حمید شیرانی ، وهابی شیعه شده در برنامه شب آسمانی شبکه قرآن و معارف سیما در رابطه با چگونه شیعه شدن با امیر مهرداد خسروی مجری این برنامه به گفتگو نشست و گفت: وهابیت معتقد است تا زمانی که شیعه در اسلام است یک ناپاکی بر روی اسلام قرار دارد، آنها زاویه دید ما را نسبت به بحث امامت، زیارت قبور ائمه و شهادت تغییر میدادند و با روشهای روانشناسی خود به ما مسلط میشدند. اکثر وهابیها سطح سوادشان پایین است اما آنها که تحصیلکرده هستند و مطالعهای میکنند متوجه میشوند که در اطرافشان چه خبر است.
وی تأکید کرد: هدف وهابیت این است که جمعیت را به سمت خودشان بکشند و بیشتر افراد مستعدی که به سمت وهابیت کشیده میشوند اهل سنت هستند برای همین است که وهابیون اهل سنت را بهظاهر برادر خود میدانند تا جمعیت عظیمی را با خود متحد کنند درحالیکه در باطن نسبت به اهل سنت کینهٔ زیادی دارند و خون آنها را مباح میدانند، حتی وهابیت زنهای اهل سنت را حلال میدانستند.
وی ادامه داد: آنها معتقدند که میخواهیم اسلام را مانند نانی پاک به جهان عرضه کنیم اما در حقیقت وهابیت قسمت ناپاک اسلام است. وهابیها نیز چون نان باکیفیت و اسلام ناب ندیدهاند وقتی وهابیت را میبینند میپذیرند و چون شیعه در ذهن آنها بد ترسیمشده میترسند به سمت عقاید شیعه بروند زیرا آنها اسلام ناب را ندیدهاند.
این جوان تازه شیعه شده جریان ایمان آوردنش به مکتب تشیع را اینچنین بیان کرد: به منطقه کرمان سفری داشتم یک شیعه در محل کارش چند روایت به نقل از کتاب وهابیت نوشته و در بالای سرش چسبانده بود یکی از این احادیث به نقل از رسولالله بود که فرموده بود اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش با جهالت است و یکی دیگر حدیث ثقلین بود. وقتی اینها راخواندم با خودم گفتم شیعهها دروغ میگویند. چه کسی میآید کتاب وهابیت را ورق بزند و درستی این احادیث را پیگیر شود.
شیرانی افزود: بعدازآن مصمم شدم تا ببینم این احادیث واقعاً در کتب اهل سنت و وهابی هم هست یا نه؟ به سراغ منابع وهابیت و اهل سنت رفتم و دیدم واقعاً چنین احادیثی وجود دارد و دریافتم تنها شیعیان هستند که به این احادیث چنگ میزنند تا گمراه نشوند. بعدازاین دائماً در شک به سر میبردم و سر نماز با خودم میگفتم نکند که من اشتباه میکنم که به شکل وهابیها نماز میخوانم بنابراین به خود جرئت دادم که به سمت کتابهای شیعه بروم و با گروه تبلیغی شیعه شروع به مطالعه کردم. آنها ابتدا در مورد اختلافات با من صحبت نکردند بلکه بحث عقل و امامت را با من مطرح نمودند.
وی تأکید کرد: کتابهایی که در شیعه شدنم بسیار مؤثر بودند کتاب الغدیر علامه امینی رحمة الله علیه، نهجالبلاغه، کتاب دکتر تیجانی و شبهای پیشاور بود. ابتدا کتاب الغدیر را که خواندم آنقدر ناراحت شدم که کتاب را محکم به دیوار کوبیدم و تصمیم گرفتم تا نقدی بر آن بنویسم و نام کتاب را دروغگوی بزرگ علامه امینی بگذارم زیرا در رابطه با بعضی اصحاب پیامبر مطالبی بود که مرا ناراحت میکرد درنهایت با تصمیم بر اینکه بر کتاب علامه نقد بنویسم پیگیر روایتها شدم متوجه شدم تمام روایتها درست است و همهٔ ادلهٔ آن از کتابهای وهابیت و اهل سنت نقلشده است اما همچنان در تردید بودم.
شیرانی اضافه کرد: یکشب که داشتم دعای سی و سوم صحیفه سجادیه را میخواندم خوابم برد این دعا مضمونش این است که خدایا پای مرا به سمت خوبیها ببر. صبح روز بعد خواب دیدم در شهر شیعهنشینی هستم فردی به نام علی مرا بیدار کرد و گفت حمید بلند شو وضو بگیر و نماز بخوان. پسازآن که بلند شدم تا وضو بگیرم در خواب دیدم دو تن از دوستانم در حال مشاجره هستند پسازآن دیدم که نماز جماعت شیعه برپاست. میخواستم به شکل وهابیها نماز بخوانم که فردی به من گفت دیگر نیازی نیست و مثل شیعیان نماز بخوان. آنجا ایستادم و مثل شیعیان نماز خواندم. آنجا در تشویش به سر میبردم. دیدم که یک روحانی شیعه به من نگاه کرد و لبخند زد و این لبخند مانند آبی بر روی آتش بود. جالب اینجاست که دقیقاً آن لحظه با صدای دوستم از خواب بیدار شدم و تمامی اتفاقاتی که در خواب برایم افتاده بود یکبهیک اتفاق افتاد.
