با توجه به حضور فعال نسل نو در فضای مجازی، KHAMENEI.IR از سایت جدیدی با عنوان «نو+جوان» (ویژه مخاطبان تا ۱۸ سال) در روز پنجشنبه ۱۰ اردیبهشتماه رونمایی خواهد کرد.
سایت KHAMENEI.IR ویژه نوجوانان قصد دارد با استفاده از همراهی و مشارکت نوجوانان فعال و بهرهگیری از ظرفیتها و تواناییهای این نسل، پیام انقلاب اسلامی را با تمرکز بر اندیشههای حضرت آیتالله خامنهای در فضای مجازی ترویج کند و فضایی را فراهم آورد تا کاربران نیز نظرات و تولیدات خود را در معرض دید یکدیگر قرار دهند.
سایت نو+جوان با نشانی nojavan.khamenei.ir روز پنجشنبه همزمان با برگزاری مراسم رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب خاطرات اسارت جمعی از نوجوانان ایرانی با عنوان «آن ۲۳ نفر»، افتتاح خواهد شد.
شماره 234 هفتهنامه پنجره با واکاوی دلایل کمپین اعتراض به سگکشی، تحولات یمن و سردرگمی آلسعود و بررسی اندیشه سیاسی سهروردی منتشر شد.
هفتهنامه پنجره در شماره 234 خود، در پروندههای ویژهای به بررسی ابعاد تجاوز عربستان سعودی به یمن، اظهارات معاون اول رئیسجمهور در نشست حزب کارگزاران سازندگی در مورد انتخابات مجلس دهم، وقایع اخیر مرتبط با سگکشی در شیراز و اندیشه سیاسی شیخ شهید پرداخته است.
سرمقاله سرمقاله این هفته پنجره را فریدالدین حدادعادل نوشته در آن به بررسی دلایل و جوانب تعطیلی حج عمره پرداخته و انتقاداتی را نسبت به عملکرد ضعیف دولت در رابطه با تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده وارد کرده است. وی همچنین در سرمقاله خود، نسبت به بروز ایدههای ناسیونالیستی و تند شدن لحن ضدعرب در ایران هشدار داده است.
کمپین اعتراض به سگ کشی از سگکشی تا آدمکشی
«از سگکشی تا آدمکشی» عنوان پرونده اجتماعی شماره 234 پنجره است که به بررسی ابعاد اعتراض گروهی از جوانان به سگکشی در شیراز پرداخته است که در این رابطه میزگردی با حضور سیدجواد میری و بهمن اکبری و همچنین گفتوگویی با محمدمهدی اردبیلی انجام شده است.
البته پنجره حضور معصومه ابتکار در شیراز بعد از اعتراضات به سگکشی را نادیده نگرفته و عدم حضور وی در ماجرای ریزگردهای اهواز را با حضور وی شیراز مقایسه کرده است. موضوع اعتراض جمعی از طرفداران محیط زیست و حقوق حیوانات به ماجرای سگکشی بیشتر مورد توجه این شماره پنجره بود؛ تا جایی این موضوع، عنوان جلد را هم به خود اختصاص داده است. سقوط در انتظار آلسعود پرونده سیاست پنجره با عنوان «سعودی به سمت سقوط» گشوده شده که در بخشی از پرونده ابعاد تجاوز نظامی عربستان سعودی به یمن مورد بررسی قرار گرفته است. «شکست یک ورشکسته» عنوان گزارشی از سعید صدرائیان است که کنشهای عربستان سعودی در رابطه با یمن را تحلیل کرده و در ادامه حسن رویوران در گفتوگویی، بیان کرده که عربستان در یمن به اهداف خود نرسیده است.
اما مرگ ابراهیم عزت الدوری، مرد شماره حزب بعث عراق و معاون صدام حسین در زمامداری حکومت وی، مورد توجه سیاسینویسان پنجره قرار گرفته است و در این بخش خبرنگار پنجره به گفتوگو با حسن هانیزاده پرداخته است. همچنین مروری کوتاه بر زندگی عزت الدوری، از دوران معاونت صدام تا همکاری با داعش و مرگ وی شده است.
اعلام کاندیداتوری هیلاری کلینتون دموکرات، برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 ایالات متحده آمریکا باعث شده است که پنجره اوضاع سیاسی یانکیها و سیگنالهای موجود در جو سیاسی احزاب آمریکا را تحلیل کند. البته پنجره در این بخش گریزی هم به رویکرد نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری آمریکا به مسائل ایران زده است.
اظهارات اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور در رابطه با مجلس دهم، در جلسه شورای مرکزی حزب کارگزاران در کاخ سعدآباد، آنقدر جنجالبرانگیز بود که پنجره به راحتی از کنار آن عبور نکند. «هول هلیم» عنوان گزارشی است که در آن به بررسی اظهارات چند ماه پیش علی یونسی و حسن روحانی و اظهارات اخیر جهانگیری در مورد انتخابات دهم پرداخته شده است.
حکومت حکیمان زیرتیتر پرونده اندیشه پنجره، «فلسفه سیاسی شیخ اشراق» است. در شمارههای پیشین هم پنجره به بررسی فلسفه سیاسی فلاسفهای چون ابنسینا، ابونصر فارابی، ملاصدرا پرداخته بود. در این پرونده یادداشتی به قلم دکتر رضا داوری ادرکانی با عنوان «عصاره حکمت شرق» و نوشتهای از دکتر کریم مجتهدی با عنوان «سیاستزدایی از افکار سهروردی» به چشم میخورد.
اما دکتر یحیی یثربی در گفتوگوی خود با خبرنگار پنجره یک حرف جنجالی بیان کرده و گفته که رژیم پهلوی از ایدههای باستانگرایانه سهروردی برای مشروعیتبخشی به حاکمیت خود بهره میبرده است و در این مسیر انگشت اتهام را به سوی سیدحسین نصر برده و وی را عامل اصلی برجسته شدن افکار سهروردی در دوران پهلوی دوم دانسته است.
سایر بخشهای پنجره طبق روال همیشگی مجله خبری پنجره به بررسی رویدادهای خبری هفته در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته و در باشگاه ترجمه هم مطالبی از رسانههای خارجی ترجمه شده است. گپ پنجره مثبت این هفته هم با حسن فرهنگی، نویسنده و منتقد ایرانی است.
مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی «سرچشمه» از جمله مراکزی است که حضور فعالی در برگزاری کلاسهای اخلاقی، اعتقادی، روانشناسی و … دارد.
مجموعه فرهنگی سرچشمه در سال 94 نیز برنامه جلسات هفتگی خود را پی گرفته است و به صورت منظم این جلسات براساس برنامه زمان بندی برگزار می شود.
جدول زمانبندی کلاسها در سال جاری به شرح زیر است:
1 شرح صحیفه سجادیه حجتالاسلام حاج علیاکبری دوشنبهها 2 آشنایی با اصول کافی حجتالاسلام محمدرضا زائری سه شنبهها 3 آشنایی با نهجالبلاغه محسن اسماعیلی چهارشنبهها
علاقهمندان میتوانند در روزهای یادشده از ساعت 19 تا 20 برای حضور در این کلاسها به نشانی: تهران، میدان بهارستان، نرسیده به چهارراه سرچشمه، انتهای خیابان صیرفیپور، مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی مراجعه کنند. کسب اطلاعات بیشتر در سایت سرچشمه : (سرچشمه)
«ما در مسئلهی زن، از غرب طلبگاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین میآورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند.»
این سخنی است که تاکنون بارها از رهبر انقلاب اسلامی در رابطه با موضوع حقوق زنان شنیده شده است. از نظر ایشان این موضوع مانند بسیاری موضوعات دیگر همچون حقوق بشر، دموکراسی و آزادی، در زمرهی«مفاهیم شریف» است که مورد سوء استفاده سردمداران تمدن غرب قرار گرفته و با آنها برخوردی کاملاً دوگانه صورت میگیرد. از سوی دیگر نگاه جمهوری اسلامی به موضوع زن و الگویی که از زن مسلمان ایرانی ارائه میکند را باید در زمره سخنان نو جمهوری اسلامی دانست که به بشر سرخورده از فضای گفتمانی تمدن غرب ارائه میشود.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR پیشخوان زیر را برای مطالعهی بیشتر دربارهی « نگاه انقلاب اسلامی به مسئله زن » پیشنهاد میکند:
برای دریافت جزوه بیانات در قالب پی.دی. اف اینجا را کلیک کنید.
بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعی از زنان
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین. ولادت باسعادت کوثر نور و معرفت، حضرت صدّیقه طاهره مرضیّه مطهّره، فاطمه زهرا سلاماللَّه علیها را به همه شما حضّار گرامی و به همه مردم مسلمان، بخصوص بانوان کشور اسلامی تبریک عرض میکنم. این ولادت بزرگ، یکی از بزرگترین عیدهای اسلامی است؛ چون فاطمه زهرا سلاماللَّه علیها یک شخصیت برجسته و بزرگ و طراز اوّل اسلامی است؛ در حقیقت یک شخصیت طراز اوّل در طول تاریخ بشر است.
همچنان که از قول نبىّاکرم علیهوعلیآلهالصّلاةوالسّلام گفته شده است که به فاطمه زهرا فرمودند: «اما ترضی عن تکونی سیّدة نساء العالمین» (۱)؛ تو سیّده و بانوی همه زنان جهان در طول تاریخ هستی. خودِ فاطمه زهرا سلاماللَّه علیها سؤال میکند: «فکیف مریم»؛ چگونه مریم سیّده نساء است، که در قرآن هم تصریح شده است؟ حضرت میفرمایند مریم سیّده زنان زمان خود بود و تو سیّده زنان همه تاریخ هستی.
[one_half]
اگر شخصیت فاطمه زهرا سلاماللَّه علیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبهای برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن، ستارههای فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهمالسّلام برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران میشود دید.[/one_half][one_half_last]
بنابراین، این یک عید اسلامی و یک عید بشری است و بخصوص برای مردم ما نکته اساسیتری دارد و آن اینکه زنان کشور ما، با آشنایی با زندگی فاطمه زهرا سلاماللَّه علیها و معرفت و مبارزات و سخنان حکمتآمیز آن بزرگوار، راهی را در مقابل خود ترسیم کردهاند، از آن راه حرکت کردهاند و بیشتر هم بایستی پیش بروند. لذا من امروز صحبتی که در این مجمع عظیم شما بانوان گرامی میخواهم عرض کنم، درباره مسائل بانوان و مسأله زن در کشور ما و در زمان ما و در منطق اسلام است.[/one_half_last] البته از بعد از پیروزی انقلاب، درباره مسأله زن و تلاش برای دفاع از حقوق زنان، فعّالیتهای زیادی شده است. در حقیقت باید گفت که بعد از انقلاب، از زن ایرانی تجلیل شده است.
پیشقراول این تجلیل هم امام بزرگوار بود که با همه وجود برای زن ایرانىِ مسلمان ارزش و احترام قائل بود. همین بینش بود که موجب شد زنان کشور در انقلاب اسلامی سهم بزرگی را ایفا کردند؛ به طوری که اگر حضور زنان در نهضت انقلابی ملت ایران نمیبود، به احتمال زیاد این انقلاب به این شکل پیروز نمیشد؛ یا اصلاً پیروز نمیشد، یا مشکلات بزرگی در سر راه آن پدید میآمد.
بنابراین، حضور زنان مشکلگشا بود. در جنگ هم همین طور بود، در مسائل دیگر از اوّل انقلاب تا بهحال هم همینگونه بوده است. بنابراین، تلاش زیادی شده است؛ لیکن در عین حال درباره مسألهی زن، حقوق زن، رفع ستم از زنان و فراهم کردن زمینههای مناسب برای زنان کشورمان، لازم است کار فرهنگی بزرگی انجام گیرد. من امروز با این نیّت این بحث را میکنم که به ایجاد این فضای فرهنگی کمک شود.
[one_half]
اگر فضای فرهنگی جامعه در زمینه مسائل زن، شفّاف شود و احکام اسلامی و نظرات قرآنی در این زمینه روشن گردد، راه هموار خواهد شد، برای این که بانوان کشور ما بتوانند به آن نقطهای که برای یک زن، آرمانی و غایت مطلوب است، برسند. اگر چه بحث است، سخن است، گفتن است، اما در واقع عمل است؛ زیرا این گفتن، فضای فرهنگی جامعه را شفّاف خواهد کرد و ذهنها را روشن خواهد نمود.[/one_half][one_half_last]
در این سالهای اخیر، در فضای فکری و فرهنگی کشور و در زمینه مسائل زنان، تلاش قابل تقدیری را مشاهده میکنیم؛ اما یک سؤال اساسی وجود دارد: ما که برای حقوق زنان یا برای فراهم کردن زمینههای تکامل و رفع ستم از زنان و درباره آنان صحبت میکنیم، هدفمان چیست؟ هدف از این تلاشها، از این نوشتنها و گفتنها و فعّالیتهای قانونی چیست؟ این یک سؤال است که حتماً باید به آن جواب داده شود.[/one_half_last] سؤال دوم این است: برای این که در جامعه، زن به جایگاه حقیقی خود نائل شود، ما چه شعارهایی را میخواهیم مطرح کنیم و از چه وسایلی میخواهیم استفاده کنیم؟ چون امروز در کشورهای غربی و همچنین در کشورهایی که با فرهنگ غربی و در حال و هوای کشورهای غربی حرکت و زندگی میکنند، چیزی به نام نهضت حقوق زنان وجود دارد؛
آن جا هم زنگرایی، نهضت به اصطلاح فمینیسم و زنگرایی با نیّت و هدف دفاع از حقوق زنان امروز مطرح است. آیا آنچه ما امروز در ایران اسلامی مشاهده میکنیم، همان است؟ این شبیه آن است، یا با آن متفاوت است؟ باید سؤال جدّیای نسبت به این مسأله بشود و پاسخی جدّی نیز به آن داده شود. من امروز در این زمینه قدری صحبت میکنم و آنچه را که نظر اسلام در این باره است، به صورت خلاصه و مختصر عرض خواهم کرد. برای تلاش فرهنگی و حقوقی در راه رسیدن زن به نقطه مطلوب، از لحاظ اجتماعی و از لحاظ فردی دو گونه هدف میشود تصویر کرد: [one_half]
یک هدف این است که ما برای رسیدن زن به کمال وجودی خود تلاش کنیم، به مبارزه بپردازیم و بنویسیم و بگوییم. یعنی زن در جامعه، اوّلاً به حقّ انسانی و حقیقی خود برسد؛ ثانیاً استعدادهای او شکوفا شود و رشد حقیقی و انسانی پیدا کند و در نهایت به تکامل انسانی نائل گردد. زن در جامعه به صورت انسان کامل در آید؛ انسانی که میتواند به پیشرفت بشریّت و جامعه خود کمک کند و در محدوده تواناییهای خود، دنیا را به بهشت برین و زیبایی مبدّل سازد.[/one_half][one_half_last]
یک نوع هدف دیگر این است که ما از این گفتن و تلاش کردن و احیاناً به مبارزه پرداختن بخواهیم یک نوع حالت تخاصم و جدایی و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد به وجود آوریم و دنیایی بر اساس رقابت بسازیم؛ کانّهُ در جامعه بشری، مردان یک طرف قرار دارند، زنان هم در طرف دیگر و اینها بر سر دستاوردی با هم نزاع میکنند و زن میخواهد در این قسمت بر مرد غالب و فائق شود! آیا هدف این است؟[/one_half_last] پس، دو دیدگاه در مورد هدف این تلاش و این حرکت – یا اگر تعبیر کنیم این نهضت – میتواند ترسیم شود: هدف اوّل، هدف اسلامی است؛ هدف دوم، هدف کوتهبینانه است، که در تلاشهایی که در کشورهای غربی میشود، ما ردّ پای هدف دوم را بیشتر مشاهده میکنیم. در خلال صحبت، توضیح بیشتری در این زمینه داده خواهد شد. این یک سؤال است که باید روشن شود؛ هدف از این تلاش برای زن یا برای حقوق زنان چیست؟ سؤال دوم – که آن هم به همین اندازه دارای اهمیت است – این است که ما وقتی به نام زن سخن میگوییم و به دفاع از زن میپردازیم، چه شعارهایی را مطرح میسازیم، چه چیزی را مطالبه میکنیم و برای چه چیزی تلاش مینماییم؟ این هم خیلی مهمّ است. در اینجا هم روش اسلامی – یعنی آن چیزی که از مباحث اسلامی درباره زن و تعاریف اسلامی و معارف اسلامی میشود فهمید – با آن چیزی که امروز در غرب وجود دارد، متفاوت است. آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اوّل آزادی زن است. آزادی، معنای وسیعی را شامل میشود؛ هم شامل آزادی از اسارت است، هم شامل آزادی از اخلاق است – چون اخلاق هم یک قید و بند است – هم آزادی از نفوذ مبنی بر سوء استفاده کارفرمایی است که زن را با مزد کمتری به کارگاه میکشد و هم شامل آزادی از قوانینی است که زن را در مقابل شوهر، متعهّد میکند.
