دسته‌ها
کیوسک

دستخط رهبر معظم انقلاب اسلامی در کتاب صلح امام حسن علیه السلام

به گزارش بنیانا ، انتشارات انقلاب اسلاب اسلامی برای نخستین بار بخشی از دستخط رهبر معظّم انقلاب اسلامی در کتاب «صلح امام حسن علیه السلام » را منتشر کرد.

اصل  کتاب صلح امام حسن علیه السلام ، با عنوان «صلح الحسن» تألیف عالم جلیل‌القدر «شیخ راضی آل‌یاسین» از علمای حوزه‌ نجف بوده است که در سال 1348 شمسی توسّط رهبر انقلاب در سنّ 30 سالگی، ترجمه شده است.

دسته‌ها
معرفی

سایت غدیر کتابخانه بزرگ آثار مهم و گران به صورت آنلاین و رایگان

احتمالا برای شما پیش آمده که دنبال کتابی باشید و در هیچ فروشگاهی پیداش نکنید یا کتاب ترجمه شده باشه و نسخه فارسی هم اونقدر گران باشه که یک دانشجو یا طلبه توان خرید اون رو نداشته باشد . خوشبختانه این مسئله تا حدود زیادی به کمک سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر حل شده است . 

دسته‌ها
معرفی

رمان کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی [ واقعیتی از حال و روز منتظران امروزی ]

کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی
کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی

کتاب کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمه‌شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سرداده‌اند…

در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیت‌هایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند.

رمان در فضایی مکاشفه‌گونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدم‌ها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان.

سید مهدی شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم‌ها را با بهانه‌هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند.

تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع،‌ خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفت‌های انتظار را با شخصیت‌های قصه‌اش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد…

انسان‌های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.

نویسنده در پایان همه موشکافیهایش در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می آید…

[su_note note_color=”#C8E6C9″] 

درباره سید مهدی شجاعی 

سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. هم زمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آن را رها کرد و به طور جدی کار نوشتن را در قالب های مختلف ادبی ادامه داد. حوالی سال های 58 و 59 یعنی حدود 20 سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند. حدود هشت سال مسؤولیت صفحه های فرهنگی و هنری …

[/su_note]

[su_note]

صفحه کتاب کمی دیر تر در سایت انتشارات نیستان 

صفحه کتاب در پاتوق کتاب فردا برای خرید کتاب  

[/su_note]

رمان کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی [ واقعیتی از حال و روز منتظران امروزی ]
رمان کمی دیر تر از سید مهدی شجاعی [ واقعیتی از حال و روز منتظران امروزی ]

در ادامه بخشی از کتاب کمی دیرتر را می خوانیم » 

پیش از ورود به حسینیه، اسد دست بر شانه ام می گذارد و می گوید: سعی کن که در حد یک ناظر صامت باقی بمانی،نه کمتر و نه بیشتر.می گویم:معنی نه بیشتر را می فهمم ،یعنی که حرفی نزنم و دخالتی نکنم اما نه کمتر یعنی؟

-یعنی همهٔ وجود، ناظر باشی، همه چیز را ببینی و بشنوی و حتی الامکان بفهمی.

داخل حسینه ، همه چیز عینا روز گذشته است.فضا، آدم ها، جای نشستن ها و…. همه آنچه اکنون در قاب چشم من جای گرفته، جزء به جزء همان تصویر دیروز است.

کسی که داخل یک مجلس، نشسته طبعا نمی تواند نسبت به فضای عمومی آن، احاطه و اشراف داشته باشد. اما به این دلیل که من روز پیش هم ساعتی بعد از شروع مجلس رسیده ام و مجلس و حضار را از نگاه بیرون دیده ام، اکنون می توانم مقایسه ای نسبتا دقیق داشته باشم، و شباهت های در حد تطابق را دریافت کنم.

زمان به لحاظ وقت مجلس، قاعدتا باید یک ساعت دیرتر از دیروز باشد. دیروز وقتی من به مجلس رسیدم، از مداحی و شعر خوانی پیش از منبر ، نیم ساعتی گذشته بود و سخنران، یک ربع می شد که صحبتش را شروع کرده بود و یک ربع هم به پذیرایی با چای و شیرینی گذشته بود. و الان زمانی بود که از اتمام سخنرانی و رفتن سخنران، یک ربعی می گذشت و حاج اصغر پس از خواندن یک غزل و یک مثنوی به توسل و دم و سینه زنی رسیده بود.

-الان و در این لحظه هیچ چیز با آنچه دیروز بوده، مو نمی زند.

-الان یک تفاوت که تمامی شباهت ها را تحت الشعاع خود قرار می دهد. و آن شعار پرشور و یکپارچه و پرحرارتی است که از جمعیت و بلندگو ها به گوش می رسد.و این به یقین باورکردنی نیست.

چطورممکن است که این جمعیت متدین و عاشق و امام زمانی ، یکپارچه شعار آقا نیا! سر بدهند و دم آقا نیا! بگیرند؟!

اسد که متوجه بهت و جنون و وحشت من شده ،در گوشم نجوا می کند:

– اشتباه که نیامده ایم!؟

میگویم – شاید با لرزش صدا- :

– مجلس همان مجلس است.الا شعار مردم کاملا متفاوت و متضاد با شعار دیروزاست.

می گوید:

– قرار نبود که الفبای خودت را همراه بیاوری. دیروز کجاست؟! مجلس همان مجلس است و دم و شعار مردم هم همان.

نمی­توانم بپذیرم.

– من با دوگوش خودم شنیدم آن شعار را که مخالف و متضاد این شعار بود.

کلامش رنگی از گلایه و توبیخ به خود می گیرد:

– تو اگر می خواستی که ساکن دیروز بمانی،پس چرا سراغ من آمدی؟!

می گویم:

– نه نمی خواستم. نمی خواهم. ولی لااقل کمی توضیح بده که این حیرت، مرا از پا در نیاورد.

با افسوس می گوید:

-…. رمز اینکه تو شعاری متفاوت می­شنوی در فاصله زمانی دیروز و امروز نیست، در تفاوت میان شنیدن عریان است و شنیدن از ورای حجاب.

می گویم مساله چیست؟ مشکل کجاست! چرا همه با چنین حس و حال و شور و اشتیاقی، نیامدن آقا را طلب می کنند!؟

می گوید: اولا این ها که تو می بینی همه نیستند. یعنی هر مشتی نمونه خروار نیست، ثانیا مشکل همه این ها هم عین هم و یا از یک جنس نیست. هر کدام ظهور یا حضور آقا را به نوعی مانع و یا مغایر با اهداف و مقاصد و منافع خود می شمردند.”

[su_note]

در ادامه بخوانید »» 

فهرست کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر تهران [+ویدیو]

رمان « من او » اثر رضا امیرخانی [کتابی که هر حزب اللهی باید بخواند]

[/su_note]

دسته‌ها
کتاب الکترونیک

دانلود رایگان کتاب روشنای علم ، مروری بر بیانات امام خامنه ای درباره دانش و تولید علم

کتاب روشنای علم
کتاب روشنای علم

کتاب روشنای علم ، شامل بیانات رهبر انقلاب در مقوله تولید علم، تحقیق و پژوهش از ابتدای رهبری معظم له است که با همکاری جمعی از طلاب و محققان حوزه علمیه قم و طی حدود سه سال کار مستمر تدوین شده است.

بدون تردید کتاب روشنای علم می‌تواند علاوه بر پاسخگویی به سوالات و تبیین موضوعات مختلف مربوط به علم و تولید علم می‌تواند به عنوان یک منبع و مرجع علمی تاثیرگذار و هماهنگ کننده علوم و مراکز علمی در فضای رو به پیشرفت علم و دانش جامعه اسلامی ایران ایفای نقش نماید.

 

کتاب روشنای علم در 7 بخش تحت عناوین: اسلام و علم، غرب و علم، ایران و علم، دانشگاه و مراکز تحقیقاتی، حوزه‌ها، جنبش نرم‌افزاری و متفرقه  تهیه و تدوین شده است و با ارایه فهرست‌نامه کاملی از آیات و روایات، اعلام و اماکن، زمان‌ها و دوران‌ها، علوم و کتاب‌ها و کتابنامه به پایان می‌رسد.

در ادامه مقدمه این کتاب مراحل تدوین این پروژه اینگونه توضیح داده شده است:

«مطالعه اولیه بیانات و تعریف بیش از 50 کلیدواژه طی دو مرحله، گزینش اولیه بیانات بر اساس کلیدواژه‌ها، مطالعه دقیق سخنرانی‌های گزینش‌شده و جداسازی مطلب مرتبط با موضوع، نمایه‌زنی و ایجاد چکیده مطالب، تدوین نهایی، چند دوره بازبینی نمایه‌ها و نسخه‌های مدون نهایی، استخراج فهرست در چند موضوع.»

 

در یکی از فصول این کتاب و ذیل بیانات در دیدار نخبگان استان سمنان آمده است:

«استعدادهای انسانی، عنصر انسانی و ظرفیت انسانی، خیلی خیلی بالاست. هدف، باید همان چیزی باشد که من بارها گفته‌ام. کشور باید در علم، در دانش و به تبع علم و دانش، در آنچه که مترتب بر علم است، در رتبه‌های اول جهان قرار بگیرد.

 

نمی‌گویم پنج سال دیگر، ده سال دیگر؛ نه، هدف را بگیرید پنجاه سال دیگر؛ اما باید برویم و برسیم و این، به همت احتیاج دارد و من به شما عرض بکنم: مطمئن باشید این ملت، آن ملتی است که اگر این حرکت را بکند، خواهد رسید.

 

همهٔ ملتها این‌طور نیستند؛ بعضی ملتها این استعداد را ندارند؛ بعضی ملتها این موقعیتِ جغرافیایی را ندارند؛ بعضی ملتها این گذشتهٔ فرهنگی را ندارند؛ این میراث عظیم و غنی را ندارند؛ بعضی ملتها استعداد انسانی‌شان اینقدر نیست.

 

ملتها همه یک‌جور نیستند؛ اما این ملت از همهٔ این جهات تواناییهایی دارد که اگر این همت را بکند و این تصمیم را بگیرد، خواهد رسید. این ایران نمی‌تواند ایرانِ دورهٔ قاجار و پهلوی بماند.

این ایران، ایرانِ دورهٔ اسلامی است؛ باید بتوانیم در قلهٔ تمدن بشری قرار بگیریم که حق ماست؛ به خاطر اسلاممان، به خاطر ایمانمان، به خاطر استعدادمان، به خاطر ایرانی بودنمان.»

 

کتاب روشنای علم” که یکی از جدیدترین محصولات موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی است به کوشش موسسه فرهنگی حدیث لوح و قلم در مدت سه سال تحقیق و تدوین شده است.  این کتاب با شمارگان 5000 نسخه در 832 صفحه روانه کتابفروشی‌ها شده است

برای خرید نسخه چاپی از سایت book-khamenei.ir روی این لینک کلیک کنید 

 

[su_note note_color=”#C8E6C9″]

فایل PDF کتاب روشنای علم | دانلود | حجم 4مگابایت

[/su_note]

[su_note]

گزیده کتاب شریف «کتاب آه» جناب یاسین حجازی درباره حضرت مسلم (س)

کارنامه سازمان مجاهدین خلق را در کتاب تبار ترور بخوانید [دانلود رایگان]

۳۰ کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی میتوان انجام داد[کتابچه]

[/su_note]

 

[su_note note_color=”#BBDEFB”]

چند خط از کتاب

ایرانیها؛ مولف بیشترین کتاب دینی و عربی

همین ملت، همین دودمان و سلسلهٔ بشری که در این منطقه زندگی میکنند، روزگاری برترین پرچمهای دانش را در علوم طبیعی، علوم انسانی، علوم نظری، علوم دینی و علوم محض در اختیار داشتند.

در حالی که اسلام از کشورهای عربی به ایران آمد؛ اما بیشترین کتاب دینی، بیشترین تفسیر، بیشترین حدیث، بیشترین کتاب فقه و حتی بهترین کتابهای لغت عربی را ایرانیها نوشتند. این یک واقعیت است.

بهترین کتابهای عربی را ایرانیها نوشته اند. معروف‌ترین کتاب لغت عربی، «قاموس فیروزآبادی» است.

کسانی که خواستند کتاب لغت خوبی در عربی بنویسند، مثلاً شرح این قاموس را نوشتند و از این قبیل. پس، این یک نکته که ملت ایران از لحاظ استعداد، دارای چنین سابقه‌ای است.

 

منبع : “روشنای علم” مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون دانش و تولید علم / صفحه ۱۸۰

[/su_note]

دسته‌ها
گزارش

فهرست کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر تهران [+ویدیو]

ششم تیرماه ۶۰، طبق برنامهٔ شنبه شب‌ها، رهبر انقلاب که تازه از جبهه برگشته بودند، به مسجد ابوذر رفتند تا مانند همیشه جلسات فرهنگی و تبیینی خود را ادامه دهند. گروهک فرقان که پیش از این، ترور مغزهای متفکر انقلاب اسلامی را در دستور کار قرار داده و شهید مطهری را هم به شهادت رسانده بود، از فرصت حضور امام جمعهٔ تهران در مسجد ابوذر برای ترور ایشان استفاده کرد. فرقان طراحی ترور خود را به صورت دقیق انجام داده بود، اما “مشیت الهی” جور دیگری رقم خورد. برای همین، علیرغم انجام شدن ترور، رهبر انقلاب، با وجود جراحت‌های شدید، زنده ماندند.

