رمان یوما نوشته مریم راهی اثری است که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقهای، حرفهایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است.
نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعتهای منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانههایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف میکند که بیشتر از جذابیتهای قصه پردازانه، از منظر روایت لذتبخش است.
نویسنده کتاب یوما با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر میدهد و در واقع چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان مینشاند. او راوی سکنات و وجنات خدیجه کبری در آستانه میلاد حضرت زهراست.
نویسنده در این نقش به زیبایی هر چه تمامتر تصویری مینیاتوری و بسیار تأثیرگذار از شیفتگی بانوی بزرگ اسلام به پیامبر اکرم را تصویر کرده است. خلق صحنههایی چون عطرآمیز شدن بدن کودکانی که پیامبر آنان را نوازش کرده و یا دیالوگهایی که نمایانگر گفتگوی رسول اکرم (ص) با خدیجه است از درخشانترین و ماندگارترین بخشهای این رمان از این منظر است.
از سوی دیگر این داستان تصویری رئالیستی از مکه و مدینه در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشد و به طور غیر مستقیم به ارزشگذاریهای اجتماعی اعراب جاهلیت اشاره میکند؛ به روشنی و البته به دور از هرگونه بیرونزدگی از اسلوب داستان.
جدای از این، موفقیت مهم نویسنده در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم است. نویسنده برای این منظور با بهرهگیری هوشمندانه و بسیار هنرمندانه از ادبیات و واژهها، جان باورها و اعتقادات اعراب در دوران بعثت را در قالب دیالوگهایی که نشان از توان اعراب آن دوران در بهرهمندی از کلمات و واژگان نیز هست به تصویر میکشد.
این هنرمندی در لفاظیهای شخصیتهایی مانند امجمیل به بهترین شکل ممکن خود را به تصویر کشیده و جذابیت متن را دوچندان میکند. از این نقطه نگاه شاید بتوان استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهرههای منفی را یکی از موفقیتهای مهم این رمان دانست.
نام رمان یوما برگرفته از عبارتی است عربی که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق میکند. این نام توسط نویسنده چنان هوشمندانه در بخشهایی از متن قرار گرفته است که مخاطب پس از به پایان رساندن کتاب، ناخودآگاه به معنای آن پی برده و علت اطلاق آن به چنین بانویی را درک میکند.
[su_note note_color=”#BBDEFB”]
درباره سرکار خانم مریم راهی
مریم راهی، کارشناس ارشد زبان شناسی همگانی و متولد 1359در تهران است. وی مدرس زبان انگلیسی است و در مجله های مختلفی نویسندگی کرده است. از او تاکنون کتاب های «دو چشم بر آسمان» و «برپا» منتشر شده است. جدیدترین کتاب راهی، «یوما»»، درباره زندگی حضرت خدیجه (س) است.
[/su_note]
برشی از کتاب یوما به قلم مریم راهی
.
کنیزکان از آن سوی پرده به تهنیت، چنان هلهله ای به پا می کنند که در تمام بطحاء می پیچد. آنگاه خدیجه که دوشادوش زنان به این سوی پرده آمده و در حضور ابوطالب سر از زمین برنمی گیرد، به سرخی گونه از شدت شرم می گوید:
– و از خدایم می خواهم که عزتم بخشد در کنار بنده محبوبش محمد امین…
صدای هلهله ای دیگر از آن سوی پرده در سرسرا می پیچد که ابوطالب و عمرو سخن از مهریه پیش می کشند و مقدارش را معلوم می کنند. طبق شیرینی را از روی کرسی برمی دارم و سوی میهمانان می روم. هنوز مانده تا به بانویم برسم که صدای هلهله ای دیگر برمی خیزد و غلامان، سراسر سرای را به نور مشعل ها منور می گردانند، عود می سوزانند، و طبق شربت و شیرینی و میوه می چرخانند. کنیزکان بر مشت زنان دانه های انار می ریزند و درها را به روی ایتام بطحاء می گشایند تا در ضیافت مادرشان گل به دامانش ریزند.
انتشارات نیستان کتاب رمان «یوما» را در 212 صفحه و با قیمت 13000 تومان منتشر کرده است
برای خرید آنلاین کتاب یوما از پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
تماشا کنید : گزارش شبکه افق در مراسم معرفی کتاب یوما
کتاب « عشق زیر روسری » داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان محمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. برای آشنایی با کتاب و راه های خرید آن در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق».
این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیدهاند را بر میدارد، با ولع تمام، پاکت را پاره میکند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بیآنکه اسمی پای آن ببیند پیمیبرد متعلق است به… فرستندهٔ کارت را همان روز میبیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگیاش میپرسد: آیا تو به من علاقهمندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان میشود؟»
عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهٔ ناخوشایندیها و نرسیدنها، در پس همهٔ تندیهای «شلینا» برای یافتن شاهزادهٔ افسانهای خود. او به دنبال آن نیمهٔ گمشده میگردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است.
عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین مییابد و همین چه سادهلوحانه میتواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون میکند. بیآنکه خود بداند.
کتاب عشق زیر روسری داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جانمحمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد.
آیا روسریاش که همان مسلمانی اوست پس معرکه میماند و بیخیال عشق گمشدهٔ خود میشود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانیهایی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تکبعدی و نهفته در پس حجابهای ماتشان میدانند».
اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمیشود. او به دنبال اثبات منیتهای خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحهگری به عرصهٔ نمایش بگذارد.
از زاویهٔ دیگر او قد علم میکند، در نظر تمام «خاله خانباجیها»یی که فکر میکنند دختر نباید هر کاری که دلش میخواهد بکند، در عین آداب و پایبندیاش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی.
او تصمیم میگیرد تا پای ارادهاش را قوی کند با فتح یک قله، قلهای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربهای شورانگیز و متحولکننده است. تجربهای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیتهای موجود برای ازدواج، مثل بنگاههای ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو میکند. اما میبیند که…
شلینا مسلمانزاده است اما خودش تصمیم میگیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیجکننده و توانفرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان میدهد.
عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برجهای دوقلو و هجمههایی که رنگ او، او و روسری او را نشان میکرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکمتر و مقاومتر از قبل به راه خود و ادامهٔ فعالیتهای اجتماعیاش علیرغم بدبینیهایی که بود ادامه میدهد.
در آن فضا پوشیدن روسری کار سادهای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونهای ابراز عقیدهٔ عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز میپوشید و گمان نمیکرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحتکننده باشد.
شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به 10 زبان صحبت میکرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خانباجیها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهٔ گمشدهاش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونیاش پرت کرده بود.
اما مصممتر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقاتهایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهٔ این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد اولین بار در سال 2009 در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمههای آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.
آقای محسن بدره آن را به فارسی ترجمه کرده است
در ادامه بخش کوتاهی از کتاب مفید « عشق زیر روسری » را میخوانیم
《از اینکه با حجابم خوشحال باشد.》
ناراحت بودم ازینکه مجبور بودم تصریح کنم که مرد مسلمان،بابت روسری ام و محجوبانه لباس پوشیدنم،باید خوشحال باشد؛چون فکر میکردم این یکی از اقتضائات مسلمانی است….نمیخواستم کسی زیبایی ام را برای این و آن نمایش بدهد.میخواستم حامی انتخابهایم باشد…مردی را میخواستم که بخواهد همسرش مورد احترام و مایهٔ افتخارش باشد و در خلوت برای شوهرش جذابیتی مقاومت ناپذیر داشته باشد.
صفحه 103
برای خرید کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
رمان « من او » اثر رضا امیرخانی که فراز و نشیب یک زندگی را از محله های قدیم تهران تا پاریس بیان می کند. سبک جذاب و بدیع «من او» باعث شد تا علاوه بر مخاطبین حرفه ای و کارشناسان صاحب نظر با مخاطبین عام نیز ارتباط برقرار کرده و بارها تجدید چاپ شود. در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستان کتاب من او مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است. راوی، قهرمان داستان هم هست، ماجراهای زندگی خود را، از کودکی تا مرگ، روایت می کند. علی فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است و درجنوب شهر زندگی می کند.
در کودکی، پدر خود را از دست می دهد و تحت نظر پدر بزرگش بزرگ می شود. در نوجوانی به مهتاب، هم بازی دوره کودکی خود، دل می بندد. ولی این علاقه به …………..
***
این سخن حقی است که اگر ما بخواهیم ادبیات داستانی ما در دنیا مورد اعتنا واقع شود باید به ریشه ها برگردیم و از مضامین گنجینه ادبیات کهن مدد بگیریم. اتفاقاً تاکنون تلاش کرده اند اما موفقیت چشم گیری نیافته اند. از این بابت رمان من او جهش بزرگی است به سوی این هدف بزرگ. مضمون اصلی این رمان عشق است اما نه عشق به معنای رایج امروزی آن بلکه عشق به همان معنا که بزرگان ادب و هنر ما در آثارشان مایه گرفته اند.
بخش هایی از کتاب ” رمان « من او » اثر رضا امیرخانی ” را می خوانیم :
-تو برای چی رو میگیری؟
-خب،برای اینکه نامحرم نبیندم…قبول!کریم هم نامحرم است،اما…
باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود .دست مریم را در دست گرفت:
-هان، بارک الله اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. و اِلا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست، جخ پاری وقت ها مثلِ همین کریم، اصلا خودیه…نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیقِ آدمه .یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد.
-این درست که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از…
باب جون حرف مریم را برید:
-حکمتش را ول کن. این جایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیقِ آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطرِ حکمت داده ای، نه به خاطرِ لوطی گری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آن وقت چه؟ انجام نمی دهی؟
کتاب من او توسط انتشاران افق به چاپ رسیده است
برای خرید آنلاین کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
بعضی کتابها خیلی زود بر سر زبان ها میافتد. کتاب هایی که بسیار خواندنیاند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. امروز میتوانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «بنیانا» بخوانید
در طی سالهای گذشته کتابهای مختلفی پیرامون خاطرات و برخوردهای مقام معظم رهبری در موقعیتهای مختلف چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری ایشان منتشر شده است که هرکدام به نوبه خود بسیار جذاب و دلنشین است؛ اما شاید هیچکس انتظار آن را نداشته باشد که رهبر کشور بزرگی همچون ایران با هزاران مشکل و دلمشغولی، حتی به اقلیتهای مذهبی کشورش توجه کند. موضوعی که میتوان آن را با خواندن کتاب «مسیح در شب قدر» به خوبی درک کرد.
مسیح در شب قدر ، دومین کتاب از مجموعه کتابهای «خورشید در مهبط ملائکـة الله» است که روایتی از حضور مقام معظم رهبری در منازل خانوادههای شهدای مسیحی کشورمان است. دیدارهایی متفاوت که میتواند هر خوانندهای را به خود جذب کند.
روایت اتفاقات پیش آمده در این دیدارها در قالب داستانی و با استفاده از راویای متفاوت برای هر داستان در کنار بهرهگیری از عکسهایی جذاب و دیدنی برای هر بخش، توانسته اثری متفاوت را در حوزه خاطره نگاری روانه بازار نشر کند. علاوه بر این، گردآورندگان اثر در هر داستان نکاتی زیبا درباره شهید، خاطرات و نحوه شهادتش آوردهاند که باعث میشود خوانندگان آن بیشتر با قهرمانان کشورشان آشنا شوند.
مسیح در شب قدر، در خود بیست و سه فصل را گنجانده است که با مقدمهای نسبتا طولانی ولی ابتکاری و نو همراه شده است و در آن به موضوعاتی همچون زندگی حضرت مسیح، ارتباط میان ادیان اسلام و مسیحیت و رابطه جمهوری اسلامی با مسیحیت و اقلیتهای مذهبی پرداخته است.
