دسته‌ها
کیوسک

معیار سنجش مدعیان در صحنه و انقلابی ها

photo_2016-08-08_20-34-32

معیار سنجش مدعیان در صحنه

هر انقلابی با طرح ایده‌ها و آرمان‌هایی می‌تواند مردم را در مسیر رشد به حرکت درآورد. هرچه این آرمان‌ها متعالی‌تر باشند موتور محرکه برای تغییر و تحول فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی قوی‌تر خواهد بود.

 

بر این اساس افزایش معرفت انسان‌ها از شرایط اجتماعی‌شان و تلاش جهت بهبود آن منجر به افزایش فداکاری و ایثارگری در یک کار جمعی برای پیشبرد جامعه می‌شود.

 طبعاً شناخت شرایط نامطلوب و عوامل تأثیرگذار در آن از یک‌سو و واقع‌بینی در گام برداشتن به سوی شرایط مطلوب از سوی دیگر از ضروریات هر تغییری است. به عبارت دیگر به منافع جمع اندیشیدن، تحول‌خواهان را در مسیر شناسایی عوامل مثبت و منفی یعنی همان دوست و دشمن قرار می‌دهد.

 

دشمن همواره به دلیل زیاده‌خواهی، ضمن پرمخاطره و ناهموار کردن راه رشد جامعه، از طریق غارت منابع ثروت آن عقب‌افتادگی ایجاد می‌کند، اما دوست به منزله امکانی است که در مسیر تقویت توان ملی می‌توان به آن اتکا کرد و از آن در جهت خنثی‌سازی عداوت‌های دشمن بهره گرفت.

 

به همین دلیل نیروهای مؤثر در هر تحول اجتماعی در طول دوران مقابله خود با مناسبات ناسالم حاکم بر جامعه به شناخت روزافزونی از عوامل زیاده‌خواه و راهکارهای پیچیده‌اش، یعنی همان دشمن و در برابر آن عوامل تقویت‌کننده انسجام ملی نائل می‌آیند.

شاخص بودن خواص نیز از همین روست زیرا آنان همان‌گونه که می‌توانند با حفظ پایبندی خود به اصول و آرمان‌ها مسیر رشد جامعه را هموارتر سازند، قادرند با دوری جستن از «انقلابی بودن» تشخیص را برای توده‌های جامعه دشوارتر کنند؛ همانی که بسیاری از انقلاب‌های مؤثر در جهان بشری حتی نهضت‌های انبیا را با مخاطرات جدی مواجه ساخت.

 

خواص با درغلتیدن در وادی رجحان منافع خویش بر منافع جامعه دچار تغییر ماهوی می‌شوند و چون به‌صراحت بر آن اذعان نمی‌کنند مردم را در تشخیص با چالش جدی مواجه می‌سازند. از جمله آفات دیگر برای انقلاب‌ها تغییر مفهوم «انقلابی ماندن» است.

 

برخی فعالان سیاسی به منظور جایگزین کردن برداشت‌های خویش با اصول و آرمان‌ها، روش انقلاب در انقلاب را ترویج می‌کنند؛ به عبارت دیگر به جای پایبند ماندن به آنچه ملت آن را مبنای وفاق جمعی خود قرار داده و همچنین قوانینی که بر این اساس وضع شده خودمحورانه ساختارشکنی خویش را رنگ انقلابی می‌دهند.

 

حال آنکه انقلابی بودن و انقلابی ماندن به معنی متعهد و پایبند ماندن به آرمان‌های اولیه انقلاب است که 97 درصد جامعه در سال 1358 به آن رأی مثبت دادند. متأسفانه امروز در طیف‌های گوناگون، ساختارشکنان عناصر شجاع و پیشتاز قلمداد شده‌اند. شاید به همین دلیل است که رهبر انقلاب باز تعریف انقلابی بودن را ضروری دانسته‌اند.

 

 تأکیدات مکرر ایشان در این زمینه شاخصی است برای ارزیابی افراد مدعی «انقلابی بودن» زیرا اگر ساختارشکنان در طیف‌های گوناگون در این زمینه پیشقراولان ارزیابی شوند مردم، به ویژه جوانانی که انقلاب را درک نکرده‌اند، روزبه‌روز با مفاهیم اصیل انقلاب بیگانه‌تر خواهند شد.

