سودای یک شبه پولدار شدن | بازی دو سر باخت قرعه کشی های تلویزیونی
شاید شما برنده خوش شانس این هفته باشید…هر هفته بیش از 200 میلیون جایزه نقدی و غیر نقدی …یک دستگاه ویلای خصوصی جایزه برنده خوش شانس این هفته… این جملات و امثال اینها تماماً جملاتیاند که این روزها در برنامههای مختلف تلویزیونی و تجارتهای پیامکی مرتباً شنیده و دیدهاید. شرکتهای تجاری نیمه دولتی و خصوصی چنان به تنور مسابقات تلویزیونی و جایزههای تلویزیونی و اسپانسرینگ ها دمیدهاند که موجی از شانس بازی و رقابتهای لاتاری وار در مردم و مصرف کنندگان ایجاد شده است.
آمارهای رسمی صداوسیما از میزان تماشای سریالهای ماه رمضان سال ۹۹ نشان میدهد مخاطبان مجموعههای ماه رمضان نسبت به سالهای گذشته با افت چشمگیری روبهرو بوده است.
دو تن از کارگردانان سریالهای خاطرهانگیز رمضان در سالهای گذشته، در گفتگو با روزنامه جوان میگویند انتخاب اشتباه عوامل، کمبود بودجه و انتخابهای نادرست از جمله دلایل کاهش میزان تماشای سریالهای ماه رمضانی بوده است.
به اعتقاد این سینماگران وجود رقیب جدی به نام فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای نیز از دیگر مواردی است که باعث کاهش بینندگان مجموعههای ماه رمضان شده است.
سال ۱۳۸۵، شبکه ۳ سیما سریال زیر زمین را پخش کرد، این سریال با ۸۲ درصد بیننده پرمخاطبترین سریال شد. شبکه یک سیما با سریال صاحبدلان توانست با نزدیک ۷۶درصد بیننده در رتبه دوم بیشترین میزان مخاطب قرار گیرد.
سال ۱۳۹۹، اما سریال زیر خاکی شبکه یک سیما ۵۱درصد مخاطب و سریال سرباز شبکه ۳، ۲۹درصد بیننده داشت. اختلاف فاحش میان آمار بینندگان سریالهای ماه رمضان در سالهای گذشته و امسال، نیازمند آسیبشناسی است چراکه وضعیت پخش سریالها و حتی زمان پخش آنها و شرایط معنوی ماه رمضان در همه سالها تقریبا برابر است.
روزنامه جوان برای تحلیل چرایی این اتفاق، نظرات محمدحسین لطیفی کارگردان مجموعه صاحبدلان و علیرضا افخمی کارگردان سریال زیرزمین را جویا شده است.
انتخابهای نادرست صداوسیما
آقای محمد حسین لطیفی با بیان اینکه سریالسازی تلویزیونی و فیلمسازی در سینما دارای استانداردها و معیارهایی است که در سینمای ایران رعایت نمیشود، میگوید: «رسیدن به استانداردهای تولید فیلم و سریال چندان سخت نیست، اما هر سال میبینیم که این اتفاق رخ نمیدهد. وقتی تولید استاندارد وجود نداشته باشد، کار خوبی تولید نمیشود.»
این فیلمساز در بیان اینکه چه معیار هایی برای ساخت سریالهای تلویزیونی باید در نظر گرفته شود که دیگر شاهد بیرغبتی مردم به تلویزیون نباشیم، توضیح میدهد: «مهمترین عامل انتخاب یک تهیهکننده خوب است. تهیهکننده خوب، ژانر را میشناسد، میتواند نویسنده و کارگردان خوب برای کار انتخاب کند. این تهیهکننده است که تیم عوامل را میچیند و اگر کارش را خوب انجام دهد کار خوبی خواهد شد.»
محمد حسین لطیفی کارگردان سریال صاحبدلان ادامه میدهد: «وقتی مدیران تلویزیون تهیهکننده خوبی انتخاب نمیکنند و کار دست افراد دست دوم میافتد، شاهد تولیدات ضعیف خواهیم بود.
محمد حسین لطیفی در پاسخ به این سؤال که چرا کارگردانانی که زمانی برای ماه رمضان سریالهای خاطرهانگیز تولید کردهاند، کمکار شدهاند؟ میگوید: «شاید دلیل مهم آن به نارضایتی بازمیگردد؛ نارضایتیای که لزوماً از بدقولیهای مالی نیست و به خاطر نبود حس احترام و اعتماد به وجود میآید.»
محمد حسین لطیفی کارگردان سریال دودکش ، میگوید: «تا زمانی که احترام و اعتماد به فیلمساز به وجود نیاید، هر سال شاهد تولیدات ضعیفتری خواهیم بود.»
۳ عامل شکست صداسیما در جذب مخاطب
علیرضا افخمی که با سریال زیر زمین یکی از پربینندهترین سریالهای مناسبتی ماه رمضان را برای صدا و سیما ساخته است، با تأکید بر اینکه با حرف لطیفی که نبود تهیهکننده خوب به سریالها ضرر میزند، موافق است، سه عامل را در افت میزان مخاطب بینندگان سریالهای ماه رمضان، دخیل میداند، این فیلمساز میگوید: «انتخاب عوامل خوب، مهمترین دلیل برای ساخت سریال خوب است، تهیهکننده است که از مرحله فیلمنامه تا انتخاب عوامل دخالت دارد و اگر قوه تشخیص خوبی نداشته باشد، کار خوبی تولید نمیشود.»
علیرضا افخمی کارگردان سریال پنج کیلومتر تا بهشت، دومین عامل را مسئله بودجه میداند و بیان میکند: «تلویزیون دچار مسئله جدی به نام بودجه است و انتخابهای تهیهکننده برای عوامل اصلی ساخت سریال یعنی انتخاب کارگردان و نویسنده، به بودجه کار بستگی دارد. بودجه ارتباط مستقیمی با کیفیت کار دارد، وقتی افراد درجه یک انتخاب نشوند، محصول درجه یکی نیز تولید نمیشود.»