آزادی، به همه این معانی میتواند باشد. کمااینکه در همین شعارهایی که نسبت به زن وجود دارد، طیف وسیعی از این مطالبات و درخواستها هست، که بعضی با یکدیگر بهکلّی مناقضند. این آزادی معنایش چیست؟ متأسفانه در دنیای غرب، بیشتر متفاهم از این آزادی، آزادی به معنای نادرست و مضرّ آن است – یعنی آزادی از قید و بندهای خانوادگی، آزادی از نفوذ مطلق مرد، آزادی از حتّی قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان در آنجایی که هدف شهوانی زودگذری در مقابل قرار گیرد – نه آزادی به معنای صحیح آن.
لذا شما میبینید جزو حرفهایی که در دنیای غرب زده میشود، مسأله آزادی سقط جنین است، که این نکته بسیار مهمّی است و با این که ظاهرساده و کوچکی دارد، اما باطن بسیار خطرناک و سهمگینی در این سخن مضمر و مندرج است.
این، وسیله و شعار و مطالبهای است که در غرب غالباً مطرح میشود؛ لذا میگویند نهضت آزادی زنان. در نظام صحیح، در یک مطالبه و مبارزه صحیح، هدف نمیتواند این معنای وسیعی باشد که یک بخش آن قطعاً مضرّ است؛ اگر چه ممکن است بخشهای مفیدی هم در آن باشد. باید به دنبال شعارهایی بهتر، مناسبتر، صحیحتر و گره گشاتر گشت. نقطه اصلی سخنم به شما بانوان عزیز، مخصوصاً خانمهای جوان است که هم سالهای طولانیای را در این دنیا زندگی خواهید کرد و هم باید از امکاناتی که خداوند متعال در این عالم برای تکامل انسان به وجود آورده است، بهره ببرید؛ باید آن را درست بشناسید و راه آن را درست بدانید؛ پس احتیاج به فکر کردن دارید.
همچنین برای شما مسأله مبارزه جهت رفع ستم از زنان مطرح خواهد شد؛ لذا باید بدانید که آنچه مطرح میشود چیست؟ آنچه لازم است چیست؟ آنچه مضرّ است چیست؟ بنابراین این نکته برای شما مهمّ است. در هر حرکت اجتماعی، آن وقتی حرکت درست خواهد بود و به نتایج درست خواهد رسید که مبنی بر خرد و تأمّل و تشخیص و مصلحت و مبتنی بر پایههای درست و عقلانی باشد.
در هر حرکتی که به قصد احقاق حقّ زنان انجام میگیرد، عیناً باید همین معنا ملاحظه شود؛ یعنی باید هر گونه حرکتی، بر اساس یک بینش خردمندانه، مبتنی بر حقایق هستی – شناسایی طبیعت و فطرت زن و طبیعت و فطرت مرد، مسؤولیتها و مشاغل اختصاصی زن، مسؤولیتها و مشاغل اختصاصی مرد و آنچه میتواند مشترک بین اینها باشد – انجام گیرد و از روی انفعال و تقلید نباشد. اگر حرکت، حرکتی از روی انفعال و تقلید و تصمیم کورکورانه و چشم بسته باشد، حتماً مضرّ خواهد بود. اگر در کشور ما و جامعه ایرانی، کسانی نام زن و حقوق زن را از این جهت بیاورند که مجلّات غربی، یا گزارشهای غربی، یا سیاسیون غربی، ایران اسلامی را متّهم کردهاند به این که به حقوق زن نمیرسد، این غلط است. با این هدف نباید وارد این میدان شد؛ چون به انحراف و اشتباه خواهد انجامید.
اگر ما با این قصد، وارد این میدان دفاع از زن شویم که از غربیها عقب نیفتیم، اشتباه خواهیم کرد. اگر به این قصد وارد شویم که آنها به ما نظر بد و منفی نداشته باشند، اشتباه خواهیم کرد. اگر با این تصوّر و توهّم وارد این میدان شویم که خیال کنیم آنها در این زمینه راه صواب پیمودهاند و راه درست را پیدا کردهاند، بهشدّت اشتباه خواهیم کرد. با این هدفها و با این نیّتها وارد این میدان نباید شد؛ چون مبتنی بر اشتباه است. متأسفانه امروز من میبینم بعضی از مقالاتی که به عنوان دفاع از زن نوشته میشود و بعضی از سخنانی که به عنوان احقاق حقوق بانوان بر زبان جاری میگردد، کاملاً از موضع انفعال است؛ چون غربیها این طور گفتهاند، چون اروپاییها این گونه نوشتهاند، چون به ما این طور نسبت دادهاند.
اگر ما هم در مقام دفاع حرفی بزنیم و راهی را بپیماییم، این کاملاً منحرف کننده و اغواکننده است. ما باید ببینیم حقایقی که در عالم وجود دارد – که بیشترینِ این حقایق هم در تعالیم اسلامی نهفته است – چیست؟
[one_half]
اسلام طرفدار تکامل بشر است. برای اسلام، زن و مرد هیچ فرقی ندارد. برای اسلام، جنس زن یا جنس مرد مطرح نیست؛ تکامل انسانی مطرح است. یک جا سخن از مرد گفته میشود، یک جا سخن از زن. به یک مناسبت از زن تجلیل میشود، به یک مناسبت از مرد؛ چون دو حصّه پیکره بشرند، دو بخش وجود بشری هستند. از لحاظ جنبهی بشری و جنبه الهی، هیچ تقاوتی با همدیگر ندارند. لذا در قرآن آن وقتی که میخواهد راجع به انسانهای خوب یا انسانهای بد مثل بزند، از زن مثل میآورد: «وضرباللَّه مثلاً للذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط» (۲). در مورد کسانی هم که مؤمن هستند، مثال میزند؛ «امرأة فرعون» (۳). در هر دو جا، مثال و نمونه کامل راه خطا و راه صواب را از زن ذکر میکند؛ یک جا هم راجع به مردان سخن میگوید.[/one_half][one_half_last]
برای اسلام، جنس – زن بودن و مرد بودن – مطرح نیست؛ تعالی بشری مطرح است، اخلاق بشری مطرح است، بروز استعدادها مطرح است، انجام وظایفی که به هر کسی یا هر جنسی از جنسهای بشری متوجّه است، مطرح است، که برای این باید طبعاً طبیعتها را شناخت. اسلام، طبیعت زن و طبیعت مرد را هم بهخوبی میشناسد. در اسلام آنچه که مطرح است، عبارت است از تعادل؛ یعنی رعایت عدالت محض میان افراد بشر، از جمله میان جنس زن و جنس مرد. برابری در حقوق مطرح است، اما در جایی ممکن است احکام زن با احکام مرد متفاوت باشد؛ همچنان که طبیعت زن با طبیعت مرد در بعضی از خصوصیات متفاوت است. بنابراین، بیشترین حقایق و بیشترین واقعیتهای فطرت و طینتبشری در مورد زن و مرد، در معارف اسلامی است.[/one_half_last] اگر ما امروز بخواهیم برای زنان کشورمان، یک حرکت حقیقی و اساسی بکنیم، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خودشان برسند، باید به احکام اسلامی نظر داشته باشیم و از آن الهام بگیریم. برای ما، روش را احکام اسلام معیّن میکند. هر روش خردمندانه عقلایی را هم اسلام میپسندد و قبول دارد.
اگر تجربهای در جایی باشد، مورد قبول است؛ اما تقلید نه. استفاده خردمندانه از تجربیّات دیگران درست؛ اما تقلید، غلط. لذا امروز کسانی که برای حقوق زن و برای رشد و شکوفایی استعدادهای زنان در کشور ما تلاش میکنند – که البته هم باید این تلاش انجام بگیرد – باید بدانند چه هدفی را دنبال میکنند و چه شعارهایی را باید مطرح نمایند.
اوّل من نکتهای را در مورد گرفتاریهای غربیان و فرهنگ غربی در این زمینه عرض کنم، بعد به نظر اسلام اشاره نمایم. غربیها در زمینه شناخت طبیعت زن و چگونگی برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفریط بودهاند.
اساساً نگرش غربی نسبت به زن، یک نگرش مبنی بر عدم برابری و عدم تعادل است. شما به شعارهایی که در غرب داده میشود، نگاه نکنید؛ این شعارها پوچ است و حاکی از واقعیت نیست.
فرهنگ غربی را از این شعارها نمیشود فهمید. فرهنگ غربی را باید در ادبیّات غربی جستجو کرد. کسانی که با ادبیّات اروپایی، با شعر اروپایی، با رمان و داستان و نمایشنامههای اروپایی آشنا هستند، میدانند که در چشم فرهنگ اروپایی، از دوران قرون وسطی و بعد از آن تا اواسط قرن فعلی، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه بر خلاف این ادّعا کنند، خلاف میگویند.
شما به نمایشنامههای معروف شکسپیر انگلیسی نگاه کنید، ببینید با چه نفسی و با چه زبانی و با چه دیدی در این نمایشنامهها و سایر ادبیّات غربی به زن نگاه میشود! مرد در ادبیات غربی، سرور و ارباب زن و اختیاردار اوست، که بعضی از نمونههای این فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقی است. امروز هم وقتی زنی با مردی ازدواج میکند و به خانه شوهر میرود، حتّی نام خانوادگی او عوض میشود و نام خانوادگی مرد را بر خود میگذارد. زن تا وقتی نام خانوادگی خود را دارد که شوهر نکرده است؛ وقتی شوهر کرد، نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل میشود. این رسم غربیهاست؛ در کشورما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن هویّت خانوادگی خودش را با خودش حفظ میکند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانه همان فرهنگ قدیمی غربی است که مرد سرور زن است. در فرهنگ اروپایی، وقتی زن با همه موجودی و املاک خود ازدواج میکرد و به خانه شوهر میرفت، نه فقط جسم او در اختیار شوهر قرار میگرفت، بلکه تمام اموال و املاک و داراییهای او هم که از پدر و خانوادهاش به او رسیده بود، متعلّق به شوهر میشد! این حقیقتی است که غربیها نمیتوانند آن را انکار کنند.
این در فرهنگ غربی بود. در فرهنگ غربی، زن وقتی به خانه شوهر میرفت، شوهر در واقع اختیار جان او را هم داشت! لذا شما در داستانهای غربی و در اشعار اروپایی بسیار میبینید که شوهر به خاطر یک اختلاف اخلاقی، همسر خود را میکشد و کسی هم او را ملامت نمیکند! دختر در خانه پدر هم حقّ هیچ گونه گزینشی را نداشت. البته در همان زمان هم در میان غربیها معاشرتهای زن و مرد تا حدودی آزاد بود، ولی اختیار ازدواج و اختیار انتخاب شوهر، یکسره به دست پدر بود. در همان نمایشنامههایی که اشاره کردم، آنچه که شما میبینید، همین است: دختری است که مجبور به ازدواج شده است؛ زنی است که از طرف شوهر خود به قتل رسیده است؛ خانوادهای است که زن در آن در نهایت فشار است. آنچه که هست، از همین قبیل است. این، ادبیّات غربی است. تا اواسط قرن فعلی، همین فرهنگ ادامه داشته؛ اگرچه از اواخر قرن نوزدهم میلادی، حرکتهایی به نام آزادی زنان شروع شده است. بانوان گرامی؛ بخصوص زنان جوان که میخواهند در این زمینهها فکر بیندیشند، درست توجّه کنند. نکته مهم این است که حتّی وقتی در اروپا برای زن حقّ مالکیت معیّن شد – طبق بررسی موشکافانه جامعهشناسان خودِ اروپا – به خاطر این بود که کارخانهها که تازه بساط فناوری مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتیاج به کارگر داشتند؛ اما کارگر کم بود و احتیاج به کارگرِ زیاد احساس میشد.
لذا برای این که زنان را به کارخانجات بکشانند و از نیروی کارشان استفاده کنند – که البته مزد کمتری هم همیشه به زنان میدادند – اعلان شد که زن دارای حقّ مالکیت است! در اوایل قرن بیستم بود که اروپاییان حقّ مالکیت را به زن دادند. این، آن نگرش افراطی و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست. یک افراطِ اینچنین، در مقابل تفریط هم دارد. وقتی نهضتی به نفع زنان در چنان فضایی به وجود میآید، طبعاً دچار تفریطهایی از طرف مقابل میشود. لذا شما میبینید در طول چند ده سال، آنچنان فساد و بیبند و باری در غرب به وسیله آزادی زنان به راه افتاد و رواج پیدا کرد که خود متفکّران غربی را دچار وحشت کرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهای خردمند و باانگیزه در کشورهای غربی، از آنچه پیش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمیتوانند هم جلوِ آن را بگیرند.