 

در حالی که اگر انقلابی بودن ایثار و فداکاری بیشتر، قانون‌مداری بیشتر، با خصم مردم خصم بودن و هزینه آن را متقبل شدن، ترجیح مصالح جمع بر مصالح خویش و… معنا شود روزبه‌روز فرهنگ «انقلابی ماندن» در جامعه تقویت خواهد شد؛ زیرا به بهترین وجه منافع همگان را تأمین می‌کند.

 

 بنابراین بجاست به جای اینکه انقلابی بودن و نبودن را مبنای دسته‌بندی‌های سیاسی و جریان‌شناسی خود قرار دهیم همه نیروهای مدعی موجود در طیف‌های گوناگون را با این معیار محک بزنیم تا اولاً عناصر جنجالی و ساختارشکن، نقش پیشقراولی را در طیف خود از دست دهند. ثانیاً با تبیین دقیق معیارها و اصول، انقلاب مسیر واقعی خود را باز شناسد. ثالثاً مدیرانی را که مدت‌هاست در پی منافع خویش‌اند به حاشیه برانیم و سرانجام اتحاد و اتفاق جامعه را در پناه معیارهای واقعی انقلابی بودن رقم زنیم.

 

یادداشت عباس سلیمی نمین در روزنامه صبح نو

دسته‌ها
کیوسک

نان در گرو لیسانس نیست [به قلم یوسفعلی میرشکاک]

نان در گرو لیسانس نیست

در سراسر زندگی خود، کتبی و شفاهی متذکر شده‌ام «العدل اساس الاحکام» و «بالعدل قامت السماوات والارض…» و اما دیر، بسی دیر فهمیده‌ام که پوستین بنا به قضای غیرمرضی حق وارونه شده است و حوالت قوم ایرانی نمی‌تواند از دیگر مسلمانان جدا باشد. دیگر اینکه طلب عدل ظاهر و در روزگار غیبت محال‌اندیشی است.

دیگر اینکه عبیدالدنیا چه یک نان داشته باشند چه یک نانوایی، چه صاحب بزرگ‌ترین مجتمع‌های صنعتی باشند که لاوک الکتریکی و فرهای باگت‌پزی تولید می‌کند، مدام از فقدان دو چیز می‌نالند: پول و عدالت! مولا علی(علیه‌السلام) می‌فرماید «الدنیا جیفه و طالب‌ها کلاب» چهل سال بیشتر اندوه بی‌جیفه ماندن کلاب را خوردم، درحالی‌که هنوز هم اگر داروندارم را بفروشم با کتاب‌هایم، پول رهن یک آپارتمان یک اتاقه هم نمی‌شود.

 به لطف روح‌القدس بود که فهمیدم هرکسی در این جهان درحال غرامت دادن است، چه کارهای قبل از تولد، چه کارهای بعد از تولد، این‌همه گناه و اشتباه و دروغ و غیبت و غفلت و غرور و مداخله درامور دیگران و کاهلی و نامهربانی و بداخلاقی و اتلاف وقت و دلبستگی به سراب دنیا و از این بدتر به وهم عقبی در پوست و پوستین دیگران افتادن  وخود را ذی‌حق دانستن در اختلاس وارتشاء و زدوبند و با دو رکعت نماز، ربا را کارمزد نامیدن و… .

روح‌القدس، مادر مقدس متعال روحی فداءلها، به بنده ابدی خود نشان داد که «ولا تزر وازره وزر اخری.» مردمی که بت‌هایشان فوتبالیست‌های داخلی و خارجی یا خواننده‌های ایرانی و خارجی یا هنرپیشه‌های حتی سریال‌های ترکیه‌ای باشد و صبح تا شام کارش اهانت به اسماء باشد، اگر هزاران غمخوار از اولیا داشته باشد، کارش کار نخواهد شد و بارش بار.