وی اظهار داشت: بعدازاین جریان به دنبال کتاب تعبیر خواب رفتم اما چون صبح زود بود هیچ کتابخانهای باز نبود. یک روحانی شیعه را دیدم و به او گفتم آیا شما تعبیر خواب بلدید؟ او پیشنهاد کرد به دارالقرآن برویم. در آنجا جمعی از روحانیون حضور داشتند. خوابم را آنجا تعریف کنم. وقتی خواب را برایشان تعریف کردم گفتند خواب شما تعبیر ندارد و مفهومی است. خودت باید بفهمی دنبال چه منظوری بودهای. همان لحظه بلند شدم و در کمال تعجب همگان به شهادت آقا امیر المومنین (ع) ایمان آوردم از هم آنجا بود که تازه فهمیدم که رسالت بزرگی بر دوش من است و کار من آغازشده است.
وی بابیان این مطلب که بعد از شیعه شدنش بسیار مورد آزار وهابیها قرارگرفته گفت: پس از شیعه شدنم وهابیها با کتک زدن و تهدید کردن من و خانوادهام را تحتفشار گذاشتند اما بعدازاینکه متوجه شدند تهدید کارساز نیست به من پیشنهاد پول دادند و گفتند هرچه قدر شیعهها به تو پول دادهاند ما دو برابر آن را به تو میدهیم تا از این بازیها دستبرداری. من گفتم این بازی نیست حقیقت است.
شیرانی افزود: هرچند خانوادهام مدتی مرا ترک کردند اما بسیار نگران من بودند و میترسیدند که وهابیها مرا بکشند. درنهایت پدرم و مادرم پیشنهاد دادند که مهاجرت کنم. من شرایط خوبی برای مهاجرت نداشتم اما حکم پیغمبر این بود. درنهایت از این شهر به آن شهر دنبال انتقالی بودم اما یک روز که از قم میگذشتم برای زیارت وارد شهر شدم رفتم حرم حضرت معصومه دیدم همه مردم ازبیبی حاجت میخواهند هم آنجا دست به دامان بیبی شدم و در کمال حیرت وقتی از حرم بیرون آمدم مردی بلوچی با من آشنا شد و وقتی جریان من را فهمید با یک تماس تلفنی مشکل انتقالی مرا از بیمارستان حل کرد و من در جوار حضرت معصومه قرار گرفتم.
این جوان شیعه شده بیان داشت: نداشتن اسکان و سرپناه مشکل اصلی دیگر من بود. به دلیل نداشتن خانه نمیتوانستم همسرم را از سیستان و بلوچستان به قم بیاورم بازهم به حرم رفتم و گفتم بیبی من قرار بود از شما تنها یک حاجت بخواهم اما بازهم حاجتی دارم. در حرم دعا کردم بار دیگر از حرم که بیرون آمدم مردی به دلیل لهجهام توجه اش به سمت من جلب شد و با اصرار از من پرسید که در قم چه میکنی؟ بعد از شنیدن ماجرای من، مرا به یک برنامه تلویزیونی دعوت کرد دقیقاً بعد از برنامه تلویزیونی بود که مردی با اصرار خواسته بود تا مرا ببیند. وقتی مرا دید با خواهش از من خواست که تا در خانهٔ او اسکان پیدا کنم و اینگونه بود که بعد از ایمان آوردنم مشکلاتم با عنایت ائمه بهراحتی حل شد.
وی تصریح کرد: در حال حاضر عشق به ولایت و ائمه مثل عسل شیرین است الآن به اهلبیت عشقی پیداکردهام که به خاطر آن خدا را شکرگزارم خصوصاً حضرت زهرا که اصلاً نه در زندگی من کمرنگ، که اصلاً وجود نداشت. من از خدا خواستم که مرا به راه راست هدایت کند. در ابتدا هم میدانستم که شیعه حق است اما در آن زمان طنابی از تعصب به دور گردن من قرارگرفته بود.
وی اظهار داشت: به تکتک شیعیان بهخصوص جوانان شیعه میگویم که دعاهای شیعیان بهخصوص دعای کمیل نعمت بزرگی است که در دست شیعیان است و وهابیها هیچ بهرهای از آنها نمیبرند، حتی از دعای کمیل که مضمونی زیبا و عارفانه دارد و مطلبی در رابطه با حقانیت شیعه در آن نیست.
وی تأکید کرد: زمانی که من شیعه شدم هرچند وهابیها اهل سنت منطقه را بر ضد من تحریک میکردند اما از برادران اهل سنت بلوچستان تشکر میکنم زیرا تحت تأثیر بازی آنها قرار نمیگرفتند و همه دوستان و همکاران اهل سنتم از من حمایت میکردند و این باعث دلگرمی من میشد.
این جوان شیعه شده در پایان گفت: دعا میکنم که همه به شهادت ولایت امام زمان (عج) و امام علی (ع) شهادت دهند و امیدوارم روزی برسد که بدون وجود فرقهای ضاله همه انسانها درراه حقیقت گام بردارند.
ماجرای شیعه شدن یک جوان وهابی ;برنامه شب آسمانی /دانلود ویدئو
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
متاسفانه ویدیوی بخش چهارم توسط آپارات حذف شده است …
بخش پنجم
بخش ششم
در ادامه بخوانید »» نقشه های آمریکا برای نابودی ایران به نتیجه نرسیده است . چرا ؟ [در شماره ۱۶۷ خط حزب الله بخوانید]