🔻 شکست دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، مرحلهای جدید از استراتژیهای سیاسی در غرب آسیا و شمال آفریقا را ایجاد کرده است. دولت ترامپ بهواسطه رایزنیهای «جرد کوشنر» در واپسین ماههای خود پیش از برگزاری انتخابات از یکسو درصدد تسریع روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی برآمد و از سوی دیگر آنچه سیاست فشار حداکثری علیه ایران میخواند را به پیش برد.
ادامه خواندن “غرب آسیا در دوره انتقالی ترامپ چگونه است؟ [️تک “بی52” و پاتک “قدس2”]”برچسب: حجتالاسلام سیدحسن نصرالله
گفت و گو با حجت الاسلام نصرالله درباره شهید سلیمانی | پنجشنبه 24 بهمن ساعت 22 شبکه یک سیما [فرمانده بدون مرز]

گفتوگوی اختصاصی با سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان به مناسبت اربعین سیدالشهدای خط مقاومت، حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس قرار است روز پنج شنبه 24 بهمن 1398 در ساعت 22 از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شود…
نام این برنامه فرمانده بدون مرز است که حال و هوای مردم عزیز لبنان را در سوگ سردار دلها در مصاحبه اختصاصی با دبیر کل حزب الله لبنان روایت میکند.
مرکز مستند حقیقت ویدیویی در این باره منتشر کرده است که در ادامه مطلب می بینیم:
دریافت ویدیو | دو مگابایت | برگرفته از صفحات اجتماعی سایت مرکز مستند حقیقت haghighah
ویدیو : تیزر برنامه گفت و گو با حجت الاسلام سید حسن نصر الله از شبکه اول سیما
دریافت ویدیو | دو مگابایت | برگرفته از کانال نصر الله nasrollahir در تلگرام و سایت مقاومت اسلامی لبنان http://www.moqawama.ir …
اولین شماره نشریه مسیر را زودتر از همه و با تخفیف بخرید [گفتوگوی ویژه با حجت الاسلام نصر الله]

دبیرکل حزبالله لبنان و فرمانده نیروی قدس سپاه در کنار رهبر انقلاب اسلامی | دریافت تصاویر اصلی
پیشفروش الکترونیکی اولین شماره نشریهی «مسیر» دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای آغاز شد.
در اولین شماره از این نشریه، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در گفتگوی ویژهی پنج ساعته، از مراودات خود با حضرت آیتالله العظمی خامنهای، و توصیهها و تصمیمات و نقش ایشان در برهههای مختلف و حساس منطقه سخن گفته است.
نسخه ویدئویی گفتگوی دبیرکل حزبالله لبنان با نشریه “مسیر” وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، به مدت پنج شب در قالب مستند معادله نصر در شبکه سوم سیما پخش شد که مورد توجه ویژه مخاطبین در دنیای مجازی قرار گرفت|دریافت پنج قسم مستند “معادله نصر ” از سایت حضرت آقا به نشانی khamenei.ir امکان پذیر است…
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی نیز در این شمارهی مسیر، برای اولینبار پس از تصدی فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن حضور در یک گفتگوی اختصاصی، به بررسی دلایل پنهان و آشکار جنگ ۳۳روزه و آثار آن در هندسهی جدید منطقه پرداخته و خاطراتی از فرماندهی میدانی این جنگ ذکر کرده است.
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بینالملل نیز بخشی از خاطرات منتشرنشدهی خود مربوط به نقش رهبر انقلاب در تقویت جبههی مقاومت و حفظ تمامیت ارضی کشور را در اختیار نشریهی مسیر قرار داده است.

در بخش دیگری از شماره اول نشریه مسیر، در گفتگویی تفصیلی با دکتر حسین امیرعبداللهیان، دستیار ویژهی رئیس مجلس و مدیرکل امور بینالملل مجلس شورای اسلامی، ماجرای سفر محمد مرسی به تهران، مذاکرات ایران و آمریکا در عراق و جزئیات ائتلاف جبههی مقاومت با روسیه روایت شده است.
همچنین تصاویری از دیدارهای سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب اسلامی و نیز اسنادی مانند پیام رهبر انقلاب در جریان جنگ ۳۳روزه به دبیرکل حزبالله، به همراه دیگر اسناد و تصاویر، برای نخستینبار در این شماره از «مسیر» منتشر شده است.
ثبت سفارش و پرداخت اینترنتی برای خرید نشریه مسیر در سایت book-khamenei.ir انجام میشود.
برای ورود به صفحه پیش فروش اینجا کلیک کنید
در ادامه بخوانید » فیلم کامل سخنرانی سردار سلیمانی در همدان و مراسم بزرگداشت عملیات رمضان [+متن]
سخنان تاریخی حجت الاسلام نصرالله در روز عاشورا چه بود؟ [در شماره 201 خط حزب الله بخوانید]

خط حزبالله ۲۰۱| وعده نصرالله
دویستویکمین شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «وعده نصرالله» منتشر شد.
ادامه خواندن “سخنان تاریخی حجت الاسلام نصرالله در روز عاشورا چه بود؟ [در شماره 201 خط حزب الله بخوانید]”37 سال قبل امام خمینی (ره) در دیدار اعضای حزب الله لبنان چه گفتند؟ [در خط حزب الله بخوانید]
صد و نود و هفتمین شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «به چشم دیدیم… » منتشر شد.
ادامه خواندن “37 سال قبل امام خمینی (ره) در دیدار اعضای حزب الله لبنان چه گفتند؟ [در خط حزب الله بخوانید]”حجت الاسلام سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر حضرت آقا و بشار اسد اشک ریختم
0 حجت الاسلام سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر حضرت آقا و بشار اسد اشک ریختم بر اساس گزارش برخی از شبکه های اجتماعی در لبنان، حجت الاسلام سید حسن نصرالله در یک نشست داخلی گفته است که از دیدن تصاویر رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران و بشار اسد رئیس جمهور سوریه در آغوش هم … ادامه خواندن “حجت الاسلام سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر حضرت آقا و بشار اسد اشک ریختم”

حجت الاسلام سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر حضرت آقا و بشار اسد اشک ریختم
بر اساس گزارش برخی از شبکه های اجتماعی در لبنان، حجت الاسلام سید حسن نصرالله در یک نشست داخلی گفته است که از دیدن تصاویر رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران و بشار اسد رئیس جمهور سوریه در آغوش هم اشک ریخته است.
سایت لبنانی لیبانون دیبایت نوشت که حجت الاسلام سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در یک دیدار داخلی نسبت به سفر محرمانه و سریع بشار اسد رئیسجمهور سوریه به تهران که دیروز انجام شد، واکنش نشان داد.
ادامه خواندن “حجت الاسلام سید حسن نصرالله: از دیدن تصاویر حضرت آقا و بشار اسد اشک ریختم”تهدید مراکز حیاتی اسرائیل توسط حزب الله لبنان [ویدیوی جدید با سخنان حجت الاسلام نصرالله ]
0 به گزارش بنیانا ؛ حزبالله لبنان، عصر جمعه 9 آذر 97 با انتشار فایلی ویدئویی، رژیم صهیونیستی را تهدید کرد. حزبالله در این فایل ویدئویی یک دقیقه و 13 ثانیه، که با عنوان «أیها الصهاینة… إن تجرأتم ستندمون» (ای صهیونیستها… اگر گستاخی کنید پشیمان خواهید شد» بهزبان عبری منتشر کرده، تصاویری ماهوارهای از اهداف نظامی … ادامه خواندن “تهدید مراکز حیاتی اسرائیل توسط حزب الله لبنان [ویدیوی جدید با سخنان حجت الاسلام نصرالله ]”
به گزارش بنیانا ؛ حزبالله لبنان، عصر جمعه 9 آذر 97 با انتشار فایلی ویدئویی، رژیم صهیونیستی را تهدید کرد.
حزبالله در این فایل ویدئویی یک دقیقه و 13 ثانیه، که با عنوان «أیها الصهاینة… إن تجرأتم ستندمون» (ای صهیونیستها… اگر گستاخی کنید پشیمان خواهید شد» بهزبان عبری منتشر کرده، تصاویری ماهوارهای از اهداف نظامی در عمق اراضی اشغالی را بهنمایش گذاشته است.
در این فایل ویدئویی همچنین بخشهایی از سخنان « حجت الاسلام سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله آورده شده که به صهیونیستها در مورد تجاوز به لبنان هشدار داده و گفته است: «به هرگونه تجاوز به لبنان، هر بمباران هوایی یا هر شلیک زمینی قطعاً پاسخ خواهیم داد».
آیت الله بهجت (ره) در نگاه سید حسن نصرالله (مصاحبه با المنار)
0 شبکه تلویزیونی المنار لبنان در تاریخ 14 فروردین 95 مصاحبهای اختصاصی با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله انجام داد. وی در این گفتوگو به تشریح نحوه آشناییاش با آیتالله بهجت و خاطرات خود و نیز فضایل و کرامات ایشان پرداخت. اینک متن تفصیلی آن تقدیم خوانندگان عزیز میشود. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید … ادامه خواندن “آیت الله بهجت (ره) در نگاه سید حسن نصرالله (مصاحبه با المنار)”
شبکه تلویزیونی المنار لبنان در تاریخ 14 فروردین 95 مصاحبهای اختصاصی با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله انجام داد. وی در این گفتوگو به تشریح نحوه آشناییاش با آیتالله بهجت و خاطرات خود و نیز فضایل و کرامات ایشان پرداخت. اینک متن تفصیلی آن تقدیم خوانندگان عزیز میشود. در ادامه مطلب همراه بنیانا باشید
* اگر ممکن است بفرمائید در چه سالی با آن عارف بزرگ آیت الله بهجت آشنا شدید و این آشنایی چگونه صورت گرفت؟
– تقریباً پس از سال ۱۹۸۵ میلادی، زمانی که ما بهصورت هیئتهایی به جمهوری اسلامی ایران میرفتیم. سن من در آن زمان ۲۵ یا ۲۶ سال بود. ما که هیئتی از مسئولان و فرماندهانِ وقت حزبالله بودیم، برای پیگیری موضوعات لبنان، منطقه و بویژه مسائل مقاومت لبنان، با برادران مسئول جمهوری اسلامی دیدار میکردیم.
در اولین سفر چون اطلاعات بسیار کم و محدودی از قم داشتیم، به بعضی از برادران مسئول گفتیم: «میخواهیم به زیارت قم مشرف شویم، با چه کسی دیدار کنیم؟». یکی از افرادی که آنها بسیار تأکید کردند که اگر به قم مشرف شدید به دیدارشان بروید، آیتاللهالعظمی شیخ بهجت (رحمهًْاللهعلیه) بود.
این قضیه مربوط به دوران زندگانی امام خمینی (رضواناللهعلیه) است. اولینباری که مشرف شدیم، بنده نیز یکی از مجموعه مسئولان حزبالله و البته کمسنوسالترینشان بودم. شهید سید عباس موسوی (ره) و دیگران نیز حضور داشتند. حضرت ایشان ما را پذیرفتند و ما در محضرشان نشستیم. بنده از همان دیدار اول، هیبت شدیدی را در این دیداراحساس کردم تا جایی که وقتی در محضر ایشان قرار گرفتیم، بنده و برخی برادران که سؤالاتی در ذهن داشتیم، همه سؤالاتمان را فراموش کردیم.
حضرت ایشان در بیشتر مدت جلسه ساکت بودند و به ما مینگریستند؛ اما ما نمیتوانستیم به ایشان نگاه کنیم. در میان جلسه، شهید سید عباس یا یکی از برادران ـ که دقیق یادم نیست ـ از ایشان خواست توصیهای بکنند؛ حضرت ایشان نیز همین توصیههایی را که در کتاب «النّاصح» وجود دارد، بیان و تأکید کردند: به آنچه میدانید عمل کنید؛ از گناه دوری کنید؛ در اول وقت نماز بخوانید؛ بر محمد و آل محمد (ص) زیاد صلوات بفرستید؛ بسیار استغفار کنید. این چیزی است که به یاد دارم. همین مسئله در دیدارهای بعدی نیز تکرار میشد. این آغاز آشنایی نزدیک و مستقیم ما بود.
ما هر یک یا دو سال، بهطور کامل و رسمی در قالب این هیئتها سفر میکردیم و مقید بودیم وقتی به زیارت قم مشرّف میشویم، حتماً به دیدار ایشان برویم. البته شاید در برخی سفرها، به دلیل اینکه جناب شیخ مشهد بودند، دیداری صورت نمیگرفت، اما بیشتر اوقاتی که ایشان در قم حضور داشتند، ما توفیق دیدار مییافتیم.
* جنابعالی تأثیر شخصیت آیتالله بهجت را در شخصیت و زندگی خودتان چگونه ارزیابی میکنید؟
– بنده و برخی برادران لبنانی بسیار تشنه شناخت، درک، دانستن و هدایت و رشدیافتن بودیم. البته ما کتابها را میخواندیم، ولی وجود کسی که در محضر ایشان بنشیند و ایشان شما را رشد دهد و شما معتقد باشید که او انسانی کامل و واصل است و همه این مراحل را گذرانده و بهعبارتی علم و معرفت و همچنین تجربه دارد و فقط از سر فکر و برهان صحبت نمیکند، بلکه از سر برهان و یافتن سخن میگوید و در این راه گام زده است، باعث میشد هر کلمهای که از ایشان میشنیدیم، هر خلأیی را در وجودمان در هر حجمی که بود، پُر میکرد.
ما به ایشان گوش میسپردیم و تلاش میکردیم تا آنجا که میتوانیم به سخنان ایشان عمل کنیم. سخنان ایشان توشه معنوی ما بود و برای مدتی طولانی احساس آرامش، اطمینان، وثوق و یقین میکردیم.