قسمت پایانی کتاب، شامل ضمیمهای کامل از نام و تصویر تمام شهدای ارمنی و آشوری کشورمان است و علاوه بر آن، پنج پیوست از بیانات و مکتوبات مقام معظم رهبری که در آن به موضوعاتی که با این کتاب ارتباط دارد و یا در دیدارهایشان، اشارهای به آنها داشتهاند، پرداخته است.
این اثر را موسسه فرهنگی ایمان جهادی یا همان انتشارات صهبا در ۴۹۶ صفحه و با دو قیمت ۱۸ هزار تومان (جلد نرم) و ۲۳ هزارتومان (جلد سخت) منتشر کرده است که البته دلیل قیمت بالای کتاب هم به خاطر چاپ تمام رنگی آن است. هر چند که این موضوع نتوانسته بر فروش این کتاب خواندنی و دلنشین اثرگذار باشد.
پرده اول: جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!
روایت حضور آیتالله خامنهای در منزل شهید گالوست بابومیان در تاریخ ۶۸/۱۰/۷
شهید بمباران اهواز، تاریخ شهادت: ۵۹/۷/۱۷
گالوست بیش از سی سال بود که در بخش کامپیوتر شرکت نفت کار میکرد؛ در جریان انقلاب و اعتصاب، جلودار بود و حالا در این شرایط بحرانی کشور، تجربهاش برای ادارهٔ کشور و ادامهٔ جریان نفت در لولهها واجب بود. خودش هم پای رفتن نداشت، گرچه دلش حسابی تنگ شده بود. جنگ که شروع شد، بچهها را فرستاد خانهٔ برادرش در تهران و خودش ماند اهواز. دیشب که با آنها تلفنی صحبت کرده بود، از همه بیشتر مادرش اصرار میکرد که برگردد تهران.
– پسرم، گالوست جان! پسفردا عراقیها اهواز را میگیرند، آن وقت معلوم نیست چه بلایی سرت بیاورند. اینها مثل مسلمانان ایران نیستند؛ امروز همسایهمان میگفت اینها همانهایی هستند که امام حسین را کشتند. تو که نظامی نیستی، بیا برگرد تهران.
مادر بود دیگر؛ گفت: «چشم، همین روزها میآیم.» راست هم میگفت؛ قرار بود آن روز اسناد مهمّی را با قطار ببرد تهران. مادر را راحت راضی کرد، اما بعد از حرف زدن با بچهها، باید دل خودش را راضی میکرد. واروژان ده ساله بود و تالین شش ساله و چقدر خوش زبان؛ تازه از تلویزیون فارسی یاد گرفته بود و با ارمنی قاطی میکرد! ساعت نه شب اخبار شانزدهم مهر پنجاه و نه، هفدهمین روز جنگ، از تلویزیون؛ وقتی آتش و دود بالای برجهای پالایشگاه را دید، خشم و نگرانی بر دلتنگیاش غالب شد و عزمش را جَزم کرد بر ماندن و کمک کردن به ادامهٔ تولید نفت کشور.
از شرکت مستقیم رفت سمت راهآهن اهواز. ایستگاه راهآهن شلوغ بود. هنوز به پای قطار نرسیده بود که صدای آژیر و بعد جنگندهٔ عراقی فضا را پر کرد. گالوست خیره شده بود به آسمان. دید که چندین نقطهٔ سیاه از هواپیما جدا شدند و با سرعت به زمین سقوط کردند. گالوست توان حرکت نداشت، آخرین تصویر مقابل چشمش واروژان و تالین و همسرش هاسمیک بودند…
… هاسمیک بهتزده مانده بود و تا صبح اسم شوهرش را تکرار میکرد؛ گالوست، گالوست…
گالوست در زبان ارمنی به معنای «بشارت بازگشت» است؛ اما «بشارت بازگشت» بازنگشت.
صبح پنجشنبه خبر دادند امشب اگر خانه هستید، یکی از مسئولین کشور، چند دقیقهای مهمانتان باشند. گفتم بفرمایید، خواهش میکنم. بعد هم به برادر گالوست و شوهر خواهرم خبر دادم که بیایند خانهٔ ما. واروژان و تالین هیچکدام از خبر مهمان خوشحال نشدند، چون ایام امتحاناتشان بود و حسابی درس داشتند. تالین دبیرستانی است و واروژان دانشجوی پزشکی. روزی که پزشکی قبول شد، تمام خستگی چند سال کار و زندگی بدون گالوست از تنم بیرون رفت. واروژان با سهمیهٔ فرزندان شهدا قبول شد؛ اصرار هم دارد این را همه جا بگوید؛ با غرور میگوید پدرم شهید شده و جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!
سه ساعتی از غروب گذشته که مهمانمان از راه میرسد. من و برادر گالوست و شوهرخواهرم، همینطور مبهوت ماندهایم و توان هیچ کاری را نداریم.
حاجآقا خامنهای با ما سلام و احوالپرسی میکنند و همراه بقیه روی مبل مینشینند. ما هیچکداممان توان صحبت کردن نداریم. ایشان بعد از سلام واحوالپرسی، خودشان صحبت را شروع میکنند: پدر شهید، این آقا هستند؟
احتمالا چون اکثر شهدای ارمنی سربازان جوان هستند، آقا فکر کردهاند این عکس پدر شهید است. میگویم: این آقا خودش شهید شده.
– عجب! آقا شهید شدند؟
– بله.
– شما همسرشان هستید؟
– بله.
دارم از خجالت آب میشوم تا حالا با یک روحانی معمولی مسلمان هم صحبت نکردهام؛ حالا بزرگترین مقام روحانی کشور مقابلم نشستهاند و با من حرف میزنند.
[مکالمات رهبری با همسر و برادر شهید در فضایی گرم و صمیمی ادامه مییابد طوریکه جمع از سادگی و بدون تکلّف بودن ایشان به وجد آمده و کاملاً دلهره و خجالت را کنار میگذارند و با آقا همکلام میشوند.]
چند دقیقهای در سکوت میگذرد. هیچکداممان باورمان نمیشود که چند دقیقه پیش، رهبر کشور ایران، اینجا کنار ما نشسته بودند، چای مینوشیدند و صحبت میکردند!
پرده دوم: مسیح در شب قدر
روایت حضور آیتالله خامنهای در منزل شهیدان هایقان و ادموند موسسیان و منزل شهید گاگیک تومانیان در تاریخ ۷۷/۱۰/۱۱
شهید هایقان موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۶/۱۲
شهید ادموند موسسیان، شهید ترور در تهران، تاریخ شهادت: ۶۰/۳/۲۳
شهید گاگیک تومانیان، محل شهادت مریوان، تاریخ شهادت: ۶۶/۵/۲۴
زمستان سردی است، برف و یخ خیابانها را پوشانده؛ اما گرمای ماه رمضان به اوج رسیدهاست. شبهای نوزدهم و بیستویکم گذشته و امشب شب بیستوسوم است؛ شبی که احتمال قدر بودنش، از دوشب قبل هم بیشتر است. پس برای هر مسلمانی، امشب باید مهمترین شب سال باشد. با ارزشترین ماه سال، ماه رمضان و بالاترین شب ماه رمضان، شب قدر است. شبی که سرنوشت سال آیندهٔ تمام انسانها در آن نوشته میشود. این شبها رنگ و بوی عزا هم دارند. این پنجمین شب است که بر مصیبت حضرت علی(ع) اشک میریزیم.
همیشه در شبهای قدر به این فکر میکنم که دعاها و درخواستهای حضرت آقا در این شبها چیست؟
به امشب امید بستهام و برنامه چیدهام و زمانبندی کردهام؛ بسیار اعمال، آداب و خواسته دارم. باز هم با خود میاندیشم که من ناچیز، این همه حاجت دارم، رهبرمان با این همه دغدغه برای انقلاب و کشور و جهان اسلام، چه شرایطی در شب قدر دارند. چه برنامهای ریختهاند؟ و کدام عمل را برای تقرب به خدا مناسبتر یافتهاند؟
در همین فکرها هستم که صدای تلفن بلند میشود. از دفتر است، گفته میشود که امشب برنامهٔ رفتن به منازل خانوادهٔ شهدا داریم.
عجب! امشب؟! با دلخوری و ناراحتی از این فرصت سوزی، خودم را به دفتر میرسانم. با دیدن فضای عزادار شهر و مردمی که به سمت مسجد حرکت میکنند، ناراحتیام بیشتر شده؛ آقا را که میبینم و سلام میکنم همهٔ این فکرها از ذهنم کنار میرود، فضای حضور ایشان دلم را پُر میکند…
پشت سر آقا از پلههای خانه بالا میرویم، متوجه میشویم این خانواده دو شهید دارد؛ هم پسر و هم پدر.
پسری بیست ساله مقابل در ایستاده. بهتزده، جواب سلام آقا را میدهد! بانویی شصت و چند ساله چند بار پشت سر هم، دستپاچه به آقا میگوید: «خیلی خوش آمدید، خیلی خوش آمدید».
[و این آغاز اولین دیدار آن شب است]
در خانهٔ دوم دو خانم حدوداً شصت ساله و چهل ساله به استقبال آقا میآیند. آقا نمینشینند تا ببینند مادر شهید کجا مینشیند.
[از همه چیز صحبت میشود، اینکه شهید چند ساله بوده و چگونه به شهادت رسیده تا اوضاع و احوال کنونی این خانواده، از رسم و رسوم و آداب عبادت ارامنه و دیگر بحثها در مورد زبان ارمنی]
بحث به اینجا میرسد که آقای وارطانیان [نمایندهٔ ارامنه در مجلس شورای اسلامی] از وسعت اطلاعات آقا متعجب میشود؛ به قابی که به دیوار نصب شده اشاره میکند، تصویر یک کلیسای بزرگ است.
– دو نفر از حواریون به ایران آمدند که مزار یکیشان در این کلیسای تادئوس است .
– عجب! همین قرهکلیسای معروف؟!
وارطانیان با لبخندی حاکی از خوشحالی که آقا قرهکلیسا را میشناسند، بلند میشود و قاب عکس را به آقا میدهد.
– این کلیسا، حکم واتیکان را برای ارامنهٔ سراسر جهان دارد. در واقع واتیکان هم مزار یکی دیگر از حواریون است.
آقا نام آن حواری را که در قرهکلیسا مدفون است را میپرسند.
– تادئوس. از یازده حواریون حضرت عیسی، دو نفرشان در ایران شهید شدند. در نقاشی معروف شام آخر داوینچی هم تصویرش کشیده شده.
– از این دو حواری، آثاری هم در انجیل هست؟
– بله! بله! داریم.
– نام ارمنی این کلیسا چیست؟
– سن تادئوس.
[صحبتها ادامه مییابد در حالیکه میزبانان فارغ از آقا رو به مادر و خواهر شهید مینشینند و برایشان دعا میکنند.]
– امیدواریم دل شما شاد باشد. این غمهای بزرگ تأثیرش در شما، ایجاد نورانیت باشد. چون این غمها و این فشارهای روحی، در انسان نورانیت ایجاد میکند و رحمت الهی را جلب میکند. خودمان را باید اهل قبول رحمت الهی بکنیم.
بعد این جملات، آقا، دو هدیه به مادر و خواهر شهید میدهند.
وقتی سوال شد که مادر شهید خدمت آقا چه عرضی دارند، مادر، شهید با ادب، اشک چشمش را پاک میکند.
– ما هیچ چیز نمیخواهیم. اگر قرار است کمکی به ما بکنند، خواهش میکنم به شهدایی که بچهٔ کوچک دارند، به آنها کمک بکنند. من خیلی راضی میشوم به آنها کمک بشود.
راستش در برابر این مادر شهید، احساس خضوعی تعریف ناپذیر پیدا کردم. مادران شهدا از ناشناسترین نعمتهای پوشیدهٔ خدا هستند!
آقا با گفتن جملهٔ «انشاءالله موفق باشید» برمیخیزند و از خانوادهٔ شهید گاگیک تومانیان خداحافظی میکنند.
