تبلیغ سبک زندگی غربی همراه با بی توجهی به معیارهای ارزشمند خانوادگی در شبکههای ماهواره ای، باعث تبلیغ اباحه گرایی در بین مخاطبان شده است.
در حالی که نتیجه پژوهشها نشان میدهد ۱۷ درصد از طلاقها ناشی از تأثیر تماشای شبکههای ماهواره ای است اما همچنان راهکار مسئولان برای کاهش آثار سوء ماهوارهها برخورد سلبی با این ابزار ارتباطی است. عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور در حاشیه یک برنامه خبری در پاسخ به سؤال خراسان مبنی بر این که با توجه به هشدارهای کارشناسان نسبت به تأثیر تماشای برنامههای ماهواره در تغییر سبک زندگی و بروز آسیبهایی چون افزایش طلاق آیا برخورد سلبی با این شبکهها را مؤثر می دانید، گفت: برخورد سلبی با این گونه امور غیرقانونی بر عهده دستگاههای اجرایی و نیروی انتظامی گذاشته شده است که این اتفاق با حداقل آسیب ، در حد تذکر دادن و جمع آوری آنتنهای ماهوارهای توسط خود مردم انجام میشود.
به گفته رئیس هیئت مدیره بنیاد صیانت از نهاد خانواده قوه قضاییه و مدیر گروه پژوهش بنیاد علوم رفتاری، نتایج پژوهشی که از ابتدای سال ۹۲ تا پایان سال ۹۳ در گروه اجتماعی بنیاد امور خانواده پژوهشی درباره تأثیر شبکههای ماهواره ای بر خانواده آغاز شده است، نشان میدهد ۱۷ درصد طلاقها تحت تأثیر شبکههای ماهوارهای صورت گرفته است. مجید ابهری در گفت و گو با خراسان گفت: این رقم بر اساس یافتههای تحقیق و دلایل اظهار شده توسط بعضی از زوجینی به دست آمده است که بیننده شبکههای ماهوارهای بودهاند. به نحوی که به دقت میتوان تأثیر ماهوارهها را بر روابط زناشویی دریافت.
وی افزود: زشتی زدایی از روابط نامشروع ، توسعه روابط فرا زناشویی، حرمت شکنی، کمرنگ شدن جایگاه خانواده و در یک جمله تغییر سبک زندگی و انحراف آن از زندگی اسلامی و ایرانی در اثر تماشای شبکههای ماهواره ای بوده است. علاوه بر آن ایجاد اعتیاد به این برنامهها، اتلاف وقت، کاهش روابط گفتاری بین اعضای خانواده که گاه یک سریال تا ۳۰۰ قسمت یا بیش از آن ادامه دارد وهر شب مخاطب را پای ماهواره میکشاند، از دیگر پیامدهای سریالهای ماهوارهای است. وی افزود: در ۹۵ درصد از سریالهای ماهواره ای روابط فرازناشویی تبلیغ میشود و زنان شوهردار و مردان متأهل بدون هیچ گونه محدودیت به دنبال روابط نامتعارف هستند، و جایگاه خانواده به عنوان هسته اصلی جامعه، پایین میآید و بی ارزش میشود.
مدیر گروه پژوهش بنیاد علوم رفتاری با بیان این که جامعه آماری این تحقیق ۸ هزار و ۴۵۰ جوان در گروه سنی ۱۵ تا ۲۸ سال بوده است، اظهار کرد: با توجه به مناطق جغرافیایی این پژوهش در شهرهای تهران، اصفهان، رشت، شیراز و زنجان مشخص شد که برخوردهای سلبی که طی ده سال گذشته صورت گرفته، تاثیری در منصرف کردن مخاطبان از تماشای ماهواره نداشته است و نزدیکی فرهنگی کشورهای تهیه کننده، اشتراک باورهای دینی بین آنها و جامعه ما و شباهتهای اخلاقی در بیشتر سریالها، در کنار مخاطب سنجی و ارزیابی سلیقه مخاطبان و بهره بردن از مناظر طبیعی از عوامل جذب تماشاگران بوده است.
ابهری با بیان این که تبلیغ سبک زندگی غربی همراه با بی توجهی به معیارهای ارزشمند خانوادگی در شبکههای ماهواره ای، باعث تبلیغ اباحه گرایی در بین مخاطبان شده است گفت: ایجاد شبکههای کابلی و خصوصی و ایجاد رقابت بین تولیدکنندگان محصولات فرهنگی و صداو سیما و دست اندرکاران سینما و تجدید نظر در مخاطب شناسی و سلیقه سنجی مخاطبان، میتواند عاملی مؤثر در جذب مخاطبان برای برنامههای داخلی باشد
سبک زندگی و رسانه از نگاه استاد رائفی پور _ قسمت اول
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود ویدیو ؛ قسمت اول
ناراحتی از چیست!؟ از اینکه درست زمانی که داشتند جا میانداختند که مسیر انقلاب از کاخ کدخدا میگذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستانی بسته به وسط میدان بهارستان تهران رساندهاند تا بگویند، «این سند جنایت کدخداست»!/ یکبار دستان غواصها را بستند تا در رملهای امالرصاص مدفونشان کنند، تا شاید مانع شوند از پیامی که از راه کربلا به سمت قدس میبردند ولی امروز ظهور کردهاند، تا پیامشان را بیاورند، امروز شما دهانشان را نبدنید، تا پیامشان را بشنوید..
غواصها ظهور کردهاند، هیچ کس نمیتواند این را انکار کند. بچههای تفحص هم این را همان اول گفتند؛ اینکه بارها شده شهدا را دسته جمعی پیدا کنند، اما یافتن این تعداد شهید غواص در یک منطقه و همزمان، کم سابقه است.
مثل اینکه نفس گرفته باشند، به زیر آبهای اروند رفته باشند و نفسها را حبس کرده باشند تا در روزش و زمانش و «لحظه حساسش» به روی آب بیاییند و پیامی را که با آن نفس سالهای جنگ و جبهه در سینه حبس کرده بودند، طوری فریاد بزنند که همه بشنوند، همه دنیا.
اما انگار «پیامی که آوردهاند..» چندان هم به دل برخی ننشسته باشد، عصبانی شدهاند. اگر هم به روی خود نیاورده باشند، به زبان آوردهاند، حتی اگر شده برای دل خودشان که بعد از ۳۰ سال چرا امروز!؟ چرا سال گذشته نه!؟ چرا دو سال پیش نیامدید!؟ و چرا در این «لحظات حساس»!؟
و همه حرف و دعوا و دلخوری و غر و لند برای همین است که اصلاً چه کسی گفته «پیامی آوردهاند..» برای این «لحظات حساس» و اصلاً چرا مردم از آب بیرون آمدن غواصها را یک «بشارت» گرفتهاند برای این «لحظات نیاز».
درست در زمانی که به مدد یک خیمه شب بازی شب انتخاباتی، صحنهای را چیدهاند تا به دروغ به همه بگویند، تصمیم گرفتهایم مسیرمان را عوض کنیم و از قطار انقلاب پیاده شویم تا با کدخدا پیاده روی کنیم و دقیقاً در هنگامی که از نان شبمان گرفته تا آب خوردنمان را از صدقه سر لطف کدخدا تبلیغ کردهایم، و در همین دم آخر که همه چیز برای نوشتن و امضاء کردن و کف زدن مهیا شده است، در این «لحظه حساس» چه موقع آمدن بود!؟ چه موقع ظهور کردن بود!؟ چه موقع «پیام آوردن» بود و چه موقع بشارت دادن و گرفتن!؟
و اصلاً همه حرف همین است. غواصها برای به رخ کشیدن مهارت خود در نفس گیری که به زیر آب نرفتند، غواصها نفس گرفتند و به زیر آب رفتند تا کسی نتواند نفس انقلاب را بگیرد و حالا به روی آب آمدهاند تا همین را بگویند و فریاد بزنند.
و اتفاقا غواصها با دستهایی که ناخدای جنگ هشت ساله با گرای کدخدا آنها را بست به روی آب آمدهاند تا بگویند، کدخدا همان کدخداست و کارش همان دست بستن، خواه دست یک غواص در ام الرصاص و العماره،خواه دستان یک ملت در تحریم و پای میز مذاکره.
میگویند تشییع شهدا شده است میتینگ سیاسی! مگر انتظاری و قراری غیر از این بود. اصلا انقلاب اسلامی ما همه اش میتینگ سیاسی است. سالهاست خمینی کبیر یک میتینگ سیاسی بزرگ براه انداخته است از اهل حق در برابر طاغوت و اهل باطل.