 جوان ایرانی حاضر نیست برود در نانوایی نان برای خانواده بخرد اما توقع دارد دولت برای او کار تهیه کند، یعنی میزی به او بسپارد و حقوق ماهیانه‌ای بپردازد. اینکه دولت‌های بی‌رمق و بی‌برنامه و درچفتی جهان سوم چنین وظیفه‌ای دارند یا نه، مسأله دیگری است اما در همین کشور فلان جوان روستایی که تن به کار می‌دهد خیلی سریع به نان‌وخانمان می‌رسد. چرا ایرانی‌ها فکر می‌کنند نان درگرو لیسانس و فوق‌لیسانس است، آن هم فقط داشتن مدرک و نه هیچ تخصصی. درمان این توقع که نشان فقدان هویت است به عهده کیست؟

اگر به کتاب خدا رجوع کنیم خواهیم دید ما غم «اولئک کالانعام بل هم اضل» را می‌خوریم. آن هم غم بهره کم یا زیاد آنها را از جیفه دنیا. اینکه چه خواهد شد نگرانی هیچ درویشی نیست. چون درویش جز به مرگ و رسیدن به دیدار آنکه فرمود«فمن یمت یرنی» فکر و ذکری ندارد.

چرا باید درویش غم دنیایی را بخورد که دوست داشتن آن سرآغاز هر خطایی است «حب الدنیا رأس کل خطیئه» و خدا سراپای آن را چنین وصف می‌کند «لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد» که سوسیالیسم هم علاج تنوع‌طلبی آدمیزاد نمی‌شود. در این روزگار هرکس به تنگ آمد راه اروپا وآمریکا را در پیش می‌گیرد.

جیفه در آنجا بهتر تقسیم می‌شود! می‌توان تمام تقصیرات را به گردن قدرتمندان انداخت اما بسنده است در احوال موجودات دوپای پیرامون خود تأمل کنیم بدون فاصله و بدون حجاب علم و فضل تا عیان شود که از انعام فروتر چیست. گفتا درویشی که نباید پروای قیامت داشته باشد باید بنشیند و غصه بخورد که چرا… گذشت روزگار بوالحسن که اگر پای کسی در همه عالم به سنگی خوردی درد آن، از آن دل بوالحسن بودی. کسی نیست. جز همج رعاع نمانده است و اندوه این خیل دنیاپرست با درویشی نسبتی ندارد مگر اینکه سالک متون و عبارات را نه ظل حقایق بلکه عین حقایق شمرده باشد.

بشوی اوراق اگر همدرس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد.

به قلم یوسفعلی میرشکاک
دسته‌ها
اخبار

احد آزادی خواه :دولت نگاه سیاسی از دانشگاه را کوتاه کند

دولت نگاه سیاسی از دانشگاه را کوتاه کند

در رابطه با بایدها و نبایدهای جامعه دانشگاهی کشور باید به چند نکته توجه کرد:

اول. دانشگاهیان و نخبگان موظف هستند قرائتی درست از دغدغه‌های رهبری داشته باشند تا مراد و منظور رهبری را به‌درستی درک کنند. رهبر انقلاب بر جذب جوانان انقلابی در بدنه دانشگاهی کشور همواره تأکید داشته‌اند. هرچند در برخی موارد این جوانان به بدنه علمی کشور اضافه شدند اما هنوز جای کار بیشتری دارد و اگر بتوانیم از این نخبگان جوان که تلاش‌های فراوان و پژوهش‌های قابل‌توجه داشته‌اند در هیات علمی استفاده کنیم با یک تحول علمی و فرهنگی روبه‌رو خواهیم بود.

 

از سوی دیگر دانشگاه ما به سمت اسلامی شدن سوق پیدا خواهد کرد. کشوری موفق است که بنیه علمی و همچنین بنیه دینی مستحکمی داشته باشد. لذا جذب متدینین جوان و متخصص که تفکری توحیدی و اسلامی داشته و روحیه‌ای انقلابی دارند می‌تواند کشور را در ریل پیشرفت و موفقیت قرار دهد.

