دسته‌ها
مقاله

سبک زندگی در نهج البلاغه همراه با استاد دلشاد تهرانی

سبک زندگی در نهج البلاغه همراه با استاد دلشاد تهرانی
سبک زندگی در نهج البلاغه همراه با استاد دلشاد تهرانی

 

سیر در حالات و احوالات پیشوایان دین هرچه هم که تکرار شود، برای این عمق، انتهایی نیست و هر بار که به سراغ آن معصومان عزیز برویم، درسی جدید از آن‌ها می‌آموزیم.

بماند که درس‌های ناشنیده از آن‌ها بسیار زیاد است و هنوز با شیعیان واقعی آن‌ها فرسنگ‌ها فاصله داریم. اما در میان آن امامان عزیز جایگاه امیرالمؤمنین برای شیعیان و به‌خصوص ایرانیان چیز دیگری است و درس‌آموزی پندها و اعمال ایشان هر بیننده‌ای را به شگفتی وامی‌دارد. نهج‌البلاغه گنج مهجوری میان مسلمانان است که اعجازهای لفظی و معنوی آن هوش از سر هر دوستدار ادبیات می‌پراند و عمق مفاهیم آن نیز دل‌های تشنه را سیراب می‌کند.

 

با همه این نقاط برجسته، اگرچه قرن‌ها از ایراد آن سخنان می‌گذرد، غبار تاریخ نه‌تنها نتوانسته ارزش آن را بکاهد بلکه هر روز بر درخشش آن گوهر می‌افزاید و آن را لعابی دیگر می‌دهد. چیستی و چگونگی سبک زندگی علوی و به تعبیر استاد دلشاد تهرانی سبک زندگی «انسانی» همان چیزی است که در این مصاحبه سعی بر شناسایی بهتر آن داریم. با دکتر مصطفی دلشاد تهرانی (عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآن و حدیث) به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در این نوشته می‌خوانید حاصل این گفت وگو است ؛ همراه بنیانا باشید 

در ابتدا اگربخواهیم تعریفی درست از سبک زندگی از نگاه دین داشته باشیم، این سبک دارای چه مختصاتی است؟

برای اینکه به یک تعریف درست برسیم ابتدا باید واژه‌ها را به‌صورت دقیق مورد بررسی قرار دهیم؛ به‌عبارت دیگر زمانی که می‌گوییم « سبک زندگی » واژه سبک به چه معناست و ترکیب آن با زندگی چه معنایی را می‌رساند. واژه سبک در عربی از «سبیکه» گرفته شده است که به‌معنای پاره فلز گداخته‌شده که در قالب ریخته شده و به‌صورت استوار شکل گرفته، اطلاق می‌شود.

در دوره‌های جدید هم واژه سبک را برای یک روش خاص عمدتاً در ادبیات به‌کار برده‌اند. برای مثال گفته‌اند فلان شاعر به فلان سبک شعر می‌سراید، منتها مانعی نداردکه استعمال واژه را گسترش دهیم و در سایر حوزه‌ها نیز از این واژه به همان معنای قالب‌های معین استفاده کنیم.

 

برای اینکه واژه سبک بهتر فهمیده شود نیز می‌بایست سراغ واژه‌هایی برویم که هم طیف آن به‌حساب می‌آیند. از این جهت نزدیک‌ترین واژه‌ای که در ادبیات دینی وجود دارد، واژه «سیره» است که دارای 2 معنای حقیقی و اصطلاحی است. اگرچه بسیاری معنای سیره را تاریخ درنظر می‌گیرند اما معنای حقیقی سیره در عربی همان سبک است.

 

در زبان عربی زمانی که یک واژه به وزن «فِعلَه» می‌رود بیانگر هیأت و حالت و سبک است و از این جهت نیز سیره دقیقاً حالت و سبک رفتار را نشان می‌دهد و نزدیک‌ترین معنا به سبک به‌حساب می‌آید. بنابراین سبک یا سیره یعنی آن قواعدی که به‌طور ثابت در یک حیطه حکومت می‌کند؛ برای مثال وقتی می‌گوییم فلان شاعر به فلان سبک شعر می‌گوید یعنی قواعد خاص آن سبک را رعایت می‌کند.

