در جدیدترین سناریوسازی حقوق بشری که سعی بر تحریک افکار عمومی با تکیه بر تحریک احساسات و مظلومنمایی دارد، زمین خوردن یک پیرزن دستمایه پادوهای دشمن قرار گرفت.
هجدهم آذر ماه گوهر عشقی -مادر ستار بهشتی- در فیلمی مدعی شد در حال رفتن بر سر مزار پسرش بوده که دو موتورسوار به او حمله کرده و او را روی میلگردهای کنار خیابان پرت کردهاند که موجب جراحت وی شده است. بلافاصله این ماجرا در رسانههای معاند بازتاب گستردهای پیدا کرده و دستمایه حمله به نظام قرار میگیرد. این رسانهها در گزارشها و مصاحبههای متعدد با چهرههای مخالف نظام سعی کردند این ادعا را گزارهای قطعی معرفی کرده و به اصطلاح ابعاد و نتایج آن را تحلیل کنند!
به موازات رسانههای معاند مدعیان اصلاحات نیز در عملیاتی هماهنگ انگشت اتهام را به سوی نظام دراز کرده و این ادعای مشکوک را بهانهای برای لجنپراکنی و هجمه به نظام قرار میدهند. محمدعلی ابطحی در این زمینه نوشت: «وقتی به گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، پیرزن تنهای فرزند از دست داده حمله میکنند، یعنی خیلی بیشتر از آنچه تصور میشود، ضعیف شدهاند. چرا؟» عباس عبدی سعی کرد چهرهای متفکر به خود بگیرد و حالات مختلفی را برای این قضیه مطرح کرد.
فرضیاتی که در هیچکدام خبری از احتمال کذب بودن ماجرا وجود نداشت! صادق زیباکلام و ژست پهلوانی گرفت و با یادآوری تختی و شهید باکری از بیمرامی و حمله به یک پیرزن انتقاد کرد. عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت اصلاحات نیز با انتشار تصویری از گوهر عشقی در میان نقشه یکدست سیاه ایران، با کنایه از سرانجام ضاربان گوهر عشقی سؤال پرسید.
علی مطهری عضو فراکسیون امید مجلس دهم نیز با نیش و کنایه مدعی شد این حمله برای حفظ نظام انجام شده است! معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات هم سران قوا را بابت عدم موضعگیری در قضیه گوهر عشقی شماتت کرد. اینها تنها چند نمونه از واکنشهای مدعیان اصلاحات به این ادعای مشکوک بود.
واقعیت ماجرا گوهر عشقی چه بود؟
حدود یک هفته پس از این قضیه و ادعاهای مربوط به آن، یوسف سلامی خبرنگار صدا و سیما در گزارشی میدانی به واقعیت ماجرا و چند و چون آن پرداخت که این گزارش نشان داد میان ادعا تا واقعیت قضیه فاصلهای پرنشدنی وجود دارد.
خبرنگار صدا و سیما به محل حادثه -خیابان شهید علی احمدزاده در رباط کریم- رفته است. خیابانی که در بخشی از آن ساختوساز میشود و تعدادی میلگرد نیز در کنار آن وجود دارد. در این محل یک کانکس مربوط به سازندگان ساختمان نیز وجود دارد که روی آن دوربینی مداربسته قرار دارد. تصاویر دوربین مداربسته نشان میدهد گوهر عشقی عصازنان در حال عبور از محل است و وقتی از کنار میلگردها عبور میکند تعادل خود را از دست داده و روی آنها میافتد.
این در حالی است که هیچ خبری از موتور و موتورسواران و حتی عابری پیاده در این حادثه دیده نمیشود. تنها فرد حاضر در صحنه خانمی است که بلافاصله خود را به او رسانده و سعی دارد به وی کمک کند.
دو خودرو هم در حال عبور هستند که یکی از آنها توقف کرده و راننده پیاده شده و با اورژانس تماس میگیرد و پس از رسیدن آمبولانس، کادر درمانی کمک میکنند وی سوار آمبولانس شده و به بیمارستان برده میشود.
دوربین صدا و سیما با افراد حاضر در صحنه -از ساکنان کانکس گرفته تا راننده ماشین مذکور، دو مغازهدار و کادر درمانی آمبولانس- نیز صحبت کرده و آنها نیز ماجرا را روایت میکنند. روایتی که درهیچ کدام حتی سرنخی از حمله و ضرب و شتم ادعایی نیست و گوهر عشقی برخلاف ادعای خود در فیلمی که منتشر کرده به کادر آمبولانس گفته بوده است در حال رفتن به جایی برای تزریق دوز دوم واکسن کرونا بوده است.
