شاید بتوان کشور سوریه را از جهت فرهنگی و سبک زندگی جزو مدرنترین کشورهای عربی محسوب نمود. اگرچه فرهنگ و دین اکثریت مطلق مردم سوریه اسلام و ظرفیتهای تاریخی- مذهبی آن بسیار زیاد است، اما دقت در زیرساختهای شهرسازی و معماری و حتی قبرسازی آنان نشان میدهد هنوز از دو اندیشه رومی و سوسیالیستی عبور نکردهاند.
معماری با سنگ بهسبک ستونها و بناهای مسیحی روم باستان و واتیکان کاملاً در طراحی شهرسازی مشهود است و حتی سنگ قبور نیز به سبک مسیحیان تعبیه میشود.
فرهنگ شهرسازی نیز با تمرکز بر آپارتماننشینی و دور از فرهنگ ویلایی و برجسازی، نشان از اندیشه سوسیالیستی است که بعد از جنگ سرد همچون شبح بر شئونات این کشور سایه انداخته بود.
البته نمادهای ناسیونالیسم عرب و وحدت عربی نیز بعضاً مشهود است. سبک پوشش مردم سوریه برخلاف عراق یا عربستان یا کشورهای حاشیه خلیج فارس که تلفیقی از سنت و مدرنیزم است همانند ایران و ترکیه متأثر از غرب است.
نظام سیاسی سوریه لائیک است، اما مساجد آن عموماً آباد و کلیساها پررونق و آزاد و محل رجوع مردم هستند. آثار جنگ به صورت عمومی و در نگاه اول خیلی قابل لمس نیست.
نمادها و آثاری از کشتهشدگان یا شهدای جنگ در فضای عمومی شهرها یافت نمیشود. اما دقت در درآمد کارکنان دولت و اساتید دانشگاه نشان میدهد جنگ باعث ایجاد محدودیت در منابع و پرداختها شده است.
هنوز بازسازی سوریه کلید جدی نخورده است، اما دولت تلاش میکند جوهره امنیتی فضا را به سمت عادی شدن سوق دهد و زندگی عادی را رونق دهد. مؤلفههای مهمی همچون اقتدار ساختار سیاسی و تکحزبی، حفظ زیرساختهای ارتش، رونق کشاورزی، تنوع غذایی و پوشش لباس با آخرین مدلهای روز در شهرهای بزرگ سوریه نشان از استحکام حکومت و استمرار حیات اجتماعی است.
عمده خودروهای سواری از کره جنوبی در اولویت اول و ژاپن و تاحدودی غرب در اولویت دوم و سوم وارد میشوند و خودروهای کرایهای معمولاً پراید یا سمند ایرانی است.
سوریه دارای آب و هوای معتدل مدیترانهای و چهارفصل است و نواحی پرجمعیت غربی آن (شبیه ایران) مشکل آب ندارند.
برخلاف انگاره غربیها یا روشنفکران ایرانی که حاکمیت سیاسی سوریه را حاکمیت اقلیت بر اکثریت میدانند، ذهنیت مردم سوریه چنین نیست و شاید علت آن نبود نمادهای دینی و ایدئولوژیک در حکومت باشد.
مردم از بشار اسد تصویر یک رهبر مذهبی ندارند، اما او را روشنفکر، تحصیلکرده و ملیگرا میشناسند. ظهور تکفیریها به بازسازی سرمایه اجتماعی جریان حاکم در سوریه کمک کرده است.
بهتعبیر بهتر غیریتی به نام تکفیر باعث ارزشگذاری مجدد مردم بر جریان حاکم شده است و قدردان آن هستند که آزادیهای مذهبی و فردی را محدود نمیکند.
به جز تصاویر بشار اسد و برادرش و بعضاً پدر، تصویر دیگری در خیابانها یا ورودیهای شهرها و اماکن عمومی و دولتی یافت نمیشود. تصاویر اسد بسیار پرحجم و با تنوع زیاد یافت میشود.
سوریه سرزمین درختهای خمیده به سوی شرق!
سرزمین شام از بهترین سرزمینهای کشاورزی جهان است. آب و هوای معتدل مدیترانهای نعمتی است که خداوند به مردم سوریه عطا کرده است. در سال دوبار برداشت محصول دارند و فاقد سرما و گرمای شدید هستند و رطوبت هوای مدیترانهای کاشت برخی محصولات را تسهیل کرده است.
