دسته‌ها
کیوسک

« حاج میثم مطیعی » تنها نیست و هست! [به قلم حسین قدیانی]

متن این صفحه از سری یادداشت های جناب آقای حسین قدیانی روزنامه نگار برجسته و نویسنده مطرح جبهه انقلاب اسلامی که این روزها بیشتر در روزنامه وطن امروز می نویسد انتخاب شده است که در ادامه میخوانید : 

«میثم» تنها نیست و هست!

 

ح‌سین ق‌دیانی: همهٔ آن‌هایی که امروز با فحاشی علیه «میثم» پرده از ادب خانوادگی و رذالت سیاسی خود برداشتند، خوب بدانند که «امثال مطیعی و مؤدب و سیار» اگر قرار بود با ۴ تا ناسزا عرصه را واگذار کنند، این رخ‌داد باید همان ۸۸ رخ می‌داد؛ که «السابقون فحش» همهٔ این بد و بیراه‌ها را، همان سال هم نثار این بچه‌ها کرده بودند! پس اتفاق جدیدی نیفتاده! و هدف، همان است که بود؛ «خفه کردن حزب‌الله»!

 

لیکن جوان مؤمن حزب‌اللهی، در راه مبارزه با مظاهر زر و زور و تزویر، شنیدن ۴ تا فحش که سهل است، جان را هم در خطر تهدید ببیند، باز دست از «زبان سرخ» نمی‌کشد! و البته، زیاده‌خواه نباشیم دوستان! جماعتی که شیخک نه چندان روحانی‌شان، مظهر مسلم درشت‌گویی حتی علیه «شهید چمران» است، باید هم عین او هتاک باشند و مثل او محروم از ادب! مگر چه خواند امروز «میثم مطیعی»؟! و مگر چه سرود دیروز «علی‌محمد مؤدب»؟! و «محمدمهدی سیار»؟! و «علی‌رضا قزوه»؟! و دیگر عزیزان؟!

 

طوری شده که اگر بگویی «لعنت بر یزید» در و دیوار را پر می‌کنند با این عنوان: «دور جدید اهانت به فلانی»! و با این هدف فرعی: «خسته کردن جوان انقلابی»! و با این هدف اصلی: «خفه کردن حزب‌الله»! هیهات! «حلقوم‌ها» را شاید بتوان برید، اما «فریادها» را هرگز! و هنوز هم «خون علی‌اصغر» از «تیر سه‌شعبه» برد بیشتری دارد! و البته این صدر اسلام بود که نامردمردم، گستاخی را تا بدان‌جا رساندند که «گلوی میثم» را بدرند!

 

 ما اما، مداح خود را و حماسه‌سرای خود را تنها نخواهیم گذاشت! هر چند، گله‌ها داشته باشیم از سکوت و سکون و رخوت و بی‌معرفتی خوبان «صف اول»! دقت شود! «خوبان» صف اول را گفتم! همان‌ها که با صدای گرم مطیعی، مکرر صفا کرده‌اند اما در دو ضرب‌در دوی محاسبات، هرگز صلاح را این‌گونه تشخیص نمی‌دهند که خود را خرج دفاع از جوانان انقلابی کنند! حتی در روز واقعه! و در اوج فحاشی! نمی‌بینی عارشان می‌آید دو کلمه دفاع کنند؟!

 

آنی توی مخاطب فرض کن «میثم مطیعی» آن‌طرفی بود! والله «سیدمحمد خاتمی» تا الان حمایت خودش را کرده بود! این‌ور اما، جز عده‌ای انگشت‌شمار، الباقی هر کدام «ملاحظه» دارند این هوا! کجایی آقای قالیباف؟! کجایی آقای رئیسی؟! کجایی آقای میرسلیم؟! کجایی آقای احمد خاتمی؟! کجایی خانم دستجردی؟! کجایی خانم آباد؟! چطور رجال و نساء آن‌طرف، در تخریب میثم، هیچ ملاحظه‌ای ندارند اما شما! بگذار قصه بگویم: «زیباکلام»ها ۲ برادر هستند؛ «صادق»ی که هر روز در صحنه است و «سعید»ی که سالی یک بار!

پایان

 

منبع: کانال تلگرام قطعه26

 

[su_note]

در ادامه بخوانید »» یادداشت شاعران شعر عید فطر سال۹۶ درباره مداحی حاج میثم مطیعی

درادامه بخوانید »» دانلود مداحی حاج میثم مطیعی در عید فطر ۹۶ +متن کامل شعر

[/su_note]

 

تماشا کنید : گزارش رسانه ملی از شعر جنجالی استاد میثم مطیعی در نماز عید فطر و حمله برخی به وی 

دانلود نسخه 4مگابایتی | دانلود نسخه 20مگابایتی

 

دسته‌ها
کیوسک

20 نکته برای احیا شب های قدر که باید بدانیم [یادداشت استاد پناهیان]

20 نکته برای احیا شب های قدر که باید بدانیم [یادداشت استاد پناهیان]
20 نکته برای احیا شب های قدر که باید بدانیم [یادداشت استاد پناهیان]

در آستانهٔ شب‌های قدر 1395 حضرت استاد پناهیان در قالب یک یادداشت که در رسانه سایت بیان معنوی منتشر شد 20 نکته برای احیا شب های قدر متذکر شدند که در ادامه مطلب می خوانید : 

  1. شباهت قدر و قیامت را حس کنیم | 2. امیدوار باشیم و به کم قانع نباشیم | 3. بی‌قراری برای خدا | 4. مؤمنان مثل گنه‌کاران، گنه‌کاران مثل مؤمنان | 5. جلب محبت خدا با محبت به دیگران | 6. بزرگوار باشیم | 7. رسیدگی به نیازمندان، محبت به بستگان | 8. محبت به والدین، دعا برای پدر معنوی جامعه | 9. طلب معیشت خوب و نابودی فقیرسازان | 10. حضور در جمع مردم | 11. دعای مناسب حال | 12. کمی قرآن | 13. تفکر و محاسبهٔ نفس | 14. اندیشیدن به لحظهٔ وداع و مرور وصیت‌نامه | 15. از فکر و ذکر علی(ع) غافل نشویم | 16. محضر حضرت ولی‌عصر(عج) | 17. کمی مشارطه و برنامه‌ریزی برای آینده | 18. شب قدر سوم، شب دعا برای ظهور | 19. دعا برای عاقبت به‌خیری و شهادت | 20. زیارت امام حسین(ع)

(تیترها در اصل یادداشت نبوده و توسط ویراستار سایت بیان معنوی اضافه شده است.)

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. شباهت قدر و قیامت را حس کنیم

اگر کمی تامل کنیم میتوانیم شباهت شب  قدر و قیامت را احساس کنیم. شب قدر مانند روز قیامت است که سرنوشت آدم‌ها مشخص می‌شود، تمام گذشتهٔ انسان محاسبه و برای آینده برنامه‌ریزی می‌شود، با این تفاوت که عذاب در کار نیست و آبروی کسی نمی‌رود و پس از آن فرصت بازگشت هم وجود دارد، اما رحمت خدا از سر و روی عالم می‌بارد.

  1. امیدوار باشیم و به کم قانع نباشیم

خدای مهربان شب‌های قدر را برای جبران همهٔ کاستی‌های ما قرار داده است، برای بخشش هیچ گناهی ناامید نباشیم و برای رسیدن به هر حاجتی امیدوار باشیم و در دعا به کم قانع نشویم. خدا هرچه را صلاح نباشد بدهد بهترش را خواهد داد، و هیچ دعایی دور ریخته نمی‌شود و اگر توانستیم فقط خود «او» را از او بخواهیم.

  1. بی‌قراری برای خدا

خداوند بزرگ خود فرموده است شب قدر بهتر از هزار ماه است. بیایید بهترین خاطرات عمر خود را در شبهای قدر رقم بزنیم و شب قدر را برای رسیدن به قرب خدا بی‌قراری کنیم و فقط در اندیشهٔ آنچه او از ما می‌خواهد باشیم.

  1. مؤمنان مثل گنه‌کاران، گنه‌کاران مثل مؤمنان

مؤمنان مانند گنه‌کاران با دست‌های خالی به محضر خدا بروند و گنه‌کاران مانند مؤمنان با قلبی مطمئن به محبت و فضل خدا به دعا بپردازند. خدا اگر می‌خواست نبخشد، ما را صدا نمی‌زد و اگر می‌خواست سخت بگیرد، ثواب شب قدر را اینقدر بالا نمی‌برد.

  1. جلب محبت خدا با محبت به دیگران

برای دیگران دعا کنیم و دوستان‌مان را تک تک نام ببریم و محتاجان به دعا را فراموش نکنیم. وقتی خدا محبت ما را به دیگران ببیند، بیشتر به ما محبت خواهد کرد. دل‌هایمان را از کینه‌ها خالی کنیم و همدیگر را در دل ببخشیم تا خدا هم با سهولت بیشتری ما را ببخشد.

  1. بزرگوار باشیم

برای پیروزی و سرافرازی ملتمان دعا کنیم و برای عمران و آبادانی مملکتمان دعا کنیم و دعاهایمان را در دایرهٔ تنگ خود و خانواده محدود نکنیم، زیرا خدا از بندگان با سعهٔ صدر و بزرگوار خود خرسند می‌شود و به آنان بیشتر لطف می‌کند. برای محرومان جهان به‌ویژه مؤمنان مظلوم منطقه دعا کنیم و با دعا اشک داغداران را پاک کنیم و آنها را تسلی دهیم و با دعا از رزمندگان خط مقدم مقاومت پشتیبانی کنیم.

  1. رسیدگی به نیازمندان، محبت به بستگان

برای مریض‌ها به‌ویژه آنها که می‌شناسیم صمیمانه دعا کنیم و به فقیران رسیدگی کنیم و به بستگان محبتمان را یادآوری نماییم. قبل از آنکه کسی به ما التماس دعا بگوید، برایش ملتمسانه دعا کنیم.

  1. محبت به والدین، دعا برای پدر معنوی جامعه

از بهترین کارها در شب قدر غفلت نکنیم؛ از پدر و مادر خود حلالیت بطلبیم و به آنها محبت کنیم و با اشک از آنها بخواهیم برای ما دعا کنند. اگر از این دنیا رفته‌اند، حتماً برایشان خیراتی بفرستیم و برای علوّ مقامشان دعا کنیم. از اطرافیان حلالیت بطلبیم و تقاضای دعا کنیم. برای رهبری که پدر معنوی جامعه هستند دعا کنیم و برای استجابت دعاهای ایشان، که امام صادق(ع) دعا برای رهبری را سفارش فرموده‌اند. (امالی صدوق، ص338)

  1. طلب معیشت خوب و نابودی فقیرسازان

برای خود عافیت و معیشت خوب طلب کنید. مؤمنین باید بتوانند از زندگی خوب برخوردار باشند تا در اثر فقر و تنگی معیشت به گناه نیفتند و از ذکر خدا غافل نشوند. در همین جا برای نابودی مستکبران عالم که فقیرسازان جهانی هستند نیز دعا کنید.

  1. حضور در جمع مردم

اگر می‌خواهیم شبهای قدر به عبادت در تنهایی بپردازیم، لااقل بخشی از شب را در میان جمع مردم حاضر باشیم تا به تواضع نزدیکتر باشد، و از نور نیّت مؤمنان بی‌بهره نگردیم. کم نیستند کسانی که در این شبها با خدا آشتی می‌کنند، آنگاه خدای مهربان به همهٔ کسانی که در آن‌جا حضور دارند شادی و رحمت خود را تقسیم می‌کند. کم نیستند دل‌دادگانی که خدا هر که در کنار آنها باشد را مورد عنایت خاص خود قرار خواهد داد.

