عید غدیر روز هجدهم ذیالحجه از بزرگترین اعیاد شیعیان. بنابر روایات در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت پیامبر اکرم(ص) به دستور خدا امام علی(ع) را به مقام خلافت و امامت منصوب کرد. واقعه غدیر در سفر حجة الوداع سال دهم هجری و در سرزمین غدیر خم روی داد.
ادامه خواندن “درباره عید غدیر [عکس نوشته ، ویدیو و …]”برچسب: امام علی (ع)
حرم امام علی علیه السلام بین گذشته و حال
چند نکته درباره فضیلت زیارت امام علی…..
.
صفوان جمال نقل کردهاست که با امام صادق(ع) به کوفه رسیدیم؛ امام فرمود: اینجا حرم جدم امیرالمؤمنین(ع) است. سپس به سوی آن حرکت کرد و به من فرمود: قدمهایت را کوتاه بردار و سرت را پایین بیانداز؛ زیرا برای هر قدمی، برای تو صد هزار حسنه نوشته میشود و صد هزار کار بد از تو پاک میگردد و صد هزار درجه بالا برده میشود و صد هزار خواستهات برآورده میشود و پاداش صدیق و شهید برای تو ثبت میگردد.[۱۴]
علاوه بر این روایت، روایات متعدد دیگری نیز نقل شده است که چند نمونه از آنها به شرح ذیل است:
پیامبر(ص): کسی که من یا علی(ع) را زنده یا مرده، زیارت کند، خداوند نیز او را روز قیامت ملاقات میکند و گناهانش را میآمرزد.[۱۵] پیامبر(ص): کسی که من و علی(ع) و فرزندانش را در حیات یا بعد از از دنیا رفتن زیارت کند، ضمانت میکنم که روز قیامت او را سختیها و مشکلات رها کنم و او را همراه خود و در مقام خود قرار خواهم داد.[۱۶] امام صادق(ع): هنگام دعای زائر امیرالمؤمنین(ع)، درهای آسمان باز میشود.[۱۷] کدام امام، قبر امام علی(ع) را زیارت نکرده است؟
علامه حلی معتقد است تمام ائمه معصومین به جز امام رضا(ع) که در مشهد و مدینه زندگی کرده است، قبر امام علی(ع) را زیارت کردهاند.[۱۸] .
برگرفته از صفحه حرم امام علی علیه السلام در سایت ویکی شیعه
.
.
14- ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳ش، ج ۲، ص۸۳۷-۸۵۶.
15-ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۳۹.
16- ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۷۸.
17- ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳ش، ج ۲، ص۸۵۴.
18- ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳ش، ج ۲، ص۸۳۷-۸۶۴.
ادامه منابع در سایت ویکی شیعه
#غدیر #غدیرخم #نجف #عراق #کربلا #فقط_به_عشق_علی #عید_غدیر
.
.
در ادامه تصاویری از گذشته و حال حرم نجف می بینیم …
این تصاویر برگرفته از سایت imamali.net هستند و عکاس نیز آقای جابر الحلو هستند
ادامه خواندن “حرم امام علی علیه السلام بین گذشته و حال”عکس های حرم امام علی علیه السلام در نجف
حرم امام علی(ع)، محل دفن امیرالمؤمنین(ع) در نجف اشرف (عراق) است. به دلیل مخفی بودن قبر ایشان، امام صادق(ع) در سال ۱۳۵ق برای نخستین بار محل دفن حضرت را نمایان کرد. پس از آشکار شدن قبر، بناهای مختلفی بر روی این قبر در زمانهای مختلف ساخته شد. عضدالدوله دیلمی و شاه صفی از جمله افرادی بودند که بناهای باشکوهی برای آرامگاه علی (ع) بنا کردند.
تا سال ۱۴۰۴ق افراد سرشناس بسیاری در حرم امیرالمومنین(ع) دفن شدهاند. در سال ۱۴۰۴ق حکومت بعث دفن افراد را در حرم ممنوع اعلام کرد. در کتابهای مختلفی به اسامی مدفونان در حرم امام علی(ع) اشاره شده است.
حرم امام علی(ع) در عصر کنونی بنای بزرگ و باشکوهی است که شامل چهار در، ۵ ایوان، یک صحن بزرگ و یک روضه و ضریح است. بنای حرم بعد از سقوط صدام در عراق و حضور ایرانیان در حال پیشرفت و بزرگ شدن است.
در سالهای اخیر، صحنی بزرگ به نام صحن حضرت فاطمه(س) در قسمت غربی حرم، در دست ساخت است که فضای کلی حرم را تا ۱۴۰ هزار متر مربع گسترش میدهد. بسیاری از فقها و علمای شیعی در این بنا دفن شدهاند.
در ادامه مطلب تصاویری از حرم امام علی علیه السلام در نجف را می بینیم
ادامه خواندن “عکس های حرم امام علی علیه السلام در نجف”چگونه در پویش #فقط_به_عشق_علی شرکت کنیم؟
همزمان با شب عید قربان کاربران فضای مجازی به صورت خودجوش پویش بزرگی را تحت عنوان «فقط به عشق علی» آغاز کردند و قصد دارند این پویش مردمی را تا شامگاه عید غدیر ادامه دهند.
در این پویش کاربران فضای مجازی قصد دارند برای عید بزرگ غدیر یک کار خوب هر چند کوچک به عشق مولا امیرالمومنین علی علیه السلام انجام دهند و با هشتگ #فقط_به_عشق_علی در صفحات مجازی خود منتشر کنند و با مشارکت در پویش عظیم بزرگترین عید عالم، عید غدیر و با شعار #فقط_به_عشق_علی نقشی هرچند کوچک در رساندن عظمت و بهجت این روز به سایرین داشته باشند.
ادامه خواندن “چگونه در پویش #فقط_به_عشق_علی شرکت کنیم؟”پیامک تبریک عید غدیر [20 متن زیبا و کوتاه برای ارسال به دوستان]

در ادامه فهرستی از پیامک های تبریک مناسب عید غدیر خم را با هم می خوانیم .
شما فارسی زبان عزیز می توانید این متنها را در قالب پیامک (sms) برای اطرفیان خود ارسال فرمایید . هم چنین مسئولین فرهنگی مساجد و هیئت ها و پایگاه های بسیج دانشجویی و… هم با ارسال گروهی پیامک عید غدیر را به همراهان خود تبریک بگویند …
سوال و انتقادی که به این پیشنهاد وجود دارد اینکه با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی متن های تبریک را در پیام رسان های سروش و بله و تلگرام میفرستیم .