به عنوان این که میخواهند به زن خدمت کنند، بزرگترین ضربه را به زندگی او وارد آوردند. چرا؟ بهخاطر این که با بیبندوباری، با اشاعه فساد و فحشا و با آزادی بیقید و شرطِ معاشرت زن و مرد، بنیان خانواده متلاشی شد. مردی که میتواند آزادانه در جامعه اطفای شهوت کند و زنی که میتواند بدون هیچ ایراد و اشکالی در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، هرگز در خانواده، همسران خوب و شایستهای نخواهند بود. لذا بساط خانواده متلاشی شد. امروز یکی از بزرگترین بلاهایی که گریبان کشورهای غربی را بهشدّت گرفته و آنها را به وضعیت نامطلوب شدیدی دچار کرده، مسأله خانواده است. لذا هر مردی که شعار خانواده بدهد، از نظر غربیها و بخصوص از نظر زنان در غرب، یک فرد مطلوب و یک مرد محبوب است. چرا؟ چون از تزلزل بنیاد خانواده رنج میبرند؛ به خاطر این که متأسفانه غرب، خانواده؛ یعنی کانونی را که برای مرد و زن و بخصوص برای زن محیط امن و آرامش است، از دست داده است.
بسیاری از خانوادهها متلاشی شدهاند. بسیاری از زنان تا آخر عمر تنها زندگی میکنند. بسیاری از مردان، زنِ مورد علاقه و مورد نظر خود را نمییابند و بسیاری از ازدواجها در اوّلین سالهای پیدایش از بین میرود. خانوادهها آن ریشهها و پایههای عمیق را که در کشورهای ما وجود دارد، امروز کمتر در غرب دارند. آن خانوادهای که پدربزرگ، مادربزرگ، نوهها، خویشاوندان، پسرعموها، دخترعموها و سایر شعبش با هم باشند، هم را بشناسند و با هم ارتباط داشته باشند، امروز در غرب بسیار بسیار کمیاب است. زن و شوهر هم با یکدیگر صمیمیّت لازم را ندارند. این بلایی است که با کارهای غلط، با حرکت افراطی از آن طرف که در مقابل افراطهای قبلی انجام گرفت، بر جامعه بشری نازل شد و بیشتر از همه بر سرِ زن غربی آمد. در حقیقت، نهضت دفاع از زنان در غرب، یک حرکت دستپاچه، یک حرکت بیمنطق، یک حرکت مبتنی بر جهالت، بدون تکیه به سنّتهای الهی و بدون تکیه به فطرت و طینت زن و مرد بود که در نهایت به ضرر همه تمام شد؛ هم به ضرر زنان، هم به ضرر مردان، و بیشتر به ضرر زنان. این قابل تقلید نیست. این فرهنگی نیست که در کشور اسلامی کسی به آن نگاه کند و بخواهد از آن چیزی یاد بگیرد؛ این را باید طرد کرد. آری؛ حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جوامع اسلامی و در جامعه ما حتماً باید انجام گیرد؛ منتها بر مبنای اسلامی و با هدف اسلامی. یک عدّه نگویند که این چه نهضتی است، این چه حرکتی است؛ مگر زن در جامعه ما چه کم دارد؟ متأسفانه ممکن است بعضی اینگونه فکر کنند. این، ظاهربینی است. زن در همه جوامع – از جمله در جامعه ما – گرفتار ستم و دچار کمبودهایی است که بر او تحمیل میشود؛
اما این کمبود، کمبود آزادی به معنای بیبندوباری نیست؛ این کمبود، کمبود میدانها و فرصتها برای علم و معرفت و تربیت و اخلاق و پیشرفت و شکوفایی استعدادهاست. این را باید تأمین و جستجو کرد. این همان چیزی است که اسلام بر روی آن تکیه کرده است.
[one_third]
اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند – یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانی که میتوانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند – آن وقت زن به مقام شامخِ حقیقی خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقیای که خدای متعال و آیین الهی برای همه انسانها – چه مرد و چه زن – به طور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گرههای زندگی آسانتر باز خواهد شد؛
[/one_third][one_third]
یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. برای این باید تلاش کرد؛ هدف این است. هدف، صفآرایی زن در مقابل مرد نیست. هدف، رقابت خصمانه زن و مرد نیست.
هدف این است که زنان و دختران بتوانند همان سیر و همان حرکتی را انجام دهند که وقتی مردان آن حرکت را انجام دهند، به صورت یک انسان بزرگ در خواهند آمد؛ زنان انسان بزرگ شوند. این ممکن است و در اسلام تجربه شده است.
[/one_third][one_third_last]
خواهران من! دختران من! بانوان کشور اسلامی! بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانوادهای که زنی با این تربیت توانست رشد کند، همان عظمت را پیدا کرد.
مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است. اگر خانوادهای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد.
[/one_third_last]
ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنتالهدی» – خواهر شهید صدر – توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنتالهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. اینگونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد. در جامعه خودمان هم از این قبیل زنان زیاد داشتیم. در دوران اختناق هم کموبیش داشتیم. در دوران مبارزات، بعد در دوران نظام اسلامی، زنان بزرگ؛ این زنانی که توانستند شهیدانی را پرورش دهند؛ این زنانی که توانستند شوهران یا فرزندان خود را به صورت انسانهای فداکاری درآورند که بروند و از کشور و انقلاب دفاع کنند؛ از هستی ملت و از آبروی ملت دفاع کنند. اینها زنان بزرگی هستند. این زنان بودند که توانستند این کار بزرگ را بکنند، و من موارد متعدّدی را شاهد بود. خیلی از کسانی که امروز به اصطلاح سنگ حقوق زن را به سینه میزنند، در واقع سنگ آزادی غربی و بیبندوباری را به سینه میزنند و از غربیها تقلید میکنند؛ همینهایی که گاهی چیزهایی هم مینویسند.
اینها از آن افتخارات سهمی نداشتند؛ از آن عظمتی که زن ایرانی در این هجدهساله بعد از پیروزی انقلاب نشان داده و آفریده است، سهمی نداشتند و کار بزرگی نکردند. خیلی از اینها به فکر جیب خود، درآمد خود، کیف خود و وسایل آرایش و زینت خود بودند. اینها هیچ عظمتی ندارند. آن نسخه، نسخه غلطی است. اگر نسخه غربی در مورد زن درست بود، غربیها مجبور نمیشدند دوباره بعد از هفتاد، هشتاد سال، صد سال، مجدّداً یک نهضت حقوق زنان راه بیندازند. مقصود، نهضتی است که سالهای اخیر به راه انداختند. الان ده، بیست سال است که مجدّداً نهضتهای دیگری به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن و دفاع از آزادی زن به راه انداختهاند. چرا؟ اگر آزادی غربی برنامه موفّقی بود، اگر دفاع از حقوق زن حقیقی بود، احتیاج به این نبود که بعد از صد سال دوباره عدّهای بیایند نهضت به راه بیندازند و جنجال کنند. پس، آن نسخه غلط بود؛ نسخه فعلیشان هم غلط است و جز به بدبختی و مشکلتراشی برای زن و مرد – بخصوص برای زن – به چیزی نخواهد انجامید. اما روش اسلامی این نیست. هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان – همانطور که گفته شد – این است که زن تحت ستم نباشد و مردْ خود را حاکم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقی هست.
مرد حقوقی دارد، زن هم حقوقی دارد و این حقوق بهشدّت عادلانه و متوازن ترتیب داده شده است. آنچه به نام اسلام است و غلط است، آنها را نمیگوییم و از آنها دفاع نمیکنیم. آنچه متعلّق به اسلام است، بیّنات اسلام و مسلّمات اسلام است. اینها چیزهایی است که میان حقوق زن و مرد در داخل خانواده توازن قائل است. شما بینید این آیهی شریفه در مورد زن و مرد – عمدتاً در داخل خانواده – چه میفرماید. «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا» (۴). یعنی از جملهی نشانههای قدرت الهی یکی این است که برای شما انسانها، از نوع خودتان و از جنس خودتان همسرانی قرار داد؛ برای شما مردان، زنان را و برای شما زنان، مردان را.
از خودتان هستند؛ «من انفسکم»، جنس جداگانهای نیستند، در دو رتبه جداگانه نیستند؛ همه یک حقیقتند، یک جوهر و یک ذاتند. البته در بعضی از خصوصیات، با هم تفاوتهایی دارند؛ چون وظایفشان دو تاست. بعد میفرماید: «لتسکنوا الیها» (۵). یعنی زوجیّت و دو جنسی در طبیعت بشر، برای هدف بزرگی است.
آن هدف، عبارت است از سکون و آرامش، تا شما در کنار جنس مخالف خودتان در درون خانواده – مرد در کنار زن، زن در کنار مرد – آرامش پیدا کنید. برای مرد هم آمدن به داخل خانه، یافتن محیط امن خانه، زن مهربان و دوستدار و امین در کنار او، وسیله آرامش است؛ برای زن هم داشتن مرد و تکیهگاهی که به او عشق بورزد و برای او مانند حصن مستحکمی باشد – چون مرد جسماً قویتر از زن است – یک خوشبختی است؛
مایه آرامش و سعادت است. خانواده این را برای هر دو تأمین میکند. مرد برای پیدا کردن آرامش، به زن در محیط خانواده احتیاج دارد؛ زن هم برای یافتن آرامش، به مرد در محیط خانواده نیازمند است – «لتسکنوا الیها» – هر دو برای سکون و آرامش، به هم احتیاج دارند.
مهمترین چیزی که بشر به آن احتیاج دارد، آرامش است. سعادت انسان در این است که از تلاطم و اضطراب روحی در امان و آرامش روحی داشته باشد. این را خانواده به انسان میدهد؛ هم به زن و هم به مرد. جمله بعدی بسیار جالب و زیباست. میفرماید: «و جعل بینکم مودّة و رحمة» (۶).
رابطه درست زن و مرد این است: مودّت و رحمت، رابطه دوستی، رابطه مهربانی؛ هم یکدیگر را دوست بدارند و به هم عشق بورزند و هم با یکدیگر مهربان باشند. عشق ورزیدن همراه با خشونت مورد قبول نیست؛ مهربانی بدون محبّت هم مورد قبول نیست. طبیعت الهىِ زن و مرد در محیط خانواده، طبیعتی است که برای زن و برای مرد رابطهای فیمابین به وجود میآورد که آن رابطه، رابطه عشق و مهربانی است: «مودّة و رحمة». اگر این رابطه تغییر پیدا کرد، اگر مرد در خانه احساس مالکیت کرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه کرد، این ظلم است، که متأسفانه خیلی از مردان این ظلم را میکنند.
در محیط بیرون خانواده نیز همینطور است. اگر زن محیط امن و توأم با امنیتی برای درس خواندن، برای کار کردن، برای احیاناً کسب درآمد و برای استراحت نداشته باشد، این ظلم و ستمکاری است. هر کس که موجب این ظلم شود، باید قانون و جامعه اسلامی با او مقابله کند. چنانچه نگذارند زن به تحصیلات صحیح و به علم و معرفت دست پیدا کند، این ظلم است. اگر شرایط طوری باشد که زن فرصت پیدا نکند به خاطر زیادی کار و فشار کارهای گوناگون، به اخلاق خود، به دین خود و به معرفت خود برسد، این ظلم است. اگر زن امکان پیدا نکند که از مایملک خود به طور مستقل و با اراده خود استفاده کند، این ظلم است.
اگر به زن در هنگام ازدواج، شوهری تحمیل شود – یعنی خود او در انتخاب شوهر نقشی نداشته باشد و اراده و میل او مورد اعتنا قرار نگیرد – این ظلم است. اگر زن، چه آن وقتی که داخل خانه با خانواده زندگی میکند و چه در صورتی که از شوهر جدا میشود، نتواند از فرزند خود بهره عاطفی لازم را ببرد، این ظلم است. اگر زن استعدادی دارد – مثلاً استعداد علمی دارد، استعداد برای اختراعات و اکتشافات دارد، استعداد سیاسی دارد، استعداد کارهای اجتماعی دارد – اما نمیگذراند از این استعداد استفاده کند و این استعداد شکوفا شود، ظلم است. ممکن است انواع ظلمها در جامعه وجود داشته باشد، که باید این ظلمها برداشته شود؛ اما درعینحال به مسؤولیت زن و مسؤولیت مرد که در قبال هم هر دو مسؤولیتی به عنوان تشکیل خانواده دارند، باید به چشم اهمیت نگریسته شود؛ چون خوشبختی زن و خوشبختی مرد در این است. بعضی خیال میکنند زن کمبودش این است که مشاغل بزرگ و سروصدادار ندارد! خیر؛ مشکل زن این نیست.
حتّی آن زنی هم که شغل بزرگی دارد، به محیط امنی در خانواده، به یک شوهر مهربانِ بامحبّت، به یک تکیهگاه مطمئن عاطفی و روحی – که شوهر و مرد اوست – نیازمند است. طبیعت و نیاز عاطفی و روحی زن این است؛ باید این نیاز برآورده شود. مسأله شغل هم مسأله دیگری است؛ البته مسأله درجه اوّلی نیست. اگرچه اسلام مانع مشاغل و مسؤولیتهای زنان نیست – مگر در موارد استثنایی، که بعضی مورد اتّفاق بین فقهاست، بعضی هم مختلفٌفیه است، و در این زمینهها هم البته باید کار شود – لیکن مسأله اصلی زن این نیست که آیا شغلی دارد یا ندارد.
مسأله اصلی زن، آن مسأله اساسی است که امروز در غرب متأسفانه از بین رفته است، و آن همان احساس آرامش و احساس امنیت و احساس امکان بروز استعداد و مورد ستم قرار نگرفتن در جامعه و در خانواده و در خانه شوهر و در خانه پدر و امثال اینهاست. کسانی که در خصوص مسأله زن تلاش میکنند، باید در این زمینهها تلاش کنند. حال چند نکته اساسی را که باید مورد توجّه باشد، عرض میکنم: اوّلاً فکر رشد زنان از لحاظ معنوی و اخلاقی، بایستی یک فکر رایج در میان خودِ زنان باشد. خودِ بانوان باید بیشتر به این مسأله بیندیشند. خودِ آنها به معارف، به معلومات، به مطالعه و به مسائل اساسی زندگی رو کنند. همان تربیت غلط غربی موجب شد که در دوران حکومت طاغوت در این کشور، زنان به آرایش، تجمّلات، زینتهای بیخودی، تبرّج و خودنمایی تمایل پیدا کنند، که این هم از نشانههای مردسالاری است.
یکی از نشانههای مردسالارىِ غربیها همین است که زن را برای مرد میخواهند؛ لذا میگویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است، این آزادی زن نیست؛ این در حقیقت آزادی مرد است.
