دسته‌ها
مقاله

چگونه در مدارس آمریکا رفتار و عقاید بچه‌ها جهت می‌گیرد

 

چگونه در مدارس آمریکا رفتار و عقاید بچه‌ها جهت می‌گیرد

 

من و همسرم در خانواده‌های مذهبی بزرگ شدیم و قبل از مهاجرت به آمریکا مقید به رعایت دستورات دینی بودیم، درست مثل همین الان. طبیعتاً پسر کوچکم رو هم در جو مذهبی بزرگ کرده بودیم.

 

یادمه زمانی که برای دانشگاه های آمریکا اپلای می‌کردم یکی از اقوام مون که سابقا آمریکا تحصیل کرده بود بهم گفت من برای خودتون خوشحالم و نگران نیستم چون شخصیت تون ایران شکل گرفته، ولی خیلی مراقب بچه‌تون باشین، چون اونجا یک دنیای دیگه‌اس برای اون و ممکنه خیلی از اونجا تاثیر بگیره.

 

این حرف این آشنامون همیشه در ذهنم بود، برای همین سعی کردم در آمریکا خیلی مراقب باشم. مثلا تلویزیون نخریدم چون اکثر برنامه‌های تلویزیونی رو نامناسب می‌دونستم، سعی کردم فقط با خانواده‌های مذهبی و بخصوص محجبه ارتباط خانوادگی بگیرم، استفاده از اینترنت پسرم رو کنترل کنم و حتی در دیدن کارتون هم نظارت داشته باشم.

 

با همه مراقبت‌هایی که می‌کردم، در چندین مورد متوجه شدم که جو مدرسه تاثیر خودش رو می‌گذاره. بعد از اینکه پسرم کلاس اول رو در مدرسه آمریکایی تمام کرد، تصمیم گرفتیم که برای دیدار خانواده به ایران برگردیم. در فرودگاه دیدم پسرم با علاقه خاصی با پرچم آمریکا برخورد می‌کنه و این خیلی برای من عجیب بود.

 

در آمریکا متوجه می‌شوید که پرچم از اهمیت خاصی در نزد مردم برخورداره. اینجا بود که دلیلش رو فهمیدم. از کلاس اول طوری در مدرسه برای پرچم آمریکا اهمیت قائل میشن که حتی در ذهن بچه‌های غیر آمریکایی هم بسیار مهم به چشم میاد.

 

 ایران که رسیدیم توفیقی دست داد، به پابوس امام رضا علیه السلام رفتیم. مردم بعد از نماز تکبیر گفتند، ولی پسر ۷ ساله من از شعار مرگ بر آمریکا در تکبیر خیلی اظهار ناراحتی کرد! اونجا بود که فهمیدم چرا در کشوری که همه چیز پولی هست، مدارس رایگان هست برای همه حتی خارجیها! سعی کردم با استدلال برای پسرم توضیح بدم که ایرانی‌ها چه زجرهایی از دولت آمریکا کشیدند که بتونه این شعار رو هضم کنه. مثلا به کشته شدن مردم قبل از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی و حمایت آمریکا از شاه و صدام اشاره کردم.

 

خب همین مسافرت به ایران باعث شد که متوجه بشم که بچه‌ها در مدارس طوری تربیت میشن که بطور ناخودآگاه همون طوری پرورش پیدا می‌کنند که این سیستم می‌خواد. البته بد نیست اشاره کنم که متاسفانه خروجی سیستم آموزشی ایران طوریه که خیلی از ایرانی های مقیم آمریکا بخش قابل توجهی از سنت و فرهنگ شون رو فراموش میکنند و ایرانی بودنش در قرمه سبزی خوردن و ایرانی رقصیدن خلاصه شده. بگذریم …

 

اما در یک روز چیزی رو از پسرم دیدم که خیلی من رو به فکر فرو برد. مدتی بود که پسرم مدام اسباب‌بازی هاش رو در اتاق پخش می‌کرد. یک روز تصمیم گرفتیم بهش بگیم که بعد از اتمام بازی،  ۱۰ دقیقه فرصت داری که اسباب‌بازی هات رو جمع کنی، وگرنه هر چی رو زمین ببینیم می‌ریزیم بیرون.