در پاسخ باید گفت که هنوز نیمی از جمعیت ایران عضو این شبکه ها نیستند …
و حتی به فرض اینکه همه آلوده این شبکه ها هستند و احتمالا در ایام غدیر ده ها پیام تبریک دریافت میکنند و احتمالا هیج کدام در حافظه شان نمیماند .شما متفاوت عمل کنید و با ارسال پیامک(sms) به دوستان خود این خاطره را در ذهنش ماندگار کنید…
ادامه خواندن “پیامک تبریک عید غدیر [20 متن زیبا و کوتاه برای ارسال به دوستان]”روز مباهله ؛به قلم مهدی شجاعی [+فایل گرافیکی برای چاپ در مساجد]
0 بیست و چهارم ماه ذی الحجّه، یادآورِ دو خاطره مهمّ تاریخی در اسلام است: 1ـ روزی است که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در آن روز، در حال رکوع انگشتر خود را به سائل فقیر عنایت کرد; این عمل خالصانه و ایثارگرانه امیر مؤمنان(علیه السلام) بقدری پرارزش بود که آیه 55 سوره مائده در شأن … ادامه خواندن “روز مباهله ؛به قلم مهدی شجاعی [+فایل گرافیکی برای چاپ در مساجد]”

بیست و چهارم ماه ذی الحجّه، یادآورِ دو خاطره مهمّ تاریخی در اسلام است:
1ـ روزی است که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در آن روز، در حال رکوع انگشتر خود را به سائل فقیر عنایت کرد;
این عمل خالصانه و ایثارگرانه امیر مؤمنان(علیه السلام) بقدری پرارزش بود که آیه 55 سوره مائده در شأن آن نازل شد: «(إنَّما وَلِیکمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوُا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ); سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند; همانها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند!»
جا دارد که مؤمنان با یادآوری این خاطره مهم و تفسیر آیه شریفه، و ذکر مناقب و فضایل امیرمؤمنان(علیه السلام)این روز را گرامی دارند و خود نیز در تصدّق و انفاق به فقرا و نیازمندان، به آن حضرت تأسّی جویند.
2ـ واقعه مهمّ دیگر روز مباهله رسول خدا با مسیحیان نجران است.
داستان روز مباهله به قلم استاد سید مهدی شجاعی را در ادامه میخوانیم :
مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان نا آشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سرگذاشتهاند، زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهای خود نصبکردهاند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما پیامبر بی اعتنا از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود.
هم هیأت میهمان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی توجهی کند.
به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی ، علت بی اعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچکدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمیکنند.
تنها راهی که به نظر همه میرسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیکترین فرد به پیامبر و آگاهترین ، نسبت به دین و سیره و سنت اوست.مشکل ، مثل همیشه به دست علی حل میشود. پاسخ او این است که:
«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانهای ندارند؛ اگر میخواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات وجواهرات و تجملات را فرو بگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید. »
این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان ، حضرت مسیح میاندازد که خود با نهایت سادگی میزیست و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش میکرد.
آنان از اینکه میبینند، در رفتار و کردار، اینهمه از پیامبرشان فاصله گرفتهاند، احساس شرمساری میکنند.
میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را کنار میگذارند و با هیأتی ساده وارد مسجد میشوند، پیامبر از جای بر میخیزد و به گرمی از آنان استقبال میکند.
شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر مینشینند و پیامبر به یکایک آنها خوش آمد میگوید. در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند، ابوحارثه اسقف بزرگ نجران و شرحبیل نیز به چشم میخورند. پیداست که سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، برعهدهدارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود میاندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن میکند:«چندی پیش نامهای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرفهای شما را بشنویم.»
پیامبر میفرماید:
«آنچه من از شما خواستهام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است.»
و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان میخواند.
اسقف اعظم پاسخ میدهد:«اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آوردهایم و به احکام او عمل میکنیم.»
پیامبر میفرماید:
«پذیرش اسلام، آثار و علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام میدهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا میدانید، در حالی که این اعتقاد، با پرستش خدای یگانه متفاوت است.»
اسقف برای لحظاتی سکوت میکند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب میگردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را در مانده در جواب میبیند، به یاریاش می آید و پاسخ میدهد:
«مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. این نشان میدهد که او باید خدای جهان باشد.»
پیامبر لحظهای سکوت میکند.
ناگهان فرشته وحی نازل میشود و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر می آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می کند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید…» آل عمران,آیه 59
و توضیح میدهد که «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالیکه چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به کندی میگذرد، همه سرها را به زیر میاندازند و به فکر فرو میروند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمیکنند. لحظات به کندی میگذرد؛ دانشمندان یکییکی سرهایشان را بلند میکنند و درانتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه میکنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما… سکوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف می آید: «ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی میماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف میگوید، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پیامبر لحظهای میماند. تعجب میکند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمیپذیرند و مقاومت میکنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر میدوزند تا پاسخ او را بشنوند.
دراین حال، باز فرشته وحی فرود میآید و پیام خداوند را به پیامبر میرساند. پیام ایناست:
«هر کس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن]
بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جانهایتان را بیاورید و ما هم جانهایمان، سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»آل عمران , آیه شش
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام میکند که من برای مباهله آمادهام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه میکنند، پیداست که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چارهای نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین میشود.
دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی میکنند و به اقامتگاه خود باز میگردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است. شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستادهاند و چشم به دروازه مدینه دوختهاند تا محمد با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیداکند.
تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیدهاند تا بیننده این مراسم بی نظیر و بی سابقه باشند.
نفسها در سینه حبس شده و همه چشمها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپری میشود و پیامبر در حالیکه حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج میشود. پشت سر او تنها یک مرد و زن دیده میشوند. این مرد علی است و این زنفاطمه.
تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت بردل مسیحیان سایه میافکند.
شرحبیل به اسقف میگوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آوردهاست.
اسقف که صدایش از التهاب میلرزد، میگوید:
«همین نشان حقانیت است. به جای اینکه لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبیل میگوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جانهایمان. پیداست که علی را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتابهای قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است…»
در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف میرسانند و با نگرانی و اضطراب میگویند:
«ما به این مباهله تن نمیدهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی میشماریم.»
چند نفر دیگر ادامه میدهند : «مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد.»
کمکم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی میافتد و همه تلاش میکنند که به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالای سنگی میرود، به اشاره دست ، همه را آرام میکند و در حالیکه چانه و موهای سپید ریشش از التهاب میلرزد ، میگوید:
«من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می بینم، اگر دست به دعا بردارند، کوهها را از زمین میکنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب ، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد.»
