذیرند.»
شهید مرتضی آوینی «ولایت فقیه» را مدل حکومتی بدیع میداند که سکولاریته را زیر پا میگذارد و به فطرت بشر نزدیک میشود. اساساً شکل حکومتی ولی فقیه از نظر آوینی مدلی است که تصورش موجب تصدیق است: «ولایت فقیه تنها صورتی است که حکومت اسلامی به خود میگیرد و این از حقایقی است که تصورش موجب تصدیق است. این ولایت تا قبل از مرحله تأسیس حکومت، خود به خود فعلیت و تحقق دارد و بحث تقلید در احکام شرع، کاملاً فطری است. در تأسیس حکومت هم، خواه ناخواه، موجبیتهای فعلی و ضرورتهای عقلی ما را ناگریز میکند که ولایت فقیه را در مقام ثبوت از گزند تکثر و تفرقی که به آن دچار است خارج کنیم و به آن صورتی واقعی و قابل حصول بدهیم.»
شهید مرتضی آوینی با تأثیرپذیری از نظریه ولایت فقیه امام خمینی، در خصوص اصل نقش مردم در حاکمیت نظر ویژهای دارد که با نظر بسیاری از روشنفکران همدورهاش متعارض است. بحثی که همین حالا نیز مورد مناقشه روشنفکران و تئوریپردازان نظریه ولایت فقیه است.
شهید مرتضی آوینی نقش مردم را مؤید تشکیل حکومت و نه مشروعیتبخش به آن میداند: «بیعت یا انتخاب مردمی اگرچه شرط لازم و مطلق احراز مقام ولایت نیست، اما شرطی است که ولایت یا حاکمیت را به فعلیت میرساند، چنان که تجربه تاریخی خلافت امیرالمؤمنین (ع) به آن اشاره دارد. بیعت مردم با او بعد از مرگ عثمان ولایتی را فعلیت بخشید که پیش از این، در غدیر خم و از جانب خدا و به دست رسول انتصاب یافته بود. یعنی احراز صلاحیت برای ولایت گرچه با بیعت یا انتخاب مردم به اثبات نمیرسد اما، این هست که تا اتفاق مردم جمهور نباشد، ولایت صورتی بالفعل نمییابد.»
جمهوری اسلامی به معنای دموکراسی نیست
این برداشت آوینی از نقش مردم در شکلدهی به انقلاب، دقیقاً مقابل انگاشت دموکراتیک از ماهیت نقش مردم در حکومت قرار دارد. از این جانب آوینی، میان روشنفکران متهم به گریز از اصول دموکراسی است که البته آوینی از این مسئله استقبال میکند.
او بین دموکراسی در آرا و نظریات غربی با آن چه در واقعیت تحقق یافته، تفاوت قائل است و دموکراسی محقق شده در جهان مدرن را همچون «علامه طباطبایی» مدلی از حکومتداری میداند که صرفاً کلاهی بر سر دیکتاتوری و توتالیتریسم گذاشته و غایت آن را با روشهای تازهتر و با همان شدت بلکه بیشتر ادامه میدهد.
شهید مرتضی آوینی مینویسد: «حقیقت دموکراسی به صورتی که اکنون در غرب، تحقق یافته است، مقابل توتالیتریسم قرار ندارد بلکه صورت پیچیدهتری از همان است که خود را بر توهمی از خواست همگانی استوار نموده است. انتخاب آزاد توهمی بیش نیست! بین این دو راه که آرای مردم را تحت سیطره یک اتمسفر رسانهای به سمت مؤلفههای خاصی جهت دهند و این راه که با زور تهدید و تطمیع مردم را به جهت مطلوب خود برانند، تفاوتی نیست، جز اینکه مسیر اول فریبکارانهتر است. دموکراسی غربی گونهای پیچیده از نظامهای توتالیتر است… اگر دیکتاتورها با این استدلال که مردم خود قدرت تشخیص نیازهای واقعی خویش را ندارند، وجود خود را توجیه کردهاند، دموکراسی غربی نیز عرش دیکتاتوری خود را بر بنیان سخیفترین نیازهای بشر امروز بنا کرده است.»
نرمافزار حاکم بر تمدن اسلامی
زمانی که آوینی ولایت فقیه را به عنوان رکن محوری تمدنسازی اسلامی برجسته میکند، در واقع نه فقط مدل سیاسی حکومتهای رایج را نفی میکند، بلکه چندگام جلوتر از این میایستد و به سراغ مبانی فلسفی آنان رفته و آن را به مبارزه میطلبد.
