زمانه عوض شده و تغییرات آنقدر عمیق و سریعند که گاهی تا چشم باز کنی، میبینی از دنیا عقب افتادهای.
پیشرفت روزانه تکنولوژی و علم هم به این تغییرات، شتاب فزایندهای داده است. در چنین شرایطی، اگر دختر یا پسری نوجوان در خانه داشته باشید، خواهناخواه، این تغییرات بیشتر به چشمتان میآید چون نوجوان، خواستهها، دغدغهها، سرگرمیها و دانستههایش به هیچعنوان قابل قیاس با زمان ما نیست.
آنها در دنیایی زندگی میکنند که مختصاتش با دنیای نوجوانی ما زمین تا آسمان فرق دارد. همین مسئله، شکاف بین نسلها را بیشتر و عمیقتر میکند. در چنین شرایطی است که نوجوان انگار زبان والدینش را نمیفهمد و والدین به هیچ عنوان حرفها و دغدغههای نوجوان برایشان قابل درک نیست.
همین میشود که بگومگوهای طولانی و مدام، راهشان را به خانهها باز میکنند. با این بحثها و مشاجرات و بگومگوهای کسالتبار و تشنجآفرین که انگار سر تمام شدن ندارند، چه باید کرد؟
من درس نمیخوانم؛ زندگی خودم است
یکی از بگومگوهای معروف در خانههایی که نوجوان دارند، بحث بر سر «بشین سر درست» است. پدر و مادر نگران آینده تحصیلی و شغلی فرزند هستند و نوجوان حواسش بیش از قبل پی هر چیزی است به جز درس خواندن؛ ترجیح میدهد به جای درس خواندن با دوستانش معاشرت کند، گوشی هوشمند احتمالیاش را دستش بگیرد و در شبکههای مجازی بچرخد، روی تختش ولو شود و ساعتها خیره به سقف باقی بماند یا… .
تمرکز روی مطالعه و درس خواندن در دوران نوجوانی که صدها دغدغه متفاوت با خود به همراه دارد، کار آسانی نیست. این در حالی است که والدین متوجه سختی این مسئله نیستند و توقع دارند نوجوان از مدرسه که میرسد مرتب و منظم تکالیفش را انجام دهد، چند ساعتی استراحت کند و دوباره کتابش را دستش بگیرد.
بله، شاید نوجوانهای فامیل و همسایه، چنین باشند اما مطمئن باشید که آنها هم بدقلقیهای خودشان را دارند. در چنین شرایطی بگومگو بر سر «چرا درس نمیخونی؟» کاملا بیفایده است چون هرچه بیشتر اصرار کنید، نتیجه کمتری خواهید گرفت.
راهکارش این است که درکش کنید، با او راه بیایید، برایش زمان بگذارید و توقع نداشته باشید تمام ساعات روزانهاش را مطابق میل شما رفتارتان کند. هیچوقت بر سر درس خواندن دعوا و مرافعه راه نیندازید که جز عمیق شدن شکاف بینتان، چیزی عاید نمیشود.
همین درک ساده
در قدم اول، نمیخواهیم بگوییم لازم است تمام و کمال نوجوان و اقتضائات زمانهاش را درک کنید. اما لااقل در مورد نوجوانی – که به «سرزمین طوفانها» معروف است – کمی بدانید؛ یعنی حواستان باشد که در این سنین یعنی حدود 12تا 18سالگی، در سرزمین نوجوان، هیچچیز سر جای واقعیاش نیست بلکه همه عناصر دارند تلاششان را میکنند تا جای اصلی خودشان را پیدا کنند.
این جابهجایی و تکاپو، این رشد ناگزیر و مدام، انرژی زیادی از نوجوان میگیرد و او را دچار سردرگمی و بیحوصلگی میکند. در این دوران، هورمونها بیش و پیش از گذشته مشغول کارند. ذهن و عقل در حال تکامل هستند، هویت درحال شکلگیری است و جسم، در جاده بزرگ شدن و رشد، آنقدر تغییر میکند که خود نوجوان هم وقتی مقابل آینه قرار میگیرد از این همه تغییر، سرگیجه میگیرد.
بنابراین اگر خودتان را جای او بگذارید، یا نوجوانی خودتان را به یاد آورید و سعی کنید که این دوران را درک کنید، بیحوصلگی، پرخاشگری، کمطاقتی، استقلالطلبی، آزادیخواهی و خیلی دیگر از احساسات منطقی و غیرمنطقی نوجوان را بهتر درک خواهید کرد.
[su_note]
حتما بخوانید: فرزندان خانواده های مومن باهوش ترند
[/su_note]
دور تسلسل
متأسفانه بگومگو با نوجوان از آن چیزهایی است که اگر شروع شود، تمام شدنش کار آسانی نیست، یا لااقل نمیتوان این اطمینان را داد که ختم بهخیر میشود.