۳۶ سال بعد از آن روز، مستندی از تلویزیون به‌همین مناسبت پخش می‌شود. در بخشی از این مستند، دوربین سمت کتابخانهٔ این مسجد رفته و از کتاب‌های موجود در آن چند فریمی نشان می‌دهد. دست بر قضا، رهبر انقلاب این بخش از مستند را می‌بینند و همین هم انگیزه‌ای می‌شود برای ایشان، که تعدادی کتاب، به کتابخانهٔ این مسجد اهدا کنند.

چند روز بعد، نماینده‌ای از طرف ایشان، ۱۱۵ جلد که شامل ۴۲ عنوان کتاب بود، همراه با دستخطی از رهبر انقلاب، به این مسجد برده و تحویل امام جماعت آن می‌دهند. کتاب‌هایی که بیشتر آنها جنبه “دینی” و “اخلاقی” دارند. کتاب‌هایی نظیر نهج‌البلاغه (ترجمهٔ مرحوم دشتی)، میزان‌الحکمة، کیمیای سعادت، شرح گلشن راز، اسرارالصلوة، فیه ما فیه و مجلدات مختلف اخلاق ربانی حاج‌آقا مجتبی تهرانی در بین آنها خودنمایی بیشتری می‌کنند.

در این بین برخی کتاب‌ها نیز جنبهٔ فرهنگی و اجتماعی دارند، کتاب‌هایی مانند دریغ است ایران که ویران شود، علل انحطاط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن، اصحاب امام حسن مجتبی(ع)، نقش وهابیت در ترویج خشونت و اسلام‌هراسی در دنیای کنونی و فرهنگ فارسی عمید. چند کتاب هم با موضوع دفاع مقدس در آنها به چشم می‌خورد، کتاب‌هایی چون رمز موفقیت در فرماندهی، سر دلبران، افلاکی خاکی، بلندای نخل، بگو ببارد باران، شهید از حرم تا به حرم، درد شیرین و خداحافظ دنیا.

تصاويری از کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر تهران

دانلودmp4 سه مگابایت

اسامی و مشخصات کتاب های هدیه امام خامنه ای به مسجد ابوذر را در ادامه میخوانید 

عکس بزرگ | نسخه پی دی اف لیست

فهرست کتاب‌های اهدایی رهبر انقلاب به کتابخانه مسجد ابوذر تهران (تیرماه ۱۳۹۶)
ردیف عنوان کتاب نویسنده تعداد جلد
۱ ترجمه تفسیر روایی البرهان علامه سید هاشم برهانی ۹
۲ میزان الحکمة محمد محمدی ری‌شهری ۱۵
۳ معجم الاحادیث المعتبره محمد آصف المحسنی ۸
۴ ترجمه تفسیر شریف صافی ملامحسن فیض کاشانی ۶
۵ متن و ترجمه عیون اخبار الرضا علیه‌السلام شیخ صدوق ۲
۶ فرهنگ فارسی عمید حسن عمید ۳
۷ شرح نهج‌البلاغه ابن میثم کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی ۵
۸ سرّ الاِسراء فی شرح حدیث المعراج علی سعادت‌پرور ۲
۹ نهج‌البلاغه علی علیه‌السلام ترجمه: داریوش شاهین ۱
۱۰ نهج‌البلاغه ترجمه: محمد دشتی ۱
۱۱ نهج‌البلاغه منظوم محمدحسین سلطانی لرگانی کجوری ۱
۱۲ نهج‌البلاغه شیخ محمد عبده ۳
۱۳ مختاراتٌ مبّوبّة من نهج‌البلاغة سید عطیه ابوالنجا ۱
۱۴ نهج‌البلاغه منظوم (خطبه‌ها) علی توکلی ۱
۱۵ اسرار الصلواة حاج میرزا جواد ملکی تبریزی
(ترجمه: رضا رجب‌زاده)
۱
۱۶ فیه ما فیه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی
(مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر بهمن نزهت)
۱
۱۷ دریغ است ایران که ویران شود پروفسور فرامرز رفیع‌پور ۱
۱۸ قاموس عصری (عربی – فارسی) محمد غفرانی ۱
۱۹ NAHJUL BALAGHA Ansariyan Publication ۱
۲۰ کیمیای سعادت امام محمد غزالی ۱
۲۱ ترجمه کامل الزیارات ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی
(ترجمه: امیر وکیلیان)
۱
۲۲ شرح گلشن راز شیخ محمد لاهیجی ۱
۲۳ مقتل معصومین علیهم‌السلام (جلد اول) گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (علیه‌السلام) ۱
۲۴ فرهنگ معاصر عربی فارسی عبدالنّبی قیّم ۱
۲۵ لطایفی از قرآن کریم
(برگزیده از کشف الاسرار و عدّةالابرار)
رشیدالدین میبدی
(به کوشش دکتر محمدمهدی رکنی)
۱
۲۶ علل انحطاط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن کریم احمدعلی قانع ۱
۲۷ نقش وهابیت در ترویج خشونت و اسلام‌هراسی در دنیای کنونی (قرن ۲۱) رضا محمدیان ۱
۲۸ رمز موفقیت در فرماندهی
(یادواره سردار رشید سپاه اسلام شهید مهدی زین‌الدین و برادرش مجید)
تهیه و تنظیم از واحد تبلیغات لشکر علی‌بن‌ابیطالب (ع) و ستاد ناحیه مرکزی ۱
۲۹ بگو ببارد باران
(مستند روایی زندگی شهید احمدرضا احدی)
مرضیه نظرلو ۱
۳۰ سرّ دلبران تهیه و تنظیم: کنگره شهید سردار پاسدار مهدی زین‌الدین ۱
۳۱ افلاکی خاکی
(مجموعه خاطراتی از سرلشکر پاسدار شهید مهدی زین‌الدین)
به کوشش: علی بهشتی‌پور – محمد خامه‌یار ۱
۳۲ بلندای نخل صفرعلی مرادی ۱
۳۳ شهید از حرم تا به حرم
(دلاورمرد عملیات‌های نبل و الزهراء شهید رضا عادلی)
محمود زهرتی ۱
۳۴ درد شیرین به کوشش: ابوالفتح مؤمن ۱
۳۵ خداحافظ دنیا
(خاطرات مدافع حرم شهید حاج محمد شالیکار)
مصیب معصومیان ۱
۳۶ اصحاب امام حسن مجتبی علیه‌السلام جمعی از پژوهشگران پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام ۱
۳۷ اخلاق ربانی
خوف و رجاء
عرفان اسلامی
حاج آقا مجتبی تهرانی ۱
۳۸ اخلاق ربانی
تأدیب غضب
خوف و رجاء
حاج آقا مجتبی تهرانی ۳
۳۹ اخلاق ربانی
تأدیب غضب
نفس و اوصاف آن
حاج آقا مجتبی تهرانی ۴
۴۰ اخلاق ربانی
تأدیب غضب
نفس و حالات آن
حاج آقا مجتبی تهرانی ۵
۴۱ اخلاق ربانی
تأدیب غضب
عُجب و انکسار
حاج آقا مجتبی تهرانی ۶
۴۲ اخلاق ربانی
تأدیب غضب
کبر و تواضع
حاج آقا مجتبی تهرانی ۷
۴۳ اخلاق ربانی
تأدیب شهوت
شهوت شکم، جنسی، ازدواج و فواید آن
حاج آقا مجتبی تهرانی ۹

*

ماجرای مستندی که ايشان، تير۹۶ از تلویزیون مشاهده کردند و باعث هدیه این کتاب‌ها شد

دانلود mp4 : نسخه 7مگابایتی | نسخه31 مگابایتی

[su_note]

در ادامه بخوانید »» رمان « من او » اثر رضا امیرخانی [کتابی که هر حزب اللهی باید بخواند]

در ادامه بخوانید »» اصلاح طلبان بر خلاف اندیشه امام خمینی(ره)+(ویژه نامه)

[/su_note]

دسته‌ها
معرفی

کتاب یوما ؛ روایت زنی از 1400 سال قبل برای دختران امروز

کتاب یوما
کتاب یوما

رمان یوما نوشته مریم راهی اثری است که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقه‌ای، حرف‌هایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است.

نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعت­های منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانه‌هایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف می‌کند که بیشتر از جذابیت‌های قصه­ پردازانه، از منظر روایت لذت­بخش است.

نویسنده کتاب یوما با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر می­دهد و در واقع چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان می‌نشاند. او راوی سکنات و وجنات خدیجه کبری در آستانه میلاد حضرت زهراست.

نویسنده در این نقش به زیبایی هر چه تمامتر تصویری مینیاتوری و بسیار تأثیرگذار از شیفتگی بانوی بزرگ اسلام به پیامبر اکرم را تصویر کرده است. خلق صحنه‌هایی چون عطرآمیز شدن بدن کودکانی که پیامبر آنان را نوازش کرده و یا دیالوگ‌هایی که نمایانگر گفتگوی رسول اکرم (ص) با خدیجه است از درخشان‌ترین و ماندگارترین بخش‌های این رمان از این منظر است.

از سوی دیگر این داستان تصویری رئالیستی از مکه و مدینه در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) به تصویر می‌کشد و به طور غیر مستقیم به ارزش‌گذاری‌های اجتماعی اعراب جاهلیت اشاره می‌کند؛ به روشنی و البته به دور از هرگونه بیرون­زدگی از اسلوب داستان.

جدای از این، موفقیت مهم نویسنده در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم است. نویسنده برای این منظور با بهره‌گیری هوشمندانه و بسیار هنرمندانه از ادبیات و واژه‌ها، جان باورها و اعتقادات اعراب در دوران بعثت را در قالب دیالوگ‌هایی که نشان از توان اعراب آن دوران در بهره‌مندی از کلمات و واژگان نیز هست به تصویر می‌کشد.

این هنرمندی در لفاظی‌های شخصیت‌هایی مانند ام­جمیل به بهترین شکل ممکن خود را به تصویر کشیده و جذابیت متن را دوچندان می‌کند. از این نقطه نگاه شاید بتوان استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهره‌های منفی را یکی از موفقیت‌های مهم این رمان دانست.

[su_note]

در ادامه بخوانید »» راهکارهای استاد شهاب مرادی برای احیای نام حضرت خدیجه (س)

[/su_note]

نام رمان یوما برگرفته از عبارتی است عربی که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق می‌کند. این نام توسط نویسنده چنان هوشمندانه در بخش‌هایی از متن قرار گرفته است که مخاطب پس از به پایان رساندن کتاب، ناخودآگاه به معنای آن پی برده و علت اطلاق آن به چنین بانویی را درک می‌کند.
کتاب یوما
کتاب یوما

[su_note note_color=”#BBDEFB”]

درباره سرکار خانم مریم راهی 

مریم راهی، کارشناس ارشد زبان شناسی همگانی و متولد 1359در تهران است. وی مدرس زبان انگلیسی است و در مجله های مختلفی نویسندگی کرده است. از او تاکنون کتاب های «دو چشم بر آسمان» و «برپا» منتشر شده است. جدیدترین کتاب راهی، «یوما»»، درباره زندگی حضرت خدیجه (س) است.

[/su_note]

برشی از کتاب یوما به قلم مریم راهی

.

کنیزکان از آن سوی پرده به تهنیت، چنان هلهله ای به پا می کنند که در تمام بطحاء می پیچد. آنگاه خدیجه که دوشادوش زنان به این سوی پرده آمده و در حضور ابوطالب سر از زمین برنمی گیرد، به سرخی گونه از شدت شرم می گوید:

– و از خدایم می خواهم که عزتم بخشد در کنار بنده محبوبش محمد امین…

صدای هلهله ای دیگر از آن سوی پرده در سرسرا می پیچد که ابوطالب و عمرو سخن از مهریه پیش می کشند و مقدارش را معلوم می کنند. طبق شیرینی را از روی کرسی برمی دارم و سوی میهمانان می روم. هنوز مانده تا به بانویم برسم که صدای هلهله ای دیگر برمی خیزد و غلامان، سراسر سرای را به نور مشعل ها منور می گردانند، عود می سوزانند، و طبق شربت و شیرینی و میوه می چرخانند. کنیزکان بر مشت زنان دانه های انار می ریزند و درها را به روی ایتام بطحاء می گشایند تا در ضیافت مادرشان گل به دامانش ریزند.

انتشارات نیستان کتاب رمان «یوما» را در 212 صفحه و با قیمت 13000 تومان منتشر کرده است

برای خرید آنلاین کتاب یوما از پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید

تماشا کنید : گزارش شبکه افق در مراسم معرفی کتاب یوما 

دانلود   (7مگابایت)

[su_note]

در ادامه بخوانید »» کتاب بهم میاد ؟! اثر رنده عبد الفتاح [رمان ویژه دختران نوجوان]

[/su_note]

دسته‌ها
معرفی

کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد [زندگی‌دختری‌آسیایی‌الاصل]

کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد

 

کتاب « عشق زیر روسری » داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان محمد. او تحصیل‌کردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. برای آشنایی با کتاب و راه های خرید آن در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید

 

داستان‌هایی از این دست، ناشنیده مانده‌اند و یا جرأت بازگو کردن نیافته‌اند. داستانی که نشان می‌دهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دل‌های تپنده هست و رؤیاهایی از عشق».

