روند تمسخر پروژه مکعب بن سلمان از سوی کاربران فضای مجازی همچنان ادامه دارد … جدیدترین پروژه ولیعهد سودایی سعودی به نام پروژه مکعب در ریاض با تمسخر و انتقادات گستردهای رو بهرو شده است. روزی نیست که کاری وحشیانه و یا احمقانه توجه رسانههای جهان را به سمت رژیم افراطی سعودی جلب نکند.
گاهی صدور حکم چند دهه حبس برای چند توئیت با لحنی انتقادی، گاهی با اعدامهای گروهی، گاهی با رونمایی از پروژههایی که چه بسا صنعتیترین کشورهای جهان خیال آن را در سر نمیپرورانند. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید
قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است که ادیان الهی را از دیگر آیینها جدا میکند و به عبادتهای آدمی رنگ خدایی میدهد. خداوند برای هر امتی از امتهای پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است تا به هنگام نیاز و نیایش، بهسوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در امان بمانند.
◀️ الاسدی: رژیمهای عربی در نابودی از اسرائیل سبقت میگیرند
⏪ رئیس شورای سیاسی نُجَباء در واکنش به خبر ملاقات ولیعهد سعودی و نخستوزیر اسرائیل، خاطرنشان ساخت که حاکمان عربی برای بقا تلاش میکنند، ولی در حال رقم زدن زوال خود پیش از نابودی رژیم صهیونیستی هستند.
🔹 روزنامه اینترنتی “مدیا پارت” در فرانسه گزارش داد که این کشور از همان ابتدای تجاوز عربستان به یمن در سال ۲۰۱۵، با آموزش نظامیان سعودی در این جنگ نقش داشته است.
آقای ظریف در توییتی به مناسبت تحرکات اخیر عربستان در منطقه گفتهاند: ” کابوس سوریه از طریق گفتگو به پایان نزدیک شده و مشکل یمن نیز باید به همین روش حل شود و هیچ بحرانی نیست که با گفتگو حل نشود. ما یکبار آن را ثابت کردهایم! ”
واقعا آقای ظریف در این وانفسای ماندن پای برجام در گِل تحریمهای فزاینده آمریکا و زمینهسازی اروپا برای استفاده از فرصت کدخداساز برای غارت منابع کشور، چطور جرات میکند بحرانی را که شجاعت و جانفشانی فرزندان مقاومت در جبهههای نبرد با داعش در سوریه و عراق رفع کرده، حل شده توسط دیپلماسی منفعل و پشت میزی شان توصیف کند؟!
آقای ظریف!
اگر خون های بر زمین ریخته شده رزمندگان مقاومت نبود
اگر شجاعت حضور و تدابیر نظامی سرداران این جبهه نبود
اگر موشک ها و سلاحهای ایران و سوریه و حزب الله و حشد الشعبی و ارتش عراق نبود
اگر اقتدار رهبری و توانمندی سردارش در ایجاد وحدت میان دولتهای درگیر نبود
شما اکنون برای حفظ جان خود به گوشهای از ینگه دنبا پناه برده بودید!
کل زحمت شما برای یمن همان بود که به دستور جان کری کشتی حامل کمکهای مردمی ایران را بازگرداندید!
دیپلماسی ادعایی اعتدال نه تنها مشکلی را حل نکرد بلکه صدها برابر بر مشکلات کشور و منطقه افزود.
تحریمها که هیچ، سایه جنگی که با ایجاد هراس از آن برای خود و برجامتان رای گرفتید هم همچنان در رسانههای تان فریاد میشود و هنوز جوهر درشتگوییهای حامیان شما برعلیه توان نظامی کشور خشک نشده است.
با اعطای آنهمه امتیاز یکطرفه به خاطر ترس از بمبهای آمریکایی! چه چیزی را اثبات کردید که از پیروزی جبهه مقاومت بر داعش برای خود کلاه می دوزید؟!
لطفا به همان اروپا و آمریکایتان برسید و منطقه را رها کنید تا جنگِ برده را نبازیم!
تحولات چند روز اخیر منطقه به خصوص استعفای سعد حریری، نخست وزیر لبنان و حمله وی به ایران و حزب الله لبنان و نیز شلیک موشک توسط انصارالله یمن به ریاض، سبب شده که برخی جنگ بین عربستان و حزب الله لبنان و حتی بین عربستان و ایران را نزدیک قلمداد کنند.
اما آیا واقعاً عربستان خود را برای جنگ آماده می کند؟ برای فهم درست ماجرا می بایست سناریوی جنگ بین عربستان با حزب الله و یا ایران را لااقل در سه سطح؛ منطق سناریو، محیط سناریو و بازیگران سناریو مورد بررسی قرار داد:
از طرفی جنگ قدرت در عربستان و کودتای محمدبن سلمان در کنار زدن سایر شاهزاده ها، نیاز مبرم این کشور به یک مسأله بحرانی مرتبط با امنیت ملی را دوچندان می کند تا در سایه آن محمدبن سلمان بتواند رقبا را کنار زده و قدرت خود را تحکیم کند.
از طرفی رژیم صهیونیستی نیز به دلیل افزایش قدرت جبهه مقاومت و کامل شدن کریدور مقاومت از انگیزه بالایی برای ضربه زدن به این محور برخوردار است.
2- محیط سناریو:
سال ها تلاش جریانات تکفیری با حمایت گسترده حامیانش بی ثمر بوده و محور مقاومت توانسته معادلات منطقه را متحول نماید. این جنگ سبب شده که محور مقاومت با تشکیل گروه های متعدد مقاومت به گسترش خود پرداخته و یکپارچگی جغرافیایی به دست آورد.