همیشه در شبهای قدر فکر میکردم که چه عمل و عبادتی، بیشترین اثر را در سرنوشت ملت و انقلاب ما، در سال آینده دارد؟ حالا فکر میکنم لبخند رضایت مادر شهید تومانیان و دعای او، یکی از مؤثرترین اعمال شب قدر باشد.
در این شرایط، رهبر حکیم ما، با الهامات الهی و استمداد از تعالیم علوی، با فراست دریافتهاند که افضل اعمال شب قدر امسالشان، شاد کردن دل آنهایی است که رنج کشیدند و ملامت چشیدند، اما نشکستند.
پرده سوم: عیسی دم
روایت حضور آیتالله خامنهای در منزل شهید وارطان آقاخانیان در تاریخ ۶۴/۱۰/۵
شهید وارطان آقاخانیان، محل شهادت: جزیرهٔ مجنون، عراق، تاریخ شهادت: ۶۴/۹/۱۸
شب، شب عید است، شب میلاد حضرت مسیح. قرار است اولین جایی که بهعنوان عید دیدنی میرویم، منزل عموگابریل باشد. به زبان ارمنی شعر میگویم و به اشعار بزرگان شعر فارسی بسیار علاقه مندم. مقالهٔ «حافظ و مسیح»ام را امروز در مجلهٔ پروین چاپ کردهاند.
خانهٔ عموگابریل حسابی شلوغ است و اکثر فامیل جمع شدهاند اینجا. همه هستند بهجز پسرعموی جوانم، وارطان. سلطهٔ غم و غصه، رنگ کریسمس را از خانه زدوده، عموگابریل و زنعمو در این پانزده روز، بهاندازهٔ پانزده سال پیر شدهاند.
زنگ خانه به صدا درمیآید و لحظاتی بعد، پسرعمویم با دو جوان که ارمنی هم نیستند، یاالله گویان وارد خانه میشوند. ظاهراً از قبل قرار بوده که گروهی امشب بیایند و مصاحبهای تهیه کنند. نمیدانم عمو و زن عمو با این حال و روز، با چه دل و دماغی میخواهند حرف بزنند. هر چه باشد فقط دو هفته از شهادت وارطان گذشته است.
دو جوان عمو را به گوشهای خلوت میکشانند و چیزهایی به او میگویند، رنگ چهرهٔ عمو از شنیدن حرفهای جوان عوض میشود!
عمو بعد از شنیدن حرفهای جوان، سریع به طرف جمع ما میآید و میگوید: مهمان مهمی الآن به خانمان میآید. از تعجب چشمانم گرد میشود! کیست که بهخاطرش عمو سرزنده شد؟
خدای من! باور کردنی نیست! این کسی که از در وارد شد و با تک تک ما سلام و احوالپرسی کرد، آقای خامنهای است.
آقای خامنهای خیره به قاب عکس وارطان شدهاند و عمو و زن عمو و همهٔ ما خیره به ایشان! از نزدیک، چهرهشان، عجیب روشن و تماشایی است! از ایشان چند خاطرهٔ خیلی برجسته در ذهن دارم، همین چند ماه پیش که در نماز جمعه تهران، بمبی منفجر شد، به خودم بالیدم برای داشتن یک چنین رئیس جمهور شجاعی! اما وقتی این رفتار مهرمندانهٔ آقای خامنهای را کنار آن سخنرانیهای قاطعشان قرار میدهم، میفهمم که سکهٔ شجاعت و صلابت و اقتدار ایشان، روی دیگری هم دارد: محبت و مهربانی و لطافتی که بی حد و مرز مینماید.
آقای خامنهای با صحبتهایی شیرین و جذاب و دلنشین، دربارهٔ ارادت مسلمانها به حضرت عیسی مسیح و شهدای مسیحی صدر مسیحیت، حرفهایشان را پی میگیرند. ایشان زمانی عزم رفتن میکنند که دیگر از فضای اندوهبار خانه، اثری نماندهاست و غم و غصه از چهرهها رفته است.
از همان موقعی که حاجآقا خداحافظی کردند و رفتند، ناخودآگاه بیتی از جناب حافظ فکرم را مشغول کرده، یک صفحهٔ سفید میآورم…
تو آمدی و قصهٔ احساس، سرگرفت
ققنوس دل، در آتش عشق تو پر گرفت
دیگر ز درد و داغ، شکایت نمیکنیم
تو آمدی و این شب یلدا، سحر گرفت
مادر اگرچه پای پسر پیر گشتهاست
بغض شکسته، گرچه گلوی پدر گرفت
لبخندهای گرم تو غم را ز یاد برد
خورشید روی خوب تو جای قمر گرفت
«بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت»
پرده چهارم: حقوق بشر واقعی
روایت حضور آیتالله خامنهای در منزل شهیده ژرمن پورگورگیس و همسرش شهید آقاجان اودیشو و دخترش شهیده رامینا اودیشو، در تاریخ ۷۰/۱۰/۴
شهدای بمباران تهران، تاریخ شهادت: ۶۶/۱۲/۲۱
شب عید پاک بود و تو روزه بودی، یعنی همه روزه بودند. ژرمن و دخترش رامینا و دامادت از صبح آمدند کمکت. شب آنقدر خسته بودی که قبل از بقیه خوابت برد. دخترت و شوهر و بچهاش هم همانجا خوابیدند. اما کاش رفته بودند. ژرمن دختر اولت بود و تو جانت میرفت برای او. عاشق این زن و شوهر عاشق بودی. البته تا وقتی نوهات رامینا به دنیا آمد و تمام دلت را گرفت.
گوشَت آن وقت هم کمی سنگین بود، خوابت هم همینطور، وقتی بیدار شدی که دود و خاک انفجار راه نفست را گرفت. با سرفه از خواب پریدی، ژرمن را صدا زدی که بپرسی چه شده؟ بیاید کمکت، اما جواب نداد. یک لحظه، فکری شوم و وحشتناک، همراه بوی دود و آتش، گلویت را فشار داد. فریاد کشیدی: ژرمن… ژرمن… رامینا… رامینا! اما از داخل خانه هیچ صدایی نیامد. از بیرون اما صدای داد و فریاد بلند بود.
یا عیسی مسیح! موشک نصف خانهٔ تو و همسایهات را ویران کرده بود. دم در، چشمت افتاد به پسرت ابراهیم که سر تا پا خاکی بود. چقدر حضورش برایت لازم بود. تو را که دید، روی زانو افتاد و به زبان آشوری صدایت کرد: یِمَّه! چند دقیقه در آغوش هم گریه کردید، بدون حرف. نمیدانستی باید آرامش کنی یا آرامت کند…
الان که سه سال از آن روزها گذشته و جنگ هم تمام شده، هنوز دنیا همان دنیاست هنوز هیچکس صدای تو و هزاران مادر مثل تو را در دنیا نمیشنود. زمانی که مردم شعار میدادند: «موشک جواب موشک» امام مدافع حقوق بشر بود به شرطی اجازه میداد که به مردم آسیبی نرسد. اما اکنون کافی است یک قاتل جنایتکار، در گوشهای از ایران، به سزای عملش برسد؛ چنان فریاد حقوق بشر میزنند که گویا گروهی از پاکترین و بی گناهترین مردم، مظلومانه قتل عام شدهاند.
اما ایران تو همانطور پشت حق و حقوق واقعی تمام انسانها مانده. امام دو سال پیش از دنیا رفت، اما جانشین او هم از همان جنس است و از نسل همان بزرگمرد تاریخ؛ امام علی و حالا شب کریسمس سال هفتاد، همین مرد، یعنی آقای خامنهای میخواهد بیاید اینجا. خانهٔ تو که مادر و مادرخانم و مادربزرگ شهیدی.
رهبر مقتدر انقلاب مظلوممان، با لبخند و سلام وارد میشوند و اول سراغ تو را میگیرند. حاجآقا وقتی میفهمند که از آشوریهای ارومیه هستی، چند سؤال از ارومیه و آشوریهای آن و اینکه آیا
ترکی بلدی یا نه میپرسند؟
– ترکی بلدید و آشوری بلدید و فارسی؟
– بله.
عروست که ماشاءالله سرزباندار است، میگوید: ارمنی هم بلدند.
صحبت از کلیسای آشوریها و ارمنیها میشود و عروست میگوید که کلیسای آشوریها در خیابان قوامالسلطنه است. حاج آقا از اسم خیابان تعجب میکنند. میپرسند که اسم جدید خیابان چیست؟«قوامالسلطنه که مرد و رفت!»
و همه میخندیم. میگوید: «سی تیر» است و این باعث میشود آقای خامنهای تاریخ مختصری از قوام و سی تیر بگویند.
– چون سی تیر را قوامالسلطنه بهوجود آورد و اینها لج کردند با قوامالسلطنه. روز سی تیر، روزی بود که دکتر مصدق در سال ۱۳۳۱ استعفا کرد، مردم آمدند به خیابانها، برای اینکه مصدق بیاید سر کار. شاه هم قوامالسلطنه را کرد نخست وزیر. قوامالسلطنه گفت که سیاست را کشتیبان دیگر آمد؛ من اِل میکنم، من بِل میکنم، میکُشم، میبندم، جمع نشوید در خیابانها. مردم هم اعتنا نکردند، جمع شدند. مرحوم آیتالله کاشانی پیغام داد که جمع بشوید، آمدند. قوامالسلطنه بیستوچهار ساعت نکشید که استعفا کرد، مجدد هم مصدق آمد سرکار. این هست که قوامالسلطنهٔ سابق را گذاشتند سی تیر. خوش ذوقی بهخرج دادند.
فکر میکنید ما که این همه سال است نزدیک خیابان سی تیر زندگی میکنیم، اصلاً این چیزها را میدانستیم؟! چه قصهای دارد این خیابان!
حالا با این صحبتها فضای این مهمانی صمیمی شده. حتی دوست داری برایشان درد و دل کنی، از آن شب سیاه و دردناک. خودشان به تو این فرصت را میدهند.
– در نظام اسلامی، جمهوری اسلامی همین است؛ یعنی شهروندان، آن کسانی که در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند، اینها با هم فرقی نمیکنند. ما موظفیم به عنوان کسانی که مسئولیت کشور را دارند، از آحاد مردم دفاع کنیم و حراست کنیم. ما وقتی بخواهیم از حقوق کسی دفاع کنیم، نمیپرسیم شما دینت چیست، نه؛ شهروند ماست، متعلق به این کشور است و فرزند این خانواده است؛ ما باید از او دفاع کنیم و دفاع هم میکنیم.
کتاب رسول مولتان روایت واقع گرایانهٔ زندگی شهید سید محمد علی رحیمی است از زبان همسرش.
روایتی از روزهایی که در غربت، زیر تیغ وهابیت گذراند ولی میدان را خالی نکرد.
میدان را خالی نکرد تا حرف امام (ره) زمین نماند و ندای انقلاب اسلامی را به گوش هر شنوا و تشنهٔ حقیقتی برساند.
عرصهٔ فرهنگ شد میدان مبارزهاش و قلمش سلاحش.
رسول مولتان تنها گوشهای از جهاد خستگی ناپذیرش است، که در هفت فصل گنجانده شده است.
و اندک تلاشی است در نشان دادن گوشهای از چهرهٔ فرزندان خلف وهابیت و اسرائیل که ریختن خون شهید سید محمد علی رحیمی و امثال او تنها یکی از جرایمشان است و جهد عاجزشان.