علیرضا افخمی سومین عامل را وجود رقیب میداند و تأکید میکند: «در سالهای گذشته که سریالهای مناسبتی بسیار پربیننده بود، وجود عوامل رقیب از جمله اینترنت و شبکههای ماهوارهای به پررنگی اکنون نبود، فضای رقابتی که با حضور اینترنت و ماهواره به وجود آمده کار را برای تلویزیون سخت کرده است و حتی اگر در تلویزیون سریالی به کیفیت کارهای قدیمی ساخته شود، دیگر مانند گذشته با استقبال روبهرو نمیشود.»
کار سفارشی به صدا و سیما لطمه میزند
افخمی در پاسخ به این سؤال «جوان» که چرا با وجود حمایت مالی یک اسپانسر از سریال سرباز و نداشتن مشکل مالی، این سریال با مخاطب پایین و انتقادات بالا مواجه شد، پاسخ میدهد: «درباره سریال سرباز مسئله نداشتن پول نبود، اینکه اسپانسر برای تولید سریال پول میدهد، قاعدتاً انتظاراتی برای ساخت و محتوا دارد که تلویزیون ملزم به رعایت آنهاست، این الزامات باعث میشود که از جذابیت کار کاسته شود.»
وی میافزاید: «من هم در زمان ساخت سریال پرستاران که اسپانسرش وزارت بهداشت بود با چنین مشکلی روبهرو بودم، به هر حال انتظارات حامی مالی سریال که به عنوان سرمایهگذار ورود پیدا کرده باعث تغییراتی در اثر میشود که از میزان مخاطب آن میکاهد.»
علیرضا افخمی تأکید میکند: « صدا و سیما باید سعی کند برای ساخت سریال سراغ اسپانسر از بیرون سازمان نرود، به خصوص برای سریالهای ماه رمضان که مردم آن را دنبال میکنند. وقتی سرمایهگذار بیرونی بیاید، نتیجه کار شاید برای اهداف سرمایهگذار مثل دیده شدن و مطرح کردن خود، مطلوب باشد، ولی قطعاً مردم از آن استقبال نمیکنند.»
آنتن پرکنی به محبوبیت صدا و سیما لطمه میزند!
کارگردان او یک فرشته بود معتقد است: یکی از اشتباههای صدا و سیما این است که میخواهد آنتن پُر کند و کار را با پول سرمایهگذار بیرونی یا با کمترین هزینه بسازد، در حالی که باید به باکس سریالهای ماه رمضان به عنوان یک باکس ارزشمند نگاه کند.
این زمان ویژهای است که مردم پای تلویزیون نشستهاند و انتظار آغاز سریالها را میکشند. افخمی میگوید: زمانی که سریال زیرزمین پخش شد، میرباقری معاون سیما به من گفت: «سریال ۸۶درصد بیننده دارد و از نظر سازمان هر برنامهای بالای ۸۰درصد بیننده دارد به آن معناست که همه مردم به تماشای آن نشستهاند» و آندرصدی که ندیدهاند معمولاً اصلا تلویزیون ندارند، اما اکنون شرایط تغییر کرده است، دیگر نمیشود انتظار داشت برنامهای ۹۰درصد بیننده داشته باشد، در شرایط فعلی سریالی که بین ۶۰ تا ۷۰درصد بیننده داشته باشد، موفق است.»
همان طور که این دو سریالساز مطرح کردند، یکی از دلایل شکست سریالهای سال جاری میتواند در انتخابهای اشتباه تلویزیون دیده شود؛ انتخابهایی که باید برای ماههای پیش رو تصحیح شود.
این یادداشت به قلم آقای محمدصادق عابدینی در بخش فرهنگ و هنر روزنامه جوان در تاریخ 12 خرداد 1399 منتشر شده است.
با خوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری بر درخت زمان رشد کرد ، سالی دیگر گذشت روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
سال نو مبارک . نوروز مبارک .
شبکه قرآن و معارف سیما برای همه ایرانیان برنامه های جذابی تدارک دیده است . در ادامه مطلب درباره این برنامهها و ساعت پخش آنها میخوانیم
خندانندهشوها؛ تکیهی طنز به جنسینویسی؛ ذائقههای اینستاگرامی یا توئیتری
استندآپکمدی از پارسال خیلی گل و گُر گرفت. در مسابقات پارسال، پسری بود که مینشست و طنزی میساخت پر از ارجاعات جنسی. چهار نفر از همین بازیگرها هم قربانصدقهاش میرفتند و نهایتا هم به دلایلی که میگویم دوم شد.
بازیگرهای ذوقزده، او را مولف و نویسنده و صاحب قلم معرفی میکردند. الان هم شده است مجری یکی از برنامههای شبکه سه، که دیروز ایرج ملکی را آورد و دستش انداخت و مسخرهاش کرد.
تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم مؤسسات کنکوری که منبع خوبی برای درآمدهای صداوسیما به شمار میرفت، اکنون در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. در پی موج افشاگریها درباره روابط مالی گسترده صداوسیما با مؤسسات کنکوری و اظهارات مسئولان و کارشناسان حوزه آموزش درباره نقش مخرب کنکور در نظام آموزشی، این بار کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس میخواهد با آمادهسازی طرحی، تبلیغات مؤسسات کنکور و کمک آموزشی در سازمان صدا و سیما را ممنوع اعلام کند.
فرهنگ چهار دههای انقلاب اسلامی ایران اینگونه بوده است که شهید، خون شهید و برکتش بن مایه استمرار حیات طیبه ایران بوده است. مدیریت مدیران ایران مدیون خون شهیدان است.
شهید حججی یک جوان دهه هفتادی است که حالا نمادی از شهادت و مظلومیت شهدای مدافع حرم است.
مراسم تشییع شهید محسن حججی نمایش تمام عیاری از همبستگی و وفاق ملی بود به گونهای که در این مراسم از همه اقشار جامعه و حتی آنهایی که ظاهرشان تناسبی با شهادت ندارد دلهایشان مجذوب این شهید شد
و مراسم تشییع پیکر این شهید به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اثبات کرد «کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دهه ۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست.»
حججی و حججیها هم اصل انقلاب را تداوم بخشیدهاند و همه ملت و دولت کشورمان امنیت و زندگیشان را مدیون آنها هستند، چه رسد به پست و مقامشان!
علی عسگری باید بداند آن کس که حججی را حججی کرد، براساس نص صریح قرآن، خود خداوند است که میفرماید: «وکسانی را که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندارید، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.»