  1. دعای مناسب حال

از هر ذکر و دعایی که بیشتر دلتان را به خدا متوجه می‌کند استفاده کنید و متن‌هایی که می‌تواند احساس عالی و اشک جاری به شما بدهد را در نزد خود بخوانید، اگر چه اشک شرط مطلق استجابت نیست، اما بهترین شرایط استجابت را فراهم می‌کند.

  1. کمی قرآن

در شبهای قدر که شب تولد ثقل اکبر و قرآن کریم است، خوب است قدری قرآن بخوانیم و جرعه جرعه آیاتش را بنوشیم. یکی از بهترین صورت‌های قرآن خواندن قرائت قرآن در نماز است، از این مؤدبانه‌ترین حالت قرآن خواندن غفلت نکنیم. اگر حفظ نیستیم، می‌توانیم از رو بخوانیم.

  1. تفکر و محاسبهٔ نفس

فرصتی برای تفکر و محاسبهٔ نفس بگذاریم. همین که دلمان از کوتاهی‌هایمان بگیرد و حسرت عمر از دست رفته را بخوریم، خدا ما را در آغوش خواهد گرفت و ما را نوازش خواهد کرد. خدا دوست دارد همهٔ گذشتهٔ ما را جبران کند.

  1. اندیشیدن به لحظهٔ وداع و مرور وصیت‌نامه

فرصتی برای اندیشیدن به آخرت و لحظهٔ وداعمان بگذاریم. وصیتنامه‌هایمان را مرور کنیم و سفرِ با شکوه آخرت را جدی بگیریم. اگر احساس ترس یا تنهایی کردیم به خدا پناه ببریم تا او به ما آرامش بدهد، نه آنکه با غفلت از مرگ آرام بگیریم.

  1. از فکر و ذکر علی(ع) غافل نشویم

بخش دیگری از فرصت تفکر، که از بالاترین عبادات است، را برای اندیشیدن دربارهٔ امیرالمومنین(ع) و رنج‌های او اختصاص دهیم و سعی کنیم لحظه‌ای آن شخصیت مظلوم و محبوب پیامبر اعظم(ص) را از نظر دور نکنیم، رنج‌هایش را ذکر کنیم، غمش را در دل بپرورانیم، دور خانه‌اش پروانه‌وار بگردیم و تمام شب قدر را کنار فرزندان داغدار او عبادت کنیم.

  1. محضر حضرت ولی‌عصر(عج)

لحظه لحظه شب قدر را پاس بداریم و از ابتدای شب خود را در محضر حضرت ولی عصر(ع) و در بارش رحمت خدا ببینیم. شبهای قدر تابستان کوتاه است. با کمتر غذا خوردن، آمادگی خود را برای بهره برداری بیشتر کنیم.

  1. کمی مشارطه و برنامه‌ریزی برای آینده

کمی هم در انتهای سحر با خود مشارطه کنید که در آینده چگونه رفتار بهتری خواهید داشت. برنامه‌هایی مختصر ولی دائمی برای یکسال آیندهٔ خود بریزید و از خدا کمک بخواهید که شما را در انجام آنها یاری فرماید. عزم برای تغییر رفتار، تثبیت کنندهٔ توبه است.

  1. شب قدر سوم، شب دعا برای ظهور

اگر شب نوزدهم را بیشتر برای توبه وقت می‌گذاریم و شب بیست و یکم را به دعا و عرض حاجت می‌پردازیم، بیایید شب بیست و سوم را به دعا برای نجات بشریت و ظهور مولای عزیزمان اختصاص بدهیم. از خانه برای او که صاحب خانه است خارج بشویم و زمان شب قدر خود را برای امام زمان(عج) بگذاریم، تا بتوانیم بگوییم «یابن الحسن ما بهترین اوقات خود را به تو اختصاص دادیم تو هم بهترین دعاهای خود را به ما اختصاص بده.»

وقتی برای ظهور با تمام وجود دعا می‌کنی، این امام زمان(ع) است که برای تو دعا می‌کند، وقتی برای غربت او اشک می‌ریزی، آقای شما برای رنج‌های شما اشک می‌ریزد. وقتی در آسایش هستی و برای رنج مظلومان و محرومان عالم دعا می‌کنی، ملائکه به وجود تو افتخار می‌کنند.

  1. دعا برای عاقبت به‌خیری و شهادت

در خاتمه برای ختم بخیر شدن خود دعا کنیم و اگر کسی مایل بود برای «شهادت» خدا را التماس کند. دعا برای شهید شدن عمر کسی را کوتاه نمی‌کند، تنها بر معنویت و قدرت روحی افراد می‌افزاید و انسان را به سیدالشهدا(ع) نزدیک می‌کند.

  1. زیارت امام حسین(ع)

راستی اگر کسی توانست، هر شب به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) برود و اگر نتوانست، از راه دور سه بار بگوید «صلی الله علیک یا اباعبدالله»، ثواب زیارت را به او خواهند داد. برای تمام شهیدان به‌ویژه شهدای قهرمان مدافع حرم درود و فاتحه بفرستیم که حیات و امنیت ما مدیون آنهاست.

التماس دعا

علیرضا پناهیان- 18 رمضان 1395 

بشنوید : آخرین وصیت حضرت علی(ع) قبل از شهادت چه بود؟  ( کار خیری خوب است که مداوم باشد، هر چند اندک )

دانلود صوت (2مگابایت)

دسته‌ها
مقاله

جملات به ظاهر زیبا درباره ماه رمضان در تلگرام که نتایج نامبارکی دارد

ماه رمضان
ماه رمضان

«روزه‌داران هیچ‌گاه حال گرسنگان را درک نخواهند کرد زیرا به افطار اطمینان دارند».

عجیب آنکه تا به رمضان می‌رسیم این جمله‌های زیبا مثل قارچ در فضای مجازی می‌رویند و حتی گاهی خود مؤمنان نیز برای فورواردکردن آن عطش نشان می‌دهند، غافل از آنکه این فانتزی‌ها ریشه در خاکی دارد که میوه‌های فاسد می‌رویاند و این مغلطه‌های شیرین، نتیجه‌های نامبارکی در پی دارد.

1- آیا واقعا یک روزه‌دار، به صرف اینکه در پایان روز افطار خواهد کرد، از درک درد گرسنگان عاجز خواهد بود؟ کسی که روزه می‌گیرد، در طول ساعت‌های متمادی، به اراده خودش خوردن و نوشیدن را بر خود حرام می‌کند؛ پس در اعماق وجودش درد گرسنگی را می‌چشد و خواه‌ناخواه با وضع سخت نیازمندان جامعه آشنا می‌شود.

2- آیا هدف از روزه‌داری صرفا درک گرسنگی بیچارگان بوده یا اهداف جدی و درهم تنیده دیگری نیز در این حکم دینی تعبیه شده است؟

اصلی‌ترین هدف روزه‌داری کسب «تقوا» است و این تقواست که می‌تواند پایه وقوع خوبی‌های فراوان در جامعه باشد، وگرنه بسیاری از آدم‌های بی‌تقوا را دیده‌ایم که حتی اطعام گرسنگان جامعه را طعمه‌ای ساخته‌اند برای رسیدن به اهداف شیطانی خود؛

مثل برخی ثروتمندان بدنهاد که به‌صورت ویترینی به چند خانواده بی‌بضاعت رسیدگی می‌کنند، اما پشت پرده حق هزاران انسان مستضعف جامعه را چپاول می‌کنند.

پس اتفاقا این روزه‌داری است که می‌تواند جامعه را به سمت مبارزه واقعی با فقر سوق دهد، چون گوهر اصلی مبارزه با فقر همان «تقواورزی» است که از طریق روزه تأمین می‌شود.

3- برفرض که یک روزه‌دار نمی‌تواند درد نیازمندان گرسنه را درک کند، چه کس دیگری می‌تواند این را بفهمد؟ اصلا بدیل این جمله چیست؟ آیا باید روزه‌داری را کنار گذاشت؟ آیا نتیجه این جمله زیبا، سست‌کردن اعتقاد جامعه نسبت به احکام دین نیست؟

4- چه‌کسی بیشتر از روزه‌داران رمضان به فکر گرسنگان جامعه بوده است. کدام قشر و گروه در جوامع، به اندازه مؤمنان و دینداران برای رفع مسئله فقر و احتیاج مستضعفان موفق بوده‌اند.

کدام ماه از ماه‌های سال به اندازه ماه رمضان برای حل مشکلات نیازمندان نافع بوده است؟ این همه سفره‌های افطار نیازمندان، کفاره و فطریه، صدقات و نذرهای مؤمنان، نان‌های رایگان نیمه رمضان، رسیدگی به خانواده‌های بی‌بضاعت و … این حجم کار خیر با همین تک جمله زیبا، نادیده انگاشته می‌شود. این اثر ویرانگر یک فانتزی فاسد است!

منبع: سید مهدی سیدی (مجله همشهری دو )

دسته‌ها
کیوسک

تفاوت شنبه 23 خرداد 88 و شنبه 30 اردیبهشت 96 به قلم حسین قدیانی

 

این شنبه کجا و آن شنبه کجا؟!

متن این صفحه از سری یادداشت های جناب آقای حسین قدیانی روزنامه نگار برجسته و نویسنده مطرح جبهه انقلاب اسلامی که این روزها بیشتر در روزنامه وطن امروز می نویسد انتخاب شده است که در ادامه میخوانید : 

 

23 خرداد 88 و 30 اردیبهشت 96 هر دو روز «شنبه» بودند اما این شنبه کجا و آن شنبه کجا؟! پس «شنبه» فقط «نخستین روز هفته» نیست، بلکه نخستین و مهم‌ترین محل افتراق 2 جریان سیاسی است؛ نامزد جریان اول با 13 میلیون رای، نه فقط عصر جمعه 22 خرداد 88 که هنوز چند ساعت تا پایان رای‌گیری باقی‌مانده، اعلام پیروزی می‌کند، که تا چند ماه بر آتش فتنه هم می‌دمد و چنان از کسب و کار مردم، سلب امنیت می‌کند و چنان به حیثیت این مردم و آبروی این جمهوری، لطمه می‌زند که دشمن قسم‌خورده بیرونی، برای آنچه از آن تعبیر به «تحریم فلج‌کننده» می‌کند، بهترین فرصت را مهیا می‌بیند! این از شنبه جریان اول!

 

اما جریان دوم، با نمایش باشکوه اخلاق باخت و در حالی که حداقل 16 میلیون رای یعنی 3 میلیون بیشتر از نامزد جریان اول داشته، در مقام عمل ثابت می‌کند می‌شود نتیجه انتخابات را واگذار کرد اما قانونگرایی و مدنیت و حقوق شهروندی و امنیت و ایمان را نه! این جریان، البته مستند به شواهد فراوان، اعتراضی هم اگر داشته باشد، آن را از مجاری قانونی و به شکل مدنی پیگیری می‌کند، نه بلوا و آشوب! طرفه حکایت اینجاست که در روزهای اخیر شاهد بودیم عناصری از همان جریان اول، سخنانی به قصد تحریک رقیب و احیانا اگر شد، به خیابان آوردن او بر زبان جاری کردند، نظیر آنچه حسن روحانی، روز شنبه بیان داشت و پیروزی خود در انتخابات را «پیروزی صلح بر جنگ» دانست و حداقل 16 میلیون ایرانی را «خشونت‌طلب» خواند، لیکن با وجود همه اینها، جریان دوم هرگز از همان راه نرفت که بازندگان نتیجه 22 خرداد 88 و البته بازندگان اخلاق 23 خرداد 88 رفتند! شگفتا!