چرا که بر کسی پوشیده نیست، وی و همرزمان شهیدش که خونشان در راه استحکام و صدور انقلاب ریخته شد، رضایتمندانه از جنت اعلی مینگرند و میشنوند: «مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، عطر گلهای بهاری است. هیچ کس نمیتواند جلوی آن را بگیرد. پخش میشود. همه جا میرود. نسیم روحافزا و روانبخشی است که همه جا را به خودی خود میگیرد. حالا جنجال کنند، داد و بیداد کنند، رفته. صادر شده…»
رسول مولتان، روایت زندگی شهید سید محمد علی رحیمی، رایزن فرهنگی ایران در کشور هند و شهر مولتان پاکستان است. در این کتاب، تمام داستان زندگی شهید، از زاویه دید همسر شهید روایت شده است.
توجه ویژه نویسنده در توصیفهای جزئی از محیط خانه و کارهای خانه، رتق و فتق کارهای فرزندان، رسیدگی به درس و تربیت ایشان در شرایط دشوار غربت دهه شصت و نیمه اول هفتاد، شرح دقیق حالات روحی و تاثیر و تأثرها در رفتارهای راوی در محیط زندگی جدید غربت، رسول مولتان را در ذهن و باور مخاطب باور پذیر و خواستنی ساخته است.
نکته بعدی، ادبیات زنانه و وجود حس زنانگی در داستان، اثر را از شمار آثار مشابه زندگینامههای داستانی رایج متمایز ساخته است.
عدم خود سانسوری راوی در روایت صادقانه وقایع زندگی و از سویی پرهیز از اغراق در پرداخت شخصیت شهید، و روایتی ملموس، واقعی از چهره و زندگی شهید، از دیگر امتیازات رسول مولتان محسوب میگردد که داستان را هر چه بیشتر باور پذیر و خواندنی نموده است و اینها از جمله نقاط قوت رسول مولتان به شمار میآید.
داستان زندگی شهید، به صورت خطی و از زاویه اول شخص من راوی روایت میشود، اما در کتاب، روایت ممتد و طولانی راوی از وقایع زندگی، به نوعی به پرگویی ملالآور میانجامد. از این جهت نویسنده از تمهیدات عناصر داستانی، مانند صحنه، نیم صحنه، گفتگوها، فضاسازی، تعلیق غافل مانده است و فواید به شدت تاثیر گذار آن در نگارش اثر را مورد نظر قرار نداده است.
البته شاید باید چنین گفت که چنین رخدادی، در عرصه زندگینامه نویسی داستانی، اتفاق تازهای نیست. تا به اکنون، بیشترین ضعف نویسندگان جوان، در نگارش زندگینامههای داستانی به همین منوال بوده است. بدین جهت، رسول مولتان بیشتر اثری روایی است، نه داستانی.
به همکاران دیگر هم تذکر میدادم که همسرانتان را به تحصیل تشویق کنید. به نظرم، انقلاب به نیروهای متخصص مذهبی احتیاج داشت. مذهبیها نباید اینقدر غرق کار شوند که از درس بمانند. برایشان استدلال میآوردم که فردا همین نیروهای غیرمذهبی زودتر از همه تحصیلاتشان کامل میشود و برمیگردند ایران و در رأس امور قرار میگیرند. آنوقت افرادی که دلسوز انقلاباند، جایگاهی ندارند و باید در انزوا به سر ببرند. به این مسئله به چشم یک آفت بزرگ برای انقلاب، نگاه میکردم.
[/su_note]
چگونه کتاب رسول مولتان را بخریم
نام کتاب: رسول مولتان | انتشارات: سوره مهر | تاریخ نشر: اردیبهشت ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۲۱۵ | قطع: رقعی | شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۰۳-۰۱۴۲-۲
نوبت چاپ: اول | قیمت: ۱۱۰,۰۰۰ ریال | شمارگان: ۲۵۰۰
رمان « رویای نیمه شب » اثر حجتالاسلام مظفر سالاری اثری است که انتشارات کتابستان معرفت آن را پس از سالها بازنشر کرده و از ابتدای سال 95 نیز به عنوان کتاب چهارمین دوره مسابقه کتابخوانی «کتاب و زندگی» معرفی شده است.
این کتاب تا پیش از مسابقه قریب به 10 چاپ را پشت سر گذاشته بود و با آغاز مسابقه نیز مورد توجه بیشتری قرار گرفته است
داشتن یک کتابخانه شخصی مجهز و کامل، در سالهای نه چندان دور برای کسانی که اهل مطالعه بودند اهمیت بسیاری داشت اما در حال حاضر با وجود کتابخانههای عمومی مجهز، معمولا نیازی به کتابخانههای شخصی نخواهد بود.
با این حال داشتن بعضی کتابها و نیاز مطالعه چندباره آنها، عدهای را به فکر داشتن یک کتابخانه شخصی انداخته است؛ درست کردن یک کتابخانه شخصی. اما سؤال اینجاست که یک کتابخانه شخصی نیاز به چه کتابهایی دارد و چه کتابهایی لازم نیست در کتابخانه شخصی افراد وجود داشته باشد؟ این صفحه شما را راهنمایی میکند تا با همین نکات آشنا شوید.
علاوه بر این موضوع، چیدن کتابها در کتابخانهها هم یکی دیگر از کارهایی است که میتواند به شکل استاندارد و اصولی صورت گیرد. این صفحه به شما اطلاعاتی درباره چیدن کتابها میدهد تا بتوانید یک کتابخانه شخصی حرفهای داشته باشید. مرضیه یگانه، فوقلیسانس رشته کتابداری و مسئول کتابخانه عمومی پارک پیروزی، ما را بهعنوان کارشناس در این بخش همراهی میکند. همراه بنیانا باشید
کتابهای کتابخانههای شخصی
کتابخانههای شخصی عموما خیلی بزرگ نیستند و نمیتوان کتابهای متعددی داخل آنها گذاشت. از طرف دیگر با توجه به تعداد کتابهای چاپشده، داشتن یک کتابخانه شخصی کامل، تقریبا غیرممکن است. پس برای کتابخانه شخصی خود سراغ کتابهایی مثل رمانها که تنوع بسیار زیادی دارند و نیازی به دوباره خواندن آنها نیست، نروید چرا که این کتابها فقط کتابخانه شخصی شما را شلوغ میکنند. اینگونه کتابها را میتوانید از کتابخانههای عمومی به امانت بگیرید.
بعضی از کتابها هستند که باید بهصورت مداوم به آنها مراجعه کرد. کتابهایی که در زندگی شخصی کاربردهای مختلفی دارند مثل کتاب روانشناسی دینی یا کتاب سبک زندگی و یا کتابهای دینی و تربیت فرزندان که معمولا خانمها از آنها استقبال میکنند نیاز هست که هر از چندگاهی دوباره مطالعه شوند و وجود این کتابها در کتابخانههای شخصی میتواند مفید باشد.
فرهنگنامه لغت فارسی و انگلیسی برای کتابخانههای شخصی از اهمیت بالایی برخوردار است. افرادی که اهل مطالعه یا نوشتن هستند میدانند که وجود این کتابها یکی از الزامات کتابخانههای شخصی محسوب میشود. البته امروزه اینترنت جای این کتابها را گرفته است و شما میتوانید با جستوجویی ساده بهمعنای واژه مورد نظر دست پیدا کنید. با این حال ما به شما داشتن فرهنگنامه در کتابخانه شخصی تان را توصیه میکنیم.
سعی کنید در کتابخانههای شخصی از کتابهای چندجلدی استفاده نکنید. سراغ کتابهایی بروید که نمونه تکجلدی آنها موجود است؛ مثلا خلاصه تفسیرالمیزان یا تفسیر نمونه را میتوانید در میان کتابهای کتابخانه شخصی خود داشته باشید و یا مثلا بهتر است یک کتاب در مورد زندگی همه انبیا داشته باشید تا اینکه در مورد هر یک از آنها چندین کتاب خریداری کنید. بهتر یک جلد نهج البلاغه هم داشته باشید . نمونه این کتابها به راحتی در بازار کتاب پیدا میشود.
چیدن استاندارد و اصولی کتابها در کتاب خانه شخصی
شما میتوانید مثل کتابخانههای عمومی بهصورت حرفهای کتابهای خود را داخل قفسههای کتابخانه شخصی خود قرار دهید. کتابها در کتابخانههای عمومی به 10رده موضوعی تقسیم میشوند و این 10 رده خود زیرمجموعههایی دارند. برای مثال در بخش ادبیات زیرمجموعههایی مثل ادبیات معاصر و شعر وجود دارد.
خود این زیرمجموعهها براساس انتشارات و نویسندهها بهترتیب حروف الفبا دستهبندی میشوند. اما از آنجا که کتابخانههای شخصی کوچک هستند، نیازی به این دستهبندیها وجود ندارد. شما میتوانید براساس 10رده موضوعی اصلی، کتابهای خود را در کتابخانه دستهبندی کنید. اگر هم این کار را نکردید، با شناختن این ردهها در کتابخانههای عمومی میتوانید راحتتر کتاب مورد نظرتان را پیدا کنید.
000: اینرده مخصوص کتابهای کلیات مثل کتابهای مرجع است.
100: اینرده برای مشخص کردن کتابهای روانشناسی استفاده میشود. کتابهایی مثل تربیت فرزندان هم در این رده قرار میگیرند.
200: این رده برای کتابهای دینی و مذهبی درنظر گرفته شده است. هرگونه کتابی مخصوص هر دین و مذهبی که باشد در این رده قرار میگیرد.
300: این رده مخصوص کتابهای علوماجتماعی است. کتابهای رشته حقوق و ارتباطات بهترین مثال برای این رده خواهد بود.
400: ردهای است که کتابهای آموزش زبان در آن قرار میگیرند. کتابهای مربوط به آموزش زبانها، لهجهها و گویشهای مختلف در این رده قرار میگیرند.
500: برای علوم محض درنظر گرفته شده است، مثل کتابهای آموزش ریاضی، فیزیک و درسهای پایه.
600: این رده مخصوص کتابهای علوم کاربردی است، مثل کتابهای مخصوص رشتههای مهندسی.
700: این رده مخصوص کتابهای هنر و ورزش است.
800: جزو محبوبترین ردهها محسوب میشود و کتابهای ادبیات را داخل خود جای میدهد. کتابهای ادبیات بخشها و زیرمجموعههای فراوانی دارند. شما هم میتوانید این بخش از کتابخانه شخصی خود را براساس زیرمجموعهها دستهبندی کنید.
900: کتابهای تاریخی و جغرافیایی در این رده قرار میگیرند. تمامی کتابهایی که درباره ادوار مختلف تاریخ نوشته شده و کتابهای جغرافیایی، مخصوص این رده هستند. کتابهایی که در مورد دفاعمقدس نوشته شدهاند هم در این رده قرار دارند.
کتابها را آب و جارو کنید
معمولا کتابهای داخل کتابخانههای شخصی خیلی زودتر نیاز به نظافت و گرفتن گردوغبار پیدا میکنند چون کمتر به این کتابها مراجعه میشود. کار گردگیری و نظافت کتابخانه شخصی چندان سخت نیست و خیلی راحت انجام میشود.
برای این کار باید ابتدا سراغ قفسههای بالایی کتابخانه بروید، کتابهای آنها را از جایشان خارج کنید و سطح کتابخانه را با پارچه تمیز و کمی نمدار تمیز کنید، بعد همانطور کتابها را سرجایشان برگردانید. اگر برایتان مقدور نیست کتابها را از جایشان خارج کنید، میتوانید تنها با استفاده از فرچههای مخصوص گردگیری، روی کتابها و فضای خالی قفسهها را نظافت کنید.
برای نظافت کتابهایی که جلد چرمی یا مشمعی دارند میتوانید از واکسها و کرمهای مخصوص بهره ببرید و آنها را جلا دهید. پس از آنکه به آنها واکس زدید با یک تکه پارچه، چربی اضافه و باقیمانده روی جلد را بگیرید و آن را سرجایش قرار دهید. با این روشها کتابها جان دوباره میگیرند و عمر بیشتری میکنند. اگر از دستمال نمدار برای تمیز کردن جلد کتابها یا سطح قفسهها استفاده میکنید، حتما پس از آن، از یک تکه دستمال خشک برای رفع رطوبت باقیمانده بهره ببرید.