 

حال اگر همین را وارد زندگی کنیم سبک زندگی بدین معناست که ما در زندگی خود دارای روابط و اصول معین بوده و به آن‌ها پایبند باشیم. در اوایل دهه 70 کتابی نوشتم که عنوان آن «سیره نبوی یا منطق نبوی» بود و با این نگاه که راه و رسم پیامبر (ص) و سایر معصومین را استخراج کنم به سراغ آن کار رفتم. در آن کتاب معنایی را برای سیره و سبک زندگی ارائه کردم که سبک زندگی عبارت است از: مجموعه اصول کلی عملی ثابت حاکم بر زندگی.

 

چه شد که به این ترکیب، با این همه قید رسیدید؟

به این دلیل که مسلمانان از صدر اسلام 2 رویکرد به سبک زندگی یا سیره پیامبر (ص) داشتند که در امتداد آن نیز سیره سایر معصومین مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از آن‌ها رویکرد جزئی نگر و دیگری رویکرد کلی نگر بوده است.

 

 

هر کدام از این رویکردها به چه نتایجی می‌رسد؟

رویکرد جزئی‌نگر به این معناست که ما بررسی کنیم که پیامبر اسلام در امور جزئی زندگی خود به چه ترتیبی عمل می‌کردند. برای مثال، اینکه پیامبر (ص) چگونه غذا می‌خوردند؟ چه غذایی می‌خوردند؟ چگونه می‌نشستند؟ چگونه برمی‌خاستند؟ چگونه لباس می‌پوشیدند؟ چگونه موهای خود را می‌آراستند؟ و…

 

رویکرد جزئی‌نگر به‌دنبال آن است که چنین مواردی را بیابد و براساس همان عمل کند. در میان مسلمانان عمدتاً در طول تاریخ این اتفاق افتاده و سیره پیامبر (ص) و معصومین با چنین رویکردی مورد بررسی قرار گرفته است. اما مشکل اینجاست که این رویکرد به روح حاکم بر اعمال و اهداف آن توجه کافی نمی‌کند و این در حالی است که در بسیاری از این نمونه‌ها تغییر روی می‌دهد و این‌ها نمی‌تواند ثابت بماند.

 

برای نمونه، پیامبر اسلام با انگشت غذا میل می‌کردند اما امروز چرا این کار را انجام نمی‌دهیم؟ یا معمول آن بوده است که موهای پیامبر (ص) تا شانه ایشان بلند بوده است. پیامبر (ص) برای عبور و مرور در شهر سوار چهارپا می‌شدند. همچنین مقید بودند که روی زمین بنشینند. حال آیا رعایت نکردن این موارد به‌معنای عدم‌تبعیت از پیامبر اسلام و خلاف سیره آن حضرت است؟

 

پاسخ اینجاست که همه این موارد قابل تغییر هستند و قرار نبوده است که تغییر نکند بلکه قرار بر این بوده است که روح حاکم بر این اعمال، درک و آن‌ها را بر رفتار خودمان حاکم کرده و به آن‌ها عمل کنیم؛ برای مثال شخصی خدمت امام علی (ع) رسید و جمله‌ای از پیامبر اسلام نقل کرد مبنی بر اینکه در زمان پیری ریش‌های خود را خضاب کنید و خود را مانند یهود مسازید پس چرا شما (خطاب به امیرمؤمنان (ع)) چنین کاری را انجام نمی‌دهید و مردم را به آن دعوت نمی‌کنید؟!

 

امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به آن شخص مطلبی فرمودند که در حکمت 17 نهج البلاغه آمده است. فرمودند: «پیامبر (ص) آن کار را انجام دادند درحالی‌که دین دارای کسان کمی بود لیکن اکنون که دامنه آن گسترش یافته و پایه‌های آن استوار شده پس هر کس هرگونه خواست رفتار کند آزاد است». ددر واقع ایشان هم اشاره داشتند که این ظواهر تغییر می‌کنند و مهم آن است که روح حاکم بر اعمال را دریابیم و به آن مقید باشیم.

 

ایشان بیان دیگری در حکمت 105 نهج البلاغه دارند که نوعی دین شناسی و رویکرد دینی است. فرمودند: «بی‌گمان خداوند برعهده شما واجباتی نهاده پس آن‌ها را ضایع مکنید، و حدودی برایتان قرار داده، از آن‌ها عبور نکنید، و از چیزهایی بازتان داشته، حرمت آن‌ها را مشکنید». تا اینجای کار به بایدها و نبایدها و مرزهایی اشاره داشته‌اند که باید پاس داشته شوند.

