در ایام سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) به سر میبریم. پبر فرزانه ای که با استعانت از خداوند و تحقق وعدههای الهی توانست انقلابی عظیم در کشورمان به پا کند و با تصاحب الهی دلهای مردم، مفاهیم اسلام ناب محمدی را به آنها انتقال دهد و پس از حدود چهارده قرن، پیام جد بزرگوارش حضرت سید الشهدا (ع) را احیا کند که مسلمان و شیعه نباید زیر بار ظلم و فساد برود.
همانگونه که بعثت نبی مکرم اسلام (ص) مبدأ تحول عظیمی در دنیا شد و بتهای زمان را شکست و امپراطوری های کفر را منهدم کرد، انقلاب اسلامی ایران نیز پس از چهارده قرن توانست منشأ تحولات بسیاری در دنیا شود که امروز به بیداری اسلامی از آن یاد میشود.
انقلابی که از همان موقع تا کنون مغز امپراطوری کاپیتالیسم و ظلم و فساد با ویترین لیبرال دموکراسی را نشانه گرفته و در مقابل آن ایستادگی کرده است و جان صدها هزار پیر و جوان عاشق و دلباخته این پیام را در راه مبارزه با کفر و طاغوت هدیه کرده است.
مرشد و راهنمای الهی و بزرگی که از جامعه ایرانِ زمان طاغوت که میرفت زیر بزرگترین ظلم تاریخی سر خم کنند و بزرگترین ملت مسلمان شیعه را به ابتذال و فساد با ظواهر غربی کشند تبدیل کرد به “همت” ها و “فهمیده” ها و “احمدی روشن” ها و “خلیلی” ها… اگرچه در این راه منافقین هم باطن زشت خود را آشکار کردند؛
و این یکی از بزرگترین معجزههای انقلاب اسلامی ایران بود که به خواست خداوند متعال به دست حضرت امام خمینی (ره) و حرکت عظیم مردم مسلمان شیعه ایران صورت گرفت، «تربیت میلیونها جوان مسلمان شیعه منتظر که هر لحظه آمادهاند برای آرمانهای اسلام عزیز جان خود را اهداء کنند و این ترس عظیم صهیونیست و امپریالیسم از جوانان مسلمان ایران است».
فرهنگ ولایت و شهادت و انتظار که با بیداری اسلامی میرود سراسر جهان را فرا بگیرد. فرهنگی که هم اکنون در عراق و لبنان و سوریه و بسیاری کشورهای دیگر رویشه دوانیده و رشد کرده و میرود سراسر جهان را به تصرف معنوی خود در آورد، از هند و چین گرفته تا اروپا و امریکا.
تأثیر گفتار حق
اما نکته اینجاست که چگونه در پرتو انقلاب اسلامی ایران، همتها و فهمیدهها و احمدی روشنها تبلور میکنند و از آنطرف منافقین نیز باطن زشت خود را آشکار کنند؛ همینطور چگونه پس از بعثت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد (ص)، کسی مانند سلمان فارسی از ایران خانه و کاشانه خود را رها میکند و خدمت پیامبر (ص) میرسد و “سلمان محمدی” میشود
و از آن طرف شخصی مانند ابولهب که عموی پیامبر (ص) است از این موهبت عظیم الهی سر باز می زند و لقب ابوجهل را میگیرد که با همسر خود روانه دوزخ گردند؟ و چگونه میشود در دنیای امروز که از پیام اسلام و انقلاب حتی هنرپیشهها و خوانندههای غربی به اسلام میگروند شخصی مانند سلمان رشدی مرتد ظاهر میشود.
یک نمونه از قرآن کریم در این باره
در بررسی این نکته به آیه ای از قرآن کریم اشاره میکنیم. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا»؛
و با این قرآن چیزی را که برای مؤمنان شفا و رحمت است، نازل میکنیم، ولی کافران را جز زیان نیفزاید. (سوره مبارکه اسراء آیه 82)
مثال زیبای آیت الله جوادی آملی
آیت الله جوادی آملی در دروس تفسیر خود مثال زیبایی برای این نکته میآورند و میفرمایند: «”و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین” امّا “و لا یزید الظّالمین إلاّ خساراً” هرچه آیات بیشتر تنزل کند، مرضِ کفّار و منافقین بیشتر میشود.
