دسته‌ها
حجاب و عفاف

حریم من حجاب من در تفریح [بخش شش]

حریم من حجاب من در تفریح [بخش شش]
حریم من حجاب من در تفریح

حریم من حجاب من در تفریح [بخش شش]

دانلود صوت

تفریح یعنی بر هم زدن نظم روزمره زندگی و خط کشیدن بر روی عادت‌ها.

شاید همین باعث می‌شود که بعضی خانم‌ها موقع رفتن به پارک یا دریا و… روی عادت‌های لباس پوشیدن‌شان را هم خط می‌زنند و حجاب‌شان کمی تا قسمتی کم‌رنگ می‌شود.

انکار نمی‌شود کرد که داشتن حجاب کامل برای خانم‌ها دست و پاگیر است و مانع آزادی و تحرک در تفریح‌گاه‌ها می‌شود؛ اما زنانی هم هستند که رعایت باید و نبایدهای خدا را از هر چیزی در زندگی مهم‌تر می‌دانند و حاضر نمی‌شوند به خاطر یکی دو ساعت لذت بردن بیش‌تر، پا روی خط قرمزهایی که خداوند کشیده بگذارند.

پیشنهاد 

به تفریح‌گاه‌های ویژه بانوان بروید.

به تفریح‌گاه‌های طبیعی بکر و خلوت بروید.

تفریحات بی‌نیاز از خودنمایی و اختلاط را انتخاب کنید

این هم دلیل

در قرآن مجید آمده است: وَلَا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِن.

و پاهای خود را به گونه‌ای به زمین نکوبند تا آنچه از زینت‌شان نهفته می‌دارند معلوم گردد.

سوره نور، آیه31 

منبع متن : محتوا نشر

منبع عکس : کانال جنبش من حجاب را دوست دارم

دسته‌ها
حجاب و عفاف

حریم من حجاب من در محل کار [بخش پنج]

حریم من حجاب من در محل کار [بخش پنج]
حریم من حجاب من در محل کار [بخش پنج]

حریم من حجاب من در محل کار [بخش پنج]

دانلود صوت

متأسفانه در برخی از سازمان‌ها و نهادهای دولتی یا غیردولتی زنان و مردان مجبورند در تمام ساعات اداری در یک اتاق یا در کنار هم مشغول به فعالیت شوند.

این اختلاط که با مبانی و ارزش‌های دینی و اسلامی تعارض دارد، باعث بروز و ظهور مشکلات و ناهنجاری‌های اجتماعی زیادی می‌شود، چون هرچند هم زن و مرد از درجه تقوای بالایی برخوردار باشند، باز شیطان در کمین چنین لحظه‌ها و موقعیت‌هایی است: نگاه‌های خیره‌کننده، وارسی حرکات و رفتارهای یکدیگر، فراهم شدن زمینه برای صحبت‌های غیرکاری و…

اما کسانی هم هستند که در چنین موقعیت‌هایی حواسشان به حفظ حریم‌ها هست. زنان و مردانی که رعایت اصل حریم در روابطشان با نامحرمان از ضروریات است. چون می‌دانند اگر حریم‌ها شکسته یا کمرنگ شوند، حیا و عفاف افرادِ ضعیف‌النفس مخدوش شده و احتمال لغزش و خطا از سوی آن‌ها افزایش پیدا میکند.

پیشنهاد 

با همکار نامحرم وارد صحبت‌های غیرضروری نشوید.

مسائل خانوادگی‌تان را در محیط کار مطرح نکنید.

در ساعات غیر اداری با همکارانتان پیامک ردوبدل نکنید.

این هم دلیل 

از پیامبر روایت شده است که:

اِشتَدَّ غَضَبُ اللّه عز و جل عَلَی امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلَأتْ عین‌ها مِن غَیرِ زوج‌ها أو غَیرِ ذِی مَحرَمٍ مِنها.

زن شوهر داری که چشمش را از مردی جز شوهر خود، یا نامحرمی پُر کند، خشم خداوند عز و جل بر او فزونی گیرد. 

منبع متن : محتوا نشر

منبع عکس : کانال جنبش من حجاب را دوست دارم

دسته‌ها
اخبار

نشریه میعاد به شماره 43 رسید ؛ گفت‌وگو با دکتر رضا ایرانمنش

نشریه میعاد به شماره 43 رسید ؛ گفت‌وگو با دکتر رضا ایرانمنش
نشریه میعاد به شماره 43 رسید ؛ گفت‌وگو با دکتر رضا ایرانمنش

بسم الله الرحمن الرحیم

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«اِسْمَعُوا وَ اَطیعُوا لِمَنْ وَلاّهُ اللّه ُ الأَمْرَ، فَـاِنَّـهُ نِظـامُ الأسـلام»

«از کسی که خداوند به او «ولایت امر» داده است، حـرف شـنوی و اطاعـت داشـته باشـید، چرا که این اطاعت، نظام‌بخش اسلام است.»

(امالی مفید، ص 14) 

 

 

شماره 43 میعاد منتشر شد.

برای بخش مصاحبه می توانید به عنوان مصاحبه گر افتخاری با نشریه همکاری داشته باشید. مطالب ارسالی با نام خودتان منتشر خواهد شد.

در شماره 43 نشریه میعاد میخوانید:

 

  • گرداب افول(سرمقاله)
  • رنجنامه تصویب قانون اساسی
  • دین در جریان روشنفکری
  • چرچیل؛قصاب عراق
  • نیک نامی در تاریخ
  • تربیت نبوی در سایه قرآن
  • یادداشت شفاهی (حسن عباسی)

  • منبری نشو
  • چرخش ایمان در جامعه پویا
  • معرفی کتاب
  • حرف شما
  • مصاحبه با دکتر رضا ایرانمنش (قسمت دوم) 

 

برای دانلود نشریه میعاد اینجا کلیک کنید (2 مگابایت)

 

دسته‌ها
گفت‌وگو

درباره سارا عرفانی و دغدغه های فرهنگی و سیاسی او

.

درباره سارا عرفانی
درباره سارا عرفانی

سارا عرفانی را همه با کتاب “پنج‌شنبه فیروزه‌ای” می شناسند، کتابی که با موضوع دینی اما بیان جدید توانست مخاطبان بسیاری را جلب کند.

به سراغ او را رفتیم تا از کم و کیف ورود به عرصه داستان نویسی و نوشتن در حوزه دین با او صحبت کنیم.

متن ذیل گفتگوی  با این نویسنده جوان است: 

سارا عرفانی

به عنوان سوال اول کمی از درباره سارا عرفانی بگویید و اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدید؟

سارا عرفانی هستم متولد سال 61. الهیات گرایش فلسفه خوانده ام و به شدت به رشته ام علاقه دارم و همچنان در این زمینه مطالعه می کنم.

 

اینکه چرا به سمت داستان نویسی آمدم را دقیق نمی دانم؛ دبیرستانی بودم که به نوشتن علاقه مند شدم و سر کلاس داستان می نوشتم. اما آن زمان خب سن و سالم طوری بود که خیلی به این فکر نمی کردم که چرا باید بنویسم. حسی می نوشتم و کم کم وقتی وارد دانشگاه شدم حس کردم می شود مباحث دینی را در داستان بیان کرد. آن زمان بود که داستان نوشتن برای من جهت پیدا کرد و فهمیدم قرار است چه کار کنم.

 

 

چطور با اقای شجاعی آشنا شدید؟

عرفانی: آشنایی من با کتاب های آقای مهدی شجاعی برمی گردد به دوران کودکی؛ شاید هشت نه ساله بودم که مادرم برای هدیه تولد، دو تا از کتابهای آقای شجاعی را به من دادند؛ “امروز بشریت” و “ضریح چشم های تو”؛ اگر باز هم بود الان یادم نیست. همان زمان من با قلم ایشان آشنا شدم و کم کم داستان های بیشتری از ایشان خواندم.

 

همین جا دوست دارم از مادرم و البته پدرم تشکر کنم که از همان روزهای کودکی من را با نویسندگان و کتاب های خوب آشنا کردند.

اما آشنایی ام با انتشارات نیستان و آقای سید علی شجاعی برمی گردد به چاپ کتاب “هدیه ولنتاین”. خوش قولی ها و برخوردهای خوب و ادب و احترامشان واقعا کم نظیر است و حقیقتا از همکاری با انتشارات نیستان پشیمان نیستم. متاسفانه برخورد خوب و اخلاق مدارانه گوهر نایابی شده که اگر پیدا شد باید آن را قدر دانست و از دست نداد. و من در مورد انتشارات نیستان چنین حسی دارم.

 

[su_note]

حتما بخوانید : سارا عرفانی و محمدرضا موذن زاده از برکات ازدواج می‌گویند

[/su_note]

 

حالا بریم سراغ کتاب “پنج شنبه فیروزه ای“؛ این کتاب؛ کتاب خوبی است، جذب مخاطب در نوشتن کتاب چقدر برایتان مهم بود؟

سارا عرفانی : ببینید، من چهار سال برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم؛ طبیعتا برایم مهم بود چیزی که می نویسم و سالهای عمرم را برایش می گذارم خوانده شود و اثرگذار باشد. نه برای اینکه خودم مطرح شوم، بلکه صرفا به خاطر حرفی که کتاب دارد.

 

قصدم این بود حرفی بزنم که مخاطب گسترده ای بتواند با آن ارتباط برقرار کند و آن را بفهمد و برایش سودمند باشد. حالا یکی پیدا می شود اسم این طور نوشتن را می گذارد ادبیات عامه پسند، یک منتقد دیگر در جلسه ی نقد و بررسی کتاب اثبات می کند که این کتاب عامه پسند نیست و مدرن است.

 

این دیگر دعواهای منتقدین است که همیشه بوده و خواهد بود. قصد من این بود کتابی با محوریت مسائل دینی و اجتماعی بنویسم که مخاطب جوان آن را بخواند و از خواندن لذت ببرد و کتاب را زمین نگذارد. آن قدر فرم زده نباشد که برای خواندن اذیت شود و آن را کنار بگذارد و نهایتا کتاب به آن هدفی که داشته نرسد و نخوانده بماند.