 

در ادامه همین حکمت می‌فرمایند: «و در مورد چیزهایی سکوت کرده است. خداوند در این موارد دچار نسیان یا فراموشی نشده، پس در این موارد خود را به رنج نیندازید و چیزی به کسی تحمیل نکنید». به‌عبارت دیگر دین مرزها و حدودی دارد که باید آن‌ها را بشناسیم، در مواردی نیز خداوند سکوت کرده تا مردم میل و سلیقه خود را اعمال کنند.

 

روایت دیگری از امیرمومنان (ع) وجود دارد که شیخ صدوق در کتاب امالی خود ذکر کرده است و این موضوع را بهتر باز می‌کند. ایشان فرموده‌اند: «پیوسته خیر مردم در این است که متفاوت باشند و اگر مردم یکسان شوند هلاک می‌شوند».

پس نباید بگوییم که انسان‌ها در همه اعمال جزئی یکسان باشند چرا که در این صورت استعدادها از بین می‌رود و دین چنین هدفی ندارد. اما در رویکرد دوم (کلی‌نگر) این اتفاق می‌افتد که ما روح حاکم بر اعمال پیشوایان را دریابیم و آن را بر زندگی خود انطباق دهیم که با آموزه‌های دین نیز سازگارتر است.

 

کدام گزاره‌های دینی چنین نگاهی را تأیید می‌کند؟

برای نمونه، زمانی که قرآن کریم پیامبر اسلام را به‌عنوان الگوی نیکو مطرح می‌سازد به این معنا نیست که همه در جزئیات، کارهای ایشان را تکرار کنند؛ مثلاً همه مدل موی پیامبر اسلام را داشته باشند یا مانند ایشان لباس بپوشند چرا که سلیقه افراد متفاوت است. روایتی از امام صادق (ع) وجود دارد که می‌فرمایند: «بهترین لباس، لباس اهل زمان است». بنابر این نگاه دوم بیشتر قابل پذیرش است و بر همین اساس سبک زندگی عبارت است از مجموعه اصول کلی عملی حاکم بر زندگی که همه بتوانند از آن استفاده کنند.

 

یکی دیگر از جلوه‌های مهم سبک زندگی امیرمؤمنان (ع) به نوع رفتار ایشان در محیط خانه بازمی گردد. در روابط همسری و خانوادگی ایشان چه اصول لطیفی قابل بازشناسی است؟

با بررسی زندگی ایشان و سایر معصومان در می‌یابیم که زندگی خانوادگی آن‌ها دارای اصولی بود که رعایت آن توسط هر خانواده‌ای موجب استحکام و قوام آن می‌شود. این اصول عبارت‌اند از: مودت و رحمت، رفق و مدارا، حقوق مداری، تأمین نیازها، نیک رفتاری در هر شرایطی، تکریم، تفاهم و توافق، مدارا و سازگاری، نفی خشونت، بخشش و گذشت، صراحت و صداقت، شکیبایی و بردباری، تدبیر امور و استحکام خانواده. تمامی معصومان این اصول را رعایت کرده‌اند.

برای مثال اگر اصل همکاری در خانه مطرح است پیامبر اسلام در جامعه‌ای که خیلی مرسوم نبوده است، منزل را جارو می‌کردند و شیر می‌دوشیدند. همچنین نقل است که پیامبر خیاطی را بیشتر از هر کاری دوست داشتند و در خانه به کسی فرمان نمی‌دادند.

 

آیا اختلافی هم میان امیرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س) به‌وجود آمده است؟

اصل تفاهم در زندگی خانوادگی ایشان چنان برقرار بوده است که کسی شاهد چنین چیزی نبوده است. اساساً اختلاف، زمانی پیش می‌آید که اختلاف نظری یا عملی وجود داشته باشد، این در حالی است که این دو شخص دارای بینش و اصول همانند بودند و چه در نگرش و چه در عمل مانند هم بودند و از این‌رو اختلاف میان آن‌ها نیز بی‌معناست.