دولت نیز بهصورت ویژه در این حوزه سرمایهگذاری کرده است. در اطراف حلب کانالهای مکانیزه آبرسانی با ارتفاع ۱۰، ۲۰ سانتیمتر از زمین (برخلاف ایران که روی زمین تعبیه میشود) دهها کیلومتر امتداد دارد. در ایران آب در جایی وجود دارد که کوههای بلندتری باشد.
معمولاً شهرهای زیبا و پرجمعیت ایران در کنار یک کوه بنا شدهاند و آن کوه ذخیره برف و نگهدارنده ابرهاست. اما سوریه اینگونه نیست. از جنوب سوریه در درعا تا شمال سوریه در حلب که حدود ۵۰۰ کیلومتر است، رشته کوه یا قله مرتفع وجود ندارد.
اما بارندگی مدیترانهای به صورتی است که در طول سال زمین زنده و سرسبز است. مزیت نسبی کشاورزی سوریه، زیتون، گندم، پنبه و دامپروری است. بهصورتی که این سه محصول بخش قابل توجهی از درآمد ارزی کشور را به خود اختصاص داده است.
در دشتهای وسیع سوریه مزارع وسیع و زیبای زیتون چشمنوازی میکند و مرکبات نیز در جایجای کشور کاشته میشود. ساختار جغرافیایی سوریه شبیه ایران است. غرب و شمال و شمال غرب آن پرآب و پرجمعیت است و سمت شرقی و جنوب شرقی آن حالت کویری دارد.
تمرکز جمعیت در غرب کشور در همسایگی لبنان یا دریای مدیترانه است. سوریه تقریباً واردات میوه ندارد و محصول اولیه صنعت نساجی در درون کشور تأمین میشود.
شاید بتوان گفت: در میان صنعت، منابع زیرزمینی و کشاورزی، مورد اخیر حرف اول را در سوریه میزند. بهرغم آن دشتهای وسیعی نیز وجود دارد که زیر کشت نمیروند، اما دارای آبوهوای مستعد و مناسب هستند.
در نزدیکی شهر حمص (سومین شهر بزرگ سوریه) همه درختان به سمت شرق خوابیدهاند و بهصورت عمودی رشد نکردهاند که علت آن را بادهایی میدانند که از کوههای القصیر لبنان و از میان دو کوه جبل عامل و جبل علویون به این دشت وارد میشوند و به علت هوای توأم با رطوبت فشار سنگینی را به درختان وارد میکنند و در عین حال مورب بودن همه درختان زیبایی مثالزدنی را بر دشت مذکور حاکم کرده است.
جنگ خصوصاً به مناطق کشاورزی اطراف شهرهای بزرگ آسیب رسانده است، اما هرقدر به سمت روستاها میروید، رونق کشاورزی ملموستر است. درمجموع میتوان گفت: آورده کشاورزی سوریه فراتر از نیاز ملت آن است و ظرفیت خوبی است که میتواند نقش نفت در ایران را به عهده بگیرد.
با این تفاوت که کشاورزی آنان محصول تلاش است و نفت ما محصول عدم تلاش و نوعی آمادهخوری است. گوشت و خصوصاً مرغ از مصارف جدی مردم است، اما دامپروری سوریه بهصورتی است که هر دو را تأمین میکند.
بر خلاف ایرانیان، برنج جایگاهی در سبد غذایی مردم سوریه ندارد، اما تنوع غذایی آنان از ایرانیان بیشتر و شبیه به استانهای گیلان و مازندران است.
دزدی همسایه از صنایع سوریه !
سوریه فاقد صنایع مادر است، اما همانند بقیه کشورهای جهان سوم تلاش کرده است به حوزه صنعتی نیز توجه کند. بزرگترین شهرک صنعتی سوریه «شهرک شیخ نجار» در حاشیه شهر حلب است. عمدهترین بخشهای صنعتی سوریه عبارتند از:
۱-صنایع نساجی؛ سوریه در محصول پنبه، هم خودکفاست، هم جزو صادرکنندگان آن است، بنابراین نساجی از صنایع مهم سوریه است. بخشی از کارخانجات نساجی سوریه در حاشیه حلب به اشغال معارضین درآمده است، اما پس از آزادسازی از کارخانهها خبری نیست.
در تحلیل مسئله گفته میشود سوریه در نساجی رقیب جدی ترکیه بود که پس از جنگ احتمالاً تجهیزات کارخانجات به ترکیه منتقل شده باشد.