هرچه رحمت خدا بیشتر تنزّل بکند، کافر و منافق مریضتر میشوند. در طول ایّامِ هفته، روزی پربرکتتر از روز جمعه نیست و همین روز جمعه بدترین روز برای کفّار و منافقین است.
در طیّ ایّامِ سال، ماهی به عظمت ماه مبارک رمضان نیست و همین ماه مبارک رمضان بدترین ماه برای کفّار و منافقین است. در طیّ ایّامِ سال، شبی به عظمت لیلهٴقدر نیست و هیچ شبی هم شرّتر و بدتر از لیلةالقدر برای کفّار نیست؛
چون گناهِ در لیلةالقدر با گناه لیالی دیگر فرق میکند. گناهِ در ماه مبارک رمضان با گناه ماههای دیگر فرق میکند. گناهِ در روز جمعه با گناههای دیگر فرق میکند؛ مثل انسانی که گرفتار زخم معده است اگر شما به او گلابی دادید، هرچه این گلابی رسیدهتر، پرآبتر و شیرینتر باشد مرض او را بیشتر میکند.
کسی که آب سرد برای او خوب نیست، هرچه گواراتر، لذیذتر و خنکتر باشد مرض او را بیشتر میکند. این نه به خاطر اینکه آب سرد برای او بد است، به کسی که تازه او را از اتاق عمل آوردهاند پزشک معالج میگوید: آب خنک ندهید. این عطشش، عطشِ کاذب است. بلکه به خاطر آنکه دستگاه گوارش او مریض است.
هیچ شبی برای کافر بدتر از شبِ قدر نیست با اینکه “سلامٌ هی حتّی مطلع الفجر” این شب که مرض نیست. این شب، سلام است، سلامالله است: “سلامٌ هی حتی مطلع الفجر” همهٴ امور در این شب به عنوان سلامت تنظیم میشود، امّا یک انسانِ کافر و منافق که نه به وظایف لیالی ماه مبارک رمضان موفّق است، نه به وظایف روزهای ماه مبارک رمضان موفّق است، هیچ شبی در ایّام سال بدتر از شبقدر برای او نیست.
… و اگر این آیه باعث افزایش پلیدی کفّار و منافقین است، برای آن است که کفّار در برابر این «نه» میگویند مرضشان افزوده میشود [و] جذب نمیکند. اگر یک انسان ناسالمی این غذا را (این میوهٴ شیرین را) نتوانست هضم کند، بر مرض او افزوده میشود.
این میوه، مرض نیاورد [بلکه] این هاضمه نتوانست هضم کند: “فزادتهم رجساً إلی رجسهم و ماتوا و هم کافرون” پس همین یک سوره باعث افزایش ایمان مؤمنین است (آن جنبهٴ وجودی) و باعث افزایش رجس پلیدان است (این جنبهٴ عدمیاش).»
مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان پیرامون آیه مذکور مینویسند:
«قرآن شریف در ابعاد گوناگون و جهات مختلفی برای مردم حق جو و درست اندیش، سرمایه هدایت و نسخه ای شفابخش است؛…آری، قرآن شفابخش دردهاست، امّا زمانی که به این نسخه شفابخش، دور از بازی گری ها عمل شود، و بدان دلیل تنها برای مردم با ایمان رحمت و بخشایش و نعمت گران است که تنها ایمان آوردگان راستین از آن بهره ور میگردند و با ایمان به مفاهیم و مقررات و پند و اندرزهای آن، از مشعل نورافشانش چراغ زندگی برمی افروزند.
وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلاَّ خَساراً. و بیدادگران نه تنها از قرآن بهره ور نمیگردند، که بر زیانکاری آنان نیز افزون میگردد، هم پاداشی را که مردم شایسته کردار در خور آن میگردند، از دست میدهند، و هم در خور کیفر و عذاب میشوند، چراکه بدون تفکّر در آن، آن را انکار میکنند و حقیقت را نمیپذیرند؛
درست نظیر جامعه سرکش و گناهکار عصر نوح که دعوت طولانی و خیرخواهانه پیامبرشان جز بر زیان حق ستیزان نیفزود. به باور پارهای منظور این است که: قرآن پلیدی درونی حق ستیزان را رو میکند و از نیرنگها و بیدادشان در برابر پیامبر، پرده برمی دارد و آنان را رسوا میسازد.»
مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان پیرامون آیه مذکور مینویسند:
«قرآن کریم از آن جهت شفا است که اول صفحه دل را از انواع مرضها و انحرافات پاک میکند، و زمینه را برای جای دادن فضائل آماده میسازد، و از آن جهت رحمت است که صحت و استقامت اصلی و فطری آن را به وی باز میگرداند، پس از آن جهت شفا است که محل دل را از موانعی که ضد سعادت است پاک نموده و آماده پذیرشش میسازد، و از آن جهت رحمت است که هیات سعادت به دل مؤمن داده، نعمت استقامت و یقین را در آن جایگزین میکند.
پس قرآن کریم، هم شفا است برای دلها و هم رحمت، هم چنان که هدایت و رحمت برای نفوس در معرض ضلالت است، …” وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً”- سیاق آیات دلالت بر این میکند که مراد از این جمله، بیان اثری است که قرآن در غیر مؤمنین دارد و آن عکس آن اثر نیکی است که در مؤمنین دارد، پس مراد از ظالمین قهرا غیر مؤمنین یعنی کفار خواهند بود البته بنا به گفته بعضی از مفسرین کفار غیر مشرکین…
کلمه ” خسار” به معنای ضرر دادن از اصل سرمایه است، کفار مانند همه افراد، یک سرمایه اصلی داشتند و آن دین فطریشان بود. که هر دل ساده و سالمی به آن ملهم است، ولی ایشان به خاطر کفری که به خدا و آیات او ورزیدند از این سرمایه اصلی کاستند
و چون به قرآن کفر ورزیده و بدون منطق و دلیل بلکه به ستم از آن اعراض نمودند، همین قرآن خسران ایشان را دو چندان نموده و نقصی روی نقص قبلیشان اضافه میکند، البته این در صورتی است که از آن فطرت اصلی چیزی در دلهایشان مانده باشد، و گرنه هیچ اثری در آنها نخواهد داشت،
و لذا به جای اینکه بفرماید:” یزید الظالمین خسارا- در ستمگران خسران را زیادتر میکند” فرمود ” وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً- در ظالمان اثری جز خسران ندارد” یعنی در آن کس که از فطرت اصلیش چیزی نمانده هیچ اثر ندارد و در آن کسانی که هنوز از موهبت فطرتشان مختصری مانده این اثر را دارد که کمترش میکند.
از اینجا است که به خوبی روشن میشود که حاصل معنای آیه این است که قرآن بر صحت و استقامت مؤمنین میافزاید و سعادتی بر سعادت و استقامتی بر استقامتشان اضافه میکند، و اگر در کافران هم چیزی زیاد کند آن چیز عبارت از نقص و خسران خواهد بود.»
تشبیه جالب تفسیر نمونه درباره تاثیر گفتن حق
همچنین در تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی آمده است: «می دانیم شفا معمولاً در مقابل بیماریها و عیبها و نقصها است، بنابراین نخستین کاری که قرآن در وجود انسانها میکند همان پاکسازی از انواع بیماریهای فکری و اخلاقی فرد و جامعه است.
پس از آن مرحله رحمت فرا میرسد که مرحله تخلق به اخلاق الهی، و جوانه زدن شکوفههای فضائل انسانی در وجود افرادی است که تحت تربیت قرآن قرار گرفتهاند.
به تعبیر دیگر شفا اشاره به پاکسازی، و رحمت اشاره به نو سازی است، و یا به تعبیر فلاسفه و عرفاء اولی به مقام تخلیه اشاره میکند و دومی به مقام تحلیه. نه تنها در این آیه که در بسیاری دیگر از آیات قرآن میخوانیم دشمنان حق بجای اینکه از نور آیات الهی دل و جان خود را روشن سازند و تیره گیها را بزدایند، بر جهل و شقاوتشان افزوده میشود.
این به دلیل آنست که خمیرمایه وجودشان بر اثر کفر و ظلم و نفاق به شکل دیگری درآمده، لذا هر جا نور حق را میبینند به ستیز با آن برمی خیزند، و این مقابله و ستیز با حق، بر پلیدی آنها میافزاید، و روح طغیان و سرکشی را در آنها تقویت میکند.