 

معدود اخبار هم که در مورد اختلاف میان حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) وجود دارد، آثار جعل از سر و روی آن‌ها می‌بارد و به هیچ عنوان اختلافی میان آن‌ها وجود نداشته است. اصراری هم که در آموزه‌های دینی مبنی بر «کفو» بودن در زمان ازدواج وجود دارد برای همین است که اختلاف و عدم‌تفاهم را به حداقل برساند.

 

آیا در تربیت دختر و پسر نیز تفاوت روشی قائل بودند؟
آیا در تربیت دختر و پسر نیز تفاوت روشی قائل بودند؟

آیا در تربیت دختر و پسر نیز تفاوت روشی قائل بودند؟

اصول تربیت برای دختر و پسر یکی است اما به تناسب افراد روش‌ها متغیر است. برای مثال روایتی از پیامبر اسلام وجود دارد که می‌گویند: «اگر قرار است به فرزندان خود هدیه دهید، اول به دختران خود دهید». همچنین در جامعه‌ای که دختران از اکرام زیادی برخوردار نبودند، پیامبر اسلام فرمودند که «اگر کسی 2 دختر را رشد دهد در بهشت با من محشور می‌شود». بنابراین تفاوت‌هایی میان روش تربیت دختر و پسر وجود دارد اما اصول مثلاً اصل عدالت نباید نقض شود.

 

به‌عنوان سؤال آخر آیا ایشان برنامه مدونی هم برای تربیت فرزندان خود داشته‌اند که ما بتوانیم امروز از آن استفاده کنیم؟

بله. اگر ما سیره ایشان را بررسی کنیم درمی‌یابیم که یک برنامه تربیتی خاص داشتند که نامه 31 نهج البلاغه خطاب به امام حسن مجتبی (ع) اوج آن است و با نگاه انداختن به آن می‌توانیم نکات فراوانی به‌دست آوریم.

 

….

10 فرمان امیرالمؤمنین برای رسیدن به سبک زندگی علوی ( سبک زندگی در نهج البلاغه ) 

اگر بخواهیم سبک زندگی مسلمانی و به تعبیر بهتر سبک زندگی انسانی را دریابیم ابتدا باید به سراغ قرآن کریم برویم که پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) و سایر معصومان نیز براساس آن عمل کرده‌اند.

 

در مورد شخص امیرمؤمنان نیز کتب زیادی وجود دارد که می‌توان از طریق آن به سیره و سبک زندگی ایشان پی برد که نهج البلاغه بهترین آن‌ها به‌حساب می‌آید. باید تمام منابع حدیثی و تاریخی مرتبط با ایشان را به‌صورت علمی مورد بررسی قرار دهیم؛ بدین معنا که هم آن‌ها را درست فهم کنیم، هم درست ارزیابی و نقد کنیم.

 

ما برای هرچه بهتر انجام‌شدن این کار نیازمند علومی مانند «فقه‌الحدیث» و «فقه‌التاریخ» و پس از آن «نقدالحدیث» و «نقدالتاریخ» هستیم چرا که در منابع حدیثی و تاریخی ما تحریف‌ها به‌وقوع پیوسته است که نیاز به‌کار علمی و دقیق را دوچندان می‌کند.

 

براساس همین روش کلی‌نگر نیز یک مجموعه 10 جلدی در مورد سیره امیرمؤمنان تألیف کرده‌ام که عنوان آن «سبک زندگی در نهج‌البلاغه» است. در این مجموعه ده‌اصل را که حکم 10 فرمان را دارد از نهج‌البلاغه برای سبک زندگی استخراج کرده‌ام که این 10 اصل می‌تواند بیانگر همان سبک زندگی باشد که دیروز، امروز و فردای ما را پاسخگو باشد.

 

این 10 اصل عبارت‌اند از: 1- مرزبانی، حریم‌داری و پرواپیشگی 2- پایبندی به شیوه استفاده مناسب 3- اعتدال و میانه‌روی 4-پارسایی 5- تکریم 6- پاسداشت حقوق 7- رفق و مدارا 8- صراحت و صداقت 9- پایبندی به عهد وپیمان 10- عدالت.