میخواهند مرد آزاد باشد، حتّی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق میکنند! البته این خودخواهی را بسیاری از مردان در جوامعی که از دین خدا بهرهمند نبودند، از دورانهای قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلای این بودند. پس، این مسأله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خودِ بانوان خیلی جدّی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند. دوم، اصلاح قوانین است. بعضی از قوانین در برخورد با زن و با مرد احتیاج به اصلاح دارد. باید کسانی که اهل این کارها هستند، مطالعه کنند، بررسی کنند و آن قوانین را درست کنند. یک مسأله دیگر که باز از کارهای لازم است، این است که نظر اسلام در مورد حقوق زن و حقوق مرد باید تبیین شود. خودِ بانوان هم در این زمینه باید کار کنند؛ اما بیشتر باید کسانی که در معارف اسلامی آگاهی دارند، تلاش کنند و بتوانند نظر اسلام را در آنجاهایی که حقوق زن و مرد متفاوت است، درست تبیین نمایند، تا هر کسی تصدیق کند که این دقیقاً براساس طبیعت و فطرت انسانی زن و مرد و بر طبق مصالح جامعه است.
البته کارهای خوبی هم شده است؛ امروز هم باید با زبان امروز این کار بشود، والّا در گذشته هم در این زمینه کارهای خوبی انجام گرفته است و اگر کسی مطالعه و توجّه کند، به همین اذعان و تصدیق هم خواهد رسید. نکته بعدی این است که از بحثهای انحرافی در این زمینهها باید اجتناب شود. بعضی کسان به عنوان این که از زن دفاع میکنند، به بحثهای انحرافی کشانده میشوند و بعضی از مسائل از قبیل دیه و امثال اینها را مطرح میکنند؛ در حالی که اینها بحثهای انحرافی است. نظر اسلام در مورد زن و مرد واضح و روشن است.
همانطور که بیان شد، نظر اسلام در مورد خانواده کاملاً روشن است. این که کسی بیاید اینطور مسائل را مطرح کند، جز دور کردن راه و منحرف کردن ذهنها هیچ فایدهای ندارد و کار صحیح و منطقی نیست. بحثهای انحرافی نباید مطرح شود. این به نفع حرکت صحیح دراینباره نیست. [one_third]
یک نکته دیگر که باید مورد توجّه باشد، دفاع اخلاقی و قانونی از زن، بخصوص در داخل خانواده است. دفاع قانونی با اصلاح قوانین – همانطور که گفته شد – و ایجاد قوانین لازم و دفاع اخلاقی با طرح این مسأله و مواجهه با کسانی که این را درست نمیفهمند و زن را در خانه، مستخدمِ مورد ستمِ مرد، بدون تمکّن از خودسازی معنوی تلقّی و اینگونه هم عمل میکنند. باید با این فکر با قوّت و شدت مقابله شود؛ البته به شکل کاملاً منطقی و عقلانی.
[/one_third][one_third]
مسأله بعد، مسأله اهمیت دادن به عفاف در زن است. هر حرکتی که برای دفاع از زنان انجام میگیرد، باید رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد. همانطور که عرض کردم، در غرب به خاطر اینکه به این نکته توجّه نشد – یعنی مسأله عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنایی نکردند – کار به این بیبندو باریها کشید. نباید بگذارند عفّت زن – که مهمترین عنصر برای شخصیت زن است – مورد بیاعتنایی قرار گیرد. عفّت در زن، وسیلهای برای تعالی و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران، حتّی در چشم خودِ مردان شهوتران و بیبندوبار است. عفّت زن، مایه احترام و شخصیت اوست.
[/one_third][one_third_last]
این مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم نگهداشته شود. اسلام به مسأله عفاف زن اهمیت میدهد. البته عفاف مرد هم مهمّ است. عفاف مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند. منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی، میتواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، روی عفّت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است.
[/one_third_last]
شما امروز هم که در دنیا نگاه کنید، میبینید یکی از مشکلات زنان در دنیای غرب، بخصوص در کشور ایالات متّحده امریکا، همین است که مردان با تکیه به زورمندی خودشان، به عفّت زن تعدّی و تجاوز میکنند. آمار منتشر شده از سوی مقامات رسمی خود امریکا را من دیدم که یکی مربوط به دادگستری امریکا و یکی هم مربوط به یک مقام دیگری بود.
آمارها واقعاً وحشتانگیز است. در هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف در کشور امریکا صورت میگیرد! ببینید چقدر مسأله عفّت مهمّ است و وقتی بیاعتنایی کردند، قضیه به کجا میرسد. هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف! برخلاف تمایل زن، مردِ زورگو، ظالم، بیبندوبار و بیعفّت بتواند به حریم عفّت زن تعدّی و تجاوز کند.
اسلام اینها را ملاحظه میکند. مسأله حجاب که این همه مورد توجّه اسلام است، به خاطر اینهاست. پس، مسأله حفظ عفاف و اهمیت دادن به حجاب و عفاف هم مسأله دیگری است. یک مسأله هم مسأله تعلیم و تربیت بانوان است. من بر این همیشه تأکید کردهام. خوشبختانه امروز در جامعه ما، تعلیم و تربیت زنان رایج است؛ اما در عین حال هنوز خانوادههایی هستند که دختران خودشان را از تحصیل منع میکنند.
اگر یک روز محیطهای تحصیلی، محیطهای ناسالمی بود، امروز بحمداللَّه در دوران اسلامی آن گونه نیست. باید اجازه بدهند که دختران درس بخوانند، مطالعه کنند، کتاب بخوانند، با معارف دینی و با معارف انسانی آشنا شوند و ذهن و مغزشان قوّت و قدرت پیدا کند. این، کارِ بسیار لازمی است که باید انجام گیرد. نکته آخر این که جامعه، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ اخلاقی، باید با کسانی که تعدّی به زن را حقّ خودشان میدانند، برخورد سخت بکند؛ قانون هم باید در این زمینه مجازاتهای سختی را پیشبینی کند. باز همین جا من عرض کنم، در کشورهای غربی علی رغم این همه شعاری که میدهند، هنوز نتوانستهاند این را تأمین کنند.
یعنی در داخل خانوادهها، زنانی که از دست شوهرانشان کتک میخورند و دخترانی که از دست پدرانشان صدمه میبینند و مجروح میشوند، فراوانند. آمارهای تکاندهنده و وحشتآوری هم در این زمینه وجود دارد. منتها در آنجا یک چیز دیگر هم هست و آن قتلِ نفس است. راحت خون میریزند، راحت میکُشند. کُشتن، آن قبحی را که در محیط اسلامی دارد، در آن محیطهایی که از معارف الهی بویی نبردهاند – متأسفانه – ندارد.
کشتن زنان، یکی از بلیّههای بسیار زشت و نفرتانگیزی است که در کشورهای غربی – بهویژه امریکا – رایج است. این کارها خوشبختانه در کشور ما به آن شدّت نیست و جز موارد استثنایی، دیده نمیشود؛ اما به هر حال هر گونه ستم و هرگونه تعدّی جسمانیای نسبت به زن، باید با برخورد بسیار سختی مواجه شود، تا در این زمینه جامعه اسلامی ما به آن سطحی که اسلام خواسته است، برسد. اگر کشور بتواند جامعه زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامی، با همان معارفی که اسلام خواسته است، آشنا کند، من تردیدی ندارم که پیشرفت و ترقّی و تعالی کشور مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر میدانی که بانوان مسؤولانه وارد شوند، پیشرفت در آن میدان چند برابر خواهد شد.
خصوصیت حضور خانمها در میدانهای مختلف این است که وقتی زن خانواده وارد میدان میشود، یعنی همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به این معنا نیست، اما حضور زن به این معناست. در هر میدانی که زن وارد شود – زنی که خانم و کدبانوی یک خانه است – درحقیقت همه آن خانه را در آن میدان وارد میکند. حضور زنان در بخشهای مختلف بسیار مهمّ است. امیدواریم که خداوند متعال به مسؤولان کشور، به قانونگذاران، به برنامهریزان مسائل زنان و به کسانی که در زمینه مسائل زنان فعّالیت میکنند، کمک کند و توفیق دهد، تا بتوانند راه درست اسلامی و صحیح را بدون تمایل و انعطاف به روشهای غلطِ بیگانه و تحمیلی بیابند و انشاءاللَّه در آن راه حرکت کنند، و بانوان کشور ما بتوانند به آن وضع و سطحی که اسلام برای آنها خواسته است – که شامل خوشبختی مادّی و معنوی و خوشبختی دنیا و آخرت است – برسند. پروردگارا! تو را به فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها و زینب کبری علیهاسلام و مکتب روحبخش فاطمی و زینبی سوگند میدهیم، بانوان کشور ما را به اهداف اسلامی و والایشان نائل فرما. پروردگارا! موانع رشد و تعالی بانوان را از سر راه بردار. پروردگارا! همه ما را مشمول ادعیه زاکیّه حضرت بقیةاللَّهالاعظم قرار بده. امیدواریم که خداوند متعال همه شما را موفق و به سلامت بدارد. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته ۱) امالی شیخ صدوق، ص ۲۴۸ ۲) تحریم: ۱۰ ۳) تحریم: ۱۱ ۴) روم: ۲۱ ۵) روم: ۲۱ ۶) روم: ۲۱
علیرضا قزوه شاعر انقلاب اسلامی، در جدیدترین سروده خود با عنوان «عقاب و جعبه ی کبریت!» که سروده ایست متفاوت، مسائل روز را با ادبیاتی شنیدنی به تصویر کشیده است:
می شد با یک مشت گوجه فرنگی لهیده در دست
با چند سنگ و چند تخم مرغ بدبو
به استقبال مردی رفت
که آمد و رفت
مردی که سه شنبه های مرا غمگین کرد
می خواستم قی کنم بر فرش قرمز دیپلماسی
که پهن شد به خاطر اردوغان
تنها به خیابان زدم
در اعتراض تک نفره
پیاده راه افتادم به سمت خیابان
و فکر می کردم به روز قدس
به بیست و دوم بهمن
و فکر می کنم
به شرم الشیخ تا ژنوو لوزان
و فکر می کنم به اسلام
که پر شده است از زخم و بمباران
از کمربندهای انفجار اسرائیلی و سعودی
از سوسمار و اف شانزده
از قرص آرام بخش و خیانت
و فکر می کردم به اردوغان و شاه قطر
به سرنوشت مصر و محمد المرسی
به السیسی
که حس می کند کسی ست
که می تواند خطابه بخواند
و نقش جمال عبدالناصر را بازی کند!
و فکر می کنم که شمر تعزیه
لباس سبز اتقیا را
دزدیده است
حال آن که او گماشته ی چاقو است
و فکر می کنم
اصلا چه اتفاق می افتاد در جهان عرب؟
در اسلام
در مکه و مدینه و استانبول
اگر کسی به نام ملک سلمان
در ریاض نبود
اگر پاچه ورمالیده ای به نام اردوغان
اصلا وجود نداشت
چه اتفاق می افتاد در جهان
اگر سر در شورای سازمان ملل
بالای یک میخانه بود
یا یک فاحشه خانه
که در آن توله های ملک عزیز می لولند
کاش یکی از گارسون ها بودم در هتلی در لوزان
و می زدم زیر همه چیز
از شرم الشیخ تا لوزان و تا ژنو
انگشتم را می گذاشتم بر ماشه های گوجه فرنگی های له شده
و شلیک می کردم
به صورت کلاغی به نام اردوغان
به مخرج ملک سلمان مرده و سیسی گازدار
به صورت خلیفه ای به نام منصور هادی
و پرت می کردم
به چشم پنج بعلاوه ی یک
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر
گنجشکی در لباس احرام
مخالف قورباغه هایی که هر روز
در صدر اخبار جهان نق می زنند
در الجزیره و بی بی سی
خرخاکیان و سوسک های وطن فروش
که فارسی را
به لهجه ی پاریسی
پارس می کنند
قلم به مزدهایی که تحلیل سیاسی می کنند
در من و تو ی گوگوش
در صدای امریکا
جاسوس هایی با ریش های حنایی
در انگلستان و شانزه لیزه
که در حدیث های تحریف
دنبال اتهام تازه می گردند
برای فاطمه (س) و علی(ع)!
و فکر کرده اند که تهران
جایی برای مسجد ضرار وهابی هاست!
و آخرین رفراندم شان
تا هنوز همان سقیفه است!
طوفان قاطع!
بادی بدبو
که ول شده است
از معده ی گشاد ملک وهابی!
یمن…
صدای ناگهان بلال
بوی خوش اویس قرن
و انصارالله
خارچشم امپراطوری عثمانی
برادران مالک اشتر
عمار یاسر علی(ع)
باران ناگهان خداوند…
**
در چارشنبه های آخر سال
ده هزار کیلو اورانیوم غنی شده را آتش زدند
تا از رویش بپرند
جان کری
خانوم شرمن
آقای فابیوس
به شرط آن که چهارشنبه سوری را
به رسمیت بشناسند!
سلام و عرض ادب
به بز
به سال بز!
ای کاش ماهواره ها و دیپلماسی نبود
ما در غار می زیستیم
و در امان بودیم
از سرطان و نطق پریزیدنت ها
از شاخ و شانه کشیدن های بزمچه ها
باختیم،
همان شبی که به گرگ ها دست دادیم
باختیم
نه با کم و زیادی سانتریفیوژها
با خنده ها و مغازله ها و لبخندپرانی ها
باختیم
وقتی که از یمن نگفتیم و دشمن ما
از اسرائیل گفت
نه طعنه نیست
بگو بنوازند
بگو به خیابان بریزند
حتی تمام مرغ ها و خروس ها
تمام بوقلمون ها و غازها
به اردوغان خوشامد بگویند
بگو به خانه بیایند با بفرما شام
با تریپ خفن فراک و به لهجه ی امریکایی
با تریپ من و تو و بی بی سی و وی او آ
و دور بریزیم
شبکه ی افق را و باران را!
شاید اگر سپاه نبود
موشک های بالستیک را
با رقص های باله عوض می کردند!
تمام شد و رفت
فروختیم پول نقد را
به تخفیف تحریمی!
دماوند را
به جقجقه ای کوکی!
فردو و فردوسی را به قطعنامه ای
عجب زنده کردی زبان انگلیسی و پاریسی را…
شما فروختید
باران های موسمی را
به آبنبات و قیچی و ناخن گیر!
ستاره را
نگاه نگران شهید آوینی را
به یک بسته آدامس خارجی !
شما فروختید اشک های آرمیتا و علی رضا را
به روبانی بنفش
ما در ژنو
سی و پنج بر هیچ باختیم
حتی خیال کنید سه بر یک
مثل بازی سوئد با ما
یا سیصد بر یک
چه فرق می کند وقتی
در منطق شما
یک بزرگتر از سیصد است!
حالا ما مانده ایم
عقابانی در جعبه های کبریت!