رسوایی و بهانه تراشی توسط اصلاح طلبانِ آمریکا پرست ها
نکته جالب توجه ماجرا آنکه پس از روشن شدن واقعیت ماجرا، نه گوهر عشقی و نه مدعیان اصلاحات حاضر به قبول مسئولیت این ادعای دروغین و اتهامزنیهای بیاساس خود نشدند. برای مثال عشقی مدعی شد دروغ نگفته و اگر روایت صدا و سیما حقیقت دارد چرا با تاخیر یک هفتهای منتشر شده است.
حال آنکه هر آدم عاقلی میداند پیدا کردن این تعداد از شاهدان، آوردن آنان به صحنه و شنیدن روایت آنها کاری نیست که بتوان یک روزه انجام داد و این بهانهای سست و ضعیف است. البته این نخستین بار نیست که خانواده ستار بهشتی دست به چنین کارهایی میزنند. چند سال قبل داماد این خانواده هم مدعی شده بود با یک خودرو بصورت عمدی به او حمله شده است.
حال آنکه تحقیقات نشان میداد این ادعا نیز صحت نداشته و ماجرا یک تصادف عادی بوده که توسط ماموران راهنمایی و رانندگی کروکی حادثه نیز کشیده شده و فرد مذکور دیه این تصادف را هم از طریق بیمه دریافت کرده است.
واقعیت ماجرا آن است که پس از واقعه دردناکی که برای فرزند این خانواده رخ داد، برخی مدعیان اصلاحات با سوءاستفاده از وضعیت روحی و روانی این خانواده و البته وضعیت نامناسب اقتصادی آنان، دور آنها را گرفته و از آنان به عنوان طعمهای برای اهداف کثیف سیاسی خود بهره میبرند.
واکنش آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت به این گزارش مستند، نمونهای از نگاه و عملکرد طیف موسوم به اصلاحطلب است که هر موضوع و مسئلهای که بتوان از آن چماقی برای ضربهزدن به جمهوری اسلامی ساخت استقبال میکنند و اگر چماقی وجود نداشته باشد نیز از ساخت آن ابایی ندارند.
برای فهم معیارهای اخلاقی و ادعاهای گزاف این عده کافی است به واکنشهای آنان به ماجرای قتل میترا استاد همسر شهردار اسبق تهران مراجعه کنیم. این افراد در برخوردی قبیلهای و سیاسی کار را به جایی رساندند که حتی آن مرحومه را مهدورالدم معرفی کردند!
داستانسازی ، کسب و کار اصلاح طلبانِ گناه کار است!
سناریوسازیهای به اصطلاح حقوق بشری و پروندهسازی در این خصوص ماموریت عدهای از مدعیان اصلاحات بوده و مربوط به ماجرای اخیر گوهر عشقی نیست. هرچند این ترفند کهنه طی 4 دهه اخیر همیشه در دستور کار جریان معاند و معارض قرار داشته اما مروری بر چنین ادعاهایی نشان میدهد این روند از سال 88 و در پی فتنه انتخاباتی آن سال، بیش از پیش در دستور کار قرار گرفت.
این ترفند میکوشد با ساختن چهرهای ظالم و بیرحم از جمهوری اسلامی در داخل کشور و بدبین کردن مردم نسبت به آن، در خارج نیز زمینه را برای اعمال فشارهای بیشتر -بهخصوص در حوزه تحریم- فراهم آورده و تحریمکنندگان را تطهیر کرده و به اعمال آنها مشروعیت ببخشد، چرا که در این سناریو آنها حکومتی را تحریم کردهاند که موتورسوار اجیر میکند تا پیرزنی خمیده را ضرب و شتم کنند.
داستان سرایی کروبی و تشکیل کمیته ویژه از سوی علی لاریجانی
ادعای مهدی کروبی درباره تجاوز به بازداشتشدگان فتنه 88 یکی از این داستانهاست. 19 مرداد سال 88 روزنامه اعتماد ملی نامه کروبی به مرحومهاشمی -رئیسوقت مجلس خبرگان- را منتشر کرد. کروبی در این نامه مدعی شده بود به برخی از بازداشتشدگان تجاوز شده و ازهاشمی خواسته بود ماجرا را پیگیری کند.