 

 

این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامه‌نگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.

 

 

«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیده‌اند را بر می‌دارد، با ولع تمام، پاکت را پاره می‌کند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بی‌آنکه اسمی پای آن ببیند پی‌می‌برد متعلق است به… فرستندهٔ کارت را همان روز می‌بیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگی‌اش می‌پرسد: آیا تو به من علاقه‌مندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان می‌شود؟»

 

 

عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهٔ ناخوشایندی‌ها و نرسیدن‌ها، در پس همهٔ تندی‌های «شلینا» برای یافتن شاهزادهٔ افسانه‌ای خود. او به دنبال آن نیمهٔ گمشده می‌گردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است.

 

 

عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین می‌یابد و همین چه ساده‌لوحانه می‌تواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون می‌کند. بی‌آنکه خود بداند.

 

 

کتاب عشق زیر روسری داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان‌محمد. او تحصیل‌کردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد.

 

 

آیا روسری‌اش که همان مسلمانی اوست پس معرکه می‌ماند و بی‌خیال عشق گمشدهٔ خود می‌شود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.

 

داستان‌هایی از این دست، ناشنیده مانده‌اند و یا جرأت بازگو کردن نیافته‌اند. داستانی‌هایی که نشان می‌دهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دل‌های تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تک‌بعدی و نهفته در پس حجاب‌های ماتشان می‌دانند».

 

 

اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامه‌نگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.

 

 

کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمی‌شود. او به دنبال اثبات منیت‌های خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحه‌گری به عرصهٔ نمایش بگذارد.

 

 

از زاویهٔ دیگر او قد علم می‌کند، در نظر تمام «خاله خان‌باجی‌ها»یی که فکر می‌کنند دختر نباید هر کاری که دلش می‌خواهد بکند، در عین آداب و پای‌بندی‌اش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی.

 

او تصمیم می‌گیرد تا پای اراده‌اش را قوی کند با فتح یک قله، قله‌ای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربه‌ای شورانگیز و متحول‌کننده است. تجربه‌ای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیت‌های موجود برای ازدواج، مثل بنگاه‌های ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو می‌کند. اما می‌بیند که…

 

شلینا مسلمان‌زاده است اما خودش تصمیم می‌گیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیج‌کننده و توان‌فرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان می‌دهد.

 

 

عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برج‌های دوقلو و هجمه‌هایی که رنگ او، او و روسری او را نشان می‌کرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکم‌تر و مقاوم‌تر از قبل به راه خود و ادامهٔ فعالیت‌های اجتماعی‌اش علی‌رغم بدبینی‌هایی که بود ادامه می‌دهد.

 

در آن فضا پوشیدن روسری کار ساده‌ای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونه‌ای ابراز عقیدهٔ عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز می‌پوشید و گمان نمی‌کرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحت‌کننده باشد.

 

شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به 10 زبان صحبت می‌کرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خان‌باجی‌ها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهٔ گمشده‌اش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونی‌اش پرت کرده بود.

 

اما مصمم‌تر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقات‌هایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهٔ این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.

کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد

کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد  اولین بار در سال 2009 در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمه‌های آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.

آقای محسن بدره آن را به فارسی ترجمه کرده است

 

 

در ادامه بخش کوتاهی از کتاب مفید « عشق زیر روسری » را میخوانیم 

 

 

《از اینکه با حجابم خوشحال باشد.》

 

ناراحت بودم ازینکه مجبور بودم تصریح کنم که مرد مسلمان،بابت روسری ام و محجوبانه لباس پوشیدنم،باید خوشحال باشد؛چون فکر میکردم این یکی از اقتضائات مسلمانی است….نمیخواستم کسی زیبایی ام را برای این و آن نمایش بدهد.میخواستم حامی انتخابهایم باشد…مردی را میخواستم که بخواهد همسرش مورد احترام و مایهٔ افتخارش باشد و در خلوت برای شوهرش جذابیتی مقاومت ناپذیر داشته باشد.

صفحه 103

 

 

برای خرید کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید 

توضیحات کتاب را در سایت انتشارات آرما بخوانید

برای ارتباط و تماس با سایت نشر آرما اینجا کلیک کنید

طبق معرفی سایت رسمی نشر آرما برای خرید کتاب می تونید از چهار سوق استفاده کنید

 

دسته‌ها
معرفی

رمان « من او » اثر رضا امیرخانی [کتابی که باید بخوانیم]

رمان « من او » اثر رضا امیرخانی
رمان « من او » اثر رضا امیرخانی

 

رمان « من او » اثر رضا امیرخانی که فراز و نشیب یک زندگی را از محله های قدیم تهران تا پاریس بیان می کند. سبک جذاب و بدیع «من او» باعث شد تا علاوه بر مخاطبین حرفه ای و کارشناسان صاحب نظر با مخاطبین عام نیز ارتباط برقرار کرده و بارها تجدید چاپ شود. در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید

 

داستان کتاب من او مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است. راوی، قهرمان داستان هم هست، ماجراهای زندگی خود را، از کودکی تا مرگ، روایت می کند. علی فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است و درجنوب شهر زندگی می کند.

 

در کودکی، پدر خود را از دست می دهد و تحت نظر پدر بزرگش بزرگ می شود. در نوجوانی به مهتاب، هم بازی دوره کودکی خود، دل می بندد. ولی این علاقه به ………….. 

***

این سخن حقی است که اگر ما بخواهیم ادبیات داستانی ما در دنیا مورد اعتنا واقع شود باید به ریشه ها برگردیم و از مضامین گنجینه ادبیات کهن مدد بگیریم. اتفاقاً تاکنون تلاش کرده اند اما موفقیت چشم گیری نیافته اند. از این بابت رمان من او جهش بزرگی است به سوی این هدف بزرگ. مضمون اصلی این رمان عشق است اما نه عشق به معنای رایج امروزی آن بلکه عشق به همان معنا که بزرگان ادب و هنر ما در آثارشان مایه گرفته اند.

 

[su_note]

معرفی کتاب »» پنجشنبه فیروزه ای ؛تجربه‌ای متفاوت از رمان دینی

[/su_note]

 

بخش هایی از کتاب ”  رمان « من او » اثر رضا امیرخانی  ” را می خوانیم :

 

-تو برای چی رو میگیری؟

 

-خب،برای اینکه نامحرم نبیندم…قبول!کریم هم نامحرم است،اما…

 

باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود .دست مریم را در دست گرفت:

 

-هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. و اِلا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثلِ همین کریم، اصلا خودیه…نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیقِ آدمه .یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.

 

-این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از…

 

باب جون حرف مریم را برید:

 

-حکمتش را ول کن. این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیقِ آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطرِ حکمت داده ای، نه به خاطرِ لوطی گری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟

 

 

کتاب من او توسط انتشاران افق به چاپ رسیده است

برای خرید آنلاین کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید

مشخصات کتاب در سایت انتشارات افق را اینجا بخوانید

مراکز توزیع کتاب و کتاب فروشی های نشر افق را اینجا ببینید

 

 

دسته‌ها
کیوسک

بخش های جالب کتاب مسیح در شب قدر را بخوانید

بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. امروز می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «بنیانا» بخوانید

 

در طی سال‌های گذشته کتاب‌های مختلفی پیرامون خاطرات و برخوردهای مقام معظم رهبری در موقعیت‌های مختلف چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری ایشان منتشر شده است که هرکدام به نوبه خود بسیار جذاب و دلنشین است؛ اما شاید هیچکس انتظار آن را نداشته باشد که رهبر کشور بزرگی همچون ایران با هزاران مشکل و دلمشغولی، حتی به اقلیت‌های مذهبی کشورش توجه کند. موضوعی که می‌توان آن را با خواندن کتاب «مسیح در شب قدر» به خوبی درک کرد.

 

مسیح در شب قدر ، دومین کتاب از مجموعه کتاب‌های «خورشید در مهبط ملائکـة الله» است که روایتی از حضور مقام معظم رهبری در منازل خانواده‎های شهدای مسیحی کشورمان است. دیدارهایی متفاوت که می‌تواند هر خواننده‌ای را به خود جذب کند.

 

روایت اتفاقات پیش آمده در این دیدارها در قالب داستانی و با استفاده از راوی‌ای متفاوت برای هر داستان در کنار بهره‌گیری از عکس‌هایی جذاب و دیدنی برای هر بخش، توانسته اثری متفاوت را در حوزه خاطره نگاری روانه بازار نشر کند. علاوه بر این، گردآورندگان اثر در هر داستان نکاتی زیبا درباره شهید، خاطرات و نحوه شهادتش آورده‌اند که باعث می‌شود خوانندگان آن بیشتر با قهرمانان کشورشان آشنا شوند.

 

کتاب مسیح در شب قدر
کتاب مسیح در شب قدر

 

مسیح در شب قدر، در خود بیست و سه فصل را گنجانده است که با مقدمه‌ای نسبتا طولانی ولی ابتکاری و نو همراه شده است و در آن به موضوعاتی همچون زندگی حضرت مسیح، ارتباط میان ادیان اسلام و مسیحیت و رابطه جمهوری اسلامی با مسیحیت و اقلیت‌های مذهبی پرداخته است.

 

قسمت پایانی کتاب، شامل ضمیمه‌ای کامل از نام و تصویر تمام شهدای ارمنی و آشوری کشورمان است و علاوه بر آن، پنج پیوست از بیانات و مکتوبات مقام معظم رهبری که در آن به موضوعاتی که با این کتاب ارتباط دارد و یا در دیدارهایشان، اشاره‌ای به آنها داشته‌اند، پرداخته است.   

 

این اثر را موسسه فرهنگی ایمان جهادی یا همان انتشارات صهبا در ۴۹۶ صفحه و با دو قیمت ۱۸ هزار تومان (جلد نرم) و ۲۳ هزارتومان (جلد سخت) منتشر کرده است که البته دلیل قیمت بالای کتاب هم به خاطر چاپ تمام رنگی آن است. هر چند که این موضوع نتوانسته بر فروش این کتاب خواندنی و دلنشین اثرگذار باشد.

 

مسیح در شب قدر
مسیح در شب قدر

 

پرده اول: جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهید گالوست بابومیان در تاریخ ۶۸/۱۰/۷

 

شهید بمباران اهواز، تاریخ شهادت: ۵۹/۷/۱۷

 

گالوست بیش از سی سال بود که در بخش کامپیوتر شرکت نفت کار می‌کرد؛ در جریان انقلاب و اعتصاب، جلودار بود و حالا در این شرایط بحرانی کشور، تجربه‌اش برای ادارهٔ کشور و ادامهٔ جریان نفت در لوله‌ها واجب بود. خودش هم پای رفتن نداشت، گرچه دلش حسابی تنگ شده بود. جنگ که شروع شد، بچه‌ها را فرستاد خانهٔ برادرش در تهران و خودش ماند اهواز. دیشب که با آن‌ها تلفنی صحبت کرده بود، از همه بیشتر مادرش اصرار می‌کرد که برگردد تهران.                                                                             

 

– پسرم، گالوست جان! پس‌فردا عراقی‌ها اهواز را می‌گیرند، آن وقت معلوم نیست چه بلایی سرت بیاورند. این‌ها مثل مسلمانان ایران نیستند؛ امروز همسایه‌مان می‌گفت این‌ها همان‌هایی هستند که امام حسین را کشتند. تو که نظامی نیستی، بیا برگرد تهران.                                                                            

 

مادر بود دیگر؛ گفت: «چشم، همین روزها می‌آیم.» راست هم می‌گفت؛ قرار بود آن روز اسناد مهمّی را با قطار ببرد تهران. مادر را راحت راضی کرد، اما بعد از حرف زدن با بچه‌ها، باید دل خودش را راضی می‌کرد. واروژان ده ساله بود و تالین شش ساله و چقدر خوش زبان؛ تازه از تلویزیون فارسی یاد گرفته بود و با ارمنی قاطی می‌کرد! ساعت نه شب اخبار شانزدهم مهر پنجاه و نه، هفدهمین روز جنگ، از تلویزیون؛ وقتی آتش و دود بالای برج‌های پالایشگاه را دید، خشم و نگرانی بر دلتنگی‌اش غالب شد و عزمش را جَزم کرد بر ماندن و کمک کردن به ادامهٔ تولید نفت کشور.

                                                                                     

از شرکت مستقیم رفت سمت راه‌آهن اهواز. ایستگاه راه‌آهن شلوغ بود. هنوز به پای قطار نرسیده بود که صدای آژیر و بعد جنگندهٔ عراقی فضا را پر کرد. گالوست خیره شده بود به آسمان. دید که چندین نقطهٔ سیاه از هواپیما جدا شدند و با سرعت به زمین سقوط کردند. گالوست توان حرکت نداشت، آخرین تصویر مقابل چشمش واروژان و تالین و همسرش هاسمیک بودند…

                                           

… هاسمیک بهت‌زده مانده بود و تا صبح اسم شوهرش را تکرار می‌کرد؛ گالوست، گالوست…              

گالوست در زبان ارمنی به معنای «بشارت بازگشت» است؛ اما «بشارت بازگشت» بازنگشت.                 