 

دوم. بدون شک انقلاب فرهنگی و پیش از آن اصل انقلاب اسلامی برای ورود اسلامیت به متن زندگی جامعه بوده است. زمانی که در حوزه اسلامی بتوانیم علوم مختلف را اسلامی کنیم به سمت اسلامیت حرکت خواهیم کرد. تولید علم در حوزه‌هایی همچون روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و حتی مدیریت بر اساس آموزه‌های اسلامی صورت نگرفته است.

زمانی می‌توان مدعی کشوری اسلامی بود که علوم انسانی و علوم اداره آن کشور هم برآمده از اسلام باشد. این کار نه‌تنها از طریق دانشگاه بلکه باید با همکاری حوزه و دانشگاه صورت گیرد. ایجاد علوم اسلامی در حوزه علوم انسانی و تحقق تولید علمی بومی یکی از اولویت‌های مهم کشور است و اگر امروز ما نتوانسته‌ایم اقتصادی اسلامی داشته باشیم و اگر امروز ما در حوزه تجارت و صنعت وابسته هستیم برای آن است که در تولید علم در حوزه اقتصاد بومی عمل نکردیم و اسلامی بودن علوم بخشی از همین ماجراست.

امروزه سبک زندگی مردم، اقتصاد، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی ما برآمده از علوم دوره رنسانس اروپاست و ریشه در الگوهای اسلامی ندارد. وقتی نگاه اسلامی داشته باشیم می‌توانیم پایه‌های اسلامی برای آموزش و پژوهش در کشور بنا کنیم.

 

احد آزادی خواه :دولت نگاه سیاسی از دانشگاه را کوتاه کند
احد آزادی خواه :دولت نگاه سیاسی از دانشگاه را کوتاه کند

 

سوم. سیاست‌بازی درد این روزهای دانشگاه است. تا جایی که در روزهای اخیر رهبر انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام به ماجرای سیاست‌زدگی در فضای علمی کشور اشاره کردند. بی‌شک تشکل‌های سیاسی، فعالیت جریان‌های سیاسی و طراوت سیاسی لازمه فضای دانشگاهی کشور است اما آنچه درواقع رخ می‌دهد یک افراطی‌گری سیاسی در فضای دانشگاه است.

بدون شک هر اتفاقی که جریان علمی کشور را دچار حاشیه کند یک آسیب جدی برای دانشگاه تلقی می‌شود و هنوز دانشگاه ما به شرایط لازم برای حاشیه‌زدایی سیاسی نرسیده است. این امر هم محقق نخواهد شد مگر اینکه دانشگاه، مسوولان، دانشجو و استاد دانشگاه ما با حقایق و اولویت‌های دانشگاه کنار بیاید و بداند سیاست زدگی اولویت دانشگاه نیست.

 

احد آزادی خواه
احد آزادی خواه

چهارم. بدون شک کمیسیون آموزش در دوره جدید مجلس بایستی در مسیر بالا بردن سطح علمی کشور، بالا بردن سطح معنویت در دانشگاه و همچنین مطالبات اقشار فرهنگی و دانشگاهی سرمایه‌گذاری کند.

اگر دولت نیز نگاه سیاسی خود را از دانشگاه کوتاه کند و بدون جانبداری و با توجه به شایسته‌سالاری از شعار فاصله گرفته و به مقام شعور برسد، فضای دانشگاهی کشور متحول خواهد شد

اما آنچه امروز شاهد هستیم فضای مقصریابی و علت‌تراشی برای مشکلات دور و نزدیک است. بدون شک راه کاریابی باید جایگزین مقصریابی شود. دانشجویان و اساتید را نباید وارد یک محکمه سیاسی کنیم و رفع نیازها باید اولویت دولت و مجلس شود.

