متنی که در ادامه میخوانید ، یادداشتی کوتاه از مهندس سیداحسان اصنافی است که او در شبکه های اجتماعی در نقد فعالیت کاربران منتشر کرده است :
کار ویژه نفوذی ها در توییتر و رسانه چیست؟
مخالفین همیشه همانقدر که در چه نمی خواهند متحد هستند در چه می خواهند متفرقند. برای شکستن کمر نظام اولین قدم انسجام بخشی به طیف متکثر مخالفین از طریق تنش و هیجان است.نباید اجازه فکر در مورد فردای اعتراض را داد
کشته سازی،درگیری،خبر دروغ و ..ساده ترین تکنیکهای ضدانقلاب است.اما بخش دوم تامین هیجان به عهده نفوذی/ساده لوح ها است که رنگ و ریش حزب الهی دارند
نان نفوذیها در تحقیر،توهین به تفاوتها و برجسته نمایی اختلاف است؛ آنها رسانه را از ابزار اقناع به بوق رو کم کنی و تیکه پراکنی تنزل میدهند
نفوذی ها اختلافات کوچک را چنان نمادین میکنند که برای طرفین ناموسی شود و کوتاه امدن از آن ممکن نباشد
نفوذی ها در درگیری هایی گفتمانی، منتقدین و مخالفین را تحقیر میکنند تا انسجام و خشم آنها فرو ننشیند
نفوذی ها هر مدارای نظام با تفاوت ها را نماد سرخوردگی جریان حزب الله میکنند
نفوذیها در درگیری میدانی خوراک رسانه ای برای هیجان بخشی را تامین میکنند
بزرگترین دشمن نفوذی ها آنها هستند که فضا را سیاه و سفید نشان نمیدهند. نفوذی ها به خون آنها که تلاش میکنند فرصت آمیختن حق و باطل را از ضدانقلاب بگیرند تشنه اند و برای خروجشان از قطار انقلاب برنامه ریزی میکنند
نفوذی به جای اینکه از دور شدن هر نیروی انقلابی از دایره انقلاب ناراحت شود و برای بازگرداندنش تلاش کند با ذره بین دنبال لغزشها است تا فریادش کند و هورا بکشد
نفوذیها تلاش میکنند خودشان مصداق تام و تمام انقلابی به نمایش بگذارند
آنها خوب میدانند عملکردشان چه آبرویی از نظام می برد
چند روز قبل خبری مبنی بر تحت پیگرد قضایی قرار گرفتن شیطان ” علی کریمی زاده بانگی ” در کانادا منتشر شد .
در پی این رسوایی اخلاقی علی بانگی (کارشناس همیشگی بی بی سی فارسی) در کانادا که افراد زیادی از تجاوز های او به همکارانش خبر می دهند بسیاری از دوستان او در گروه اصل ۱۹ می گویند کار وی یک دزدی چند میلیون دلاری از دولت آمریکا و کانادا به اسم آزادی اینترنت بوده و تمام ادعا های او برای آزادی اینترنت در ایران به نوعی کلاه برداری از دولت کانادا و آمریکا بوده است.
علی بانگی و نزار زکا جاسوس لبنانی آمریکایی زندانی در ایران از سال ها پیش در ایران برای آزادی اینترنت تلاش می کردند.
در حال حاضر بسیاری از مخاطبان شبکه های مجازی به این نتیجه رسیده اند که اپوزیسیون خارج نشین همواره خود را روشنفکر و ناجی مردم و حامی حقوق زنان و مدافع آزادی بیان نشان می دهند، اما مخفیانه در خلوت خود به زنان تجاوز می کنند.
این تنها نمونه ای است که در سال های اخیر مشابه آن را صد ها بار در تلویزیون های فارسی مثل شبکه منوتو مشاهده کرده ایم.
[/su_note]
متنی که در ادامه میخوانید به قلم دکتر طباخی (تحلیلگر و روزنامه نگار) درباره این موضوع ، که در کانال جستجوگر @jostejougar1 منتشر شده است »»
حقوق بشر به روایت اصل19
آزار جنسی در قرارگاه جنگ سایبری
علی بانگی موسس و مدیر مجموعه “اصل19” به اتهام آزار جنسی در تورنتو کانادا دستگیر شد و مورد پیگرد قضایی قرار گرفت. وی از سال 2005 به کانادا مهاجرت کرد و در مصاحبه ای شورایعالی فضای مجازی و دولت ایران را “دشمنی” خطاب کرده بود که امنیت کاربران در ایران را مختل کرده است.
بانگی در مجموعه اصل19 در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در تلاشی موفق، کوشید با ارائه اپلیکیشن ها و اقدامات ویژه امنیتی، جامعه ایران را با جنگ سایبری و محتوایی مهندسی کند.
اپلیکیشن های روحانی سنج، دیدبان مجلس، میدون، خوندی، پس کوچه و برنامه سایبریاری ایران حاصل دوره مدیریت کاری اوست. اهم فیلترشکن های فعال در حوزه ایران شامل سایفون، تانل برد، لنترن، هاتسپات شیلد، هفت خوان، تور و غیره نیز در مجموعه اصل19 تولید یا پشتیبانی می شوند.
برخی منابع معتقدند علی بانگی در جریان تهیه “اطلس قوانین ایران” و با هدف تغییر برخی برنامه ها و اسناد بالادستی سایبری ایران ارتباطاتی با تیم نصرالله جهانگرد در سازمان فناوری اطلاعات در سالهای گذشته برقرار کرده است.
به عنوان مثال اکتبر 2015 هیفوس (وابسته به وزارت خارجه هلند) و اصل 19 بنا بود همایش iGMENA را با حمایت سازمان فناوری اطلاعات در تهران برگزار کنند که با انتشار گزارش این ماجرا در کیهان، قضیه منتفی شد.
علی بانگی از روابط جدی ای با دیگر رابط دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی – نایاک- برخوردار بود و مجموعه تحت مدیریتش توسط گوگل، وزارت خارجه کانادا و دولت آمریکا تامین مالی می شود.
بلافاصله پس از انتشار خبر دستگیری بانگی، چند نفر از کارمندان اصل19 با انتشار پیام هایی اعلام کردند که از اتهامات جنسی وی تعجب نکرده اند و این موضوع در محل کارشان مسبوق به سابقه بوده است. البته اصل19 نیز کوشید با انتشار بیانیه ای خاتمه همکاری موسس اش با مجموعه را اعلام کرده و از گسترش ماجرا جلوگیری کند.
با توجه به واکنش های منفی اعضای مجموعه به نظر می رسد اصل19 در پیگیری به موقع اختلالات رفتاری بانگی عامدانه سهل انگار بوده و بر ماجرا سرپوش گذاشته است.
به عبارت ساده تر مهم ترین قرارگاه جنگ سایبری دولت های غربی علیه ایران که مدعی تلاش برای تامین حقوق بشر و آزادی مردم ایران از مسیر جنگ سایبری محتوایی و فنی بود برای امنیت و آزادی و حقوق کارمندان زیرمجموعه اش دست کم در برهه هایی، ارزشی قائل نبوده است!
ویدیو: گزارش از دستگیری شیطان علی بانگی (مدیر فاسد اصل 19) …
پخش شده در برنامه عصرانه شبکه افق مورخ 5/9/96
جناب نوبخت چند روز پیش گفتهاند که مجوز استخدام ۲۰۰۰ نیروی جوان بهعنوان مشاور مدیران را داریم. معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان هم دیروز از اخذ مجوز استخدام ۲۰۰۰ جوان در موضوع «دستیاران جوان دولت» با دستور رئیسجمهور خبر داده است.
برخی شنیدهها حاکی از آن است که این برنامه مفصل از حدود دو سال پیش توسط جناب مشایخی، دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف و در یک کلام نفرات موسوم به حلقه نیاوران طراحی شده و ظاهراً قرار است در تمامی سطوح قوه مجریه از هیئت دولت تا سطح شهرستانها پیگیری شود و همه مدیران را موظف میکند دو دستیار جوان داشته باشند.
افراد منتخب در قالب چند گروه، آموزشهای فشرده و بعضاً بلندمدت طراحی شده را توسط دانشکده مدیریت تجربه میکنند تا بتوانند پیش برنده مدل فکری حلقه نیاوران و به صورت خاص جناب مشایخی و دوستانشان در دولت باشند.
جایگاه افراد جذب شده در قالب این طرح، در سطوح بالا در کنار مدیران حفظ شده و در زمان کوتاهی، مدارج عالی در ساختار اداری کشور کسب میکنند. گفته میشود منابع این طرح نیز به صورت ویژه با دستور جناب رئیسجمهور و همراهی خاص جناب نوبخت تأمین شده است.
ظاهراً حلقه نیاوران که با تأسیس دانشکده خودمختار مدیریت و اقتصاد در کنار دانشگاه شریف گام اول تثبیت خود و کانال دسترسی به منبع انسانی بکر و نخبه را برداشته بود، در گام دوم به دنبال تثبیت در سطح دولت و ایجاد یک جریان مستمر و پایدار نیروی انسانی همسو و همفکر است.
