شهدای کربلا در عاشورای سال 61 هجری قمری افرادی با شهامت و شجاعت بودند . سعی کنیم شناخت خودمان را نسبت به این شهدا بیشتر کنیم …
ده تصویر بعدی پیوسته و مرتبط هستند لطفا برای بازنشر هر ده تصویر را استفاده فرمایید
شهدای کربلا در عاشورای سال 61 هجری قمری افرادی با شهامت و شجاعت بودند . سعی کنیم شناخت خودمان را نسبت به این شهدا بیشتر کنیم …
ده تصویر بعدی پیوسته و مرتبط هستند لطفا برای بازنشر هر ده تصویر را استفاده فرمایید
نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری اتفاق افتاد.
روز نبرد به عاشورا معروف بود . . . این نبرد ، نبردی نابرابر میان سپاه کم تعداد امام حسین و سپاه عظیم یزیدیان و کفارین بود . . .
نماهنگ « قبله آخر الزمانی ها » به کارگردانی میم،ب، مهاجر و روایت احمد بابایی توسط موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی و با همکارى مرکز بسیج صدا و سیما در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.
در نماهنگ قبله آخر الزمانی ها ، میلاد بیضاء موسیقی،احمد بابایی شاعر و راوی، علی رنجبر مدیر تصویربرداری، ابوذر حیدری تدوین، محسن دارسنج طراح گریم، محمد ابوالحسنی مدیر تولید ، محمد ساسان و سید محمد صادق حسینی به عنوان تهیه کننده حضور دارند.
تازه ترین اثر “موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی ” با عنوان ” قبله آخر الزمانی ها ” به مناسبت سالروز میلاد حضرت مهدی (عج) تولید شده است.
در این مطلب به تمام سؤالات، ابهامات و موارد ضروری برای پیاده روی اربعین حسینی و مسیر پیادهروی زائران اربعین پاسخ داده شده است.
به گزارش بنیانا ؛ اربعین حسینی امسال مصادف با هشتم آبان ماه است و تمام زائران برای ثبتنام صرفاً باید از طریق سامانه سماح اقدام کنند.
واقعه کربلا یا واقعه عاشورا، نبرد و شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا، به همراه یارانش در مقابل لشکری از کوفه در روز دهم محرم سال ۶۱ق که برای یزید دومین حاکم اموی میجنگیدند. واقعه کربلا دلخراشترین فاجعه تاریخ اسلام نزد مسلمانان، به ویژه شیعیان است. شیعیان در سالروز آن، مراسم سوگواری بسیار گستردهای برگزار میکنند.
این واقعه با مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق) و شروع حاکمیت فرزندش یزید آغاز شد. حاکم مدینه تلاش کرد از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد. حسین بن علی برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. در این سفر، خانواده امام، شماری از بنی هاشم و برخی از شیعیان همراه امام حسین (ع) بودند.
امام حسین(ع) حدود چهار ماه در مکه ماند. در این مدت دعوتنامههای اهالی کوفه به دست او میرسید. با توجه به احتمال کشته شدنش در مکه به دست عاملان یزید و نیز دعوت کوفیان، امام روز ۸ ذیالحجه راهی این شهر شد. پیش از رسیدن به کوفه، امام از پیمانشکنی کوفیان و شهادت مسلم – که وی را برای آگاهی از شرایط کوفه به آنجا فرستاده بود – باخبر شد، و پس از آنکه حر بن یزید راه را بر ایشان بست، به سمت کربلا رفت و در آنجا با لشکر عمر بن سعد روبهرو شد. عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به فرماندهی منصوب کرده بود.
دو سپاه در ۱۰ محرم معروف به روز عاشورا با هم جنگیدند. در این جنگ امام حسین علیه السلام ، برادرش عباس بن علی، فرزند شش ماههاش علی اصغر و ۱۷ نفر از بنیهاشم و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند. برخی مقتل نویسان شمر بن ذی الجوشن را قاتل امام حسین دانسته اند. لشکریان عمر بن سعد، با اسبهای خود بر بدن کشتهشدگان تاختند.