باید از بیست درصد آگاهی خود
هفده درصد را دور بریزیم!
باید به انتظار پوست تخم مرغ اسرائیلی بنشینیم
تا سوخت هسته ای ما
از تل حبیب برسد لابد…
حبیبی آه حبیبی!
شما را به پوست هندوانه ی اتمی بشارت می دهم
حبیبی آه حبیبی!
اجر شما با شرکت حاج حسین سوهانی و ظریف
حبیبی آه حبیبی!
مگر که بود دلواپس نخست؟
غیر از امام خمینی!
مگر دلواپسان عشق که بودند؟
غیر از شهیدان؟
حالا چرا دلواپسی فحش می شود؟
و می نشیند در دهان مفتی و
می نشیند بر دهان جماعت انیستیتو گوگوش!
و ما یادمان می رود
که نام شهیدان هسته ای چه بود؟
و ما فقط به کلیدهای شکسته فکر می کنیم
در پشت درهای باز!
و ما فقط به تویتر فکر می کنیم
به فیس بوک و اینیستاگرام
و یادمان رفته ست
هنوز روح الله
عظیم ترین نام است
و نام این چند وزیر خارجه و
این چند دور و بری هایش
از یاد می روند
بعد از کشیدن این همه هورا برای فتحعلی شاه قاجار!
ظهور یک حسن علی منصور!
حراج عشق و پپسی
دوباره قطعنامه ی پانصد و نود و هشت
دوباره کشتی ها را بار کردند
اراک و فردو و باران را با هم
برادران معمرالقذافی!
و بار کشتی تان کنید
قبر شهید شهریاری را…
و بار کشتی تان کنید
پاهای قطع شده را…
و بار کشتی تان کنید
شعر را و انقلاب خمینی را؟
و بار کشتی تان کنید
دلواپسان زخم خورده ی این انقلاب را
و پر کنید انبارهاتان را
از پس مانده های بی خیالی و بشکن بشکن
و یادتان باشد
این ها صاحب دارند
و قهوه های فرانسوی ژنو
شکلات های انگلیسی لوزان
قیمت نان سنگک را پایین نمی کشند
دارد چرخ مردم ما می چرخد
دارد چرخ های پورشه ها می چرخند
در سال همزبانی و همدلی!
سکوت نمی کنم
در برابر این همه ترکمان چای
این همه ترکمان قهوه و نسکافه
**
تنها به خیابان می زنم
با گوجه فرنگی های له شده
و می کوبم
به صورت اردوغانها
به صورت روزنامه های سازشکار
به صورت آقاخان های نوری و
امیرکبیرهای قلابی…
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر
و آمده ام دوباره بوق بزنم که: آی ی ی مردم!
مواظب باشید
می خواهند با چند آب نبات قیچی
کدخدا را خدا کنند
و شیطان را
برای همیشه با خدا آشتی بدهند!
**
عصر پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴- بعد از زیارت قبر شهید آوینی
حجت الاسلام پناهیان پس از وقایع اخیر یمن یادداشتی با عنوان «فراخوانی برای فریاد استغاثه» در پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی منتشر کرد. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
فراخوانی برای فریاد استغاثه
بر اساس آنچه از متون دینی دربارهٔ آخرالزمان برداشت میشود، فرج در زمانی رخ خواهد داد که دو ویژگی مهم در میان امت اسلامی ایجاد شده باشد: یکی اوج معرفت و اقتدار مؤمنان که ناشی از آمادگی آنان برای یاری ولی خدا و اقامهٔ حق است، و دیگری اوج مظلومیت و اضطرار آنان به فرج، که ناشی از دشمنیهای فراوان نسبت به آنهاست که ایشان را به دعا و تضرع بیسابقه وامیدارد و موجب نهایت استغاثهٔ آنان برای فرج و پیروزی حق علیه باطل میشود.
ما از آغاز انقلاب اسلامی بر اساس فرمایشات و پیشبینیهای امام و رهبری انتظار میکشیدیم که انقلاب ما سرآغاز بیداری و اقتدار امت اسلامی در جهان گردد، امری که به تدریج تحقق یافته است و فراتر از حد انتظار ناباورانه شاهد آن هستیم. ما هم اکنون بسیار بهتر از اول انقلاب علت دشمنیها و کینهتوزیهای استکبار با انقلاب اسلامی ایران را درک میکنیم.
امروز که امواج بیداری تمام امت اسلامی، به اقتدار مؤمنان منجر شده است، بهتر از هر زمانی میشود فهمید چرا هشت سال با ما جنگیدند تا یک ملت را نابود کنند که ریشهٔ این بیداری را بخشکانند. اقتدار امروز مؤمنان امید مستضعفان جهان شده است و به اذعان دوست و دشمن طلیعهٔ نابودی مستکبران گردیده است.
اما من همیشه از خودم میپرسیدم، با توجه به اینکه روز به روز شاهد اقتدار بیشتر مؤمنان هستیم آیا شاهد مظلومیت و اضطراری بسیار بیشتر از آنچه تاکنون جاری بوده است نیز خواهیم بود؟ آیا از این حالت دعای عادی برای فرج، به اوج استغاثه، که تصور میشود در آستانهٔ ظهور پدید میآید، خواهیم رسید؟ چگونه و چه بنبستهایی ما را به این اوج استغاثه و نهایت مظلومیت خواهد رساند؟
اگرچه طی این سالها، همواره مبارزهٔ مومنان، بهویژه در دوران دفاع مقدس و سالهای اخیر، با مظلومیتها و محرومیتهای فراوان همراه بوده است، اما بدون آنکه بخواهم فال بد بزنم و منفیبافی کنم، میگفتم مبادا بناست شرایط بسیار سختتری پیش بیاید که بخواهد ما را در اوج اقتدار، به اوج مظلومیت هم برساند.
تصور میکنم امروز آن وضعیت پدید آمده است و ما وارد دوران دشواریهای تازهای شدهایم. اگرچه با آغاز جریان بیداری اسلامی و جنایتهای فراوان تروریستهای خونآشام در منطقه، بهویژه در سوریه و عراق، امت اسلامی وارد دور جدیدی از مظلومیت شده بود، ولی با شروع حرکت یمن در نجات از سلطهٔ ایادی مستکبران و تجلّی بیش از پیش اقتدار مؤمنان، و آغاز پیروزیهای چشمگیر مقاومت علیه تروریستها، هرگونه مدارای جبههٔ کفر پایان یافت.
به گونهای که امروز شاهد دو عملکرد بیسابقه در جبههٔ استکبار هستیم: یکی جنایتهای آشکار و دیگری خیانتهای پنهان. امروز حداقل مدارای استکبار با حقوق مردم در جبههٔ حق پایان یافته است، و میخواهند حتی کمترین فرصتی به قدرت یافتن حق ندهند.
به حدی که حتی حاضر نیستند ظاهر را حفظ کنند و از طریق فشارهای سیاسی عمل کنند و یا جنایات خود را طبق الگوهای پیشین به وسیلهٔ جریانهای تروریستی انجام دهند. میبینید که تمامی ایادی استکبار بدون هرگونه توافق ظاهر اصلاح بینالمللی چگونه بر سر مردم یمن بمب میریزند. گویی یمن را میدان تمرین هجوم همه جانبه علیه جبههٔ حق یافتهاند.
از سوی دیگر با خیانتهای پشت پرده و انواع تهدیدها و تطمیعها، جبههٔ مقاومت مردمی مقابل تروریستها را در جبهههای عراق و شام به عقبنشینیهای مظلومانه وامیدارند، و جامهای زهر را از هر سو به سوی افراد ذینفوذ در جبههٔ حق روانه ساختهاند. به حدی که هرکجا عقبنشینی یا توقّفی در جریان نابودی تروریستها شاهد هستیم، باید آن را ناشی از فشارهای پنهان و پیدای جریان استکبار بدانیم.
این دو وضعیت بیسابقه، شامل تهدیدهای آشکار و پنهان بینهایت علیه مؤمنان مقتدر، حاکی از غایت مظلومیت امت اسلامی است؛ و اگر ادامه پیدا کند و لطف خدا مدد نکند و دعای حضرت ولی عصر (عج) نباشد، تمام امیدها را به یأس مبدل خواهد کرد و بازگشتی بسیار خونبار برای جبههٔ حق به دنبال خواهد داشت. در این میان دائماً ایران اسلامی مظلوم را متهم و محکوم میکنند، به گونهای که دیگر حتی به دنبال عوامفریبی هم نیستند و از رسوایی خود نمیهراسند.
از یاوهسراییهای وابستگان استکبار در منطقه و تهدیدهای آنان علیه ایران اسلامی بوی خون به مشام میرسد. پردههای نفاق برافتاده است و کینههای دیرین رو آمده است و دشمنان به عملیات انتحاری علیه جبههٔ حق رو آوردهاند. دیگر دوران زندگی روزمره و عادی امت اسلامی به پایان رسیده است. هم اکنون این ما هستیم و تقویت اقتدار امت اسلامی از سویی و اضطرار و استغاثه به محضر پروردگار برای ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) از سوی دیگر.
جبههٔ باطل در تمامی جبهههای نبرد برای شکستن خطوط مقدم و یورش به مرکز انقلاب جهانی اسلام، یعنی ایران اسلامی لحظهشماری میکند. ما باید در این لحظههای حساس تاریخی با حفظ آمادگی و افزایش روزافزون آن از هر حیث، و کمک به مجاهدان خط مقدم در تمامی جبههها به هر نحو که میتوانیم، به استغاثه برای فرج بپردازیم.
این استغاثه ما را لایق فتح خواهد کرد و یک ضرورت برای رشد امت اسلامی است. ما میتوانیم با فریادهای استغاثه تمام اسباب معنوی را برای پیروزی درنهایت غربت و مظلومیت فراهم آوریم. خدا با ماست و اجابت او منتظر به اوج رسیدن دعاهای ماست. اقتدار رزمندگان امت اسلامی نباید ما را مغرور کند، بلکه تنها باید امید و تمنای ما را برای فرج افزایش دهد. مظلومیتهای فراوان نیز نباید یأس و رعبی در ما ایجاد کند، بلکه باید ایمان و استعانت ما را از درگاه پروردگار عالم روزافزون نماید.
بیایید در محافل مذهبی و مساجدمان، همراه با تبیین آنچه هماکنون بر امت اسلامی مظلوم میگذرد، فراتر از آنچه در رسانههای رسمی قابلبیان است، به برگزاری محافل دعا برای فرج اقدام کنیم و رزمندگان جبههٔ حق را با دعاهایمان یاری کنیم و الا باید شاهد قتلعامها و جنایتهای بیشمار در کوچهپسکوچههای شهرهایمان باشیم. همانگونه که تحمل و مدارای جبههٔ کفر در برابر کمترین حقوق امت اسلامی مطلقاً به پایان رسیده است و قصد نابودی مطلق امت اسلامی را نمودهاند، بیایید ما هم تحملمان را برای دوران طولانی غیبت به پایان برسانیم.
متن بیانه لوزان که وزارت امورخارجه آمریکا منتشر نموده است در پایان همین متن در دسترس خواهد بود، لذا می توانید متن فارسی آن را ذیلاً مطاعه نمایید: ( متن بیانیه لوزان انگلیسی و فارسی حاوی مهمترین بخش ها می باشد)
غنیسازی
– تعداد سانتریفیوژهای ایران از ۱۹۰۰۰ کنونی به ۶۱۰۴ دستگاه میرسد، که در ۱۰ سال آینده تنها ۵۰۶۰ عدد از آنها اورانیوم غنیسازی خواهد کرد. تمامی سانتریفیوژها از نوع IR-1 خواهد بود.
– ایران موافقت کرده دستکم به مدت ۱۵ سال، بالای ۳٫۶۷درصد غنیسازی نکند.
– ایران موافقت کرده است که به مدت دستکم ۱۵ سال، ذخایر اورانیوم غنیشده خود را از مقدار ۱۰۰۰۰ کلیوگرم کنونی، به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش دهد.
– تمامی سانتریفیوژهای اضافی ایران تحت نظارت آژانس ذخیره شده و تنها برای جایگزینی سانتریفیوژهای فعال مورد استفاده قرار میگیرند.
– ایران موافقت کرده است که تا ۱۵ سال هیچ تأسیسات غنیسازی تازهای نسازد.
– زمابندی گریز ایران (زمانی که طول میکشد ایران مواد غنیشده کافی برای یک سلاح داشته باشد) در حال حاضر بین ۲ تا ۳ ماه ارزیابی میشود. این زمانبندی ذیل این چارچوب، برای دستکم ۱۰ سال، به دستکم یک سال افزایش مییابد.
ایران تأسیسات خود در فردو را تبدیل میکند، به نحوی که دیگر برای غنیسازی اورانیوم به کار نرود
– ایران موافقت کرده تا به مدت دستکم ۱۵ سال در تأسیسات فردو غنیسازی اورانیوم انجام ندهد.
– ایران موافقت کرده تا تأسیسات فردو را به نحوی تبدیل کند که تنها برای اهداف صلحآمیز به کار گرفته شود (به مرکز تحقیقات هستهای، فیزیک، فناوری)
– ایران موافقت کرده تا دستکم به مدت ۱۵ سال در فردو تحقیقات و توسعه مرتبط با غنیسازی اورانیوم انجام ندهد.
– ایران به مدت دستکم ۱۵ سال هیچ مواد شکافتپذیری در فردو نخواهد داشت.
– تقریبا دو سوم سانتریفیوژها و زیرساختهای فردو حذف خواهد شد. سانتریفیوژهای باقیمانده نیز اورانیوم غنی نخواهد کرد. تمامی سانتریفیوژها و زیرساختهای مربوطه تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میگیرد.
ایران برای ۱۰ سال، تنها در تأسیسات نطنز و با تنها ۵۰۶۰ سانتریفیوژ نسل اول (IR-1) اورانیوم غنیسازی میکند.
– ایران موافقت کرده تا برای ۱۰ سال، تنها با استفاده از سانتریفیوژهای نسل اول خود (IR-1) در نطنز غنیسازی کرده و تمامی سانتریفیوژهای پیشرفته خود را برمیدارد.
– ایران ۱۰۰۰ سانتریفیوژ IR-2M خود را که در حال حاضر در نطنز نصب شده، برداشته و به مدت ۱۰ سال آنها را در انبار تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میدهد.
– ایران برای دستکم ۱۰ سال از مدلهای IR-2، IR-4، IR-5، IR-6 یا IR-8 برای تولید اورانیوم غنیشده استفاده نمیکند. ایران بر اساس یک زمانبندی و مولفههایی که با ۱+۵ مورد توافق قرار میگیرد، با سانتریفیوژهای پیشرفته خود، فعالیتهای تحقیقات و توسعه خواهد داشت.
