یادداشتی که در ادامه مطلب می خوانید با عنوان “ محرم و اربعین و قدرت تمدن سازی شیعه ” در 414 امین شماره نشریه هفتگی نه دی منتشر شده است. این مقاله را آقای علیرضا معاف سردیبر نشریه نه دی نوشته اند. در این یادداشت نکات مهمی درباره پیاده روی اربعین امام حسین علیه السلام به سوی کربلا و تاثیراتی که بر آینده نسل بشر دارد بیان شده است.
این یادداشت با تایید نشریه نه دی در سایت خبرگزاری فارس هم منتشر شده است. پیشنهاد می کنیم حتما این یادداشت تا انتها بخوانید… همراه بنیانا باشید:
انقلاب اسلامی بنبست ندارد
1) تلاقی پدیده عجیب کرونا با شعائر اسلامی و مناسک شیعی در محرم و صفر، فرهنگ غنی، قوی و قویم شیعه را در مقام ظرفیت گشایی معرفتی و شکوفایی فرهنگی جدیدی قرار داد و اثبات نویی بر تواناییهای نوآفرینی، زایندگی و نوپدیداری نامحدود متعالی شیعه گشت.
دانشجویان و اساتید تاریخ علم و تمدن به خوبی می دانند که تمدن صرفا به معنای تمصّر(مصر، شهر)، مدنیت اجتماعی و وجوه نظام افزاری و سخت افزاری فرهنگ نیست؛ بلکه وجوه نرم افزاری، خردافزاری، مغزافزاری و فکرافزاری یک فرهنگ و فکر و توانایی تولید فکر تمدنی و قدرت تاسیس نظریه های تمدنی در تمدن سازی نقش بنیانی، بنیادی و راهبردی دارد.
در واقع زمانی می توان گفت یک فرهنگ، قدرت، ظرفیت، سعه و امکان تمدن سازی دارد که در مستحدثات گوناگون، اتفاقات سخت، بحرانهای اجتماعی و پیش آمدهای فرهنگی از پس پاسخ به سوالات و مسائل بربیاید و بحرانها را مدیریت کند و سرمایه سازی فرهنگی خود را به رخ بکشد.
محرم، صفر، اربعین و مراسم عزاداری دهه اول محرم در هفته های کرونایی اخیر، بهترین شاهد و گواه بر ظرفیت و سرمایه تمدن ساز، تمدن پرداز و تمدن آفرین فرهنگ متعالی شیعه است. دیگر همه می دانند ماجرای حدودا یکساله کرونا، فراتر از یک بیماری است و تبدیل به پدیده ای چندوجهی و ذوابعاد پزشکی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به خصوص رسانه ای شده است.
کرونا بسیاری از معادلات و طراحیهای جهانی را به هم ریخته و متغیر اصلی در تعیین اجبارگونه بسیاری از تعطیلیها و لغو برنامه ها و غافلگیریهای جهانی شده است.
اما همین پدیده قاهرانه، در برابر شعائر، مناسک و برنامه های متعارف محرم و صفر شیعیان در ایران و عراق و لبنان و یمن و سایر ملل اسلامی منفعل و منکسر شد و عاشقان اباعبدالله الحسین و دلدادگان حضرت زهراء با فعالسازی ظرفیتهای تمدنی فرهنگ شیعه در تولید ساختارها و اسلوبها، مدلها و روشهایی تاسیس کردند و پیشنهاد دادند که به شکل توأمان و همزمان هم از رونق و شکوه برنامه های عزاداری کاسته نشود و بزرگداشت عزای حسینی دچار فروکاست و تقلیل نگردد و هم پروتکلهای فراوان ابلاغی بهداشتی رعایت شود.
این توانایی بی بدیل تطابق مناسک با یک پدیده خارجی طوفانی همچون کرونا، موضع فعال و توانایی مدیریت میدانی شیعیان نشان داد که فرهنگ شیعی که از دل هر محدودیتی یک فرصت و در برابر هر پروتکلی یک مدل جایگزین ارائه کرد، در برابر فرهنگها و جریانات رقیب به مراتب قدرت تمدن سازی بیشتر و توانایی تمدن پردازی عمیق تری دارد.
وقتی یک فرهنگی می تواند به پیشامدهای جهان شمول و تلخیهای جهانگیری چون کرونا پاسخ درخور و مناسب بدهد طبعا می تواند در برابر سایر اتفاقات نیز فعالانه و مبتکرانه پاسخهای نو و بدیع تدارک کند.
تمدن پژوهان توانایی تولید اندیشه های جایگزین (Alternative Theories) مدلهای جایگزین (Alternative Models) و ساختارهای جایگزین (Alternative Structure) را از اصلی ترین دلایل امکان تمدن سازی توسط یک فکر یا فرهنگ می دانند و تقاطع زمانی و تلاقی مناسبتی محرم و صفر با کرونا فرصت مناسبی برای اثبات ظرفیت بی بدیل تمدن سازی شیعه گردید.
تمدن سازی شیعی و اربعین
پیش از این در خدمات متقابل تمدن سازی شیعی و اربعین مطالبی نگاشته بودم که با این مقدمه بخشی از آن را یادآوری می کنم:
2) بُهت، حیرت، شگفتی و شیفتگی اولین و عمومی ترین واکنش همه کسانی است که برای اولین بار در راهپیمایی و پیاده روی اربعین حسینی شرکت می کنند. شگفتی از ابراز گسترده عشق مشترک به معشوقی که اکنون جذب کننده و محبوب همه آزادیخواهان عالم است؛
حیرت از آنهمه کرامت و سخاوت فقرائی که اصرار بر میزبانی از مهمانان حسین ابن علی علیه السلام دارند و بُهت از سلوک عرفانی بیابان گردانی که در شلوغی و جَلوت مسیر پیاده روی به تفکر و خلوت عرفانی مشغولند تا بفهمند تعظیم شعائر الهی نشان از تقوای قلوب دارد «و من یعظّم شعائر الله فانها مِن تقوی القلوب». اکنون می بایست و می توان به جدّ و بدون اغراق از تاثیرات عظیمِ تمدن ساز و تاریخ ساز اربعین حسینی بر پیچ های تاریخی و تمدنی سخن گفت.
آرنولد توین بی، تاریخ نگار معروف انگلیسی در کتاب تمدن در بوته آزمایش، در بررسی تمدنها جمله مهمی را بیان داشته است: «پان اسلامیزم خوابیده است، اما اگر مستضعفین جهان بر ضد سلطه غرب شورش کنند و تحت یک رهبری قرار گیرند، این خفته بیدار خواهد شد و بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح اسلامی موثر افتد و اسلام بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.»