اسقف از سنگ پایین می آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر میرساند. بقیه نیز دنبال او روانه میشوند.
اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می افکند و میگوید:«ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول میکنیم.»
پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصرافشان را از مباهله میپذیرد و میپذیرد که به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند.
خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش میشود و مسیحیان حقیقتجو را به مدینه پیامبر سوق میدهد.
نویسنده : سید مهدی شجاعی
در ادامه فایل گرافیکی عید مباهله که مناسب چاپ و توزیع در دانشگاه, مساجد و… هست برای دانلود قرار می گیرد .(این فایل به همت کانال @hadisgraph آماده شده است)
دانلود فایل چاپی (3مگابایت)
داستان خیالی خواستگاری امام علی از جویریه دختر ابوجهل !!!
0 متنی که در ادامه میخوانید برگرفته شده از سخنرانی استاد رائفی پور درباره داستان خیالی خواستگاری امام علی از جویریه دختر ابوجهل !!! وقتی فرزند فامیل دور ! از راویان صحیح بخاری می شود!!! دشمنان اهل بیت در طول تاریخ برای تنقیص مقام این بزرگواران به هر خس و خاشاکی دست انداخته … ادامه خواندن “داستان خیالی خواستگاری امام علی از جویریه دختر ابوجهل !!!”
متنی که در ادامه میخوانید برگرفته شده از سخنرانی استاد رائفی پور درباره داستان خیالی خواستگاری امام علی از جویریه دختر ابوجهل !!!
وقتی فرزند فامیل دور ! از راویان صحیح بخاری می شود!!!
دشمنان اهل بیت در طول تاریخ برای تنقیص مقام این بزرگواران به هر خس و خاشاکی دست انداخته اند.
یکی از این موارد جالب را با هم مرور می کنیم :
بخاری در صحیحش ج 3، ص 1132، حدیث 2443 از “مِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ” آورده است:
پس از بازگشت كاروان اهل بيت از اسارت شام به شهر مدينه، مسور بن مخرمه نزد امام سجاد (ع) آمد و گفت: آيا كاري هست كه به من فرمان دهی تا انجام دهم؟ فرمود: نه، مخرمه گفت: آيا شمشير رسول خدا را به من مي دهی؛ چون مي ترسم از تو بگيرند؟ به خدا سوگند! اگر آن را به من بدهی هيچگاه دست آنان به آن نخواهد رسيد مگر جانم را بگيرند، علی از دختر ابوجهل خواستگاري كرد، پيغمبر را بر منبر ديدم كه در اين باره سخن می گفت و من نوجوانی بودم كه به حد بلوغ رسيده و محتلم مي شدم، شنيدم مي فرمود: فاطمه از من است و من می ترسم(علی) در دينش دچار فتنه شود…
چند نکته :
1-اولا طبق قوی ترین اسناد تاریخی «جُوِيرية»(دختر ابو جهل) تا سال هشتم هجرت کافر بود و ازدواج با کافر حرام است.
2-براستی چرا باید سازنده این داستان تاکید کند در آن زمانی که این صحبت را از پیامبر شنیده محتلم می شده (بچه سال نبوده ، سن داشته و به بلوغ جنسی رسیده بوده )؟
الا اینکه یک جای کار میلنگد ، آیا خود شما وقتی می خواهید خاطره ای نقل کنید تاکید می کنید که محتلم می شدید؟
3- بله درست متوجه شدید طبق شهادت علمای رجال ـ مثل «ابن حجر» در جلد 6 کتاب “العصابة” ، ص 94 ـ «مسور بن مخرمه» (راوی این حدیث)در سال دوم هجرت تازه به دنیا آمده بود. بنابراین ـ همانگونه که «ابوعلم» از علمای بزرگ دانشگاه الازهر نیز در ص 170 کتاب “فاطمة الزهراء” نوشته است ـ روایت جعلی خواستگاری علی(ع) از جویریه در سال دوم هجرت بوده است. پس در آن زمان یا «مسور» متولد نشده بود یا در قنداق بوده است! و عجیب تر اینکه ایشان در قنداق محتلم می شده و چون به سن بلوغ رسیده بوده لابد ریش و سبیلی هم داشته ،چیزی شبیه فرزند فامیل دور البته بلا نسبت فرزند فامیل دور!!!
بنده خدا جعل کننده و سازنده این مزخرفات ترس داشته مردم پی ببرند آن زمان اصلا به دنیا نیامده بوده یا حدودا 6ماهه بوده برای همین تاکید میکرده که آن زمان محتلم می شدم!
4- این دختر (همان که می گویند امام علی قصد ازدواج با او را داشته است) تا زمان حیات پیامبر(ص) ـ سال دهم هجرت ـ اصلا به مدینه نیامد تا این اتفاقات رخ دهد.
5- آخر پدر نیامرزها می خواهید داستان درست کنید بهتر از دختر ابو جهل (از سر سخت ترین دشمنان پیامبر) نبود .
6- در یک دنیای خیالی فرضا این مزخرفاتی که بافته اند درست باشد آیا پیامبر خدا می تواند مردم را از کاری منع کند (ازدواج مجدد) که خودش انجام داده است؟
7-با همان فرض قبلی آیا پیامبری که حلال خدا را بر مردم حرام کند اساساً خدایی که او را فرستاده و احکامش را می شناسد؟
8- این داستان را ساختند که ماجرایی دیگر را به حاشیه ببرند :
الف : بخاری در صحیحش ج 3، ص 1126، ح2926، باب فَرْضِ الْخُمُسِ آورده است :
فاطمه دختر رسول خدا از ابوبكر ناراحت و از وی روی گردان شد و اين ناراحتي ادامه داشت تا از دنيا رفت.
و در جای دیگر ( ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي) آورده است : فاطمه بر ابوبكر غضب كرد وبا وی سخن نگفت تا ازدنيا رفت.
و باز در جایی دیگر(صحيح البخاري، ج 6، ص 2474، ح6346، كتاب الفرائض) : پس فاطمه با ابوبكر قهر كرد وبا وی سخن نگفت تا از دنيا رفت.
و این روایت های بالا را در کنار روایت های ذیل قرار دهید تا ماجرا برایتان روشنتر شود :
قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (فاطِمَة بَضْعَةُ مِنّي فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِي) .
( فاطمه پاره تن من است , هر چه او را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است ) .