۲- از نکات جالب و افتخارآمیز صنعت سوریه، پوشاک است. ۸۰ درصد پوشاک مردم سوریه تولید داخلی است و این برای یک کشور جهان سوم در دنیای مدرن آورده مهمی است.
۳- روغن زیتون و مشتقات آن نیز از صنایع مهم سوریه است. این کشور صادرکننده زیتون و روغن زیتون و دیگر مشتقات آن است. علاوه بر آن روغن زیتون در سبد غذایی مردم سوریه سهم مهمی دارد.
سوریه فاقد کارخانه کامل خودروسازی است، اما برخلاف ایران تعرفه واردات خودرو بسیار پایین است. همانند کشور عراق خودروهای هیوندا و کیای کرهجنوبی و انواع و اقسام آن در سوریه حرف اول را میزنند.
تویوتا نیز نقش مهمی در بازار سوریه دارد، اما خودروهای غربی حجم کمتری از بازار خودرو را در اختیار دارند. دو خودروی ایرانی سمند و پراید محور خودروهای عمومی (اجره) سوریه هستند و به عنوان تاکسی شهری مورد استفاده قرار میگیرند.
البته سمند و پراید شخصی نیز وجود دارد و به صورت بسیار محدود انواع پژوی ایرانی نیز در خیابانها دیده میشود.
از جمله محصولات دیگر ایرانی که مورد استقبال سوریها قرار دارد، تراکتور ایرانی است، اما به دلایلی که برای نگارنده روشن نشد، این تولید صنعتی اساسی و ارزآور در حال حاضر به سوریه ارسال نمیشود.
صنعت نفت و گاز سوریه در منطقه فرات است که قبلاً در کنترل داعش بود و اکنون در کنترل کردهای تحت حمایت امریکاست. دولت سوریه بخشی از نیاز نفت خود را قبلاً از داعش میخرید و اکنون از کردهای حاکم بر رقه میخرد! حدود ۷۰ کیلومتری حلب (از جاده سفیره) یک سهراهی وجود دارد که محل تجمع تانکرهای سوخت است.
کردها نفت را از رقه به این نقطه میآورند و به دولت میفروشند! شهرهای بزرگ سوریه همچون دمشق و حلب فاقد گازکشی هستند و کپسول گاز همچنان رونق دارد. صنایع بستهبندی نیز در سوریه مورد توجه قرار گرفته است که عملاً در مشتقات زیتون، خشکبار، حلواارده و انواع مواد غذایی متمرکز است.
سوریه مدفن پیامبران و اولیای خدا
سوریه از سرزمینهای مهم پیدایش و استقرار تمدن روم باستان و مسیحیت است. به همین دلیل نمادها و اماکن هر دو تمدن اسلام و روم و مسیحیت در جایجای این کشور قابل مشاهده است؛ از شهر باستانی تدمر تا قلعه حلب و شهر مسیحینشین «معلولا» گرفته تا دهها مرکز و کلیسای دیگر.
اما آنچه قابل توجه بیشتر است، تبدیل دیر و کلیساها به مسجد در زمان امویان است. از جمله، مسجد اموی حلب و دمشق قبل از اسلام کلیسا بودهاند، به همین دلیل زکریا و یحیی نبی در درون آنان مدفون هستند.
در شهر حلب دیر مسیحیان به دلیل استقرار موقت سر مقدس امام حسین (ع) امروز مرکز شیعیان حلب است. اما آثار فرهنگی به جای مانده از صدر اسلام، خصوصاً مقابر مورد عنایت شیعیان در سوریه زیاد است.
در نگاه اول بسیاری از شخصیتهای مدفون در سوریه را مدفون در مدینه یا عراق فرض میکنیم، اما با مشاهده قبرستان «بابالصغیر» متوجه خواهیم شد که حتی دو تن از همسران پیامبر اسلام (ص) نیز در دمشق دفن شدهاند. سکینه (س) دختر امام حسین وامکلثوم دختر امام علی (ع) در کنار هم در این قبرستان در سوریه مدفون هستند.
یکی از دختران مسلمبن عقیل و اسما بنت عمیس همسر جعفربن ابی طالب، دختر امام حسن (ع) و عبداللهبن جعفر، همسر حضرت زینب (س) نیز در این مکان مدفون هستند.
علاوه بر آن بلال حبشی مؤذن پیامبر اسلام، فضه خادم حضرت زهرا (س) و عبدالله فرزند امام سجاد و عبداللهبن امام صادق (ع) نیز در باب الصغیر هستند. سرهای ۱۶ تن از شهدای کربلا که با نام ذکر شدهاند نیز در حاشیه این قبرستان مدفون است.