اولین فاز پیش بینی توین بی در سال 1979 با پیروزی انقلاب اسلامی تعبیر گشت. ایران اسلامی امروز صرفاً یک دشمن سیاسی، اقتصادی و نظامی برای غرب محسوب نمیشود، بلکه یک دشمن فرهنگی، فکری، معرفتی و فلسفی است. تمدن مادی غرب بر انسان گرایی به قیمت حذف خدا ابتنا یافته است، اما انقلاب اسلامی ایران داعیه داشت که بار دیگر خدا و معنویت را زنده کند و اکنون تجلی این زنده بودن خدا را می توان در فوران عشق به «اباعبدالله» (پدر بندگی خدا) به نظاره نشست.
از این منظر و به عقیده تئوریسین های تمدن مادی غرب، دشمن واقعی آنها فرهنگی است که بر خدا گرایی و غیب گرایی بنا شده باشد که نشانه های عشق به خدا را در مناسک عظیم خود همچون حج و راهپیمایی اربعین ابراز می کند.
طرح نوینی که انقلاب اسلامی ایران در حال طراحی آن است بر هم زننده تمدن الحادی و مادی است که اصلش را بر طبیعت گرایی، حس گرایی و ماده گرایی گذاشته است. هر چند انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رخدادی بود که در درون مرزهای ایران صورت گرفت اما ویژگی عام و جهانی آن که بر خاسته از عنصر مذهب و خصلت دینی آن بود موجب میشود که این تحول تاریخی در مرز های جغرافیایی انقلاب اسلامی محدود نمانده و تا اقصی نقاط جهان اسلام و بلکه تمام جوامع بشری، تأثیرات عمیق و جدی از خود به جای بگذارد.
تأثیر امواج انقلاب اسلامی حتی در سطح جهانی چنان عمیق است که حتی به نظر بسیاری از نویسندگان اصولاً ارتباطی میان پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1979) و فروپاشی عملی ایدئولوژی کمونیسم (1989) وجود دارد. «نابودی بلوک شرق به معنویت گرایی مستتر در انقلاب اسلامی بر میگردد.» و حالا با عیان شدن بن بست نظری و عملی اتوبان لیبرالیسم و جاده مارکسیسم، این جاده نجف به کربلاست که راه تمدن مطلوب را به جهان نشان می دهد.
تأثیرات بین المللی انقلاب اسلامی ایران در حوزه های سیاسی و معرفتی آنقدر وسیع و عمیق بوده است که توجه اندیشمندان و نظریه پردازان جهانی را به سوی این رویداد، جلب نمود. ادبیات سیاسی جهان در برهه زمانی وقوع انقلاب اسلامی ایران شامل رویکردهایی صرفا واقعگرایانه و عمل گرایانه بود.
در آن مقطع زمانی موضوعاتی چون قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و منافع ملی، موضوعات غالب اندیشه ورزیها، نظریهپردازیها و پژوهشها در عرصه سیاست جهانی بود. تاکید بیش از حد بر قدرت مادی سبب شده بود پرداختن به موضوعات معنوی و روحانی، «غیر علمی» تلقی شده و موضوعات فرهنگی و تمدنی، که همزمان به هر دو بعد مادی و معنوی حیات بشر توجه دارد، فاقد اهمیت و وجاهت علمی محسوب شود.
در دوران وقوع انقلاب اسلامی ایران و به مدت چندین دهه قبل از آن «موضوع دین و تمدن، بلکه موضوع دین و فرهنگ در علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی و روابط بین الملل در حاشیه قرار گرفت».
وقوع انقلاب اسلامی و قدرت نمایی مؤلفه فرهنگ و دین در معادلات قدرت جهانی فصل نوینی از نظریه پردازی های معطوف به شاخصه های فرهنگی، هویتی و اندیشه ای را در فضای بین المللی رقم زد. گرچه ادعا نمیشود انقلاب اسلامی ایران یگانه عامل این تحول معرفتی در گستره جهانی بوده اما از نقش ویژه وقوع این انقلاب در تکوین فضای جدید، نمیتوان چشم پوشید. کمتر کسی به این سؤال اساسی پاسخ داد که اساساً چرا و به یکباره و در عرض کمتر از ده سال پس از انقلاب اسلامی ایران، موضوعات دینی، فرهنگی و تمدنی، موضوع محوری عرصه سیاست جهانی شد؟
مگر چه اتفاقی افتاده بود که اینگونه موضوعات اهمیت خود را، که گفتیم قریب به نیم قرن از دست داده بود، باز یافت؟ امروزه جهان اسلام به واسطه بیداری ملتهای مسلمان و رویکرد مسلمانان به ارزشها و احکام الهی اسلام، در صدد برقراری نظمی نوین در جوامع اسلامی و بنای تمدنی جدید در سایه حاکمیت قوانین لغزش ناپذیر الهی است.
امروز مسلمانان جهان، خسته و مأیوس از اندیشه های انسان محور و ارزشهای غربی که نتوانسته به نیازهای وجودی انسان دو بعدی و به سؤالات او درباره جهان هستی و فلسفه وجودی اش پاسخ درست بدهد، بار دیگر به ارزشها و احکام الهی رو کرده اند. حتی در سطح جهانی نیز مقارن با انقلاب اسلامی ایران دین بار دیگر به عنوان یکی از مؤلفه های تأثیرگذار مطرح گردید.
اکنون تمدن عظیم اسلامی، برگ دیگری از توانایی های ذاتی خود را روکرده است. راهپیمایی اربعین جلوه ای از این قدرت تمدنی است. البته صاحب این قلم هرگز ادعا ندارد که موج جدید راهپیمایی اربعین در سالهای اخیر و به خصوص امسال صرفا محصول اثرات تمدنی انقلاب اسلامی ایران است اما هیچکس نمی تواند تاثیرات انتقال فرهنگی روحیه حماسی برخاسته از انقلاب اسلامی را در ملت و شیعیان عراق انکار کند.
اکنون شیعیان عراق پس از دهه ها تحقیر و سرکوب توسط صدامیسم و آمریکا، می خواهد در پیوند عقیدتی با ملت حماسه ساز و هویت شیعی ایران ظرفیت های تاریخی و تمدنی خود را آزاد کند.
اینک ملتهای مسلمان به درستی به این سطح از خودآگاهی رسیده اند که اگر همه عناصر مادی تمدنی را داشته باشند، اما قانون خدا و مولفه های اسلامی بر جوامع آنها حاکم نباشد، هرگز به عزت و افتخارات تمدنی گذشته خود دست پیدا نخواهند کرد؛ و درست به همین دلیل، یعنی تجدید حیات اسلام است که نظریه پرداز تمدنی (هانتینگتون)، تحت تاثیر این تحول جدید و واقعیت انکار ناپذیر دست به تجدید نظر زده، نظریه «برخورد تمدنها» را مطرح و در آن دین را به عنوان مهمترین عنصر تمدن، وارد ساحت سیاست میکند.
