دسته‌ها
مضرات ماهواره

ماهواره و اینترنت چگونه خانواده را تکه تکه می‎کند؟


اینترنت و در کنار آن شبکه‎های اجتماعی و از سویی دیگر ماهواره دو لبه یک قیچی تیز و برنده هستند که دشمنان اسلام و ایران برای تکه ‌تکه کردن بنیان خانواده از آن استفاده کرده و به بهترین وجه آن را آزموده‎اند.

این مطلب بدین معنا نیست که استفاده مفیدی از اینترنت و ماهواره نمی‎شود کرد و باید به طور کلی آن را تخطئه نمود اما گاهی مضرات و مفاسد یک وسیله چه بسا از منافع آن بیشتر باشد.

این مقایسه در قرآن کریم هم وجود دارد. به طور مثال در آیه ۲۱۹ سوره مبارکه بقره می‎خوانیم: از تو درباره شراب و قمار می‎پرسند. بگو در آنها گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است ولی زیان (گناه) آنها از سودشان بیشتر است.

دسته‌ها
حجاب و عفاف فیلم

شعر حدیث حیا از خانم نجابتی در دیدار شاعران با امام خامنه ای

شعر حدیث حیا از خانم نجابتی در دیدار شاعران با امام خامنه ای
شعر حدیث حیا از خانم نجابتی در دیدار شاعران با امام خامنه ای

دیدار شاعران ۹۴ | شعرخوانی خانم پروانه نجاتی

در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. خانم پروانه نجاتی از شاعران کشورمان در این دیدار شعر حدیث حیا را قرائت نمود که  متن این شعر را در ادامه میخوانید . همراه بنیانا باشید

دانلود کیفیت عالی :  | سرویس دهنده ایران | سرویس دهنده آلمان  (30مگابایت)

دانلود کیفیت متوسط :  | سرویس دهنده ایران | سرویس دهنده آلمان (6مگابایت) 

چکی مامان! بیا صمیمی باشیم

مثل دو تا دوست قدیمی باشیم

بیا با هم حرف بزنیم بخندیم

در رُ به روی غصه‌ها ببندیم

درسته دختر خوبه دلبر باشه

تو خوشگلی از همه کس سر باشه

جلوه تو ذات دختره می‌دونم

کار خداس مقدره می‌دونم

همه میگن دخترا برگ گلن
داداش میگه البته یه کم خلن
چسب روی دماغ یعنی که زشتن
به فکر خط‌خطی سرنوشتن

پشت این رنگ و روغنا دروغه

پشت اینا یه طرح بی‌فروغه

مردا میگن که خوشگلا نجیبن

راستشُ بخوای دخترا مثل سیبن

سیب زمین‌افتاده بو نداره

رهگذر هم پا رو دلش میذاره

سیبای روی شاخه چیدن دارن

از دست باغبون خریدن دارن

بهار خانوم! دل‌نگرون توام

دلواپس روز خزون توام

حالا که میخوای بری تو خیابون

خودتُ بگیر چراغ نده تو میدون

وقتی که حوا پا گذاشت تو عالم

به دو می‌خواس بره به سمت آدم

زد تو سرش فرشته گفت: حاج خانوم

چه میکنی فردا با حرف مردم

روتُ بگیر با این لپای داغت

بشین بذار آدم بیاد سراغت 

آره مامان اینم حرف کمی نیست

حجب و حیا قصه مبهمی نیست

این روسری یعنی که تو نجیبی

شکوفه معطر یه سیبی

این روسری پرچم اعتقاده

نباشه گلبرگا اسیر باده

زلفاتُ از روسری بیرون نذار

چشمای هیزُ سمت زلفات نیار

مردای خوب پرده‌دری نمی‌خوان

عشقای لوس سرسری نمی‌خوان

باید بدونی زندگی بازی نیست

توهم قرصای اکستازی نیست

اونای یکه پلاس کافی‌شاپن

احساسات دخترا رُ می‌قاپن

اونی که میره پارتیای شبونه

تو کار و بار انگل دیگرونه

مردای خوب کاری و اهل دلن

مردای بد تو خیابونا ولن

مردای خوب فقط نجابت می‌خوان

از زنشون غرور و غیرت می‌خوان

علاف موفشن که مرد نمیشه

تا لنگ ظهر به رختخواب سیریشه

مردی که قیچی میزنه به ابرو

از اون نگیر سراغ زور بازو

مردی که بند انداخته مرده؟ نه نیست

برا کسی شریک درده؟ نه نیست

جوهر مردی نداره، زغاله

نه مرده و نه زن؛ تو حس و حاله

برق لب و کرم که اومد تو کار

مردونگی برو خدا نگه دار!

