دسته‌ها
رسانه ملی

سبک زندگی بازیگران سینما و الگوهای غلط جامعه

سبک زندگی بازیگران سینما
سبک زندگی بازیگران سینما

 

فلان بازیگر یا مجری رادیو و تلویزیون ازدواج کرد، بچه دار شد، مسافرت رفت، طلاق گرفت و… این روزها  کم نیست اخباری از این دست با تیترهای زرد و  ژورنالیستی  که در رسانه های حقیقی یا  مجازی به کرار شاهد آن هستیم؛ حقیقت امر آن است که رسانه ها به خصوص رسانه های زرد یا به قول جلال آل احمد رنگین نامه ها که فضای مجازی هم با گروه ها و کانال های مختلف به آن اضافه شده است بیشتر از هر چیز به سبک زندگی بازیگران سینما و چهره های مشهور می پردازند و این قشر را پررنگتر از اقشار دیگر نشان  می دهند تا هم رسانه خودشان بهتر دیده شود  و هم مخاطبان بیشتری جذب کنند موضوعی که البته  محدود به فضای رسانه ای ایران نیست و در همه  جای دنیا با رشد صنعت ستاره سازی رسانه ای  این  وضعیت  وجود دارد.

 

در کشور ما  با توجه به سیاست های غلطی که در چند سال گدشته برای ستاره سازی  از بازیگران و خوانندها و ورزشکازران  در عرصه فرهنگی از سوی  برخی مدیران اتخاذ شده است حواشی زندگی و  روابط خانوادگی و حتی غیراخلاقی این قشر بیشتر از هرچیز دیده می شود؛ به خصوص اینکه  در عمل فرهنگ  و فرهنگ سازی در سیستم فرهنگی ما  برای دست اندرکاران این عرصه  وجود ندارد و یا بسیار کم اهمیت است. 

 

حقیقت آن است که  ما سعی داریم توسط این عوامل ساختمان بزرگی را  برای جامعه مان  بنا  کنیم و الگو سازی داشته باشیم، لذا نگاه مسئولان  به این ستاره های ساخته شده نگاه  کارگرانی است که نیازی به فرهنگ سازی و سواد فرهنگی ندارند اما هر روز و به اشکال مختلف با این کارگران مصاحبه می کنیم تصاویر آنها و نقطه نظراتشان را در مجلات و نشریات می آوریم  و از آنها  بیبشتر از خود  ساختمان بزرگ نمایی می کنیم .

 

در عین حال هیچ اهتمامی به آموزش و یا فرهنگ سازی در درون خود آنها نداریم اینجاست که ساختمان فراموش می شود  و کارگر ساده ای که باید  شن  و سیمان این بنا را  تامین کند  آنقدر درگیر حواشی  می شود  که وظیفه خودش را از یاد می برد  و یا ظاهر خود او مهمتر از کیفیت کارش می شود و….

 

متاسفانه این حدیث فرهنگ و مدیریت فرهنگی در کشور ماست. کارگر نماد مهندسی می شود  و یک اشتباه او  در رفتار و کردارش تمام پروژه عظیم ساختمان فرهنگی را زیر سوال می برد.

 

این روزها  متاسفانه به دلیل  اینکه در دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن جامعه  قرار داریم  با مشکلات متعددی روبرو هستیم. از تعلل در ازدواج گرفته تا طلاق های عجیب و غریب از اعتیاد در اشکال مختلف گرفته  تا …

 

اما  براستی عوامل این رخدادهای عارضی دراجتماع ما چیست ؟ برخی معتقدند ورود و حضور پررنگ ماهواره  در کشور را که از فتنه 88 به اوج رسید یکی از مهمترین عوامل  موثر این اتفاق می دانند،  برخی بیکاری و تعلل و تاخیر در ازدواج را عامل اصلی تعریف می کنند،‌ برخی دیگر نیازآفرینی ها کاذب هرروز دنیای مدرنیته را موثر می دانند که باعث احساس کمبود و فقط نسبی در افراد می شود و مشکل آفرینی می گردد  و… حقیقت آن است  که همه این عوامل در کنار هم بحران های کنونی را ساخته اند.

 

بااین حال آنچه بیش از بقیه  نمود دارد نبود مدیریت فرهنگی و روح مدیریتی در فرهنگ است؛ شاید در سخنرانی ها و برنامه های  مختلف از مهندسی فرهنگی و نیاز به آن  بسیار گفته شده باشد، ولی حقیقت آن است که  هیچ خروجی ملموسی از این کنگره های خنثی و سخنرانی های شعارگونه برای فرهنگ نمی یابیم. 