عصر روز عاشورا سپاه یزید به خیمههای بازماندگان حمله کرد و خیمهها را آتش زد. شیعیان این شب را شام غریبان مینامند. امام سجاد(ع) به علت بیماری درگیر جنگ نشد و زنده ماند و به همراه حضرت زینب و سایر زنان و بچهها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر بن سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند. (منبع : ویکی شیعه )
***
هرچند وقتی روی حقیقت ، اسم ” داستان” گذاشته میشود ، ممکن ست یک سوبرداشتی بشود . اما مجبوریم اسم نبرد همیشگی بین حق و باطل را داستان بگذاریم . داستانی که حتما تو زندگی همه ما جاریست که کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 2
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 3
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 4
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 5
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 6
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 7
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 8
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 9
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 10
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 11
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 12
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 13
داستان صوتی من امام حسینی ام | دریافت قسمت 14
قسمت 21 داستان صوتی من امام حسینی ام
قسمت 22 داستان صوتی من امام حسینی ام
قسمت 23 داستان صوتی من امام حسینی ام
قسمت 24 داستان صوتی من امام حسینی ام
قسمت 25 داستان صوتی من امام حسینی ام
دریافت قسمت 26 داستان صوتی من امام حسینی ام
دریافت قسمت 27 داستان صوتی من امام حسینی ام
دریافت قسمت 28 (شانزده مگابایت)
دریافت قسمت 29 (دوازده مگابایت)
دریافت قسمت 30 (پایانی) (9مگابایت)
***
دانلود تمام 30 قسمت یکجا (فایل .zip و حجم 220 مگابایت)
***
منبع اصلی : سایت صدای میقات
[su_note]
دانلود داستان های صوتی »»
داستان صوتی روز آخر [مسیح دروغین اجازه یاری صاحب الزمان را نمیدهد]
داستان صوتی تهران ساعت ۲۴ [حمله نظامیان آمریکا به قلب تهران][دانلود رایگان]
[/su_note]
[su_note note_color=”#BBDEFB”]
درباره صدای میقات
گروه اینترنتی صدای میقات که از دهه ۸۰ فعالیت خود را آغاز کرده است از پیشتازان عرصه تولید محتوای وب فارسی است . سایت صدای میقات به آدرس sedayemighat.com در سال های گذشته بارها مورد حمله اینترنتی توسط گروه های ضد ایران قرار گرفته است .
تولیدات این گروه بیشتر در قالب پادکست و رادیوی اینترنتی است.اما این گروه تولیدات ویدیویی نیز داشته است . از مجموعه برنامه های معروف این گروه پادکست هفتگی “زنگ بیداری” را می توان نام برد . و از مجموعه داستان های صوتی معروف این گروه دو نمونه “روز آخر ” و “شهر مه گرفته” را می توان نام برد .
کانال گروه صدای میقات : @sedayemighat_channel
[/su_note]
[su_note note_color=”#42A5F5″]
[/su_note]
[su_note]
در ادامه بخوانید »»
چگونه به زائران اربعین خدمت کنیم؟ چه وسائلی همراه ببریم ؟
موکب های مستقر در مسیر پیاده روی اربعین چگونه اداره میشوند؟
فیلم راهنمای اربعین پخش شده از تلویزیون
[/su_note]
ویدیو : مستند کوتاه «پیاده چه فایده؟ا ؛ اگر هدف زیارت است، چرا وقتمان را با پیادهروی تلف کنیم؟! تفاوت زیارت با «پای پیاده» و زیارت با «اتوبوس» چیه؟
دریافت mp4 -حجم 8مگابایت
[su_note note_color=”#42A5F5″]
[/su_note]