از طرفی عربستان در مقابله با انصارالله در یمن، شکست خفت باری خورده و به لحاظ جغرافیایی از شمال و جنوب توسط دو قدرت نوظهور مقاومت (حشدالشعبی و انصارالله) احاطه شده است.
از سوی دیگر حضور قدرتمند روس ها در منطقه و مشارکت آنها در ائتلاف راهبردی با محور مقاومت، انجام اقدامات یکجانبه متحدین آمریکا را با دشواری بیشتری مواجه کرده است.
3- بازیگران سناریو:
رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن اصلی محور مقاومت و پشت پرده قدرت یابی و حمایت از جریانات تکفیری، عملاً بزرگترین بازنده تحولات منطقه شده است.
از سویی حزب الله لبنان در بهترین وضعیت از زمان شکل گیری تاکنون به سر می برد، به طوری که علاوه بر ارتقاء توان نظامی و موشکی، از هزاران نیروی نخبه نظامی که جنگ در شرایط واقعی و سخت را تجربه کرده اند، بهره می برد و در بعد داخلی نیز در سطح ملی، اجماع خوبی در حمایت از آن وجود دارد.
عربستان در وضعیت آشوبناکی به سر می برد. این کشور با میلیاردها دلار درآمد نفتی نتوانسته در برابر کشور فقیری چون یمن، کاری از پیش ببرد و عملاً جنگ را باخته است.
از طرفی در عرصه منطقه ای نیز به عنوان کشوری مداخله گر و شرور شناخته شده که با تکیه بر دلارهای نفتی، در امور دیگران دخالت می کند. وضعیت روابط این کشور با قطر، ترکیه، عمان و حتی پاکستان و مصر نشان دهنده این واقعیت است.
ایران نیز به عنوان کلیدی ترین بازیگر این سناریو، در قدرتمندترین وضعیت منطقه ای و بین المللی قرار داشته و نقش تعیین کننده را در ترتیبات امنیتی منطقه بر عهده دارد.
ضمن اینکه کیفیت توان نظامی و عملیاتی ایران به عنوان یک معمای ترسناک جلوه گر است، به خصوص که عملکرد بخش ناچیزی از آن در موضوع سوریه و عراق توانسته معادلات منطقه را تغییر دهد.
آمریکا نیز به خصوص در دوره اخیر نشان داده که دوشیدن اقتصاد کشوری چون عربستان اولویت اصلی آن است نه هزینه دادن برای متوهمی چون بن سلمان!
نتیجه:
بررسی محیط سناریوی فوق نشان می دهد که عربستان برای شروع یک جنگ مستقیم با محدودیت های جدی مواجه بوده و کمیت، کیفیت و آرایش نظامی مخالفین این کشور امکان تحرک نظامی مؤثر را به آن نخواهد داد.
بررسی بازیگران این سناریو نیز نشان می دهد که متحدین عربستان برای حمایت از این کشور در جنگ احتمالی از توان لازم برخوردار نیستند و از طرفی مشروعیت داخلی و بین المللی عربستان رو به زوال است. ضمن اینکه مخالفین این کشور در وضعیت نظامی،سیاسی و ژئوپلتیک برتری قرار دارند.
هرچند سناریوی فوق از منظر منطق انگیزشی عربستان از توجیه قابل توجهی برخوردار است، اما بررسی محیط و بازیگران سناریو نشان می دهد که عربستان در وضعیتی نیست که بتواند آغازگر یک جنگ جدید با بازیگرانی قدرتمند باشد.
محدودیت های متعدد این کشور و نیز توان بالای رقیب، احتمال وقوع جنگ را تقریباً صفر می نماید.
از این رو اقدامات اخیر رخ داده در عربستان (استعفای حریری، بازداشت شاهزاده ها و …) را نباید چیزی فراتر از یک پاکسازی داخلی برای تثبیت قدرت بن سلمان و نیز نمایشی برای انجام بهتر آن به شمار آورد که توسط کشورهای اقماری تحت سلطه در منطقه نیز تکمیل می شود!
ائتلاف عربی به رهبری عربستان در بیانیه ایی اعلام کرد: شلیک موشک از یمن به سمت ریاض تعرض نظامی ایران به عربستان قلمداد میشود و عربستان حق پاسخ به تهران را برای خود محفوظ میداند.
عربستان سعودی سال ۲۰۱۷ بودجه نظامی خود را با پیش بینی کسری بودجه ۵۲ میلیارد دلاری، ۶ درصد افزایش داد و به رقم بی سابقه پنجاه وشش میلیارد و هشتصد میلیون دلار رساند،اخرین خرید تسلیحاتی عربستان ارزشی بالغ برصد و ده میلیارد دلار داشت که رقمی بی سابقه محسوب میشود.
عربستان سعودی مجهز به تسلیحات پیشرفته در زمینه سیستم های زمینی،هوانیرو وقدرت دریایی با همراهی مستشاران نظامی اسراییل و امریکا و پیاده نظام های اماراتی و سودانی دوسال است در نبردی با عنوان “احیای امید” نتوانسته نظامی همسو با ریاض را در یمن برسرکار بیاورد.
این درحالی ست که عربستان سعودی به موازات عملیات نظامی که با هدف تضعیف توان عملیاتی حوثی ها و انصارلله و درنتیجه اقناع انها به پذیرش شروط سیاسی ریاض انجام میداد؛ در پیشبرد مذاکرات سیاسی میان انصارلله و ریس جمهور مخلوع یمن علی عبدالصالح نیز تاکنون ناکام بوده.
با درنظر گرفتن هزینه های مداخله نظامی عربستان در یمن اگر بگوییم عربستان بازنده بزرگ این جنگ است بیراه نگفته ایم.جنگ سعودی ها با مردمانی ست که از زمین و اسمان محاصره اند و از حمایت سیاسی و نظامی قدرتهای برتر جهان بی بهره اند و جنگجویانش به شیوه چریکها قداره بسته اما پای برهنه از کوه و کمربالا میروند.
