بخش اول میزگرد بررسی مستند روایت فتح از زبان همراهان شهید آوینی در مورد نحوهی ساخت چنین مستندی با این سوال شهید آوینی شروع کردیم که تفاوت روایت فتح با سایر مستندهای هشت سال دفاع مقدس چیست. در بخش اول میزگرد ضمن اشاره به بخشی از روشهای فن ساخت مستند روایت فتح در مورد روح حاکمی که بر گرفته است از آدمهای دفاع مقدس بود صحبت شد.
در این نشست بخش دیگری از وجوه شخصیتی شهید آوینی از گرماگرم صحبتهای مصطفی دالایی، پرویز رمضانی و میرکیوان خلیل پور نشان داده میشود. شهید آوینی از همین مردی است که شوق و شور شهادت در سر داشت و بنا به ضرورت باید پشت میز تدوین مینشست.
شهید آوینی تصاویری که حاصل تلاش تیم میدانی روایت فتح بود را نگاه میکرد و با شوقی که از شهادت هم داشت گفتار متنهایی را هم مینوشت. از جمله مطالبی که از این نشست حاصل شد میتوان به این اشاره کرد که بررسی آثاری چون روایت فتح با نگاهی دقیق و واقعی به جایگاه شهید آوینی و حضورش در ثبت آثار به دست خواهد آمد.
این میزگرد بوی خوش دههی شصت میدهد روزگاری که مردانی از تبار جهاد به سر حلقگی سید مرتضی رسالت سنگین ثبت تاریخ تصویری هشت سال دفاع مقدس را بر دوش کشیدند.
روایت فتح حکایت اداهایی است که با بصیرت خود ارزش رسانه را در زمان خود درک کردند تا خط تاریخ دفاع مقدس و جنگ هشت ساله و تلاش جهادگران عرصه سازندگی بازتاب مناسبی در متن تصویر داشته باشد.
ادامه میزگرد را از این جا بخوانید:
تسنیم: شهید آوینی در مقاطعی مثلاً در سالهای 59 و 65 در کنار فیلمبردارها در جبهه بودند که تا پای شهادت هم می روند چرا بعد از آن شهید آوینی در جبهه کمتر حضور داشتند.
مصطفی دالایی:قبل از اینکه من جواب این سوال را بدهم این را بگویم که به صورت میدانی فعالیت میکردند و برای ضبط تصاویر به جبههها میرفتند فقط یک گروه و اکیپ نبود.
وتصویر بردارها به جبهه میرفتند به دلیل فیلمبرداری در خط اول، بچهها مستهلک میشدند. چون در جبهه هر لحظه این فشار بود که توپ و تانک را می دیدی شهید می دیدی و بچهها دوربین به دست، فیلمبرداری میکردند. این بچهها مجبور بودند دوربین و تجهیزات سنگین را حمل کنند.
وقتی هم انفجاری میشد تو با دوربین نمیتوانستی خیز برداری. از طرفی هم در خطوط جبهه بچهها مدام بر اساس تصمیم گیری هایشان جابجا میشدند.البته دوستانی هم بودند که میرفتند و یک ماه میماندند مثل شهید فلاحت پور به اتفاق آقای قدمی و اینها که نزدیک یک ماه با دسته ایمان رفتند.
من با مرتضی یکبار در عملیات کربلای 5 که اتفاقاً رضا مردای نسب شهید شد به جبهه رفته بودم.حالا شما تصور کن تمام این سختیهای که گفتم و برای گروههای تصویربرداری بود را مرتضی شناخت داشت و قدر تصاویری که از جبهه گرفته میشد را هم میدانست.