– برای ۱۰ سال، غنیسازی و تحقیقات و توسعه غنیسازی محدود خواهد بود، تا از زمان گریز یک ساله اطمینان حاصل شود. پس از ۱۰ سال، ایران به طرح غنیسازی و تحقیقات و توسعه غنیسازی که به آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارائه شده و مطابق با برنامه اقدام مشترک جامع و ذیل پروتکل الحاقی مقید خواهد بود، که منجر به محدودیتهای مشخص بر ظرفیت غنیسازی میشود.
بازرسی و شفافیت آژانس بینالمللی به تأسیسات هستهای ایران، از جمله به تأسیسات غنیسازی این کشور در نطنز و تأسیسات غنیسازی پیشین آن در «فوردو» دسترسی منظم خواهد داشت و در این راستا از پیشرفتهترین و مدرنترین فناوریهای نظارتی استفاده خواهد کرد.
– بازرسها به زنجیره تأمین که پشتیبان برنامه هستهای ایران است، دسترسی خواهند داشت. سازوکارهای بازرسی و شفافیت جدید با نظارت دقیق بر اجزا و مواد هستهای ایران از انحراف این برنامه به سمت برنامهای مخفیانه جلوگیری خواهد کرد. بازرسها به زنجیره تأمین که پشتیبان برنامه هستهای ایران است، دسترسی خواهند داشت. سازوکارهای بازرسی و شفافیت جدید با نظارت دقیق بر اجزا و مواد هستهای ایران از انحراف این برنامه به سمت برنامهای مخفیانه جلوگیری خواهد کرد.
– بازرسها به معاون اورانیوم دسترسی خواهند داشت و در کارخانههای اورانیوم که ایران به مدت ۲۵ سال اقدام به تولید کیک زرد کرده پایش مستمر انجام خواهد داد.
– بازرسها از روتورهای سانتریفیوژ ایران نظارت مستمر به عمل خواهند آورد و تأسیسات تولید و ذخیره اورانیوم ایران را برای ۲۰ سال در معرض نظارت قرار خواهند داد. پایگاه ساخت سانتریفیوژ ایران متوقف شده و تحت نظارت مستمر قرار خواهد گرفت.
– تمامی سانتریفیوژها و زیرساختهای برداشته شده از فوردو و نطنز تحت نظارت مستمر آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار خواهند گرفت.
– یک کانال تدارکاتی انحصاری به منظور نظارت و تأیید تک تک موارد مربوط به تأمین، فروش و انتقال مواد و فناوریهای هستهای و مواد دارای استفادههای دوگانه به ایران ایجاد خواهد شد.
– ایران با اجرای پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی موافقت کرده که به آژانس امکان اطلاعات و دسترسی بیشتر به برنامه هستهای ایران، هم در تأسیسات اعلام شده و هم در تأسیسات اعلامنشده فراهم میآورد.
– ایران ملزم خواهد بود به آژانس دسترسیهای لازم برای تحقیق درباره تأسیسات مشکوک این کشور یا تحقیق درباره ادعاهای وجود تأسیسات غنیسازی پنهان، تأسیسات تبدیل (اورانیوم)، تأسیسات تولید سانتریفیوژ یا تأسیسات تولید کیک زرد در هر نقطه از آن کشور فراهم کند.
– ایران موافقت کرده کد اصلاحی ۳٫۱ که مستلزم اطلاعرسانی زودهنگام درباره ساخت تأسیسات جدید است را اجرا کند.
– ایران اقدام به اجرای مجموعهای مورد توافق از اقدامات برای پرداختن به نگرانیهای آژانس بینالملل انرژی اتمی درباره جنبههای نظامی احتمالی برنامه هستهای خود خواهد کرد.
رآکتورها و بازفرآوری
– ایران موافقت کرده رآکتور تحقیقاتی آب سنگین در اراک را بر اساس طراحی مورد توافق با ۱+۵، بازطراحی و بازسازی کند، به نحوی که دیگر پلوتونیوم سطح تسلیحاتی تولید نکرده و تحقیقات و تولید رادیو ایزوتوپ را امکانپذیر کند.
– هسته اصلی رآکتور که میتوانست مقادیر قابل توجه پلوتونیوم سطح تسلیحاتی تولید کند، نابود شده یا از کشور خارج میشود.
– ایران در طول عمر رآکتور، تمام سوخت مصرفشده رآکتور را به خارج از کشور منتقل میکند.
– ایران به صورت نامحدود، متعهد شده است که دست به بازفرآوری یا تحقیق و توسعه بازفرآوری بر سوخت هستهای مصرفشده، انجام ندهد.
– ایران به مدت ۱۵ سال، فراتر از نیازهای رآکتور اصلاحشده اراک، آب سنگین انباشت نکرده و تمامی آب سنگین باقی مانده را در بازارهای بینالمللی به فروش میرساند.
– ایران به مدت ۱۵ سال، هیچ رآکتور آب سنگین دیگری نمیسازد.
تحریمها
– ایران در صورتی که به صورتی قابل راستیآزمایی به تعهدات خود پایبند باشد، تخفیف تحریمی دریافت خواهد کرد.
– آمریکا و اتحادیه اروپا زمانیکه آژانس تائید کند ایران تمام گامهای کلیدی مرتبط با هستهای را برداشته، تحریمهای مرتبط با هستهای را تعلیق خواهند کرد. در هر زمان که ایران به تعهدات خود عمل نکند، این تحریمها فورا به جای خود باز میگردند.
– معماری تحریمهای مرتبط با هستهای ایالات متحده در بخش اعظم دوره توافق حفظ شده و امکان بازگشت فوری آنها درصورت بروز مورد جدی عدم-کارایی را فراهم میکند.
– تمامی قطعنامههای پیشین شورای امنیت سازمان ملل مرتبط با مسئله هستهای ایران همزمان با تکمیل اقدامات مرتبط با هستهای که نگرانیهای کلیدی (غنیسازی، فردو، اراک، ابعاد احتمالی نظامی و شفافیت) را پاسخ دهد، برداشته میشود.
– با این حال، مجوزهای اصلی در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل (آنهایی که مربوط به انتقال فعالیتها و فناوریهای حساس است)، با یک قطعنامههای جدید شورای امنیت سازمان ملل که برنامه اقدام مشترک جامع را تائید میکند، بار دیگر برقرار میشوند. این (قطعنامه) همچنین کانال اکتساب فوقالذکر را ایجاد میکند، که یک تمهید شفافسازی کلیدی به شمار میآید. در این قطعنامه، محدودیتهای مهم بر تسلیحات متعارف و موشکهای بالستیک و همچنین مجوزهایی که اجازه بازرسی محمولهها و بلوکه داراییها را میدهد، وجود خواهد داشت.
– یک روند حل مناقشه تعریف میشود که تمامی طرفهای برنامه اقدام مشترک جامع را قادر میسازد برای حل اختلاف نظرها در مورد اجرای برنامه اقدام مشترک جامع، تلاش کنند.
– در صورتی که یک مسئله عدم-کارایی قابل توجه را نتوان از طریق آن روند حل کرد، آنوقت تمامی تحریمهای پیشین سازمان ملل میتوانند بار دیگر اعمال شوند.
– ذیل توافق، تحریمهای ایالات متحده مرتبط با مسئله تروریسم، نقض حقوق بشر و موشکهای بالستیک پابرجا خواهند بود.
زمابندی
– به مدت ۱۰ سال، ایران ظرفیت غنیسازی و تحقیق و توسعه خود را محدود میکند، که این امر زمان گریز دستکم یک ساله را تضمین میکند. فراتر از آن، ایران به طرحهای غنیسازی بلندمدت و تحقیق و توسعه غنیسازی که با ۱+۵ به اشتراک گذاشته شده، مقید خواهد بود.
– به مدت ۱۵ سال، ایران عناصر اضافی برنامه خود را محدود خواهد کرد. به عنوان نمونه، ایران تأسیسات غنیسازی جدید یا رآکتورهای آب سنگین نساخته و ذخایر اورانیوم غنیشده خود را محدود کرده و فرآیندهای پیشرفته شفافیت را میپذیرد.
– تمهیدات مهم بازرسی و شفافسازی پس از ۱۵ سال نیز ادامه خواهد داشت. پایبندی ایران به پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی انمی، از جمله دسترسی قابل توجه و تعهدات شفافسازی، دائمی خواهد بود. بازرسیهای قدرتمند زنجیره تأمین اورانیوم ایران برای دستکم ۲۵ سال، ادامه خواهد داشت.
– حتی پس از دوره سختترین محدودیتهای برنامه هستهای ایران، ایران همچنان عضوی از پیمان منع گسترش هستهای است، که ایران را از توسعه و دستیابی به تسلیحات هستهای منع کرده و اعمال پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر این برنامه را ضروری میکند.
نویسندگان بنیانا تمام سعی خود را کردند تا برای شما هم وطنان عزیز مطالب و نوشته هایی جذاب آماده کنند. در مورد جزییات حوزههای مختلف هم مطالبی منتشر شد و سعی کردیم مطالبی هیجان انگیز و ویدیوهای جذاب برایتان مهیا کنیم. اما چند روز پس از آغاز سال جدید قصد داریم با هم نگاهی به ده مطلبی بیاندازیم که بیشتر مورد توجه مخاطبان بنیانا قرار گرفتهاند و میتوان گفت این مطالب بیشتر دانلود هستند و کمتر در آنها جنبههای دیگر یک نوشته لحاظ شده:
به همت جنبش حیا و با همکاری مسجد امام حسین(ع) تهران و بسیج شهرداری تهران، مسابقه سراسری مدافعان حریم آغاز شد. به مناسبت اولین سالگرد شهادت شهیدان خلیلی و مددخانی و همچنین بزرگداشت شهدای امر به معروف و نهی از منکر، جنبش حیا درصدد برگزاری مسابقه سراسری اینستاگرامی مدافعان حریم با موضوع ” امربه معروف یعنی…. ” می باشد.
بدین منظور از متقاضیان محترم تقاضا می شود جمله مورد نظر را در قالب پوستر، عکس،فیلم ، کلیپ ، داستان کوتاه و شعر کامل کرده و به صفحه اینستاگرام مسابقه به آدرس instagram.com/modafeaneharim ارسال نمایند.
همچنین قابل ذکر است نحوه ثبت نام در مسابقه به سه طریق ” تگ کردن ” ، ” منشن ” و ” هشتگ مدافعان_حریم ” می باشد.
درصورت تمایل آثار خود را تا ۲۰ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ ارسال نمایید.
«مسئولین بروند از آقا یاد بگیرند، راه حل مشکلات فرهنگی همین است.» این جمله را سید محمد مدنی مسئول فرهنگی انجمن جانبازان نخاعی کشور میگوید. اعضای هیات مدیره جانبازان نخاعی معتقدند امام خامنهای تنها مسئولی هستند که با وجود وقت کم و فشردهشان، توجه لازم و کافی را به جانبازان دارند.
کسی که اگر مسئولین ما یاد بگیرند کمی از توجه ایشان را به این مسئله داشته باشند خیلی از مشکلات حل میشود. اکثر مشکلات فرهنگی جانبازان از همین عدم درک آغاز میشود. احترام و توجه رهبری به جانبازان همیشه توصیف کردنی نیست. دیدن صحنههای دیدار ایشان با جانبازان قطع نخاع گردنی که در سال 90 انجام شد خود گویای این توجه دو طرفه بین جانبازان و رهبر معظم انقلاب است.
انجمن جانبازان نخاعی کشور محلی برای رسیدگی به مشکلات این جانبازان است. یک تشکل غیر دولتی که خود جانبازان آن را راه اندازی کردهاند. شاید بتوان دلایل متعددی را برای تشکیل چنین محفلی که حالا به یک تشکل قدرتمند در حوزه جانبازان تبدیل شده است، نام برد. اما مهمترین آن خلأهای بزرگی است که در سایه کمکاری سایر نهادهای مرتبط با جانبازان و دستگاههای مسئول کشور ایجاد شده است.
نشست خبرگزاری تسنیم با 6 نفر از اعضای هیأت مدیره این انجمن در دفتر کار آنان فرصت مناسبی برای بررسی علل تشکیل این انجمن، عمده فعالیتهای آنان، مشکلات عمده جانبازان نخاعی کشور، بحث بهداشت و درمان و مناسب سازی محیط شهری و موضوعات فرهنگی بود.
بخش اول این میزگرد را که به معرفی کوتاهی از جانبازان حاضر در نشست تسنیم، نحوه مجروحیتشان و معرفی فعالیتهایشان در انجمن جانبازان نخاعی پرداخته بود را میتوانید در اینجا، بخش دوم را که به بررسی «مشکلات درمانی» این جانبازان پرداخته را از اینجا و بخش سوم این میزگرد با موضوع «مناسب سازی» را میتوانید دراینجا بخوانید.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی رئیس ستاد مرکزی اقامه نماز در آستانه فرارسیدن ایام نوروز سال 94 پیامی با عنوان تبریک عملی به هموطنان گرامی داده است
متن پیام نوروزی استاد قرائتی به مردم ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
تبریک عملی
به همه هموطنان با احترام و جمله مبارکه “سلام علیکم “، سلام می کنم و برایتان آرزوی سلامتی و توفیق دارم.
به فکرم رسید در آغاز سال 94 از یک معلم قدیمی کلمه تبریک را معنا کنم:
تبریک از برکت است و هر چیزی هم ظاهری دارد و هم باطنی که باید به هر دو توجه داشت یعنی هم به پوست هم به مغز، آری اگر هریک از پوست یا مغز تخمه را بکاریم سبز نخواهد شد و باید به هردو توجه شود تا نتیجه دهد.
در ایام عید که ظاهر خوبی دارد یعنی فرصتی برای دید و بازدید و سفر و شادی است و شهر و روستاها و خانه ها برای پذیرایی آماده است و هوای معتدل همراه با سبزی زمین و شکوفه های درختان و امثال آن به چشم می خورد سزاوار است که این ظاهر زیبا با باطنی همراه باشد و تبریک ظاهری همراه با برکت عملی باشد.
این دید و بازدیدها قالب و تبریک ظاهری است، ولی قلب آن چیست؟
مغز این تبریک اموری است از جمله این که: 1-در این دید و بازدیدها ثروتمندان فامیل ، مخفیانه از فقرای فامیل دستگیری کنند. 2-اگر میان فامیل افرادی با هم کدورتی دارند آنان را آشتی دهند. 3-اگر نوجوانان فامیل در بعضی از درس های خود ضعیف هستند به آنان کمکی شود. 4-اگر شخصی گرفتار بدهی یا زندان است آن را نجات دهیم. 5-اگر در جلسات گناه می شود با برخورد خوب ، مانع شویم. 6-اگر برای بعضی از افراد فامیل سؤال و شبهه ای مطرح شده ما واسطه شوبم و جوابش را از یک دانشمندی دریافت و شبهه آن را برطرف کنیم. 7-اگر در فامیل و همسایگان خانواده شهداء و جانبازان وجود دارند ، دیدار با آنان را بر دیگران مقدم بداریم. 8- در سفر از کسانی که در جاده ها خدمت می کنند (پلیس، هلال احمر، راهداری) حداقل با زبان ، تشکر کنیم. 9-برای همسریابی افراد مجرد فامیل واسطه گری و شفاعت کنیم.