این جنگ بی تردید شروعش نخستین قدم اشتباهی بود که سعودی ها با توهم قطع دست وپای اختاپوسی جمهوری اسلامی برداشتند بود و حالا ملک سلمان در شرایطی که جنگی داخلی را هم علیه رقبا و شاهزادگان برای استحکام پایه های اقتدارگرایی اش اغاز کرده حتی نمیتواند انرا تمام کند!
عربستان سعودی در چنین شرایطی تهران را تهدید میکند و شاید درست نمیداند،تهران این روزها در کجای معادلات نظامی و سیاسی منطقه ایستاده.
شواهد میگوید در تحولات اخیر در منطقه از بحران در شورای همکاری خلیج فارس به واسطه تنش در روابط جهان عرب با قطر گرفته تا تحولات میدانی در سوریه، عراق و یمن و عرصه سیاسی در لبنان ، دستاورد ولیعهد جوان عربستان چندان قابل توجه و اعتنا نیست.
از دیگر سو، تنها نگاهی به تصاویر منتشر شده قاسم سلیمانی در دیرالزور بلافاصله پس از ازادی اخرین پایتخت خلافت اسلامی در منطقه و بعد از ان دیدار با فرماندهان حشدالشعبی در عراق و سپس در تهران، ارسال پیام تسلیت از سوی مسعود بارزانی ریس پیشین اقلیم کردستان به فرمانده سپاه قدس در مراسم ختم پدرش گوشه ایی از جایگاه این روزهای ایران را در دیپلماسی نظامی منطقه نشان میدهد.
یادداشتی از هانیه سلطانپور در کانال @enqelab_street
نهم مردادماه، سالروز کشتار حجاج ایرانی به دست نیروهای امنیتی عربستان سعودی است. 275 ایرانی در حج خونین سال 66 به شهادت رسیدند و صدها تن مجروح شدند. آقای علی فریدونی، عکاس اعزامی خبرگزاری ایرنا به این مراسم بود. با او درباره خاطراتش از حوادث آن روز به گفتوگو نشستیم.
[/box]
شما را معمولاً بهعنوان عکاس جنگ میشناسند. لطفاً کمی بیشتر خود را معرفی بفرمایید.
من علی فریدونی هستم. قبل از انقلاب استخدام خبرگزاری ایرنا شدم و بعد از انقلاب بهصورت تجربی عکاسی را پیگیری کردم. با آغاز جنگ و فرمان حضرت امام (رحمهاللهعلیه)، بهرغم اینکه متأهل بودم و 2 فرزند هم داشتم، اما جنگ در اولویت زندگیام قرار گرفت.
در سلسله عملیات گوناگون در جبهه حضور داشتم و تجربه کسب میکردم. در مناطق گوناگون، از اعزام نیرو تا بازگشت آزادگان و خط مقدم و … هم بودم. در طول سی و سه ماه، بیش از 22 عملیات را تجربه کردم و بیش از 25 هزار فریم ثبت کردهام که بخشی از آنها در کتاب «عکاسان جنگ، علی فریدونی» منتشر شده است.
در حالیکه این مراسم یک مراسم خبری بود، چه شد که شما به مراسم حج اعزام شدید؟
علی فریدونی : در این مراسم عکاسی کردن فوقالعاده سخت است. برخی استادان من در ایرنا فرموده بودند که هر دوربینی را که وهابیها میدیدند، طرف را بازداشت میکردند و دوربینش را میشکستند. آن سال آقای رسول قدیری نیا که دبیر عکس ایرنا بودند، با توجه به شرایطی که تجربه کرده بودم، من را بهعنوان عکاس تشویقی برای این مراسم انتخاب کرد.
طبق روال چند سال بعد نوبت من برای عکاسی از این مراسم میرسید اما شرایطی که وجود داشت منجر به اعزام من شد. فکر میکنم از مجموعه رسانههای آن موقع بیش از ده عکاس و خبرنگار برای پوشش این مراسم اعزام شدند.
ما اعزام شدیم و در بعثه مشغول به کار خودمان بودیم. یک مراسمی در مدینه انجام شد. با جمعیتی بسیار زیاد و بدون هیچگونه درگیری مراسم انجام شد. ما هم عکاسی کردیم. آن مراسم خیلی مورد توجه قرار گرفت و پوشش گسترده داده شد.
بعد از آن اعزام شدیم به مکه. مثل هر سال، چند روز قبل از راهپیمایی برائت از مشرکین، نماینده ایران با وزیر حج عربستان سعودی دیداری برای هماهنگی و انتخاب مسیر داشتند. مسیرها انتخاب شد، هماهنگ شد و اجازه راهپیمایی برائت از مشرکین را دادند؛ اما ما غافل بودیم که آنها میخواستند انتقام مراسم مدینه را از شیعیان و مسلمان در مکه بگیرند.
حتی روز قبل از راهپیمایی یک ماکت خیلی بزرگ از قدس را بچهها ساخته بودند و جلوی بعثه گذاشته بودند. شب قبل از مراسم نیروهای امنیتی عربستان گشتهای زیادی زدند و دور تا دور بعثه را شناسایی و نیروهای مسلحشان را مستقر کردند؛ اما ما هنوز هم فکر میکردیم که این کارها به خاطر امنیت است. صبح روز راهپیمایی هم که تیربارها و تانکها مستقر شدند ما غافل بودیم از اتفاقی که برایش برنامهریزی کرده بودند.
جمعیت چطور بود؟
علی فریدونی : در حج آن سال تعداد زیادی از بچههای جبهه و جنگ هم حضور داشتند. کسانی که عمدتاً زیر سی سال داشتند. بعضیهایشان با همسرانشان حضور داشتند. از بسیاری از کشورهای اسلامی در مراسم راهپیمایی آن سال حضور پیدا کردند. شاید به میلیون میرسید جمعیتی که در آن روز گرد آمده بودند.