 

هم گزارش تخلفات زیاد بود و هم تحرکات و تحریکات رقیب و هم حتی حداقل 3 میلیون رای بیشتر اما فرق بسیار است میان جماعتی که انتخابات را فقط به شرط برد خود می‌خواهد، با جماعتی که به کلیت انتخابات، به نتیجه انتخابات، به رای اکثریت و به قانون و مدنیت، التزام عملی دارد! و باز هم شگفتا! در انتخابات 29 اردیبهشت 96، در قیاس با دور دوم ریاست‌جمهوری همه ادوار گذشته انتخابات، هم نفر اول، نصاب کمترین رای را داشت و هم نفر دوم، نصاب بیشترین رای را!

 

منتهای مراتب، تو وقتی «اخلاق باخت» داشته باشی و رای مردم واقعا برایت محترم باشد و اصل و اساس انقلاب حقیقتا برایت حرمت داشته باشد، هرگز عمل بر مدار متوحشین عاری از عقل شنبه 23 خرداد 88 نمی‌کنی! آری! آن روز هم شنبه بود! و آن روز هم فردای انتخابات! لیکن آن روز، همانقدر مایه سرشکستگی جریان اول شد که شنبه 30 اردیبهشت 96 باعث سربلندی و افتخار جریان دوم!

 

و نیک اگر بنگری، همینجاست که «رعایت اخلاق باخت» می‌تواند، از «بازنده»، «برنده» بسازد! و این مهم را برای همیشه در تاریخ ایران عزیز، «ثبت و ضبط» کند! این «رعایت اخلاق باخت» البته در حالی است که جریان دوم، موارد متعددی از تخلف را به مراجع ذی‌صلاح، گزارش داد و این کار را هم، کاملا قانونی و مدنی انجام داد!

 

دقت شود! گاهی بازنده، بدون آنکه اندک اعتراضی به نتیجه داشته باشد، اخلاق باخت را مراعات می‌کند ولی «رعایت اخلاق باخت» و امتناع از هرگونه فتنه‌آفرینی، آنجا زیباتر و آنجا ماندگارتر است که اولا مستند به مدارک فراوان، اعتراضاتی در بستر قانون و مدنیت هم وجود داشته باشد، ثانیا در بحث حد نصاب، جریان همسو، رکورد رای بیشتر نامزد دوم را بزند و جریان رقیب، رکورد رای کمتر نامزد پیروز؛

 

ثالثا موارد زیادی تحرک مبنی بر تحریک جریان دوم به ریختن در کف خیابان دیده شود؛ رابعا نفر دوم انتخابات 96 از نفر دوم انتخابات 88، 3 میلیون رای بیشتر داشته باشد! بنابراین شنبه 30 اردیبهشت 96 تنها این مسأله در تاریخ ایران عزیز ما ثبت نشد که آقای فلانی،‌ انتخابات را از آقای بهمانی برد!

 

اصولا انتخابات، یکی هم برای تحقق همین هدف واضح برگزار می‌شود که یکی اول بشود و دیگری دوم و الباقی در رتبه‌های بعد، اما آنچه فردای انتخابات ریاست‌جمهوری 96 در لوح محفوظ تاریخ و اندیشه سیاسی این مرز و بوم دیرین، به شکل ویژه، ثبت و ضبط شد، رعایت اخلاق باخت توسط جریانی بود که سال 88  انتخابات را برد لیکن با ادعای تقلب مواجه شد! اما کدام تقلب؟!

 

همانکه داعیه‌دارانش گفتند: «تقلب، واقعیت نداشت، بلکه اسم رمز آشوب بود!» پس آقایان آشوب‌طلب! اگر جمعه‌ها نتیجه انتخابات معلوم می‌شود، شنبه‌ها نتیجه میزان فهم و شعور و انسانیت و انصاف و اخلاق آدمی معلوم می‌شود! حتم کنید نتیجه «امتحانات شنبه 30 اردیبهشت 96» هم حکایت نتیجه «انتخابات جمعه 29 اردیبهشت 96» برای ابد، در دل هر ایرانی آزاده‌ای محفوظ می‌ماند! با این تفاصیل، اشکالی ندارد آقای روحانی! شما فرض کن ما خشونت‌طلبیم و شما اهل منطق! اما کاش همه شنبه‌ها، مثل شنبه ما اصحاب خشونت بود!

 

منبع : سایت قطعه 26 و کانال آقای قدیانی

 

دسته‌ها
کیوسک

ریشه کنی فقر در جامعه ، باید در صدر مطالبات قرار گیرد

photo_2016-11-23_21-32-32

پرسیدم: « در ۷روز گذشته، کارکرده‌اید؟» پیرمرد گفت: «نه!» و با شرمساری صورتش را نزدیک آورد و نجواکنان گفت: «البته هر از گاه می‌روم قبرستان، سر قبرها قرآن می‌خوانم».

بیمه‌اش را زدم کمیته امداد. به مشخصات همسرش که رسیدم، گفت بیمار است و افتاده کنج خانه. زن صدایش را شنید، بلند گفت: «تو را به خدا خانم! یارانه‌مان‌را قطع نکنید. همین 3-2 تومان هم نباشد، بدبخت می‌شویم». می‌گویم نه. قطع نمی‌شود!

تشکر و خداحافظی‌ام را بغض‌آلود می‌گویم و با مداد، شماره «مکان» بعدی را می‌زنم.

 

این متن، قسمتی از خاطره‌نگاری یکی از مأموران سرشماری نفوس و مسکن امسال در یکی از شهرهای ایران است. این یادداشت، نمی‌خواهد از وضعیت اقتصادی جامعه و نسبت فقر و غنا، تحلیلی ارائه کند، بلکه غرض از این کلمات، ایجاد یک حساسیت عمومی است تا همه آدم‌هایی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد برای فقر دیگران کاری کنند و فکری بیندیشند.

 

کم نیستند آدم‌های آبرومندی که آخر شب به میوه‌فروشی محلشان رفته و میوه‌های پلاسیده و دورریختنی را می‌خرند، یا پدرهایی که 2ماه آزگار برای خانه‌شان گوشت نخریده‌اند و یا مادران بی‌سرپرستی که برای درمان فرزند سرماخورده‌شان، از خوراندن یک قرص و شربت معمولی هم عاجزند.

 

صحبت از دولت و حاکمیت نیست که باید تمام هم و غم خود را برای درمان فقر در جامعه صرف کند و اندیشه عدالت‌طلبانه را فدای نگاه سرمایه‌دارانه نکند؛ صحبت از آدم‌های تازه به دوران رسیده جامعه هم نیست که غذای حیوان خانگی‌شان و یا افت قیمت خرید و فروش ماشین‌های چندصدمیلیونی‌شان، می‌تواند هزینه یک‌سال شام و ناهار یک خانواده بی‌بضاعت را تأمین کند؛ روی صحبت با همه آدم‌های متوسط جامعه است. آنها هستند که باید برای گروه‌های پایین دست، کاری کنند و راهی بیابند.

 

ریشه‌کنی فقر در جامعه، باید به‌صورت ویژه در صدر مطالبات مردم قرار گیرد و فراتر از آن، تک‌تک ما باید به کمک محرومان جامعه بشتابیم؛ از هزینه‌های زائد زندگی بکاهیم و با مقاومت در برابر تجمل‌گرایی و چشم و هم‌چشمی، گرهی از گره‌های زندگی عائله‌مندان بگشاییم. برخی در ماه از درآمد 50هزار تومانی هم محروم و در حال موت‌اند، اگر می‌توانیم باری برداریم، ولو کوچک و اندک، برداریم و شرمساری سرپرستان خانواده را کاهش دهیم.

 

یادداشتی از سید مهدی سیدی

دسته‌ها
کیوسک

الگوهای رفتاری میزبانان اربعین در عراق

اربعین
اربعین

 

آنان که تجربه سفر اربعین حسینی را داشته‌اند می‌دانند که شگفت‌انگیزترین سفری که یک انسان می‌تواند تجربه کند همین سفر است. 

 

 شاید جذاب‌ترین نکته این سفر را می‌توان در الگوهای رفتاری میزبانان اربعین در عراق یافت که عمده آنان را برادران و خواهران عراقی تشکیل می‌دهند. اما چه ویژگی‌هایی آنان را مبدل به بارزترین میزبانان این کره خاکی کرده است؟ به‌طور خلاصه به این الگوهای رفتاری اشاره‌ای خواهیم داشت.

 

۱) اطمینان به وعده الهی؛ میزبانان اربعین مؤمنینی هستند که نقد خود را با نسیه الهی معامله کرده‌اند و اطمینان راسخ دارند که برکت زائران اباعبدالله(ع) شامل دنیا و آخرتشان خواهد شد.

 

۲) آن بزرگ مردمان نسبت به خدمت‌رسانی به زائران حضرت بی‌تفاوت نیستند و احساس تکلیف می‌کنند و یاری زائران را وظیفه خود می‌دانند، نه یک لطف.

 

۳) آنان در اکرام مهمانان امام‌حسین(ع) از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند و اکرام را کمال و تمام به انجام می‌رسانند و به‌گونه‌ای زائر حضرت(ع) را تکریم می‌کنند که مهمانان و حتی اهل خانه خود را آنگونه گرامی نمی‌دارند.

 

۴) در ازای خدماتی که از جانبشان انجام می‌شود نه‌تنها هیچ منتی بر سر مهمانان نمی‌گذارند بلکه حتی خود را مدیون مهمان تلقی می‌کنند.

 

۵) نه‌تنها صاحبخانه بلکه تمامی اعضای خانه اعم از همسر و فرزندان نسبت به خدمت‌رسانی اهتمام دارند و تعاون به خرج می‌دهند و نقشی بر این صفحه می‌نگارند.

 

6) چنان در این امر خیر با هم رقابت می‌کنند که گویی پاداش فوق تصوری پیش چشم آنان است که از چشمان ما پنهان مانده.

 

7) حُسن ظن و خوش‌گمانی از ویژگی‌های دیگر میزبانان است؛ آنها به مهمانانی که نه‌تنها از آنان شناختی ندارند بلکه گاه نمی‌توانند با آنان ارتباط کلامی برقرار کنند کاملا اعتماد و حسن‌ظن دارند. در خانه‌ها همواره روی همه باز است و اسباب و وسایل منزل بدون هیچ نظارتی در اختیار مهمان ناشناس قرار می‌گیرد.

این مؤلفه‌های رفتاری اگرچه با سبک زندگی قرن ۲۱ بشر جور درنمی‌آید ولی به هر حال این چند روز نسیمی از همسایگی ما می‌آید که بنیان‌های به ظاهر مدرن بسیاری را خواهد لرزانید.

 

یادداشتی از حجت الاسلام مجتبی علی نژاد

دسته‌ها
کیوسک

درباره پرونده یکی از قاریان ؛ «هرکه گناه نکرده، سنگ بیندازد»

photo_2016-11-06_14-28-35

 

بالاخره بعد از نزدیک به یک‌ماه جنجال و سروصدا در شبکه‌های فارسی‌زبان «آن‌ور آبی» و موج شایعات و اخبار ضدو نقیض و شوخی‌های نیش‌دار و گزنده در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان، مقامات مسئول کشور و صداوسیما هم طی یک هفته اخیر به اظهارنظر و واکنش درباره پرونده اتهامات یکی از قاریان پرداختند و ماجرا از پرده بیرون آمد و شکل رسمی و علنی به‌خود گرفت.

 

 این هم از طنزهای تلخ و ناگوار روزگار ماست که انگار در بعضی ماجراها، «واکنش منفعلانه» را به «کنش فعال» ترجیح می‌دهیم و به این ترتیب، باید برای پس گرفتن توپ و زمین از دست‌داده وارد میدان شویم. درحالی‌که از ابتدا به سادگی می‌توانستیم ابتکار عمل و فضای رسانه‌ای را خودمان در اختیار داشته باشیم و با اقدامات بموقع و صحیح، جلوی گستردگی بی‌دلیل ابعاد اتفاق و شدت عواقبش را بگیریم.