به گزارش بنیانا ؛ مجموعه سخنرانیهای حرم مطهر رضوی در کتاب پرتو اجابت منتشر شد.
به گزارش بنیانا ،به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی، مجموعه سخنرانیهای حرم مطهر رضوی، از مجموعه «مشکات» در کتابی با عنوان « پرتو اجابت » برای سومین بار چاپ و منتشر شد.
برای بهرهمندی بیشتر از محتوای ارزشمند سخنرانیهای ایراد شده در حرم مطهر رضوی، این گفتارها پس از پژوهش، فهرستبرداری، مستندسازی و خلاصهنویسی شده و با هدف بهرهمندی هر چه بیشتر تشنگان معرفت، در قالبهای مختلف به علاقمندان ارائه شده است.
کتاب پرتو اجابت با نویسندگی جعفر حسنزاده ، نخستین جلد از سومین مجموعه کتابهای «مشکات» است و سر فصل های « نیاز به دعا و ارتباط »، « خاصیت و شرایط »، « زمان و مکان دعا »، « آداب دعا » و « چرا دعا مستجاب نمی شود؟ » تنظیم شده است.
مدیر فرهنگی آستان قدس رضوی گفت: در کتاب پرتو اجابت قسمتی از سخنرانیهای حجج اسلام و المسلمین نظری منفرد، پناهیان، هاشمی نژاد، انصاریان، طباطبایی، سید آبادی، ماندگاری، عبد خدایی، مکارم شیرازی و… که در سال های گذشته در حرم مطهر رضوی انجام شده، گرد آمده است.
این کتاب در شمارگان 40 هزار نسخه به چاپ سوم خود رسیده است.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]
دانلود رایگان کتاب پرتو اجابت در باب دعا و موانع استجابت آن
فایل الکترونیکی کتاب پرتو اجابت 116 صفحه دارد و از طراحی زیبا و چشم نوازی برخوردار است . هم چنین برای خوانایی بیشتر از فونت مناسب استفاده شده است
برای سهولت پیگیری سخنرانی و دسترسی به منابع اصلی در کتاب پرتو اجابت بعد از هر متن منبع سخنرانی , زمان و مکان آن درج شده است . علاوه بر این در پایان هر بخش خلاصه ای از مطالب آن بخش اورده شده است . در سخن آغازین و مقدمه کتاب گردآورنده آن به لزوم گسترش معارف شیعه و توجه به نهج البلاغه تاکید دارد .
اکنون «جان شیعه ، اهل سنت»، در نرمافزارهای کتابخوان
رمان جان شیعه ، اهل سنت: عاشقانهای برای مسلمانان» به قلم خانم فاطمه ولینژاد توسط انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام و به اهتمام مؤسسهٔ علمی- فرهنگی سدید در نرمافزارهای کتابخوان منتشر شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسهٔ علمی- فرهنگی سدید؛ استقبال مخاطبان از انتشار رایگان رُمان «جان شیعه، اهل سنت» و دریافت بازخوردهای فراوان که بخشی از آن در فضای مجازی منتشر شده است، نشر سدید را بر آن داشت تا دسترسی به این اثر را آسانتر کند.
از همینرو ، اثر فوق در نرمافزارهای کتابخوان فراکتاب، خطخوان و طاقچه منتشر شده است.
نگارنده در مقدمهٔ کتاب آورده است:
هرآنچه در این صفحات سراسر سرمستی نگاشتهام، از جام جملاتی جانانه تا نغمه نالههایی غریبانه، همه از افاضه فضل خدا بوده و عطر عنایت اهل آسمان و در این میان، این سرانگشتان سراپا تقصیر، تنها توفیق نگارش یافتهاند و حالا در نهایت شوق و شرمندگی، این اثر را تقدیم میکنم به ساحت نورانی پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و به تمامی نور چشمانم از عزیزان اهل تسنن و تشیع که کلام بی همتای خداوند متعال به ما فرمان داده است: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» و پیامبر رحمت و سرور این امت فرمودهاند: «مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن، متحد و یکپارچهاند.» و این سخن امام راحل ماست که خطاب به عزیزان اهل تسنن فرمودند: «ما با هم برادر بوده و هستیم و خواهیم بود.
مصلحت ما، مصلحت شماست.» و حالا ما به پیروی از عقل و شرع و به اقتدای عشق و ایمان، تا پای جان اهل وحدتیم.
لازم به ذکر است چاپ اول این کتاب در ۶۰۱ صفحه در پاییز ۹۴ به صورت PDF منتشر شده است.
[button color=”green” size=”big” link=”http://sadid.basijisu.com/sadid11808/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%8C-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA/” icon=”” target=”true”]صفحه رسمی دانلود کتاب[/button]
«یکی از دخترها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوهای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو مینویسی! هر چی نیگاه کردم دیدم کم مونده سرفههای استادم بنویسی.» خندید.
پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریهاش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سؤال میده.»
دختر گرهای به ابروهای پیوستهش انداخت و گفت: «اتفاقاً همین خیلی منو ترسوند. برای همین گفتم جزوه تو رو امانت بگیرم کپی کنم، اگه اجازه میدی البته. بچهها گفتن جزوههات از بقیه کاملتره.»
پسر چند لحظه مردد ماند.
دختر بیمعطلی گفت: «نگران نباش! امانت دار خوبی هستم.» سر کج کرد و منتظر ماند. چند بار پلک زد و نگاهش کرد. گفت: «تازه میخواستم بگم برای جلسات قبلی رو هم بیاری ازت بگیرم.»
دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون میرفت، برایش دست تکان داد. پسر هم دست تکان داد. ورقها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. گفت: «باشه، بگیر!» دختر که فاتحانه ورقهها را در کوله پشتی میگذاشت گفت: «ممنونم! کپی میکنم فردا میآرم. اگه توام لطف کنی بقیهشو بیاری خیلی عالی میشه.»
ـ باشه. میآرم…
پسری که تا آن موقع کنارش نشسته بود بلند شد. با چشم به کوله او اشاره کرد و گفت: «اونم بیزحمت کپی کن فردا بیار. یادت نره.»
ـ یادم نمیره. برو خوش باش!
بعد نفس عمیقی کشید و به دختر گفت: «پس بوی ادکلن تو بود که از اول ساعت، تمام کلاس رو برداشته بود. درسته؟ الآنکه اومدی نزدیکم متوجه شدم.»
ابروهای پیوسته دختر در هم رفت و یک قدم عقب گذاشت. گفت: «ببخشید… اذیتت کرد؟»
ـ اصلاً!… اتفاقاً خیلی عالی بود. میشه گفت دیوانه کننده بود. معلومه فیک نیست. حتماً کلی به خاطرش پیاده شدی! ولی معلومه خوش سلیقهای. آفرین!
ـ لطف داری. اگه زنونه نبود میگفتم قابل نداره.
هر دو خندیدند…»
[/box]
« پنجشنبه فیروزه ای » عنوان تازهترین اثر سارا عرفانی است که سرگذشت یک گروه دانشجوی ممتاز یک داشنگاه است که به منظور تشویق به اردوی زیارتی مشهد آمدهاند. این سفر محمل اتفاقات رمان است که در آن علاوه بر اتفاقات جاری با استفاده از شگردهای سارا عرفانی نقبی نیز به گذشته زده میشود و خواننده در جریان سرگذشت شخصیتهای داستان قرار میگیرد.
ادبیات متعهد و رمان دینی از مقولههایی است که بسیار پر مناقشه است بویژه که از ابتدای انقلاب اسلامی به این طرف و با موجی از دینمداری که توسط این انقلاب ایجاد شد در عرصههای گوناگون هنری از جمله ادبیات نیز بحث بر وجود و اصالت هنر دینی بالا گرفت و موافقان و مخالفانی پیدا کرد هرچند باید یادآور شد این مبحث فقط در ایران مطرح نیست بلکه در میان اندیشمندان و نظریهپردازان عرصه هنر و ادبیات مورد بحث و گفتوگو بوده است.
رمان « پنجشنبه فیروزه ای » جدیدترین اثر سارا عرفانی نمونهای موفق از رمان دینی است که بیانی ظریف و هنرمندانه اثری خواندنی و قابل توجه را به خواننده ارائه کرده تا نشان دهد که میتوان در عین حالی که به جذابیتهای ادبی و فنی توجه میشود اثری با مضامین عالی و ارجاعات فرامتنی خلق کرد که حتی بدون اغراق به بسیاری از نوشتههای سکولار پهلو زده و خبر از آیندهای درخشان برای نویسندهاش دارد.
عرفانی در « پنجشنبه فیروزه ای » در کنار خلق یک اثر دینی مضامین اجتماعی را نیز به کار گرفته و کاری با درونمایه اجتماعی نوشته است. نویسنده در این کتاب با پرداختن به مسائلی همچون ازدواج، ارتباط با جنس مخالف و نامحرم و همچنین نقش فضای مجازی در شکل گیری روابط افراد وجه دیگری از کار خود به خواننده ارائه میکند تا در یک قضاوت دوباره به «پنجشنبه فیروزهای» لقب رمان اجتماعی داده شود.
وی در انتخاب زبان روایت داستان، زبانی ساده و سهل را برگزیده که همین نکته موجب میشود خواننده به سرعت با متن ارتباط برقرار کند و در مدت زمان کوتاهی به پایان رمان برسد. این مسئله تا اندازهای بارز است که حتی شکستهای زمانی در مسیر روایت داستان موجب بر هم ریختن ذهن خواننده نمیشود. عرفانی از ابتدای داستان با نظمی مشخص ذهن خواننده را شکل میدهد و شخصیتها را به موقع وارد داستان میکند تا مخاطب بتواند با هرکدام ارتباط برقرار کند.
رمان و داستانهای دینی دارای ویژگیهایی هستند: زبان رمان دینی، زبان اشارت است و این مسئله را خواننده در « پنجشنبه فیروزه ای » به خوبی درک و دریافت میکند. زیرا عرفانی با استفاده از اشارههای مختصر به مباحث معرفتی و دینی و بدون اینکه بخواهد شعار دهد پیام مورد نظر خود را به خواننده القا کرده و ذهن وی را نسبت به موضوع درگیر میکند. در این رمان خواننده با مفهومی به نام زیارت روبرو میشود که هرکس ممکن است در درون خود انگارهای از این مفهوم داشته باشد که عرفانی به زیبایی تمام انگارههای ذهنی در ارتباط با این امر را گرد آورده و به خواننده نشان میدهد و در کنار تمام آنها مسیر زیارت واقعی را نیز (آن هم با اشارت) برای مخاطب روشن میکند.
این رمان به حدی دارای موضوعات مختلف است که نویسنده اگر میخواست میتوانست خست به خرج دهد و هرکدام را در یک اثر جداگانه خرج کند ولی « پنجشنبه فیروزه ای » شاهدیم که عرفانی با سخاوت تمام موضوعاتی که هرکدام میتواند در قالب یک سوژه اصلی ظاهر شوند را تبدیل به موضوعات فرعی کرده و به خدمت خط اصلی قصه در آورده است.
