دختر خردسال یکی از اقوام نزدیکم که هنوز دوساله هم نشده چهره بسیار زیبا و معصوم و خیرهکنندهای دارد. چهره این کودک کاملاً شبیه همان بچههای موبور چشمآبی است که عکس کارت پستالی آنها را در همه جا میبینیم، به همان زیبایی است.
به خاطر حضور شبکههای مجازی به خصوص اینستاگرام ما هم هر چند وقت یک بار چهره زیبای این دختر خردسال را در حالتها و موقعیتهای مختلف میبینیم.
مادر این دختر زیبا میگفت: «یک روز یک پیام در دایرکت (بخش چت خصوصی اینستاگرام) از یک فرد غریبه دریافت کردم که برایم خیلی عجیب بود. این فرد غریبه به من پیشنهاد پول در قبال استفاده از تصویر دخترم در تبلیغات داده بود. در واقع پیشنهاد مدلینگ برای دخترم بود.
خیلی صریح و قاطع جواب منفی خودم را به این فرد غریبه اعلام کردم. برایم خیلی عجیب بود که چطور این غریبه میتواند عکسهای صفحه من را ببیند در حالیکه صفحه من برای بازدید افراد غریبه بسته است و چطور به خودش این اجازه را میدهد که چنین پیشنهادی به من بدهد؟ مگر دختر من وسیلهای برای فروش کالاست؟ احساس ناامنی به من دست داد.
ترسیدم از اینکه کسی از عکسهای من سوءاستفاده کند و بدون اجازه من از تصاویر دخترم استفاده کند. به همین دلیل عطای اینستاگرام را به لقایش بخشیدم و از همه فالوورها خداحافظی کردم. اوایل برایم سخت بود، ولی کمکم عادت کردم و حالا خیلی هم راضی و خوشحال هستم و خود را با کتاب سرگرم کردهام».
*****
اینستاگرام که در ابتدا فقط فضایی برای اشتراکگذاری عکسهای خاص و حرفهای و معنادار و هنری بود امروزه بیشتر به فضایی برای فروش بیشتر هر آنچه مخاطبان تقاضا میکنند تبدیل شده است.
اینستاگرام امروزه به دنیای ولنگاری تبدیل شده که برای هیچ حریم و حرمتی ارزش قائل نیست و برای اکثر کاربران آن نیز دیگر حریم شخصی و خصوصی معنایی ندارد. البته خود مخاطبان هستند که دیگر حریم خصوصی برای خودشان قائل نیستند.
به هر جا که میروند و هر کاری را که انجام میدهند و هر آنچه را که میخورند و میپوشند در معرض دید میلیونها انسان قرار میدهند تا از این طریق فالوور برای خود جمع کنند و خیلیها هم دنبال این هستند که بتوانند درآمدی از این صفحات برای خود دست و پا کنند.
در واقع شبکههای اجتماعی و این دنیای مجازی، موج جدیدی از کسب و کار امروزی را به راه انداخته است. بیزینسی که به سرعت در ایران مرسوم شده است و البته ایرادی هم ندارد، اما به شرط آنکه از این فضا سوءاستفاده نشود.
متأسفانه بسیاری از افرادی که در این فضا هستند درصدد سوءاستفاده از این فضا برای رونق کسب و کار خود میباشند. تبلیغات در این شبکهها یکی از روشهای استفاده بهتر و بیشتر در جهت بالا بردن فروش محصولات شرکتهای مختلف است و البته نوع این تبلیغات باعث میشود نگاهها نسبت به این شبکههای اجتماعی تغییر کند.
جنس و شکل تبلیغات در این شبکهها با تمام تبلیغاتی که در رسانه ملی و بیلبوردهای شهری میبینیم کاملاً متفاوت است. از ابزارهایی در این تبلیغات استفاده میشود که بسیار عجیب و ناباورانه است. به خصوص در اینستاگرام که این نوع تبلیغات دستمایه طنز و خنده برخی از طنزپردازها هم شده است.
برخی از تبلیغات در این صفحهها به شکل اغراقآمیزی زننده است که حتی توی ذوق مخاطب هم میزند. در تبلیغات فضای مجازی به خصوص اینستاگرام همه نوع چهرهای را میبینیم. از افراد با شکل و شمایلهای عجیب و غریب که عنوان شاخهای اینستاگرام را به خود اختصاص دادهاند تا سلبریتیهای هنری و ورزشی و… که هر کدام با متنهای یکخطی و تکراری محصول یا برند یا مکانی را تبلیغ میکنند.