سال گذشته پیاده روی رو از بغداد آن هم داخل شهر شروع کردیم از همان اول کار من شروع کردم پخش کردن هدایایی که باخودم از ایران اورده بودم اغلب اونها رو به صاحبان موکبها و صاحبخونه هایی که شبها اونجا میموندیم دادم
اما هدایا
۱-تعداد ۱۰ عدد تسبیح ۵۰۰تومانی از مغازه درب۱ گرفتم و به ضریح حصرت فاطمه معصومه سلام الله علیها متبرک کردم خیلی عراقی ها از این هدیه خوشحال شدند یکی از موکب دارها وقتی شب رسیدیم موکبشون خیلی استقبال گرمی از ما کرد و بعد از شام یه نفر مامور کرد ما رو ببره خونشون شب اونجا بمونیم وقتی داشتیم میرفتیم من تسبیح بهش دادم و گفتم این تسبیح متبرک به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیهاست تا تسبیح گرفت شروع کرد باذصدای بلند گریه کردن
۲-چند عدد جاکلیدی زیبا که یکطرف عکس رهبر و طرف دیگه حاج قاسم البته یکیشون آویزون کردم به کوله پشتیم و با وجود کوچیک بودنش جلب توجه میکرد تو مسیر که حرکت میکردیم دوتا خانم جوان پشت سرم باهم صحبت میکردن یکی شون به دوستش گفت این آقا ایرانیه بعد گفت این عکس قاسم سلیمانیه چرا ازش درخواست(از من) نمیکنی جاکلیدی رو به ما بده اون لحظه دوست داشتم دوتا از این جاکلیدیها رو از کوله در بیارم و بهشون بدم ولی
من جوون بودم و اونا هم دوتا خانم جوون نمشد عرف نبود ٬ البته سعی کردم وقتی به موکبهای بچه های کتائب حزب الله و عصائب جاکلیدی هارو به اونا بدم همین هم شد
امسال تصمیم دارم ان شاء الله متبرکات بیشتری با خودم ببرم
[su_note note_color=”#42A5F5″]
[/su_note]
خادم موکبی را دیدم که برای دعوت از زائرهای ایرانی برای غذا میگفت بجای غذاهای کثیف عربی بیایید قرمه سبزی خوشمزهٔ ایرانی بخورید.
یا موکبی دیدم که با بنر بزرگی اعلام کرده بود این موکب مخصوص زائران ایرانی است و…
چند نفر هم محل نزدیک ترین موکب ایرانیها را میپرسیدند و از همسفره شدن با عربها پرهیز میکردند.
یکی از برکتهای زیارت اربعین هرچه کمرنگتر شدن رنگها و نژادها در دریای عظیم عشق اهل بیت است.
شنیدم سید حسن نصرالله امسال به زائران لبنانی توصیه کرده از حمل پرچم حزب الله و هر شعار علامت متمایز کننده ای پرهیز کنند و خودشان را بخشی از این جریان عظیم عقیدتی عاطفی جهادی فرهنگی ببینند.
برای دریافت بقیه مطالب به صفحه اختصاصی پیاده روی اربعین در سایت بنیانا مراجعه فرمایید یا عضو کانال تلگرام بنیانا شوید
دلش هنوز از یادآوری خاطره آن روز میلرزد؛ همان روزی که تلفن زنگ خورد و او به کربلای معلی دعوت شد.
میگوید: نمیدانم از کجا برایتان تعریف کنم، از آن روزی که دلشکسته در حرم امام رضا(ع) قسمش دادم که زیارت کربلا را نصیبم کند یا آن روزی که از کاروان جا ماندم و مثل ابر بهار گریه کردم یا آن لحظهای که صدایی از آن سوی خط گفت که زائر کربلایی و باید زودتر مدارکت را بیاوری.
پسری 22ساله است که از هفت سالگی یتیم شده و با سختی کار میکند و درس میخواند. او که امسال به همت خیرین به کربلای معلی مشرف شده است در اینباره میگوید: من عاشق امامحسین(ع) و حضرت عباس(ع) هستم. خیلی دلم میخواست برای یکبار هم که شده ضریح مبارکشان را زیارت کنم. سال پیش رئیس کاروان محلهمان افراد را پیاده به کربلا برد.
من دیر متوجه شدم و نتوانستم به کاروان برسم. خیلی دلم شکست و مدام حسرت میخوردم تا اینکه برای 28صفر به مشهد رفتم و در حرم امامرضا(ع) او را قسم دادم که مرا عازم کربلا کند تا جدش امام حسین(ع) را زیارت کنم. خودم هم نمیدانم چه حالی بود که داشتم فقط همین قدر میدانم که دلم برای حرم امام حسین(ع) پر میکشید.