 

صبح پنج‌شنبه خبر دادند امشب اگر خانه هستید، یکی از مسئولین کشور، چند دقیقه‌ای مهمانتان باشند. گفتم بفرمایید، خواهش می‌کنم. بعد هم به برادر گالوست و شوهر خواهرم خبر دادم که بیایند خانهٔ ما. واروژان و تالین هیچ‌کدام از خبر مهمان خوشحال نشدند، چون ایام امتحاناتشان بود و حسابی درس داشتند. تالین دبیرستانی است و واروژان دانشجوی پزشکی. روزی که پزشکی قبول شد، تمام خستگی چند سال کار و زندگی بدون گالوست از تنم بیرون رفت. واروژان با سهمیهٔ فرزندان شهدا قبول شد؛ اصرار هم دارد این را همه جا بگوید؛ با غرور می‌گوید پدرم شهید شده و جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!

 

سه ساعتی از غروب گذشته که مهمانمان از راه می‌رسد. من و برادر گالوست و شوهرخواهرم، همین‌طور مبهوت مانده‌ایم و توان هیچ کاری را نداریم.

                                                                      

حاج‌آقا خامنه‌ای با ما سلام و احوال‌پرسی می‌کنند و همراه بقیه روی مبل می‌نشینند. ما هیچ‌کداممان توان صحبت کردن نداریم. ایشان بعد از سلام واحوال‌پرسی، خودشان صحبت را شروع می‌کنند: پدر شهید، این آقا هستند؟

مسیح در شب قدر
مسیح در شب قدر

 

احتمالا چون اکثر شهدای ارمنی سربازان جوان هستند، آقا فکر کرده‌اند این عکس پدر شهید است. می‌گویم: این آقا خودش شهید شده.  

– عجب! آقا شهید شدند؟ 

– بله.  

– شما همسرشان هستید؟  

– بله.  

 

دارم از خجالت آب می‌شوم تا حالا با یک روحانی معمولی مسلمان هم صحبت نکرده‌ام؛ حالا بزرگترین مقام روحانی کشور مقابلم نشسته‌اند و با من حرف می‌زنند.

[مکالمات رهبری با همسر و برادر شهید در فضایی گرم و صمیمی ادامه می‌یابد طوری‌که جمع از سادگی و بدون تکلّف بودن ایشان به وجد آمده و کاملاً دلهره و خجالت را کنار می‌گذارند و با آقا هم‌کلام می‌شوند.]

 

چند دقیقه‌ای در سکوت می‌گذرد. هیچ‌کداممان باورمان نمی‌شود که چند دقیقه پیش، رهبر کشور ایران، اینجا کنار ما نشسته بودند، چای می‌نوشیدند و صحبت می‌کردند!

 

پرده دوم: مسیح در شب قدر   

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهیدان هایقان و ادموند موسسیان و منزل شهید گاگیک تومانیان در تاریخ ۷۷/۱۰/۱۱

 

شهید هایقان موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۶/۱۲  

شهید ادموند موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۳/۲۳ 

شهید گاگیک تومانیان، محل شهادت مریوان، تاریخ شهادت: ۶۶/۵/۲۴

 

زمستان سردی است، برف و یخ خیابان‌ها را پوشانده؛ اما گرمای ماه رمضان به اوج رسیده‌است. شب‌های نوزدهم و بیست‌ویکم گذشته و امشب شب بیست‌وسوم است؛ شبی که احتمال قدر بودنش، از دوشب قبل هم بیشتر است. پس برای هر مسلمانی، امشب باید مهم‌ترین شب سال باشد. با ارزش‌ترین ماه سال، ماه رمضان و بالاترین شب ماه رمضان، شب قدر است. شبی که سرنوشت سال آیندهٔ تمام انسان‌ها در آن نوشته می‌شود. این شب‌ها رنگ و بوی عزا هم دارند. این پنجمین شب است که بر مصیبت حضرت علی(ع)  اشک می‌ریزیم.  

 

همیشه در شب‌های قدر به این فکر می‌کنم که دعاها و درخواست‌های حضرت آقا در این شب‌ها چیست؟  

 

به امشب امید بسته‌ام و برنامه چیده‌ام و زمان‌بندی کرده‌ام؛ بسیار اعمال، آداب و خواسته دارم. باز هم با خود می‌اندیشم که من ناچیز، این همه حاجت دارم، رهبرمان با این همه دغدغه برای انقلاب و کشور و جهان اسلام، چه شرایطی در شب قدر دارند. چه برنامه‌ای ریخته‌اند؟ و کدام عمل را برای تقرب به خدا مناسب‌تر یافته‌اند؟

 

[su_note]

حتما بخوانید »» داستان ظهور مسیح + لینک دانلود مستقیم

[/su_note]

 

در همین فکرها هستم که صدای تلفن بلند می‌شود. از دفتر است، گفته می‌شود که امشب برنامهٔ رفتن به منازل خانوادهٔ شهدا داریم.

 

عجب! امشب؟! با دلخوری و ناراحتی از این فرصت سوزی، خودم را به دفتر می‌رسانم. با دیدن فضای عزادار شهر و مردمی که به سمت مسجد حرکت می‌کنند، ناراحتی‌ام بیشتر شده؛ آقا را که می‌بینم و سلام می‌کنم همهٔ این فکرها از ذهنم کنار می‌رود، فضای حضور ایشان دلم را پُر می‌کند…  

 

پشت سر آقا از پله‌های خانه بالا می‌رویم، متوجه می‌شویم این خانواده دو شهید دارد؛ هم پسر و هم پدر.

 

پسری بیست ساله مقابل در ایستاده. بهت‌زده، جواب سلام آقا را می‌دهد! بانویی شصت و چند ساله چند بار پشت سر هم، دست‌پاچه به آقا می‌گوید: «خیلی خوش آمدید، خیلی خوش آمدید». 

[و این آغاز اولین دیدار آن شب است]  

 

در خانهٔ دوم دو خانم حدوداً شصت ساله و چهل ساله به استقبال آقا می‌آیند. آقا نمی‌نشینند تا ببینند مادر شهید کجا می‌نشیند.

 

[از همه چیز صحبت می‌شود، این‌که شهید چند ساله بوده و چگونه به شهادت رسیده تا اوضاع و احوال کنونی این خانواده، از رسم و رسوم و آداب عبادت ارامنه و دیگر بحث‌ها در مورد زبان ارمنی]  

بحث به اینجا می‌رسد که آقای وارطانیان [نمایندهٔ ارامنه در مجلس شورای اسلامی] از وسعت اطلاعات آقا متعجب می‌شود؛ به قابی که به دیوار نصب شده اشاره می‌کند، تصویر یک کلیسای بزرگ است.  

 

– دو نفر از حواریون به ایران آمدند که مزار یکی‌شان در این کلیسای تادئوس است     .

– عجب! همین قره‌کلیسای معروف؟!   

 

وارطانیان با لبخندی حاکی از خوشحالی که آقا قره‌کلیسا را می‌شناسند، بلند می‌شود و قاب عکس را به آقا می‌دهد.

 

– این کلیسا، حکم واتیکان را برای ارامنهٔ سراسر جهان دارد. در واقع واتیکان هم مزار یکی دیگر از حواریون است.

آقا نام آن حواری را که در قره‌کلیسا مدفون است را می‌پرسند.

– تادئوس. از یازده حواریون حضرت عیسی، دو نفرشان در ایران شهید شدند. در نقاشی معروف شام آخر داوینچی هم تصویرش کشیده شده.   

– از این دو حواری، آثاری هم در انجیل هست؟

– بله! بله! داریم.

– نام ارمنی این کلیسا چیست؟

– سن تادئوس.

 

 

[صحبت‌ها ادامه می‌یابد در حالی‌که میزبانان فارغ از آقا رو به مادر و خواهر شهید می‌نشینند و برایشان دعا می‌کنند.]

– امیدواریم دل شما شاد باشد. این غم‌های بزرگ تأثیرش در شما، ایجاد نورانیت باشد. چون این غم‌ها و این فشارهای روحی، در انسان نورانیت ایجاد می‌کند و رحمت الهی را جلب می‌کند. خودمان را باید اهل قبول رحمت الهی بکنیم. 

 

بعد این جملات، آقا، دو هدیه به مادر و خواهر شهید می‌دهند. 

 

وقتی سوال شد که مادر شهید خدمت آقا چه عرضی دارند، مادر، شهید با ادب، اشک چشمش را پاک می‌کند.

 

– ما هیچ چیز نمی‌خواهیم. اگر قرار است کمکی به ما بکنند، خواهش می‌کنم به شهدایی که بچهٔ کوچک دارند، به آن‌ها کمک بکنند. من خیلی راضی می‌شوم به آن‌ها کمک بشود.

 

راستش در برابر این مادر شهید، احساس خضوعی تعریف ناپذیر پیدا کردم. مادران شهدا از ناشناس‌ترین نعمت‌های پوشیدهٔ خدا هستند! 

آقا با گفتن جملهٔ «ان‌شاءالله موفق باشید» برمی‌خیزند و از خانوادهٔ شهید گاگیک تومانیان خداحافظی می‌کنند.

 

همیشه در شب‌های قدر فکر می‌کردم که چه عمل و عبادتی، بیشترین اثر را در سرنوشت ملت و انقلاب ما، در سال آینده دارد؟ حالا فکر می‌کنم لبخند رضایت مادر شهید تومانیان و دعای او، یکی از مؤثرترین اعمال شب قدر باشد.

 

در این شرایط، رهبر حکیم ما، با الهامات الهی و استمداد از تعالیم علوی، با فراست دریافته‌اند که افضل اعمال شب قدر امسالشان، شاد کردن دل آن‌هایی است که رنج کشیدند و ملامت چشیدند، اما نشکستند.

 

پرده سوم: عیسی دم

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهید وارطان آقاخانیان در تاریخ ۶۴/۱۰/۵

شهید وارطان آقاخانیان، محل شهادت: جزیرهٔ مجنون، عراق، تاریخ شهادت: ۶۴/۹/۱۸

 

 

شب، شب عید است، شب میلاد حضرت مسیح. قرار است اولین جایی که به‌عنوان عید دیدنی می‌رویم، منزل عموگابریل باشد. به زبان ارمنی شعر می‌گویم و به اشعار بزرگان شعر فارسی بسیار علاقه مندم. مقالهٔ «حافظ و مسیح»ام را امروز در مجلهٔ پروین چاپ کرده‌اند.

 

خانهٔ عموگابریل حسابی شلوغ است و اکثر فامیل جمع شده‌اند اینجا. همه هستند به‌جز پسرعموی جوانم، وارطان. سلطهٔ غم و غصه، رنگ کریسمس را از خانه زدوده، عموگابریل و زن‌عمو در این پانزده روز، به‌اندازهٔ پانزده سال پیر شده‌اند. 

 

زنگ خانه به صدا درمی‌آید و لحظاتی بعد، پسرعمویم با دو جوان که ارمنی هم نیستند، یاالله گویان وارد خانه می‌شوند. ظاهراً از قبل قرار بوده که گروهی امشب بیایند و مصاحبه‌ای تهیه کنند. نمی‌دانم عمو و زن عمو با این حال و روز، با چه دل و دماغی می‌خواهند حرف بزنند. هر چه باشد فقط دو هفته از شهادت وارطان گذشته است.

 

دو جوان عمو را به گوشه‌ای خلوت می‌کشانند و چیزهایی به او می‌گویند، رنگ چهرهٔ عمو از شنیدن حرف‌های جوان عوض می‌شود! 

 

عمو بعد از شنیدن حرف‌های جوان، سریع به طرف جمع ما می‌آید و می‌گوید: مهمان مهمی الآن به خانمان می‌آید. از تعجب چشمانم گرد می‌شود! کیست که به‌خاطرش عمو سرزنده شد؟  

خدای من! باور کردنی نیست! این کسی که از در وارد شد و با تک تک ما سلام و احوال‌پرسی کرد، آقای خامنه‌ای است.

 

 

آقای خامنه‌ای خیره به قاب عکس وارطان شده‌اند و عمو و زن عمو و همهٔ ما خیره به ایشان! از نزدیک، چهره‌شان، عجیب روشن و تماشایی است! از ایشان چند خاطرهٔ خیلی برجسته در ذهن دارم، همین چند ماه پیش که در نماز جمعه تهران، بمبی منفجر شد، به خودم بالیدم برای داشتن یک چنین رئیس جمهور شجاعی! اما وقتی این رفتار مهرمندانهٔ آقای خامنه‌ای را کنار آن سخنرانی‌های قاطعشان قرار می‌دهم، می‌فهمم که سکهٔ شجاعت و صلابت و اقتدار ایشان، روی دیگری هم دارد: محبت و مهربانی و لطافتی که بی حد و مرز می‌نماید.

 

آقای خامنه‌ای با صحبت‌هایی شیرین و جذاب و دلنشین، دربارهٔ ارادت مسلمان‌ها به حضرت عیسی مسیح و شهدای مسیحی صدر مسیحیت، حرف‌هایشان را پی می‌گیرند. ایشان زمانی عزم رفتن می‌کنند که دیگر از فضای اندوه‌بار خانه، اثری نمانده‌است و غم و غصه از چهره‌ها رفته است.