 

لذا در نوشتن این کتاب، سعی کردم هم (در حد توان خودم) حرفه ای و تکنیکی بنویسم که برای علاقمندان به داستان نویسی حرف جدیدی داشته باشد و هم قابل فهم و درک برای مخاطب از نظر محتوا و مضمون.

 

 

خطوط قرمزی در کتاب هست که شاید جمع کردنش در یک داستانی که تم مذهبی دارد سخت باشد؛ چطور این هماهنگی را انجام دادید؟

سارا عرفانی: فرصت زیادی برای نوشتن کتاب داشتم و با صبر و حوصله قطعات داستان را مثل یک پازل کامل کردم. حواسم بود اگر سوال یا شبهه ای در فضای داستان مطرح می کنم بی پاسخ نگذارم. اگر به قول شما قرار است به خطوط قرمز نزدیک شوم از آنها رد نشوم تا مخاطب را اذیت نکرده باشم. ذهن مخاطب و قوه ی خیال او را که در فضای داستان به دست من امانت است منحرف نکنم.

 

از فضای کتاب که دور شویم به نسلی می رسیم که تشنه دانستن است؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر سعی کرده اید با زبان جوانان داستان بنویسید؟

سارا عرفانی: من خودم چون جوان هستم خواه ناخواه با زبان آنها می نویسم و خدا را شکر بازخوردهای خوبی از جوان ها گرفته ام.

 

[su_note]

حتما بخوانید : سبک زندگی سارا عرفانی از دوربین خبر شبانگاهی [ویدیو]

[/su_note]

 

چندین سال است که رهبر معظم انقلاب بسیار به مسئله توجه به جوانان انقلابی تاکید دارند؛ به عنوان یک نویسنده جوان چقدر این مسئله را در جامعه می بینید؟

سارا عرفانی: به نظرم هنوز خیلی کار داریم تا به این حرف عمل کنیم. متاسفانه یا خوشبختانه خیلی کارهای مهم را همین جوان ها انجام می دهند، بی چشم داشت. یعنی می خواهم بگویم به جای آنکه به آنها توجه شود خودشان دارند کارهای خوبی انجام می دهند. راحت نمی شود در این مورد حرف زد. بگذریم.

 

 

دغدغه اصلی تان در نوشتن چه مسئله‌ای است؟

عرفانی: دوست دارم زمانی بتوانم در فضای داستان و ادبیات، همراه مخاطب های کتاب هایم سیر و سلوک داشته باشم. بنشینیم و فقط از خوبی ها بگوییم و بنویسیم. از آن چیزهایی که برایشان آفریده شده ایم و این روزها شاید از آنها خیلی فاصله گرفته ایم.

 

آنقدر از خوبی ها بگوییم که کم کم خودمان شبیه شان بشویم. به نظرم به معضلات اجتماعی و آدم های بد و سیاه خیلی پرداخته شده و خواهد شد. اما کمتر الگو سازی شده. کمتر آدم های خوب نشان داده شده اند.

 

خب ما که از صبح تا شب در کوچه و خیابان معضلات را می بینیم و با آنها کلنجار می رویم. البته قبول دارم که چنین داستان ها و فیلم هایی جایگاه خود را دارند. کتمان نمی کنم. اما امیدوارم زمانی برسد که سطح کارها چند پله بالاتر برود. اگر من هم نمی توانم و از عهده اش برنمی آیم و اصلا در آن حد نیستم اما نویسندگانی پیدا شوند که این کار را انجام دهند.

 

 

 نظرتان در مورد اینکه یک نویسنده همه چیز را باید در داستانش بنویسد حتی موضوعات غیر اخلاقی؛ چیست؟

سارا عرفانی : خوب با طرز فکری که دارم به نظرم داستان باید طیب و طاهر باشد. نباید طهارت مخاطب را به هم بزند. خیلی از نویسنده ها را می بینم که با ممیزی مشکل دارند. اما من با خودم فکر می کنم ای کاش ادبیات ما آنقدر پاک بود که اصلا ممیزی احتیاج نداشت. هنر باید در خدمت رشد و تعالی انسان باشد، نه آنکه با طرح مسائل غیر اخلاقی به روح پاک او ضربه بزند. حالا یک عده ای این را قبول ندارند. این مساله برمی گردد به ایدئولوژی افراد.

 

بهترین کتابی که در این یک سال اخیر خوانده اید؟

عرفانی: واقعیتش را بخواهید آنقدر کتاب چاپ شده و چاپ نشده خوانده ام که در این مورد حضور ذهن ندارم. اما به لحاظ تکنیک و نوع روایت داستان، کتاب «عاشقی به سبک ونگوک» از آقای محمدرضا شرفی خبوشان را دوست داشتم و به علاقمندان به نویسندگی توصیه می کنم آن را بخوانند.

 

 

بدترین کتابی که خوانده اید؟

سارا عرفانی :  دو تا کتاب کودک برای دخترم خریده بودیم. یکی در مورد پدر، یکی در مورد مادر… در هر دو کتاب پدر و مادر را مسخره کرده بود و کارهایی که غلط انجام می دادند و خرابکاری می کردند را مسخره می کرد.

 

البته کتاب ترجمه بودند و با فرهنگ ما سازگاری نداشتند. حتی یادم هست وقتی آن را برای دخترم خواندم او هم از ادبیات کتاب شوکه شده بود. آنقدری افتضاح نبودند که نشود برای بچه خواند، اما برای ناشر به نظرم افتضاح است، حتی اگر بگوید یک مقدار با پدر و مادر شوخی کرده است.

 

 

چه مسئله ای در حوزه داستان نویسی شما را اذیت می کند؟

عرفانی: اینکه ما رمان خوب، رمانی که هم از نظر تکنیک قوی باشد هم محتوا، کم داریم. رمانی که بتواند مخاطب را جذب کند و او را بنشاند پای کتاب. خیلی از کارهای خوب مخاطب خاص دارند، بعضی از کارهایی که مخاطب زیاد دارند هم قوی نیستند. سراغ ناشرها که می رویم انگشت شمار رمان های جدید و قابل قبول دارند.

 

ما خوراک فکری خوب برای جوان ها تولید نمی کنیم. بعد مدام گله می کنیم که چرا کتاب های غیرمجاز اینترنتی دانلود می کنند. به نظرم باید برای نوشتن رمان های خوب متناسب با انواع و اقسام سلیقه ها هزینه کرد.

 

اما معمولا این اتفاق نمی افتد. برای کارهایی هزینه های هنگفت می شود که شاید مخاطب معمولی اصلا علاقه ای به خواندن شان نداشته باشد. از آن طرف ناشرهایی هستند که سالانه تعداد زیادی رمان چاپ می کنند که زیر پوستی تیشه به ریشه ی دین و اعتقادات جوان ها می زند. به نظرم مسئولین حواسشان به این چیزها نیست. یا بهتر است بگویم ما خیلی دغدغه ی فرهنگ نداریم.

 

اقتصاد و سیاست خیلی پررنگ است. در حالیکه فرهنگ فرد فرد مردم جامعه اگر درست شود خیلی مشکلات در اقتصاد و سیاست هم پیش نمی آید.

 

 

رمان جدیدتان در مورد چه موضوعی است؟

عرفانی: در حال حاضر مشغول نوشتن داستانی بر اساس زندگی حضرت معصومه هستم. رمان جدیدی در دست ندارم. دو سه ایده برای نوشتن رمان در ذهنم هست اما هنوز نمی دانم قرار است کدام را زودتر بنویسم.

 

آیا موضوعی بوده است که علاقمند باشید بنویسید اما نتوانستید؟

عرفانی: موضوعات نانوشته ی زیادی در ذهنم دارم که هنوز فرصت نوشتن شان پیش نیامده یا طرح داستان کاملا پخته نشده. آنها را به آینده موکول کرده ام. تا خدا چه بخواهد.

 

در ادبیات ما تقلید چقدر وجود دارد؟

عرفانی: فکر می کنم در شروع نویسندگی تقلید یک چیز طبیعی باشد. البته اگر نباشد بهتر است اما نویسندگان جوان سعی می کنند شبیه کسی بنویسند که آثارش را دوست دارند یا او را نویسنده ی موفقی می دانند. یا حتی اگر سعی نکنند، سبک آن نویسنده ناخودآگاه روی کارهایشان اثر می گذارد.

اما باید کم کم با تجربه های بیشتر بتوانند به سبک خاص خودشان برسند. من یادم است روزهای نوجوانی که تازه می خواستم نوشتن را شروع کنم، یک نوع خاصی نوشتن خیلی مد بود. در کلاس ها و کارگاه ها بیشتر آن شکلی می نوشتند. اما من دوست نداشتم آن طور بنویسم.

لذا به من گفتند هر طور خودت می خواهی بنویس و به سبک خودت برس. حالا شاید تا الان هم به آن نرسیده باشم اما لااقل سعی می کنم به اجبار شبیه نویسنده ی خاصی ننویسم.

 

منبع: نسیم آنلاین

دسته‌ها
اخبار

جهزیه اهدایی مدرسه دخترانه عفاف با پول کاغذ باطله

مدرسه دخترانه عفاف
مدرسه دخترانه عفاف

مگر می‌شود از کاغذ باطله جهیزیه درست کرد یا با درهای بطری برای مدارس محروم بخاری خرید؟

 این سؤالی است که ابتدای سال تحصیلی، بچه‌های مدرسه دخترانه عفاف از حاج‌آقا حیدری پرسیدند و منتظر جوابش شدند اما وقتی با همت‌شان نخستین جهیزیه ظرف مدت یک ماه تهیه شد از خوشحالی در پوستشان نمی‌گنجیدند و حالا هر روز بیشتر در این زمینه تلاش می‌کنند.

حجت‌الاسلام حامد حیدری که ایده‌پرداز این طرح در مدرسه دخترانه عفاف است در این باره می‌گوید: ابتدای سال تحصیلی بود که تصمیم گرفتم دو موضوع را در مدرسه دخترانه عفاف دنبال کنم؛ یکی بحث جمع‌آوری کاغذ باطله بود و دیگری درهای بطری. در ابتدا مسابقه برگزار کردیم اما کم‌کم بچه‌ها خودشان علاقه‌مند شدند و هر روز برای من کاغذ باطله و در بطری می‌آوردند.

