سودای یک شبه پولدار شدن | بازی دو سر باخت قرعه کشی های تلویزیونی
شاید شما برنده خوش شانس این هفته باشید…هر هفته بیش از 200 میلیون جایزه نقدی و غیر نقدی …یک دستگاه ویلای خصوصی جایزه برنده خوش شانس این هفته… این جملات و امثال اینها تماماً جملاتیاند که این روزها در برنامههای مختلف تلویزیونی و تجارتهای پیامکی مرتباً شنیده و دیدهاید. شرکتهای تجاری نیمه دولتی و خصوصی چنان به تنور مسابقات تلویزیونی و جایزههای تلویزیونی و اسپانسرینگ ها دمیدهاند که موجی از شانس بازی و رقابتهای لاتاری وار در مردم و مصرف کنندگان ایجاد شده است.
متأسفانه در مسائل تجاری و بازرگانی و همین طور تبلیغات مربوط به آنها اصولاً یاد گرفتهایم تبدیل به یک کپیبردار محض از روی دست آنور آبیها بشویم و هر آنچه را آنها انجام میدهند بدون کم و کاست و بلکه ده برابر آن را در کشور خودمان اجرا کنیم؛ فارغ از اینکه آن عمل ممکن است اثرات مخربی را بر الگوی رفتار مصرف کننده و فرهنگ مردم کشورمان بگذارد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم دیگر بازار اینگونه قرعهکشیها و بازاریابیها داغ داغ شده است و همه سعی در اجرای آن دارند و سرآمدتر از همه میتوان اپراتورهای تلفن همراه یا سیستمهای ارزش افزوده مخابراتی (VAS) و نوع دیگر سیستمهای تلفنی سیستمهای مبتنی بر یو پی اس را نام برد که به صورت شمارههایی شبیه *Code# هستند. همپای شرکتهای خدمات ارتباطی و تلفنی شرکتهای تولید مواد شوینده و مواد غذایی هستند که تمام توان خود را برای اختصاص بازار بیشتر و بزرگتر به خود اختصاص دادهاند.
اینکه منابع مالی این قرعه کشی های تلویزیونی بزرگ از کجا تأمین میشوند فعلاً مهم نیست و اصلاً مهم نیست که هزینه این قرعه کشیها در سال حدود 10 الی 20 میلیارد هستند اما سؤال اینجاست که چرا همیشه وقتی سراغ این تولید کنندگان میرویم از کمبود ذخیره سرمایه یا سرمایه در گردش مینالند؟
اگر منابع مالی ندارند پس این جایزههای کلان چیست و اگر منابع مالی دارند پس این نالیدنها چیست؟
اصولاً وقتی ذرهای تکانه تورمی در بازار ایجاد میشود یا ذرهای قیمت مواد اولیه در بازار گسترش مییابد، تولید کنندگان نخستین کسانی هستند که سریعاً دادشان بالا میرود، به سمت اتاق اصناف حرکت میکنند، در مقابل آنها صف میکشند برای مجوز افزایش قیمت؛ اما موقعی که کاهش قیمتهای مواد اولیه را در بازار مشاهده میکنیم هیچ اثر کاهش قیمتی را شاهد نیستیم.
واقعیت این است که تمام این تولید کنندگان به منظور افزایش سهم بازارشان رو به این کارها آوردهاند و چون رکود سنگینی در بازار وجود دارد که موجب بی میلی مصرف کننده نسبت به خرید یا حتی تغییر سبد خریدش شده، تولید کنندگان را مجبور به چنین سیاستهایی کرده است .
اما باید به این مسأله توجه کرد که درست است موجهای احساسی و بازی با هوش هیجانی مشتری عامل بسیار تأثیرگذار است و در فروش کوتاه مدت تغییرات و افزایش گسترده ایجاد میکند اما بعد از خوابیدن آن هیجانات و تمام شدن جشنوارههای قرعه کشی های تلویزیونی ، مصرف کننده سریعاً به کیفیت محصول رجوع میکند.
پر واضح است که تولید کننده عاشق چشم و ابروی مصرف کننده نیست که به آن خودروی لکسوس و BMW و ویلا و سکه بدهد و برای سود بیشتر است که روی به سمت قرعه کشی های تلویزیونی میآورد اما باید به این موضوع اشاره کرد که پول تمامی این قرعه کشیها را کامل و تمام از مصرف کننده میگیرد و با سیاست غیرمنصفانهای با افزایش قیمت تولیداتشان، هم سهم قرعه کشیها را از مصرفکننده میگیرد و هم اینکه این قدرت را برای خودش بهوجود میآورد که از سطح بالاتری با اتاق اصناف و سازمانهای بازرسی کننده بر سر قیمت تولیدات خود چانه زنی کند.