انقلاب که هیچ، هیات و روضههای ما هم میتینگ سیاسی است. میتینگ سیاسی یاران قرن پانزدهمی سیدالشهداء علیهالسلام برای یاری امام در برابر یزید و یزدی و بوسفیان و سفیانی. سالها و قرنهاست که هیاتیها برای یاری امامشان میتینگ سیاسی برگزار میکنند و هفتگی و ماهانه و سالانه، نقش و جایگاه خود را در لشکر امامشان با گریه تمرین میکنند تا مبادا در «لحظه حساس» از یاریش باز بمانند.
سالها و قرنهاست که در میتینگهای سیاسیاشان منتظر رسیدن کربلا و عاشورای خود هستند که فرمود: « هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار میکشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد.»
این را درست گفتنهاند؛ تشییع شهدا تبدیل شده است به یک میتینگ سیاسی ولی این را شاید خجالت کشیدند بگویند که این متینگ سیاسی را خود شهدا براه انداختند با «ظهور در لحظه حساس».
ناراحتی از چیست!؟ از اینکه درست زمانی که داشتند جا میانداختند که مسیر انقلاب از کاخ کدخدا میگذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستانی بسته به وسط میدان بهارستان تهران رساندهاند تا بگویند، «این سند جنایت کدخداست»!
حتماً ناراحتی دارد که یکی دو سال تلاش کنی به همه بگویی مردم من برای یک دبه آب و مقداری نان حاضرند در صف سبد کالای درب منزل کدخدا صف بکشند، و ناگاه ۱۷۵ غواص با میلیونها نفر از مردم، پشت به آب و اروند و کدخدا؛ به وسط شهر بیایند تا بگویند «بشارت شما را در این لحظه حساس» گرفتیم، همان بشارتی که میگفت «هیهات منا الذله»
شهدا برای انقلاب رفتند و جان دادند، و امروز برای انقلاب بازگشتهاند، تا در تشییع پیکرهایشان میتینگ سیاسی راه بیاندازند علیه کدخدا و هر چه کدخدا صفت است و مردم هم نشان دادند از چپ گرفته تا راست، استخوان پوسیده غواصهایشان را ترجیح میدهند به هر چه کدخدا و کدخدا صفت است و شاید همین بود که کدخدا دوستان و کدخدا صفتان، بهتر دیدند که نیایند در میتینگ سیاسی شهدای غواص.
یکبار دستان غواصها را بستند تا در رملهای امالرصاص مدفونشان کنند، تا شاید مانع شوند از پیامی که از راه کربلا به سمت قدس می بردند ولی امروز ظهور کردهاند، تا پیامشان را بیاورند، امروز شما دهانشان را نبدنید، تا پیامشان را بشنوید..
قسمت هشتاد و یکم مجموعه طنز سیاسی اجتماعی دکتر سلام منتشر شد
قسمت ۸۱ مجموعه دکتر سلام با عنوان تحریمیم میفهمی؟ نام گذاری شده است. در این قسمت بر و بچههای دکتر سلام پروندههای ویژهای را مورد برسی قرار دادهاند که تا امروز مورد بررسی قرار نگرفته بود
طنز سیاسی « دکتر سلام » قسمت هشتاد کاری از خبرگزاری دانشجو دانلود دکتر سلام 81 طنز سیاسی « دکتر سلام » دانلود دکتر سلام 81 کاری از خبرگزاری دانشجو
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود دکتر سلام 81
وجه تمایز فرشته و آدمی، غیر فطرت و اختیار، دو بال است. بالهایی که آن روز قرار شد با دستان بسته، مریدان خمینی (ره) را به عرش برسانند.
همه آنهایی که در ماههای آذر و دی در جنوب بودهاند، میدانند که چه سرمای استخوانسوزی دارد؛ چه برسد به آموزش غواصی و شنا در آن.
میگویند غوغا، در عمق اروند است. شنیدهام جریان اروند، جریان صاف و آرام است، اما در عمق آن غوغایی به پاست و خروش و طغیان واقعی رودخانه زیر آب است. به طوری که اگر لنگر کشتی که در اروند لنگر میاندازد ضعیف باشد جریان رود، کشتی یا یدککش را از لنگر جدا میکند و با خود میبرد.
اینجاست که میفهمم چرا غواصان کارکشته زمان جنگ با شنیدن نام اروند، هوایی میشدند و تمام سختی عبور از این رودخانه را که حتی عراقیها تصور نمیکردند کسی بتواند از آن عبور کند، به جان میخریدند. برای آنها جنگ دوجانبه بود؛ جنگ با آب و جنگ با دشمن…
[one_half]
توسل، این کلیدواژه کاربردی در عموم عملیاتها و نفوذهای شناسایی، در میان غواصان معنای ویژهای داشت. با استناد به برخی روایات شفاهی بازماندگان آن فرشتگان زمینی، غواصانی که میخواستند از آبهای مواج اروند عبور کنند، به وسیله یک رشته سیم تلفن خود را به همدیگر وصل میکردند تا جریان آب آنها را نبرد و گم نشوند. نفر اولی که در جلوی صف حضور داشت و سیم را به دور خودش میبست، چند متری سیم اضافه با سر آزاد در جلوی او قرار داشت که وقتی میپرسیدند این سیمهای اضافه در جلوی شما برای چیست؟ پاسخ میداد که این چند متر سیمی که در جلوی من میبینید، اضافه نیست؛ بلکه سر آن به دست حضرت زهرا (س) است که ما را هدایت میکنند که به کدام جهت برویم…
[/one_half][one_half_last]
مظلومیت غواص در نبرد، زمانی مشخص میشود که به عنوان یک غواص بدانی پس از کسب مهارتهای لازم شنا در اعماق آب با تجهیزات و ادوات انفرادی، سکوتت باید ورد زبانت باشد! جانپناهی جز امواج سهمگین نداری و دائم در مرز زنده بودن نفس میکشی. همچنین مانند سایر یگانهای رزمی، مشایعت امدادگر با یگان هم در کار نیست. وقتی پذیرفتی، باید پای اعتقاد و ایمانت مردانه دل به دریا بزنی و به سفارش اهل ذکر، انا فتحنا … و وجعلنا بخوانی. یادت باشد، اگر از سر قضا یا به آتش بیهدف دشمن تیری هم خوردی، حق نداری سکوت آب و هور را بشکنی. تو انتخاب کردی صیاد بحر معرفت باشی. در آن لحظات آخر هم باید صبر را برای آب معنا کنی اما باز هم بیصدا… دست آخر به رسم موسی و نیل، با دستان خودت پیکرت را به آب بسپری که او خود رسم بندهپروری داند …
[/one_half_last]
غواصانی که در سردترین فصل سال 65، در آبهای استخوانسوز کارون و با تحمل مشقات فراوان، کمترین امکانات، تحمل سختیها، بیخوابیها و مریضیها، تمرین کرده و آموزش غواصی دیده بودند، حالا باید تمام آن زحمات را به نتیجه میرساندند و خود را مهیای بزرگترین عملیات تاریخ جنگ تا آن روز، مینمودند.
عملیاتی که در میان عوامالناس به عملیات سرنوشت جنگ مشهور شده بود. درست است؛ «عملیات سرنوشت جنگ». مدت 10 ماه تقریباً تمام امکانات اقتصادی، صنعتی، رفاهی، نظامی و… کشور برای تدارک این عملیات بسیج شد. تمام وزارتخانهها و ارگانهای دولتی در تکاپوی تأمین این عملیات بودند. تقریباً تمام مردم ایران.
عملیات کربلای ۴ با یک طرحریزی بسیار گسترده و وسیع انجام گرفت و بر اساس پیشبینیهای به عمل آمده قرار بود هزار و ۵۰۰ گردان بسیجی این عملیات را انجام دهند (حدوداً چهل و پنج هزار نفر) ولی تأمین این نیرو در حد مقدرات کشور نبود.
بنابراین سپاه یکصد هزار نفری محمد (ص) در قالب ۳۰۰ گردان برای عملیات کربلای ۴ تدارک دیده شد. این سپاه در استادیوم یکصد هزار نفری آزادی تهران تجمع باشکوهی انجام داده و برای انجام عملیات به منطقه مورد نظر اعزام شد.
منطقه شرق بصره از مناطقی است که تلاش قابل توجهی از ایران را در طول جنگ به خود معطوف داشته و غالباً در تصرف هدفهای زمینی نیز به موفقیت نرسیده بود. تلاش سپاه پاسداران جهت انجام عملیات کربلای ۴ در چهار قرارگاه نوح، کربلا، قدس و نجف با رمز محمد رسولالله (ص) صورت پذیرفت و یگانهای متعددی از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خطوط مقدم و نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی به پای کار آمدند.