 

یادداشت حجت‌الاسلام احد آزادی خواه عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی

 

دسته‌ها
کیوسک

نرم افزار تلگرام زندانی که اندیشه و اطلاعات را محصور می کند

نرم افزار تلگرام اپلیکیشنی که اطلاعات را محصور می‌کند

زندانی به بزرگی مخاطبان تلگرامی

شما هم کانال تلگرام دارید؟ درست مثل خیلی دیگر از کسانی که حرفی برای گفتن دارند، من، شما و حتی خانواده‌های ما نیز حالا یک کانال اختصاصی تلگرام دارند و می‌توانند همه حرف‌های خود و خبرهای مهم خانوادگی و اجتماعی خود را در کانال‌های تلگرام نشر دهند. بعضی از این کانال‌ها حتی، به بیش از یک میلیون مخاطب هم رسیده‌اند. چه جالب! می‌توانی برای یک میلیون نفر حرف بزنی و عکس و فیلم برایشان بگذاری. می‌توانی کارهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کنی. با این حجم مخاطب می‌شود حتی حزب هم تشکیل داد!

جالب‌تر اینکه نرم افزار تلگرام یک ابزار بین‌المللی نیست. ابزاری است که در کشور روسیه و ایران کاربرد وسیع‌تر یافته و به‌سرعت ابزارهای اطلاع‌رسانی دیگر را نیز زیر چتر خود گرفته و حتی بعضی را نیز خفه کرده است!

تلگرام
تلگرام

اینکه سرور تلگرام در انگلیس است یا جای دیگر، اینکه اطلاعات کجا ذخیره می‌شوند و در اختیار چه کسانی قرار می‌گیرند، نه که اهمیتی ندارد، تلگرام نباشد، ده‌ها وسیله و برنامه ارتباطی دیگر هست که به جای تلگرام از آن استفاده کنیم و کارمان را پیش ببریم؛ واتساپ، وی‌چت، وایبر، اینستاگرام و فیسبوک و… از این دسته‌اند که هر یک ابزارهایی‌اند برای ردیابی و گرفتن اطلاعات انبوه. دسته‌بندی و فروش اطلاعات این ابزارها نیز موضوعی نیست که چندان پوشیده مانده باشد.

نرم افزار تلگرام
نرم افزار تلگرام

تلگرام اما چیز دیگری است، با ویژگی‌های جذاب و خواستنی‌تر. می‌توانی گروه‌های بزرگ چندین هزار نفری تشکیل دهی و کانال‌های اطلاع‌رسانی با مخاطبان انبوه ایجاد کنی. این امتیازی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت. آن مخاطبان انبوه و انتقال و ارسال مطالب آسان و ایجاد یک کانال فقط در کمتر از یک دقیقه! اما با این امکان فوق‌العاده و تاریخی، چرا این وسیله فقط در ایران این‌قدر پرکاربرد است؟ چرا مترقیان آمریکایی و اروپایی از آن استفاده نمی‌کنند؟!

 

پاسخ به این پرسش ساده است. اشتباه نکنید. نمی‌خواهم بگویم تلگرام یک ابزار جاسوسی از ایرانیان است. بله هست! دیکشنری این نرم‌افزار به بیش از ده‌میلیون واژه خاص در سراسر دنیا مجهز شده تا به محض تایپ از سوی کاربر، آن کاربر را به کاربران ستاره‌دار تبدیل کند.

 

اما امکاناتی که این برنامه به دست داده است، خیلی خطرناک‌تر از یک وسیله جاسوسی است؛ تلگرام ابزاری است برای محصور کردن مردم در یک حصار رسانه‌ای تا فقط خودشان برای خودشان حرف بزنند و صدایشان بیرون نرود. یک چیزی مثل عایق صوتی! و این در اینجا خیلی خطرناک است. شما مطلب می‌نویسی تا دنیا متوجه تفکر و حرفت بشوند، اما در کانال‌های رنگارنگ تلگرام، بر اساس استانداردهای جهانی حفظ حریم خصوصی، فقط آنانی متوجه می‌شوند که عضو کانال یا گروه‌اند و این یعنی به اندازه جمعیت زمین، دایره مخاطبانت کاهش می‌یابند.

 

اطلاعات و کانال‌های نرم افزار تلگرام در موتورهای جست‌وجو قابل بازیابی نیستند. در سال‌های اخیر وبلاگ‌هایمان را تعطیل کردیم و به کانال‌های تلگرامی کوچیدیم و این یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی بود که فقط ما گرفتارش شدیم و نه غربی‌ها و حتی نه عرب‌ها.