او و همفکرانش همان کسانی هستند که تا یکی دو دهه قبل همه تحولات و تعاملات عرصه سیاسی جهان را صرفاً از منظر قدرت مادی و منافع ملی مینگریستند. و اصولاً هیچ گونه نقشی را برای فرهنگ دینی و دیانت جمعی در این عرصه قائل نبودند.
نفی تاثیر دین بر تمدن سازی، چند صد سال یک اندیشه غالب در محافل علمی و دانشگاهی غرب بود. اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیدایش موج سنگین و قدرتمند اسلام گرایی و تجدید حیات اسلام، نظریه پردازان برجسته غرب را وادار به تجدید نظر در آراء و اندیشه هایشان کرد.
اهمیت جنبش جهانی تجدید حیات اسلام به قدری بزرگ و عمیق است که متفکر معروف ادوارد سعید میگوید: «اسلام جهان را مجبور ساخته است که توجه خود را به آن معطوف سازد.»، امسال سانسور همیشگی رسانه های غربی نسبت به راهپیمایی اربعین شکست و دهها رسانه تاثیرگذار از بهت و حیرت خود از عظیم ترین اجتماع جهانی سخن گفتند.
انقلاب اسلامی و عراق و حماسه پیاده روی اربعین
3) اگر حضور عزتمندانه سپاه قدس در کمک به امنیت عراق در سالهای اخیر، سویه نظامی داشت اکنون حضور پرشور ایرانیان در اربعین حسینی، نشانه ها و سویه های اجتماعی و فرهنگی به خود گرفته است و بسیار فراتر از علقه های قومی و همسایگی به همنشینی فکری و فرهنگی تبدیل شده است.
بی شک این طراحی مشترک اجتماعی، عملیات پر حجم اعتقادی و رزمایش معنوی پر تاثیر اربعین حسینی و نیز همگرایی و تاثیر متقابل فرهنگی و معرفتی میان مسلمانان و بخصوص شیعیان ایران، عراق، کویت، عربستان، یمن، لبنان و … در یک بازه زمانی ده روزه، خود نشان از توانایی های جریان ساز تمدن ساز و توفنده تفکر انقلابی فقهای شیعه و در راس آنان امام خمینی و امام خامنه ای در طراحی پیچ های تاریخی آینده جهان دارد.
بدلیل فراز و فرودهای اجرایی و مدیریتی دولتهای پس از انقلاب سالها در محافل خارجی و داخلی با این سوال جهت دار مواجهیم که «آیا نظام سیاسی شیعه و تفکر حکومتی جمهوری اسلامی، نظام و حکومتی کارآمد است؟» این سؤال مبنایی و البته ضروری بعد از چهاردهه از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی، جوابی صریح و بیپرده میطلبد.
به جای آنکه در موضع توجیه تراشی برخی کم کاریهای طبیعی هر نظام حکومتی قرار بگیریم و یا آنکه نابخردانه و غرض ورزانه دستاوردهای کم نظیر جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم، لازم است به دور از فضاسازیها به قضاوتی منصفانه بنشینیم.
نظام جمهوری اسلامی پدیدهای چند بُعدی و چندلایه در حوزه معادلات پیچیده معرفتی- سیاسی بین المللی است که به این راحتیها نمیتوان درباره آن به ارزیابی و سنجش پرداخت.
معمولاً در چنین ارزیابیهایی با تفکیک دو حوزه؛ 1- کارآمدی سیاست داخلی جمهوری اسلامی و 2- کارآمدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، نویسندگان به بررسی نقاط ضعف و قوت نظام جمهوری اسلامی میپردازند.
اما همین تفکیک ناروا ریشه «سطحی نگری» و چه بسا «کج فهمی» از کارآمدی نظام جمهوری اسلامی است. اصولاً، هم در آرمان و شعارهای دوران مبارزه قبل از انقلاب و هم در اصول قانون اساسی و هم در برآیند عملکردی 40 ساله نظام جمهوری اسلامی، رویکرد «جهان وطنی» محسوس و مشخص است. از همان ابتدا، حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را انقلابی برای حمایت از همه مستضعفین عالم و رنجیدگان تاریخ معرفی نمودند.
هدف انقلاب اسلامی برپایی نظامی بود که بتواند در مناسبات (قدرت- ثروت) جهانی که طبیعتاً ظالم پرور و مظلومکُش بود، نیرویی باشد برای برهم زدن نظم ظالمانه و زمینه سازی برای نظمی جدید و جهانی نو.
در ادامه استدلال میشود که نظام جمهوری اسلامی با همه نقاط ضعف و قوتش تا حد قابل قبولی توانسته است خدمتگزار شایسته این هدف آرمانی و البته دستیافتنی باشد. اگر بیهوده وقت خود را به پای مغالطات و تحریفات تمام نشدنی غربی ها و غربزدهها تلف نکنیم، باید هدف انقلاب بهمن 57 را استقرار «اسلام» در ابعاد «جهانی» آن بدانیم.
مراد حضرت امام خمینی(ره) از اسلام ناب محمدی در تلازمی ناگسستنی با «جهانی اندیشی» و «جهان وطنی» قرار داشت و اتفاقاً از این رو برخی مواقع، هدف از انقلاب از سوی ایشان «اسلام ناب محمدی» و در برخی موارد «قیامی برای یاری مستضعفین عالم»، بیان میگردید.
در اینجا نمیخواهیم ابعاد گسترده «اعتقادی» و «اخلاقی» اسلام ناب محمدی را نادیده بگیریم اما از منظر طراح روشندل جمهوری اسلامی، علت دوری مردم- چه در ایران و چه در سایر نقاط دنیا- از دو بُعد «اعتقادی» و «اخلاقی» تعالیم اسلام ناب محمدی، سلطه «احکام» طاغوتی بر مردم بوده است.
حکومت طاغوت بین المللی الزامات و قواعدی را تولید میکرد و تولید میکند که اجازه تنفس به معارف اسلامی را نداده و نخواهد داد. اتفاقاً از همین رو بود که در مقدمه قانون اساسی به دو وجه؛ 1-ضد استعماری و 2- ضد استبدادی نظام جمهوری اسلامی تاکید شده است.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی ایران، آیت الله خامنه ای نیز به صراحت اعلام کرده اند هدف ما براندازی دوگانه (سلطه گر- سلطه پذیر) در دنیاست. پایه مناسبات بین المللی چه در حقوق و قوانین و به حد بسیار بالاتری در عرف و اجرا بر این منطق حیوانی قرار دارد که؛ «حق با قدرتمندان» است.