اغلب والدینی که درگیر بحث و مشاجره با نوجوان میشوند، کسانی هستند که در زندگی زناشوییشان هم اهل بحثهای طولانی و بگومگوهای بیفایدهاند؛ بنابراین آموختن مهارت راه بردن بگومگو را بیاموزید؛ یعنی بدانید که گاهی لازم است بدون پذیرفتن حرف طرف مقابل و زیر بار رفتن، سکوت کرد و گذشت؛ گاهی باید عذرخواهی کرد، گاهی نیاز است که با محبت و مهربانی، عوض داد کشیدن و تهدید و تنبیه، ماجرا را تمام کرد.
خلاصه اینکه اگر قرار باشد بگومگو را ادامه دهید تا حرفتان به کرسی بنشیند، مطمئن باشید نهتنها نوجوان حرف شما را نمیپذیرد و کوتاه نمیآید بلکه این بحث تا زمان از هم گسستن رشتههای اعصابتان پیش خواهد رفت؛ پس مهارت گفتوگوی درست با نوجوان را بیاموزید.
برخودتان آگاهانه مسلط باشید
میدانیم که داشتن یک نوجوان و سروکله زدن با او بر سر هزار و یک مسئله غیرقابلپیشبینی که به ذهنتان هم نمیرسیده و پیش آمده، کار سادهای نیست و شما هم آدم هستید و ممکن است از کوره دربروید یا اعصابتان به هم بریزد و کلافه و بیحوصله شوید. در چنین شرایطی سعی کنید بحث را تمام کنید و به هیچ عنوان ادامهدهنده نباشید.
اگر میتوانید، از محیط دور شوید. مطمئن باشید اثر این بگومگو کمتر از درس نخواندن، مهمانی رفتن، لباس نامناسب پوشیدن و… نیست. اجازه بدهید فضا کمی آرام شود تا شما و فرزند نوجوانتان انرژی از دست رفته را بازیابید و سر فرصت و در شرایط مناسب و آرام، گفتوگو را بدون مشاجره آغاز کنید.
سخت نگیرید
همانقدر که باید حواستان جمع باشد، چون تربیت یک نوجوان به هیچ عنوان کار سادهای نیست، نباید سختگیر و محدودکننده باشید. آنقدر «نه» نگویید که درمواقعی که نیاز به یک «نه» قاطع دارید، حرفتان خریدار نداشته باشد! بدانید که نوجوان نیاز به آزادی دارد. نیاز دارد که خودش لباسهایش را انتخاب کند و اگر مطابق میل شما نیست، نبایدچیزی را به او تحمیل کنید بلکه صحبت کرده و حدود را مشخص کنید.
او نیاز دارد ساعاتی را تنها باشد، با دوستانش وقت بگذراند، حریم خصوصیاش برایش مهم است و… . شما فقط باید امنیت را فراهم آورید و کنترل غیرمستقیم داشته باشید، محدودکردن و مخالفت و بیش از حد «نه» گفتن فقط میزان مشاجرات خانگی را بیشتر میکند.
[su_note]
حتما بخوانید : چگونه بچه را تربیت کنیم و فرزند عالی داشته باشیم
[/su_note]
زمان بگذارید
نوجوانی که با مادر یا پدرش به پارک و مسافرت و سینما میرود، فوتبال بازی میکند، به خرید و پیادهروی میرود و در یک کلام روابط همدلانه و درک متقابل را تجربه میکند، کمتر به دام مشاجره و بگومگو میافتد.
نوجوانان از جدی گرفته شدن توسط بزرگترها لذت میبرند و اگر همراهیشان نکنید و آزادی انجام این سرگرمیها را از آنها بگیرید، دل به هیچ مسئله جدی دیگری نخواهند داد و برای رسیدن به ممنوعیاتی که شما وضع کردهاید، اصل زندگی را قربانی خواهند کرد. با نوجوانتان علاوه بر همدلی و آموزش، وقتگذرانی، خوشگذرانی و تفریح کنید و اثر آن را بر کاهش بگومگوها ببینید.
به گفتوگو اهمیت بدهید
گفتوگو کردن را دستکم نگیرید؛ یعنی نگویید: «این بچه اصلا حرف حالیش نمیشه، آخرش هم کار خودش رو میکنه»، ضمن اینکه گفتوگو کردن با نوجوان هم راه و روشهای خودش را دارد؛ مثلا نباید در کلامتان سرزنش یا مقایسه باشد، نباید ساعات گفتوگو آنقدر طولانی شوند که خمیازه تحویل بگیرید. مهربان، همدل و سریع، حرفهایتان را بگویید.
گردآوری : مریم کمالی نژاد (همشهری دو)