صحيح البخاري ج 3 كتاب الفضائل باب مناقب فاطِمَة ص 1374/ خصائص الإمام عليّ للنسائي ص 122/ الجامع الصغير ج 2 ص 653 ح 5858/ كنز العمّال ج 3 ص 93 ـ 97/ منتخب بهامش المسند ج 5 ص 96/ مصابيح السنّة ج 4 ص 185/ إسعاف الراغبين ص 188/ ذخائر العقبى ص 37/ ينابيع المودّة ج 2 ص 52 ـ 79.
همچنین حاکم نیشابوری امام محدثین اهل سنت می گوید :
حاكم نيشابوري در روايت صحيح نقل ميكند كه پيامبر فرمود : إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضى لرضاك.
خداي عالم با غضب تو ، غضبناك ميشود و با رضايت تو راضي ميشود .
المستدرك: ج 3 ص 153
بله این همه داستان سرایی کردند تا بگویند اگر خدا از آن دو نفر ناراضی است(بواسطه نارضایتی حضرت زهرا از آن دو نفر) در عوضش از علی (شوهر خودش) هم ناراضی است
9- طبق این روایات قطعا هرکس حضرت زهرا را ناراضی کند و موجب غضب ایشان شود جهنمی است و چون برادران اهل سنت بنا بر اعتقاد به مقوله عدالت صحابه(همه صحابه پیامبر علی الخصوص خلفای راشدین بهشتی هستند !!!) حالا باید بیایند جواب دهند اگر این داستان خیالی که ساخته اند درست باشد پس بغیر از جناب ابوبکر و عمر ، امیرالمونین علی (ع) هم جهنمی است (العیاذ بالله) .با این حساب تا قبلش باید کلی آسمان و ریسمان به هم می بافتند که دو صحابه را از جهنم نجات دهند حالا باید سه نفر از صحابه پیامبر (آن هم از اصلی ترین ها) را از آتش جهنم و خشم الهی نجات دهند.
آری عزیزان امکان ندارد یک انسان منصف و حق طلب در ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) دقیق شود و حق برایش آشکار نگردد ولی افسوس عده ای دوست دارند بابت اعتقاد بی دلیل به افرادی دیگر به قعر جهنم بروند!
شگفتا از این همه تعصب وا اسفا بر این همه جهل
ان شاالله خداوند ما و ذریه و نسل ما را از بهترین و خوشنام ترین خادمان اهل بیت قرار دهد .
منبع : سایت و کانال تلگرامی موسسه مصاف
+ سوال و شبه درباره خوستگاری امام علی … در سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی نیز پاسخ داده شده است. برای مطالعه پاسخ آن اینجا کلیک کنید
در ادامه بخوانید »» سایت شایعات ,ایده برتر وب فارسی [شکارچیان چهل کلاغ]
پویش مردمی من غدیری ام ؛لبیک به دستور پیامبر اکرم (ص)
0 به گزارش بنیانا ، از اول ذی الحجه و بمناسبت سالروز ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پویش مردمی #من_غدیری_ام در راستای لبیک به دستور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که در روز غدیر تمامی مطلعین از پیام غدیر را موظف کردند تا روز قیامت پیام غدیر را … ادامه خواندن “پویش مردمی من غدیری ام ؛لبیک به دستور پیامبر اکرم (ص)”
به گزارش بنیانا ، از اول ذی الحجه و بمناسبت سالروز ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پویش مردمی #من_غدیری_ام در راستای لبیک به دستور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که در روز غدیر تمامی مطلعین از پیام غدیر را موظف کردند تا روز قیامت پیام غدیر را به دیگران برسانند تشکیل شده است.
قشور مختلف مردم علاوه بر استفاده از مطالب ناب و جذاب این پویش میتوانند از طریق فضای مجازی با استفاده از لوگو و هشتگ #من_غدیری_ام از این پویش حمایت کنند.
سایت رسمی پویش من غدیری ام : http://manghadiriam.ir
این پویش در شبکه های اجتماعی نیز فعال است
ویدیو : مولود کعبه
در ادامه برخی تصاویر پویش را می بینیم
سبک زندگی در نهج البلاغه همراه با استاد دلشاد تهرانی
0 سیر در حالات و احوالات پیشوایان دین هرچه هم که تکرار شود، برای این عمق، انتهایی نیست و هر بار که به سراغ آن معصومان عزیز برویم، درسی جدید از آنها میآموزیم. بماند که درسهای ناشنیده از آنها بسیار زیاد است و هنوز با شیعیان واقعی آنها فرسنگها فاصله داریم. اما در میان … ادامه خواندن “سبک زندگی در نهج البلاغه همراه با استاد دلشاد تهرانی”
سیر در حالات و احوالات پیشوایان دین هرچه هم که تکرار شود، برای این عمق، انتهایی نیست و هر بار که به سراغ آن معصومان عزیز برویم، درسی جدید از آنها میآموزیم.
بماند که درسهای ناشنیده از آنها بسیار زیاد است و هنوز با شیعیان واقعی آنها فرسنگها فاصله داریم. اما در میان آن امامان عزیز جایگاه امیرالمؤمنین برای شیعیان و بهخصوص ایرانیان چیز دیگری است و درسآموزی پندها و اعمال ایشان هر بینندهای را به شگفتی وامیدارد. نهجالبلاغه گنج مهجوری میان مسلمانان است که اعجازهای لفظی و معنوی آن هوش از سر هر دوستدار ادبیات میپراند و عمق مفاهیم آن نیز دلهای تشنه را سیراب میکند.
با همه این نقاط برجسته، اگرچه قرنها از ایراد آن سخنان میگذرد، غبار تاریخ نهتنها نتوانسته ارزش آن را بکاهد بلکه هر روز بر درخشش آن گوهر میافزاید و آن را لعابی دیگر میدهد. چیستی و چگونگی سبک زندگی علوی و به تعبیر استاد دلشاد تهرانی سبک زندگی «انسانی» همان چیزی است که در این مصاحبه سعی بر شناسایی بهتر آن داریم. با دکتر مصطفی دلشاد تهرانی (عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآن و حدیث) به گفتوگو نشستهایم. آنچه در این نوشته میخوانید حاصل این گفت وگو است ؛ همراه بنیانا باشید
در ابتدا اگربخواهیم تعریفی درست از سبک زندگی از نگاه دین داشته باشیم، این سبک دارای چه مختصاتی است؟
برای اینکه به یک تعریف درست برسیم ابتدا باید واژهها را بهصورت دقیق مورد بررسی قرار دهیم؛ بهعبارت دیگر زمانی که میگوییم « سبک زندگی » واژه سبک به چه معناست و ترکیب آن با زندگی چه معنایی را میرساند. واژه سبک در عربی از «سبیکه» گرفته شده است که بهمعنای پاره فلز گداختهشده که در قالب ریخته شده و بهصورت استوار شکل گرفته، اطلاق میشود.