انتظار میرود رئیس سازمان صدا و سیما که گفته «حججی را من حججی کردم» این نقل قول را فوراً تکذیب یا عذرخواهی کند.
دیدار اخیر رئیس سازمان صداوسیما با تشکلهای دانشجویی بهواسطه برخی حرفهای رد و بدل شده در این دیدار با حاشیههایی همراه بوده است.
یکی از فعالان دانشجویی حاضر در این جلسه درباره جملات رد و بدل شده دانشجویان با رئیس رسانه ملی در صفحه اجتماعیاش اینگونه روایت کرده است: «رئیس سازمان صداوسیما جناب علی عسگری در دیدار با تشکلهای دانشجویی: بگذارید یک چیزی را صریح بگویم. محسن حججی را من محسن حججی کردم. جمله کوتاه بود. ولی معرفی کاملی است از تصوری که برخیها از تأثیرگذاری خودشون دارن و دنیای موهومی که مدیران ما دارن توش زندگی میکنن.»
با کمال تأسف، فضای مجازی کشور به صورت آلوده، رهاشده و غیرقانونمند گسترش یافت. پیامد ناگوار این نحوه از گسترش فضای مجازی سبب شده است تا کشور و مردم در مقابل منافع حداقلی، از آسیبهای حداکثری در ابعاد کلان امنیتی، اقتصادی و فرهنگی متضرر گردند. در حالی که توسعه فضای مجازی میتوانست به گونه ای باشد که مردم به منافع بیشتری برسند و در مقابل، با آسیبهای کمتری دست به گریبان باشند.
در این میان همواره برخی از مسئولان با تمسک به دوقطبی های کاذب و تقسیم بندیهای دروغین، سعی در توجیه اقدامات اشتباه خود و نیز ادامه وضع موجود، دارند. مثلا گاهی دیده میشود که از دوقطبی سازیِ نخ نما و پوسیده «توسعه یا تحجر» استفاده میکنند!
گزارش از خطوط قرمزی که روزبهروز کم رنگتر میشوند ؛ ما از تماشای خندوانه خجالت می کشیم ؛ شما چطور؟
با آغاز مسابقه خنداننده شو و حضور شرکت کنندگانی که نیازمند جذب رای تماشاگران هستند، هیزم این آتش دو چندان شده است و بسیاری از آنان برای جلب توجه مردم و خنداندن خانوادهها از شوخیهایی که به هیچ عنوان مناسب فضای خانوادگی نیست، استفاده میکنند
طلوع خورشید داغ تابستان و پایین آمدن کرکره مدارس و در کنار آن بیبرنامگیهای تلویزیون برای پر کردن اوقات فراغت خانوادهها به ویژه در ساعات پایانی روز موجب گردیده چشمان بسیاری منتظر آخر هفته باشند تا رامبد جوان با خنداونه در قاب تلویزیون ظاهر شود و ساعات شادی را با خوشمزگیهای جناب خان برای ملت ایران خلق کند.
خندوانه که پنج سالی است مهمان خانه ایرانیان شده و با رامبد جوان و تیم همراهش توانسته مخاطب جذب کند . اما فصل پنجم خنداونه به گفته بسیاری از مخاطبین تلویزیون کم رونقتر از فصلهای گذشته از کار در آمده و ظاهرا نشان میدهد رامبد جوان و تیمش دیگر ایده جدیدی نداشته و هر آنچه که در آستین خلاقیت خود داشتهاند در فصلهای پیش خرج کردهاند.
ظاهرا این کمبود ایده که حتی در شخصیت جناب خان، با وجود غیبت در فصل پیش، نیز نمود یافته است موجب گردیده نویسندگان برنامه برای خنداندن مردم و روشن نگه داشتن چراغ برنامه، به سمت شوخیهای جنسی بروند که این از خندوانه و به ویژه رامبد جوان که همواره سعی داشته با زبان طنز در راستای ارتقاء فرهنگ تلاش کند بسیار بعید است.
در قسمتهای گذشته با آغاز مسابقه خنداننده شو و حضور شرکت کنندگانی که نیازمند جذب رای تماشاگران هستند، هیزم این آتش دو چندان شده است و بسیاری از آنان برای جلب توجه مردم و خنداندن خانوادهها از شوخیهایی که به هیچ عنوان مناسب فضای خانوادگی نیست، استفاده میکنند و با این وجود غالبا هم از سانسورها گلایهمندند.
این مسئله تا بدان حد رسید که «پانتهآ بهرام»، یکی از مربیان و داوران خندانندهشو، خطاب به «محمدمتین نصیری»، شرکت کننده مرحله اول مسابقه خنداننده شو از گروه اشکان خطیبی، که در استند آپ خود به کرات از شوخیهای جنسی استفاده میکرد این موضوع را تذکر داده و از نامتناسب بودن شوخیهای او با سنش گلایه کند.
در دیالوگهای جناب خان نیز که طرفداران بسیاری به ویژه در میان قشر کودک و نوجوان دارد این مسئله به کرات دیده میشود و تقریبا شبی نیست که جناب خان باشد و شوخیهای جنسی با طعنه و کنایه از زبان او بیان نشود.
برای خواندن ادامه مقاله روی ” ادامه خواندن ” بزنید
تهیهکنندگان و دست اندرکاران تولیدات سینمایی در ایران، مانند هر پیشه و هر صنف دیگر، هنگام تصمیم گیری هایشان بر تاریخ و گذشتهٔ حرفهٔ خود سوار میشوند، مانند دیگر نقاط دنیا.
یک نویسنده برای شروع نوشتن فیلم نامه، قطعا نمونه های نزدیک به ایدهٔ خود را بررسی میکند، مانند تهیه کننده ای که هنگام سبک-سنگین کردن پیشنهاد های خود، نمونه های مشابه را بررسی میکند تا میزان برگشت مالی و فروش گیشه را حدس بزند.
مدیریت چند سال اخیر سینمای ایران برای کارگردان و سینماگری که صرفاً به سود مالی خود می اندیشد، یک الگو روی میز می گذارد که سود بالا را برای جیب آن ها تضمین میکند؛ با تابوها بازی کن.
مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم ؛ دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
***
در حکمت و عرفان، انسان را دو گونه لبخند و شادی است. خنده ظاهر و صورت که زودگذر و کم اثر است و ممکن است بر اثر ناملایمات گوناگون محو و نابود شود و لبخند درون که بر آمده از بینش است و ماندگار . و سختی و ناملایمت روزگار کمتر تاثیری برآن دارد.
هر چند که ما بین این دو لبخند رابطهای است و هر یک میتواند موجب دیگری گردد اما سطح لذت و قدرت مداومت هر یک متفاوت است.
صداوسیما از زمانی وارد بحران کسری بودجه و مشکلات مالی و ریزش مخاطب شد که عدهای سودجو در بدنه پیر مدیران برای تمدید و تضمین دوران منفعتطلبی خویش به بهانه و توجیه واهی برونسپاری، مدیریت رو به افول خویش را در آستانه بازنشستگی از درون سازمان صداوسیما به دفاتر تولید خصوصی اقماری اطراف سازمان صداوسیما انتقال دادند و این شد که با یک تیر دو نشان زدند؛
هم برای دوران پسابازنشستگی خویش میز مدیریتی را گسترده و مستمر کردند و هم آقازادهها، دامادها و در یک کلام ژنهای برتر خویش را به برداشت دستمزدهای نجومی از این دفاتر هدایت کردند؛
دفاتری که حکم زالو را برای بدنه داخلی سازمان صداوسیما بازی میکنند، دفاتری که ضعیفترین تولیدات را با گرانترین هزینه ممکن به صداوسیما تحمیل میکنند.
و این شد که سازمانی توانمند همچون صداوسیما عملا مجبور شد برای تامین منافع دفاتر خصوصی تولید مدیران بازنشسته خویش، نیروهای انسانی و تخصصی رسمی و حقوقبگیرش را از چرخه تولیدات فیلم و سریال بیرحمانه خارج سازد.
و ژنهای برتر غیرمتخصص خویش را با دستمزدهای نجومی در مشاغل تولید در فیلم و سریال بهکار گیرد که نتیجه آن نجومیشدن رقم برآورد مالی پروژههای فیلم و سریال بهنفع مدیران بازنشسته منفعتطلب و همچنین تنزل کیفی شدید محتوایی و فنی فیلمها و سریالها شد.
در حالی که همین سریالهای فعلی با حقوق سر برج نیروهای انسانی داخلی حقوقبگیر و رسمی داخل صداوسیما به جرات با یکبیستم و حتی کمتر از این ارقام قابل مدیریت است.
کار سختی نیست یک تحقیق و تفحص بسیار ساده از روند تولید فیلم و سریال در سازمان صداوسیما بهعنوان گرانترین محصول رسانه مالی، کافی است شما را با حقایقی بسیار تلخ از حیف و میل بیتالمال بهنفع معدود ژنهای برتر و طیفی سودجو از مدیران ناخلف بازنشسته صداوسیما مواجه کند.
امروز با سوءاستفاده از واژه برونسپاری، نیروهای تخصصی صداوسیما در مشاغل تولید اعم از کارگردان، صدابردار، نورپرداز، منشی صحنه و دیگر مشاغل تولید متاسفانه هرگز در دوران خدمت خود حتی یکبار هم تجربه حتی یک تلهفیلم و سریال را نخواهند داشت .
و اصطلاحا ماه خویش را با کمبود آفیش سپری میکنند در حالی که همه مشاغل تولید در فیلم و سریال به ژنهای برتر غیرمتخصص دفاتر سودجو اختصاص مییابد آنهم با دستمزدهای نجومی و سرسامآور.
و چه تلخ است قصه بیکاری انبوهی از کارمندان رسمی تولید صداوسیما و هدررفت ظرفیت بکر طیف گستردهای از نیروهای تخصصی حقوقبگیر بهنفع منافع جمعی معدود از مدیران بازنشسته کارنابلد.
مثلا چقدر تلخ است تهیهکننده طیف گستردهای از گرانترین سریالهای طبقه الف صداوسیما همواره آقای «م. و» داماد آقای «م» یکی از معاونان اسبق و بازنشسته صداوسیما باشد
یا وجببهوجب در صداوسیما به ژنهای برتر از اطرافیان فلان معاون اسبق اداری و مالی صداوسیما آقای «ت» بربخوریم که بهنام خواهرزاده، پسر برادر و چه و چه تهیهکننده فیلم و سریالهای الف رسانه ملی و برنامههای روتین شبکههای داخلی باشند
یا حتی فلان برنامه روتین و هرروزه شبکههای ملی و بهترین باکسهای زمانی مخاطب را در اختیار داماد یا عروس یا پسرخاله ژن برتر قرار دهیم که نتیجه آن چیزی جز تولیدات آبکی دفاتر اقماری تولید و ریزش مخاطب و هدررفت بیتالمال نیست.
ژنهای برتر هیچ هنری ندارند جز پر کردن تایم آنتن به قیمت ریزش نفسگیر مخاطب.
کارشناسان رسانه بهخوبی میدانند تاسیس مرکز تولید و فنی صداوسیما به دو منظور مهم صورت گرفت؛
استفاده بهینه و مقرونبهصرفه از نیروی انسانی حقوقبگیر داخلی و رسمی تولید موسوم به نیروهای تولید صداوسیما و همچنین بالا بردن کیفیت فنی و تولید محصولات که متاسفانه دفاتر اقماری تولید سودجوی مدیران بازنشسته این راه صواب را اخته کردهاند.
کافی است به تیتراژ فیلمها و سریالهای کیلویی و آبکی اخیر نیمنگاهی بیندازید تا به نیکی دریابید اکنون ژنهای برتر کارنابلد هستند که بهجای نیروی انسانی متخصص تولید، مشاغل تولید را در فیلمها و سریالهای پرهزینه اشغال کردهاند و تنها دلیل آن نجومی کردن برآوردهای مالی دستمزد تولید بوده است.
این همه اشکال در ساخت و تولید چه محتوایی و چه فنی از یکجا آب میخورد؛ دفاتر اقماری تولید مدیران بازنشسته صداوسیما. این دفاتر دستهای پرتوان سازمان صداوسیما را بستهاند و خود بهجای صداوسیما آنتن را به اشغال درآوردهاند.