خلاصه گذشت و من نتوانستم راهی کربلا شوم. امسال اوایل محرم بود که مادرم بیمار شد و من برای درمان، او را به مشهد بردم. بعد از اینکه از مطب دکتر بیرون آمدیم با هم به طرف حرم امامرضا(ع) رفتیم. در آنجا دوباره دست به دعا برداشتم و از آقا خواستم که راه کربلا برای من باز شود.
خیلی دلم شکسته بود و هر چه فکر میکردم میدیدم که با این وضعیتی که ما داریم حالا حالاها نمیشود به کربلا بروم اما دلم بدجوری هوایی شده بود. خلاصه چند روزی بود که از مشهد برگشته بودیم که از کمیته امداد با من تماس گرفتند و گفتند که اسمت برای کربلا در آمده و یکی از خیرین تقبل کرده هزینه سفر تو را به کربلا بدهد. زودتر بیا تا کارهایت را انجام دهی.
او درحالیکه بغض و شادی را توامان به همراه دارد ادامه میدهد: نمیدانید از شنیدن این خبر چقدر خوشحال شدم، مثل پرندهای بودم که روی ابرها بال میزند. همانجا نشستم و خدا را سجده کردم که آرزوی مرا برآورده کرده است. بالاخره من هم از طرف آقا امام حسین(ع) طلبیده شده و عازم کربلا بودم. موقع رفتن، مادرم را در آغوش گرفتم و گفتم از خودش میخواهم که زیارتش را قسمتات کند.
این مددجو که ساکن یکی از روستاهای گرگان است در ادامه میگوید: پایم به نجف که رسید بیاختیار اشک میریختم. حرم امام علی(ع) ابهتی دارد که وصفنشدنی است. وقتی داخل میروی و چشمت به ضریح میافتد از خود بیخود میشوی. بعد از زیارت در نجف، راهی کربلا شدیم و من بالاخره به آرزویم رسیدم.
به کربلا که وارد شدیم کیفم را به همراهم دادم تا به هتل ببرد و خودم راهی حرم شدم. دلم طاقت نمیآورد بدون دیدن ضریح امامحسین(ع) به هتل بروم و خستگی به در کنم. اول به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفتم و بعد در بینالحرمین خودم را کشان کشان و با چشمانی اشکبار به حرم امام حسین(ع) رساندم. دیگر یادم نیست که چطور به گردش چرخیدم و زیارت کردم.
نخستین چیزی که از امامحسین(ع) خواستم شفای همه بیماران بهخصوص شفای مادرم بود و اینکه قسمتش کند که در این مکان حضور پیدا کند. مادرم از روزی که به من زنگ زدند و گفتند که یک خیر هزینه سفر شما به کربلا را متقبل شده هر روز پای سجادهاش آن خیر را دعا میکند و از آن روز مرا «کربلایی» صدا میزند.
او که از هفت سالگی پدرش را از دست داده و با یتیمی بزرگ شده است درباره زندگیاش میگوید: پدرم که فوت کرد آه در بساط نداشتیم که حتی خرج کفن و دفن او بکنیم. یادم هست که مادرم گوشوارهاش را فروخت تا هزینه دفن پدرم جور شود. بعد از آن برادرهایم که از من بزرگتر بودند به کارگری و بنایی مشغول شدند تا امورات خانه را بچرخانند.
روزگار سختی بود با اینکه من بچه بودم اما همهچیز را خوب میفهمیدم و حس میکردم. بعد از مدتی با معرفی شدن به کمیته امداد توانستیم وام بگیریم و از این وام چند گاو و گوسفند بخریم تا زندگی 10فرزند تأمین شود. خلاصه روزها گذشت و من که خیلی به درس علاقه داشتم با هر سختیای که بود درسم را ادامه دادم و الان دانشجوی رشته عمران هستم.
این مددجو اضافه میکند: من تمام تلاشم را میکنم که با خوب درسخواندن به شغل مناسبی دست پیدا کنم و بعد مثل همان خیری که مرا به آرزویم رساند و خیرین دیگری که با کمکهایشان امثال من و خانواده مرا تحت حمایت خود قرار دادند بتوانم به دیگران کمک کنم. من یقین دارم که این بهترین عمل نزد خداست و خدا کسانی را که به بندههایش کمک میکنند دوست دارد.