ابروکمون خیابونا شلوغن

پر از فریب حرفای دروغن

دوست دارم،‌ دیوونه‌تم، اسیرم

یه روز اگه نبینمت میمیرم

یکی دو روز بعد تو همین خیابون

یه لیلی دیگه‌س کنار مجنون

برا کسی بمیر که راستی مرده

جر نزنه، نپیچه، برنگرده

بله به کسی بگو که عاشق باشه

تو حرف عاشقونه صادق باشه

یعنی باید شیفته روحت باشه

تشنه چشمه شکوهت باشه

آره گلم! سرت رُ درد نیارم

این لوده‌بازیا رُ دوس ندارم

گیس‌طلایی! به چشماشون زل نزن

با فکلات به دستاشون پل نزن

همپای دخترای بد راه نرو

با چشم باز مامان توی چاه نرو

قبلا هم ویدیو سیده زهرا شایگان که شعر حدیث حیا را در برنامه مشاعره شبکه آموزش خوانده بودن منتشر کردیم برای تماشا اینجا کلیک کنید

دسته‌ها
اخبار حجاب و عفاف

فراخوان جشنواره عکس حجاب و دختران جوان +ویدیو

فراخوان جشنواره عکس حجاب و دختران جوان
فراخوان جشنواره عکس حجاب و دختران جوان

طبقه اطلاعیه منتشر شده در سایت اینترنتی مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه)قرار است جشنواره و نمایشگاهی درباره حجاب و دختران جوان برگزار شود , متن این اطلاعیه را در ادامه میخوانیم : 

دعوت از تمامی بانوان عکاس برای شرکت در جشنواره و نمایشگاه عکس حجاب و دختران جوان

در راستای تکریم فرهنگ عفاف و حجاب؛ مجتمع فرهنگی سرچشمه در نظر دارد بانوان عکاس را به جای رقابت ، به رفاقت هنری دعوت کند، بدین منظور از تمام خانم‌های عکاس دعوت می‌شود حضور دختران جوان باحجاب را در عرصه‌های مختلف اجتماع قاب بگیرند و برای ما ارسال کنند.

گاه شمار جشنواره:

از ۱ مرداد تا ۱۵ شهریور

اختتامیه و اعلام برگزیدگان دهه آخر شهریور

نحوه ارسال آثار :

ارسال به شناسه @hejab_sarcheshmeh از طریق تلگرام

ایمیل : hejab.sarcheshmeh@gmail.com

ویدیو: اولین جشنواره عکس حجاب و دختران جوان 

دریافت ویدیو

مقررات جشنواره عکس حجاب و دختران جوان :

  • دبیرخانه حق استفاده از عکس های ارسال شده را در قالب های نمایشگاهی و انتشاراتی و تبلیغاتی دارا می‌باشد.
  • ستاد برگزاری، ارسال‌کننده را صاحب اثر می‌شناسد و در صورت تشخیص خلاف این نکته، برگزارکننده، تمامی امتیازهای متعلقه را سلب و آثار مربوطه را در هر مرحله از کار، از دور مسابقه حذف خواهد کرد.
  • محدودیتی در تعداد آثار ارسالی وجود ندارد.
  • آثار باید با فرمت JPEG و حداکثر اندازه ضلع بزرگ هر عکس ۲۰۰۰ پیکسل باشد.
  • در صورت راهیابی عکس به نمایشگاه، ارسال عکس با حجم و اندازه اصلی ضروری است.
  • اصلاح رنگ، کنتراست، تیرگی و روشنی و کراپ در عکس‌ها، در حدی که اصالت عکس را تغییر ندهد قابل قبول است.
  • علاقه‌مندانی که امکان ارسال آثار از طریق الکترونیکی را ندارند می‌توانند آثار خود به صورت حضوری و یا از طریق پست به نشانی مجتمع فنی سرچشمه تحویل دهند.
  • مهلت اعلام شده به هیچ عنوان تمدید نخواهد شد.
  • ارسال آثار به معنای پذیرش همه مقررات جشنواره است و تصمیم‌گیری در مورد مسائل پیش‌بینی نشده بر عهده برگزارکننده است.

