کتاب « عشق زیر روسری » داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جان محمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. برای آشنایی با کتاب و راه های خرید آن در ادامه مطلب همراه سایت بنیانا باشید
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق».
این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیدهاند را بر میدارد، با ولع تمام، پاکت را پاره میکند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بیآنکه اسمی پای آن ببیند پیمیبرد متعلق است به… فرستندهٔ کارت را همان روز میبیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگیاش میپرسد: آیا تو به من علاقهمندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان میشود؟»
عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهٔ ناخوشایندیها و نرسیدنها، در پس همهٔ تندیهای «شلینا» برای یافتن شاهزادهٔ افسانهای خود. او به دنبال آن نیمهٔ گمشده میگردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است.
عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین مییابد و همین چه سادهلوحانه میتواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون میکند. بیآنکه خود بداند.
کتاب عشق زیر روسری داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جانمحمد. او تحصیلکردهٔ دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد.
آیا روسریاش که همان مسلمانی اوست پس معرکه میماند و بیخیال عشق گمشدهٔ خود میشود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانیهایی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تکبعدی و نهفته در پس حجابهای ماتشان میدانند».
اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهٔ یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهٔ غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمیشود. او به دنبال اثبات منیتهای خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحهگری به عرصهٔ نمایش بگذارد.
از زاویهٔ دیگر او قد علم میکند، در نظر تمام «خاله خانباجیها»یی که فکر میکنند دختر نباید هر کاری که دلش میخواهد بکند، در عین آداب و پایبندیاش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی.
او تصمیم میگیرد تا پای ارادهاش را قوی کند با فتح یک قله، قلهای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربهای شورانگیز و متحولکننده است. تجربهای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیتهای موجود برای ازدواج، مثل بنگاههای ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو میکند. اما میبیند که…
شلینا مسلمانزاده است اما خودش تصمیم میگیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیجکننده و توانفرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان میدهد.
عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برجهای دوقلو و هجمههایی که رنگ او، او و روسری او را نشان میکرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکمتر و مقاومتر از قبل به راه خود و ادامهٔ فعالیتهای اجتماعیاش علیرغم بدبینیهایی که بود ادامه میدهد.
در آن فضا پوشیدن روسری کار سادهای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونهای ابراز عقیدهٔ عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز میپوشید و گمان نمیکرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحتکننده باشد.
شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به 10 زبان صحبت میکرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خانباجیها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهٔ گمشدهاش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونیاش پرت کرده بود.
اما مصممتر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقاتهایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهٔ این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.
کتاب عشق زیر روسری از شیلنا زهرا جان محمد اولین بار در سال 2009 در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمههای آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.
آقای محسن بدره آن را به فارسی ترجمه کرده است
در ادامه بخش کوتاهی از کتاب مفید « عشق زیر روسری » را میخوانیم
《از اینکه با حجابم خوشحال باشد.》
ناراحت بودم ازینکه مجبور بودم تصریح کنم که مرد مسلمان،بابت روسری ام و محجوبانه لباس پوشیدنم،باید خوشحال باشد؛چون فکر میکردم این یکی از اقتضائات مسلمانی است….نمیخواستم کسی زیبایی ام را برای این و آن نمایش بدهد.میخواستم حامی انتخابهایم باشد…مردی را میخواستم که بخواهد همسرش مورد احترام و مایهٔ افتخارش باشد و در خلوت برای شوهرش جذابیتی مقاومت ناپذیر داشته باشد.
صفحه 103
برای خرید کتاب از سایت پاتوق کتاب فردا اینجا کلیک کنید
توضیحات کتاب را در سایت انتشارات آرما بخوانید
برای ارتباط و تماس با سایت نشر آرما اینجا کلیک کنید
طبق معرفی سایت رسمی نشر آرما برای خرید کتاب می تونید از چهار سوق استفاده کنید