 

از همان موقعی که حاج‌آقا خداحافظی کردند و رفتند، ناخودآگاه بیتی از جناب حافظ فکرم را مشغول کرده، یک صفحهٔ سفید می‌آورم…   

 

تو آمدی و قصهٔ احساس، سرگرفت

ققنوس دل، در آتش عشق تو پر گرفت 

دیگر ز درد و داغ، شکایت نمی‌کنیم 

تو آمدی و این شب یلدا، سحر گرفت 

مادر اگرچه پای پسر پیر گشته‌است  

بغض شکسته، گرچه گلوی پدر گرفت   

لبخندهای گرم تو غم را ز یاد برد 

خورشید روی خوب تو جای قمر گرفت  

«بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت»

 

پرده چهارم: حقوق بشر واقعی

 

 

روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهیده ژرمن پورگورگیس و همسرش شهید آقاجان اودیشو و دخترش شهیده رامینا اودیشو، در تاریخ ۷۰/۱۰/۴

 

شهدای بمباران تهران، تاریخ شهادت: ۶۶/۱۲/۲۱

 

شب عید پاک بود و تو روزه بودی، یعنی همه روزه بودند. ژرمن و دخترش رامینا و دامادت از صبح آمدند کمکت. شب آن‌قدر خسته بودی که قبل از بقیه خوابت برد. دخترت و شوهر و بچه‌اش هم همان‌جا خوابیدند. اما کاش رفته بودند. ژرمن دختر اولت بود و تو جانت می‌رفت برای او. عاشق این زن و شوهر عاشق بودی. البته تا وقتی نوه‌ات رامینا به دنیا آمد و تمام دلت را گرفت.  

 

گوشَت آن وقت هم کمی سنگین بود، خوابت هم همین‌طور، وقتی بیدار شدی که دود و خاک انفجار راه نفست را گرفت. با سرفه از خواب پریدی، ژرمن را صدا زدی که بپرسی چه شده؟ بیاید کمکت، اما جواب نداد. یک لحظه، فکری شوم و وحشتناک، همراه بوی دود و آتش، گلویت را فشار داد. فریاد کشیدی: ژرمن… ژرمن… رامینا… رامینا! اما از داخل خانه هیچ صدایی نیامد. از بیرون اما صدای داد و فریاد بلند بود.

 

[su_note]

حتما بخوانید »» معرفی کتاب مسیح در شب قدر + دانلود رایگان نسخه انگلیسی

[/su_note]

 

یا عیسی مسیح! موشک نصف خانهٔ تو و همسایه‌ات را ویران کرده بود. دم در، چشمت افتاد به پسرت ابراهیم که سر تا پا خاکی بود. چقدر حضورش برایت لازم بود. تو را که دید، روی زانو افتاد و به زبان آشوری صدایت کرد: یِمَّه! چند دقیقه در آغوش هم گریه کردید، بدون حرف. نمی‌دانستی باید آرامش کنی یا آرامت کند…

 

الان که سه سال از آن روزها گذشته و جنگ هم تمام شده، هنوز دنیا همان دنیاست هنوز هیچ‌کس صدای تو و هزاران مادر مثل تو را در دنیا نمی‌شنود. زمانی که مردم شعار می‌دادند: «موشک جواب موشک» امام مدافع حقوق بشر بود به شرطی اجازه می‌داد که به مردم آسیبی نرسد. اما اکنون کافی است یک قاتل جنایت‌کار، در گوشه‌ای از ایران، به سزای عملش برسد؛ چنان فریاد حقوق بشر می‌زنند که گویا گروهی از پاک‌ترین و بی گناه‌ترین مردم، مظلومانه قتل عام شده‌اند.

 

اما ایران تو همان‌طور پشت حق و حقوق واقعی تمام انسان‌ها مانده. امام دو سال پیش از دنیا رفت، اما جانشین او هم از همان جنس است و از نسل همان بزرگ‌مرد تاریخ؛ امام علی و حالا شب کریسمس سال هفتاد، همین مرد، یعنی آقای خامنه‌ای می‌خواهد بیاید اینجا. خانهٔ تو که مادر و مادرخانم و مادربزرگ شهیدی.

 

رهبر مقتدر انقلاب مظلوممان، با لبخند و سلام وارد می‌شوند و اول سراغ تو را می‌گیرند. حاج‌آقا وقتی می‌فهمند که از آشوری‌های ارومیه هستی، چند سؤال از ارومیه و آشوری‌های آن و این‌که آیا

 

ترکی بلدی یا نه می‌پرسند؟

– ترکی بلدید و آشوری بلدید و فارسی؟ 

– بله.  

 

عروست که ماشاءالله سرزبان‌دار است، می‌گوید: ارمنی هم بلدند.  

صحبت از کلیسای آشوری‌ها و ارمنی‌ها می‌شود و عروست می‌گوید که کلیسای آشوری‌ها در خیابان قوام‌السلطنه است. حاج آقا از اسم خیابان تعجب می‌کنند. می‌پرسند که اسم جدید خیابان چیست؟«قوام‌السلطنه که مرد و رفت!»

 

و همه می‌خندیم. می‌گوید: «سی تیر» است و این باعث می‌شود آقای خامنه‌ای تاریخ مختصری از قوام و سی تیر بگویند. 

 

– چون سی تیر را قوام‌السلطنه به‌وجود آورد و این‌ها لج کردند با قوام‌السلطنه. روز سی تیر، روزی بود که دکتر مصدق در سال ۱۳۳۱ استعفا کرد، مردم آمدند به خیابان‌ها، برای این‌که مصدق بیاید سر کار. شاه هم قوام‌السلطنه را کرد نخست وزیر. قوام‌السلطنه گفت که سیاست را کشتی‌بان دیگر آمد؛ من اِل می‌کنم، من بِل می‌کنم، می‌کُشم، می‌بندم، جمع نشوید در خیابان‌ها. مردم هم اعتنا نکردند، جمع شدند. مرحوم آیت‌الله کاشانی پیغام داد که جمع بشوید، آمدند. قوام‌السلطنه بیست‌وچهار ساعت نکشید که استعفا کرد، مجدد هم مصدق آمد سرکار. این هست که قوام‌السلطنهٔ سابق را گذاشتند سی تیر. خوش ذوقی به‌خرج دادند.  

 

فکر می‌کنید ما که این همه سال است نزدیک خیابان سی تیر زندگی می‌کنیم، اصلاً این چیزها را می‌دانستیم؟! چه قصه‌ای دارد این خیابان!

 

حالا با این صحبت‌ها فضای این مهمانی صمیمی شده. حتی دوست داری برایشان درد و دل کنی، از آن شب سیاه و دردناک. خودشان به تو این فرصت را می‌دهند. 

 

– در نظام اسلامی، جمهوری اسلامی همین است؛ یعنی شهروندان، آن کسانی که در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند، اینها با هم فرقی نمی‌کنند. ما موظفیم به عنوان کسانی که مسئولیت کشور را دارند، از آحاد مردم دفاع کنیم و حراست کنیم. ما وقتی بخواهیم از حقوق کسی دفاع کنیم، نمی‌پرسیم شما دینت چیست، نه؛ شهروند ماست، متعلق به این کشور است و فرزند این خانواده است؛ ما باید از او دفاع کنیم و دفاع هم می‌کنیم.

 

منبع: مجله مهر – احسان سالمی

دسته‌ها
معرفی

کتاب رسول مولتان درباره بزرگ مردی در غربت و زیر تیغ وهابیت ملعون

کتاب رسول مولتان
کتاب رسول مولتان

کتاب رسول مولتان روایت واقع گرایانهٔ زندگی شهید سید محمد علی رحیمی است از زبان همسرش.

روایتی از روزهایی که در غربت، زیر تیغ وهابیت گذراند ولی میدان را خالی نکرد.

میدان را خالی نکرد تا حرف امام (ره) زمین نماند و ندای انقلاب اسلامی را به گوش هر شنوا و تشنهٔ حقیقتی برساند.

عرصهٔ فرهنگ شد میدان مبارزه‌اش و قلمش سلاحش.

رسول مولتان تنها گوشه‌ای از جهاد خستگی ناپذیرش است، که در هفت فصل گنجانده شده است.

و اندک تلاشی است در نشان دادن گوشه‌ای از چهرهٔ فرزندان خلف وهابیت و اسرائیل که ریختن خون شهید سید محمد علی رحیمی و امثال او تنها یکی از جرایمشان است و جهد عاجزشان.

چرا که بر کسی پوشیده نیست، وی و همرزمان شهیدش که خونشان در راه استحکام و صدور انقلاب ریخته شد، رضایتمندانه از جنت اعلی می‌نگرند و می‌شنوند: «مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، عطر گل‌های بهاری است. هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. پخش می‌شود. همه جا می‌رود. نسیم روح‌افزا و روان‌بخشی است که همه جا را به خودی خود می‌گیرد. حالا جنجال کنند، داد و بیداد کنند، رفته. صادر شده…»

[su_note]

حتما بخوانید : شهید محمد علی رحیمی , سردار فرهنگی ایران در هند و پاکستان

[/su_note]

رسول مولتان، روایت زندگی شهید سید محمد علی رحیمی، رایزن فرهنگی ایران در کشور هند و شهر مولتان پاکستان است. در این کتاب، تمام داستان زندگی شهید، از زاویه دید همسر شهید روایت شده است.

 

توجه ویژه نویسنده در توصیف‌های جزئی از محیط خانه و کارهای خانه، رتق و فتق کارهای فرزندان، رسیدگی به درس و تربیت ایشان در شرایط دشوار غربت دهه شصت و نیمه اول هفتاد، شرح دقیق حالات روحی و تاثیر و تأثرها در رفتارهای راوی در محیط زندگی جدید غربت، رسول مولتان را در ذهن و باور مخاطب باور پذیر و خواستنی ساخته است.

 

نکته بعدی،‌ ادبیات زنانه و وجود حس زنانگی در داستان، اثر را از شمار آثار مشابه زندگینامه‌های داستانی رایج متمایز ساخته است.

 

عدم خود سانسوری راوی در روایت صادقانه وقایع زندگی و از سویی پرهیز از اغراق در پرداخت شخصیت شهید،‌ و روایتی ملموس، واقعی از چهره و زندگی شهید، از دیگر امتیازات رسول مولتان محسوب می‌گردد که داستان را هر چه بیشتر باور پذیر و خواندنی نموده است و اینها از جمله نقاط قوت رسول مولتان به شمار می‌آید.

 

داستان زندگی شهید، به صورت خطی و از زاویه اول شخص من راوی روایت می‌شود، اما در کتاب، روایت ممتد و طولانی راوی از وقایع زندگی، به نوعی به پرگویی ملال‌آور می‌انجامد. از این جهت نویسنده از تمهیدات عناصر داستانی، مانند صحنه، نیم صحنه، گفتگوها، فضاسازی، تعلیق غافل مانده است و فواید به شدت تاثیر گذار آن در نگارش اثر را مورد نظر قرار نداده است. 

 

البته شاید باید چنین گفت که چنین رخدادی، در عرصه زندگینامه نویسی داستانی، اتفاق تازه‌ای نیست.  تا به اکنون، بیشترین ضعف نویسندگان جوان، در نگارش زندگینامه‌های داستانی به همین منوال بوده است. بدین جهت، رسول مولتان بیشتر اثری روایی است، نه داستانی.

 

[su_note note_color=”#56f870″ text_color=”#000000″]

گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۱۶

‏ به همکاران دیگر هم تذکر می‌دادم که همسرانتان را به تحصیل تشویق کنید. به نظرم، انقلاب به نیروهای متخصص مذهبی احتیاج داشت. مذهبی‌ها نباید این‌قدر غرق کار شوند که از درس بمانند. برایشان استدلال می‌آوردم که فردا همین نیروهای غیرمذهبی زودتر از همه تحصیلاتشان کامل می‌شود و برمی‌گردند ایران و در رأس امور قرار می‌گیرند. آن‌وقت افرادی که دلسوز انقلاب‌اند، جایگاهی ندارند و باید در انزوا به سر ببرند. به این مسئله به چشم یک آفت بزرگ برای انقلاب، نگاه می‌کردم.

[/su_note]

 

چگونه کتاب رسول مولتان را بخریم

نام کتاب: رسول مولتان | انتشارات: سوره مهر | تاریخ نشر: اردیبهشت ۱۳۹۴

تعداد صفحات: ۲۱۵ | قطع: رقعی | شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۰۳-۰۱۴۲-۲

نوبت چاپ: اول | قیمت: ۱۱۰,۰۰۰ ریال | شمارگان: ۲۵۰۰

خرید تلفنی:

با تلفن ۶۶۴۶۰۹۹۳ تماس بگیرید. (ارسال رایگان)

خرید اینترنتی:

به لینک http://sooremehr.ir/fa/book/2256 مراجعه نمایید. (فروشگاه اینترنتی سوره مهر) 

یا آنکه از فروشگاه پاتوق کتاب فردا اقدام کنید ؛ لینک 

به لینک 

خرید حضوری:

تهران – گلزار شهدای بهشت زهرا (س) – جنب خانه شهید | مدیریت: آقای عامری | تلفن: ۰۹۱۲۴۰۷۱۸۹۵

 

ویدیو : معرفی کتاب رسول مولتان در شبکه افق سیما

دانلود فیلم (40مگابایت) 
دسته‌ها
معرفی

رویای نیمه شب رمانی درباره عشق , مذهب و معجزه

رویای نیمه شب
رویای نیمه شب

رمان « رویای نیمه شب » اثر حجت‌الاسلام مظفر سالاری اثری است که انتشارات کتابستان معرفت آن را پس از سال‌ها بازنشر کرده و از ابتدای سال 95 نیز به عنوان کتاب چهارمین دوره مسابقه کتابخوانی «کتاب و زندگی» معرفی شده است.