 

پسرم اول فکر کرد باهاش شوخی می‌کنیم و حرف‌مون رو جدی نگرفت. ده دقیقش که تموم شد به باباش گفتم اسباب‌بازی هاش رو ببره و گرنه هیچ وقت حرف گوش نمی‌ده. باباش هم اسباب‌بازی ها رو برد بیرون و گذاشت داخل ماشین که ببینه عکس العمل پسرمون چیه.

 

پسرم که دید موضوع جدی شده زد زیر گریه و خیلی ناراحتی کرد و حرفی زد که تا چند روز نمی‌تونستم از فکرش بیام بیرون. اون گفت شما مسلمونها همتون تروریست هستید. همین کارها رو می‌کنید که همه!! میگن مسلمونها تروریستن.

 

من که واقعا از حرفش شوکه شده بودم سعی کردم جلوی خودمو بگیرم و بعد از اینکه پدرش اسباب‌بازی‌هاش رو از ماشین آورد، پسرم رو آروم کردم و بعد موشکافی کردم که چرا همچین حرفی زده. نهایتا متوجه شدم در سالگرد یازده سپتامبر، در مدرسه‌شون راجع به اینکه مسلمونهای تروریست باعث مرگ انسانهای زیادی شدن، کلی تو سرشون چرت و پرت کردن.

 

بله بعد از مدتی فهمیدم که این مدرسه چه به سر پسرم آورده. در حالی که خودش مسلمان هست، در مغزش فرو کردند که مسلمانها تروریست هستند! اون هم بخاطر ۱۱ سپتامبر که توسط افرادی انجام شده که همین الان هم از طرف دولت آمریکا حمایت میشن. همین چند روز پیش بود که ترامپ با رهبران سعودی رقص شمشیر کرد.

 

اینها رو که دیدم متوجه شدم که سیستم آموزشی آمریکا تاثیرش رو می‌گذاره، هر چند که شما متوجه نباشید که چه اهداف و مقاصدی پشت این سیستم آموزشی هست. راجع به سند ۲۰۳۰ هم می‌تونم بگم که شاید مسئولین کشور به ظاهر این سند رو مطالعه کردند و بهش اشکالی وارد ندونند ولی واقعیت اینه که اون کسانی که این سند رو تهیه کردند، میدونند که چه خروجی قراره در بیاد از این سند.

 

در ادامه این یادداشت به موضوع عادی‌سازی روابط پسر و دختر در مدارس آمریکا می‌پردازم.

 

 حدود دو سالی بود در آمریکا بودیم. یک روز پسرم که اون موقع ۷-۸ سالش بود در مورد اینکه دخترهای کلاس موهاشونو رو می‌بافند صحبت کرد. از اون موقع بود که کم‌کم متوجه شدم محیط مختلط کلاس، باعث آشنا شدن پسرم با جوهای دخترانه میشه.

 

پسرم هر از چند وقتی در مورد چیزهایی که در مدرسه اتفاق افتاده بود، صحبت می‌کرد. مثلا وقتی کلاس چهارم بود، یک روز که در مورد معلم‌شون صحبت میکرد می‌گفت که معلم شون دوست پسر داره! چند روز بعد هم اومد خونه و می‌گفت بچه‌های کلاس‌شون در این مورد بحث می‌کردند که آیا خانم معلم با دوست پسرش ازدواج می‌کنه یا نه!