برونرفت از وضع اسفبار کنونی رسانه ملی که نتیجه مستقیم ضعف مدیریتی است و نتیجهاش متاسفانه ریزش شدید مخاطب بوده، منوط به آسیبشناسی مدیریت کلان صداوسیماست.
صداوسیما در دوره بسیار کوتاهی بهرغم همه ضعفها در این خصوص دست به یک جراحی بزرگ زد و غدد چرکین مدیریت سودجوی پیر را به یکباره و ضربتی از بدنه خارج کرد.
ولی در دوره علیعسکری بهمثابه یک Ctrl+z بسیار بزرگ سازمان صداوسیما همه مدیران سودجو را از RecycleBIN به بدنه سازمان بازگرداند
و این شد که با نسخه مدیران پیر عاشق دوربین جشنوارههای بیارزش «از خودم متشکرم» مجددا بر دوش رسانه ملی تحمیل شد، هزینههای سرسامآور سمینارهای بیبازده موز و گلابی بر گرده این سازمان سوار شد
و از همه وحشتناکتر دفاتر ژن برتر و ریخت و پاش از جیب صداوسیما بهنفع دامادم و عروسم و بچهام رونق گرفت و این در حالی است که نیروی انسانی متخصص و مجرب حقوقبگیر و رسمی داخل سازمان صداوسیما از بیکاری پی نخود سیاه و مگسپرانی حواله شده است.
راهکار تضمینی برای برونرفت صداوسیما از بحران مالی و از این شرایط بغرنج کنونی که ریزش مخاطب و اتلاف بیتالمال را باعث شده این است که اولا برونسپاری فیلم و سریال به دفاتر اقماری ژنهای برتر پایان یابد و نیروهای رسمی تولید کمافیالسابق مجددا سکان تولید فیلم و سریال را در دست بگیرند
و مرکز تولید و فنی سیما به شرح وظیفه اصلی خود در تامین نیروی انسانی فیلم و سریال بازگردد و ثانیا برآوردهای نجومی مالی فیلم و سریال از فرمت گلوبال یعنی دادن کل پول فیلم و سریال به صورت یکجا به تهیهکننده به فرمت کدی یعنی دادن دستمزد به تکتک نیروهای تولید آن سریال اعم از کارگردان، نورپرداز، صدابردار و سایرین تغییر داده شود
که در غیر این صورت همچنان باید نظارهگر ریزش مخاطب تولیدات ضعیف ژنهای برتر و هضم بودجه صداوسیما در جیب مدیران بازنشسته مستقر در دفاتر قارچگونه اقماری تولید خواهیم بود.
نمایش فیلمی کاملاً فمنیستی و ضد خانواده در جشنواره فیلم فجر که شعار آن جشن سینمای اخلاقمدار ایران است، باعث شد تا عرق سرد بر تن جشنوارهای باشد که متاسفانه به بهانه بزرگداشت ارزشهای انقلاب افتتاحیه چند صد میلیونی برگزار میشود و خود را نمادی از فرهنگ انقلاب اسلامی معرفی میکند!
فیلم سینمایی « عرق سرد » دومین ساخته سهیل بیرقی بعد از فیلم «من» سه شنبه شب در پردیس سینمایی ملت رونمایی شد؛
فیلمی که به رغم تکذیب سازندگانش، شباهت انکارناپذیری با یک داستان واقعی دارد، البته داستانی نه با رنگ و بوی فمنیستی و ضدخانوادهای که در « فیلم عرق سرد » شاهد آن هستیم. در این فیلم فیلمساز تلاش کرده است در قامت یک فمنیست ظاهر شود؛ فمنیستی مذکر!
یک داستان واقعی در فیلم عرق سرد
نیلوفر اردلان بازیکن و کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران، زمانی که تیم ایران برای مسابقات قهرمانی آسیا به مالزی میرفت، از سوی همسرش مهدی توتونچی، ممنوعالخروج میشود.
توتونچی مجری شبکه ورزش است و علت عدم رضایت وی برای خروج همسرش، زندگی مشترکشان و رادان فرزند هفت سالهشان عنوان میشود که آن روزها باید به کلاس اول ابتدایی میرفت.
خانم اردلان، آن روزها اعتراضهای متعددی میکند، با برنامه «نود» مصاحبه میکند و در شبکههای مجازی کمپینهای حمایتی از وی به راه میافتد.
خبر در شبکههای ماهوارهای میپیچد و داستان پیچیده میشود. دو سال بعد فیلمی در جشنواره فجر رونمایی میشود که حتی در جزئیات داستان با اتفاقات زندگی شخصی نیلوفر اردلان مشابهت دارد، اما تفاوتهای زیادی نیز دارد.
منتقدان میگویند علت این تفاوتها این است که فیلمساز میخواهد فمنیستی به ماجرا نگاه کند و از آب گل آلود مشکلات ورزشکاران زن، معجونی بسازد؛ فیلمی که در لابی پردیس سینمایی ملت بر سر اینکه فیلم مهمی نیست و در نهایت به درد جشنوارههای درجه 2 خارجی میخورد، بحث میشد.
از اردلان تا اردستانی
در عرق سرد ، نام شخصیت اصلی داستان «افروزاردستانی» است که باران کوثری بازیگر نقش آن است. همسر افروز اردستانی نیز در اینجا شخصیتی به نام یاسر شاه حسینی است که از قضای روزگار مجری برنامه تلویزیونی است و از این نظر شباهت زیادی به مهدی توتونچی دارد.
یاسر شاه حسینی در تلویزیون برنامه پرمخاطب «یادش بخیر» را دارد و کاملاً ریاکار و متظاهر است. افروز و یاسر بیش از یک سال است که باهم زندگی نمیکنند و در این مدت افروز با همتیمیاش در یک آپارتمان جداگانه زندگی میکند.
افروز وکیلی دارد به نام «پانته آ آلداوود» که میخواهد با ایجاد کمپین و گفتوگو با شبکههای ماهوارهای از جمله صدای امریکا، فضاسازی کند تا مقدمات خروج افروز از کشور فراهم شود.
افروز و همتیمیاش به طور پنهانی با یک تیم اسپانیایی مذاکره کردهاند و قرار است حین مسابقات قهرمانی آسیا در مالزی با این تیم قرارداد ببندند و دیگر به ایران باز نگردند.