مجلس وقت به ریاست علی لاریجانی کمیتهای ویژه و حقیقتیاب تشکیل داده و ماجرا را به صورت میدانی و مستند پیگیری کرد. با افراد بهصورت حضوری صحبت شده و حرفهای آنها شنیده شد. علیرغم درخواستهای مکرر از کروبی برای ارائه مستندات، وی از ارائه مستندات متقن و محکم که ادعاهای مطروحه در نامهاش را تائید کند، طفره رفت!
کمیته ویژه مجلس تا مهرماه روی این پرونده کار کرده و گزارش مبسوطی را تهیه کرد. 21 مهرماه علی لاریجانی در مجلس گفت: «محتوای این نامه تکاندهنده بود و فوراً در رسانههای خارجی نیز مورد توجه قرار گرفت. به دلیل حساسیت موضوع مطرح شده، از کمیته حقیقتیاب مجلس خواستم که درباره این موضوع تحقیق کند.
در بررسیهای دقیق و جامع انجام شده درباره بازداشتشدگان در کهریزک و اوین، هیچگونه موردی که مبتنی بر آزار و تجاوز جنسی باشد، مشاهده نشده است. در گزارش کمیته مجلس بیان شده است در صورتی که جناب آقای کروبی شواهد و مستنداتی مبنی بر آزار و تجاوز جنسی در اختیار دارند به رئیسمجلس شورای اسلامی اطلاع دهند تا به طور جدی پیگیری شود.»
لاریجانی همچنین گفت که خودش نیز از طریق دیگری موضوع را پیگیری کرده و افزود: «نتیجه همان است که در گزارش کمیته ویژه مجلس آمده است و ملاحظه میکنید که موضوع آزار جنسی بازداشتشدگان کذب است و امری که مبنای واقعی نداشت چه سر و صدایی به راهانداخت. این امر هشدارباش به سیاستمداران است که مراقبت کنند، در شرایط غبارآلود افکار عمومی، ادعایی را قبل از تحقیق آن هم تحقیق کافی به ثبت رسانهها نرسانند تا دستاویز بیگانگان نشود.»
مجلس ختم برای دختر فراری ! سعیده پورآقایی !
نمونه دیگری از این دست ادعاها و سناریوها ماجرای «سعیده پورآقایی» است. حامیان میرحسین موسوی و رسانههای آنها وی را شهید جنبش سبز(!) معرفی کرده و حتی برای وی مجلس ختم نیز گرفتند.
چندی بعد بود که بالاخره سعیده پورآقایی پیدا شد. او ماجرای خود را این گونه روایت کرد: «روز 13تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت میکرد، از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون در راه با فردی آشنا شدم، خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و حدود دو ماه در خانه ایشان بستری بودم و از منپرستاری کردند. در این مدت یک بار یکی از افراد آن خانه به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایتها زدهاند.»
این بار هم فتنهگران بهجای عذرخواهی از ملت، ادعایی تازه رو کرده و گفتند این سناریوی دستگاه امنیتی بوده تا آنان را فریب دهند و موفق شدهاند!
اعترافی که یک سال طول کشید ؛ درباره ترانه موسوی
ترانه موسوی مورد دیگری بود که فتنهگران مدعی بودند دستگیر شده، به وی تجاوز شده، جنازهاش را آتش زدهاند و در مکان نامعلومی دفن کردهاند! کار به جایی رسید که حتی یک سناتور آمریکایی تصویری بزرگ از این دختر را در مجلس آمریکا به نمایش گذاشت و نطق قرائی علیه جمهوری اسلامی و لزوم تنبیه این حکومت سرکوبگر ایراد کرد.
همین فضاسازیها و ادعاهای جعلی باعث شد یک سال بعد قطعنامه تحریمی 1929 که اصلیترین و شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال میکرد با پخت و پز آمریکاییها در شورای امنیت سازمان ملل علیه کشورمان تصویب شود.
یک سال بعد، امید حبییینیا خبرنگاری که در تابستان سال ۱۳۸۸ خبر کشتهشدن ترانه موسوی را در یک وب سایت منتشر کرده بود، در اولین روزهای شهریور ۱۳۸۹ در این رابطه نوشت: «سرانجام پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون میتوانم درباره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم و توضیح بدهم که چرا یک سال سکوت کردم.