این کتاب تا پیش از مسابقه قریب به 10 چاپ را پشت سر گذاشته بود و با آغاز مسابقه نیز مورد توجه بیشتری قرار گرفته است 

دسته‌ها
گفت‌وگو

درباره سارا عرفانی و دغدغه های فرهنگی و سیاسی او

.

درباره سارا عرفانی
درباره سارا عرفانی

سارا عرفانی را همه با کتاب “پنج‌شنبه فیروزه‌ای” می شناسند، کتابی که با موضوع دینی اما بیان جدید توانست مخاطبان بسیاری را جلب کند.

به سراغ او را رفتیم تا از کم و کیف ورود به عرصه داستان نویسی و نوشتن در حوزه دین با او صحبت کنیم.

متن ذیل گفتگوی  با این نویسنده جوان است: 

سارا عرفانی

به عنوان سوال اول کمی از درباره سارا عرفانی بگویید و اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدید؟

سارا عرفانی هستم متولد سال 61. الهیات گرایش فلسفه خوانده ام و به شدت به رشته ام علاقه دارم و همچنان در این زمینه مطالعه می کنم.

 

اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدم را دقیق نمی دانم؛ دبیرستانی بودم که به نوشتن علاقه مند شدم و سر کلاس داستان می نوشتم. اما آن زمان خب سن و سالم طوری بود که خیلی به این فکر نمی کردم که چرا باید بنویسم. حسی می نوشتم و کم کم وقتی وارد دانشگاه شدم حس کردم می شود مباحث دینی را در داستان بیان کرد. آن زمان بود که داستان نوشتن برای من جهت پیدا کرد و فهمیدم قرار است چه کار کنم.

 

 

چطور با اقای شجاعی آشنا شدید؟

عرفانی: آشنایی من با کتاب های آقای مهدی شجاعی برمی گردد به دوران کودکی؛ شاید هشت نه ساله بودم که مادرم برای هدیه تولد، دو تا از کتابهای آقای شجاعی را به من دادند؛ “امروز بشریت” و “ضریح چشم های تو”؛ اگر باز هم بود الان یادم نیست. همان زمان من با قلم ایشان آشنا شدم و کم کم داستان های بیشتری از ایشان خواندم.

 

همین جا دوست دارم از مادرم و البته پدرم تشکر کنم که از همان روزهای کودکی من را با نویسندگان و کتاب های خوب آشنا کردند.

اما آشنایی ام با انتشارات نیستان و آقای سید علی شجاعی برمی گردد به چاپ کتاب “هدیه ولنتاین”. خوش قولی ها و برخوردهای خوب و ادب و احترامشان واقعا کم نظیر است و حقیقتا از همکاری با انتشارات نیستان پشیمان نیستم. متاسفانه برخورد خوب و اخلاق مدارانه گوهر نایابی شده که اگر پیدا شد باید آن را قدر دانست و از دست نداد. و من در مورد انتشارات نیستان چنین حسی دارم.

 

[su_note]

حتما بخوانید : سارا عرفانی و محمدرضا موذن زاده از برکات ازدواج می‌گویند

[/su_note]

 

حالا بریم سراغ کتاب “پنج شنبه فیروزه ای“؛ این کتاب؛ کتاب خوبی است، جذب مخاطب در نوشتن کتاب چقدر برایتان مهم بود؟

سارا عرفانی : ببینید، من چهار سال برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم؛ طبیعتا برایم مهم بود چیزی که می نویسم و سالهای عمرم را برایش می گذارم خوانده شود و اثرگذار باشد. نه برای اینکه خودم مطرح شوم، بلکه صرفا به خاطر حرفی که کتاب دارد.

 

قصدم این بود حرفی بزنم که مخاطب گسترده ای بتواند با آن ارتباط برقرار کند و آن را بفهمد و برایش سودمند باشد. حالا یکی پیدا می شود اسم این طور نوشتن را می گذارد ادبیات عامه پسند، یک منتقد دیگر در جلسه ی نقد و بررسی کتاب اثبات می کند که این کتاب عامه پسند نیست و مدرن است.

 

این دیگر دعواهای منتقدین است که همیشه بوده و خواهد بود. قصد من این بود کتابی با محوریت مسائل دینی و اجتماعی بنویسم که مخاطب جوان آن را بخواند و از خواندن لذت ببرد و کتاب را زمین نگذارد. آن قدر فرم زده نباشد که برای خواندن اذیت شود و آن را کنار بگذارد و نهایتا کتاب به آن هدفی که داشته نرسد و نخوانده بماند.

 

لذا در نوشتن این کتاب، سعی کردم هم (در حد توان خودم) حرفه ای و تکنیکی بنویسم که برای علاقمندان به داستان نویسی حرف جدیدی داشته باشد و هم قابل فهم و درک برای مخاطب از نظر محتوا و مضمون.

 

 

خطوط قرمزی در کتاب هست که شاید جمع کردنش در یک داستانی که تم مذهبی دارد سخت باشد؛ چطور این هماهنگی را انجام دادید؟

سارا عرفانی: فرصت زیادی برای نوشتن کتاب داشتم و با صبر و حوصله قطعات داستان را مثل یک پازل کامل کردم. حواسم بود اگر سوال یا شبهه ای در فضای داستان مطرح می کنم بی پاسخ نگذارم. اگر به قول شما قرار است به خطوط قرمز نزدیک شوم از آنها رد نشوم تا مخاطب را اذیت نکرده باشم. ذهن مخاطب و قوه ی خیال او را که در فضای داستان به دست من امانت است منحرف نکنم.

 

از فضای کتاب که دور شویم به نسلی می رسیم که تشنه دانستن است؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر سعی کرده اید با زبان جوانان داستان بنویسید؟

سارا عرفانی: من خودم چون جوان هستم خواه ناخواه با زبان آنها می نویسم و خدا را شکر بازخوردهای خوبی از جوان ها گرفته ام.

 

[su_note]

حتما بخوانید : سبک زندگی سارا عرفانی از دوربین خبر شبانگاهی [ویدیو]

[/su_note]

 

چندین سال است که رهبر معظم انقلاب بسیار به مسئله توجه به جوانان انقلابی تاکید دارند؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر این مسئله را در جامعه می بینید؟

سارا عرفانی: به نظرم هنوز خیلی کار داریم تا به این حرف عمل کنیم. متاسفانه یا خوشبختانه خیلی کارهای مهم را همین جوان ها انجام می دهند، بی چشم داشت. یعنی می خواهم بگویم به جای آنکه به آنها توجه شود خودشان دارند کارهای خوبی انجام می دهند. راحت نمی شود در این مورد حرف زد. بگذریم.

 

 

دغدغه اصلی تان در نوشتن چه مسئله‌ای است؟

عرفانی: دوست دارم زمانی بتوانم در فضای داستان و ادبیات، همراه مخاطب های کتاب هایم سیر و سلوک داشته باشم. بنشینیم و فقط از خوبی ها بگوییم و بنویسیم. از آن چیزهایی که برایشان آفریده شده ایم و این روزها شاید از آنها خیلی فاصله گرفته ایم.

 

آنقدر از خوبی ها بگوییم که کم کم خودمان شبیه شان بشویم. به نظرم به معضلات اجتماعی و آدم های بد و سیاه خیلی پرداخته شده و خواهد شد. اما کمتر الگو سازی شده. کمتر آدم های خوب نشان داده شده اند.

 

خب ما که از صبح تا شب در کوچه و خیابان معضلات را می بینیم و با آنها کلنجار می رویم. البته قبول دارم که چنین داستان ها و فیلم هایی جایگاه خود را دارند. کتمان نمی کنم. اما امیدوارم زمانی برسد که سطح کارها چند پله بالاتر برود. اگر من هم نمی توانم و از عهده اش برنمی آیم و اصلا در آن حد نیستم اما نویسندگانی پیدا شوند که این کار را انجام دهند.

 

 

 نظرتان در مورد اینکه یک نویسنده همه چیز را باید در داستانش بنویسد حتی موضوعات غیر اخلاقی؛ چیست؟

سارا عرفانی : خوب با طرز فکری که دارم به نظرم داستان باید طیب و طاهر باشد. نباید طهارت مخاطب را به هم بزند. خیلی از نویسنده ها را می بینم که با ممیزی مشکل دارند. اما من با خودم فکر می کنم ای کاش ادبیات ما آنقدر پاک بود که اصلا ممیزی احتیاج نداشت. هنر باید در خدمت رشد و تعالی انسان باشد، نه آنکه با طرح مسائل غیر اخلاقی به روح پاک او ضربه بزند. حالا یک عده ای این را قبول ندارند. این مساله برمی گردد به ایدئولوژی افراد.

 

بهترین کتابی که در این یک سال اخیر خوانده اید؟

عرفانی: واقعیتش را بخواهید آنقدر کتاب چاپ شده و چاپ نشده خوانده ام که در این مورد حضور ذهن ندارم. اما به لحاظ تکنیک و نوع روایت داستان، کتاب «عاشقی به سبک ونگوک» از آقای محمدرضا شرفی خبوشان را دوست داشتم و به علاقمندان به نویسندگی توصیه می کنم آن را بخوانند.

 

 

بدترین کتابی که خوانده اید؟

سارا عرفانی :  دو تا کتاب کودک برای دخترم خریده بودیم. یکی در مورد پدر، یکی در مورد مادر… در هر دو کتاب پدر و مادر را مسخره کرده بود و کارهایی که غلط انجام می دادند و خرابکاری می کردند را مسخره می کرد.

 

البته کتاب ترجمه بودند و با فرهنگ ما سازگاری نداشتند. حتی یادم هست وقتی آن را برای دخترم خواندم او هم از ادبیات کتاب شوکه شده بود. آنقدری افتضاح نبودند که نشود برای بچه خواند، اما برای ناشر به نظرم افتضاح است، حتی اگر بگوید یک مقدار با پدر و مادر شوخی کرده است.

 

 

چه مسئله ای در حوزه داستان نویسی شما را اذیت می کند؟

عرفانی: اینکه ما رمان خوب، رمانی که هم از نظر تکنیک قوی باشد هم محتوا، کم داریم. رمانی که بتواند مخاطب را جذب کند و او را بنشاند پای کتاب. خیلی از کارهای خوب مخاطب خاص دارند، بعضی از کارهایی که مخاطب زیاد دارند هم قوی نیستند. سراغ ناشرها که می رویم انگشت شمار رمان های جدید و قابل قبول دارند.

 

ما خوراک فکری خوب برای جوان ها تولید نمی کنیم. بعد مدام گله می کنیم که چرا کتاب های غیرمجاز اینترنتی دانلود می کنند. به نظرم باید برای نوشتن رمان های خوب متناسب با انواع و اقسام سلیقه ها هزینه کرد.

 

اما معمولا این اتفاق نمی افتد. برای کارهایی هزینه های هنگفت می شود که شاید مخاطب معمولی اصلا علاقه ای به خواندن شان نداشته باشد. از آن طرف ناشرهایی هستند که سالانه تعداد زیادی رمان چاپ می کنند که زیر پوستی تیشه به ریشه ی دین و اعتقادات جوان ها می زند. به نظرم مسئولین حواسشان به این چیزها نیست. یا بهتر است بگویم ما خیلی دغدغه ی فرهنگ نداریم.

 

اقتصاد و سیاست خیلی پررنگ است. در حالیکه فرهنگ فرد فرد مردم جامعه اگر درست شود خیلی مشکلات در اقتصاد و سیاست هم پیش نمی آید.

 

 

رمان جدیدتان در مورد چه موضوعی است؟

عرفانی: در حال حاضر مشغول نوشتن داستانی بر اساس زندگی حضرت معصومه هستم. رمان جدیدی در دست ندارم. دو سه ایده برای نوشتن رمان در ذهنم هست اما هنوز نمی دانم قرار است کدام را زودتر بنویسم.

 

آیا موضوعی بوده است که علاقمند باشید بنویسید اما نتوانستید؟

عرفانی: موضوعات نانوشته ی زیادی در ذهنم دارم که هنوز فرصت نوشتن شان پیش نیامده یا طرح داستان کاملا پخته نشده. آنها را به آینده موکول کرده ام. تا خدا چه بخواهد.

 

در ادبیات ما تقلید چقدر وجود دارد؟

عرفانی: فکر می کنم در شروع نویسندگی تقلید یک چیز طبیعی باشد. البته اگر نباشد بهتر است اما نویسندگان جوان سعی می کنند شبیه کسی بنویسند که آثارش را دوست دارند یا او را نویسنده ی موفقی می دانند. یا حتی اگر سعی نکنند، سبک آن نویسنده ناخودآگاه روی کارهایشان اثر می گذارد.

اما باید کم کم با تجربه های بیشتر بتوانند به سبک خاص خودشان برسند. من یادم است روزهای نوجوانی که تازه می خواستم نوشتن را شروع کنم، یک نوع خاصی نوشتن خیلی مد بود. در کلاس ها و کارگاه ها بیشتر آن شکلی می نوشتند. اما من دوست نداشتم آن طور بنویسم.