بچه‌ها اول کار باورشان نمی‌شد که از کاغذ باطله‌های آنها جهیزیه‌ای جور می‌شود اما وقتی نخستین جهیزیه را ظرف مدت کوتاهی تهیه کردیم اشتیاق آنها برای ادامه دادن این کار خیر بیشتر شد.

او با تاکید بر اینکه بچه‌ها باید از سنین پایین با کار خیر آشنا شوند می‌گوید: هدف اصلی من از اجرای این طرح‌ها در مدارسی که بچه‌های بهره‌مند در آن آموزش می‌بینند این است که کار خیر را دوباره برای آنها تعریف کنم و آنها را با مشکلاتی که در جامعه وجود دارد و شاید آنها هیچ وقت از آن آگاهی پیدا نکنند آشنا کنم.

وقتی با بچه‌های مدرسه دخترانه عفاف  فیلمی را که در مناطق محروم گرفته شده بود می‌دیدیم همگی با تعجب نگاه می‌کردند و بعد هم می‌پرسیدند واقعا چنین جاهایی هست؟ یعنی ممکن است که الان کسی به خاطر فقر مدرسه نرود یا گوشت نخورد؟

او می‌گوید: برای اینکه نیروهای خیر در مدرسه پرورش دهیم برای بچه‌هایی که در کلاس هفتم، هشتم و نهم درس می‌خوانند مستند پخش می‌کنیم و بعد با هم حرف می‌زنیم و درباره راهکارها بحث می‌کنیم. درباره کاغذ باطله و دربطری هم خیلی با بچه‌ها صحبت کردیم. در ابتدا هیچ کدام فکر نمی‌کردند که بشود با کمک این مواد دورریختنی کاری بزرگ انجام داد اما حالا مطمئن هستند که با قدم‌های کوچک می‌توان کارهای بزرگ انجام داد.

[su_note]

حتما بخوانید : دانلود مستند محیط امن ,درباره استراحتگاه دانشجویان دختر و حجاب دانش‌آموزان

[/su_note]

حیدری با بیان اینکه با هر 2 تن کاغذ باطله می‌توان یک جهیزیه تهیه کرد می‌گوید: بچه‌های مدرسه دخترانه عفاف  هر روز برای من حداقل 300 گرم کاغذ باطله می‌آورند و ما آنها را درون اتاقی می‌گذاریم تا به‌حدنصاب برسد و بعد طی توافقی که با یکی از مراکزی که کاغذ باطله تحویل می‌گیرد انجام داده‌ایم کاغذها را تحویل آنها می‌دهیم و با پولش اقدام به تهیه جهیزیه می‌کنیم.

البته ذکر این نکته ضروری است که مابقی هزینه جهیزیه را از خیرین دریافت می‌کنیم و بسیاری از تولیدکنندگان هم به ما تخفیفات خوبی در خرید کالا می‌دهند و به این شکل پک کامل جهیزیه جور می‌شود.

او می‌گوید: ما خیرین زیادی داریم که می‌توانیم برای تهیه جهیزیه از آنها کمک بگیریم اما با این کار بچه‌ها را از سنین پایین با این موضوع درگیر می‌کنیم تا آنها خودشان برای رفع نیاز محرومان تلاش کنند و ذهنشان با این موضوع عجین شود.

حیدری می‌گوید: بعد از اینکه نخستین جهیزیه را تهیه کردیم آن را در مدرسه چیدیم تا بچه‌ها از نزدیک نتیجه کار خیرشان را ببینند. قرار است نوعروسی که جهیزیه را تحویل می‌گیرد برای بچه‌ها نامه‌ای بنویسد که آن را هم در تابلوی اعلانات مدرسه دخترانه عفاف نصب می‌کنیم.

حیدری با تاکید بر اینکه مدرسه بهترین ظرفیت برای پرورش نیروهای خیر است اضافه می‌کند: باید بچه‌ها را با کارهای خیری که لزوما مالی نیستند آشنا کنیم. بچه‌های ما مهربان‌تر و پاک‌تر از آن چیزی هستند که ما فکر می‌کنیم و وقتی آنها را با مسائل آشنا کنیم همگی پای کار هستند و بیشتر از بزرگترها برای رفع نیاز نیازمندان تلاش می‌کنند.

او در ادامه می‌گوید: یکی دیگر از برنامه‌های ما جمع‌آوری در بطری‌هاست تا به امید خدا بتوانیم با پولی که از این راه تامین می‌شود برای حداقل 10 کلاس درس بخاری تهیه کنیم.خوشبختانه بچه‌ها مشتاقانه در این طرح‌ها شرکت می‌کنند و والدین آنها هم حمایت‌کننده هستند.

دسته‌ها
مقاله

چگونه با فرزند نوجوانمان صحبت کنیم و مشاجرات را کم کنیم

photo_2016-11-25_00-07-42

زمانه عوض شده و تغییرات آنقدر عمیق و سریعند که گاهی تا چشم باز کنی، می‌بینی از دنیا عقب افتاده‌ای.

پیشرفت روزانه تکنولوژی و علم هم به این تغییرات، شتاب فزاینده‌ای داده است. در چنین شرایطی، اگر دختر یا پسری نوجوان در خانه داشته باشید، خواه‌ناخواه، این تغییرات بیشتر به چشم‌تان می‌آید چون نوجوان، خواسته‌ها، دغدغه‌ها، سرگرمی‌ها و دانسته‌هایش به هیچ‌عنوان قابل قیاس با زمان ما نیست.

آنها در دنیایی زندگی می‌کنند که مختصاتش با دنیای نوجوانی ما زمین تا آسمان فرق دارد. همین مسئله، شکاف بین نسل‌ها را بیشتر و عمیق‌تر می‌کند. در چنین شرایطی است که نوجوان انگار زبان والدینش را نمی‌فهمد و والدین به هیچ عنوان حرف‌ها و دغدغه‌های نوجوان برایشان قابل درک نیست.

همین می‌شود که بگومگوهای طولانی و مدام، راهشان را به خانه‌ها باز می‌کنند. با این بحث‌ها و مشاجرات و بگومگوهای کسالت‌بار و تشنج‌آفرین که انگار سر تمام شدن ندارند، چه باید کرد؟

 

من درس نمی‌خوانم؛ زندگی خودم است

یکی از بگومگوهای معروف در خانه‌هایی که نوجوان دارند، بحث بر سر «بشین سر درست» است. پدر و مادر نگران آینده تحصیلی و شغلی فرزند هستند و نوجوان حواسش بیش از قبل پی هر چیزی است به جز درس خواندن؛ ترجیح می‌دهد به جای درس خواندن با دوستانش معاشرت کند، گوشی هوشمند احتمالی‌اش را دستش بگیرد و در شبکه‌های مجازی بچرخد، روی تختش ولو شود و ساعت‌ها خیره به سقف باقی بماند یا… .

 

تمرکز روی مطالعه و درس خواندن در دوران نوجوانی که صدها دغدغه متفاوت با خود به همراه دارد، کار آسانی نیست. این در حالی است که والدین متوجه سختی این مسئله نیستند و توقع دارند نوجوان از مدرسه که می‌رسد مرتب و منظم تکالیفش را انجام دهد، چند ساعتی استراحت کند و دوباره کتابش را دستش بگیرد.

بله، شاید نوجوان‌های فامیل و همسایه، چنین باشند اما مطمئن باشید که آنها هم بدقلقی‌های خودشان را دارند. در چنین شرایطی بگومگو بر سر «چرا درس نمی‌خونی؟» کاملا بی‌فایده است چون هرچه بیشتر اصرار کنید، نتیجه کمتری خواهید گرفت.

راهکارش این است که درکش کنید، با او راه بیایید، برایش زمان بگذارید و توقع نداشته باشید تمام ساعات روزانه‌اش را مطابق میل شما رفتارتان کند. هیچ‌وقت بر سر درس خواندن دعوا و مرافعه راه نیندازید که جز عمیق شدن شکاف بین‌تان، چیزی عاید نمی‌شود.

 

همین درک ساده

در قدم اول، نمی‌خواهیم بگوییم لازم است تمام و کمال نوجوان و اقتضائات زمانه‌اش را درک کنید. اما لااقل در مورد نوجوانی – که به «سرزمین طوفان‌ها» معروف است – کمی بدانید؛ یعنی حواستان باشد که در این سنین یعنی حدود 12تا 18سالگی، در سرزمین نوجوان، هیچ‌چیز سر جای واقعی‌اش نیست بلکه همه عناصر دارند تلاش‌شان را می‌کنند تا جای اصلی خودشان را پیدا کنند.

این جابه‌جایی و تکاپو، این رشد ناگزیر و مدام، انرژی زیادی از نوجوان می‌گیرد و او را دچار سردرگمی و بی‌حوصلگی می‌کند. در این دوران، هورمون‌ها بیش و پیش از گذشته مشغول کارند. ذهن و عقل در حال تکامل هستند، هویت درحال شکل‌گیری است و جسم، در جاده بزرگ شدن و رشد، آنقدر تغییر می‌کند که خود نوجوان هم وقتی مقابل آینه قرار می‌گیرد از این همه تغییر، سرگیجه می‌گیرد.

بنابراین اگر خودتان را جای او بگذارید، یا نوجوانی خودتان را به یاد آورید و سعی کنید که این دوران را درک کنید، بی‌حوصلگی، پرخاشگری، کم‌طاقتی، استقلال‌طلبی، آزادی‌خواهی و خیلی دیگر از احساسات منطقی و غیرمنطقی نوجوان را بهتر درک خواهید کرد.

 [su_note]

حتما بخوانید: فرزندان خانواده های مومن باهوش ترند

[/su_note]

دور تسلسل

متأسفانه بگومگو با نوجوان از آن چیزهایی است که اگر شروع شود، تمام شدنش کار آسانی نیست، یا لااقل نمی‌توان این اطمینان را داد که ختم به‌خیر می‌شود.

اغلب والدینی که درگیر بحث و مشاجره با نوجوان می‌شوند، کسانی هستند که در زندگی زناشویی‌شان هم اهل بحث‌های طولانی و بگومگوهای بی‌فایده‌اند؛ بنابراین آموختن مهارت راه بردن بگومگو را بیاموزید؛ یعنی بدانید که گاهی لازم است بدون پذیرفتن حرف طرف مقابل و زیر بار رفتن، سکوت کرد و گذشت؛ گاهی باید عذرخواهی کرد، گاهی نیاز است که با محبت و مهربانی، عوض داد کشیدن و تهدید و تنبیه، ماجرا را تمام کرد.