جوایز جشنواره:

نفر اول تا سوم: ۱سکه بهار آزادی

پنج نفر برتر بعدی: نیم سکه بهار آزادی

همچنین برای شرکت کنندگان بن جشنواره عکس حجاب و دختران جوان تخفیف خرید از فروشگاه‌های حجاب در نظر گرفته شده است.

تهران، میدان بهارستان، نرسیده به چهارراه سرچشمه، انتهای خیابان صیرفی پور، مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی

جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۰۱۵۰۳۴۳۲ تماس حاصل فرمایید.

منبع اطلاعیه+

دسته‌ها
حجاب و عفاف گفت‌وگو

مژده لواسانی : اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد

مژده لواسانی : اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد
مژده لواسانی : اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد

« مژده لواسانی »یکی از جوانترین مجری های رسانه ملی است که او را از دوران نوجوانی اش در قاب تلویزیون دیده ایم. شروع برنامه تازه این مجری جوان بهانه ای شد تا به مناسبت « روز جوان » به سراغش برویم.و گفت وگو کنیم 

درست شبیه آنچه در تلویزیون می بینید پراست از ذوق زدگی ها و هیجانات دخترانه که به راحتی ابرازشان می کند. «مژده لواسانی» مجری جوان و خوش رویی است که تمام مخاطبان رادیو و تلویزیون لحظه به لحظه قد کشیدن و بزرگ شدنش را در رسانه ملی دیده اند. از روزهای کودکی و نوجوانی که در رادیو گذشت تا روزهایی که در ۱۴ سالگی سر از تلویزیون در آورد و در ۲۱ سالگی یکی از مجریان شناخته شده تلویزیون شد. حالا لواسانی در روزهای ۲۶ سالگی برنامه زنده «روبه راه» را هر شب در شبکه ۲ اجرا می کند. به بهانه روز جوان سری به مژده لواسانی، جوانترین سردبیر تاریخ رادیو زدیم تا از حال و هوای جوانی اش بیشتر سر دربیاوریم.

 

 

مژده  لواسانی : در ۱۶ سالگی سردبیر رادیو شدم

 

« مژده لواسانی » متولد ۲۰ آبان ۱۳۶۸ در محل شهرآرا تهران است. علاقه به رادیو او را به عنوان مهمان به یکی از برنامه های خردسال رادیو کشاند تا خوش زبانی اش در این برنامه راه اجرا را برایش باز کند: « رادیو یک برنامه بسیار باسابقه به نام «سلام کوچولو» دارد.

 

اساس خانم وکیلی آن زمان این بود که خردسالان نیز در این برنامه حضور داشته باشند. مثل امروز که در برنامه فتیله و عموپورنگ هم بچه ها حضور دارند. از آن بچه ها که آن روزها از این طریق وارد رادیو شدند و بعد مجری قابلی شدند می توان «خانم ژاله صادقیان» را نیز مثال زد. من هنوز فایل صوتی آن برنامه را دارم که وقتی به من می گویند خودت را معرفی کن می گویم: «بسم الله الرحمن الرحیم. من مژده خانم لواسانی هستم».

 

تا این جمله را گفتم همه تعجب کردند و گفتند «چه خانم» هم میگوید. بعد از این اتفاق من کم کم پایم به رادیو باز شد تا اینکه در ۹ سالگی برنامه زنده جشن عاطفه ها را کنار خانم ژاله صادقیان و آقای جاویدنیا اجرا کردم. بعد از آن در ۱۱ سالگی برنامه ای را با نام «بوی گل آفتاب» به تهیه کنندگی محمد طارمی و محیدحمزه به طور رسمی اجرا کردم و بعد از انجام یک تست تخصصی برنامه «من می توانم» را خودم نوشته و اجرایش را هم خودم به عهده داشتم. در ۱۶ سالگی نیز جوان ترین سردبیر تاریخ رادیو شدم».