که از همین فیلمهای ما که این همه کار میدانی کرده بودیم و فشاری که روی بچهها بود یک تیمی باید مینشستند شاید دو تا مستند در میآورد. مثلاً ما دو هفته فیلمبرداری میکردیم و دیگر مرتضی باید انبوهی از این فیلمها را تدوین میکرد پس باید یک تیم مینشستند و این تصاویر را با صداها سینک میکرد و دیگر اصلاً آقا مرتضی فرصت نداشت که کارهای میدانی را انجام دهد
رمضانی: البته این را هم در مورد تلاش صدابردارها بگویم که صدابردار باید خودش را با تصویربردار هماهنگ میکرد چون اگر این هماهنگی نبود پای میز تدوین سینک کردن فیلم و تصویر با مشکل روبرو میشد.
دالایی:حقیقتش را بخواهید این است که به اسم فیلمبردارها در آمده بود واقعیتش این است که صدابردار و کمک فیلمبردارها در تهیه فیلمها عجیب نقش داشتند و کار به صورت گروهی انجام میشد و صدابردار از همه چیز خود میگذشتند.
مثلاً من وقتی با رضا مردای نسب به منطقه میرفتیم زمانی که من تصویربرداری میکردم خیلی دنبال این نبودم که صدابردار آماده است یا نه. رضا مردای نسب قبل از اینکه من بگویم ” من رفتم” آماده بود.
خلیل پور: در مستندی با نام “رضا” (از مجموعه مستندهای روایت فتح)، شهید آوینی کار خلاقانهای میکند و این 10 دقیقه را در سکوت تصویر میکند و به احترام شهید رضا مردای نسب تصویر بدون صدا پخش میشود.
رمضانی:شهید آوینی تاکید داشت که عوامل فیلم جلوی دوربین قرار نگیرند و در آموزشها هم به ما تاکید میکردند که میکروفون و صدابردار در تصویر دیده نشوند. یادم است در عملیات والفجر 10 بود که با آقای کلیج برای ضبط تصاویر رفته بودیم در آنجا بود که دوربین خراب شد و آقای کلیج از من خواست جلو تر بروم و مصاحبه را ضبط کنم به خاطر همین در بخشی از آن من در تصویر دیده شدم.
وقتی شهید آوینی این تصاویر را دیدند به من گفتند چرا در تصویر قرار گرفتید و یادم هست برای اینکه دیگر این کار را تکرار نکنم همهی این تصاویر را جلوی چشم من توی سطل اشغال ریختند.
این را هم بگویم که شهید آوینی به جبهه رفته بودند. ایشان یک بار اوایل جنگ که به جبهه رفته بود خیلی اصرار داشت که گروه برای فیلمبرداری جلوتر بروند ولی در آن شب که از سنگر بیرون میزنند علی طالبی صدابردار گروه شهید میشود.
یکبار دیگر هم شهید آوینی آمده بود جبهه برای ثبت تصاویر که کربلای 5 که رضا مردای نسب به شهادت رسید. در 20 فروردینماه 72 و در روز شهادت خودش همین طور بود که آقا مرتضی اصرار داشت برویم جلوتر و جاهای اصلی را فیلمبرداری کنیم. که این برای بار سوم بود که آقا سید مرتضی شهید شدند.
خلیل پور: در مورد شهادت علی طالبی این را هم بگویم خوب است که شهید آوینی اصرار داشت که جلوتر برویم و صحنههایی از نبرد را فیلمبرداری کنیم مربوط به عملیات طریقالقدس در اواخر سال 60 بود وبخش وسیعی از سرزمین خوزستان آزاد شد.
این را از محمد جعفری نقلقول میکنم که شب بود و بچهها در سنگری نزدیکی خط قرار داشتند و از سنگر نمیشد خارج شد و شهید آوینی اصرار داشت که باید از سنگر بیرون برویم و صحنههایی را فیلمبرداری کنیم و بچههای سپاه به شدت اصرار داشتند که از سنگر بیرون نرویم و شهید آوینی هم اصرار داشت که باید از سنگر بیرون برویم.
بچهها وقتی از سنگر خارج میشوند هنوز ده قدم نرفته بودند که تیر به قلب علی طالبی میخورد و شهید میشود. بعدها من از شهید آوینی شنیدم که پس از شهادت علی طالبی وقتی به اهواز برگشتند، شهیدآباد از شب تا صبح نخوابید و گریه میکردم .