به صراحت میتوان گفت که اجرایی شدن این طرح، گام بزرگی در ریلگذاری ۳۰ سال آینده دولت جمهوری اسلامی ایران با شکل دادن شبکه ای بزرگ از افراد غربگرا و متمایل به مدل توسعه لیبرال حلقه نیاوران در ساختار رسمی دولتی است.
مدلی که در سیاست تعدیل دولت سازندگی، بعدها در برنامههای توسعه دولت اصلاحات و اخیراً در بحرانی بزرگ به نام رکود اقتصاد کشور و ورشکستگی بنگاهها و بانکها ناکارآمدی آن به اثبات رسید.
این مدل و تربیتیافتگان حلقه نیاوران، منشأ بسیاری از مسائل بغرنج اقتصادی و اجتماعی کشور پس از خاتمه جنگ هستند.
این شبکه ایجاد شده و ریلگذاری جدی و محکم آینده کشور، تحمیل یک مدل به حاکمیت و دولت است و امکان جایگزینی مدل، تیم، بدنه کارشناسی و مدیران را تا حد زیادی از رئیسجمهوری با تفکر متفاوت سلب میکند و هر رئیس دولتی ولو با اندیشه متفاوت، محکوم به ادامه همین مسیر است.
به قول دکتر یوسف اباذری در مقاله مکتب نیاوران: «دولتمردان و مدیران ارشد هر آنچه را اینگونه به ایشان به عنوان علم عرضه میشود، با جانودل پذیرا میشوند. به آنان حقنه شده است که هر بحث انتقادی در نهایت، جدل بیهوده ایدئولوژیک است.
در نتیجه آنان در عمل به اقتصادی تن میدهند که در ظاهر علمی ناب اما در باطن تا مغز استخوان، پروژهای سیاسی است و حاضر است در هر زمانی و با هر کسی برای پیشبرد اهداف خود عقد اخوت ببندد».
تیر 1391 دادگاه انقلاب شهرستان بم 11 نفر از مدیران یک سمن به نام “انجمن نیکوکاری رهاورد مهر و دانش” را به اتهام “اقدام علیه امنیت داخلی از طریق ترویج فرقه بهائیت” به زندان محکوم کرد.
انجمن مذکور از سال 1382 به شکل رسمی ثبت شد اما فعالیتش را بلافاصله پس از وقوع زلزله بم تحت عنوان کمک و امداد رسانی، آموزش، مراقبت، حمایت و توانمندسازی کودکان، زنان و افراد آسیب دیده در حوادث و بلای طبیعی و آسیب های اجتماعی آغاز کرده بود.
انجمن بنا به اذعان مدیرانش بیش از 800 عضو، مسئول و حامی در کشور داشت و سرپرستی و آموزش و نگهداری از صدها کودک را فقط در شهرستان بم، عهده دار بود.
تاسیس مهدروستا، برگزاری دوره های آموزشی غیررسمی در روستا و دهستان های استان کرمان و سپس گسترش کار به مشهد، اصفهان، شیراز، تهران و … همراه با همکاری جدی با تشکیلات وابسته در تهران از شورای کتاب کودک تا مجموعه سمن های کودکان کار “شبکه نمازی” و ترویج ملی روش آموزشی فرویدی”مونته سوری”، از مجموعه اقدامات انجمن رهاورد بود.
10 سال پس از زلزله بم، پس از فاش شدن نقش شبکه سمن های تحت مدیریت “باقر نمازی” و همکاران در ماجراهای سال 88، وزارت اطلاعات موفق به شناسایی دامنه گسترده اقدامات تشکیلات مذکور شد.
لیبرال ها معتقدند برای حل تعارض نسل جدید بشر با ارزش های بنیادین و نظامات سرمایه داری تسلط بر حوزه آموزش و پرورش ضروری است. میلتون فریدمن بهترین زمان برای عملی کردن این پروسه را در هنگامه وقوع “شوک اجتماعی/اقتصادی” ارزیابی می کند.
یعنی زمانی که زلزله، سیل یا بلایا و فجایای مختلف حواس جامعه را از حوزه خدمات اجتماعی منحرف کرده، وقت مناسبی برای جایگزینی نهادهای جدید بر ویرانه بستر سنتی است.
به عنوان مثال در بحبوحه وقوع سیل در نیورلئان، دولت آمریکا به جای بازسازی مدارس عمومی آمریکا ، پروسه خصوصی سازی و واگذاری مدارس را اجرایی کرد و به ناگاه “مدارس چارتر” آموزش ایالت های فقیر سیل زده را عهده دار شدند.
بنا بر آموزه های بهایی، برترین وظیفه زنان تربیت و آموزش نسل تعریف شده است. بر همین اساس زنان بهایی تاسیس اولین مهدهای کودک و مدارس خصوصی در ایران را عهده دار شدند.
زنان میسیونر بهایی در ایران، هند، بنگلادش، اندونزی و سایر کشورهای مسلمان از حمایت ویژه نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل برخوردارند و بهاییان در یونسکو صاحب کرسی مشورتی هستند.
بعد از زلزله بم و افشای تدریجی نقش سمن های بهایی و غیربهایی مجری “دکترین شوک”، سمن ها و خیریه های مشابه در زلزله ورزقان و بوشهر چند ده روز پس از استقرار در منطقه شناسایی و اخراج شدند.
از دیروز برخی از مدیران بی بی سی فارسی و مجموعه ای از مرتبطین داخلی، تبلیغات برای جاگیری “جمعیت امام علی” و سمن های مشابه در مناطق زلزله زده کرمانشاه را آغاز کرده اند.
نهادهای واسط وابسته به “آژانس توسعه فراملی امریکا” همچون مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو و سایر اعضای شبکه “باقر نمازی” نیز در بعد بسیج نیروها، اجرای عملیات رسانه ای و سهم خواهی از مدیریت بحران وارد عمل شده اند.
پرواضح است که مقابله و مواجهه با بحران های طبیعی و اجتماعی را نمی توان صرفا عملیاتی “دولتی”/ “حاکمیتی” اعلام کرد و از همیاری و همکاری مردمی ممانعت به عمل آورد.
آنچه مطلوب و واجب می نماید هوشیاری و رصد تحولات در منطقه بحران زده برای جلوگیری از سوء استفاده عوامل و سازمان های غرض ورز و شبکه سازی موازی با حاکمیت در خاک ایران است.
چگونگی نفوذ دشمن در جامعه مفهومی است که در انیمیشن پرندگان خشمگین وجود دارد. خوکها در این انیمیشن به دلیل زبان چرم و نرم، سبک زندگی به ظاهر بیدغدغه و خوشگذرانی بیش از حد مورد توجه پرندگان که همان بومیان یا صاحبان تخمها هستند، قرار میگیرند.
توجه به موضوعات راهبردی و مفاهیم اساسی مورد نیاز جامعه رویکردی است که از دیرباز در فیلمها و انیمیشنهای امریکایی مورد توجه جدی قرار گرفته است و این نگاه راهبردی که نسبت معینی با منافع ملی دارد عنصری است که باید مورد توجه انیمیشن سازها در ایران نیز قرار بگیرد.
انیمیشن «پرندگان خشمگین» اقتباسی موفق از یکی از بازیهای محبوب موبایل به همین نام است که به فروش قابل توجهی در سینماها دست پیدا کرده است. بازی «پرندگان خشمگین» امروزه طرفداران زیادی در میان جوانان و بزرگسالان و نوجوانان به دست آورده است؛ یک بازی دو بعدی موبایل که توسط یک کمپانی فنلاندی ساخته و توسعه داده شده است و روی پلاتفرمهای آندروید و ای او اس عرضه میشود. داستان بازی به صورت خلاصه این است: پرندگانی هستند که برای نابودی دشمنان خود یا همان خوکها به صورت خشمگین به سوی آنها پرتاب و باعث تخریب سنگرهای آنان میشوند.
داستان فیلم نیز از بازی «پرندگان خشمگین» به عاریت گرفته شده است اما با ذوق و خلاقیت زمینه اصلی داستان که جدال میان خوکها و پرندگان است با موارد دیگر ترکیب شده است اما تا انتهای فیلم عنصر آشنای بازی که همان پرتاب پرندگان است به چشم نمیخورد با این وجود فیلم توانسته است ساختار خود را در عین وفاداری به بازی حفظ کند.
فیلم «پرندگان خشمگین» وجه مهمی دارد که باعث میشود کمی جدیتر بدان نگریسته شود. داستان فیلم ظاهراً یک خطی است و به نظر منتقدان امریکایی خیلی ساده است اما در واقع آنها متوجه اصلیترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشدهاند.
خوکها به دلیل زبان چرم و نرم، سبک زندگی به ظاهر بیدغدغه و خوشگذرانی بیش از حد مورد توجه پرندگان که همان بومیان یا صاحبان تخمها هستند، قرار میگیرند. در همین حین نیز خوکها مشغول پیش بردن نقشه خویش هستند و در لحظه نهایی تمام تخمها که همان نسل آینده پرندگان هستند را سرقت میکنند که این همان تلاش دشمن است برای تصاحب نسل آینده یک جامعه!
