پس از تمام شدن واقعه جانسوز عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یاران حقیقی آن حضرت در صحرای کربلا، اوضاع دینداری مردم دگرگون شده بود.
یزید ملعون عده زیادی از مردم را فریب داده و دینشان را به بهای دنیا خریده بود. بعد از آن هم حکومت ظالم بنیامیه، شیعیان را در تنگنا قرار داده و آزار میداد تا دست از اعتقادات دینی خود بردارند. اوضاع بهنحوی بود که در گوشه و کنار سرزمیناسلامی، شورشهایی علیه ظالمان به راه افتاد؛ اما هر یک از این شورشها هدفی داشتند که بهندرت میشد دینداری و خونخواهی حقطلبانه حضرت سیدالشهدا(ع) را در میان ائمه پیدا کرد.
در چنین اوضاعی روی کار آمدن و سپرده شدن زمام امور شیعیان به دست امام، نیاز به انسجام میان مردم مسلمان داشت و امامسجاد(ع) مسئولیت این امر را بر عهده داشتند. به همین علت است که وقتی مفاهیم دعاها و مناجاتهای آن حضرت را بررسی میکنیم متوجه میشویم همه مطالب در جهت تبیین اسلام ناب محمدی(ص) عنوان شدهاند تا جایگاه قرآن و امام را بهعنوان دو ثقل دین به مردم بشناسانند.
حجتالاسلام محسن غیاثوند که درباره تاریخ اسلام پژوهش کرده و بهعنوان استاد حوزه علمیه فعالیت میکند، در گفتوگو با ما به شبهههایی درباره دوران دوران امامت امام سجاد (ع) پاسخ داده است.
میدانیم که امامت پس از امامحسین(ع) به امام زینالعابدین(ع) منتقل شد. این در حالی بود که عدهای گمان میکردند محمد حنفیه امام چهارم است. آیا در زمان آغاز دوران امامت امام سجاد (ع) مشکل و شبههای ایجاد شد؟
محمد حنفیه از لحاظ سنی بزرگتر از امام سجاد(ع) بود. از طرف دیگر مقام امامت بین امام دوم و سوم ما بین دو برادر منتقل شد، یعنی پس از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) به امامت رسیدند. این شرایط شبههای برای محمد حنفیه و بعضی از مردم ایجاد کرده بود که احتمال میدادند پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع)، محمد حنفیه که برادر ایشان بود به امامت میرسد.
به همین علت لازم بود که امام سجاد(ع) مسئله امامت را برای محمد حنفیه و کسانی که از مقام امامت و مسئولیتها و کرامات آن بیاطلاع بودند، مشخص کنند. محمد حنفیه در ابتدا نمیتوانست به راحتی قبول کند که امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان است تا اینکه آن حضرت کرامتهایی از مقام امامت را به او نشان دادند تا حقانیت مسئله امامت بر او روشن شود.
از آن زمان به بعد بود که محمد حنفیه به امامت امام سجاد(ع) پی برد و در این مسیر آنقدر پا برجا بود که امام، در شرایطی که امکان حضور در بعضی از اجتماع مردم را نداشتند، محمد حنفیه را تعیین میکردند تا به امور شیعیان رسیدگی کند.
پس از واقعه خونبار و جانسوز عاشورا و شهادت مظلومانه امامحسین(ع)، قیامهای بسیاری به خونخواهی از آن حضرت اتفاق افتاد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که چرا امام سجاد (ع) اقدام به قیام مسلحانه نکردند؟
این نکته واضح و مشخص است که امام سجاد(ع) در محرم سال 61هجری همراه پدر بزرگوارشان، امام حسین(ع) بوده و وقایع آن روزها را به چشم خود مشاهده کردند. در واقع آن حضرت به خوبی شاهد بودند که مردم بهشدت دچار انحطاط فکری و اعتقادی شده بودند و دین و آخرت خود را به بهای زندگی محدود دنیا فروخته بودند.