ممنوع الخروج شدن افروز آغاز ماجراها میشود و در این بین «مهرانه نوری» سرپرست تیم فوتسال بانوان، با بازی «سحر دولتشاهی» نیز که حجاب چادر دارد و تظاهر میکند به دینداری، تلاش میکند به جای اینکه گره کار افروز را باز کند، سنگهای متعددی را بر سر راه وی قرار دهد.
افروز تلاش میکند یک تنه با قوانین اسلامی مربوط به حدود اختیارات همسر بجنگد و کارگردان تلاش کرده است روند داستان را به گونهای پیش ببرد که بیننده هرچه بیشتر از سیستم و قوانینی که مانع رفتن افروز میشود، متنفر شود.
در حاشیه جشنواره شایعاتی درباره احتمال شکایت مهدی توتونچی از فیلم « عرق سرد » مطرح شده البته این مجری تلویزیون تصمیم درباره این کار را منوط به تماشای فیلم کرده است.
سهیل بیرقی در نشست رسانهای بعداز اکران فیلم، داشتن افکار فمنیستی را انکار نکرد. مهر تأکید بر پیروی از مکتب فکری فمنیستی، در حالی است که در سالهای اخیر تأکید شده بود وزارت ارشاد حسن روحانی اجازه حضور فیلمهای فمنیستی را نخواهد داد
و اکنون پارادوکس بزرگی به وجود آمده است که اگر « عرق سرد » فمنیستی است پس چطور به جشنواره راه یافته!
این را هم باید افزود که در فیلم اشارههایی مبنی بر رابطه میان افروز و همتیمیاش وجود دارد که قاعدتاً با توجه به ممیزیهای کارگران حتی اگر میخواسته نمیتوانسته موضوع را چندان باز کند اما بیرقی بدون اینکه مسئله را بیان کند در ابتدا و انتهای فیلم از چند ورزشکار زن میگوید که ممنوع الخروج شدهاند.
با یک جستوجوی ساده متوجه میشویم این بازیکنها به دلیل مسائل غیراخلاقی از تیم کنار گذاشته شدهاند.
سازندگان فیلم هیچ توجیهی درباره موضع ضدخانواده « عرق سرد » ارائه ندادهاند، قهرمان فیلم به شدت از زندگی مشترکش متنفر است و حتی حضورش در کنار همسرش را با نمایش عصبی مسواک زدن به تصویر میکشد.
نمایش شوهر پست فطرت و زن مظلوم که جزء جدانشدنی از فیلمهای فمنیستی است چه کمکی میتواند به زندگی خانوادههای ایرانی بکند که هر ساله آمار طلاق در آنها بالاتر از قبل میشود و خیلی از زوجهای جوان در همان سالهای ابتدایی زندگی ترجیح میدهند دیگر زیر یک سقف با هم زندگی نکنند.
کارگردان فیلم عرق سرد در بخش نشست خبری بعد از اکران فیلم، هدفش از نشان دادن یک مجری ظاهراً مذهبی را نمایش ریاکاری صداوسیما عنوان کرد. این عنوان البته با اعتراضهایی در سالن همراه بود.
بیرقی گفت: قطعاً میدانیم در تلویزیون انسانهای با آبرویی کار میکنند، خیلی وقتها برنامههای این تلویزیون شهر خلوت کن بوده و من تماشاگرش بودهام اما تفکر حاکم بر این سازمان ریاکارانه است.
همه چیز بوی تبلیغ میدهد
در مقایسه با فیلمهای شاخص فمنیستی در سینمای ایران، عرق سرد حداکثر یک فیلم درجه 2 است که نمیتواند ماندگاری زیادی در سینما داشته باشد. در عوض به جای توجه به ماندگاری، سازندگان این فیلم سراغ مسائل مالی رفتهاند تا اسپانسرهای متعدد خارجی و داخلی را به خدمت بگیرند.
از «نوری پیکچرز» شرکت ایرانی پخش فیلم گرفته تا «فیلمیران» و چند برند مالی تجاری دیگر لیست بلندی از اسپانسرهای این فیلم را تشکیل میدهند.
ضیاءالدین دری اولین فیلمسازی است که طرح ساخت سریال حضرت زینب(س) را سالها پیش به رسانه ملی ارائه داده ولی این سازمان هنوز ارادهای برای ساخت این سریال از خود نشان نداده است.
دری در گفتوگو با «جوان» درباره اینکه چرا سریال حضرت زینب (س) پس از این همه سال ساخته نشده است، میگوید: دوستان در صداوسیما رغبتی نشان نمیدهند یا شاید هم دوست ندارند ما بسازیم و قصد دارند بدهند فرد دیگری بسازد.
امیدوارم این سریال به هر حال چه به دست من یا دیگری ساخته شود، چون نزدیک 40سال است که در کشور ما انقلاب اسلامی شده و هر ساله رقمهای زیادی در سینما و تلویزیون کشور از جیب مردم هزینه میشود.
اما درباره یکی از استوانههای دین اسلام و مذهب شیعه که نقش بیبدیلی در زنده ماندن اسلام در مقطعی مهم از تاریخ ایفا کرده هنوز هیچ فیلم یا سریالی ساخته نشده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا فکر میکنید عمدی در این مسئله باشد،اینگونه پاسخ میدهد: «من از عمدی بودن مسئله بیاطلاعم، کسی را هم متهم نمیکنم، دوست هم ندارم اظهارنظری کنم که به کسی بربخورد ولی همینقدر میگویم که برایم خیلی عجیب است که این سریال ساخته نمیشود. چون حضرت زینب(س) فردی معمولی نیست. این شخصیت برای زنان و دختران ما الگویی بیبدیل هستند.»
ساخت سریال حضرت زینب(س) اولویت رسانه ملی نیست!
دری در ادامه به این اشاره میکند که سریال حضرت زینب(س) احتمالاً جزو اولویتهای رسانه ملی نیست و این سازمان اولویتهای دیگری را برای خود تعریف کردهاست؛ اولویتهایی که به گفته او حتماً برای آنها توجیهاتی هم دارند که ما نمیدانیم.
وی به این هم اشاره میکند که به نظر میرسد دوستان دوست ندارند او سریال را بسازد، چون شنیده که چند نفر دیگر هم برای ساخت این سریال ابراز تمایل کردهاند.