در واقع این یک موضوع راهبردی است که دستمایه ساخت یک انیمیشن شده است. پرندگان موقعی به خود میآیند که دیر شده و فرزندانشان دزدیده شدهاند. اما عنصر اساسی که باعث گردآمدن آنها شده و تلاش آنها را مؤثر میسازد، خشم است. خشم بنا به گرایشات مختلف میتواند مثبت یا منفی تلقی شود.
برای مثال خشم برای حفاظت از سرزمین یا خانواده و ناموس امری مثبت تلقی میشود؛ امری که در فیلم توسط قرمز میان اعضای جامعه ترویج میشود. او از پرندگان میخواهد تا خشمگین باشند و به سراغ خوکها بروند و فرزندانشان را از آنها پس بگیرند. این نکته مثبتی است که در محتوای این فیلم دیده میشود.
بعد از نجات فرزندان و متولد شدن آنها، داستان این اتفاق به صورت یک سرود توسط جوجهها اجرا میشود؛ روایتی از یک اتفاق تاریخی برای به هوش بودن نسبت به عدم تکرار این موضوع. نکتهسنجی و دقت زیادی توسط نویسندگان و کارگردانان فیلم برای نمایش این پیامها صرف شده است که باید گفت حاصل کار کاملاً موفق بوده است.
شاید بتوان تعابیر زیادی برای جامعه خوکها یا پرندگان در فیلم پیدا کرد و آنها را به مفاهیم یا پدیدههای مختلف نسبت داد یا از آنها به عنوان اشارهای به یک جامعه یا یک کشور یاد کرد اما به صورت کلی خوکها نماد جامعه مهاجم یا دشمن هستند که به صورت نرم موفق به نفوذ در جامعه هدف میشوند و با تأثیرگذاری بر فرهنگ و سبک زندگی آن جامعه تلاش میکنند تا بتوانند نسل آینده آن جامعه را از آن خود کرده و به مصرف خود برسانند.
داستان فیلم ظاهراً یک خطی است و به نظر منتقدان امریکایی خیلی ساده است، اما در واقع آنها متوجه اصلیترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشدهاند.
در واقع یکی از نکتهها و ابعاد هنر پویانمایی یا انیمیشن همان مطرح کردن محتوای مورد نظر در یک فرم هنری است به نحوی که مورد پذیرش انواع مخاطب در سطح جهان قرار گیرد که میتوان این نکته را به خوبی در این انیمیشن مشاهده کرد.
فیلم «پرندگان خشمگین» از روی یک بازی موبایلی ساخته شده است اما به مراتب از فیلمهای مشابه خود مثل «کشتی جنگی» که یک اثر سطحی و ضعیف است بهتر ظاهر شده است. این انیمیشن در عین وفاداری به داستان و حفظ آن تا انتهای فیلم، قصهگویی، شخصیتپردازی و واقعنمایی شخصیتها را به خوبی انجام داده است.
استودیو امریکایی کلمبیا با همکاری شرکت روویو که سازنده بازی «پرندگان خشمگین» است تولیدکنندگان این فیلم هستند. در واقع موفقیت این فیلم به دلیل حرفهای عمل کردن شرکت سازنده بازی است که ساخت فیلم را با استفاده از ظرفیتهای این استودیو امریکایی انجام داده است و خود در کنار آن نیز در مسیر تولید حضور داشته است.
این نکته میتواند برای استفاده و کاربردی شدن در داخل کشورمان برای ساخت آثار انیمیشن موفق با بهرهگیری از متون داخلی یا اتفاقات مهم تاریخی ایران مورد توجه قرار گیرد. سینمای ایران به ویژه در بخش انیمیشن نیازمند نگاه تازهای به محتواسازی است؛ داستانهایی که به نظر ساده میرسند، اما مفاهیم بزرگی را در خود نهفته دارند. انیمیشن «پرندگان خشمگین» از این منظر میتواند الگوی مناسبی به لحاظ محتوایی برای فعالان عرصه انیمیشن در ایران باشد.
اخیراً مصاحبهای تصویری از «تی وی پلاس» در فضای مجازی منتشر شد که حواشی و اعتراضات بسیاری را به وجود آورد.
« سایت تی وی پلاس » یک مجله ویدئویی اینترنتی است. زمینه کاری آن بیشتر دنیای ستارگان دنیای سینما، موسیقی، ورزش و تا حدودی سیاست است. در این شبکه به موضوعهای اجتماعی، اقتصادی، موسیقی، هنر، فرهنگ، تندرستی و ورزش پرداخته میشود. مدیر این شبکه آقای محمدرضا حسینیان، مجری سابق تلویزیون است.
آقای «محمدرضا حسینیان» مجری مشهور تلویزیون، اقدام به تأسیس رسانه مجازی به نام «تی وی پلاس» میکند و در مصاحبهای با ایسنا میگوید: مطمئناً به زودی عنصر ویدئو به صورت گستردهتر وارد فضای اینترنتی شده و این موضوع باعث میشود مردم کمتر به شبکههای بیگانه و مغرض توجه کنند.
حسینیان سپس درباره امکان شکستن خطوط قرمز در شبکههای اینترنتی و آزادتر عمل کردن آنها نسبت به صداوسیما گفت: اگر نیت شکستن خط قرمز نباشد، نظام سعه صدر دارد که تجربههای جدید را تحمل کند. دستگاههای فرهنگی و نظارتی ما همواره سعه صدر دارند و چنین فرصتی را به ما میدهند. قصد ما شکستن خط قرمزها نیست.
پرمخاطب شدن سایت تی وی پلاس
با افزایش سرعت اینترنت، به مرور بستر فضای مجازی برای انتشار فایلهای ویدیویی مهیا شد؛ تی وی پلاس با استفاده از همین فرصت در موضوعات مختلف فرهنگی و هنری شروع به فعالیت کرد و با استفاده از محدودیتهای تلویزیون در نمایش و مطرح کردن برخی مباحث و همچنین ممیزیهای مربوط به پوشش، توانست به مخاطب قابل توجهی دست پیدا کند؛
مصاحبه با بازیگران و خوانندگان و به طور کلی سلبریتیها، آن هم در موضوعاتی که کمتر از طریق رسانههای رسمی قابلیت پرداخت به آن را داشتند نکته برتری این رسانه نسبت به دیگر رسانهها بود؛ البته همین موضوعات جنجالی و بعضاً زرد باعث به وجود آمدن حساسیتهایی برای این رسانه شد.
ممنوع التصویری محمدرضا حسینیان
حسینیان درباره ماجرای ممنوع التصویری از تلویزیون گفت: ممنوعالتصویریام ماجرایی است که به روزهای 21 و 22 اسفندماه 94 برمیگردد که دوستان مرا به حراست سازمان صداوسیما دعوت و موضوع ممنوعالتصویریام را به من ابلاغ کردند و تذکر دادند چنانچه همین امروز که با هم حرف میزنیم سایت تیوی پلاس تان را بستید که بستید اگر نبستید ممنوعالتصویرید؛ به نظرم مهمتر از همه چیز این است که ما باید تلاش کنیم فضای مجازی را با همه خوبیها و بدیهایش درک کنیم.
امروز قانونمندی فضای مجازی از نظر محتوای صوتی و تصویری به صداوسیما واگذار شده است، بر این اساس صداوسیما میتواند در این فضا رییس باشد ولی به نظرم نمیشود بر فضای مجازی ریاست کرد؛ چراکه فضای مجازی یک فضای مردمی، تعاملی و در واقع، کاری است که مردم برای یکدیگر انجام میدهند.
او سپس گفت: پیشنهادم این است که حتماً با سربازان فضای مجازی برخوردی بهتر از آنچه با من، محمدرضا حسینیان شد، صورت گیرد؛ چراکه به نظرم اگر کسی آمد و در فضای مجازی محتوا و ترافیک بومی ایجاد کرد، شایسته او نیست که اینگونه با او برخورد شود.
همسرت چقدر خوشگل است!
اخیراً و در یکی از موارد حاشیه ساز تی وی پلاس، مجری یکی از برنامههای این رسانه، آقای «شاهین صمدپور» که قبلاً در قالب برنامه «شوک» تلویزیون مشهور شد، در مقابل چند زوج جوان قرار گرفت و سؤالاتی عجیب و ساختارشکن مطرح کرد و سپس این سؤالات با انتقادات و اعتراضات گستردهای همراه شد.
در یکی از گفت وگوها، مجری از خانم جوان درحضور همسرش پرسید: قبل از شوهرت به چه مردی علاقمند بودی؟ و زن جوان با خندهای از شهاب حسینی بازیگر سینما نام میبرد و ادامه میدهد اگر همزمان با همسرم شهاب حسینی از من خواستگاری میکرد، شهاب حسینی را برای ازدواج انتخاب میکردم! در این لحظات چهره سرد و بهت زده همسر این زن جوان لحظات ناراحت کنندهای را رقم می زند.
در یک گفت وگوی دیگر مجری تی وی پلاس که گویا کلیشهشکنی را با ساختارشکنی اشتباه گرفته از مردی میپرسد: خانم شما چقدر زیباست؟! چرا فکر میکنی زیباست؟! چه نمرهای به زیبایی او میدهی؟! پس از این سؤالات عجیب، مرد جوان پاسخ میدهد: به زیبایی او نمره18 میدهم! بازهم مجری تی وی پلاس کم نمیآورد و میپرسد: چه چیزی کم دارد که به او 18 میدهی؟!