خلاصه اینکه اگر قرار باشد بگومگو را ادامه دهید تا حرفتان به کرسی بنشیند، مطمئن باشید نه‌تنها نوجوان حرف شما را نمی‌پذیرد و کوتاه نمی‌آید بلکه این بحث تا زمان از هم گسستن رشته‌های اعصابتان پیش خواهد رفت؛ پس مهارت گفت‌وگوی درست با نوجوان را بیاموزید.

 

برخودتان آگاهانه مسلط باشید

می‌دانیم که داشتن یک نوجوان و سروکله زدن با او بر سر هزار و یک مسئله غیرقابل‌پیش‌بینی که به ذهنتان هم نمی‌رسیده و پیش آمده، کار ساده‌ای نیست و شما هم آدم هستید و ممکن است از کوره دربروید یا اعصابتان به هم بریزد و کلافه و بی‌حوصله شوید. در چنین شرایطی سعی کنید بحث را تمام کنید و به هیچ عنوان ادامه‌دهنده نباشید.

اگر می‌توانید، از محیط دور شوید. مطمئن باشید اثر این بگومگو کمتر از درس نخواندن، مهمانی رفتن، لباس نامناسب پوشیدن و… نیست. اجازه بدهید فضا کمی آرام شود تا شما و فرزند نوجوانتان انرژی از دست رفته را بازیابید و سر فرصت و در شرایط مناسب و آرام، گفت‌وگو را بدون مشاجره آغاز کنید.

 

سخت نگیرید

همانقدر که باید حواستان جمع باشد، چون تربیت یک نوجوان به هیچ عنوان کار ساده‌ای نیست، نباید سختگیر و محدودکننده باشید. آنقدر «نه» نگویید که درمواقعی که نیاز به یک «نه» قاطع دارید، حرفتان خریدار نداشته باشد! بدانید که نوجوان نیاز به آزادی دارد. نیاز دارد که خودش لباس‌هایش را انتخاب کند و اگر مطابق میل شما نیست، نبایدچیزی را به او تحمیل کنید بلکه صحبت کرده و حدود را مشخص کنید.

او نیاز دارد ساعاتی را تنها باشد، با دوستانش وقت بگذراند، حریم خصوصی‌اش برایش مهم است و… . شما فقط باید امنیت را فراهم آورید و کنترل غیرمستقیم داشته باشید، محدودکردن و مخالفت و بیش از حد «نه» گفتن فقط میزان مشاجرات خانگی را بیشتر می‌کند.

 [su_note]

حتما بخوانید : چگونه بچه را تربیت کنیم و فرزند عالی داشته باشیم

[/su_note]

زمان بگذارید

نوجوانی که با مادر یا پدرش به پارک و مسافرت و سینما می‌رود، فوتبال بازی می‌کند، به خرید و پیاده‌روی می‌رود و در یک کلام روابط همدلانه و درک متقابل را تجربه می‌کند، کمتر به دام مشاجره و بگومگو می‌افتد.

نوجوانان از جدی گرفته شدن توسط بزرگ‌ترها لذت می‌برند و اگر همراهی‌شان نکنید و آزادی انجام این سرگرمی‌ها را از آنها بگیرید، دل به هیچ مسئله جدی دیگری نخواهند داد و برای رسیدن به ممنوعیاتی که شما وضع کرده‌اید، اصل زندگی را قربانی خواهند کرد. با نوجوانتان علاوه بر همدلی و آموزش، وقت‌گذرانی، خوشگذرانی و تفریح کنید و اثر آن را بر کاهش بگومگوها ببینید.

 

به گفت‌وگو اهمیت بدهید

گفت‌وگو کردن را دست‌کم نگیرید؛ یعنی نگویید: «این بچه اصلا حرف حالیش نمی‌شه، آخرش هم کار خودش رو می‌کنه»، ضمن اینکه گفت‌وگو کردن با نوجوان هم راه و روش‌های خودش را دارد؛ مثلا نباید در کلام‌تان سرزنش یا مقایسه باشد، نباید ساعات گفت‌وگو آنقدر طولانی شوند که خمیازه تحویل بگیرید. مهربان، همدل و سریع، حرف‌هایتان را بگویید.

 

گردآوری : مریم کمالی نژاد (همشهری دو)

دسته‌ها
کیوسک

دل به عشقت بسته ام یا حسین علیه السلام

photo_2016-11-24_23-18-38

 

دلش هنوز از یادآوری خاطره آن روز می‌لرزد؛ همان روزی که تلفن زنگ خورد و او به کربلای معلی دعوت شد.

می‌گوید: نمی‌دانم از کجا برایتان تعریف کنم، از آن روزی که دلشکسته در حرم امام رضا(ع) قسمش دادم که زیارت کربلا را نصیبم کند یا آن روزی که از کاروان جا ماندم و مثل ابر بهار گریه کردم یا آن لحظه‌ای که صدایی از آن سوی خط گفت که زائر کربلایی و باید زودتر مدارکت را بیاوری.

 

پسری 22ساله است که از هفت سالگی یتیم شده و با سختی کار می‌کند و درس می‌خواند. او که امسال به همت خیرین به کربلای معلی مشرف شده است در این‌باره می‌گوید: من عاشق امام‌حسین(ع) و حضرت عباس(ع) هستم. خیلی دلم می‌خواست برای یک‌بار هم که شده ضریح مبارکشان را زیارت کنم. سال پیش رئیس کاروان محله‌مان افراد را پیاده به کربلا برد.

 

من دیر متوجه شدم و نتوانستم به کاروان برسم. خیلی دلم شکست و مدام حسرت می‌خوردم تا اینکه برای 28صفر به مشهد رفتم و در حرم امام‌رضا(ع) او را قسم دادم که مرا عازم کربلا کند تا جدش امام حسین(ع) را زیارت کنم. خودم هم نمی‌دانم چه حالی بود که داشتم فقط همین قدر می‌دانم که دلم برای حرم امام حسین(ع) پر می‌کشید.

 

خلاصه گذشت و من نتوانستم راهی کربلا شوم. امسال اوایل محرم بود که مادرم بیمار شد و من برای درمان، او را به مشهد بردم. بعد از اینکه از مطب دکتر بیرون آمدیم با هم به طرف حرم امام‌رضا(ع) رفتیم. در آنجا دوباره دست به دعا برداشتم و از آقا خواستم که راه کربلا برای من باز شود.

 

خیلی دلم شکسته بود و هر چه فکر می‌کردم می‌دیدم که با این وضعیتی که ما داریم حالا حالاها نمی‌شود به کربلا بروم اما دلم بدجوری هوایی شده بود. خلاصه چند روزی بود که از مشهد برگشته بودیم که از کمیته امداد با من تماس گرفتند و گفتند که اسمت برای کربلا در آمده و یکی از خیرین تقبل کرده هزینه سفر تو را به کربلا بدهد. زودتر بیا تا کارهایت را انجام دهی.

 

او درحالی‌که بغض و شادی را توامان به همراه دارد ادامه می‌دهد: نمی‌دانید از شنیدن این خبر چقدر خوشحال شدم، مثل پرنده‌ای بودم که روی ابرها بال می‌زند. همان‌جا نشستم و خدا را سجده کردم که آرزوی مرا برآورده کرده است. بالاخره من هم از طرف آقا امام حسین(ع) طلبیده شده و عازم کربلا بودم. موقع رفتن، مادرم را در آغوش گرفتم و گفتم از خودش می‌خواهم که زیارتش را قسمت‌ات کند.

 

این مددجو که ساکن یکی از روستاهای گرگان است در ادامه می‌گوید: پایم به نجف که رسید بی‌اختیار اشک می‌ریختم. حرم امام علی(ع) ابهتی دارد که وصف‌نشدنی است. وقتی داخل می‌روی و چشمت به ضریح می‌افتد از خود بی‌خود می‌شوی. بعد از زیارت در نجف، راهی کربلا شدیم و من بالاخره به آرزویم رسیدم.

 

به کربلا که وارد شدیم کیفم را به همراهم دادم تا به هتل ببرد و خودم راهی حرم شدم. دلم طاقت نمی‌آورد بدون دیدن ضریح امام‌حسین(ع) به هتل بروم و خستگی به در کنم. اول به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفتم و بعد در بین‌الحرمین خودم را کشان کشان و با چشمانی اشکبار به حرم امام حسین(ع) رساندم. دیگر یادم نیست که چطور به گردش چرخیدم و زیارت کردم.

 

نخستین چیزی که از امام‌حسین(ع) خواستم شفای همه بیماران به‌خصوص شفای مادرم بود و اینکه قسمتش کند که در این مکان حضور پیدا کند. مادرم از روزی که به من زنگ زدند و گفتند که یک خیر هزینه سفر شما به کربلا را متقبل شده هر روز پای سجاده‌اش آن خیر را دعا می‌کند و از آن روز مرا «کربلایی» صدا می‌زند.

 

او که از هفت سالگی پدرش را از دست داده و با یتیمی بزرگ شده است درباره زندگی‌اش می‌گوید: پدرم که فوت کرد آه در بساط نداشتیم که حتی خرج کفن و دفن او بکنیم. یادم هست که مادرم گوشواره‌اش را فروخت تا هزینه دفن پدرم جور شود. بعد از آن برادرهایم که از من بزرگ‌تر بودند به کارگری و بنایی مشغول شدند تا امورات خانه را بچرخانند.

 

روزگار سختی بود با اینکه من بچه بودم اما همه‌چیز را خوب می‌فهمیدم و حس می‌کردم. بعد از مدتی با معرفی شدن به کمیته امداد توانستیم وام بگیریم و از این وام چند گاو و گوسفند بخریم تا زندگی 10فرزند تأمین شود. خلاصه روزها گذشت و من که خیلی به درس علاقه داشتم با هر سختی‌ای که بود درسم را ادامه دادم و الان دانشجوی رشته عمران هستم.