شهید آوینی میگفت که من فکر میکردم که آن شب من شهید می شوم. در مورد علی طالبی هم بگویم چون این شهید از اهالی سینمای قبل از انقلاب بود و اگر میخواستی در مورد شهادت کسی فکر کنی آخرین نفر شهید طالبی بود ولی خدا ایشان را برای شهادت انتخاب کرده بود. شهید آوینی آن شب برای این موضوع خیلی گریه کردند.
در مورد این که پرسیدید چرا شهید آوینی کمتر به جبهه میآمدند این نکته را بگویم که شهید آوینی خیلی نترس و شجاع بودند و روحیه شهادتطلبی داشتند و چند بار از ایشان شنیدم که بزرگترین آرزوی خودشان را شهادت میدانستند و بر این هم تاکید داشتند که نهایت آرزوی هر انسانی باید شهادت باشد.
کار تدوین تصاویر فرصت حضور در جبهه را ایشان گرفته بود. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی شهید آوینی این بود که اصلاً دنبال نام نبودند و بعد از شهادت آوینی بود که عامه مردم او را شناختند.
تسنیم: شما با این تقسیمبندی که سه نسل با شهید آوینی همکاری داشتند موافق هستید و آیا سبکهای ساخت مستند روایت فتح در این سه نسل تفاوت هم داشت؟
دالایی:این تقسیمبندی که آقای رمضانی کرد را قبول دارم. ابتدای جنگ 11 قسمت از مجموعهی حقیقت تهیه شد که باهمکاری سهیل نصیری، منزوی، آقای صراطی، حسین هاشمی تولید شد. در اسفند 59 بود که در عملیات امام مهدی (عج) من به عنوان دستیار فیلمبردار در کنار سهیل نصیری و شهید آوینی به جبهه رفتم که همان تصاویر آخرین قسمت مستند حقیقت شد. مجموعه حقیقت بیشتر با سبک ترکیب مرتضی آوینی و سهیل نصیری فیلمبرداری میشد و در مجموعه حقیقت از سه پایه استفاده میشد و کادر فیکس است.
مردم هنوز نحوه ساخت روایت فتح را که حاصل کار مرتضی است را به درستی نشناختند. رهبر انقلاب از طریق همین محصول با شهید آوینی آشنا شد من میگویم که داریم یک راههایی را در مورد شهید آوینی اشتباه میرویم مثلاً یک عکسی از آقا مرتضی پخش شده است که ایشان را پشت دوربین نشان میدهد.
این نشان میدهد که نقش و جایگاه مرتضی را در ساخت روایت فتح نمیشناسیم.مرتضی زمانی هم که باهم به جبهه رفته بودیم به من میگفت تو فیلمهای خودت را بگیر و به عنوان صدابردار در کنار من تمام تمرکزش بر روی ضبط صدا بود.
نسل دوم مربوط به سال 59 و 60 تا اواخر جنگ بود که با تعدادی از دوستان ابتدا به عنوان دستیار ورود کردیم. از بچههای این دوره نادر حیدریان، مصطفی منتظری، همایونفر،آقای بخشی و آقای صدری، محمد حاج محمدباقر بودند که به گروه تلویزیونی جهاد سازندگی و تهیه روایت فتح وارد شدند.
همان طور که گفتم در دوره ای که سهیل نصیری و شهید آوینی فیلمبرداری میکردند سبک فیلمبرداری را سهیل نصیری تحمیل کرده بود و دوربین روی سه پایه فیلمبرداری میکرد البته جاهایی هم بود که دوربین حرکت میکرد.در نسل دوم کاری که کردیم این بود که بر اساس عقبه فیلمبرداری در روستاها مثل «هفت قصه در بلوچستان» شروع کردیم در جبههها هم همان طور فیلمبرداری کنیم.