علاوه بر مرقد حضرت زینب و رقیه (س) مقبره برخی از شخصیتهای اسلام همچون صلاحالدین ایوبی نیز در کنار مسجد بزرگ اموی دمشق است. در شهر حلب مقبرهای متعلق به محسنبنالحسین وجود دارد که طبق روایت در سفر اسرا از کوفه به شام در مسیر در شکم مادر، درگذشته و در حلب دفن شده است.
در شهر درعا در جنوب سوریه نیز سکینه بنت علی (ع) دفن است که مرقد ایشان توسط تکفیریها منهدم شده است. در شهر حلب دو نفر ایرانی مربوط به قرن هفتم و قبل از آن نیز دفن هستند. شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف بزرگ اسلامی (زنجانی) و عمادالدین نسیمی از شعرای ایرانی (آذربایجانی) در شهر حلب سوریه مدفون هستند.
زینبیه سوریه که حدود ۲۰ کیلومتری دمشق قرار دارد مأمن و مأوای شیعیان آن کشور است شهر زینبیه نسبت به دمشق فقیرنشین است، اما نمازجمعه و مراسمات اصلی شیعیان در این مکان برگزار میشود. مساجد سوریه معمولاً آباد و پررنق است. کلیساها نیز به همین صورت سرزنده و محل رجوع مسیحیان است.
سوریه میتواند یکی از مراکز مهم گردشگری جهان باشد که اکنون به دلیل جنگ و ناامنی فروکش کرده است. اما در دراز مدت جذابیتهای مسیحی – اسلام در این کشور برای رونق این صنعت بسیار مهم است. زیست مسلمانان سنی، علوی، اثنی عشری، دروزی و مسیحی در این کشور بدون تنش است و همدیگر را به رسمیت میشناسد.
در قبرستان بابالصغیر سوریه دو تن از خلفای اموی نیز مدفون هستند و مقبرهای نیز به نام بنیانگذار سلسله اموی در وسط قبرستان قرار دارد که احتمالاً همان معاویه بن ابوسفیان است.
بازار قدیمی دمشق (بازار حمیدیه) که در حاشیه مسجد اموی است نیز از معماری رومی برخوردار است و بافت قبل از اسلام آن تقریباً حفظ شده است. البته اماکن مذهبی – تاریخی سوریه منحصر در دمشق و حلب نیست و تقریباً در همه نقاط این کشور قابل مشاهده است.
شهر معلولا در شمال غرب دمشق از شهرهای خاص مسیحیان است که مدتی در اشغال تکفیریها بوده و تا حدودی تخریب شده است. این شهر دارای کلیساها و صومعههایی است که از زیارتگاههای خاص مسیحیان است. معلولا از جهت جغرافیایی نیز بسیار زیبا و دیدنی است.
در حال حاضر حرم زینب (س) کانون تردد رزمندگان حاضر در سوریه خصوصاً ایرانیها، فاطمیون، زینبیون و حزبالله است. کانون معنویت و ادعیه آنان زینبیه است و از آنجا به خطوط مقدم جبهه (فعلاً آتشبس) اعزام میشوند.
مقبره حضرت رقیه در حاشیه مسجد اموی است که نشان میدهد با حضور اسرا در مسجد مذکور همخوانی و سنخیت دارد. اما دور بودن حرم حضرت زینب از مرکز شهر دمشق نشان میدهد که سالهای بعد مجدداً به این شهر مهاجرت کردهاند.
۹۰ درصد دانشجو با حجاب کامل
آموزش عالی در سوریه از جهت ساختاری در قالب یک وزارتخانه اداره میشود. تحصیلات عالی در سوریه تا شروع جنگ اخیر کلاً رایگان بوده است، اما اکنون همانند ایران دانشجوی شبانه جذب میکنند. بهرغم وجود ۱۴ استان در سوریه، آموزش عالی آن به صورت چهار قطب مهم اداره میشود.
شهرهای حلب، دمشق، حمص و دیرالزور به عنوان قطبهای اصلی دانشگاهی هستند و برخی دانشکدههای آنان در شهرهای دیگر استقرار یافتهاند. برای مثال چهار دانشکده از دانشگاه حلب در شهر ادلب مستقر هستند که اکنون در اشغال معارضین و تکفیریها است.