حتی آنقدر در دنیاپرستی و انحطاط فکری غرق شده بودند که با وجود اینکه بر حقانیت امامحسین(ع) اذعان داشتند، اما باز هم در برابر آن حضرت صف آرایی کرده و نیزه و شمشیر بهدست گرفتند تا در نهایت غربت و مظلومیت ایشان را به شهادت رساندند. و همه اینها برای رسیدن به آسایش ظاهری در زندگی چند روزه دنیا بود.
از طرف دیگر ضعف فکری و اعتقادی مردم به جایی رسیده بود که همه با وجودی که میدانستند یزید ملعون، مردی هوسباز و شرابخوار بوده و احکام دین اسلام را بهطور علنی نفی میکند، اما بهدلیل بهرهمندی او از ثروت دنیایی او را صاحب اختیار خود دانستند و از او تبعیت کردند. در چنین اوضاعی امام سجاد(ع) آگاه بودند که انحراف فکری مردم بهدلیل آن است که نسبت به مقام امامت بیاطلاع هستند و عظمت و شأن امام خود را نمیدانند.
پس رسالت آن حضرت با قیام علنی و شمشیر بهدست گرفتن ممکن نمیشد بلکه لازم بود پس از شهادت مظلومانه و هشداردهنده پدر خود، اسلام ناب محمدی(ص) را در قالب مفاهیم و عبارتهای احساسی و عقلانی تبیین کرده و مردم را از این طریق آگاه کنند.
با این توضیحات، تبیین اسلام در دوران امامت امام سجاد (ع) از طریق قیام ممکن نمیشد و به همین علت بود که آن حضرت قالب دعا و مناجات را برای آگاه کردن و تعلیم معرفتی مردم انتخاب فرمودند.
درست است. امام سجاد(ع) میدانستند حتی درصورت قیام مسلحانه و در نهایت شهادت حین قیام خونخواهانه ایشان نیز مردم به آگاهی و درک از دین اسلام نخواهند رسید. پس ضرورت ایجاب میکرد که امام در میان مردم از ابزاری غیر از شمشیر و نیزه استفاده کنند تا مردم را هشیار کرده و اسلام را که در غربت به سر میبرد، احیا کنند.
با وجود این در آن زمان چندین قیام برای مقابله با یزید ملعون اتفاق افتاد. رویکرد امامسجاد(ع) نسبت به چنین اقدامهایی چه بود؟
باید توجه داشت قیامها و اقدامهایی که بعد از شهادت امامحسین(ع) در دوران امامت امام سجاد (ع) اتفاق افتادند دارای مواضع و اساسهای گوناگون و گاهی متفاوت بودند. برخی از قیامها تنها براساس شور و احساسات بیپایه اتفاق میافتاد و برخی از علم و شور دینی نشأت میگرفت. عدهای قیام میکردند تا یزید را مغلوب کرده و خودشان قدرت را دست بگیرند و برخی قیام میکردند تا انتقام خون شهدای کربلا و امام مظلوم خود را بگیرند.
بنابراین مشخص است که رویکرد امام سجاد(ع) برابر چنین قیامهایی که پایه و دلیل مختلفی داشتهاند، متفاوت بود؛ چون اسلام، دین حقانیت است که هم احساسات در آن راه دارد و هم عقلانیت. اما این دو توأم و همراه یکدیگر هستند؛ یعنی احساسات دینی باید برگرفته از عقل و درایت باشد و عقلانیت هم باید با شور و احساس دینی همراه شود تا تأثیرگذار باشد.
امام سجاد علیه السلام کدام قیامها را نفی کرده و با آنها مخالفت میکردند؟
یکی از قیامهایی که امام سجاد(ع) با آن مخالفت داشتند، قیامی بود که توسط شخصی به نام عبدالله بن حنظله اتفاق افتاد. او و مردمی که به همراهش بودند، قیامی داشتند که عقلانیت در آن راه نداشت و حتی رهبری و هدایت مشخصی نداشتند و طبیعی بود که در قیام خود موفق نخواهند شد. آنها افرادی بودند که در روز عاشورا امامحسین(ع) را تنها گذاشتند و بعد از شهادت آن حضرت دست به قیام زدند و حتی این بار هم درباره قیامشان از امام سجاد(ع) رهبری و تأییدی نخواستند.