 

شکی نیست که پرونده، سیر قضایی و عادی خود را طی می‌کند و به نقطه نهایی‌اش می‌رسد و متهم درصورت گناهکار بودن، به مجازات قانونی محکوم خواهد شد. اما فارغ از صحت و سقم این اتهام، موج سنگین و شدید و توقف‌ناپذیر نشر اخبار تأییدنشده و (از آن بیشتر) شوخی‌ها و طنزهای تند و تیز و گاه بی‌ادبانه و رکیک درباره این موضوع، درخور توجه و البته نگرانی به‌نظر می‌رسد؛ این میل و کشش فراگیر و مهارناشدنی به تحقیر و تمسخر و طعنه زدن به ماجرایی که از یک طرف در افکار عمومی «ناموسی» محسوب می‌شود و از طرف دیگر با «مقدسات» گره خورده است.

 

اینکه چرا و چطور این قشر پرتعداد از جامعه، بدون اطمینان از صحت این اتهام و بدون ذره‌ای تردید در آن، بدون اینکه حتی لحظه‌ای فکر کنند که درصورت بی‌گناهی متهم، این حجم گسترده از انتشار رکیک‌ترین شوخی‌ها علیه او، چه به روز و روزگار آینده خودش و خانواده‌اش و اطرافیانش خواهد آورد، به این کار دست می‌زنند و سرچشمه خلاقیت و مزه ریختن و شیرین‌زبانی‌شان را هم پایانی نیست.

عمق فاجعه وقتی بیشتر رخ می‌نماید که به یاد بیاوریم این همه قاطعیت در نشر اخبار یا طنزها در شرایطی صورت می‌گیرد که هنوز هیچ جرمی در دادگاه قطعی نشده و صرفا ادعاهایی مطرح شده است.

 

انگار در پنهان‌ترین و سیاه‌ترین پستوهای ذهن ما (دست‌کم در بخش زیادی از ما)، تمایلی مخفی اما شدید و مریض و بی‌رحمانه به درست بودن این اتهام وجود دارد. در هنرهای نمایشی در تحلیل «تراژدی»، می‌گویند قهرمان دچار «هامارتیا» (نقص و ضعف)ی است که درنهایت باعث سقوط او می‌شود و تراژدی را شکل می‌دهد و در پایان، تماشاچی را به «کاتارسیس» (احساس تطهیر و تزکیه) می‌رساند.

 

در واقع او از اینکه همچون قهرمان، دچار چنان نقصی نیست و چنان عاقبتی انتظارش را نمی‌کشد، خرسند می‌شود و لذت می‌برد. انگار ما هم در این پرونده (و اصلا مواجهه با هر متهم به گناهی بزرگ)، در پی رسیدن به آن احساس کاتارسیس هستیم. دوست داریم دیگری را گناهکار بزرگ بپنداریم و از اینکه به اندازه او، خاسر و عاصی نیستیم، خرسند باشیم. روی پیشانی‌اش، برچسب «مرد بد» بچسبانیم و شب راحت بخوابیم که خدا را شکر که مثل او نشدیم.

اینطور وقت‌ها، عجیب یاد سخن منتسب به حضرت مسیح(ع) موقع سنگسار مجدلیه می‌افتم: «هرکه گناه نکرده، سنگ بیندازد».

 

یادداشتی از  سید احسان عمادی (همشهری دو)

دسته‌ها
کیوسک

خود ناتوان سازی چیست و چگونه آن را کنترل کنیم ؟

خود ناتوان سازی چیست و چگونه آن را کنترل کنیم ؟
خود ناتوان سازی چیست و چگونه آن را کنترل کنیم ؟

 

«من نتونستم دیشب بخوابم و نتونستم در امتحان متمرکز بشم»، «سردرد شدید داشتم و نتونستم درست متقاعدش کنم»، «وقت نبود که تمرین کافی برای مسابقه انجام بدم» و….ما آدم‌ها بعضی وقت‌ها به‌طور ناخودآگاهی بامزه هستیم!

 

 گاهی هنگامی که در یک موقعیت چالشی قرار می‌گیریم، به‌دنبال یک راهِ فرار با کارکرد کوتاه‌مدت می‌گردیم؛ راهی که ما را از آنچه می‌خواهیم باشیم دور نکند. به این خاطر است که گاهی پیش‌بینی می‌کنیم که در موقعیت خاصی شکست خواهیم خورد و قبل از رسیدن به موقعیت دلایلی جور می‌کنیم تا بعد از شکست، به آن دلایل برای شکست استناد کنیم!

مثلا من فکر می‌کنم که در کنکور موفق نمی‌شوم، پس تلاش نمی‌کنم و بعدا برای اینکه احساس خوب نسبت به‌خودم خراب نشود، به‌خودم و دیگران می‌گویم که من تلاش نکرده بودم و به همین دلیل شکست خوردم. مشخص است که این کار یک نوع عذرتراشی مخرب است که کارکرد مثبتش حفظ آبروست! به این کار، در اصطلاح روانشناسی خود ناتوان سازی  می‌گویند.

در این موقعیت ما برای اینکه احساس شرمندگی نکنیم، موانعی را بر سر راه موفقیت ایجاد می‌کنیم تا درصورت مواخذه برای شکست، پاسخی برای آن داشته باشیم.

 

یک مثال روشن درباره خود ناتوان سازی 

فریده، یکی از دوستانم قصه‌ای برایم تعریف کرد. او مدت‌ها به کلاس کارگردانی می‌رفت و دوره‌های مختلفی را با موفقیت گذرانده بود تا اینکه از طریق دوستان از آگهی استخدام یک دستیار کارگردان از میان هنرجویان مطلع شد. او گفت که این کار را واقعا دوست داشته و فکر می‌کرده که بهترین چالش برای اوست تا مهارت‌هایش را افزایش دهد و در حرفه‌اش پیشرفت کند. کار در آن فیلم برای او یک‌رؤیا بوده است.

 

اما او در ادامه توضیح داد که چرا برای مصاحبه آن کار اقدام نکرده است. او فکر می‌کرد که در ایام مصاحبه، حال جسمی خوبی نداشته و به‌علت اینکه شب قبل خواب خوبی نداشته نمی‌توانسته در مصاحبه خوب حاضر شود، از طرف دیگر در آن زمان لازم بوده که مادرش را به‌خاطر شرایط روحی به مسافرت ببرد و همینطور او کسی را نداشته تا او را به تیم فیلمساز توصیه کند.

 

فریده معتقد بود که ملاک‌های ظاهری و کلامی لازم را هم در حال حاضر برای تحت‌تأثیر قرار دادن مصاحبه‌گران ندارد. بنابراین او با اینکه فکر می‌کرد اگر از فیلتر مصاحبه رد شود، در آن کار بسیار موفق است، برای استخدام در آن کار اقدامی انجام نداد. لذا او این آگهی را به نسرین، یکی از همکلاسی‌های سابقش می‌دهد و او را ترغیب می‌کند که ثبت‌نام کند و نسرین استخدام می‌شود.

 

افراد بااستعداد زیادی مثل فریده هستند که دچار خود ناتوان سازی  اند. این افراد با پیشگویی یک مانع خیالی یا واقعی که ممکن است سد راه موفقیت شود، مسیر را امتحان نمی‌کنند و از آن مانع به‌عنوان عذر استفاده می‌کنند. اما دلایل و عذرهای ساخته‌شده حقیقی نیستند و شانس برد را از ما گرفته‌اند. به این صورت ما موقعیت‌های بسیاری را در زندگی از دست می‌دهیم و در این موضوع هیچ‌کس و هیچ مانع بیرونی به جز ذهن ما وجود ندارد. ما سد پیشرفت خود شده‌ایم.

 

چرا ما خود ناتوان سازی  می‌کنیم؟

ما معمولا از این کار به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی برای حفظ خود استفاده می‌کنیم و آن را ناخودآگاه انجام می‌دهیم. همه ما نیاز داریم که عزت نفسمان (یعنی ارزشی که برای خود قائل هستیم) را حفظ کنیم و برای نگه داشتن آن تلاش می‌کنیم. اما نکته اینجاست که گاهی روش مورد استفاده برای حفظ عزت نفس، ما را از مسیری که باید در آن حرکت کنیم دور می‌کند یا ما را در آن متوقف می‌سازد.

به‌طور خلاصه خود ناتوان سازی  موجب می‌شود تا خودمان را از رنج ناشی از پذیرش مسئولت شکست رها کنیم. اما جای نگرانی نیست! همین عمل ناآگاهانه را با تامل و تمرکز روی احساسات و افکار می‌توان اصلاح کرد.

 

خود ناتوان سازی چیست و چگونه آن را کنترل کنیم ؟
خود ناتوان سازی چیست و چگونه آن را کنترل کنیم ؟

 

چطور خود ناتوان سازی  راکنترل کنیم؟ 

 

1- مواظب نشانه‌ها باشیم: وقتی داریم تلاش‌هایمان را دست‌کم می‌گیریم و لیستی از موانع موجود و عذرها را سر هم می‌کنیم و ذهنمان را به چیزی غیراز هدف مدنظر منحرف می‌سازیم، زنگ هشدار را برای افتادن به ورطه خود ناتوان سازی  به‌صدا درآورده‌ایم. همه به استراحت و انقطاع از کار نیاز دارند اما اگر می‌بینیم در حال زیاده‌روی در آن هستیم احتمال روی آوردن خود ناتوان سازی  هست. پس ذهن و باورمان را درباره آن موضوع و توانایی خود یک‌بار مرور کنیم.

 

2- به جای «عذرها»، «اگر بشود»ها را جایگزین کنیم: امید، منشأ حرکت و پیروزی است. همیشه روزنه‌ای پرنور برای شدن هست. امام‌علی(ع) در غررالحکم، ناامیدی را قاتل صاحب خودش می‌دانند. پیامبر خدا (ص) هم در کنزالعمال گفته‌اند هر کس به خدا توکل کند، خداوند هزینه او را کفایت می‌کند و از جایی که گمان نمی‌برد به او روزی می‌دهد. پس «از جایی که گمان نمی‌کنیم» را دست‌کم نگیریم!

 

3- عزت نفسمان را فراموش نکنیم: عزت نفس همان ارزشی است که ما به‌خودمان می‌دهیم؛ یعنی اینکه چقدر برای خودمان حرمت قائلیم. احساساتی که درباره موفقیت‌ها و شکست‌های زندگی‌مان داریم به این موضع وابسته است. عزت‌نفس داشتن به این معنا نیست که فکر کنیم ما همیشه موفقیم بلکه بدانیم با وجود اینکه گاهی اوضاع آنطور که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود و موفق نمی‌شویم، باز هم انسان ارزشمندی هستیم و شایستگی این را که دیگران دوستمان داشته باشند و ما را بپذیرند، داریم! پس اگر و احتمالا با وجود تلاش، به میزان لازم موفق نشویم، چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌شود!

 

4- راه‌های موفقیت پیشین را مرور کنیم: یک عامل بالقوه در خود ناتوان سازی  این است که عوامل بیرونی به غیراز خودمان را منشأ اثر ببینیم. برگردیم و به موفقیت‌های پیشینمان در زمینه‌های مشابه نگاه کنیم و عوامل درونی که باعث پیشروی شده‌اند را پیدا کنیم. تمرکز ما باید روی این عوامل باشد.

 

5- روی بازخورد دیگران خط بکشیم: «اگر همکلاسی‌ها بگویند چقدر خنگه چی؟» تلاش زیاد برای فرار از بازخورد منفی از عوامل خود ناتوان سازی  است. پس به‌جای پیگیری مداوم نظر انتقادی دیگران، به‌دنبال پیشرفت در حیطه‌ای باشیم که به آن اهمیت می‌دهیم. به‌دنبال چیزی بگردیم که دغدغه آن را داریم و از ذهنمان و مشورت دیگران برای پیشروی در آن استفاده کنیم. انگیزه‌های درونی کار خودش را می‌کند. فرازها و فرودها، جزو جدایی‌ناپذیر هر راهی است.