ارزشهای نظام سلطه گر جهانی بر پایه «قدرت» تعریف می شود. در این دنیای ظالمانه «خوب» و «بد» را اراده کلونی (زر و زور) تعریف می کند و چه بسا، بسیاری از نویسندگان و قلم به دستهای غربی صرفاً این اراده ها را تفسیر و تئوریسازی میکنند.
روزی گفته میشود؛ ارزش ناب اجتماع «آزادی» و بهترین مکانیزم دستیابی به آن «دموکراسی» است. روز دیگر تبصره زده میشود؛ دموکراسی وقتی خوب است که «ثبات» نظام موجود را به چالش نکشاند. امروز از نظر نظام سلطه، دموکراسی ای شایسته ستایش است که در درجه اول «سکولار» و تا حدی «ضد دین» باشد.
از این رو مدل مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی مورد خشم و شماتت نظام سلطه گر قرار میگیرد. و در اینجا است که «کارآمدی» تفکر انقلاب اسلامی خود را نشان میدهد؛ وقتی چنین نظام سخت و متصلب و مسلحی (به علم و قدرت نظامی) در جهان وجود داشته باشد و جمهوری اسلامی ایران با وجود هدف قرار دادن تمام مبانی آن نظام سلطه گر، بتواند مثل یا مشابه خود را تکثیر کند، پس حتماً تفکرآن کارآمد است.
حرکت عظیم پیاده روی اربعین و نشانه های متکثر و فراوان ابعاد ضداستکباری، ضد صهیونیستی، ضد اسرائیلی و ظلم ستیزانه آن بهترین دلیل بر کارآمدی فرهنگ صادر شده توسط انقلاب اسلامی است.
معمولاً کمتر حادثه ای در روابط بین الملل اتفاق میافتد که مبدأ تحولات و تحلیلها قرار گیرد. در تاریخ صدساله اخیر دنیا حوادثی چون: جنگ جهانی دوم، انقلاب اسلامی ایران، فروپاشی شوروی و حادثه 11 سپتامبر در رده و سطح چنین حوادث موج آفرین و تأثیرگذاری قرار دارند.
موج نوین بیداری اسلامی را باید به لیست فوق اضافه نمود و اکنون راهپیمایی اربعین خود را به عنوان نشانه ای جدید به روند تحولات جهانی تحمیل کرده است و این موج نوخاسته ظرفیت تاثیرگذاریهای آینده سازانه فراوانی دارد.
اهمیت تحولات امروز منطقه ما آنقدر بالا است که استراتژیستهای غربی از واژه «پادزهر 11 سپتامبر»برای تحولات سالهای اخیر منطقه یاد میکنند. اثرات حادثه 11 سپتامبر تنها به منطقه «غرب آسیا» محدود نشد و کل جهان را تحت تأثیر قرار داد. تحولات امروز نیز چنین جنسی دارد و امواج آن تمام دنیا را متأثر خواهد ساخت.
مهمترین نکته آن است که جمهوری اسلامی توانسته است «پرچم فکری» و «نظام اندیشهای» خود را صادر کند. پرچم فکری جمهوری اسلامی همان گزاره «نه سلطه میپذیریم و نه سلطه میکنیم» است، پرچم اندیشه ای جمهوری اسلامی همان حمایت از همه مستضعفین عالم است.
روی دیگر این پرچم فکری تأکید بر دو عنصر 1- اسلام و 2- نقش ملتهاست. نقش آفرینی توده های مردمی ایرانی و عراقی و لبنانی در عظیم ترین تجمع جهانی نشان می دهد که منطق فرا مرزی و حتی فرامنطقه ای جمهوری اسلامی نفوذ کرده است.
منظور این قلم از این تعاملات، هرگز حضور خدماتی و امنیتی برخی مدیران نظام اسلامی در خدمت به زوار حسینی نیست بلکه مسئله بسیار فراتر از اینهاست؛ نسبت میان انقلاب اسلامی ایران و بیداری ملتهای منطقه و حرکتهایی چون راهپیمایی ملیونی اربعین حسینی نسبت خدمات متقابل است.
موج اولیه بیداری اسلامی در میان اعراب به پیروزی انقلاب اسلامی 57 کمک رساند و موج بیداری اسلامی 2014-2011 مسلمانان منطقه با الهام و امداد مستقیم از انقلاب اسلامی و به خصوص جمهوری اسلامی به وجود آمد. اکنون و قدم بعدی این فرایند تعالی بخش تأثیری است که جمهوری اسلامی از بیداری نوین اسلامی منطقه خواهد گرفت.
ما اکنون بیش از آنکه مدعی تاثیر پیشینی در موج آفرینی اربعین باشیم باید به بهره های پسینی از آن بیاندشیم. خون جدیدی که در رگهای جریان بیداری اسلامی تزریق شده است میتواند تأثیرات انقلابگونهای بر حرکت نظام جمهوری اسلامی بگذارد.
جمهوری اسلامی ذاتاً نیاز دارد تا با رجوع و بازتولید انقلاب اسلامی و تفکر عاشورائی، هر روز نو به نو و سرزنده شود و به نظر می رسد راهپیمایی اربعین حسینی بتواند تأثیرات شگرفی بر جمهوری اسلامی بگذارد. روزگاری در میان سیاستهای دولتهای منطقه «همگرایی» و «اتحاد» بدون محاسبه چراغ سبز آمریکا معنی نداشت اما امروزه میتوان پایههای بلوک قدرتمند اسلامی را پایه گذاری کرد.
وقتی ریشه های وابستگی به نظام سلطه گر جهانی زدوده شود میان برادران مسلمان منطقه فرایند «وحدت» هموار خواهد شد. مهمترین مانع عدم توفیق وحدت، قبل از وقوع انقلاب های منطقه، «عامل مداخله گر خارجی» و «عدم تفاهم بر سر آرمانهای کلی» بود.
اما امروز این موانع تا حد بسیار بالایی مرتفع شده است و از این رو تحلیلگران غربی، بیداری اسلامی را «پادزهر 11 سپتامبر» میدانند چون ماهیت طراحی 11 سپتامبر بر تفرقه افکنی و اختلاف افکنی میان مسلمانان قرار داشت و امروز چشم انداز وحدت روشن است.