 

با طنز مهران مدیری پایم به تلویزیون باز شد

 

خوش سرو زبانی خانم مجری او را در همان سن و سال کودکی به بازیگری نیز کشاند اما انتخاب لواسانی برای حضور در رسانه جدای از بازیگری بود: «سالهای کودکی ام مهران مدیری برنامه طنزی به نام «پلاک ۱۴» داشت و من نقش خواهرزاده اش را در ۹ سالگی بازی کردم. این موضوع هم به خاطر این بود که آقای مدیری مرا در رادیو دیده بود و برای این نقش یک دختر سرزبان دار می خواست.

 

بعد از آن در خانه فرهنگ نیم رخ آقای «محمد حسن زاده» بعد از مجموعه های نیمرخ سریال نوجوانانه ای به نام «خبرنگار» ساخت. در این سریال من در نقش یک دختر خبرنگار به نام «عاطفه» حضور داشتم و «عباس غزالی» و «حسین مهری» نیز هم بازی های من بودند. بعد از آن چند پیشنهاد بازی داشتم اما چون می خواستم با چادر باشم طبعا نمی توانستم این راه را ادامه بدهم. اما سر از کبوتر دات کام در آوردم.

 

حتی یادم است کارگردان آن برنامه آقای علیپور از من پرسید: می خواهی با چادر اجرا کنی؟ گفتم :بله. گفت: چادرت که علی السویه نیست؟ گفتم: نه من همیشه سرم می کنم. اگر دوست ندارید من اجرا نمی کنم. که آقای علیپور گفت: نه و باهم ۹۰ قسمت ضبط کردیم. بعد از آن یک قانونی اعمال شد که یا باید فقط در رادیو کار کنیم یا فقط در تلویزیون که من رادیو را انتخاب کردم».

 

 

رادیو را از من می گرفتند افسرده می شدم

 

مژده لواسانی در کوچه پس کوچه های رادیو بزرگ شده و به قول خودش خیلی بچگی نکرده است. اما پذیرفتن چنین موضوعی برای هر خانواده ای ساده نیست و لواسانی این موضوع را از افتخارات زندگی اش می داند: «خانواده من بسیار سخت گیر است. پدر من یک وکیل کاملا جدی است که اصلا به این نوع فضا تعلق ندارد. نه پدر و نه مادرم هیچ وقت ذوق زده این موضوع نبودند که من رادیو و تلویزیون کار می کنم.

 

هنوز هم گاهی کسی با ذوق و شوق به آنها درباره من می گوید واکنش آنها خیلی عادی است. اما من چون تک فرزندم خیلی حواسشان بود من کاری را که علاقه داشتم انجام بدهم. آنها هم همیشه به این علاقه احترام گذاشته اند. رادیو برای من خیلی اهمیت داشت. شاید اگر آن دوران کسی رادیو را از من می گرفت من کاملا افسرده می شدم.

 

من هیچ وقت زنگ های آخر مدرسه را نبودم. همیشه ماشین رادیو دنبالم می آمد و مرا می برد. این موضوع برای مدرسه حل شده بود. اما پدرو مادرم همیشه به نمرات و معدلم حساس بودند و سخت می گرفتند. اگر درباره من از بسیاری از مجریان مطرح رادیو و تلویزیون بپرسید هنوز از من آن تصویر یک دختر دبستانی با چادر و روپوش مدرسه و یک کوله پشتی توی ذهنشان است. یکبار حتی در یکی از برنامه هایم که خانم «ژاله صادقیان» حضور داشت گفتم من روبروی کسی نشسته ام که یک زمانی چون قدم به میکروفون رادیو نمی رسید من در آغوشش می نشستم برنامه اجرا می کردم.»

 

حفظ حیا از پوشیدن چادر مهم تر است

 

لواسانی از مجریانی است که خردسالی وارد کار اجرا شد و در نوجوانی روبروی دوربین تلویزیون قرار گرفت و مخاطبان او در تمام مراحل بزرگ شدنش او را با پوشش چادر دیده اند. او درباره انتخاب این پوشش می گوید: «برای من به لحاظ سبک و سیاق خانواده ام چادر چیز غریبی نبود. و من واقعا چادر را دوست داشتم. پیش از ما هم سریال «درپناه تو» کمکی بزرگی به چادر کرد. چون برای اولین بار یک دختر دانشجوی فعال و با چهره و سیمای خوب را با پوشش چادر نشان داد.