آقای علی فریدونی شما در زمان حادثه کجا بودید؟
علی فریدونی : من در طبقه نهم که نماینده ایران در حال سخنرانی بود حضور داشتم. از آن ارتفاع و با لنز واید هم امکان ثبت همه جمعیت وجود نداشت. تقریباً ده دقیقه به پایان مراسم مانده بود که با بیسیم اطلاع دادند که راهپیمایان با نیروهای امنیتی درگیر شدهاند. بلافاصله مراسم قطع شد. عدهای با آسانسور به پایین رفتند ولی من بر اساس تجربهام در میدان جنگ، همه 9 طبقه را از پله به پایین آمدم.
به پایین که رسیدم، دیدم مجروحان در حال بازگشتاند. من هم عکاسی میکردم و سعی میکردم به جلو بروم تا ببینم چه اتفاقی در حال افتادن است. همینطور که جلو میرفتم و مجروحان ایرانی و غیرایرانی را میدیدم، احساس کردم که شرایط عین روز عاشوراست. داشتند مدام میکشتند و قتلعام میکردند.
بهویژه پیرزنان و پیرمردان و جانبازان و معلولان از همه بیشتر آسیبدیده بودند. من جلو میرفتم و میدیدم که قمقمه و کفش و چادر در خیابان ریخته است. تا اینکه به خط مقدم رسیدم. آنجا دیدم که واقعاً درگیری مسلحانه است.
پشت سطلهای بزرگی که بود کمین گرفتم و عکاسی کردم. میدیدم که از بالای ساختمانهای نیمهکاره و پلها و … با آجر و سنگ و باتوم و چماق و تیر مستقیم و … جمعیت را میزنند و جمعیت وحشتزده در حالی عقبنشینی است. شرایط خیلی وحشتناک بود و توصیف کردن شرایط، بعد از سالها هنوز برایم سخت است. من چنین وحشیگریای را نزد بعثیها در جبهههای جنگ هم ندیده بودم.
شعارهای جمعیت چه بود؟ آیا رفتارهای تحریککننده انجام شده بود؟
علی فریدونی : نه اصلاً، شعارها هماهنگ شده بود و مثل همه برنامههای دیگر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل گفته میشد. سالهای قبل هم همینها گفته میشد اما مشخص بود که آنها میخواستند زهرچشم بگیرند. من بهعنوان یک عکاس خبرنگار حس کردم که برنامهریزی آمریکایی و اسراییلی برای از بین بردن وحدت انجام شده بود.
شرایط خود شما چطور بود؟
علی فریدونی : من از ناحیه صورت و کمر مجروح شده بودم و بهرغم اینکه تجربه زیادی در جبههها داشتم، اما واقعاً ترسیده بودم. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که لنز وایدم را روی دوربین بستم و دوربین را بالا گرفتم و بدون اینکه نگاه کنم عکس میگرفتم. بعداً که عکسها را ظاهر کردیم، دیدم که یک لشکر دارند به سمت ما میآیند و قتلعام میکنند.
حلقههای عکس من تمام شد. از اینجا به بعد حفظ این عکسها از جانم برایم مهمتر بود. چون تنها سند این اتفاق بود. با شرایط خاص توانستیم عکسها را خارج کنیم. چفیهای خونی دورشان پیچیدم و در میان خانمها حرکت کردم و دوربینها و فیلمها را تقسیم کردیم.
همین عکسهای اندک هم بسیار کم دیده شدهاند، علت چیست؟
علی فریدونی : بعد از آن یک مسابقهای برگزار شد با عنوان حج خونین. متأسفانه خیلی کم عکس به آن جشنواره رسید. البته هفت فریم از عکسهای من برگزیده شدند ولی بعد از آن هرگز اجازه ارائه پیدا نکردم. البته در پوستر سال بعد از کشتار هم یکی از عکسها استفاده شد.
حتی سال 89 که بازنشسته شدم و در خانه هنرمندان پاسداشتی برایم گرفته بودند، وزارت ارشاد دولت دهم به بهانه به هم خوردن روابط ایران و عربستان مانع نمایش این عکسها شد.
در سدههای ابتدایی ظهور اسلام، ایران یکی از 2 امپراتوری عصر، به دلیل ضعف در ساختارهای داخلی و فسادهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی در سلسلهنبردهایی مقهور سپاه مسلمانان شده و فرومیپاشد. پس از نابودی امپراتوری ایران، امپراتوری روم نیز در پی شکستهایی از مسلمانان بخشهایی از قلمرو خود را از دست میدهد و منطقه شامات که نقطه تلاقی همیشگی 2 امپراتوری ایران و روم بوده، به تسخیر مسلمانان درمیآید.
در آن زمان منطقه شامات منطقهای راهبردی بوده چراکه دروازه ورود به اروپا و آفریقا محسوب میشده است. تسخیر شامات موجب نفوذ بیش از پیش اسلام به قاره آفریقا میشود و حتی در برههای از زمان، مسلمانان از شمال آفریقا تا جنوب اروپا یعنی اسپانیا پیش رفته و سرزمینهای اسلامی را گسترش میدهند. روند گسترش اسلام ادامه یافته و از شرق تا جنوبشرقی آسیا و شمالغربی چین نیز پیش میرود.
پس از فروپاشی حکومت عثمانی در ابتدای قرن بیستم، دیگر شاهد حکومتی بزرگ و وسیع در سرزمینهای اسلامی نیستیم و از قرن بیستم به بعد کشورهای اسلامی با رویکردهای ملی، نژادی و زبانی و با خطکشی جغرافیایی کشورهای غربی در قالب کشورهایی کوچکتر شکل میگیرند.