مثلاً در مورد “هفت قصه از بلوچستان” یک پیرمردی بود قوز کرده و با یک لنگی که به کمربسته سر زمینش کار میکرد و من برای این که با این سوژه ارتباط برقرار کنم مجبور شدم آخر فیلمبرداری خودم به عنوان فیلمبردار با پیرمرد صحبت کنم و از این جا بود که سعی کردیم همین کاری که در “هفت قصه …” کردیم را در روایت فتح انجام دهیم.
یعنی اینکه خود فیلمبردارها با سوژه ارتباط برقرار کند. در این حالت که سوژه به دوربین نگاه میکند انگار که مخاطب با سوژه بیواسطه است و رزمنده انگار باهمه مردم ایران صحبت میکند. در حقیقت اگر بخواهیم ریشهی این روش که در اکثر کارهای روایت فتح وجود دارد را پیدا کنیم به همان پیرمرد بلوچی در مستند «هفت قصه …» برمیگردد که این را به ما تحمیل کرد.
البته فیلمبردارهای روایت فتح هر کدام سبک خودشان را داشتند مثلاً یوسف زادگان سبک خاص خودش را داشت و یا شهید فلاحت پور با خود نیروها دوست میشدند و تصویرهایی مثل دسته ایمان یا همان افق روایت فتح را میگرفتند.
در سبک فیلمبرداری سهیل نصیری، دوربین سوم شخص است و ناظر بیطرف کنار ایستاده است و سوژه صحبت میکند و تصاویر معروفی هم که شهید جهانآرا باقی مانده است از این جنس است.
اما در دورهی ما دوربین دوم شخص است و ارتباط با مخاطب به کمک این روش بیشتر شد. قاسم بخشی و محمد صدری و پیرهادی هم این سبک را ادامه دادند. آقا مرتضی نظریه روایت فتح را بر اساس همین تجربهها تدوین کرد و نظم داد.
تسنیم: آیا این دید وجود داشت که ممکن است شهید آوینی در تدوین از برخی تصاویر استفاده نکنند و شما برخی صحنهها را فیلمبرداری نکنید.
دالایی:در مورد روایت فتح معجزه بچههای رزمنده بودند و خود رزمندگان به ما تحمیل میکردند که چه طور از آنها فیلمبرداری کنیم. اینکه فهمیدم دوربین روی دست باشد و دوربین روی سه پایه نباشد و یا حتی اینکه در مصاحبه نباید از کلمههای قلمبه و سلمبه استفاده کنیم و این که با لباس خاکی با آنها روبرو شویم.
همه اینها را بچههای رزمنده به ما یاد دادند و بچههای جنگ استاد اول ما در سبک فیلمبرداری مستند روایت فتح بودند. مرتضی وقتی پشت میز تدوین مینشست از داخل تصاویر که ما گرفته بودیم این سبک را کشف میکرد. ما نقش واسطه را ایفا میکردیم و خود فیلمها بود که به مرتضی خیلی چیزها را میداد.
البته الآن اگر بخواهیم مستندی بسازیم و فیلمبرداری کنیم باید یک سری چیزهایی را اضافه کنیم و یا چیزهایی را کم کنیم ولی به نظر من بهترین روش برای ثبت تصاویر دفاع مقدس در آن دوره مستند روایت فتح بود.
نسل سوم که به عنوان دستیار در نسل دوم هم آموزشدیده بودند، روایت فتح بعد از جنگ را شروع کردند. این عزیزان هم دنبال یک سبک بودند ولی به نظرم آقا مرتضی آوینی بعد از جنگ خیلیها را برای گرفتن تصاویر فرستاد ولی هیچوقت تصاویر آن طور که میخواست نشد.