 

نرم افزار تلگرام
نرم افزار تلگرام

اطلاعاتی که در صفحات وب منتشر می‌شوند، می‌توانند در همان گوگل و موتورهای جست‌وجوی دیگر، ترجمه شده، به فرهنگ‌های گوناگون راه یابند و دیده شوند. آیا دانش یا حتی حرفی که در تلگرام می‌زنیم، در خود کانال‌های تلگرامی قابل بازیابی و استفاده است؟

 

تمام اهمیت نکته در همین است. برنامه‌ریزی سازمان‌های امنیتی دنیا، در حال زندانی کردن اندیشه ماست؛ در حال به زنجیر کردن حرف‌ها و ایده‌های ماست که قبل‌تر از این در وبلاگمان می‌نوشتیم. نوشته‌های وبلاگ ما در موتورهای جست‌وجو با کلیدواژه‌های بی‌شمار قابل دستیابی بود اما حالا با این پدیده خطرناک، گمان می‌کنیم که با مخاطبی انبوه سروکار داریم؛ ولی به واقع این‌گونه است که داریم خودمان برای خودمان در زندانی مجازی سخنرانی می‌کنیم. با این اوصاف، آیا نمی‌توان تلگرام را ابزاری برای به زنجیر کشیدن اندیشه‌های ایرانی دانست.

 

یادداشت: رضا مصطفوی

 

دسته‌ها
کیوسک

مشکل علوم انسانی در ایران

مشکل علوم انسانی در ایران
مشکل علوم انسانی در ایران

مشکل علوم انسانی در ایران

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیست و هفتمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) سخنان راهبردی و مهمی بر زبان جاری کردند. ایشان طبق سنت هرساله در جوار مرقد امام که بر بازخوانی و بازاندیشی در سنت امام و انقلاب اسلامی اهتمام دارند، این بار در کنار همه موارد، به جایگاه و ضرورت پیشرفت در نظام اسلامی اشاره داشتند.

در فرازی مهم ایشان فرمودند: «یکی از آن مبانی اساسی و ارزش‌های اساسی عبارت است از اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحول، به تکامل، و تعامل با محیط، البته با پرهیز از انحراف‌ها و خطاهایی که در این راه ممکن است وجود داشته باشد. تحول و تکامل؛ هم فقه ما، هم جامعه‌شناسی ما، هم علوم انسانی ما، هم سیاست ما، هم روش‌های گوناگون ما باید روزبه‌روز بهتر بشود، اما به دست آدم‌های خبره، به دست آدم‌های وارد، به دست انسان‌های اهل تعمق و کسانی که اهلیت ایجاد راه‌های نو را دارند؛ نیمه‌سوادها و آدم‌های ناوارد و مدعی نمی‌توانند کاری انجام بدهند. به این باید توجه داشت؛ اینها همه یک صراطی است که چپ و راست دارد؛ از وسط جاده باید حرکت کرد».

تأکید بر اعتقاد به پیشرفت در نظام اسلامی، ضرورت تحول و تکامل، تعامل با محیط، فهم توأمان ثابتات و مقتضیات زمانه، فراگیری عرصه‌ها و دانش‌های مورد نیاز به تحول و تکامل و پیشگیری از انحراف و خروج از جاده اصلی اصیل اسلامی اهم گفته‌ها و ملزومات آن در بیان حضرت آقا هستند.

مع‌الوصف در این یادداشت بنا بر آن است که به بخش دوم کلام ایشان پرداخته شود. این بخش فراتر از نگاه نظری به ضرورت کار، با نگاهی آسیب‌شناسانه به تاریخ تحول در حوزه و دانشگاه به کارگزاران تحول اشاره دارند. فرازهای قبلی و بعدی دیگر اشاره مستقیمی به این مبحث ندارند.

اگر سخنرانی‌های دیگر حضرت‌آقا را فعلاً و موقتاً نادیده بگیریم آشکار می‌شود در بحث تحول در علوم انسانی یا ایشان کارگزارمحور (نیروی انسانی) هستند یا در موقعیت کنونی اشکال اساسی را در کارگزار می‌بینند نه سازمان‌ها و ساختار و نهادهای جمهوری اسلامی. اگر هم برای دومی مانعیت و صعوبیتی قائل باشند، ریشه آن را در اولی می‌جویند.