از نظر آوینی، نرمافزار بنیادینی که حکومت اسلامی و مدل ولایت فقیه بر پایه آن بنا نهاده میشود، نمیتواند «علم» به معنی رایج و غربی باشد: «بدون تردید ولایت علمی، ملازم با نفی ولایت فقهی است. ولایت علمی فقط به آن معنا نیست که متخصصان علوم تجربی بر سرکار باشند، بلکه به این معناست که غایات را نیز دربر بگیرد که چنین حکومتی به هیچ وجه اسلامی نخواهد بود. اگر شمولیت مدیریت علمی تعیین غایات را دربربگیرد، حکومت اسلامی و ولایت فقیه به صورت کامل نقض خواهد شد و نتیجه دولتی است تکنولوژیک که در آن مالکان کارخانجات و تکنوکراتها حاکمیت مطلق خواهند داشت.»
شهید مرتضی آوینی در تعریف معرفت، آن را به دو قسم دینی و غیردینی تقسیم میکند و معتقد است معرفت غیردینی با ابزار علوم تجربی هرگز نمیتواند ما را به حقیقت معرفت برساند: «معرفت دینی، معرفتی متافیزیکی است و کلی و مطلق، اما قوانین علمی غیرقابل تعمیم و اطلاق، اثباتناپذیر و در عین حال ابطالپذیر، غیربرهانی و غیریقینی هستند.
نباید انتظار داشت که علم بتواند ما را به معرفت حقیقت برساند و معرفت دینی در تقرب به حقیقت هرگز نیازمند به علوم تجربی یا انسانی نیست. این حکم البته با این واقعیت که حکومت اسلامی در حل مسائل جدید نیازمند به انسان هایی صاحب مهارت علمی است منافاتی ندارد.»
شهید مرتضی آوینی این نرمافزار را نه فقط به عنوان خوراک مصرفی حکومت اسلامی میداند، بلکه آن را ابزاری برای تحول دنیا و پیشنهاد یک تمدن جدید به بشریت مناسب میداند.
تمدنی که در آن بار دیگر توجه بشر را که پس از موج مدرنیته به زمین دوخته شده، به آسمان متوجه خواهد ساخت: «انقلاب اسلامی ظرفیت ایجاد تحول در دنیا را دارد. یعنی میتواند بر مبنای فلسفه سیاسی خودش نرمافزار و سختافزار جدید تولید کند که راه را برای یک تمدن و توسعه جدید پیش روی بشریت قرار بدهد… عالم درگیر حوادث عظیمی است که همه چیز را دگرگون میسازد. و این تحول خلاف دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژی که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است. استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزها محدود نمیماند و اگر رنسانس توجه بشر را از آسمان به زمین برگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد نمود. چه بخواهیم و چه نخواهیم، لائیسم و اومانیسم محکوم به شکست هستند.»
روش درست تقابل تاریخی با غرب
بسیاری از معاصران شهید مرتضی آوینی و حتی روشنفکران کنونی، از غرب هیولایی دست نایافتنی ساختهاند که نفوذ به آن ناشدنی است و از تأثیرپذیری از مؤلفههای هژمون آن گریزی نیست چراکه به زعم آنان حتی اگر حرف ما درست و موجه باشد، اما قدرت رسانهای و توان استیلا در جهان مدرن به گونهای است که توان رویارویی با آن در انقلاب نوپای اسلامی وجود ندارد.
اما شهید مرتضی آوینی این تقابل تاریخی را نقطه عطفی میداند که از قضا سبب رد تفکر دینی و کسب تجربهای تاریخی باشد. او معتقد است: «این تقابل که میان فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ غرب وجود دارد، در شرایط طبیعی میتواند اسباب شکوفایی و کمال تفکر دینی را فراهم آورد و عرصهای باشد برای یک تجربه تاریخی که بعد از 14 قرن، یکبار دیگر- بعد از حکومت ده ساله مدینه- تکرار شود. مسلم است که علوم جدید نمیتوانند ایجاباً به کمال معرفت دینی مددی برسانند اما این تقابل که از آن سخن رفت میتواند زمینهای برای فعلیت یافتن و ظهور تام و تمام حقیقت دین فراهم کند. آن سان که شب در برابر ستارگان. این تقابل ما را ورزیده میکند و حقیقت دین را، چه در مقام نظر و چه در مقام عمل، به منصه ظهور نزول در عالم تفصیل میکشاند و نردبان تعالی فرهنگ اسلام واقع میشود.»