 

همین موضوع باعث شد بسیاری درآن زمان چادری شوند.من هم همیشه چادر را دوست داشتم و از دوم ابتدایی شروع کردم به سر کردن تا اینکه از سوم ابتدایی پوشش همیشگی ام شد. هیچ وقت هم برایم اجبار نبوده است. آنقدر این آزادانه برخورد کردن با این پوشش برایم دلچسب است که هیچ وقت در زندگی ام این فکرحتی خطور نکرده است که من چون چادری هستم و جایی مثل جشنواره فیلم فجر می روم و بقیه چنین پوششی ندارند سختم باشد.

 

چیزی که بقیه زیاد از من می پرسند. من یا چیزی را انتخاب نمی کنم یا اگر انتخاب کنم تمام قد پایش می ایستم. اما چادر تنها چند متر پارچه نیست. باید حرمت آن نیز حفظ شود. برای همین معتقدم یک سری از برنامه های تلویزیونی را مجری چادری نباید اجرا کند. چون یک فرد یا یک مجری چادری نماینده یک سری باورهای اعتقادی و فرهنگی است که نباید به آن خدشه ای وارد شود.

 

یک سری هم که فکر می کنند با چادر پس زده می شوند به آنها می گویم اقشار مختلف هیچ موضعی نسبت به پوشش شما ندارند مگر اینکه حس کنند اعتقاد شما حقیقی نیست. من تمام برنامه های فرهنگی و کاری ام مثل سینما، جشنواره فیلم فجر را با این پوشش می روم و سعی می کنم جلوتر از پوشش، حیا را حفظ کنم. چون اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد».

 

 

وکالت و اجرا نقاط مشترک زیادی دارد

 

خانم مجری در دانشگاه حقوق خوانده است تا یک جورهایی در تحصیل راه پدر را ادامه دهد. همان پدری که روزی مهمان یکی از برنامه هایش در برنامه عصر خانواده بود که به مسائل حقوقی اختصاص داشت. لواسانی تاکید می کند که اگر مجری نمی شد حتما راه وکالت دنبال می کرده: «من در دانشگاه حقوق خواندم. به نظرم وکالت و اجرا و به خصوص اجرای برنامه های اجتماعی با هم نقاط مشترک زیادی دارد. شما اگر وکیل باشی باید در ساحت دادگاه از موکل خود دفاع کنی. وقتی هم مجری هستی باید در تلویزیون از مردم دفاع کنی و یا آنها را درباره موضوعی مجاب کنی.

 

این «دفاع» در هردوی آنها وجود دارد و در هردو تنها سلاح شما تنها حرف زدن است. یکی از سوژه هایی که همواره دوست داشتم روی آنها کار کنم. زندان زنان و یا دخترانی است که در کانون های اصلاح وتربیت حضور دارند و یا خانه دخترانی که از خانواده های خود به هردلیل فرار کرده اند.همیشه مسأله زنان در جامعه برایم خیلی مهم بوده است البته بدون نگاهی که رنگی از اندیشه های فمنیستی داشته باشد،دغدغه های زنانه را دنبال کرده ام.

 

چند هفته پیش هم بر اساس همین علاقه،با شهرداری تهران همراه شدم و به سامان سراها و مددسراهای شهر که محل نگهداری زنان آسیب دیده اجتماعی شهر هست رفتم و اتفاقا وقتی نگاهم را در صفحه اینستاگرام در مورد آن شب روایت کردم،متوجه شدم مردم هم به شدت همراه هستند و می پسندند،سال گذشته هم بارها از گرمخانه ها و کارتن خواب ها بازدید کردم و با آنها حرف زدم و اطلاع رسانی کردم،حتی چند قسمت از کافه سوال را به این آسیب های اجتماعی اختصاص دادیم.اما اینکه احساس می کنم کاری ازمن برنمی آید بسیار تلخ است. و خیلی دوست دارم برنامه ای در این خصوص بسازم که تاثیرگذار باشد.هنوز هم دوست اگر روزی وکالت کنم وکیل پرونده زنانی باشم که نیاز به دفاع دارند.»