پس از انتشار این گفت وگوها در فضای مجازی، رسانهها و کاربران زیادی به این جملات اعتراض کردند و نهایتاً «شاهین صمدپور» با انتشار ویدیوی دیگری با بیان جملاتی به توجیه سؤالات اشتباه خود پرداخت و نهایتاً از این اتفاق عذرخواهی کرد.
دیدن تصاویر جدید و ساختارشکن ذاتاً کنجکاوی انسان را تحریک میکند؛ همین که صفحات مجا زی سلبریتیها هزاران نفر بازدید کننده دارد، نشان میدهد که مخاطبان عام به دیدن چهره علاقمندند؛ اگر این سلبریتیها در گفتوگوهای ویدیویی و در مقابل سؤالات خاص حضور داشته باشند، این کنجکاوی دوچندان میشود.
با خواننده و بازیگر مصاحبه کردن و از زمین و زمان سؤال کردن همان کاری است که روزگاری مجلات زرد انجام میدادند و خوانندگان زیادی هم داشتند؛ بازیگران زیادی هستند که به دلیل سؤالات بی مورد و جو خاص مصاحبههای تی وی پلاس به مشکل برخوردهاند و انتقادات زیادی به این رویه دارند، هرچند به دلیل دوری از حاشیه و جنجال آفرینی توسط این رسانه، مصاحبه دراین زمینه را به صلاح نمیبینند؛ تفرقهافکنی و خالهزنک بازیهای رسانهای که خط مشی این رسانه مجازی است بارها باعث جنجالهای بیمورد میان اهالی فرهنگ و هنر شده است.
قطعاً وجود رسانههای دیگر در کنار صداوسیما، با ازبین بردن انحصار رسانهای و همچنین ایجاد رقابت میتواند به ارتقای سطح کیفی برنامههای دو طرف منجر شود اما باید مسوولان ذی ربط و همچنین مدیران تی وی پلاس به این مسائل توجه کنند که آیا مصاحبههایی مثل مصاحبه جنجالی شاهین صمدپور، ترویج بیحیایی نمیکند؟ آیا ریختن قبح برخی مسائل (زناشویی) اقدام درستی است؟ اصولاً فلسفه و کارکرد چنین سؤالاتی چه چیزی میتواند باشد؟
امید است که برنامه سازان این رسانه با تجدید نظر اساسی در رویه خود، بیش از قبل به اصول اخلاقی جامعه توجه داشته باشند و بین کلیشهشکنی و ساختارشکنی تفاوت قائل شوند.
محمد حسن روزی طلب ، متولد ۱۳۶۲، عضو هیات موسس و سردبیری پایگاه اطلاعرسانی رجانیوز است. وی عضویت در کمیسیون رسانه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری را نیز تجربه کرده است.
روزیطلب سردبیر چند ویژهنامه تاریخی از جمله «۳۰ سال پس از جراحی بزرگ (روزنامه جوان)»، «میوه ممنوعه (هفتهنامه ۹ دی)» و… و نویسنده کتابهای «تکیهگاه بررسی نقش آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری»، «تاریخ شفاهی جنبش دانشجویی مسلمان (با همکاری امیرحسین ثابتی)» و «ترکیب التقاط و ترور بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان» نیز هست .
یادداشتی که در ادامه میخوانید به قلم محمد حسین روزی طلب در سرمقاله نشریه 16 رمز عبور منتشر شده است و به بررسی روند نفوذ در جهموری اسلامی ایران می پردازد :
یک : وقتی اسم نفوذ میآید، مسعود کشمیری و نفوذ تا جانشینی دبیر شورای امنیت کشور به اذهان متبادر میشود. کشمیری فردای 22 بهمن 1357 دانشجوی گمنام و بیسابقهای بود که ابتدا در کمیته انقلابی اداره دوم ارتش یعنی ضداطلاعات ارتش مشغول به کار شد و در ادامه مسئول اطلاعات نیروی هوایی ارتش شد. او با وقوع کودتای نوژه به ستاد خنثیسازی کودتا پیوست و تا ارشدترین مقامات پیش رفت.
در ابتدای سال 60 به بخش سیاسی معاونت اجرایی نخستوزیری رفت و خیلی زود همهکاره شورای امنیت کشور شد. در روزهایی همچون 30 خرداد (راهپیمایی مسلحانه سازمان منافقین در تهران)، 7 تیر (انفجار در حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی و 72 نفر از یارانش)، 7 مرداد (فرار بنیصدر و رجوی به پاریس)، 14 مرداد (حمله به واحد اطلاعات سپاه پاسداران) و … فردی شورای امنیت کشور را هدایت میکرد که عامل سازمان منافقین بود!
میگویند شهید رجایی بهقدری به کشمیری اعتماد داشت که پشت سر او نماز میخواند! نفوذ کشمیری بهقصد ترور رئیسجمهور و نخستوزیر بود و او مأموریتش را با موفقیت صددرصد انجام داد؛ لیکن یک سال بعد با ضرباتی که منافقین خوردند خط خروج را آغاز کردند و در شهریورماه 1361 دیگری عناصر مرکزیت سازمان در کشور نبودند و فرار را بهقرار ترجیح دادند!
بهرام افضلی، فرمانده نیروی دریایی ارتش در دوران جنگ بود که عملیاتهای موفقی مانند مروارید را نیز هدایت کرده بود. زمانی که مشخص شد او عضو شاخه نظامی حزب توده و بهصورت غیرمستقیم جاسوس شوروی است، بسیاری باور نمیکردند.
افضلی در چشم مسئولین ارشد نظام یک افسر متدین و وفادار به میهن بود! افضلی از روز اولی که فرمانده نیروی دریایی ارتش شد، قصد جاسوسی نداشت اما بهرهبرداریهای خائنانه حزب توده موجب شد تا او به جاسوسی کشانده شود.
بیژن کبیری، دیگر عضو شاخه نظامی حزب توده، در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست راست آیتالله ریشهری در دادگاههای انقلاب ارتش بود. حتی در پرونده منجر به اعدام قطبزاده، او مهمترین نقش را ایفا کرد.
مسئول پرونده حزب توده به نگارنده میگفت که اگر در زمان تأسیس وزارت اطلاعات، قانون شرط مجتهد بودن وزیر را نمیگذاشت، قطعاً کبیری یا وزیر اطلاعات میشد و یا یکی از مقامات ارشد این وزارتخانه!
دوم : این روزها نفوذ در جمهوری اسلامی گرچه هدف ترور و جاسوسی را دنبال میکند اما بیش از این مسئله مهم، نفوذ «نظام تصمیمگیری در جمهوریاسلامی» را هدف قرار داده است. کشمیریها و افضلیها باید در سمتهای خود بمانند و کار کنند و تصمیمات کلیدی بگیرند.
دلیل این تغییر رویکرد، تحولات جمهوری اسلامی در ۳۶ سال گذشته است. امروز نظام آنچنان قوی و پیشرو شده است که حرف از براندازی شوخیای بیش نیست. حتی رئیسجمهور امریکا رسماً به رهبری انقلاب اسلامی نامه مینویسد که تلاشی برای براندازی نخواهد کرد.
البته این اعتراف نه از سر رحم، مروت و عقلانیت سیاسی، که از سر ناتوانی است. اوباما با گرانفروشی، ناکامی و ضعف ۳۶ ساله دولت امریکا در براندازی را میخواهد به نظام جمهوری اسلامی بفروشد.
به هر حال اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا با سخاوت لقب ژاندارم منطقه را به شاه ایران اعطا میکرد، امروز در پایتختهای کشورهای غرب آسیا، عشق به امام خمینی (ره) و تجربیات انقلاب اسلامی حکومت میکند.
اینگونه است که راهبرد امریکاییها از براندازی به سمت «مهار ایران» تغییر کرده است. با این تغییر راهبرد، رویکردهای نفوذ نیز تغییر کرده است. اکنون نظام سلطنتی و یا جمهوری سکولار قرار نیست جایگزین جمهوری اسلامی شود، بلکه «جمهوری اسلامی تقلبی» هدفگذاری دشمنان است.
سه : وزیرخارجه امریکا با پای لنگ، بیش از ۲۰ روز در وین اتراق نمیکند تا یک توافقنامه هستهای که معلوم نیست فرجام آنچه میشود، با ایران امضا کند! او مذاکره را برای نفوذ میخواهد. او میخواهد راهحل ایجادشده در موضوع هستهای را به تمام موضوعات محل اختلاف گسترش دهد.
برجام که تمام شد اما تلاش میشود همان روش در موضوعات دیگر استفاده شود. سوریه گزینه اول و در صدر فهرست مذاکره است.
بهمانند موضوع هستهای تلاش میشود تا مشترکاتی با امریکا یافت شود تا زمینه مذاکره فراهم گردد. اگر در هستهای «غنیسازی و رفع تحریمها و ممنوعیت ساختن بمب اتم» مشترکات بود؛ امروز در ماجرای سوریه، مبارزه مشترک با تروریسم مورد مشترک است و انگار عاقلی در این شهر نیست که بپرسد اصولاً آیا داعشیها زایدهای در مقابل امریکا هستند یا زاییده امریکا؟!