دانشگاه حلب با قدمت ۶۰ سال (۱۹۵۸) بزرگترین دانشگاه این کشور است که از ۱۹ دانشکده و دو پژوهشگاه تشکیل شده است. هیئت علمی این دانشگاه بیش از ۶۰۰ نفر است و در اکثر رشتههای کارشناسی، مقطع ارشد و دکتری نیز وجود دارد.
برخلاف ایران دانشکدههای پزشکی و پیراپزشکی نیز با دانشگاههای سراسری در یک وزارتخانه اداره میشوند. در دوران جنگ معارضین مسلح که بخش قدیمی شهر حلب را اشغال کرده بودند تا ۷۰۰ متری دانشگاه پیش آمدند، اما دانشگاه تعطیل نشده است. بعضی دانشجویان بر اثر اصابت خمپاره در محوطه دانشگاه کشته شدند، اما بازهم دانشگاه تعطیل نشده و در جنگ نیز کمک کار بوده است.
دانشگاه حلب ظرفیت خوابگاهی ۴۰ هزار نفر را دارد که بخشی از خانوادههای جنگزده نیز در آنان مستقر شدهاند. با شروع جنگ و کاهش منابع، جذب دانشجوی شبانه نیز در سوریه قدرالسهم مهمی پیدا کرده است. ورودی دانشگاه به این صورت است که سال دوازدهم همه دانشآموزان در آزمون شرکت میکنند و متناسب با امتیاز کسب شده از پزشکی به پایین توزیع میشوند و کسانی که حداقل امتیاز را نمیآورند، در قالب رشتههای کاردانی به رشتههای کار و دانش میروند.
زبان فارسی در دانشگاه حلب دارای گروه آموزشی است و مدیر گروه آن استاد خانمی است که مدرک ارشد و دکتری خود را از دانشگاه تربیت مدرس تهران اخذ کرده است و اکثر مناطق ایران را نیز به عنوان تفریح رفته است و خاطرات خوشی از ایران و ایرانیان داشت.
تشکل دانشجویی در دانشگاههای سوریه وجود ندارد و دانشجویان در قالب تشکل فعالیت خاصی انجام نمیدهند و اصولاً دانشجویانی که رایگان تحصیل میکنند فعالیت سیاسی علیه حاکمیت را بیمعنا و نقض غرض میدانند.
اما بعد از ظهور تکفیریها در سوریه، دانشجویان با هماهنگی مدیریت دانشگاه و با لباس نظامی به صورت چرخشی در ورودی دانشگاه نگهبانی میدهند و غیر دانشجویان را کنترل میکنند. ریاست دانشگاه حلب از دو دانشگاه ایران انتقاد داشت که تفاهمنامه امضا کردهاند، اما بهکلی پیگیری نشده است.
رشتههای غیر علوم انسانی در سوریه پرطرفدارتر و فراوانتر هستند. از دو پژوهشگاه دانشگاه حلب یکی خاص باستانشناسی و دیگری خاص زبانهای خارجی است. اکثر زبانهای مطرح دنیا در دانشگاه تدریس میشود (بهجز زبانهای شرق آسیا).
کلاسهای درس مختلط است، اما بیش از ۹۰ درصد دانشجویان دختر محجبه هستند. بدحجاب در دانشگاهها و حتی شهرهای سوریه دیده نمیشود یا حجاب کامل دارند یا بیحجاب هستند.
کاربردی بودن علوم و رفع نیازهای جامعه از طریق دانشگاه، راهبرد مدیریت آموزش عالی سوریه است. مدرکگرایی به عنوان یک فرهنگ، کمرنگتر از ایران است و توجه به رشتههای کاردانی فنی و کارودانش نیز بههمین دلیل صورت میگیرد.
دانشجویانی که با عنوان بورسیه دولت به خارج اعزام میشوند، بازمیگردند و این نیز از محاسن آموزش عالی سوریه است. اکثر اساتید دانشگاه – که حتماً مانند ایران روشنفکران جامعه محسوب میشوند – با حکومت همراه هستند و جریان تکفیری نیز به این همسویی کمک کرده است.
از دو نفر از آنان درباره تعدد عکسهای رئیسجمهورشان در محیط دانشگاه سؤال کردم که این حجم از تصاویر تکراری زدگی ایجاد نمیکند؟ پاسخ آنان منفی بود و آن را لازم میدانستند. به نظر میرسد ظرفیتهای خوبی برای تبادل با دانشگاههای ایران وجود دارد، اما جنگ فعلی و شاید انگاره غربگرای آموزش عالی ما احساس نیاز نمیکند و دانشگاههای جهان سوم برایمان جذابیتی ندارد.