در مجموع گفتنیها پیرامون « پنجشنبه فیروزه ای » کم نیست. این رمان اثری ارزشمند است که توانسته موضوعات مختلف را در کنار هم جمع کند و با رعایت خط قرمزها در مباحث دینی و اجتماعی خواننده را نسبت به آنها آگاه کند.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
رمان « پنجشنبه فیروزه ای » اثر سارا عرفانی از سوی انتشارات کتاب نیستان در ۳۷۳ صفحه و با قیمت ۲۱هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است. [/box]
با افتتاح نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و آغاز یکی از بزرگترین محافل فرهنگی ایران ویژه نامه ای برای شما گرده آورده ایم درباره برترین و جذاب ترین کتاب های که پیشنهاد می شود حتما بخرید و از خواندن آنها لذت ببرید . در میان معرفی کتاب ها بخشی از سخنان امام خامنه ای درباره کتاب و کتابخوانی را برایتان نوشته ایم . در ادامه همراه بنیانا باشید
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]حضرت امام خامنهای :
ما در کشورمان، در جامعه خودمان، از واقعیتى که در این زمینه وجود دارد، راضى نیستیم. بله، درست است؛ امروز حجم کتابهایى که تولید مىشود، با گذشته خیلى تفاوت کرده است، گاهى چند برابر کتاب منتشر مىشود یا تیراژ کتابها بالا مىرود، لیکن این کافى نیست، اینها براى کشور ما خیلى کم است.
باید جورى بشود که در سبد کالاى مصرفى خانوادهها، کتاب یک سهم قابل قبولى پیدا کند و کتاب را بخرند براى خواندن، نه براى تزئین اتاق کتابخانه و نشاندادن به این و آن. 29/4/1390 [/box]
چه کتابی در نمایشگاه کتاب بخریم ؟
راهنمای کتاب
راهنمای کتاب «راهنمای کتاب» برای محققان و همهچیزدانان و نویسندگان نوشته نشده است. کتابچهای است مثلِ بسیاری کتابهای دیگر که برای «مردم» نوشته میشوند. در ایران فراموش کردهایم که کتاب را برای مردم مینویسیم. صنعتِ نشرِ ما مثلِ تیم فوتبالی است که همه چیز دارد جز بازیکن. سالهاست که مدیرانِ باشگاه در اتاقِ جلسات گردِ هم میآیند تا این مشکل را حل کنند. اما بازیکنان از برچسبهایی که روی باشگاه خورده است گریزاناند و نکتهٔ جالب اینجاست که مدیران باشگاه هم هر وقت دربارهٔ حل مشکل حرف میزنند، روی سخنشان با بازیکنان نیست.
کتاب را برای مردم نمینویسیم، جشنها و جشنوارهها و نمایشگاهها را برای مردم برگزار نمیکنیم. سیاستها را برای مردم تدوین نمیکنیم. جریان کتابخوانی در کشور مصداقِ «خودگویی و خودخندی» است. «راهنمای کتاب» قدمی است در راهِ حرف زدن با مردم. میخواهد با مردم از اهمیتِ مطالعه بگوید و نشانشان بدهد که چطور میتوان از مطالعه لذت برد.
این کتابچه نوشتهای بینقص است؟ این کتابچه راهنمایی جامع و کامل است؟ این کتابچه حلالِ مشکلِ کتابنخوانی است؟ نه، هیچ کدام از اینها را نمیتوان ادعا کرد. تنها ادعایی که شاید بتوان از آن دفاع کرد این است: راهنمای کتاب یک قدمِ اولیه است برای شروعِ گفتگو با مردم. قدمهای اول ترسان و لرزان و نااستوارند. اما همواره همه چیز از قدمِ اول شروع میشود؛ اگر ادامه پیدا کند.
مخاطبِ هدفِ «راهنمای کتاب» کسی است که بالقوه کتابخوان است و میتوان به آیندهٔ او در کتابخوانی امیدوار بود. ما به مردم امر میکنیم که کتاب بخوانند اما دربارهٔ راه و رسمِ مطالعه چیزی نمیگوییم. این کتاب تلاشی است برای راهنمایی مردم. «راهنمای کتاب» دستورالعملی جامع و حکمی حتمی نیست. قطعاً دیگران هم راههایی برای پیشنهاد دارند.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده: حسام الدین مطهری
نشر آرما
نوبتِ چاپ: اول/ 1393
96 صفحه/رقعی/ 5000 تومان [/box]
ادواردو
ادواردو داستان خبرنگار بخش حوادث یکی از نشریات ایتالیایی است که درباره مرگ ادواردو پولدارترین جوان ایتالیا و چهرهای مشهور در فوتبال که مالک باشگاه یوونتوس است تحقیق میکند. وی در تحقیقاتش درباره نتایج گزارش پلیس و آنچه که دولت سعی دارد به گوش مردم برساند تردید پیدا میکند. در این مسیر ملاقاتش با گروهی مستندساز ایرانی که به ایتالیا آمدهاند تا درباره مرگ ادواردو تحقیق کنند اوضاع را پیچیدهتر میکند.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده: بهزاد دانشگر
نشر آرما نوبت چاپ: اول/ 1394
336 صفحه /رقعی/ 14000 تومان[/box]
[box type=”success” align=”” class=”” width=””] حضرت امام خامنهای
براى یک ملت، خسارتى بزرگ است که افراد آن با کتاب سر و کار نداشته باشند و براى یک فرد، توفیق عظیمى است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهرهگیرى از آن یعنى آموختن چیزهاى تازه باشد 4/10/1372[/box]
شخم در مزرعه با ویراست جدید
نگاه انتقادی و دغدغه مند محسن حسام مظاهری به جنگ و حواشی آن به مرور در نشریهٔ «هابیل» منتشر میشد تا آنکه بخش ابتدایی این سرمقالهها در «شخم در مزرعه» کنار هم نشست. مظاهری در این اثر در واقع به مزرعه ای شخم زده است که سالها در آن کشت شده وحالا شاید لازم باشد محصولی نو و متفاوت از آن طلبید. این پژوهشگر و نویسنده در مقالات خود به روایتهای رسمی و غیررسمی از جنگ و دفاع مقدس با نگاهی نو پرداخته است؛ نگاهی که ممکن است بدیع نباشد، اما بسیاری ترجیح دادهاند از آن نگویند و ننویسند. «جنگ» تنها مسئلهٔ مورد بحث در «شخم در مزرعه» نیست و نویسنده به مسائل سیاسی-اجتماعی دیگری نیز پرداخته است. کارشناسانه، محققانه و نقادانه، ویژگیهای بارز مقالات محسن حسام مظاهری در «شخم در مزرعه» است.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده: محسن حسام مظاهری
نشر آرما
نوبت چاپ: دوم/ 1394
96 صفحه /رقعی/ 5000 تومان [/box]
نهم ربیع؛ جهالت ها، خسارت ها
هر ساله روز نهم ربیع الاول، در فاصله ای اندک از هفته ای که نام وحدت اسلامی را بر دوش می کشد، به فرصتی برای دشمنان امت اسلامی تبدیل می شود تا به وسیله جهالت عده ای خاص، وحدت و انسجام مسلمانان را هدف قرار داده و با ایجاد تفرقه میان آنان، به اهداف شوم خود نزدیک تر شوند. در حالی که توصیه ائمه اطهار همواره بر احترام به مقدسات دیگر مذاهب اسلامی و حتی سایر ادیان الهی بوده است و اصول تعلیمات آن بزرگواران نیز بر اساس تزکیه و پاکسازی مردم از پلیدی ها پایه گذاری شده است.
انجام چنین منکرات و بدعت هایی، آن هم با نام پیروی از مکتب اهل بیت نه تنها انحراف از خط و روش آن بزرگواران است، بلکه ظلم و خیانتی بزرگ به این مکتب حقه می باشد که موجبات اضمحلال و تخریب وجهه آن را در پی خواهد داشت.
برای تهیه این کتاب می توانید با شماره تلفن 32351709-031 تماس حاصل نمایید و همچنین می توانید به صورت آنلاین از سایت چهارسوق به آدرس http://4soooq.ir تهیه نمایید.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده:مهدی مسائلی
نشر آرما
نوبت چاپ : اول/1394
176صفحه/رقعی / 8500تومان[/box]
کتاب “ر”
کتاب “ر” زندگی رسول حیدری (مجید منتظری) را به تصویر کشیده است؛ زندگی مردی که در کنار مردمی از جنس خودش اما با زبان و آداب و رسوم متفاوت در کشوری غریب (بوسنی) به شهادت رسید. این زندگی در سه فصل روایت شده است: فصل نخست، از زمانی آغاز میشود که رسول حیدری از سفر بوسنی در سال 71 باز میگردد. نویسنده در این فصل، حال و هوای او در خانه و دلتنگیهای همسرش معصومه و بچهها را در آن روزها ترسیم کرده است. روایت زندگی در بخش بعدی وارد دورهٔ دانشجویی او میشود که با همرزمانش در دانشگاه امام حسینعلیهالسلام میگذرانند.
فوتبالهای گل کوچک دانشکده فرصتی است برای بازگشت به دوران نوجوانی و جوانی و از آنجا خاطرات دوران کودکی رسول آغاز میشود و تا دوران انقلاب و بعد از آن، تا سال 62، ادامه مییابد. تشکیل سپاه همدان، سپاه ملایر، دورههای آموزشی و جریان مبارزه با ضد انقلاب و شرکت در عملیات غرب و ازدواج با معصومه برزگر از مهمترین وقایع این برهه است که برای خواننده روایت میشود.
فصل دوم کتاب دوران تشکیل قرارگاه رمضان تا پایان جنگ را در بردارد و به دورهٔ ورود به دانشگاه اشاره میکند که خواننده با فضای آن در فصل نخست آشنا شده است. در این فصل، مانند سایر فصول، سعی شده است روایتی انسانی از حضور رسول حیدری در تمام مراحل زندگی تصویر شود. چرا که برای مخاطب این کتاب، شناخت مردان جنگ و نه صرفاً شاهکارهای جنگی آنها اهمیت دارد. جذّابیت زندگی رسول نیز مانند بسیاری از دیگر مردان دوران جنگ، همین چهرهٔ انسانی اوست. به همین دلیل در همه جا نویسنده به عمد از جزییات عملیات جنگی عبور کرده است.
از آنجایی که نقطه تمایز زندگی رسول حیدری، شهادت او در بوسنی است، فصل سوم که به نُه ماه زندگی آخر او (مهر 71 تا خرداد 72) برمیگردد سفر آخر او به این سرزمین و جزییات حضورش در آنجا را در برمیگیرد و شاید نقطه عطف کتاب همین چیزی است که کتابهای نگاشته شده تاکنون به آن کمتر پرداختهاند.
استفاده از عکسها، آوردن نقل قولهای مستقیم و ارجاع به نامهها و اسناد خطی دیگر علاوه بر افزایش سندیت، بر جذابیت و لطافت کار افزوده است. نویسنده نام کتاب را از امضای همیشگی رسول پای نامههایش ر انتخاب کرده است.
کتاب “ر” که حاصل بیش از چهارسال تحقیق و نگارش نویسنده است، روایت مردی است که توان نشستن نداشت، توان یکجا نشستن نداشت. درد دیگران، درد خودش بود، نمیتوانست جای خالی خودش را جایی که باید باشد، تحمل کند؛ کنار مردمی از جنس خودش با زبان و فرهنگی متفاوت. کسی هنوز این را رمز گشایی نکرده است که چطور با این مردم عیاق میشد، چطور محمد آودیچ، پسر بوسنیایی، دوست داشت لحظههای خوش و ناخوشش را با رسول بگذراند، با او سیگار بگیراند و خلوت کند و خصوصیترین دردلهایش را با او بگوید و سر آخر با او بمیرد.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده: مریم برادران
نشر آرما
نوبت چاپ: اول/ 1394
306 صفحه /رقعی/ 14000 تومان [/box]
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]حضرت امام خامنهای
اهتمام به کتاب در واقع قوامش به اهتمام به کتابخوانى است. در جامعه باید سنت کتابخوانى رواج پیدا کند. فایده سوادآموزى این است.