با تبلیغات به عمل آمده، سال ۱۳۶۵، سال سرنوشت برای جنگ منظور شده بود. ولی متاسفانه دشمن با آگاهی از عملیات و پی بردن به طرح و معابر اصلی حمله نیروهای خودی در دو طرف معبر کمعرض آبی «ام الرصاص» که از آن به نام «تنگه عملیات» یاد میشد این معبر را مسدود ساخت.
هر چند عملیات منجر به شکسته شدن خطوط پدافندی مستحکم دشمن شد ولی اجرای انبوه آتش عراق روی نقاط خاص و حساس اروند، سازمان غواصهای خطشکن و قایقسواران را که در مراحل دوم و سوم قرار بود به پای کار بیایند بر هم زد و عملیات را مختل نمود.
نیروهای خط شکن از تنگه عملیات گذشته و در جزیره بلجانیه پیاده شدند. حتی قسمتی از جزایر سهیل و ام الرصاص نیز به تصرف درآمد. ولی ادامه عملیات به دلیل ذکر شده میسر نشد و نیروهای خودی جهت حفظ قوا و جلوگیری از تلفات بیشتر از ادامه نبرد صرفنظر نمودند تا فرصت مناسبتری برای طراحی مجدد به دست بیاید. در این عملیات نیروی زمینی به کار گرفته شده خودی حدوداً به سه برابر نیروی زمینی دشمن بالغ بود.
عملیاتی آبی – خاکی، در مواجهه با دشمنی که از 9 مانع طبیعی و مصنوعی بهره میبرد. حوالی نخلستانهای اطراف اروند، حدفاصل جزیره بلجانیه تا بصره، به منظور تهدید شهر بصره، تصرف ام الرصاص و ابوخضیب و در نهایت تصرف شهر بصره که به فرماندهی و هدایت سپاه پاسداران و مشارکت گردانهای بسیج، در سومین روز از دی سال 65 صورت پذیرفت.
… و عملیات این گونه آغاز شد
شلمچه! اروندرود! جزیره ماهی! جزیره بوارین! پرده سیاه شب کشیده شده بود. آخرین نماز جماعت بود، خیلیها تا ساعتی دیگر به سفر ابدی میرفتند، این را فقط خودشان میدانستند و فرشتههایی که در انتظارشان بودند. همه زار میزدند، گریه عذر تقصیر، عفو و بخشش به درگاه خدا، گریه شوق از توفیق جهاد.
در نزدیکی خط دشمن، غواصان پناه گرفته بودند، آماده دستور و فرمان حمله؛ لحظات سختی بود، همه چشمشان به عقربههای فسفری پرنور ساعتهای غواصی که هر کدامشان به دست داشتند بود؛ لباسهای سیاه غواصی به تن، سلاحها حمایل، نارنجکها و خشابها بسته به فانوسقهها، کولههای موشکهای آرپیجی به پشت، ماسکها به صورت، اشنوگرها به دهان، فینها به پا، بندهای آن محکم، چاقوهای غواصی به ساق پا بسته، سیم خاردار قطعکن، سیمچین، چراغ قوه با انواع شیشههای رنگی برای اعلام خبر، کاتر و فندک؛ هر کدام را به جای خود محکم بسته بودند و آماده حرکت.
سکوت بر شلمچه و اروند حاکم بود؛ فقط صدای خشخش نیزارها و امواج به گوش میرسید. هوا سرد بود، غواصان از سرما میلرزیدند، انگار از انقباض عضلات، لباسهای غواصی هم گشاد شده بودند. اما گریزی نبود، باید بیسر و صدا در ساحل اروند، داخل باتلاقها و لای نیزارها مخفی میماندند تا دستور برسد.
بچهها به حکم دل، به سطح آب اروند که با بازتاب نور ماه، نوربالاها را، هوایی میکرد چشم دوخته بودند و با عقل سر، به مواضع هدف که در عمق چند کیلومتری از ساحل خودی بود فکر میکردند.
دلایل شکست عملیات
فارغ از تحلیل استعداد و آرایش دشمن و علل عدم موفقیت در سپاه اسلام در این عملیات، ظاهراً نیروهای بعثی از زمان عملیات آگاه شده و عملیات لو میرود. اما نه به دست منافقین یا ماهوارهها و آواکسهای آمریکایی، که اینها فقط محل تجمع نیروهای ایرانی را میتوانستند کشف کنند و نه محور عملیات و طرح و برنامه آن را.
دشمن میدانست که بعد از شکسته شدن خطوط پدافندیاش به دست غواصها، نیروهای پیاده با قایق به آن سوی اروند منتقل خواهند شد. و چون از روحیه رزمندگان ما باخبر بود شکسته شدن خط خود را امری اجتنابناپذیر میدانست، اما این را هم میدانست که نیروهای خطشکن فقط به صورت موضعی میتوانند در خطوط نفوذ کنند و بعد از تحلیل نیروی جسمی و تمام شدن مهمات، دیگر کاری از آنها بر نخواهد آمد.
پس به فکر سد کردن نیروهای پشتیبانی افتاد که به طبع اهداف سهلالوصولتری بودند، چون هم بر سطح آب حرکت میکردند و قابل رویت بودند و هم قایق نسبت به نفر در مقابل آتش انبوه آسیبپذیرتر است. توپهای چهارلول پدافند هوایی در ساحل اروند مستقر شدند و آماده بودند برای شکار قایقهای رزمندگان.
گرای تنگه گرفته شده بود و حجم انبوه توپ و خمپاره زمانی سطح آب را پوشش داد. دشمن با تمام تمهیداتی که اندیشیده بود باز هم در هول و هراس بود. رادیو بغداد در پیامی اعلام کرد: «ما میدانیم که شما آماده عملیات هستید، خود را به کشتن ندهید و …»
دقایقی نگذشت؛ به یکباره سکوت مرگبار اروند با سفیر گلولهها در هم شکست. سراسر خط، دشمن از تمام سنگرها سطح آب را زیر آتش گرفت؛ گلوله بود که میآمد، از موشک آرپیجی گرفته تا تیرهای کالیبر 50، تیربارهای گرینوف و کلاش؛ همه فقط سطح آب را میزدند. آنقدر تیرها به هم پیوسته و پرحجم بود که خط آتش تشکیل شده بود؛ حتی با ضدهوایی چهارلول به طرف غواصانی که در آب، بدون هیچ جانپناهی بودند، شلیک میشد.
تیرهای رسام، مثل میلگردهای مذابی که از کوره کارخانه ذوب آهن خارج میشود، به هم وصل بود. اصلاً امکان عبور از لابلای گلولهها نبود؛ گرچه خیلی از تیراندازهای دشمن سطح آب را کور میزدند، اما به یکباره هواپیماها در آسمان پیدا شدند و صدها گلوله منور از روی بصره، دهانه خلیج فارس تا روی خرمشهر ریختند. آسمان پر از منور شد. در طول جنگ، چنین عملیات نورافشانی ندیده بودم. منطقه مثل روز روشن شد. حالا وقتی بود تا تیراندازها، غواصان مظلوم را یکی یکی شکار کنند.
نورافشانی یک عملیات، اینچنین نوبر بود
منطقه مثل روز روشن شد و لحظه سماء مستانه بچهها در اروند فرا رسید…
اما انگار، آب و خاک و باد و آتش، با توپهای چهارلول و سلاحهای منحنیزن، یکدله و همقسم شده بودند تا آزمون نهایی عاشقی را از فرزندان دل به دریازده خمینی (ره) بگیرند.
در آن اوقات سهمگین، دشمن با گراهای گرفته شده از تنگهها، با توپ و خمپاره، قایقهای رزمندگان را و با دوشکا و تیربار، غواصان مظلوم را یک یک شکار میکرد.
عملیات لغو شد. هیچگونه تماسی با غواصان برقرار نبود. چه بر سرشان گذشت، خدا میداند و بس. بچهها در عمق و سطح اروند قتل عام میشدند و هیچ کاری از سایر همرزمان ساخته نبود. دشمن دیوانهوار منطقه را زیر آتش توپخانه و خمپارهاندازها گرفته بود. صدای غرش توپها لحظهای قطع نمیشد، دشمن میخواست از نیروهایی که برای عملیات پای کار آمده بودند، کسی سالم از منطقه خارج نشود.
تا اینکه دستور آمد که هر کس، هر طور و با هر چیزی که میتواند از منطقه خارج شود، وعده ما، مقر گردان در خرمشهر.
مرور تاریخچه کربلای 4 و لو رفتن این عملیات مملو است از انتقادهایی از محورهای مدنظر تهاجم، حجم نیروهای مؤثر عملیاتی و برآورد نامناسب از پتانسیل دفاعی دشمن، همچنین چگونگی مدیریت فرماندهان سپاه وقت و تصمیمات صحیح یا ناصحیح ایشان، همه و همه حواشی واقعه سوم دی 65 است.