 

این 10 اصل در همه عرصه‌های زندگی امیرمؤمنان اعم از شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حکومتی، مدیریتی، قضایی و نظامی حاکم بوده است و اگر ما نیز آن‌ها را مورد توجه قرار دهیم آن‌وقت می‌توانیم یک سبک زندگی علوی برای خود داشته باشیم و سایرین را نیز به آن دعوت کنیم.

 

برای مثال اگر همه انسان‌های جامعه اصل پاسداشت حقوق را رعایت می‌کردند شاید بسیاری از نابسامانی‌های امروز را شاهد نبودیم. تعبیر امیرمؤمنان گویا این است که اگر بخواهیم دین به درستی برپا شود راه آن برپایی حقوق همه‌جانبه است. حضرت بیانی دارند که در نهج البلاغه در خطبه 216 مطابق شماره‌گذاری دکتر صبحی‌صالح آمده است.

 

در این رابطه می‌فرمایند: «اگر مردم حقوق حکومت را رعایت کنند و حکومت حقوق مردم را پاس بدارد، حق میان آنان ارزشمند و استوار شود و راه‌های دین برپا و پدیدار شود، و نشانه‌های عدالت برجا و استوار شود، سنت و اخلاق به راحتی جریان یابد، پس زمانه بسامان شود و امید رود که دولت بماند و چشمداشت‌های دشمنان به ناامیدی انجامد».

 

آن وقت در ادامه در مورد عواقب عدم‌رعایت این اصل می‌فرمایند: «آنگاه که مردم بر حکومت چیره شوند و حقوق را رعایت نکنند یا حکومت به مردم خود ستم روا دارد، در اینجاست که اختلاف پدیدار شود، و نشانه‌های ستم آشکار شود و تباهی و ناراستی در دین بسیار شود و سنت و اخلاق ترک شود و از روی هوای نفس عمل کنند و احکام فروگذار شود و بیماری‌های روحی و روانی بسیار شود و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرونهاده شود و یا باطلی بزرگ انجام شود. آنگاه است که نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ مقدار». از این بیان به خوبی می‌توان فهمید که پاسداشت حقوق یا عدم آن چه پیامدهایی دارد.

 

نظام تربیتی چهارحلقه‌ای امام علی ع

امیرمؤمنان (ع) یک نظام تربیتی ارائه کرده‌اند که از نهج‌البلاغه و خانواده حدیثی مرتبط با آن قابل استخراج است. به‌نظر می‌رسد که این نظام امروز نیز راهگشا باشد.

 

جالب است که امیرمؤمنان (ع) بیانی در خطبه 175 نهج‌البلاغه دارند که فرموده‌اند: «ای مردم، به خدا سوگند، من شما را به طاعتی برنمی‌انگیزم جز آنکه خود پیش از شما به گزاردن آن برمی‌خیزم و شما را از معصیتی باز نمی‌دارم جز آنکه خود پیش از شما آن را فرومی‌گذارم». بنابراین آموزه‌های ایشان در همه حوزه‌ها و ازجمله در عرصه تربیتی، آموزه‌هایی عملی است.

برخی تصور می‌کنند آموزه‌های ایشان یکسری مطالب نظری است که امکان عمل به آن‌ها وجود ندارد و این در حالی است که همه آن‌ها پیش از صدور اجرایی شده‌اند. امیرمؤمنان (ع) فرزندان خود را براساس همین نظام تربیت کرده‌اند که به‌نظرم یک نظام چهاربخشی است.

 

بخش اول این نظام شناخت موانع و مقتضیات تربیت است؛ یعنی چه چیزهایی کار تربیت را سخت می‌کند و چه چیزهایی برای آن بسترسازی می‌کند. موانع و مقتضیات نیز در نگاه ایشان شامل موارد فردی، اجتماعی، اقتصادی و… است که به تفصیل در روایات آمده است.

 

پس از آن باید به سراغ مبانی تربیت برویم. برای نمونه باید انسان و مراتب آن را بشناسیم و بدانیم در هر مرحله‌ای از مراحل رشد دارای چه نیازهایی است تا بتوانیم او را تربیت کنیم.

اصول تربیت، حلقه بعدی این نظام را تشکیل می‌دهد. تربیت باید تابع این اصول عملی باشد؛ مانند اصل اعتدال و میانه‌روی، اصل تدرج و تمکن، اصل تکریم و اصل عزت.