اثر حرکت و نهضتى که در کشورها براى ریشهکن کردن بىسوادى انجام مىگیرد، عبارت است از همین که بتوانند از این مجموعه عرضهکننده فکر و ذوق و استعدادِ دیگران استفاده کنند، این بدون کتابخوانى امکانپذیر نیست. به گمان من یکى از بدترین و پرخسارتترین تنبلىها، تنبلى در خواندن کتاب است. هرچه هم انسان به این تنبلى میدان بدهد، بیشتر مىشود 29/4/1390 [/box]
جایی که خیابانها نام داشت
جایی که خیابانها نام داشت روایتی داستانی است که در قالب بیان یک ماجراجویی کودکانه تصویرگر ظلمی میشود که بر ملتی رفته و میرود. حیات، دختر نوجوان فلسطینی با همراهی دوست مسیحیاش سامی در اقدامی متهورانه خطری بزرگ را به جان میخرد و از اردوگاه آوارگان وارد منطقه ورود ممنوع در سرزمین مادریاش میشود تا به تنها آرزوی مادربزرگ پیرش که سالهای دور از خانه و زمینهای کشاورزی رانده شده است جامه عمل بپوشاند.
رنده عبدالفتاح به شیوه ای هنرمندانه نشان میدهد که مسائل و فشار روحی و روانی ناشی از غصب و تخریب خانه و زمینهای کشاورزی، کشتار مردم غیرنظامی (حتی کودکان و معلولین)، حکومت نظامی و اختناق و خفقان، دستگیری و بازداشت و ایجاد رعب و وحشت، آوارگی و حتی برخورد غیر انسانی نیز از سرزندگی و امید و حیویّت حیات فلسطینی نخواهد کاست که «تا هر وقت آنجا حیات باشد عشق خواهد بود.»
شوک ناشی از اصابت گلوله به پیشانی دوستش سبب نمیشود که او به لاک ناامیدی فرو خزد، بلکه برعکس او با اینکه در سیزده سالگی معنی خون و از دست دادن عزیزان را میداند، میداند که بوی بدن مرده چگونه است و شکل بدنی که زیر شنی تانک صاف و له شده را به خاطر میآورد، گرد و غبار بولدوزی را که خانهها را تخریب میکند با چشم دیده و ترک وطن و آوارگی را با گوشت و پوستش لمس کرده و در عین اندیشیدن به دوست شهیدش لبخند می زند.
همه اینها باعث میشود تا روح دختر نوجوان فلسطینی آنقدر بزرگ شود که درک کند «این همه با اینکه میتواند عذاب آور باشد میتواند امیدبخش و شفابخش نیز باشد»، با اینکه میداند در زندانی بزرگ که دور تا دور آن دیوار کشیده شده زندگی میکند میداند باید «برای چیزی بیش از بقا و زنده ماندن تلاش کند»، او اکنون امید دارد و میداند که دنیا روزی خواهد فهمید آنها تنها خواستهاند همچون ملتی آزاد زندگی کنند. ملتی که صاحب کرامت و هدف است.
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
نویسنده: رنده عبدالفتاح
نشر آرما ترجمه: مجتبی ساقینی
نوبت چاپ: اول/ 1394
306 صفحه /رقعی/ 14000 تومان[/box]
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]حضرت امام خامنهای
ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهاى بشرى نمىدانند! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایى که جزو کارهاى معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست! آدم باید عنوان دیگرى داشته باشد، یا باید شب امتحانش باشد یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد یا باید یک دانشمند باشد یا باید بخواهد در جایى سخنرانى کند، تا موجب شود که مطالعه کند! این چه قدر خسارت است!؟ واقعاً خدا مىداند من وقتى (به) یادم مىآید و این چیزى است که تقریباً هیچوقت از یادم نمىرود، که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند، به قلب من فشار مىآید! از این بابت، ما چقدر داریم هر ساعت خسارت مىبینیم!؟ واقعاً این به عهده چه کسى است؟ 29/11/1370 [/box]
شکاف
انتشارات «عماد فردا» رمان «شکاف» اثر محمد ستاری وفایی را منتشر کرده که در نمایشگاه کتاب در دسترس مخاطبان قرار خواهد گرفت.
رمان «شکاف»، روایت اتفاق نادری است که برای یک رفتگر شهرداری در شهر تهران میافتد. آقا رسول فردی زحمتکش و مذهبی، در یکی از شبها که مشغول کار است با فردی در حال مرگ، مواجه میشود، او یک امانتی به رسول میدهد که زندگی و خانواده او را تحت تاثیر قرار داده و او را که تا قبل از این یک زندگی ساده و بیارتباط با اتفاقات بزرگ را تجربه کرده را وارد مرحلهای تازه میکند که مرتبط با امنیت ملی است.
از طرفی نویسنده سعی داشته در دل این داستان به موضوع مهمی که باعث بروز فتنه در دل یک جامعه مذهبی میشود، اشاره کند و ارتباط بین روشنفکری مبتنی بر مبانی نظری غربی را با اتفاق شوم فتنه تبیین کند و دین و اعتقادات دینی را به عنوان عنصر اساسی تشکیل انقلاب و ادامه حکومت پایدار و موفق معرفی کند.
اتفاقات داستان که بعد از فتنه 88 رخ داده، نشان میدهد که بسیاری از مردم نسبت به موضوع فتنه بینشی عمیق پیدا کرده و برخی هم هنوز با شبهاتی درگیر هستند.
در قسمتی از این رمان آمده است:
مرد سعی کرد از جا بلند شود، اما نتوانست؛ با صدای ضعیفی گفت: «چیزی در جیب کوچک کت من هست. آن را بردار و از بین ببر! نگذار دست کسی بیفتد.» رسول با عجله دستش را در جیب کوچک کت او فرو برد، چیزی به اندازه یک بند انگشت را بیرون آورد و بیاراده داخل جیبش گذاشت؛ بعد پرسید: «تو کی هستی؟ چرا این را از بین ببرم؟»
مرد بیرمق گفت: «خواهش میکنم آن را از بین ببر و به کسی نده. قسم بخور!»
رسول بلند شد و بهطرف پمپ بنزین سر چهارراه دوید. راه کمی نبود، ولی تنها راهحلی بود که آنموقع شب به فکرش خطور کرد. وقتی به پمپ بنزین رسید، مستقیم به دفتر رفت و با عجله در را باز کرد. یکی از کارکنان که پشت میز نشسته بود و چرت میزد، با صدای باز شدن در از خواب پرید و با عصبانیت گفت: «اَه! کیه؟ تویی رسول؟ چی شده، سگ دنبالت کرده؟»
آقا رسول آب دهانش را بهسختی فرو داد و نفسنفسزنان گفت: «آقا رحمان… کلانتری… کلانتری… تلفن… زود… زود… یکی توی پیادهرو… روبهروی ساختمان… سنگ قرمز افتاده… دارد میمیرد…»
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
رمان «شکاف» نوشته محمد ستاری وفایی را انتشارات «عماد فردا» در 164 صفحه با قیمت 11 هزار تومان منتشر کرده که در غرفه این انتشارات در نمایشگاه کتاب در دسترس مخاطبان خواهد بود.[/box]
نشر الکترونیک کتاب (Electronic Publishing) به فرایند تولید و انتشار کتاب از طریق ابزارهای الکترونیکی (موبایل، تبلت، رایانه و…) گفته میشود. طی چند سال گذشته بحث رجوع و استفاده مخاطبان کتابها از کتب الکترونیک شکل تازهای به خود گرفته است و در این بین گروهها و شرکتهایی نیز وارد این عرصه شده و کتابها را به این شکل به مخاطبان عرضه میکنند چرا که شاید بسیاری از نبودن ebookهای فارسیزبان در اپلیکیشنهای معروف دنیا ناراضی باشند و دلشان بخواهد به زبان فارسی کتاب الکترونیک بخوانند.
نشر الکترونیک کتاب عمدتاً بر دو محور “تولید متن” و “شیوه توزیع” آن متمرکز بوده و موجب تولید کتاب های الکترونیکی می گردد که توسط رایانه، موبایل و یا تبلت قابل اجرا می باشد. سادگی اجرا بر روی رایانه، سادگی جستجو در متن، امکان عرضه یا فروش ساده تر، قابلیت افزودن امکانات مالتی مدیا، کاهش هزینه های انتشار کتاب، عدم نیاز به فضای فیزیکی برای انبار و انتشار، عدم نیاز به توزیع و ارسال به مناطق گوناگون جغرافیایی از جمله ویژگی هایی هستند که کتاب الکترونیکی را نسبت به کتاب کاغذی متمایز می کند.
از ابتدای ایجاد فروشگاههای بزرگ عرضه کتاب به شکل الکترونیک تا امروز، آمار رو به رشد این عرصه نشانههایی از توجه عموم مردم به این عرصه است. در سالهای اخیر میزان درآمد انتشارات بزرگ دنیا در عرصه کتابهای الکترونیک گاهی نیز از عرضه کتابها به شکل سنتی و کاغذی پیشی گرفته است. این آمار نشان از آن دارد که تغییر بزرگی در راه است.
سایت آمازون پیش از این با انتشار یک نمودار به بررسی وضعیت و استقبال از نشر الکترونیک در سایت خود پرداخته بود. براساس این نمودار از زمان عرضه اولین دستگاه کتابخوان الکترونیک کیندل، در ماه نوامبر سال 2007 میزان درآمد فروش الکترونیک سایت آمازون از حدود 30 میلیارد دلار در سال 2007 به حدود 170 میلیارد دلار در ابتدای سال 2015 میلادی رسیده است. همچنین این نمودار نشان میدهد که از سال 2007 تاکنون حدود 100 هزار شغل جدید بدلیل گسترش این روش ایجاد شده است.
در ایران هم چند سالی است که برخی از مجموعههای دولتی یا خصوصی کار خود را در این عرصه آغاز کردهاند و به دنبال ایجاد این تغییر بزرگ در ایران نیز هستند. تغییری که با وجود مزایای گسترده این شیوه عرضه کتاب دوری ما از این روش را اشتباهی بزرگ نشان میدهد. مزایایی مانند حذف هزینه کاغذ و چاپ، حذف هزینه توزیع کتاب، توزیع گسترده و سراسری، سرعت انتشار و توزیع بالا، سازگاری با محیط زیست، قابلیت مطالعه روی رایانه، تبلت، موبایل و در کل دسترسی راحتتر به محتوا.
«فراکتاب»؛ «کتابخوان دیجیتال ایرانسل» و «نرمافزار کتابخوان سوره مهر»:
نرمافزارهای «فراکتاب»، «کتابخوان دیجیتال ایرانسل»، «نرمافزار کتابخوان سورهمهر» نرمافزارهای تقریبا مشابهی هستند که توسط یک مجموعه به نام «تامین محتوای نگین» پشتیبانی میشود. البته نباید هم از همکاری استراتژیک ایرانسل و سوره مهر با شرکت «تامین محتوای نگین» که سازنده نرمافزار «فراکتاب» بوده است، بگذریم. فراکتاب نام جدید آوابوک است. آوابوکی که چند سال پیش برای اولین بار در نمایشگاه رسانههای دیجیتال خود را به مخاطبان معرفی کرد.
به گفته وبسایت این شرکت، «تامین محتوای نگین» مجری فنی و تامین کننده محتوای کتابخوان دیجیتال ایرانسل و کتابخوان فراکتاب و نرمافزار کتابخوان سورهمهر است. سورهمهر نیز از طرف این شرکت توانسته است که به نرمافزاری مشابه برای ارائه آثار خود به شکل اختصاصی دست پیدا کند.
با توجه به اعلام وبسایت شرکت «تامین محتوای نگین» این شرکت با 115 مالک محتوا، 1443 محتوا و اثر با حدود 57096 کاربر و میزان دانلود 43921 عدد از این نرمافزار، یکی از فعالان این عرصه است.
در این مجموعه از دریافت محتوا تا ارائه محتوا به مخاطب 6 مرحله وجود دارد که شامل بررسی تفاهم نامه، تنظیم و ارسال تفاهم نامه، ارائه محتوا، تبدیل محتوا، تایید محتوا و عرضه محتوا است که البته میشود گفت که این روشی مشابه در تمام نرمافزارهای موجود در این عرصه است.