 

آمارهای طلاق در کشور بسیارنگران کننده هستند و در این میان ملموس ترین ساخته دست مدیران فرهنگی کشور یعنی چهره های  مشهور و رسانه ای که سبک زندگی بازیگران سینما با سبک مدیریتی  مسئولان گره خورد نگران کننده تر است.

 

 

  تقریبا هرازگاهی خبر طلاق های چهرهای مشهور که از بازیگران و اهالی تلویزیون وسینما در جایگاههای مختلف هستند در لیست اخبار رسانه ها قرار می گیرد حتی زوج های جوانی که مدت زمان ازدواج شان به یکسال هم نمی رسد  و وصلت آنها  با سروصدای وسیع رسانه ای هم همراه بوده است موضوعی که شاید  جنجالی ترین نمونه آن ازدواج و جدایی فرزاد حسنی مجری رادیو و تلویزیون و آزاده نامداری که او نیز از مجریان تلویزیون بود محسوب می شود

 

طلاقی که حتی حواشی مختلف آن به رسانه ها کشیده شد؛ در حالی که تا پیش از آن  ازدواج این دو به عنوان نماد خانواده ای نوپا به اشکال مختلف و در برنامه های تلویزیونی رسانه ای شده بود.  اما این ازدواج و طلاق نه اولین از نوع خود بود و نه آخرین  کار به جایی رسیده  اگر زوج هنری یا رسانه ای زندگی موفقی داشته باشند باعث توجه عموم می می شود  و این یک هشدار جدی است.

 

 البته مهارت های زندگی  و دخالتهای عناصر مختلف از جمله دوستان دوران مجردی  حاشیه سازی رسانه ها  و توقعات  عجیب و غیرمنطقی طرفین را نیز باید از دلایل  این زندگی های ناموفق دانست  اما آنچه قطعیت دارد سبک زندگی غلطی است  که چند سالی در میان هنرمندان و چهره های شناخته شده کشور با سوءمدیریت مدیران باب شده است.

 

 

زندگی تجردی به یک روال درآمده  و خانواده در عمل به یک شعار در آمده است. مطمئنا مدیریت  تنها به سخنرانی و موعظه خلاصه نمی شود چه در سینما و چه در صداوسیما مدیریت متعهد و فرهنگی باید سعی کند تا سبک زندگی اسلامی و سنتی را ملاک کار خود قرار دهد  نه به اسم حرفه ای گری در رسانه ای که الگویش غرب است خانواده را برنمی تابد.

 

رسانه ای که بر ای چهره هایش،  تجرد یا تاهل عملا اهمیتی ندارد، رسانه ای فاقد مدیریت فرهنگی است حتی در صداوسیما که مدعی است از سینما وضعیتی بهتر دارد سبک زندگی غیراسلامی به اشکال مختلف به نیروها تزریق می شود.  حضور زنان  مجرد یا متاهل در شیفت های کاری شبانگاهی امری است که در سالهای اخیر به یک روال عادی تبدیل شده است.

 

حریم های محرم و نامحرم حتی در روابط سازمانی  به اشکال مختلف شکسته شده  چنانچه اگر شما از بیرون به روابط حتی نیروهای فنی داخل صداو سیما نگاه کنید متوجه نمی شوید اینها با هم محرم هستند یا نامحرم و تازه این  برای نیروهای فنی است  و برای چهره ها بسیار بدتر.

 

 

اسلام دینی است که در آن سبک زندگی حتی در جزیی ترین رفتارها  ترسیم شده است  تا یک زندگی سالم و به دور از دغدغه برای زوجین ایجاد شود و آنها  آرامش گران همدیگر باشند. خارج از شعارهایی که در صداوسیما به عنوان پیشگام فرهنگ سازی در کشور مطرح می شود سبک زندگی اسلامی و مدیریت فرهنگی گمشده این ساختار عظیم به عنوان نمونه ای ساختار کلی فرهنگی در کشور است.

 

اگر حتی مشکلات جدید با ساختارهای جدید ایجاد می شد این مدیریت فرهنگی است که باید در چارچوب سبک زندگی اسلامی تلاش کند این مشکلات برطرف شود نه اینکه مشکلات را به حال خود رها کنند تا جامعه خودش به داد خودش برسد.

 

منبع : یادداشت معصومه طاهری در فرهنگ نیوز (17مهر95)  

سارا دانشور

از سارا دانشور

سلام . سارا دانشور هستم . نویسنده و گردآورنده مطالب سایت بنیانا . . . | . . . چه تصویر قشنگی‌ست که در صحنه‌ی محشر ؛ما دور حسینیم و بهشت است که مات است . . .

رخداد از
guest

0 نظرات
قدیم ترین
جدیدترین بیشترین امتیاز
Inline Feedbacks
نمایش همه نظرات