در دورههای جدید هم واژه سبک را برای یک روش خاص عمدتاً در ادبیات بهکار بردهاند. برای مثال گفتهاند فلان شاعر به فلان سبک شعر میسراید، منتها مانعی نداردکه استعمال واژه را گسترش دهیم و در سایر حوزهها نیز از این واژه به همان معنای قالبهای معین استفاده کنیم.
برای اینکه واژه سبک بهتر فهمیده شود نیز میبایست سراغ واژههایی برویم که هم طیف آن بهحساب میآیند. از این جهت نزدیکترین واژهای که در ادبیات دینی وجود دارد، واژه «سیره» است که دارای 2 معنای حقیقی و اصطلاحی است. اگرچه بسیاری معنای سیره را تاریخ درنظر میگیرند اما معنای حقیقی سیره در عربی همان سبک است.
در زبان عربی زمانی که یک واژه به وزن «فِعلَه» میرود بیانگر هیأت و حالت و سبک است و از این جهت نیز سیره دقیقاً حالت و سبک رفتار را نشان میدهد و نزدیکترین معنا به سبک بهحساب میآید. بنابراین سبک یا سیره یعنی آن قواعدی که بهطور ثابت در یک حیطه حکومت میکند؛ برای مثال وقتی میگوییم فلان شاعر به فلان سبک شعر میگوید یعنی قواعد خاص آن سبک را رعایت میکند.
حال اگر همین را وارد زندگی کنیم سبک زندگی بدین معناست که ما در زندگی خود دارای روابط و اصول معین بوده و به آنها پایبند باشیم. در اوایل دهه 70 کتابی نوشتم که عنوان آن «سیره نبوی یا منطق نبوی» بود و با این نگاه که راه و رسم پیامبر (ص) و سایر معصومین را استخراج کنم به سراغ آن کار رفتم. در آن کتاب معنایی را برای سیره و سبک زندگی ارائه کردم که سبک زندگی عبارت است از: مجموعه اصول کلی عملی ثابت حاکم بر زندگی.
چه شد که به این ترکیب، با این همه قید رسیدید؟
به این دلیل که مسلمانان از صدر اسلام 2 رویکرد به سبک زندگی یا سیره پیامبر (ص) داشتند که در امتداد آن نیز سیره سایر معصومین مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از آنها رویکرد جزئی نگر و دیگری رویکرد کلی نگر بوده است.
هر کدام از این رویکردها به چه نتایجی میرسد؟
رویکرد جزئینگر به این معناست که ما بررسی کنیم که پیامبر اسلام در امور جزئی زندگی خود به چه ترتیبی عمل میکردند. برای مثال، اینکه پیامبر (ص) چگونه غذا میخوردند؟ چه غذایی میخوردند؟ چگونه مینشستند؟ چگونه برمیخاستند؟ چگونه لباس میپوشیدند؟ چگونه موهای خود را میآراستند؟ و…
رویکرد جزئینگر بهدنبال آن است که چنین مواردی را بیابد و براساس همان عمل کند. در میان مسلمانان عمدتاً در طول تاریخ این اتفاق افتاده و سیره پیامبر (ص) و معصومین با چنین رویکردی مورد بررسی قرار گرفته است. اما مشکل اینجاست که این رویکرد به روح حاکم بر اعمال و اهداف آن توجه کافی نمیکند و این در حالی است که در بسیاری از این نمونهها تغییر روی میدهد و اینها نمیتواند ثابت بماند.
برای نمونه، پیامبر اسلام با انگشت غذا میل میکردند اما امروز چرا این کار را انجام نمیدهیم؟ یا معمول آن بوده است که موهای پیامبر (ص) تا شانه ایشان بلند بوده است. پیامبر (ص) برای عبور و مرور در شهر سوار چهارپا میشدند. همچنین مقید بودند که روی زمین بنشینند. حال آیا رعایت نکردن این موارد بهمعنای عدمتبعیت از پیامبر اسلام و خلاف سیره آن حضرت است؟
پاسخ اینجاست که همه این موارد قابل تغییر هستند و قرار نبوده است که تغییر نکند بلکه قرار بر این بوده است که روح حاکم بر این اعمال، درک و آنها را بر رفتار خودمان حاکم کرده و به آنها عمل کنیم؛ برای مثال شخصی خدمت امام علی (ع) رسید و جملهای از پیامبر اسلام نقل کرد مبنی بر اینکه در زمان پیری ریشهای خود را خضاب کنید و خود را مانند یهود مسازید پس چرا شما (خطاب به امیرمؤمنان (ع)) چنین کاری را انجام نمیدهید و مردم را به آن دعوت نمیکنید؟!
امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به آن شخص مطلبی فرمودند که در حکمت 17 نهج البلاغه آمده است. فرمودند: «پیامبر (ص) آن کار را انجام دادند درحالیکه دین دارای کسان کمی بود لیکن اکنون که دامنه آن گسترش یافته و پایههای آن استوار شده پس هر کس هرگونه خواست رفتار کند آزاد است». ددر واقع ایشان هم اشاره داشتند که این ظواهر تغییر میکنند و مهم آن است که روح حاکم بر اعمال را دریابیم و به آن مقید باشیم.
ایشان بیان دیگری در حکمت 105 نهج البلاغه دارند که نوعی دین شناسی و رویکرد دینی است. فرمودند: «بیگمان خداوند برعهده شما واجباتی نهاده پس آنها را ضایع مکنید، و حدودی برایتان قرار داده، از آنها عبور نکنید، و از چیزهایی بازتان داشته، حرمت آنها را مشکنید». تا اینجای کار به بایدها و نبایدها و مرزهایی اشاره داشتهاند که باید پاس داشته شوند.
در ادامه همین حکمت میفرمایند: «و در مورد چیزهایی سکوت کرده است. خداوند در این موارد دچار نسیان یا فراموشی نشده، پس در این موارد خود را به رنج نیندازید و چیزی به کسی تحمیل نکنید». بهعبارت دیگر دین مرزها و حدودی دارد که باید آنها را بشناسیم، در مواردی نیز خداوند سکوت کرده تا مردم میل و سلیقه خود را اعمال کنند.
روایت دیگری از امیرمومنان (ع) وجود دارد که شیخ صدوق در کتاب امالی خود ذکر کرده است و این موضوع را بهتر باز میکند. ایشان فرمودهاند: «پیوسته خیر مردم در این است که متفاوت باشند و اگر مردم یکسان شوند هلاک میشوند».