 

تصمیم های مهم زندگی را برای قبل از ۱۸ سالگی است

 

مژده لواسانی در ۱۶سالگی سردبیر رادیو شد تا بسیاری از کارهای مهم زندگی اش را پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی انجام داده باشدو حالا از ۱۸ سالگی به عنوان یک دروازه ورود یاد می کند: «اگر شما تا پشت درهای ۱۸ سالگی فهمیدید که چه می خواهید؟ تکلیف زندگی تان را مشخص کردید اما اگر هنوز نفهمیدید که چه می خواهید مطمئن باشید نمی توانید جوانی خوبی داشته باشید. تصمیم های قبل از ۱۸ سالگی می تواند یک جوانی باشکوه را برای شما رقم بزند. من تصمیم هایم را قبل از ۱۸ سالگی گرفته بودم و با این حال بسیار از ایده آل هایم عقب تر هستم.»

 

لواسانی معتقد است چون خیلی زود وارد کار شده است وقت کودکی کردن نداشته و حالا جوانی کردنش هم به سبک و سیاق خودش است: «بخش عمده این جوانی که در کار خلاصه شده است. در این جوانی کردن کتاب خیلی نقش داشته، به خصوص دوران ۱۸ تا ۲۲ سالگی ام که همه اش به شهرکتاب گردی گذشت.

مدام پیگیر بودم انتشارات مختلف چه کتاب های تازه ای منتشر کرده اند که بخوانم. من به واسطه جو ادبیاتی که در خانواده ام وجود داشت بسیاری از کتاب ها را زودتر از بقیه خواندم. دیگر تفریحی که بخش زیادی از جوانی کردنم را می سازد سفر است. من به شدت اهل سفر هستم و به جز یک سری از استان های غرب کشور همه را رفته ام. دلم هم که می گیرد بلافاصله  به مشهد می روم».

 

گاهی از دست مهمان هایم عصبانی می شوم

 

خانم مجری در قاب چهارگوش تلویزیون درست همانی است که در پشت صحنه حضور دارد. حتی اگر عصبانی می شود و یا اینکه از روی احساساتی شدن حرکت غافلگیرکننده ای انجام دهد. اما این احساساتی شدن گاهی کار هم دستش داده است: «در یکی از برنامه ها که مربوط به هفته دفاع مقدس بود. قرار شد پدربزرگ دایی و پسردایی من به عنوان سه نسل از خانواده جانبازان و شهدا بیایند. اما قرار نبود لو بدهیم که آنها با من نسبت دارند.

 

در برنامه یک جایی پدربزرگم خاطره ای تعریف می کند و شروع به گریه کردن می کند. این حرکت او حسابی احساسات مرا بر انگیخته می کند و ناخودآگاه به سمتش می روم و دستش را می بوسم. بعد از این کار مجبور شدیم اعلام کنیم که با من نسبت دارند. اما من به این موضوع افتخار می کنم و هرچیزی از علاقه به شهدا در من وجود دارد از پس این خانواده است.

 

البته گاهی هم شده که در برنامه عصبانی شوم. به خصوص جایی که حس می کنم مسئول مربوطه جواب درست و قانع کننده ای نمی دهد و من هرچه تلاش می کنم فایده ای ندارد. چهره ام حتی این موضوع را نشان داده است. بعد از برنامه هم به روی آن مسئول آوردم که شما نتوانستید مرا قانع کنید. یک بار مهمانمان آقای مدیری بود که به همین شکل حرف زد. من هم بعد از برنامه  حرفم را زدم او هم ناراحت شد و حتی مشارکتش با برنامه را به هم زد.»

 

اجرای برنامه اربعین را بیشتر از همه دوست دارم

 

اجرای ۷ روزه خانم لواسانی در بام حرم امام حسین (ع) در ایام اربعین تبدیل به بهترین خاطره اش در اجرا شد. طوری که بارها از لذت های آن اجرای متفاوت تعریف می کند: «اگر از من بپرسید کدام اجرایت را بیشتر دوست داری. قطعا ۷ روز اجرای اربعین را می گویم. هیچ وقت فکر نمی کردم که جلوی دوربین بلرزم. آن روز همه چیز آماده بود. من هم از خودم مطمئن بودم اما تا شروع شد و دیدم پشت سرم گنبد حرم امام حسین (ع) است و جمعیت بسیار زیادی در بین الحرمین حضور دارند. صدای جمعیت واقعا تنم را لرزاند. آن روز معجزه زندگی من بود و به من ثابت کرد که هرکاری هم که انجام بدهی همه چیز همانطور که قرار باشد اتفاق می افتد.»