بهره دیگر این راهپیمایی عظیم اربعین ، حوزه فرهنگ عمومی است، که در حوزه «فرهنگ» نیز کاملاً مشخص است که با اتکاء به حرکت هایی نظیر پیوستن به موج عظیم اربعین میتوان در مقابل «تهاجم فرهنگی» غرب مصون ماند.
پروژه ناتوی فرهنگی غرب وقتی ناکام میماند که برد استراتژیک فرهنگی ایران در جاده نجف به کربلا نمایش درآید و سپس این تاثیرات در خیابانهای تهران خود را نشان دهد. اگر مبادلات موثر فرهنگی و مباحثات نخبگان فکری- فرهنگی مردم مسلمان منطقه در اثر سیاستهای نظام سلطه تاکنون شکل نگرفته بود؛ از امروز دیالوگ فرهنگی میان نخبگان و مردم عراق، مصر، لبنان، بحرین و یمن با نخبگان انقلابی ایران باید به طور جدی پیگیری شود.
وقتی صحبت از «موج» به میان میآید، بلافاصله به یاد امواج خروشان دریا میافتیم که به طرف ساحل میآیند و خود را به صخره ها میکوبند. امواج حاوی مقادیر بسیار بالایی از انرژی هستند که از دور دستها خود را به ساحل میآورند اما تنها اثر خفیفی از آنها به ساحل میرسد.
اگر فردی که در ساحل نشسته است چند متر جلوی پای خود را در نظر بگیرد، از انرژی عظیم امواج در اعماق دریا غافل خواهد ماند. حکایت برخی ساده اندیشیها و دستکمگیریها نسبت به «موج» جدید بیداری اسلامی در یمن، عربستان و … و موج حرکت عاشقانه مردم در کربلای حسینی هم شبیه همین قاعده است.
موج بیداری رفت و برگشتی است، اگر هماهنگی میان فرکانس (بسامد) امواج به وجود آید، در تشابه با قانون «تشدید» فیزیک، اثر یکدیگر را تقویت میکند و میتواند نیروی خارقالعاده و ویران کننده تولید کند. ویران کننده برای تمدن به بن بست رسیده غرب و خارق العاده برای تمدن عظیم اسلامی که نشانه های شکوفایی آن اکنون آشکار شده است. «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
شباهت راهپیمایی اربعین به راهپیمایی 9 دی 88 در انقلاب اسلامی ایران
4) پیاده روی اربعین در سالهای اخیر، شباهت نشانه شناختی و معنا شناختی فراوانی به راهپیمایی 9دی88 داشت. اگر در نهم دی ماه 88 ، مردم، بغض فروخفته و خشم سرشار خود از هتک حرمت عاشورای حسینی را به صحنه خیابانهای تهران آوردند، در پیاده روی اربعین نیز شیعیان و عاشقان امام حسین، اراده سیاسی و جمعی خود در مبارزه با فتنه های دست ساز آمریکا-انگلیسی را به رخ می کشند که آرامش و امنیت عتبات عالیات و زندگی مسلمانان منطقه را نشانه رفته است.
9دی 88 به برکت عشق مردم به امام شهیدشان شکل گرفت و اکنون همان عشق، جلوه بین المللی یافته است. و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر، فتمّ میقات ربه اربعین لیله.
شیعیان در عراق و لبنان و ایران و سوریه هم جهت با پیاده روی اربعین
5) ملت شیعه عراق که سالها همچون «مدثر» (گلیم به خود پیچیده) در فشار ظلم و تحقیر بود اکنون به ندای قرآنی «یاایهاالمدّثّر، قم فانذر» عمل کرده و قیام خود را به تاسی از قیام عظیم ملت ایران آغاز کرده است. قیامی که در پیوند با قیام عاشورایی اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، سراسر هویتی حسینی دارد و قله این قیام را راهپیمایی عظیم اربعین حسینی تعریف کرده است. درباره خیزش اربعینی شیعیان و مسلمانان جهان باید بسیار سخن گفت.
یکی از اصلی ترین محورها و مهم ترین سوال ها درباره برآورد شاخص های امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران آن است که در انبوه درگیری ها، چالش ها، کشمکش ها و تنازعات سیاسی، نظامی و امنیتی نظام اسلامی با نظام استکبارِ بین الملل؛ وضعیت به شدت بی ثبات و متلاطم منطقه، کدام طرف را قوی تر کرده است؛ ایران را، یا امریکا و متحدانش را؟
اهمیت این سوال از آن روست که توجه کنیم در منطق امنیت ملی امریکا تحولات منطقه و وضعیت ژئوپلتیکی و سوق الجیشی سیاسی ایران همواره مهم ترین عامل در محاسبه میزان تهدید ایران برای منافع آمریکا بوده است. طوری که می توان گفت برای امریکایی ها، موقعیت ژئوپلتیکی ایران به مراتب از سایر مسائل منطقه ای آمریکا مهمتر است.
آنچه آمریکا را نگران می کند – و البته عموما به زبان آورده نمی شود- این است که با قرار گرفتن ایران در شرایط وحدت اجتماعی با شیعیان عراق، مسلمانان غزه، شیعیان لبنان و سایر ملل منطقه، اعتماد به نفس آن به شدت افزایش پیدا می کند و تهران عملاً قادر خواهد بود متحدان منطقه ای خود یعنی سوریه، لبنان و یمن را در خاک خودشان حمایت کند و آزادی عمل و اعتماد به نفس آنها را به شکل بی سابقه ای افزایش بدهد.
البته اشتباه نشود، ایران به دنبال ایرانیزه کردن راهپیمایی اربعین نیست و هرگز راهپیمایی اربعین را عامل مداخله در نظامات جامعه شناختی ملت عراق نمی داند، بلکه تجربیات وحدت راهبردی ایران و شیعیان لبنان نشان می دهد نظام سیاسی ایران، روش های نرم و توانمندی در تاثیرگذاری فرهنگی بر کشورهای منطقه پیدا کرده است به شکلی که ملتهای منطقه نه تنها معترض به حضور غیرمستقیم و نرم (و گاهی فیزیکال، سخت و مستقیم) ایران نیستند بلکه این حضور و پیوند فرهنگی را عامل امنیت پایدار خود می داند؛
درست مانند لبنان که تجربه شیرین اقتدار حزب الله لبنان در پرتو وحدت راهبردی با ایران اکنون نقطه کانونی آرامش مسیحیان، اهل سنت و شیعیان و توده های مردم لبنان است، در عراق نیز حضور استراتژیک ایران، کارکردهای امنیت ساز و آرامش بخش ایجاد کرد، استقبال ویژه و با شکوه ملت عراق از تک تک ایرانی های حاضر در پیاده روی اربعین نشان از این فهم همزمان پیوند هویتی ایدئولوژیک و تاثیرات پراگماتیک دارد.