امام سجاد(ع) بهقدری نسبت به چنین اقدامی نگران بودند که بر خود لازم دانستند که برای هشدار دادن به آنها اقدام کنند. لذا از مدینه بیرون رفتند تا خود را به آنها برسانند و هشدار بدهند. نکته قابل توجه در چنین اوضاعی، موقعیتشناسی است. درواقع شیعه باید موقعیتشناس باشد و بداند که در هر زمانی به چه نحوی امام زمان خود را یاری کند. بعضی از مردمی که در واقعه کربلا امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، پس از شهادت ایشان هم از اطاعت امام سجاد(ع) سر باززدند و حتی قیام علیه یزید زمان را هم بدون تأیید امام زمان خود راه میانداختند.
یکی دیگر از قیامهایی که بدون بصیرت اتفاق افتاد، قیام حره بود که مردم شورشگر مدینه به راه انداختند و معرفت در آن راه نداشت. به همین علت امام سجاد(ع) با آن مخالف بودند. در عین حال این افراد هم بدون اینکه با امام(ع) مشورت کنند، اقدام به قیام کردند.
در چنین شرایطی امامسجاد (ع) قالب دعا و مناجات را برای بیان معارف دینی انتخاب کردند. ضرورت این کار چه بود؟
همانطور که اشاره شد درصورتی که امام در آن دوران قیام مسلحانه میکردند به این دلیل که زمینهای برای بیان معارف دینی وجود نداشت، شیعه دچار نابودی میشد. دلیل تأیید نکردن قیام مختار بهطور علنی همین موضوع بود تا حکومت بنیامیه احساس کنند که این دو امر به هم مربوط نمیشود.
پس هدف نهایی امام زینالعابدین (ع) هم تشکیل حکومت اسلامی بود اما مسیر تحقق این امر با ائمه دیگر ازجمله امامحسین (ع) متفاوت بود.
درست است. دلیل تفاوت مسیر هم این است که شرایط متفاوت بود و مردم درکهای مختلفی داشتند. اما امام زینالعابدین(ع) باید در وهله اول مقام امامت را تبیین میفرمودند تا مردم نسبت به ائمه شناخت پیدا کنند، بهخصوص مردمی که روی امام سوم خود شمشیر کشیده بودند. از طرف دیگر باید حقانیت ائمه را درک میکردند و میفهمیدند که سعادت آنها جز از طریق هدایت توسط امام ممکن نمیشود.
اما به هر حال روی کار آمدن و گرفتن زمام امور شیعیان در دست امام، نیاز به انسجام میان مردم مسلمان داشت و امام سجاد(ع) مسئولیت این امر را بر عهده داشتند. به همین علت است که وقتی مفاهیم دعاها و مناجاتهای امام سجاد علیه السلام را بررسی میکنیم متوجه میشویم همه مطالب در جهت تبیین اسلام نابمحمدی(ص) عنوان شده تا جایگاه قرآن و امام را بهعنوان دو ثقل دین به مردم بشناساند.
اما با توجه به خفقان دوران امامت امام سجاد (ع) آیا تشکیل حکومت اسلامی در آن دوران ممکن بود؟
نه. چنین امری عملا امکان نداشت و امام سجاد(ع) بر این مسئله واقف بودند اما میخواستند زمینه تشکیل حکومت اسلامی در آینده را فراهم کنند. دستورالعملهایی که در قالب موعظه، مناجات، ذکر و دعا از آن حضرت رسیده همین هدف را دنبال میکرد که سطح درک و شعور دینی و معرفتی مردم را ارتقا بدهد تا زمینه و لیاقت پذیرش حکومت اسلامی را پیدا کنند.