کارگردان سریال کیف انگلیسی سال گذشته در همین ایام در گفتوگو با «جوان» به این اشاره کرده بود که «سینمای ایران درباره زن مسلمان مسئولانه عمل نکرده است. انقلاب اسلامی در آستانه 40 سالگی است،اما سینمای ایران هنوز ذرهای از دین خود را به بسیاری از مفاهیم ناب که در خون جامعه ایرانی جریان دارد، ادا نکرده است.»
او با بیان اینکه متأسفانه سینما و تلویزیون ما با غفلت از شخصیتهای زن بزرگ تاریخ اسلام مخاطب چند ده میلیونی که ارادت خود را به این بزرگان در مقاطع حساس و مختلف به شکل عملی نشان داده، نادیده گرفتهاست،گفت: انقلاب اسلامی استقرار و بقای خود را مدیون خانمهاست و زنان ایرانی آموزههای خود را از زنان بزرگ اسلام اخذ کردهاند.
زنان تا زمانی که به خیابان نیامدند، انقلاب اسلامی پیروز نشد. مادران شهدای ما سختی و مشقت از دست دادن فرزندان رشیدشان را با یاد ایثارگریهای زینب کبری(س) تحمل کردهاند و اگر این شناخت و آگاهی وجود نداشت، انقلاب اسلامی از استحکام فعلی برخوردار نبود.
یک تکلیف هنری
آقای دری ساخت سریال حضرت زینب (س) را تکلیفی دانسته بود که سینمای ایران آن را فراموش کرده است.
سینما و تلویزیون ایران در اینباره دچار غفلت و کمکاری بودهاست، ما موظفیم درباره چهرهای که زنان رشید و فداکار ایران همواره در طول تاریخ از او الگو گرفته و مصائب خود را با او میسنجند و با تأسی از او اینطور پای انقلاب و ولی فقیه ایستادهاند، مسئولانه به میدان بیاییم و آثاری فاخر تولید کنیم و البته این کار دشواری است.
وی با بیان اینکه متأسفانه مدیران ما در اولویتبندیها هم دچار اشتباهاتی میشوند، گفته بود: نسل جوان ما مختار سقفی را بیشتر از حضرت معصومه(س) میشناسد.
در اواخر دوره آقای ضرغامی پیشنهاد ساخت سریالی درباره حضرت زینب (س) از سوی شبکه 3سیما به من شد و من طرح تولید یک سریال 13 قسمتی را ارائه دادم،اما پس از مدتی که زمزمههای تغییر مدیریتی مطرح شد، ترجیح دادند برای پیشگیری از بار شدن تعهدات تازه به مدیران جدید، مسئله را مسکوت بگذارند.
آقای دری از این هم سخن گفته بود که سه سال پیش از سوی علیرضا رضاداد، مدیر سینمایی دولت یازدهم پیشنهاد ساخت سریالی درباره حضرت زینب (س) دریافت کرده است و او در مقابل طرحی را ارائه داده که نگارش فیلمنامه و تحقیقات آن یک سال برآورد شد، اما رقم پیشنهادی بنیاد فارابی برای نگارش آنقدر کم بوده که قید ساخت سریال را زده است.
نباید نقش زنان را نادیده بگیریم
آقای دری در پاسخ به این سؤال که چرا برخلاف هالیوود در ایران جایگاه نویسنده متن سینمایی و فیلمنامه و تأثیر آن در کیفیت فیلم شناخته نشده و تهیهکنندهها حاضر نیستند هزینهای مناسب در این باره ارائه بدهند، میگوید: متأسفانه دستمزدهایی که برای فیلمنامه میدهند، پایین است.
در امریکا بین 5 تا 10 درصد کل برآورد فیلمها را به نویسنده اختصاص میدهند و نقطه قوت فیلمهایشان هم در وهله اول روی فیلمنامه تمرکز دارد ولی در ایران متوجه نیستند که متن چقدر اهمیت دارد.
دری با بیان اینکه سریالهای طولانی مثلاً 100 قسمتی میتواند استودیویی ساخته شود تا هزینهها کاهش یابد، توضیح داد: من برای ساخت سریال حضرت زینب(س) پیشنهاد 13 قسمت را دادم. به نظرم قصه سریالی چون مختار هم همین مقدار بود، ولی چون مدیران توجیه مالی را در نظر گرفته بودند، میرباقری مجبور بوده کار را وسعت بدهد و البته خوب هم از عهده آن برآمده بود و در جذب مخاطب موفق عمل کرد.
این فیلمساز با اشاره به اینکه دوران آزمون و خطا در سریالسازی تاریخی ما تمام شده و الان دیگر زمان تجربهآموزی نیست، میافزاید: رقیبی چون شبکه های ماهواره بیکار ننشسته و به مردم خوراک میدهد.
من مشکلات مالی و بودجه را میدانم. خیلی سالها پیش پیشنهاد ساخت سریالی درباره عاشورا را به صداوسیما مطرح کردم که بعدها تلویزیون جور دیگری آن را ساخت. ما نمیتوانیم نسبت به برخی شخصیتها بیاعتنا باشیم.
حضرات زینب (س) و معصومه(س) از این زمره هستند به ویژه اینکه ما نباید زنان و نقش آنها را نادیده بگیریم.
خانم زینب موسوی یکی از شرکت کنندگان مسابقه «خندانندهشو» برنامه خندوانه است که از راهیابی به مرحله بعد این مسابقه بازماند؛ وی اخیراً صحبتهایی کرده که حاشیه ساز شده است.
زینب موسوی از شرکت کنندگان مسابقه خندانندهشو در زمان شرکت دراین مسابقه و پس از آن حواشی زیادی ایجاد کرده است. حاشیه سازیهای وی روز گذشته وارد مرحله جدیدی شد که با چاشنی توهین به مردم همراه بود.
پس از این اتفاق که مسبب آن زینب موسوی بود، تیغ حذفیات بر اجراهای خنداننده شو فرود آمد و شاید به خاطر حساسیت ایجاد شده برخی زیادهروی ها هم صورت پذیرفت. پیرو این حذفیات برخی از شرکت کنندگان از جمله زینب موسوی به انتشار برخی از جملات حذف شده، در صفحه اجتماعی خود اقدام کردند و طی آن چندین توئیت منتشر شد.