مژدهای رسید
اما فارغ از این اوصاف، 28 اردیبهشت جاری مژدهای رسید؛
پیکر 275 شهید از جمله شهدای عامل در عملیات کربلای 4، از مرز شلمچه وارد ایران شد.
نویدی که دهان به دهان و گوش به گوش، مادران گمنام را به معراجهای شهدا میکشاند.
این خبر، ادامه تلخی نیز داشت، در میان این شهدا، 175 شهید غواصاز غواصان کربلای 4، با دستان بسته و بدون هیچ جراحتی، در گور دسته جمعی، که نه، گلزار دسته جمعی یافت شدهاند.
و کسی کی درک خواهد کرد گلایهها که نه، خلوص نجواهای عاشقانه انت المولی و انا العبد ایشان را.
به جرات، هیچ کس تا آن وقت فکرش را هم نمیکرده که، کی و کجا قرار است از میان دو انگشت مولایش، خیلی جاها را ببیند و هم اینکه، کربلای او کجا قرار گرفته است! و یا اینکه حتی قرار است صورت به صورت با خاک، با این طینت وجودی، «عادت آخر» خود را ترک دهد!
اینجا، لفظ جان کندن نامأنوسترین واژه است. آخر، آدمِ شهید در حیاتش هم ترک عادت را سرلوحه عاداتش قرار داده!
اما این عادت آخری، عجیب دلبسته است به جان آدمیزاد، خودش را میخواهد خفه کند، آدم را نه! عقل میگوید هنوز زندهای، بارقه امیدی هست، شاید از راهی که آمدهای به سلامت تن برگردی. اما دل، سکوت اختیار کرده، حیا میکند از اعتذار و ذلت که او عقل معاشش را سه طلاقه نموده است.
این نقل که شهدا در عین وصال، در درجات متفاوتاند سخن گزافی نیست. غواصی که میبایست هم با آب میجنگید هم با دشمن، مقدر شد به شوق دلدار، با دستان بسته و نفسی که هنوز در تن او جاری است، مرگ را به سخره بگیرد. حافظ کجاست که از شمع و گل و پروانه بگوید …
با خود فکر میکنم، این دم آخری، عادت دست و پاگیر تنفس، عجیب خودش را به در و دیوار تن میکوبد، که هان! جان داری و جان شیرین خوش است.
تا به وسوسه دو، سه روزی خور و خواب و شهوت، از مرید 18 ساله خمینی (ره) پردهدری کند!
که حفظ جان را اهم واجبات بشمرد! و پشیمان شود از کرده خود، که خاک بر دهانم الموت لخم… بگوید! شاید به جوانیاش رحم شود.
قدری صبر کن!
آیهای از خاطرم گذشت،
[box type=”note” align=”” class=”” width=””]
…وَتُکلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کانُوا یکسِبُونَ (1) …دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کردهاند گواهی دهد.
[/box]
به مصداق این آیه، حالا که قرار است شهادت دهند دستها و پاها،
دستها و پاهایی که به قبول زحمت کابل، سیم، بند پوتین و هرچه دم دست بوده، حالا به ظاهر ساکتاند …
نه، دیگر برای شک دیر است.
به قول عزیزی، آدم از خودش خجالت بکشد بهتر از این است که از دیگران خجالت بکشد.
حالا که فرشتهها، چشم به رفت و برگشت نفسهایمان دارند و قرار است خوبترها را جاهای خوبتر ببرند، کسی به دیگری هم نگاه نمیکند، اگرچه چشمها بسته است. هرکس به سهم خود قانع است، تیر، تیغ، آب، شایدم … خاک.
آقا این دقایق آخر، از همه آن 17-18 سال عمرش دیرتر میگذرد، مثل همین چند خط!
انگار این حرملههای بعثی پایشان را روی عقربههای ساعت گذاشتهاند، نه میگذرد، نه نمیگذرد. این وقتها که سر شیطان، برای القای یأس در دل بچهها شلوغ میشود، فقط ایمان به کار آدم میآید. دیگر، فکر کردن به چشمهای منتظر مادرانهای که چشم به راه برگشتت دارند یا حتی، آدرنالینی که از شدت ترشح در خون، میرود از گوشهایت فواره کند، خیلی مهم نیست.
یک حدیث: حُسنُ ظَنَ باللهِ ان لاتَرِجو الا الله…(2) گمان نیک به خداوند آن است که جز به او امیدوار نباشی…
برای امیدوار به رحمتت، که قرار است چشمش به هنگام مرگ به جمال آل کساء (علیهم السلام) روشن شود و همین طور که خاک بر سر و صورتش میریزند، همانند بوییدن گلی خوشبوی به لقایت برسد، مرگ آنقدرها هم ترسناک نیست.
شهید عزیز؛ هنوز هم به اطمینان میدانم که نام تو در هیچ یادواره و بزرگداشتی نمیگنجد و هم هیچ کتابی. تو را باید با خودت شناخت، تو را باید با خود خود گمنامی شناخت. شاید هم با اروند و نهرخین! که صبر را برایشان معنا کردی. آری برای از تو نوشتن غیر از کاغذ و قلم، نظر رحمتتان لازم است که فقط کاغذ سیاه نشود.
کربلای بیمنتهای 4 گذشت و کربلای 175 غواص بحر عرفان خمینی (ره) نه در اروند و دجله، که امروز بر سر دستان من و شما رقم خواهد خورد.
آری اعتراف میکنم غواص شهید، که دست دلم سوخت از روایت شبهای ظلمانی کربلای 4. اگرچه نام تو در میان نیست اما ولاتحسبن الذین قتلوا…، که زندهتر از منی.
برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ روی آنها کلیک کنید
نکته شماره پنج : ۵- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند
به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.
می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.
نکته شماره هفتم : ۷- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.(ر.ک: آشنایی فرزندان با حجاب در ۷ حرکت!)
جشن تکلیف دانش آموزان دختر مدارس اهر اردیبهشت ماه در مسجد شیخ عماد برگزار شد.
برای دریافت نسخه بزرگ و کیفیت عالی روی تصویر بالا کلیک کنید
مدتها در انتظار این مهمانی بود. عزیزترین فرد زندگیاش بعد از خیلی وقت، جمعه ظهر به دیدارش میآمد. اصلاً در پوست خودش نمیگنجید. جمعه، صبح خیلی زود از خواب بیدار شد. نگاهی به ساعت گوشه تختش انداخت و ساعتها و دقایق مانده تا لحظه دیدار را حساب کرد. لبهٔ تخت، خیره به ساعت کارهای مانده را در ذهن مرور میکرد. با خودش بلند گفت آخ که چقدر کار نکرده دارم و خیلی سریع از جایش بلند شد. دیروز خانه را جارو زده و مرتب کرده بود، اما انگار هنوز خیلی کثیف و نا مرتب بود. از این همه کثیفی کلافه شد! دستی به شیشهٔ تلوزیون کشید، گرد و غبار نداشته را نظاره کرد. یک به یک کارها را انجام میداد، پختن غذا و نظافت خانه، گلدانهای شمعدانی را گذاشت روی پلههای راه پله، دستهٔ گل نرگسی را که روز قبل، از دست فروش جلوی مترو خریداری کرده بود، بویید و گذاشت روی میز پذیرایی. نگاهی به خانه انداخت، خیالش راحت شد که همهٔ کارها انجام شدهاند.