 

6- پیشرفت، فقط صفر و یک نیست: موفقیت و شکست، دو سر یک طیف است و راه زیادی را در میان دارد. بنابراین موفقیت معمولا فقط یک نقطه معین نیست و پس از شروع تلاش در هر نقطه‌ای که متوقف شویم، بخشی از راه را رفته‌ایم و این به معنای پیشرفت است. مهم این است که بتوانیم پرانرژی و با انگیزه تلاشمان را بکنیم و تاب‌آوری لازم را نسبت به قسمت‌هایی که ممکن است آنطور که ما می‌خواهیم جلو نرود داشته باشیم.

 

 

نویسنده : نرجس لاری (سوم آبان در همشهری دو)  

دسته‌ها
رسانه ملی

سبک زندگی بازیگران سینما و الگوهای غلط جامعه

سبک زندگی بازیگران سینما
سبک زندگی بازیگران سینما

 

فلان بازیگر یا مجری رادیو و تلویزیون ازدواج کرد، بچه دار شد، مسافرت رفت، طلاق گرفت و… این روزها  کم نیست اخباری از این دست با تیترهای زرد و  ژورنالیستی  که در رسانه های حقیقی یا  مجازی به کرار شاهد آن هستیم؛ حقیقت امر آن است که رسانه ها به خصوص رسانه های زرد یا به قول جلال آل احمد رنگین نامه ها که فضای مجازی هم با گروه ها و کانال های مختلف به آن اضافه شده است بیشتر از هر چیز به سبک زندگی بازیگران سینما و چهره های مشهور می پردازند و این قشر را پررنگتر از اقشار دیگر نشان  می دهند تا هم رسانه خودشان بهتر دیده شود  و هم مخاطبان بیشتری جذب کنند موضوعی که البته  محدود به فضای رسانه ای ایران نیست و در همه  جای دنیا با رشد صنعت ستاره سازی رسانه ای  این  وضعیت  وجود دارد.

 

در کشور ما  با توجه به سیاست های غلطی که در چند سال گدشته برای ستاره سازی  از بازیگران و خوانندها و ورزشکازران  در عرصه فرهنگی از سوی  برخی مدیران اتخاذ شده است حواشی زندگی و  روابط خانوادگی و حتی غیراخلاقی این قشر بیشتر از هرچیز دیده می شود؛ به خصوص اینکه  در عمل فرهنگ  و فرهنگ سازی در سیستم فرهنگی ما  برای دست اندرکاران این عرصه  وجود ندارد و یا بسیار کم اهمیت است. 

 

حقیقت آن است که  ما سعی داریم توسط این عوامل ساختمان بزرگی را  برای جامعه مان  بنا  کنیم و الگو سازی داشته باشیم، لذا نگاه مسئولان  به این ستاره های ساخته شده نگاه  کارگرانی است که نیازی به فرهنگ سازی و سواد فرهنگی ندارند اما هر روز و به اشکال مختلف با این کارگران مصاحبه می کنیم تصاویر آنها و نقطه نظراتشان را در مجلات و نشریات می آوریم  و از آنها  بیبشتر از خود  ساختمان بزرگ نمایی می کنیم .

 

در عین حال هیچ اهتمامی به آموزش و یا فرهنگ سازی در درون خود آنها نداریم اینجاست که ساختمان فراموش می شود  و کارگر ساده ای که باید  شن  و سیمان این بنا را  تامین کند  آنقدر درگیر حواشی  می شود  که وظیفه خودش را از یاد می برد  و یا ظاهر خود او مهمتر از کیفیت کارش می شود و….

 

متاسفانه این حدیث فرهنگ و مدیریت فرهنگی در کشور ماست. کارگر نماد مهندسی می شود  و یک اشتباه او  در رفتار و کردارش تمام پروژه عظیم ساختمان فرهنگی را زیر سوال می برد.

 

این روزها  متاسفانه به دلیل  اینکه در دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن جامعه  قرار داریم  با مشکلات متعددی روبرو هستیم. از تعلل در ازدواج گرفته تا طلاق های عجیب و غریب از اعتیاد در اشکال مختلف گرفته  تا …

 

اما  براستی عوامل این رخدادهای عارضی دراجتماع ما چیست ؟ برخی معتقدند ورود و حضور پررنگ ماهواره  در کشور را که از فتنه 88 به اوج رسید یکی از مهمترین عوامل  موثر این اتفاق می دانند،  برخی بیکاری و تعلل و تاخیر در ازدواج را عامل اصلی تعریف می کنند،‌ برخی دیگر نیازآفرینی ها کاذب هرروز دنیای مدرنیته را موثر می دانند که باعث احساس کمبود و فقط نسبی در افراد می شود و مشکل آفرینی می گردد  و… حقیقت آن است  که همه این عوامل در کنار هم بحران های کنونی را ساخته اند.

 

بااین حال آنچه بیش از بقیه  نمود دارد نبود مدیریت فرهنگی و روح مدیریتی در فرهنگ است؛ شاید در سخنرانی ها و برنامه های  مختلف از مهندسی فرهنگی و نیاز به آن  بسیار گفته شده باشد، ولی حقیقت آن است که  هیچ خروجی ملموسی از این کنگره های خنثی و سخنرانی های شعارگونه برای فرهنگ نمی یابیم. 

 

آمارهای طلاق در کشور بسیارنگران کننده هستند و در این میان ملموس ترین ساخته دست مدیران فرهنگی کشور یعنی چهره های  مشهور و رسانه ای که سبک زندگی بازیگران سینما با سبک مدیریتی  مسئولان گره خورد نگران کننده تر است.

 

 

  تقریبا هرازگاهی خبر طلاق های چهرهای مشهور که از بازیگران و اهالی تلویزیون وسینما در جایگاههای مختلف هستند در لیست اخبار رسانه ها قرار می گیرد حتی زوج های جوانی که مدت زمان ازدواج شان به یکسال هم نمی رسد  و وصلت آنها  با سروصدای وسیع رسانه ای هم همراه بوده است موضوعی که شاید  جنجالی ترین نمونه آن ازدواج و جدایی فرزاد حسنی مجری رادیو و تلویزیون و آزاده نامداری که او نیز از مجریان تلویزیون بود محسوب می شود

 

طلاقی که حتی حواشی مختلف آن به رسانه ها کشیده شد؛ در حالی که تا پیش از آن  ازدواج این دو به عنوان نماد خانواده ای نوپا به اشکال مختلف و در برنامه های تلویزیونی رسانه ای شده بود.  اما این ازدواج و طلاق نه اولین از نوع خود بود و نه آخرین  کار به جایی رسیده  اگر زوج هنری یا رسانه ای زندگی موفقی داشته باشند باعث توجه عموم می می شود  و این یک هشدار جدی است.

 

 البته مهارت های زندگی  و دخالتهای عناصر مختلف از جمله دوستان دوران مجردی  حاشیه سازی رسانه ها  و توقعات  عجیب و غیرمنطقی طرفین را نیز باید از دلایل  این زندگی های ناموفق دانست  اما آنچه قطعیت دارد سبک زندگی غلطی است  که چند سالی در میان هنرمندان و چهره های شناخته شده کشور با سوءمدیریت مدیران باب شده است.

 

 

زندگی تجردی به یک روال درآمده  و خانواده در عمل به یک شعار در آمده است. مطمئنا مدیریت  تنها به سخنرانی و موعظه خلاصه نمی شود چه در سینما و چه در صداوسیما مدیریت متعهد و فرهنگی باید سعی کند تا سبک زندگی اسلامی و سنتی را ملاک کار خود قرار دهد  نه به اسم حرفه ای گری در رسانه ای که الگویش غرب است خانواده را برنمی تابد.

 

رسانه ای که بر ای چهره هایش،  تجرد یا تاهل عملا اهمیتی ندارد، رسانه ای فاقد مدیریت فرهنگی است حتی در صداوسیما که مدعی است از سینما وضعیتی بهتر دارد سبک زندگی غیراسلامی به اشکال مختلف به نیروها تزریق می شود.  حضور زنان  مجرد یا متاهل در شیفت های کاری شبانگاهی امری است که در سالهای اخیر به یک روال عادی تبدیل شده است.

 

حریم های محرم و نامحرم حتی در روابط سازمانی  به اشکال مختلف شکسته شده  چنانچه اگر شما از بیرون به روابط حتی نیروهای فنی داخل صداو سیما نگاه کنید متوجه نمی شوید اینها با هم محرم هستند یا نامحرم و تازه این  برای نیروهای فنی است  و برای چهره ها بسیار بدتر.

 

 

اسلام دینی است که در آن سبک زندگی حتی در جزیی ترین رفتارها  ترسیم شده است  تا یک زندگی سالم و به دور از دغدغه برای زوجین ایجاد شود و آنها  آرامش گران همدیگر باشند. خارج از شعارهایی که در صداوسیما به عنوان پیشگام فرهنگ سازی در کشور مطرح می شود سبک زندگی اسلامی و مدیریت فرهنگی گمشده این ساختار عظیم به عنوان نمونه ای ساختار کلی فرهنگی در کشور است.

 

اگر حتی مشکلات جدید با ساختارهای جدید ایجاد می شد این مدیریت فرهنگی است که باید در چارچوب سبک زندگی اسلامی تلاش کند این مشکلات برطرف شود نه اینکه مشکلات را به حال خود رها کنند تا جامعه خودش به داد خودش برسد.

 

منبع : یادداشت معصومه طاهری در فرهنگ نیوز (17مهر95)  

دسته‌ها
مقاله

فیلم فروشنده , غیرت یا جنون گاوی ؟

فیلم فروشنده , غیرت یا جنون گاوی ؟
فیلم فروشنده , غیرت یا جنون گاوی ؟

 

یادداشتی بر فیلم فروشنده اصغر فرهادی

 

تکنیک اصغر فرهادی آن قدر قوی است که نمی‌خواهد روابط نامشروع را توجیه کند؛ چون روابط نامشروع با رضایت طرفین است و نه تنها در جهان، که در بین غیر مذهبی‌های ایرانی هم تا مقدار زیادی پذیرفته شده است.

 

گروه فرهنگ و هنر فرهنگ نیوز، حسین شاه آبادی: فیلم فروشنده اصغر فرهادی را دیدم. فیلمی فوق‌العاده فنی و به همان اندازه غیر هنری. من اصرار دارم که فنی بودن کارگردان را از هنرمند بودن او جدا کنم، اگرچه در زبان عربی به هنرمندان هم فنان می‌گویند. به هر حال به نظر من اصغر فرهادی تکنیک را خوب می‌شناسد و برای اهلش هم خوب خوش‌رقصی می‌کند. نمونه‌اش همین استفاده موفق تئاتر در سینماست که تجربه ناموفقش را زیاد دیده بودیم.

 

حالا دوباره آقای کارگردان به خانواده ایرانی پرداخته و درون‌مایه جنسی‌اش را که در همه فیلم‌هایش به چشم می‌خورد این بار پررنگ‌تر و صریح‌تر ارائه کرده است. در فیلم فروشنده ، شهاب حسینی از خانه پیمان معادی «در جدایی نادر از سیمین» به دلیل خراب شدن ظاهر خانه رخت برمی‌بندد و با همسرش ترانه علی‌دوستی که اینجا رعنایی است برای خودش، به خانه‌ای در پشت بام یک ساختمان قدیمی می‌رود.

 

همان اوایل فیلم رعنا در حمام خانه خود مورد تجاوز مردی غریبه قرار می‌گیرد و این تازه اول ماجراست. عماد (شهاب حسینی) که از طرفی معلم محبوب دبیرستان است و از طرف دیگر پیرمرد پرمشکل نقش اصلی تئاتر، به دنبال مجرم اصلی می‌گردد و رعنا از آسیب وارده بسیار ناراحت است.