شاید این از ویژگیهایی بود که در کار ما در حزبالله انعکاس یافت و باعث شد ما با وجود همه دشواریها… چون معروف است ازجمله ویژگیهای حزبالله، توکل بر خداوند، اطمینان به وعده الهی، یقین به یاری خداوند، پناهبردن به خدا، کمکخواستن از او و توسل است و اینها همه چیزهایی است که ما در قالب عبارتهایی ساده از حضرت شیخ میشنیدیم؛ عبارتهایی که به هر کسی میگفتند و ما تلاش میکردیم بقدرِ فهممان ترجمهشان کنیم. میتوانم بگویم ایشان در همهٔ بُرهه گذشته، سرچشمه معنوی اصلی و واقعی ما بودند.
* آیا آیتالله بهجت بر حزبالله لبنان و مشخصاً مقاومت تأثیر داشتند؟ این تأثیر تا چه حدی بود؟ ممکن است توضیح بفرمایید؟
– مسئولان اصلی حزبالله هرگاه فرصتی پیدا میکردند، میرفتند خدمت ایشان. قاعدتاً این مجال وجود نداشت که بچههای حزبالله و گروههای عظیم و پُرشمار را به محضر ایشان بفرستیم؛ وقت و شرایط ایشان اجازه نمیداد. ما نمیخواستیم زیاد مزاحم ایشان شویم، اما وقتی با ایشان دیدار میکردیم و بازمیگشتیم همینجا در لبنان، رهنمودها و توصیههای حضرت ایشان را به کادرهای حزبالله منتقل میکردیم و طبیعتاً بسیار توجه نشان میدادند.
یا گاهی بهواسطهٔ برخی برادران لبنانی طلبه یا برادران ایرانیمان که به لبنان رفتوآمد داشتند و ما به نقل ایشان اطمینان داشتیم، چیزهایی برای ما نقل میشد. برادران این نکتهها و توصیهها را یادداشت و به آنها عمل میکردند و برای عمل به آنها اصرار داشتند.
بله، ایشان در واقع پدری معنوی بودند و ما نیز ایشان را پدری معنوی میدانستیم. این موضوع پس از رحلت امام خمینی تقویت شد. هنگامی که دیدیم رهبر و ولی امر ما، یعنی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (دامظله)، وقتی برای زیارت به قم مشرف میشوند، بسیار اصرار دارند با جناب شیخ دیدار کنند، توشه بگیرند، سؤال کنند، استفاده ببرند و از راهنماییهای او بهره ببرند، دیگر تکلیف ما بهعنوان سربازان و پیروان آن رهبر، مشخص بود. درنتیجه شاید پس از رحلت امام خمینی این اُبوت روحی و معنوی و ارتباط روحی قویتر شد.
* در دیدارهایتان با شیخ بهجت ایشان چه نصیحتها و توصیههایی به شما میکردند؟ هرقدر ممکن است توضیح بفرمائید.
– یک بخش توصیههای شخصی بود که خودمان درخواست میکردیم. در دیدارها اصرار داشتیم گزارش کوتاهی از شرایط لبنان، مؤمنان لبنان و مقاومت بدهیم، حضرت ایشان هم با دقت گوش میدادند و گاهی توصیهها و نکتههایی بیان میکردند؛ مثلاً تأکید بر جنبه ایمانی، فرهنگی و عقیدتی و کار در این جهت.
قاعدتاً این تا حد زیادی در دستور کار حزبالله قرار میگرفت. همچنین در موضوع اموال گفتند که احتیاطاً همیشه مقداری پول برای روزهای دشوار، کنار بگذارید. ما معمولاً این کار را میکردیم؛ تا امروز هم به یاری خداوند متعال، مقداری برای روزها و شرایط سخت کنار میگذاریم. باقی توصیهها شخصی بود؛ مثلاً در مورد زیارت، عبادات و توجه به مسائل علمی.
مثلاً به بنده و برخی برادران تأکید میکردند درس بخوانید، درس بدهید و…. ما هم تلاشمان بر این بود، حتی وقتیکه بهواسطهٔ شرایط، این کار برایمان سخت میشد. مثلاً درست است که بنده نمیتوانم به آن معنا درس بخوانم و تدریس کنم، ولی بسیار اصرار دارم که فارغ از کتابهای فرهنگی که نیاز داریم، کتابهای علمی حوزوی تازه، قدیمی و جدید را بخوانم. همچنین به برکت کامپیوتر، صوت درس خارج حضرت آقا و برخی دیگر از مراجع را گوش میکنم؛ یعنی میکوشیم ارتباطمان را با موضوع علمی حفظ کنیم. این از نکتههایی بود که ایشان در برخی دیدارها به آن اشاره کرده بودند.
* از قرار معلوم حضرت آیتالله بهجت دو پیام به شخص شما فرستادند. آیا ممکن است بفرمائید محتوای آن دو پیام چه بود؟
– فراموش نمیکنم چند ماه قبل از جنگ ۳۳ روزه، یکی از برادران طلبه لبنانی که در قم درس میخواند، آمد و مستقیماً یا بهواسطهٔ یکی از برادران به من گفت: «حضرت شیخ بهجت به شما پیام دادهاند که از امروز به بعد، به این دعا پایبند باشید: «اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة آلتی تجعل فیها من تشاء؛ خداوندا! مرا در زره مستحکم خود که هرکس را که بخواهی در آن قرار میدهی، بگذار».
سه بار صبح و سه بار شب. پرسیدم: چیزی شده است؟! دلیلی دارد؟! گفت: من نمیدانم. فقط گفتند که برو این ذکر را به فلانی بگو یا به او برسان. قاعدتاً ماهیت دعا به جنبه امنیتی، حفاظت، پاسداری و… اشاره دارد؛ چه اینکه دشواری شرایط ما در لبنان معلوم است. تهدیدات امنیتی و احتمال کشته شدن وجود دارد، همانطور که پیش از این برادرانمان کشته شدند؛ ازجمله دبیرکلّمان، شهید سید عباس و همسر و فرزند کوچکش.
طبیعی است که انسان احساس خطر کند. اما چرا در آن زمان؟! بنده با خودم گفتم، شاید چیزی هست. ذهنم بیشتر بهسمتِ موضوع امنیتی یعنی احتمال ترور، انفجار یا… رفت، اما تنها پس از چند ماه، جنگ رخ داد و اسرائیلیان از روز اول جنگ، از هر راهی به دنبال پیداکردن من و بمباران محل حضورم بودند.
بهگفتهٔ خود اسرائیلیان، برخی عملیاتهای بمبارانِ بسیار شدید و عظیم جنگ ۳۳ روزه، به دلیل آن بوده است که احتمال میدادند یا اطلاعاتی داشتند که من در فلان ساختمان هستم و آن ساختمان را بهشدت بمباران کردند. بعدها بنده فهمیدم شاید این ذکر، مربوط به پاسداری و حفاظت دوران جنگ بوده است و نه پیش از جنگ و مسائل امنیتی.
در زمان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ میلادی، شرایط بسیار بد و سخت بود. به یاد دارید که در آن جنگ، تقریباً همه جهان استکبار علیه ما بسیج شده و بسیاری از کشورهای منطقه این جنگ را تأئید میکردند. حتی در داخل جامعه لبنان در اینباره اختلاف وجود داشت؛ افرادی وجود داشتند که حداقل ما را تأئید نمیکردند و حتی انتقاد میکردند.
نمیخواهم بگویم در کنار دشمن بودند؛ حداقل در کنار ما نبودند، انتقاد میکردند و…. ما واقعاً احساس غربت داشتیم و حس میکردیم در یک محاصره شدید قرار گرفتهایم. حتی در ظاهر، وقتی عوامل مادی، سیاسی، نظامی و میدانی را میبینیم، انسان نمیتوانست بهراحتی از پیروزی حرف بزند.
شاید آنچه در میان بسیاری از برادران و مسئولان لبنان غلبه داشت، این بود که این جنگ به کربلا منتهی خواهد شد و نه مثلاً بدر یا خیبر. ولی بنده اینجا دو واقعه تاریخی را در مورد دو شخصیت بیان میکنم:
اول: حضرت شیخ بهجت که در روزهای اول به بنده پیام دادند. بنده الآن واقعاً به یاد ندارم چه کسی این پیام را برایم آورد، چون در دوران جنگ بسیار گرفتار بودیم و نقلقول هم غیرمستقیم بود، یعنی برادری که از قم آمده بود با یکی از برادران ما تماس گرفته بود و آن برادر به یکی از برادران همراه بنده خبر داده بود و او برایم نقل کرد که: شیخ بهجت به شما پیام دادهاند که «آرام باشید و مطمئن که انشاءالله در این جنگ پیروز خواهید شد».
قاعدتاً این سخن انگیزه روحی فوقالعادهای به ما داد؛ چراکه ما به حضرت شیخ بهجت اطمینان و ایمان داشتیم، آن هم زمانی که هیچ افق و احتمالی برای اندیشه پیروزی وجود نداشت. بنده همان موقع این ماجرا را به برادرانی که شیخ بهجت را میشناختند و در ردهٔ مسئولان گفتم. گفتم خبر بسیار خوبی از حضرت شیخ به دستم رسیده است که: «نگران و هراسان نباشید. انشاءالله بهزودی در این نبرد پیروز خواهید شد». این تقریباً در هفته اول جنگ بود که همه شرایط، بد و دشوار مینمود.
شخصیت دوم هم حضرت آقا بود. ایشان نیز در هفته اول جنگ، به بنده پیام دادند که این جنگ بسیار شبیه جنگ احزاب است؛ «جانها به لب خواهند رسید و به خدا گمانهایی میبرید». (احزاب/۱۰) ولی به خدا توکل کنید و ثبات داشته باشید، در این جنگ پیروز خواهید شد و حتی پس از آن، به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهید شد.
بنده به شوخی به برادری که یکی از مسئولان بلندپایه است و به بیروت آمد و این پیام را از حضرت آقا آورد، گفتم: «ما همینکه از این جنگ سالم بیرون بیائیم، برایمان کافی است و قدرتمنطقهایشدن پیشکش!».
پس، از هر دو نفر برای ما بشارت رسید. شاید اولینباری است که این را در یک دیدار عمومی میگویم، اما این برای بنده و برادرانم یک انگیزه روحی، ایمانی و معنوی فوقالعاده بود؛ زیرا حضرت آقا، ولیامر و رهبر هستند و آیتالله بهجت، پدر و مرشد ما بودند و ما برای ایشان آن جایگاه بلند را قائل بودیم و حتی پس از رحلت امام خمینی ایشان را بینظیر میدانستیم.
وقتی در روزهای اول، بشارتهایی در این اندازه و سطح از این دو جایگاه به ما رسید، تأثیری تعیینکننده در جنگ داشت. بههمینخاطر ما با وجود همهٔ شرایط سخت، با یقین به پیروزیمان، به جنگ ادامه میدادیم. هیچ تردیدی نداشتیم که انشاءالله از این جنگ، پیروز خارج خواهیم شد. این آن دو پیامی بود که در هنگام جنگ و پیش از آن به بنده رسید.
* آیتالله بهجت پس از شهادت فرزندتان سید هادی نصرالله (ره) پیام تسلیتی برای شما فرستادند؛ درحالیکه میدانیم در این زمینه هیچ تعارفی نمیکردند و حتی اصلاً پیام نمیدادند. اگر ممکن است محتوای آن پیام را بفرمایید.
– بنده جزئیات را به یاد ندارم چون آن روزها بسیار تحت فشار بودم و پیامهای زیادی به دستم رسید. بنده بعد از آن وقتی به قم رفتم، به دیدار ایشان مشرف شدم و از ایشان برای این عنایت پدرانه تشکر کردم.
* جنابعالی خبر رحلت آیتالله بهجت را چگونه شنیدید و چه تأثیری بر شما گذاشت؟
– قاعدتاً بسیار متأثر شدیم و احساس کردیم خسارت عظیمی به ما وارد شد. یعنی از طرفی همیشه احساس میکردیم ایشان منبع زلال و سرچشمه پاکی هستند که هر لحظه میتوانید به ایشان پناه ببرید و ثانیاً اعتقاد داشتیم که وجود ایشان بهخودیخود حتی اگر هیچ کاری نکنند، مایه برکت است؛ یعنی اگر فقط برای ما و همه مؤمنان و مجاهدان دعا کنند، پشتیبان معنوی و روحی قدرتمندی برای ما خواهد بود؛ احساس کردیم این پشتیبان را از دست دادیم. اما چیزی که مصیبت را سبک میکرد این بود که ما اعتقاد داشتیم حیات، دعا و توجه ایشان از جهان دیگر در این زمینه شاید برای مؤمنان و دوستداران و عاشقانشان مفیدتر باشد.
* آیا از آیتالله بهجت کرامتی مشاهده کردید؟ و اگر ممکن است بعضی از این کرامات را برای ما نیز نقل بفرمائید.
– بنده دو داستان را به یاد میآورم که به استخاره ربط دارند. داستان اول برای شخص بنده بسیار مهم است. سال ۱۹۸۹ میلادی (1368 ش) یعنی پس از وفات امام و رسیدن حضرت آقا به مقام رهبری مسلمانان و امت، در تشکیلات حزبالله چیزی به نام دبیرکل وجود نداشت.
ما شورایی داشتیم که حتی رئیس یا مدیر نداشت، فقط یک منشی داشت. برادران در آن دوران و همچنین به توصیه حضرت آقا به این نتیجه رسیدند که کار حزبالله باید تحول پیدا کند و دبیرکل داشته باشد؛ دبیرکلی که مسئولیتهایی را بر عهده بگیرد و با مردم صحبت و با مسئولان دیدار کند. قاعدتاً دبیرکل حزبالله، رهبر حزبالله نیست.
البته اختیارات خوبی دارد؛ مدیر حزبالله است و براساس سلسلهمراتب، شخص اول است که مورد مراجعه و تماس قرار میگیرد و اجرای تصمیمات رهبری شورایی را پیگیری میکند. این یک مسئله تازه بود. شرایط لبنان هم بسیار پیچیده و حساس است.