 

این مددجو اضافه می‌کند: من تمام تلاشم را می‌کنم که با خوب درس‌خواندن به شغل مناسبی دست پیدا کنم و بعد مثل همان خیری که مرا به آرزویم رساند و خیرین دیگری که با کمک‌هایشان امثال من و خانواده مرا تحت حمایت خود قرار دادند بتوانم به دیگران کمک کنم. من یقین دارم که این بهترین عمل نزد خداست و خدا کسانی را که به بنده‌هایش کمک می‌کنند دوست دارد.

 

دسته‌ها
کیوسک

روایتی از زندگی شهید محمد پورهنگ

photo_2016-11-23_22-37-35

عکس بزرگ 

روایتی از زندگی شهید محمد پورهنگ 

ریحانه و فاطمه تازه ۱۷ماه‌شان تمام‌شده است. عکس محمد را گذاشته‌ایم روی میز کوچکی گوشه اتاق. 

 

بچه‌ها می‌روند سراغ عکس. روی محمد را می‌بوسند. دست به‌صورت و دستانش می‌کشند. انتظار دارند دست محمد به سمتشان حرکت کند و با زبان خاص خودش بگوید: «ریحانه بیا بابایی. آفرین. باباجی رو بوس کردی؟… بیا بغلم دخترم! فاطمه جانم تو هم بیا بابا… بیا بغل بابا… خدایا شکرت برای این دوتا گل…» محمد فقط در عکس می‎خندد.

 

همه دور اتاق نشسته‎اند. کسی باورش نمی‌شود این جمع شدن برای ختم محمد باشد. همه غرق فکر و خیالند. دنیادنیا حرف و خاطره از محمد دارند اما کسی حرفی نمی‌زند. ریحانه و فاطمه (دوقلوهای محمد) که به سمت عکس می‎روند و دست به سر و صورتش می‌کشند، یک‌دفعه بغض همه می‌ترکد. آقاجون دستمال سفیدش را درمی‎آورد و روی چشم‌هایش می‌گذارد. شانه‌های مردانه‎اش می‎لرزد. دائم می‎گوید: «محمد. بابا! رفتی آقاجون؟»

 

روزی که محمد آمد خواستگاری، گفت: «من خواب دیدم خدا به من 2 دختر دوقلو می‌دهد و همسری مهربان؛ اما همه را می‌گذارم و شهادت را انتخاب می‌کنم». خواب‌های محمد همیشه رؤیای صادقه بود. اما در خواب دیده بود که موقع شهادت دخترانش بزرگ شده بودند.

 

در همان جلسه آشنایی گفت:« من طلبه‌ام. حقوق ثابتی ندارم. زندگی با من شاید سخت باشد!» سرش را به طرف پنجره چرخاند و گفت:« اما در راه امام‌حسین(ع) فرش زیرپایم را هم می‌فروشم». با مهریه 14سکه در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) عقد کردیم. برای شروع زندگی هم رفتیم پابوس امام‌رضا(ع). همه فامیل و آشناها را هم برای سفر دعوت کردیم.

 

محمد 16ماه در سوریه بود. شهریور که آمد، ما را با خودش برد. در شهر حماء زندگی می‌کردیم. همسایه‌ها از دیدن رفتار محمد با اهالی محل و خانواده‌اش تعجب می‌کردند. آنقدر در آنجا محبوب بود که یکی از همسایه‌ها می‎گفت: «شما از من که سال‌هاست در این محل زندگی می‌کنم شعبی‎ترید». شعبی به زبان آنها یعنی محبوب و مردمی.

 

محمد در آنجا آرام و قرار نداشت. روز معلم از معلمان آنجا تقدیر می‌کرد، روز میلاد حضرت معصومه(س) با هزینه خودش برای دخترهای همسایه‌های سوری هدیه می‎خرید و با هم به خانه آنها می‌رفتیم. حتی کمیته‎ای برای شناسایی نیازمندان راه انداخته بود. قبل از این کسی آنجا این کارها را انجام نداده بود. فعالیت‌های فرهنگی محمد آنقدر مورد توجه بود که وزیر فرهنگ سوریه از محمد تقدیر کرد و خواست کارهایش را در بقیه شهرها هم گسترش دهد. اما این دلسوزی‌ها و همدلی‌ها از چشم دشمنان هم دور نماند.

 

محمد در سوریه مجروح شد و انتقالش دادند بیمارستان بقیه‎الله(عج). حالش هر روز وخیم‌تر می‌شد. دلم قرار نمی‎گرفت. هر روز می‌رفتم بیمارستان. محمد را روی تخت دیدن سخت بود و خودم و اشکم را کنترل کردن سخت‎تر. آن روز محمد زنگ زد و گفت: «امروز حالم بد است» و خواست کسی به دیدنش نرود.

 

طاقت نیاوردم. تنهایی رفتم بیمارستان. اصلا حال خودم را نمی‌فهمیدم. وقتی رسیدم دکترها و پرستارها دور تختش جمع شده بودند و مشغول احیایش بودند. می‌دانستم محمد می‌رود؛ اما جان مرا هم با خودش می‎برد. محمد! خوش به سعادت‌ات! دیدم دست‌هایش از کنار تخت رها شده و چشم‌هایش بسته است. دیدم روی صورتش را پوشاندند. تمام پله‌ها را تا حیاط دویدم. هنوز هم فکر می‌کردم محمد چشم‌هایش را باز می‌کند.

 

یادداشتی از امیر اسماعیلی

دسته‌ها
کیوسک

همه چیز درباره دعانویسی و رمالی در فضای واقعی و مجازی

همه چیز درباره دعانویسی و رمالی

 

کافی است کلمه دعانویسی را در یک موتور جست‌وجوی اینترنتی جست‌وجو کنید، آن وقت با سایت‌ها و صفحه‌های مجازی مختلفی مواجه می‌شوید که در آن رمالان فعالیت دارند و ادعای این کار و رفع مشکلات مختلف را کرده‌اند.

شاید هم بارها افراد درمانده‌ای را دیده باشید که برای رفع مشکلات و گرفتاری‌هایشان به دعانویسی روی آورده‌اند، یا شنیده باشید که کسی برای رفع بلا و گرفتاری، دعایی نوشته و همیشه همراه خود کرده است، شاید هم به آگهی‌هایی برخورده باشید که در آن ادعای توانایی دعانویسی برای رفع هر نوع مشکلی را کرده‌اند.

خب، اینگونه کارها از نظر اسلام چه حکمی دارد؟ اساسا چیزی به نام دعانویسی در دین ما وجود دارد؟ آیا می‌توان به دعانویسان مراجعه کرد؟ آیا در اسلام، دعانویسی درست و صحیح هم وجود دارد؟ اگر به استفتائات مراجع مختلف تقلید مراجعه کنید، سؤالاتی در این زمینه پرسیده شده و فقها هم پاسخ‌هایی داده‌اند. اینجا می‌توانید با جزئیات بیشتر این مسئله آشنا شوید. همراه بنیانا باشید

دسته‌ها
کیوسک

ریشه کنی فقر در جامعه ، باید در صدر مطالبات قرار گیرد

photo_2016-11-23_21-32-32

پرسیدم: « در ۷روز گذشته، کارکرده‌اید؟» پیرمرد گفت: «نه!» و با شرمساری صورتش را نزدیک آورد و نجواکنان گفت: «البته هر از گاه می‌روم قبرستان، سر قبرها قرآن می‌خوانم».

بیمه‌اش را زدم کمیته امداد. به مشخصات همسرش که رسیدم، گفت بیمار است و افتاده کنج خانه. زن صدایش را شنید، بلند گفت: «تو را به خدا خانم! یارانه‌مان‌را قطع نکنید. همین 3-2 تومان هم نباشد، بدبخت می‌شویم». می‌گویم نه. قطع نمی‌شود!

تشکر و خداحافظی‌ام را بغض‌آلود می‌گویم و با مداد، شماره «مکان» بعدی را می‌زنم.

 

این متن، قسمتی از خاطره‌نگاری یکی از مأموران سرشماری نفوس و مسکن امسال در یکی از شهرهای ایران است. این یادداشت، نمی‌خواهد از وضعیت اقتصادی جامعه و نسبت فقر و غنا، تحلیلی ارائه کند، بلکه غرض از این کلمات، ایجاد یک حساسیت عمومی است تا همه آدم‌هایی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد برای فقر دیگران کاری کنند و فکری بیندیشند.

 

کم نیستند آدم‌های آبرومندی که آخر شب به میوه‌فروشی محلشان رفته و میوه‌های پلاسیده و دورریختنی را می‌خرند، یا پدرهایی که 2ماه آزگار برای خانه‌شان گوشت نخریده‌اند و یا مادران بی‌سرپرستی که برای درمان فرزند سرماخورده‌شان، از خوراندن یک قرص و شربت معمولی هم عاجزند.

 

صحبت از دولت و حاکمیت نیست که باید تمام هم و غم خود را برای درمان فقر در جامعه صرف کند و اندیشه عدالت‌طلبانه را فدای نگاه سرمایه‌دارانه نکند؛ صحبت از آدم‌های تازه به دوران رسیده جامعه هم نیست که غذای حیوان خانگی‌شان و یا افت قیمت خرید و فروش ماشین‌های چندصدمیلیونی‌شان، می‌تواند هزینه یک‌سال شام و ناهار یک خانواده بی‌بضاعت را تأمین کند؛ روی صحبت با همه آدم‌های متوسط جامعه است. آنها هستند که باید برای گروه‌های پایین دست، کاری کنند و راهی بیابند.

 

ریشه‌کنی فقر در جامعه، باید به‌صورت ویژه در صدر مطالبات مردم قرار گیرد و فراتر از آن، تک‌تک ما باید به کمک محرومان جامعه بشتابیم؛ از هزینه‌های زائد زندگی بکاهیم و با مقاومت در برابر تجمل‌گرایی و چشم و هم‌چشمی، گرهی از گره‌های زندگی عائله‌مندان بگشاییم. برخی در ماه از درآمد 50هزار تومانی هم محروم و در حال موت‌اند، اگر می‌توانیم باری برداریم، ولو کوچک و اندک، برداریم و شرمساری سرپرستان خانواده را کاهش دهیم.

 

یادداشتی از سید مهدی سیدی

دسته‌ها
کیوسک

آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی

آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی
آشنایی با خدمات کتابخانه های عمومی ایران اسلامی

 

سرانه مطالعه مردم چنگی به دل نمی‌زند. با بهانه‌ها و دلیل‌تراشی‌های آن هم می‌شود یک کتاب نوشت.