چهار : میگویند روزی لاتی بیسرو پا با کاسب متدینی در برابر دکان درگیر شد. جوانمردی به کمک آن کاسب آمد و دعوا به دعوای جوانمرد و لات تبدیل شد. پس از دقایقی آن کاسب به دو طرف درگیر گفت که بروید جای دیگر دعوا کنید و به کسب من آسیب نزنید!
امروز بشار اسد که به گفته جناح غربزده، فردی سکولار و بینماز است مشکلی با امریکاییها ندارد. او به خاطر حمایت از مقاومت چوب میخورد والا امریکاییها بهمانند پادشاه اردن، کشورش را به نامش سند میزدند و مانند اردن هاشمی به سوریه هم میگفتند سوریه اسدی!
سوریه با ریاستجمهوری اسد، قلب قدرت جمهوری اسلامی در منطقه است و سقوطش به معنای دومینوی سقوط همپیمانان ایران است. اگر سوریه سقوط کند، حتی نمیتوان سیدحسن نصرالله، دبیرکل شجاع حزبالله لبنان را ملاقات نمود! قلب نظام سوریه هم شخص بشار اسد است و نظام بعث سوریه بدون بشار حتی یک دقیقه هم نمیتواند دوام بیاورد.
حضور فعال مستشاران نظامی ایرانی در سوریه و شهادت دهها جوان مؤمن و انقلابی در این کشور در ماه گذشته، بخشی از هزینهای است که جمهوری اسلامی برای حفظ منافع ملی پرداخته است. جمهوری اسلامی نمیخواهد آن کاسب متدین پیشگفته باشد، چراکه اگر روزی منافقین شعار میدادند امروز مهران فردا تهران، امروز شعار داعشیها امروز سوریه فردا ایران است!
پنج : نفوذ یعنی مذاکره با امریکا! نفوذ یعنی ربط دادن آب خوردن به تحریمها! نفوذ یعنی سادهاندیشی و سهل گیری در برابر نفوذ! نفوذ یعنی کندن سانتریفیوژها بدون تضمین کتبی! نفوذ یعنی بگویی باید امام مسلمین نقد شود! نفوذ یعنی سقوط رشد علمی در کشور! نفوذ یعنی سرخاب سفیدآب کردن جنایات امریکا! نفوذ یعنی سرکوب جناح مؤمن فرهنگی! و در یککلام نفوذ یعنی تأثیر بر تصمیمگیریهای نظام!
مسئله مواد مخدر و به خصوص تریاک در سالهای متمادی همواره مشکل حکومتها بوده است اما در میان دولتهایی خلاف جریان مبارزه با مواد مخدر حرکتی میپیمایند.
آغاز این نوع برخوردها، تاریخی دیرینه دارد اما قدمت قدرتنمایی مواد مخدر عموماً و تریاک و هرویین خصوصاً به چیزی در حدود اواسط قرن نوزدهم برمیگردد.در قرن نوزدهم میلادی، مخالفت امپراتوری چین با سیاست دروازههای باز برای بنادر، باعث نارضایتی انگلستان گردید. این شروع نخستین مرحله نفوذ مؤثر کشورهای اروپای غربی به چین به شمار میرود.
برنامه نفوذ و استعمار غرب به جهان شرق به بهانهٔ علاقهٔ مردم بریتانیا به چای آغاز میشود. حاکمان انگلیس بر این عقیده بودند که مردم بریتانیا علاقه زیادی به چای داشتند و در مقابل انگلستان، کمتر کالایی داشت که موردنیاز چین بوده و آن را معاوضه نماید. در نتیجه انگلستان با کاهش ذخیره نقره خود که آن را با چای چین مبادله میکرد، روبرو شد و تصمیم گرفت که صدور نقره را متوقف کند.
تاجران بریتانیایی هند که صادرات این کشور در دست آنان بود نوع جدیدی از تجارت استعماری را گسترش دادند. بریتانیا کشت خشخاش را در هند گسترش داده بود ازاینرو تاجران انگلیسی تصمیم گرفتند تا در مقابل دریافت چای، تریاک و کتان صادراتی هند را در اختیار چین بگذارند. پس از مدتی، افزایش شدید اعتیاد به تریاک در چین و در نتیجه افزایش واردات آن و کاهش ذخیره نقره آن کشور، باعث شده بود که وارثان کمپانی بریتانیایی هند شرقی از موفقیت برنامه گسترش استعمال مواد مخدر احساس رضایت کنند.
واقعیت امر آن است که تأمین تریاک چین، یک انحصار انگلیسی یا به دیگر سخن، یک انحصار دولتی انگلیسی و یکی از محورهای سیاسی آن کشور در مورد جهان شرق از جمله چین بود.
در دوران سلطه بریتانیا به گفتهٔ مورخین و سیاستمداران نزدیک پنجاهدرصد از درآمد تریاک صادراتی از خلیج بنگال هند به سواحل کانگتونگ چین نصیب دولت بریتانیا میشد به علاوه از سود واردات چای هم بهرهمند میشدند.
در چین نخست موجبات بازار تریاک فراهم گردید و سپس تریاک بنگالی که ناشی از کشت خشخاش بود به این بازارها سرازیر شد. توزیع مواد مخدر با پشتیبانی مالی ابر بانکداران بریتانیایی و صدها هممسلکشان در آمریکا فراهم آمد.
فروش مواد مخدر با استفاده از بینوایی انسانها روشی بود که در انگلیس و آمریکا به کار گرفته شد و با استفاده از همین روش راکفلر صنایع دارویی شرکت خود را به فروش رساند. بخش عمدهای از این مواد امروز از هند نه بلکه از شرکتهای سوییسی و فرانسوی و بریتانیایی در آمریکا تهیه و به بهانههای مختلف پخش میشود.
فعالیتهای شرکت هند شرقی هم در طول سالهای مختلف به بهانهٔ علاقهٔ مردم به چای بود اما بازرگانان بریتانیایی و هندی و چینی از این طریق به ثروت زیادی دست یافتند که بخش زیادی به دولت انگلستان رسید.
در این فرآیند تریاککشخانهها در سراسر چین گسترش یافت و در شهرهایی مانند شانگهای و کاتن صدها هزار چینی بینوا به استعمال تریاک مشغول بودند و شرکت بریتانیایی هند شرقی در مزارع گنگ هند کشت خشخاش را گسترش میداد. افزایش شدید اعتیاد به تریاک در چین و در نتیجه افزایش واردات آن و کاهش ذخیره نقره آن کشور، مقامات چینی را بر این داشت که واردات تریاک را ممنوع اعلام کنند.
این تصمیم در ابتدا مانع بزرگی برای تاجران و دولتمردان انگلیسی که به واردات تریاک از راه قانونی و غیر قانونی به چین میپرداختند، محسوب نمیشد، ولی در اواخر دهه ۱۸۳۰، این قانون بهطورجدی اجرا شد و صندوقها و انبارهای حاوی تریاک توقیف گردید. دولت چین، «لین ز شو» را مأمور ضبط و آتش زدن کلیه محمولههای تریاک در بندر کانتونگ کرد و او این کار را انجام داد، اعمال محدودیت بر همه گونه کالای وارداتی در بندر کانتونگ، تجار انگلیسی را ناخشنود ساخت.
در ماه ژوئن ۱۸۴۰، نیروی دریایی انگلیس با لشکرکشی به دهانه رود کانتون، نخستین جنگ تریاک را آغاز کرد. با رسیدن ناوگان نیروی دریایی انگلیس به یانگ تسه کیانگ، سقوط شانگهای و سپس رسیدن به نانجینگ قطعی شد و پس از مدتی چین تسلیم شد.
در گزارشها آمده است که در روز بیست و نهم آگوست ۱۸۴۲ جنگ چین و بریتانیا معروف به «جنگ نخست تریاک» با امضای قرارداد نانجینگ پایان یافت. این جنگ به پیروزی بریتانیا و از دست رفتن هنگکنگ چین و درهای باز چین به روی بازرگانان بریتانیایی انجامید.
براساس این قرارداد، دولت چین پذیرفت که بنادر چین ـ از کانتون تا شانگهای ـ به روی کشتیهای قدرتهای بزرگ باز باشد و تعرفههای گمرکی تجار بریتانیایی ثابت بماند، بریتانیاییها از حق محاکمه کنسولی برخوردار باشند و دولت چین بابت غرامت جنگ ۲۱ میلیون اونس نقره به دولت بریتانیا بدهد. این قرارداد در عرشه ناو بریتانیایی «کورن والیس» در آبهای نانجینگ امضا شد.
پس از پایان جنگ اول تریاک، علیرغم این که بریتانیاییها، امتیازات فراوانی از چینیها گرفته بودند، بااینحال از این مصالحه رضایت نداشتند و به دنبال بهانهای برای دریافت امتیازات بیشتر بودند. ازاینرو به بهانه توقیف یک کشتی بریتانیایی از طرف چینیها، روابط دو طرف باز هم تیره شد. در این زمان، نخستوزیر بریتانیا که مردی بهانهجو و مغرور بود خواستار عذرخواهی رسمی دولت چین شد.