پس نباید بگوییم که انسانها در همه اعمال جزئی یکسان باشند چرا که در این صورت استعدادها از بین میرود و دین چنین هدفی ندارد. اما در رویکرد دوم (کلینگر) این اتفاق میافتد که ما روح حاکم بر اعمال پیشوایان را دریابیم و آن را بر زندگی خود انطباق دهیم که با آموزههای دین نیز سازگارتر است.
کدام گزارههای دینی چنین نگاهی را تأیید میکند؟
برای نمونه، زمانی که قرآن کریم پیامبر اسلام را بهعنوان الگوی نیکو مطرح میسازد به این معنا نیست که همه در جزئیات، کارهای ایشان را تکرار کنند؛ مثلاً همه مدل موی پیامبر اسلام را داشته باشند یا مانند ایشان لباس بپوشند چرا که سلیقه افراد متفاوت است. روایتی از امام صادق (ع) وجود دارد که میفرمایند: «بهترین لباس، لباس اهل زمان است». بنابر این نگاه دوم بیشتر قابل پذیرش است و بر همین اساس سبک زندگی عبارت است از مجموعه اصول کلی عملی حاکم بر زندگی که همه بتوانند از آن استفاده کنند.
یکی دیگر از جلوههای مهم سبک زندگی امیرمؤمنان (ع) به نوع رفتار ایشان در محیط خانه بازمی گردد. در روابط همسری و خانوادگی ایشان چه اصول لطیفی قابل بازشناسی است؟
با بررسی زندگی ایشان و سایر معصومان در مییابیم که زندگی خانوادگی آنها دارای اصولی بود که رعایت آن توسط هر خانوادهای موجب استحکام و قوام آن میشود. این اصول عبارتاند از: مودت و رحمت، رفق و مدارا، حقوق مداری، تأمین نیازها، نیک رفتاری در هر شرایطی، تکریم، تفاهم و توافق، مدارا و سازگاری، نفی خشونت، بخشش و گذشت، صراحت و صداقت، شکیبایی و بردباری، تدبیر امور و استحکام خانواده. تمامی معصومان این اصول را رعایت کردهاند.
برای مثال اگر اصل همکاری در خانه مطرح است پیامبر اسلام در جامعهای که خیلی مرسوم نبوده است، منزل را جارو میکردند و شیر میدوشیدند. همچنین نقل است که پیامبر خیاطی را بیشتر از هر کاری دوست داشتند و در خانه به کسی فرمان نمیدادند.
آیا اختلافی هم میان امیرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س) بهوجود آمده است؟
اصل تفاهم در زندگی خانوادگی ایشان چنان برقرار بوده است که کسی شاهد چنین چیزی نبوده است. اساساً اختلاف، زمانی پیش میآید که اختلاف نظری یا عملی وجود داشته باشد، این در حالی است که این دو شخص دارای بینش و اصول همانند بودند و چه در نگرش و چه در عمل مانند هم بودند و از اینرو اختلاف میان آنها نیز بیمعناست.
معدود اخبار هم که در مورد اختلاف میان حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) وجود دارد، آثار جعل از سر و روی آنها میبارد و به هیچ عنوان اختلافی میان آنها وجود نداشته است. اصراری هم که در آموزههای دینی مبنی بر «کفو» بودن در زمان ازدواج وجود دارد برای همین است که اختلاف و عدمتفاهم را به حداقل برساند.
آیا در تربیت دختر و پسر نیز تفاوت روشی قائل بودند؟
اصول تربیت برای دختر و پسر یکی است اما به تناسب افراد روشها متغیر است. برای مثال روایتی از پیامبر اسلام وجود دارد که میگویند: «اگر قرار است به فرزندان خود هدیه دهید، اول به دختران خود دهید». همچنین در جامعهای که دختران از اکرام زیادی برخوردار نبودند، پیامبر اسلام فرمودند که «اگر کسی 2 دختر را رشد دهد در بهشت با من محشور میشود». بنابراین تفاوتهایی میان روش تربیت دختر و پسر وجود دارد اما اصول مثلاً اصل عدالت نباید نقض شود.
بهعنوان سؤال آخر آیا ایشان برنامه مدونی هم برای تربیت فرزندان خود داشتهاند که ما بتوانیم امروز از آن استفاده کنیم؟
بله. اگر ما سیره ایشان را بررسی کنیم درمییابیم که یک برنامه تربیتی خاص داشتند که نامه 31 نهج البلاغه خطاب به امام حسن مجتبی (ع) اوج آن است و با نگاه انداختن به آن میتوانیم نکات فراوانی بهدست آوریم.
….
10 فرمان امیرالمؤمنین برای رسیدن به سبک زندگی علوی ( سبک زندگی در نهج البلاغه )
اگر بخواهیم سبک زندگی مسلمانی و به تعبیر بهتر سبک زندگی انسانی را دریابیم ابتدا باید به سراغ قرآن کریم برویم که پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) و سایر معصومان نیز براساس آن عمل کردهاند.
در مورد شخص امیرمؤمنان نیز کتب زیادی وجود دارد که میتوان از طریق آن به سیره و سبک زندگی ایشان پی برد که نهج البلاغه بهترین آنها بهحساب میآید. باید تمام منابع حدیثی و تاریخی مرتبط با ایشان را بهصورت علمی مورد بررسی قرار دهیم؛ بدین معنا که هم آنها را درست فهم کنیم، هم درست ارزیابی و نقد کنیم.
ما برای هرچه بهتر انجامشدن این کار نیازمند علومی مانند «فقهالحدیث» و «فقهالتاریخ» و پس از آن «نقدالحدیث» و «نقدالتاریخ» هستیم چرا که در منابع حدیثی و تاریخی ما تحریفها بهوقوع پیوسته است که نیاز بهکار علمی و دقیق را دوچندان میکند.
براساس همین روش کلینگر نیز یک مجموعه 10 جلدی در مورد سیره امیرمؤمنان تألیف کردهام که عنوان آن «سبک زندگی در نهجالبلاغه» است. در این مجموعه دهاصل را که حکم 10 فرمان را دارد از نهجالبلاغه برای سبک زندگی استخراج کردهام که این 10 اصل میتواند بیانگر همان سبک زندگی باشد که دیروز، امروز و فردای ما را پاسخگو باشد.
این 10 اصل عبارتاند از: 1- مرزبانی، حریمداری و پرواپیشگی 2- پایبندی به شیوه استفاده مناسب 3- اعتدال و میانهروی 4-پارسایی 5- تکریم 6- پاسداشت حقوق 7- رفق و مدارا 8- صراحت و صداقت 9- پایبندی به عهد وپیمان 10- عدالت.