چون وقتی زمان افزایش قیمت بشود به راحتی این مسأله صورت میگیرد ولی وقتی بحث کاهش قیمت به دلیل حمایت از مصرف کننده یا به دلیل کاهش قیمت مواد اولیه باشد، با اعلام قیمت تولیدات خود در تلویزیون و اینکه مبلغ زیادی را جایزه میدهند بهانههای مختلفی را میتراشند تا هیچ کاهش قیمتی را صورت ندهند.
اینجاست که باید به این مسأله اذعان کرد که اصولاً هیچ وقت سازمان حمایت از مصرف کننده حداقل بر طبق نامش عمل نمیکند و فقط زمانی که بحث افزایش قیمت مطرح میشود اعلام پذیرش میکند و الا نه در کاهش قیمتها و نه در افزایش کیفیتها و نه حمایت از حقوق مصرف کننده، هیچگاه حضور فعال و مؤثری ندارد.
اما باید به این توجه شود که خرید برنامههای تلویزیونی که با قیمتهای ثانیهای و بسیار هنگفت صورت میگیرد، یک بازی باخت باخت است. اینکه صدا و سیما کسری بودجه دارد یا نه بماند و اینکه دولت بودجه کافی به آن اختصاص میدهد یا نه، بازهم بماند و حتی بماند اینکه دولت به علت اختلاف با صدا و سیما و جلب حمایت صدا و سیما بودجه آن را گروگان نگه میدارد یا نه؛
اما این دو نهاد ملی باید توجه کنند که این رویه بسیار غلط است و هم مصرف کننده را متضرر میکند و هم تولید کننده را و وقتی این وضعیت ایجاد شد، کشور و ملت ضرر میکنند و دودش، هم به چشم مردم میرود و هم مسائل پیش روی دولت را بیشتر و پیچیدهتر میکند.
–
در ادامه بخوانید »» برنامه خندوانه به امپراتوری فحش های اینستاگرامی تبدیل شده است
–
شما در شرکتهای خارجی و کشورهای خارجی این تبلیغات را مشاهده میکنید اما نه به این گستردگی. به عنوان مثال شرکت اپل را در نظر بگیرید که وقتی محصول جدیدش را به بازار ارائه میکند، برای دریافت آن صف کشیده میشود. حالا بررسی کنید و ببینید اپل چقدر قرعه کشی های تلویزیونی و جایزه میدهد؟ تقریباً هیچی.
واقعیت این است که برای وفاداری مشتری به شما و افزایش سهم بازار در میان مدت و بلند مدت در کنار تبلیغات حتماً افزایش کیفیت و در نظر گرفتن سیاستهای بازرگانی نیاز است نه اینکه محصول خوش آب و رنگی تولید کنید و وقتی مشتری با آن رو به رو میشود با بستهای مواجه باشد که نصف آن هواست و الا این سیاستهای در پیش گرفته شده فقط منجر به شرطی شدن مشتری میشود و لا غیر که در آینده دست و پا گیر خود تولید کننده میشود؛
به صورتی که بعد از مدتی که مصرف کننده ببیند مرتباً خرید میکند ولی هیچ موفقیتی بهدست نمیآورد، باعث بی اعتمادی و عصبانیتاش میشود که نتیجهای جز مجازات تولید کننده با عدم خرید نخواهد داشت. بماند اینکه حس راحت طلبی و شانسی بودن موفقیتها را در مردم بهوجود میآورد که بدعت فرهنگیای نابخشودنی است.
رویه در پیش گرفته شده را نامی جز بازی با احساسات مردم در شرایط سخت زندگیشان نمیتوان گذاشت؛ شرایط رکودی که مردم حتی از خرید محصولات بسیار واجب تغذیهایشان مانند شیر و لبنیات و … میگذرند تا زندگیشان را بچرخانند، آن وقت یک عده در این شرایط با رضایت دولت و صداسیما با ترسیم یک زندگی رؤیایی دست نیافتنی همراه با صندوق طلا و ویلا و ماشین آخرین سیستم، آن هم بدون هیچ زحمت و کوششی و فقط با برد در یک لاتاری، باعث تحقیر و سرخوردگی مردم میشوند.
شاید جالب باشد که حتی در این لحظه که مشغول نگارش آخرین کلمات این متن بودم، پیامکی با متنی برای تشویق به شرکت در قرعه کشی های تلویزیونی با ارسال عددی به شمارهای برایم آمد که نشان میدهد این جنون شانس، سعی دارد همه را ببلعد.
گزارشی از حسین آمره (صبح نو 285)