من به عنوان روزنامهنگاری که این خبر را برای نخستین بار منتشر کردم وظیفه داشتم اعلام کنم اشتباه کردم، فریب منابعام را خوردم اما برای دستیابی به حقیقت راههای بسیاری را پیمودم و ماههاست که مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد اما منتظر بودم تا این دو روزنامهنگار به کشور دیگری منتقل شودند تا هیچ مشکلی برایشان پیش نیاید(!) حالا با خیال راحت میتوانم درباره جزئیات این شایعه سخن بگویم.» وی به نام منابع خبرش که دو خبرنگار بودهاند به صورت اختصاری اشاره کرد و از آنها با اسامی «ل. م» و «ر. و» یاد کرد.
از آن روز تا کنون پروندهها و ادعاهای مشابه متعدد دیگری مطرح شده است. از ادعای شکنجه سپیده قلیان و اسماعیل بخشی گرفته تا ماجرای اخیر محمد نوریزاد. وی که حدود یک ماه پیش از زندان آزاد شده، فیلمی منتشر کرده در آن با عصا و سر و صورتی خون آلود به منزل وارد میشود و مدعی است در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. دو روز بعد فیلم واقعی و البته خصوصی ورود وی به منزل منتشر شد. فیلمی که این کمدین ناشی را در سلامت کامل و قبراق و سرحال نشان میدهد!
ماجرای زمین خوردن گوهر عشقی و سناریوسازی از آن نه اولین مورد از این دست داستانسازیهاست و نه آخرین آن خواهد بود. پادوهای آمریکا سخت مشغول کارند!
منبع مقاله: روزنامه کیهان ؛ شنبه 27 آذر 1400
ویدیو : حقیقت روشن میشود ؛ حقیقت ماجرای گوهر عشقی ؛ گزارش آقای یوسف سلامی
لینک های دانلود» لینک تلگرام | لینک ایتا | لینک مگا | لینک فارس نیوز
بی صداقتی پیر زن و عبای پیرمرد
کار به قمار براندازها روی بی صداقتی یک پیرزن ندارم. از طعنه ها و زخم زبان های اهل فرصت نیز بگذریم. ای کاش حداقل به خاطر این چند روز اتهامی که به جمهوری اسلامی زدند عذرخواهی کنند. خود خانم گوهرعشقی نیز محل بحث نیست. معتقدم همان لاشخورهایی که عبا از روی دوش پدر روح الله زم برداشتند و برای عمامه زمین زدنش سوت و کف زدند، همان ها پای این پیرزن نشستند که خلاف صداقت بگوید تا سکه کاسبی شان شود.
اما مساله ما و شمائیم. مساله سوادرسانه است.
چه میشود که باور می کنیم؟ چرا باید از سر برانگیختگی قضاوت کنیم؟ چرا اجازه می دهیم خناسان روی خطای هیجانی ما حساب باز کنند؟
زخم روی صورت پیرزن جای سرانگشت لاشخورها داشت. اما باور کردیم چون هیجان زده ایم.
چون قضاوت های اجتماعی ما از سر تائید اجتماعی دیگران است نه استدلال های منطقی. یک حرف را رسانه اهریمن تکرار می کند و ما نیز به تکرار می افتیم تا از ترند روز عقب نمانیم. ماجرا پیچیده نبود. به راست و دروغش علم نداشتیم اما به سناریوهای راهزن های رسانه ای نیز سوظن نداشتیم؟ با سابقه این غدارهای مکار آشنا نبودیم؟
اینها قاتلی چون نوید افکاری را قهرمان مبارزه نکردند؟ از قاتل غزاله یک کودک معصوم نساختند؟ از صاحب آمد نیوز که علنا آموزش آدم کشی می داد و ثمره اش شهادت محمدحسین حدادیان بود اسطوره نساختند؟ اینها از نجفی همسرکش، قربانی مبارزه با پرستو روایت نکردند؟
اینها جلادهایی که 11 زن و کودک را در مراسم نیروی مسلح مهاباد کشتند، تبدیل به قهرمان قیام نکردند؟ سعید ملک پور طراح سایت های مستهجن و منتشر کننده فیلم و عکس های تجاوز به دختران ایرانی را فعال حقوق بشر نام نگذاشتند؟ از محمدثلاث درویش داعشی که جنون وار با اتوبوس به مردم حمله کرد، پیرعرفان نساختند؟ اینها سر قبر خالی ترانه موسوی ها در فتنه 88 ننشستند و مویه نکردند؟
باز هم فهرست کنیم؟ سابقه این جریان در جلادستایی و نشاندن اوباش جای شهید روشن نبود و نیست؟
مساله اینست که هوشیار در رسانه نیستیم. رفتار کاملا غیرارادی در رسانه داریم. با کمترین تکانه احساسی و عاطفی از سوی رسانه ها دچار خطای شناختی می شویم. زود باور می کنیم و زودتر از آن برای عقب نماندن از بازار مکاره لایک و فیو، دست به انشای به حکم می بریم.