اسلام عزیز ما در کنار سفارشات عمومی چند سفارش ویژه برای بستگان دارد که من به عنوان معلم قرآن دو سه جمله از آن سفارشات قرآنی را به شما هدیه می کنم و دوست دارم خدمتی به شما کرده باشم.
قرآن ، یک جا به پیامبر می فرماید بستگان نزدیک خود را از خطرها هشدار بده ( و انذر عشیرتک الأقربین) و در جای دیگر می فرماید خودتان و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید ( قو أنفسکم و اهلیکم ناراً ) که در حدیثی در تفسیر آیه می خوانیم . مراد از این حفظ آن است که آنان را به نماز و زکات و تقوا سفارش کنیم .
و در جایی دیگر می فرماید که لقمان حکیم فرزندش را به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و تواضع نسبت به مردم و توجه به معاد سفارش کرد.جالب آن است که قرآن درباره پیامبر می فرماید او در کنار نبوت و رسالت به خانواده خود رسیدگی ویژه داشت.
خواننده عزیز! این رسیدگی و کمک به فامیل، قلب و مغز این دید و بازدیدها است. راستی اگر در این دید وبازدیدها به مشکلات یکدیگر نرسیم از بسیاری از برکات محروم خواهیم شد.
تبریک یعنی دید و بازدید خود را با این امور رشد وبرکت دهیم. اینکه خداوند به پیغمر می فرماید ما به تو کوثر دادیم و مراد کوثر فاطمه زهراست و معنای کوثر خیر فراوان است و ناگفته پیداست عطای خداوند بزرگ به بهترین فرد هستی کوثر و خیر فراوان است. ما نیز می توانیم بانیت خالص و همت بلند و خدمت بی منت و دستگیری از دیگران تا حدی از خود کوثر بسازیم، یعنی خود و کارهای خود را تا آنجا که می شود به خیر زیاد و کوثر تبدیل کنیم.
کوتاه سخن آنکه عید امسال که با شهادت حضرت زهرا مقرون است و به عبارت دیگر تبریک عید با کوثر قرآن مقرون است و معنای تبریک و کوثر نیز به هم نزدیک است بیاییم در میلیون ها دید و بازدیدی که در فامیل صورت می گیرد مشکلی را ( جزئی یا کلی) حل کنیم تا تبریک ظاهری ما پر مغز شود و الیته این نیاز به استمداد از خدواند و توفیق الهی دارد.
ساده ترین راه برای تبریک و برکت و کوثر آن است که دیگران را در خوبی ها شریک کنیم و همت خود را از مسائل فردی و جزئی به مسائل عمومی سوق دهیم همانگونه که نماز ما را اینگونه تربیت می کند که بگوییم:
1- پروردگارا همه ما را (نه فقط من را ) هدایت کن ( إهدنا) 2- و در سلام بگوییم السلام علینا نه سلام به یک شخص 3- و می گوییم در نماز خداوند شنونده ستایش همه موجودات است (سمع الله لمن حمده) نه فقط شنونده ستایش من و نفرمود سمع الله لحمدی 4- در سراسر قرآن و روایات و برنامه های پیامبر و اهل بیت معصومش صدها نمونه به چشم می خورد که رشد و برکت و سعادت و خوشی را فقط برای خود نمی خواستند بلکه برای همه میخواستند و این است معنای تبریک و کوثر.
در پایان ضمن دعا برای شما عزیزان ، سال خوبی را برایتان آرزومندم. نوروز ایام سفر است؛ از نماز در سفر غافل نشوید؛چرا که نماز، سفر شما را پر خیر و برکت می کند.
«حجت الاسلام سید محمدحسین طباطبایی» که پدرش لقب «علمالهدی» را برای وی برگزید، همان کودک خردسالی است که در دهه هفتاد شگفت انگیزترین کودک دنیا در عرصه حفظ قرآن شد و معجزه دیگری از آیات نورانی آخرین کتاب آسمانی خداوند را به رخ دنیا کشید. او اکنون جوانی برومند و تحصیل کرده حوزه علمیه قم است که پابهپای پدر در راه ترویج قرآن و مکتب اهلبیت(ع) تحقیق و پژوهش میکند.
وی متولد سال 1369 است و از سال 1379 وارد حوزه شد و حدود سه سال است که در دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم شرکت میکند و چند سالی است که در مؤسسه جامعة القرآن الکریم و کنار پدرشان حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی طباطبایی، بهصورت رسمی فعالیت میکند.
بیشتر کارشان در زمینه تحقیق و تألیف و تدوین کتب آموزشی است و تا کنون دو کتاب تألیف نموده، یکی از آنها «حفظ کافی» است که آماده چاپ میباشد و دیگری «آموزش بهکارگیری آیات» است که در آستانه انتشار قرار دارد، سید محمدحسین در سال 1389 ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است.
در ادامه متن گفتوگوی ماه نامه « نسیم وحی » با حجت الاسلام سید محمد حسین طباطبایی را میخوانید.
در مورد کتابی که شما و پدر گرامیتان، تألیف کردهاید توضیح بفرمایید.
قبل از «حفظ کافی» گزینشهای زیادی برای احادیث کافی شده بود، افراد مختلفی احادیثی را از این کتاب شریف طبق سلیقه و عقیده خودشان جدا کردند؛ اما همه اینها برای مطالعه بود و تاکنون هیچ گزینشی با هدف حفظ احادیث، صورت نگرفته است و صرفاً برای اینکه بقیه بخوانند و مطالعه کنند، دست به این کار زده بودند.
ما خواستیم که بحث خواندن احادیث به حفظ آن هم منجر شود. حالا فرصت و مجال نیست تا فضیلت فراوان و آثار بسیار حفظ احادیث را نقل کنیم. به هر حال سعی شده که تقریباً در قالب 68 درس، کتاب کافی را فعلاً کار کنیم و روایتهایی را انتخاب کنیم که قابل حفظ هستند؛ یعنی هم مختصر بوده و هم معانی بسیار خوبی هم داشته باشند یا اگر یک روایتی مثل روایتی که در کتاب عقل و جهل اصول کافی هست و توصیه امام کاظم علیه السلام به هشام و خیلی طولانی است و فرازهای خیلی قشنگی هم دارد، اینها را تقطیع کردیم و بهشکل یک روایت ذکر کردیم و البته نشان دادیم که این تقطیع شده است.
در بخش دوم کتاب، بعضی از روایتها را بهعنوان مطالعه قرار دادیم که حالا عزیزانی که حفظ میکنند؛ اگر علاقه داشتند و خواستند میتوانند آنها را هم حفظ کنند، چون بعضی از این روایات را مثل یک داستان ذکر کردهایم و ممکن است حتی یک صفحه باشد و بیشتر جنبه مطالعاتی دارد، موضوعاتش هم از تفسیر، حدیث قدسی، موعظه و نکته و داستان و… را آوردهایم که یک حالت تنوعی داشته باشد و در واقع مرتبط با همان درس هست؛ مثلاً اگر از باب صبر شروع کردیم تا باب کظمغیظ، مطمئناً اگر بحث تفسیر، حدیث قدسی، بوده است در همین محدوده که درس کار شده؛ آمده است.
فقط در بحث ادعیه ما این را داشتیم که چون دعاها معمولاً طولانی هستند، سعی میکردیم دعاهای کوتاهتری انتخاب کنیم یا در هر درس بهجای 15 روایت، فقط دو یا سه روایت چندخطی بیاوریم که همهاش دعا است. بعد از این دو بخش که بحث درس و حفظ روایت و نیز روایات مطالعاتی بود، میرسد به بحث تمرین که خوب تمرینها در قالب شش سؤال است؛ بعضیها برای امتحان از لفظ روایت است یا یکی از آن برای اینکه گوینده روایت را ذکر کنیم، هم باید گوینده حفظ بشود، کدام امام این روایت را فرمودهاند، هم خود لفظ؛ دو یا سه سؤال هم برای معنا است؛
مثلاً یک موضوع داریم که آیه را دادهایم و گفتهایم که چگونه مربوط به این روایت است، بالاخره این شش سؤال هم برای تمرین آماده شده است، ترجمه روایات هم بعد از روایت نیامده بلکه در آخر کتاب میآید و در مرحله آخر بعد از تمرین، بعد از هر پنج درس، بحث آزمون هست، اینطور تنظیم شده که شخص، پنج درس کار میکند و محفوظاتش زیاد شده از طرفی هم مدنظرمان نیست که فقط حفظ بکند و آن هم یک حفظ کوتاه مدت و تمام بشود، این فایدهای ندارد.
به همین علت آزمون را قرار دادیم؛ البته این آزمون را در این کتاب بعد از پنج درس قرار دادیم؛ اما هر شخص میتواند بعد از هر سه درس یا چهار درس این کار را انجام بدهد؛ ولی این یک چهارچوب برایش گذاشتیم، شخص باید با نهایت دقت حفظش را انجام بدهد و مرورش را هم انجام بدهد. نمره قبولی را سعی کردیم طوری قرار بدهیم که شخص با سه یا چهار غلط، اگر داشته باشد در این آزمون قبول شود؛ یعنی این بهمنزله قبولی هست، بالاخره هر درس میانگینش پانزده روایت است و پنج درس هم بوده؛ یعنی خوب توانسته حفظ کند و چهار یا سه غلط دور از انتظار نیست.
این برنامه اصلی این کتاب است. تقریباً روایاتی که باید حفظ بشوند حدود هشتصد و پنجاه روایت است البته غیر از روایاتی که برای مطالعه آمده است. این کار در دو مجلد آماده شده و امیدواریم که انشاءالله مفید باشد و مورد استقبال همه بهخصوص حافظان قرآن که بعد از حفظ قرآن، میخواهند روایات را بخواهند و حفظ کنند، قرار بگیرد. این کتاب چون بهصورت درسنامه و برای تدریس در کلاس هست، یک کتاب راهنمای تدریس هم برای آن در حال تدوین است که انشاءالله بهزودی آماده میشود. روایات این کتاب، هم اولاً از کتاب کافی است که کتاب معتبری هست و بعد هم از تمام موضوعات است. اینها را میتوانند مباحثه کنند، مرور کنند و خیلی برای حفظ کردن آسان شده و امیدواریم که انشاءالله مفید و مؤثر باشد.
آیا ایده این کتاب از همان شیوهای گرفته شده که شما در کودکی داشتید و احادیث موضوعی کافی را حفظ بودید؟
مطمئناً همین طور است چون از کودکی نه فقط من؛ بلکه بچههای دیگر، خواهران من هم حفظ میکردند، پدرم دوست داشتند که منتخب روایات کافی را حفظ کنیم، نه اینکه همین روایاتهای این کتاب بود؛ ولی از این روایات هم داخل آنها بود. بالاخره آن طوری که ما در سه چهار سالگی حفظ میکردیم باید خیلی راحتتر میبود.
حتی درباره تقطیع روایات هم باید خیلی از روایاتها به جملات کوتاهتری تبدیل میشد؛ اما مخاطبین این کتاب کسانی هستند که میخواهند بهصورت تخصصی حفظ کنند و سن و سالشان هم دیگر سه و چهار سال نیست و روایاتهایی در کتاب است که نسبتاً طولانیتر از روایاتی است که ما حفظ کردیم؛ اما مطمئناً انگیزهای که فرمودید همینطور است؛ چون واقعاً حفظی که کردیم، اثرش را دیدیم هم علمیّت بسیار خوبی برای خودمان داشت و همین الآن دارد و هم اثری که در رابطه با اجرای برنامهها برای مردم داشت.
چه توصیه ای به حافظان قرآن دارید؟
حافظهای که خداوند برای انسان قرار داده است، نعمت بزرگی است و این که انسان بتواند حفظ بکند و اگر خدا کمک کند و آنچه انسان حفظ میکند، قرآن و احادیث باشد، خوب این یک نعمت ویژهای است و البته حتی در رابطه با آنهایی که حافظه خیلی کمی هم دارند، روایت داریم که اجرشان دو برابر است؛ چون با سختی بیشتری حفظ میکنند؛ یعنی نگفتهاند کسانیکه حافظهشان کم است، دیگر حفظ نکنند.
در هر صورت وارد شده که شما قرآن را حفظ بکنید، حتی آنهایی که برایشان سختتر است، ثوابش دو برابر است، در واقع برای آنها تشویقی است. به هر حال خیلی مطلوب است که انسان مطالب قرآن و روایات را حفظ کند، منتها حفظ یک مقدمه خوبی است برای رسیدن به مطلوب ما نه این که فقط حفظ کردن هدف نهایی باشد؛ چون حفظ را خیلیها میتوانند انجام بدهند، حافظه خوب را الحمدلله خیلیها دارند؛ اما اینکه در چه راهی خرج میکنند و چهجور استفاده میشود و نهایتاً نتیجهاش چه میشود، این نتیجه مهم است و اهمیت بیشتری دارد.
یعنی برای انسان نتیجه و اثر کار بسیار مهم است. مشاهده کردیم که برخی افراد، خوب حفظ کردند حالا یا قرآن را حفظ کردند و بعضاً مطالب دیگری حفظ کردند، منتها آن نتیجهای را که واقعاً دنبالش بودهاند به دست نیاوردند، چرا این طور شد؟ آیا خودشان ادامه ندادند و برای رسیدن به مراحل بالاتر تلاش نکردند؟ آیا شرایط مهیا نبود؟ نمیدانم؛ گفتهاند ما حفظ کردیم تمام شد، دیگر چه کار کنیم و برایشان عادی شده، بعد هم دیدم که خود آن حفظ ساده را هم از دست دادند.
دوستان باید دقت کنند که اولاً حفظ کردن هدف نیست بلکه مقدمه است برای فهم و عمل به قرآن. حافظ باید محفوظاتش را تثبیت کند چه در زمینه قرآن چه احادیث، حتی در زمینه شعر، شعرهای بسیار عالی، از مادحین اهلبیت علیهم السلام وجود دارد یا اشعاری که خود اهلبیت علیهم السلام سرودند و در کتب ما هم آمده است که شخص میتواند حفظ کند و برای اینها هم اولاً برنامه منظمی باید داشته باشد و بعد هم از این محفوظات بهعنوان یک مقدمه برای عمل کردن به مضامینش استفاده شود.