وی بر این عقیده بود که منافع استعمار بریتانیا در هر نقطه از عالم، باید به هر قیمتی حفظ شود. او این امر را نشانهای از قدرت و اعتبار بریتانیا تلقی میکرد. در این حال علیرغم رفع توقیف کشتی بریتانیایی، چون چینیها حاضر به عذرخواهی نشدند، این بار نیروهای بریتانیایی به بهانه این امر واهی، با کمک فرانسه جنگی را در سال ۱۸۵۶ آغاز کردند که به «جنگ دوم تریاک» شهرت یافت.
در نهایت پس از چهار سال، هنگامیکه قوای مهاجم در سال ۱۸۶۰ به پکن، پایتخت چین نزدیک شدند، چینیها تسلیم شدند و پس از انعقاد قرارداد صلح و دریافت امتیازات دیگر، تجارت تریاک بار دیگر در قواعد جدیدی آغاز شد.
پیمانی که فاتحان بر مغلوبان تحمیل کردند مقرر داشت که اروپاییان به ده بندر چینی دیگر و رودخانه یانگتسه راه یابند؛ فرستادگان اروپایی و آمریکایی به دربار چین روند و کشورهای آنان با چین برابر به شمار آیند؛ مبلغان دینی و سوداگران خارجی در سراسر آن سرزمین از تعرض مصون مانند؛ اتباع کشورهای غربی بیشازپیش از حیطه قوانین چین برکنار باشند؛ قسمتی از خاک چین که مقابل جزیره هونگکونگ است به انگلیس تعلق گیرد؛ صدور تریاک به چین قانونی تلقی شود؛ و چین غرامتی بپردازد، و مغرب زمین، در ازای این غرامت، در تعلیم و تربیت چینیان همت گمارد.
و این چنین است که وقتی دچار سکون و بی تحرکی فکری و عقیدتی باشید، شبکههایی چون ” تی وی پلاس ” در بستر جامعه شکل میگیرند که ضمن بی توجهی به ارزشهای اسلامی و ایرانی، آدمیت را به باد تمسخر گرفته و اباحی گری را در جامعه عادی میکنند.
—
مسئولین محترم صدا و سیما! مبادا از غافلان باشید؟! که غفلت شما از این دانشگاه همگانی، بستر نفوذ افکار شیطانی عده ای غرب زده و خود فروخته را آماده خواهد کرد!اگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بستری میبود جهت هدایت قلبها به سمت فطرت حق طلب و خداجو، هیچ گاه چنین رسانههای زردی چون تی وی پلاس، عرصه را خالی برای هدایت قلوب به سمت غرایز نمییافتند.
“و به راستی بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدهایم [چرا که] دلهایی دارند که با آن در نمییابند، و دیدگانی دارند که با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند، اینان همچون چارپایانند، بلکه گمراهتر، اینان غافلانند.” (اعراف/179)
رسانهها و وسایل ارتباط جمعی و ابزار اجتماعی – فرهنگی به معنای عالی آن، اثرات چشمگیری بر ارزشها و فرهنگ جوامع به جای میگذارند.—
آن چه بدیهی به نظر میرسد، آن است که به دور از آثار مثبت و منفی رسانهها، باید اذعان داشت که پیدایش دگرگونیهای اجتماعی و تغییر ارزش و فرهنگ، از مواردی است که در نتیجهٔ کارکرد رسانهها صورت تحقق به خود میگیرند.
از سوی دیگر این وسایل در فرایند تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، جنگ روانی، استعمار ملتها در امر باز سازی و دستیابی به توسعه یافتگی، تحقق هدفهای آموزشی و یا سرگرمی و… کاربرد مؤثرتری دارند.
به طور خاص، صدا و سیما در ایران اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدین صورت که اگر سیاستگذاری مسئولین امر در این زمینه، دقیق و بر مبنای اسلام نبوی باشد، میتواند از یک سو سبب وحدت، همبستگی و وفاق ملی شود و از سوی دیگر در ایجاد همگونی، جهت دهی افکار عمومی و هماهنگ سازی نظریات تودهٔ مردم و جامعه نسبت به نظام اسلامی، سیاسی و کارکردهای آن مورد استفاده قرار گیرد و به همین علت از صدا و سیما به عنوان «رکن چهارم » یاد میشود.
این همان نکتهٔ مهم است که نظامهای استکباری صهیونیستی و عوامل خود فروختهٔ وابسته، به خوبی بر آن واقفاند و متآسفانه غفلت مسئولین محترم صدا و سیما نیز در این زمینه نمود بسیاری دارد!
در همین رابطه، مقام معظم رهبری میفرمایند:”سیاستگذاری، یعنی تأمین جهت مطلوب برای برنامههای صدا و سیما، اگر به شکل صحیح نباشد، پراکندهکاری و احیاناً تعارض، تناقض و انحراف، بر برنامههای صدا و سیما مسلط خواهد شد.1″
متأسفانه علی رغم تأکید معظم له به این امر، آنچه در روند برنامههای صدا و سیما دیده میشود مبین فضای سکون و بی توجهی به قواعد اسلامی و مکتبی است. این طور به نظر میرسد که تمرکز مسئولین امر به جذب بینندگان قرار گرفته است در حالی که اصل مخاطب سازی با توجه به قوانین اسلامی باید در مرکز توجه باشد!
امروز متأسفانه نوعی نفاق درونی در صدا و سیما به وجود آمده است که به وضوح در تفکرات بعضی برنامه سازان، کارگردانان و بازیگران دیده میشود. یعنی به نام جمهوری اسلامی ایران و به کام استکبار!
همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند:”اگر سیاستگذاری،کاری که شما میکنید، متین و متقن انجام بگیرد، تحقیقاً صدا و سیما یک وسیلهٔ اعتلای فکر و معرفت و رشد جامعه خواهد شد هر روز صدا و سیما، باید بهتر از روز قبل باشد. حقیقتاً این روایت” مَنِ اسْتَوی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ 2″ در مورد صدا و سیما صدق میکند. یعنی اگر امروز صدا و سیما مثل دیروز بود، پیداست که ما به سمت کمال حرکت نمیکنیم و به عبارت دیگر، از مسئولیت دور افتادهایم.3″
واقع آنست که این درجه بی مسئولیتی، سطحی نگری در سیاستگذاری های مسئولین صدا و سیما کار را به جایی رسانده است که یک شبکه و تلویزیون اینترنتی با نام معروف ” تی وی پلاس ” عرصهٔ جولان پیدا کرده است.
و با این که مدت زیادی از تأسیس آن نمیگذرد، اما طی روندی مشخص و از پیش تعیین شده و با ظاهری زیبا و فریبنده، خود را فضای خط شکن، معتبر و صادق معرفی میکند، که به معضلات رسیدگی میکند و به راحتی هر حرفی را میتوان در آنجا مطرح کرد! امّا در باطن، همانند قطاری است که بر ریل غرایز حرکت میکند و مهم تر اینکه به دنبال القای دیدگاههای کاملاً غربی و ضد اسلامی در بستر جامعهٔ اسلامی با تغییر در سبک زندگی است.
شاید در بدو ورود به شبکهٔ فوق تنها متوجه نظم برنامه ریزی شده ای شوید، که بالطبع هدف خاصی را دنبال میکند. به طور مثال؛ وجود بخشهای متعددی چون تأتر، سینما، آشپزی، اجتماعی، ورزش، موسیقی و سبک زندگی!
تا اینجا همه چیز عادی به نظر میرسد امّا با کمی دقت در محتوی ارائه شده در هر قسمت ، متوجه نوعی تفکر غربی به خصوص در بخش سبک زندگی خواهید شد! که شاید مهمترین شاخصهٔ آن پرداختن به حواشی غیر متعارف، غیر اسلامی و غربی است!
یعنی “لغو و بیهوده” آنچه که در اصطلاح قرآنی، به عمل یا فکری باطل که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق میشود. این تهدید نرم آنچنان در ضمیر مخاطبان که از همهٔ اقشار جامعه هستند، تأثیر گذار بوده که باعث جذب عدهٔ بی شماری در طی دو سال اخیر شده است!
شبکه ای که با استفاده از نقاط ضعف متعدد رسانه ملی و با ارائهٔ محتوای غیر فرهنگی با ظاهری دلسوزانه امّا به شدت مخرب در تقابل با صدا و سیما و در فضای مجازی قد علم کرده است.
و متاسفانه گویی مسئولین صدا و سیما، صدا و سیمای هنجارشکن این رسانه را نشنیده یا اگر شنیدهاند از کنار آن بی تفاوت گذشتهاند.
خداوند متعال میفرماید:” وَ قَیَّضْنَا لهَمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لهَم مَّا بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ” “ما برای آنها هم نشینانی (زشت سیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان زیبا جلوه دادند” (فصلت/25)
این نتیجه عملکرد ناخالصانهٔ صدا و سیما! است که موجب جذب مخاطبان به شبکه تلویزیونی تی وی پلاس شده است، و آیا آنان میتوانند پاسخ گوی جامعه در قبال این همنشین زشت سیرت خود باشند؟!