از آن طرف از دید غرب و امریکا، افزایش نفوذ و آزادی عمل و تحرک منطقه ای، مهم ترین تهدیدی است که حضور نظامی ایران در عراق ایجاد خواهد کرد و به همین دلیل هم هست که محدود کردن این برنامه و شکستن هیمنه ایران در منطقه به عنوان کشوری که می تواند الگویی از ایستادگی کارآمد و موفق در مقابل امریکا باشد، اولویت شماره یک امریکاست.
تشکیل فوری ائتلاف ضد داعش در همین راستا قابل ارزیابی است. ولی اکنون که حضور ایران در عراق علاوه بر سویه های نظامی، سویه های اجتماعی یافته است، ائتلاف نمایش ضد داعش نیز خاصیت خود را از دست داده است و ایران برگ دیگری در تفوّق منطقه ای خود، رو کرده است.
بنابراین، می توان اینطور نتیجه گرفت که غرب حتی تهدید ناشی از نقش آفرینی سابقِ نظامی و اکنونِ اجتماعی ایران در عراق را بیشتر با معیارهای ژئوپلتیکی اندازه می گیرد و واضح است که قدرت نرم ایران ارتقا یافته است.
حال، اگر از این منظر به وضعیت منطقه نگاه کنیم، می توان این سوال را پرسید: تحولات ژئوپلتیکی در راستای افزایش قدرت ایران حرکت می کند یا خلاف جهت آن؟
برای پاسخ دقیق به این موضوع می توان از ارزیابی های میدانی عراق سخن گفت؛ در یک تحلیل میدانی دقیق از وضعیت منطقه، ناآرامی های سالهای اخیر در عراق نه یک فرآیند طبیعی و درون زا، بلکه پروژه هایی است که از بیرون به آن تحمیل شده و البته برخی بازیگران منطقه ای هم به آن کمک کرده اند.
بنابراین، فی المثل فتنه داعش در عراق، به هیچ وجه محصول فعل و انفعلات طبیعی اجتماعی یا نحوه تعامل ایران با پدیده هایی مانند جنگ سوریه نبود، بلکه ناشی از یک طراحی فرامنطقه ای برای گریز از تبعات شکست در سوریه و همچنین تبدیل کردن پدیده تکفیری گری به ابزاری برای زمین گیر کردن محور مقاومت بود.
آنچه که طبیعت اجتماعی عراق است حرکت موج گونه میلیون ها عراقی به سمت کربلاست نه دروغ همراهی مردم عراق با داعش. وقتی طبیعت، جوهره و واقعیت نظام اجتماعی حرکت عراق را بفهمیم متوجه می شویم که باید تحولات نظامی را به عنوان پروژه های تحمیلی امریکا و اسراییل تحلیل کنیم و آن وقت این نتیجه گیری که ملتهای منطقه به سمت معارضه جویی بیشتر با ایران گام بر می دارند، کاملاً نادرست خواهد بود.
در واقع منطقه به سمت معارضه جویی با ایران سوق داده می شود اما به محض اینکه فرصتی می یابد با تمام توان در مقابل این فشار بیرونی مقاومت می کند و حرکت اجتماعی به نفع اهداف ایران رخ می دهد اکنون نیز نتیجه این شده است که اراده مردمی که مستقیما با بلای تکفیری گری رویارو شده بودند بر همه این طراحی های خارجی غلبه کرده و وزن حرکت همسوی اجتماعی مردم عراق در راهپیمایی اربعین آنقدر سنگین است که کفه معادلات استراتژیکِ همگرا با ایران را بشدت تقویت کرده است. توازن استراتژیک در منطقه جابجا شده و تعادل راهبردی جدیدی جایگزین نظامات سابق شده است.
مسئله قابل تامل از یک نقطه دید استراتژیک این است که طرف های معارض ایران همه توان خود را برای مانع تراشی و حتی بحران آفرینی بر سر راه نفوذ منطقه ای ایران به کار گرفته اند اما در مقابلْ ایران، بی آنکه از همه توان خود استفاده کرده باشد، این طراحی ها را با درجه موفقیت بالاتر از متوسط خنثی کرده است. اکنون روشن است که ابعاد تاثیرات ایران در عراق هرگز به وضعیت ماقبل آغاز فتنه داعش در عراق بر نخواهد گشت.
از جهت اجتماعی، رزمایش معنوی و مانور پرعظمت اربعین حسینی نشان می دهد که پیوند استراتژیک اجتماعی میان مردم ایران و مردم عراق در حال شکل گیری است که از همگرایی های سیاسی و نظامی فوق العاده مهمتر است. در واقع کربلای حسینی و مسیر پیاده روی از نجف به کربلا به مثابه ستاره قطبی عمل می کند که همه بُردارهای واگرا را همگرا کرده است.
این همگرایی اجتماعی در درجه اول نشان می دهد که قدرت نرم ایران در منطقه به شدت رو به رشد است. این قدرت نرم نخست ناشی از رفتار اصولی ایران در قبال تحولات منطقه و دوری از نان به نرخ روز خوردن است. در سوریه و عراق ایران ماهیت مسئله را از ابتدا امنیتی و تروریستی تحلیل کرد نه مردمی و اکنون این تحلیل درست از آب درآمده است.
جدا کردن حساب اکثریت اهل سنت منطقه از تکفیری ها، اکنون نوعی تنفر منطقه ای از سعودی ایجاد کرده است. رفتار ایران در نبرد غزه نشان داد که ایران در منطقه، «شیعی گری» نمی کند بلکه سیاست خود را بر حفاظت از مسلمین در مقابل صهیونیست ها استوار کرده است.
همه این ادله و توضیحات نشان دهنده آن است که ایران در حال بردن جنگ همه جانبه در منطقه است چرا که در کمال امنیت، در عتبات که قلب تپنده جهان اسلام است راهپیمایی میلیونی برگزار می کند و نمادهای انقلابی خود را صادر می کند.
مجموعه این عوامل در کنار هم نشان می دهد منطقه خاورمیانه به رغم متلاطم بودن آن، در حال بازسازی خویش بر اساس نظمی است که مسلّماً امریکایی یا سعودی یا ترکی نخواهد بود. آنتروپی (بی نظمی) منطقه خاورمیانه، با آنتالپی (انرژی) عظیم ارتش بیست میلیونی اربعین حسینی به سمت نظم جدیدی می رود.