در چندصد سال گذشته به دلیل رشد علمی و تکنیکی اروپا روند مهاجرت به غرب تشدید شده و عده زیادی از مسلمانان به دلایل گوناگون به قارههای اروپا، آمریکا و اقیانوسیه مهاجرت کرده و موجب تشکیل اقلیتی تاثیرگذار در اروپا و آمریکا شدهاند. آنچه امروز آمارها نشان میدهد پراکندگی مسلمانان در 2 قاره آسیا و آفریقا و جمعیت بیش از یک و نیم میلیاردی آنهاست، به تعبیری مسلمانان یک پنجم جمعیت کره زمین را تشکیل میدهند.
آنچه گفته شد تعریضی کوتاه به 2 شاخصه گستردگی سرزمینی و جمعیت مسلمانان بود اما وسعت، اهمیت سرزمینی و جمعیت به تنهایی نمیتوانند شاخصه قدرت محسوب شوند، آنچه ما در این نگاشته در پی آن هستیم، شرح توانایی راهبردی نهفته در دنیای اسلام و نقش یمن در این قدرت برتر است.
نخستین عامل قدرت کشورهای منطقه خاورمیانه قرار گرفتن بخش عمدهای از ذخایر انرژی جهان یعنی نفت و گاز در آن است، هرچند معادن و ثروتهای زیرزمینی فراوانی نیز در این منطقه موجود است. کشورهای مسلمان به صورت بالقوه ثروتمند و دارا هستند و مهمتر اینکه «انرژی» که لازمه توسعه و پیشرفت تکنیکی در دنیای کنونی است در اختیار آنهاست.
دومین عامل مهم قدرت اینکه منطقه خاورمیانه در واقع چهارراه قارهای دنیاست. هر نوع انتقال و حملونقل زمینی و خطوط انتقال انرژی مانند نفت و گاز باید از این منطقه عبور کند. در گذشته این نقش بسیار حساستر نیز بوده چراکه حملونقل دریایی به دلیل ضعف فناوری در ساخت کشتیهای بزرگ هنوز به وسعت و اهمیت امروز نبوده و لاجرم هر کشوری که این منطقه را در دست داشته دارای قدرت فراوانی بوده است.
اما سومین عامل اهمیت منطقه خاورمیانه و کل دنیای اسلام اینکه امروز بیش از 80 درصد تجارت جهانی از مسیرهای دریایی صورت میگیرد که بیش از 85 درصد این آمار از 3 تنگه استراتژیک هرمز، مالاکا و بابالمندب عبور میکند. تنگه هرمز در حوزه سرزمینی آبهای ایران و امارات عربی متحده قرار گرفته که به دلیل عمق کم آبهای خلیجفارس در طرف اماراتی، مسیر ایران مناسبتر است.
تنگه بابالمندب در حوزه آبی یمن و جیبوتی و تنگه مالاکا نیز در حوزه سرزمینی کشورهای مالزی و سنگاپور قرار دارد. در عین حال کانال سوئز که کانالی مهم برای اتصال مسیر دریایی آسیا- اقیانوسیه به اروپا، شمال آفریقا و آمریکاست در اختیار مصر است. به روشنی مشخص است تمام این مسیرها در مرز کشورهای اسلامی قرار گرفتهاند.
بخش عمدهای از انرژی مورد نیاز جهان از طریق کشورهای غرب آسیا مانند ایران، عربستان، کویت، بحرین و قطر استحصال و از طریق تنگه هرمز صادر میشود؛ سپس با عبور از تنگه مالاکا به شرق آسیا یا با عبور از خلیج عدن، تنگه بابالمندب، دریایسرخ و آبراهه سوئز به اروپا و آمریکا صادر میشود.
از سوی دیگر تمام محصولات تکنولوژیک، غذایی، دارویی و صنعتی کشورهای شرق و غرب عالم از جمله چین، ژاپن، کرهجنوبی، تایوان، سنگاپور و حتی کشورهای اروپایی و آمریکا همگی باید از طریق مرزهای زمینی یا دریایی کشورهای خاورمیانه جابهجا شود که تنگه مالاکا و بابالمندب سهم بیشتری را به خود اختصاص میدهند.
به تعبیر دیگر، کشورهای مسلمان علاوه بر دارا بودن ذخایر فراوان انرژی، مهمترین شاهراههای زمینی و دریایی بینالمللی را نیز در اختیار دارند، شاهراههایی که میتوانند تعیینکننده جریان انتقال انرژی و تجارت بینالمللی و به معنای دیگر تعیینکننده قدرت بلامنازع جهانی باشند. با آنچه عنوان شد کشورهای اسلامی به طور کلی و کشورهای خاورمیانه به طور خاص در صورت اتحاد به راحتی میتوانند کل جریان تجارت و انرژی جهان را اداره کنند.
غرب پس از پایان دوران استعمار کهن و اشغال مستقیم کشورها، امروز سیاست وابستگی و نفوذ در ارکان حکومتی کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داده و دوران استعمار جدید را آغاز کرده است و در همین راستا در پی تبدیل کشورهای بزرگ خاورمیانه به کشورهای کوچکتر است تا در صورت لزوم بتواند به راحتی با ایجاد تفرقه میان آنها یا حمله نظامی، مقاومت در برابر هژمونی غرب را در هم شکند.
در واقع طرح خاورمیانه جدید آمریکا را میتوان طرحی در جهت مبارزه با خودآگاهی و قدرتگیری مسلمانان دانست. غرب دریافته در صورت بیداری مردم منطقه و حذف عوامل تفرقه، کشورها به زندگی مسالمتآمیز باهم پرداخته، قدرت خود را توسعه داده و دیگر نمیتوان این قدرت را خنثی کرد. عامل این بیداری و خودباوری و تسریع روند آن نیز انقلاب اسلامی ایران است.