رمضانی:اینطور نیست. همان طور که در «شهری در آسمان» این کار انجام شد در لحظه ثبت تصاویر و حتی مصاحبه، صدابردار و فیلمبردار حضور داشتند و کارگردان که شهید آوینی بود خودش را به فیلمبردار نزدیک میکرد و اگر کسی میخواست جواب سوالات شهید آوینی را بدهد مجبور میشد به عدسی دوربین نگاه کند. حتی به ما تاکید میکرد که شما منتظر فرمان من نباشید و هر جا لازم شد دوربین را روشن کنید.
دالایی: مرتضی اگر زنده میماند سبک خود برای ساخت مستند بعد از جنگ را پیدا میکرد. در آثار آخر روایت فتح هم که نگاه میکنیم این هم وجود داشت که مرتضی دستش آمده بود که چطور باید کارکرد. معجزه ای وجود نداشت، معجزه همراهی فیلمساز با سوژه است. سوژه ای که بعد از قطعنامه دلگیر شده است و معجزه یعنی اینکه ببینی چطور میشود با این سوژه کارکرد. مرتضی نماز شب میخواند گریه میکند تا روزنه برایش باز شود تا مسیر مستندسازی بعد از جنگ شکل بگیرد و اگر شهید نمیشد حتماً کامل تر میشد.
تسنیم: چرا این شیوه مستندسازی ادامه پیدا نکرد. شما گفتید که این روش فقط وابسته به سید مرتضی آوینی نبود و بخشی از آن را فیلمبردارها و حتی رزمندهها ساختند.
دالایی: بعد از جنگ یک سری اتفاقاتی افتاده بود که عدهای از بچههای نسل دوم مرتضی را همراهی نمیکردند و آقا مرتضی یک سری از بچهها را هم میفرستاد که بروند فیلمبرداری کنند ولی باز هم راضی نبود تا اینکه خودش بلند شد رفت.
ما نباید این انتظار را از بچههای روایت فتح بعد از شهادت سید مرتضی داشته باشیم که چرا روایت فتح ساخته نشد. چون هیچوقت از بچههای روایت فتح سوال نشد که مجموعه مستند روایت فتح چطور ساخته شد. بعد از شهادت سید مرتضی دنبال این بودند که از شهید آوینی معجزه تعریف کنند.
معجزه این بود که بچهها لحظه به لحظه از شرایط جنگ درس گرفتند و تصاویرشان را هم به دستهای مرتضی میدادند و مرتضی توانست بر روی این موضوع نظریهپردازی کند. مرتضی مقاله «یک تجربه ماندگار» را قبل از جنگ ننوشت، بعد از جنگ و ساخت روایت فتح این مقاله را نوشت و در این مقاله میگوید که بچههای روایت فتح چه طوری کارکردند و نمیآید بگوید که من چطور روایت فتح را ساختم.
رمضانی: نسل بعد باید بدانند که آقا سید مرتضی از ابتدای جنگ و لحظه شهادت علی طالبی تا لحظه شهادت رضا مردای نسب و تا انتهای جنگ و بعد از آن همیشه دنبال شهادت بود و در سال 72 مزد خود را گرفت.
دالایی: من یک نکتهای را اینجا بگویم که اشتباه برداشت نشود. معجزه آوینی شهادتطلبی و شیفتگی ایشان به امام و رهبری بود که از واقعیتهای شهید آوینی است. اما همیشه وسط این سالگردها یک اتفاقی که میافتد این است که بخشی از تاریخ مستندسازی انقلاب که اتفاقاً شهید آوینی در آن هم اثرگذار بوده است تبیین نمیشود.
از قضیه مرتضی و روایت فتح اگر بنا هست درسی گرفته شود این است که مطلب و واقعیت را درست نشان دهیم. وقتی واقعیت را درست نشان نمیدهید چه انتظاری داریم که نسل بعد به شناخت درست از شهید آوینی برسد.
بیشتر بخوانید »»
شهید مرتضی آوینی ,هنرمندی که انقلاب اسلامی را فهم کرد
ابراهیم حاتمی کیا علیه عافیت طلبی است [بررسی حمله همزمان لیبرال ها و متحجران به حاتمی کیا]