بگومگوهای آن دو نشان می‌دهد که دغدغه‌شان خیلی هم مشترک نیست و یکی بیشتر به دنبال بازیابی آبروی از دست رفته در بین دوستان و همسایگان است و دیگری به دنبال فراموش کردن خاطره تلخ پیش‌آمده.

 

داستان آن جا جالب می‌شود که در این بازی دزد و پلیس، عماد پیرمرد مجرم را در خانه قبلی‌اش گیر می‌اندازد. پیرمردی که طبق عادت به خانه زن بدکاره می‌رفته و این بار که خانه عوض شده است، به جای زن بدکاره، رعنای جوان را در حمام می‌بیند و همان جا وسوسه می‌شود و چنگ در گیسوی او می‌اندازد و باقی ماجرا!

 

حالا پیرمرد شرمنده است و این ماییم که باید به او حق بدهیم در این زندگی کثیف، او را ببخشیم. او مظلومانه از عماد عذرخواهی می‌کند. اما عماد که همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی جدایی نادر از سیمین در لباس جدید است، آن قدر رگ غیرتش بیرون زده که از او نگذرد و تا او را به جزای عملش نرساند کوتاه نیاید. این جاست که شفاعتگر این پیرمرد متجاوز، همان رعنای قربانی می‌شود و «فراموشی» تنها گزینه‌ای است که پیش روی همسرش می‌گذارد.

 

اصغر فرهادی بیشتر از این که یک کارگردان زبردست باشد، یک نویسنده ماهر است. اگر چه این بت بزرگ خیلی از سینمایی‌ها، ضعف‌هایی را در فیلم فروشنده به جا می‌گذارد که خیلی از طرفدارانش هم دیگر کوتاه می‌آیند.

او که در ایجاد تعلیق و گره در داستان متبحر شده است، به جای این که هنرمندانه تصاویر مهم را نشان دهد و برای تعلیق از غفلت زاویه دید ما استفاده کند، گل ماجرا را حذف می‌کند و آخر سر برای حل مساله آن را نشان‌مان می‌دهد! خب این چه هنری است؟

 

مثلا در «جدایی نادر از سیمین»، صحنه تصادف زن با ماشین را نشان نداد و در دقایق پایانی که همه فکر می‌کردند سقط شدن بچه به خاطر دعوای زن با نادر است، صرفا در یک گزاره گفت که چنین تصادفی رخ داده است. و حالا در « فیلم فروشنده » به جای نشان دادن نشانه‌هایی از پیرمرد، کل صحنات را حذف می‌کند تا آخر سر او را نشان دهد. این تکنیک فقط در فیلم‌های پلیسی معنی دارد که اصلا با روایت فیلم‌های فرهادی جور در نمی‌آید. پس باید قبول کرد که فیلم‌های او از نظر درام و فضاسازی موفق است ولی از نظر منطق داستانی، ضعف جدی دارد.

 

فیلم فروشنده
فیلم فروشنده

به هر حال تمام تکنیک فرهادی این است که حدس تو را حدس می‌زند و بعد از آن که خنثایش کرد، حرف خودش را می‌زند. مثلا وقتی همه چیز مشخص شده و تو انتظار داری که عماد از پیرمرد انتقام بگیرد، پیرمرد دچار عارضه قلبی می‌شود و نفسش بند می‌آید.

تو خیال می‌کنی که او مرده است اما لحظاتی بعد به هوش می‌آید. حالا که خیالت راحت شد، عماد با پیرمرد در اتاق تنها می‌شود تا حقش را ادا کند. او داروها و پول‌های پیرمرد را در کیسه می‌گذارد و وقتی که می‌خواهد تحویل پیرمرد دهد، سیلی محکمی به صورت او می‌زند.

 

این جا عکس العمل سینما خیلی مهم بود. با سیلی عماد، کل سینما به وجد آمد و برای او کف زد. اما انگار این چیزی نبود که کارگردان یا نویسنده می‌خواست. او می‌خواست رگ غیرتی که به خروش آمده است را بخواباند و برای جامعه آلوده و بیماری که تصورش را می‌کند راه‌کار باطل خود را عرضه نماید.

 

من اگر بودم، لااقل پیرمرد را طوری نمایش می‌دادم که به عماد حق دهد و به نمایشگر نشان دهد که این حداقل حق او بود. اما این جا با همان یک سیلی پیرمرد قربانی می‌شود و این بار مجرم غیرقابل بخشش داستان عماد می‌شود. همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی… رعنا نیز گویا دیگر خودش را همسر او نمی‌داند!

 

این بخش‌های فیلم را که می‌دیدم آیه «وَ لا تَأْخُذْکمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ»[1] در ذهنم تکرار می‌شد. یعنی نسبت به آن دو در دین خدا مهربانی یا رافتی شما را نگیرد. اما خب چه کنیم، کارگردان تکنیک را خوب بلد است و خوب می‌داند که چه کار کند که تو قلبت دقیقا ضد آیه قرآن حکم کند. با خودم فکر می‌کردم که اگر امثال فرهادی بودند، دیگر نیازی نبود که فیلم‌هایی مثل «محلل» یا «تختی برای سه نفر» را بسازند و این قدر مستقیم دین را بکوبند و خیلی‌ها را علیه خود بشورانند.

 

با تکنیک‌های فرهادی تو می‌توانی فیلمی بسازی که از جمهوری اسلامی مجوز بگیرد و از اسکار و کن جایزه بهترین‌ها را. حتی اگر شهاب حسینی‌ات هم جایزه‌اش را به منجی آخر تقدیم کند، همان مرد مذهبی، غیرتی و همیشه عصبی است که نماینده همین‌ها در زمین حریف است. پس در هر صورت تو با امثال فرهادی داری گل به خودی می‌زنی و بعد هم توپ را دودستی تقدیم حریف می‌کنی.

 

تکنیک فرهادی آن قدر قوی است که نمی‌خواهد روابط نامشروع را توجیه کند. چون روابط نامشروع با رضایت طرفین است و نه تنها در جهان، که در بین غیر مذهبی‌های ایرانی هم تا مقدار زیادی پذیرفته شده است. او می‌گوید حتی تجاوز به عنف که در ابتدا همه ازش بدشان می‌آید، با راه‌کار غیرت پاسخ داده نمی‌شود و در این جامعه بیمار که پیرمرد سنتی و مذهبی‌اش اهل روابط مخفی و حتی تجاوز است هم باید بخشیده شود.

 

در فیلم فروشنده او جوان‌ها که از طرفی مظهر پاکی و از طرف دیگر مظهر گرایش به غرب هستند، در روابطی کامل آزاد به سر می‌برند. رعنا و کتی مثل دو دوست یا خواهر برای بابک و بقیه هستند. اما این‌ها هیچ کدام نگاه بد به هم ندارند و برعکس کاملا صادقانه به هم کمک می‌کنند. فقط بابک و پیرمرد متجاوزند که اهل روابط مخفی هستند. این‌ها هستند که به قضاوت عماد می‌شوند «هرزه» یا «خیانت‌گر».

 

شاید بگویید قضاوت‌هایم خیلی تند و گاه بی‌سند است. برای اثبات شما را ارجاع می‌دهم به نام فیلم: «فروشنده». این را برای آن‌ها که می‌گویند فیلم‌های فرهادی پایان‌باز است می‌گویم. همان‌ها که می‌گویند معلوم نشد دختر نادر بالاخره با مادرش رفت یا پدرش. کافی بود به نام «جدایی نادر از سیمین» بیندیشند.

 

فرهادی خوب می‌داند که در جامعه ایران که به مردسالاری شناخته شده باید تا آخر فیلم طرف حق را به نادر بدهد ولی در نهایت این سیمین مظلوم است که می‌خواسته ایران را ترک کند و به خاطر نادر هنوز مانده است. این جا نام فیلم قضاوت کارگردان را صراحتا بیان می‌کند: نادرِ مقصر، از سیمین جدا می‌شود و در نهایت نشان می‌دهد که دختر چه کسی و کجا را انتخاب می‌کند؛ پدر ظالم در ایران، یا مادر مظلوم در خارج؟

 

حالا « فیلم فروشنده » روایت دیگری است از همین ایران و همین مردمان و مخصوصا مردانش. من اسم فیلم را «معامله‌گر» می‌گذارم. چون به اعتقاد کارگردان مردان همیشه حریص و خائن ایران، برای شهوترانی خانواده خود را معامله می‌کنند.

مذهبی‌هایش برای آبروی خود، عرض همسر را معامله می‌کنند و امثال بابک برای جور کردن این معامله‌ها، خانه‌ها را معامله می‌کنند. درست است که نام اول فیلم «برسد به دست آهو» یا «مشتری» بوده و با نمایشنامه «مرگ فروشنده» پیوند خورده، اما همان معامله‌گر ناموس، منطقی‌ترین اسم برایش است.

 

آن قدر فیلم فروشنده سیاه است که من هم به کارگردان حق می‌دهم در خانه‌ای که نادر از سیمین جدا شد، رعنا از عماد جدا شود و پیرمرد از خانه و خانواده‌اش. فرهادی صراحتا طرف‌دار رعنا و نگاه مسامحه‌گر اوست و این عماد است که غیرتش او را به جنون گاوی کشانده است! معلمی که خودش به بچه‌ها گفته بود انسان به مرور گاو می‌شود، به قضاوت کارگردان به خاطر غیور بودنش «گاو» یا مبتلا به «جنون گاوی» شده است! این جا جملات آخر «لیندا»ی تئاتر به مردش «ویلی» تحقق می‌یابد که گفت: ما دیگر به راحتی رسیدیم… دیگر اجاره نباید بدهیم… اما تو دیگر در میان ما نیستی!

 

فرهادی در مصاحبه‌هایش هر چه می‌خواهد بگوید، بگوید. او در فیلم، بی‌پرده حرفش را زده و غیرت مردانه را به جنون گاوی تشبیه کرده و خیلی راحت آن را به لجن کشیده است. طبیعتا در فیلم‌های بعدی او، خیانت‌های دو طرفه و تجاوز جسورانه‌تر مطرح خواهد شد، اگر هم‌چنان اهل فرهنگ خواب باشند… مدیران ما اگر نسبت به چنین اموری بی‌توجه‌اند، کاش لااقل نیش‌های سیاسی فیلم را بهتر بفهمند.

 

از خانه خراب عماد و رعنا گرفته تا شهری که عماد می‌خواهد همه‌اش را خراب کند. این‌ها همان خوش‌رقصی‌های فرهادی برای جشنواره‌هاست. قابل پیش‌بینی بود فروشنده از جشنواره کن که مدافع اقلیت‌هایی چون هم‌جنس‌بازان است، نخل طلای کن را از آن خود کند.

 

پیشنهادی برای کارگردان فیلم فروشنده :

 

نمی‌دانم چرا این قدر اصرار دارند که خیانت و تجاوز درون‌مایه اصلی داستان‌ها شود. اما اگر ریشه‌اش بی‌هنری است، پیشنهاد می‌کنم کمی هنری‌تر بیندیشند. هنر رابطه مستقیمی دارد با زیبایی. آنچه زیباست را به زیبایی می‌نمایاند و زشتیِ نازیبایی‌ها را هم به خوبی نمایش می‌دهد. اما اگر اهل تکنیک باشی، خیلی حرفه‌ای می‌توانی زشت‌ها را زیبا کنی و زیبایی‌ها را زشت.

 

خانواده ایرانی از دیرباز به پاکدامنی و صمیمیت شهره بوده است. غربی و شرقی این را گفته‌اند. حالا هنر این است که این پاکدامنیِ گم‌شده عصر امروز را نشان دهی یا همان را هم به کثافت بکشانی؟ می‌شود که زوج جوان را به جای تصویر کردن در کازینوی غربی، در خانه ایرانی نشان دهی و معاشقه‌ها و محبت‌هایش را در اوج حیا و لطافت به نمایش بگذاری.