اصل نباید بر ممانعت باشد
اما شهید مرتضی آوینی مدلی که برای این تقابل تاریخی بیان میکند، مواجهه سلبی نیست. او هرچند همه حیثیت و مبانی غرب را به چالشی عظیم مقابل انقلاب اسلامی فرامیخواند، اما برای این چالش به دنبال ابزار و استدلال و بیان است؛ او برخورد سلبی نسبت به مظاهر تمدن غرب را صرفاً سبب افزایش آسیبپذیری در جامعه میداند: «برای مواجهه با این پدیدار اصل را نباید بر ممانعت گذاشت چراکه اصلاً وجود این لوازم و گسترش آنها در سراسر دنیا امری است به مقتضای تاریخ و خارج از اختیار. به عنوان مثال ممانعت از ویدئو خواستاران آن را حریصتر و ما را آسیبپذیرتر خواهد کرد.»
مدل آوینی در این تقابل تاریخی، هجوم و خطشکنی است. آثار هنری آوینی نیز به خوبی منعکسکننده این تقابل تاریخی هستند. او از روشنفکران میخواهد به جای عافیتطلبی، پا در گریزگاه پرخطر این تقابل گذاشته و خود را مسلح به ابزار مناسب برای این رویارویی عظیم نمایند: «ما عادت کردهایم برای دور ماندن ازخطرات، اصل را بر پرهیز بگذاریم.
این واکنش تا آن جا کارساز است که بتوان از منطقه خطر فاصله گرفت. وقتی طوری در محاصره خطر واقع شویم که دیگر امکان فرار وجود نداشته باشد باید جنگید و محاصره را شکست.
از همان ابتدا جامعه دیندار در برابر غرب و مظاهر آن همواره چاره را در آن مییافته که پیلهای امن برای خود دست و پا کند و به درون آن بخزد. در حالی که این مواجهه توفیقی است اجباری که به انکشاف حقیقت دین مدد خواهد رساند و نه فقط مددرسانی، که اصلاً در عالمی که حقایق به اضدادشان شناخته میشوند، این تنها راه ظهور و انکشاف حقیقت دین است.
نیچه خطاب به فیلسوفان میگوید خانه هایتان را بر دامنه کوههای آتشفشان بنا کنید و من همه کسانی را که طالب حقیقتاند، مخاطب این سخن مییابم.»
فرجام سخن
سیدمرتضی آوینی غرب را خوانده است، آن را فهمیده است و بالاتر از همه، آن را زندگی کرده است. در روزگاری پیش از انقلاب، او با سبک زندگی غرب همساز بوده است و به واسطه علاقهاش به فلسفه غرب، تسلطی نسبی بر ابعاد جامعهشناسی مدرنیسم دارد. لذا آنچه آوینی میگوید یا مینویسد، فراتر از تکرار سخنان پایه گذاران انقلاب یا حتی سلسله جلسات و سخنرانیهای احمدفردید است.
شهید مرتضی آوینی نفی غرب را از فردید توشه گرفته و انقلاب را با خمینی شناخته است. اما آنچه مینویسد، نهایتاً از یک عمق اعتقادی و شناخت عمیق نسبت به ماهیت انقلاب اسلامی برخاسته است که در نتیجه همین مجاورت او با مظاهر فرهنگ غرب (از رمانهای غربی تا آثار نمایشی آن و…) بوده است. برای همین شنیدن چارچوب اندیشه اسلامی از نگاه آوینی که تربیتکننده نسل دوم و سوم هنرمندان انقلاب است بسیار قابل تأمل است.
شایسته آن است هنرمندانی که دم از آوینی و پیشگامی او و ارادت به وی میزنند، این چارچوب فکری را یکبار مرور کنند و هم به بازشناسی نظرات او در خصوص غرب (که در مبانی توسعه تمدن غرب به تفصیل تشریح نموده) و هم به وجوه اثباتی و اندیشه سیاسی او از تمدن اسلامی بپردازند چراکه این وجه آوینی (آوینی متفکر) حتی چه بسا از «آوینی هنرمند» یا «آوینی منتقد» بسیار مهمتر و پرمایهتر باشد.
بخش اول میزگرد بررسی مستند روایت فتح از زبان همراهان شهید آوینی در مورد نحوهی ساخت چنین مستندی با این سوال شهید آوینی شروع کردیم که تفاوت روایت فتح با سایر مستندهای هشت سال دفاع مقدس چیست. در بخش اول میزگرد ضمن اشاره به بخشی از روشهای فن ساخت مستند روایت فتح در مورد روح حاکمی که بر گرفته است از آدمهای دفاع مقدس بود صحبت شد.
در این نشست بخش دیگری از وجوه شخصیتی شهید آوینی از گرماگرم صحبتهای مصطفی دالایی، پرویز رمضانی و میرکیوان خلیل پور نشان داده میشود. شهید آوینی از همین مردی است که شوق و شور شهادت در سر داشت و بنا به ضرورت باید پشت میز تدوین مینشست.