یک غذای نیرو بخش را اگر به عالم مجاهد و دانشمند مبارزی بدهیم از آن نیروی کافی برای تعلیم و تربیت و یا جهاد در راه حق میگیرد، ولی همین غذای نیروبخش را اگر به ظالم بیدادگری بدهیم از نیروی آن برای ظلم بیشتر استفاده میکند، تفاوت در غذا نیست، تفاوت در مزاجها و طرز تفکرها است؛ آیات قرآن طبق مثل معروف همچون قطرههای حیاتبخش باران است که در باغها، لاله میروید، و در شوره زارها خس!
و درست به همین دلیل، برای استفاده از قرآن باید قبلاً آمادگی پذیرش را پیدا کرد، و به اصطلاح علاوه بر فاعلیت فاعل، قابلیت محل نیز شرط است.
و از اینجا پاسخ این سؤ آل که چگونه قرآن که مایه هدایت است این افراد را هدایت نمیکند روشن میگردد، زیرا قرآن بدون شک مایه هدایت گمراهان است اما به یک شرط، گمراهانی که در جستجوی حق هستند، به همین انگیزه به سراغ دعوت قرآن میآیند، و اندیشه خود را برای درک حق به کار میگیرند.
اما متعصبان لجوج و دشمنان قسم خورده حق که با حالت صددرصد منفی به سراغ قرآن میآیند مسلماً بهره ای از آن نخواهند داشت، بلکه بر عناد و کفرشان افزوده میشود چرا که تکرار عمل خلاف به آن عمق بیشتر در جان آدمی میدهد.»
بنا بر آنچه آمد مشخص شد تأثیر کلام حق و یا به عبارت بهتر بازتاب کلام حق در مؤمن و ظالم متفاوت است. فرد مؤمن که ضمیر خود را پاک نگاه داشته از حرف حق موجبات رشد خود را فراهم میکند و شخص ظالم با آن عناد میکند و موجبان خسران و تباهی خود را فراهم میسازد.
نظایر این مطلب در تاریخ بسیار مشاهده شده است، از اولین پیامبر الهی و بعثت پیامبر اسلام (ص) و امامت امامان (علیهم السلام) تا به امروز که ندای حق با طلیعه انقلاب اسلامی ایران به پا خواسته است، همیشه در کنار هم خیر و شر وجود داشتهاند و برخی موجبات رشد و برخی دیگر موجبات گمراهی خود را در پرتو کلام حق رقم زدهاند.
در دوران خلافت حضرت علی (ع) در کنار سخن حق ایشان، جنگ جمل و صفین و نهروان به وجود آمد و برخی از خود مسلمانان سخن حق ایشان را برنتافتند و بر حضرت شوریدند.
همینطور از تبلیغ منفی معاویه علیه حضرت علی (ع) بر منبرهای شام، حضرت را دشنام میدادند، همان علی (ع) که پیامبر (ص) در حق او فرموده بود: هرکه علی را دشنام دهد مرا دشنام داده است (المستدرک علی الصحیحین ج 3، ص 130). تا جایی که یکی از مفاد صلح امام حسن (ع) با معاویه این بود که لعن حضرت علی (ع) از زبان منحوس معاویه برداشته شود.
در حال حاضر نیز میبینیم تحت تأثیر تبلیغ رسانههای دروغ پراکن غرب وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم با سانسور و تحریف و پروپاگاندا، “حق استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای ایران” را به “استفاده از انرژی هسته ای برای مصارف نظامی” تحریف و به مردم جهان عنوان کردهاند.
همچنین تحت تأثیر همین رسانهها مردم مسلمانان را به مردم جهان بعنوان خشونت طلب و تروریست معرفی میکنند و رژیم جعلی صهیونیستی را که از سلول سلول تشکیل دهندهاش خون مظلومان میچکد حق جلوه میدهند،
در سوریه به نام دین مسلمانان شیعه را تکفیر میکنند و جان و مال و ناموس آنها را تاراج میکنند و این اتفاقی است که در طول تاریخ شبیه آن بسیار مشاهده شده است، از تبلیغات کاذب و منفی معاویه گرفته تا تبلیغات کاذب و دروغین رسانههای صهیونیستی امروز.