امامسجاد علیه السلام ؛ یک مبارز قهرمان خستگیناپذیر
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
شخصیت حقیقی امام چهارم در بیان مقام معظم رهبری
اگر بخواهیم شخصیت و چهره حقیقی هریک از ائمه اطهار علیهمالسلام را بشناسیم، بهترین روش مراجعه به منابع معتبر شیعی و عالمان دینی است. در این میان، سخنان مقام معظم رهبری و تعبیر ایشان از شخصیت امام زینالعابدین(ع) بسیار مهم و قابلدرک است. از جمله کتاب «پژوهشی در زندگی امامسجاد(ع)» تألیف رهبر معظم انقلاب است که در آن، چهره و شخصیت والای دوران امامت امام سجاد (ع) بهطور روشنگرانهای تبیین شده است.
همچنین رهبر معظم انقلاب در بیان کوتاهی، امامسجاد(ع) را اینگونه معرفی کردهاند؛«آن چهره مظلوم بیصدای سربهزیر منفعلی که از امامسجاد درست کردند به کلی برخلاف واقع است؛ چهره حقیقی امامسجاد(ع) چهره یک مبارز قهرمان خستگیناپذیر آشتیناپذیر پیگیری است که با تدبیر تمام، با دقت کامل راهها را میشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید، خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند؛ و بالاخره دشمن وقتی هیچ کار دیگری نتوانست بکند، آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار بعد از یک عمر پربرکت و پرمبارزه به رضوان الهی پرواز کرد. این خلاصه زندگی امامسجاد است.»
(خطبههای نمازجمعه تهران ۱۳۶۵/۷/۴)
[/box]
علی اوسط یا علیاصغر؟
دکتر رجبی دوانی گران قدر درباره نامگذاری امام سجاد علی (ع) توضیح میدهد:
میدانیم که نام چند پسر امام حسین (ع) علی بوده است. اما آیا حضرت علیاکبر علیهالسلام که در روز عاشورا به شهادت رسیدند از امام سجاد(ع) بزرگتر بودند؟
دکتر محمدحسین رجبیدوانی در اینباره توضیح میدهد: «نام دو فرزند امام حسین(ع) علی بود که آنها را به نامهای علی اکبر و علیاصغر(ع) میشناختند. بر این اساس میتوان گفت حضرت علیاکبرعلیهالسلام که در صحرای کربلا به شهادت رسیدند از امام سجاد(ع) بزرگتر بودهاند و براساس این نقل، امام سجاد(ع) علیاصغر شناخته میشوند. طبق این نقل تاریخی میتوان گفت که آن طفل شیرخواری که در روز عاشورا به شهادت رسید، عبدالله رضیع بوده است».
این کارشناس تاریخ اسلام درباره نامگذاری فرزندان امام حسین(ع) میگوید: «در آن دوران، دستگاه حکومت بنیامیه با حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع) دشمنی و عداوت زیادی داشت. به همین علت نامگذاری نوزادان به نام آن حضرت را ممنوع کرده بود. امام حسین(ع) در واکنش به این اقدام کینهتوزانه و جاهلانه بنیامیه فرموده بودند که هر تعداد فرزند پسر داشته باشند، آنها را به نام علی میخوانند».
درصورتی که این روایت را بهعنوان اساس نامگذاری فرزندان حضرت سیدالشهدا(ع) بدانیم، باید توجه داشته باشیم که هر 3 پسر آن حضرت، علی نام داشتند و به این ترتیب امام سجاد(ع) علی اوسط نام داشتند و علی اصغر علیهالسلام همان نوزاد شهید شده در روز عاشوراست».
مادر امام سجاد (ع) ایرانی بود
نحوه حضور امام سجاد(ع) در میدان کربلا یکی از شبههها در زندگی آن حضرت است. بهعنوان مثال عدهای باور دارند که مادر آن حضرت در روز عاشورا در کربلا حاضر و مشغول پرستاری آن حضرت بوده و برخی این نظر را رد میکنند. حتی درباره نسب مادر امام سجاد(ع) که ایرانی بوده یا نه، شبهاتی وجود دارد.
