دلش هنوز از یادآوری خاطره آن روز میلرزد؛ همان روزی که تلفن زنگ خورد و او به کربلای معلی دعوت شد.
میگوید: نمیدانم از کجا برایتان تعریف کنم، از آن روزی که دلشکسته در حرم امام رضا(ع) قسمش دادم که زیارت کربلا را نصیبم کند یا آن روزی که از کاروان جا ماندم و مثل ابر بهار گریه کردم یا آن لحظهای که صدایی از آن سوی خط گفت که زائر کربلایی و باید زودتر مدارکت را بیاوری.
پسری 22ساله است که از هفت سالگی یتیم شده و با سختی کار میکند و درس میخواند. او که امسال به همت خیرین به کربلای معلی مشرف شده است در اینباره میگوید: من عاشق امامحسین(ع) و حضرت عباس(ع) هستم. خیلی دلم میخواست برای یکبار هم که شده ضریح مبارکشان را زیارت کنم. سال پیش رئیس کاروان محلهمان افراد را پیاده به کربلا برد.
من دیر متوجه شدم و نتوانستم به کاروان برسم. خیلی دلم شکست و مدام حسرت میخوردم تا اینکه برای 28صفر به مشهد رفتم و در حرم امامرضا(ع) او را قسم دادم که مرا عازم کربلا کند تا جدش امام حسین(ع) را زیارت کنم. خودم هم نمیدانم چه حالی بود که داشتم فقط همین قدر میدانم که دلم برای حرم امام حسین(ع) پر میکشید.
خلاصه گذشت و من نتوانستم راهی کربلا شوم. امسال اوایل محرم بود که مادرم بیمار شد و من برای درمان، او را به مشهد بردم. بعد از اینکه از مطب دکتر بیرون آمدیم با هم به طرف حرم امامرضا(ع) رفتیم. در آنجا دوباره دست به دعا برداشتم و از آقا خواستم که راه کربلا برای من باز شود.
خیلی دلم شکسته بود و هر چه فکر میکردم میدیدم که با این وضعیتی که ما داریم حالا حالاها نمیشود به کربلا بروم اما دلم بدجوری هوایی شده بود. خلاصه چند روزی بود که از مشهد برگشته بودیم که از کمیته امداد با من تماس گرفتند و گفتند که اسمت برای کربلا در آمده و یکی از خیرین تقبل کرده هزینه سفر تو را به کربلا بدهد. زودتر بیا تا کارهایت را انجام دهی.
او درحالیکه بغض و شادی را توامان به همراه دارد ادامه میدهد: نمیدانید از شنیدن این خبر چقدر خوشحال شدم، مثل پرندهای بودم که روی ابرها بال میزند. همانجا نشستم و خدا را سجده کردم که آرزوی مرا برآورده کرده است. بالاخره من هم از طرف آقا امام حسین(ع) طلبیده شده و عازم کربلا بودم. موقع رفتن، مادرم را در آغوش گرفتم و گفتم از خودش میخواهم که زیارتش را قسمتات کند.
این مددجو که ساکن یکی از روستاهای گرگان است در ادامه میگوید: پایم به نجف که رسید بیاختیار اشک میریختم. حرم امام علی(ع) ابهتی دارد که وصفنشدنی است. وقتی داخل میروی و چشمت به ضریح میافتد از خود بیخود میشوی. بعد از زیارت در نجف، راهی کربلا شدیم و من بالاخره به آرزویم رسیدم.
به کربلا که وارد شدیم کیفم را به همراهم دادم تا به هتل ببرد و خودم راهی حرم شدم. دلم طاقت نمیآورد بدون دیدن ضریح امامحسین(ع) به هتل بروم و خستگی به در کنم. اول به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفتم و بعد در بینالحرمین خودم را کشان کشان و با چشمانی اشکبار به حرم امام حسین(ع) رساندم. دیگر یادم نیست که چطور به گردش چرخیدم و زیارت کردم.
نخستین چیزی که از امامحسین(ع) خواستم شفای همه بیماران بهخصوص شفای مادرم بود و اینکه قسمتش کند که در این مکان حضور پیدا کند. مادرم از روزی که به من زنگ زدند و گفتند که یک خیر هزینه سفر شما به کربلا را متقبل شده هر روز پای سجادهاش آن خیر را دعا میکند و از آن روز مرا «کربلایی» صدا میزند.
او که از هفت سالگی پدرش را از دست داده و با یتیمی بزرگ شده است درباره زندگیاش میگوید: پدرم که فوت کرد آه در بساط نداشتیم که حتی خرج کفن و دفن او بکنیم. یادم هست که مادرم گوشوارهاش را فروخت تا هزینه دفن پدرم جور شود. بعد از آن برادرهایم که از من بزرگتر بودند به کارگری و بنایی مشغول شدند تا امورات خانه را بچرخانند.
روزگار سختی بود با اینکه من بچه بودم اما همهچیز را خوب میفهمیدم و حس میکردم. بعد از مدتی با معرفی شدن به کمیته امداد توانستیم وام بگیریم و از این وام چند گاو و گوسفند بخریم تا زندگی 10فرزند تأمین شود. خلاصه روزها گذشت و من که خیلی به درس علاقه داشتم با هر سختیای که بود درسم را ادامه دادم و الان دانشجوی رشته عمران هستم.
این مددجو اضافه میکند: من تمام تلاشم را میکنم که با خوب درسخواندن به شغل مناسبی دست پیدا کنم و بعد مثل همان خیری که مرا به آرزویم رساند و خیرین دیگری که با کمکهایشان امثال من و خانواده مرا تحت حمایت خود قرار دادند بتوانم به دیگران کمک کنم. من یقین دارم که این بهترین عمل نزد خداست و خدا کسانی را که به بندههایش کمک میکنند دوست دارد.
آرزو میکنم هرکی دلش به کربلا پر میکشه هر چه زود تر به آرزوش برسه
ان شالله 🤲🏻
لطفا دعا کنید منم به کربلا و مشهد برم چون من بچگیم مشهد رفتم و خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم😔
ان شاالله به لطف خدا به زودی برای زیارت به حرم امام رضا علیه السلام برید و بعد هم کربلا و نجف و سامرا ان شاالله از طرف ما هم زیارت کنید.