ما دربارهٔ یک کار اجتماعی، فرهنگی یا تبلیغاتی صحبت نمیکنیم، در حال سخن گفتن دربارهٔ نبرد، جنگ، کشتن، خونها، اموال، نوامیس، تخریب خانهها و همچنین نبردهای سخت و حاد سیاسی هستیم.
آن روز در تهران جلسه گذاشتیم و برادران بین خودشان روی این ایده توافق کردند. بنده سنم از همه کمتر بود و بعضی از حاضران حداقل در درسهای سطح [در حوزه علمیه] استاد من بودند. فرض بر این بود که یکی از برادران شناختهشده، این مسئولیت را بر عهده بگیرد؛ حال یا شهید سید عباس موسوی یا برادرمان شیخ صبحی طفیلی یا…. اما وقتی بین خودشان جلسه گذاشتند، به این نتیجه رسیدند که بهتر است از فلانی، یعنی بنده بخواهند که این مسئولیت را بپذیرم.
آمدند و با تحکم با من صحبت کردند. من گفتم: «نمیتوانم؛ اولاً بنده سنم از همه شما کمتر است و در بین شما افرادی هستند که قدیمیتر و بزرگترند». بنده این جزئیات را میگویم چون جواب آیتالله بهجت در این زمینه تعیینکننده بود. گفتم: «بعضی از شما استاد من هستید و من اصلاً خجالت میکشم جلسه یا حزبی را مدیریت کنم که شما اعضا یا رهبرانش باشید».
گفتم: «من از لحاظ شخصی، اخلاقی و روانی نمیتوانم و لیاقت این مسئولیت را ندارم». آنها خیلی اصرار کردند. بنده گفتم: «خیلی خُب، من میترسم اگر بپذیرم ـ این نکته خیلی مهم است ـ شما من را رها کنید، یکی در دفترش بنشیند و دیگری در خانهاش و من را با همه این مصیبتها تنها بگذارید و من نمیتوانم». آنها گفتند: «ما وعده میدهیم کمکت کنیم، با تو باشیم و پشتت را خالی نمیکنیم. تو فقط قبول کن». من قبول نکردم.
ساعتها بحث کردیم. گفتم: محال است، امکان ندارد. در نهایت میدانی، ما متدینها و مخصوصاً طلبهها برای خودمان راههای خروجی داریم! گفتند راه خروج از این بحث، استخاره است. گفتند: «ما همینجا مینشینیم تا قبول کنی و اگر قبول نکنی باید استخاره کنی و به آن پایبند باشی. همگی از خداوند طلب خیر میکنیم». من هم دیدم این احتمالاً برای من یک باب فرج است؛ چون من میخواهم از پذیرش این مسئولیت فرار کنم و آنان میخواهند مرا به آن ملزم کنند.
یکی از افراد بلند شد و گفت: «قرآن بیاوریم استخاره کنیم». گفتم: «نه! این مسئله حساس است، استخاره شما را قبول نمیکنم». گفتند: «خودت استخاره کن». گفتم: «نه»! بحثمان در تهران ساعت ۱۲ شب تمام شد. گفتم: «من امشب یکی از برادران را میفرستم تا از حضرت آیتالله بهجت استخاره بگیرد».
قاعدتاً بنده بههیچوجه نگفتم ماجرا و جزئیات چیست. با یکی از برادران در قم تماس گرفتم؛ کسی که اکثراً وقتی ما خدمت آیتالله میرسیدیم، ایشان هم همراهمان بود و حضرت شیخ آن برادر را میشناخت. نگفتم مسئله چیست، فقط چون برادران تا صبح از من جواب میخواستند گفتم: «لطفاً نماز صبح برو مسجد آیتالله بهجت و به ایشان بگو فلانی سلام میرساند و برای یک مسئله بسیار مهم، استخاره میخواهد»؛ فقط همین.
برادری که واسطه بود، از هیچچیز خبر نداشت و هیچ سابقهٔ ذهنی هم نداشت. تصور کرده بود یک مسئلهٔ شخصی مشخص است. رفته بود و پشت سر حضرت شیخ نماز خوانده و از ایشان استخاره خواسته بود و قبل از طلوع آفتاب با من تماس گرفت. گفت که حضرت شیخ سلام رساندند و گفتند ـ جواب عجیب و غریب ایشان این است ـ: «پیشنهادشان را نپذیر! بعضی از کسانی که به تو میگویند و وعده میدهند که کنارت خواهند ماند و کمکت خواهند کرد، این کار را نمیکنند».
وقتی سراغ من آمدند، من جواب را صراحتاً به آنها گفتم، جواب را پنهان نکردم، تعارف نکردم، تا کسانی که وعده میدهند و نمیخواهند به وعدهشان وفا کنند بدانند دستشان برای حضرت شیخ روست. من جواب را برایشان خواندم؛ آنها بسیار متعجب شدند و بحث تمام شد و دیگر در اینباره با من بحث نکردند.
این مثالی بود از آنچه شخصاً برای من رخ داد. فقط این را اضافه کنم که آنچه بعدها برایم رخ داد و همه شرایط و حوادث لبنان و آنچه داخل و علیه حزبالله رخ داد، شواهدی بر صحت نتیجهٔ این استخاره بود؛ یعنی براساس نتایج و حوادثی که بعدها رخ داد صلاح دین، دنیا و آخرت من در آن استخاره بود.
داستان دوم هم مربوط به زمانی است که یکی از دوستان و برادران روحانی ما که زیاد به این موضوعات اعتقاد نداشت، در قم به دیدار بنده آمده بود. فهمید که وقت دیدار بنده با حضرت شیخ بهجت رسیده است و میخواهم به آنجا بروم. گفت: «من را با خودت میبری؟» گفتم: «بیا اگر ایشان پذیرفت شما هم میآیید، چون داخل برنامه نبود». او با ما وارد جلسه شد و در پایان جلسه به آیتالله بهجت گفت: «آقا از شما یک استخاره میخواهم.»
من آنجا بودم و دیدم که حضرت شیخ، خواندن قرآن را طول نداد. دو سه جمله گفت و قرآن را گرفت و باز کرد و به آن روحانی گفت: «به آنجایی که میخواهی بروی نرو! کسانی که میخواهی بروی نزدشان، تو را نمیپذیرند و ناراحتت میکنند. این سفر را نرو». آن برادر روحانیِ همراه ما که پوستش سفید بود و مثل من سبزه نبود، سرخ شد.
غافلگیر شده بود. وقتی از خانه خارج شدیم گفتم: «تو را چه شده است؟ مگر چه شد؟» گفت: «الله اکبر، الله اکبر، من این مسائل را باور نداشتم. تو میدانی نیت من برای استخاره چه بود؟» گفتم: نه. گفت: «من میخواستم به فلان کشور غربی سفر کنم و یک ماه رمضان در منزل بستگانم بمانم و بروم تبلیغ.
میترسیدم که آنها پذیرای من هستند یا نه؟ برای دو یا سه روز من را میپذیرند، اما تردید داشتم سی روز هم قبولم میکنند یا نه؟ یعنی این حدیث نفس من بوده است. حضرت شیخ آیه قرآن را نخواند، حدیث نفس من را خوانده بود و به سؤالات و ترس و شکهایم پاسخ داد». این ماجرایی است که مستقیماً در آن حضور داشتم.
* میدانیم که حضرتعالی اطلاع گستردهای از مکاتب عرفانی دارید، شاخصه و ویژگی برجسته روش شیخ بهجت را نسبت به دیگر روشها و مکاتب عرفانی چه میدانید؟
– ما هر چه از آیت الله بهجت شنیدیم یا هر چه از توصیههای ایشان خواندیم، مدام به ما میگفتند: قال الله تعالی، قال رسول الله (ص)، قال امیرالمؤمنین (ع) و… یعنی دائماً به ائمه معصومین (سلاماللهعلیهم) ارجاع میدادند.
بنده شخصاً در همه دیدارهایی که داشتیم، نشنیدم که ایشان بگوید: فلان فیلسوف، عارف، حکیم یا استاد گفت. همهچیز را به کتاب خدا و احادیث رسولالله و اهلبیت پاک ایشان (ع) ارجاع میدادند و این یعنی این مکتب، اصیل، زلال و پاک است و بههیچوجه اضافه، کژی و التباس ندارد و شما در حال بهرهمندی از سرچشمه زلال و اصیل هستید.
دوم: شفافیت و عدم پیچیدگی. ایشان چیزی را برای شما توضیح نمیدادند و شما را وارد مباحثی نمیکردند که عمرتان را در آنها تباه کنید و آخر هم بفهمید یا نفهمید، بلکه فقط احساس میکردید بهسادگی دست شما را میگیرد و به شما میگوید که راه این است؛ یعنی ساده میکردند.
ما عبارت «شریعت سمحة؛ آئین سهل» و اینکه دین ما دین آسانی است و نه دین سختی و صعوبت، را خواندهایم. مثلاً وقتی توصیههای حضرت شیخ بهجت را که در همین کتاب «النّاصح» هم هست، میبینید که به شما میگویند این چند کار مشهور را انجام بده، مشاهده میکنید که فهم این مسائل بسیار آسان است؛ عالم، فیلسوف، فقیه، طلبه فاضل، انسان معمولی، تاجر، کشاورز، جوان، رزمنده جبهه و همه، اینها را میفهمند.
ضمن اینکه عمل به اینها آسان است و تنها به اراده، عزم، مراقبت و تداوم نیاز دارد. بههمینخاطر، احساس میکنید مکتب سیروسلوک و عرفان حضرت شیخ بهجت برای همه مردم است و نه فقط نخبگان، خواص یا تنها کسانی که شرایط تحصیل علمی یا حوزوی را داشتهاند. اینطور نیست که باقی مردم از برکت این راه عظیم و بزرگ الهی محروم باشند.
* مشهور است که حضرت شیخ بهجت به مقامات معنوی بسیار بالایی رسیده بودند و کرامتهای پرشمار و متنوعی در مکانها و زمانهای متفاوت از خود نشان دادند. تا آنجا که امام خمینی (ره) میگویند: حضرت ایشان دارای قدرت موت اختیاری بودند. همچنین حضرت آقا دربارهٔ ایشان گفتند: ایشان سرچشمه فیوضات معنوی بیپایان بودند. تا آنجا که حتی کسانی که به مسائل غیبی ایمان نداشتند یا گاهی باورش برایشان مشکل بود، به وجود کرامتهای بسیار عظیم در طول عمر ایشان اعتراف میکردند. به نظر شما چرا حضرت آیتالله بهجت به این مراتب رسیدند و به این کرامتها و فیوضات عظیم دست یافتند؟
– من ناتوانتر و کوچکتر از آنم که به این سؤال پاسخ بدهم. نمیدانم!
* شیخ مصباح یزدی و دیگران نقل میکنند که امام بارها شخصاً به منزل شیخ بهجت میرفتند و یکی دو ساعت نزد ایشان میماندند، درحالیکه امام، کمتر به دیدار کسی میرفتند جز شیخ بهجت که همیشه به دیدارهایشان با ایشان ادامه میدادند. حضرت آقا نیز مرتباً برای دیدار با شیخ بهجت از تهران به قم میرفتند. گویا ایشان از توصیهها و نصیحتهای شیخ بهجت حتی در زمینه سیاسی و نه فقط عبادی و روحی، استفاده و با ایشان دربارهٔ مهمترین مسائل امت اسلام و تهدیدهای عظیم و سرنوشتسازی که متوجه آن بوده است، مشورت میکردند. این رابطه را چگونه توصیف میکنید؟
– رابطهشان چنانکه اشاره کردید معروف است و با گذشت زمان، برخی جزئیات این رابطه که اکثراً مخفی بوده است، روشنتر میشود. نه امام و نه رهبر، این مسائل را نشر نمیدادند تا چه رسد به حضرت شیخ بهجت.
در هر صورت، این نشاندهندهٔ سطح اعتقاد امام و حضرت آقا به آیتالله بهجت است؛ چون هر دو ایشان وقتی در این مسئولیت و مقام قرار داشتند، به شیخ بهجت تکیه و از ایشان درخواست دعا میکردند و کمک میخواستند؛ این نشان میدهد اعتقاد شدیدی به عظمت حضرت شیخ و مقام بلند و معنویت بسیار بالا و عظیم ایشان داشتند.
* رابطه آیتالله بهجت را بهعنوان یک عارف با جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟ چون در میان عوام مشهور است که عارف، گوشهنشین است و زیاد با جامعه و مسائل و مشکلات آن رابطهای ندارد، ولی در مورد شیخ بهجت ما شاهد خلاف این هستیم، بهگونهای که حضرت ایشان با وجود این سطح بالا از عرفان با مسائل، موضوعات و مشکلات مردم مرتبط بودند. این جنبه را چگونه میبینید؟
– این نیز یکی از خصوصیتهای بسیار ویژهٔ حضرت شیخ بود که خلاصه عمرش را برای خودش نگه نداشت، بلکه آن را به مردم بخشید. او پذیرای همه کس بود و با همگان همسخن میشد. کوچک، بزرگ، عالم، انسان معمولی، حوزویها و… از ایشان سؤال میکردند و ایشان در کمال لطف و با لبخند، محبت، صبر و تحمل به همهشان جواب میدادند.
همچنین این نشاندهندهٔ شدت عشق حضرت شیخ به مردم است. این عشق دوطرفه بود؛ یعنی این محبت عظیم، احترام شدید و عشق عموم مؤمنان به حضرت شیخ بهجت که شاید ایشان را حتی از دور هم ندیده بودند، نشاندهندهٔ میزان عشق، علاقه، احترام، اُبّوت و توجهی است که در دل ایشان نسبت به این مردم وجود داشت. شیخ به آنها پاسخ میداد و برای آنان خیرخواهی میکرد.