نشت روی کاناپه. لحظه ای استراحت کرد و یادش افتاد که خودش مانده است. هنوز آماده پذیرایی از میهمان نبود. به سمت اتاقش رفت تا آخرین نقص را هم برطرف کند. روی کاناپه نشسته بود، خیره به ساعت جاگرفته روی دیوار روبرو. چرخش عقربهٔ ساعت را نگاه میکرد و به صدای تیک تاکش گوش میداد. چشم براه شنیدن صدای زنگ خانه بود تا به استقبال عزیزش برود. عقربهٔ کوچک ساعت، یک دور کامل زد و دقایقی از ظهر گذشت. اما خبری نشد. کم کم شوق دیدار جایش را به دلشوره داد. بلند شد و شروع کرد به قدم زدن، یک لحظه کنار پنجره میرفت و نگاهی به کوچه میانداخت، یک لحظه به طرف در میآمد و لحظه شماری میکرد برای شنیدن صدای زنگ تا بلافاصله در را باز کند. حالش دست خودش نبود، مثل مرغ سرکنده درون خانه میچرخید. یادش آمد که با او تماس بگیرد. تلفن را برداشت و شماره گرفت، دستگاه مورد نظر خاموش میباشد. حالش خراب تر شد، فکرهای نامربوط به سراغش آمده بودند، یعنی چه شده؟ الان کجاست؟ نکند بلایی سرش آمده، سالم است؟ حالش خوب است؟ دوباره و چند باره شماره را گرفت، ولی فقط صدای ضبط شدهٔ اپراتور را میشنید. به فکرش زد که خودش به دنبالش برود، اما کجا؟
از خانه خارج شد. بی هدف کوچههای اطراف را میگشت، میدانست که اینجا نیست، ولی راه دیگری بلد نبود. بعد از ساعتی جستجو، به خانه برگشت. بوی سوختگی تمام خانه را گرفته بود. آنقدر از خود، بی خود شده بود که اصلاً فراموش کرده بود غذایی هم روی گاز است. ساعت و نورِ گرفتهٔ خورشیدِ بیرون نشان میداد که غروب است. حالت دلگیری بود. لحظه ای فکر و خیال امانش نمیداد. دنبال راه چاره ای برای مشغول شدن میگشت که کنترل تلوزیون را روی میز دید. کنترل را در دست گرفت و تلوزیون را روشن کرد. هنوز صدای مجری برنامهٔ زندهٔ آن به گوشش نرسیده بود که صدای زنگ تلفن بلند شد. از جایش پرید و به سمت تلفن رفت. شماره آشنا بود، همان فردی بود که ساعتها انتظارش را میکشید. با صدای بریده و نفس نفس زنان شروع به صحبت کرد. اشک در چشمانش حلقه زده و بغض راه صدا را بسته بود، فهمید که مشکلی پیش آمده. دیدار به روز دیگری موکول شد. تلفن که قطع شد، تازه صدای تلوزیون در گوشش زنده شد، کارشناس برنامه مشغول ذکر حالات منتظران واقعی بود. ساعت، غروب جمعه را نشان میداد.
ببینید عزیزان یکی از کارهایی که من درخواست میکنم حتما انجام بدین و تمام کسانی که سخنرانی بنده رو میشنون، عاجزانه ازتون میخوام، پای شما رو میبوسم دست شما رو میبوسم این احیای نیمه شعبان رو جدی بگیرید.
من خدمت مراجع رسیدم، خدمت علمای اخلاق بزرگ تهران رسیدم ازشون اجازه دارم. این احیا برای ظهوره، یعنی چی؟ ما روایت داریم که بنی اسرائیل با ندبه و گریه 170 سال بیش از یک سوم دوران غیبت ولی معصومشون رو خدا بخشید. چیکار باید بشه تو این احیا؟ تو این احیا بحث سر اینه فقط 2 نکته. چیز دیگه رو داخل نکنید.
گریه کنیم و استغفار بطلبیم از گناهان خودمون که مانع اصلی ظهوره.
فقط از خدا یه چیزو بخوایم: چی؟ فقط ظهور. اون شب مال تو یا امام زمان.
این حداقل کاریه که ما میتونیم برای امام زمان بکنیم. شب #نیمه_شعبان که همه ولن تو خیابونا ما یه جا جمع میشیم میگیم خدایا غلط کردیم.
من جشنایی که تو خیابون گرفته میشه هم خوب میدونما، منتها بعضیاش ما دیدیم دیگه به گناه کشیده میشه، امام زمان کجا خواسته دختر پسر قاطی باهم برقصن؟ من احساس میکنم بخشی از این کار #شیطان دخیله! دوست داره کوری بخونه برا امام زمان، بگه نگاه کن شب میلاد تو که قراره گردن منو بزنی شیعیان تورو یه کاری کردم رفتم رو مخشون ببین چجوری دارن گناه میکنن!
و در همین شب نیمه شعبان ، هی داره ظهور تو عقب تر میوفته، هر گناهی که صورت میگیره ظهور امام زمان رو عقب میندازه، و هر گناهی که ترک میشه، ظهور امام زمان رو نزدیک میشه، (دل امام زمان خونه خدا شاهده)
به اميد ظهور حضرت حجت كه صدا البته نزديك است.التماس دعاى عهد/ياحق.
#مهم
سین برنامهها و مراسم بعلاوه مساجدی که در شهرها و استانهای مختلف مراسم احیا برگزار میشود در سایت مصاف موجود است
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]مراسم جشن ۲ سالگی مجموعه طنز سیاسی «دکتر سلام» عصر روز پنجشنبه با حضور هزاران دانشجوی دانشگاههای تهران و جمعی از شخصیتها و فعالان سیاسی، فرهنگی و هنری در تالار وزارت کشور برگزار شد. در این مراسم که با استقبال کمنظیر دانشجویان برگزار شد، برنامههای متنوعی به اجرا درآمد که گزارش کامل آن در سه بخش «نکات کلیدی میهمانان جشن » و «ویدیوهای جشن دوسالگی » و «گالری تصاویر جشن دوسالگی دکتر سلام » و « حواشی جشن » در ادامه میآید.همراه بنیانا باشید[/box]
[author title=”غلامعلی حدادعادل نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دومین جشن دکتر سلام، گفت: ” image=”https://bonyana.com/wp-content/uploads/2015/05/139310031716449.jpg”]
من هرچند روزانه در چندین جلسه سخنرانی میکنم، اما عادت به برنامه شاد ندارم. امیدوارم جوانان فضای شاد و فرحبخشی را برای تمامی جامعه ایجاد کنند. زمانی که من در آموزش و پرورش بودم تعدادی از المپیادیها با کسب مقام به کشور بازگشتند.
حاجیبخشی که تصور میکرد ممکن است فضا مکتبی نباشد با تعدادی از همراهان خود به فرودگاه آمد، اما چون تجربه برنامه شادی نداشت همان اشعار غمآلود خود را برای این برنامه تکرار کرد. خنده و گریه دو روی یک سکه هستند که از عمق وجود انسان سرچشمه میگیرند.
طنز خوب با هجو فرق دارد. طنز آزمایشگاه مخاطب است. طنز آزمایشگاه صداقت طنزپرداز است. طنز آزمایشگاه تحمل دولتهاست. متأسفانه عدهای در کشور شوخی را جدی و جدی را شوخی گرفتهاند. طنز میتواند به قدرتها یادآوری کند که هرچند توان انجام هرکاری را دارند، اما مردم هستند و آنها میگویند که خیلی از کارها نباید انجام شود.
طنز میتواند افکار عمومی جامعه را در برابر انحرافات حساس کند. زشتیها را صریح بیان کند و حرفهایی را که اطرافیان مسئولین نمیتوانند به آنها بگویند، بهراحتی منتقل کند. همیشه در بطن شوخی یک مسئله جدی وجود دارد که اگر به عمق آن پی ببریم غمزده خواهیم شد”، اظهار امیدواری کرد که طنز درست در جامعه فراگیر شود. [/author]
[author title=”علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در جشن دوسالگی دکتر سلام طی سخنانی گفت: ” image=”https://bonyana.com/wp-content/uploads/2015/05/139303141532574622919654.jpg”]
من و تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس همچون آقای کوثری و سردار علی فضلی به محضر رهبر انقلاب رفتیم. در جمع 25نفره ما رهبر انقلاب فرمودند که هزاران کتاب نمیتواند گوشهای از واقعیت جنگ را منعکس کند.
قبل از انقلاب کار بسیار ساده بود، در دوران جنگ اوج سختیها را گذراندیم و حتی از حداقلها هم محروم بودیم، اما سختی جنگ در برابر آینده پیشِروی ما هیچ است.
امام خامنهای فرمودند: بهمدد الهی انقلاب به پیروزی نهایی خواهد رسید، هرکس در این مسیر دچار انحراف و خستگی شود بازنده است و بداند بار انقلاب هیچگاه بر زمین نمیماند. [/author]
[author title=”علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در جشن دوسالگی دکتر سلام طی سخنانی گفت: ” image=”https://bonyana.com/wp-content/uploads/2015/05/139306091418225803531884.jpg”]
برخی خاطراتی نقل میکنند که فرسنگها از واقعیت فاصله دارد طنز در تمام زندگی ما وجود دارد، مثلاً خود من چه در زمان نمایندگی مجلس، چه در زمان وزارت و چه وقتی که بهعنوان یک رزمنده در جبههها بودم. در دفاع مقدس طنز جایگاه ویژهای داشت و نشان از روحیه بالای رزمندگان بود، حتی در شب عملیات نیز سخنان طنز میان رزمندگان رد و بدل میشد.
زمانی که رویدادهای انقلاب را میبینیم خدا را شاکریم اما برای کسانی که پا در رکاب امام خمینی(ره) داشتند و جزو ریزشهای انقلاب شدند، اندوهگین میشویم. آنها مثلاً خاطراتی نقل میکنند که فرسنگها از واقعیت فاصله دارد و ما چارهای جز صبر نداریم. امام راحل نیز در سخنان خود از طنز استفاده میکردند، یک بار رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود گفت که اسلام در ایران اجرا نمیشود.