آری! آنچه به وضوح در تلویزیون اینترنتی تی وی پلاس به چشم میخورد، جذب حداکثری مخاطب به هر قیمتی است، نشر دروغ، فساد و فحشا است با ظاهر اسلامی! القای تفکرات ناسالم عده ای از افراد جامعه است که متأسفانه از برنامه سازان و سیاستگذاران صدا و سیما هستند؛ در قالب حیات خلوتی به نام ” تی وی پلاس ” یا بهتر است بگوئیم “شبکه ای برای نفوذ”!
این شبکه با شدت و حدت تمام بدنبال قبح زدایی از معضلات فرهنگی میباشد و ضمن مصاحبه و تبلیغ اشخاص بدنام به اشاعه خط خبری ضد ماهیت و اهداف مقدس حکومت جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف مانند موسیقی زیرزمینی و… میپردازد.در ادامه تنها گوشه ای از فعالیتهای اباحه گرایانه این شبکه اینترنتی را در قالب تصاویری خواهید دید:
و چه حکیمانه بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی(س) خطاب به شورای صدا و سیمای وقت فرمودند: “ما بخواهیم یک جمهوری اسلامی در ایران محقق بشود، همین که بگوییم جمهوری اسلامی، رأی بدهیم به جمهوری اسلامی کار تمام نیست.
باید دستگاههای اطلاعاتیش، روزنامههایش، رادیو، تلویزیون، ادارات ، تمام مراکز دولتی و تمام مراکز ملی، بازار ، در صحرا، در داخل، در کارخانهها باید طوری بشود که هر کسی وارد اینجا شده خودش احساس کند که وارد شده است در یک دستگاهی که از اسلام آنجا خبر هست،
اثر هست از اسلام، باید قدم اسلام در همه این دستگاها باشد و آن چیزهایی که برخلاف موازین اسلامی است، برخلاف جمهوری اسلامی است که همه برخلاف مصالح ملت است، اگر باشد اینها باید از بین برود.ثلاً در تلویزیون یک قضایا، قضایای فیلمهاست. این فیلمها باید یک فیلمهای آموزنده باشد .فیلمهایی که وقت نگاه کنند جوانهای ما، منحرف بشوند، اینها را باید از آن احتراز کرد.4″
مسئولین محترم صدا و سیما! پروردگار حکیم، انسان را از گفتاری که هیچ سود و بهره ای برای او ندارد، بر حذر میدارد و در قرآن کریم، آدمیان را از بیهوده گویی نهی میکند، به گونه ای که شنیدن سخنان لغو را عامل باز دارنده آدمی از کمال میشمارد و دوری از بیهوده گویی را نشانه کرامت انسان میداند و میفرماید:
“وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلینَ.”، “و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی برمی گردانند و می گویند اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن خودتان، سلام بر شما ما خواهان جاهلان نیستیم.” (قصص/55)
به راستی چگونه است که به جای تهیه و ارائهٔ برنامههایی با محتوی اسلامی و مکتبی، همراه با ایجاد جذابیتهای مشروع که در شأن انقلاب اسلامی ایران باشد، اباحی گری و لودگی را سر لوحهٔ کار خود قرار دادهاید؟! مگر شما رسانه نظام مقدس جمهوری اسلامی نیستید؟! چگونه سخنان لغو و بیهوده پایهٔ برنامههای شماست؟!
مگر فراموش کردهاید که مقام معظم رهبری فرمودند:” : صدا و سیما در خط مقدم جنگ نرم است، هدف جنگ نرم استحاله جمهوری اسلامی است، اصرار به عوض کردن اسم جمهوری اسلامی ندارند؛ با صورت کار ندارند، سیرت را میخواهند تغییر دهند.5″
و این چنین است که وقتی دچار سکون و بی تحرکی فکری و عقیدتی باشید، شبکههایی چون ” تی وی پلاس ” در بستر جامعه شکل میگیرند که ضمن بی توجهی به ارزشهای اسلامی و ایرانی، آدمیت را به باد تمسخر گرفته و اباحی گری را در جامعه عادی میکنند.
مسئولین محترم صدا و سیما! مبادا از غافلان باشید؟! که غفلت شما از این دانشگاه همگانی، بستر نفوذ افکار شیطانی عده ای غرب زده و خود فروخته را آماده خواهد کرد!اگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بستری میبود جهت هدایت قلبها به سمت فطرت حق طلب و خداجو، هیچ گاه چنین رسانههای زردی چون تی وی پلاس ، عرصه را خالی برای هدایت قلوب به سمت غرایز نمییافتند.
چه نیکوست که پیرو کلام امام باقر علیه السلام باشید که فرمودند:” إیاکَ وَالغَفلَةَ فَفیها تَکُونُ قَساوَةُ القَلبِ؛ “از غفلت بپرهیز که در آن سنگدلی و قساوت قلب است.6”
——-
آسیه گردانی نژاد کارشناس فضای مجازی
1- بیانات در دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صدا و سیما 14/12/1369
“آن کس که دو روزش ( از نظر معنوی ) مساوی باشد ملعون است و کسی که دومین روزش بدتر از روز اولش است ملعون است و آنکس که افزایش (معنوی) در خود نبید در سرازیری نقصان و کمبود است و کسی که چنین باشد مردن برای او بهتر از زندگی است”
3-بیانات در دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صدا و سیما 14/12/1369
4- صحیفه نور ج10 ص11
5-امام خامنه ای در دیدار با مسئولان و مدیران رسانه ملی؛20/7/94
عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت گفت: از حرفهایی که برخی مسئولان و غربگرایان داخلی میزنند، برداشت می شود که وقت آن است که کشور را به سمت وابستگی به آمریکا ببرند و استقلال کشور را نابود کنند. [/box]
احمد چلداوی عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، با تاکید بر اینکه مسئله استقلال یکی از مباحث روز امروز در کشورمان است، خاطرنشان کرد: برخی اقداماتی که این روزها توسط برخی از اصلاحطلبان و بخشی از مشاوران دولت تبلیغ و اجرا میشود، نتیجهای جز به خطر انداختن استقلال کشور نخواهد داشت.
وی افزود: بعضی از دوقطبیسازیهایی که در کشور صورت میگیرد، به منظور سرگرم کردم مردم به حاشیهها و ایجاد شکافهایی است تا مسئله اصلی که همان “استقلال” است فراموش شود.
به گفته این عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت، برخی مسئولان طی روزها و ماههای اخیر سخنانی را بر لب میرانند که گویا وقت آن است که کشور را به سمت وابستگی به آمریکا ببرند و استقلال کشور را نادیده بگیرند.
چلداوی خاطرنشان کرد: هدف غرب و غربگرایان داخلی به تسلیم کشاندن کشور و کوتاه آمدن ما از شعارهای استراتژیک مان مانند حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان است و مسئولان باید متوجه اظهارنظرهای خود باشند.
وی تاکید کرد: کماهمیت جلوه دادن و به خطر انداختن استقلال کشور، یکی از نفوذهایی است که باید نسبت به آن هشدارهای لازم داده شود.
“در حقیقت تز توسعه برونزا با یک پارادوکس بسیار بزرگ روبروست: فروختن نقد “آزادی یک ملت” در ازای توسعهای که دستیابی به آن نیز با این تز کاملاً بعید به نظر میرسد!…” [/box]
عبدالله عبداللهی: نظریه “تحلیل گفتمان”(ارائه شده توسط لاکلا و موف) آنگاه که به عنوان یک روش برای تفسیر، تحلیل و تدوین دکترین سیاسی مطرح میشود، یکی از کارآمدترین روشهاست. یکی از بنیادیترین فرضها در این نظریه آن است که اساساً هر پدیدهای فینفسه و بالذات دارای معنی معیّن و ثابتی نیست، بلکه آنچیزی که به آن پدیده “معنا” میبخشد، “طرد” تمام معانی دیگری است که یک پدیده میتواند داشته باشد. به این ترتیب گفتمان عبارتست از “تقلیل تمام حالتهای ممکن”.
“خصومت” و حضور “دیگری” و به عبارت بهتر “غیریت سازی” دارای جایگاه محوری در نظریه تحلیل گفتمان است. «خصومت» و «ضدیت» در گفتمانسازی ماهیتی دوسویه دارد. خصومت از یک سو مانع تثبیت و عینیت گفتمانهاست و از سوی دیگر به رابطه گفتمان یا پدیده با چیزی بیرون از آن اشاره دارد که نقشی اساسی در تعین و هویتبخشی به آن ایفا میکند. از این رو، «لاکلا» مفهوم «بیرون سازنده» را به کار میگیرد و مانند «دریدا»(فیلسوف الجزایری تبار فرانسوی) بر وجود «دیگری» برای شکلگیری هویت و تثبیت معنا تأکید میکند.