دکتر حمیدرضا فلاح، کارشناس دینی و استاد حوزه و دانشگاه، در اینباره توضیح میدهد: «نام مادر امام سجاد(ع) شهربانو بوده که این نام در بسیاری از منابع آمده است. در عین حال کتابهای مستند و معتبر تاریخی نشان میدهد که مادر امام سجاد(ع) ایرانی بودند و در خانوادهای معتبر و سرشناس زندگی میکردند که امام حسین(ع) با ایشان ازدواج کردند. در عین حال در بعضی از منابع تاریخی هم نوشته شده که ایشان در خانوادهای از اعراب متولد شده و زندگی میکردند».
اما درباره حضور این بانو در روز عاشورا یادآوری میکند: «باید به این نکته توجه شود که بهاحتمال نقلهای زیادی که درباره زندگی ایشان وجود دارد، زندگی شهربانو در زمانی که امام سجاد(ع) به دنیا آمدند، خاتمه پیدا کرد و از دنیا رفت. پس براساس این نقل مشخص است که حضور او در میدان کربلا در سال 61هجری نظر اشتباهی است».
چرا انقلابی؟ چرا آرام؟
در بخشهایی از کتاب « پژوهشی در زندگی امامسجاد(ع)» میخوانیم:
بیان و نگارش سیره امامسجاد(ع) بسی دشوار است زیرا برخی از نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته کرده و چنین القاء کردهاند که آن امام بزرگوار(ع) در گوشهای نشست و به عبادت پرداخت و کاری به سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتی که درباره آن بزرگمرد الهی بهکار میبرند، پیداست؛ مثلا میگویند «امام زینالعابدین بیمار» درحالیکه ایشان هم- مثل هر انسان دیگری- چند روزی در مدت عمرش مریض شد و این بیماری در محرم سال61 هجری واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد. با این تدبیر الهی، 34یا 35سال پس از شهادت امامحسین(ع) زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد.
سیره امام زینالعابدین(ع) چیست؟ اگر حوادث جزئی زندگی ایشان را گردآوری کنیم آیا میتوانیم به سیره آن حضرت دستیابیم؟ نه! هرگز! سیره هرکسی بهمعنای واقعی کلمه آنگاه روشن میشود که جهتگیری کلی (استراتژی) او معلوم گردد. آن وقایع جزئی (تاکتیکها) در پرتو جهتگیری کلی (استراتژی) معنا پیدا میکند و تحلیل میشود. بدون شناخت آن جهتگیری کلی، نهتنها سیره امام(ع) روشن نمیگردد بلکه حوادث جزئی نیز بیمعنا یا دارای معنای نادرست میشود.
دوران امامت امام سجاد (ع) بعد از عاشورا را میتوان به 2بخش تقسیم کرد:
اول) دوره حماسه ساز اسارت،
دوم) دوره بعد از اسارت.
امامزینالعابدین(ع) در دوره اول که دورهای پرهیجان و عبرتانگیز بود، همانند قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش حماسهآفرید و همچون یک انقلابی پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخهای دندان شکن و پرخاشگرانه داد. در کوفه در مقابل عبیداللهبن زیاد – آن وحشی خونخواری که از شمشیرش خون میریخت و سرمست باده غرور بود- آنچنان سخن گفت که ابنزیاد دستور داد او را بکشید! و اگر دفاع جانانه حضرتزینب علیهاالسلام نبود و اینکه باید اینها را بهعنوان اسیر به شام میبردند، بهاحتمال زیاد مرتکب قتل امامسجاد(ع) نیز میشدند.
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) که بسیار طولانی (بیش از 30سال) است، بنای امامسجاد(ع) بر تلاشهای زیربنایی و ملایم و حساب شده و آرام بود. این پرسیدنی است که چرا امامسجاد(ع) در دوره اول، آنقدر انقلابی و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟ پاسخ آن است که دوره بسیار کوتاه و سرنوشتساز اول، فصلی استثنایی است که باید زمینه تلاشهای آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم کند.
در کوفه و شام، امامسجاد(ع) باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان کند که پیام اصلی «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند که چرا امامحسین(ع) به شهادت رسید. نقش امامسجاد(ع) در این سفرها، مانند نقش حضرتزینب علیهاالسلام بود؛ یعنی پیامرسانی انقلاب حسینی(ع)
جمع آوری از مریم مرتضوی (همشهری دو )