واقعیت این است که این یار مهربان، جایی در سبد خرید ما ندارد. سر و کله‌اش تنها گاهی وقت‌ها؛ آن هم به ضرب و زور اجبار، در زندگی روزمره‌مان پیدا می‌شود،این در حالی است که اگر بنشینیم و کلاهمان را قاضی کنیم، می‌بینیم که تا دلمان بخواهد زمان مرده در طول روز داریم؛ وقت‌های اضافی که مدام در آنها در جا می‌زنیم و استفاده مفیدی از آنها نمی‌کنیم.

 

در روزگاری نه‌چندان دور، دسترسی نداشتن به کتاب و افزایش بهای آن یکی از اصلی‌ترین بهانه‌های سر نزدن به این یار مهربان بود. اما حالا کتابخانه های عمومی در همه شهرها پیدا می‌شود؛ کم هستند ولی می‌شود رویشان حساب کرد. خوشبختانه در سال‌های اخیر، کتابخانه های عمومی هم بخش‌های مختلفی پیدا کرده‌اند و خدمات مختلفی ارائه می‌کنند. اینجا می‌توانید با این خدمات بیشتر آشنا شوید. همراه بنیانا باشید 

 

عضویت در تمام کتابخانه های عمومی کشور

دیگر لازم نیست برای استفاده از خدمات یک کتابخانه، در همان کتابخانه عضو شوید. با اجرای طرح عضویت سراسری می‌توانید با عضویت در یک کتابخانه از تمامی کتابخانه های سراسر کشور که به سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی کشور متصل هستند، خدمات دریافت کنید. کافی است به یک کتابخانه عمومی مراجعه کنید و درخواست عضویت یا تغییر عضویت کتابخانه‌ای به عضویت سراسری بدهید.

 

در حال حاضر بیش از 2هزار کتابخانه از تمامی استان‌های کشور به این سامانه یکپارچه متصل شده‌اند و فرایند اتصال سایر کتابخانه‌ها در استان‌های دیگر کشور به‌صورت گام به گام پیش می‌رود. با استفاده از سامانه جدید می‌توان هر کتابخانه‌ای را به نرم‌افزاری جامع و در عین حال متناسب با نیازهای یک کتابخانه عمومی و کاربران آن مجهز کرد.

 

ثبت نام آنلاین در کتابخانه های عمومی

عضو هیچ کتابخانه‌ای نیستید؟ خب، حتما لازم نیست برای عضویت شال و کلاه کنید و به یک کتابخانه عمومی بروید. کافی است از طریق اینترنت به سایت www.samanpl.ir سری بزنید و در آنجا ثبت‌نام آنلاین انجام دهید. در بخش ثبت‌نام این سایت، نزدیک‌ترین کتابخانه به شما از طریق سیستم مکان‌یابی معرفی می‌شود.

 

شما باید فرمی را در این سایت پر کنید. در این فرم باید اطلاعات کاربری، اطلاعات شناسنامه‌ای و یکسری اطلاعات تکمیلی را به همراه عکس پرسنلی‌تان قرار دهید. حالا ثبت‌نام شما نهایی شده و شما عضو تمام کتابخانه های  که زیرنظر نهاد کتابخانه های  عمومی کشور هستند می‌شوید. در این سایت، کتابخانه‌ای را هم انتخاب می‌کنید که پس از ثبت‌نام می‌توانید با مراجعه به آن و ارائه کارت ملی و پرداخت یک حق عضویت ناچیز، کارت عضویت خود را دریافت کنید.

[su_note]

حتما بخوانید : پنجشنبه فیروزه ای ؛تجربه‌ای متفاوت از رمان دینی

[/su_note]

 

کتاب را اینترنتی پیدا کنید

سامانه جامع مدیریت کتابخانه‌ها فقط برای ثبت‌نام نیست بلکه خدمات دیگری هم به شما می‌دهد. در حقیقت این سامانه، به‌عنوان شبکه جامع کتابخانه های عمومی کشور، امکان امانت، عضویت و حتی جست‌وجو در تمامی کتابخانه های موجود در شبکه را برای کاربران خود به راحتی فراهم می‌کند.

 

امکان جست‌وجو در منابع کلیه کتابخانه های عمومی، یکی از خدمات خوب این سامانه برای شماست که حسابی به کارتان می‌آید؛ یعنی وقتی مثلا شما یک کتاب را در کتابخانه نزدیک منزل‌تان پیدا نمی‌کنید می‌توانید به‌راحتی سراغ منابع کتابخانه های دیگر بروید.

 

حتی در این سامانه می‌توانید درخواست امانت آن کتاب را هم ثبت کنید تا عضو دیگری آن را نگیرد. امکان تمدید و رزرو کتاب توسط عضو از طریق این سامانه اینترنتی هم فراهم شده است. حالا دیگر هیچ بهانه‌ای برای دسترسی نداشتن به کتاب وجود ندارد.

 

شرایط امانت گرفتن کتاب چیست؟

کتابخانه های زیرنظر نهاد کتابخانه های عمومی کشور با یک آیین‌نامه مشخص فعالیت می‌کنند؛ یعنی شرایط امانت‌گرفتن کتاب در همه این کتابخانه های عمومی یکی است. امانت کتاب برای اعضا با ارائه کارت عضویت انجام می‌گیرد و فقط شخص صاحب کارت می‌تواند برای امانت مراجعه کند. حداکثر 5جلد کتاب و به‌مدت 14روز برای مطالعه هر عضو، به امانت داده می‌شود.

 

امانت 5جلد کتاب برای استفاده در تالارهای مطالعه یا همان قرائتخانه‌ها هم منعی ندارد. یادتان باشد برخی کتاب‌ها اساسا برای بردن به بیرون از کتابخانه امانت داده نمی‌شوند که شامل منابع مرجع (واژه‌نامه‌ها، دایره‌المعارف‌ها، اطلس‌ها، کتابشناسی‌ها، منابع جغرافیایی و…)، کتاب‌های خطی، کتاب‌های نفیس، کمیاب و نایاب و نشریات ادواری جاری می‌شود. تمدید امانت کتاب (مشروط به عدم‌تقاضای دیگران و نداشتن تأخیر) برای دوهفته امکان‌پذیر است.

[su_note]

حتما بخوانید : چگونه کتابخانه شخصی داشت باشیم؟ +فهرست ۱۰رده موضوعی

[/su_note]

 

بخش کودک و نوجوان کتابخانه های عمومی 

تا چند سال قبل اینطور بود که یک یا چند قفسه از مخازن کتابخانه‌ها به بخش کودک و نوجوان اختصاص می‌یافت اما حالا با توجه به اهمیت ترویج فرهنگ کتابخوانی میان این گروه سنی، خدمات بیشتری به آنها داده می‌شود. نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سال‌های اخیر اقدام به بازگشایی بخش کودک و نوجوان به‌عنوان یک بخش مستقل در کتابخانه‌ها کرده است.

 

یادتان باشد که منظور از خردسالان در کتابخانه های عمومی، گروه سنی 2تا 8سال (پایان دوم دبستان) هستند. کودکان و نوجوانان هم گروه سنی 8تا 14سال به‌حساب می‌آیند. البته 8تا 11سال را کودکان و 12تا 14سال را نوجوانان می‌گویند. مهم‌ترین خدمات این بخش به شما این است که کتابدار کتاب‌های مناسب این گروه سنی را به شما معرفی می‌کند.

 

درضمن می‌توانید از او مشاوره‌هایی درخصوص کتابخوان‌کردن فرزندتان بگیرید. بابت این مشاوره‌ها هم هزینه‌ای پرداخت نخواهید کرد.

 

چطور کتاب‌هایمان را اهدا کنیم؟

یک کار مفیدی که از عهده ما برای ترویج فرهنگ کتابخوانی برمی‌آید این است که کتاب‌های بلااستفاده‌مان را به کتابخانه های عمومی اهدا کنیم. اینگونه آن کتاب در دسترس دیگران قرار می‌گیرد تا چند نفر دیگر هم بتوانند آن کتاب را مطالعه کنند. اما یادتان باشد هر کتابی را نمی‌توان به کتابخانه‌ها اهدا کرد.

 

شرایط یک کتاب اهدایی عبارتند از:

1- کتاب مطابق با سیاست‌های نهاد کتابخانه های عمومی کشور باشد.

2- بررسی اعتبار و روزآمدبودن کتاب‌های اهدایی.

3-پذیرش شرایط منطقی و قابل‌قبول اهداکننده.

4- نداشتن مهر کتابخانه یا سایر سازمان‌ها روی کتاب.

5- اهداکننده، مالکیت آن را دارا باشد.

6- توجه به ظاهر و فیزیک منابع (کیفیت مناسب چاپ و صحافی کتاب، عدم‌کسری صفحات، صحافی مناسب، عدم‌قلم خوردگی، عدم‌درج نوشته‌های نامناسب و…). البته اگر نسخه خطی داشته باشید کتابخانه بدون این شرایط آن را می‌پذیرد.

 

گردآوری توسط : مهدی واعظی

دسته‌ها
کیوسک

الگوهای رفتاری میزبانان اربعین در عراق

اربعین
اربعین

 

آنان که تجربه سفر اربعین حسینی را داشته‌اند می‌دانند که شگفت‌انگیزترین سفری که یک انسان می‌تواند تجربه کند همین سفر است. 

 

 شاید جذاب‌ترین نکته این سفر را می‌توان در الگوهای رفتاری میزبانان اربعین در عراق یافت که عمده آنان را برادران و خواهران عراقی تشکیل می‌دهند. اما چه ویژگی‌هایی آنان را مبدل به بارزترین میزبانان این کره خاکی کرده است؟ به‌طور خلاصه به این الگوهای رفتاری اشاره‌ای خواهیم داشت.

 

۱) اطمینان به وعده الهی؛ میزبانان اربعین مؤمنینی هستند که نقد خود را با نسیه الهی معامله کرده‌اند و اطمینان راسخ دارند که برکت زائران اباعبدالله(ع) شامل دنیا و آخرتشان خواهد شد.