بنده با تجربهای که دارم، میدانم انسان وقتی یک مطلب را تکرار میکند خسته میشود، ولی حضرت شیخ با وجود سن بالا، بیماری و… خسته نمیشد و مدام میخواست این پاسخهای صحیح و دلسوزانه را تکرار کند. رابطه ایشان با مردم واقعاً دوطرفه بود. همچنین این نشاندهندهٔ مسئولیتپذیری عظیم حضرت شیخ در قبال امت است؛
یعنی انسان گاهی فکر میکند حضرت شیخ در برخی جزئیات سیاسی و عرصهها حضور نداشت، ولی وقتی دقیقتر میشود احساس میکند جایگاه روحانی و معنوی حضرت شیخ، ذخیرهای برای ایفای نقشی متفاوت با آن چیزی بود که ما از برخی علما، مراجع یا اساتید توقع داریم.
حضرت شیخ این نقش را به بهترین وجه ایفا کردند. بنده معتقدم گذشت زمان، بسیاری از مسائل پشت پرده را که ما از آنها خبر نداریم، فاش خواهد کرد. چهبسا تحولاتی که به برکت موضعگیریها، دعا و توجه ایشان بهوجود آمد که ما فکر میکنیم علتش چیز دیگری است.
* توصیف شما بهعنوان رهبر مقاومت لبنان از اهمیت عرفان و ارتباطش با موضوعات روحی مقاومت در تمام جهان عرب و مشخصاً حزبالله چیست؟
– بنده ادعا میکنم اگر واقعاً این جنبه روحی و معرفتی نبود، مقاومت لبنان اصلاً نمیتوانست وجود داشته باشد و در منطقه منتشر شود. یعنی اگر به سال آغاز به کار مقاومت لبنان، یعنی ۱۹۸۲ میلادی، بازگردیم، میبینیم که نیروهای اشغالگر اسرائیلی، بخش زیادی از خاک لبنان را اشغال کرده و به بیروت، رسیده بودند؛ تانکهای اسرائیلی رسیده بودند به همینجایی که ما نشستهایم.
جامعه بینالمللی و تمام جهان از اسرائیل حمایت میکردند. اکثریت کشورهای عربی سرسپرده و ضعیف بودند. جمهوری اسلامی درگیر جنگ تحمیلی از سوی صدام حسین بود؛ چه اینکه تجاوز به لبنان، دقیقاً پس از آزادسازی خرمشهر توسط ایران صورت گرفت. شرایط لبنان نیز بسیار دشوار بود. هیچ امیدی به شکستدادن اسرائیل وجود نداشت.
صحبت از صدهزار سرباز اسرائیلی مستقر در لبنان بود. قدرتمندترین ارتش منطقه با همراهی نیروهای آمریکایی، انگلیسی و بینالمللی در لبنان حضور داشتند؛ همچنین بخشی از لبنانیها با اشغالگران همکاری میکردند. تعداد مقاومان بسیار کم بود؛ یعنی در حد چند صد نفر. این گروه کمشمار و مستضعف چگونه میتوانست چنین نیروهای مقتدری را شکست دهد؟
وقتی به آن روزها بازمیگردیم، زمینه فکری و انگیزهٔ آن جوانانی که سلاح برداشتند، جنگیدند، در میدان مقاومت ماندند و راه را ادامه دادند همین ایمانشان به «الله» بود و اینکه وقتی با دشمن میجنگند در حال عمل به تکلیف شرعی و واجب دینیشان هستند و اگر از جنگ و جهاد شانه خالی کنند، روز قیامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت، درحالیکه اگر جهاد کنند، رضایت خدا را درپیخواهد داشت؛ شأن و مرتبتشان روز قیامت بالا خواهد رفت، اهل بهشتشان خواهد نمود و از آتش دورشان میکند.
زمینه فکریشان این بود. واقعاً اهل آخرت و اهلالله بودند، اهل دنیا نبودند؛ از لاشه این دنیا، هیچچیزی نمیخواستند، حتی اهل دنیای ساکن لبنان به آنها میگفتند: شما دیوانهاید! شما چند جوان میخواهید اسرائیل را شکست دهید؟! این ضربالمثل در لبنان معروف بود که: چشم آیا تاب درفش دارد؟ عقل میگوید چشم نمیتواند جلوی درفش را بگیرد. آنها این جوانان را به دیوانگی متهم میکردند.
یادم هست بعضی از بچهها همان جواب عباس در کربلا را میدادند که: عشق حسین مرا دیوانه کرده است.
پس موضوع، محاسبات مادی نبود. براساس محاسبات مادی، هیچ مقاومتی نباید در لبنان برپا میشد و باید به شرطهای اسرائیل و آمریکا و هرچه به ما تحمیل میکردند تن میدادیم. بنده به یاد دارم در هفتههای اول، اولین گروه به دیدار حضرت امام خمینی رفتند و پرسیدند تکلیف ما چیست؟ و گفتند شرایطمان سخت، تعدادمان کم، امکاناتمان بسیار اندک و دشمنمان تا این حد بزرگ است، ولی ما حاضریم به تکلیف شرعیمان، هرچه که باشد عمل کنیم.
حضرت امام گفتند: «تکلیف شما حتی اگر تعدادتان کم و امکاناتتان اندک باشد، مقاومت و مبارزه با اسرائیل است. به خدا توکل کنید و به او اطمینان داشته باشید؛ خداوند شما را یاری خواهد کرد». یعنی امام از پیروزی ما بعد از ۱۸ سال سخن گفت؛ گفت خداوند شما را یاری خواهد کرد و پیروزی بر پیشانی شما حک شده است.
ایشان میدیدند که این مجموعه بر اسرائیل پیروز خواهد شد. گفت به خداوند اطمینان داشته باشید و به او توکل کنید. همچنین امام، همان صحبت معروفی را که همیشه میگفت، تکرار کرد: شما مسئول نتیجه نیستید، مسئول ادای تکلیف هستید. تکلیفتان را انجام دهید و نتیجه بر عهده خداست، البته بدانید که پیروز میشوید. پس آغاز کار، با این زمینهٔ فکری، ایمانی و روحی بود.
درواقع انگیزهٔ کسانی که آن روزها میجنگیدند و بسیاری از آنها به شهادت رسیدند و بسیاری از آنان نیز همچنان در قید حیات هستند، یک انگیزهٔ الهی محض بود. از لاشه این دنیا هیچ نمیخواستند و حتی پیشبینی نمیکردند که مثلاً بیست یا سی سال زنده بمانند تا پس از آن در امنیت، صلح، عزت و پیروزی بهسر ببرند.
چنین پیشبینیهایی وجود نداشت. این روحیه همچنان وجود دارد و حاکم است. وصیتنامه شهیدان، مخصوصاً شهادتطلبان را بخوانید. با وجود اینکه بعضی از این شهیدان بسیار شبیه «درس نخوانده» ها بودند و در حوزههای علمیه، دانشگاهها و… درس نخوانده بودند، اما هنگامی که متنهایشان را میخوانید از میزان معرفت و عشقی که بیان میکنند، غافلگیر میشوید.
* نظر شما دربارهٔ اهمیت عرفان و توجه اهل علم و مخصوصاً علما به امور عرفانی چیست؟ همچنین اهمیت کسب معرفت عرفانی و الهی در مدارس علمیه و توسط طلاب حوزههای علمیه چیست؟
-این از موضوعاتی است که جایش در حوزههای علمیهٔ ما، حداقل در حوزههای علمیه عراق، لبنان و شامات خالی بود. متأسفانه این مسئله در غیرایران ممنوع بود و بهشدت با آن دشمنی میشد. امام خمینی در منشور روحانیت، کمی دراینباره صحبت میکنند. در ایران ماجرا طور دیگری بوده است، البته آنجا نیز بسیار سخت بوده.
من این را فقط یک نقص شدید نمیدانم، بلکه آن را یک نقص خطرناک مینامم، چون انسان وقتی غنیتر و قویتر میشود، اما تقوا و معرفتش بالا نمیرود طغیان میکند، استبداد میورزد و منحرف میشود. ضمانت حقیقی برای فرد یا افرادی که میخواهند یک عالم واقعی یا یک قدرت بزرگ سیاسی، نظامی یا اقتصادی شوند، همین جنبهٔ ایمانی، معرفتی، معنوی و روحانی است و هرگونه ضعف، سستی یا افول در این زمینه، دنیا و آخرت ما را در معرض خطر قرار میدهد.
بههمینخاطر، این مسئله باید از تحصیل فقه، اصول فقه و باقی موضوعات واجبتر باشد، چون اگر این جنبهٔ روحانی را به طالب علم ندهیم مثل این است که جوانی را بیاورید و استفاده از اسلحه و مواد منفجره را به او بیاموزید و قدرتمندش کنید، ولی محافظ الهی و بازدارندهٔ دینی به او ندهید و او را رها کنید میان مردم. این چه خواهد کرد؟ خون، اموال و نوامیس مردم را از بین خواهد برد. طلبه از رزمنده خطرناکتر است، چون اگر دین، تقوا، ورع و معرفتی نداشته باشد که جلوی انجام معصیت و اشتباهاتی از این قبیل را بگیرد، دین مردم را از بین خواهد برد.
* کرامتهای بسیاری از حضرت آیتالله بهجت نقل شده و به حد تواتر رسیده است. کسانی که این کرامتها را نقل کردهاند، افرادی معمولی یا ـ اگر تعبیر درستی باشد ـ کوچکی نیستند، بلکه شخصیتهای بزرگی همچون امام خمینی و حضرت آقا هستند. یکی از مسائلی که نقل شده آن است که حضرت امام اعتقاد داشتند، آیتالله بهجت دارای موت اختیاری و مانند آن بودند. سؤال این است که به نظر شما بزرگترین کرامت حضرت ایشان چیست؟
– اعتقاد قاصر بنده که مدعی هیچچیز در این جهان نیستم، آن است که شاید بزرگترین کرامت ایشان احیای نفوس بود؛ تأثیر عظیمی که در نفوس میگذاشت. شاید نقل کنند کسی به یک درخت خشک دست کشید و درخت سبز شد، یا به یک درخت بیثمر دست کشید و دعایی خواند و میوه داد. نفوس بشری بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از آن درخت سادهاند. معادله درخت بسیار ساده است.
نفوس بشری، مخصوصاً در این دوران و در دهههای اخیر، تحت تسلط شیطانهای جن و انساند. واقعاً حدیث شریفی که ـ به این مضمون ـ میفرماید: «القابض علی دینه کالقابض علی الجمر؛ نگهداشتن دین مانند نگهداشتن ذغال گداخته در دست است»، بر هر پسر و دختر جوان و بر طلبهها تطبیق میکند. نفوس مرده، ترشرو، تباهشده، سرگردان و پیچیده وقتی مقابل حضرت شیخ مینشینند یا به سخنان ایشان گوش میدهند، این تحول معنوی و روحی عظیم برایشان رخ میدهد.
مُرده زندهکردنِ واقعی این است، این نیست که شما روح را به جسم برگردانید تا فرد بایستد و به خوردن و آشامیدن بپردازد. مُرده زندهکردن یعنی احیای این روحها و این مردم، از طریق بازگرداندنشان به راه خداوند، آن هم در پرخطرترین و دشوارترین زمانهها که شدیدترین دلایل برای انحراف و دوری وجود دارد.
هر کسی ـ حداقل تمام کسانی که من از نزدیک میشناسم ـ وقتی به محضر آیتالله بهجت میرسیدند، در یک یا دو دیدار ـ نیازی نبود طلبه یا شاگرد ایشان شوند ـ میدیدند که زندگیشان از اساس متحول شد و این مسئله ادامه یافت؛ فکر میکنم این شاید یکی از بزرگترین کرامتها بود. این کرامت را میتوانم یک کرامت کلّی بنامم، نه یک کرامت جزئی در یک جایگاه یا داستان خاص.
* رابطه آیتالله بهجت را با امام مهدی (عج) چگونه میبینید؟
-ما فقط از افراد موثق شنیدیم؛ من شخصاً از ایشان سؤالی نپرسیدم. وقتی دیدار میکردیم، از ذهنم میگذشت، ولی از پرسیدن چنین سؤالی خجالت میکشیدم یا میترسیدم؛ چه اینکه یک سؤال بسیار شخصی است. احساس میکردم چنین سؤالی، حضرت شیخ را بسیار به زحمت میاندازد؛ چه میخواست بگوید؟ مجبور میشد که…. اما افراد موثقی که از حضرت شیخ سؤال کرده بودند، جوابهای ایشان را نقل میکنند.
بنده شخصاً به این مسئله اعتقاد دارم و تقریباً برایمان از مسلمات است؛ چه اینکه در تاریخ غیبت کبری، در مورد بعضی از بزرگترین علمای ما که قطعاً موثق و پاک بودند، از طریق افراد موثق بهنحو تواتر نقل شده است که چنین تشرفهایی محضر صاحبالزمان (عج) داشتهاند. مقام آیتالله بهجت، از بسیاری از افرادی که خواندهایم تشرف داشتهاند، پائینتر نیست. برای کسی در مقام روحانی والای حضرت شیخ بهجت، بسیار منطقی و عادی است که چنین تشرف عظیمی پیدا کند.
همچنین به عقیده قاصر بنده در این زمینهها، نقش تربیتی شیخ بهجت چنین ارتباطی را میطلبد. درهرصورت، بنده ادعای دیگری میکنم، یعنی برای این ماجرا دلیل دیگری میآورم؛ بنده اعتقاد دارم در طول غیبت کبری و طول این دورانها، بسیار نیاز هست که افراد مورد وثوق، شناختهشده و راستگو، با امام صاحبالزمان (ع) دیدار داشته باشند.