شاید هنوز تعریف واقعی خانواده ایرانی را درست نگرفته‌ایم که آن را در نمایشنامه «مرگ فروشنده» می‌جوییم. نیمش را بگذار به حساب کسانی که به تو این را نشان نداده‌اند، و نیم دیگرش را به حساب خودت که تکنیک را بر هنر مقدم کرده‌ای.

 

[1] نور، 2

 

 

 

دسته‌ها
کیوسک

مهر و ماه هم‌نشینی «سنت و مدرنیته» در 6 کیلومتری قم

photo_2016-09-03_11-33-52

مهر و ماه هم‌نشینی «سنت و مدرنیته» در 6 کیلومتری قم

در بازار رقابت مراکز خدماتی بین‌راهی در شاهراه آمد و شد کشور یعنی اتوبان تهران – قم، «مهر و ماه» با شعار «مدرن‌ترین» مجتمع بین‌راهی کشور، کرکره‌اش را بالا زد. اگرچه به دست اندرکاران و سرمایه‌گذاران این مجموعه بزرگ باید خسته نباشید گفت، اما یک خسته‌نباشید! هم به دست اندرکاران راهبری و نظارت فرهنگی کشور باید تقدیم کرد که پس از چند سال سخنرانی، نشست، کارگاه و تدوین دستورالعمل و نظام‌نامه در باب ضرورت «پیوست فرهنگی» برای فعالیت‌های عمرانی، تجاری و اقتصادی کشور این چنین در میدان عمل هوشیار! عمل می‌کنند. آن هم در 6 کیلومتری قم.

 
این مجموعه خدماتی تجاری بین راهی که پس از خلاقیت‌های مهتاب و زیتون و … مهره‌های جدیدی را رو کرده است، مشخص است که با فکر و برنامه طراحی و عملیاتی شده است و فارغ از این که از چه میزان تسهیلات و اعتبارات گردشگری استفاده کرده باشد، طبعاً سرمایه قابل توجهی هم به میدان آورده است و لذا امید و انتظار زیادی هم به سودآوری آن دارد.

 

اما فراتر از حساب و کتاب اقتصادی این پروژه، نگارنده این یادداشت، از دریچه فرهنگی، برخی مشاهدات متظاهر آن را از باب بازخوانی یک پدیده فرهنگی – اقتصادی که پس از گذشت چند 10 سال از منازعه جریان‌های فکری و فرهنگی سنت و مدرنیته در این کشور، رونمایی شده است، روایت می‌کند.

 

نگارنده بر این باور است که می‌توان «مجتمع مهر و ماه قم» را شاهدی بر بی حاصلی مناقشات و مباحثات انتزاعی مراکز علمی و پژوهشی در باب چیستی و چگونگی نسبت «سنت و مدرنیته» و غفلت آنها از عینیت‌های محیطی و نیز دلیلی بر غفلت مراکز تصمیم‌گیری و نظارت فرهنگی کشور دانست. و اما گزاره‌های روایت‌گونه از یک مشاهده گذری مهر و ماه در 6 کیلومتری قم، به عنوان کانون مباحثات حوزوی و دانشگاهی برای نسخه‌پیچی هم‌نشینی سنت و مدرنیته در جمهوری اسلامی، سربرآورده است.

 
مهر و ماه در یکی از پرترددترین بزرگراه‌های کشور که به نوعی محل عبور و مرور مسافران از شمال و جنوب و شرق و غرب است، رونمایی شده که انتشار فرهنگی آن پرتیراژ خواهد بود.
طراحی متفاوت مهر و ماه نسبت به سایر مجتمع‌های بین راهی از ویژگی متمایز آن است. البته به رغم استفاده از مهندسان ایرانی برای طراحی و اجرای سازه‌های معماری مجتمع، در نمای بیرونی ساختمان اصلی آن، از المان‌های ایرانی و اسلامی تقریباً خبری نیست. (ذکر این نکته ضروری است که نگارنده فاقد دانش تخصصی حوزه معماری است و در این باره در حد اطلاعات عمومی اظهارنظر می‌کنم).

 
در فضای داخلی ساختمان، استفاده از حوض آب کاشی‌کاری شده (به عنوان یکی از نمادهای معماری ایرانی و اسلامی) زیبایی خاصی به ورودی مجتمع داده است. که البته این حوض محل استقرار آسانسور و دو فقره پله برقی (به عنوان تجهیزات معماری مدرن) شده است.

 
نمازخانه در طبقه فوقانی مجتمع در میان غرفه‌های رنگارنگ خوراکی‌ها تعبیه شده است که البته طراحی زیبایی برای آن به کار رفته و با استفاده از نورپردازی و برخی المان‌های مدرن آرامش خاصی در آن ایجاد شده است، امّا در فضای نمازخانه و حتی در محراب آن از کاشی‌کاری خبری نیست.
از مدت‌ها قبل که تبلیغات مجتمع در اتوبان قم تهران شروع شده بود، تمام تمرکز آن اطلاع‌رسانی‌ها بر روی برندهای خارجی پوشاک و اغذیه بود که اکنون در مجتمع عینیت یافته است و وجه تمایز مهم آن با سایر مجتمع‌های بین راهی کشور خودنمایی می‌کند.

 

 

حدود 10 برند خارجی(Sub Zero, Angela, Fast&Fun, City Sandwich, Touch Berger, …) از رستوران و بستنی ایتالیایی تا پوشاک ترکیه‌ای … که البته در کنار این برندها، غرفه‌های سوهان مخصوص قم و سفره‌خانه سنتی هم بخشی از مجتمع را به خود اختصاص داده‌اند.

 
در هر حال، مهر و ماه 30 میلیارد تومانی (آن طور که در خبرهای افتتاح آن گفته شده) در حالی با حضور ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و با هنرنمایی گروه تواشیح جانبازان قم، به عنوان یک پدیده اقتصادی – فرهنگی مدرن در شهریورماه 95 و در شش کیلومتری قم متولد می‌شود که چند کیلومتر آن طرف‌تر، در مراکز حوزوی قم و در یکصد و چند کیلومتر این طرف‌تر در مراکز دانشگاهی تهران، بحث‌ها و جدل‌ها بر سر این که تقابل میان سنت و مدرنیته را با چه نسخه‌ای به تفاهم برسانیم، هنوز راه به جایی نبرده است.

 

در همین حال مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اندیشکده‌هایش را سر و سامان می‌دهد و دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم، کارگاه‌های پیوست فرهنگی‌اش را برگزار می‌کند(غافل از این که شناسنامه مهر و ماه بدون پیوست فرهنگی صادر شده است).

 

دقیقاً در همین زمان، مراکز پژوهشی قم هم در گیر و دار اینکه اصول و قواعد سنتی حوزه‌ای را حفظ و تقویت کنند یا رسمیت‌شان را ارتقاء دهند، تسلیم خط‌کشی‌های رسمی وزارت علوم شده و سرگرم بهبود بروکراسی‌های سازمانی‌اند و …

 

در این اوضاع و احوال، روشن است که مهر و ماه سازان هم احتمالاً در جست‌وجوی این که چه الگویی را برای مجتمع خود انتخاب کنند، همنشینی موزائیکی سنت و مدرنیته، البته با غلبه مدرنیته را، برمی‌گزینند و فرهنگ خوراک و پوشاک برندهای برآمده از دنیای غرب مدرن را عرضه می‌کنند و خب برای تکمیل چنین انتخابی، حق دارند که در کنار نمازخانه، برای آقایان اتاق سیگار و برای خانم‌ها هم اتاق آرایش تعبیه کنند!

چون آنها از کارشان دفاع خواهند کرد، چراکه ارزش‌های سنتی را به نمادهای مدرنیته اجاره‌ای الصاق کرده‌اند. یعنی تعدای از برندهای معروف خوراک و پوشاک با ملزومات فرهنگی‌اش (مانند اتاق آرایش) را به اینجا آورده و نمازخانه هم به آن افزوده‌اند. ای کاش این الگو، منحصر در مهر و ماه باشد و امید که در اسلامی‌سازی علوم و اقتصاد و خانواده و … به چنین مدلی دچار نشویم.

 

یادداشت محمدرضا بهمنی (شماره75صبح نو)
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

دسته‌ها
کیوسک

چرخش فرهنگی به سوی مسجد ؛یادداشتی از دکتر حاجی حیدری

دکتر حامد حاجی حیدری
دکتر حامد حاجی حیدری

چرخش فرهنگی به سوی مسجد

1. احزاب و مطبوعات و شورایاری‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد را می‌توان نمونه‌هایی از تلاش‌های کم‌فرجام برای مشارکت مردم در اجتماع و سیاست کشور ما دانست. هیچ یک از این راه حل‌ها، به اندازه چیزی مانند تجربه ستاد بسیج اقتصادی زمان جنگ، یا نمازهای جمعه یا هیات‌های دینی که همگی پایه در نهاد «مسجد» داشتند، حضور و گفت‌وگوی عامه مردم درباره مسائل مشترک و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را سازمان نداده‌اند. این‌ها نشانه‌هایی هستند که فوریت توجه به ظرفیت‌های مشارکت اجتماعی مسجد را در موقعیت سیاسی و اقتصادی حساس کنونی، گوشزد می‌کنند.

 

2. فراخوان دیروز آیت ا… سید علی حسینی خامنه‌ای، خطاب به ائمه مساجد، بیدارباشی است که مکرراً در طول تاریخ انقلاب، چه از سوی امام سید روح ا… موسوی خمینی (رحمه‌الله علیه) و چه از جانب ایشان، ابراز و تجدید شده است؛ مسجد، نه فقط در طول تاریخ انقلاب، که از نقطه آغاز تاریخ سیاسی اسلام، از مدینه‌النبی، معبد سیاسی بوده است.

مسجد از ابتدا، محل حضور آگاهی و عمل انقلابی به معنای مردمی در جهت اهداف الهی بوده است و فراخوان دیروز رهبر امت مسلمان به سوی مسجد، در شرایط حساس سیاسی و اقتصادی کنونی در کشور و محیط پیرامونی کشور، به مثابه فراخوان به سوی «سنگر» است.

 
3. من فراخوان دیروز به مساجد را در استمرار تز محوری سال، که همان بیدارباش «انقلابی بودن و انقلابی ماندن» است، می‌بینم. شرایط کشور، به سرعت، به سمت حساس و پیچ تاریخی پیش می‌رود و مقام معظم ولی فقیه، از اسفندماه تاکنون، سریال تأکید بر «انقلابی ماندن» را آغاز کرده‌اند؛ بار نخست و در هفته پایانی سال پیش، در دیدار مهم با طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، نسبت به فرایند انقلابی زدایی از حوزه‌های علمیه هشدار دادند و چندی بعد، خطاب به دانشمندان دانشگاه‌ها، بر فضیلت «انقلابی ماندن» ابرام ورزیدند.

 

همچنین در ادامه، به حضور مسوولانه جوانان انقلابی در صحنه‌های نوظهور در فضای سایبر تأکید فرمودند، و امروز، خطاب به ائمه جماعت مساجد، نقش مسجد را در افزایش مقاومت و تحکیم هنرمندانه «حصار فرهنگی» یادآوری کردند.

 
4. شرایط فوق‌العاده حساس کشور و منطقه، توأم با محاصره اقتصادی، تمرکز ویژه‌ای را به تحکیم پایه‌های انقلابی این «امت اسلامی» الزام می‌کند؛ به این معنا که ملت، مدهوش بازیگری عظیمی که برای زایمان «خاورمیانه جدید» بر پا شده است، نشود تا بتواند از تمام نیروی خود برای شکل دادن به تاریخ استفاده کند و این مستلزم گرد‌همایی در نیرومندترین و پایه‌دارترین نهاد مدنی در جامعه اسلامی است در «مسجد».