از سر غلیان و واکنش های احساسی قضاوت می کنیم و بعد با استدلال تلاش می کنیم این قضاوت را برای دیگران توضیح دهیم. حال آنکه باید ماجرا برعکس باشد.
جائی اگر علم نداریم، به منبع پیام توجه کنیم. هرجا که جای پای فراعنه رسانه ای بود سوظن داشته باشیم و صبر کنیم تا حقیقت روشن شود. این سوظن یک اصل راهبردی است.
براساس یادداشت آقای محسن مهدیان عزیز در کانال تلگرامی کشکول » https://t.me/mahdian_mohsen
تشابه ماجرای گوهر عشقی و هواپیمای اوکراینی / جمهوری اسلامی صادق است اما کشف حقیقت زمان می برد
ماجرای گوهر عشقی و هواپیمای اوکراینی یک وجه تشابه جدی دارد و آن تاخیر در اعلام روایت درست از ماجرا است. در یکی 7 روز و در دیگری 3 روز زمان گذشت تا روایت اصلی منتشر شود. مسئله این است که کشف حقیقت زمان بر است.
ماجرای زخمی شدن گوهر عشقی و سقوط هواپیمای اوکراینی یک وجه تشابه جدی دارد. به روایت هر دو ماجرا دقت کنید:
اولین خبر از گوهر عشقی روز جمعه منتشر شد. در این خبر اعلام شد افراد ناشناس گوهر عشقی را مجروح کردند. این موج خبری تا دیشب ادامه داشت یعنی ۷ روز تمام روایت اصلی این بود که افرادی منتسب به نظام یک پیرزن را مجروح کردند.
در ماجرای هواپیمای اوکراینی هم اولین خبر سقوط چهارشنبه ۱۸ دی ماه ۹۸ منتشر شد و اطلاعیه ستاد کل نیروهای مشترک مبنی بر خطای انسانی ۲۱ دی ماه یعنی حدود ۳ روز بعد.
وجه مشترک این دو ماجرا تاخیر در انتشار روایت درست از یک پدیده است. تفاوت آنها نیز در این است که روایت درست ماجرای گوهر عشقی به نفع جمهوری اسلامی ایران است و برعکس روایت درست سقوط هواپیمای اوکراینی حاکی از یک خطای انسانی توسط پدافند نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران.
این دو اتفاق یک نشانه است: جمهوری اسلامی ایران صداقت دارد؛ چه به نفعش باشد و چه به ضررش، دروغ در قاموس جمهوری اسلامی ایران جایگاهی ندارد. اما اعلام حقیقت ماجرا کمی زمان بر است.
در موارد مشابه نیز در سایر کشورها شاهد هستیم تا اعلام نتایج بررسی ها چندین ماه حتی تا ۷ یا ۸ ماه زمان می گذرد تا اصل ماجرا به طور کامل دقیق شود حال آنکه در ایران حادثه ای مانند هواپیمای اوکراینی با کمترین زمان ممکن به نتیجه رسید و اعلام رسمی هم شد.
در مدت زمانی هم که گذشت تا مسئله روشن شود برخی مواضعی گرفتند که به دلیل شواهد ناقص و مشکوک ماجرا دچار خطای در فهم ماجرا شده بودند و بنای بازنمایی خلاف ماجرا نبود. با تبیین دقیق ماجرا و به محض یقین از اصل روایت درست صادقانه روایت اصلی منتشر شد.