نکته قابل توجه این تبلیغات در اینجاست که بخش اعظمی از این آگهیهای اینستاگرامی را کودکان به خود اختصاص دادهاند. البته در تمام دنیا شرکتها و کارخانههایی که محصولاتی برای کودکان تولید میکنند از خود کودکان هم برای تبلیغ آن محصول استفاده میکنند.
این تبلیغات به نوعی است که به کودک و حریم شخصی او هیچ آسیبی وارد نمیشود و حقوق کودک به طور کامل رعایت میشود. این تبلیغات نمیتواند چندان ایرادی داشته باشد. در تبلیغات محصولی که برای کودک است و کودک هم آن را نمایش میدهد قاعدتاً نباید به مخاطب تصور استفاده ابزاری از کودک دست بدهد، ولی در تبلیغات وطنی این حس سوءاستفاده از کودکان در مخاطب ایجاد میشود.
از آنجایی که بخشی از افراد در تقلید از دیگران به قدری اغراقآمیز رفتار میکنند که به نوعی شورش را درمیآورند در این نوع تبلیغات هم شورش را درآوردهاند. تبلیغ هر نوع محصولی که باشد تصویری از یک کودک را میبینیم که در حال حرکات موزون، آن محصول را معرفی میکند.
استفاده از چهره کودکان و به نوعی طنازی دختر بچههای کودک شاید قرار است جای خانمهایی را پر کند که به دلیل محدودیتها نمیتوانند با طنازی تبلیغ کالا کنند؟! وگرنه چه دلیلی دارد در تبلیغ محصولی که هیچ ربطی به کودک ندارد از تصویر کودکان استفاده شود.
حتی در تبلیغات محصولات کارخانههای معتبر داخلی نیز متأسفانه این اتفاق میافتد. برندهای معتبر تبلیغات خود را به صفحههایی که فالوور بسیار زیادی دارند میدهند و بعد از معرفی آن محصول چهره کودکی را میبینیم که کالای آن برند را در دست دارد و با شیرینزبانی آن را به همه توصیه میکند. آیا این سوءاستفاده نیست؟ آیا این استفاده ابزاری از کودکان نیست؟
البته نوک پیکان اتهام به سمت والدین این کودکان است چراکه آنها خود از کودکانشان استفاده ابزاری میکنند. وقتی والدین در اینستاگرام یک صفحه فقط مختص کودک خود باز میکنند و از بدو تولد تمام عکسهای او را در معرض دید همگان قرار میدهند…، وقتی در جشنهای مختلف کودک خود چنان آرایش کرده و لباس فاخر میپوشانند و در حال حرکات موزون و فیگورهای مختلف که از یک کودک به سختی برمیآید و مثل یک آدم بزرگ جلوی دوربین رفتار میکند فیلم و تصویر میگیرند و در معرض نمایش میگذارند آیا میتوان اتهامی غیر از استفاده ابزاری از کودکشان به آنها داد؟
مادری که کودکش را ابزاری برای تبلیغات اینستاگرامی میکند، پدری که کودکش را کالایی میبیند تا درآمدزایی کند، آیا فکر میکنند با ساختن هویت مجازی برای کودکشان و ایجاد شهرت برای او بزرگترین لطف را در حق او کردهاند؟ خیر، این یک نوع کودکآزاری است!
در این میان صاحبان این کسب و کار جدید در فضای مجازی با واژههای جدید و اغواکننده مثل مدلینگ و پیشنهاد مبالغ وسوسهکننده، والدینی که زمینه وسوسه شدن را دارند جذب میکنند.
با کلمه پرطمطراق «مدلینگ» و شعار «هرچه بچهتر، جذب مخاطب بیشتر» کودکان والدینی که مدام برای فرزندشان رؤیاپردازی میکنند را دستمایه تبلیغات و کسب و کار خود کردهاند. والدینی که کمترین آگاهی را در خصوص حقوق کودکشان ندارند و هیچ آموزشی نیز در این زمینه ندیدهاند با این قبیل فعالیتها حق انتخاب را از کودک میگیرند و حریم شخصی و خصوصی کودکانشان را زیر پا میگذارند.
یادداشتی از حسین گلمحمدی در جوان آنلاین
[su_note]
در ادامه بخوانید » اینستاگرام بیش از هر شبکه دیگری، سلامت ذهنی افراد را تهدید میکند
[/su_note]