امام خمینی هم در پاسخ فرمودند که گویا رئیس جمهور آمریکا میخواهد بر عروة الوثقی حاشیه بنویسد، یک بار نیز با هیئتی به مسکو رفتیم؛ در آن سفر، وزیر خارجه روسیه به ما شطرنج داد، من گفتم: ایکاش ما هم بازی مار و پله را به آنها میدادیم، چون در ایران مسئولین عادت ندارند خانه به خانه پیش بروند بلکه از نردبان بالا رفته و بهناگاه سقوط میکنند.
امروز جوانان بااستعداد میتوانند از سوژههای بسیار زیادی که مسئولین به آنها میدهند نهایت استفاده را کنند زیرا بهقدری متناقض حرف میزنند که انسان باورش نمیشود. ما مسئولی داریم که دهها بار در مورد فکتشیث حرف زده و حرف خود را نقض کرده است. ما خوشحال هستیم که امروز جوانان بااستعداد طنز را در دست گرفته و باید به درجه حرفهای برسانند. [/author]
[author title=”سیدعزتالله ضرغامی رئیس سابق رسانه ملی در جشن دو سالگی برنامه دکتر سلام گفت: ” image=”https://bonyana.com/wp-content/uploads/2015/05/139311031409189094575014.jpg”]
اعتراف میکنم حرفی بهتر از صداقت نیست. من یک قسمت از مجموعه دکتر سلام را ندیدم اما اعتراف میکنم که کشور ما از نظر طنز ظرفیت بسیار بالایی دارد. وی اضافه کرد: یکی از مسئولین ورزش اوایل انقلاب به من میگفت من نه ورزش را دوست دارم و نه ورزشکار را، اما به من سمت ورزشی دادهاند، این نشان میدهد که کار باید در دست خود مردم باشد.
رئیس سابق رسانه ملی تصریح کرد: کشور ما از نظر ظرفیت طنز و جوک ظرفیت بسیار بالای دارد اما متاسفانه نتوانستیم این ظرفیت را به درستی به کار گیریم. نقد در کشور ما فرهنگسازی نشده و فردی را که میخواستیم نقد کنیم، مورد هجمه قرار دادیم اما باید کار طنز به شکل خودجوش تولید شود. ضرغامی اظهار داشت: ما باید دورههای طنز حرفهای را برگزار کنیم و انحصار طنز را که در دست تعدادی از افراد است، خارج کنیم. وی گفت: من صفحه اینستاگرامی درست کردهام و میخواهم بعضی از حواشی را در آن ثبت کنم.
چند روز پیش عکسی منتشر کردم که سیدهادی خامنهای در آن با من یک شوخی منشوری کرده بود که قابل گفتن نیست، ولی سعی میکنم شوخیهای غیرمنشوری را منتشر کنم. رئیس سابق رسانه ملی اظهار داشت: مسئولینی که میبینید بسیار جدی هستند، در پشت صحنه از روحیه بسیار طنازی برخوردار هستند. ضرغامی در پایان گفت: امیدوارم طنز خودجوش و متکی به تولیدات داخل در کشور بیش از گذشته رواج یابد و مسئولین ازاین امر مهم حمایت کنند. [/author]
[author title=”هادی قاسمی مدیرعامل خبرگزاری دانشجو در جشن ۲ سالگی «دکتر سلام» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد، گفت: ” image=”https://bonyana.com/wp-content/uploads/2015/05/57.jpg”]
اصلیترین سرمایه ما حمایت پرشور مردم است البته ایراداتی را احساس میکنیم ولی برای برطرف کردن آنها تلاش میکنیم. مجموعه دکتر سلام یک مجموعه دانشجویی است که به مسایل اصلی کشور میپردازد و سعی میکند در قالب طنز با نگاه دانشجویی این مسایل را به نقد بکشد.
این مجموعه متعلق به هیچ گروه و جریان خاصی نیست و نگاه ما فقط خط مستقیمی را دنبال میکند که آرمانهای انقلاب را پیگیری کند. در جشن امروز از همه سلایق مختلف شرکت کردند و سعی کردیم از همه جناحها در این برنامه میهمان داشته باشیم. طنز دکتر سلام به مسایل سخت سیاسی با نگاهی طنز میپردازد.
برای این مجموعه فقط پیشرفت کشور مهم است و امکان دارد در مسیر پیشرفت آرمانها، شاخ و برگهای هرزی وجود داشته باشد که دکتر سلام با اره خود این شاخ و برگها را هرس میکند و برایش مهم نیست که این شاخ و برگها چپ باشد یا راست. اگر در مسیر کشور قفلی وجود داشته باشد «دکتر سلام» این قفل را خواهد برید. البته اگر کلید این قفل گم شده باشد. [/author]
عکس های جشن دو سالگی دکتر سلام در تالار وزارت کشور
حاشیههای جشن دو سالگی دکتر سلام/ از پخش کلیپ «پشتم گرمه» تا سلام برادر «صادق»
مجموعه طنز دکتر سلام، دو سالگی خود را در تالار وزارت کشور در حالی جشن گرفت که حضور هزاران دانشجو و شور و نشاط کم نظیر آنان، خبرنگاران رسانه ها را شگفت زده کرده بود.
– در این مراسم چهره های سیاسی، فرهنگی و هنری متعددی حضور داشتند که از جمله می توان به غلامعلی حدادعادل، عزتالله ضرغامی، حسین صفار هرندی، سیدمحمد حسینی، علیرضا زاکانی، حمید رسایی،مسعود ده نمکی، سیدنظامالدین موسوی، ابوالقاسم طالبی، حسن عباسی، سعید قاسمی، محمدرضا اسکندری، رحمت الله حافظی،فاطمه آلیا،محمد ودود حیدری و … اشاره کرد.
-حاضران در تالار وزارت کشور با صدای بلند شعار «مرگ بر آمریکا» را یکصدا فریاد میزدند.
-عدهای از دانشجویان نیز با در دست داشتن دستنوشتههایی مانند مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل کلید حل مشکلات در داخل است، به دشمن اجازه بازرسی از تاسیسات نظامی را نمیدهیم در سالن حضور داشتند و تعدادی از حاضرین نیز قسمتهایی از سخنان اخیر رهبری را در این زمینه روی کاغذ نوشته و در دست داشتند.
-در ادامه این مراسم کلیپ «پشتم گرمه» با حضور خواننده این اثر اجرا شد همچنین خانم آراستهنیا یکی از شاعران طنز، نیز شعر زیبایی را با نام اشتون قرائت کرد.
-کلیپ طنز ضرغامی نام اثری بود که بعد از سخنرانی رئیس سابق صدا و سیما و البته با اجازه از وی پخش شد، این کلیپ شامل اتفاقات جالبی بود که در دوران ریاست ضرغامی در سازمان صدا و سیما رخ داده بود.
-حضور پرشور شرکتکنندگان در این مراسم و بهویژه جوانان به گونهای بود که که عدهای به خاطر نبودن صندلی خالی روی زمین و راهروهای تالار نشسته بودند.
– در زمان حضور همسر شهید رضایینژاد و دختر این شهید بزرگوار و نیز پدر شهید احمدی روشن حاضرین در سالن به طور ایستاده برای مدتی آنها را تشویق کردند.
-از نکات قابل توجه دیگر در این مراسم عدم حضور چهرههای دولتی علیرغم دعوت از آنها بود؛ مجری برنامه با بیان این موضوع که ما از مسئولان و وزرا و معاونین دولت یازدهم دعوت به عمل آوردیم اما آنها در این مراسم به علتهایی همچون حضورشان در سفر شرکت نکردند. البته آقای صادق مشاور رسانهای رئیس جمهور گفت: بگویید برادر صادق سلام رساند.
-یکی از جالبترین بخش های این جشن، حضور نمادین کاراکترهای بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی بر روی سن و بازرسی آنها از پشت صحنه «دکتر سلام» بود. این بازرسان همچنین مجری مراسم و یکی از شخصیت های سیاسی حاضر در جشن را بازرسی بدنی کردند که با واکنش حضار و شعارهای پرشور آنها علیه آمریکا مواجه شد.
-«روحانی دقت کن» هم نوشته روی یکی دیگر از پلاکارتدها بود و حاضرین هم با صدای بلند فریاد زدند روحانی دقت کن.
-کیک دو سالگی مجموعه طنز دکتر سلام نیز بین حاضران پخش شد.
-در پایان مراسم نیز حاضرین در سالن شعارهایی مانند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را سر دادند.