 

۲) آن بزرگ مردمان نسبت به خدمت‌رسانی به زائران حضرت بی‌تفاوت نیستند و احساس تکلیف می‌کنند و یاری زائران را وظیفه خود می‌دانند، نه یک لطف.

 

۳) آنان در اکرام مهمانان امام‌حسین(ع) از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند و اکرام را کمال و تمام به انجام می‌رسانند و به‌گونه‌ای زائر حضرت(ع) را تکریم می‌کنند که مهمانان و حتی اهل خانه خود را آنگونه گرامی نمی‌دارند.

 

۴) در ازای خدماتی که از جانبشان انجام می‌شود نه‌تنها هیچ منتی بر سر مهمانان نمی‌گذارند بلکه حتی خود را مدیون مهمان تلقی می‌کنند.

 

۵) نه‌تنها صاحبخانه بلکه تمامی اعضای خانه اعم از همسر و فرزندان نسبت به خدمت‌رسانی اهتمام دارند و تعاون به خرج می‌دهند و نقشی بر این صفحه می‌نگارند.

 

6) چنان در این امر خیر با هم رقابت می‌کنند که گویی پاداش فوق تصوری پیش چشم آنان است که از چشمان ما پنهان مانده.

 

7) حُسن ظن و خوش‌گمانی از ویژگی‌های دیگر میزبانان است؛ آنها به مهمانانی که نه‌تنها از آنان شناختی ندارند بلکه گاه نمی‌توانند با آنان ارتباط کلامی برقرار کنند کاملا اعتماد و حسن‌ظن دارند. در خانه‌ها همواره روی همه باز است و اسباب و وسایل منزل بدون هیچ نظارتی در اختیار مهمان ناشناس قرار می‌گیرد.

این مؤلفه‌های رفتاری اگرچه با سبک زندگی قرن ۲۱ بشر جور درنمی‌آید ولی به هر حال این چند روز نسیمی از همسایگی ما می‌آید که بنیان‌های به ظاهر مدرن بسیاری را خواهد لرزانید.

 

یادداشتی از حجت الاسلام مجتبی علی نژاد

دسته‌ها
کیوسک

برای درمان سرماخوردگی چه غذایی بخوریم ؟

برای درمان سرماخوردگی چه غذایی بخوریم ؟
برای درمان سرماخوردگی چه غذایی بخوریم ؟

در فصل سرماخوردگی خیلی سخت است که خودتان را از شر ویروس‌ها در امان نگه دارید. 

حتی اگر خیلی مراقب سلامتی‌تان باشید، باز هم ممکن است با بی‌احتیاطی یکی از اطرافیان سرماخورده‌تان، بیمار شوید. در این مواقع، علاوه بر اینکه باید اجازه دهید دوره بیماری سرماخوردگی طی شود، می‌توانید با برخی مراعات‌های غذایی کاری کنید که سرماخوردگی زودتر بارش را ببندد و از بدن شما بیرون برود. در اینجا توصیه‌هایی برای اینکه بدانیم برای درمان سرماخوردگی چه غذایی مفید است نوشته ایم . در ادامه  مطلب همراه بنیانا باشید 

دسته‌ها
کیوسک

چگونه کارهایمان را بدون تاخیر و عقب انداختن انجام دهیم؟

drain-time-energy-work

شما یک ضرب‌الاجل برای تحویل کاری دارید اما به جای انجام آن، سرتان را با کارهای متفرقه گرم کرده‌اید؛ ایمیلتان را چک می‌کنید، به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنید، تلویزیون نگاه می‌کنید، ناخن‌هایتان را می‌گیرید، رفت و روب خانه را به‌صورت جدی انجام می‌دهید یا حتی شروع به مطالعه یک کتاب داستان می‌کنید و در نهایت هم به محض شروع کار، دلتان چای می‌خواهد و بلند می‌شوید!

 

 شما می‌دانید که باید آن کار را انجام بدهید اما آن را به بعد موکول می‌کنید. این کار شما یک تأخیر خودخواسته است! البته اگر این موارد درباره شما صدق می‌کند باید بدانید که تنها نیستید. بسیاری از افراد درجاتی از اهمال‌کاری را تجربه می‌کنند.

 

این اهمال‌کاری (یا تعلل ورزی) ممکن است برای به عقب انداختن گرفتن تصمیم‌های مهم یا انجام کارها و وظایف دارای اولویت باشد. اهمال‌کاری معمولا با افزایش اضطراب و از دست دادن فرصت‌ها همراه است و در حالت شدید آن، ممکن است حرفه یا مسائل روزمره شخص را دچار اختلال کند.

 

همیشه کارهای عقب‌مانده‌ای هستند که ترجیح زمانی ما برای انجام آنها، «اکنون» نیست، اما وضعیت طوری است که اگر آن‌ها را به تأخیر بیندازیم، ضرری در پی دارد؛ مثل رفتن به کلاس، دادن یک خبر بد، یادگرفتن یک تکنوژی جدید، تماس با یکی از بستگان برای عرض تبریک یا تسلیت، انجام دادن تکلیف دانشگاه و یا مطالعه یک واحد درسی.

اما چطور این معضل اهمال‌کاری را در مشت خود بگیریم و برای انجام آن کارها بدون تأخیر و عقب انداختن، بر خود فائق آییم؟ در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید 

 

مسئله را یک‌بار دیگر مرور کنید

با خودتان روراست باشید. افکارتان را برای عقب‌انداختن کار مدنظر بسنجید و ببینید چرا آن کار را عقب می‌اندازید. آیا عقب انداختن آن منطقی است؟ آیا فرصتی را از دست نمی‌دهید؟ به هدفتان از تصمیم برای آن کار، فکر و انگیزه‌هایتان را مرور کنید. شما مدیر خودتان هستید پس سعی کنید اضطراب‌هایی را که تشخیص می‌دهید کاهش داده و رفتارتان را تا تمام کردن آن کار تنظیم کنید.

 

همین الان انجامش بدهید!

برای انجام کاری قبلا تصمیم گرفته‌اید و مدت‌هاست آن را عقب انداخته‌اید؟ ترجیحا بدون تأخیر برای هر دلیل‌تراشی دوباره‌ای، همین الان آغاز کنید.

 

کلک بعضی از کارها را می‌توان به این صورت کند؛ مثل زمانی که یک تماس واجب برای وقت گرفتن از یک پزشک باید انجام شود یا وقتی که کثیفی حمام مدت‌هاست روی اعصاب شماست.

 

البته معلوم است که این توصیه مشروط بر این است که در کارهای مهم دیگر شما اخلالی ایجاد نشود. اگر اولویت مهم‌تری نیست ترجیحا اول صبح، کارعقب افتاده را انجام دهید. هر چه از روز بگذرد احتمالا شما دلایل بیشتری برای انجام ندادن آن کار پیدا خواهید کرد.

 

پیشگویی‌های منفی را در سطل زباله بریزید

یک علت به عقب‌انداختن کارها ترس از ارزیابی منفی دیگران و عزت نفس پایین است. ممکن است از ترس شکست‌تان برای بر نیامدن از عهده کار مذکور، انجام آن را به تأخیر بیندازید. تا حدی که می‌توانید، بی‌خیال پیشگویی‌های منفی شوید و سعی کنید با برشمردن نتایج مثبت آن کار و نقاط مثبت خود برای انجام آن، به‌خود انگیزه و امید ببخشید و توکل به خدا را فراموش نکنید.

 

برای خودتان جایزه تعیین کنید

بعضی از کارها آنقدر مهم هستند که ارزش گرفتن یک جایزه را داشته باشند. با خودتان رفیق باشید و برای انجام یک کار معین که مدتی است روی دست‌تان مانده، یک جایزه برای خودتان تعیین کنید؛ مثلا یک شام خوشمزه، خرید یک لباس مورد علاقه، رفتن به سینما یا هرچیز دیگری که ممکن است خوشحالتان کند اما در شرایط عادی، آن را انجام نمی‌دهید.

 

یک شریک مناسب پیدا کنید!

ما معمولا برای انجام کارها وقتی با دیگران هستیم انگیزه بیشتری داریم؛ مثلا زمانی دوستی وقتی برای کنکور درس می‌خواند از دوستی که برای آزمونی مهم در رشته دیگری درس می‌خواند، درخواست کرد که روزانه ساعات مطالعه خود را به هم اعلام کنند و در ساعات درس خواندن، یک رقابت پر از شوخی به راه انداختند یا اینکه دوستی می‌گفت: «برای یک مقاله که مدت‌ها بود تکمیل آن را به عقب انداخته بودم با یکی از همکلاسی‌ها تماس گرفتم و برای اتمام آن مشارکت خواستم».

 

حتی فردی گفته بود: «برای چک کردن یک مسئله پزشکی به یکی از فامیل‌های صمیمی که مشکل پزشکی مشابه داشت، گفتم که بیا همزمان انجامش بدهیم». اگر یک شریک کاری مناسب پیدا نکردید، می‌توانید چنددقیقه‌ای پای حرف کسانی که به شما انگیزه عمل می‌دهند بنشینید.

 

کامل‌گرایی را ترک کنید!

آدم‌های کامل‌گرا، گاه ویژگی‌های انجام کار را چنان ایده‌آل و بزرگ تلقی می‌کنند که آن را قابل دستیابی نمی‌بینند و به همین‌خاطر آن را عقب می‌اندازند. وقت‌هایی که دائما منتظر یک حال عالی یا زمان کامل و منابع تمام عیار یا موقعیت کامل برای انجام آن کار هستید، احتمالا کامل‌گرایی افراطی دارد به شما ضربه می‌زند.

 

برای اجتناب از این موضوع، بهتر است به روند پیشرفت خودتان توجه کنید. گاهی بهتر است قسمتی از کار را که نیاز به دقت و تلاش زیادی ندارد، در حدی که به کفایت برسد رهایش کنید و به بقیه قسمت‌ها بپردازید و با خود بگویید که وقتی کلیات کار را کامل کردم در وقت اضافه، به تمام‌عیار ساختن و کم‌نقص شدن آن می‌پردازم.