حضرت آقا برای کارگزاران واقعی این عرصه خصائصی را برمی‌شمارند که به نظر می‌رسد همراه با کنایه به برخی اقدامات و اشخاص در طول این سالیان بوده است. از نظر ایشان تحول و تکامل از یک انسانی برمی‌آید که ایجاباً وارد (متخصص)، خبره (عمیق و صاحب‌نظر)، اهل تعمق و نوپرداز باشند و سلباً ناوارد، نیمه‌سواد، و مدعی (متخصص توخالی) نباشند.

آخرین تجربه نظام برای تحول می‌تواند مؤید همین معنا باشد. بعد از فتنه 88 و دل‌نگرانی‌ها از اولاً برخی اساتید و دانش‌آموختگان سکولار حوزه علوم انسانی و درثانی کم‌کاری در تولید علوم انسانی اسلامی، رهبر انقلاب اسلامی را بر آن داشت که با تشکیل یک شورای مستقل از وزارت علوم (به عنوان متولی اصلی تولید علم و طراحی رشته) در قلب شورای عالی انقلاب فرهنگی با عنوان «شورای تحول و ارتقا در علوم انسانی» زیر نظر دکتر غلامعلی حداد عادل بازبینی اساسی و نه فرمالیته و صوری، به مثابه تجربه سال‌های طولانی جمهوری اسلامی در این زمینه، رشته‌های علوم انسانی انجام بگیرد.

 12 رشته اصلی برای این مهم برگزیده شدند و برای هریک، کارگروهی مستقل تشکیل شد. در اینجا و از همان ابتدا یک مشکل ساختاری مهم روی داد که فعلاً مجال بازگشایی آن نیست. ولی در پی اختلافاتی میان وزارت علوم و شورای عالی، وزارتخانه به طور مستقل با بودجه‌ای اندک، کار بازبینی در رشته‌های گوناگون علوم انسانی را به دانشگاه علامه طباطبایی به ریاست حجت‌الاسلام صدرالدین شریعتی واگذار کرد.

بنا به گفته‌های شریعتی همه رشته‌های علوم انسانی غربی از طریق افزودن نقد اسلامی به سرفصل دروس گذشته یا اضافه کردن واحدی جدید برای معرفی یک رشته بر اساس آیات و روایات (مثلاً جامعه‌شناسی از دیدگاه آیات و روایات) اسلامی شده‌اند. این یعنی تحول فرمالیته محض!

البته کوشش‌های موازی شورای تحول و ارتقا جدی‌تر از این بوده است. بازنگری از اهداف و ضرورت رشته شروع شده، طراحی عناوین جدید درسی با توجه به تحولات جدید علمی در جهان و شرایط بومی ایران به صورت اجماعی انجام گرفته و در نهایت در قالب سرفصل‌ها و تألیف کتاب‌های جدید درسی درمی‌آمده است.

البته اقدامات این مجموعه هم بی‌نقص نبوده است. با وجود این، با فرارسیدن زمان اجرای طرح (به طور مشخص رشته علوم سیاسی)، در دولت یازدهم، جمعی از اساتید عموماً سکولار از طریق نامه‌نگاری و اعمال فشار گوناگون مانع از اجرایی شدن طرح جدید شدند.

مطالعه تجربه اخیر درس‌های فراوانی دارد و از آن جمله می‌توان به این 2 مورد اشاره کرد. نخست آنکه علوم انسانی به شکل دستوری و یک‌شبه بومی و قوی نمی‌شود بلکه به اجماع نخبگانی و سال‌های مدید تولید محتوا نیازمند است. دوم اینکه این تحول در ایران گرفتار بیماری دیوان‌سالاری شده است که هم از ظهور استعدادها جلوگیری می‌کند و هم به هدر رفتن منابع انسانی و مالی منجر می‌شود.

یادداشت: مجید بهستانی ( عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) ) روزنامه صبح نو شمار25