تولد یک نیروی بزرگ چند ملیتی پشت مرزهای اسرائیل
جنگ به جز در دو استان لاذقیه و طرطوس در همهجای سوریه لمس شده است و شهرهای بزرگ سوریه همچون دمشق، حلب، حمص، دیرالزور، حماه، ادلب و رقه درگیر جنگ بودهاند. در بین مراکز استانها، دیرالزور به صورت کامل در تصرف تکفیریها بود که اکنون توسط دولت آزاد گردیده است.
رقه نیز پایتخت داعش بود که اکنون در اختیارکردهای مورد حمایت امریکاست و ادلب تنها استانی است که با ۵/۲ میلیون جمعیت مرکز تجمع همه گروههای معارض تکفیری و غیرتکفیری است. جنگ تأثیرات روانی- اقتصادی خود را برجای گذاشته و شاید بازسازی سوریه بدون حمایت نهادهای بینالمللی و جهانی ۲۰ سال طول بکشد.
اکنون علاوهبر استان ادلب در مناطق بیابانی شرق سوریه (همجوار با عراق) داعش حضور دارد و امریکاییها نیز پایگاهی را درمنطقه «تنف» در شرق سوریه دایر نمودهاند. در بقیه کشور معارضین استقرار جغرافیایی و سرزمینی ندارند، اما ممکن است در اشکال انتخاری، کمین و عملیات چریکی خودنمایی کنند.
پایتخت پس از تخلیه دوما و غوطه شرقی در امنیت است و اگر بمبگذاری کور انجام نشود مشکل دیگری ندارد. حجم سیطرهها و ایستهای بازرسی امنیتی در ورودیهای دمشق مشهود است. اماکن مذهبی شیعیان همچون منطقه زینبیه دمشق با ضریب امنیتی بالاتری حفاظت میشود.
حجم ایست و بازرسیهای درونشهری و برونشهری بسیار زیاد است و این نکته را به ذهن متبادر میکند که ناامنی چه هزینه هنگفتی را میبلعد و امنیت چه نعمت بینظیری است که باید قدردان آن بود. دولت تلاش نموده است در مناطق آزاد شده تردد مردم تسهیل و عادی شود.
به طور مثال جاده اصلی دمشق به غرب و شمال سوریه از مسیر غوطه شرقی که آخرین نقطه حضور معارضین در حومه دمشق بود، پس از آزادسازی بهسرعت آسفالت و بزرگراه مذکور اکنون محل عبور و مرور مردم است. جاده عبوری از غوطه شرقی اهمیتی همانند بزرگراه تهران-قم دارد.
یعنی استانهای حلب، ادلب، حماه، حمص، لاذقیه و طرطوس از این جاده به دمشق وصل میشوند. به دلیل اینکه جاده دمشق- حلب در نقاطی (ادلب) به محل استقرار تکفیریها و معارضین نزدیک میشود، اکنون از جادههای فرعی و با فاصله، تردد صورت میگیرد.
فرودگاه حلب قابل استفاده و بینالمللی است و فرودگاه دمشق در حالت بازگشت به قبل از جنگ است. علاوه بر پروازهای ایران، پروازها به لبنان، بحرین، کویت و دیگر مناطق نیز انجام میشود. اما ملاحظاتی امنیتی حین نشست و برخاست هواپیماها همچنان برقرار است.
جبهه ادلب و تنف درحال حاضر آتشبس است و منتظر عملیاتی شدن تصمیمات سیاسی هستند. اگر مسلحین حاضر در ادلب به نوار مرزی ترکیه و سوریه منتقل شوند و ادلب آزاد شود، تقریباً مسئله جنگ در سوریه تمام شده محسوب میشود.
بهرغم هفت سال جنگ در یک کشور نسبتاً ضعیف (از نظر بنیه اقتصادی) و تجزیه بخشی از ارتش (جیشالحر)، همچنان زیرساختهای ارتش سوریه مستحکم است و خط حائل در ادلب را دراختیار دارد.
جنگ اخیر، بسیج مردمی سوریه استعداد ۶۰ هزار نیروی ورزیده و آموزشدیده را متولد کرده است و همچنان از حفظ و انسجام برخوردار است. یگانهای ویژه ارتش با فرماندهی برادر بشار اسد نیز از آمادگی و انسجام قابل قبولی برخوردار هستند و استخوانبندی ارتش برای جنگهای احتمالی بعدی نیز آماده است.
