بخش اول :قلهای را فتح نکردهام، « پایتخت ۳» خود مردم است، خود ایران
این دومین نشانه در سه ماه اخیر برای دوران تازه است. این بار با غلظت، وضوح و شفافیتی بیشتر. اگر در دوران جشنواره، فیلمی به نام «شیار 143» نقطه رسیدن همه گروهها و علایق مذهبی و حتی سیاسی به یکدیگر بود، حالا اینجا در ابتدای سال 1393 شمسی، در روزگار جدید ایرانیها؛ «پایتخت 3» آخرین دستپخت سیروس مقدم، نقطه بزرگ همگرایی، یکی شدن و وحدتنظر همه ایرانیها، از چپ و راست تا انقلابی و بیعلاقه بود. و همه اینها در شرایطی بود که هر دو فیلم و به ویژه «پایتخت 3» یکی از بزرگترین فریادهای آرمانخواهانه در رسانههای ایرانی با رگههای پررنگ مذهبی در سالیان اخیر بود و با همه این مایههای محتوایی به طور مطلق جز چند بیسلیقگی بیهوده مخالفی نداشت و این اتفاق جدیدی در تلویزیون که نه در رسانههای ایرانی است.داریم فیلمها و مجموعههایی از تلویزیون و سینمایمان میبینیم که خنثی نیستند، برای جلب نظر و بلند نشدن صدای مخالف، هر نوع ورود ایدئولوژیک به محصولاتشان را ممنوع نکردهاند و در عین حال در زیر چتر بزرگی به نام ایران، آرام گرفتهاند.اگر قرار باشد تعریفی، مصداقی و نمونهای برای چیزی به نام «سینما و هنر ملی» تعریف کنیم احتمالا به چیزی بیشتر از این دو نمونه درخشان معاصر نخواهیم رسید.