عامل بسیاری از درگیریهای منطقه، سرسپردگی برخی حکام منطقه و ناآگاهی مردم از توطئه بزرگ غرب است؛ در همین حال غرب و پیروان منطقهای آن با طرح موضوعاتی چون «توهم توطئه» نظریهپردازان و آگاهان به امور را به انزوا کشانده یا مورد تعقیب قرار میدهند؛ این انزوا توسط مردم متاثر از تبلیغات رسانههای غربی نیز بیشتر تشدید میشود.
سیاست اجازه به عربستان سعودی برای تبلیغ وهابیت و سلفیگری در تمام جهان و منطقه و جلوگیری از تبلیغ تشیع را نیز میتوان در همین راستا تفسیر کرد چراکه تشیع مذهبی متفکر، سازگار و در پی صلح و بیداری است اما وهابیت در خود تخم تفرقه، کینه و درگیری را دارد، تفکری که به راحتی میتوان از آن طالبان، النصره و داعش را متولد کرد.
در منطقه، اسرائیل نماد قدرت و هژمونی غرب است و چنانچه این نماد بشکند تمام دنیای غرب با افول قدرت روبهرو خواهد شد؛ اسرائیل دقیقا عاملی برای دوپاره شدن جغرافیای کشورهای اسلامی در منطقه شامات است. صرف وجود اسرائیل موجبات عدم اتحاد و واگرایی مسلمانان است و تلاش غرب برای برتری مطلق اسرائیل در حوزه فناوری، اقتصاد و سیاست به همین دلیل است.
کشورهای مسلمان در حوزه اندیشه و تفکر دچار خلأ بزرگی هستند که اجازه نداده پایههای طرحریزی نظام اقتصادی و سیاسی درونزا در آنها شکل بگیرد؛ استفاده از نرمافزار فکری غربی نیز در نهایت منتهی به هژمونی و قدرت همیشگی غرب شده است. فرقهگرایی، نژادپرستی و تکیه بر اختلافات مذهبی، کشورهای منطقه را در حالت اجتماعی ویژهای قرار داده که روند پیشرفت و توسعه درونزا را متوقف کرده است.
در این میان مقاومت سیاسی، اقتصادی و نظامی و همچنین فکری و اجتماعی ایران، برافراشته کردن پرچم اتحاد و برادری میان شیعه و سنی و کمک به جریانهای مقاومت شیعه و سنی منطقه، خطری بزرگ برای هژمونی غرب و اسرائیل شده است.
در این اثنا ایران طرحی برای انتقال انرژی از طریق لولههای زمینی به عراق، سوریه و ترکیه و سپس به اروپا مطرح میکند و همچنین مسیری نیز از طریق پاکستان و افغانستان برای انتقال انرژی به هند، چین و شرق آسیا گشوده میشود.
این طرح انتقال انرژی، بسیاری از کشورها را از انرژی ایران برخوردار کرده و علاوه بر آن کشورهایی را که خط لوله از آنها عبور میکند با بهرهگیری از انرژی ارزان در مسیر پیشرفت قرار میدهد؛ همچنین کشورهایی را که انرژی از آنها ترانزیت میشود صاحب عایدات ارزی ترانزیت انرژی خواهد کرد.
این طرح برای غرب بویژه آمریکا قابل قبول نیست و قدرت بیش از پیش ایران را در پی خواهد داشت به همین علت غرب بویژه آمریکا برای نابودی این طرح، کل منطقه را درگیر جنگ کرده است.
هر چند ایران تفکری سلطهگر ندارد اما عدالت چیزی نیست که مورد قبول غرب باشد، بنیاد سرمایهداری و صهیونیسم جهانی بر ویژهخواری استوار است و دلیل کودتا، جنگ و تلاش برای استحاله حکومت ایران، همین است. ایجاد محور مقاومت هر روز منطقه را به سویی پیش میبرد که مورد پذیرش غرب نیست.
آنچه روشن است اینکه اگر ایران بتواند روند بیداری در منطقه را تسریع و راهی برای همگرایی بیشتر کشورهای مسلمان بیابد به آرامی شاهد افول قدرت غرب، آرامش در منطقه و قدرت روزافزون مسلمانان خواهیم بود.
نقش یمن در این میان چیست؟
یمن کشوری در جنوب خاورمیانه است که بر تنگه بابالمندب و دریای سرخ اشراف کامل دارد. این کشور دارای 23 میلیون نفر جمعیت است که از این رقم حدود 40 درصد یعنی 9 میلیون نفر را شیعیان تشکیل میدهند، همچنین این کشور527 هزار کیلومتر مربع وسعت داشته و به اقیانوس هند و خلیج عدن نیز دسترسی دارد.
عمده شیعیان یمن در مناطق کوهستانی شمال یمن برای سالها در محاصره، سختی و فقر به سر برده و صاحب نفوذ کافی در ارکان تصمیمگیری نبودهاند. اما با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران به سرعت تفکرات امام خمینی(ره) به این کشور وارد میشود و رهبران حوثی یمن روند رشد فکری شیعیان را آغاز میکنند.
در چند سال گذشته شیعیان یمن تلاش کردهاند با مشارکت بیشتر در قدرت، دست اجانب را از کشور خود کوتاه و به استقلال برسند. جریان بیداری مردم یمن به تأسی از انقلاب مردم ایران آغاز شده است، روندی که گمان نمیرود به این راحتی متوقف یا به انحراف کشیده شود.