لذا به من گفتند هر طور خودت می خواهی بنویس و به سبک خودت برس. حالا شاید تا الان هم به آن نرسیده باشم اما لااقل سعی می کنم به اجبار شبیه نویسنده ی خاصی ننویسم.

 

منبع: نسیم آنلاین

دسته‌ها
کیوسک

آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی

آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی
آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی

 

سرانه مطالعه مردم چنگی به دل نمی‌زند. با بهانه‌ها و دلیل‌تراشی‌های آن هم می‌شود یک کتاب نوشت.

واقعیت این است که این یار مهربان، جایی در سبد خرید ما ندارد. سر و کله‌اش تنها گاهی وقت‌ها؛ آن هم به ضرب و زور اجبار، در زندگی روزمره‌مان پیدا می‌شود،این در حالی است که اگر بنشینیم و کلاهمان را قاضی کنیم، می‌بینیم که تا دلمان بخواهد زمان مرده در طول روز داریم؛ وقت‌های اضافی که مدام در آنها در جا می‌زنیم و استفاده مفیدی از آنها نمی‌کنیم.

 

در روزگاری نه‌چندان دور، دسترسی نداشتن به کتاب و افزایش بهای آن یکی از اصلی‌ترین بهانه‌های سر نزدن به این یار مهربان بود. اما حالا کتابخانه های عمومی در همه شهرها پیدا می‌شود؛ کم هستند ولی می‌شود رویشان حساب کرد. خوشبختانه در سال‌های اخیر، کتابخانه های عمومی هم بخش‌های مختلفی پیدا کرده‌اند و خدمات مختلفی ارائه می‌کنند. اینجا می‌توانید با این خدمات بیشتر آشنا شوید. همراه بنیانا باشید 

 

عضویت در تمام کتابخانه های عمومی کشور

دیگر لازم نیست برای استفاده از خدمات یک کتابخانه، در همان کتابخانه عضو شوید. با اجرای طرح عضویت سراسری می‌توانید با عضویت در یک کتابخانه از تمامی کتابخانه های سراسر کشور که به سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی کشور متصل هستند، خدمات دریافت کنید. کافی است به یک کتابخانه عمومی مراجعه کنید و درخواست عضویت یا تغییر عضویت کتابخانه‌ای به عضویت سراسری بدهید.

 

در حال حاضر بیش از 2هزار کتابخانه از تمامی استان‌های کشور به این سامانه یکپارچه متصل شده‌اند و فرایند اتصال سایر کتابخانه‌ها در استان‌های دیگر کشور به‌صورت گام به گام پیش می‌رود. با استفاده از سامانه جدید می‌توان هر کتابخانه‌ای را به نرم‌افزاری جامع و در عین حال متناسب با نیازهای یک کتابخانه عمومی و کاربران آن مجهز کرد.

 

ثبت نام آنلاین در کتابخانه های عمومی

عضو هیچ کتابخانه‌ای نیستید؟ خب، حتما لازم نیست برای عضویت شال و کلاه کنید و به یک کتابخانه عمومی بروید. کافی است از طریق اینترنت به سایت www.samanpl.ir سری بزنید و در آنجا ثبت‌نام آنلاین انجام دهید. در بخش ثبت‌نام این سایت، نزدیک‌ترین کتابخانه به شما از طریق سیستم مکان‌یابی معرفی می‌شود.

 

شما باید فرمی را در این سایت پر کنید. در این فرم باید اطلاعات کاربری، اطلاعات شناسنامه‌ای و یکسری اطلاعات تکمیلی را به همراه عکس پرسنلی‌تان قرار دهید. حالا ثبت‌نام شما نهایی شده و شما عضو تمام کتابخانه های  که زیرنظر نهاد کتابخانه های  عمومی کشور هستند می‌شوید. در این سایت، کتابخانه‌ای را هم انتخاب می‌کنید که پس از ثبت‌نام می‌توانید با مراجعه به آن و ارائه کارت ملی و پرداخت یک حق عضویت ناچیز، کارت عضویت خود را دریافت کنید.

[su_note]

حتما بخوانید : پنجشنبه فیروزه ای ؛تجربه‌ای متفاوت از رمان دینی

[/su_note]

 

کتاب را اینترنتی پیدا کنید

سامانه جامع مدیریت کتابخانه‌ها فقط برای ثبت‌نام نیست بلکه خدمات دیگری هم به شما می‌دهد. در حقیقت این سامانه، به‌عنوان شبکه جامع کتابخانه های عمومی کشور، امکان امانت، عضویت و حتی جست‌وجو در تمامی کتابخانه های موجود در شبکه را برای کاربران خود به راحتی فراهم می‌کند.

 

امکان جست‌وجو در منابع کلیه کتابخانه های عمومی، یکی از خدمات خوب این سامانه برای شماست که حسابی به کارتان می‌آید؛ یعنی وقتی مثلا شما یک کتاب را در کتابخانه نزدیک منزل‌تان پیدا نمی‌کنید می‌توانید به‌راحتی سراغ منابع کتابخانه های دیگر بروید.

 

حتی در این سامانه می‌توانید درخواست امانت آن کتاب را هم ثبت کنید تا عضو دیگری آن را نگیرد. امکان تمدید و رزرو کتاب توسط عضو از طریق این سامانه اینترنتی هم فراهم شده است. حالا دیگر هیچ بهانه‌ای برای دسترسی نداشتن به کتاب وجود ندارد.

 

شرایط امانت گرفتن کتاب چیست؟

کتابخانه های زیرنظر نهاد کتابخانه های عمومی کشور با یک آیین‌نامه مشخص فعالیت می‌کنند؛ یعنی شرایط امانت‌گرفتن کتاب در همه این کتابخانه های عمومی یکی است. امانت کتاب برای اعضا با ارائه کارت عضویت انجام می‌گیرد و فقط شخص صاحب کارت می‌تواند برای امانت مراجعه کند. حداکثر 5جلد کتاب و به‌مدت 14روز برای مطالعه هر عضو، به امانت داده می‌شود.

 

امانت 5جلد کتاب برای استفاده در تالارهای مطالعه یا همان قرائتخانه‌ها هم منعی ندارد. یادتان باشد برخی کتاب‌ها اساسا برای بردن به بیرون از کتابخانه امانت داده نمی‌شوند که شامل منابع مرجع (واژه‌نامه‌ها، دایره‌المعارف‌ها، اطلس‌ها، کتابشناسی‌ها، منابع جغرافیایی و…)، کتاب‌های خطی، کتاب‌های نفیس، کمیاب و نایاب و نشریات ادواری جاری می‌شود. تمدید امانت کتاب (مشروط به عدم‌تقاضای دیگران و نداشتن تأخیر) برای دوهفته امکان‌پذیر است.

[su_note]

حتما بخوانید : چگونه کتابخانه شخصی داشت باشیم؟ +فهرست ۱۰رده موضوعی

[/su_note]

 

بخش کودک و نوجوان کتابخانه های عمومی 

تا چند سال قبل اینطور بود که یک یا چند قفسه از مخازن کتابخانه‌ها به بخش کودک و نوجوان اختصاص می‌یافت اما حالا با توجه به اهمیت ترویج فرهنگ کتابخوانی میان این گروه سنی، خدمات بیشتری به آنها داده می‌شود. نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سال‌های اخیر اقدام به بازگشایی بخش کودک و نوجوان به‌عنوان یک بخش مستقل در کتابخانه‌ها کرده است.

 

یادتان باشد که منظور از خردسالان در کتابخانه های عمومی، گروه سنی 2تا 8سال (پایان دوم دبستان) هستند. کودکان و نوجوانان هم گروه سنی 8تا 14سال به‌حساب می‌آیند. البته 8تا 11سال را کودکان و 12تا 14سال را نوجوانان می‌گویند. مهم‌ترین خدمات این بخش به شما این است که کتابدار کتاب‌های مناسب این گروه سنی را به شما معرفی می‌کند.

 

درضمن می‌توانید از او مشاوره‌هایی درخصوص کتابخوان‌کردن فرزندتان بگیرید. بابت این مشاوره‌ها هم هزینه‌ای پرداخت نخواهید کرد.

 

چطور کتاب‌هایمان را اهدا کنیم؟

یک کار مفیدی که از عهده ما برای ترویج فرهنگ کتابخوانی برمی‌آید این است که کتاب‌های بلااستفاده‌مان را به کتابخانه های عمومی اهدا کنیم. اینگونه آن کتاب در دسترس دیگران قرار می‌گیرد تا چند نفر دیگر هم بتوانند آن کتاب را مطالعه کنند. اما یادتان باشد هر کتابی را نمی‌توان به کتابخانه‌ها اهدا کرد.

 

شرایط یک کتاب اهدایی عبارتند از:

1- کتاب مطابق با سیاست‌های نهاد کتابخانه های عمومی کشور باشد.

2- بررسی اعتبار و روزآمدبودن کتاب‌های اهدایی.

3-پذیرش شرایط منطقی و قابل‌قبول اهداکننده.

4- نداشتن مهر کتابخانه یا سایر سازمان‌ها روی کتاب.

5- اهداکننده، مالکیت آن را دارا باشد.

6- توجه به ظاهر و فیزیک منابع (کیفیت مناسب چاپ و صحافی کتاب، عدم‌کسری صفحات، صحافی مناسب، عدم‌قلم خوردگی، عدم‌درج نوشته‌های نامناسب و…). البته اگر نسخه خطی داشته باشید کتابخانه بدون این شرایط آن را می‌پذیرد.

 

گردآوری توسط : مهدی واعظی

دسته‌ها
اخبار کیوسک

چگونه کتابخانه شخصی داشت باشیم؟ +فهرست 10رده موضوعی

داشتن یک کتابخانه شخصی مجهز و کامل، در سال‌های نه چندان دور برای کسانی که اهل مطالعه بودند اهمیت بسیاری داشت اما در حال حاضر با وجود کتابخانه‌های عمومی مجهز، معمولا نیازی به کتابخانه‌های شخصی نخواهد بود.

 

با این حال داشتن بعضی کتاب‌ها و نیاز مطالعه چندباره آنها، عده‌ای را به فکر داشتن یک کتابخانه شخصی انداخته است؛ درست کردن یک کتابخانه شخصی. اما سؤال اینجاست که یک کتابخانه شخصی نیاز به چه کتاب‌هایی دارد و چه کتاب‌هایی لازم نیست در کتابخانه شخصی افراد وجود داشته باشد؟ این صفحه شما را راهنمایی می‌کند تا با همین نکات آشنا شوید.

 

علاوه بر این موضوع، چیدن کتاب‌ها در کتابخانه‌ها هم یکی دیگر از کارهایی است که می‌تواند به شکل استاندارد و اصولی صورت گیرد. این صفحه به شما اطلاعاتی درباره چیدن کتاب‌ها می‌دهد تا بتوانید یک کتابخانه شخصی حرفه‌ای داشته باشید. مرضیه یگانه، فوق‌لیسانس رشته کتابداری و مسئول کتابخانه عمومی پارک پیروزی، ما را به‌عنوان کارشناس در این بخش همراهی می‌کند. همراه بنیانا باشید 

 

عکسی از کتابخانه شخصی حضرت آیت الله خوشوقت
عکسی از کتابخانه شخصی حضرت آیت الله خوشوقت

کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی

کتابخانه‌های شخصی عموما خیلی بزرگ نیستند و نمی‌توان کتاب‌های متعددی داخل آنها گذاشت. از طرف دیگر با توجه به تعداد کتاب‌های چاپ‌شده، داشتن یک کتابخانه شخصی کامل، تقریبا غیرممکن است. پس برای کتابخانه شخصی خود سراغ کتاب‌هایی مثل رمان‌ها که تنوع بسیار زیادی دارند و نیازی به دوباره خواندن آنها نیست، نروید چرا که این کتاب‌ها فقط کتابخانه شخصی شما را شلوغ می‌کنند. اینگونه کتاب‌ها را می‌توانید از کتابخانه‌های عمومی به امانت بگیرید.

 

بعضی از کتاب‌ها هستند که باید به‌صورت مداوم به آنها مراجعه کرد. کتاب‌هایی که در زندگی شخصی کاربردهای مختلفی دارند مثل کتاب روانشناسی دینی یا کتاب سبک زندگی و یا کتاب‌های دینی و تربیت فرزندان که معمولا خانم‌ها از آنها استقبال می‌کنند نیاز هست که هر از چندگاهی دوباره مطالعه شوند و وجود این کتاب‌ها در کتابخانه‌های شخصی می‌تواند مفید باشد.

 

فرهنگنامه لغت فارسی و انگلیسی برای کتابخانه‌های شخصی از اهمیت بالایی برخوردار است. افرادی که اهل مطالعه یا نوشتن هستند می‌دانند که وجود این کتاب‌ها یکی از الزامات کتابخانه‌های شخصی محسوب می‌شود. البته امروزه اینترنت جای این کتاب‌ها را گرفته است و شما می‌توانید با جست‌وجویی ساده به‌معنای واژه مورد نظر دست پیدا کنید. با این حال ما به شما داشتن فرهنگنامه در کتابخانه شخصی تان را توصیه می‌کنیم.