گوهر عشقی ، دروغ ، رسانه
به هر حال در هر ماجرایی که ادعای دروغی مطرح میشود، که دوربین مداربسته و شاهدان عینی و اسناد عمومی وجود ندارد؛ وقتی این افراد و رسانهها همین ماجرا را که فیلم و اسناد و شاهدانش حاضرند را هم نمیپذیرند، معلوم است که وضع بقیه ادعاهایشان هم چطور است!
به گزارش خبرگزاری فارس، علی صدری نیا طی یادداشتی نوشت:
ماجرایی در نقطه مشخصی از شهر رخ داده، فیلم دوربین مداربسته موجود است، شاهدان عینی ماجرا حضور دارند، رهگذران و مغازه داران هم هستند؛ اما یک طرفِ ماجرا، عشقش کشیده که زمین خوردن معمولیاش را هم بیندازد به گردن جمهوری اسلامی!
کسانی که او را به این کار تشویق کردهاند، تجربهاش را داشتهاند که اگر یک دروغ بزرگ را با اعتماد به نفس بگویی، خیلیها باورش میکنند! نه فقط فلان رسانه و آدمِ ضدانقلاب، حتی خیلیها در داخل هم شک میکنند که نکند ماجرا واقعی باشد و ظلمی رخ داده باشد؛ و برای دفاع از مظلوم شروع میکنند به نشر آن داستان در صفحات مجازی خود!
بعد از چند روز همه اسناد و شواهد ماجرا منتشر میشود، و جای ظالم و مظلومِ داستان عوض میشود! آن طرفِ ماجرا که بدون هیچ توضیح اضافهای فقط ادعای دروغش را تکرار میکند!
مهم نیست؛ مهم این است که چهرههای داخلی که دلسوزانه اصل دروغ را نشر دادهاند، اینجا هم برای دفاع از طرف دیگر ماجرا که به آن ظلم شده، این فیلم را منتشر میکنند؟ یا اینجا دیگر احساس تکلیف نمیکنند که از مظلوم دفاع کنند و سوت میزنند و از کنار ماجرا رد میشوند؟!
یا مثل برخی دیگر لجبازانه به در و دیوار چنگ میزنند که چون دفعه قبلی و سر فلان ماجرای دیگر، فیلم دوربینها را منتشر نکردید، این بار هم ما شک داریم! در صورتی که ماجرا برعکس است؛ به هر حال در هر ماجرایی که ادعای دروغی مطرح میشود، که دوربین مداربسته و شاهدان عینی و اسناد عمومی وجود ندارد؛ وقتی این افراد و رسانهها همین ماجرا را که فیلم و اسناد و شاهدانش حاضرند را هم نمیپذیرند، معلوم است که وضع بقیه ادعاهایشان هم چطور است!
شما آن ادعای اول را در صفحات مجازی چه کسانی دیدید؟ آنها را دعوت کنید که منصف باشند و این فیلم را هم منتشر کنند!
رسانههای بیگانه در ماجرای گوهر عشقی بیش از گذشته از اعتبار افتادند
محمدکاظم انبارلویی کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس با اشاره به خط دروغ خبری شبکههای معاند و ضد انقلاب در مورد گوهر عشقی و روشنسازی مسئله توسط صدا و سیما، اظهار داشت: ضد انقلاب یک اصل ثابت را در راهبرد تبلغاتی خود دنبال میکنند و آن اینکه با بهانه و بی بهانه انقلاب را مورد حمله قرار میدهند.
وی افزود: ضد انقلاب به دنبال سناریوسازی مبنی بر نقض حقوق بشر علیه ملت و حکومت ایران است.
این کارشناس مسائل سیاسی یادآور شد: در مسئله حمله دو موتورسوار به خانم گوهر عشقی به روایت دوربینها مشخص شد نه موتورسواری در کار بوده و نه کسی این خانم را مورد ضرب و شتم قرار داده است و با یک گزارش مستند و مستدل دروغپردازی چند روزه دشمن افشا شد.
انبارلویی در همین باره به مسئله ناآرامیهای اصفهان اشاره و ادامه داد: در حوادث اصفهان نیز مشخص شد خانمی که خودش را به مردن زده بود، زنده است. بنابراین بنای دشمن علیه ایران، دروغ، فریب و اغواگری است و این عادت همیشه آنها است.
وی افزود: صدا و سیما در مسئله گوهر عشقی بسیار خوب عمل کرد و امروز ما میبینیم که اعتبار رسانههای بیگانه به دلیل دروغپردازیها به شدت فرو کاسته شده است.