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]مجموعه طنز دکترسلام هر هفته یکشنبه ها در سایت خبرگزاری دانشجو منتشر می شود برای دانلود آرشیو مجموعه طنز دکتر سلام به این لینک مراجعه کنید [/box]
اگر «در حاشیه» تمسخر پزشکان بود، «شمعدونی» تمسخر همه مردم است!
چند روزی که سریال «شمعدونی» رسانه میلی را با حاشیه جدیدی مواجه کرده است! سریال «درحاشیه» باوجود برخی ضعفها، اما حداقل این ویژگی مثبت را داشت که برخی از مسائل و مشکلات مردم در حوزه سلامت را برجسته میکرد. اما مدیران سیما، مجموعهای را جایگزین آن سریال کردند که وضعیتی کاملاً معکوس دارد. چون مجموعه طنز جدید سیما قرار است مردم را با لودگی و سبک مغزی، آن هم با سبکی کاملاً شبهروشنفکرانه سرگرم کند! 😪
اگر «در حاشیه» به تمسخر پزشکان متهم بود، «شمعدونی» سریالی برای توهین به همه مردم و مخاطبان تلویزیون است! حداقل انتظار از یک برنامه کمدی یا طنز این است که درکنار ایجاد لحظاتی بانشاط و مفرح برای جامعه، ارزش افزوده فرهنگی و اجتماعی هم داشته باشد. طنز یعنی طرح موضوعات مهم اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با زبانی ظریف و لطیف و البته گاهی تیز و برنده. اما سریال «شمعدونی» بیشتر به یک نمایش رو حوضی مدرن شباهت دارد تا طنز واقعی! 💩
« #شمعدونی » به سبک کمدیهای هجوآمیز غربی، به نمایش آدمهای پرتوپلایی میپردازد که رفتار و گفتار بلاهتآمیز آنها موقعیت کمدی ایجاد میکند. این سریال، داستان گروهی از آدمها از نسلها و سنین گوناگون است که با هم نسبت خویشاوندی دارند. محور اصلی قصه، دو شخصیت هوشنگ و عطا است که همراه با خانواده و بستگان نزدیکشان اغلب اوقات را با هم میگذرانند و بهطور متناوب دچار اختلاف و تنش میشوند.
البته این درگیری فقط به این دو محدود نیست، بلکه همسر و فرزندانشان هم در اکثر مواقع رفتارهایی پرخاشگرانه و گستاخانه را نسبت به هم بروز میدهند. مشکل اصلی سریال «شمعدونی» هم دقیقاً از آنجا ناشی میشود که معلوم نیست این آدمهایی که این همه با هم تنش دارند، چرا بیشتر لحظات را دور هم میگذرانند. چون معمولاً افراد و خانوادههایی که روابطشان قهرآمیز است گزینه دوری و دوستی را انتخاب میکنند، نه همنشینی دائم را! 🤔
سریال «شمعدونی» به کارگردانی «سروش صحت» تولید شده است. صحت، پیش از این سریالهای «ساختمانپزشکان» و «پژمان» را هم کارگردانی کرده بود. محور اصلی آثار او، طبقه مرفه تهراننشین است. 🤑
یعنی گروهی از مردم تهران که عمدتاً در مناطق شمال شهر زندگی میکنند، تحصیلکرده هستند، از رفاه نسبی برخوردارند و به فرهنگ غربزده متمایلند، اما گفتمان حاکم بر سریال جدید وی به «ساختمان پزشکان» قرابت بیشتری دارد.
در «ساختمان پزشکان» نظریات فروید، مبنی بر زیربنا بودن غرایز نفسانی، عامل شخصیتپردازی قرار داشت. طبق نظرات فروید، همه خصایل نیک و بد انسانها از سائقهای غریزی بر میآیند.
یکی از ابعاد مهم این طرز تفکر نسبت به انسان، طمعورزی و منفعتطلبی است. شبهروشنفکرهایی که تحت تأثیر افکار نظریهپردازانی چون فروید و مارکس قرار دارند، انسان و همه رفتارهای او را در تأمین غرایز خویش خلاصه میکنند و معتقدند همه سعی و تلاش آدمها در این است که به هر ترتیبی شده از دیگران بهرهای ببرند یا به طریقی، سایرین را تیغ بزنند. 👿
در سریال «شمعدونی» هم مانند «ساختمان پزشکان» همه مردم جامعه از هر قشر و طیفی، یا یکدیگر را تحقیر و تخریب میکنند یا به دنبال تدبیری هستند تا از هم سوءاستفاده کنند.
سروشصحت در «شمعدونی» دنیایی فانتزیک را به وجود آورده که در آن مردم نه بهدلیل وابستگیهای عاطفی و یا عقایدی چون صلهرحم یا برای کمک به هم، بلکه برای بهرهبرداری مادی یا تخلیه عقدههای روانی و فخرفروشی، با هم رابطه برقرار میکنند! به همین دلیل هم بخش اعظم فضای این سریال را تضاد و دعوای شخصیتها تشکیل میدهد. 😥
گاه دعوای آنها رنگ و بوی اهانت و پرخاش هم میگیرد. فحاشی و ناسزاگویی، خرد کردن شخصیت و حیثیت یکدیگر، دروغ گفتن و کلاه گذاشتن بر سر هم، محورهای اصلی دراماتیک این سریال است. آنها چنین رفتارهایی را نسبت به نزدیکترینهای خود بروز میدهند. بهکار بردن شوخیهای دوپهلو و دارای مفهوم مستهجن هم روش پیش پاافتاده دیگری در این سریال برای به خنده واداشتن تماشاگر است. 👺
بهطور قطع، رفتارهای به نمایش درآمده در این مجموعه، هیچ شباهت و نسبتی با رفتار اکثر قریب به اتفاق مردم ایران ندارد. اما سؤال این است که چرا مردمی که برای ارزشهای خانوادگی احترام قائل هستند باید چنین اثری را ببینند؟! شاید سازندگان این سریال و مدیران سیما پاسخ دهند که روش «شمعدونی» همان روش مشهور «ادبآموزی از بیادبان» است. 👻
یعنی مردم میتوانند با دیدن بداخلاقی آدمهای این سریال و نتایج بدی که برای آنها به بار میآید، درس عبرت بگیرند و سعی کنند تا برخلاف چنین افرادی عمل کنند، اما همه میدانیم که کارکرد اصلی رسانههای تصویری، ازجمله تلویزیون در تأثیرگذاری بر ناخودآگاه مخاطب است.
این موضوع درباره کودکان و نوجوانان شدیدتر است. با توجه به اینکه مخاطب اصلی سریال «شمعدونی» هم عمدتاً جوانان و نوجوانان هستند، تأثیر این سریال بر ذهن آنها، قبحشکنی رفتارهای غیراخلاقی است. 😭
نکته مهم این است که اغلب شخصیتهای به نمایش درآمده در سریال «شمعدونی» افرادی جذاب و موفق در کار و زندگی خود معرفی میشوند. حال برای بسیاری از کودکان و نوجوانان، این شبهه به وجود میآید که چرا نباید رفتار آنها را الگو قرار دهند؟ 😷
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]مومنین کسانی هستند که در راه خدا مهاجرت و با مال و جان خود جهاد می کنند. “قران کریم”[/box]
هر کدامشان تاریخ مختلفی دارند، از آغاز مهاجرت تا امروز. سالهایی که خاطراتی تلخ و شیرین، دمخور گذشتهاش شده است.
یادگاریهایی قشنگ، اراده قویی انسانهایی از لابلای خاطرات گذشته را یادآورمان شد که یک پارچه به شکرانه برکتی بزرگ به پا خاسته بودند.برکتی به بزرگی انقلاب و سرزمینی اسلامی، که آن را هدیهای از سوی خداوند بزرگ می دانستند، یادگاری هایی که بعد از گذشت سالها از دل مفاتیحها و قرآنهای سرشار از برکت و صندوق های پر از خاطره بیرون آمده است.
سالهای ابتدایی دهه 60 بود که با هدف حفظ اعتقادات دینی و پناه بردن از دشمنان شیطان صفت به سرزمینی اسلامی پناه آوردند.فشارجنگ سختی روزهای مهاجرت را دو برابر میکرد. در شرایطی که کار اوضاع نابسامانی داشت اغلب مهاجران مشغول کارهایی مثل کانالکنی، آجرپزی و گاهی بنایی بودند. ساخت و ساز کساد بود و شاید دو سه روز کار داشتند و بعد تا یکی دو هفته کارشان تعطیل بود. نداشتن کوپن و دفترچه در آن زمان؛ سختی امرار معاش و هزینه خرج و مخارج را بیشتر میکرد.