 

بله وقتی بچه در مدرسه می‌بینه که معلم شون دوست پسر داره، یاد میگیره که دوست شدن با جنس مخالف هنجار تلقی میشه. اتفاقا همین اتفاق هم افتاد. پسرم یک روز اومد خونه و گفت که یکی از پسرهای هم کلاسی‌اش از ماریا خوشش میاد ولی ماریا سال بعد برمی‌گرده به کشورش پرو! این پسر ۸-۹ ساله که در این سن کم عاشق شده بود، با ناراحتی به پسر من گفته بود من ۹۵ درصد ماریا رو دوست دارم ولی اون داره برمی‌گرده به کشورش!

 

اتفاق بدتر این بود که پسرم فهمیده بود یکی دیگه از پسرهای کلاس هم ماریا رو دوست داشته و وقتی فهمیده که ماریا داره برمی‌گرده کشورش گریه‌اش گرفته!

 

احتمالا حدس میزنید که وقتی بچه‌های در این سن عاشق میشن و گریه میکنن، وقتی به سنین جوانی برسند، مرتکب چه رفتارهای جنسی میشن.

 

برخی اوقات در این جور موارد با دوستان و همکلاسی‌های آمریکایی‌ام صحبت میکردم. برخی‌شون خیلی صریح می‌گفتند که با افراد زیادی دوست شده بودند ولی دوستی‌هاشون مدت زیادی طول نکشیده بود. همسرم هم تعریف میکرد که یکی از هم کلاسی هاش گفته بود که دوست دخترهای خیلی زیادی داشته.

همسرم ازش پرسیده بود آیا بعد از تجربه این همه دوست از جنس مخالف، از این کارش راضی هست یا نه. اون آقای آمریکایی هم جواب داده بود که نه، چون ارتباط جنسی با افراد زیاد باعث بیماری‌های مختلف میشه!!

 

خوشبختانه اینکه ما مذهبی هستیم و در روابط با دیگران برای خودمون خط قرمز داریم، باعث شده بود که پسرم متوجه باشه که رفتار دوستانش در مدرسه، برای ما ناهنجار تلقی میشه. با این حال، من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که لزومی نداره که پسرمون رو به مدرسه‌ای بفرستیم که همچین جوی داره.

در این شرایط، اگر مثل ما مدرسه اسلامی اطراف تون نباشه، بهترین کار برای مدرسه بچه‌ها homeschooling یعنی آموزش درسی بچه‌ها در منزل هست. ما هم میخوایم همین کار رو بکنیم. البته نه اینکه فکر کنید فقط مسلمانها از این کارها می‌کنند، خیر، برخی از آمریکایی‌ها هم بچه‌ها شون رو به مدرسه نمی‌فرستند و در منزل بهشون آموزش میدن.

 

منبع: یادداشت مهمان در کانال تلگرامیK1 in USA

 

دسته‌ها
حجاب و عفاف

سوگنامه ای برای حیای دختران اینستاگرامی

131266-373642-1434703215

سوگنامه‌ای برای حیا!

 

شاید اولش قرار نبود که اینطور بشود! حداقل در پهنه ذهنی ما! فکرش را هم نمی‌کردیم! اصلاً عده‌ای بند پوتین‌ها رامحکم کرده بودند تا بیایند در این جبهه‌ای که حتی جهاد اکبر نیز می‌دانستندش سربازی و یا حتی سرداری کنند!

 

آرمان همه هم یکی بود و همه در یک مسیر مشخص عزم طی طریق داشتند! اما یک دفعه در جبهه خودمان هم اوضاع بهم ریخت!

 

حافظه‌ام دوران پر رنگ و باکلاس وبلاگ داری را به خوبی بخاطر دارد! غرض ذکر خاطره نیست اما خالی از لطف نیست یادآوری آن روزها، که حتی برای بحث مطروحه هم مفید خواهد بود!

 

روزگاری بود که عرصه جهادِ فرهنگیِ مجازیِ به وسعت الان نبود و این همه سرباز و سردار خودخوانده هم وجود نداشت!