غرب پی برده در صورت پیروزی جنبش مردمی یمن و نفوذ تفکر انقلاب اسلامی در ارکان حکومتی، یمن و ایران ارتباط قویتری باهم برقرار کرده و این مساله به معنای قدرت بیشتر این دو در اداره 2 تنگه مهم بینالمللی است. به این شکل سیطره تفکر عدالت و استقلال از یک تنگه به 2 تنگه افزایش یافته و توازن قدرت به نفع ایران و مسلمانان تغییر خواهد کرد و غرب شاهد تنگنای بیشتر خود و اسرائیل در منطقه خواهد بود.
سکوت سازمان ملل و غرب در حمله موسوم به «توفان اراده» به سرکردگی عربستان به کشور یمن و رضایت به بحران در عراق و سوریه را میتوان بخشی از سیاست غرب برای اداره و کنترل دنیا و جریانهای موثر قدرت دانست.
وجود کشورهای مستقل و قدرتمند در منطقه برای قدرت و هژمونی غرب تهدید محسوب میشود و لاجرم غرب به هر طرحی که چنین تهدیدی را به چالش بکشد روی خوش نشان خواهد داد. علت تاکید فراوان عربستان و غرب به حاکمیت دولتی باب نظر آنها در یمن همین امر است چراکه دولتی بیدار، با هویت مستقل و همراه ایران بهراحتی میتواند منافع نامشروع آنها را با خطر روبهرو کند.
اکنون دلیل دشمنی محورهای عربی- غربی با ایران و یمن آشکار است، این 2 کشور نباید به محوری یکپارچه به مانند ایران و حزبالله لبنان یا عراق کنونی تبدیل شوند چراکه خطری بزرگ کیان قدرت غرب را تهدید خواهد کرد.
یمن کشوری بسیار مهم است هر چند دارای فقر نسبی در دیگر شاخصههای قدرت مانند منابع زیرزمینی و روزمینی، جمعیت و کشاورزی است اما اهمیت جغرافیایی و دریایی آن بسیار حائز توجه است.
در نظر غرب یمن به هیچوجه نباید از حیطه اختیار و قدرت عربستان که دست منطقهای آمریکاست خارج شود. توان و تلاش آنها محصور کردن انصارالله و جنبش مردمی یمن در کوههای شمال یمن است تا از نفوذ آنها به دریای سرخ و تنگه بابالمندب جلوگیری کنند.
به گزارش مصاف، اداره کل امور بهداشتی منطقه الشرقیه عربستان حقوق کامل یک ماه یکی از کارمندان شیعه بیمارستان زنان و زایمان شهر الدمام را به خاطر پخش صدای اذان شیعه از تلفن همراهش کسر کرد.
به گفته فعالان، داستان از این قرار بود که تقریباً یک ماه قبل، صدای اذان از تلفن همراه “ابرار العساف” در سر کار پخش شد و همین امر باعث شد تا یکی از همکارانش عصبانی شده و از او شکایت کند زیرا “اذان شیعه” از تلفن همراهش پخش شده بود. با شکایت این فرد، دستور کسر حقوق یک ماهه این کارمند داده شد.
درپی درز جزئیات خبر همراه با تصویر دستور کسر حقوق در یکم نوامبر جاری، این خبر در شبکههای اجتماعی در اینترنت بازنشر یافت و کاربران این رفتار را محکوم کردند.
یکی از فعالان گفت: منبع درز تصویر دستور کسر حقوق، یکی از کارمندان بخش امور بهداشتی است زیرا خود قربانی، به خاطر ترس از دست دادن شغل خود، این دستور را با اکراه پذیرفته بود.
به گزارش بنیانا به نقل از مصاف، سازمان عفو بینالمللی اعلام کرد که نیروهای ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان سعودی، در بمباران «صعده» در هفتهای که گذشت از بمبهای خوشهای استفاده کردهاند.
بر اساس این گزارش، عربستان سعودی بار دیگر در بمباران یمن از بمبهای خوشهای استفاده کرده است.
شبکه تلویزیونی المسیرة یمن نیز جمعه (دیروز) اعلام کرده بود که متجاوزان سعودی- آمریکایی به حملات موشکی علیه مردم استان صعده در یمن اکتفا نکردهاند بلکه جنگندههای متجاوز، مقادیر زیادی بمب خوشه ای بر سر مردم این کشور در منازل و کشتزارهای آنها در منطقه «سحار» ریختند.
بر اساس این گزارش، دهها کیلومتر مربع از مناطق مسکونی و کشتزارهای مردم در صعده به میدان مین بزرگی تبدیل شده است.اعضای واحد مهندسی می کوشند با خنثی کردن و جمع آوری این بمبها از مناطق مسکونی و زمینهای کشاورزی زندگی عادی را به مردم این مناطق بازگردانند اما تعداد زیاد این بمبها که در همه جا پراکنده شدهاند دستیابی به این هدف را تقریبا غیرممکن کرده است.
تحلیلگران بر این باورند که ممکن است پاکسازی این مناطق از بمبهای خوشهای سالها به طول انجامد به ویژه که مناطق مختلف صعده هنوز از بقایای جنگ های گذشته پاکسازی نشده است.
در اواخر مهر گذشته نیز جنگندههای سعودی با بمبهای خوشهای روستای «مران» در استان صعده را هدف قرار دادند. واحد تبلیغات جنگ یمن فیلمی را نیز از شلیک صدها بمب خوشهای در این روستا منتشر کرد. در این بمبارانها مکان های مسکونی منطقه هدف قرار گرفتند و دهها شهروند یمنی مجروح و منازل آن ها متحمل خسارتهای سنگین شد.
استفاده از بمب های خوشه ای بر اساس قوانین بین المللی ممنوع است.
براساس روایات بنای کعبه به دست حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم(ع) پایه های آن را بالا بردند که همه مسلمانان جهان 5 مرتبه در روز در هنگام نماز رو به جهت کعبه به عنوان قبله میایستند و دور آن طواف می کنند.