این نوشته ادعا نمی کند نظم آینده در منطقه، ایرانی است، ولی مدعی است نظم طبیعی منطقه بیش از هر نظم دیگری با منافع انقلاب اسلامی سازگار خواهد بود و توان ایران هم بیش از آنکه صرف شکل دهی به یک نظم تحمیلی به منطقه شود، در راه محافظت از نظم طبیعی منطقه در مقابل عوامل بر هم زننده بیرونی مصرف شده است. نظم مردمی و خود جوش حماسه میلیونی پیاده روی اربعین در مسیر های منتهی به کربلا، حکایت از یک ظرفیت عظیم مدیریت منطقه ای دارد.
اربعین انقلاب اسلامی
6) در دوران چهل سالگی انقلاب اسلامی که می توان آنرا «اربعین انقلاب» نامید باید در نسبت دهه چهارم انقلاب اسلامی که رهبر حکیم ما آنرا دهه پیشرفت و عدالت نامید با معجزه اربعین حسینی اندیشید. خیزش اربعینی شیعیان عراق، ایران، لبنان، عربستان، یمن و … علیرغم ظهور و بروز پربسامد و آشکار آن و ورای طنین رسای نمادهای آن، پیچیدگی ها و رمز و رموزی دارد که تحلیلگران اجتماعی، هر یک به نوبه خود باید برای درک اعماق و فهم ابعاد آن تلاش کنند.
شکلگیری انقلاب اسلامی در بهمن 57 و پس لرزه های شگرف جهانی و منطقهای آن سبب شده بود پیش بینی شود به زودی امواج بیداری اسلامی نقشه سیاسی منطقه را تغییر دهد اما این رویداد متوقّع، سه دهه به تأخیر افتاد. انقلاب اسلامی ایران، از محصولات و میوههای حرکتهای اسلامی مسبوق بهره برده بود و خود قله حرکتهای اسلامی 100 سال اخیر شد.
بحث خدمات متقابل انقلاب اسلامی ایران و جریان فراگیر بیداری اسلامی و نیز تاثیرات متقابل انقلاب اسلامی و خیزش اربعینی جهان اسلام سرفصلی است که باید تفصیلا به آن پرداخته شود.
در حالیکه تحلیلگران منصف جهانی نسبت خیزشهای اخیر جهان اسلام را به حق با «انقلاب اسلامی» میسنجند انکار عامدانه این تاثیر و تاثرات متقابل نشان از کور رنگی سیاسی کسانی دارد که هر تجمع چند صد نفره در تهران یا هر نقطه ایران را هفته ها به تحلیل و ارزیابی می نشینند اما از این اجتماع میلیونی اربعین تغافل می کنند.
تجلیل و تحلیل حضور بیست میلیونی دلدادگان حسینی، بازخوانی و یادآوری عظمت ابعاد انقلابی است که «محرم و صفر» را مبدا زمانی انقلاب خود نامید. انقلاب اسلامی ایران برای ملتهای منطقه ثابت کرد «میشود » دیکتاتورهای ضد اسلامی را با تکیه بر قدرت مردم مسلمان سرنگون کرد؛ از طرفی واژگونی بنای حکومتهای اینچنینی برای مردم «مطلوبیت» ذاتی داشت اما این «میشود» و آن «مطلوبیت» دلیل کافی برای قیام نبود.
قبل از تخریب یک بنا باید نقشهای از بنای جایگزین وجود داشته باشد.قاعده عقلی می گوید؛ نظم بد، بهتر از بینظمی و یا نظم بدتر است. سالها مسلمانان منطقه میدانستند چه نمیخواهند اما به خصوصیات آنچه میخواستند ایمان و اعتماد لازم و یا علم کافی نداشتند.
علاوه بر علل و عوامل درونی کشورهای منطقه برای تأخیر 30 ساله مورد اشاره، باید به نقش و جایگاه «جمهوری اسلامی ایران» به عنوان نقطه کانونی تحولات منطقه به دقت نگریست.
پس از پیروزی انقلاب، چالش 8 ساله جنگ تحمیلی، دوران بازسازی، تحریم های بیسابقه اقتصادی، اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا، مسئله پر تنش پرونده هسته ای و دوران 8 ساله حاکمیت ننگین اصلاح طلبان و تجدیدنظر طلبان غربگرا، مجموعه حوادثی بود که به طور مستمر برای مردم مسلمان منطقه القاء مینمود که شاید جمهوری اسلامی ایران نمیتواند مسیر آرمانها و اهداف خود را طی کند.
در طول 30 سال گذشته هر روز تحلیل میشد که آمریکا به ایران حمله نظامی میکند و جمهوری اسلامی از بین میرود، تحریمهای اقتصادی کمر ایران را میشکند و به ناچار تسلیم میشوند، مردم ایران از شعارهای اسلامی خسته شده اند و خواستار تجدیدنظر در آرمانهای خود هستند؛ وضعیت اقتصادی ایران خوب نیست و … اما چند سالی است نخبگان و مردم منطقه به این تحلیل رسیده اند که اولاً جمهوری اسلامی در برابر براندازی سخت و نرم، مقاوم است و ایران نه لقمه ای است که از طریق نظامی بلعیده شود و نه آن قدر بیریشه و سست است که نظیر کشورهای گرجستان و اوکراین انقلاب رنگین در آن روی دهد.
و ثانیاً الگوی مردم سالاری دینی ایران در حوزه سیاست داخلی، پیشرفت و رفاه نسبی و در حوزه سیاست خارجی، عزت، افتخار و استقلال را بهدست آورده است.
به یاد دارم در دوران دولت نهم و در اوج مسئله و چالش هستهای که تبدیل به نقطه قوت ملی و جهانی برای ایران شد، کاریکاتوریست عرب در یکی از روزنامه های عربی، طرحی را کشیده بود که معنی آن این بود که مسئولین جمهوری اسلامی در پی احقاق حق خود در فناوری پیشرفته هسته ای هستند و حکّام عرب در پی گیاهان خاص و عجیب و غریب برای تقویت نیروی جنسی!
مردم این کشورها پیشرفت شگرف علمی جمهوری اسلامی ایران را با وضعیت کشور خود مقایسه میکردند، اقتصاد رو به رشد و غیر وابسته ایران را میدیدند، حضور مؤثر ایران در صحنه های سیاسی جهان را مشاهده میکردند و همه این موارد را با وضعیت تأسف آور خود مقایسه میکردند.
مردم مسلمان منطقه میدیدند سلطه نگاه سکولاریسم آشکار( درمصر و تونس و …) و سکولاریسم پنهان (عربستان سعودی و …) در منطقه نتوانست حتی اصلیترین کار ویژه ادعایی خود یعنی «توسعه و پیشرفت اقتصادی» را نیز محقق کند؛ و از همه این ها بالاتر، سیاستهای ضد اسلامی و غیر اسلامی این کشورها با فطرت پاک و گذشته تاریخی مردم مغایر بود.