 

آن روزها بیشتر جو قالب فضای وب بود و طبعاً وبلاگ نویسی به ابزار قابل توجهی برای گسیل نیروهای ارزشی به این جنگ تبدیل شده بود! آن موقع البته امکانات نسبت به الان محدود تر بود و هرکسی نه توانایی‌اش را داشت و نه حالش را که ساعتی از روز را پشت مانیتور سپری کند! آن موقع شاید قلت نیرو زیاد بود اما، اما حداقل کثرت سربازان و سرداران خودخوانده کم بود!

 

خلاصه آنکه آن موقع مثل حالا نبود که هر بزرگواری روی کاناپه منزل لَم بدهد و شروع کند به سربازی و سرداری در جبهه جنگ نرم!

 

راستی چه اسم پر مسمایی! جنگ نرم! ینی نرم و راحت می‌جنگی مثلاً! روی همان کاناپه نرم!

 

اصلاً کار از همان جایی خراب شد که دیگر نیازی نبود برای سربازی در جنگ نرم تا پشت صفحه مانیتور بروی و به خود زحمت بدهی!

 

نیازی نبود که دیگر قبل انتشار مطالب که همان موشک‌ها و گلوله‌هایت در جنگ نرم هستند فکر کنی و بالا و پایین کنی آن حرف‌ها را! خیلی راحت و در لحظه هرچه به ذهنت می‌رسید را با یک کلیک تأیید می‌کردی و انتشار می‌دادی!

 

این شد که حالا متاسفانه هر خانم چادری می‌خواهد که مروج #حجاب_زهرایی باشد و همه را محجبه کند! آن #صور_عمومی هم که آوردم مقید به این نکته است که هرکی هرکی شده! از دختری که همین دیروز گوشی هوشمندش را برا جشن تکلیف هدیه گرفته تا فلان خانمی که در فضای مجازی دستی بر آتش دارد!

 

ایضاً هر آقا پسر مسجدی که چند تاری مو روی صورتش روییده هم می‌خواهد مروج اسلام ناب محمدی باشد! توضیحات عطف به همان توضیحات بالا! خلاصه آنکه خوشبختانه یا بدبختانه همه به میدان آمده‌اند با تمام ظرفیت باطری گوشی‌هایشان!

 

این وسط هم کسی نیست که به داد #حیایی برسد که در این توهم حضور در جنگ نرم دوستان #ذبح شده است!

 

بله ذبح شده است چون آن خانم‌های گرامی به فکر خودشان دارند سیل مشتاقان به حجاب را اغنا و تشویق می‌کنند اما با بد تبلیغ کردن حجاب با یک چاقوی خیار خوری سر حیا را ذبح می‌کنند!

 

چون آن پسرهای پر دغدغه، دارند با ضد تبلیغ‌هایشان  نمک می‌پاشند روی زخم‌هایی که خانم‌ها به گردن حیا وارد کرده کرده‌اند!

 

ذکر مصادیق دون شأن این یادداشت است اما قسم به خدا که نمایش و عرض اندام با چادر این را به مخاطب القا نمی‌کند که چادر مصونیت است نه محدودیت! بلکه نشان می‌دهد که با #پوشش هم می‌توان جلوه گری کرد!

 

به خدا تحسین حجاب زهرایی فلانی مروج حجاب نیست بلکه مروج بی بند و باری و شکسته شدن حرمت‌هاست برادر من!

 

من نمی‌خواهم خدای ناکرده بگویم که چمیدانم مثلاً حس دیده شدن برای خانم‌ها و یا حس علاقه داشتن به کسی برای آقا پسرهاست که این بازار را گرم می‌کند بلکه فقط می‌گویم از سر نادانی و نابلدی است این آشفته بازار!

 

از سر آشنا نبودن به فوت و فن‌های این عرصه است!

 

غرض آنکه کاری نکنیم که فردا روزی از کرده‌های خود پشیمان شویم…

 

دلمان برای حیا می‌سوزد…

؛

؛

مهدی قاسم خانی، فعال دانشجویی ؛ SSN.IR