دلیلش هم حفاظت از اعتقاد شیعه امامیه است، زیرا با گذشت زمان ـ مخصوصاً وقتی صدها سال میگذرد ـ افرادی میآیند و میگویند: «این امام غایبی که منتظرش هستید کجاست؟!». باب شک بازمیشود. امروز آنچه در روایتهای شریف از امامانمان (ع) نقل شده است را داریم میبینیم و میشنویم که زمانی خواهد رسید که گفته خواهد شد: «مات أو هلک، فی أی واد سلک». امروز افرادی هستند که میگویند هرجا بوده، مرده و از میان رفته است! پس، جنبهٔ علمی به جای خود؛ امروز علما و محققان ما پژوهش و سخنرانی میکنند، کتاب مینویسند و دلایلی علمی میآورند که موجب اطمینان و حتی علم به وجود امام صاحبالزمان (ع)، زندهبودن و غیبت ایشان میشود و اینکه ایشان همانگونه که ما منتظر ایشان هستیم، منتظر اذن خداوند برای خروج، ظهور و اقامه عدل در زمین هستند.
ولی این دلایل همچنان علمی هستند و ابلیس و شیاطین میتوانند لحظاتی از طریق نقاط ضعف نفس بشر نفوذ کنند و بگویند اینها حرفهای فلسفی، علمی، کلامی و تخصصی است، ولی هیچکس او را ندیده و با او دیدار نکرده. بنده معتقدم این ماجرا برای حفظ و حراست از این عقاید، بسیار مهم است. صاحبالزمان (ع) میتوانند چنین کار و مأموریتی را بدون منافات پیدا کردن با غیبت کبری انجام دهند.
همچنین در تاریخ نقل شده است که چنین دیدارهایی بوده است. در هر نسلی ما نیاز به دیدار و افرادی داریم که دیدار کنند. بنده بیش از این را به شما بگویم. الآن افرادی پیدا شدهاند که میگویند چه کسی گفته است سیدبحرالعلوم به دیدار امام زمان (ع) مشرف شده؟ چه کسی گفته آن داستان برای مقدس اردبیلی پیش آمد؟ چه کسی گفته علامه حلی…؟ و مانند این سؤالات.
هرچه هم کتاب، سند و… بیاورید، یک بحث علمی بسیار دقیق راه میاندازند تا این موضوعات را نابود کنند و بگویند اینها همهاش قصه است؛ به قول خودمان همهاش حرف است و هیچ مبنای علمی که بتوان مسئلهای عقیدتی در این اندازه را بر آن بنا کرد وجود ندارد. بنده میدانم بعضی افراد، دچار تردید شدهاند که آیا واقعاً صاحبالزمان وجود دارد و زنده است؟ قاعدتاً علم و استدلال به او میگویند بله، اما قلب او مضطرب است. اما وقتی کسی با وثوق بالا پیدا میشود و از حضرت شیخ بهجت نقل میکند که من دیدار کردم، مشرف شدم و… جزئیات ذکر میکند که در کتاب «الناصح» و… موجود است، دل این افراد بسیار قرص میشود؛ چون شیخ بهجت برایشان از دروغگویی و… منزه است و به دنبال هیچگونه قدرتی نیست، دکانی ندارد، بهدنبال جلب محبت یا ستایش مردم نیست و نیازی هم ندارد به مردم بگوید من دیدار داشتهام.
حتی شرایط صحبت شیخ بهجت دربارهٔ دیدارشان با صاحبالزمان (ع) این راستگویی عظیم را مستحکمتر میکند، چون تحت فشار و اصرار افراد بیان کردهاند. افراد بسیاری پرسیدهاند و ایشان پاسخ نگفته است. ایشان این ماجرا را ابتدای مرجعیت یا قبل مرجعیتشان نگفتهاند؛ این را در آخرین سالها گفتهاند. این را بر گردن خود میدانستند و میخواستند آن را به انجام برسانند. به همین دلیل بنده این نقلها را در مورد همه نسلهای گذشته، از ابتدای غیبت کبری تا امروز میپذیرم. شایسته است بهصورت اجمالی این را بپذیرید.
امام زمان (ع) است که انتخاب میکند چه کسی با او دیدار کند؛ کسی نمیتواند به امام تحمیل کند با ایشان دیدار داشته باشد؛ تصمیم این ماجرا با امام (ع) است. ایشان قطعاً از مصالح باخبرند و با کسی دیدار میکنند که اگر برای مردم نقل کرد، مردم باورش کنند و به او اطمینان داشته باشند تا این هدف که به آن اشاره کردم محقق شود.
میخواهم بگویم آنچه اخیراً و پیش از رحلت آیتالله بهجت دربارهٔ دیدار یا دیدارهای ایشان با صاحبالزمان نقل شد، بسیار بر تثبیت عقاید مؤمنان و شیعیان تأثیر گذاشت؛ کسانی که بهواسطهٔ تشکیکهای موجود در بخشهای مختلف در این حوزه، شک و تردید کمکم در حال نفوذ به دلهایشان بود.
* شایعه مشهوری از شیخ بهجت وجود دارد که ایشان به پیران، پیش از جوانان وعده میدادند که دوران ظهور امام حجت (عج) را خواهند دید، ولی وقتی چنین چیزی را از ایشان میپرسیدند، ایشان انکار میکردند و میگفتند وظیفه همهٔ مؤمنان، چه جوان و چه پیر، انتظار ظهور است. آیا شما از حضرت شیخ بهجت مشخصاً چنین ماجرایی را پرسیدید و پاسخ ایشان چه بود؟
– بله، این همان چیزی بود که اشاره کردم. در اولین دیدارهایی که ما خدمت حضرت شیخ میرفتیم، برادران ما میپرسیدند که آیا شما ظهور و فرج مولانا صاحبالزمان را نزدیک میدانید؟ غایت آمال ما نیز همچون همه مؤمنان و شیعیان اهلبیت (علیهمالسلام) همین است.
حضرت شیخ همیشه به شما امید میداد، اما هیچ وقتی مشخص نمیکرد. این همان سیرهٔ اهلبیت (علیهمالسلام) است. میگفتند: انشاءالله فرج نزدیک است، باید منتظر باشیم و کار کنیم. اما ما هیچوقت از ایشان زمان مشخصی را حتی بهصورتِ تعیین اجمالی نشنیدیم؛ هیچ وقت نگفتند: به همین زودیها، آینده نزدیک یا….
یک روز کسی نزد من آمد و ادعا کرد چنین چیزی را با گوشهای خودش از حضرت شیخ شنیده است. من به نقل آن شخص اطمینان داشتم. بسیار تعجب کردم. این ماجرا مربوط به سالها پیش است. او تاریخ را به میلادی تبدیل کرد و گفت ظهور امام (ع) سال ۱۹۹۷ میلادی خواهد بود. من به او گفتم مطمئنی؟! محال است حضرت شیخ، وقت تعیین کنند؛ این مخالف سیرهٔ علما، روایتهایمان دربارهٔ نهی از تعیین وقت و… است. گفت: نه، مطمئنم و خودم شنیدهام. در اولینباری که [پس از این نقل] به قم رفتم و خدمت حضرت شیخ مشرف شدم این را پرسیدم؛ نگفتم چه کسی، تا موجب تخریبش نشوم.
گفتم: «آقا کسی برای ما نقل کرده است که از شما شنیده ظهور در سال ۹۷ خواهد بود». من این سؤال را سال ۹۶ یعنی یک سال قبل از سال ادعا شده، از ایشان پرسیدم. حضرت شیخ بهشدت عصبانی شدند؛ آنقدر که من از سؤالم پشیمان شدم. بسیار ناراحت شدند. گفتند: «استغفرالله، استغفرالله، معاذالله. من وقت تعیین نمیکنم؛ من چنین چیزی نگفتهام؛ آنان از طرف من دروغ میگویند. من بههیچوجه چنین چیزی نگفتم».
من گفتم خیلی خب، کافی است. چون ایشان بسیار عصبانی شده بودند. این سؤال و نفیاش پیش از ۱۹۹۷ بود. من سؤال کردم و ایشان گفتند: بههیچوجه؛ هرکس از من برایتان نقل کرد که من فلان سال را تعیین کردهام، دروغ است. باور نکنید.
منبع: روزنامه معظم کیهان
دانلود کامل مستند نصرالله در چشم دشمنان +متن مکتوب
0 شبکه المیادین مستند نصرالله در چشم دشمنان را در 50 دقیقه برگرفته از سخنرانیهای سیدحسن نصرالله با استفاده از تصاویر ، تحلیل کارشناسان و تحلیلگران اسرائیلی تهیه کرد. در این مستند نشان داده شده است که چگونه سرویسهای اسرائیلی این سخنرانیها و نحوه عملکرد سرویس امنیتی وی و نیز زبان، بدن و نحوه جنگ … ادامه خواندن “دانلود کامل مستند نصرالله در چشم دشمنان +متن مکتوب”
شبکه المیادین مستند نصرالله در چشم دشمنان را در 50 دقیقه برگرفته از سخنرانیهای سیدحسن نصرالله با استفاده از تصاویر ، تحلیل کارشناسان و تحلیلگران اسرائیلی تهیه کرد.
در این مستند نشان داده شده است که چگونه سرویسهای اسرائیلی این سخنرانیها و نحوه عملکرد سرویس امنیتی وی و نیز زبان، بدن و نحوه جنگ روانی دبیرکل حزبالله را که باعث برهم خوردن عمق راهبردی اسرائیل شد بررسی کردهاند.
همین عملکرد سیدحسن نصرالله باعث شده است تا بهگواه کارشناسان و تحلیلگران اسرائیلی دشمن سخنانش را بیشتر از سران اسرائیلی باور داشته باشند.
خبرگزاری تسنیم این مستند را که در 50 دقیقه تهیه شده بدون دخل و تصرف که بهزبان فارسی زیرنویس شده است در 4 قسمت منتشر کرده است
در ادامه مطلب لینک دانلود این مستند بعلاوه متن آن را مشاهده می کنید.
[divider]
نصرالله در چشم دشمنان – قسمت اول
[box type=”download” align=”” class=”” width=””] قسمت اول مستند نصرالله در چشم دشمنان
دانلود ویدیو کیفیت پایین (21مگابایت)
دانلود ویدیو کیفیت عالی (مخصوص پخش در دانشگاه 100 مگابایت )
تماشای ویدیو در آپارات | تماشای ویدیو در تسنیم [/box]
مستند نصرالله در چشم دشمنان – قسمت دوم
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود قسمت دوم مستند نصرالله در چشم دشمنان
دانلود ویدیو کیفیت پایین (23 مگابایت)
دانلود ویدیو کیفیت عالی (مخصوص پخش در دانشگاه 107 مگابایت )
تماشای ویدیو در آپارات | تماشای ویدیو در تسنیم [/box]
مستند نصرالله در چشم دشمنان – قسمت سوم
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود قسمت سوم مستند نصرالله در چشم دشمنان
دانلود ویدیو کیفیت پایین (23 مگابایت)
دانلود ویدیو کیفیت عالی (مخصوص پخش در دانشگاه 107 مگابایت )
تماشای ویدیو در آپارات | تماشای ویدیو در تسنیم [/box]
مستند نصرالله در چشم دشمنان – قسمت چهار
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود قسمت چهارم مستند نصرالله در چشم دشمنان
دانلود ویدیو کیفیت پایین (35 مگابایت)
دانلود ویدیو کیفیت عالی (مخصوص پخش در دانشگاه 112 مگابایت )
تماشای ویدیو در آپارات | تماشای ویدیو در تسنیم [/box]
ترجمه مکتوب مستند نصرالله در چشم دشمنان
تسیویکا یخرکیالی؛ تحلیلگر مسائل عربی در کانال 10 تلویزیون اسرائیل
کارشناس: او در اطراف خود گروهی از محافظان را دارد، تصویری هوایی از وی دیدهام، آنها تدابیری دارند، سلاح آنها هم پیشرفته است، آنها کیفی در دست دارند که به محافظی ضدگلوله تبدیل میشود، تجهیزات و دستگاهها و خودروهای ویژه و تمام این مسائل را که گفته شد با این وجود سرویس اطلاعات اسرائیل با حزبالله هنوز مشکل دارد، این مسئله پوشیده نیست، اما اکنون باید گفت برای اسرائیل این مسئله بسیار پیچیده است.
کارشناس: وقتی شما چنین خبری را میبینید اگر این امر نشانگر چیزی باشد بیانگر قدرت است، آنها تنها حامی من نیستند آنها حتی آماده کشته شدن برای من هستند، تفنگها آماده هستند، این بیانگر موضع قدرت است.
مجری: سالیان بسیاری گذشتند و محافظان سیدحسن نصرالله از همان اولین سخنرانی او تا به امروز زیاد تغییر نکردهاند، این جوانان مورد توجه بودند و چنین صحنهای میتواند بیانگر میزان حرفهای بودن افرادی باشد که گفته میشود آنها از سیدحسن نصرالله دفاع و حفاظت میکنند، البته در قبال این کار حقوقی نمیگیرند و تنها با انگیزههای ایدئولوژی چنین کاری را قبول کردهاند.
دکتر اودی لیبل استاد روانشناسی سیاسی
کارشناس: کسانی هستند که این اقدامات را با انگیزههای ایدئولوژیک انجام میدهند، آنها نزد سپاه پاسداران انقلاب (اسلامی) ایران آموزش یافتهاند.
اکنون نیز به محافظان نصرالله تبدیل شدهاند، این مسئله از نظر ایدئولوژیک مهم است، از این رو گمان میکنم در مدارس معینی آموزش دیدهاند، و گمان میکنم آنها فکر میکنند کار درست را انجام میدهند.
مجری: این ورود ویژه با مناسبت ویژهای در حد دیداری و شنیداری همراه است، چه در جو مربوط به جشن یا خود مراسمی که برگزار شده است، حتی پشت صحنه مانیتور یا اطراف مانیتور تصاویر و یک همگونی دارد، تا سیدحسن نصرالله در بین آن یک حاضر شود، پرچم و نورپردازی و تصاویر و جلوههای ویژه را همه کارشناسان جنگ روانی و کارشناس نظامی تهیه و تدارک میبینند، اینها همه کنار پیامهایی است که سیدحسن نصرالله معنی مییابند و بیننده درمییابد چهچیزی را باید دریافت کند.