 

 

خانم مجری در جواب این سوال که آرزو دارد چه کسی به عنوان مهمان روبرویش بنشیند؟ و تابه حال کدام مهمان حالش را خوب کرده است جواب جالبی می دهد: « واقعا آرزو دارم  «سردار سلیمانی» یک روز مهمان برنامه ام باشد اما می دانم چنین چیزی غیرممکن است. تابه حال مهمان های زیادی داشته ام که سادگی آنها در اوج موفقیتی که به دست آورده اند برایم سرشار از انرژی مثبت بوده است. چند روز پیش «محمدعلی کیانی» یک جوان ساده و بی نظیر  از کهکیلویه و بویر احمد مهمان برنامه ام بود که قصهٔ زندگی و مبارزه اش برایم جذاب بود.

 

آقای کیایی دانشگاه شهید بهشتی قبول شده بود و چون یکی از نمرات دبیرستانش نرسید از دانشگاه با معدل ۱۹ اخراج می شود. اما نا امید نمی شود و دوباره تلاش می کند. مجبور می شود دوسال به خاطر همین اخراج شدن پشت کنکور بماند و سربازی برود و بعد از آن مجدد کنکور می دهد و این بار با رتبه بهتری در دانشگاه تهران قبول می شود. سختکوشی این آدم برای خود من حقیقتا درس بود و کلی انرژی گرفتم.»

 

به نوشتن جدی تر فکر می کنم

 

تصمیم ها و آرزوهای قبل از ۱۸ سالگی خانم مجری هنوز همه اش برآورده نشده است و او همچنان به فکر روزهایی است که خودش را در قالب دیگری به جز اجرا به مخاطبش معرفی کند: «همیشه سودای برنامه سازی داشته ام اما سودای تهیه کنندگی نداشتم چون به صورت حرفه ای آن را در رادیو تجربه کرده ام. خوبی رادیو در این است که دغدغه مالی به عهده تهیه کننده نیست. اما تهیه کنندگی در تلویزیون دغدغه مالی خیلی جدی دارد و شما به عنوان تهیه کننده باید مدام در فکر بازاریابی باشید. اما قصه می نویسم. شعر سپید می گویم.

 

حتی اگر شما به صفحات من در فضای مجازی بروید نامی از اینکه «مجری» هستم نبرده ام و نوشته ام «نوشتن همه سهم من از لذت های زندگیست». شعر زیاد می خوانم از مولانا و ابتهاج بگیر تا منزوی و بهمنی و فاضل و مدام شعرهای دوست داشتنی ام را تکرار می کنم:«مرا سریست با تو که گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم!»یا اینکه هر روز این ذکر روزانه را تکرار می کنم و می گویم: «مرا هزار امید است و هر هزار تویی»

 

دنیای کتاب برایم بسیار شیرین است غیر از غزل که به شدت می خوانم و اساسا «من زنده ام و هنوز غزل فکر می کنم» بسیار قصه و نمایشنامه را دوست دارم. مصطفی مستور، رضا امیرخانی، گلی ترقی، گابریل گارسیا مارکز، سلینجر، رومن گاری و نمایشنامه های اریل امانوئل اشمیت را بسیار دوست دارم و گهگاه دوباره مرروشان می کنم. حتی کلاس داستان نویسی حرفه ای می روم و یکی از دغدغه های مهم زندگی ام این است روزهایی که سرشلوغی های اجرا تمام شود حتما نوشتن را جدی تر دنبال کنم و به سرانجام برسانم».

 

 

 

منبع : مهر نیوز 

دسته‌ها
حجاب و عفاف

سوگنامه ای برای حیای دختران اینستاگرامی

131266-373642-1434703215

سوگنامه‌ای برای حیا!

 

شاید اولش قرار نبود که اینطور بشود! حداقل در پهنه ذهنی ما! فکرش را هم نمی‌کردیم! اصلاً عده‌ای بند پوتین‌ها رامحکم کرده بودند تا بیایند در این جبهه‌ای که حتی جهاد اکبر نیز می‌دانستندش سربازی و یا حتی سرداری کنند!

 

آرمان همه هم یکی بود و همه در یک مسیر مشخص عزم طی طریق داشتند! اما یک دفعه در جبهه خودمان هم اوضاع بهم ریخت!

 

حافظه‌ام دوران پر رنگ و باکلاس وبلاگ داری را به خوبی بخاطر دارد! غرض ذکر خاطره نیست اما خالی از لطف نیست یادآوری آن روزها، که حتی برای بحث مطروحه هم مفید خواهد بود!