هدف در حفظ باید مشخص باشد، نگوییم خداوند حافظه به من داده و من حفظ میکنم؛ اما نگاهی به مراحل بالاتر ندارم، بلکه هدف از حفظ باید روشن باشد؛ شاید بیان این نکته جالب باشد: روایتی هست که میفرماید که قرآن فرموده: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» نماز باید اینطوری باشد که انسان را «عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» از فحشاء و منکر باز دارد؛ یعنی آنقدر انسان رابطه خود و خدا را باید در نماز ارتقا دهد که دیگر به فکر گناه هم نیفتد؛ زیرا لذت انس با خداوند را چشیده و نمیخواهد بهخاطر یک لذت زودگذر دنیا آن ارتباط را از دست بدهد.
حال اگر انسان بعد از نماز گناه کرد، در روایت دارد که در واقع این نماز نه تنها انسان را به خدا نزدیک نمیکند؛ بلکه او را از خدا دور میکند. او از آن عبادتش بهرهای نمیبرد، نمازش، هیچ فایدهای ندارد. حفظ هم باید اثری داشته باشد. شخص باید به مراحل بالاتر از حفظ فکر کند، عزیزان حافظ، حتماً یک نیت خوب و یک هدف بلند را برای خودشان ترسیم کنند و از ابتدای حفظ به این نکته توجه نمایند که برای چه میخواهند حفظ کنند؟ بهطور مثال این هدف میتواند به این صورت باشد که اولًا برای خودشان چه اثری خواهد داشت و ثانیاً بتوانند مُبلّغ باشند و معارف دین را بین مردم، خواه شیعیان و مسلمانان و خواه افرادی که تابع دین دیگری هستند، گسترش دهند، برای این دارند حفظ میکنند، این خیلی مهم است.
یک خاطره از دوران کودکی خود نقل کنید، سید محمد حسین طباطبایی ؟
میخواهم خاطرهای را نقل کنم که مرتبط با بحثمان هم باشد. به خاطر دارم که یکی دو سال بعد از برنامههایی که در مکه و ایام حج در سال 1376 داشتیم، آنجا برای خانواده وزیر کشور عربستان هم برنامه اجرا کردیم و بعد هم برگشتیم. خوب این اجرای برنامه ما، بین خانواده سلطنتی عربستان خیلی پیچیده بود و بین خانوادههای خودشان نقل میشد که مثلاً این بچه آمده و برنامه اجرا کرد و این طور قرآن میخواند و… به این صورت افراد دیگر و خانواده سایر مقامات عربستان هم مطلع شده بودند.
به هر حال دو سال بعد از آن تهران، پیش سفیر آن زمان ایران در عربستان بودیم، ایشان میگفت که یکی از مقامات عربستان، پسر امیر عبدالله، معروف به امیر ترکی، با چند نفر هیئت همراه آمدند کاخ نیاوران و گفتند: «میخواهیم با آقای طباطبایی هم یک دیداری داشته باشیم». البته بهصورت رسمی نیامده بودند، ما رفتیم آنجا و تقریباً ساعتهای نه و نیم، ده شب بود، نشستیم و ایشان کمی صحبت کرد و بالاخره گفت: “ما وصف شما را که آمدید در کاخ سلطنتی و آنجا برنامههایی را داشتید شنیدیم.
حالا آمدهایم خودمان از نزدیک ببینیم”. به او گفتند: “ایشان حافظ قرآن هستند از هر جای قرآن که دوست دارید، میتوانید سؤال کنید”. امیر به مبل لم داده بود؛ البته با یک تکبر خاصی و گفت:«نه، من سؤال حفظ از ایشان ندارم». گفتند: «چه سؤالی از ایشان دارید؟» گفت: «برای من شعر بخوان». گفتند: «ایشان معروف نیست که شعر حفظ کرده باشند. ایشان حافظ قرآن هستند».
اصرار کردند که نه شعر بخواند، حالا بهلطف خداوند؛ چون زبان عربی را کار میکردیم، بسیاری از شعرهای عربی را که در مدح اهلبیت علیهم السلام بود و بعضی از اشعاری که خود اهلبیت علیهم السلام سرودند، اینها را حفظ کرده بودیم. خدا لطف کرد بین تمامی اشعاری که حفظ کرده بودم، یک شعر خیلی مناسب را انتخاب کردم، همان شعر معروف امام هادی علیه السلام را که در مجلس متوکل، خوانده بودند، در وصف پادشاهان که بالاخره آخر و عاقبت تمام خوشیهایی که اینها داشتند چه میشود؛ خیلی با جزئیات آنجا گفته میشود که خیلی جالب است.
شعر نزدیک یک صفحه است و من هم همهاش را حفظ بودم و خیلی شمرده شمرده از ابتدای آن شروع کردم به خواندن و نگفتم که شعر از کیست و برای چهکسی خوانده است. شروع کردم به خواندن خیلی شمرده شمرده و با همان شیوهای که خودم در زمان بچگی داشتم، خیلی احساسی میخواندم، بعد دیدم که یواش یواش وقتی به وسطهای شعر رسیدم، هر چه بیشتر میگذرد، این شخص خودش را بیشتر جمع و جور میکند، اول خیلی متکبرانه نشسته بود؛ اما از اواسط شعر به بعد خودش را جمع کرد، دیدم چشمانش سرخ شده، خیلی متأثر شده تا رسیدم به آخر شعر، دیدم اشک توی چشمانش جمع شده در واقع همه را تطبیق داده بود به خودش؛ بعد هم خیلی تشکر و تقدیر کردند.
برنامه ارتباطی شما با مردم چگونه است؟
معمولاً اجرای برنامه و دعوتی است. البته با توجه به برنامههایی که خودمان در قم داریم، سعی میکنیم که طوری تنظیم کنیم که مشکلی پیش نیاید. بهصورت هفتهای یا دههای نیست، کمتر است، معمولاً دو یا سه روزه، سفرهایی به شهرهای مختلف داریم.
بهلطف خداوند در سفرهایی که داریم سعی میکنیم که جامع باشد و به استانهایی که میرویم سعی داریم که در چند شهر برنامه داشته باشیم و حتماً یک محفل عمومی هم داشته باشیم. اجرای عمومی که مردم بیایند. دیدارهایی هم با جامعه قرآنی هر شهر و با مسئولین داریم که بر فعالیتهای قرآنی تأکید میکنیم.
مشکل جامعه امروز ما را چه میبینید و راه حل آن چیست؟
بیان دین به زبان روز برای عموم مردم، تا همه برداشت صحیح و جامعی از مسائل دینی داشته باشند. بهترین شیوهها، سادهترین روشها و بالاخره جذابترین روشها، برای یاد دادن مطالب قرآنی باید انتخاب بشود، مخصوصاً در رابطه با مفاهیم خیلی مهم است که ما چطور بگوییم؛ چطور بیان کنیم؛ چطور بتوانیم برداشت و استنباط کنیم نه این که منظورم استنباط باشد؛ بلکه به زبان قوم صحبت کردن و با توجه به جامعه امروزی صحبت کردن است.«وَمَاأَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ». البته خوب بحث مهمی که هست این که جامعه قرآنی یا مذهبی یا کسانی که با این موضوع در ارتباط هستند و مسئولیت دارند باید توجه کنند که ذائقه مردم را با مسائلی که چندان به درد دنیا و آخرت آنها نمیخورد، عادت ندهند.
بهعنوان مثال میگویم یک جایی که موسیقی یا فیلم هرچه بیشتر ترویج میشود، گرچه بعضی فیلمها، البته خیلی کم، ممکن است فایده هم داشته باشد؛ ولی اکثر آنها هدف مثبتی را دنبال نمیکنند و بهعکس مسائلی در آنها ترویج میشود که برای سلامت جامعه هم مضر است؛ به هر حال معمول فیلمها یا موسیقیها و کنسرتها هرچه از اینها بیشتر ترویج شود و شما از طرف دیگر بخواهید فعالیت کنید، کاری انجام بدهید، واقعاً سخت میشود؛ هرچقدر هم طرح داشته باشید؛ برنامه داشته باشید، آن طرف دیگر باب شده، ترویج شده و یک مقدار برای مردم جذابتر شده و ذائقه ایشان به آن سمت رفته است.
[one_half]فکر میکنم همه باید کمک کنند. بهخاطر همین گفتم که یکی از برنامههای ما در شهرستانها که میرویم همین است؛ یعنی با مسئولین که دیدار میکنیم، خود آن مسئول یک مسئولیت کلی دارد، همه کاری میتواند انجام بدهد؛ اما میرویم و تأکید میکنیم که مثلاً دقت کنید که اولا اولویتهای کاریتان، بحث کارهای قرآنی و مذهبی باشد، در این زمینه اول کار کنید و این جبهه تقویت شود،[/one_half][one_half_last]بعد اگر کارهای دیگری هم لازم بود، به آنها هم برسید؛ یعنی ما صحبتمان همین است وقتی از این غافل میشوند و اولویت ایشان دیگر، کارهای قرآنی و مذهبی نیست، به کارهایی میپردازند که شما هر چقدر هم بخواهید که در این سمت و این جبهه هم تلاش بکنید و برنامه بریزید، میبینید که خیلی سخت است و البته بگویم که در بحث همین کار قرآنی خودمان و نیز بحثهای مذهبی و فرهنگی، موازیکاری هم هست، کارها تکراری است، این یک آفت است که برای حل آن باید مشکلات شناسایی شود[/one_half_last]
سازمانها و نهادهای دستاندرکار باید با هم تعامل و تعاون داشته باشند بعد هم منابع مادی و مالی آن و هم منابع علمی آن فراهم شود حالا منابع علمی مثل کتاب یا افرادی که متخصص هستند، همه جمع شوند کمک کنند، مشاوره بدهند، کتاب بنویسند؛ یعنی همه اینها باید جور باشد؛ اگر همه اینها جمع باشند؛ اما منبع مالی برای اجرای آن نباشد، باز هم میبینید که اینجا ناقص میماند یا منبع مالی باشد، منبع علمی نباشد، بالاخره اصل آن همان «وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى» است که همه باید تعاون و همکاری داشته باشند.
بهعنوان نمونه در نمایشگاه قرآن بودم، شخصی را در آنجا دیدم که دکترای فیزیک داشت، گفت: «من دارم در بحث فیزیک در قرآن، کار میکنم، اول درس عادی خودم را میخواندم و تدریس میکردم، ولی بعد علاقهمند شدم که در قرآن هم مطالعه کنم که در قرآن چه آیاتی درباره فیزیک گفته شده، تطبیقش چطوری است». خیلی خوب است یک شخصی این طور کار میکند، منظورم این است که هر کسی در هر رشتهای؛ مثلاً شیمی هم همینطور؛ علوم تجربی هم همینطور؛ همه باید بیایند و تلاش کنند؛ اما اینها باید با هم کار کنند، وقتی بحث اتحاد و همکاری پیش بیاید، خدای ناکرده استنباط شخصی هم پیش نیاید، این کار خوب است و به نتیجه میرسد؛ ولی اگر ببینیم یک نفر خودش بخواهد بیاید اینکارها را انجام بدهد، آفاتی هم دارد، همه باید یک جایی جمع بشوند با هم صحبت بکنند و بالاخره به یک اتفاق قولی و یک نظر واحدی برسند، انشاءالله.
شما چند دیدار با رهبر معظم انقلاب داشتهاید، توصیهای از ایشان را که در ذهن دارید، بفرمایید.
مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در جلسهای فرمودند: «شما قدر این حفظ قرآنتان را بدانید که چه کار بزرگی انجام دادهاید و من هم خیلی دوست داشتم که در همان سنی که شما هستید در دوران نوجوانی حفظ کل قرآن را داشتم؛ منتها بهخاطر شرایطی که بود، آن زمان دروس حوزوی بود، کار دیگری که داشتم، نتوانستم کل قرآن را حفظ کنم و از این بابت هم حسرت این را میخورم که چرا فرصتی نشد، برای این که کل قرآن را حفظ کنم».
فرمودند: «هیچ وقت ترک نکنید این خواندن مرتب قرآن را و سعی کنید که حفظتان را همیشه قوی داشته باشید» و بالاخره خیلی تأکید داشتند روی بحث حفظ مخصوصاً و البته کنارش توصیه به درسها، دروس حوزویمان و روایات را داشتند. منتها در بحث قرآن خیلی تأکید داشتند. هر جلسه که خدمت ایشان میرسیم، هنوز میگویند: “قرآن را چهکار کردید؟ هنوز دوره دارید؟” خیلی روی این نکته دقت دارند.
بیشتر مردم چهره کودکی شما را به خاطر دارند، برخورد امروز ایشان با شما چگونه است؟
مردم همیشه بهواسطه لطفی که خدا به ما داشته و مردم میشناسند، به ما لطف داشته و علاقه دارند. خوب، در دوران کودکی به این خاطر که برنامه زیاد داشتیم و مردم میدیدند، خیلی جلوی چشم بودیم و به هر حال همیشه استقبال میکردند؛ حتی اگر کار عادی داشتیم، حرم میرفتیم یا جای دیگری، مردم ازدحام میکردند.
خوب یک فاصلهای که بهخاطر درسها و برنامههایمان شد، نتوانستیم در تلویزیون حضور داشته باشیم، چهره هم طی چند سال تغییر کرد، الآن مردم کمتر میشناسند و البته من خودم سعی کردم که خیلی در مصاحبهها و رسانهها نباشم؛ به همین خاطر یک وقتی زیاد جلوی چشم بودیم و این شهرت هم سختی خودش را دارد، میدانید آن کسانی که در رسانهها مطرح میشوند، این مشکل برایشان همیشه هست که وقتی بهخاطر مشکلی حضورشان کمرنگ میشود، شایعات برایشان زیاد میشود و البته حضور مرتب در رسانه هم خیلی هم سخت است؛ البته این را هم بگویم این که در رسانهها حضور نداشتم، به این معنی نبود که با مردم در ارتباط نبودم.
همین طور که اشاره شد، مسافرت داشته و داریم. همین الآن هم در استانهای مختلف در برنامههای محفل عمومی که جمعیت زیادی هم میآیند، اجرا دارم؛ اما دیگر آنطوری که در تلویزیون باشم، نیست و فکر میکنم که راحتتر هستم. اینطور آرامش خاطر بیشتری دارم و البته در روایت هم داریم که خوشا به حال آن شخصی که جلوی چشم نبوده و گمنام باشد؛ حالا چه خاصیتهایی دارد، جزییاتش گفته نشده؛ ولی گفته شده که گمنام باشد و با انگشت به آن اشاره نشود که در واقع کنایه از این است که همه او را بشناسند؛ یعنی شهرت.
گروه چند رسانه ای شفق به سفارش به دخت تقدیم میکند:
تاریخ اسلام سرشار از لحظاتی است که پیام جهاد و شهادت از حنجره زنان شنیده شده است. زنانی چون زینب کبری سلام الله علیها که زینت پدرش بود و یاور برادرش. و چه بسیار زنان و دخترانی که ادامه دهنده نهضت زینب سلام الله علیها بوده اند …