کارشناس: روی هم رفته سخنرانیهای وی در اوقاتی است که رویدادی مشخص حاصل شده باشد و بیشتر زمانی است که سالگرد شهدا است، و شما پوستر شهدا و راغب حرب و دیگر فرماندهان حزبالله را میبینید، عید آزادی و مقاومت، از این رو این قبیل تصاویر دیده میشود، البته من جا دارد از تمام دست اندرکاران این قبیل اقدامات قدردانی کنم، البته فکر میکنم برخی اوقات در اتاقی دربسته صورت میگیرد و از آنجا پخش میشود، آن چه وی در سخنرانیها به آن توجه میکند قرارگرفتن پرچم لبنان پشت سرش است، البته کنار پرچم حزبالله قرار میگیرد.
کارشناس: این مسئله درست است، همه این امور با هدف انتقال پیام صورت میگیرد، چرا که تمام این مسائل پیام هستند، حتی تبلیغ برای سخنرانی و اعلام آن از طریق تلویزیون به خودی خود یک پیام است چرا که پرچم پرچم ملی است، یعنی من بیهوده سخنرانی نمیکنم، بلکه من بهدلیل خاص سخنرانی میکنم و برای نمادهای خاصی این سخنرانی را ایراد کردم، من برای آزادی آمدهام.
رون شلایفر: متخصص جنگ روانی
تو سخنرانی میکنی و از تصاویر و موسیقی و لیزر و نورپردازی بهره میگیری، چرا، همه برای درام است، این باعث درام شدن مطلب میشود، و این امور به طرف مقابل احساس فشار و جدی بودن و بسیج میدهد، آیا در پی آن پیامی هم وجود دارد؟ بله این تصویری که روی این دیوار وجود دارد پیام دارد حتماً دارد.
کارشناس: در خصوص تصاویر بزرگ که پشت سرش نهاده شدهاند و تصاویری که از مانیتور سبزرنگ پخش میشوند، تصاویری هم هستند که ارتباط این سخنرانی با حوادث روز و کسانی که این تصاویر را قرار میدهند به بیننده میگویند به چه مناسبت سخنرانی برگزار شده است، از این رو این تصاویر مرتبط کننده موضوع سخنرانی با مناسبت آن هستند، از این رو باید گفت او از آن چه در اسرائیل و جامعه اسرائیلی میگذرد آگاه است.
کارشناس: این صحنه نمایش است، این صحنه نمایش سیاسی است، و شما دارید از فنآوری مربوط به صحنه سیاسی برای خدمت به هدف سیاسی خود استفاده میکنید.
کارشناس: پیش از آغاز سخنرانی، در آن پسزمینه تصاویری وجود دارند که میخواهد دیده شوند و در این شرایط ظاهر میشود، چهچیزی باعث خلق این شرایط میشود؟ نورپردازی نقش بسزایی دارد، نوعی از نورپردازی را روی پسزمینهای تاریک انجام میدهند، از این رو روی دیوار تاریک بازتابی میبینیم، این یک سلاح است، شما نمادی از امور نظامی را مشاهده خواهید کرد، شما سربازانی را میبینید که بهصورت سایه شدهاند، در پس این پسزمینه میبینیم. این امرمیزان گنگ بودن و معمایی شدن قضیه را مینگریم، اینجاست که موضوع قوی دیده میشود موضوعی که در این پیام دریافت خواهد شد.
مجری: صحنه مطالعه شده بنابراین چیزی نیست مگر مقدمهای مطالعه شده برای نحوه ایستادن سیدحسن نصرالله در مقابل بینندگانش، تا پس از آن سخنرانی خود را آغاز کند.
در اینجا تحلیلگر کانال ده اسرائیل تأکید میکند سخنرانی نصرالله سخنرانی محکم و مطالعه شدهای است، که بیانگر میزان آگاهی کامل ایشان از مسائل روز است و بهدرستی این مسائل را بیان میکند.
کارشناس: به نظر میرسد وی پیگیرتر و مطالعه شدهتر عمل میکند، به نظر میرسد وی مسائل بسیاری را مطالعه میکند حتی مسائل روز مطبوعات را بهصورت جدی پیگیری میکند، او حتی میداند ژنرالها چه نظرهایی دارند و پاسخ سیاستمداران را میدهد، البته این حیطه تخصص ایشان است، این مسئله تخصص وی به شمار میآید، زمانی که از یک رهبر عربی سخن میگوییم و زمانی که از دشمن میگوید وی واقعاً از دشمن میگوید، اما نصرالله میگوید رژیم صهیونیستی و روی نگاهش به ماست، او این عبارت را بهعنوان معادلی برای نام ما مورد استفاده قرار میدهد، او میداند اسرائیلیها را چگونه با استفاده از نقاط ضعفشان هدف قرار دهد، او میگوید الجلیل را اشغال میکنیم و تا بعد از حیفا خواهیم رسید، او میداند جنگ روانی رسانهای چگونه انجام میگیرد.
کارشناس: او هوشیار و زرنگ است، او میداند چگونه و به چه شیوهای طرف مقابل را مجبور به کرنش سازد، تا دیگران و مردم را متقاعد سازد وی آنچه را که گفته عملی خواهد کرد.
کارشناس: مسئله مرکزی که باید در این باره بیان کنم این است که، سرشت و شالوده برای او مهم است، او همواره بهگونهای ظاهر میشود که گوئی خود بهتنهایی و بهصورت فردی تصمیم گیری میکند و کسی نیست که بهجای وی سخن بگوید، او مرکز توجه است، او کسی است که به دوربین بسیار نزدیک است و بسیار طبیعی ظاهر میشود، او خیلی ابراز احساسات نمیکند، سخنانش در اغلب مواقع به یک روند ثابت دنبال میشود، این البته بیانگر منحصر به فرد بودن وی میباشد، و بلافاصله متوجه میشوید که این سیدحسن نصرالله است که سخن میگوید.
مجری: آماده کردن متون و مضمون سخنرانیها و قدرت و توانش در بازی با عبارات و لغات و کاستن از لحن و تندی صدا و افزایش آن همه با ظاهر بیرونی وی همگون و هماهنگ هستند، نصرالله زمانی کامل میشود که سخنانش تکمیل کننده او باشند، او قدرت و توان فوق العادهای در انتقال از یک حالت به حالت دیگری دارد، البته به شرایط زمانی و مکانی و مناسبت سخنرانی هم مربوط میشود و متغیر است. خواه یک سخنرانی گرم حماسهای باشد، یا عبارتی دینی یا مصاحبهای تلویزیونی این مسائل همه تأثیرگذارند، نصرالله قدرت بسیاری در کنترل بینندگان و مخاطبانش دارد.
کارشناس: در چنین حالات و شرایطی از حرکتهای قوی زیاد استفاده میکند، اشاره با انگشت و دست و مشت همه مهم هستند، مسئله دیگر استفاده از دو دستی است که با هم به حرکت درمیآیند، البته این مسئله میتواند مهم باشد، چرا که هم دست راست و هم دست چپ با هم به حرکت درمیآیند، به یک سو به حرکت درمیآیند یا به یک سمت بالا و پایین میآیند، یا بهسمت هم میآیند یا با هم از هم دور میشوند، البته ما مثل او این شیوه سخن نمیگوئیم این شیوهای منحصر به فرد است که برای خود اوست، البته میتوان گفت این مسائل میکانیکی هستند.
کارشناس: او به جلو نگاه میکند و میخواند، او بسیار جدی است، خیلی زیاد سخن نمیگوید و حتی در آب نوشیدن هم زیادهروی نمیکند، حتی اشارههای روانشناختی هم از خود نشان نمیدهد.
کارشناس: آیا او کاریزما دارد؟ البته که دارد، چرا که او یک جمله را بهصورت ساده بیان نمیکند، چگونه ممکن است چنین کند، چرا که وی میداند اعراب و مسلمانان سخن رک را دوست دارند، این که با آنها باصراحت صحبت کنید و زمانی که سخنانش را میشنوید خوشحال میشوند، درباره فلسطین خوششان میآید، او همچنین جمال عبدالناصر است.
کارشناس: او کاریزمای زیادی دارد، وی بر هدفی که دارد اصرار میورزد و هیچ سخنی و کاری او را از سخنی که دنبال میکرده منحرف نمیسازد، او میداند چه میخواهد و از این رو بهصورت قاطع و محکم بهسمت آن حرکت میکند و میگوید با من بازی نکنید.
مجری: ظرف مدت چند سال هلمر شخصیتهای مختلفی نظیر بیل کلینتون و باراک اوباما را زیرنظر قرار داد و زبان بدن آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرارداد، این کارشناس دقیقاً همان کار و مراحل را در خصوص سیدحسن نصرالله انجام میدهد.
کارشناس: این اشاره و حرکت از قدرت فرد حکایت دارد، اینجاست که او وارد میشود، با این حرکت وی به مخاطب خود میگوید من شخصیت عادی نیستم، من بههمراه محافظان شخصی وارد میشوم، بسیار متشکر، متشکرم، متشکرم، رهبران به این لطافت و نرمش نیاز دارند، مهم نیست به چهزبانی ادا شوند، مهم این است این حرکت انجام گیرد، او را ببینید حتی کلمهای هم بر زبان نمیراند، مهم این است که او سخنانش را با زبان بدنش بیان میکند، من این مسئله را دوست دارم، من واقعاً به این حرکت در اینجا علاقمند هستم، اینجاست که میایستد و وی در این لحظه قدرت و توان خود را به رخ میکشد.
صدای نصرالله: این سخنان من برای بیان روی منابر نیست، این واقعیتی است که با خون نقش بسته است، امروز روز قدس است.
کارشناس: البته وی زبان صدا هم دارد، از این زبان هم بهصورت بسیار خوب و مناسب بهره میبرد، بهصورتی مرتب و منظم سخن میگوید، درست همین روند صحیح است. او با این انگشت متهم میکند، بنابراین نهتنها مشت بلکه حتی از انگشتش هم پیام میریزد، او از بالا به پایین انگشت خود را به حرکت درمیآورد یعنی من بارها و بارها بر شما خواهم تاخت، او با این زبان چنین میگوید: حالا که من حرف زدم نوبت شماست تا شعار سر دهید، اما در آن لحظهای که نزد مردم حاضر میشود، میگویند: بنگرید آمد، وی هم با زبان بدن میگوید، آمدهام. یعنی چون شما آمدید من هم آمدم و من بخشی از شما هستم، این یک معادله شیمی هم هست او میخواهد بگوید من کنار شما و نزدیک به شما هستم، این یک کاربرد درست است، ما شما را بارها و بارها مورد حمله قرار خواهیم داد، نمیدانم چه میگوید اما فقط سکوت میکنیم و به زبان بدنش گوش میدهم، سرش را بنگرید سر رو به بالاست، یعنی ما به شما نشان خواهیم داد، من شما را راحت نمیگذارم ما به شما ضربه خواهیم زد، پشت سر هم ضربه وارد میکنیم، او بسیار تهدید میکند، او این شیوه را بسیار استفاده میکند.
صدای نصرالله: اگر جنگی برما تحمیل شود و ضدلبنان به راه بیفتد بدانید که رهبری مقاومت از شما خواهد خواست برای اشغال الجلیل اقدام کنید.
کارشناس: چرا او اینجا عصبانی است؟ چه اتفاقی پیش از این مگر افتاده بود؟ این بهمناسبت سالگرد عماد مغنیه است و تهدیدهای او به این دلیل است، من او را باور میکنم این خشم خشمی واقعی است این خشم ساختگی نیست.
صدای نصرالله: خطاب به مقامات و ژنرالهای رژیم صهیونیستی میگوید به هرکجای جهان که بروید، و در هر زمانی که باشد…
کارشناس: او میگوید دیگر چیزی باقی نخواهد ماند، چیزی باقی نمیماند، باید بدانید که زبان بدنش تأثیری نیرومندتر از آنچه میگوید دارد، او سرشار از اعتماد به نفس است، در برخی مواقع لازم است فریاد نکشیم تا توانمان را به طرف مقابل نشان دهیم. نباید خشمگین شوم تا جدی بودن خود را به طرف مقابل ثابت کنم، بله، اینگونه اعتماد به نفس خود را به دیگران نشان میدهد، تو در آن واحد هم قوی هستی هم فعال و هم کنترل همهچیز را در اختیار داری، این همان زبان بدن است. تمام مسائل دیگر ضعیف هستند و اینگونه تأثیر ندارند.
صدای نصرالله: آن چه من مشاهده میکنم تنها یک فرضیه است، فرضیهای که دیگر فرضیهها را نادیده میگیرد، دادگاه بین المللی اکنون گرفتار شاهدان تحمیلی و سیاسیبازی و همهچیز است.
کارشناس: شما مشاهده میکنید که زبان بدنش چگونه بهیکباره تغییر کرده است، بهیکباره او به چهرهای گشاده و آماده همکاری مبدل شده است، این تغییری به موضوع دیگر است، شما مشاهده میکنید او آرامش یافته است، صداقتش در این باره بسیار بالاست، این همان سیدحسن نصرالله معروف است.
متن مکتوب قسمت سوم و چهارم مستند نصرالله در چشم دشمنان در ادامه میآید
صدای سیدحسن نصرالله: این اسرائیل را که میبینید، ای مذاکره کنندگان، ای مردم، ای سازمانها و ای ملتها این اسرائیل حتما از صفحه روزگار محو و نابود خواهد شد.
مجری: با ظهور شخص دبیرکل حزب الله در آغاز دهه نود از قرن گذشته میلادی هر آنچه که سیدحسن نصرالله میگفت با آن چه مقاومتش انجام میداد هماهنگی وجود داشت، از این رو تهدیدهای وی در نزد جامعه اسرائیلی روز به روز رخنه میکرد.
صدای سیدحسن نصرالله: مقاومت اسلامی به تنهایی خود پیروزی است، و کاروان شهدا سازنده این پیروزی است و به خواست خداوند در آینده هم چنین خواهد بود.