 

روزگاری بود که عرصه جهادِ فرهنگیِ مجازیِ به وسعت الان نبود و این همه سرباز و سردار خودخوانده هم وجود نداشت!

 

آن روزها بیشتر جو قالب فضای وب بود و طبعاً وبلاگ نویسی به ابزار قابل توجهی برای گسیل نیروهای ارزشی به این جنگ تبدیل شده بود! آن موقع البته امکانات نسبت به الان محدود تر بود و هرکسی نه توانایی‌اش را داشت و نه حالش را که ساعتی از روز را پشت مانیتور سپری کند! آن موقع شاید قلت نیرو زیاد بود اما، اما حداقل کثرت سربازان و سرداران خودخوانده کم بود!

 

خلاصه آنکه آن موقع مثل حالا نبود که هر بزرگواری روی کاناپه منزل لَم بدهد و شروع کند به سربازی و سرداری در جبهه جنگ نرم!

 

راستی چه اسم پر مسمایی! جنگ نرم! ینی نرم و راحت می‌جنگی مثلاً! روی همان کاناپه نرم!

 

اصلاً کار از همان جایی خراب شد که دیگر نیازی نبود برای سربازی در جنگ نرم تا پشت صفحه مانیتور بروی و به خود زحمت بدهی!

 

نیازی نبود که دیگر قبل انتشار مطالب که همان موشک‌ها و گلوله‌هایت در جنگ نرم هستند فکر کنی و بالا و پایین کنی آن حرف‌ها را! خیلی راحت و در لحظه هرچه به ذهنت می‌رسید را با یک کلیک تأیید می‌کردی و انتشار می‌دادی!

 

این شد که حالا متاسفانه هر خانم چادری می‌خواهد که مروج #حجاب_زهرایی باشد و همه را محجبه کند! آن #صور_عمومی هم که آوردم مقید به این نکته است که هرکی هرکی شده! از دختری که همین دیروز گوشی هوشمندش را برا جشن تکلیف هدیه گرفته تا فلان خانمی که در فضای مجازی دستی بر آتش دارد!

 

ایضاً هر آقا پسر مسجدی که چند تاری مو روی صورتش روییده هم می‌خواهد مروج اسلام ناب محمدی باشد! توضیحات عطف به همان توضیحات بالا! خلاصه آنکه خوشبختانه یا بدبختانه همه به میدان آمده‌اند با تمام ظرفیت باطری گوشی‌هایشان!

 

این وسط هم کسی نیست که به داد #حیایی برسد که در این توهم حضور در جنگ نرم دوستان #ذبح شده است!

 

بله ذبح شده است چون آن خانم‌های گرامی به فکر خودشان دارند سیل مشتاقان به حجاب را اغنا و تشویق می‌کنند اما با بد تبلیغ کردن حجاب با یک چاقوی خیار خوری سر حیا را ذبح می‌کنند!

 

چون آن پسرهای پر دغدغه، دارند با ضد تبلیغ‌هایشان  نمک می‌پاشند روی زخم‌هایی که خانم‌ها به گردن حیا وارد کرده کرده‌اند!

 

ذکر مصادیق دون شأن این یادداشت است اما قسم به خدا که نمایش و عرض اندام با چادر این را به مخاطب القا نمی‌کند که چادر مصونیت است نه محدودیت! بلکه نشان می‌دهد که با #پوشش هم می‌توان جلوه گری کرد!

 

به خدا تحسین حجاب زهرایی فلانی مروج حجاب نیست بلکه مروج بی بند و باری و شکسته شدن حرمت‌هاست برادر من!

 

من نمی‌خواهم خدای ناکرده بگویم که چمیدانم مثلاً حس دیده شدن برای خانم‌ها و یا حس علاقه داشتن به کسی برای آقا پسرهاست که این بازار را گرم می‌کند بلکه فقط می‌گویم از سر نادانی و نابلدی است این آشفته بازار!

 

از سر آشنا نبودن به فوت و فن‌های این عرصه است!

 

غرض آنکه کاری نکنیم که فردا روزی از کرده‌های خود پشیمان شویم…

 

دلمان برای حیا می‌سوزد…

؛

؛

مهدی قاسم خانی، فعال دانشجویی ؛ SSN.IR