صهیونیستها که با تولد گروههای تکفیری منتظر پایان حزبالله، ایران و سوریه بودند اکنون که جنگ سوریه روبه پایان است از دهها هزار نیروی ورزیده و آماده چندملیتی در سوریه وحشت زدهاند که نهتنها اهداف محقق نشده که هزاران رزمنده از جهان اسلام در کنار مرزهای اسرائیل خیمه زدهاند؛
لذا هر ازگاهی بر خلاف همه قوانین بینالمللی محلهایی را در خاک سوریه هدف قرار میدهد و شورای امنیت سازمان ملل هیچگونه واکنشی به آن نشان نمیدهد. اما ایران که با مجوز دولت سوریه در آنجا حاضر است، از سوی ائتلاف غربی-عربی متهم به دخالت در امور دیگر کشورمان میشود.
ایران در سوریه پیوست فرهنگی ندارد
ایران در راهبرد دفاعی خود خاورمیانه اسلامی را عاری از غرب و دشمنان اسلام تعریف کرده است و برای حذف و اخراج قدرتهای غربی و خصوصاً امریکا از جغرافیای مسلمانان از هیچ تلاش مؤثری صرفنظر نکرده است.
بدون تردید سقوط سوریه با طراحی غرب و صهیونیستها و با ایدئولوژی تکفیر ضربات زیادی را به راهبردهای جمهوری اسلامی در منطقه وارد میکرد و شاید دهها سال موجب زحمت و دردسر میشد.
امروز و پس از هفت سال جنگ، حضور میدانی ایران در سوریه نسبتاً ملموس نیست و متناسب با شرایط امروز که آتشبس نسبی وجود دارد و جغرافیای جنگ نیز کوچک شده است، قبض و بسط حضور نظامی ایران نیز منعطف گردیده است. آنچه ایران در کشاکش جنگ سوریه انجام داد، فراتر از زمان و مکان بود و آن هم تشکیل ارتش مردمی و چندملیتی یا به تعبیر حضرت امام «بسیج جهانی اسلام» بود.
در جایجای سوریه این بسیج قابل لمس و رؤیت است. در حرم حضرت زینب (س) رزمندگان انبوه فاطمیون که برای زیارت آمده بودند، نظرها را به خود جلب میکرد. جوانان مؤمن و با انگیزهای که نگارنده شخصاً در دوران جوانی مشابه آنان را در مجنون، شلمچه و… دیده بودم.
از راهبردهای بسیار مهم و کمتر گفته شده ایران در سوریه این بود که در میدانهایی از جنگ که منازعه سوری- سوری است، حضور نداشته باشد. به تعبیر دیگر دشمن تکفیری که پول و سلاح آن از خارج از مرزهای سوریه تأمین میشد، هدف ایران بوده است و معارضین داخلی سوریه (که عموماً به مذاکره هم علاقهمند هستند) جامعه هدف ایران در جنگ نبوده است.
برای مثال، ایران نقشی در غوطه شرقی و جنگ آن نداشته است و ارتش سوریه با پشتیبانی هوایی روسیه اقدام کردهاند. این راهبرد را با بعضی از فرماندهان ایرانی چک کردم و آنان نیز تأیید میکردند. آنچه از ایرانیها برای سوریها اهمیت داشت، تجربه ذیقیمت ایران از جنگ هشتساله با صدام و انتقال آن تجربه را نجاتبخش کشورشان میدانستند.
در شهر حلب امام جماعتی را دیدم که پسرش در جنگ داخلی سوریه مفقود بود و خودش در سال ۱۳۶۶ در جنگ با صدام در عملیات والفجر ۱۰ جانباز شده بود و این نشان از پیوند تاریخی و عاطفی ایرانیان و سوریها داشت.
نقش نظامی- مستشاری ایران در سوریه ملموستر و شناخته شدهتر از ابعاد دیگر است و میتوان گفت در ابعاد دیگر سهواً یا به اشتباه یا براساس تدابیر اقدام مؤثری صورت نگرفته است. روسها همزمان با جنگ و خصوصاً این روزها به حوزه نخبگی و فرهنگی سوریه ورود کردهاند.
دانش آموزان نخبه حلب را شناسایی و سفرهای کوتاه مدت را به روسیه برایشان تعریف کردهاند یا برگزاری کلاسهای زبان روسی را رونق بخشیدهاند. مسجد اموی حلب که از آثار اسلامی است با مسئولیت روسها در حال بازسازی است، اما نقش و اقدامات فرهنگی ایران برای نگارنده برجسته و روشن نبود.