روش‌های تربیت نیز آخرین بخش نظام تربیتی را تشکیل می‌دهد که روش‌ها متغیر ولی تابع اصول است؛ مانند تشویق و تنبیه، عبرت، موعظه و روش الگویی.

بنابراین می‌توانیم یک نظام تربیتی از آموزه‌های ایشان استخراج کنیم که خودشان نیز به آن عمل می‌کرده‌اند.

 

تقسیم اوقات شبانه‌روز میان خود، خدا و مردم

راه و روش و سفارش پیامبر و سایر پیشوایان دین این بوده است که برای زندگی خود برنامه داشته باشید. شخص پیامبر اسلام به‌عنوان فردی شناخته می‌شود که اوقات خود را تقسیم می‌کرد و ساعاتی را برای جامعه، ساعاتی را به‌کار، ساعاتی را به خانواده و ساعاتی را به عبادت خدا اختصاص می‌داد.

 

ساعات حضور در منزل را هم تقسیم می‌کرد. برای مثال زمانی که سیره‌نویسان از همسران پیامبر در مورد احوالات ایشان در منزل می‌پرسیدند، همسران پیامبر اینگونه گفتند که ایشان در منزل اوقات خود را به 3 قسمت تقسیم می‌کرد: اوقاتی را به عبادت خدا، اوقاتی را به خانواده و اوقاتی را هم به‌خودش اختصاص می‌داد. آن‌وقت بخشی را هم که به‌خودش اختصاص می‌داد، میان خودش و مردم تقسیم می‌کرد. در روایات ما هم تأکید شده است که اوقات خود را تقسیم و برنامه‌ریزی کنید.

 

در روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل شده است که اوقات زندگی خود را به 4 بخش تقسیم کنید: بخشی را برای عبادت، بخشی را برای معاش، بخشی را برای روابط اجتماعی و بخشی هم برای لذت‌های حلال.

این کلیات در روایات آمده است اما اگر بخواهیم به سراغ جزءجزء ساعات زندگی امیرمؤمنان (ع) برویم اولاً چنین اطلاعاتی در دسترس ما نیست و ثانیاً به همان مشکل جزئی‌نگری می‌رسیم.

 

برای نمونه حدیثی از امام باقر (ع) داریم که در مورد برنامه زندگی امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: حضرت پس از اقامه نماز صبح، تعقیبات را به جا می‌آوردند و پس از طلوع آفتاب نیز مردم نزد حضرت می‌آمدند و حضرت به ایشان درس می‌دادند. پس از آن به قضاوت می‌پرداختند و در ادامه آن هم به سایر امور مشغول می‌شدند.

 

طبیعی است که همه مردم مشغله‌های امیرمؤمنان (ع) را ندارند تا مانند ایشان برنامه‌ریزی کنند اما این قبیل روایات نشان می‌دهد که ایشان یک برنامه مشخص و منسجم برای خود داشتند و ما هم می‌توانیم این کار را برای خود انجام دهیم. امروز هم می‌توانیم اوقات زندگی خود را به چند بخش تقسیم کنیم و هر قسمت نیز متناسب با نیاز، به زیر مجموعه‌هایی تقسیم شود.

 

طبیعتاً تناسب برنامه‌ها در ادوار مختلف زندگی ایشان تغییر می‌کرد؛ برای مثال به‌صورت طبیعی انتظار می‌رود زمانی که امیرمؤمنان حکومت داری می‌کردند، بیشتر وقت خود را به کشورداری اختصاص بدهند اما این مشغله‌ها هم باعث نمی‌شد که از خانواده خود غافل شوند.

مشکلی هم که امروز داریم از این قرار است که زندگی‌ها آلوده به افراط و تفریط است حال آنکه ما باید اصل اعتدال را هم رعایت کنیم؛ برای مثال تصور می‌کنیم که اگر 20 ساعت در طول شبانه‌روز کار اقتصادی انجام دهیم کار خوبی است اما براساس آموزه‌های پیشوایان دین، کار مناسبی نیست مگر آنکه در وضعیت اضطراری باشیم. همانطور که پیامبر اسلام در اوج جنگ‌ها هیچ آسیبی به زندگی خانوادگی خود نزدند و آن را هم حفظ کردند.

 

منبع : همشهری دو