این مکان مقدس دارای رمز و رموز بسیار زیادی است که مجال بیان همه آن نیست.یکی از سوالاتی که مطرح می شود این است که آیا از انبیاء الهی کسی در مسجد الحرام و اطراف کعبه مدفون هستند و چند پیامبر الهی دراین مکان به خاک سپرده شده اند؟
پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین طباطبایی، کارشناس اماکن مقدسه در مکه و مدینه و کارشناس تاریخ اسلام بررسی کرده ایم.
براساس اخبار و روایات دور تا دور کعبه معظمه پیامبران الهی مدفون هستند اما تعداد آن به طور دقیق مشخص نیست و روایات مختلفی وجود دارد.
یکی از نقاطی که در اطراف خانه خدا از فضیلت بیشتری برخوردار است محدوده ای به نام حجر اسماعیل، فضایی بین رکن عراقی و رکن غربی میان کعبه است که زیر آن محل دفن حضرت هاجر بود و امروزه به حالت نیم دایره مشخص است و زائران در زمان طواف آن را نیز طواف می کنند و نمی توانند وارد این نیم دایره و محدوده شوند.
حجر اسماعیل به عقیده مسلمانان، یادگار زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) و هاجر و محل دفن آن بانوی بزرگوار است. بعد از فوت حضرت هاجر و دفن ایشان در این مکان به خاطر این که مردم روی قبر او پا می گذاشتند حضرت اسماعیل به احترام قبر مادر دیواره ای را برروی قبر بنا کرد تا این که مردم از فاصله دورتری نسبت به خانه خدا، طواف کنند و روی قبر مادرش پا نگذارند.
نقلهای تاریخی تاریخنگاران مسلمان، حکایت از آن دارد که اسماعیل و مادرش هاجر در همین بخش زندگی میکردند. از امام صادق(ع) نقل شده است که “حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل(ع) است.
در باره تعداد انبیاء الهی که در اطراف خانه کعبه مدفون هستند، شاید نتوان به طور دقیق اظهار نظر کرد چون چیزی به طور دقیق ذکر نشده است اما به عنوان مثال براساس روایتی در بحارالانوار” از رکن یمانی تا رکن حجرالاسود در کنار خانه خدا 70 پیامبر و نبی الهی مدفون هستند” همچنین براساس روایتی دیگر از این کتاب ” داخل حجر اسماعیل همان نقطه ای که به صورت نیم دایره در حال حاضر موجود است و زیر ناودان طلای بیت خدا محسوب می شود، 70 پیامبر دیگر از جمله حضرت اسماعیل(ع)، دختران آنحضرت و حضرت هاجر(س) مدفون هستند.
براساس روایتی از واقدی از علمای اهل سنت نیز” از رکن حجرالاسود تا چاه زمزم ومقام ابراهیم و حجر اسماعیل 99 پیامبر الهی دفن شده اند.در روایت دیگری اینگونه نقل شده که حضرت یعقوب(ع) پدر بزرگوار حضرت یوسف(ع) مقابل باب کعبه در منطقه حطیم مدفون شده است.
همچنین بنا به روایت اهل سنت اکثر انبیاء بنی اسرائیل در اطراف خانه خدا دفن شده اند، لذا معلوم می شود که نقطه به نقطه این مکان مقدس مملو از قبور و اجساد مطهر انبیاء الهی است.
در اینجا شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که برخی گروه های افراطی اقدام به شبهه افکنی در قبال شیعیان مبنی بر حرام بودن زیارت قبور ائمه(ع) و بزرگان دینی و شرک دانستن آن برای شیعیان می کنند اشاره کنیم. اکنون که معلوم شد تعداد زیادی از انبیاء الهی در اطراف خانه خدا مدفون هستند این سوال پیش می آید که چگونه خود آنها دور تا دور این مکان طواف می کنند و در جایی که قبور انبیاء الهی است نماز می خوانند؟ چرا آن شرک نیست اما زیارت قبور ائمه(ع) و امامزادگان و …را برای ما شرک می دانند.
شاید پاسخ آنها به این پرسش ما این باشد که چون آنها انبیاء الهی هستند پس زیارت و نماز خواندن در کنار قبور آنان اشکالی ندارد اما باز می پرسیم پس چرا اجازه نمی دهید مسلمانان قبر مطهر پیامبر(ص) را در مدینه زیارت کنند!؟
گفتنى است استحباب نماز در حجر اسماعیل مربوط به غیر از نماز طواف واجب است؛ چه آنکه نماز طواف واجب باید در نزد مقام بجا آورده شود.
شایان ذکر است که زیر ناودان در حجر اسماعیل، یکى از بهترین و با فضیلت ترین مکان ها شمار مى آید وروایات بسیارى در این باره به دست ما رسیده است، از آن جمله روایتى است از حضرت زین العابدین، على بن حسین بن على (علیه السلام) که فرمود:« بهترین مکان استجابت دعا و نیایش، زیر ناودان کعبه است» و نیز حضرت فرمودند: «هرکس در زیر مجرى ناودان کعبه بایستد و دعا کند، خداوند دعا و استغاثه او را استجابت مى کند و گناهان گذشته اش را همانند روز ولادتش پاک مى کند».
در روایتى از نبى مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمودند:«ما مِنْ أحد یَدْعُوا تَحْت الْمیزابِ، الاّ استجیب له»، «کسى نیست که در زیر ناودان دعایى کند و خداوند دعاى او را به مرحله استجابت و قبولى نرساند.
دَرب مسجد علیبن ابیطالب(ع) که در مجاورت حرم مطهر نبوی قرار گرفته، مدتهاست که بسته شده است. با این حال هنوز هم بسیاری از زائران شیعهمذهب با رفتن پشت درهای این مسجد، داخل حیاط آن را با حسرت نظاره میکنند.