شاید بتوان گفت: پیوست فرهنگی – اقتصادی ایران در سوریه تحت تأثیر بحران جنگ رخ نمایی نکرده است و مورد توجه قرار نگرفته است. در دوران پساجنگ دولت جمهوری اسلامی ایران در حوزه اقتصادی و تجارت سوریه نقش ملموسی ندارد.
فرد سرمایهگذاری که بطریهای آب معدنی را در حومه حلب تولید میکرد با گلایه میگفت که هر قدر تلاش کردم نتوانستم مواد اولیه را از ایران وارد کنم و اکنون از چین و دیگر کشورها وارد مینمایم.
تراکتور ایران برای بخش کشاورزی سوریه شناخته شده و برند است و بهرغم نیاز جدی به آن در دوران بعد از جنگ، از صادرات آن خبری نبود. در تحلیل چرایی جلو بودن روسها در ابعاد فرهنگی و غیرنظامی علت را این میدانستند که دولت و نیروهای مسلح روسیه با هم و همسو در سوریه عمل میکنند.
اما دولت ایران در تراز نیروهای مسلح ظهور و بروز ندارد. امید است با شروع بازسازی سوریه، ایران محور مسئله باشد و همانطور که مقام معظم رهبری نیز تأکید کردند حقوق ایران پیگیری و وصول گردد.
مردم سوریه اقتدار ایران و نقش نجاتبخشی آنان از دست تکفیریها را میستودند و اساتید آنان برآمیختگی خون ایرانیان و سوریها افتخار میکردند و علاقه وافری به سفر به ایران داشتند و اکنون لازم است برنامهریزیها برای تحقق این مهم صورت گیرد.
اگر نقش فرهنگی – اقتصادی ایران در سوریه مورد غفلت قرار گیرد ممکن است دیگران که نقشی در خاتمه بحران سوریه نداشتند میداندار دوران پس از جنگ شوند و ایران عقب بماند.
*** ***
[su_note]
سفرنامه ای که در بالا خواندید توسط جناب دکتر عبدالله گنجی از سفر به سوریه نوشته شده است .این متن اطلاعات خوبی نسبت به سوریه و شهرها و مردم آن برای خواننده دارد . متن سفرنامه سوریه با عنوان تحفه شام در هفت بخش از اواخر آذر تا دی 97 در روزنامه جوان منتشر شده است
دکتر گنجی با مدرک دکترای علوم سیاسی، از مدرسین دانشگاه علامه طباطبایی است. دکتر گنجی در حوزههای مختلفی مانند مسائل سیاسی – اقتصادی جهان سوم، انقلابهای جهان، توسعه سیاسی، مبانی علم سیاست و اندیشه سیاسی در ایران و اسلام دارای تخصص و کلاس درس میباشد. دکتر گنجی علاوه بر این موارد در سوابق خود، ریاست روزنامه جوان را نیز دارد.
برای دسترسی به نوشته های دکتر عبدالله گنجی می توانید سایت ایشان به آدرس abdullahganji.ir را بخوانید . هم چنین یادداشت های ایشان در روزنامه جوان منتشر میشود . کانال ایشان هم با شناسه dr_a_ganji در تلگرام وجود دارد و متاسفانه ایشان هنوز در پیام رسان های ایرانی کانالی ندارند …. !
[/su_note]
[su_note note_color=”#90CAF9″]
سوریه کشوری است در خاورمیانه و پایتخت آن شهر تاریخی دمشق است. این کشور بخشی از سرزمین تاریخی شام است.
اطلاعات عمومی:
جمعیت کل ۱۸.۰۲۸.۰۰۰ نفر
مساحت ۱۸۵.۱۸۰ کیلومتر مربع
پایتخت :دمشق
شهرهای مهم: حلب
ادیان(درصد) اسلام (۸۶ درصد)، مسیحیت (۱۳.۵ درصد)
پیشینه اسلام :صدر اسلام
جمعیت مسلمانان ۱۵.۵۰۰.۰۰۰ نفر
احزاب و گروههای شیعی
فرق: اثناعشری، علویان، اسماعیلیه
ادامه در ویکی شیعه
[/su_note]
در ادامه بخوانید » درباره تلاش آمریکا برای نشان دادن تصویر غلط از ایران چه میدانید؟ [مصاحبه بسیار مهم با دکتر شهاب اسفندیاری]