تهدیدم کردهاند!
پس از اجرای آخر زینب موسوی و باخت او در نظرسنجی مردمی، او همچنان خبرساز شد و در قالب برخی مصاحبهها با رسانههای مختلف مسائلی مطرح کرد که باعث شد همچنان رسانهای باقی بماند.
موسوی در مصاحبه تصویری با یکی از برنامههای اینترنتی گفت: من این روزها، بسیار روزهای بدی را سپری میکنم. روزهایی که در آن علاوه بر فحاشی به خودم و خانوادهام در بسیاری از صفحات مجازی، با تهدیدهای فراوانی از اسیدپاشی تا زیر گرفتن با ماشین مواجهم.
موسوی درحالی این مسأله را مطرح میکند که خودش در ایجاد این جو نامناسب بی تأثیر نبوده و بعضاً با رفتارهایی مثل کامنت ها و همچنین پرخاش و بلاک منتقدان، کم و بیش باعث تحریک مخاطبان خود به عصبانیت شده است؛ وگرنه چه دلیلی وجود دارد که در یک حالت عادی مردم نسبت به یک جوان تازه هنرمند واکنش نامناسب و تهاجمی نشان دهند؟
احمقها درک نمیکنند!
مشی زینب موسوی به گونهای است که فقط با یک اجرا میشود شخصیت اورا تحلیل کرد. از نگاه بالا به پایین، رک گویی بیش از حد که گاهی به گستاخی میرسد و غرور عیان در رفتار و کردار او که باعث ایجاد نگاه منفی در مخاطب میشود؛ حتی به عقیده برخی شکست و عدم راهیابی وی به مرحله بعد در مسابقه هم به دلیل همین مشی متکبرانه او بوده است.
پس از برخی رفتارهای زینب موسوی در فضای مجازی و همچنین اجراهایش در خندوانه، این بار مصاحبه تصویری وی با یکی از برنامههای اینترنتی باعث نمایان شدن چهره مغرور و بعضاً خارج از ادب او شد.
زینب موسوی دراین مصاحبه گفته است: «تصور مردم ما از طنز و کمدی چیز مفرحیه که قراره تو رو بخندونه و فقط بخندونه و من فکر نکنم و بخندم. اینکه یک انسانی ادای مرغ دربیاره، تحت هر شرایطی بامزه است، خصوصاً اینکه آدم درشتی باشه… و مردم ما اینو دوست دارن، چون قرار نیست که فکر کنن. غالب مردم دوست ندارن فکر کنن و چیزی که اندکی تفکر ازشون بخواد رو دوست ندارن.
میگن: تو چی داری میگی، اینا به چی دارن میخندن، من به این نمیخندم و این بیمزه است که بهش نمیخندم. من احمق نیستم، این بیمزه و بددهن و پررو و وقیحه و داره از دید بالا به من نگاه میکنه و چیزی میگه که من نمیفهمم، و ناراحت میشن…»
خانم خنداننده بازنده با نگاه متکبرانه خود مدعی شده که مردم دنبال طنز سطحی هستند و اگر ایشان رأی نیاورده قطعاً به خاطر نگاه نازل آنهاست! بله شاید درست میگوید، احتمالاً شوخیهای شبه جنسی او منظومهای از اندیشه و تفکر بوده و استفاده از فرم بدن دیگر خندانندهها در اجرایشان مسائلی سخیف و دست چندم! مثلاً داستان رستم و سهراب ورژن زینب موسوی چه کارکردی در تفکر و ارتقای سطح سلیقه هنری مخاطب دارد؟ جز چند لحظه خنده زودگذر؟
اهالی طنز و استندآپ به خوبی میدانند که این شیوه، صرفاً به قرائت طنازانه یک ماجرا اطلاق نمیشود و مؤلفههایی دارد که بسته به شخص، متغیراست. این که شخصی از ویژگی های ظاهریاش در سبد استندآپخود بهره ببرد نه تنها اقدام نازلی نیست بلکه عملی هوشمندانه و بجاست.
متأسفانه خانم زینب موسوی با انواع و اقسام متلکها به رأی مردم حمله و آن را سطحی نگری معرفی میکند. وی هنوز به آن مرحله از پختگی و بلوغ حرفهای نرسیده که به رأی مردم احترام بگذارد و متوجه باشد که سلایق مختلفی در برابر طنز وجود دارند و هر یک در جای خود قابل تأملاند.
این دانای کل بودنی که به گفته زینب موسوی در ذات کاراکتر « امپراطورکوزکو » وجود دارد، گویا آینهای از شخصیت واقعی خالق این کاراکتر، یعنی زینب موسوی است.
زینب موسوی که شاید نهایت استعدادش در طنازی روایت قصهای تخیلی با لهجهای با نمک باشد در همین ابتدای فعالیت رسمی هنریاش به درجهای رسیده (یا فکر میکند رسیده) که عرصه را بی رقیب میداند و ادبیات و لحنی دارد که ستارههای طنز کشور با چند دهه سابقه مدعی آن نیستند.
هرچند که حواشی و برخی رفتار موسوی نشان دهنده علاقه وی در حضور رسانهای و جنجال است اما ای کاش یک نفر از دلسوزان اهل فن پیدا شود که او را در آینده ارشاد کند؛ هم در مسیر هنری و هم منش اخلاقی؛ هم استاد فن و هم استاد اخلاق؛ که بداند هرآن که به تو رأی نداد، احمق نیست و هنر چیزی نیست جز اخلاق نیکو.
🌿 حمایت مالی از «رسانه بنیانا» به منظور استمرار فعالیتها…
🚀 شما میتوانید با شرکت در این پویش ، پیش از چهارم آذر ماه با حمایت خود، هزینه لازم برای تمدید سرویس هاستینگ وبسایت [ و ماندگاری فایلها ] را تامین کنید. اطلاعات تکمیلی در این لینکhttps://nahzat.onblog.ir درج شده است… – ❤️ موقعیت کسانی که اموالشان را در راه خدا هزینه میکنند، مِثل موقعیت دانهای است که هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه صد دانه باشد! تازه، خدا برای هرکه لایق ببیند، چندین برابرش میکند! آخر، خدا روزیگسترِ داناست. قرآن کریم. سوره البقره