خواست تاریخی مردم منطقه برای نقش آفرینی و حضور مؤثر «مردم» در تصمیمگیریهای سیاسی، آرزوی دیرینهای بود که به بغض فروخورده اجتماعی تبدیل شده بود.
سیستمهای سیاسی کاملاً وابسته و دیکتاتوریهای تاریخ گذشته قبیله ای، هرگز در لیست آمال و آرمانهای مردم مسلمان منطقه نبود. همه این شرایط و همه این نابسامانیها 30 سال قبل نیز کم و بیش وجود داشت و اراده کنونی نیز در مردم بود اما یک نقطه کلیدی، ارادهها را از عمل باز میداشت؛ «ثم ماذا؟» بعد چه کنیم؟
بعد از انقلاب و تغییر حکومت و سرنگونی حاکمان فاسد چه کنیم؟ چه کنیم که پس از ریختن عرق و نثار خون، ارتجاعی به یکی از انواع دموکراسی سکولار، دیکتاتوری لائیک و یا دیکتاتوری به ظاهر دینی و متحجرانه نداشته باشیم؟ مردم منطقه تجربه انقلاب اسلامی ایران را دیده بودند و به مطلوبیت آن تصدیق داشتند اما شک داشتند «جمهوری اسلامی» بتواند دوام بیاورد و موفق شود خلوص و جهت خود را حفظ کند.
گذر از چالشهای پی در پی و متقاطع سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی برای مردم منطقه الگویی شد که بشارت داد الگوی «مردمسالاری دینی» میتواند به سلامت از کوره بحران ها عبور کند. معروف است که میگویند «انقلابها فرزند خور هستند» و یا «نسل سوم یا چهارم از انقلاب منصرف میشوند» اما این انگارهها در تجربه موفق و ادامه دار «جمهوری اسلامی» ابطال شد.
برخلاف آنکه در اکثر انقلابها پس از چندی، شکوفه انقلاب توسط سوء استفاده گران چیده میشود و دستاوردها مصادره میشود ولی انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی، مصادره نشد. هرچند تجربه جمهوری اسلامی به دلیل اقتضائات متفاوت نمیتواند عیناً توسط انقلابهای اسلامی منطقه که در مرحله نظامسازی قرار دارند، استفاده شود ولی بی شک الهامبخش و درس آموز است.
سه مولفه اصلی ماهیت جمهوری اسلامی
تجربه جمهوری اسلامی روح و ماهیتی دارد که میتواند در ظرف هر کدام از کشورهای منظقه شکل خاص خود را بگیرد. سه مولفه اصلی ماهیت جمهوری اسلامی بدین شرح است:
الف) تلفیق موفق و غیر متعارض عنصر «نقش آفرینی مردمی» و «اصول، آرمان ها و احکام اسلامی». در مدل مردمسالاری دینی ایران، عنصر اسلامیت نه تنها تضادی با خواست واراده مردم ندارد بلکه اسلامیت تضمینی برای حفظ و استمرار مردم سالاری است. نظام جمهوری اسلامی به حضور و نقش آفرینی مردم از بُن دندان اعتقاد دارد و هرجا اصل نظام به مخاطره افتاده مردم خود را به خیابان آورده. شیرینی راهپیمایی های ملت ایران اکنون در کام ملتهای منطقه نیز شیرین شده است.
ب) حفظ دو گرایش اصولی «ضد استبدادی» و «ضد استکباری» در چارچوب و ساخت نظام حکومتی. این دو مؤلفه سلبی، پاسدار دو مؤلفه «نقش مردم» و «جهتگیری اسلامی» است.
ج) اهمیت و نقش فوق العاده عنصر «رهبری»؛ نقش بینظیر ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی در حراست از «خواست و اراده مردمی» و «استمرار جهتگیریهای اسلامی» مورد تصدیق همگان است. انقلابیون منطقه در طراحی نظامهای آینده خود میتوانند به طور عام از نقش ولایت فقیه ایده بگیرند و رهبری دینی را در جایگاه حقوقی ناظر و حافظ دستاوردهای مبنائی انقلاب خود قرار دهند. (البته بر مبنای فقه خود مدل بومی خود را بیابند)
البته باید به این نکته اشاره کرد هیچ خیزش اجتماعی، بدون بهرهگیری از تحول فکری و انقلاب معرفتی به سرانجام نمیرسد و تجربه جمهوری اسلامی نشان داد در صورت استمرار و تعمیق وجه نظری انقلاب، زمینههای استمرار پویای انقلاب مهیا میشود.
خیزش اربعینی شیعیان جهان، به کانون معرفت افزا و سرچشمه تئوریکی متصل است که این خیزش اجتماعی را از هر انحرافی مصون می دارد. به عقیده صاحب این قلم اربعین نقطه پرش دنیای امروز به دنیای دیگری است. در این نکته ظریف و معنادار باید بسیار دقت نمود که تاکید بر زیارت اربعین از توصیه های امام حسن عسگری(علیه السلام) است که در آخرین روزهای قبل از غیبت امام شیعیان این وصیت و توصیه صادر شده است، گویی این توصیه، راهگشای شیعیان از تاریکی غیبت به صبح ظهور است.
امام حسن عسگری (علیه السلام) به عنوان آخرین امام حاضر، یک قرارگاه و میعادگاه برای مومنین تعیین می کنند و دوران غیبت آغار می شود. اکنون این میعادگاه دارد خودش را نشان می دهند. اینکه چرا امام حسن عسگری (علیه السلام) باید این کار را انجام دهند و چرا سایر ائمه بر این میعادگاه تاکید نمی کنند خیلی معنادار است، انگار این میعادگاه را اختصاص می دهند به دوران غیبت، گویی قرار است از این میعادگاه کاری برآید و انگار زیارت این مکان و در این زمان هدفی را دنبال می کند.
هدفگذاری دقیق امام عسگری(علیه السلام)، اکنون در حال شکوفایی است.
نویسنده : علیرضا معاف – هفته نامه نه دی شماره 414 – منتشر شده در خبرگزاری فارس
(*هفت عنوان اصلی که به صورت تیتر وار و درشت ذکر شده اند در متن اصلی نبوده و به جهت خوانایی بهتر اضافه شده است)
در ادامه بخوانید » پیاده روی اربعین در ایام کرونایی ؛ [چارهی ما؛ چاووش کردن] [ ۲ یادداشت از مدرسه وتر درباره زیارت امام حسین علیه السلام در ایام همه گیری کرونا] (+بروزرسانی شد)