این شرکت برای ارائه محتوا به مخاطب در کتابخوان دیجیتال فراکتاب و کتابخوان دیجیتال ایرانسل از پسوندهای اختصاصی همان مجموعهها استفاده میکند. البته نرمافزار کتابخوان سوره مهر هم در این مجموعه با پسوند اختصاصی خود فقط به ارائه کتابهای منتشر شده توسط انتشارات سورهمهر میپردازد.
امین نادری، مسئول بخش سوره مهر الکترونیک حوزه هنری، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با اشاره به اینکه ما تلاش کردهایم که از هر موقعیتی برای ارائه آثار انتشارات در بین برنامههای مختلف استفاده کنیم، گفت: ما در هر جایی که دیدیم مخاطبهای خاص خود را دارد در آن برنامهها نیز فعال شدیم و با آنها همکاری استراتژیک خود را آغاز کردهایم.
وی افزود: بر اساس تلاش ما از نمایشگاه سال 92 تا پایان امسال توانستهایم که 600 عنوان از کتابهای خودمان را به شکل الکترونیک عرضه کنیم و برای مثال از نرمافزار عرضه اپلیکیشنهای آندروید پارسهاب نیز برای ارائه آثار خودمان استفاده کردیم. کتابهایی که با ایجاد امکان خوانش کتاب توسط نرمافزار عرضه شده به شکل صوتی نیز به مخاطبان ارائه شده است.
به گفته نادری یکی از مزیتهای فراکتاب و نرمافزارهای مشابه آن همراه کردن صوت با متن است. به این ترتیب که شما میتوانید هر جای کتابی را که دوست دارید، بهصورت صوتی بشنوید تا کمی به چشمهایتان استراحت دهید.
معرفی طاقچه ,فیدیبو و خط
طاقچه:
(http://taaghche.ir)
آبان ماه امسال بود که کتابفروشی اینترنتی «طاقچه» به جمع دیگر سامانههای فروش قانونی کتابهای الکترونیک ایرانی پیوست.
محمد صدوقی مدیر پروژه «طاقچه» در شرکت «خدمات هوشمند حصین همراه پردیس» پیش از این گفته بود: این نرمافزار با توافق حاصل شده با برخی از ناشران به عنوان صاحبان اثر، نسخهای از فایل کتاب آنها را با فرمتهای pdf و epub تولید و برای استفاده عمومی در این سامانه به فروش میرساند.
به گفته صدوقی آثار ارائه شده در این نرمافزار قابلیت کپی شدن و نیز ارسال به غیر را دارا نیستند و فقط در داخل این نرمافزار و با نام کاربری اختصاصی افراد قابل مطالعه خواهند بود. قیمت اعلام شده برای هر کتاب در این فروشگاه مجازی بر پایه قیمتی است که ناشر و مدیران این فروشگاه بر روی آن توافق کردهاند که به دلیل حذف موضوع چاپ از فرآیند تولید کتاب بسیار پایین تر از قیمت نسخه چاپی آن خواهد بود.
قرار بر این است که نرمافزار طاقچه در ابتدای فعالیت خود بر روی مطلب خاصی تمرکز نداشته باشد و تمامی آثار ناشران علاقهمند را عرضه کند اما در دراز مدت تمرکز آنها بر ارائه کتابهای دانشگاهی خواهد بود.
فرزان فلاحت، یکی از اعضای تیم فنی و اجرایی نرمافزار طاقچه در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با اشاره به اینکه تجربه نرمافزار مایکت این فضا را برای آن شرکت فراهم آورده است که بتوانند به خوبی از نرمافزار کتابخوان خود نیز بهرهبرداری کنند، افزود: ما همواره بر روی این نرمافزار گروههایی را برای تست این نرمافزار قرار میدهیم که ایرادهای احتمالی آن را برای ما کشف کنند.
وی افزود: تلاش ما آن است که تا پیش از عید به 700 عدد اثر در این نرمافزار برسیم که این اثرها شامل فایلهای epub و pdf با امنیت بالا خواهد بود.
فلاحت در پاسخ به سوالی مبنی بر سخت بودن مطالعه فایلهای PDF در دستگاههایی با صفحه نمایش کوچک گفت: این نرمافزار فضایی را فراهم آورده است که با استفاده از Smart Zoom مشاهده راحت اینگونه فایلها برای مخاطب شکل بگیرد.
این عضو تیم فنی و اجرایی نرم افزار طاقچه با اشاره به امنیت بالای نرمافزار طاقچه گفت: منبع و سورس این برنامه اختصاصی است و به دلیل تجارب شرکت در عرصه امنیت نرمافزاری و شبکههای مجازی و بانکی قطعا تلاش برای هک این نرمافزار هزینه زمانی و مالی بسیار سنگینی را برای کسانی که بخواهند این نرمافزار را هک کنند، خواهد داشت. همچنین این برنامه تلاش کرده است که با بهینه سازی فونت نازنین به خوانش بهتر کتاب ها نیز کمک کرده باشد.
فیدیبو:
(http://fidibo.com)
نرمافزار فیدیبو کار خود را با حضور و رونمایی وزیر ارشاد از این نرمافزار در 11 اسفند 92 با حضور برخی از مسئولان فرهنگی و اهالی نشر آغاز کرد. به گفته مسئولان این مجموعه، فیدیبو اولین سامانه multi-platform تولید و توزیع کتاب الکترونیک در خاورمیانه است که مبتنی بر استانداردهای جهانی صنعت نشر و با رعایت کامل قانون جهانی کپی رایت طراحی و اجرا شده است.
این مجموعه با پشتیبانی مهدی فیروزان، مدیر عامل شهر کتاب حدودا 4 سال پیش و با شعار «مطالعه آزاد برای همه، همه وقت، همه جا» فعالیت اولیه خود را آغاز کرد و دو سال بعد در سال 92 به بهرهبرداری رسید و امروز با حدود 3100 اثر و 137 ناشر کار خود را ادامه میدهد.
مجید قاسمی، مدیرعامل فیدیبو در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با اشاره به اینکه تبدیل نسخههای متنی به نسخههای امن قابل استفاده در این مجموعه توسط افراد حاضر در فیدیبو صورت میگیرد، گفت: پیشرفتی که تاکنون فیدیبو به دست آورده است مرهون تبلیغات مردمی است و هیچ تبلیغ دیگری در کار نبوده است چرا که ما بیشتر از همه چیز بدنبال افزایش کیفیت ارائه محصولاتمان به مخاطبان هستیم.
به گفته قاسمی فیدیبو تلاش کرده است که هزینه کتابهای ترجمه شده را نیز به انتشاراتهای اصلی آن مانند “وایلی” و دیگر انتشاراتهای بینالمللی بپردازد و همچنین تلاش کند که در آینده نیز بتواند کتابهای این انتشاراتها را به شکل مستقیم و زبان اصلی در کشور عرضه کند.
مدیرعامل فیدیبو افزود: ما همواره تلاش کردهایم که با ارائه هر نسخه جدید از نرمافزار فیدیبو آن را در اختیار برخی از مخاطبان خود قرار دهیم که در صورت وجود اشکال یا ایراد نرمافزاری آن را اصلاح کنیم چرا که ما هیچگاه بدنبال رقابت با دیگران و شرکتهای مشابه نبوده و همواره هم به دنبال آن بودهایم که معیار ما دروازهبانی ارتباطات و اطلاعات نباشد و هرآنچه وزارت ارشاد به آن مجوز لازم را میدهد ما تلاش میکنیم تا به بهترین شکل آن را در نرمافزار فیدیبو منتشر کنیم.
بر اساس اطلاعات منتشر شده، فیدیبو تلاش دارد تا با افتتاح دفاتر پشتیبانی و فنی در کشورهای اسپانیا(مورسیا)، لبنان (بیروت) و ایران (تهران) در کوتاهترین زمان ممکن شعار خود را تحقق ببخشد.
نرمافزار خط (خطخوان):
(http://khatkhan.com/)
این نرمافزار که به تازگی به جمع کتابخوانهای الکترونیک پیوسته است با همراهی و پشتیبانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی کار خود را آغاز کرده و با طراحیای متفاوت نسبت به دیگر نرمافزارها خود را نمایش داده است. شنیدهها حاکی از آن است که قرار است تا مدتی دیگر رونمایی بزرگی برای این نرمافزار برگزار شود.
به گفته وبسایت این نرمافزار جدید، «گروه راهبردی خاک» وظیفه آمادهسازی و برنامهنویسی این محصول را داشته و هماکنون نسخه آزمایشی آن به نام «خط» را تهیه و تولید کرده است. گروه خاک تاکنون محصولاتی را مانند نرمافزار «نبض کتاب»، «خط» و برخی دیگر از برنامهها و وبسایتها را ایجاد کرده است.
به نظر میرسد با توجه به قدرت و دسترسی بالای مجمع ناشران انقلاب اسلامی، بانک کتاب «خط» از دیگر نرمافزارهای کتابخوان گستردهتر به نظر برسد و بازار خوب و جدیدی را برای ناشران عضو این مجمع و همین طور دسترسی راحتتری برای خوانندگان آنان فراهم آورد.
نرمافزار کتابراه:
(http://www.ketabrah.ir)
این نرمافزار هم یکی دیگر از نرمافزارهای این عرصه است که به گفته برخی از فعالان این عرصه مدتی است کار خود را هر چند محدود اما آرام آرام و بی سر و صدا آغاز کرده است. این نرمافزار تلاش دارد که ضمن ارائه کتابهای انتشاراتهای مختلف به ارائه و امضای قرارداد غیر انحصاری با انتشاراتها بپردازد و این یعنی آنها میتوانند آثار خود را در دیگر پلتفرمهای نشر الکترونیک نیز عرضه کنند.
کتابراه هم مانند بسیاری دیگر از این نرمافزارها سهمی 70 درصدی برای صاحب اثر از فروش کتابها در نظر گرفته است و تلاش میکند به طور ماهیانه به تسویه حساب با انتشاراتها بپردازد. به شکلی که درصد سهم صاحب اثر از فروش کتاب در پایان هر ماه و بر اساس گزارشات آنلاین پنلکاربری محاسبه و ظرف مدت حداکثر 15 روز به شماره حساب اعلام شده از جانب صاحب اثر پرداخت میشود.
حالا نوبت مخاطب است که در میان این جمع برنامههای کتابخوان، برنامه مورد نظر خود را انتخاب کرده، دریافت و نصب کند و بعد از آن کتاب مورد علاقه خود را از آن خرید کرده تا در کنار وقتهای آزادی که بر روی تبلتها و گوشیها بدست میآید، آن وقت را به کتاب اختصاص دهد و لذت کتابخوانی دیجیتال فارسی را هم تجربه کند.
انتشارات سوره مهر فهرست پرمخاطبترین آثار خود در سال 93 را اعلام کرد. در این فهرست مطابق سالهای گذشته، خاطرات گوی سبقت را از دیگر آثار منتشر شده از این انتشارات ربودهاند. کتابهای منتشر شده در حوزه شعر دیگر عناوین پرمخاطب این انتشارات طی 12 ماه گذشته بودهاند.
اسامی پرفروش ترین کتاب های سال 93 این انتشارات به شرح ذیل است:
«پایی که جا ماند» خاطرات خودنوشت سیدناصر حسینی پور
«لشکر خوبان» خاطرات مهدیقلی رضایی نوشته معصومه سپهری
«ضد» سروده فاضل نظری
سهگانه «اقلیت»، «گریههای امپراتور» و «آنها» اثر فاضل نظری
«نورالدین پسر ایران» خاطرات نورالدین عافی نوشته معصومه سپهری
«فیض بوک» سروده ناصر فیض
«زندان الرشید» خاطرات سردار علی اصغر گرجیزاده نوشته محمدمهدی بهداروند