این 10 اصل در همه عرصههای زندگی امیرمؤمنان اعم از شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حکومتی، مدیریتی، قضایی و نظامی حاکم بوده است و اگر ما نیز آنها را مورد توجه قرار دهیم آنوقت میتوانیم یک سبک زندگی علوی برای خود داشته باشیم و سایرین را نیز به آن دعوت کنیم.
برای مثال اگر همه انسانهای جامعه اصل پاسداشت حقوق را رعایت میکردند شاید بسیاری از نابسامانیهای امروز را شاهد نبودیم. تعبیر امیرمؤمنان گویا این است که اگر بخواهیم دین به درستی برپا شود راه آن برپایی حقوق همهجانبه است. حضرت بیانی دارند که در نهج البلاغه در خطبه 216 مطابق شمارهگذاری دکتر صبحیصالح آمده است.
در این رابطه میفرمایند: «اگر مردم حقوق حکومت را رعایت کنند و حکومت حقوق مردم را پاس بدارد، حق میان آنان ارزشمند و استوار شود و راههای دین برپا و پدیدار شود، و نشانههای عدالت برجا و استوار شود، سنت و اخلاق به راحتی جریان یابد، پس زمانه بسامان شود و امید رود که دولت بماند و چشمداشتهای دشمنان به ناامیدی انجامد».
آن وقت در ادامه در مورد عواقب عدمرعایت این اصل میفرمایند: «آنگاه که مردم بر حکومت چیره شوند و حقوق را رعایت نکنند یا حکومت به مردم خود ستم روا دارد، در اینجاست که اختلاف پدیدار شود، و نشانههای ستم آشکار شود و تباهی و ناراستی در دین بسیار شود و سنت و اخلاق ترک شود و از روی هوای نفس عمل کنند و احکام فروگذار شود و بیماریهای روحی و روانی بسیار شود و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرونهاده شود و یا باطلی بزرگ انجام شود. آنگاه است که نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ مقدار». از این بیان به خوبی میتوان فهمید که پاسداشت حقوق یا عدم آن چه پیامدهایی دارد.
نظام تربیتی چهارحلقهای امام علی ع
امیرمؤمنان (ع) یک نظام تربیتی ارائه کردهاند که از نهجالبلاغه و خانواده حدیثی مرتبط با آن قابل استخراج است. بهنظر میرسد که این نظام امروز نیز راهگشا باشد.
جالب است که امیرمؤمنان (ع) بیانی در خطبه 175 نهجالبلاغه دارند که فرمودهاند: «ای مردم، به خدا سوگند، من شما را به طاعتی برنمیانگیزم جز آنکه خود پیش از شما به گزاردن آن برمیخیزم و شما را از معصیتی باز نمیدارم جز آنکه خود پیش از شما آن را فرومیگذارم». بنابراین آموزههای ایشان در همه حوزهها و ازجمله در عرصه تربیتی، آموزههایی عملی است.
برخی تصور میکنند آموزههای ایشان یکسری مطالب نظری است که امکان عمل به آنها وجود ندارد و این در حالی است که همه آنها پیش از صدور اجرایی شدهاند. امیرمؤمنان (ع) فرزندان خود را براساس همین نظام تربیت کردهاند که بهنظرم یک نظام چهاربخشی است.
بخش اول این نظام شناخت موانع و مقتضیات تربیت است؛ یعنی چه چیزهایی کار تربیت را سخت میکند و چه چیزهایی برای آن بسترسازی میکند. موانع و مقتضیات نیز در نگاه ایشان شامل موارد فردی، اجتماعی، اقتصادی و… است که به تفصیل در روایات آمده است.
پس از آن باید به سراغ مبانی تربیت برویم. برای نمونه باید انسان و مراتب آن را بشناسیم و بدانیم در هر مرحلهای از مراحل رشد دارای چه نیازهایی است تا بتوانیم او را تربیت کنیم.
اصول تربیت، حلقه بعدی این نظام را تشکیل میدهد. تربیت باید تابع این اصول عملی باشد؛ مانند اصل اعتدال و میانهروی، اصل تدرج و تمکن، اصل تکریم و اصل عزت.
روشهای تربیت نیز آخرین بخش نظام تربیتی را تشکیل میدهد که روشها متغیر ولی تابع اصول است؛ مانند تشویق و تنبیه، عبرت، موعظه و روش الگویی.
بنابراین میتوانیم یک نظام تربیتی از آموزههای ایشان استخراج کنیم که خودشان نیز به آن عمل میکردهاند.
تقسیم اوقات شبانهروز میان خود، خدا و مردم
راه و روش و سفارش پیامبر و سایر پیشوایان دین این بوده است که برای زندگی خود برنامه داشته باشید. شخص پیامبر اسلام بهعنوان فردی شناخته میشود که اوقات خود را تقسیم میکرد و ساعاتی را برای جامعه، ساعاتی را بهکار، ساعاتی را به خانواده و ساعاتی را به عبادت خدا اختصاص میداد.
ساعات حضور در منزل را هم تقسیم میکرد. برای مثال زمانی که سیرهنویسان از همسران پیامبر در مورد احوالات ایشان در منزل میپرسیدند، همسران پیامبر اینگونه گفتند که ایشان در منزل اوقات خود را به 3 قسمت تقسیم میکرد: اوقاتی را به عبادت خدا، اوقاتی را به خانواده و اوقاتی را هم بهخودش اختصاص میداد. آنوقت بخشی را هم که بهخودش اختصاص میداد، میان خودش و مردم تقسیم میکرد. در روایات ما هم تأکید شده است که اوقات خود را تقسیم و برنامهریزی کنید.
در روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل شده است که اوقات زندگی خود را به 4 بخش تقسیم کنید: بخشی را برای عبادت، بخشی را برای معاش، بخشی را برای روابط اجتماعی و بخشی هم برای لذتهای حلال.
این کلیات در روایات آمده است اما اگر بخواهیم به سراغ جزءجزء ساعات زندگی امیرمؤمنان (ع) برویم اولاً چنین اطلاعاتی در دسترس ما نیست و ثانیاً به همان مشکل جزئینگری میرسیم.
برای نمونه حدیثی از امام باقر (ع) داریم که در مورد برنامه زندگی امیرمؤمنان (ع) میفرمایند: حضرت پس از اقامه نماز صبح، تعقیبات را به جا میآوردند و پس از طلوع آفتاب نیز مردم نزد حضرت میآمدند و حضرت به ایشان درس میدادند. پس از آن به قضاوت میپرداختند و در ادامه آن هم به سایر امور مشغول میشدند.