مجری: این هماهنگی و همسویی خود باعث شد تا سیدحسن نصرالله در مبارزات مختلف پیروزیهای پی در پی را در مقابل اسرائیل محقق سازد، این درحالی است که رزمندگان مقاومت هم برسطح عملیات مقاومت خود افزوده بودند.
صدای سیدحسن نصرالله: در پناهگاههای خود باقی بمانید، امروز و فردا و بعد از آن نمیدانم در چه زمانی پاسخ ما به شما آغاز خواهد شد.
کارشناس: بلکه من قبول دارم و این گفته کاملا درست است، او حق دارد، او واقعا این قدرت را دارد، این مسئله تنها درجنگ روانی یک بار برای همیشه کافی است، از این رو وی در سخنانش یک روند را ادامه میدهد اما در جائی که لازم باشد تُن صدا بالا میرود، او در این امر نیرو و توانی دارد که حتی خودش هم نمیتواند جلوی آن را بگیرد، این سخنان بر زندگی اسرائیلیها تأثیرگذار بوده است.
کارشناس دیگر: این همان جنگ روانی است، هدف از آن ایجاد دردسر و سختی برای مردم یک مکان(شهرک نشینان صهیونیست) است. او میخواهد این مردم هزینه بپردازند، این مسائل شناخته شده است. این همان هدف اصلی و واقعی است.
مجری: درسال 2000این سال بسیار برای اسرائیل فاجعه بار بوده است، در این سال اسرائیل بعد از سالها درگیری با حزب الله و مردم لبنان سرانجام ناگزیر به عقب نشینی از جنوب لبنان شد، این پیروزی به رهبری نصرالله محقق شد، در همان سال نصرالله سخنرانی معروف خود را در روستای بنت جبیل ایراد کرد، که البته بعدها به سخنرانی خانه عنکبوت معروف شد.
صدای سیدحسن نصرالله: به شما ای ملت ما در فلسطین میگویم این سرائیلی که میبینید، که سلاح هستهای و نیرومندترین سلاح پدافند هوائی در منطقه دارد، به خداوند سوگند که از خانه عنکبوت هم سستتر است.
بنت بن الون عضو سابق کنت
کارشناس: توان و قدرت معنوی این شخص که میگوید شماهائی که سلاح پدافند هوائی دارید همچون خانه عنکبوت هستید، اگر قلب شنونده این عبارتها که ارتش را میشناسد پاره پاره نکند، به شما میگویم این ارتش و نظامیان دمشان را روی کول خود قرار خواهند داد و بیش از صدور فرمان عقب نشینی فرار خواهند کرد.
صدای نصرالله: از خانه عنکبوت هم سستتر است
مجری: تنها یک جمله اسرائیل را وارد جنجالی کرد که تاکنون به پایان نرسیده است. نصرالله با این گفته کل جامعه اسرائیلی را کشت.
کارشناس: چرا، چون این انتقادها جدی بود، او در حال انتقاد کردن است، زمانی که انتقاد میکند دستان خود را به این حالت تکان میدهد، بنابراین انتقاد او در مکان مناسب صورت گرفت، این مسئله مردم را دچار جنون میکند، تو که هستی که از ما انتقاد میکنی؟ آیا خسته شدید از چاله ای که برای خودتان او حفر کرده است اکنون با شماها بازی میکند.
او احساسات را تحریک میکند، و ترس را در دلها بوجود میآورد از این رو برآنها فشار وارد میآورد، او این امر را به صورت ذاتی انجام میدهد، یعنی در برابرم بیفتید و من صد شما هستم، من میتوانم شماها را متهم کنم و شما آنگونه که تصور میکنید قدرتمند نیستید.
مجری: نصرالله حتی بعد از آزادی لبنان به نماد وحشتی واقعی برای اسرائیلیها تبدیل شده بود، بار دیگر اهالی صهیونیست مناطق شمال فلسطین اشغالی خود را در پناهگاهها خواهند یافت، چرا که ارتش آنها حاکمیت لبنان بر این سرزمین را نقض کرد.
صدای سیدحسن نصرالله، شهرک نشینان صهیونیست کار بسیار خوبی کردند، که به درون پناهگاهها رفتند، من هم به آنها نصیحت میکنم تا این روزها در پناهگاهها باقی بمانند.
صهیونیستها: چه گفتی؟ گفتی نصرالله پیشنهاد کرده در پناهگاهها بمانیم تو مطمئنی؟ زمانی که نصرالله این را گفته باشد باید حتما وارد پناهگاهها بشویم.
کارشناس: درست است که جامعه در جنگهای دیگر با اشخاص دیگری روبه رو بود، همچون سادات و جمال عبدالناصر و مبارک و ملک حسین پادشاه سابق اردن اما آنها سران کشورها بودند، با آنها همچون افرادی رفتار میکردیم، با آنها میتوان جنگ کرد و صلح کرد، آنها هرگز به عامل ایجاد وحشت برای ما مبدل نشدند، آنها هرگز روزی بخشی از هویت ما نشدند، اما نصرالله موفق شد خود را به بخشی از عوامل نگرانی اسرائیل تبدیل کند، جنگ روانی اسرائیلیها نصرالله است. در مراسم عید اسرائیلیها وقتی میخواهند تعطیلات را سپری کنند از خود میپرسند به شمال برویم یا به بلندیهای جولان سفر کنیم، آری یا خیر؟ آیا ممکن است نصرالله موشکها کاتیوشا را شلیک کند؟ و کسی که میخواهد خدمت در ارتش را به پایان برساند میپرسد آیا به خدمت نیروی ذخیره دعوت خواهم شد؟چرا که این نصرالله است، که تصمیم میگیرد، چه زمانی دردسر درست کند؟
مجری: در سالهای بعد نصرالله همواره تلاش کرد نظریه خانه عنکبوت را ثابت کند! عملیات به اسارت در آوردن نظامیان اسرائیلی در مزارع شبعا کشاندن سرهنگ حنان تنن پاون
صدای سیدحسن نصرالله: ما او را به لبنان کشاندیم، او با دو پایش وارد لبنان شد.
مجری: این مسئله باعث مبادله اسرا در سال 2004 شد.
کارشناس: در ربودن نظامیان ، نصرالله موفق عمل کرد، او توانست سالها خود را در جدول فعالیتهای اسرائیل قرار دهد، چرا همه روزه برای مبادله اسرا مذاکراتی در جریان بود، او به یک طغیانگر ثابت تبدیل شد، او در شمال حضور دارد.
صدای سیدحسن نصرالله: به سمیر که عنوان برجسته ای است در حال حاضر برای حزب الله البته الآن، خوب توجه کنید، گزینه سوم برای اسرائیل این تصویر پس زمینه است.
مجری: دبیرکل حزب الله بار دیگر اسرائیل را درچرخه نظارت و مراقبت قرارداد، او هدف جدیدی را در برابر دیدگان خود قرار داده است، سمیر القنطار و دیگر اسرا در زندانهای اسرائیلی، در دورهای حزب الله موفق شد ذخیره نظامی کوبندهای را بوجود آورد، نیروئی که براساس اصل غافلگیری پیریزی شده بود، این شیوه برگزیده سیدحسن نصرالله است، در 22 ژوئیه سال 2006حزب الله در به اسارت در آوردن دو نظامی اسرائیلی موفق میشود، وعده نصرالله اجرا شد.
صدای سیدحسن نصرالله، این اسرا اکنون نزد ما هستند، اینها به جای قبلی خود باز نمیگردند مگر با تنها یک وسیله، مذاکرات غیرمستقیم و مبادله والسلام.
مجری: دستگاه نظامی اسرائیل از این امر دیوانه شد و دچار جنون گردید و جنگی را برضد لبنان آغاز کرد، البته میتوان در این امر انتقام شخصی نصرالله را لمس کرد.
کارشناس: قدرت و اعتماد او بالاتر بود، او این جنگ را در واقع به یک مسئله شخصی مبدل کرد، اسرائیلیها هرگز عقیده نداشتند که در حال جنگ با حزب الله هستند، بلکه آنها معتقد بودند در حال جنگ با نصرالله هستند.
صهیونیستها: نصرالله مستحق مرگ است، تو مستحق مرگ هستی! دیگر چیزی به تو کمک نخواهد کرد، /نفر دیگر/ نصرالله نباید عمیر پرز را فراموش کند او عنوانی را به چالش طلبید.
مجری: برخلاف تمام انتظارها پاسخ نصرالله چنین بود:
صدای نصرالله: هم اکنون در پهنه دریا در مقابل بیروت ناوچه نظامی جنگی اسرائیل بنگرید که چگونه میسوزد، غرق خواهد شد و در آن دهها نظامی صهیونیست به هلاکت خواهند رسید.
مجری: او غافلگیریهای خود را آغاز کرد، اما به صورت زنده در برنامهای تلویزیونی…
کارشناس: حسن نصرالله به شکل برجستهای موفق شد خود را صاحب خانه جا بزند، او اوج صداقت و درستی است.
کارشناس: به عنوان مثال در جنگ دوم لبنان او توانست ناوچه نظامی وابسته به نیروی دریایی اسرائیل را پیش از آن که ارتش اسرائیل این مسئله را اعتراف کند، اعلام نمود، او اولین کسی بود که به مادر یهودی در منزلش اطلاع داد این کشتی هدف قرار گرفته است.
صدای سیدحسن نصرالله: هم اکنون دریا در پهنه دریا در مقابل بیروت…
کارشناس: این تاکتیک اوست، صدای رسا با عبارات نیرومند او این کلمات را میگوید اما با قدرت ترس آور، خون و مرگ و کلماتی از این دست لحن صدا ثابت و بدون تغییر است، این واقعا وحشت آور است.
صدای نصرالله: تا بعد از حیفا و پس از آن از فراتر از حیفا خواهد رسید.
تلویزیون اسرائیلی: میتوانیم مشاهده کنیم وزیر دفاع(جنگ) آموزشها را اجرا میکند و همچون دیگر افراد منطقه را ترک کرده و وارد پناهگاه میشود او این کار را بعد از شنیدن صدای آژیر خطر انجام داد.
مجری: در جریان جنگ دوم لبنان دکتر عودی لیبد یک نظرسنجی را در خصوص کسانی که رهبری این جنگ را برعهده داشتند انجام داد، نتایج شگفت انگیز بودند، آرا و نظرات شرکت کنندگان بر این امر دلالت داشت که رهبری جنگ در دست سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله بود.
کارشناس: این یک راهبرد طولانی و مفصل است. او از این طریق هم برای جامعه اسرائیل در منازلشان پیام داده است، این درحالی است که سخنگوی نظامی اسرائیل چنین قدرتی نداشت و اطلاعات او کاملا عاری از واقعیت بوده است. نصرالله یک سخنگوی راست گفتار بود، اوج این رویداد زمانی بود که وزیر دفاع (جنگ) اسرائیل گفت که بنت جبیل را اشغال کردیم و اکنون در دستان ماست اما نصرالله گفت در دست شما نیست! و جنگ خونینی در جریان است، او واقعا صادق بود.
مجری: این بازی تکامل است، چرا که سیدحسن نصرالله در رأس سازمانی نیرومند و در حال قدرت گرفتن قرار دارد، این تکامل را تحلیلگر کانال ده تلویزیون اسرائیل در توان نظامی و استفاده سازمان یافته از رسانهها میداند.
کارشناس: در واقع او به چالش میکشد، این سازمان 4 هزار نیرو دارد که در پایداری موفق عمل کرد، ببینید سازمانی نظیر این لازم نیست اسرائیل را شکست دهد تا بگوید پیروز شده است، بلکه همین بس است، که وقت گرفته است. همانگونه که حماس هم در غزه چنین کرد این دیگر کافی است، اما اکنون فقط این میماند که کسی پرچمی را بردارد و بگوید: پیروز شدیم و تو دیگر قادر نیستی با او بحث کنی! چرا؟ چون حزب الله در این سالها به درستی نقاط ضعف اسرائیل را تشخیص داده است، نقاط ضعف اسرائیل کجاست؟ در رسانه و در تلویزیون و در رأس آنها در کسب نظر عمومی، او میداند اسرائیل رسانههای آزاد دارد این رسانهها از ژنرالها انتقاد میکنند، او اطلاعاتی دارد و برمنبر میرود و سخنرانی میکند و سخنانش را بیش از نخست وزیرمان پخش میکنیم، وقتی نصرالله صحبت میکند میگوییم ای خدای من !! حتی غسان بن جدو هم اقدام به پخش سخنانش میکند، متوجه شدیم اینها مانوری علیه ماست! اما نخستین ابزارش این است، که او رسانه دارد و جنگ روانی دارد و قدرت دینی دارد، او تنها قدرت نظامی ندارد، او زمانی که میگوید نمیتوانیم اطلاعات خود را در این زمینه فاش کنیم و این که شما مسائل غافلگیرکنندهای را خواهید دید! و بعد از حیفا و از این قبیل سخنان وهواپیماهای شناسایی و عملیات ایوب و همه این اسامی جنگ است، آن چه وی را برجسته میسازد استفاده درست از رسانه است و او هماهنگ کننده خوبی است…
مجری: بعد از جنگ مرداد ماه 2006 سرنوشت جنگ یکسره شد، اسرائیل پس از آن وارد مرحله درس عبرت گرفتن از این جنگ شد، در جائی که کمیته وینوگراد مشغول بررسی بود نگرانی اسرائیل از حزب الله هم قوت یافت، “نصرالله معجزه ساز شد” این عقیده جامعه اسرائیلی بود!
صهیونیستها: “هوی هوی ای نصرالله، هوی هوی ای نصرالله” ای نصرالله معجزهای کن تا “بمیران” حقوقش را بدست آورد.
مجری: نصرالله به امید اعراب و مسلمانان تبدیل شد.
زن عرب: مگر این که نصرالله ما را نجات دهد!