 

سعی کنید در کتابخانه‌های شخصی از کتاب‌های چندجلدی استفاده نکنید. سراغ کتاب‌هایی بروید که نمونه تک‌جلدی آنها موجود است؛ مثلا خلاصه تفسیرالمیزان یا تفسیر نمونه را می‌توانید در میان کتاب‌های کتابخانه شخصی خود داشته باشید و یا مثلا بهتر است یک کتاب در مورد زندگی همه انبیا داشته باشید تا اینکه در مورد هر یک از آنها چندین کتاب خریداری کنید. بهتر یک جلد نهج البلاغه هم داشته باشید . نمونه این کتاب‌ها به راحتی در بازار کتاب پیدا می‌شود.

 

چیدن استاندارد و اصولی کتاب‌ها در کتاب خانه شخصی 

شما می‌توانید مثل کتابخانه‌های عمومی به‌صورت حرفه‌ای کتاب‌های خود را داخل قفسه‌های کتابخانه شخصی خود قرار دهید. کتاب‌ها در کتابخانه‌های عمومی به 10رده موضوعی تقسیم می‌شوند و این 10 رده خود زیرمجموعه‌هایی دارند. برای مثال در بخش ادبیات زیرمجموعه‌هایی مثل ادبیات معاصر و شعر وجود دارد.

 

خود این زیرمجموعه‌ها براساس انتشارات و نویسنده‌ها به‌ترتیب حروف الفبا دسته‌بندی می‌شوند. اما از آنجا که کتابخانه‌های شخصی کوچک هستند، نیازی به این دسته‌بندی‌ها وجود ندارد. شما می‌توانید براساس 10رده موضوعی اصلی، کتاب‌های خود را در کتابخانه دسته‌بندی کنید. اگر هم این کار را نکردید، با شناختن این رده‌ها در کتابخانه‌های عمومی می‌توانید راحت‌تر کتاب مورد نظرتان را پیدا کنید.

 

000: این‌رده مخصوص کتاب‌های کلیات مثل کتاب‌های مرجع است.

 

100: این‌رده برای مشخص کردن کتاب‌های روانشناسی استفاده می‌شود. کتاب‌هایی مثل تربیت فرزندان هم در این رده قرار می‌گیرند.

 

200: این رده برای کتاب‌های دینی و مذهبی درنظر گرفته شده است. هرگونه کتابی مخصوص هر دین و مذهبی که باشد در این رده قرار می‌گیرد.

 

300: این رده مخصوص کتاب‌های علوم‌اجتماعی است. کتاب‌های رشته حقوق و ارتباطات بهترین مثال برای این رده خواهد بود.

 

400: رده‌ای است که کتاب‌های آموزش زبان در آن قرار می‌گیرند. کتاب‌های مربوط به آموزش زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های مختلف در این رده قرار می‌گیرند.

 

500: برای علوم محض درنظر گرفته شده است، مثل کتاب‌های آموزش ریاضی، فیزیک و درس‌های پایه.

 

600: این رده مخصوص کتاب‌های علوم کاربردی است، مثل کتاب‌های مخصوص رشته‌های مهندسی.

 

700: این رده مخصوص کتاب‌های هنر و ورزش است.

 

800: جزو محبوب‌ترین رده‌ها محسوب می‌شود و کتاب‌های ادبیات را داخل خود جای می‌دهد. کتاب‌های ادبیات بخش‌ها و زیرمجموعه‌های فراوانی دارند. شما هم می‌توانید این بخش از کتابخانه شخصی خود را براساس زیرمجموعه‌ها دسته‌بندی کنید.

 

900: کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی در این رده قرار می‌گیرند. تمامی کتاب‌هایی که درباره ادوار مختلف تاریخ نوشته شده و کتاب‌های جغرافیایی، مخصوص این رده هستند. کتاب‌هایی که در مورد دفاع‌مقدس نوشته شده‌اند هم در این رده قرار دارند.

عکس نمونه کتابخانه شخصی . عکس از sun-girl.ir
عکس نمونه کتابخانه شخصی . عکس از sun-girl.ir

 

کتاب‌ها را آب و جارو کنید

معمولا کتاب‌های داخل کتابخانه‌های شخصی خیلی زودتر نیاز به نظافت و گرفتن گردوغبار پیدا می‌کنند چون کمتر به این کتاب‌ها مراجعه می‌شود. کار گردگیری و نظافت کتابخانه شخصی چندان سخت نیست و خیلی راحت انجام می‌شود.

 

برای این کار باید ابتدا سراغ قفسه‌های بالایی کتابخانه بروید، کتاب‌های آنها را از جایشان خارج کنید و سطح کتابخانه را با پارچه تمیز و کمی نمدار تمیز کنید، بعد همانطور کتاب‌ها را سرجایشان برگردانید. اگر برایتان مقدور نیست کتاب‌ها را از جایشان خارج کنید، می‌توانید تنها با استفاده از فرچه‌های مخصوص گردگیری، روی کتاب‌ها و فضای خالی قفسه‌ها را نظافت کنید.

 

برای نظافت کتاب‌هایی که جلد چرمی یا مشمعی دارند می‌توانید از واکس‌ها و کرم‌های مخصوص بهره ببرید و آنها را جلا دهید. پس از آنکه به آنها واکس زدید با یک تکه پارچه، چربی اضافه و باقیمانده روی جلد را بگیرید و آن را سرجایش قرار دهید. با این روش‌ها کتاب‌ها جان دوباره می‌گیرند و عمر بیشتری می‌کنند. اگر از دستمال نمدار برای تمیز کردن جلد کتاب‌ها یا سطح قفسه‌ها استفاده می‌کنید، حتما پس از آن، از یک تکه دستمال خشک برای رفع رطوبت باقیمانده بهره ببرید.

 

گردآورنده : محمد معمار (همشهری دو)

دسته‌ها
کیوسک

کتابی درباره شهید همدانی با عنوان ساعت 16 به وقت حلب

کتابی درباره شهید همدانی با عنوان ساعت 16 به وقت حلب
کتابی درباره شهید همدانی با عنوان ساعت 16 به وقت حلب

ساعت 16 به وقت حلب کتابی درباره شهید همدانی است که اخیراً توسط نشر صاعقه راهی بازار نشر شده است.

به درستی سید شهیدان اهل قلم فرمود: «در عالم رازی نهفته است که جز به بهای خون فاش نمی‌شود. آری، شهادت هنر مردان خداست» این جملات در مقدمه کتاب را شاید بتوان کلیدواژه اصلی همه کتاب دانست. سردار حسین همدانی که در نوجوانی کشتی می‌گرفت، کتاب می‌نوشت و جنگ را تدبیر می‌کرد و در انتها شهادت را به او هدیه دادند، در این کتاب به‌خوبی معرفی می‌شود.

 

در عنوان ساعت 16 به وقت حلب 65 خاطره از 65 نفر که شامل خانواده، دوستان، همرزمان و هم‌سنگران شهید همدانی بوده‌اند گردآوری شده که به سیر زندگی شهید از طفولیت تا شهادت اشاره دارد. همچنین هر خاطره به یک تصویر مزین شده که اکثر این تصاویر مربوط به همان خاطره است.

 

به وقت عاشقی

آقای گلعلی بابایی گردآورنده کتابی درباره شهید همدانی با عنوان ساعت 16 به وقت حلب درباره شکل‌گیری این کتاب می‌گوید: شهید همدانی از سال‌های دور در جنگ تحمیلی فعال بود و در سوریه هم تأثیر بسزایی داشت؛ این کتاب به شکلی نظرات و خاطرات دیگران از هنرمندان گرفته تا خانواده شهید همدانی درباره این مرد ماندگار در تاریخ مقاومت است.

 

از پالایشگاه آبادان تا شرق حلب!

آقای گلعلی بابایی درباره معضل شعارگویی در بعضی کتاب‌هایی از این جنس، تصریح می‌کند: ما تمام تلاشمان را کرده‌ایم که این کتاب به ورطه شعار نیفتد و چون کتاب براساس واقعیت و اتفاق‌های زندگی نوشته شده، بسیار مستند و ملموس برای مخاطب روایت می‌شود.

بابایی خاطرنشان کرد: در این کتاب از آنجایی که درباره مسائل روز هم بحث می‌شود، بسیار می‌تواند برای نسل آینده و در کل نسلی که مفاهیم دفاع مقدس را ندیده و حتی درک نکرده، مفید باشد تا با روایتی روان و چند وجهی بتواند با مسائل و خاطرات کاربردی آن دوران آشنا شود.

 

روایت حاتمی‌کیا

یکی از کسانی که به سردار همدانی تعلق خاطر فراوانی داشته و شهادت وی تأثیر شگفتی رویش گذاشته، آقای ابراهیم حاتمی‌کیاست. خالق «بادیگارد» در این کتاب روایتی از زمان شنیدن خبر شهادت سردار همدانی را آورده که خواندنی است.

 

«صبح جمعه، وقتی خبر شهادت حاج‌ حسین همدانی  را از دوست عزیزم، حسین بهزاد شنیدم بهت‌زده شدم و ناگاه به هم ریختم. در حقیقت، بغض کردم. تا آن روز آن‌طور نشده بودم؛ حتی وقتی خبر شهادت حاج ابراهیم همت را شنیدم، که خاطرات زیادی با ایشان داشتم. من فقط چندبار به مدت کوتاه حاج حسین را دیده بودم، ولی از شنیدن خبر شهادت ایشان بسیار ناراحت شدم. باید کاری می‌کردم که از آن حالت خارج شوم.

 

بغضم داشت می‌ترکید. ناچار، دست به قلم بردم و این جملات از عمق وجودم بر صفحه کاغذ جاری شد: «خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت. لحظه‌ای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم، از جاماندگی خودم حالم گرفت. سردار که باید می‌رفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این زیبنده سردار بود؟ این ماییم که در این هندسه حضور حصاری به قد عادتمان به دور خویش کشیده‌ایم و سردار سربه‌دار این هندسه را برهم زد و رفت.

 

سردار سربه‌دار، حسین همدانی، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد، سال‌هاست که می‌رفت و ما گمان کردیم که در کنارمان است. او بازمانده قافله‌ای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود. گمانم، اکنون سردار سلیمانی غصه‌دار است. گمانم، اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شده‌اند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی‌شدگان در قفس عادات کجا؟ آیا کسی صدای ما را می‌شنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟!»

 

شهید حسین همدانی
شهید حسین همدانی

آخرین دیدار سردار همدانی و امام خامنه ای 

گلعلی بابایی، نویسنده کتاب، روایتی از آخرین دیدار سردار همدانی و رهبر معظم انقلاب آورده است: «دوشنبه، 13 مهرماه 1394، با حضرت آقا قرار ملاقات داشتیم، قرار بود سردار همدانی یک‌شنبه به سوریه برود. وقتی از دیدار با رهبر باخبر شد، سفرش را به تأخیر انداخت. من نشنیدم؛ دوستان گفتند که حاج حسین می‌گفت: «بروم برای آخرین‌بار حضرت آقا را ببینم». روز دوشنبه با لباس نظامی به بیت آمد. ردیف جلو، من و سردار کاظمینی و سردار همدانی و سردار محقق نشسته بودیم. حضرت آقا با لبخند به گرمی با ایشان و دیگر حاضران احوالپرسی کردند.

 

جلسه که تمام شد، حضرت آقا به دیدن آثار نشر 27 – که در پستویی روی میزی چیده شده بود- رفتند. کتاب مهتاب خین را که دیدند فرمودند: «این چیست؟» گفتیم: کتابی درباره شهید همدانی و «خاطرات آقای همدانی است.» سرشان را برگرداندند و گفتند: «آقای همدانی کو؟» سردار همدانی جلو رفت و گفت: «این خاطرات من است. من تعریف کرده‌ام و آقای حسین بهزاد نوشته است. » حضرت آقا پرسیدند: «تا آخر جنگ است؟» گفت: «نه، تا فتح خرمشهر است.» گفتند: «پس بقیه‌اش چه؟» حاج حسین گفت: «بقیه‌اش در حال تدوین است.»

 

گفتند: «پس حتماً ادامه بدهید.» سردار همدانی گفت: «حضرت آقا، اجازه بدهید توضیحی هم درباره کتاب‌های ترجمه شده بدهم؛ کتاب‌هایی که به سوریه بردیم و بسیار تأثیرگذار بود.» و بعد از کتاب‌های ترجمه شده آماری ارائه داد. در این لحظه آقا فرمودند: «چه کسی این کتاب‌ها را ترجمه کرده است؟» حاج حسین گفت: «یک مترجم مصری این کار را کرد.» رهبر پاسخ دادند: «این خوب است. چون ترجمه را باید بومی‌ها انجام بدهند. اگر ایرانی‌ها ترجمه کنند، شاید برای آنها قابل فهم نباشد.» و توصیه کردند که این کار را ادامه بدهید. سپس، سردار همدانی حضرت آقا را بغل کرد و پیشانی ایشان را بوسید… بعد از ظهر همان روز به سوریه رفت و سه روز بعد به شهادت رسید.» به گزارش صبح نو، کتاب «ساعت 16 به وقت حلب» به قیمت 12 هزار تومان و توسط نشر صاعقه روانه بازار نشر شده است.

 

 

نویسنده : حسام آبنوس (روزنامه جوان ؛ 29مهر95)