طبیعی است که همه مردم مشغلههای امیرمؤمنان (ع) را ندارند تا مانند ایشان برنامهریزی کنند اما این قبیل روایات نشان میدهد که ایشان یک برنامه مشخص و منسجم برای خود داشتند و ما هم میتوانیم این کار را برای خود انجام دهیم. امروز هم میتوانیم اوقات زندگی خود را به چند بخش تقسیم کنیم و هر قسمت نیز متناسب با نیاز، به زیر مجموعههایی تقسیم شود.
طبیعتاً تناسب برنامهها در ادوار مختلف زندگی ایشان تغییر میکرد؛ برای مثال بهصورت طبیعی انتظار میرود زمانی که امیرمؤمنان حکومت داری میکردند، بیشتر وقت خود را به کشورداری اختصاص بدهند اما این مشغلهها هم باعث نمیشد که از خانواده خود غافل شوند.
مشکلی هم که امروز داریم از این قرار است که زندگیها آلوده به افراط و تفریط است حال آنکه ما باید اصل اعتدال را هم رعایت کنیم؛ برای مثال تصور میکنیم که اگر 20 ساعت در طول شبانهروز کار اقتصادی انجام دهیم کار خوبی است اما براساس آموزههای پیشوایان دین، کار مناسبی نیست مگر آنکه در وضعیت اضطراری باشیم. همانطور که پیامبر اسلام در اوج جنگها هیچ آسیبی به زندگی خانوادگی خود نزدند و آن را هم حفظ کردند.
منبع : همشهری دو
قاری نیمه شب قرآن و جهنم!!
0 [box type=”info” align=”” class=”” width=””] امام علی (علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت میکند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است». در اینجا چرا امام معصوم (علیه السلام) … ادامه خواندن “قاری نیمه شب قرآن و جهنم!!”
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
امام علی (علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت میکند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است».
در اینجا چرا امام معصوم (علیه السلام) خواب این فرد را بهتر از نماز او دانستهاند؟ مگر در نمازش چه اشکالی وجود دارد؟ مگر شک و ظنش به چه بر میگردد که موجب شده امام راجع به او چنین فرمایند؟ برای روشن شدن مطلب بهتر است به داستانی پیرامون این موضوع اشاره کنیم:
[/box]
قاری جهنمی
یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی (علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت میکرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند.
او نیمه شب برخاسته بود و قرآن میخواند، علی (علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز میخواند: «امّن هو قانت آناء اللّیل ساجداً و قائماً یحذر الاخره و یرجو رحمه ربّه…؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی میکند یکسان میباشد؟!» (1)
کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، ازاهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد».
کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی میدهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!
مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند.
کمیل در جبهه همراه علی (علیه السلام) بود، علی (علیه السلام) در حالی که از شمشیرش خون میچکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشتهها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشتهها مینهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل امّن هو قانت آناء اللّیل… این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را میخواند و تو را مجذوب ساخته بود. کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد. (2)
اینک به نهج البلاغه بنگریم:
امام علی (علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت میکند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است». (3) احتمال دارد که این گفته مربوط به همان قاری باشد که در جنگ نهروان به هلاکت رسید.
مقصود امام علی (علیه السلام) از شک، آن شک و تردیدی است که خوارج در امامت امام وقت داشتند که خود اساس تعلیم عبادات و کیفیّت انجام آنها است، که آگاهی بدان رکنی از ارکان دین میباشد و شک و تردید در آن باعث عدم استفاده از آن و شک در بسیاری از نیازمندیها از قبیل علم توحید و اسرار عبادات و کیفیّت سلوک و اطاعت پروردگار است. (4)
در اینجا گویا مقصود امام اینست که اگر این مرد به امامت من یقین داشت و در خواب بسر میبرد بهتر از این بود که با شک در امامت من به نماز و قرآن بپردازد.
واقعیت زندگی امت گواه نیاز مبرم آن به کسی است که امور آن را بگرداند و مسائل مختلفی را که هوسها و شهوات آن را ازدین دور کردهاند اصلاح کند و از هـمـیـن رو به کسی نیازمند است که در پرتو کتاب و سنت امور آن را سامان دهد و با شخصیت بـزرگـوار و رفـتـار بـدون نـقص خود الگویی برای ایشان ترسیم کند و این که در نفس پاک خود آمـادگی پرداختن به این وظایف را داشته باشد و چنین کسی جز از سوی خدا و تعیین او شناخته نمیشود تـا در میان امت، آشفتگی ایجاد نشود.
راههای رسیدن به یقین
یقین، علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد. برای رسیدن به یقین رعایت دو نکته بسیار کارساز است: 1. عمل، 2. تداوم عمل. لذا بزرگان گفتهاند اگر عمل شایسته را هر چند اندک ولی پیوسته انجام دهید به نتایج بسیار مطلوب میرسید و امامان معصوم (علیهم السلام) به ما وعده دادهاند که به آنچه می دانی عمل کن، از آنچه نمیدانی تو را کفایت میکنند «اعمل بما تعلم یکفیک مالم تعلم».
و درباره مهمترین اعمال در زیارت امام حسین (علیه السلام) میخوانیم: «اشهد آنک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر حتی اتیک الیقین» که با دقت در این فراز به روشنی به دست میآید که با نماز به عنوان ارتباط با خدا و پرداخت زکات به عنوان حل مشکل اقتصادی و انجام امر به معروف به عنوان حل مشکلات فرهنگی است که مسیر صراط مستقیم فردی و اجتماعی شکل میگیرد و همه این موارد در راستای پیروی از امام و ولی ای است که جزئیات انجام این اعمال را به ما آموزش دهند تا یقین حاصل شود.
کلام آخر:
امامت یکی از اصول دین است. درشناخت دستورات خدا بعد از شناخت و ایمان به خدا شناخت فرستادگان الهی لازم است زیرا بدون آنها فهم دین مشکل است. بنابراین همانگونه که مسلمان باید به خداوند، عدل و معاد او ایمان و یقین داشته باشد باید به امامت امامان معصوم نیز یقین داشته باشد.
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]
اول به صـفای دل ولـی را بشـناس
انگـاه مـــحمد و علی را بشــناس
کــن دیــده ز انــوار ولایــت روشــن
زیـن جـلوه خداوند جلی را بشـناس
[/box]
پی نوشت ها:
1 ـ سوره زمره/ 9.
2 ـ سفینه البحار، ج 2، ص 492 ـ 493.
3 ـ نهج البلاغه، حکمت 97.
4 ـ ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ص 491.
؛
گردآورنده : زهرا انصاری نسب