مجری: اما آیا ترور او میتواند راه حل باشد! سران رژیم صهیونیستی این مسئله را از هم پرسیدند.
مجری: اما حساب کتابهای سیدحسن نصرالله به دنبال راه حلهای تل آویو نیست! تنها بعد از گذشت کمتر از یک ماه از آتش بس نصرالله در جشن پیروزی در میان مردم حاضر شد.
صدای سیدحسن نصرالله: ای شریف ترین مردم، ای طاهرترین مردم، ای بخشنده ترین مردم سلام و دورد خداوند برشما باد!
مجری: حضور وی یکی بعد از دیگری تکرار شد، در برخی اوقات به مناسبت افتتاح نمایشگاهها و در برخی اوقات در مراسم فارغ التحصیلان دانشگاهها حضور بهم رساندند، اما در همین حین رسانههای اسرائیلی مقدمات را برای ترورش فراهم میکردند.
کارشناس: سوال اول: ساعت هم اکنون 3 بامداد است در این حین رئیس موساد با نخست وزیر تماس گرفت او اعلام کرد فرصت سه ساعتهای برای ترور نصرالله وجود دارد و از او پرسید: آیا چراغ سبز داریم؟
زیپی لیونی: وقتی تماس تلفنی صورت میگیرد یعنی مسئله تصادفی نیست! یا این که کسی متوجه شده است فرصتی به دست آمده! چرا که نخست وزیر باید هدف را مشخص کند و تهدید را شناسائی کند و باید بداند آیا او همان هدف درست است یا نه؟ و بعد از آن باید دستورها به طرفهای اجرائی صادر شود و بعد از آن زمانی که تماس دریافت میشود تماس نهایی برای آماده بودن هدف باید صورت بگید.
شائول موفاز: و باید بدانید من با چنین تصمیم هایی روبه رو بودهام نه در جریان تبلیغات انتخاباتی با خبرنگاران بلکه مسئله جدی بود و درباره ترور شیخ احمد یاسین و الرنتیسی و دیگران تصمیم گرفته میشد.
مجری: دستگاه امنیتی وابسته به دبیرکل حزب الله لبنان تصمیم گرفت نصرالله را از حضور در مراسم در بین مردم به صورت زنده دور سازد، اما کسی که این فرصت را به دست آورد، این مسئله برای او چیزی نخواهد بود، این یک ضرب المثل عبری است. این هم سیدحسن نصرالله در بین هوادارانش است.
تلویزیون اسرائیل: در نهایت این یک مسئله مربوط به اعتماد به نفس است. نصرالله امروز در بیروت ظاهر شد و بسیاری از هوادارانش اطرافش حلقه زدند، او بعد از ماهها زندگی سری در روز عاشورا علنا حاضر شد.
صدای سیدحسن نصرالله: تاجائی که شماری از اجساد را برجای گذاشت نه یک جسد یا دو جسد یا بیشتر او شماری از سربازان دشمن را کشت…
کارشناس: ما معتقدیم شاید برخی بگویند او هستریک یا ماجراجو است یا بدون برنامه است، خیر باید بگویم او بسیار عاقل است و نمونه ای بسیار کامل برای انسان عاقل است
مجری: در آن روز کابینه رژیم صهیونیستی تشکیل جلسه داد، وزرای کابینه خشمگین شده بودند و خواستار ترور نصرالله شدند. ایهود اولمرت نخست وزیر وقت اسرائیل برای ترور نصرالله چراغ سبز نشان داد.
مصاحبه: ایال بن رؤوفن؛ فرمانده سابق منطقه شمالی
نصرالله یک دشمن است از این رو وی را باید هدف قرار دهیم، او دشمن سرسخت و بسیار خوش شانس است.
مجری: خشم تل آویو به حومه جنوبی بیروت و حتی به منطقه ضاحیه هم نرسید حتی این خشم به گوش سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله هم نرسید.
بعد از گذشت چند ماه سمیر القنطار و همرزمایش از بند اسارت در مبادله اسرا آزاد شدند.
صدای نصرالله: زمان شکستها به پایان رسیده و دوران پیروزی ها فرا رسیده است.
مجری: وی نهال درختی را در مقابل حیاط منزلش در مجله حوریک کاشت، وی از دهها شخصیت عربی و لبنانی هم میزبانی کرد، حتی به آن سوی مرزها هم رفت، در دمشق در کنار رئیس جمهوری ایران و رئیس جمهوری سوریه حاضر شد این پیش از آن زمانی بود که تصویرش به اتفاق مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران در تهران منتشر شد.
کارشناس: این بدان معنی است که ای دوستان من تنها نیستم، و اگر این فکر درباره او منتشر شود که وی در پناهگاه است، این نظریه بوجود میآید که وی تنها شده است، و هیچ حمایتی را دریافت نمیکند، همین که او به خارج از لبنان رفت این احساس نزد همگان بوجود آمد که وی تنها نیست.
کارشناس: گوش کنید ابتدا باید گفت از نظر رسانهای این یک دستآورد بسیار خوب است، مضافا برآن باید بگوئیم که این برای حزب الله هم یک دستآورد است. چه دستآوردی؟ او با این اقدام به اسرائیل میگوید شماها نمیتوانید به من دسترسی پیدا کنید!.
مجری: وی بار دیگر به حضور در نزد مردم بازگشت، درسال 2012 در تظاهرات یاری به پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شرکت کرد، درسال 2013 در دو مناسبت به صورت علنی حاضر شد، یکی از این مناسبتها عاشورا بود، دیگری در روز جهانی قدس بود که در جمع مردم حاضر شد، دقیقا بعد از یک سال در همان مناسبت شرکت کرد.
صدای گوینده مراسم الآن رسیده است: بنگرید او رسیده است رویش را بنگرید او فرماندهای ….
مجری: این تصاویر مربوط به سالروز عاشورا درسال 2011 است، او در این مناسبت به اتفاق مردم راه رفت، سپس بر روی منبر رفت منبرش زیر آسمان باز بود!
سیدحسن نصرالله: دوست داشتم در کنار شما و در بین شما باشم، چند دقیقه در کنار شما هستم!
کارشناس: این حرکت را بنگرید، یعنی من آماده حضور هستم، از این رو باید قریب و آراسته باشم، این که دو کف دستانش را نشان میدهد معانی مختلف است. فرق میکند شما دو دستتان را نشان دهید یا دو کف دستتان را نشان دهید، پیش دو دست را اگر نشان دادید یعنی بروید! کف دست به منزله خیرمقدم گفتن و به جلو خواندن است. زمانی که دستان خود به بالا میبرد، با این حرکتها او پیام دوستی و برادری به حاضران نشان میدهد، یعنی من خود به نزد شما آمدهام، یعنی به نزدتان آمدهام و از شما استقبال میکنیم، پیام این حرکات بسیار قوّی هستند.
صدای سیدحسن نصرالله: جهانیان بشنوند، ما گزینه خود را برگزیدهایم.
کارشناس: در اینجا تُن صدا در حال بالا رفتن است، تُن صدایش با موضوع و معنایی کلمات در نوسان هستند، همچون کسی میماند که در حال کوبیدن بر روی طبل است.
صدای سیدحسن نصرالله: همان گونه که وی به باران خود در شب روز دهم گفت…
کارشناس: صدای او به معنی کلمات وزن بسیاری میبخشد، آیا این سخنان انرژیزا هستند؟ بله به طور حتم چنین است! به صورت و چهره خشمگین او بنگرید! بله خشونت و خشم در این چهره موج میزند، آیا این حرکات فن بیان را نشان میدهند؟ بله به صورت بسیار زیاد و برجستهای این مسئله دیده میشود.
کارشناس: گوش کنید! اسرائیل واقعا نمیتواند به هر مکانی که بخواهد برسد، اما گمان میکنم ارتباط با او از طریق پیامها و نامههائی صورت میگیرد، چرا که ما عملیات ترور اللقیس را انجام دادیم و این عملیات بسیار بزرگ بود، البته ترور عماد مغنیه هم حامل پیامی برای سیدحسن نصرالله بود، با این پیام گفته شد امکان دسترسی به او وجود دارد، درست است که اسرائیل امروز از رسیدن به او نگران است. نه این که نصرالله بعد از الموسوی آمده از او تندتر بوده است. بلکه به این دلیل که زنده نصرالله بسیار بهتر از مُرده اوست!
مجری: سالهای درازی سپری شدند تا مردم به درستی شخصیت سیدحسن نصرالله را شناختند، از زمان جوانی تا زمانی که پا به سن نهاده او را شناختهاند، رسیدن به زندگی خصوصی او کار سادهای نبوده است، پاییز سال 1997 بخشی از زندگی خصوصی او علنی شد، حتی در این هم اوضاع فرق میکرد، پسر نوجوانش هادی به شهادت رسید، این رویداد در ماه سپتامبر آن سال روی داد.
کارشناس: در جامعه اسرائیلی پدرانی که فرزندانشان در جنگ کشته میشوند، شرایط ویژهای پیدا میکنند کسانی که گرانمایهترین چیز زندگی خود را در راه مردم تقدیم میکنند و این حالتی خاص دارد، در حالی ک پسرش در نبرد با ما کشته شده، اما دیده میشود نوعی همبستگی در این رابطه با او پیدا کردهایم!! با کسی همبستگی میکنیم که فرزندش را در راه دفاع از ایدئولوژی که به آن ایمان داشته ابراز میکنیم!
مجری: پس از شهادت فرزندش، سیدحسن نصرالله به کارت دعوتی برای ورود به دل دوستداران خود نیازی ندارد، این مسئله را میتوان حتی در نخستین سخنرانیهای او در جمع مردم مشاهده کرد، این دوستی و علاقه متقابل از آنجا آغاز و حتی در آخرین سخنرانیها هم به وضوح این علاقمندی دیده میشود، آنجا که به خواست خود فریاد کشیدند: لبیک یا نصرالله.
پدر یک شهید خطاب به نصرالله:
هرگز شکست نمیخوری، هرگز شکست نمیخوری شاهد باشیم.
صدای سیدحسن نصرالله: پیکرش و خودروی پر از بمبش را در دشمن منفجر کرد، او به آن کاروان نظامی حمله برد تا تمام تجهیزات نظامی آنها را منهم کند، او با این اقدام بسیاری از نظامیان اسرائیلی را کشت و زخمی کرد.
کارشناس: او میتواند با فشارها کنار بیاید، مردمی که داشتند روحیه خود را از دست میدادند با مشاهده حبس او روحیه گرفتند وسربلند شدند، چگونه به عملیات شهادت طلبانه و شهادت الموسوی و اموالی که از بین رفتند با تمام این اوصاف او جنوب را آباد کرد، روستاها را از نو ساخت، درمانگاه احداث کرد، نهادهایی را بوجود آورد، مساجد ساخت دیگر مردم چه میخواستند؟ در چنین شرایطی آیا وقتی ساعت صفر را برای آنها اعلام میکند تا بجنگند آیا به جنگ نخواهند رفت؟! میروند!.
کارشناس: نصرالله! اگر این فرصت به دست آید که پرسشی را خطاب به نصرالله داشته باشید از او چه خواهید پرسید؟ هیچ سوالی.
کارشناس: آیا از عملیات نظرسنجی و پژوهشهای مطالعاتی از سوی گروههای خاصی کمک میگیرد؟ آیا روزنامههای ما را دریافت میکند و برایش ترجمه میشوند؟ یا لااقل او چگونه به مردی در جامعه اسرائیلی تبدیل شده که مورد توجه قرار گرفته است؟ لااقل در خصوص جنگ لبنان درسال 2006؟ چرا که من بعنوان متخصص به او نمره بسیار بالایی میدهیم.
کارشناس: این سوال را از او خواهیم پرسید که چرا باید کاسه آش داغتر از خود آش باشد؟! واقعا چرا باید اینگونه باشد؟ او میخواهد لبنانیها را بخاطر فلسطینیان به نبرد بکشاند!
کارشناس: چرا؟ تا کی؟ چه چیزی را میخواهی محقق سازی؟ این مسئله محقق نخواهد شد! یاسرعرفات هم در همین جهان بود! کی میخواهی به این مسائل پایان بدهی؟ چه زمانی میخواهی بسنده کنی؟ به عقیده من این امر پایانی ندارد!
صدای سیدحسن نصرالله: ما این مسیری را که میبینید ادامه خواهیم داد!
حتی اگر همه ما را قتل عام کنید! اگر همه ما به شهادت برسیم اگر منازلمان را بر روی سرمان منهدم کنند هرگز از گزینه مقاومت اسلامی چشم پوشی نخواهیم کرد
مقاومت «قدرتمندتر» از گذشته شده و محاسبات اسرائیل را به هم ریخته است
0 متن کامل سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین سید حسن نصرالله در مراسم افتتاح انجمن فرهنگی و ادبی جبل عامل منتشر شد. اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. والحمدلله ربالعالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین و اصحابه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین. … ادامه خواندن “مقاومت «قدرتمندتر» از گذشته شده و محاسبات اسرائیل را به هم ریخته است”
متن کامل سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین سید حسن نصرالله در مراسم افتتاح انجمن فرهنگی و ادبی جبل عامل منتشر شد.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم.
بسمالله الرحمن الرحیم.
والحمدلله ربالعالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین و اصحابه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین.
السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
وظیفهی بنده نیز هست که حضور همگی شما را در این دیدار مبارک و موعد عزیز تبریک بگویم. موعدی که -همچنان که برادران به صورت مستقیم و غیرمستقیم اشاره کردند. – از تابستان گذشته منتظر آن بودیم تا این که خداوند (سبحانه و تعالی) خواست امروز توفیق یافتیم این انجمن، سازمان و بنا را تأسیس کنیم تا متناسب با تخصص، نقش و ماهیتش به این کارنامهی مسیر پیوستهی بلنداقبال پیروز بپیوندد انشاءالله.
ادامه خواندن “مقاومت «قدرتمندتر» از گذشته شده و محاسبات اسرائیل را به هم ریخته است”