 

کارها را به قدم‌های کوچک‌تر تقسیم کنید

یک مسیر برای انجام کار روشن تعیین و آن را تبدیل به مراحل کوچک کنید؛ خصوصا قدم‌های اول را طوری بنویسید که فوری و در دسترس و قابل انجام باشند. این کار به شما احساس رسیدن و موفقیت می‌دهد و احساس خستگی بی‌نتیجه را از شما دور می‌کند. به هر حال یک برنامه واقع‌بینانه و منطقی برای انجام آن کار بریزید. این برنامه می‌تواند زمانبندی لازم برای انجام هر قسمت را هم در بر داشته باشد.

 

اینکه دقت کنید که هر «به تأخیر انداختنی» لزوما اهمال‌کاری نیست بلکه به تأخیرانداختن کارهای کمتر مهم برای انجام کارهای ضروری و یا احساس خستگی برای انجام یک کار مهم و عقب‌انداختن آن برای یک مدت کوتاه، یک اتفاق معمول است و جای نگرانی نیست.

 

یادداشتی  از نرجس لاری  (همشهری دو)

 

دسته‌ها
اخبار کیوسک

چگونه کتابخانه شخصی داشت باشیم؟ +فهرست 10رده موضوعی

داشتن یک کتابخانه شخصی مجهز و کامل، در سال‌های نه چندان دور برای کسانی که اهل مطالعه بودند اهمیت بسیاری داشت اما در حال حاضر با وجود کتابخانه‌های عمومی مجهز، معمولا نیازی به کتابخانه‌های شخصی نخواهد بود.

 

با این حال داشتن بعضی کتاب‌ها و نیاز مطالعه چندباره آنها، عده‌ای را به فکر داشتن یک کتابخانه شخصی انداخته است؛ درست کردن یک کتابخانه شخصی. اما سؤال اینجاست که یک کتابخانه شخصی نیاز به چه کتاب‌هایی دارد و چه کتاب‌هایی لازم نیست در کتابخانه شخصی افراد وجود داشته باشد؟ این صفحه شما را راهنمایی می‌کند تا با همین نکات آشنا شوید.

 

علاوه بر این موضوع، چیدن کتاب‌ها در کتابخانه‌ها هم یکی دیگر از کارهایی است که می‌تواند به شکل استاندارد و اصولی صورت گیرد. این صفحه به شما اطلاعاتی درباره چیدن کتاب‌ها می‌دهد تا بتوانید یک کتابخانه شخصی حرفه‌ای داشته باشید. مرضیه یگانه، فوق‌لیسانس رشته کتابداری و مسئول کتابخانه عمومی پارک پیروزی، ما را به‌عنوان کارشناس در این بخش همراهی می‌کند. همراه بنیانا باشید 

 

عکسی از کتابخانه شخصی حضرت آیت الله خوشوقت
عکسی از کتابخانه شخصی حضرت آیت الله خوشوقت

کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی

کتابخانه‌های شخصی عموما خیلی بزرگ نیستند و نمی‌توان کتاب‌های متعددی داخل آنها گذاشت. از طرف دیگر با توجه به تعداد کتاب‌های چاپ‌شده، داشتن یک کتابخانه شخصی کامل، تقریبا غیرممکن است. پس برای کتابخانه شخصی خود سراغ کتاب‌هایی مثل رمان‌ها که تنوع بسیار زیادی دارند و نیازی به دوباره خواندن آنها نیست، نروید چرا که این کتاب‌ها فقط کتابخانه شخصی شما را شلوغ می‌کنند. اینگونه کتاب‌ها را می‌توانید از کتابخانه‌های عمومی به امانت بگیرید.

 

بعضی از کتاب‌ها هستند که باید به‌صورت مداوم به آنها مراجعه کرد. کتاب‌هایی که در زندگی شخصی کاربردهای مختلفی دارند مثل کتاب روانشناسی دینی یا کتاب سبک زندگی و یا کتاب‌های دینی و تربیت فرزندان که معمولا خانم‌ها از آنها استقبال می‌کنند نیاز هست که هر از چندگاهی دوباره مطالعه شوند و وجود این کتاب‌ها در کتابخانه‌های شخصی می‌تواند مفید باشد.

 

فرهنگنامه لغت فارسی و انگلیسی برای کتابخانه‌های شخصی از اهمیت بالایی برخوردار است. افرادی که اهل مطالعه یا نوشتن هستند می‌دانند که وجود این کتاب‌ها یکی از الزامات کتابخانه‌های شخصی محسوب می‌شود. البته امروزه اینترنت جای این کتاب‌ها را گرفته است و شما می‌توانید با جست‌وجویی ساده به‌معنای واژه مورد نظر دست پیدا کنید. با این حال ما به شما داشتن فرهنگنامه در کتابخانه شخصی تان را توصیه می‌کنیم.

 

سعی کنید در کتابخانه‌های شخصی از کتاب‌های چندجلدی استفاده نکنید. سراغ کتاب‌هایی بروید که نمونه تک‌جلدی آنها موجود است؛ مثلا خلاصه تفسیرالمیزان یا تفسیر نمونه را می‌توانید در میان کتاب‌های کتابخانه شخصی خود داشته باشید و یا مثلا بهتر است یک کتاب در مورد زندگی همه انبیا داشته باشید تا اینکه در مورد هر یک از آنها چندین کتاب خریداری کنید. بهتر یک جلد نهج البلاغه هم داشته باشید . نمونه این کتاب‌ها به راحتی در بازار کتاب پیدا می‌شود.

 

چیدن استاندارد و اصولی کتاب‌ها در کتاب خانه شخصی 

شما می‌توانید مثل کتابخانه‌های عمومی به‌صورت حرفه‌ای کتاب‌های خود را داخل قفسه‌های کتابخانه شخصی خود قرار دهید. کتاب‌ها در کتابخانه‌های عمومی به 10رده موضوعی تقسیم می‌شوند و این 10 رده خود زیرمجموعه‌هایی دارند. برای مثال در بخش ادبیات زیرمجموعه‌هایی مثل ادبیات معاصر و شعر وجود دارد.

 

خود این زیرمجموعه‌ها براساس انتشارات و نویسنده‌ها به‌ترتیب حروف الفبا دسته‌بندی می‌شوند. اما از آنجا که کتابخانه‌های شخصی کوچک هستند، نیازی به این دسته‌بندی‌ها وجود ندارد. شما می‌توانید براساس 10رده موضوعی اصلی، کتاب‌های خود را در کتابخانه دسته‌بندی کنید. اگر هم این کار را نکردید، با شناختن این رده‌ها در کتابخانه‌های عمومی می‌توانید راحت‌تر کتاب مورد نظرتان را پیدا کنید.

 

000: این‌رده مخصوص کتاب‌های کلیات مثل کتاب‌های مرجع است.

 

100: این‌رده برای مشخص کردن کتاب‌های روانشناسی استفاده می‌شود. کتاب‌هایی مثل تربیت فرزندان هم در این رده قرار می‌گیرند.

 

200: این رده برای کتاب‌های دینی و مذهبی درنظر گرفته شده است. هرگونه کتابی مخصوص هر دین و مذهبی که باشد در این رده قرار می‌گیرد.

 

300: این رده مخصوص کتاب‌های علوم‌اجتماعی است. کتاب‌های رشته حقوق و ارتباطات بهترین مثال برای این رده خواهد بود.

 

400: رده‌ای است که کتاب‌های آموزش زبان در آن قرار می‌گیرند. کتاب‌های مربوط به آموزش زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های مختلف در این رده قرار می‌گیرند.

 

500: برای علوم محض درنظر گرفته شده است، مثل کتاب‌های آموزش ریاضی، فیزیک و درس‌های پایه.

 

600: این رده مخصوص کتاب‌های علوم کاربردی است، مثل کتاب‌های مخصوص رشته‌های مهندسی.

 

700: این رده مخصوص کتاب‌های هنر و ورزش است.

 

800: جزو محبوب‌ترین رده‌ها محسوب می‌شود و کتاب‌های ادبیات را داخل خود جای می‌دهد. کتاب‌های ادبیات بخش‌ها و زیرمجموعه‌های فراوانی دارند. شما هم می‌توانید این بخش از کتابخانه شخصی خود را براساس زیرمجموعه‌ها دسته‌بندی کنید.

 

900: کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی در این رده قرار می‌گیرند. تمامی کتاب‌هایی که درباره ادوار مختلف تاریخ نوشته شده و کتاب‌های جغرافیایی، مخصوص این رده هستند. کتاب‌هایی که در مورد دفاع‌مقدس نوشته شده‌اند هم در این رده قرار دارند.

عکس نمونه کتابخانه شخصی . عکس از sun-girl.ir
عکس نمونه کتابخانه شخصی . عکس از sun-girl.ir

 

کتاب‌ها را آب و جارو کنید

معمولا کتاب‌های داخل کتابخانه‌های شخصی خیلی زودتر نیاز به نظافت و گرفتن گردوغبار پیدا می‌کنند چون کمتر به این کتاب‌ها مراجعه می‌شود. کار گردگیری و نظافت کتابخانه شخصی چندان سخت نیست و خیلی راحت انجام می‌شود.

 

برای این کار باید ابتدا سراغ قفسه‌های بالایی کتابخانه بروید، کتاب‌های آنها را از جایشان خارج کنید و سطح کتابخانه را با پارچه تمیز و کمی نمدار تمیز کنید، بعد همانطور کتاب‌ها را سرجایشان برگردانید. اگر برایتان مقدور نیست کتاب‌ها را از جایشان خارج کنید، می‌توانید تنها با استفاده از فرچه‌های مخصوص گردگیری، روی کتاب‌ها و فضای خالی قفسه‌ها را نظافت کنید.

 

برای نظافت کتاب‌هایی که جلد چرمی یا مشمعی دارند می‌توانید از واکس‌ها و کرم‌های مخصوص بهره ببرید و آنها را جلا دهید. پس از آنکه به آنها واکس زدید با یک تکه پارچه، چربی اضافه و باقیمانده روی جلد را بگیرید و آن را سرجایش قرار دهید. با این روش‌ها کتاب‌ها جان دوباره می‌گیرند و عمر بیشتری می‌کنند. اگر از دستمال نمدار برای تمیز کردن جلد کتاب‌ها یا سطح قفسه‌ها استفاده می‌کنید، حتما پس از آن، از یک تکه دستمال خشک برای رفع رطوبت باقیمانده بهره ببرید.

 

گردآورنده : محمد معمار (همشهری دو)