زنان هم برای کمک به امرار معاش خانواده کارهایی مثل گلیمبافی و سبزیپاککنی و … رادرخانه هایشان انجام میدادند. اما آنچه که برایشان بسیار پراهمیت جلوه میکرد و تحملشان را در برابر سختیها بالا میبرد اعتقادی بود که به خاطرش سالها غربت و سختی را با عشق، به جان خریدند.
و در سرزمین آرمانیاش جنگ اتفاق افتاد. برایمان تعریف میکنند که چگونه در آن سالها به یکباره با واقعیت جنگ روبرو شدند و چگونه جنگ، به خطر افتادن آرمانشهرشان، برای آنها هم تبدیل به مساله حیاتی شد و مهاجرین افغانستانی هم در 8 سال دفاع مقدس سهیم شدند. با افتخار.
هر آنکس که میتوانست به جبهه برود و رو در رو به ستیز با دشمنان بپردازد عازم جبهه میشد. در ماههای اخیر یاد و خاطره 2000 هزار شهید و جانباز افغانستانی برای اولین بار بعد از سالها سکوت در رسانهها به چشم میخورد، اما این همه واقعیت حضور مهاجرین در 8 سال دفاع مقدس نبود. آنانی که دورتر بودند در پشت جبهه ها با کمکهای نقدی و غیر نقدی، با زمزمههای دعا و یاری از خداوند متعال برادرانشان را یاری میکردند.
میگویند که هر بار رادیو حملهای و عملیاتی را اعلام میکرد، زمزمههای دعا برای پیروزی و سلامتی رزمندگان اسلام بر لبانشان جاری میشد وهر بار که شهیدی را میآوردند اشکهای چشمانشان بود که به پیشواز مردان بزرگ خدا می رفت.انچه بیشتر عجیب بود صحبت از دلتنگی برای روزهایی بود که میگفتند: صفا ، صمیمیت و محبت در بین ادمهایش بیشتر موج میزد.
برایمان تعریف میکنند که درآمد زیادی نداشتند، زمان جنگ بود و کار نبود و ساخت و ساز هم که خوابیده بود، اما فکر کمک به جبهههای نبرد اسلام علیه کفر رهایمان نمیکرد:” میدیدیم که ایرانیهایی که در کنار ما زندگی میکنند، برنج و روغن وقند و شکر تهیه میکنند و میبرند و ما مهاجرین که معمولا خودمان هم این موارد را برای امرار معاش خود کمتر داشتیم برای کمک به رزمندگان جبهه های جنگ کمپوت،بسکویت و کیک تهیه میکردیم و میبردیم.
صحبت از روزهایست که در مدارس چرخ خیاطی می گذاشتند و زنان افغانستانی همراه با زنان ایرانی پابه پای هم برای دوختن چادرها و لباسهای رزمندگان تلاش می کردند و یاد آن روزها هنوز هم شوقی عجیبی رادر چشمانشان نمایان می کند.
مهاجران مسلمان افغانستانی علاوه براین فعالیت ها در آن زمان سعی می کردند با تقسیم در امدهای خود بصورت نقدی نیز به پیروزی رزمندگان در جبههها کمک کنند.کمکهای بیچشمداشتی که خیلی از مهاجرین هنوز برای تبرک، رسیدهای آنها را نگه داشتهاند، رسیدهایی که امروز سندهای افتخاری برای نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان هستند.
همانند همین قبضهایی که توسط پدری 80 ساله که چند سالی است دار فانی را وداع گفته به یادگار نزد فرزندانش باقی مانده است و نشان میدهد که شوق سهم داشتن در 8 سال دفاع مقدس، چگونه حتی برای کسانی که توانایی حضور فیزیکی را نداشتهاند نیز وجود داشته است.پدر پیرشان این رسیدها را حفظ کرده بود و نشان کسی نمیداد.
اسامی مختلف از آدمهای مختلف در تاریخهای متفاوت در این برگ ها دیده میشود همه حاکی از ان است که در طی سالهای جنگ مهاجران افغانستانی همراه با برادران ایرانی از هر نهاد و موسسه ای مثل استان قدس, نهضت سواد اموزی ,مساجد و…همدلانه به یاری و همکاری می پرداختند.
شاید خودشان هم خیال نمیکردند، اما رسیدها وبرگههای کمک به جبهههای جنگ، که عدهای از مهاجرین، هنوز تعدادی از آنها را به عنوان یادگاری از روزهای به زعم آنها شیرینتر از امروز نگهداشتهاند، سندهای بزرگی به درازای تاریخ مشترک دو ملت است.
مهاجرین افغانستانی، میگویند زندگیمان از این روزها سختتر بود، وضع مادی و معیشتمان، تنگتر و امیدمان به بهبود شرایط اقتصادی کمتر، اما دلهایمان زندهتر و حال و روزمان بهتر که دوران شیرین آرمانگرایی، ایرانی و افغانستانی نداشت و لقمه نانی بود که با هم میخوردیم و دلمان خوش بود که زیر سایه جمهوری اسلامی نفس میکشیم و همچنان هم به همین امید زندهایم و ماندهایم.
با آغاز ماه پر عید و ماه سرور اهل بیت(علیهم السلام)، مجالس جشن در سراسر کشور برگزار میشود.
[box type=”success” align=”” class=”” width=””]روز گذشته و در شب میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) محمود کریمی مداح محبوب کشور سرودی را بمناسبت این شب و اتفاقات یمن خواند. [/box]
من اویس قرنم دل به دریا میزنم اهل عالم بدونن من هم اهل یمنم
شب میلاد تو غوغا میکنه خدا گره هامونو وا میکنه کویر دلارو دریا میکنه عالمو به نام زهرا میکنه دلم برا حرمت پر میزنه
دنیامون چراغونه لب هامون غزل خونه دل هامون زیر بارونه
من اویس قرنم دل به دریا میزنم اهل عالم بدونن من هم اهل یمنم
حق با عشق تو سرشت یا حسین آب و گلم تا که اسم تو میاد زیر و رو میشه دلم
مسیر هدایتت دلبریه نگین هدایتت حیدریه کار دل ما همین نوکریه نوکری درِ خونت سروریه
جون من فدای تو می میرم برای تو بی تاب کربلای تو
من اویس قرنم دل به دریا میزنم اهل عالم بدونن من هم اهل یمنم
قبیه ام سوی حسین مستم از بوی حسین حاجت من تو بهشت دیدن روی حسین تا تو رو داره دلم غم نداره با تو دل ما چیزی کم نداره دردای ما بی تو مرهم نداره مثل تو دیگه عالم نداره
همزمان با مبعث پیامبر رحمت (ص) مراسم عمامه گذاری حوزه علمیه امام خمینی (ره) با حضور علامه مصباح یزدی و حجت الاسلام والمسلمین صدیقی برگزار شد
محمد تقى مصباح يزدى در سال 1313 هجرى شمسى در شهر كويرى يزد ديده به جهان گشود. وى تحصيلات مقدماتى حوزوى را در يزد به پايان رساند و براى تحصيلات تكميلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشكلات فراوان مالى، بعد از يكسال براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد.
از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شركت و در همين زمان، در درس تفسير قرآن، شفاى ابن سينا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبايى(رحمه الله)كسب فيض كرد. وى حدود پانزده سال در درس فقه آيت الله بهجت مدظلّه العالى شركت داشت. بعد از آن كه دوره درسى ايشان با حضرت امام به علت تبعيد حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقيق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حكومت اسلامى، پرداخت.
وى در مقابله با رژيم معدوم پهلوى نيز حضورى فعّال داشت كه از آن جمله، همكارى با شهيد دكتر بهشتى، شهيد باهنر و حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجانى است و در اين بين، در انتشار دو نشريه با نام هاى “بعثت” و “انتقام” نقش داشت كه تمام امور انتشاراتى اثر دوم نيز به عهده معظّم له بود.
سپس در اداره، مدرسه حقّانى به همراه آيت الله جنتى، شهيد بهشتى و شهيد قدوسى فعّاليّت داشت و حدود ده سال در آن مكان به تدريس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شكوه مند اسلامى با حمايت و ترغيب امام خمينى (قدس سره)، چندين دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى كرد كه از مهم ترين آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه و بنياد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.
ايشان هم اكنون رياست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) را از جانب مقام معظّم رهبرى برعهده دارد. معظّم له در سال 1369 به عنوان نماينده مجلس خبرگان از استان خوزستان و اخيراً نيز از تهران به نمايندگى مجلس خبرگان برگزيده شده است. ايشان داراى تأليفات و آثار متعددى در زمينه هاى فلسفه اسلامى، الهيّات، اخلاق و عقايد مى باشد.
تصاویر عمامه گذاری با حضور علامه مصباح
برای تماشای نسخه کیفیت عالی تصاویر روی آنها کلیک کنید