مفهوم دوقطبیسازی که امروزه بعضاً کاربرد گستردهای در ادبیات شخصیتهای سیاسی کشور مییابد، از همین مسئله نشأت میگیرد. در واقع دوقطبیسازی “ستون فقرات” گفتمان سازی است. ساختن دوقطبیها، کار اصلی را که همان “معنادهی به خود، از طریق معرفی دیگری” است، به عهده دارد و نقشی کلیدی در ساماندهی به افکار عمومی در یک جامعه بازی میکند.
با این مقدمه به سراغ داستان اصلی میرویم. امروز بخشی از دولت با بهرهگیری از تکنسینهای عملیات روانی با همراهی یک جریان سپمات غرب، دوقطبیهای متعددی را در دستور کار قراردادهاند. این دوقطبیسازیهای هدفمند طی دو سال اخیر بارها توسط برخی دولتمردان و غربگرایان ساخته و آزموده شده است.
در برههای که مردم و نظام در کشور به دنبال “توافق خوب” بودند، و برخی دولتمردان به دنبال “توافق به هرقیمت”، تکنسینهای عملیات روانی در دولت، دوقطبی “توافق-عدم توافق” و “توافق-جنگ” را ساختند و به سرعت و با شدت به جامعه پمپاژ کردند.
این دوقطبیها از آن روی ساخته شد که بخشی از دولت و اصلاحطلبان که ایده خاصی را در دستور کار قرار داده و نیازمند فشار افکار عمومی برای تحقق “توافق به هرقیمت” بودند، طرف مقابل خود را مخالفان مذاکره و طرفداران جنگ! جلوه دهند تا از این طریق معنای مثبتی به خود بخشند و در منظر افکار عمومی معتبر شوند.
همچنان که پیش از این نیز در یادداشت “روش آمریکا برای نفوذ به ایران و تسلط بر منطقه چیست؟” به تفصیل گفتیم، راه اصلی نفوذ غرب در ایران همچنان از طریق شکلدهی به دوقطبیهای جدید و همراستا با دوقطبیهای سابق هموار میشود. اگر تا دیروز دوقطبی معیشت-هستهای و دوقطبیهای تکمیل کننده آن مانند توافق-جنگ، توافق-عدم توافق و … را ساختند، امروز ساخت و پرداخت دوقطبیهای دیگری مانند منطقه-معیشت، موشکی-معیشت، ارتباط-انزوا در دستور کار قرار گرفته است.(برای مطالعه بیشتر این استدلال، به یادداشت مذکور مراجعه کنید)
در حقیقت بخشی از دولت و بدنه غربگرایان داخلی، قصد دارند با معرفی یک دیگری دهشتناک برای خود، با یک تیر دو هدف را همزمان بزنند؛ اولاً خود را به گونهای دیگر -از آنچه واقعا هستند- برای جامعه معرفی کنند و از سوی دیگر مانع از معنادهی حقیقی از سوی طرف مقابل، به خود، شوند.
به واقع بخشی از دولت دوست ندارد ایدهاش فعلاً آنگونه که هست برای مردم جلوه کند؛ علت این مسئله نیز کاملاً مشخص است. آن ایده حقیقی برای مردم از “اعتبار” برخوردار نیست و در صورتی که خود آن ایده ظهور و بروز کند، اعتبار این بخش از دولت و اعتبار غربگرایان داخلی به طور کل در افکار عمومی از دست خواهد رفت.
امروز، این بخش از دولت و سمپاتهای غربی در داخل، با شکل دهی به وقطبی کلان “ارتباط-انزوا” بنا دارند منتقدان خود را انزواطلب و طرفدار جنگ و خود را طرفدار ارتباط و تعامل با دنیا معرفی کند.
حال آنکه مسئله اساساً این نیست و این دوقطبیسازی برای پوشش یک شکاف بزرگ در ایده مشاوران دولت انجام میشود. در نسخهای که مشاوران دولت، از جمله آقای سریعالقلم برای کشور پیچیدهاند، مسئله “استقلال” حالت بحرانی به خود میگیرد و درواقع، اولین و مهمترین چیزی که به مخاطره میافتد، “استقلال” کشور است.
بر مبنای تز توسعهبرونزا که بخش مهمی از دولت و مشاوران آن بدان معتقدند، تنها راه توسعه، داشتن پیوندهای عمیق با کشورهای توسعه یافته فعلی(آمریکا و…) و قرار گرفتن در مدار توسعه غربی است. اما از آنجا که بر مبنای این تز، غرب یک کل به هم پیوسته است و نمیتوان ارتباط اقتصادی با غرب را از سایر ارتباطات(سیاسی، فرهنگی و…)جدا کرد، لذا باید هر مفهومی که مانع چنین ارتباطاتی است از میان برداشته شود.
“استقلال” از جمله این مفاهیم است که البته مشاورانی مانند آقای سریعالقلم برای کمکردن از درد از دست رفتن استقلال، مسکنهایی هم در نظر گرفتهاند که از جمله آنها کنار گذاشتن مفهوم استقلال و به میان آوردن مفاهیم بامزهای همچون “اعمال حاکمیت” است! با چنین تفسیری، اساساً مفهوم استقلال، ارزش خود را از دست میدهد.
مهمترین پاشنهآشیل طرفداران چنین تزهایی، برخورد و تزاحم شدید آن با ارزش بالاتری همچون “آزادی” است؛ اگر استقلال را “آزادی در قیاس یک ملت” تعریف کنیم، یکی از معضلات طرفداران تز توسعه آن خواهد بود که چگونه در عین جانبداری تام و تمام از لیبرالیزم غربی و ارزش برتر دانستن آزادی، قادر خواهند بود فروختن آزادی یک ملت را توجیه کنند؟ در حقیقت تز توسعه برونزا با یک پارادوکس بسیار بزرگ روبروست: فروختن نقد “آزادی یک ملت” در ازای توسعهای که دستیابی به آن نیز با این تز کاملاً بعید به نظر میرسد!
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]
لذا مسئله اصلی امروز ما با غربگرایان داخلی و بخشی از بدنه دولت، قطعاً آن نیست که آنها به دنبال ارتباط باشند و منتقدان به دنبال انزوا و جنگ. بلکه همانگونه که تاکید شد، این دوقطبیسازیهای هدف از این دوقطبیسازیهای کاذب، پوشاندن مسئله اصلی است.
دعوای اصلی امروز اصولگرایان با “اصلاحطلبان، بخشی از دولت و غربگرایان” بر سر مسئله استقلال است. دوقطبی واقعی امروز، دوقطبی استقلال-وابستگی است. و آنچه برخی دولتیها و اصلاحطلبان به دنبال پوشاندن آن از جامعه هستند، دقیقا همین مسئله است. آری! امروز بار دیگر پس از 36 سال، مسئله ما با غربگرایان داخلی، مسئله استقلال است و به نظر میرسد دوباره یک ملت برای استقلال باید حرکت کند. [/box]
استاد دانشگاه تهران با اشاره به سوءاستفاده از مقوله استقلال گفت: نادیده گرفتن استقلال کشور بهبهانه حرکت بهسمت دهکده جهانی عوامفریبی است. [/box]
حجت الاسلام ابراهیم کلانتری مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران با اشاره به سوءاستفاده از واژه استقلال و زیر سؤال بردن آن با طرح حمایت از آزادی فردی اظهار داشت: اصولاً آزادی مطلق ممکن نیست و هیچ مکتب و نظام سیاسی آزادی مطلقی را برای خود تعریف نمیکند.
وی افزود: همه نظامهای سیاسی کنار آزادی چارچوبهایی را برای حاکمیت خود تعریف میکنند تا هم استقلال خود را حفظ کنند و هم اینکه در ارتباط با کشورهای دیگر بتوانند از منافع و داشتههای خود پاسداری کنند.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه زیر سؤال بردن و نادیده گرفتن استقلال کشور بهبهانه حمایت از آزادی فردی و هضم شدن در دهکده جهانی عوامفریبی است، یادآور شد: نمیتوان امروز بهبهانه دفاع از آزادی استقلال کشورها را نادیده گرفت، قدرتهای جهان که ترویج دهکده جهانی بهنفع آنهاست نیز هرگز اجازه نمیدهند قلمروی جغرافیای سیاسی، فکری و عقیدتی و حاکمیتی آنها در این جریان مخدوش شود، لذا جنگهای نیابتی را فرسنگها دورتر از موقعیت جغرافیایی خود ایجاد میکنند تا از منافع خود حمایت کنند. [/box]
کلانتری یادآور شد: دفاع از استقلال سیاسی و هویت سیاسی کشور منافاتی با آزادی ندارد اما کسانی که با طرح دفاع از آزادی استقلال کشور را زیر سؤال میبرند و با توجه به این مسئله به استقلال کشور که آزادی یک ملت است بیتوجهاند و یا بهدنبال تضعیف آن هستند بهدرستی معنای واقعی آزادی و استقلال را درک نکردند.
وی با بیان اینکه طرح دهکده جهانی بیشتر در حوزه ارتباطات و فناوری است و منظور از آن از بین رفتن مرزهای ارتباطی است، گفت: همه کشورهای جهان در ذیل این موضوع فضای محرمانه و امنیتی را برای خود تعریف میکنند و به کشوری اجازه دسترسی به آن فضا را نمیدهند، زیرا همه آنها نگران فرهنگ، هویت و استقلال خود هستند.