 
5. تقویت و منسجم ساختن ایده «امت اسلامی» در مقابل تز «خاورمیانه جدید» نه با چیزی شبیه طرح مارشال برای شکل‌دهی به «بلوک غرب» یا حمایت‌های نظامی و اقتصادی اتحاد شوروی برای ترسیم «بلوک شرق» بلکه با ایجاد یک قلمروی فرهنگی منسجم در چهارچوب «امت اسلامی» میسر خواهد شد.

 

من به این عطف عنان و به این تمرکز بر «مسجد»، اصطلاح «چرخش فرهنگی» را اطلاق می‌کنم. چرخش، به معنای عطف عنان کردن و روی برگرداندن از سایر عوامل و تمرکز به سوی ریشه حل مسائل در چهارچوب سازمان «مسجد»، حتی برای پیشبرد تدابیر اقتصادی یا تنظیم روابط خارجی. احساس می‌کنم که آنچه می‌تواند در شرایط فعلی به عنوان نوک پیکان سیاست‌های جمهوری اسلامی برای ارتقای سیاست ملی در سطح داخلی و حتی ارتقای اخوت اسلامی در سطح محیط خارجی قلمداد شود، تمرکز بر ظرفیت «مسجد» است.

 

مقصود از تمرکز، نه یک لفاظی روزنامه‌نگارانه، بلکه دقیقاً به معنای چند برابر شدن توجه سیاسی، اقتصادی، مدیریتی به موضوع پایگاه «مسجد» در داخل و منطقه پیرامون، و اتخاذ یک سیاست هوشمندانه، حساس، منعطف و سطح پایین برای پیشبرد اهداف اتحاد فرهنگی «امت اسلامی» است. امروز، مساجد در سراسر منطقه پایگاه‌های مقاومت هستند و محاسبات حکمرانی باید بر مبنای واحدهای تحلیل مساجد صورت پذیرد.

 

یادداشت: دکتر حامد حاجی حیدری (شماره68صبح نو)

دسته‌ها
کیوسک

استاد ماندگاری : چشم خود را باز کنیم

حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری
حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری

 

چشم خود را باز کنیم
همه گناهان هم جهنم دنیایی دارد و هم جهنم آخرتی‌. نخستین چیزی که همه ما باید به آن دقت داشته باشیم تجسم اعمال است. در سوره زلزال داریم که اعمال ما یک ظاهر دارد و یک باطن. در سوره کهف داریم که شما باطن اعمال خود را در قیامت می‌بینید. یا درباره یکی از اسامی روز قیامت داریم که روزی است که همه باطن‌ها آشکار می‌شود.

 

پس این عمل یک باطنی دارد و یک روزی من چه بخواهم و چه نخواهم این باطن را خواهم دید. شروع باطن بینی ما، از کجاست؟ از مرگ است. یعنی شروع باطن بینی اجباری. در سوره قاف داریم که به محض اینکه مرگ می‌آید پرده‌های حجاب کنار می‌رود. اصلاً به این دنیا عالم حجاب می گویند به‌خاطر اینکه بین من و باطن اعمال یک پرده‌ای وجود دارد و نمی‌بینم.

 

ظاهر گناه لذت دارد، شیرین، قشنگ، جذاب و خوشمزه است. گاهی اوقات ارزان و در دسترس است. طاعت و ثواب هزینه دارد. سخت است. گاهی اوقات گران است. وقت می‌خواهد و تکلیف است. اگر من به ظاهر عمل نگاه کنم از نماز فرار می‌کنم. از حجاب و حلال‌خوری فرار می‌کنم. اگر به ظاهر عمل نگاه کنم به گناه رغبت و میل دارم و حتی به دنبال آن می‌دوم.

 

وقتی که مرگ می‌آید پرده کنار می‌رود ولی فایده‌ای ندارد. اگر بعد از خوردن آب من بفهمم که مسموم است دیگر فایده‌ای ندارد. کار خود را کرده است. لذا در آیه 99 سوره مومنون می‌فرماید: تا در عالم برزخ پرده برای انسان‌ها کنار می‌رود این فریاد را می‌زنند: خدایا من را باز گردان الآن فهمیدم که جریان چیست. آن نماز صبحی که برای من خیلی سخت بود، حجابی که در تابستان خیلی سخت بود. آن روزه‌ای که در تابستان خیلی سخت بود. من ظاهر آن اعمال را می‌دیدم. حالا آنها را شناختم می‌خواهم بازگردم.

 

حضرت عیسی (علیه‌السلام) به سر قبر مادرشان حضرت مریم (سلام‌الله علیها) آمدند. مادر خود را زنده کردند، چرا که یکی از معجزات حضرت عیسی (علیه‌السلام) به اذن خداوند زنده کردن مردگان بود. از ایشان پرسیدند که دوست دارید به دنیا باز گردید؟ گفتند: نه. جالب است که ارواح مؤمنین دوست ندارند به دنیا باز گردند. حضرت عیسی فرمودند اگر بخواهید به دنیا باز گردید قصد دارید چه کاری کنید؟ 2 عملی که ما از آن فرار می‌کنیم، چون ظاهر آن سخت است.

فرمودند: اگر برگردم می‌خواهم شب‌های بلند زمستان را عبادت و شب‌زنده‌داری کنم. روزهای بلند تابستان را روزه‌داری کنم. ما روزه‌های قرضی تابستان را زمستان می‌گیریم و شب‌های بلند زمستان را نیز به شب‌زنده‌داری و خواب می‌گذرانیم. چون ظاهر اعمال را می‌بینیم. پس در اولین قدم، چشم‌های خود را به باطن اعمال باز کنیم.

 

حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری

دسته‌ها
عکس

عکس و یادداشت شهاب الدین واجدی درباره ترور استاد طالب زاده

سید شهاب الدین واجدی , عکس و مجری برنامه های تلویزیونی با انتشار یک عکس در قالب یادداشتی که در صفحات مجازی ایشان منتشر شد درباره استاد نادر طالب زاده و ترور بیولوژیک ایشان توسط موزدوران دستگاه های جاسوسی آمریکا نوشتند ؛ متن یادداشت ایشان را در ادامه میخوانیم : 

.

photo_2016-08-27_13-07-26

.

بسم الله و هو المصور/

نادر طالب زاده در فاصله یکسال!!!
*امروز که حاج نادر آمده بود افق تا یکی دیگر از برنامه های عصر را ضبط کند، در حین عکاسی خیلی یکه خوردم از اینکه ماجرای ترور بیولوژیک او واقعا جدی است و حاجی روز به روز دارد شکسته و ضعیف و نحیف تر میشود! و مقایسه کردم عکس امروز را با یکسال قبل که روز ابتدایی برنامه عصر، حاج نادر چقدر سرحال بود!
٭ما به او میگوییم حاج نادر چرا که عمار و بزرگمرد رسانه انقلاب و حامی معنوی هنرمندان متعهد و بچه حزب اللهی های رسانه ای و مستندساز و فیلمساز بوده و هست، یکی دیگر از ویژگیهای حاج نادر حمایت همه جانبه او از شبکه افق ماقبل راه اندازی تاکنون بوده و هست؛
٭یکی از حمایتهای ویژه او از افق تعطیل کردن برنامه معروف و شناخته شده راز شبکه چهار بود که آن را با نام جدید عصر در برابر هجمه کذاب گونه رسانه های غربی و در عصر ظهور، آنچه حقیقت است را در شبکه افق به روی آنتن آورده و الحمدلله ادامه دارد…
*برای سلامتی این بزرگمرد رسانه ای انقلاب اسلامی و یادگار مانای شهید آوینی حمد شفایی بخوانیم.
.
.
.
.

[box type=”info” align=”” class=”” width=””]

برای کسب اطلاعات درباره بحث ترور بیولوژیک یا بیوتروریسم ,پیشنهاد میکنیم مشروح نشست خبری دکتر کرمی (اینجا)  را بخوانید 

[/box]

دسته‌ها
رسانه ملی

نقد دوستانه اما صریح به برنامه خندوانه

photo_2016-08-18_19-29-57

«محمد صادق دهنادی»، روزنامه نگار ونویسنده در پیامی در صفحه شخصی اش در شبکه های اجتماعی نسبت به برنامه خندوانه واکنش نشان داد.

متن یادداشت ایشان را در ادامه میخوانیم :  

«با کسب اجازه از رفیق عزیز و متدین و هیاتی ام آقا سید علی احمدی تهیه کننده خندوانه. من خندوانه را از سری دوم دنبال کردم.کار قوی و خلاقانه ای است. در برخی از قسمت هایش هم خیلی خندیده ام . مخصوصا در دست جناب خان و بی انصافی است که بخواهم حسن این برنامه رامبد جوان را نبینم. اما به هر صورت این برنامه یک ایراد و نگرانی جدی دارد که شاید به خاطر همین شبکه نسیم یک بچه هیاتی و مذهبی را برای همراهی و مدیریت عالی آن برمی گزیند و آن پارادایم و فرهنگ غربی رامبد و رفقای ایده پردازش هست. این هم سلیقه آن هاست و کاری اش هم نمی شود کرد. شما خودتان دیدید که خندوانه بخاطر محبوبیت‌اش در نهادینه کردن موسیقی رپ در رسانه ملی چه نقشی داشته است؟

نگاه کنید که چقدر در این برنامه مرسی گفته می شود. به افتخار شهدا دست می زنند و…

البته این قدر شرایط صداوسیما خراب هست که مردم عزیز و حتی کارشناسان به این نقائص چشم ببندند.

دیشب هم یکی دیگر از جلوه های ارائه سبک زندگی روشنفکری در برنامه مایه شگفتی خیلی ها شد. رامبد جوان از هدایت هاشمی همان بازیگر ی که از پایه گذاران دست زدن در مراسم تشییع جنازه استاد سمندریان بود و آن رفتارهای قبیح را انجام داد و الحق هم هنرمند توانایی است – جلوی دو فرزند همسر سابقش خواست که به همسر جدیدش زنگ بزند و بپرسد سر دختر حامله است یا پسر؟

در فرهنگ روشنفکر ها -مثال نمی زنم-  طلاق یک مسئله حل شده است. آدم ها حتی بعد طلاق با همسر سابق دوستی و مراوده دارند. اما در فرهنگ سنتی که در آن مفاهیمی چون غیرت و عاطفه جدی تر است شاید این نوع رفتارها نه تنها غیر عاطفی و تحریک کننده نیست بلکه خیلی هم عادی و هیجان برانگیز است. اصلا بچه های این آقا چرا باید ناراحت بشوند که مسائل شخصی پدر و زن باباشان این قدر عادی در تلویزیون شان جلوی شان مثل مصلح و شقه شقه شود!

زندگی روشنفکری مقتضیات خودش را دارد و فعلا رامبد فرصت توسعه و عادی کردن این مراودات را در عرصه کلام ، سنت سازی ، موسیقی ، طراحی ،فرهنگ گفتاری و اصطلاحات ، رسمیت دادن به پدیده های چون دابسمش و… یافته است و البته رسانه با تحمیل تهیه‌کننده های خودی اش هم نمی تواند نوع انتخاب ها و شیرازه ایده را عوض کند زیرا اصلیت برنامه پول نیست، اندیشه آن است.

پ ن : یادتان نرود روز هنر انقلاب حتی برای بزرگداشت شهید آوینی هم با حضور دختر و داماد آن بزرگوار کار به روشی دیگر جلو رفت. مسئله من اصلا تفاوت کوثر آوینی و هدایت هاشمی نیست. مسئله من این خط فکری است که دارد راه خودش را می رود و جامعه را نیز به دنبال خودش می کشد.»