جناب یاسین حجازی در کتاب شریف «کتاب آه» (که بازنویسی است از نفس المهموم شیخ عباس قمی) در باب شهادت حضرت مسلم(ع) در صفحات 136 الی 151، چنین نگاشته (عبارات داخل پرانتز از بنده و باقی عین متن کتاب است):
(بعد از اینکه حضرت مسلم سلام الله علیه مبارزه جانانه ای فرمودند و پس از اینکه مورد هجوم و حمله بسیاری از نامردان قرار گرفتند)
محمد اشعث بانگ زد: «ای مسلم! تو را امان است.»
(حضرت مسلم سلام الله علیه نپذیرفته به مبارزه ادامه میدهد تا آنکه:)
بکیر، دهان مسلم را بشمشیر زد و لب بالای او را ببرید و به لب زیرین رسید… کسی از پشت، نیزه ای بر مسلم فرو برد.
…محمد اشعث نزدیک او شد و گفت «تو را امان است.»
مسلم گفت«آیا من ایمنم». همه مردم گفتند آری، مگر عبیدالله ابن عباسِ سلمی.
ابن عقیل گفت «سو گند به خدا که اگر امان شما نبود، دست در دست شما نمی نهادم.»
(حضرت مسلم سلام الله علیه به محمد اشعث میگوید می توانی کار نیکی انجام دهی و به حسین پیغام ببری و ماجرای مرا به او برسانی؟ ابن اشعث میگوید:)
«سوگند به خدا که این کار کنم.»
(حضرت مسلم سلام الله علیه را بر استری نشانده و به قصر ابن زیاد میبرند، حضرت مسلم سلام الله علیه همان اول میفرمایند که میدانم به عهد خود وفا نکرده و مرا میکشید! حضرت به ابن زیاد میفرمایند:)
«بگذار تا وصیت کنم به یکی از خویشان خود.»
گفت «وصیت کن.»
پس مسلم رو به عمر سعد آورده، گفت «میان من و تو خویشی است و حاجتی به تو دارم که در پنهانی بگویم.»
عمر سعد نپذیرفت. ابن زیاد گفت«از حاجت پسر عمّت امتناع مکن.»
ابن سعد برخاست و با مسلم به جای نشست که عبیدالله آنها را میدید.
مسلم گفت «در کوفه قرضی دارم: هفتصد درهم که آن را در نفقه خود صرف کردم. آن دِین را ادا کن از مالی که در مدینه دارم. و جُثّهٔ مرا از ابن زیاد بخواه تا به تو بخشند و آن را به خاک سپاری. و کسی سوی حسین فرست تا او را بازگرداند.»
…و بعضی گویند عمر با ابن زیاد گفت«میدانی با من چه گفت؟»
عبیدالله گفت «سرِّ ابن عمِّ خویش را مستور دار.»
عمر گفت«کار بزرگتر از این است.»
گفت «چیست؟»
…محمد اشعث ایاس ابن عتل طائی را از بنی مالک… و او را گفت «به ملاقات حسین بیرون رو و این نامه به او برسان.» و آنچه مسلم ابن عقیل گفته بود، در آن نامه بنوشت…
***
چه آدمهای خوبی! عهدشان را وفا میکنند حتی اگر به دشمن قول داده باشند. و چه امیر خوبی دارند! آنها را به رازداری فرامیخواند حتی اگر رازِ دشمنش باشد که قصد برانداختن امارتش داشته است!
وفای به عهد, رازداری و فاش نکردن راز, ادای حق خویشاوندی و… چند خصوصیتی است که در رفتار اشقیای دشت کربلا در این نقلها به چشم میخورد. خصوصیاتی که هر کسی را میتواند نسبت به متشرع بودن صاحبانشان مطمئن کند.
اما همین افراد چند روز بعد در صحرای کربلا آن میکنند و خوشحال اند از کشتن شیرخواره و غارت گوشواره و جسارت به حرم رسول الله صلی الله علیه و آله…
حسین علیه السلام با خون شیرخواره و جوان و برادر و یارانش و به قیمت اسارت اهل بیتش به همه ما ثابت کرد کسی که ولایت ندارد هر کاری ممکن است بکند. گول رازداری امانت داری و خوش اخلاقی و این اواخر عدالت خواهی شان را نخوریم اگر اهل تبعیت از ولایت نیستند…
منبع : کانال ماهبندان | نوشتههای محمدرضا شهبازی @mahbandan
مطالب و محتوای سایت بنیانا درباره ماه محرم و عزاداری امام حسین علیه السلام را در صفحه اختصاصی « تکیه بنیانا » بخوانید