اما چاره چیست؟ آیا باید از حق خود دست برداشت و سخن حق را نزَد زیرا که ممکن است مورد تحریف واقع شود یا ممکن است بر اثر آن تحریف افرادی گمراه شوند و یا افراد گمراه گمراهیشان با آن بیشتر شود؟
باید پا سخ داد که نه! چون رویه پیامبران و امامان (ع) اینگونه نبوده است و همیشه و در همه حال به بیان حرف حق پرداختهاند.
حضرت نوح (ع) که سالیان سال قوم خود را ارشاد میکرد در راز و نیاز با خداوند خویش میگوید:
«ای پروردگار من، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم؛ و دعوت من جز به فرارشان نیفزود؛ و من هر بار که دعوتشان کردم تا تو آنها را بیامرزی، انگشتها در گوشهای خود کردند و جامه در سر کشیدند و پای فشردند و هر چه بیشتر سرکشی کردند؛ پس به آواز بلند دعوتشان کردم؛ باز به آشکار گفتم و در نهان گفتم…» سوره مبارکه نوح آیات 5 تا 10
امام حسین علیه السلام نیز در روز عاشورا تا آخرین لحظه به فکر ارشاد و هدایت مردم گمراه و پافشاری بر روی حق و تبری از باطل و ظلم بودند و از مصادیق آن خطبههایی است که هنگام جنگ در برابر یزیدیان خواندهاند که هم از حق دفاع کنند و اگر بتوانند دلی راه به هدایت پروردگار راهنمایی کنند که از بارزترین مصادیق این حرف توبه حربن یزید ریاحی است.
ایشان حتی از کودک شش ماهه خود برای هدایت مردم جاهل دریغ نکردند و اگرچه به بهانه آب، کودک را در تیررس تیرهای دشمن قرار دادند اما شکستن دلهای یزیدیان و هدایت آنها به بهانه این مظلومیت نیز از اهداف ایشان بود که اگر کسی قابل هدایت است با دیدن این صحنه هدایت شود.
و البته اسارت خاندان عظیم الشان و مکرم ایشان و زنان و کودکان باز برای هدایت مردم و انتقال این پیام به آینده بود که باید برای حق تا آخرین قطره خون و آخرین ذره جان با تمام مال و جان و ناموس خود ایستاد.
زیرا هدایت آنقدر با ارزش است که معصوم حاضر است این همه سختی را برای آن تحمل کند، حتی اگر یک نفر باشد. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی به حضرت علی (ع) میفرمایند: «ای علی، با هیچ کس جنگ نکن تا این که او را به اسلام دعوت کنی و به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید بر آن میتابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد.»(وسائل الشیعه ج 15 ص 43)
و این همان پیامی است که حضرت روح الله از اجداد بزرگوار خود دریافت و آنها را در عصر امروز احیا کرد و آن دعوت به حق و پافشاری بر روی حق تا آخرین قطره خون و رمق در بدن و انتظار برای لحظه ای که جان به امانت گرفته از پروردگار را برای این هدف والا هدیه کنیم؛ هرکه هر آنچه میخواهد بگوید که پیروزی در نهایت با متقین است هماهنگونه حضرت سیدالشهدا (ع) پیروز شد.
همانطور که خداوند میفرماید:
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهاند و هیچ پیمان خوددگرگون نکردهاند (سوره مبارکه احزاب آیه 23)
***
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِسْلامَ وَاَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلی سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ!
بار پروردگارا! ما بدرگاه تو خواهانیم که دوره ایپسندیده پیش آوریکه در آن دوران، اسلام و یاورانش را سربلند فرموده نفاق و پیروانش را ذلیل و خوار گردانی و ما را در آن دولت، از زمرهٔ خوانندگان مردم بسوی اطاعت تو، و از راهبران بسوی راه خود قرار دهی و بدان وسیله بزرگواری دنیا و آخرت را نصیب ما گردانی. (قسمتی از دعای افتتاح)
به قلم هادی شریفی(+)
در ادامه بخوانید »» انتخاب رشته و مشکلات دختران دانشجو دور از خانواده [مهم]